جمعه , فروردین ۱۰ ۱۴۰۳
معماری
خانه / استاد علوی / سخنرانی ها / جهاد اکبر (سخنرانی ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ استاد علوی)
جهاد اکبر
جهاد اکبر

جهاد اکبر (سخنرانی ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ استاد علوی)

جهاد اکبر

به نام خدا

سخنرانی استاد علوی

لازم است سالکین محترم پس از مشاهده ویدیو ها، پاسخ سوالات مطروحه را به مسئولین مشخص شده ارائه نمایند. همچنین در بخش نظرات این صفحه می توانید شبهات و سوالات پیش آمده را مطرح نمایید تا از طرف اعضا و استاد پاسخ مناسب ارائه گردد.

خواهشمند است باتوجه به محتوای تدریس شده در کلیپ به سؤالات ذیل پاسخ داده و حداکثر تا ۲۴ ساعت به مسئولین اجرایی کانون تحویل دهید.
۱- بنظر شما مهم‌ترین موضوعاتی که در سخنرانی استاد(دامت‌توفیقاته) مطرح گردید چه بود؟
۲- کدام جمله یا مطلب ازنظر شما در سخنرانی قابل‌توجه بود؟
۳- بنظر شما کدام مطلب در سخنرانی و موضوعات مبهم و نارسا بود؟
۴- اگر سؤال یا پیشنهادی در مورد مطالب سخنرانی دارید بیان کنید.
در روزهای آتی متن سخنرانی در همین صفحه اضافه خواهد شد.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّه‏ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‏الله فی السموات و الارضین

اهمیت راهپیمایی روز قدس

با توجه به ایامی که در آن قرار داریم، به ذکر چند نکته مهم می پردازیم. راهپیمایی روز قدس اهمیت بسیاری دارد، افرادی که اهل سیروسلوک درراه خدا هستند باید بدانند که توجه و حمایت از مستضعفین و مظلومین و اسلام عزیز در پرتو همین راهپیمایی‌ها و همین حرکت‌ها است.

آیه قرآن نیز به همین مورد اشاره می‌کند که خداوند عمل صالح می‌نویسد برای کسانی که در راهپیمایی شرکت کنند، لذا همه افراد باید در این راهپیمایی شرکت کنند و دوستان خود را نیز دعوت کنند که حرکت گروهی اجر بیشتری دارد. در مباحث گذشته به مسئله جهاد تبیین پرداخته شد. همانطور که ذکر شد جهاد با نفس، جهاد اکبر است. جهاد با دشمن خارجی، جهاد اصغر است. تو با دشمن نفس هم‌خانه‌ای جهاد اکبر، جهاد با نفس چه دربند پیکار بیگانه‌ای؟

کشتن این، کار عقل و هوش نیست. ای شهان کشتیم ما خصم برون ماند خصمی زو بتر در اندرون

تمامی این موارد همان مصداق جهاد اکبر است.

بین جهاد نفس که همان جهاد اکبر و جهاد با دشمن درونی است. از حضرت امام خمینی رضوان‌الله علیه قبل از پیروزی انقلاب کتابی به نام جهاد اکبر پخش شد و خیلی از جوان‌ها این کتاب را می‌خواندند و آن منشأ تهذیب و تربیت نفس شد. کسانی که در پرتو آن کتاب توانستند خودشان را تربیت کنند همان رزمندگانی بودند که در طول هشت سال دفاع مقدس حماسه‌های بزرگی از جهاد و عرفان و معنویت را خلق کردند که در تاریخ بشریت بی‌نظیر است.

تفاوت جهاد اکبر و جهاد اصغر

در تاریخ بشریت چنین اتفاقی به این صورت وجود نداشته است که در طول هشت سال جوانانی منقلب شوند و آن حوادث بزرگ را خلق کنند. لذا چند تفاوت بسیار مهم بین جهاد با نفس و جهاد با دشمن بیرونی وجود دارد. اول این که گاهی مواقع دشمن در عالم حقیقت دشمن نیست یا دوستان، دوستان واقعی نیستند. قرآن می‌فرماید: ﴿الأَ‏ خِلَّاءُ یَومَئذٍ بَعضُهُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ إلَّا المُتَّقِینَ﴾ تفاوت بین جهاد با نفس و جهاد با دشمن بیرونی «در آن روز دوستان همه با یکدیگر دشمنند به جز متقیان.»

