سخنرانی ۲۱ دی ۱۴۰۰ استاد علوی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه الله فی السموات و الارضین
در زیارت جامعه کبیره گفته میشود السلام علیکم یا اهل بیت النبوه، فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز در رأس اهل بیت قرار دارند و تمام آن خصوصیاتی که گفته میشود شامل حال ایشان نیز میشود البته به شکل دیگر و با فضائل دیگر. لذا ما از خداوند متعال میخواهیم که در چله فاطمیه قطرهای و ذرهای از بحر پر جود و کرم فاطمی به ما نیز برسد.
سقوط بزرگان در طول تاریخ
در تاریخ زندگی انسان و در تاریخ اسلام بسیار دیده میشود که افراد بزرگی گمراه شدهاند. افرادی با سوابق بسیار درخشان که به مراتب بسیار بالا رسیدند ولی سقوط کردند و این مسأله برای افرادی که در ابتدای راه هستند و هنوز فضائلی کسب نکردند و رشدی نکردند گاهی ممکن است ناامیدکننده باشد و دائم این سوال در ذهنشان است که آیا ما میتوانیم تا آخر در مسیر ولایت الهی قرار بگیریم و بمانیم؟ گاهی مواقع که انسان چنین شخصیتهایی را میبیند ممکن است نسبت به خود دچار شک شود. این حقیقت که بزرگانی بودهاند با سوابق طولانی، مبارزاتی، علمی و تقوایی اما سقوط کردند بسیار ذهن انسان را درگیر میکند. اولین نمونه و بزرگترین نمونهاش شیطان است که شش هزار سال عبادت کرد و بعد سقوط کرد.
حال در پاسخ به این مسأله باید گفت اگر کار دنیا بی حساب باشد جای امیدواری نیست و جای ترس است و چه بسا افراد از همان اول تکلیف خودشان را مشخص کنند، همه چیز را رها کنند و نتیجه برایشان اهمیتی نداشته باشد. اما اگر حساب و کتاب و علت داشته باشد و بتوان علل را ریشهیابی، پیدا و حلشان کرد، جای امیدواری است و در اصل همین حالت دوم است، به این معنا که میتوان فهمید چرا کسانی که مقام بالا و سوابق بسیار درخشانی داشتند سقوط کردند و دچار انحراف شدند. پس از روشن شدن علت، فرد باید همواره مواظب خود باشد که دچار آن بیماری و خطر نشود. به این ترتیب راه را ادامه دهد تا جایی که به مرحلهای برسد که در آن مرحله تضمین و اطمینان باشد که دیگر سقوطی نیست زیرا در صراط مستقیم مرحلهای هست که اگر کسی به آنجا برسد، میتواند یک نفس راحت بکشد و بداند که وصل شده است و دیگر سقوطی ندارد. قرآن شریف به این مسأله اشاره دارد و می فرماید:
” یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ(۲۷) ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً(۲۸) فَادْخُلِی فِی عِبَادِی (۲۹) وَادْخُلِی جَنَّتِی (۳٠)”[۱]
اشاره به همین مقام است که میفرماید از این به بعد خیال انسان راحت است که به انحراف نمیرود و سقوط نمیکند.
مسأله ی ولایت
سوال این است که چه عاملی باعث میشود انسانها سقوط کنند یا چرا شیطان سقوط کرد؟ چیزی که انسان از ابتدا باید ملتزم به آن شود، مسأله ولایت الهی است. این همان چیزی است که در قیامت گفته میشود اگر ولایت پذیرفته شد همه اعمال پذیرفته میشود، اگر پذیرفته نشد، اعمال دیگر نیز پذیرفته نمیشود.
مرحله ی ورود و قبول در عالم آخرت
به طور کلی یک مرحله ورود وجود دارد و یک مرحله قبـول. مرحله ورود قیامت همین است که اگر کسی نماز خواند و نمازش پذیرفته شد وارد میشود و سپس حساب و کتاب را شروع میکنند، در آن حساب و کتاب آنگاه که به ولایت برسد اگر ولایت قبول شود شفاعت شامل حالش میشود و وارد مرحله نهایی میگردد. لذا در هر دو مرحله به این ترتیب است که اگر این عمل خاص قبول شود، بقیه اعمال پذیرفته میشود ولی یکی (نماز) مرحله ابتدا و ورود است و دیگری (ولایت) مرحله قبول است.
حال باید دید اگر کسی در دل و ذات خود ولایت را قبول نکند و به ولایت الهی متمسک نشود، چگونه امکان انحراف و سقوطش وجود دارد؟ خدایی نکرده انسان جزء آن کسانی نباشد که یک عمر زحمت بکشند و کار خیر انجام دهند اما خداوند میفرماید: ” حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ ” [۲] اعمال خوبشان همه حبط شد و از بین رفت.
” وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً ” [۳].
“ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً” [۴]
آنهایی که گمان میکنند انسانهای خوبی هستند و مسیرشان درست است ولی خداوند میفرماید اعمال خوب آنها گُم شد و از بین رفت.
همانطور که در مباحث گذشته عرض شد، مسأله ولایت است که شیطان هم از همان ابتدا آن را نپذیرفته بود؛ یعنی شش هزار سال عبادت کرده بود ولی ولایت را نپذیرفته بود، لذا خداوند می فرماید: ” وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ ” [۵] حال برخی گفتهاند این “کانَ” یعنی جزء کافرین شد؛ ولی کانَ از نظر ظاهر یعنی این که بود، از اول از کافرین بود به این معنا که کسی که از همان ابتدا خودش را به ولایت الهی تسلیم نکند، او در واقع کافر است. چنین فردی دائما در اعمالش، در برنامههایش و در رفتارش امتحان می شود اما بالاخره یک جایی گیر میافتد.
معنای پذیرفتن ولایت
پذیرفتن ولایت الهی به این معناست که فرد بداند از خود هیچ چیزی ندارد، منیت خود را فراموش کند، خود را به ولایت الهی بسپارد و بداند که هر چه هست، اوست. اگر کسی به اینجا برسد، دچار گمراهی و هوای نفس نمیشود و سقوط نمیکند زیرا علت سقوط همین منیت است. این منیت، انسان را دچار هوای نفس میکند، البته منیت همان هوای نفس است و هرگاه هوای نفس بر کسی غلبه پیدا کند در هر مرحلهای که باشد، سقوط خواهد کرد و دچار فتنه خواهد شد. امیرالمومنین علی علیه السلام این امتحان آخر را همانطور که قرآن نیز میفرماید تحت عنوان فتنه معرفی میکند و فتنه یعنی بدترین و سختترین نوع امتحان.
در مباحث گذشته از ابعاد مختلفی به مسأله فتنه پرداخته شد اما برای فهم بهتر موضوع در اینجا با دیدگاه دیگری آن را بررسی میکنیم. در قرآن شریف کلماتی آمده است که معانی نزدیک به هم دارند مانند ابتلاء، امتحان و فتنه که در ظاهر معانی یکسانی دارند و همه به معنی آزمایش هستند ولی اگر فردی در معانی این کلمات دقیق شود مشخص میشود که این کلمات با هم تفاوت دارند.
فتنه
بدترین نوع آزمایش فتنه است، در واقع معنای صحیح فتنه آن آتش بسیار داغی است که وقتی مواد وارد آن میشوند، به قل قل میافتند و زیر و رو میشوند، مواد پایینتر بالا میآیند و مواد بالاتر پایین میروند، آن قل قل آب روی آتش را فتنه میگویند. فتنه آن آتشی است که وقتی تکهای طلای ناخالص را داخل آن میاندازند، بلافاصله ذوب می شود و طلا از ناخالصیهایش جدا میشود، خالص میشود و طلای خالص از آن خارج میشود. بنابراین کسانی که آلوده هستند و هوای نفس دارند، آنگاه که در فتنه قرار میگیرند آشکار میشود که چند درصد خلوص در آنهاست یعنی چند درصد خدا و چند درصد غیر خدا در دل آنهاست. در قرآن شریف کلمه فتنه آمده است و خداوند فرموده است که ما همه شما را به فتنه دچار میکنیم ولی انسان باید از خداوند بخواهد تا زمانی که ما را آماده نکردهای و تا زمانی که به مقام قُرب تو نرسیدهایم تا بتوانیم سالم از فتنه خارج شویم، ما را به آن مبتلا نکن.
در روایت آمده است فردی گفت خدایا من را دچار فتنه نکن، امیرالمومنین علی علیه السلام توضیح دادند که اینگونه دعا نکن زیرا ما و شما همه امتحان میشویم، ما اصلاً برای این آمدهایم که امتحان شویم. امتحانات درجات مختلفی دارند و دنیا دار امتحان است. این دنیا همان دیگ آبی است که روی آتش است و آن موادی که در این دیگ ریخته میشود، انسانها هستند که باید با مشکلات و سختیها دست و پنجه نرم کنند تا روزی که کاملاً آماده شوند و به اخلاص و درجات بالا برسند. کل عالم خلقت برای همین است که ناخالصیها جدا شوند. آنها که ناخالص هستند در دنیای پایین و در جهنم بمانند و آن قطرات و ذراتی که متعلق به عالم عرش هستند و خداوند در دل همه موجودات قرار داده است، بالا بیایند. بنابراین همه انسانها دچار فتنه میشوند و انسان باید اینگونه دعا کند که قبل از این که آماده نشده است، دچار فتنه نشود و خود را برای فتنه آماده کند.
بصیرت عامل نجات از فتنه
فتنه موضوع بسیار مهمی است و در بیان امروزی گفته میشود آن چیزی که میتواند انسان را از فتنه نجات دهد بصیرت است. امیرالمومنین علی علیه السلام در نهج البلاغه میفرماید بصیرت آن چیزی است که میتواند شما را از فتنه نجات دهد زیرا در فتنه همه چیز مخلوط میشود و حق و باطل آنچنان ترکیب میشود که انسان نمیتواند تشخیص دهد، آنگاه که نتوانست حق را تشخیص دهد به طور طبیعی به سمت باطل میرود و در نتیجه سقوط میکند. بنابراین برای این که انسان دچار فتنه نشود و اگر دچار فتنه شد، بتواند پیروزمند و جزء فلاحین و رستگاران باشد و نجات پیدا کند، باید قبل از اتفاق فتنه خود را با سلاح بصیرت آماده کند.
در حال حاضر جامعه دچار یک فتنه است، دچار فتنهای که در آن تشخیص حق و باطل خیلی سخت است. انسان میبیند که بسیاری سقوط میکنند، بعضی افراد به درجه اجتهاد و مرجعیت میرسند و سپس سقوط می کنند. این فتنه چیست که حتی کسانی که به مرجعیت میرسند سقوط میکنند و عوام جامعه و افرادی که به آن درجات علمی نرسیدهاند ممکن است تحت تأثیر همان کسانی که به اسم مرجع و مجتهد دچار فتنه و انحراف شدهاند، قرار گیرند و اسیر دست آنها شوند. انسان باید خیلی آگاه باشد و خیلی مواظب باشد و خود را مسلح به سلاح بصیرت کند تا در فتنهها سقوط نکند.
فتنهها فقط زمان امیرالمومنین(ع) نبوده است که طلحه و زبیر یا بسیاری از دیگر یاران پیامبر اینگونه سقوط کنند بلکه همیشه همینگونه بوده است. امیرالمومنین(ع) در خطبهای از نهجالبلاغه راز فتنه را فرموده است. اعمالی که انسان انجام میدهد خوب یا بد، نتایج و آثاری دارد.
منشاء اعمال انسان چیست
به طور کلی منشأ اعمال انسان دو چیز است؛ یکی میلی است که در او برای رسیدن به هدفی وجود دارد و دوم شناخت و آگاهی اوست. وقتی این دو با هم ترکیب شوند عمل انسان را شکل میدهند که به آن عمل میتوان گفت خوب یا بد، یا عملی که نتایج صالح دارد و اعمالی که نتایج طالح دارد. به این معنا که وقتی انسان به چیزی میل پیدا میکند و میخواهد به هدفی برسد، آن میل او را به جلو هُل میدهد، وادار می کند و محرک او برای رسیدن به هدفش میشود اما اینکه چگونه عمل کند بستگی به علم و آگاهی او دارد. به عنوان مثال فردی میخواهد به جایی برود اما نمیداند برای این مکان یک راه میانبر که کوتاهتر و عبور از آن راحتتر است وجود دارد لذا از راه دیگری که دورتر و خطرناکتر است میرود اما اگر میدانست یک راه میانبر وجود دارد قطعا آن را انتخاب میکرد بنابراین میل رسیدن به مقصد انسان را وادار به حرکت میکند، انگیزه و موتور حرکت و محرک او میشود اما این که از چه راهی برود و چه کار کند، بستگی به شناخت و آگاهی او دارد.
نقش شناخت و امیال انسان در فتنه ها
در فتنه، این دو مسأله یعنی میل و شناخت دچار خطا می شوند. اگر کسی براساس هوای نفسَش جلو برود از همان ابتدا دارد خطا میرود ولی اگر کسی براساس هوای نفسَش جلو نرود اما علم و آگاهیاش ناقص باشد باز هم به انحراف می رود یعنی ممکن است بخواهد به جاهای خوب برسد اما از آنجائی که علم و آگاهی او ناقص است، به بیراهه میرود لذا خداوند نیز در قرآن انسانهای خطاکار را به دو گروه مغضوب علیهم و ضالین تقسیم میکند. مغضوب علیهم کسانی هستند که میل، نیت و انگیزهشان از ابتدا غلط است و هدف اشتباهی را انتخاب کردهاند و مسیر اشتباهی را میروند اما ضالین افرادی هستند که هدف را ممکن است درست انتخاب کرده باشند اما راه را بیراهه میروند و سپس به انحراف کشیده میشوند. این دو نکته بسیار اهمیت دارد. امیرالمومنین(ع) در توصیف فتنه میفرماید که میل و شناخت باعث میشوند که افراد به فتنه بیفتند.
راه نجات از فتنه
حال برای این که کسی به فتنه دچار نشود باید میل و آرزوی خود را براساس فطرتش قرار دهد. فطرت انسان میگوید هدف و نهایت، رسیدن به خدا و رسیدن به ولایت الهی است؛ یعنی رسیدن به جایی که خداوند همه وجود انسان را تسخیر کند و وجودش الهی شود و به سعادت برسد. این مسأله برای هر کسی که به وجود خداوند پی ببرد مُسلَم است. هر کسی فکر کند، عقلش را به کار بیندازد و به این نتیجه برسد که خدایی هست، عقل به او میگوید حالا که خدایی هست بهترین راه این است که خودت را به او برسانی. این یک امر مشخص و معلومی است و احتیاجی به برهان ندارد زیرا خداوند کسی است که تمام قدرتها، خوشیها، عزتها، سعادتها و لذتها نزد اوست، تعریفی به غیر از این برای خدا وجود ندارد. انسان خدا را مرکز همه ایدهآلها، آرزوها و آمال خود میداند. در این مسأله شکی نیست، پس اگر خدایی هست انسان عاقل میگوید من باید همه چیز را رها کنم و خودم را به او برسانم. چه چیزی به غیر از خدا هست که بتواند انسان را خوشبخت کند؟ هیچ، پس او باید خود را به خدا برساند. آنگاه که آمال و آرزوی انسان خدا شود، هدفش را پیدا کرده است لذا مرحله اول حل میشود. مسأله دوم این است که انسان چه راهی را برود تا به خدا برسد؟ به طور طبیعی او باید راهی را انتخاب کند که رهروان الهی رفته اند. عقل میگوید انسان باید راه آن کسانی را برود که این راه را رفته اند و رسیده اند، نه راه کسانی که نرسیدند یا میل و هوایی غیر از خدا داشتند بنابراین وصل شدن به ولایت و علمای حقیقی یعنی کسانی که آگاه هستند و می توانند حق و بال را تشخیص دهند راه نجات است. این هم یک امر عقلی و مسلّم است اما همین دو موضوع عقلی و مسلّم باعث میشود بسیاری از افراد گمراه شوند و اشتباه کنند.
شکل گیری فتنه
اولین مورد پیروی از هوای نفس است، وقتی در جامعه ای هوا و هوس به افراد غلبه کند، برای رسیدن به هوا و هوس خودشان، علمشان نیز خراب میشود لذا راه را گم میکنند. آنگاه که فردی خدا را نمیخواهد و غیر خدا را میخواهد، علم او هم راه غیر خدا را به او نشان میدهد و آن را برای او توجیه و توصیف میکند و زیبا نشان میدهد به طوری که حتی دین را تحریف میکند و آن را به گونهای دیگر تعریف میکند! بسیار دیده شده است که کسانی برای رسیدن به اهداف خودشان قرآن را بد تفسیر میکنند، فتوای بد می دهند، مجتهد است ولی در فتوا دچار اشتباه میشود. وقتی با او بحث میکنند و از او میپرسند مگر شما فلان قاعده را نمیدانید؟ یا فلان منبع، آیه یا روایت را نمیدانید؟ معلوم می شود می داند ولی وقتی میخواسته فتوا بدهد چون آن فتوا روی هوا و هوس خودش بوده این آیه یا این قاعده را ندیده است. هوا و هوس، انسان را کور میکند، امیرالمونین(ع) میفرماید “مـَنْ عـَشِقَ شَیْئاً اَعْشى بَصَرَهُ” کسی که عاشق چیزی شود، چشمش کور میشود، عقلش از کار میافتد و حقایق را نمیبیند.
بنابراین چون نمیتواند به ادله عقلی رجوع کند توجیه میکند البته بعضی از این افراد بعد از این که به آنها تذکر داده میشود، تایید میکنند و اشتباه خود را میپذیرند و میگویند حواسمان نبود. علت این است که امیال و هواهای نفسانی بر او غلبه کرده بود و برای این که مردم از او خوششان بیاید و مثلا بگویند چه مجتهد رشنفکی، اینگونه فتوا میدهد و مثلاً میگوید این نوع بی حجابی یا این نوع رقاصی اشکال ندارد. اینگونه افراد همواره در طول تاریخ وجود داشته و وجود خواهند داشت. در حوزههای علمیه شیاطین و دشمنان قبلا بودهاند و در حال حاضر هم هستند، شاگردانی را تربیت میکنند و پرورش میدهند. همان افرادی که در صدر اسلام با آیه قرآن به جنگ امیرالمومنین(ع) رفتند، با امیرالمومنین(ع) بحث علمی میکردند که یا علی در قرآن اینگونه میگوید و تو خلاف آن عمل میکنی و با امیرالمومنین(ع) با آن جایگاه علمی وارد بحث میشدند و بر نظرات خود پافشاری میکردند. یکی از برجستگیهای خطبه فدکیه فاطمه زهرا(س) همین است که ایشان با مطالبی که فرمود، علم خود را به رخ این افراد کشید و همه دهانها بسته شد، مثل این که جبرئیل صحبت میکند، مثل این که آیات قرآن نازل میشود. آنگاه که زهرای مرضیه (س) سخنرانی میکرد همه سکوت کردند! مطالب از نظر علمی بسیار سنگین و بسیار گرانقدر و ارزشمند بود. حضرت زهرا(س) در خطبه فدکیه نشان داد که حقایق علم نزد ایشان است. ایشان در ابتدا اینگونه پیش رفت و همه افراد از علم بالای ایشان در تعجب و سکوت مانده بودند اما آنجا که مسائل ارث خود را مطرح میکند با او بحث میکنند که شما دختر پیغمبر هستی و مقام بالایی داری اما از نظر قرآن و اسلام ارث به شما تعلق نمیگیرد. آنگاه که کسی منحرف بشود، نتیجه اینگونه میشود.
امیرالمومنین(ع) در خطبهای گرانقدر و ارزشمند در مورد فتنه میفرمایند “إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ” شروع فتنه در جامعه باعث میشود انسانها گمراه شوند. به عنوان مثال در مورد سال ۸۸ که گفته میشود فتنه ۸۸، واقعا فتنه است، قبلا هم مسائلی مانند آن اتفاق افتاده است. در ابتدای انقلاب نیز چه جوانهایی دچار فتنه شدند و به منافقین پیوستند، جوانهای پاک، مومن و اهل نماز شب که بسیاری به آنها غبطه میخوردند اما یک مرتبه در دامن منافقین گرفتار شدند و بعد بعضی از آنها حتی مرتکب قتل شدند، کشته یا اعدام شدند و برخی از آنها نیز رفتند زیرا گرفتار فتنه شده بودند. این فتنهها همیشه در جامعه وجود دارد، همین الان هم در جامعه ما فتنهای هست که اسمش این است که مردم همه دارند از دین زده میشوند، در صورتی که چنین نیست. تبلیغات شدید، فتنه ایجاد میکند، از هر طرف صدا میآید، از هر طرف گرد و غبار است، گوش دیگر نمیتواند حقیقت را بشنود، چشم دیگر نمیتواند حقیقت را ببیند و اینگونه انسان گرفتار فتنه میشود. امیرالمومنین(ع) میفرماید که “إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ” ابتدای شروع فتنهها تبعیت از هواهای نفسانی است و احکامی که بدعت گذاشته میشود. بدعت یعنی شناختهایی از دین که جزء دین نیست، بدعت یعنی آن چیزی که جزء دین نیست را به عنوان دین مطرح کردن، آن چیزی را که عقلی نیست به عنوان عقلی مطرح کردن.
“أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ” یعنی احکامی که بدعت گذاشته می شود. “أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ” برای سران و بزرگانی است چه در لباس اهل علم چه در لباس اهل سیاست و چه در لباس مدیران و اُمراء، اینها دنبال هواها، بازیهای حزبی، قدرت و به دست گرفتن مَناسب و وزارتها میروند. به جای این که دنبال خدمت به خدا، امام زمان(ع) و جامعه باشند به دنبال هواهای نفسانی و منافع حزبی خود میروند.
همانطور که بعضی افراد در همین انتخابات اخیر وقتی رای نمیآوردند، گریه میکردند در صورتی که باید خوشحال باشند از این که رای نیاوردند و چنین مسؤولیت سنگینی روی دوششان نیامد. متاسفانه این میز به گونهای است که وقتی کسی پشت آن مینشیند، دیگر دلش نمیخواهد بلند شود. همه رئیس جمهورهایی که تا الان آمدهاند، همینطور بودند به غیر از یکی از آنها، مقام معظم رهبری که در اواخر ریاست جمهوریشان به حضرت امام عرض کردند که اگر الان به من بگویید به یک روستای دورافتاده بروم و امام جماعت مسجدشان بشوم، من میروم! اما بعد از ایشان یا قبل از ایشان، هر یک از رئیس جمهورها وقتی میخواستند بروند انگار دنیا داشت روی سر آنها خراب میشد، وزرا و مسؤولین هم همینطور هستند. در دوران جوانی این حالت برای اکثر انسانها اتفاق میافتد که وقتی یک پستی به او میدهند، مدتی بعد به گونهای به آن وابسته میشود که فراموش میکند باید برای خدا کار کند.
لذا این هواهای نفسانی، میل به قدرت، پست و ریاست باعث می شود که انسان آن هدف اصلی که وصل شدن به ولایت الهی است را فراموش کند و آنگاه که فراموش کرد” أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ” ایجاد می شود یعنی شروع میکند دین را آنطور که خودش میفهمد و به نفع اوست تفسیر میکند تا جایی که امروز در فضای مجازی مسائلی مطرح میشود که اگر کسی وارد نباشد، میگوید این درست است چون دارد از قرآن میگوید و دلیل عقلی دارد اینجا است که شعراء و سخنوران و کسانی که خوب صحبت میکنند میآیند و دین را آنطور که دلشان میخواهد بیان میکنند، افراد ساده دل هم میگویند چقدر قشنگ صحبت میکند و نمیتوانند حق و باطل را از هم تشخیص دهند.
امیرالمومنین(ع) میفرماید احکام دین که به غلط تفسیر میشود “یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ” با قرآن و با کتاب خدا مخالف است. این تفسیری که از دین، اخلاق و وقایع میشود مخالف کتاب خدا است، “یَتَوَلَّى عَلَیْهَا رِجَالٌ” افرادی متولی این کار هستند، متولی این که دین را بد به مردم معرفی کنند و فتواهای مخالف بدهند، “رِجَالًا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللَّهِ” مردانی که متدین نیستند و دین خدا را ندارند. امروزه در فضای مجازی هر کسی برای خودش یک منبر، کرسی یا یک تریبونی دارد و شروع میکند از قرآن، دین و اسلام صحبت می کند. یکی میگوید شراب اشکال ندارد ، یکی میگوید اسلام دین محبت است، یکی میگوید اسلام امر به معروف و نهی از منکر ندارد و غیره. ظاهراً هم خیلی منطقی صحبت می کنند، دوتا آیه هم میخوانند و حق و باطل را مخلوط میکنند. یک مطلب درست میگوید، یک مطلب غلط و آن را به خورد کسی که وارد نیست و نمیتواند تشخیص دهد، میدهند که این کار همان بدعت است. فتنه ایجاد می شود و هیچکس نمیداند حق و باطل چیست سپس امام میفرماید “فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِینَ” اگر حق از باطل جدا شود کسانی که به دنبال حقیقت هستند حق را میفهمند اما چون حق را با باطل ترکیب کردهاند افراد نمیتوانند تشخیص دهند کدام درست و کدام غلط است.
“وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ” اگر حق از باطل جدا شود “انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ” دشمنان دیگر نمیتوانند حرفی بزنند ولی وقتی مخلوط میشوند هر کسی نمیتواند تشخیص بدهد. به عنوان مثال آیهای از قرآن میخواند، دوتا شعر از حافظ میخواند، دوتا شعر از مولوی میخواند و دو تا مطلب هم از این طرف و آن طرف میخواند و یک حرف باطل را حق جلوه میدهد و امروز از این افراد بسیار هستند. سپس میفرماید “وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ” دشمنان از حق یک مقدار برمیدارند “وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ” یک مقدار هم از باطل برمیدارند “فَیُمْزَجَانِ” این دو را با هم قاطی میکنند “فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ” اینجا است که شیطان موفق میشود افراد را گمراه کند اما “وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى” کسانی که از طرف خدا برای آنها حُسن و خوبی سبقت گرفته اینجا نجات پیدا میکنند. این سبقت و خوبی، ولایت است. آن کسی که ولایت ندارد میشود “کَانَ مِنَ الکَافر” و آن کسی که ولایت دارد میشود “سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى” که خداوند به او توجه میکند.
بنابریان وصل شدن به ولایت و علمای حقیقی یعنی کسانی که آگاه هستند و می توانند حق و بال را تشخیص دهند راه نجات است. اگر به فردی طلا داده شود که نمیداند عیارش چند است باید نزد یک زرشناس برود تا برای او محک بزند و بگوید چقدر عیار دارد. همینطور هم برای شناخت راه نجات باید به اسلام شناسها وصل شد.
امروزه تبلیغات علیه دین و علما بسیار اتفاق میافتد. به عنوان مثال یک عالمی در صحبتهایش وهابیها را نقد میکند که مثلا وهابیها فتوایشان این است که زن نباید در بیمارستان زایمان کند و دلیلشان این است که زمان پیغمبر بیمارستان نبوده است، آن عالم شیعه در سخنرانی اش ابتدا این مسأله را نقل کرده سپس با دلایل آن را رد میکند ولی دشمنان علمای ربانی آن قسمتها را پاک کردند و فقط این قسمت را پخش کردند که این عالم دارد چنین حرفی میزند. همینطور حق و باطل را ترکیب می کنند، سخنرانی ها را مونتاژ می کنند عکس و فیلم می سازند، صداگذاری یا تقلید صدا می کنند و حقایق را تحریف می کنند.
این صنعت فضای مجازی و کامپیوتر تا اینجا پیش رفته است بنابراین تنها راه نجات جوانها و افرادی که تحت تاثیر این مسائل قرار گرفتهاند و به قول خودشان دارند بی دین میشوند این است که به ولایت الهی برگردند و با علمای ربانی ارتباط داشته باشند تا آنها بگویند که کدام مطلب حق و کدام مطلب باطل است.
[۱] آیات ۲۷ الی ۳۰سوره فجر.
[۲]. سوره آل عمران آیه ۲۲
[۳]. سوره فرقان آیه ۲۳
[۴] سوره کهف آیه ۱۰۴٫
[۵]سوره بقره آیه ۳۴
در ادامه سخنان خودتان عرض میکنم اینها به خاطر اینکه نتوانستند بیشتر به مردم خیانت کنند گریه میکنند.آقای علوی رک صحبت کنید حساب آقایان رجایی و باهنر و ریاست جمهوری دوره آقای خامنهای (مدظله)را تشریح کنید و خدمت این عزیز بزرگوار و مقام معنوی ایشان را بگویید.از خیانت هر کسی در هر مقامی به مردم و ایران و اسلام هم بیزاری بجویید.دنیا پرستان خیانت میکنند و ظالم اند.کارد به استخوان انقلاب و اسلام و ایران رسیده است .مردم را از دین بیگانه کرده اند بیزار کردند با ابزار اقتصادی و فرهنگی.حمایت از آیت الله خامنهای و اطاعت از مقام معظم رهبری بزرگوار را در این دوره از جان گذشتگی شاید.سیدحسین سیدحاجی.
به نام خدا
اگر سخنرانی های استاد علوی را شنیده باشید و در جلسات شرکت کرده باشید حتما متوجه شده اید که ایشان همواره بر اطاعت از مقام معظم رهبری تاکید ویژه دارند و مشی ایشان انجام کارهای ساختار مند اجتماعی برای به قدرت رسیدن صالحان است و همواره تاکید دارند اگر جامعه اصلاح شود و مردم به درک درستی برسند و با انتخاب صالحان و به قدرت رسیدن آنها، همه مشکلات برطرف خواهد شد.