تدبر آیات ۲۰ تا ۲۷ سوره بقره


استاد علی صبوحی – خالصه تدریس تدبر در سوره مبارکه فسطاط – جلسه ۳ تاریخ: ۳۳/۳۰/۸۳۳۰
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
دو گروه مورد بررسی قرار گرفتند گروه متقین ویژگیهایشان در دو محور دو تا 《الذین》 بیان شد 《یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ》 خلاصه و عصاره تمام اعتقادات است، از توحید و وحی و معاد و ملائکه و کتب و همه در آن است، 《وَیُقِیمُونَ
الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ》 هم هر کدامشان عصاره بخشی از مسائل رفتاری دین است، یکی در ارتباط با خدا و دیگری در ارتباط با خلق خدا، اما محور دوم ایمان به غیب و اقامه نماز، و انفاق: 《وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ》است و اگر تکیه به وحی داشته باشد، نشان از یقین به آخرت است، 《وَبِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ》. و الّا اگر کسی بخواهد با نسخه های مَندرآوردی از ایمان به غیب دَم بزند، این مورد پذیرش ِخدا نیست و نشانه تقوا نیست. فقط متقین به رستگاری میرسند.
گروه دوم کافرانی هستند، که خدعه ای دارند، اینکه به مردم القاء می کنند که ایمان و نجات منحصر در ایمان به پیامبر و قرآن نیست، این شروع شاخه شاخه کردن دین در بدو تولد اسلام است، خدا میفرماید این از روی مرض است، خدا مرضشان را زیاد خواهد کرد، عذابشان خواهد کرد به آنها گفته میشود فساد نکنید، این شاخه را جدا نکنید، این رشته را قطع نکنید، در زمین فساد برپا نکنید، می گویند نه ما مصلح هستیم! یعنی مفسد شما هستید، که
دم از دین جدید می زنید. خدا میفرماید: نه مفسد خودشان هستند، نمی فهمند. به آنها گفته میشود ایمان بیاورید مثل ایمان مردم، این ایمان مردم را 《اللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الْآخِرِ》 از رسول جدا نکرده، از وحی جدا نکرده از قرآن جدا نکرده، مثل مردم ایمان بیاورید میگویند ما ایمان سفیهانه نمی آوریم، ایمانی که ادعا می کنند صادقانه نیست ولی می گویند ما داریم مسخره می کنیم، اما خدا فرمود: شما گرفتار استهزاء الهی شدید.
چه تجارت احمقانه ای، هدایت بدهی ضاللت بخری! دو تا مثل برایشان زد، مثل کسی است که تا میخواهند یک تلاشی بکنند که نوری اطراف خودشان درست کنند یک موقعیتی در فضای ایمان بسازند: 《ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ ….》
خدا نور را می برد و اینها را رها می کند در آن تاریکیهایی که هیچ چیز نمی بینند؛ مثل دوم برای همان استهزاء، فرمود کاری کردم یک مقداری را بشنوند، یک چیزهایی را ببینند، شنیدنی مثل شنیدن صدای وحشت انگیز رعد که از
شدت وحشت و ترس مرگ انگشتهایشان را تا بیخ فرو کنند در گوشهایشان، و دیدنی مثل دیدن فضای تاریک به واسطه یک برق شدید، آن قدر خیره کننده که چشم نمی تواند تفکیک کند راه را، فقط یک چیزی یک لحظه ای میبیند و در پی همان دیدن دوقدمی بر میدارد، این برق به محض اینکه می رود باز هم در ظلمت باقی می مانند. خدا این را مثل آورد برای اینکه اینها در مشت من هستند، اینها خیال کردند ما را مسخره می کنند. این بدبخت ها خودشان در حال استهزاء شدن هستند و نمی فهمند.
شروع بحث آیه ۱۲ است 《یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ》 آی مردم بپرستید پروردگارتان را، آن پروردگاری که《خَلَقَکُمْ》 شما را خلق کرد 《وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ》 و پیشینیان شما را خلق کرد، 《لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ》 باشد که باتقوا شوید. این دو گروهی که خدا معرفی کرده بود، یک گروه کافرین بودند، گروه دیگر متقین. قرآن کریم این دقت را دارد، خیلی جاها در عرض کافرین، عنوان که می خواهد بدهد می فرماید متقین، یعنی گویا شما تا ایمانت به درجه تقوا نرسد خیلی خیالت راحت نباشد که از گروه کافران بیرون آمدی! لذا خدا می فرماید: 《اعْبُدُوا رَبَّکُمُ….》، این 《لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ》را من به چی متعلَقش کنم؟ اگر وصلش کنم به 《خَلَقَکُمْ》چون نزدیک تر است یعنی خلقکم متعلَق 《لعلکم تتقون》 شود،
به این معنا: خلق کرد شما را و پیشینیان شما را باشد که با تقوا شوید. اما اگر وصلش کنم به 《اعْبُدُوا》درست می شود زیرا اولا: 《اعْبُدُوا》به لحاظ مفهومی مقدمه تقواست و خداپرستی انسان را به مقام متقین می رساند. ثانیاً، اگر به 《خَلَقَکُمْ》 بزنیم 《لَعَلَّکُمْ》 فقط به 《کُمْ》اش می خورد، 《وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ》 کجا می ماند؟ پس هم مفهومی و هم فنی، متَعَلق، (خلقکم) باشد، جواب نمی دهد.
بعضیها خیال کردند این 《یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ》 مسئله شرک و بت پرستی و این حرفهاست، میخواهد بگوید پروردگار را بپرستید، بت نپرستید، شاهد هم می آوردند چون آیه بعدی چه می فرماید؟ 《فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادً》.
لذا این را دقت کنید اصلاً مسئله فضای مکه و بت و این حرفها نیست. چرا الان خدا حساس شده روی 《اعْبُدُوا رَبَّکُمُ》؟
《الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا》صفت دیگری برای 《رَبَّ》 است. نه فقط شما را و قبلیهای شما را خلق کرده، او کسی است که 《جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا«》 زمین را برای شما فراش، یعنی یک فضای مهیا برای سکونت، آماده کرده است. امکان زراعت، امکان ساخت و ساز، امکان خانه سازی، امکان راه سازی، …و غیره، همه را فراهم کرد. 《وَالسَّمَاءَ بِنَاءً》و آسمان را برای شما بنایی قرار داد، آسمان در قرآن کریم گاهی فرموده بنا، گاهی فرموده سقف، سقف محفوظ بالای سرماست. 《وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً》 از این آسمان آبی نازل کرد به زمین 《فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکُمْ》 بعد به واسطه آن آب از انواع ثمرات برای شما رزق خارج کرد، رزق تولید کرد، این مسئله یک معجزه عظیم است. ¡فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکُمْ》. خب حالا چرا خدا داری خودت را اینطوری معرفی می کنی؟ میخواهم بگویم: 《فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا》 انداد جمع 《نِدّ》 است، حقِ جعل نِد برای خدا ندارید.
خدا مواظب است این شرک را مردم مرتکب نشوند؟ الله برای شما رسول قرار داده است. به رسولش هم وحی کرده است اینکه شما با ایمان به رسول، یعنی فرستاده الله،؛ به تقوا برسید، متقین چه کسانی هستند؟ 《یُؤْمِنُونَ
بِالْغَیْبِ….》 این راه نجات است، اینکه مردم به تقوا برسند، اگر شما آمدی به غیر رسول توجه کردی، این غیر رسول آمد در عرض رسول ایستاد، با او مقابله کرد، در این رقابت توانست مردم را جذب خودش کند، این مردمی که جذب او
شدند، اینها به الله نمیرسند، چرا؟ زیرا این غیر رسول الله لل، نِدُاالله است، 《فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا》 به خیال خودت میخواهی
الله را بپرستی، اما از چه راهی داری میروی؟ راه جعلی. 《وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ》
یک حُبی پیدا می کنند به آن نِدُالله مثل حُبی که آدم به خدا پیدا میکند 《وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ》 انداد شدند مُتَبَعین، متبعین یعنی کسانی که مردم دارند از آنها تبعیت میکنند، پس انداد در جایگاه متبعین هستند، اگر خدا را دوست دارید 《إتَّبِعُونِی》، 《إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ》 (آل عمران/۱۲ ) شدند 《اتَّبَعُوا》 از 《أَنْدَاد》.
با توجه به سیاق اگر من بخواهم تطبیق مصداقی بدهم، بگویم این اندادی که در فضای این سوره دارند نقش ایفا میکنند و هر آینه ممکن است، مردم به خاطر وجود این انداد از مسیر خداپرستی حقیقی فاصله بگیرند، این انداد
همان: 《وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ …》 و همین فریب دهنده ها، 《یُخَادِعُونَ》 هستند، همین کسانی که به آنها گفته میشود: برش ندهید، قطع نکنید؛ 《لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ》 میگویند: 《إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ》انداد همین کسانی هستند که در خلوت شیطانی خود میگویند ما هیچ ایمانی به خدا و قیامت نداریم ولی میخواهیم مردم را مسخره کنیم، انداد همان کسانی هستند که تلاش میکنند مشعل خود را روشن نگه دارند و مردم را دنبال خود بکشند، خدا نمیگذارد.
انداد ائمه کفری هستند که الان در عرض پیغمبر (ص)ایستاده اند و به نقطه 《خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ》 رسیده اند. نه همه یهود، نه همه نصارا. آن ائمه کفری که حق را فهمیدند، آیات کتابهای خود را کتمان کردند. انداد همان کسانی هستند که فهمیدند پیغمبر(ص)کیست ولی خلافش حرکت کردند؛ مردم بین این دو گیر کردهاند. 《وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ》.
بروم سراغ کسی که میگوید من رسول الله هستم یا بیایم دنبال اینها؟ اگر دچار تردید شدی 《مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا》 نسبت به آن چیزی که ما نازل کردیم بر بنده مان که رسول الله است، 《فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ》 مثل او، همان ندّ است.
یک رسول اللهی است که ما میگوییم رسول الله و کسانی هم ایستاده اند کنار او، اینها مثل او هستند در ذهن تو، بروید پیش اینها برای اثبات حرف خود یک سوره بدهند. تو که شک کردی در حقانیتش، بگذار آنها برای اثبات خود و باطل
بودن او، از طرف خدا شاهد بیاورند. اولا کسی به شما سوره بِده نیست. بر فرض سوره هم دادند و گفتند این هم سوره، آنوقت دو سوره را کنار هم بگذارید 《وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ》 خدا شهادتش را با دادن سوره داده، غیر خداشاهدانتان را جمع کنید. جلسه ای تشکیل دهید حجت کسی که خود را رسول الله میداند را با حجت دیگران بر بطلان رسول الله بودن، مقایسه کنید ببینید کدام درست است. از این منطقیتر؟ مگر نمیگویی ریب است، مگر نمیگویی شک است؟ شک تو، خیالی است یا علمی؟ شک درست بین دو چیز است؛ نمیدانم این درست است یا آن درست است.
هر شکی وقتی علمی شد، راه حل دارد. این پیغمبر که سوره دارد. کسانیکه میگویند او درست نمیگوید باید سوره بیاورند، از طرف خدا حجت بیاورند ولو این حجت سوره هایی باشد که قبلا خدا به آنها داده است. چون خدا میداند
اینها کتمان میکنند، اینها اگر بخواهند از کتاب خودشان بیاورند، کار خودشان زار است. شروع میکنند به 《یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ》 بعد هم میگویند 《هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ》سوره داریم، اینها هم شروع میکنند به نوشتن! باشد آنچه را که خدا گفته بیاورید. حاال مردم! شما عاقلید، به خودتان اعتماد ندارید شاهدان را جمع کنید شاهدان انسان، عالمان، متخصصان را جمع کنید حجت پیغمبر(ص) را با حجت آنها قیاس کنید. خواهید دید دیگر جایی برای شک و تردید باقی نمیماند، بیخود دنبال اینها حرکت نکنید.《فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ …》. خودتان هم میدانید هیچ کس نمیتواند با این قرآنی که خدا به رسولش داده رقابت کند و حقانیت خودش را اثبات کند. پس تحدی این نشد که خودتان سوره بسازید. به مردمی که در ریبند خدا نمیگوید خودت سوره بساز. شما ریب داری بین رسول الله و ندّ الله (از نظر خدا) رسول الله حجت الهی دارد شما برو از آن ندّی که از او میگویی حجت بیاور، مقایسه کنید ببینید چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ میگوید. 《وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ …》اگر راست میگویید. بعد میفرماید: 《فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا》 پس اگر این کار را نکردید؛ گفتید، اما سوره، ندادند یا سوره دادند ولی قدرت رقابت با کالم خدا را نداشت، حجت دادند به درد نمیخورد، معلوم بود خودشان نوشتند 《یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ》 کردند، حجتهای الهی را کتمان کردند و چیز دیگری به جای آن ارائه دادند، لُبس کردند، این میشود 《فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا》. اگر نتوانستید این رقابت را به انجام برسانید »وَلَنْ تَفْعَلُوا« در رقابت فرض کنید قویترین مرد جهان آمده اینجا، یک آدم الغرِ ضعیفِ ناتوان به لحاظ جسمی میخواهد با او کشتی بگیرد! اصالً نتیجه مسابقه شروع نشده، معلوم است. خدا میگوید من که میگویم اینها قابل رقابت نیستند، حالا میخواهید مسابقه بدهید، 《لَنْ تَفْعَلُوا》 آنها چیزی ندارند که بیاورند برای رقابت و مسابقه، اگر
بیاورند هم معلوم است که نمیشود مسابقه داد، نمیشود اصلا رقابتی ایجاد کرد. این کجا، آن کجا! اینکه 《لَنْ تَفْعَلُوا》 ناظر به حق رقابت است، نه ناظر به ادعای رقابت، شما شاید ادعا کنی ولی رقابتی در حقیقت شکل نمیگیرد که لازم
باشد کلی داور بیایند. و این را هم بدانید نخواهید توانست چنین رقابتی را سامان بدهید 《وَلَنْ تَفْعَلُوا》اگر چنین است 《فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ》پس مراقبت کنید، از آن آتشی که هیزمش، آتش گیرهاش مردمند و سنگها!
دو حرف میزند: اولا آتش آنجا از چه برمیخیزد؟ از سنگ. آتش چوب با آتش سنگ در حرارت فرق دارد. و به موازات سنگ خودِ مردم هم آتش گیره جهنم هستند! یعنی خودت این آتش را برافروختی. پس بیخودی آخرتتان را به هوای
نفس انداد نفروشید، برای مطامع نفسانی انسان هایی که خدا قلبشان را مهر زده، آدمهایی که از نظر خدا 《صُمٌّ بُکْمٌ》 هستند. این آیات آمده تا مردم را از شر ائمه کفری که ایستادهاند تا مردم به راه پیغمبر)ص( نروند نجات دهد. این میشود فرایند نجات مردم از تردید بین پیغمبر و ائمه کفر. کسانیکه درمقابل پیغمبر(ص) گارد گرفته اند.
《وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا》بشارت بده به کسانیکه به رسول ایمان آوردند، به وحی الهی به طور کامل، اقامه نماز کردند طبق وحی، ایتاء زکات کردند، انفاق کردند طبق وحی. به آنها بشارت بده که 《أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ …》 برای آنها باغهای رضوان الهی مهیا است که نهرها از کف آن روان است. 《کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَهٍ رِزْقًا》 هر وقت که رزق داده میشوند از آن جنات، از هر ثمره ای، از هر بهره ای 《قَالُوا هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلا》میگویند این همانی است که ماقبلا روزی شده ایم. دقت کنید یک تصویر این است که مثال در بهشت برایشان گلابی میآورند میگویند: اینهمان گلابی است که در دنیا به ما داده بودند 《وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا》 و این گلابی چقدر شبیه گلابی های دنیاست، این
نیست. 《قَالُوا هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا》 هر وقت از آن جنات یک ثمره ای، به آنها به عنوان رزق داده میشود، متوجه میشوند که این رزق پاداش عملی است که در دنیا داشتند؛ 《هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ》 این روزی است که از قبل به ما داده شده است. چرا متوجه میشوند؟ به خاطر اینکه نعمتهای بهشت یک خاصیتی دارد 《وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا》 هر نعمتی را که میخواهی استفاده کنی، میفهمی این نعمت به ازای کدام عمل است، این ادراک میشود. منظور از متشابه بودن نعمتهای بهشت این نیست که متشابه نعمتهای دنیاست. یعنی نظر داشتن؛ یعنی فهمیده میشود که این پاداش کدام عمل است.
《إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیِی …》 برای خدا مثل زدن کسر شأن نیست! 《مَا بَعُوضَهً》 حتی اگر بخواهد مثل بزند به یک پشه ای، 《فَمَا فَوْقَهَا》 و یا بالاتر از پشه ای، در حقارت، 《فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا》 اما آنهایی که ایمان داشته باشند، آنها
میفهمند این مثل چه بود: 《فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ …》به حقانیت آن مثل پی میبرند، 《وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا》 و اما کافران، یک بهانه ای دستشان میشود، 《فَیَقُولُونَ》میگویند: 《مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا》خدا با این مثل به دنبال چیست؟ این مثلها یک شاخصی است که خدا با این شاخص اهل ایمان را از اهل کفر جدا میکند. 《یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا》. حالا چه کسانی را با این مثلها گمراه میکند؟ 《وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ 》و جز فاسقان هیچ کس دیگری را با این مثلها گمراهش نمیکند. فاسقین چه کسانی هستند؟
فاسقان آنهایی هستند که عهد خدا را بعد از میثاقش نقض میکنند. با توجه بسیاق عهدی که نقض میکنند چیست؟ پیامبران تعهد دادند، امتها تعهد دادند، حالا دارند این عهد را میشکنند. 《یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ
وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ》 آنچه را که خدا امر کرد که باید وصل بماند قطعش میکنند. قرار نبود انبیاء را شما از هم تفکیک کنید این است که به آنها گفته میشود: 《وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ》 ایمان نیاوردن به پیامبر
فساد است، چون شما دارید قطع میکنید آنچه را که خدا امر فرموده به وصلش.


منتشر شده

در

توسط

برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *