🍃تفسیر المیزان
[سوره البقره (۲): آیات ۲۱ تا ۲۵]
یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱) الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۲۲) وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۲۳) فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ (۲۴) وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَهٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَهٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ (۲۵))
*(یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ) الخ، بعد از آنکه خداى سبحان حال فرقههاى سه گانه، یعنى متقین، و کفار، و منافقین را بیان نموده فرمود: متقین بر هدایتى از پروردگار خویشند، و قرآن مایه هدایت آنان است، و با آنان کار دارد، و کفار، مهر بر دلشان زده شده، و بر گوش و چشمشان پرده است، و منافقین خود بیمار دلند، و خدا هم بعنوان مجازات، بیمارى دلهاشان را بیشتر مىکند، بطورى که کر و لال و کور شوند، (و این بیانات در طول نوزده آیه آمده).
اینک در آیه مورد بحث این نتیجه را گرفته، که مردم را بسوى بندگى خود دعوت کند، تا به متقین ملحق شوند، و دنبال کفار و منافقین را نگیرند، و این مطالب را در طول پنج آیه مورد بحث آورده، و این سیاق مىرساند که جمله (لعلکم تتقون)، متعلق بجمله (اعبدوا ربکم) است، نه بجمله (خلقکم)، هر چند که بانهم برگردد صحیح است.
*(فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ) الخ، کلمه (انداد) جمع (ند) بر وزن مثل، و نیز بمعناى آنست، و اینکه جمله: (و انتم تعلمون) را مقید بقید خاصى نکرد، و نیز آن را بصورت جمله حالیه از جمله: (فلا تجعلوا) آورد، شدت تاکید در نهى را مىرساند، و مىفهماند: که آدمى علمش بهر مقدار هم که باشد، جائز نیست براى خدا مثل و مانندى قائل شود، در حالى که خداى سبحان او را و نیاکان او را آفریده، و نظام کون را طورى قرار داده که رزق و بقاء او را تامین کند.
*(فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ) امر در (فاتوا، پس بیاورید)، امر تعجیزى است، تا بهمه بفهماند: که قرآن معجزه است، و هیچ بشرى نمىتواند نظیرش را بیاورد، و اینکه این کتاب از ناحیه خدا نازل شده، و در آن هیچ شکى نیست، معجزه است که تا زمین و زمان باقى است، آن نیز باعجاز خود باقى است، و این تعجیز، در خصوص آوردن نظیرى براى قرآن، در قرآن کریم مکرر آمده، مانند آیه: ((قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ، لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ، وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً)، بگو اگر انس و جن دست بدست هم دهند، که مثل این قرآن بیاورند، نمىتوانندبیاورند، هر چند که مدد کار یکدیگر شوند) و نیز مانند آیه: ((أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ؟ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ، وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ، إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) و یا آنکه میگویند: این قرآن افترایى است که بخدا بسته، بگو اگر راست مىگویید، غیر از خدا هر کس را که میخواهید دعوت کنید، و بکمک بطلبید، و شما هم ده سوره مثل آن بخدا افتراء ببندید).
و بنا بر این ضمیر در کلمه (مثله)، به کلمه (ما)، در جمله (مما نزلنا) برمىگردد، و در نتیجه آیه شریفه تعجیزى است از طرف قرآن، و بى سابقه بودن اسلوب و طرز بیان آن.
ممکن هم هست ضمیر نامبرده به کلمه (عبد)، در جمله (عبدنا) برگردد، که در این صورت آیه شریفه تعجیز بخود قرآن نیست، بلکه بقرآن است از حیث اینکه مردى بى سواد و درس نخوانده آن را آورده، کسى آن را آورده که تعلیمى ندیده و این معارف عالى و گرانبها و بیانات بدیع و بى سابقه و متقن را از احدى از مردم نگرفته، در نتیجه آیه شریفه در سیاق آیه: ((قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ، وَ لا أَدْراکُمْ بِهِ، فَقَدْ لَبِثْتُ فِیکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ)؟ بگو: اگر خدا مىخواست نه من آن را بر شما مىخواندم، و نه از آن اطلاعى مىداشتم، خود شما شاهدید که مدتها از عمرم قبل از این قرآن در بین شما زیستم، در حالى که خبرى از آنم نبود، باز هم تعقل نمىکنید؟) و در بعضى روایات هر دو احتمال نامبرده بعنوان تفسیر آیه مورد بحث آمده.
