معماری

۲۱/ ۶/ ۱۴٠۲

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الحمدلله رب العالمین و صلی اللّه علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‌الله فی السموات و الارضین

*مقدمه

*پاسخ به سوالات

* کار تربیتی نیاز به اجازه ندارد

* منظور از پیرعرفانی چیست؟!

* سیر و سلوک زن خوب شوهرداری کردن است؟!

* تعریف چله عمومی(آیا خطر معنوی دارد؟!)

* نظر حضرت آقا در مورد فلسفه

* متصل شدن به امام زمان بدون واسطه امکان‌پذیر است؟

مقدمه

خب امروز قرار است که سوالات را پاسخ دهیم و اگر وقت بود بعد از این سوالات مطلب جدید را خدمت شما عرض می‌کنم.

پاسخ به سوالات:

کار تربیتی نیاز به اجازه ندارد

اولین سوال: استاد علوی اجازه تربیت از چه کسی دارند؟ پاسخش این است که آیا اگر شخصی بخواهد یک شخص دیگر را تربیت کند باید از کسی اجازه بگیرد من می‌خواهم فرزندم را تربیت کنم، می‌خواهم دوستم را تربیت کنم. و اینکه آیا شخصی می‌خواهد کار تربیتی کند باید اجازه بگیرد! این یک دستور است که هر شخصی که اطلاعات تربیتی دارد و می‌تواند امر به معروف کند نهی از منکر کند، موعظه کند، نصیحت کند، باید این کار را انجام دهد. این یک کار تربیتی است، اولاً که این اجازه نمی‌خواهد اگر منظور ایشان این است که در مورد اجازه سیروسلوک که آن هم به همین صورت است اجازه نمی‌خواهد.

 ولی وقتی که ما می‌رویم در حوزه درس می‌خوانیم و در حوزه لباس می‌پوشیم و این لباس توسط یک عالمی، یک مرجعی به ما داده می‌شود و به قل معروف جشن عمامه گذاری می‌شود، خب این یعنی چی؟! یعنی پسر من شما که آنقدر درس خوانده‌ای از این به بعد روحانی هستی و از این به بعد باید معلم مردم باشی و مردم را آموزش دهی و الا معنایی ندارد ملبس شدن! افسری که می‌رود پلیس می‌شود و ستاره می‌گیرد‌؛ یعنی تو باید بایستی در خیابان راهنمایی کنی تا مردم و راننده‌ها تصادف نکنند یا وقتی شخصی در بیمارستان لباس پزشکی می‌پوشد یعنی تو اجازه داری و باید مردم را درمان کنی…

هر کس این لباس را می‌پوشد، همان لباس پوشیدن به او می‌گویند که تو از این به بعد موظف هستی تا مردم را هدایت کنی. پس این حرف که می‌پرسند که استاد علوی اجازه تربیت از چه شخصی دارد این سوال اشتباه بود. اما اگر سوال ایشان چیز دیگه‌ای بوده ما متوجه نشده‌ایم… ولی هر شخصی که مباحث تربیتی و اخلاقی را یاد گرفت موظف است به دیگران آموزش دهد خصوصاً اگر آمد رسماً لباس روحانیت را پوشید و عمامه گذاری انجام شد و به او اجازه دادن او باید مردم را راهنمایی کند.

منظور از پیرعرفانی چیست؟!

سوال دوم: پیر عرفانی ایشان چه کسی است؟! خب برای پاسخ دادن به اینکه پیر عرفانی چه شخصی است لازمه‌اش این است که چندین جلسه در موردش صحبت شود حالا اینکه مثلاً ما بیاییم بگوییم پیر ایشان به‌عنوان مثال یه اسم بگوییم آیا او می‌شناسد! اگر منظورشان این است که باید یک نفر باشد که همه مردم او را بشناسند نه اصلاً اینطور نیست پیر عرفانی را بعضی موقع‌ها لزومی ندارد که افراد بشناسند. خب گاهی اوقات هم فرض بفرمایید یک شخصیت بزرگی است یک شخصیت معروفی است خب انسان می‌گوید که پیر من به عنوان مثال فلان عالم است ولی وقتی یکی شخص ناشناخته است و ناشناس است و شخصی بوده است که مردم او را نمی‌شناسند وقتی اسم ایشان را بگوییم که فایده‌ای ندارد دانستن یک اسم برای شما فایده ای ندارد. اما منظور از پیر عرفانی چیست؟ منظور از پیر در عرفان آن شخصی است که بتواند در زندگی شما در روح شما در برنامه‌های زندگی شما یک انقلابی و یک تحولی ایجاد کند که شما از آن به بعد احساس کنید که زندگیتان معنا پیدا کرده است و زندگی جدیدی شده است و اگر این راه را نمی‌رفتید و نروید نابود و هلاک می‌شوید و به سعادت ابدی نمی‌رسید. شخصی که بتواند این حالت را در شما ایجاد کند به این شخص می‌گویند پیر.

 اما یک استاد داریم، یک پیر داریم؛ استاد آن شخصی است که همانطور که گفتم درس‌هایی را یاد می‌گیرد، معلم است، آموزش می‌بیند و می‌آید به دیگران آموزش می‌دهد و می‌شود استاد و دیگر بحث عرفان و بحث معنوی و انقلاب روحی اینجا مطرح نیست. یکی استاد زبان انگلیسی است، یکی استاد زبان عربی است، یکی استاد منطق است، یکی استاد فلسفه است، یکی استاد عرفان است و یکی استاد موسیقی است و یکی استاد رقص باله است، استاد است دیگر یک چیزهایی یاد می‌گیرد و به دیگران آموزش می‌دهد…

ما اینجا ادعای پیری نکرده‌ایم که به عنوان مثال شما می‌گویید که استاد علوی خودش پیرش چه کسی بوده است که حالا می‌خواهد به عنوان مثال خودش نقش پیر را ایفا کند، خیر *کیست مَوْلا(پیر)؟ آن که آزادت کُندبَندِ رِقّیَّت زِ پایَت بَرکَند* پیر هر کسی که زندگی شما را به قول ژان‌والژان در بینوایان گفت: آن کشیش روح من را خرید! یک انسان خلافکار، بزهکار و فاسد را تبدیل به یک انسان معنوی، خادم و مفید برای جامعه تبدیل کرد و گفت: او روح من را خرید و روحیه‌اش را تغییر داد. گفت روح من را خرید هر کس بتواند روحیه یک انسان را تغییر بدهد سبک زندگی تفکر انسان جهان بینی انسان را عوض کند و در انسان یک حیات و یک زندگی جدید آن روح ایجاد کند آن می‌شود پیر شخص و پیر در مباحث عرفانی هم به همین صورت است.

بی پیر مرو تو در خرابات                            

هر چند سکندر زمانی

پیر را بگزین که بی پیر این سفر               

هست بس پر آفت و خوف و خطر

پیر، پیر عقل باشد ای پسر

نی سفیدی موی اندر ریش و سر

ای بسا ریش سیاه و مرد پیر

ای بسا ریش سفید دل چو قیر

هر شخصی که بتواند در شما یک زندگی جدید، یک روح جدید و زندگی شما را معنادار و هدفدار کند آن پیر است. پیر به آن معنا نیست که به عنوان مثال شما فکر کنید که پیر من فلان مرجع یا فلان آیت الله است که البته ممکن است باشد ولی به این صورت نیست.

بنابراین اینکه پیر بنده را هم رجال‌الغیب خطاب کردند این حرف را بنده نزده‌ام بلکه یک شخصی که در این زمینه اطلاعاتی داشت او گفته بود.

پیر بنده یک شخصی بود که معروف نبود ولی زندگی من را تغییر داد یعنی من بعد از آشنایی با او بینشم در مورد دین در مورد آخرت در مورد خدا در مورد زندگی کلاً تغییر و تحول کرد یعنی درس‌هایی که بنده در حوزه علمیه قبلاً خوانده بودم نتوانسته بود این چنین من را عوض کند برای همین به او می‌گویم پیر می‌دانید من برای چی به او پیر می‌گفتم برای اینکه من می‌رفتم یکی از همین جلساتی که عرفانی بود آنجا به من می‌گفتند هر شخصی که پیر ندارد نباید بیاید می‌گفتیم خب پیر شما را ممکن است ما قبول نداشته باشیم می‌گفتند اشکالی نداره اگر پیر ما را قبول ندارید ولی خودتان باید پیر داشته باشید منظورشان این بود که باید سیر و سلوک داشته باشید ما هم این آقایی که روی بنده خیلی اثر گذاشته بود گفتم پیر بنده ایشان است و آنها قبول کردند که من به آن جلسات بروم. کلمه پیر از اینجا درست شد و الا بحث پیر به آن معنا نبوده است ولی بعدها بنده دیدم که واقعاً در زندگی من اثر داشت و زندگی من را معنا داد و من تحت تاثیر او بود که اسلام واقعی را شناختم یعنی آن اسلامی که من شناختم با آن اسلامی که قبل از آشنایی با ایشان بود زمین تا آسمان فرق می‌کرد از این نظر به ایشان گفتم پیر و الا شاید به آن معنا نباشد که در ذهن این آقایی بوده که این سوال را کرده است.

سیر و سلوک زن خوب شوهرداری کردن است؟!

سوال سوم: گفته شده است که جهاد زن خوب شوهرداری است، پس چه نیاز به سیر و سلوک است! سیر و سلوک منافاتی با خوب شوهرداری ندارد.یا اصلاً شوهرداری عین سیر و سلوک است! خیر این چنین نیست، خوب شوهرداری یکی از برنامه‌های خوب زندگی است ولی سیروسلوک که فقط به این نیست که! انسان مسائل دیگری هم دارد، بعد جهاد که فقط سیروسلوک نیست و سیروسلوک هم که فقط جهاد نیست، این‌ها با هم رابطه اعم و اخص دارند. اعم و اخص من وجه هستند، فکر می‌کنم یک نوع مغلطه است این.

سوال چهارم: خب بعد گفتند حضرت ‌آقا، منظور آن‌ها رهبر معظم انقلاب است، حضرت آقا خود شاگرد در زمینه سیروسلوک ندارند و به هیچ ‌کس هم اجازه نداده‌اند! جواب آن این ‌است که اولاً شما از کجا می‌دانید آقا شاگرد ندارد؟ پس این شهید سلیمانی‌ها و این کسانی که دارند شبانه‌ روز به دستور او خدمت می‌کنند با حقوق‌های که خیلی مکفی هم نیست، در همین سپاه، در این انرژی هسته‌ای در خیلی جاها شاید این‌ها اگر بروند خارج از کشور آن‌جا حقوق و درآمدهای خیلی بیشتری دارند ولی می‌ایستند، من آن دفعه عرض کردم بعضی‌‌ها مثلاً چند هفته، چند شبانه‌ روز خانه نمی‌روند، شبانه‌ روز دارند کار می‌کنند فقط به عشق آقا، این‌ها سیروسلوک دارند، این‌ها شاگرد هستند. شاگرد که حتما این نیست که مثلاً بیاید بنشیند این‌جا پای درس! بعد هم شاگرد سیروسلوک چرا ندارند؟ خود من یکی از شاگردان ایشان هستم. بیست ‌و هفت سال درس ایشان شرکت کردم و همیشه درس‌های اخلاقی ایشان که بهترین درس‌های سیروسلوک است که همیشه روایت می‌خواندند این‌ها را یادداشت می‌کردم‌ و درس می‌دادم، آموزش می‌دادم. شما از کجا می‌دانید که آقا شاگرد سیروسلوک ندارند؟ مگر این‌که این کسی‌ که این را نوشته است خیلی به آقا نزدیک باشد و مثلاً این‌هایی که ما داریم می‌گوییم اصلاً این‌ها را سیروسلوک نداند، شاگرد نداند. به هیچ‌ کس هم اجازه نداده‌اند؟ ظاهراً ایشان خیلی به آقا نزدیک هستند که می‌گویند آقا به کسی اجازه ندادند. آقا اجازه ندادند یعنی چه؟! یعنی اصلاً گفتند که هیچ کسی حق ندارد تربیت کند، معنی آن این است یعنی اجازه نداده‌اند! یعنی هر کس خواسته شاگرد تربیت کند رفته به آقا گفته ‌است که آقا اجازه می‌دهید من شاگرد تربیت کنم؟! آقا گفته‌اند نه من اجازه نمی‌دهم! این‌ها خلاف عقل است، خلاف است یا ایشان متوجه نشده‌ است چه می‌گوید.

تعریف چله عمومی(آیا خطر معنوی دارد؟!)

سوال پنجم: چله‌های عمومی هم برای خیلی از افراد سنگین است و خطر معنوی برای آن‌ها دارد چه برسد به چله‌های خصوصی! این چه ‌چیزی است؟ خب چله‌های عمومی برای خیلی از افراد سنگین است، چله‌ عمومی چیست؟ چله‌ عمومی این است که مثلاً شما می‌گویید که با هم جمع می‌شوید می‌گویید که آقاجان حالا از این‌ها هم خیلی زیاد است سنگین هم نیست، می‌گویید چه؟ می‌گویید که مثلاً من چهل روز مثلاً یک حزب قرآن را می‌خوانم، شما حزب دو را بخوان، شما حزب سه را بخوان، همگی باهم مثلاً چهل‌ روز قرآن بخوانیم برای فلان‌ شخص، کجای این سنگین است! این سنگین است؟ شما مثلاً چهل‌ روز مثلاً بگویید که ما چهل روز، روزی مثلاً یک زیارت‌ عاشورا بخوانیم، سنگین است این؟ همه مردم دارند می‌گیرند این چله‌ها را، گروهی هم می‌گذارند چه‌ اشکالی دارد؟ چله عمومی معنی آن این است دیگر، یعنی همگی با هم قرار می‌گذاریم یک گروه چهل نفر جمع می‌شوند مثلاً یک قراری می‌گذارند، مثلاً می‌گویند چهل ‌روز مثلا دعای فرج بخوانیم همین اَللَّهُمَ کُن‌لِوَلیِّکَ را، این را بخوانیم مثلا برای سلامتی امام‌ زمان، این می‌شود چله عمومی، کجای این سنگین است؟ ایشان مثل این‌که چله‌ عمومی را نمی‌داند چه چیزی هست و خطر معنوی دارد! یعنی اگر چهل نفر یا یک عده چهل روز با هم یک قراری بگذارند یک کار مثلاً ثوابی را انجام بدهند این خطر معنوی دارد! چه خطر معنوی دارد؟ من نمی‌دانم! چه رسد به چله‌های خصوصی! خب دیگه حالا چله‌ عمومی را نفهمیده است قطعاً چله خصوصی را هم نفهمیده است. خب حالا این‌ها را که من دارم می‌گویم اگر برای شما جواب آن قانع کننده نبود بگویید شاید من نمی‌فهمم ایشان چه می‌خواهد بگوید شما اگر متوجه می‌شوید بگویید که ما این را تکمیل کنیم.

سوال ششم: استاد علوی از کجا به افراد اِشراف دارد که چله می‌دهد؟ چله اِشراف نمی‌خواهد، اگر شما چهل‌ روز یک دعایی را خواندید و نتیجه گرفتید هیچ اشکالی ندارد که به‌ کسی بگویید که آقا من این چله را گرفتم نتیجه گرفتم شما هم بگیر، اِشراف نمی‌خواهد. خود آن شخص می‌رود می‌گیرد او هم می‌گوید من چهل روز زیارت عاشورا خواندم نتیجه گرفتم، چهل روز مثلاً فرض بفرمایید که نمازغفیله خواندم نتیجه گرفتم، خب شما هم بگیرید اِشراف نمی‌خواهد چه اِشرافی می‌خواهد؟ چله‌ دادن اگر انسان، اصلاً کار چله این است اگر کسی چله‌ای گرفت و موفق شد آن چله را کامل بگیرد به کسی که همین‌ اطمینان دارد که می‌داند می‌گیرد همین‌ قدر که اطمینان داشته باشد یا او قول بدهد که این را بگیرد می‌تواند بدهد. حالا اگر هم داد و او هم نگرفت زمین به آسمان نمی‌آید، هیچ اتفاق بدی نمی‌افتد ولی بهتر است که او بگیرد که دلیل آن را در یک سخنرانی مفصل گفتیم. و این اشراف داشتن و این‌ها نمی‌خواهد، بله اگر یک موقع یک استادی یک شاگردی داشت دقیقاً مشکلات او را می‌دانست و می‌دانست که برای او این چله خوب است این می‌تواند به او چله بدهد، این چله خاص است دیگر، ولی  چله‌هایی که شما این‌جا می‌گیرید فقط تمرین است، من بارها گفتم این چله‌هایی که شما می‌گیرید چله‌های اصلی نیست همین قدر که شما عادت کنید به برنامه‌ داشتن، نظم داشتن همین اثر آن خوب است و این چله‌ها بیشتر برای همین است، مزه چله گرفتن زیر دهن شما برود که بعد بتوانید ان‌شاءالله چله‌های بهتری بگیرید در مراحل بالاتر.

 خب تا این‌ جا سوالی نیست؟ گنگ و مبهم نبوده‌ است بعضی قسمت‌ها؟ اگر بوده است بگویید.

سوال شاگرد؛ این قسمت چله تصور من از سوال کننده این است که شاید مثلا کسی خوب نتواند همین چله‌ها را انجام بدهد بعد زده بشود، مثلا یک جورهایی طرد بشود، شاید مفید نباشد!

جواب استاد؛ بله البته همین است، من با یکی از همین شخصیت‌های معروف مملکت یک‌ جایی بودیم بعد من به او گفتم که چله اثر خیلی خوبی دارد و ما به شاگردان خود چله می‌دهیم. یکدفعه او بسیار متعجب شد و اوچ خیال کرد حالا مثلاً چله که می‌دهیم می‌گوییم آقا چهل روز برو بنشین روی میخ تکان نخور و مثلاً نه ناهاری بخور نه شامی بخور هیچی نخور مثلاً روزی یک دانه بادام بیشتر نخور. گفت که آقا چله چه چیزی است و این‌ها! نه چله این نیست، چله همان است که در روایات آمده است “مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَهِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه‌.”[۱] کسی که مثلاً چهل روز، چله تمرین است برای این‌که من می‌گویم جلسه قبل هم گفتم یک اخلاقی را شما در خود می‌بینید چهل روز تصمیم بگیرید غیبت نکنید ممکن است موفق نشوید ولی همین تمرین‌ها باعث می‌شود انسان کنترل نفس او برود بالا. چهل روز غیبت نکند، چهل روز شوخی‌های زشت نکند، شوخی‌های بد نکند، خنده‌های بی‌جا نکند و این سری کارها چله‌هایی است که انسان را تربیت می‌کند و بچه‌ها اگر‌ از همان اول یاد بگیرند، تمرین کنند این‌ها آرام آرام می‌توانند چله‌های بالاتر بگیرند و آثار خوبی هم دارد. این‌ها به‌خاطر این‌ است که نمی‌دانند. این کتاب چله ما را یک بانی باید پیدا بشود و این را چاپ کند و پخش کند بین مردم تا مردم ببینند که چله یعنی چه؟ الان خود شما خیلی‌ها از شما این کتاب را نخواندید، این یک کار تربیتی است، بخش تربیتی باید این کتاب را آماده کند، افرادی که می‌آیند در همان سال اول و در همان دوره اول بعد از سه ماهه اول آن کتاب را بگیرند بخوانند و یکی از مفاد امتحانی هم همین باید باشد که بدانند چله یعنی چه اصلاً ؟

سوال هفتم: اساتید عرفان خود شاگردان خود را انتخاب می‌کنند نه شاگردان استاد را؟ این هم حرف درستی نیست، نه! بسیاری از افراد در همین حوزه‌های علمیه می‌روند استاد انتخاب می‌کنند و پیش او درس عرفان می‌خوانند. این‌طوری نیست که استاد عرفان بگوید من انتخاب می‌کنم. بعضی مواقع، بعضی افراد، اساتید می‌بینند این استعداد خیلی خوبی دارد مثلاً با او ارتباطی برقرار می‌کنند او را مثلا انتخاب می‌کنند و روی آن کار می‌کنند ولی این‌طوری نیست، نه! عرفان کلاس دارد، سیروسلوک دارد، افراد می‌روند استاد پیدا می‌کنند و زیر نظر استاد قرار می‌گیرند و رشد می‌کنند، این هم حرف درستی نیست.

نظر حضرت آقا در مورد فلسفه

سوال هشتم: نظر امام و حضرت ‌‌آقا در مورد فراگیری فلسفه؟ نظر آن‌ها خوب است تا آن‌جا که ما اطلاع داریم خوب است، حتی من شنیدم که حضرت آقا می‌گویند برای کودکان برای بچه‌ها هم برنامه‌ریزی کنید که این‌ها با مفاهیم فلسفی آشنا بشوند، حالا این‌که ایشان این را نوشته نمی‌دانم منظور او چیست؟ آیا منظور او این بود که ما نباید این‌جا کلاس فلسفه بگذاریم؟ این را من نمی‌دانم آن کسی که این سوالات را پرسیده است منظور او چه بوده‌ است  من نمی‌دانم، اگر کسی این سوالات را نوشته است و می‌داند بگوید. می‌خواهم بدانم منظور او چیست؟ نظر امام و حضرت‌‌آقا در مورد فراگیری فلسفه، نظر ایشان این است که عرفان نخوانید و فلسفه بخوانید؟ یعنی نظر این‌هایی که فلسفه بخوانید یا منظور ایشان این است که فلسفه نخوانید؟ این مبهم است این سوال، من نمی‌دانم منظور ایشان چه بوده‌ است؟ اگر کسی این سوال‌ها را دارد و امروز آمده است بگوید منظور ایشان چه بوده‌ است.

متصل شدن به امام زمان بدون واسطه امکان پذیر است؟

سوال نهم: این اشتباه است که ما خود نمی‌توانیم به امام زمان متصل بشویم و باید به اساتید وصل بشویم؟ نه آقاجان اگر شما می‌توانید به امام‌ زمان متصل بشوید بفرمایید متصل بشوید. چه کسی تا حالا متصل شده است؟ چند نفر از شما متصل شده است؟ چند نفر از مراجع شما متصل شده‌ است؟ چند نفر از علمای شما متصل شده است؟ شما می‌توانید به امام زمان متصل بشوید؟ متصل شدن یعنی چه؟ اتصال به امام زمان یعنی چه؟ اولاً یعنی اتصال فیزیکی یعنی ببینیم او را؟ خب این‌که حرف غلطی است، هیچ‌ کس نمی‌تواند متصل بشود. اگر منظور شما از اتصال، اتصال معنوی است؟ اتصال معنوی با تقوا و عبادت و با این چیزها ایجاد می‌شود خب بفرمایید چند نفر متصل شدید؟ این‌ها که همه با تقوا هستند، علمای شما با تقوا هستند، همه مراجع شما با تقوا هستند، متصل شده‌اند یا نشده‌اند، چه‌طوری است؟ خب به ندرت متصل شده‌اند، اتفاقاً اگر هم اتصالی است از آن‌طرف بوده است یعنی امام‌ زمان(ع) خواسته است اتصال برقرار کند نه این‌ها. پس ما نمی‌توانیم به امام زمان متصل بشویم عقلاً هم نمی‌توانیم تجربه هم نشان داده است که نمی‌توانیم. اتصال ما به امام زمان همان‌طور که خود ایشان فرمودند این است که با نماینده این‌ها، همان‌طور که فرمودند: “فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ.”[۲] آن که در آن توقعه‌ای که فرمودند در آن‌جا، فرمودند که شما باید رجوع کنید به این‌ها، رجوع کنید به علما، بعد هم اصلاً ما می‌گوییم حالا که قرار است شما می‌گویید ما علما را قبول نداریم این علمای ربانی را قبول نداریم روحانیون را قبول نداریم و ما می‌خواهیم از طریق خود متصل و وصل بشویم به امام‌زمان، می‌توانیم! خب بسم‌الله چرا به امام زمان وصل بشوید؟ وصل بشوید به خدا! خدا که از امام زمان بالاتر است که، بله؟ وصل بشوید به خدا. امام زمان را برای چه می‌خواهید؟ مگر نمی‌گویید که امام زمان وسیله ما به خدا است؟ خب خود شما به خدا وصل بشوید و این حرف شیطانی را انجام بدهید. شیطان چه گفت؟ شیطان گفت من خود را می‌خواهم با خدا فقط، بین من و خدا نمی‌خواهم باشد. خب این را خدا فرمود نه این‌طوری نیست، من را می‌خواهی باید توسط ولیِّ من باید به او سجده کنی، به ولیِّ من سجده کنی که سجده کنایه از خدمت است باید به او سجده کنی، باید از این طریق به من وصل بشوید و اِلّا تا ابد هم عمر تو بگذرد هرگز به من وصل نخواهی شد. این حرف، حرف شیطانی است و این‌که یک مسلمان اگر هزار بار بگوید لااله‌الا‌الله مسلمانی او درست نمی‌شود مگر این‌که حتما بگوید مُحَمَّداً رَسُول‌ُالله، یعنی چه؟ یعنی وصل شدن به خدا از طریق کسی است که ارتباط ما با خدا را میسور می‌کند، این است، در غیر این‌‌ صورت امکان ندارد و اگر کسی به رسالت پیامبر ایمان داشته باشد طبق اعتقاد ما و شهادتین را ندهد من نمی‌دانم بعضی از این آقایان و فقها می‌گویند اَشهَدُ اَنَّ اَمیرَالمُومنینَ عَلِیَّاً وَلی‌ُّالله جزء اذان نیست با یک دلیل بسیار ضعیف می‌گویند، در حالی ‌که روایات متعدد داریم که اصلاً در عالم آفرینش خداوند همان‌جا که لَااِله‌َاِلَّا‌الله را گفت به رسالت پیامبر و به ولایت امیرالمؤمنین هم در عالم الست از همه گرفته ‌است و روایات زیادی داریم مثلاً بر ساق عرش ولایت امیرالمؤمنین و اولاد او نوشته شده است، چطور این‌ها می‌گویند که نمی‌دانم اَشهَدُ اَنَّ اَمیرَالمؤمنینَ عَلیَّاً وَلی‌ُالله جزء اذان نیست؟ بله اگر پیامبر صلوات‌الله علیه در ابتدای بعثت خود این را مطرح نکردند، بله مطرح نکردند که در اذان این را بگویید و مدت‌ها نگفتند، به‌خاطر این‌که شرایط نبود، به قول آیت‌الله حسن‌زاده آملی(رض) ایشان در اذان شهادت بر عصمت فاطمه‌ زهرا می‌داد، می‌گفتند خب چرا شما این را شهادت می‌دهید؟ می‌گفت با همان دلیلی که شهادت می‌دهیم به ولایت امیرالمؤمنین با همان دلیل شهادت می‌دهیم به عصمت و حجیّت فاطمه زهرا(س)، راست هم می‌گفت درست هم می‌گفت با همان دلیل. حالا با کدام دلیل به ولایت امیرالمؤمنین شهادت می‌دهیم؟ به‌خاطر این‌که روایات بسیاری  است که در روز الست، در  عالم عرش شعار رسالت و شعار ولایت این‌ها با هم بوده است.

بنابراین این حرف که ما خودمان می‌توانیم به امام زمان متصل شویم اولاً که حرف غلطی است و ثانیاً اگر شما می‌توانید متصل شوید بروید متصل شوید من که نمی‌توانم از طریق اولیا و علمای ربانی سعی می‌کنم متصل شوم و اتصالش هم این است که زیر نظر آنها تربیت شوم و به جایی برسم که بیایم بالا تا جایی بیایم بالا که خود حضرت زمانی که با بزرگانی مانند بحرالعلوم ارتباط برقرار کرد، ارتباط برقرار کند و بگوید که ما از شما راضی هستیم این روشی است که خود امام زمان(ع) فرموده است. حالا در این مباحث اگر سوالی هست بنویسید تا بنده پاسخ دهم.


[۱] . سفینه البحار، علامه مجلسی، ‌ج۲، ص۴۰۸

[۲] . کمال الدین،ج۱، ص۴۸۵

درباره ی n.majd

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *