روایت سلسله الذهب (سخنرانی ۷ خرداد ۱۴۰۲)
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهالرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله رب العالمین و صلی اللّه علی محمد واله الطاهرین سیما بقیهالله فی السموات و الارضین
اهم موضوعاتی که در این مطلب به آن پرداخته شده است، عبارتند از:
- تاریخ ولادت امام رضا (ع)
- بانی مرکز تشیع در ایران
- نقل قول شیخ صدوق درباره “ضامن آهو بودن امام رضا (ع)”
- روایت سلسلهالذهب
- شرط توحید
تاریخ ولادت امام رضا (ع)
دهه کرامت و تولد امام رضا (ع) این امام عظیمالقدر و نورانی را خدمت شما تبریک عرض کرده و از خداوند متعال درخواست میکنیم که هم در دنیا و هم در آخرت، عنایت و شفاعت آنها را شامل حال ما بگرداند.
بنابر قول مشهور، امام رضا (ع) در سال صد و چهل و هشت یعنی همان سالی که جد بزرگوارشان امام صادق(ع) از دنیا رفتند و بعد از شهادت امام صادق(ع)، متولد شدند. بنده تحقیقی در مورد تولد ائمه علیهمالسلام انجام دادهام، طبق تاریخ، اکثریت قریب به اتفاق چهارده معصوم جز یکی دو نفر که در آن اختلافنظر وجود دارد، در روز جمعه متولد شدهاند. این موضوع به اعتقاد بنده، یک اصل است و یک سِرّی در آن است. طبق این اصل، تولد امام رضا (ع) یازده ذیالقعده سال صد و چهل و هشت نخواهد بود یا روزش عقب یا جلو است و یا اینکه سال ولادت ایشان، سال صد و پنجاه و یک است اما از آن جهت که بسیار نقل شدهاست که امام صادق (ع) بارها به امام موسی کاظم (ع) فرموده بودند که آرزو دارم تولد فرزندت را ببینم، معلوم است که ایشان در زمان بارداری نجمه خاتون مادر امام رضا (ع) در قید حیات بوده است و بنابراین همان سال صد و چهل و هشت، معتبر است.
اسم اصلی نجمه خاتون، تکتم بوده ولی در آن زمان رسم بوده که هنگام ازدواج اسم را عوض میکردند و معروف است که به نجمه تبدیل شده است. ایشان اهل کشور مغرب و کنیز بوده است، بهخاطر توانایی و محاسنی که این خانم داشت، شخصی تصمیم گرفت که این کنیز را برای خودش بردارد ولی در مسیری که میآمد با یک زن مسیحی که دارای علم کهانت بوده برخورد میکند، این زن به او میگوید که این کنیز را از کجا آوردهای و ایشان گفت که من این کنیز را به قیمت زیادی برای خودم خریداری کردهام. زن مسیحی میگوید شما نمیتوانید با این کنیز ازدواج کنید زیرا آنطور که من در این شخص میبینم، او مادر یک شخص بسیار بزرگ و همسر یک شخص بسیار بزرگ خواهد بود که آن شخص، تو نمیتوانی باشی! پس به این کنیز دست نزن، آن شخص کنیز را نگه داشت تا اینکه وارد مدینه شد. امام صادق(ع) به امام کاظم دستور میدهند که بروند و کنیزی را با این مشخصات خریداری کنند، روز اول میروند و آن شخص میگوید که من این کنیز را به هر کسی نمیفروشم و به قیمت کلان میدهم، مجددا فردای آن روز امام موسی(ع) به یکی از اصحابش مبلغی را میدهد و میگوید به هر قیمتی که شده این کنیز را بخر، او با قیمت بسیار بالایی این کنیز را میخرد، آن شخص میپرسد که این فردی که دیروز همراهت بود چه کسی بود، گفت یکی از بزرگان بنیهاشم، آن شخص میگوید که من مطمئن هستم که این کنیز لیاقت همان شخص را دارد.
این بانوی کنیز مدتی در خدمت حُمیده همسر امام صادق(ع) میماند و با اصرار او و اینکه هیچکسی لیاقت همسری امام موسی کاظم را مانند این زن نخواهد داشت، به عقد ایشان درمیآید و امام رضا(ع) متولد میشود. از اینجا معلوم است که به احتمال بسیار زیاد امام صادق(ع) بارداری نجمه خاتون را دیده که میفرموده من آرزو دارم فرزندی که از تو متولد میشود را ببینم.
بانی مرکز تشیع در ایران
همانطور که میدانید، نقش امام رضا (ع) در معرفی اسلام ناب در تشیع بسیار زیاد است. تقدیر الهی این بود که امام به ایران بیایند و بعد از ایشان سایر فرزندان و نوههای امام کاظم که تعدادشان هم بسیار زیاد بوده برای دیدن امام رضا (ع) بهطرف ایران بیایند.
سفر و هجرت امام رضا (ع) و حوادث و اتفاقاتی که در طی مسیر و هنگام عبور از شهرها تا رسیدن به مشهد پیش آمد، آمدن امامزادهها به ایران برای رسیدن به امام و اینکه در جاهای مختلف کشور شهید و ماندگار شدند، ایران را به مرکز تشیع تبدیل کرد و باعث تثبیت شیعه در ایران شد که مسئله بسیار بزرگی است و ما افتخارمان این است که مذهب خود را از امام رضا (ع) فرزند پیامبر(ص) گرفتهایم و ایشان بانی این بود که ایران به مرکز شیعه تبدیل شد. امیدواریم همانطوری که در کتابهای قدیمی و انبیای گذشته آمده است که حقیقت علم و دین از ایران به تمام دنیا پخش می شود، با نابودی شیطان و صهیونیزم و استکبار جهانی، انشاالله روزی بیاید که برادران اهل سنت ما به مکتب امام صادق روی بیاورند و انشاالله مکتب تشیع امام صادق که مکتب ناب اسلام است در دنیا گسترش پیدا کند و دنیا با حقیقت دین و حقیقت اسلام آشنا شوند و انشاءالله خداوند به ما توفیق دهد که ما هم در این حرکت نقشی داشته باشیم.
نقل قول شیخ صدوق درباره “ضامن آهو بودن امام رضا (ع)”
صحبت خود را با پاسخ به سوالی درباره ضامن آهو بودن امام رضا (ع)، ادامه میدهم. شیخ صدوق یکی از بزرگترین علمای شیعه است، گفتهاند آنقدر شخصیت ایشان بزرگ بود که اگر رساله “سهوالنبی” را نمینوشت، همه علما بر معصوم بودن او اعتقاد پیدا میکردند. شیخ صدوق همان ابنبابویه است که مقبره ایشان در حرم حضرت عبدالعظیم است و خیلی خوب است که انسان سالی چند مرتبه به زیارت قبر ایشان برود. شیخ صدوق در کتاب عیون اخبارالرضا نقل میکند که من هرکجا روی روایتی شکی داشته باشم، حتماً میگویم که آن را از چه کسی شنیدهام و یقین ندارم که این درست باشد یا نه اما داستان ضامن آهو بودن امام رضا و اینکه آهو به امام رضا پناه میآورد را بدون هیچ شکی نقل میکند. شیخ صدوق اینچنین نقل کرده است که شهر توس حاکم سُنی متعصب و شاید هم بیدینی داشته که اعتقادی نداشته و نسبت به زائرین قبر امام رضا (ع) آزار و اذیت زیادی روا میداشته و مانع میشده که به زیارت بروند، این حاکم میگوید روزی برای شکار رفته بودم، هنگامی که یوزپلنگ (یوزپلنگهایی داشتند که آنها را برای شکار تربیت میکردند) را رها کردم تا به دنبال آهویی برود، آهو به جایی رفت و ایستاد و این یوز هم که دنبال این آهو رفته بود، در چند قدمی او ایستاد و جلو نرفت. میگوید من تعجب کردم چرا نمیرود او را بگیرد، ایستادم و نگاه کردم به محض اینکه این آهو یک مقدار جلو میآمد، پلنگ دنبال او میرفت و تا برمیگشت دیگر نمیرفت و چندبار این اتفاق افتاد. من تعجب کردم که چرا این پلنگ در یک محدوده خاصی به آهو نزدیک نمیشود، سوراخ و مَغارهای را دیدم که میدانستم محل قبر امام شیعیان است، آهو داخل آن رفت، من از همانجا وارد شدم، از فردی که خادم آنجا بود و آن قبر را تمیز میکرد (آن موقع مثل الان نبود، یک قبر کوچک با یک چهار دیواری بود)، پرسیدم این آهویی که اینجا بود کجا است، گفت من آهویی ندیدم! گفتم من خودم دیدم از همین سوراخ داخل آمد، گفت که من آهویی ندیدم. آنجا فهمیدم که این پلنگ به خاطر حرمت این قبر نزدیک آهو نمیشود. بعد از این ماجرا این حاکم اعتقاد پیدا کرد و به نوکران خود دستور داد که به این قبر احترام بگذارید زیرا من از این قبر معجزه دیدهام! ظاهراً این داستان چندین بار اتفاق افتاده است، یعنی چندین بار دنبال آهویی بودند، وقتی آهو به این محدوده نزدیک میشده، یوزها و پلنگها نزدیک نمیشدند. طبق این نقل است که میگویند امام رضا (ع) ضامن آهو است، انشاءالله ضامن ما هم بشود.
روایت سلسلهالذهب
و اما روایت دیگری را که میخواهم نقل کنم، روایت سلسلهالذهب است. بعضی از اهل عرفان اظهار میکنند که سلسله ما و علما و پیران طریقت ما به امامرضا (ع) وصل میشوند و اسم خود را هم ذهبیه یا سلسله ذهبیه گذاشتهاند.
زمانی که امام رضا (ع) وارد نیشابور شدند، در ایران همه سنی بودند و شیعه هنوز رواج نداشت، تعداد رُوات حدیث و علمای اهل سنت که نقل حدیث میکردند زیاد بود ولی آنقدر روایات جعلی زیاد شده بود که وقتی امام رضا (ع) آمدند، بسیاری از علما خوشحال شدند زیرا منتظر بودند در آن عالمی که بساط جعل حدیث و احادیث نامعتبر زیاد بود امام بیاید و اینها خدمت ایشان بروند و از او بخواهند که این روایات را تصحیح کند و بگوید کدام روایت واقعا از پیامبر است و کدام روایت از پیامبر نیست.
امام رضا (ع) از همان زمان لقب عالمآلمحمّد(ص) را داشتهاند، یعنی ائمه قبل از ایشان و خودِ امام صادق (ع) به امام موسیکاظم(ع) میفرماید من دوست دارم این فرزندی که از تو متولد میشود را ببینم و درباره ایشان همین کلمه عالمآلمحمد(ص) را به کار میبردند. این افراد به استقبال امام رضا (ع) رفتند و عرض کردند در این فرصت ما از امام رضا (ع) روایاتی را خواهیم شنید که مطمئن باشیم درست است اما امام به دلایلی از این حالت استقبال نکرد تا اینکه این افراد خیلی تشنه شنیدن روایات صحیح شدند و زمانی که امام قصد خروج از نیشابور کرد، آمدند و با اصرار گفتند باید برای ما چند حدیث بگویید که ما مطمئن باشیم این حدیث قطعاً “قال رسولالله(ص)” است، اینجا بود که امام رضا (ع) سر خود را از کجاوه بیرون کردند و چون آن افراد سنی بودند روایت را از خود نگفتند و فرمودند روایتی را بیان میکنم که من از پدرم موسیکاظم و او از پدر خود جعفرصادق و او از پدر خود امام باقر و به همین ترتیب فرمودند تا رساندند به امیرالمؤمنین از پیامبر اسلام و پیامبر از جبرئیل و او از خدا آورده است به عبارت دیگر فرمودند که شما دنبال روایت پیامبر هستید، من روایت را از خود خدا میگویم که البته به نوعی اشاره به مقام و نسب خودشان هم داشتند، فرمودند که قال الله تبارک و تعالی “کلمه لاالهالاالله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی” یعنی این قول و اعتقاد به لاالهالاالله یک دژ مستحکمی است که هر کس وارد این دژ شود از عذاب الهی نجات پیدا کرده است. همه خوشحال شدند و روایات را نوشتند، حتی بعضیها گفتند که ما این روایت را با طلا مینویسیم و نگه میداریم، برخی معتقدند به همین دلیل به این روایت سلسلهالذهب گفتهاند اما اینطور نیست، بلکه چون سلسله این روایت ازکسانی نقل شده است که همه آنها معصوم و مورد اعتماد تمام علمای آن زمان بودند و در نهایت بیان شده که خداوند این را میگوید، به آن سلسلهالذهب میگویند.
نوشتهاند وقتی امام دستور داد حرکت کنید مردم ولوله کردند و خوشحال شدند و تشکر کردند، دوباره امام سر خود را بیرون آوردند و فرمودند: اما “بشروطها” یعنی آنچه گفتم شرایطی دارد “و انا من شروطها” البته بعضیها میگویند امام فرمودند “اما بشرطها و شروطها” ولی درست این است که امام فرمود: “و اما بشرطها و انا من شروطها” یعنی شرایطی دارد که شرط مهم آن من هستم که البته منظور امام ولایت است. اما آیا فقط ولایت شرط است؟ در یک روایت دیگر امام فرمودند: هر کس به ولایت تکیه کند ولی عبادات و دستورات دیگر را انجام ندهد هیچ فایدهای ندارد و هر کس تمام عبادات و دستورات شرع را انجام بدهد و ولایت را قبول نکند باز هم فایدهای ندارد. یعنی عبادات، مراسم، مناسک، حسنات، اعمال بِرّ و اعمال خیر همه زمانی اثر دارد که ولایت باشد. امام”و انا من شروطها” را فرمودند و رفتند و حدیث سلسلهالذهب نقل شد.
شرط توحید
شرط توحید، ولایت است، شرط عبادت و اعمال خیر هم ولایت است، البته خداوند هیچ عمل خیری را بدون پاداش نمیگذارد یعنی مثلا حتی اگر یک کافر به یک سگی آب داده باشد، خداوند او را بدون اجر نمیگذارد و خداوند پاداش او را یا در دنیا یا در برزخ یا در آخرت میدهد، البته پاداش اعمال و نجات نهایی و سعادت ابدی به این بستگی دارد که فرد در آن اعمال چقدر اخلاص و نیت خیر داشته است، زیرا اگر نیت الهی و خیرخواهی نباشد همه اعمال باطل و حبط میشود. روایت مسلّمی است که میفرماید مؤمنین در روز قیامت، اعمال خیر زیادی را در کارنامه خود میبینند که انجام نداده بودند و کفار، بسیاری از اعمال خیری که انجام داده بودند را در کارنامه خود نمیبینند و وقتی نگاه میکنند میگویند خدایا من این کار خیر را انجام دادم، پس چه شد؟ میفرماید به اعمال بندههای مؤمن رفته است و برعکس بندههای مؤمن میگویند خدایا من این کار خیر را انجام ندادهام و به جای آن کار بدی انجام دادهام، اینها چه شد؟ میفرماید این اعمال شر به برنامه اعمال کافران رفته است زیرا پشت پرده همین ظواهر، حقایق و اتفاقاتی وجود دارد که یکی از آنها همان نیتهای خیر است، اگر نیت خیر نباشد، اعمال خیر نوشته نمیشود. از انسان میپرسند چرا فلان کار خیر را انجام دادی؟ میگوید این کار را کردم که مردم خوشحال بشوند و مرا دوست داشته باشند، میگویند پس برو و پاداشش را از مردم بگیر، البته همینطور هم شده است. در دنیا مردم تو را دوست داشتند و برای تو دست میزدند، بنابراین تو در دنیا پاداشت را گرفتهای یا اگر در دنیا نگرفتهای، در برزخ گرفتهای. در قیامت که محل ظهور باطن انسانها و نیتها است، اخلاص و قصد قربت الیالله و نیت پاک خود را نشان میدهد، در آنجا فقط اعمال میماند و ولایت خیلی مهم است. زیرا محل محبت و ولایت، فؤاد است و قیامت محل ظهور باطنها است برخلاف دنیا که محل ظهور ظاهرها و برزخ که محل ظهور باطل ظاهر و ظاهر باطل است.
در قیامت، ولایت به کار میآید و از همین رو است که میفرماید همه اعمال زمانی اثر دارد که ولایت باشد. اگر کسی امام را دوست نداشته باشد حتی او را بکشند باز هم دوست نخواهد داشت، خیلی سخت است که یک کسی امام را دوست نداشته باشد و باید آنقدر به درگاه خداوند انابه کند و از خدا بخواهد تا خدا ذات او را تغییر بدهد و او امام را دوست داشته باشد. محبت و ولایت اهل بیت و اولیاء خدا چیزی نیست که صرفا لقلقه زبان باشد بلکه باید خود را نشان بدهد و از خود بروزی داشته باشد و در قیامت که محل ظهور باطنها است، ظهور پیدا میکند.
مرحوم صغیر اصفهانی، خدایش رحمت کند، میفرمود نمازی که ولایت علی نداشته باشد و اصلا هر چیزی که ولایت علی نداشته باشد، باید به سینه دیوار زد.
نماز بیولای او عبادتیست بیوضو به منکر علی بگو نماز خود قضا کند