این نکته را هم باید دانست که این آیه و نظائر آن دلالت دارد بر اینکه قرآن کریم همهاش معجزه است، حتى کوچکترین سورهاش، مانند سوره کوثر، و سوره عصر، و اینکه بعضى احتمال داده، و یا شاید بدهند، که ضمیر در (مثله) بخصوص سوره مورد بحث، و در آیه سوره یونس بخصوص سوره یونس برگردد، احتمالى است که فهم مانوس با اسلوبهاى کلام آن را نمىپذیرد، براى اینکه کسى که بقرآن تهمت مىزند: که ساخته و پرداخته رسول خدا ص است، و آن جناب آن را بخدا افتراء بسته، بهمه قرآن نظر دارد، نه تنها بیک سوره و دو سوره.
با این حال معنا ندارد در پاسخ آنان بفرماید: اگر شک دارید، یک سوره مانند سوره بقره و یا یونس بیاورید، چون برگشت معنا بنظیر این حرف میشود، که بگوئیم: اگر در خدایى بودن سوره کوثر یا اخلاص مثلا شک دارید، همه دست بدست هم دهید، و یک سوره مانند بقره و یا یونس بیاورید، و این طرز سخن را هرکس بشنود زشت و ناپسند میداند.
🍃تفسیر نور (محسن قرائتی)
«۲۰» یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
«۲۱» یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ
اى مردم! پروردگارتان که شما وپیشینیان شما را آفرید، پرستش کنید تا اهل تقوا شوید.
نکته ها
در کتابهاى قانون، مواد قانون، بدون خطاب بیان مىشود، ولى قرآن کتاب قانونى است که با روح و عاطفه مردم سر وکار دارد، لذا در بیان دستورات، خطاب مىکند. البتّه خطابهاى قرآن مختلف است. گاهى براى عموم مىفرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ»، امّا براى هدایتیافتگان فرموده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»
هدف از خلقت جهان و انسان، تکامل انسانهاست. یعنى هدف از آفرینش هستى، بهرهگیرى انسانهاست «۱» وتکامل انسانها در گرو عبادت «۲» واثر عبادت، رسیدن به تقوا «۳» و نهایت تقوى، رستگارى است. «۴»
سؤال: چرا خدا را عبادت کنیم؟
پاسخ: در چند جاى قرآن پاسخ این پرسش چنین آمده است:
چون خداوند خالق و مربّى شماست. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ» «۵»
«۱». «سَخَّرَ لَکُمْ» جاثیه، ۱۳٫ «خَلَقَ لَکُمْ» بقره، ۲۹٫
«۲». «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» ذاریات، ۵۶٫
«۳». «… وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ … لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» بقره، ۲۱٫
«۴». «وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» بقره، ۱۸۹٫
«۵». مشرکان خالقیّت را پذیرفته ولى ربوبیّت را انکار مىنمودند، خداوند در این آیه دو کلمه «رَبَّکُمُ» و «خَلَقَکُمْ» را در کنار هم آورده تا دلالت بدین نکته کند که خالق شما، پروردگار شماست.
جلد ۱ – صفحه ۷۲
چون تأمین کننده رزق و روزى و امنیت شماست. «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» «۱»
چون معبودى جز او نیست. «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی» «۲»
عبادت انسان، هدف آفرینش انسان است نه هدف آفریننده. او نیازى به عبادت ما ندارد، اگر همه مردم زمین کافر شوند او بىنیاز است: «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ …» «۳» چنانکه اگر همه مردم رو به خورشید خانه بسازند یا پشت به خورشید، در خورشید اثرى ندارد.
با اینکه عبادت خدا بر ما واجب است، چون خالق و رازق و مربّى ماست، ولى بازهم در برابر این اداى تکلیف، پاداش مىدهد و این نهایت لطف اوست.
آنچه انسان را وادار به عبادت مىکند امورى است، از جمله:
- توجّه به نعمتهاى او که خالق و رازق و مربّى ماست.
- توجّه به فقر و نیاز خویش.
- توجّه به آثار و برکات عبادت.
- توجّه به آثار سوء ترک عبادت.
- توجّه به اینکه همه هستى، مطیع او ودر حال تسبیح او هستند، چرا ما عضو ناهماهنگ هستى باشیم.
- توجّه به اینکه عشق وپرستش، در روح ماست وبه چه کسى برتر از او عشق بورزیم.
سؤال: در قرآن آمده است: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» «۴» یعنى عبادت کن تا به یقین برسى. پس آیا اگر کسى به یقین رسید، نمازش را ترک کند؟!
پاسخ: اگر گفتیم: نردبان بگذار تا دستت به شاخه بالاى درخت برسد، معنایش این نیست که هرگاه دستت به شاخه رسید، نردبان را بردار، چون سقوط مىکنى. کسى که از عبادت جدا شد، مثل کسى است که از آسمان سقوط کند؛ «فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ» به علاوه کسانى که به
«۱». قریش، ۳- ۴٫
«۲». طه، ۱۴٫
«۳». ابراهیم، ۸٫
«۴». حجر، ۶۹٫
جلد ۱ – صفحه ۷۳
یقین رسیدهاند مانند: رسول خدا و امامان معصوم، لحظهاى از عبادت دست برنداشتند.
بنابراین مراد آیه، بیان آثار عبادت است نه تعیین محدودهى عبادت.
آیات وروایات، براى عبادت شیوهها وشرایطى را بیان نموده است که در جاى خود بحث خواهد شد، ولى چون این آیه، اوّلین فرمان الهى خطاب به انسان در قرآن است، سرفصلهایى را بیان مىکنیم تا مشخّص شود عبادت باید چگونه باشد:
- عبادت مامورانه، یعنى طبق دستور او بدون خرافات.
- عبادت آگاهانه، تا بدانیم مخاطب و معبود ما کیست. «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» «۱»
- عبادت خالصانه. «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَهِ رَبِّهِ أَحَداً» «۲»
- عبادت خاشعانه. «فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» «۳»
- عبادت عاشقانه. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: «افضل الناس مَن عَشق العباده» «۴»
و خلاصه مطلب اینکه براى عبادت سه نوع شرط است؛
الف: شرط صحّت، نظیر طهارت وقبله.
ب: شرط قبولى، نظیر تقوا.
ج: شرط کمال، نظیر اینکه عبادت باید آگاهانه، خاشعانه، مخفیانه وعاشقانه باشد که اینها همه شرط کمال است. «۵»
پیام ها
۱- دعوت انبیا، عمومى است و همه مردم را دربر مىگیرد. «یا أَیُّهَا النَّاسُ»
۲- از فلسفههاى عبادت، شکرگزارى از ولى نعمت است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ»
۳- اوّلین نعمتها، نعمت آفرینش، و اوّلین دستور، کُرنش در برابر خالق است.
«اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ»
«۱». نساء، ۴۳٫
«۲». کهف، ۱۱۰٫
«۳». مؤمنون، ۲٫
«۴». بحار، ج ۷۰، ص ۲۵۳٫
«۵». براى تفصیل بیشتر به کتاب پرتوى از اسرار نماز وتفسیر نماز نوشته مؤلف مراجعه نمایید.
جلد ۱ – صفحه ۷۴
۴- مبادا بتپرستى یا انحراف نیاکان، ما را از عبادت خداوند دور کند، زیرا آنان نیز مخلوق خداوند هستند. «وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ»
۵- عبادت، عامل تقواست. اگر عبادتى تقوا ایجاد نکند، عبادت نیست. «اعْبُدُوا … لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»
۶- به عبادت خود مغرور نشویم که هر عبادتى، تقوا ساز نیست. «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»
طبرسى و جوهرى گفته اند راغب آن را از مثل اخص و به معنى مشارکت در جوهر دانسته است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«۲۲» الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
آن (خداوندى) که زمین را براى شما فرشى (گسترده) وآسمان را بنایى (افراشته) قرار داد و از آسمان، آبى فرو فرستاد و به آن از میوهها، روزى براى شما بیرون آورد، پس براى خداوند شریک و همتایى قرار ندهید با آنکه خودتان مىدانید (که هیچ یک از شرکا و بتها، نه شما را آفریدهاند و نه روزى مىدهند و اینها فقط کار خداست.)
نکته ها
در این آیه خداوند به نعمتهاى متعدّدى اشاره مىکند که هرکدام از آنها سرچشمهى چند نعمت دیگر است. مثلًا فراش بودن زمین، اشاره به نعمتهاى فراوان دیگرى است.
همچون سخت بودن کوهها ونرم بودن خاک دشتها، فاصله زمین تا خورشید، درجه حرارت و دما و هواى آن، وجود رودخانهها، درّهها، کوهها، گیاهان و حرکتهاى مختلف آن که مجموعاً فراش بودن زمین را مهیّا کردهاند. چنانکه در قرآن براى زمین تعابیر چندى شده است، زمین هم «مهد» «۱» گهواره است، هم «ذلول» «۲» رام و آرام و هم «کفات» «۳» در برگیرنده.
«۱». «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً» طه، ۵۳٫
«۲». «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا» ملک، ۱۵٫
«۳». «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً» مرسلات، ۲۵٫
جلد ۱ – صفحه ۷۵
کلمه «سماء» در آیه یک بار در برابر «ارض» آمده است که به همهى قسمت بالا اشاره دارد و در بار دوم مراد همان قسمت نزول باران از ابرها مىباشد.
پیام ها
۱- یاد نعمتهاى الهى از بهترین راههاى دعوت به عبادت است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ … الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ»
۲- از بهترین راههاى خداشناسى، استفاده کردن از نعمتهاى در دسترس است.
«جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً»
۳- در نظام آفرینش، هماهنگى کامل به چشم مىخورد. هماهنگى میان زمین، آسمان، باران، گیاهان، میوهها وانسان. (برهان نظم) «جَعَلَ، أَنْزَلَ، فَأَخْرَجَ»
۴- آفریدهها هرکدام براى هدفى خلق شدهاند. «رِزْقاً لَکُمْ» باران براى رشد و ثمر دادن میوهها، «فَأَخْرَجَ بِهِ» و میوهها براى روزى انسان. «رِزْقاً لَکُمْ»
۵- زمین وباران وسیله هستند، رویش گیاهان ومیوهها بدست خداست. «فَأَخْرَجَ»
۶- نظم و هماهنگى دستگاه آفرینش، نشانهى توحید است، پس شما هم یکتا پرست باشید. «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً»
۷- ریشهى خداپرستى در فطرت و وجدان همه مردم است. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
۸- آفرینش زمین و آسمان و باران و میوهها و روزى انسان، پرتوى از ربوبیّت خداوند است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ … الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ …»
۹- همهى انسانها، حقّ بهرهبردارى و تصرف در زمین را دارند. (در آیه «لَکُمُ» تکرار شده است.)
۱۰- دلیل واجب بودن عبادت شما، لطف اوست که زمین وآسمان وباران و گیاهان را براى روزى شما قرار داده است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ … الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ …» ۱۱- خداوند اسباب طبیعى را حاکم کرده است. «جَعَلَ، أَنْزَلَ، فَأَخْرَجَ»
۱۱- پندار شریک براى خداوند، از جهل است. «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«۲۳» وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ
واگر در آنچه بر بندهى خود (از قرآن) نازل کردهایم، شکّ دارید، اگر راست مىگویید (لااقل) یک سوره همانند آن را بیاورید و گواهان خود را غیر از خداوند بر این کار دعوت کنید.
نکته ها
این آیه، معجزه بودن قرآن را مطرح مىکند. پیامبران، یک دعوت دارند که هدایت به سوى خداست و با استدلال و موعظه و جدال نیکو انجام مىدهند و یک ادّعا دارند که از سوى خدا براى هدایت مردم آمدهاند وبراى آن معجزه مىآورند. پس معجزه براى اثبات ادّعاى پیامبر است، نه دعوت او. «۱»
خداوند در قرآن، بارها مخالفان اسلام را دعوت به مبارزه کرده است، که اگر شما این کتاب را از سوى خدا نمىدانید وساخته وپرداخته دست بشر مىدانید، بجاى این همه جنگ ومبارزه، کتابى مثل قرآن بیاورید تا صداى اسلام خاموش شود!
خداوند براى اثبات حقّانیت پیامبر و کتاب خود، از یک سو مخالفان را تحریک و از سوى دیگر به آنان تخفیف داده است. یکجا فرموده: «فَأْتُوا بِکِتابٍ» «۲» کتابى مثل قرآن بیاورید.
و در جاى دیگر: «فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ» «۳» ده سوره و در جاى دیگر مىفرماید: «فاتوا بِسُورَهٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ» «۴» یک سوره. به علاوه مىگوید: براى این کار مىتوانید از تمام قدرتها و یاران و همفکران خود در سراسر جهان دعوت کنید.
تقسیمبندى قرآن و نامگذارى هر بخش به نام سوره، در زمان پیامبر صلى الله علیه و آله و از جانب خداوند بوده است. «فَأْتُوا بِسُورَهٍ»
«۱». البته معجزه به معناى نادیده گرفتن نظام علّت و معلول نیست، بلکه معجزه نیز علّت دارد، ولى علّت آن یا اراده الهى است، یا عواملى که خداوند علّت بودن آن را براى مردم مخفى نموده است.
«۲». قصص، ۴۹٫
«۳». هود، ۱۳٫
«۴». یونس، ۳۸٫
جلد ۱ – صفحه ۷۷
قرآن در ستایش انبیا، یا بعد از کلمه «عبدنا» و یا قبل از کلمه «عبد» نام آنان را مىبرد؛ «عَبْدَنا أَیُّوبَ»، «إِبْراهِیمَ …* کل من عبادنا» ولى درباره پیامبر اسلام تنها کلمه «عبد» بدون ذکر نام را بکار مىبرد شاید اشاره به این است که عبد مطلق، محمّد صلى الله علیه و آله است.
پیام ها
۱- باید از فکر و دل افراد شکّ زدایى صورت گیرد به خصوص در مسائل اعتقادى. «إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ»
۲- شرط دریافت وحى، بندگى خداست «نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا»
۳- قرآن، کتاب استدلال و احتجاج است و راهى براى وسوسه و شکّ باقى نمىگذارد. «فَأْتُوا بِسُورَهٍ»
۴- انبیا باید معجزه داشته باشند و قرآن معجزهى رسول اکرم صلى الله علیه و آله است. «فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ»
۵- دین جاوید، معجزهى جاوید مىخواهد تا هر انسانى در هر زمان و مکانى، اگر دچار تردید و شکّ شد، بتواند خود آزمایش کند. «فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ»
۶- بر حقّانیت قرآن به قدرى یقین داریم که اگر مخالفان، یک سوره مثل قرآن نیز آوردند به جاى تمام قرآن مىپذیریم. «بِسُورَهٍ»
د: افروخته شدن آتش.
حجاره: سنگها، مفرد آن حجر است. احجار نیز مانند حجاره است ولى در قرآن مجید نیامده است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور
اثنی عشری
روان جاوید
اطیب البیان
برگزیده تفسیر نمونه
سایر تفاسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«۲۴» فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ
پس اگر این کار را نکردید، که هرگز نتوانید کرد، از آتشى که هیزمش مردم (گناهکار) وسنگها هستند وبراى کافران مهیّا شده، بپرهیزید.
نکته ها
در سورهى انبیاء مىخوانیم: «إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» «۱» شما و آنچه
«۱». انبیاء، ۹۸٫
جلد ۱ – صفحه ۷۸
غیر از خدا پرستش مىکنید (بتهایتان)، هیزم دوزخید.
بنابراین ممکن است مراد از سنگ در این آیه، همان بتهایى باشد که مورد پرستش بوده، نه هر سنگى، «۱» تا آنان بدانند و به چشم خود ببینند که کارى از بتها ساخته نبوده و نیست. همچنین این سنگها در قیامت، همانند چاقوى خونى همراه پرونده قاتل، سند جرم و گناه آنان است.
سؤال: با اینکه الفاظ اختراع بشر است، پس چگونه نمىتواند مثل قرآن را بیاورد؟
پاسخ: حروف الفبا از بشر است، ولى نحوه ترکیب وبیان مفاهیم بلند آنها، برخاسته از علم و هنر است. قرآن بر اساس علم و حکمت بىپایان الهى، نزول یافته است ولى هر کتاب دیگرى، از سوى هرکس که باشد، براساس علم محدود بشر، تألیف یافته است. پس هیچگاه بشر نمىتواند کتابى مثل قرآن بیاورد.
پیام ها
۱- یقین به حقّانیت راه وهدف، یکى از اصول رهبرى است. «وَ لَنْ تَفْعَلُوا»
۲- اکنون که احساس عجز و ناتوانى کردید، تسلیم حقّ شوید. «وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا»
۳- انسان جمود و کافر، هم ردیف سنگ است. «النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ»
۴- خباثتهاى درونى انسان گناهکار، در قیامت تجسم یافته و آتش گیرانه مىشود. «وَقُودُهَا النَّاسُ»
۵- کفر و لجاجت، انسان مقام جانشینى خداوند را به هیزم دوزخ تبدیل مىکند.
«وَقُودُهَا النَّاسُ»
۶- رهایى از آتش دوزخ، در گرو ایمان به قرآن و تصدیق پیامبر اسلام است. «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ … أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ»
«۱». چنانکه در طول تاریخ و در میان آن همه سنگ وچوب، هرگز حجر الاسود مورد پرستشواقع نشده ونقش بت را نداشته و هرگز آتشگیرانه دوزخ نخواهد شد. آرى! حجرالاسود دست خدا در زمین و حافظ اسرار و گواه بر اقرار فطرتهاى بشرى است.
تفسیر نور(۱۰جلدى)، ج۱، ص: ۷۹
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]
شان نزول:
از ابن عباس نقل نمایند که این آیه درباره امام علی بن ابىطالب علیهالسلام و حمزه و جعفر بن ابىطالب و عبیده بن حارث بن عبدالمطلب نازل گردیده است[
ز ابن عباس نقل نمایند که این آیه درباره امام علی بن ابىطالب علیهالسلام و حمزه و جعفر بن ابىطالب و عبیده بن حارث بن عبدالمطلب نازل گردیده است[۳] .[۴]
تفسیر آیه
تفسیر نور
اثنی عشری
روان جاوید
اطیب البیان
برگزیده تفسیر نمونه
سایر تفاسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«۲۵» وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَهٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَهٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ
وکسانى را که ایمان آورده وکارهاى شایسته انجام دادهاند، مژده بده که برایشان باغهایى است که نهرها از پاى (درختان) آن جارى است، هرگاه میوهاى از آن (باغها) به آنان روزى شود، گویند: این همان است که قبلًا نیز روزى ما بوده، در حالى که همانند آن نعمتها به ایشان داده شده است (نه خود آنها) و براى آنان در بهشت همسرانى پاک و پاکیزه است و در آنجا جاودانهاند.
نکته ها
شاید مراد از «مُتَشابِهاً» این باشد که بهشتیان در نگاه اوّل، میوهها را مانند میوههاى دنیوى مىبینند ومىگویند: شبیه همان است که در دنیا خورده بودیم، لکن بعد از خوردن مىفهمند که طعم ولذّت تازهاى دارد. وشاید مراد این باشد که میوههایى به آنان داده مىشود که همه از نظر خوبى وزیبایى وخوش عطرى یکسانند و مانند میوههاى دنیا درجه یک، دو وسه ندارد.
در قرآن، معمولًا ایمان و عمل صالح در کنار هم مطرح شده، ولى ایمان بر عمل صالح مقدم قرار گرفته است. آرى، اگر اتاقى از درون نورانى شد، شعاع این نور از روزنه و پنجرهها بیرون خواهد زد. ایمان، درونِ انسان را نورانى و قلب نورانى، تمام کارهاى انسان را نورانى مىکند. برکات ایمان و عمل صالح بسیار است که در آیات قرآن به آنها اشاره شده است. «۱»
همسران بهشتى دو نوع هستند:
الف: حوریان زیبا (حورالعین) که همچون لؤلؤ و باکره هستند و در همان عالم آفریده مىشوند.
«۱». قرآن، ۱۵ برکت براى ایمان همراه عمل صالح، بیان نموده که بامراجعه به معجم المفهرس مىتوانید به آنها دسترسى پیدا نمایید.
جلد ۱ – صفحه ۸۰
«أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً»
ب: همسران مؤمن در دنیا که با چهرهاى زیبا در کنار همسرانشان قرار مىگیرند. «وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ» «۱»
از امام صادق علیه السلام دربارهى «أَزْواجٌ مُطَهَّرَهٌ*» سؤال شد، حضرت فرمودند: همسران بهشتى آلوده به حیض و حَدَث نمىشوند. «۲»
پیام ها
۱- مژده و بشارت همراه با هشدار و اخطار (در آیه قبل) یکى از اصول تربیت است. «فَاتَّقُوا النَّارَ … وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا …»
۲- ایمان قلبى باید توأم با اعمال صالح باشد. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
۳- انجام هر عمل صالح و شایستهاى، کارساز است. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» ( «الصّالحات» هم جمع است وهم (الفولام) دارد که به معناى همه کارهاى خوب است.)
۴- کارهاى شایسته و صالح، در صورتى ارزش دارد که برخاسته از ایمان باشد، نه تمایلات شخصى و جاذبههاى اجتماعى. اوّل «آمَنُوا» بعد «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
۵- محرومیتهایى که مؤمن به جهت رعایت حرام و حلال در این دنیا مىبیند، در آخرت جبران مىشود. «رُزِقُوا»
۶- ما در دنیا نگرانِ از دست دادن نعمتها هستیم، امّا در آخرت این نگرانى نیست. «وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ»
۷- گاهى آشنایى با سابقهى نعمتها، بر لذّت کامیابى مىافزاید. «۳» «رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ»
۸- همسران بهشتى نیز پاکیزهاند. «أَزْواجٌ مُطَهَّرَهٌ»
«۱». رعد، ۱۳٫
«۲». تفسیر راهنما و دُرّالمنثور.
«۳». سخنان کسى را که مىشناسیم در رادیو و تلویزیون با عشق و علاقه گوش مىدهیم و یاعکس جاهایى که قبلا بدانجا رفتهایم با علاقه نگاه مىکنیم.
تفسیر نور(۱۰جلدى)، ج۱، ص: ۸۱
دیدگاهتان را بنویسید