جمعه , فروردین ۱۰ ۱۴۰۳
معماری
خانه / استاد علوی / سخنرانی ها / دشمن شناسی (سخنرانی استاد علوی ۳ اسفند ۱۴۰۰)

دشمن شناسی (سخنرانی استاد علوی ۳ اسفند ۱۴۰۰)

دشمن شناسی

دشمن شناسی سخنرانی ۳ اسفند ۱۴۰۰ استاد علوی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّه‏ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‏الله فی السموات و الارضین

     همانطور که بارها ذکر شده، شعار عرفان مقربین این است که “تنها راه رسیدن به سعادت ابدی وصل شدن به سلسله اولیاء الهی است و بس.”

دشمن شناسی در کنار شناخت اولیا

     بسیاری از سوالات و شبهاتی که در جلسات به آنها پرداخته می­شود، به مبحث دشمن‌شناسی مربوط است. دشمن شناسی بحث بسیار مهمی است. همان‏طور که انسان برای وصل شدن به سعادت ابدی باید اولیاء را بشناسد، اولیاء که دوستان او و مظاهر محبت و رحمت خداوند هستند، باید دشمنان خدا را نیز که در مقابل اولیاء او قرار دارند و تلاششان این است که انسان را از سعادت ابدی محروم کنند و به عذاب ابدی و خلود در عذاب برسانند، بشناسد. همان‏طور که ولی شناسی یکی از وظایف افراد است، در مقابل آن دشمن‏شناسی نیز از وظایف مهم است و بسیاری از شبهات را دشمنان خداوند و دشمنان اولیای خداوند طرح می‌کنند. بنابراین انسان باید دشمن را بشناسد و روش و شیوه‌های دشمنی او را نیز بشناسد و آنها را در زندگی مدنظر داشته ‌باشد.

بزرگترین دشمن انسان، نفس او

     بزرگ‌ترین دشمن انسان، شیطان نیست بلکه نفس اوست. در روایات ‌آمده است « أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسَکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ» بدترین دشمن تو، نفسی است که در وجود توست. نفس انسان بزرگ‌‌ترین دشمن اوست و شیطان که بعد از نفس بزرگ‌ترین دشمن است، از این نفس برای گمراهی انسان استفاده می‌کند. پس اگر نفس انسان درست باشد، شیطان هیچ‏کاری نمی‌تواند انجام دهد و اگر نفس انسان خراب باشد، شیطان که هیچ کوچک‌ترین شاگردان شیطان هم می‌توانند او را گمراه کنند.

     بنابراین برای این که انسان به سعادت برسد و بتواند اولیاء الهی را بشناسد، باید دشمنان خدا و اولیای خدا را نیز بشناسد و نکته بعدی این بود که بزرگ‌ترین دشمن انسان نفس اوست زیرا نفس انسان، او را در مقابل ولی خدا قرار می‌دهد و ناصبی از کافر بدتر است. حال این ایام بحث حلال زاده و حرام زاده مطرح شده‌است، حرام زاده واقعی آن کسی نیست که مثلا در ازدواج سفید به دنیا آمده‌است، حرام زاده واقعی کسی است که بغض و دشمنی اهل بیت را داشته‌ باشد و ناصبی باشد. ناصبی کسی است که در مقابل اولیای خدا می‌ایستد و به لحاظ حقیقت این افراد حرامزاده هستند. آنجا که شیطان بر نفس انسان غلبه کند و او در مقابل امام و ولی بایستد، ناصبی شده است و هیچ کس نباید اینگونه گمان کند که چون ائمه را دوست دارد بنابراین در این خطر نیست. اگر انسان در مقابل امام بایستد، مانند این است که در مقابل خدا ایستاده است و هیچ تفاوتی نمی‌کند. انسان برای این که نفس خود را رام کند، باید به اولیای خداوند وصل شود و زیر نظر آنها عبادت کند. آنگاه که نفس انسان، او را به ولی خدا می‏رساند شیطنت شروع می‌شود، می‌گوید من می‌فهمم، لازم نیست شما به من بگویی یعنی در مقابل ولی خدا اطاعت نمی‌کند، می‌گوید ما ائمه را دوست داریم، اما اگر شرایطش پیش آید، انسان توفیق پیدا کند، به خدمت امام زمان (عج) برسد، قرار باشد ده‌ها سال زیر نظر ایشان کار کند و در طول این سال‌ها هیچگاه عصیان نکند و هر چه ایشان گفت بگوید چشم، آن زمان مشخص می‌شود که در چه وضعیتی قرار دارد و محبتش تا چه حد حقیقی است.

     پس انسان نباید آرزو کند که خدمت ولی خدا برسد و او را ببیند بلکه باید آرزو کند که خدا به او توفیق بدهد در مقابل ولی خدا منیّت نداشته‌ باشد. نفس انسان در مقابل ولی خدا منیّتش ظاهر می‌شود، خصوصا اگر خیلی نزدیک شود و گمان‌کند که او هم کسی هست. بسیار دیده شده کسانی که به اولیای خدا نزدیک شده‌اند و مدتی با آنها بوده­اند، به خود گفته اند این هم که مثل ما مریض می‌شود، بازار می رود، خرید می‌کند، پس چرا ما باید مطیع صد‏‏ در‏ صد ایشان باشم؟ اینجا منیت‌ها ظاهر می‌شود، اینکه من کسی هستم و او هم کسی است ناصبی می‌شود یعنی خودش را در مقابل ولی خدا نصب کرده ‌است. او هست من هم هستم، او عقل دارد من هم عقل دارم، به چه دلیل من باید مطیع صد در صد او باشم؟ اینجاست که داستان بسیار مفصلی شروع می‌شود و بسیاری از این موارد را می‌شود مطرح کرد. نفس انسان هرگاه مطیع او شد و کاملا در اختیار او قرار گرفت، تازه ابتدای راه است و باید در مقابل کسی که نماینده خدا است هم این حالت را داشته‌باشد یعنی مطیع محض باشد و این تمرین می‌خواهد، خیلی تمرین می‌خواهد.

پس انسان نباید آرزو کند که خدمت امام زمان (عج) برسد، همین اولیائی که خدا سر راه او قرار می‏دهد تمرین کند از آنها اطاعت کند، نفس خود را رام کند، یاد بگیرد اطاعت کند تا این نفس آماده شود. هرگاه نفس بالا آمد و آماده شد خدا یک ولی مناسب را سر راه او قرار می‌دهد، ایشان خود می‌آید لازم نیست ما برویم. اگر امام زمان (ع) نزد شیعیان نمی‏آید به این علت است که به آنها لطف دارد و می‌داند اگر بیاید آنها خطا می‌کنند. اولیاء مانند خورشید هستند، انسان اگر به خورشید نزدیک شود می‌سوزد اگر خیلی دور شود یخ می‌زند، باید فاصله را حفظ کند و آنگاه که ظرفیتش بالا رفت، نزدیک‏تر شود. این اولیاءالله که مراتب‏شان در سلسله پایین‌تر است، می‏آیند که ظرفیت انسان را کامل کنند. افراد بسیاری بوده‌اند در بهترین مساجد عالم یعنی «مسجدالحرام» و «مسجدالنبی» پشت سر بزرگ‌ترین موجود عالم یعنی نبی مکرم اسلام نماز می‏خواندند، اما درنهایت گمراه و منحرف شدند. انسان باید مواظب این نفس باش، باید به آن بپردازد و آن را مطیع کند « أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسَکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ». نفسی که در وجود انسان است، اشکالش این است که می‌گوید من باید فلان ولی را ببینم، من این افراد را قبول ندارم، من حتما باید خود آقا را ببینم، در صورتی که نمی­داند اگر لیاقت داشت، آقا خودش می‌آمد، چون لیاقت ندارد آقا نیامده است یا برخی افراد می­گویند من جز از امام زمان (عج) اطاعت نمی‌کنم، هر کس این حرف را زد شیطان است، نه اینکه خود شیطان است، حرف شیطانی می‏زند زیرا شیطان هم همین را می‌گفت که من به غیر از خدا به هیچ آدمی به هیچ بشری به هیچ ولی از اولیای خدا سجده نمی‌کنم. خداوند می‌خواهد که انسان از اولیاء تبعیت کند ” أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ منکم” [۱] اولی الامر یعنی صاحب امر یعنی همان کسی که از طرف خدا ولایت دارد. البته ولایت درجات دارد: یک درجه‏اش عالم ربانی است در زمان حضور خود امام معصوم است، در زمان غیبت علمای ربانی که پایین‌تر از امام زمان (عج) هستند و آنجا که علمای ربانی نیستند، نماینده آنها. به عنوان مثال در سیبری، در آفریقا یا در هر کجا که هیچ مسلمانی نیست، ممکن است فقط یک طلبه حضور داشته باشد و آن طلبه برای افراد ولی خدا می‌شود زیرا که اطلاعاتش از دیگران بیشتر است، به دستورات خداوند بیشتر واقف است و انجام می‌دهد و خصوصیات عالم ربانی را دارد لذا او در آنجا ولی خدا می‌شود.

     افراد باید با او تمرین کنند، از او اطاعت کنند و زیر نظر او خدمت کنند تا به سیروسلوک برسند. اگر پرسیدند که تفاوت کلاس‏های عرفان مقربین با سایر عرفان­ها مانند عرفان حلقه‌ها، گنابادی‏ها، نعمت‏اللهیه، خاکسار، کمیلیه و غیره چیست باید گفت تفاوت این است که در عرفان مقربین دو خصوصیت خیلی مهم وجود دارد: خدمت مخلصانه و چله گیری، در عرفان‌های دیگر ذکر خیلی مهم است. بعضی‌ها مثلاً عرفان علامه طباطبایی و مرحوم قاضی روی مراقبه خیلی تأکید دارند. آن طرف عرفان سامرّا میرزای شیرازی و شیخ انصاری با این‏ها فرق می‌کند یک سیستم دیگر است و روی مسائل دیگری تأکید دارد. عرفان مقربین روی خدمت عاشقانه و مخلصانه تاکید می­کند. در عرفان مقربین نیز ذکر و مراقبه هست، اما داخل چله به آنها پرداخته می­شود. بنابراین تفاوت عرفان مقربین با سایر عرفان­ها این دو مورد است: «خدمت مخلصانه و چله».

     حرف‌هایی است به عنوان مثال این که گفته می­شود عقلت را در اختیار کسی نگذار و خودت را تسلیم و وابسته به کسی نکن، عقل داشته باش، مستقل باش. این‌ها همه درست است ولی در مقابل غیر عالم ربانی، غیر ولی خدا! اگر برای انسان ثابت نشود که فردی ولی خدا است به هیچ وجه نباید خودش را در اختیار او قرار دهد.

     در بحث دشمن‏شناسی ذکر شد که دشمن انسان به ترتیب نفس انسان، شیطان، اولیاء شیطان، استکبار جهانی و بعد منافقین هستند. سلسله دشمنان به این صورت است که باید به آن توجه داشت و در مرحله بعد شیوه نفوذ و کارکرد آن‌ها، روش‌های گمراه کردن و این که هدفشان چیست را باید مد نظر قرار داد. از جمله روش­های آنها همین است که افرادی که می‏آیند بسیار خوش بیان، خوش صحبت و خوش کلام هستند ولی خودشان عمل نمی­کنند. بسیار دیده می­شود به عنوان مثال خانمی با حجاب بسیار نامناسب دم از خدا، عشق خدا و عرفان می‌زند و آیات قرآن را می­خواند. در صورتی که ایشان اولین دستور خداوند برای یک خانم را که حجاب است، رعایت نکرده است. اگر این مسأله به خود ایشان گفته شود این پاسخ را می­دهد که این مسائل مربوط به شریعت است اما ما در مسیر طریقت و به دنبال حقیقت هستیم، شریعت ظاهر دین است و برای عوام الناس آمده است. چنین افرادی خیلی قشنگ صحبت می­کنند و مریدان بسیاری هم دارند زیرا زیبا صحبت می‌کنند، سخن سرا هستند و شاعر هستند همانطور که قرآن نیز می­فرماید “وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ ” [۲].

      عالم ربانی اینگونه نیست، فرد باید با او زندگی کند و ببیند که عمل او دقیقا مطابق آیات، احکام، روایات و مبانی الهی هست یا خیر. اگر انسان عالم ربانی را پیدا کرد اولین و مهم‏ترین کاری که باید انجام دهد این است که نفس خود را در مقابل او با خدمت عاشقانه و مخلصانه رام کند تا نفسش در اختیار خودش قرار گیرد لذا آنگاه که بزرگترین دشمن انسان در اختیار او قرار بگیرد، رامِ او خواهد شد.

     تمام مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی، امنیتی، مشکلات دنیا و آخرت در وصل شدن به علمای ربانی حل می­شود و به غیر از این هر راه دیگری برود بد نیست اما ناقص است. بنابراین بزرگترین جهاد این است که مردم را با این مسأله آشنا کنید. علمای ربانی نماینده ­های خداوند در سلسله­های مختلف هستند، مردم باید آنها را بشناسند و باید در این راه کوشش کنند. آن حرف طلایی بزرگِ مرحوم قاضی که اگر کسی پنجاه سال به دنبال استاد کامل، مناسب و شایسته بگردد عمرش تلف نشده است. افراد به دنبال همه چیز هستند، جمکران بروند، ذکرهای مختلف بگویند، نمازهای مستحبی بخوانند، روزه­های مستحبی بگیرند، همه خوب است، اما هیچ کدام به پای این که شخص به دنبال استاد و ولی باشد، نمی­رسد.

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر      کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می نشود جسته ایم ما             گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست     (مولانا)

      این که انسان چراغ بردارد و به دنبال انسان کامل بگردد. انسان کامل به معنای انسانی پاک و معصوم که حتی فکر گناه هم نکند، نیست، این انسان کامل را هرگز کسی پیدا نخواهد کرد، این یک تخیل و توهم است. انسان کامل کسی است که در مسیر خدا و در مسیر کامل شدن است. یعنی همین الان نبی مکرم اسلام به آخرین درجه کمال نرسیده بلکه در مسیر است. به چند دلیل، در ادامه مطلب به دو دلیل ساده آن پرداخته می­شود؛ یکی این که خداوند به او می‌ فرماید که “قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً ” [۳]بگو خدایا مرا از لحاظ علمی زیاد کن. یک دلیل دیگر هم همین صلوات­های مبارکی که فرستاده می­شود. با هر صلوات درجه پیغمبر بالاتر می­رود، پیغمبر در صفات و اسماء بی نهایت الهی غوطه‌ور است و دارد طیّ کمال می­کند. بنابراین انسان کامل کسی است که در راه است، در صِیرورَت است و هر کسی ادعا کرد به مقصد خود رسیده است، قطعا انسان کامل نیست. منتهی یک مراتبی هست که بالاتر از آن نیست و آنجا پیش قراوُل نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه است.

در این ره انبیا چون ساربانند        دلیل و رهنمای کاروانند

وز ایشان سید ما گشته سالار        هم او اول هم او آخر در این کار     (شبستری)

     پس عالم ربانی کسی است که در راه خدا و در راه کمال است و همه باید روی این مسأله کار کنند و آن را به دیگران انتقال دهند. این نظریه باید در اختیار تمام صاحب نظران قرار گیرد تا آنها مطالعه کنند، اشکالات آن را بگیرند، به این ترتیب تکمیل شود و درنهایت در دنیا پخش شود.

      مردم باید به علمای ربانی رجوع کنند، این تنها راه است، هیچ راه دیگری نیست، راه های دیگر اگر چه خوب است اما هیچکدام به اندازه­ای نیست که باعث شود نام‌های مقدس امام زمان (عج) در عالم ظاهر شود، نام‏های مقدس امام زمان علمای ربانی هستند، یعنی نماینده های امام زمان (عج) هستند. اگر این اتفاق بیفتد دنیا عوض می‌شود، همه چیز عوض می‌شود.

     اعتقاد عرفان مقربین این است که در اسلام جهاد ابتدایی وجود ندارد، منظور از جهاد ابتدایی قتال است، یعنی اسلام هیچگاه خود شروع کننده جنگ نیست. بسیاری از فقها گفته‏اند وجود دارد ولی وقتی دلایلشان بررسی می­شود مشخص می­شود همه جنگ­هایی که تحت عنوان قتال ابتدایی هست زیر نظر امام باید باشد و اگر امام نباشد چنین چیزی وجود ندارد و اسلام هیچ گاه شروع‌ کننده جنگ نبوده است. حرف اسلام این است که ما حقایق را می‌گوییم هر کسی خواست قبول کند هر کسی خواست قبول نکند و تا زمانی که کسی به ما ظلم نکند، کسی به روی ما شمشیر نکشد، ما به روی او شمشیر نمی­کشیم.

     برای درک بهتر این مسأله مثالی مطرح می­کنیم. اگر کسی سوال کند آیا در اسلام فرزند کُشی وجود دارد؟ می­توان این پاسخ را داد که بله وجود دارد، حضرت ابراهیم(ع) به دستور خداوند قصد داشت فرزندش را بکشد. ممکن است در مقابل این پاسخ گفته شود حضرت ابراهیم(ع) یک مورد بود که به دستور خداوند این کار را انجام داد، او خاص بود و البته این حرف صحیح است بنابراین می­توان گفت در اسلام فرزندکشی وجود ندارد. درنتیجه اگر جایی حکم خداوند باشد، جهاد ابتدایی که هیچ، هر چیزی ممکن است، هر آنچه خداوند دستور دهد باید انجام شود. پس در اسلام جهاد ابتدایی وجود ندارد مگر اینکه امام معصوم دستور بدهد یعنی خدا دستور بدهد، اگر او مستقیم دستور ندهد جهاد ابتدایی نداریم.

بسیاری از اعمال زیر نظر اولیاء خدا بلامانع است. به عنوان مثال ازدواج سفید که امروز بحث آن بسیار مطرح است با اجازه و زیر نظر یک عالم ربانی باشد هیچ اشکالی ندارد و بلامانع است. ممکن است گفته شود این مسأله خلاف تمام ادیان و تمام مذاهب هست در صورتی که اینگونه نیست و چنین ازدواجی که زیر نظر ولی خدا باشد زنا محسوب نمی­شود. این مسأله خیلی ظریف است و باید دقت شود اگر قرار است این جایی مطرح شود کامل بیان شود و هیچ قسمتی از توضیحات آن حذف نگردد تا شبهه­ای ایجاد نشود ازدواج‌ سفید به شرطی صحیح است و اشکالی ندارد که زیر نظر عالم ربانی باشد و فرزند حاصل از این ازدواج نیز حلال زاده است.

این ازدواج­هایی که امروز به اسم ازدواج سفید با عشق انجام می­شود ولی مَرد یک روز با عشق بچه­ها را روی دست زَن می­گذارد و فرار می­کند. به این ترتیب صدها هزار و میلیون‌ها کودک عقده‌ای و دچار بیماری‌های شدید روانی در همین کشورهای اروپایی نتیجه همین ازدواج­ها هستند. پس منظور چنین ازدواجی نیست و قطعا اینگونه ازدواج­ها غلط و باعث ایجاد مشکلات بسیاری است. ازدواج سفید یعنی دو نفر زیر نظر یک ولیّ خدا این کار را انجام دهند که ایشان هم صیغه را می‌خواند، هم شرایطش را رعایت می‌کند و همه چیز آن حل می‌شود. اگر حقیقت وجود عالم ربانی درک شود آن زمان است که انسان متوجه می­شود، ازدواج­های ظاهری هم ممکن است سفید نباشد. ازدواجی که زیر نظر عالم ربانی باشد، دعای عالم ربانی در زندگی آنها اثر می­گذارد و همین باعث برکت زندگیشان می­شود. عالم ربانی به دلیل ارتباط قوی که با خدا دارد، دعایش در زندگی انسان موثر واقع می‌شود، به غیر از اینکه در مشکلات اجتماعی به خاطر علم و آگاهیش مسائل اجتماعی و اقتصادی را حل می‌کند و نه تنها راهِ حل می­دهد بلکه خودش آستینش را بالا می‌زند می­ایستد بیل ‌می­زند، کار می­کند، زحمت می‌کشد تا مشکلات مردم را حل کند. روزها با معاویه که عامل فقر است می­جنگد، شب­ها غذای روی دوشش می‌گذارد و با فقر می­جنگد. به غیر از این اثرات، یکی از اثرات وجود ایشان دعایشان است که وقتی در دل شب با خدا ارتباط برقرار می‌کند انسان­ها را دعا می­کند و این دعا در زندگی آنها موثر واقع می‌شود. پس اگر کسی زیر نظر عالم ربانی و با اذن او ازدواج کند، این ازدواج، ازدواج سفید خواهد بود یعنی واقعاً سفید می­ماند، دلش نورانی می­شود، زندگی­اش پاک می­شود.


[۱] . سوره مبارکه نساء آیه ۵۹

[۲] . سوره مبارکه شعراء آیه۲۲۴

[۳] . سوره مبارکه طه آیه۱۱۴

همچنین ببینید

تشبه و ارتباط روحانی با اولیای الهی

تشبه و ارتباط روحانی با اولیای الهی

تشبه و ارتباط روحانی با اولیای الهی به نام خدا سخنرانی استاد علوی لازم است …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *