این همان بحثی است که ما تحت عالم ربانی در کانون علم و دین و جلساتمان مطرح میکنیم. عالم ربانی عالمی است که به خدا متصل است، عالمی است که غرق در معارف الهی است، عالمی که نسبت به دنیا و ذخایر دنیا و مقامات دنیایی علاقهای ندارد بلکه اگر رهبری و مدیریت جامعه را به دست گرفته براساس یک تکلیف الهی است که حالا یا این تکلیف الهی را علمای بزرگ بر دوشش گذاشتهاند یا اگر خودش این تکلیف الهی را احساس کرده است مورد تأیید علما و اولیای الهی است. در غیر این صورت هر کسی نمیتواند بگوید که من احساس تکلیف میکنم، من احساس وظیفه میکنم! باید این خصوصیت در او باشد که اگر احساس تکلیف کرده، آن احساس تکلیف مورد تأیید علمای ربانی و علمای الهی باشد. چنین شخصی ولی خداوند و عالم ربانی میشود. کسی که از طرف خداوند مورد تایید است، مورد تصدیق است و خطایی نمیکند، اشتباهی نمیکند و یک عصمت الهی و معصومیتی از جانب خداوند پیدا میکند و عرفان مقربین در مباحث خود تمام حرفش با ملت مسلمان، با کسانی که دنبال حقیقت هستند، دنبال عدالت هستند، دنبال سعادت ابدی هستند، این است که باید بگردید و علمای ربانی را که در سلسله اولیاء هستند پیدا کنید؛ عدهای از علمای ربانی در سلسله زمان هستند و یک عدهای از آنها در سلسله مکان هستند. علمایی که در سلسله زمان هستند از همین علمایی هستند که اساتیدشان و اساتید آنها و اساتید آنها و... همینطور در طول تاریخ عقب بروید به معصومین(ع) میرسید، به سلسله طلایی به یک سلسله جلیله؛ یک سلسله حالا به تعبیر ما ذهبیه. یک سلسله نورانی از علمایی بودند که اهل تقوا بودند، اهل عبادت بودند، اهل اخلاص بودند، اهل علم بودند، اهل نصیحت و خیرخواهی برای عبادالله و بندگان خدا بودند، از علمای کنونی، مراجع بزرگ و قبل از او امام رضواناللهتعالیعلیه و قبل از او شخصیتی مثل آیتالله بروجردی، مثل بزرگان دیگری که بودهاند همینطوری گرفته میشود میرود تا شیخ انصاری و از آن طرف به بحرالعلوم و از آن طرف علامه حلی و شهید اول و شهید ثانی و به سیدبنطاووس و شیخ طوسی و به شیخ مفید و همینطوری میرود تا میرسد به کسانی که با امام معصوم(ع) زندگی میکردند و از طرف امام معصوم نیابت داشتند مثل عبدالعظیم حسنی و امثال اینها که علمایی بودهاند که مأمور بودند و وکالت داشتند، وکالت در امور اموال داشتند، وکالت در علم حدیث داشتند، وکالت در فتوا داشتند. اینها کسانی بودند که در زمان ائمه بودند و تعدادشان هم کم نبود.
ادامه نوشته »فراخوان راهپیمایی جاماندگان اربعین حسینی
در پیاده روی اربعین حسینی ذره ذره عاشقان حسین به یکدیگر می پیوندند تا بتوانند باز دیگر ارادت خود را به اباعبدالله الحسین اعلام کنند و صمیمانه و با عشق بگویند که ای آقا، جانمان فدای تو و خاندان تو باد.
ادامه نوشته »آیا هدف از قیام اباعبدالله(ع) تشکیل حکومت بود؟۱ ۶ ۱۴۰۱
در این نوشته، مهمترین استدلالها در تفسیر اینکه مهمترین عنصری که در قیام اباعبدالله الحسین(ع) نقش داشته چه بود؟ این تفسیر بر دو پایه عقلی و نقلی است. در این نوشته بر شبهه اینکه دلیل خروج امام حسین علیه السلام ترس کشته شدن بود نیز پاسخ داده خواهد شد. این گروه با تکیه بر اینکه امام علیه السلام در هنگام خروج از مدینه مدام آیه «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ ۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ- آیه ۲۱ سوره قصص» را می خواندند دلیل خروج امام را ترس از کشته شدن می دانند.
ادامه نوشته »علت قیام اباعبدالله الحسین(ع) و ارتباط آن با هدف عرفان مقربین ۲۵ ۵ ۱۴۰۱
ایشان در مورد اینکه یک جامعه به فساد کشیده میشود دو عامل را میگوید ؛ ۱- منافقین و افراد دنیا طلبی که علم دارند و خوش بیان هستند و خوش زبان و سخنگو هستند ولی منافق هستند و دنیا را برای خودشان میخواهند، علم را برای منافع شخصیِ خود میخواهند، همان جامعه روشنفکرنمای منحرف، همین جامعه علمای غیر ربانی که شامل اساتید دانشگاه و روشنفکرها و علمای حوزهای که فقط به دنیای خودشان میاندیشند. علمای غیر ربانی یک دسته از این افراد هستند که حالا کم و زیاد نفاقی دارند، دنیای خودشان برایشان از همه چیز مهمتر است و اینها جذب دستگاههای ظلم و طاغوت میشوند. ۲- جهالتِ مردم. شهید مطهری می فرماید این دو مسئله جامعه را فاسد میکنند؛ یکی جهالت و ناآگاهی مردم، یکی افرادی که علم و اندیشه دستشان است ولی علم و اندیشه را وسیله دنیای خودشان قرار دادند. بعد می فرماید راه درمان این، این است که به مردم بصیرت داده شود، راه درمان را بصیرت گفتند.
ادامه نوشته »گسترش فرهنگ شایسته سالاری ۱۱ ۵ ۱۴۰۱
تمام همّ و غم معصومین این بود که بشریت را به حکومت صالحان و شایستگان برسانند. از همان اول که پیامبری از آسمان مبعوث شد، از حضرت آدم علیهالسلام تا پیامبر خاتم، تمام پیامبران الهی هدفشان همین بوده است که بر روی زمین شایستگان و اولیای خدا حاکم باشند. اگر فرهنگ شایستهسالاری یا حکومت صالحان هم از لحاظ کمی در میان بشریت گسترش پیدا کند و هم به لحاظ کیفی تعمیق پیدا کند، انسان میتواند ادعا کند که در مسیر انبیا و پیامبران و صالحین و شهدا و صدیقین قرار گرفته است و میتواند بگوید که ادامه دهنده راه اباعبداللهالحسین علیهالسلام هست. لذا افراد باید به این مسئله توجه داشته باشند که در تکتک فعالیتهایشان، دغدغهشان این باشد که آیا در کمک به فرهنگ شایستهسالاری و حکومت صالحان چقدر نقش دارد و چقدر فعالیتهای او در این مسئله تأثیر دارند. درحقیقت معنای سنخیت روحی با اولیای خداوند همین است و البته منظور از اولیای خداوند؛ در درجه اول امام زمان سلاماللهعلیها و ائمه علیهمالسلام است و بعد علما و اولیای بزرگ خداوند. هر کس وارد مجموعه کانون علم و دین و مؤسسات تابع آن شود، اولین و مهمترین هدفش باید این باشد که به فرهنگ شایستهسالاری و به گسترش و توسعه و تعمیق و نفوذ فرهنگ شایستهسالاری کمک کند.
ادامه نوشته »