بِسْمِ اللَّهالرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله
الطاهر ین سیما بقیهالله فی السموات و الارضین
اهم موضوعاتی که در این مطلب به آن اشاره شده است، عبارتند از:
- یکی از مهمترین دستاوردهای چله
- چند نمونه از مسائل حکمی
- معنای سعادت
- لذت دنیوی در برابر لذت ابدی
- چیستی لذت
- اصل و منشأ همه لذتها
- نور فاطمی
- آیا موجود بهشتی، میتواند الگوی انسان باشد؟
- فلسفه خلقت انسان
- داستان انار خواستن حضرت زهرا(س) از امام علی(ع)
- انواع صدقات
یکی از مهمترین دستاوردهای چله
ایام فاطمیه است و نزدیک میشویم و در چلهی فاطمیه قرار داریم، خداوند انشاءالله به همهی شما و به همهی ما توفیق ارتباط روحی با این نور بزرگ با این بانوی مقدس با این گل سرسبد عالم آفرینش را عنایت بفرماید انشاءالله. یکی از مهمترین دستاوردها و الطافی که انسان در ارتباط با این بانوی بزرگوار سیدهی نساء عالمین کسب میکند و همانطور که در بحثهای قبلی گفته شد و در برگههای مربوط به چله هم دیدهاید، مسالهی حکمت است. فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) حکمت آسمانی، حکمت ابدی، حکمت جاودان و حکمت الهی است و هر کس بتواند با حکمت آشنا شود در واقع از وجود حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) فیض برده است. حکمت آن علمی است که اگر کسی به آن برسد به بسیاری از علوم دسترسی پیدا میکند. حکمت خیر کثیر است و حضرت فاطمه سلاماللهعلیها هم خیر کثیر است، بنابراین امیدواریم در این ایام با صلوات و سلامی که به پیشگاه این بانو تقدیم میداریم و با ارتباط روحی که با ایشان برقرار میکنیم، حکمت، عقل و خرد ما روز به روز بیشتر شود. شما باید در این چله، ذهن مبارک و نفس شریف خود را بر روی احکام، مسائل و موضوعات حکمی متمرکز کنید، به مسائل مهم بیاندیشید و سعی کنید ذهن خود را درگیر امور مادی، زودگذر و روزمره نکنید. از خداوند بخواهید که ذهنتان روی مسائل اصلی و مهم عالم خلقت متمرکز شود.
چند نمونه از مسائل حکمی
از جمله این مسائل میتوان به موضوعات زیر اشاره کرد:
- ما برای چه به این دنیا آمدهایم.
- پس از اینکه از این دنیا برویم، چه میشود؟
- بهشت چیست، کجاست و چه آداب، احکام، خصوصیات و ویژگیهایی دارد؟
- به جهنم فکر کنید.
- به عوالم بالا فکرکنید.
- خداوند ما را برای چه خلق کرده است؟
- خلقت ما دارای چه هدفی بوده است؟
- این دنیا به کجا میرود، مسیر دنیا کدام سمت است و آینده دنیا چه میشود؟
این مسائل، مسائل حکمی هستند و زمینهساز روشن شدن خرد و فکر و مبانی و منابع تفکر انسان هستند و انسان تا مبانی و زیربنای فکر خود را درست نکند نمیتواند در زندگی انتخابات درستی داشته باشد، بنابراین ما باید به زیربناها و مبانی فکری خودمان اهمیت داده و روی این مبانی کار کنیم، فکرکنیم و آنها را کشف و پیدا کنیم و بر اساس آنها زندگی خود را بچینیم.
معنای سعادت
این موضوعات، مسائل بسیار مهمی هستند. به عنوان مثال، فرض بفرمایید یک سالک راه خداوند که میخواهد با حکمت فاطمی آشنا شود به این موضوع فکر میکند که خداوند ما را برای چه خلق کرده است؟ آیا غیر از این است که ما به دنبال سعادت هستیم، آیا سعادت همان لذت ابدی نیست و لذت ماندگار و لذت ابدی چیزی جز سعادت است؟ بنابراین ما به دنبال لذت ابدی هستیم و اگر به دنبال لذت ابدی هستیم باید کاری کنیم که این لذتهای زودگذر و لذتهای موقت مانع رسیدن ما به لذتهای ابدی نباشد این نوع نگاه همان حکمت است.
لذت دنیوی در برابر لذت ابدی
به عبارتی؛ یکی از مسائل حکمی این است که متوجه شویم که لذتهای دنیایی چیست، به عنوان مثال، میوهی خوب، رختخواب خوب، خانهی خوب، آب و هوای خوب، ماشین خوب، امکانات زندگی خوب، موبایل خوب، در یک جای خوش آب و هوا ویلا داشتن، پول داشتن، سفر با بهترین هواپیما، از جمله لذتهای دنیوی زودگذر هستند. از آنجاییکه ما نهایتا در بیشترین حالت حدود صد و پنجاه سال عمر کنیم، این لذتها، خیلی زود میگذرند، علاوه بر این، اگر آخر عمر خود به عنوان مثال بیماری سرطان مبتلا شویم، یا دیالیز شویم، یا دچار گرفتگی رگها و عروق شویم، عمل قلب باز انجام دهیم و یا هر بیماری دیگری، لذتهای زودگذری که در همین مدت کوتاه داریم، برایمان دلپذیر نخواهد بود. بنابراین این لذتهای زودگذر نباید مانع رسیدن به لذت و سعادت ابدی شوند. پاسخ به این سوال که سعادت و لذت ابدی چیست، از مصادیق حکمت و از جمله مسائل حکمی است.
چیستی لذت
سعادت ابدی چیست و چرا به آن لذت میگوییم، تعریف لذت چیست؟ چرا وقتی یک میوهی شیرین میخوریم، مثلا یک پرتقال خوب، یک گلابی آبدار، یک سیب آبدار شیرین و یا عسل خوب میخوریم، لذت میبریم، چه اتفاقی رخ میدهد که ما لذت میبریم؟ در عرفان ثابت شده است که همهی اینها به آن لذت اصلی برمیگردد. باید بدانیم که لذت برنده اصلی خداوند متعال که در ذات ما است، میباشد و او که لذت میبرد، ما لذت میبریم و اگر خداوند لذت نبرد ما نیز لذت نخواهیم برد، شاید گاهی خیال کنیم که لذت میبریم اما در واقع اینطور نیست. به عنوان مثال کسی که مالش حرام است و لذت میبرد، این فرد مانند آن فرد معتادی است که از مواد افیونی لذت میبرد و خیال میکند کارش لذتبخش است اما در حقیقت مواد افیونی موجب از بین رفتن این فرد میشود. درصورتیکه لذت باید موجب تکامل و رشد انسان شود و او را به لذتهای بالاتر برساند. بنابراین اگر لذتی باعث نقصان شما شد، بدانید که لذت نیست و شما خیال میکنید که لذت است.
اصل و منشأ همه لذتها
در عرفان ثابت شده است که اصل لذت، ارتباط روح ما با خداوند است. یعنی اگر روحمان کامل شود، هیچ لذتی برای انسان بالاتر از این که با خداوند ارتباط برقرار کند، نیست و ارتباط با خدا منشأ همه لذتها است. این موضوعات در بحثهای فلسفی و عرفانی، با ادله علمی و عقلی اثبات شده است. ممکن است با خود فکر کنید، مثلا چرا وقتی ذکر “یا الله” میگوییم، به اندازه خوردن یک قاشق عسل لذت نمیبریم، این موضوع به این دلیل است که ما ناقص هستیم و حواس لذتجوی ما و حواسی که لذت را میچشد، هنوز بیدار نشده است و صرفا حواس ظاهری بیدارشده است. به عنوان مثال، فردی که حس ذائقهاش خوب کار نکند، وقتی که عسل میخورد، لذت نبرده و شیرینی آن را احساس نمیکند، یا کسی که زکام دارد و حس شامهاش مشکل دارد، بوی گل را احساس نمیکند. ما هم وقتی با خداوند صحبت میکنیم، هنوز آن حس اصلی ابدی که منجر به لذت میشود، در ما بیدار نشده است. این حس که به آن فؤاد میگوییم، یک موجود ابدیست و ما باید خود را به آن برسانیم، این موجود، از بالاترین و بیشترین لذتها که ارتباط با خداوند است، برخوردار است. اگر خداوند در قرآن میفرماید: « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ »[۱] یعنی من جن و انس را خلق کردم که لذت ببرند، منتها این لذت همان لذت ابدی است، یعنی بالاترین لذتی که در عالیترین مراحل بهشت ایجاد میشود. این لذت یعنی همین وصل شدن به خداوند، زیرا خداوند منشأ بالاترین لذتها است و خودش بالاترین لذت است. بنابراین از آنجاییکه ما میخواهیم به بالاترین لذت برسیم، باید این حسی که این لذت را درک میکند، بیدار کنیم و موانعی که باعث شده این حس کار نکند، از بین ببریم. این مسائل همان حکمت فاطمی است.
نور فاطمی
فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) موجودی بود که از زمان خلقتش تا زمانیکه در این دنیا بود و زمانیکه از این دنیا رفت با این لذت زندگی میکرد. ایشان غرق در این لذت بود و آنقدر این لذت او اثر داشت که در بیرون از وجود او ظاهر میشد، یعنی نورش در دیوارهای شهر مدینه ظاهر میشد، اهل مدینه میدیدند که صبحگاه روی دیوارها یک نوری است، ظهرگاه یک نور و شب هنگام، نوری دیگر. وقتی میپرسیدند که این نور چیست، متوجه میشدند نور فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است که در حال عبادت است، این بانو آنقدر در این لذت غرق بود که آثارش در عالم بیرون هویدا شده بود و افراد متوجه میشدند. این موضوع از همان ابتدا و از دوران کودکی و از تولد ایشان، ظاهر شده بود. به ایشان انسیهالحورا گفته میشود. یعنی این فرد، یک انسان معمولی نیست بلکه یک موجود بهشتی است که در قالب انسان آفریده شده است.
آیا موجود بهشتی، میتواند الگوی انسان باشد؟
برخی حرفای روشنفکرانه و بچهگانه مطرح میشود که اگر اینطوری است، پس این بانو نمیتواند الگو باشد، این حرفها بسیار سطحی است. با یک مثال ساده میتوان به این حرف پاسخ داد. مثلا فرض بفرمایید مجسمهای از طلا را به عنوان الگو به شما بدهند تا از روی آن، مجسمههای گلی درست کنید، اگرچه الگو از جنس طلا است ولی شما میتوانید مجسمههای گلی شبیه آن بسازید. بنابراین این حرف که فاطمهی زهرا که یک موجود بهشتی است، نمیتواند برای ما الگو باشد و اگر الگو است، یک موجود خاکی است، حرف بسیار غلطی است و فاطمهی زهرا که یک وجود بهشتی است، میتواند الگو باشد . آن بخشی از وجود ایشان که بهشتی است (یا در مثال ذکر شده، در آن قسمتی که خمیرمایه آن طلا است)، نمیتوان عین او شد اما میتوان شبیه او شد. در واقع الگو را برای شبیه شدن میدهند، مثلا افرادی که خیاطی میکنند، الگوی خود را روی کاغذ درست میکنند ولی بعدا پارچه را به شکل الگو درمیآورند. ما نیز باید شکل و شبیه فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) باشیم، بنابراین ایشان میتوانند الگو باشند. البته خمیره ذاتی ما انسانها هم که فؤاد است، از پرتو وجود فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است. یعنی خمیرمایه ما هم میتواند طلایی شود.
فلسفه خلقت انسان
درسی که انسان مومن از این مطالب میگیرد این است که باید به خداوند وصل شویم و ما به این دنیا نیامدهایم که دچار روزمرگی شویم، پولدار شویم، ویلا، ماشین و خانه خوب بخریم بلکه ما به این دنیا آمدهایم که عبادت کنیم، خود را تربیت کنیم و با یاد و ذکر خدا لذت ببریم. ما وقتی ذکر و حرز فاطمی را میگوییم: « بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، بِسْمِ اللّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللّهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللّهِ نُورٌ عَلى نُورٍ، بِسْمِ اللّهِ الَّذِى هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ، بِسْمِ اللّهِ الَّذِى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ . الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَأَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ، فِى کِتابٍ مَسْطُورٍ، فِى رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلى نَبِیٍّ مَحْبُورٍ . الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ، وَبِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَعَلَى السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ مَشْکُورٌ . وَصَلَّى اللّهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ » باید به جایی برسیم که الگوی ما فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) باشد، که وقتی او میگفت “بسم الله نور”، نور وجود گرامی ایشان روی در و دیوار کوچههای مدینه میافتاد و آنقدر اثر میگذاشت، و دلیل این اثر این بود که ایشان واقعا وصل میشد و لذت میبرد و فقط لفظ نبود. ما باید از این نور لذت ببریم و سعی کنیم در این ایام فاطمیه که این ذکر را میگوییم، از این ذکر لذت ببریم.
ما برای این خلق شدهایم که از یاد خدا لذت ببریم و باید در زندگی خود تمرین کنیم که از نام و ذکر و یاد خدا لذت ببریم. چنانچه به این مرحله رسیدیم، لایق بهشت میشویم، زیرا ذکر اهل بهشت از خداست: « وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ »[۲] اگر فکر و ذکر ما این است که حقوق و درآمد بالا داشته باشیم، ماشین خوب، ویلای خوب و خانهی خوب داشته باشیم شیطان بر ما غلبه کرده است. ما باید به جایی برسیم که از یاد خدا لذت ببریم، کلمهی خدا و کلمه الله باید برای ما شیرین باشد و از آن لذت ببریم. حضرت موسی (علی نبینا و اله و علیه السلام) به خداوند عرض کرد، یکی از بندههای خوبت را به من نشان بده، خداوند فرمود به این مکان برو، موسی هم رفت و به خرابهای رسید، متوجه شد از آن خرابه صدایی میآید، جلوتر که رفت پیرزنی را دید که معلول، با دست و پای قطع شده و با بدنی زخمی بر روی زمین افتاده، ذکر خدا را میگوید: « الحَمدُ للهِ المُنعِمِ المُفضِلِ المُجمِلِ المُکرِمِ». حضرت موسی دید که سگی رفت و غذایی برداشت و برای این پیرزن آورد. خداوند فرمود، موسی این بندهی من با این همه مشکلات اینجا نشسته و فقط با ذکر من لذت میبرد. این فرد، بهترین بندهی من است. اگر ما به جایی برسیم که عادت کنیم هر وقت گرفتار شدیم یا الله بگوییم و از این ذکر لذت ببریم، ما به فلسفهی خلقت رسیدهایم. سالک باید درصدد رسیدن به این مرحله و مقام باشد. البته انسان سالک کوشش میکند، کار میکند، زحمت میکشد، تولید ثروت میکند ولی خودش را وقف این کارها نمیکند. این کارها را از باب اینکه خداوند فرموده من بندهی کننده و کارگر و شاغل را دوست دارم، انجام میدهد و تولید و عمران و آبادی میکند. مثلا امیرالمومنین و امام صادق (ع) درتابستان و در هوای گرم، زیر آفتاب بیل میزدند. امیرالمومنین چاه میکندند ،کار میکردند، زحمت میکشیدند. مؤمن باید دنبال تولید ثروت باشد چرا که خداوند دوست دارد که او کار کند، نه برای اینکه پولدار شود و ماشین خوب و خانهی خوب داشته باشد. اگر هم این فرد، خانه و ماشین و ثروت خوب میخواهند باید در درجه اول برای خانواده خویش و بعد برای دیگران، برای فامیل، برای همسایهها، برای کشورش و برای جامعه بخواهد. انسان مومن تولید ثروت میکند اما تولید ثروت، دغدغه او نیست، بلکه شب که میخواهد بخوابد باید بگوید خدایا معرفتم را زیاد کن، یا برای نماز شب که از خواب بیدار میشود، سر به سجده میگذارد و میگوید: ” الْحَمْدُ ِللهِ الَّذِی اَحْیانِی بَعدَ مَا اَماتَنِی وَ اِلَیهِ النُّشُورُ”، خدایا شکرت که بعد از اینکه مُردم، مرا بیدار و زنده کردی. یعنی خواب را مرگ میداند و میگوید “الحمدلله که امروز خدا دوباره من را زنده کرد، خدایا کاری کن که امروز معرفت من به تو بیشتر شده و از ذکر و نام مقدس تو بیشتر لذت ببرم. ” انسان مؤمن از خداوند میخواهد، معرفتش بیشتر شود، چون هر چقدر معرفت بیشتر شود، اسماء الهی شیرین و لذت بخش میشود. مومن دغدغهاش این است که روز به روز از نام و ذکر نام خداوند بیشتر لذت ببرد. ما نیز باید اینطور باشیم و از حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) این را یاد بگیریم. این بانو از وقتی به دنیا آمد تا زمانی که از دنیا رفت این چنین بود، البته خیال نکنید که وقتی میگوییم این بانو، یک موجود بهشتی بوده است، از اول تا آخر به یک صورت بوده و رشد نکرده است، بلکه ایشان نیز رشد کرد و از زمان تولد تا مرگ، در مسیر کمال بود و بسیار زیاد رشد کرد و البته این بزرگان بعد از مرگشان هم رشد میکنند. اسماءالهی آنقدر بینهایت است که در حساب نمیآید و اولیاء الهی مدام از این اسماء و اذکار لذت میبرند و رشد میکنند و غرق در بحر عنایت الهی هستند. ما نیز باید خود را به این دریا وصل کنیم، البته بهشت درجاتی دارد و هر درجه یک دنیای بینهایتی است.
داستان انار خواستن حضرت زهرا(س) از امام علی(ع)
در برخی از مجالس روضه، بیان شده که در زمانی که فصل انار نبوده است، حضرت فاطمهی زهرا بیمار بودند، هوس انار کردند و از امیرالمومنین انار خواستند، امیرالمومنین نزد یک یهودی رفته و انار را میگیرند. این داستان، داستان درستی نیست زیرا نه با عقل و نه با احادیث مسلم سازگار نیست. ما یک روایت مسلم داریم که هم شیعه و هم اهل سنت آن را نقل کردهاند. که عبارت است از اینکه: امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود فاطمه (سلام الله علیها) در طول عمرش از من چیزی نخواست. در واقع یکی از عجایب فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) این بوده است که در بدترین وضع فقر از امیرالمومنین چیزی نخواست که مبادا ایشان قادر به تهیه نباشند. بنابراین این داستان و این روایت، اصلا وجود نداشته و اعتباری ندارد و به کار آن دسته از زنهایی میآید که بدون توجه به حقوق شوهرانشان، از آنها توقع نابجا دارند. کسانی که اهل تحقیق بودند مانند اساتیدی که رشته کاری آنها، تاریخ بوده و روی موضوعات تاریخ کار میکردند، گفتهاند که همچین روایتی نداریم. همانطور که قرآن دارای متشابهات است و باید آنها را به محکمات ارجاع دهیم، احادیث نیز متشابهاتی دارد و احادیث ضعیف داریم. حالااینکه اصلا این حدیث پیدا نشده است ولی اگر پیدا شد، یک حدیث ضعیف را ما باید به محکمات ارجاع دهیم. این حدیثی که حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) مثلا هوس انار کرده باشد را باید به یک حدیث محکم ارجاع بدهیم. در اینجا حدیث محکم، حدیثی است که امیرالمومنین فرمود فاطمه در طول عمرش از من هیچ چیزی نخواست (نه چیزی که من بتوانم آن را تهیه کنم و نه چیزی که نتوانم آن تهیه کنم نخواسته است)، حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) از پدرش، پیامبر اکرم (ص) چیزی خواست و عرض کرد که کار داخل خانه زیاد است و من نمیتوانم به اذکار و عبادت برسم، اگر فردی باشد که کمکم کند، خوب است. اما از امیرالمومنین چیزی نخواست.
انواع صدقات
ما یک عبادت جانی داریم مانند نماز و روزه و یک عبادت مالی داریم مانند خمس و زکات. یکی از عبادات مالی، صدقه دادن است که شما به افراد فقیر کمک میکنید و به او صدقه میدهید. در واقع سه نوع صدقه ارزشمند وجود دارد، یکی صدقهای که شما برای رفع نیاز به کسی میدهید، مثلا یک فرد برای خرید دارو پول نیاز دارد، یک فرد غذا میخواهد، یک فرد برای بچههایش پول احتیاج دارد، این نوع کمکها صدقه است، یک نوع صدقهی بالاتر از این صدقهها این است که به قول معروف به جای اینکه به شخص گرسنه ماهی بدهید، به او ماهیگیری یاد دهید، این نوع صدقه، ثوابش بیشتر است. به عبارت دیگر، ایجاد اشتغال نیز یک نوع صدقه است. فرض کنید یه نفر درآمدی ندارد، به جای اینکه به او پول بدهید، کاری به او میدهید، قطعا این کمک، ثواب بیشتری دارد. نوع دیگر صدقه، قرضالحسنه است، یعنی شما به فردی قرض میدهید و بعدا از او پس میگیرید. در بعضی از روایات است که ثواب قرضالحسنه چندین برابر صدقات دیگر است. یکی از دلایلش این است که وقتی به یک نفر قرضالحسنه میدهید، چون این فرد باید قرض خود را به شما برگرداند، کار میکند و بنابراین هم مشکل حل فرد حل شده و هم کارآفرینی میشود.
شما سالکین عزیز که میخواهید سیروسلوک داشته باشید، در واقع در کنار عبادت جانی و سیروسلوک، باید هر ماه به میزان توانایی مالی خود، صدقه بدهید، در واقع بنا بر وسع مالی خود، هر چند اندک اما صدقه بدهید. هر مبلغی که میتوانید سه قسمت کنید، یک قسمت آن را سرمایه برای کارآفرینی قرار دهید، یک قسمتی را برای قرض الحسنه و قسمت سوم را برای صدقه مستقیم به محرومین قرار دهید. لازم نیست مبلغ آنقدری باشد که به خود فرد آسیب بزند، اما باید خود را به صدقه دادن عادت بدهد. ممکن است فردی بگوید، من نهایتا صد تومان میتوانم کمک کنم، ولی این صد تومان برای کسی کافی نیست، خب شما میتوانید این پول را به یکی از کسانی که به او اعتماد دارید بدهید، دیگران هم به این فرد میدهند، این پولها جمع میشود و برای قرضالحسنه استفاده میشود. چنانچه شما این سه قسمت صدقه را انجام دهید، انشاءالله خداوند به مالتان برکت میدهد.
[۱] سوره ذاریات آیه ۵۶
[۲] سوره یونس آیه ۱۰