معماری

چرا فلسفه؟

انسان از جهات مختلف نيازمند به فلسفه است و همین نیازمندی، ضرورت و اهمیت علم فلسفه را روشن می نماید. در ذیل به چند مورد از این جهات نیازمندی اشاره می شود:
ارضاء غریزه کنجکاوی و لذت دانستن:
یکی از ابعاد وجود انسان، بُعد کاوش غريزى است. بشر طبعاً علاقه ‏مند است کنجکاوی نموده، حقايق را از اوهام، و امور واقعيت‏دار را از امور بى واقعيت تميیز دهد. دانش فلسفه، مانند هر دانش دیگری، غریزه کنجکاوی انسان را در زمینه سؤالات و پرسش های مختلف ارضاء می کند؛ با این تفاوت که سؤالات و مسائلی که فلسفه در پی حل آنها است،
اساسی ترین و بنیادی ترین نوع مسائلی است که بشر با آنها سر و کار داشته و دارد. اساساً در فلسفه لذتی وجود دارد که از نیاز ما به خود فلسفه؛ یعنی نیاز به دانستن و فهم جریانات عالم هستی بر می خیزد و گواه این مطلب، معنای خود واژه فلسفه؛ یعنی عشق به دانایی و خرد است. اغلب ما انسان ها، جدا از لذات جسمانی، همواره به دنبال حقیقتی هستیم. در جستجوی فهم معنا و مقصود جهان و حوادث آنیم؛ گر چه همیشه به این نیاز درونی و فطری خود آگاه نباشیم. فلسفه به دلیل طبیعتی که دارد، به این نیاز ما پاسخ می دهد.
پایه اجتناب ناپذیر زندگی:
اگر کمی تأمل کنیم، می بینیم بدون گزاره های فلسفی نمی توان زیست؛ به عنوان مثال، یک رویداد ساده و روزمره را در نظر می گیریم:
فرض کنید در منزل هستید و تلفن در اتاق بغلی زنگ می زند. شما به سمت تلفن رفته و آن را بر می دارید. تحلیل همین رویداد ساده نشان می دهد که کار شما بدون فرض و قبول تعدادی گزاره فلسفی امکان پذیر نیست و توجیهی هم ندارد؛ مثلا برای این که حرکت شما و رفتن به سمت تلفن معنا داشته باشد، باید مفاهیم علت و معلول، هستی و نیستی، زمان و مکان، ذات یا جوهر (که در این جا مقصود از آن، همان تلفن است) و مانند آنها را که هیچ یک توسط حواس به ما داده نمی شوند؛ بلکه همه عقلی اند، مفروض بگیریم. برای توضیح بیشتر مطلب می گوییم که باید گزاره های فلسفی زیر را صادق فرض کرده و آنها را قبول کرده باشید تا پس از زنگ زدن تلفن به سمت آن رفته و گوشی را بردارید:
الف- چیزی که آثاری دارد، حتما هست. (صدای زنگ تلفن می آید، پس حتماً تلفنی هست که زنگ می زند).
ب- هر معلولی، علتی می خواهد. (اگر تلفن زنگ می زند (معلول)، پس حتما علتی دارد (کسی که زنگ زده است).
ج- هر جسمی مکانی دارد. (اگر تلفن زنگ می زند، پس حتما جایی دارد. بنابراین باید به آن جا بروم). در حقیقت، رفتن شما به اتاق بغلی مبتنی بر این گزاره عقلی است.
د- چیزهایی را که حس می کنیم، موهوم و خیالی نیستند. (بدون فرض این گزاره، شما به تلفن جواب نمی دهید؛ زیرا آن را موهوم و در خواب و رؤیا می دانید.)
ه- اجتماع و ارتفاع نقیضین محال است. (که معنای آن در این رابطه این است که تلفن نمی تواند هم باشد و هم نباشد. اگر زنگ می زند، حتما هست و نمی شود که نباشد).
نقش بنیادین گزاره های فلسفی در امور روزمره زندگی، هنگامی به خوبی درک می شود که فرض کنیم همه آنها از ذهن همه انسان ها پاک شود؛ در این صورت همه می دانیم که زندگی به کلی مختل خواهد شد. البته چنان که اشاره شد، تمامی انسان ها بی آن که نیاز به آموختن دانش فلسفه داشته باشند، چنین گزاره هایی را به طور ناخود آگاه به کار می گیرند، در حالی که فلاسفه آنها را به طور دقیق استخراج کرده؛ مفاهیم درونی و حدودشان را روشن ساخته و به اشکالات وارده بر آنها پاسخ می گویند.

رئوس ثمانیه:

معمول است که دانشمندان و نویسندگان در کتاب‌ها و قبل از وارد شدن در یک دانش، هشت مطلب را در مورد آن علم به عنوان مقدمه بیان می‌کردند و معتقد بودند که دانش‌آموز با دانستن این مقدمات، بهتر و راحت‌تر می‌تواند آن علم را فراگیرد. این هشت مطلب را «رئوس ثمانیه» می‌گویند:
1. تعریف علم، 2. موضوع علم، 3. فایده علم، 4. شخصیت‌های برجسته‌ی آن علم، 5. سیر علم، 6. جایگاه علم در میان دیگر علوم، 7. غرض، مقصود و غایت علم، 8. اصطلاحات علم.

  • علم و دین

    آرای مهم فارابی

    فارابی فیلسوفی ناآشنا در میان اندیشمندان متأخر است. آرای فلسفی، اجتماعی و سیاسی او چه در زمان خود و چه پس از آن نوعی شاهکار به شمار می آید. در میان مسلمانان، می توان او را هم مؤسس فلسفه اسلامی دانست و هم پدر علم منطق. فارابی هم فیلسوف فرهنگ است و هم استاد فلسفیدن در اندیشه های زیربنایی دینی. این پژوهش به آرای مهم فارابی می پردازد و در مقدمه اشاره ای به اندیشه های پراهمیت فارابی می کند، سپس در سه فصل جداگانه به مطالبی چون طبقه بندی علوم، تأسیس فلسفه اسلامی و علم مدنی از دیدگاه وی می پردازیم. فارابی را «معلم ثانی» خوانده اند؛ زیرا علوم را مطابق عینْ نظام مند نمود و بدین ترتیب، طبقه بندی ویژه ای ارائه کرد. او مؤسس فلسفه اسلامی است؛ زیرا مسائل فلسفی را براساس آموزه های دینی سامان داد و به مسائلی پرداخت که هر فیلسوف مسلمان می بایست درباره آن گفت وگو کند. در نظریه «مدینه فاضله» برخی او را پیرو افلاطون دانسته اند، درحالی که اندیشه فارابی گرچه پیرو متفکران یونانی است، اما تقلید محض از آنان نیست.

    ادامه نوشته »
  • ابن سینا

    ابن سینا؛ فیلسوفی تجربه گرا یا عقل گرا؟

  • علم و دین

    زبان دین از منظر ملاصدرا

  • عقل از مشکات الهی نور می‌گیرد ﴿یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ﴾

  • عرفان مقربین: عشق از منظر عرفا، همان عقل دینی است