تکلیف برخی افراد در روز قیامت

روز قیامت بعضی از دوستان انسان، دشمن او هستند. درواقع دوستیشان ظاهری بوده است مانند دوستانی که فرد را به گناه وادار می‌کنند. روز قیامت کسانی هستند که در سپاه دشمن بوده‌اند اما این مسئله به علت ناآگاهی آن‌ها بوده است. اما چون انسان‌های حقیقت طلبی بوده‌اند یا ناآگاه بوده‏اند یا به دلایلی دشمن آنها را وارد سپاه خود کرده است. و آنها به ‌قصد جنگ نیامده بودند، درحقیقت این افراد دشمن نبوده اند.

بسیاری از سربازانی که در جنگ ایران و عراق در سپاه دشمن حضور داشتند و کشته‌شدند. یا ‌توسط خود صدام یا توسط حملات ایرانی‌ها، درواقع قصد جنگ با ایرانی‌ها را نداشته‏ اند. و ایرانی‌ها را حق می‌دانستند و چاره‌ای نداشتند جز این که اطاعت کنند. بعید نیست که این افراد فردای قیامت جزء سپاه مؤمن و جزء شهدا قرار بگیرند. بنابراین دشمن خارجی ممکن است در باطن دشمن نباشد. اما دشمن نفس حتماً دشمن است و انسان را نابود می‌کند و این در روز قیامت حتماً از انسان جدا می‌شود و با او نخواهد بود.

تفاوت دشمن خارجی و داخلی و دشمن نفس

دشمن خارجی یا دشمن ظاهری احکامی دارد که با احکام مربوط به دشمن نفس که دشمن باطنی است، تفاوت دارد. به عنوان مثال دشمن ظاهری قابل‌دیدن و قابل ‌شناسایی است. و به‌راحتی می‌توان جایگاهش را دید و موقعیت آن را شناسایی کرد. ولی نفسِ امّاره انسان آن‌چنان خودش را پنهان می‌کند که گاهی مواقع انسان اصلاً نمی‌فهمد که تحت تأثیر هوای نفس است و فکر می‌کند که عملکرد صحیحی دارد.

«… و به خیال باطل می‌پنداشتند که نیکوکاری می‌کنند.» ﴿…یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً﴾ به قول قرآن خیال می‌کند که دارد کار خوبی می‌کند. یعنی دشمن درونی جایگاهش معلوم نیست و خودش را نشان نمی‌دهد. جهاد با دشمن خارجی معمولاً جنگ موقت است یعنی یک مدتی جنگ می‏شود حال یا جنگ تمام می‌شود یا او شکست می‌خورد یا به مصالحه می‌رسد یا آتش‌بس می‌شود ولی جنگ با دشمن داخلی موقت نیست، دائمی است.

واجب کفایی

او دائماً به دنبال این است که انسان را از بین ببرد. جهاد با دشمن خارجی یک واجب کِفایی است یعنی اگر یک عده رفتند آنجا و مبارزه کردند. از عهده دیگران ساقط است و این‌طور نیست که بر همه واجب عینی باشد. می‏تواند واجب کفایی هم باشد. یعنی وقتی عده¬ای رفتند و مَن‏بِه‏ الکِفایِه محقق شد دیگر بر دیگران واجب نیست. جهاد خارجی بر کودکان، زن‌ها و پیرمردها یعنی بر قشرهای مختلف واجب نیست. و بر یک قشر خاص واجب است.

اما جهاد داخلی عینی است. یعنی بر تک‌ تک افراد واجب است. و کفایی نیست و بر هر فردی که در قالب انسانیت است. و در این دنیا حضور دارد، واجب است. در جهاد با دشمن بیرونی یعنی جهاد اصغر انسان به‌ محض این که مجروح شود، متوجه می‌شود. در جهاد با دشمن بیرونی اسلحه، صلاح و مهمات او قابل‌شناسایی است. ولی در جهاد با نفس، ‌نفسِ انسان همان‌طور که پنهان است. اسلحه‌ و سلاح‌ و امکانات او هم مثل خودش پنهان است و قابل‌شناسایی نیست.

جراحت در جهاد

اگر انسان در جهاد اصغر مجروح و جانباز شود. خودش متوجه می‌شود. و برای درمان خودش کاری می‏کند. اما در جهاد با نفس‌، نفس وقتی انسان را مورد لطمه قرار دهد، او متوجه نمی‌شود. وقتی انسان غیبت می‌کند. دروغ می‌گوید. یا گناهی انجام می‌دهد. گاهی مواقع متوجه نمی‌شود. که چه ضربه‌ای به روحش خورده است.

چه زمان متوجه می‌شود؟ در عالم قبر، در عالم برزخ و در عالم قیامت معلوم می‌شود. که این کارِ جزئی ذره ‏خیراً یا ذره ‏شراً بوده است و این مسئله آنجا خودش را نشان می‌دهد. انسان در دنیا یک عمل کوچکی انجام داده که اصلاً به یاد نمی آورد. اما در عالم قیامت به او نشان می‌دهند. و چه گناهی و چه عذاب و چه مصیبتی برای او ایجاد می کند.

آن کسی که در جهاد نفس مجروح شده است؛ از نفس خودش ضربه خورده است. در جهاد با دشمن خارجی، انسان یا پیروز می‌شود. یا شکست می‌خورد. در هر دو صورت پیروز است. یعنی اگر از نظر ظاهر پیروز شده است که پیروز است. اما اگر از نظر ظاهر شکست‌خورده و کشته‌شده است نیز شهید محسوب می¬شود و به مقام‌های بالا می‌رسد. ولی در جهاد با نفس متأسفانه این‌طور نیست. اگر انسان شکست بخورد، سقوط و جهنم است.

شکست و کشته شدن در جهاد

شکست و کشته شدن در جهاد اصغر، با استعلاء و اعلا و تعالی‌ مقام مساوی است . انسان به درجات عالی بهشت نائل می‌شود ولی در جهاد با نفس اگر انسان شکست بخورد سقوط است؛ جهنم و نابودی است.

بنابراین مواردی که ذکر شد، تفاوت بین جهاد اکبر یعنی جهاد با نفس و جهاد اصغر یعنی پیکار با دشمن بیرونی است. یکی از مهم‌ترین این‌ تفاوت‏ها این است که دشمن خارجی قابل‌ دیدن و شناسایی است ولی دشمن داخلی را نمی‌توان دید لذا در تمام ابعاد وجودی انسان می‌تواند نفوذ کند. درواقع نقش دشمن داخلی مثل نقش منافق در جامعه است.

جهاد

جهاد یعنی تلاش و کوشش از عمق وجود. یعنی انسان تمام توانایی‌های درونی خود را به میدان بیاورد. انسان تمام قدرت و تمام امکاناتش را برای از بین بردن دشمن، ظاهر می کند. این جهاد، جهاد نظامی است، یعنی انسان جان خود را بر کف دست بگیرد و تمام قوای داخلی خود را به عرصه وجود بیاورد تا دشمن را از بین ببرد.

اما انسان در جهاد با نفس خیلی کم می‌گذارد. زیرا در جهاد بیرونی در مقابل دشمنی قرار می گیرد. که با اسلحه آمده و قصد از بین بردن او را دارد و امکان کشته شدن هم است. لذا آن جهاد معنی پیدا می‌کند. چون فرد جان خود را در کف دست گرفته و جلو آمده و ممکن است کشته شود. حال همین مسئله در تمام عرصه¬ها از جمله جهاد اقتصادی، جهاد فرهنگی و … وجود دارد و انسان باید با تمام قوا مبارزه کند. معمولاً اکثریت انسان‌ها دچار تعطیلی جهاد با نفس هستند.

جهاد با نفس

جهاد با نفس یعنی این که انسان با تمام جان مواظب باشد که اشتباه نکند، اگر یک خطای اخلاقی یا رفتاری کرد، باید با تمام توان خود کوشش کند که آن را از بین ببرد و دیگر تکرار نکند. اگر جایی نابجا عصبانی شد، با تمام وجود کوشش کند که آن عصبانیت دیگر تکرار نشود، اگر جایی غیبت کرد، اگر جایی به یک بنده خدایی، به عِرض او، به مال او، به نفس او، به آبروی او یا به خانواده او لطمه زد باید غصه بخورد، باید کاری بکند. آن‌چنان برای او اهمیت داشته باشد که دیگر آن کار تکرار نشود. این می‌شود جهاد با نفس، جهاد با نفس یعنی با تمام قوا عیب‌های خود را پیدا کند و با آن‌ها مبارزه کنم.

جهاد با دشمن

بنابراین جهاد در جبهه بیرونی و در عرصه اجتماع جهاد با منافق است. یعنی منافق مثل نفس انسان هست. همانطور که گفته شد منافقین بزرگ‌ترین لطمه را به انسان‌ها و به جامعه می‌زنند. در جهاد تبیین، مسئولین نظام اسلامی باید به مسئله منافقین و دشمنان داخلی اهمیت زیادی بدهند و در جهاد نفس، انسان باید به مسئله نفس اهمیت زیادی دهد زیرا نفسِ انسان مانند منافق در جامعه است.

روانشناسی حضرت امیر از منافقین

امیرالمؤمنین(ع) دریکی از خطبه‌های نهج‌البلاغه که بعد از خطبه متقین قرار دارد منافقین را توصیف می کند. افراد فعال در گروه روانشناسی با توجه به اینکه موضوع علم روانشناسی عبارت است از بررسی و تحقیق و مطالعه در فرآیندهای ذهنی و رفتاریِ انسان، اگر در این خطبه کار کنند. متوجه می شوند. روانشناسی منافقین توسط امیرالمؤمنین به زیبایی انجام شده است. و این ‌یک کار تحقیقی بسیار خوب است.

منافق کیست

منافق حقیقی چه کسی است؟ منافقین از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع) امروز اسم منافقین که می آید، بلافاصله در ذهن افراد مسعود رجوی و مریم رجوی ملعون قرار می‌گیرد. این دو ملعون ازل الابد دنیا و آخرت در ذهن ها می‌آیند. اما درواقع اگر به ‌اصطلاح علمی و فقهی آن بررسی شود، این افراد منافق نیستند! البته یک‌ زمانی منافق بودند و این اسم منافق از آن موقع روی آن‌ها ماند. این‌ها در جریان پیروزی انقلاب وارد شدند. و خود را انقلابی نشان دادند. و بعد هم معلوم شد که همین‌طور بودند و آن اسم روی آن‌ها ماند. اما این‌ها از منافق به خوارج تبدیل شدند.

خوارج کیستند

خوارج یعنی کسانی که بر علیه نظام اسلامی خروج و قیام می‌کنند. این افراد در آن زمان به خوارج تبدیل شدند و بعد هم که از ایران بیرون رفتند، تبدیل به دشمن و ستون پنجم دشمن شدند. منافق الان آن‌کسی است که در نظام اسلامی ظاهرش را اسلامی کرده و ادعای طرفداری از انقلاب و اسلام می‌کند ولی اعتقادی ندارد. اگر فردی وارد جمعی شود که آن جمع را قبول ندارد ولی به خاطر مصالح و منافع دنیایی خود نقش بازی کند و با آنها دوستی کند، این نیز بهره ‏ای و آثاری از نفاق دارد که فرد باید در خودش پیدا کند. به این ترتیب تعریف منافق مشخص می شود.

حال اگر یک سرباز اسلامی در سپاه دشمن برود و خودش را به شکل آن‌ها دربیاورد، منافق حساب می‌شود یا نمی‌شود؟ آن‌ها را قبول ندارد ولی به خاطر اهدافی خودش را به شکل آن‌ها درمی‌آورد و وارد آنها می شود. جواب این است که این فرد منافق نیست زیرا هدف او، هدفِ دنیایی نیست! جاسوسی که از طرف اسلام وارد سپاه دشمن می‌شود، هدف او هدف خدایی است، لذا او منافق محسوب نمی‌شود.

منافق کسی است که وارد یک جمعی می‌شود و در حالیکه به آنها اعتقادی ندارد خود را برای منافع دنیایی به رنگِ آنها درمی¬آورد. به عنوان مثال فردی وارد جمعی از ابرار می شود. ابرار بالاترین درجه از انسان‌های خوب هستند. به طور کلی درجه بندی انسان‌های خوب این‌گونه است؛ خیرین، محسنین، صالحین، ابرار و سپس مقربین.

تظاهر به خوبی

حال اگر فردی وارد جمع ابرار شود. خود را به شکل آن‌ها دربیاورد. و این به شکل آن‌ها درآمدن به خاطر خدا و رشد معنوی باشد، این نفاق نیست. فرد می¬داند شبیه آنها نیست، عقاید و تفکر آن‌ها را ندارد، رفتار آن‌ها را ندارد، ولی آن‌ها را از خود بالاتر می‌داند و به خاطر رشد خود وارد آن‌ها می‌شود، آن‌ها نماز شب می‌خوانند، او نیز خجالت می کشد و با آن‌ها نماز شب می‌خواند ولی اگر خودش باشد، نماز شب نمی‌خواند. آن‌ها نماز جماعت می‌خوانند، او اگر با آن‌ها نباشد، شاید نمازش قضا بشود. در این حالت چون هدف دنیا نیست، اشکالی ندارد.

بعضی افراد فکر می‌کنند این تظاهر بد است و عده‏ای به اسم این که با تظاهر مبارزه می‌کنند و به افرادی که ظاهرالصلاه هستند ولی باطن آن‌ها هنوز خوب نشده، انتقاد می کنند و می‌گویند آدم باید قلبش پاک باشد، در صورتی که این‌ها انحراف است. افراد به ایمان تظاهر می‌کنند. به اسلام تظاهر می‌کنند. زیرا اعتقاد دارند باید مسلمان باشند. باید مؤمن باشند. این نفاق نیست. ارزش دارد.

اما آن چیزی که نفاق است که این است که انسان گروهی را قبول نداشته باشد ولی برای منافع دنیایی خود را شبیه آنها کند. از این منافقین امروز در نظام اسلامی ایران کم نیستند و در تمام قسمت¬ها و مقامات نیز حضور دارند. بنابراین انسان باید در درون خود مواظب باشد که مبادا به خاطر منافع مادی با گروهی که قبولشان ندارد، قاطی شود.

نفاق در درون همه انسان ها کم ‌و بیش وجود دارد و این نفاق‌ها برای نفس انسان است و نفس دشمن باطنی او است و انسان باید در جهاد اکبر مبارزه کند و این نفس را شکست بدهد. جهاد با نفس یعنی انسان با تمام وجود سراغ اشکالات نفسانیِ خود برود و تلاش کند که آن‌ها را از بین ببرد و تلاش کند دستورات اخلاقی را رعایت کند.

عشق و ولایت

راه پیروزی بر نفس، عشق اهمیت جهاد با نفس ای شهان کشتیم ما خصم برون ماند خصمی زو بتر در اندرون کشتن این، کار عقل و هوش نیست شیر باطن سُخره خرگوش نیست

این دیو باطن و نفاق درونی انسان، این نفس اماره که خود را پنهان می‌کند و منافقانه در درون انسان کار می‌کند، دشمن بیرونی را می‌توان با محاسبات و عقل و هوش و برنامه‌ریزی از بین برد اما نفس اینگونه نیست. نفس را با عقل و یا با برنامه‌ریزی نمی¬توان از بین برد بلکه با عشق می توان آن را نابود کرد.

از بین بردن نفس جهاد قدرتمندی می خواهد. و آن جهاد نیز عشق می‌خواهد. انسان آنقدر باید عاشق خودسازی باشد و آنقدر علاقه‌مند به تعالیِ درجه، به رشد معنوی و روحی باشد که با آن عشق بتواند این دیو را از بین ببرد. با عقل و برنامه‌ریزی و با این که من می‌دانم نفس بد است، نمی¬توان کاری را پیش برد، باید عاشق معنویت بود، باید عاشق ولایت و عاشق رشد بود.

ولایت

آن عشق است که می‌تواند این دشمن را از بین ببرد. البته در لسان ادبیات به آن عشق می‌گویند ولی در لسان دینی به آن می‌گویند ولایت! ولایت یعنی عشق به کمال، عشق به صعود و تکامل و با خدمت و عشق با خدمت ایجاد می‌شود.

به عنوان مثال آنگاه که فردی نسبت به یک انسان مؤمن، حسادت دارد یا از دست او عصبانی است و کینه ای از او دارد، برای این که آن را از بین ببرد باید به او خدمت کند، این همان مبارزه با کینه است. فرمودند کسی که یک‌ذره کینه از مؤمنی در دلش باشد وارد بهشت نمی‌شود. لذا کینه را باید از دل بُرد. چگونه؟ با همین خدمت، یا این که خوبی او را بگوید، به او محبت کند، با او ارتباط عاطفی برقرار کند و به این ترتیب بعد از مدتی آن کینه از بین می‌رود و پاک می‌شود.

انسان نباید از یک مؤمن، از کسی که دارد خدمت می‌کند، از کسی که ایمان دارد، ناراحتی بگیرد. اگر عیبی و اشکالی در او هست، درصدد تربیت او از راه¬های صحیح بربیاید و کمک کند و او را اصلاح کند حال به هر راهی که می‌شود، با امربه‌معروف، نصیحت، طرح دوستی، خدمت کردن و … کمک کند که او را از آن اشکال نجات بدهد. اما بغض و کینه نباید باشد لذا در ایام ماه مبارک رمضان و خصوصا در شب¬های قدر انسان باید دعا کند که دلش از این نارحتی¬ها و کینه¬ها پاک شود.

همچنین ببینید

تشبه و ارتباط روحانی با اولیای الهی

تشبه و ارتباط روحانی با اولیای الهی

تشبه و ارتباط روحانی با اولیای الهی به نام خدا سخنرانی استاد علوی لازم است …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *