معماری
خانه / متن سخنرانی / آزادی بیان از دیدگاه قرآن

آزادی بیان از دیدگاه قرآن

سخنرانی مورخ ۳   ۸  ۱۴۰۱

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهر ین سیما بقیه‌‏الله فی السموات و الارضین

موضوعاتی که در این مطلب به آن اشاره شده است، عبارتند از:

  • آزادی بیان از دیدگاه قرآن
  • فضیلت برخی سوره‌های قرآن نسبت به هم
  • موضوع بهترین آیات قرآن
  • دیدگاه اسلام درباره شعار زن-زندگی-آزادی
  • رویکرد معترضان در شعارهایشان چیست؟
  • رویکرد اهل بیت در برخورد با منافقان
  • ایران برای چه کسانی است؟
  • روش اجرای آزادی بیان در جامعه
  • معنای حقوق بشر
  • معنای امویات

آزادی بیان از دیدگاه قرآن

یکی از مشکلات ما مشکلاتی است که در فرهنگ و کشور ما و در اذهان جوامع فرهنگی ما حاکم است. این مسئله مثل یک بت شده ‌است و به صورتی است‌ که همه آن را قبول داشته و به‌ عنوان یک اصل و یک آرمان و یک عقیده صددرصد قبول کرده‌اند. درحالی‌که این موضوع این‌طور نیست و باید روی آن بحث شود. ما از همین‌ نقطه نتایج بدی گرفته‌‌ایم و ضربات سنگینی خورده‌ایم.

استکبار جهانی و شیاطین در ذهن جوامع مستعمره و جوامع استعمارزده بت‌های فکری و  فرهنگی را تلقین کرده‌اند و به وسیله آن بت‌ها بر این‌ جوامع حکومت می‌کنند. این بت‌های فکری و فرهنگی توسط شیاطین استکبار جهانی و نوکران و مزدوران آن‌ها در جوامع مستعمره و استعمار زده تزریق، القاء و تلقین شده و به این وسیله آن‌ها را استعمال کرده‌اند و استثمار می‌کنند. این القائات و این تلقینات انواع و اقسامی دارند. به‌عنوان مثال، گاهی مواقع افراد حقیقتی را زیر پا گذاشته و به‌وسیله همین بت‌ها و همین حرف‌های غلطی که در فکر آن‌ها تزریق می‌شود، عمل می‌نمایند. به‌عنوان مثال یکی از آن‌ها همین حرفی است که تحت عنوان آزادی فکر و آزادی بیان و تحت عناوین به‌ظاهر خوب القاء می‌کنند. مثلاً همین بحثی که در جامعه ما با آن روبرو هستیم این است که می‌گویند: بگذارید معترضین حرف‌هایشان را بزنند، به درد دل این افراد گوش دهید، این افراد مطالبات و خواسته‌هایی دارند. چون به حرف‌های این‌ افراد گوش داده نمی‌شود و حرف‌های این‌ها شنیده نمی‌شود، این افراد سر به شورش برمی‌دارند. به آنها حق حرف زدن بدهید. چرا جامعه را یک کاناله کرده‌اید؟ چرا فقط حرف‌های خودتان را می‌زنید؟ چرا صداوسیما فقط دست یک گروه است و فقط حرف‌های یک گروه  را می‌زند؟ این‌ها حرف‌هایی است که شما در این مدت شنیده‌اید. این بهانه‌ای است که به افرادی که ناآگاهانه یا آگاهانه در زمین دشمن و به نفع دشمن و به نفع شیطان کار می‌کنند حق دفاع می‌دهد. آیا این حرف درست است که همه باید آزاد باشند؟ همه باید حرف بزنند! بعد استدلال‌هایی هم تحت همین عنوان می‌آورند. مثلاً یکی از  موارد تحریف‌ قرآن که موجب تلقین فکر غلط شده و عده زیادی از متدینین و حتی افراد مذهبی و روحانیون  را با این حرف‌های زیبا و حرف‌هایی که ظاهرشان قشنگ است می‌فریبد این آیه‌ در قرآن است که می‌فرماید: « فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ »[۱] بندگان من را مژده دهید! کدام بندگان را؟ یعنی مژده دهید به بندگانی که حرف مرا می‌شنوند و بهترین آن را تبعیت می‌کنند. از این آیه نتیجه گرفته‌اند که اسلام طرف‌دار آزادی بیان است به چه معنا؟ آزادی بیان معانی مختلفی دارد. یکی از معانی آزادی بیان این است که هر کس بیاید و حرفش را آزادانه بزند و اعتقاد خودش را بگوید و مردم همه سخنان را بشنوند و بهترین آنها را انتخاب کنند. پس بندگان خوب خدا کسانی هستند که بهترین سخن را انتخاب کنند. این حرف هم حرف و هم مطلب خیلی قشنگی است. (اوایل انقلاب این آیه را بسیار می‌گفتند و این‌که انسان طرف‌دار آزادی بیان است) اما قرآن این مطلب را نمی‌خواهد بگوید. قرآن نمی‌خواهد بگوید که بندگان خوب خدا این‌هایی هستند که همه حرف‌ها را می‌شنوند و بهترینش را عمل می‌کنند. از نظر قرآن و از نظر تعالیم اهل‌بیت انسان هر حرفی را نباید بشنود و هر حرفی هم لیاقت شنیدن ندارد و انسان هم نمی‌تواند هر حرفی را بشنود.

اول بحث منطقی آن را مطرح می‌کنیم؛ آیا انسان می‌تواند هر حرفی را بشنود یا نه، چرا؟ چون به تعداد و به‌اندازه‌ی انسان‌های روی زمین عقیده وجود دارد و شخص می‌گوید من می‌خواهم در مورد دین‌ها تحقیق کنم و بهترین دین را انتخاب کنم مگر می‌توانید! تمام عمرتان را هم بگذارید نمی‌توانید روی تمام دین‌ها تحقیق کنید نمی‌رسید.

 بنابراین اگر این‌طور باشد که انسان خوب و عاقل انسانی است که دینش را از تحقیق بدست‌آورده باشد و راه تحقیق وی هم این باشد که برود و تمام ادیان را بشناسد، همه انسان‌ها باید همه کارهایشان را رها کنند از صبح تا شب به‌دنبال شناخته دین‌ها باشند. در ثانی تا آخر عمر هم نمی‌توانند همه دین‌ها را بشناسند که بتوانند بهترینش را انتخاب کنند. پس این موضوع از نظر عقلی امکان ندارد که شما بروید و همه دین‌ها را شناخته و بهترینش را انتخاب کنید. کشور هند را کشور ۷۲ ملت می‌گویند. در این کشور ۷۲۰ دین مختلف وجود دارد. حتی شما همین دین اسلام را اگر بخواهید بشناسید، آیا تمام عمرتان کفاف می‌دهد؟ یا اگر فقط بخواهید مسیحیت و یهودیت را بشناسید (یهودیت که یک دین منحرف است) تمام عمرتان نمی‌توانید تورات را بخوانید و بشناسید. بعد از تورات نمی‌تواند تمام عمرتان تلمود را بخوانید و بفهمید، شما نمی‌توانید سر یک دین تمام عمر خودتان را بگذارید تا بفهمید!

 کدام مرجع تقلیدی را می‌شناسید، کدام مجتهدی را می‌شناسید که بگوید من یک عمر اسلام را مطالعه کرده‌ام و تمام اسلام را شناخته‌ام. هیچ‌کس نمی‌تواند به‌ قطعیت بگوید مطالعه کرده‌ام و نمی‌تواند ادعا کند تمام اسلام را شناخته‌است. اگر تمام اسلام را شناخته‌ای پس چرا آنجاکه داری فتوا می‌دهی می‌گویی احتیاط است و نمی‌گویید که واجب است؟ می‌گویید احتیاط است یعنی من نمی‌دانم یا این است یا آن است ولی شما احتیاط کنید. پس این عقلاً درست درنمی‌آید که بگوییم یک کسی برود تمام ادیان را مطالعه کند و بگوید بهترین دین را انتخاب کند. از نظر عقلی نیز این امر امکان‌پذیر نیست. پس این‌که کسی که انسان محقق است باید برود تحقیق کند و همه ادیان را مطالعه کند که بهترینش را انتخاب کند از این راه امکان ندارد. پس محقق بودن از این راه نیست و از یک راه دیگر است. باید سراغ یک راه حل دیگر برویم. آیا اصلا هر حرفی لیاقت شنیدن را دارد؟ بازهم این‌طور نیست.

فضیلت برخی سوره‌های قرآن نسبت به هم

خداوند می‌گوید بعضی از حرف‌ها را اصلا نباید گوش دهید، گوش دادن به بعضی از حرف‌ها، عقاید و مکاتب را اصلاً درست نیست. این‌ها آن‌قدر اشتباه هستند که شنیدن و وقت گذاشتن برایشان حرام و لهو است. شنیدن حرف‌های بی‌ارزش، که در قرآن به آن زُخرُف‌القول می‌گویند. زخرف یعنی زیبایی‌ها، زخرف‌القول یعنی: حرف‌هایی که زیباست اما فقط ظاهرش زیباست ولی باطنش سم است و باطنش غلط است. این‌ها زخرف القول می‌شود. مگر ما موظف هستیم که هر حرفی را بشنویم و هر کسی آمد حرفی بزند ما باید بشنویم؟ بازهم اگر شما بخواهید حرف همه را بشنوید نمی‌توانید بشنوید مزخرفات زیاد است. پس این‌هم به این معنا نیست که قرآن گفته باشد که شما باید همه حرف‌ها را بشنوید و بعد بهترینش را انتخاب کنید. پس این قول که در قرآن می‌گوید به‌چه معناست؟ « فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ » البته بحث‌های تفضیلی دارد ولی این‌جا من فقط یک کلمه را می‌گویم؛ القول الف و لام عهد آمده یعنی بنده‌هایی که قرآن را گوش می‌دهند بعد بهترینش را انتخاب می‌کنند. مگر قرآن بهترین و بدترین دارد؟! بله کلام خدا فضیلت دارد بعضی‌ها به بعضی‌های دیگر مثلاً سوره حمد به خیلی از سوره‌های قرآن فضیلت دارد. از خیلی از سوره‌های قرآن افضل است. برای همین در نماز سوره حمد را می‌خوانیم. کلام خدا و کلام انبیاء هم بعضی‌ها اوج کلام است و بعضی دیگر پایین‌تر است. اما همه آن‌ها ارزشمند هستند. ولی در یک درجه نیستند. مثل پیامبران خدا که همه در یک درجه نیستند « تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ» [۲] پیامبران بعضی‌هایشان به دیگران افضل هستند در حالی که همه آن‌ها معصوم هستند، همه آن‌ها پاک هستند. ولی باز در بین این‌ها نیز درجاتی است حتی ائمه معصومین ما که کلهم نور واحد هستند باز بعضی از آن‌ها به بعضی دیگر افضل هستند. این‌ها این‌طوری هستند پس کلام خدا هم همین‌طور است. لذا این کلمه “القول” در قرآن به حرف‌های مزخرف فیلسوف‌ها و سیاست‌مداران و دانشمندان برنمی‌گردد. که انسان برود همه حرف‌ها را بشنود و بعد بهترینش را انتخاب کند! نه این‌طوری نیست.

موضوع بهترین آیات قرآن

خداوند می‌فرماید: بروید قرآن را مطالعه کنید و بهترینش را تبعیت کنید بهترین آیات قرآن کجا است؟! آنجایی‌که شما را به ولی خدا معرفی می‌کند و راهنمایی می‌کند. چند آیه بعد و قبل از این آیه اشاراتی به این مسئله دارد که باید از ولی خدا تبعیت کنید. این تبعیت از بهترین قسمت قول و یعنی آن آیاتی که دارد شما را به ولی خدا راهنمایی می‌کند و آیات بهترین آیات است تبعیت از آن‌ها یاد کنید و آن آیات را بادقت مطالعه کنید و نصب‌العین خودتان در زندگی قرار دهید و از اولیای خدا تبعیت کنید.

دیدگاه اسلام درباره شعار زن-زندگی-آزادی

مگر ما می‌توانیم هر حرفی را بشنویم؟ صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران برای همۀ مردم است! یعنی آیا هر کسی که هم چرندیات و مزخرف و دروغ و هوچی‌گری که بخواهد انجام دهد باید این صداوسیما در اختیارش قرار بگیرد؟! این‌ها این حرف‌ها را می‌زنند که بیایند صداوسیما را به دست بگیرند و ذهن جوانان و ذهن ناآگاهان را با مزخرفات منحرف کنند. این‌ها این را می‌خواهند. این‌ها منظورشان از بحث آزادی بیان این است که بگذارید حرف‌های ما هم شنیده شود و بگذارید حرف‌های ما هم گفته شود. قصدشان این است که نگذارند حرف حق گفته شود و بخواهند حرف باطل را بگویند. دلیلش را هم می‌گویم به شما که شماها خیال نکنید که من دارم اطاعت غیرمنصفانه می‌کنم! نه دلیلش را هم عرض می‌کنم. اولاً که شما نگاه کنید که این‌ها این‌طور نیست که رسانه نداشته باشند تمام این رسانه‌ها، تمام فضای مجازی در اختیار این‌ها است. صدها تلویزیون و صدها پایگاه خبری در اختیار این‌ها است. این‌ها حرف‌هایشان را می‌زنند این‌طوری نیست که حرف‌هایشان به مردم نرسد، این‌ها حرف‌هایشان معلوم است. در شعارهایشان هم حرف‌هایشان را می‌زنند؛ زن-زندگی-آزادی شعار خیلی خوبی است شعار اسلام است.

اسلام می‌گوید اگر یک زندگی خوب می‌خواهید باید به زن احترام بگذارید؛ مقام زن را باید تکریم کنید، مقام زن مقام کریمانه‌ای است. پیامبر اسلام فرموده‌اند کسی زن‌ها را اکرام نمی‌کند، مگر انسان بزرگ و کسی به زن‌ها توهین نمی‌کند مگر انسان پست. زن از نظر پیامبر اسلام این‌چنین است؛ زن سرچشمه زندگی است، زن نعمت زندگی است، ارزش زندگی است، زن زیبایی و جمال زندگی است. همه این‌ها را اسلام گفته‌است.

رویکرد معترضان در شعارهایشان چیست؟

زن زندگی و آزادی، منتها آن‌ها از زن چه چیزی می‌خواهند؟ منظورشان از زندگی چه چیزی است و منظورشان از آزادی چه چیزی است؟! خب خودشان دارند منظورشان را نشان می‌دهند که چه چیزی می‌خواهند! این شعارهای توخالی که اصلا اعتقادی به آن ندارند و اصلاً معنایش را هم نمی‌فهمند این حرف‌ها را می‌زنند، بلندگوهای دنیا در اختیارشان است، روزنامه‌ها در اختیارشان است، نشریات در اختیارشان است. الان در همین جمهوری اسلامی تعداد نشریه‌هایی که غیر از خط بزرگان اسلام فکر می‌کنند خیلی بیشتر از نشریاتی است که همسو با خط فکری بزرگان اسلام و اهل‌بیت، علماء، اسلام‌شناسان و شهدا هستند. خب این‌ها این‌طوری نیست که بلندگو نداشته باشند و حرفشان به گوش‌ها نرسد. این‌ها منظورشان این است که شما حرف نزنید و فقط ما حرف بزنیم.

وقتی یک نفر می‌خواهد با معترضینی که در دانشگاه هستند حرف بزند، معترضین فقط به او فحش می‌دهند. آنها اصلا نمی‌گذراند طرف مقابل حرف بزند. معترضین منظورشان از آزادی بیان این است که شماها هیچی نگویید و فقط ما بگوییم. اگر در این مملکت یک صداوسیما است که از ارزش‌ها دفاع می‌کند، آن‌هم باید در اختیار ما باشد. منظور آن‌ها این است و غیر از این نیست. شیطان یعنی همین، شیطنت یعنی همین. شما دیدید. بعضی از آن‌ها به یک میزگرد تلویزیونی آمدند، در همان چند دقیقه‌ایی که تلویزیون در اختیار آن‌ها بود همان‌جا هُوچی‌گری کردند و دروغ گفتند و تهمت زدند. این‌ها این را می‌خواهند و اسلام این‌طوری نیست. اسلام این را نمی‌گوید تریبون صدا و  سیما را در اختیار آنها قرار ندهیم، بلکه این‌ها تریبون دارند و حرف‌های آن‌ها هم معلوم است چیست.

رویکرد اهل بیت در برخورد با منافقان

در زمان امام صادق(ع)، شخصی آمد و گفت آقا من حرفی دارم که نتوانستم جایی بگویم. آن‌جا امام جعفر صادق(ع) با خوش‌رویی می‌پذیرد و می‌گوید بیا و بنشین و صحبت کن. آن‌موقع آن‌جا است که اسلام می گوید بیا حرف خودت را بزن، حرف خودت را بزن، حرف ما را هم بشنو ما هم حرف تو را می‌شنویم.

نقل است که مفضل‌بن‌عمر از اصحاب امام صادق و صاحب کتاب توحید‌‌ مفضل، با یکی از دهریّون که به خدا اعتقاد نداشت در مورد خدا بحث کرد و نتوانست جواب او را بدهد. وقتی نتوانست جواب او را بدهد پیش امام صادق(ع) آمد و گفت آن فرد (شخص دهری) سوالاتی در مورد خدا و در مورد نشانه‌های خدا کرد که من نتوانستم جواب آنها را بدهم. امام فرمود فردا با خودت قلم و کاغذ بیاور. من می‌گویم و تو بنویس. مفضل رفت قلم و کاغذ آورد و امام صادق(ع) در مورد خداشناسی صحبت کردند. صحبت‌های بسیار عالی که ایشان هم نوشت و معروف شد به کتاب توحید مفضل. این کتاب از کتاب‌های مهم و معتبر شیعه است. مفضل یک مرتبه که با ابن‌ابی‌الاوجاع و ابوشاکر دیصانی (که از دهریّون و کفارِ بسیار عنود و ضدّ اسلام بودند) بحث می‌کرد عصبانی شد. ابن‌ابی‌الاوجاع به او گفت: چرا این‌طوری صحبت می‌کنی؟ گفت مگر تو شاگرد جعفربن‌محمد(ع) نیستی؟! منظور او امام صادق بود، گفت چرا. گفت وقتی ما با او صحبت می‌کنیم این‌طوری عصبانی نمی‌شود، خیلی آرام و خیلی مودب جواب می‌دهد. یعنی وقتی که زمینه باشد و کسی بخواهد منطقی صحبت کند، هیچ‌کس مثل اهل بیت عصمت(ع) و هیچ‌کس مثل یک مسلمان واقعی آماده شنیدن نیست. یعنی می‌گویند ما بدتر از این حرف‌ها را به امام صادق(ع) می‌زنیم امام صادق(ع) با کمال طمأنینه و آرامش و با کمال سعه‌صدر گوش می‌کند، بعد مودبانه جواب می‌دهد. بله اگر کسی بخواهد حرف بزند، حتی اگر بخواهد انکار وجود خدا را بکند، ائمه به ما یاد داده‌اند که اجازه بدهیم مخالفان حرف بزنند و ما از این کار استقبال می‌کنیم. اما این‌ که یک کسی بیاید و بخواهد هوچی‌گری کند، بخواهد سوءاستفاده کند، بخواهد دروغ بگوید، بخواهد تهمت بزند، بخواهد فحاشی کند و بخواهد حرف‌های تکراری که صدبار گفتند و جواب آن‌ها را دادند، قابل قبول نیست. بسیاری از این شبهاتی که ما الان در این نسل جوان می شنویم، بارها و بارها جواب داده شده است. ولی آدمی که گوشش سنگین است و نمی‌خواهد بشنود باز دوباره این‌ها را تکرار می‌کند. قرآن درباره این‌ها می‌فرماید: « فی قُلوبِهِم مَرَضٌ، سوره بقره، آیه ۱۰».

ایران برای چه کسانی است؟

جمهوری اسلامی حق ندارد یک رسانه‌ایی که مال همه ملت است و در درجه اول مال شهدا است. بعضی‌ها می‌گویند ایران مالِ ایرانیان است. این هم از آن حرف‌های اشتباه است. این هم از آن حرف‌ها است مانند آزادیِ بیان، به این منظور که هر کسی حرف خودش را بزند، هر کسی هر حرفی دارد را باید بتواند بیان کند، که اصلاً معقول نیست. ایران مال ایرانیان است، خب حالا از این چه نتیجه‌ای می‌خواهند بگیرند؟ می‌خواهند نتیجه بگیرند که اگر یک نفر رفت خائن شد، رفت در کشور غریب، رفت در کشور دشمن علیه ایران او هم سهمی دارد از این کشور!

اولاً مال بودن یعنی چه؟ ایران مال است! یعنی چه؟ آیا اصلا ایران مال است؟ ایران یک سرزمین است که مرز آن هنوز هم مشخص نیست، مشخص نیست یعنی امروز مرز آن مشخص است، اما چند روز پیش و چند سال پیش مرزهای آن یک جای دیگر بود، بزرگ‌تر از این‌ مرزهای فعلی بود. از هر نظر که بخواهیم حساب کنیم خیلی از قسمت‌های ایران الان درکشورهای دیگر واقع است. بعد این مال است؟ یعنی چی مال است؟ فقط مال شما است؟ مال ما که الان زنده‌ هستیم مال ما است یا مال نسل آینده هم است؟ مال گذشتگان هم است آن‌ها هم حق دارند. اگر منظور تو از مال بودن حق است، این‌طوری و بعد آن کسی که رفته جان خود را برای این‌جا داده آن که رفته بدن خود را داده است، آن که رفته و زندگی خود را داده است. آن‌ها بیشتر این‌جا حق دارند یا آن کسی که خیانت کرده؟ کدام حق دارند؟ اگر شما پدر یک خانواده باشید، فرض کنید دو‌ فرزند داشته باشید. یکی برود خانه شما را بدون اجازه و رضایت شما به ثمن‌بخس به یک غریبه‌ایی بفروشد و یک فرزند بیاید و در مقابل هجوم بیگانه بایستد و از خانه شما حفاظت کند. شما به عنوان پدر کدام را صاحب‌خانه می‌دانید؟ آن‌ کسی که خانه را به حراج گذاشته است یا آن کسی که ایستاده و خانه دفاع کرده و جان خود را هم داده است؟ قطعاً شهدا در این کشور حق بیشتری دارند. اگر این مال باشد قطعا مال آن‌ها است. اگر می‌خواهید مال بخشی کنید، مال آن کسانی است که این کشور را با جان و دل و با تمام قطرات خون خود حفظ کردند، نه مال کسی که کشور را فروخته است. یک کسی که دارد به دشمن می گوید آقا حمله کن، یک کسی که به‌ دشمن می گوید تحریم کن. اصلاً مگر هر کسی این‌جا زاییده شد او ایرانی می‌شود؟ این ملاک‌ها را باید بررسی عقلی کرد کرد. حرف‌های بی‌معنا، حرف‌های بی‌ربط که برای فریب و القاء کردن و گمراه کردنِ جوان‌ها ظاهر قشنگ دارند.

روش اجرای آزادی بیان در جامعه

بنابراین این آزادیِ بیان تعریف دارد. این‌که هر کسی حرف خود را بزند تعریف دارد و ما باید این کدها و این چیزهایی را که تلقین می‌کنند و در ذهن‌ها می‌رود را بفهمیم. الان اگر به کسی بگویی که مثلاً نه ما اجازه نمی‌دهیم معترضان هر حرفی که دل‌ آن‌ها می‌خواهد بزنند، خیال می‌کند شما یکی از آیات مقدس ایرانی را زیر پا گذاشته‌اید و به او بر می‌خورد. آقا این که مسلّم است؟ نه مسلّم نیست، چه کسی گفته مسلم است؟ قرآن به ما یاد می‌دهد که هر حرفی را نشنویم، هر حرفی را گوش نکنیم.

خدا رحمت کند شهید مطهری را که فرمود: ما باید در دانشگاه‌ها (نه در باشگاه، نه در خیابان، نه در پارک، فرمود در دانشگاه) باید یک رشته‌ای به نام کمونیسم شناسی بگذاریم. که در آنجا کمونیسم‌ها بیایند و بگویند حرف ما این است. در دانشگاه و در حوزه علمیه باید فرقه‌شناسی باشد. یعنی باید خود آن‌ها بیایند، مارکسیست‌ها بیایند، مسیحی‌ها بیایند، یهودی‌ها بیایند، همان‌طور که ائمه ما این‌طوری رفتار می‌کردند. یعنی پیامبر اسلام به مسیحی می‌گفت من با کتاب خودِ شما صحبت می‌کنم تو بگو کتاب شما چه می‌گوید تا من جوابت را بگویم!  همه در حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها باید بیایند و حرف‌های خود را بزنند. نه این که راه بیفتند در خیابان فحش بدهند، بدوبیراه بگویند، بعد شیشه‌ها را بشکنند و… . وقتی به آن‌ها بگوییم حرف خود را بزنید می‌گویند نه، شما اصلا نباید حرف بزنید اگر بخواهید حرف بزنید ما هُو می‌کنیم، سر و صدا می‌کنیم، ما تنها باید حرف بزنیم. آن هم کجا؟ باید بیاییم در صداوسیما حرف بزنیم. آن هم چه‌طور باید حرف بزنیم؟ هیچ کس نباید بایستد جواب ما را بدهد! این چه می‌شود؟ می‌شود اوج دیکتاتوری، یعنی همان چیزی که آن‌ها می‌گویند و دقیقا خودشان همان رفتار را دارند. دقیقاً خودشان این گونه رفتار می‌کنند. این شیطنت و این کوری باطن این‌طوری است. به قول مولوی:

چشم باز و گوش باز و این ذکا، خیره‌ام در چشم‌بندی خدا

آدم از این‌که اینان برعکس همان حرف‌هایی را که مدعی هستند، رفتار می‌کنند، تعجب می‌کند. این است که ما باید در بسیاری از این حرف‌هایی که روشنفکرها می‌زنند تجدید نظر انجام دهیم. بسیاری از این حرف‌هایی که ما به عنوان یک اصل می‌پذیریم و مردم می‌پذیرند. این‌ها همه القائات و تلقیناتی است که استکبار جهانی توسط مزدوران آگاه یا ناآگاه خودشان یعنی همین روشنفکرها که بلغور می‌کنند، انجام می‌دهد. آنها می‌آیند و می‌گویند و ما هم خیال می‌کنیم حرف قشنگی است. اصلاً همه این‌ها باید زیر سوال برود، که اصلا این که شما می‌گویید به چه معناست؟

معنای حقوق بشر

حقوق بشر! حقوق بشر از آن حرف‌های مزخرف و بی‌پایه و بی‌اساس است. یعنی وقتی ما برای شما در گروه فقه و حقوقِ خود مبانی حقوق بشر را بحث ‌کنیم، می‌بینیم که چقدر خنده دار و ساده است. چقدر به ظاهر زیبا است ولی هیچ پشتوانه منطقی و علمی ندارد.

یکی از مزخرف‌ترین قسمت‌های حقوق بشر این است که می‌گوید، حقوق بشر یعنی زن و مرد مساوی هستند. حقوق زن و مرد مساوی است، غلط است! این حرف غلط است، خلاف عقل است. اولاً حق از کجا می‌آید؟ حق طبیعی از کجا می‌آید؟ خداوند با خلقت حق را داده به ما، حالا آن‌ها که به خدا معتقد نیستند طبیعت حق را می‌گوید. مثلاً طبیعت می‌گوید حق آهو این است که بتواند علف بخورد، طبیعت می‌گوید حق شیر درنده این است که گوشت بخورد، این حق او است، اگر شما اجازه ندهید هیچ شیر و پلنگی گوشت بخورد چه می‌شود؟ از بین می‌رود، نابود می‌شود و این حق او است که بتواند شکار کند. بنابراین طبیعت به شما می‌گوید که حق هر کسی چه هست. آیا این درست است؟ اگر این‌طوری است طبیعت به ما می‌گوید حق یک کودک که به دنیا آمده و مثلا بیماری تالاسمی دارد یا مثلاً مشکل قند دارد باید به او داروی انسولین برسانید و نباید بگوییم این بچه با آن بچه‌ی سالم یکی هستند، بنابراین حق آنها مساوی است و باید همان قدر که به این بیمار قندی انسولین می‌دهی به آن دیگری که سالم است نیز انسولین بدهی. می‌گوییم نه این‌طوری نیست! طبیعت کودک بیمار این‌طور آفریده شده است و حق او با طبیعتِ کودک سالم فرق می‌کند. او که معلول آفریده شده با آن کسی که سالم آفریده شده فرق می‌کند، حق آن‌ها فرق می‌کند. یک حق و حقوقی او دارد یک حقوقی این دیگری دارد. فرق می‌کند چرا که این‌ها با هم فرق می‌کنند، دو جنس مختلف، دو نوع مختلف که باهم فرق می‌کنند. زن با مرد از نظر طبیعت فرق می‌کند. یک حقوقی زن و یک حقوقی مرد دارد. حقوقی نیز به لحاظ بشریت هر دوی آن‌ها دارند، اما آیا همه همین است؟ نه، اسلام می‌گوید زن یک سری حقوق دارد که مرد ندارد چون او فرق می‌کند. مرد نیز یک سری حقوق دارد که زن ندارد و این هم فرق می‌کند.

امام سجاد(ع) هزار و چهارصد سال پیش کتابی نوشته اند به نام رساله الحقوق. یکی از آقایانِ علما می‌گفت ما در کشور آرژانتین در یک سمینار در مورد حقوق بشر بود دعوت بودیم. ما کتاب امام سجاد(ع) را مطرح کردیم و دانشمندان رشته حقوق مات و مبهوت مانده بودند. گفتند چه کسی این کتاب را نوشته است؟ گفتیم این کتاب هزار و چهارصد سال پیش نوشته شده است. گفتند این حرف‌ها همین دویست، سیصد سال پیش در بشر راه افتاده است. ما فکر کردیم این چیز عجیب که شما به ما دادید را یکی از نوابغ علم حقوق امروز نوشته است! خب ببینید هزار و چهارصد سال پیش امام سجادِ ما رساله حقوق نوشته است، حق پدر، حق مادر، حق انسان، حق معلم، حق چشم، حق گوش، انواع و اقسام حقوق را مشخص کرده است. او می‌فهمد حق یعنی چه، او می‌فهمد حقوق بر چه اساسی به انسان‌ها داده می‌شود.

یک چیزی را بر اساس این‌که همه بشر هستند، پس حقوق همه مساوی است، همین‌ طوری نوشتند. مثلاً فرض بفرمایید حقوق حیوانات؛ همه باید یک حق داشته باشند؟ چون همه آن‌ها حیوان هستند! اما این‌طوری نیست حیوانات فرق می‌کنند، حیوان اهلی یک حق دارد و حیوان وحشی نیز یک حق دیگر دارد. امام می‌فرماید که تو حق نداری بر الاغ خودت بیش از توان او بار کنی، حق نداری! حق نداری گوسفند را اگر می‌خواهی ذبح کنی پیشِ جفت او ذبح کنی، حق نداری. حق نداری برّه را تا این حد که رسیده ذبح کنی. این‌ها حقوق حیوانات است که ائمه ما به گفتند. برای سگ یک حقی قائل شده‌اند، برای سگ وحشی و سگ هار نیز یک حق دیگر قائل شده‌اند. پیامبر(ص) فرمود حق ندارید سگ‌ هار را مثله کنید، اگر تشنه بود باید به او آب بدهید، او این حق را دارد. این‌ها مسائلی است که باید انجام شود.

معنای امویات

حالا بنی‌امیه آمدند چه‌کار کردند؟ بنی‌امیه آمدند و گفتند که پیغمبر آب را به روی کفار بست. در فیلم آن‌ها هم نشان داد. فیلمی که در مورد پیامبر اسلام درست کردند، که مسلمان‌ها می‌آیند و چاه‌های بدر را پر می‌کنند. در کتاب‌های تاریخ هم نوشته اند که دروغ محض است! پیامبر آب را نبست، اینکه پیامبر در جنگ خیبر آب باریکه‌ای که به داخل قلعه‌های خیبر می‌رفت را بست تا آن‌ها تسلیم بشوند، دروغ محض است. همچین چیزی در تاریخ نیست. ریشه و حدیث آن را هم اگر بروید و نگاه کنید می‌بینید که طبری از ابن‌هشام گرفته است. ابن‌هشام هم از دشمنان اهل بیت گرفته است. بنی‌امیه این روایت را وارد کردند، چرا؟ چون می‌خواستند آب بستن به روی اباعبدالله الحسین(ع) را توجیه کنند. معاویه آب را در صفین بر روی امیرالمومنین بست و می‌خواستند این را توجیه کنند. دروغ گفتند، در تاریخ این‌ها را آوردند.

پیامبر(ص) فرمود: یک سگ هار حق دارد آب بخورد و هیچ کس حق ندارد آب را به روی یک سگ هار ببندد بعد خودش بیاید آب را ببندد به روی کفار؟ این حدیث از چیزهایی است که بنی‌امیه درست کردند.

حالا یک روزی ما در مورد تاریخ بنی‌امیه و این دخالت‌هایی که بنی‌امیه در تاریخ کرده‌اند و دروغ‌هایی که گفته‌اند صحبت می کنیم. چیزی هست به‌ نام اسرائیلیات، اسرائیلیات یعنی دروغ‌هایی که بنی‌اسرائیل وارد اسلام کرده‌اند. من معتقد هستم یک کتاب باید بنویسیم به نام امویات و دوستان ما در گروه انسانی باید این‌کار را انجام دهند. امویات چندین برابر کتاب اسرائیلیات است، امویات یعنی دروغ‌هایی که بنی‌امیه وارد تاریخ اسلام کردند.

منظور این‌که همه بشر چه زن و چه مرد به خاطر بشر بودن یک سری حقوقی دارند اما کار این‌جا تمام نمی‌شود. زن حق دارد، مرد حق دارد، کودک حق دارد که ذیل حقوق بشر باید حقوق زن نوشته شود، حقوق مرد نوشته شود، حقوق مادر نوشته شود. چه کسی می تواند بگوید حق هر فرد چه است؟ آن کسی که ما را خلق کرده است تنها او می‌داند حق ما چیست. نه این‌که من بیایم  و در حالی که منافع من ایجاب کند بگویم الان این تروریست است و حق ندارد و این دیگری، مثلاً انقلابی است و حق دارد.

خب خداوند ان‌شاءالله به همه ما توفیق بدهد. این درد و دلی بود حالا در مورد این مباحث امروز هم یک صحبتی بشود چون بعضی از دوستان اگر ما مباحث روز را مطرح نکنیم می‌گویند که آقا این چه عرفانی است که با مسائل زندگی ما سروکار ندارد؟ ما قاطی می‌کنیم یعنی هم مباحث عرفانی را هم با مباحث اعتقادی و مباحث روز را می‌گوییم که بدانید که ما موظف هستیم برویم به طرف قائلین قول حق. ما باید ببینیم چه‌کسانی حق هستند، این قسمت آن را مطالعه می‌کنیم حقیقت که معلوم شد دیگر وقت خود را تلف نمی‌کنیم. ما باید بفهمیم. همین قدر که فهمیدیم اسلام دین کاملی است دیگر لزومی ندارد برویم وقت خود را بگذاریم و در دین‌های دیگر تحقیق کنیم. اسلام معلوم است، دین معلوم است، ما انسان‌های عادل و انسان‌های ربانی، علمای ربانی را که شناختیم دیگر لزومی ندارد برویم وقت خود را بگذاریم و بخواهیم مکاتب دیگر، مزخرفات روشنفکرها و چیزهایی را که روشنفکرها از خودشان در می‌آورند بشنویم. مبانی ما کافی است، کامل است و وقت خود را این‌جا می‌گذاریم. البته آن‌ها مودبانه بیایند، مثل همان‌طور که امام صادق(ع) ابن‌ابی‌الاوجاع‌ها را دعوت می‌کرد ما هم حاضر هستیم صحبت کنیم ولی وقت خود را تلف نمی‌کنیم که مدام بخواهیم تکرار مکررات بشود.


[۱] سوره زمر آیات ۱۷ و ۱۸

[۲] سوره بقره آیه ۲۵۳

درباره ی n.majd

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *