چهارشنبه , اردیبهشت ۵ ۱۴۰۳
معماری
خانه / استاد علوی / سخنرانی ها / دشمن شناسی و شرح مراتب نفس(سخنرانی ۲۰ اردیبهشت۱۴۰۱)
دشمن شناسی شرح مراتب نفس
دشمن شناسی شرح مراتب نفس

دشمن شناسی و شرح مراتب نفس(سخنرانی ۲۰ اردیبهشت۱۴۰۱)

دشمن شناسی و شرح مراتب نفس

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّه‏ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‏الله فی السموات و الارضین بحث در مورد جهاد تبیین، دشمن شناسی، جهاد با نفس و بزرگترین دشمن که دشمن درونی انسان است ادامه دارد. قبل از آن به یک شبهه ی مطرح شده پاسخ می‌دهیم.

در روایت از ائمه نقل شده است که «صاحب هذا امر الامر الشرید الطرید الفرید الوحید». معانی فرید و وحید را می‌دانیم یعنی کسی که تنها است. امام زمان علیه السلام تنهاست. روایاتی هم داریم که می‌فرماید همیشه همراه امام زمان (ع) کسانی هستند.

طبق آموزه‌های عرفان مقربین که ادله ی آن نسبت ‌به ادعای دیگر مکاتب عرفانی قوی‌تر است امام زمان علیه‌السلام به‌عنوان قطب عالم هستی چهار رکن دارد و بعد از ارکان، اولیاء دیگر، اوتاد، ابدال، نقبا و نجبا هستند که تعدادشان، هم در بعضی از نصوص مذهبی و هم در علوم غریبه‌ که روی اعداد کار می‌کنند آمده است.

ابدال یعنی کسانی که اگر یک نفر از طایفه از دنیا برود شخص دیگری از یک طایفه پایین‌تر به آن‌ها ملحق می‌شود و جای آن‌ها را می‌گیرد. این‌ها در عالم هستی نقش اوتاد را دارند یعنی دوام عالم هستی به این‌ها است و این‌ها حجج الهی و اولیای الهی هستند، اگر این‌ها نباشند دنیا نابود می‌شود. پایین‌ترین درجه همین علمای ظاهری هستند یعنی کسانی که اسلام‌شناسند و به اسلام عمل می‌کنند، دین‌فروش نیستند یعنی علم را یاد نگرفته‌اند که از این راه تزویر کنند یا اقتصاد و زندگی مادی و معیشتی خودشان را بگذرانند.

پس وقتی می گوییم علمای ظاهری یعنی علمایی که عمل‌کننده به اسلام هستند. این علمای ظاهری پایین‌ترین درجه هستند که هر گاه از طبقۀ بالا که طبقه نجبا است یک کسی از دنیا برود این‌ها ملحق می‌شوند به آن‌جا و جای او را می‌گیرند و آن طبقه هم همین‌طور اگر از طبقه نقبا کسی از دنیا برود یکی از این‌ها می‌رود جای او را می‌گیرد و همین‌طور می‌رود تا می‌رسد به اوتاد و آن ارکان اربعه که دائم زنده و در خدمت امام زمان (ع) هستند. به عقیده ما حضرت عیسی، حضرت خضر، حضرت ادریس و حضرت الیاس هستند. این چهار پیامبر زنده هستند و هر کدامشان مأموریتی دارند بعضی در آسمان، بعضی‌ در زمین، بعضی‌ در بحر و بعضی در برّ کارهایی را انجام می‌دهند بنابراین امام زمان (ع) وحشت تنهایی ندارند.

اما این روایت که وارد شده او طرید، شرید و فرید است، عرض شد که معنی فرید و وحید را می‌دانیم و معنی طرید هم قابل‌فهم است یعنی کسی که طرد شده‌است به عبارتی از اجتماعی بیرونش کرده‌اند. معنای سنگین‌تر معنای شرید است، شرید یعنی آواره، کسی که جایی و پناهی ندارد برود و در خیابان و بیابان سرگردان است. این کلمه در قرآن آمده‌است.

در سوره انفال می‌فرماید: فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ، یعنی با دشمنان طوری مبارزه کن که تارومار شوند فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ شَرِّدْ، تارومار کن یعنی آواره کن چنان که هر کدام یک طرف بروند، پراکنده شوند و جایی را ندارد که برود از این‌جا معنای شرید به دست می‌آید.

شرید یعنی کسی که تار و مار شده‌است و جایی را برای رفتن ندارد. در جبهه و جنگ گاهی موقع‏ها حملات طوری می‌شد که سربازها پخش‌ُ و پلا می‌شدند، راه را گم می‌کردند و نمی‌دانستند کجا بروند؛ کجا خودی است، کجا دشمن است. یک روایت می‌فرماید: امام زمان طرید و شرید است اما این معنا با روایات دیگری که می‌گویند امام زمان (ع) یارانی دارند در تضاد است و حتی در بعضی از نقل‌ها است که در یک سرزمینی هستند که آن‌جا همه اهل ایمان‌اند و حالا آن عالم بین عالم دنیا و عالم برزخ است یا در همین عالم دنیا است، در مباحث عرفانی مطرح می‌شود و آن‌جا باید بحث و استدلال شود. این آواره بودن، بی‌پناه بودن و رانده شدن با آن معنا نمی‌خورد و اگر ما بخواهیم جمع کنیم با عقل جور در نمی‌آید.

یک‌بار در همین جلسات عرض کرده‌ایم که امام زمان‌(ع) انسان کامل و ولی‌الله اعظم هستند. از خصوصیات و صفات ولی‌الله بودن این است که او مظهر صفات و اسماء الهی ست و ولایت مطلقه خاصه را دارد.

این ولایت مطلقه خاصه که می‌گوییم غیر از آن حرف‌های آشفته و پریشانی است که محیی‌الدین می‌گوید که خودشان هم نمی‌دانند چه می‌گویند، ما تعریف دقیق داریم که منظور از ولی‌الله اعظم یعنی صاحب ولایت، آن ولایت مطلقه بالطبع، بالعرض و بالمجازی که از خداوند داریم. این شخصیت، مظهر اسماءالله است که صفات الهی و اسماء الهی در او تجلی اَتَم و اکمَل دارد.

یکی از اسامی خداوند رب است، رب یعنی صاحب، مدیر، مدبر و تربیت‌کننده عالم هستی. یکی دیگر ازپریشان گویی های عرفان های کلاسیک و و رسمی همین خلیفه الله بودن است که حرف غلطی است و نتیجه اش این است که اگر امام مدیریت جامعه بشری را به عهده دارد چرا جامعه بشری این‌طور است و به اینجا رسیده است. ما امام را با تعابیر مرآت‌الله، مظهرالله و آیت‌الله می‌شناسیم. امام تدبیر و مدیریت عالم هستی را می‌کند نه جامعه ی بشری را، پس ایشان مدیریت عالم هستی را می‌کند و جامعه بشری هم در یک مسیر تکاملی زیر نظر امام، اولیاء و مدبر الأمور است که می فرماید: وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا ﴿۱﴾وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا ﴿۲﴾وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا ﴿۳﴾فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا ﴿۴﴾فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا ﴿۵﴾ ، این‌ها تحت نظر امام‌زمان علیه‌السلام هستند ما برای امام‌زمان علیه‌السلام صفاتی را قائل هستیم ایشان مدیر و مدبر عالم هستی به نمایندگی از طرف خدا هستند.

بنابراین این معنایی که امام زمان(ع) آواره است و در بیابان‌ها می‌گردد و بعضی افراد برای این‌که ما را به گریه بیندازند و دل ما را بشکنند می گویند او تک‌وتنها در بیابان‌ها آواره است، این‌ معنا با عقل جور درنمی‌آید. اگر صد حدیث هم داشته باشیم که با عقل جور در نیاید باید آن‌ها را به دست اهلش بسپاریم تا آن‌ها را جمع کنند و این جمع کردن تخصص می‌خواهد. همیشه یقین بر شک و احتمال غلبه دارد. اولا این روایت احتمال دارد که صادر شده باشد احتمال هم دارد که صادر نشده باشد بر فرض هم که صادر شده باشد می‌تواند معانی دیگری داشته باشد.

نمی توانیم این مطالب یقینی را که عرض شد کنار بگذاریم و بگوییم چون در یک روایت است امام زمان(ع) آواره و در به در است و جایی ندارد ما هم نمی توانیم برای ایشان کاری کنیم پس فقط برای کسی که تنها و طرد شده است، پدرش را کشته اند، مظلوم و بی پناه است دلسوزی کنیم، اشکی بریزیم و ثوابی ببریم. این برداشت از نظر ما صحیح نیست.

طرید و شرید به‌نظر ما به این معناست که جامعه قدرت تحمل او را ندارد به همین علت می گوییم از جامعه طرد شده است چون جامعه هنوز به رشدی که بتواند او را بپذیرد نرسیده است و به عبارتی عقب مانده است و صلاحیت حضور او را در دل خودش ندارد. این جامعه آلوده‌ و فاسد است و آن روح پاک و حقیقت قدسی جایش در این‌جای کثیف و ناسالم نیست. مثل وقتی که یک روح بزرگ نمی تواند در یک بدن معلول و فلج حلول کند. بنابراین اگر طرید است به این معناست که جامعه لیاقت و توانایی هضم او را ندارد و اگر شرید است و در بیابان‌ها می‌گردد یعنی به دنبال کسانی است که راه را گم کرده‌اند، در بیابان‌ها سرگردان هستند و واقعا به این نتیجه رسیده‌اند که تا دستشان به امام زمانشان نرسد نجات پیدا نمی‌کنند. به تبع آن‌ها امام زمان(ع) در بیابان‌ها می‌گردد تا دست انسان‌هایی را که راه را گم کرده‌اند و طالب راه هستند بگیرد.

اکثر کسانی که خدمت امام‌زمان علیه‌السلام و اصحاب امام‌زمان علیه‌السلام رسیده‌اند موقعی بوده که راه را گم کرده‌اند حالا یا در مکه یا در بین مکه داستان‏هایی از بزرگان، اولیاء و افراد مؤمن نقل شده‌است که راه را گم کرده‌اند و یک شخص نورانی آمده، دست آنها را گرفته و نجات داده است. یا در رؤیا و خواب دیده‌اند گم شده‌اند که یک شخصی یا عالِمی از سادات یا غیر سادات پیدا شده دست این‌ها را گرفته و بعد در زندگی فهمیده‌اند که تعبیرش این بود که با یک شخص پاکی آشنا شده‌اند و در زندگی به‌دنبال آن رفته‌اند و نجات پیدا کرده‌اند.

بنابراین معنای طرید و شرید بودن این است که امام به‌دنبال انسان‌هایی می‌گردد که راه را گم کرده‌اند و به‌دنبال راه هستند نه این‌که راه را گم کرده‌اند و به‌دنبال راه نیستند آن‌هایی که به‌دنبال راه نیستند خب شیطان می‌آید و می‌گیردشان آن‌هایی که راه را گم کرده‌اند و به‌دنبال راه نیستند غاوین و ضالین هستند.

اما مؤمنینی که به‌دنبال راه هستند، راه را گم کرده‌اند و طالب رسیدن به اولیاء خدا هستند امام زمان(ع) و اولیاء آنها را در بیابان‌های گمراهی پیدا می‌کنند.

این معنایی ست که ما به آن معتقدیم حالا اگر افراد خوش‌فکری پیدا شوند و معانی بهتری پیدا کنند که با عقلمان جور دربیاید و با این یقینیاتی که عرض کردیم بخواند ما می‌پذیریم. و اما ادامه بحث ما در شناخت دشمن داخلی و جهاد تبیین این بود که نفس ما یعنی دشمن داخلی ما چه حیله‌هایی دارد و جنگ با او و جهاد با او چه حالات و مراتبی دارد. از آنجایی‌که جلسات ما، اخلاقی است و مباحث عرفان عملی و اسلامی مطرح است ما وارد مباحث سیاسی نمی‌شویم چون مهم ساخته شدن خود ماست.

در این مباحث ما باید تربیت شویم و اگر تربیت شویم وظیفه خودمان در قبال جامعه، نظام اسلامی، خون شهدا و در قبال امام‌زمان علیه‌السلام خوب انجام داده‌ایم اما اگر ساخته‌شده نباشیم و بدون تهذیب نفس فقط وارد عالم سیاست و امور اجتماعی شویم یا به خودمان یا به جامعه یا به هر دو ضرر می‌زنیم مثل خیلی از کسانی که وارد جامعه، پست ها و مقامات شده‌اند اما چون تهذیب نفس نداشته چه ضررهایی هم به خودشان و آخرت خودشان و هم به جامعه زده‌اند. بنابراین مهم تهذیب نفس است تا خودمان را نساختیم خدا نکند که جامعه به ما روی آورد و خدا نکند که در جامعه به‌عنوان یک شخص مهم مطرح شویم. همان بهتر است که بحث‌های فردی انجام دهیم. البته مباحث فردی قابل تسرّی به جامعه است ولی خطر نفس ما و شیطان داخلیِ ما از شیطان خارجی بیشتر است.

بر همین میزان و بر همین قیاس هم بدانید که در جامعه خطر دشمنان نفوذی و منافقین داخلی بیشتر از بیرون است یعنی هر وقت ما در مورد نفس و خطر دشمن داخلی نفسانی خودمان صحبت می کنیم و هر وقت در مورد دشمن خارجی صحبت می کنیم شما آن را نسبت به دشمن داخلی و خارجی در عرصه اجتماع هم مقایسه و شناسایی کنید. عرض شد نفس ما بزرگترین دشمن ماست و مبارزه با او جهاد اکبر است.

نفس انسانی مراتب پایین تر و مراتب بالاتر دارد. هر قدر در مسیر بهتر رشد کند نفس خیری خواهد شد و اگر در مسیر بد برود نفس شری خواهد شد. اگر انسان بر نفس خود غلبه کند و نفس خود را تحت حکومت عقل و دین قرار دهد این نفس، اهل نجات و سعادتمند می‌شود و اگر خدایی ناکرده نفس خود را تحت تبعیت و اطاعت عقل و دین خود قرار ندهد این نفس نفسِ شقاوت مندی می شود و عاقبت آن خسران خواهد بود. اولین مرحله نفس که خداوند خلق می کند نفس ملهمه است.

نفس ملهمه نفسی است که خداوند در وجود انسان قرار می‌دهد و همراه قرار دادن آن، انسان به شناخت خوبی ها و بدی ها ملهم می شود “وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها «۷» فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها «۸» ” ، خداوند به این نفس قسم می خورد که این نفس بسیار مقدس و ارزشمند است.

خداوند این نفس را مُسَوّا و تسویه شده می خواند، تسویه نفس یعنی در حال تعادل قرار گرفتن، یعنی راست و چپ آن در حد تساوی است، قدرت میل به بهشت آن و قدرت میل به جهنم آن در حد وسط است، این نفس می شود نفس مُسوّا، نفسی که تسویه شده است. این نفس مُسوّا چرا مُسوّا و تسویه شده است؟ چون نفس ملهمه است یعنی خداوند بدی ها و خوبی ها را به او الهام کرده است. “بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ ” نفس انسان طوری است که در ذات می‌داند خوب و بد چیست. همه انسانها در فطرت خودشان خوبی و بدی را می‌شناسند، هیچ کس نمی‌تواند بگوید من نمی دانستم خوبی و بدی چیست. وقتی انسان ها به نفس و وجدان خودشان رجوع کنند می توانند بفهمند خوب و بد چیست.

البته این نفس ملهمه که ابتدای کار هست وقتی رشد می‌کند و در بدن قرار می گیرد خداوند در ابتدای خلقت او غرایزی قرار داده که این غرایز امکانات حضور در دار امتحان دنیا را فراهم می کند. وقتی این نفس شروع می‌کند به امر کردن به بدی ها می شود نفس اماره.

به عبارتی نفس اماره وقتی است که آن نفس ملهمه دچار غرایز شده، غرایز بر او حاکم شده اند و عقل رشد نکرده است.

این خاصیت برای دوران نوجوانی و جوانی است بنابراین نفس ابتدایی، نفس اماره است یعنی به طرف دنیا و لذت های دنیایی امر می کند. این نفس زمانی می تواند مهار شود که عقل رشد کند اگر عقل رشد کرد و توانست این نفس را کنترل کند نفس جدیدی حادث می‌شود به نام نفس لوّامه. نفس لّوامه نفسی است که نفس اماره را کنترل می کند.

نفس لوامه همان وجدان و تجلی نفس ملهمه است، نفسی که می داند خوبی و بدی چیست و از شخص در برابر انحراف مواظبت می کند. اگر نفس لوامه موفق نشود نفس اماره را کنترل کند این نفس اماره تبدیل می‌شود به نفس مسوّله.

یک نفس آمره هم داریم نفس آمره نفسی است که امر می کند، اما نفس اماره نفسی است که با قدرت امر می‌کند. امّاره بر وزن فعّاله نشان دهنده این است که خیلی قوی و با تمام قدرت به طرف دنیا و لذت های دنیایی فشار می آورد. “إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ ” ، نفس اماره انسان را به سوء، بدی ها، پستی ها و گرایش به امور پست می کشاند. نفس در ابتدا ملهمه است و خوب و بد را می داند با وجود غرایز این نفس به مرور زمان به نفس اماره تبدیل می‌شود و بعد به نفس لوامه و بعد به درجه بالاتر که نفس مطمئنه است می رسد.

اگر نفس لوامه موفق نشود یعنی عقل موفق نشود این میل به گناه، شهوت، لذت و میل به پستی ها را در انسان مهار کند نفس اماره تبدیل به نفس مسوّله می شود. در قرآن می‌فرماید: “بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْرًا ، یا در مورد شیطان می گوید که شیطان تسویل می‌کند. تسویل کردن یعنی همان چیزی که باید نفس لوامه باشد می آید اینجا به نفع نفس اماره انسان را قانع می‌کند، می‌گوید کارِ تو درست بود. نفس لوامه به نفس اماره می گوید کار تو اشتباه بود ولی نفس مسوّله به نفس اماره می‌گوید کارِ تو درست بود.

نفس مسوّله در همه هست و خطر بسیار بزرگی است که در سیر و سلوک باید به آن توجه کرد. نفس مسوّله خطرناک ترین نفسی است که انسان را گمراه می کند، نفس اماره را خوب جلوه می‌دهد، تقویت می‌کند و باعث می شود انسان معصیت می کند ولی معتقد است که کار او درست است.

اگر این طور شود نفس لوامه از بین می رود و نفس دچار شقاوت، بدبختی، خُسران و حسرت می‌شود. نفسی که روز قیامت می گوید یَا حَسرتَا، جز حسرت کاری از آن برنمی‌آید. اما اگر نفس لوامه غلبه کند و انسان نفس اماره خود را بتواند کنترل کند تبدیل به نفس مطمئنه می شود.

تفاوت نفس مطمئنه با نفس مسوّله این است که نفس مسوّله اطمینان دارد در حالی که اطمینان او غلط است، اما نفس مطمئنه نفسی است که اطمینان دارد و اطمینان او صحیح است. وقتی نفس مطمئنه ایجاد شود دیگر از اینجا به بعد خداوند می آید، دست او را می گیرد و می فرماید؛ “یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ (۲۷) ارْجِعِى إِلَى‏ رَبِّکَ ” . بعد از این نفس راضیه است یعنی از خدا راضی می‌شود.

نفس مطمئنه نفسی است که از خدا راضی است هر حوادثی برای او پیش بیاید پشت این حادثه را می بیند، هر اتفاقی برای او بیفتد پشت این اتفاق را می بیند، دست خدا را می بیند و می داند که در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست. حتی اگر در جلوی چشم او خانواده او را به اسارت ببرند، یاران او را شهید کنند خاطر او جَمع است و دست الهی را پشت آن قضیه می بیند و خیرات را می بیند. این می شود نفس مطمئنه و راضیه یعنی از درجه اطمینان به درجه راضیه می رسد و وقتی به اینجا رسید خداوند از او راضی می شود و می شود نفس مرضیه. این سه مرحله نفس که بالاترین مقامات نفس است در انتهای آیات سوره فجر آمده “یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ «۲۷» ارْجِعِی إِلى‌ رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً ” ، سه مرحله پشت سرِ هم برای نفسی که نفس لوامه آن بر نفس اماره غلبه کرده است.

حالا اینجا باز نفوس دیگری هم هست ولی اینها امّهات مراتب نفس انسانی است. همه باید دقت و مواظبت کنند که نفسشان مسوله یعنی نفسی که کارهای بد را خوب جلوه می دهد نشود. اگر دقت کنید می بینید همه فکر می کنند کارشان درست است چه کسی در این دنیا هست که می‌گوید کارهای من غلط است؟ هیچ کس.

به هر کسی نگاه کنید می گوید این کاری که من دارم می کنم بهترین کار دنیاست، کار درستی است و چاره‌ای غیر از این ندارم. حداقلش این است که می گوید کار من بد است ولی من چاره ای ندارم، یعنی چون چاره ای ندارم پس کار درستی است. انسان ها همه بالاتفاق از شمر، یزید، هیتلر، چنگیز، ترامپ، یزید، صدام و بایدن و از آن طرف انسان های خوب هم همه می گویند کاری که ما انجام می دهیم درست است و همه خودشان را بر حق می دانند.

بسیاری از افرادی که غرق گناه هستند می‌ گویند خدا از من راضی است، هر چی از خدا خواستم به من داده است، من آدم خوبی هستم، من که کاری نکردم و گناهانی را که نکرده اند به رُخ می‌کشند مثلا می گویند من که از دیوار کسی بالا نرفتم، هزار تا گناه کرده فقط از دیوار مردم بالا نرفته می‌گوید من که از دیوار مردم بالا نرفتم. همه ی ما دچار نفسِ مسوّله هستیم که ما را خوب جلوه می‌دهد؛ من عقلم خوب کار می‌کند، من هوشم خوب کار می‌کند، فکر من خوب کار می‌کند، راهی که دارم می روم بهترین راه است و میزانی برای این که راه او درست است یا غلط است ندارد و نفس خودش را میزان قرار می دهد و همین است که سقوط می کند. همین است که همه بدبخت هستیم، به جان هم افتادیم و دنیا دنیای جنگ های جهانی اول، دوم، صفین، نهروان و جمل و…است چون ما انسانها همیشه فکر می کنیم کار ما درست است و این خطرناک است.

برادران یوسف دچار تسویل نفس شدند گفتند بهترین راه این است، یکی گفت بکُشیم؟ گفتند نه نکشیم، بهترین راه این است که او را داخل چاه بیندازیم، بهترین راه این است که لباس او را خونی کنیم ببریم به پدر بگوییم گرگ او را خورده است. حضرت یعقوب فرمود: “بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْرًا” این نفس شما کار شما را قشنگ جلوه داد! قرار نیست انسان ها پاک و مطهِّر و روح عالی در این دنیا آمده باشند و تا آخر هم پاک بمانند.

اگرچه نفس و روح، الهی است ولی وقتی در این دنیا می‌آییم و از زمانی که جسم خود را انتخاب کردیم هزار آسیب یا از ناحیه دیگران یا از ناحیه خودمان به ما وارد شده است پس باید بدانیم مریض و ناقص هستیم. موقعی که نطفه تشکیل می شود اگر پدر یک ریال حرام بیاورد در خانه روی نطفه بچه اثر می گذارد دست خودش هم نیست، مقصر خودش نیست، دیگران به او لطمه زدند اما لقمه حرام، فکر حرام، تصمیم غلط برای مادری که باردار است روی بچه او اثر می‌گذارد و آن بچه خراب می شود.

پس هیچ کس معصوم و معصوم زاده نیست. به یکی از اولیاء گفتند چرا بچه تو خراب شد؟ فرمود که در مهمانی کفار به من لقمه حرام خوراندند. یعنی معصوم بوده یک چیزی به او خوراندند این متوجه نشده بله همانطور که به معصوم سمّ می خوراندند و متوجه نمی شود گاهی موقع ها یک لقمه حرام به او می خوراندند و متوجه نمی‌شود اما روی بچه اثر گذاشته است. البته مسأله اختیار از بین نمی رود، یعنی این را نگویید که پس بچه چه گناهی کرده؟ بچه گناهی نکرده ولی خب تحت تاثیر ظلم دیگران واقع شده، همانطور که شما ممکن است یک کسی بی گناه در خیابان دارد می‌رود یکی بیاید با ماشین بزند به او و تا آخر عمرِ خود معلول شود. او گناهی نکرده بلکه دیگران ناآگاهانه به او لطمه زدند.

این دنیا اینطوری است، دارِ تزاحم است. ممکن است ناآگاهانه در دوران جنین روح ما خراب شده باشد یا در دوران کودکی روح ما خراب شده باشد، رفتار غلط پدر و مادر، رفتار غلط خانواده، یا رفتار غلط معلمین مدرسه، اینها همه روح ها را خراب کرده است. پس هیچکس روح پاک نیست، از خودمان ممنون نباشیم و خیال نکنیم کارمان درست است یا اگر یک موقع یک کار خوبی می کنیم خیال کنیم آدم خوبی هستیم، این منم طاووس علیین شده، هیچ وقت از خود راضی نباشیم. اگر کسی به این نتیجه برسد و این را بفهمد امید نجات او هست.

همه انسان ها مشکل دارند و مشکلشان جز با وصل شدن به اولیاء خدا، دعا، تربیت، نفَس آنها و همنشینی با آنها حل نمی شود. هیچ درمان دیگری وجود ندارد، داروهای دیگر مُسکِّن هستند. درمان اساسی روح ما این است که این نفس مسوّله را تسلیم عقل کنیم و عقل به ما می‌گوید: هر که خواهد همنشینی خدا تا نشیند در حضور اولیاء (مولوی) این راه راهِ نجات است.

در اجتماع هم همینطور است کسانی که می گویند مملکت گل و بلبل است، همه چی خوب است، هیچ مشکلی نداریم و همه چیز دارد درست می شود باید مواظب باشند فریب نفس خود را نخورند و بدانند که جامعه دچار مشکلات است. به این نکته باید تجه کرد که بین خودی ها باید انتقادات را گفت اما در مقابل دشمنان باید نقاط قوت را گفت و خود را در مقابل دشمنان تضعیف نکرد. اگر کشور خود را با کشورهای دیگر و با زمان های قبل از انقلاب مقایسه کنیم خیلی عالی ست، خیلی عالی است، بدونِ شک معجزه شده و کشور ما نسبت به بسیاری از کشورهای دیگر و نسبت به قبل از انقلاب خیلی عالی ست، اما وقتی با حکومت ایده آل و آرمان امام زمانی نگاه کنیم هزاران اشکال وجود دارد، خیلی وضع خراب است و این دو مسأله را انسان باید بداند که در میان دوستان و دلسوزان خودی ایرادات و نقاط ضعف را بگوید و در مقابل دشمنان نقاط قوت بیان شود. این همان بحث است که کجا باید نفس لوامه و کجا باید نفس مسوّله باشد و جایگاه هرکدام چیست.

همچنین ببینید

تقسیمات ولایت

تقسیمات ولایت به نام خدا سخنرانی استاد علوی لازم است سالکین محترم پس از مشاهده …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *