معماری
خانه / سخنرانی ها / ارتباط عرفان با اسلام

ارتباط عرفان با اسلام

ارتباط عرفان با اسلام

یک شبهه ای را امروز می‌خواهم صحبت کنم؛ در ذهن خیلی‌ها این موضوع است که مباحث عرفانی، مباحث معنوی با مسائل سیاسی نباید قاطی شود و اصولاً افرادی که وارد عالم سیاست می‌شوند از عرفان و معرفت دور هستند و بین این دو یک دره‌ای عمیق فاصله است؛ یعنی یک دنیای عظیمی فاصله است! خب در عرفان قرآن و عرفان اسلام هم‌چین چیزی نیست ما می‌دانیم که” وَکَأَیِّن مِن نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیّونَ کَثیرٌ” (سوره آل عمران آیه ۱۴۶) می‌دانیم که بسیاری از پیامبران در طول تاریخ اهل جنگ و مبارزه و سیاست بوده‌اند. اگر ما یک عرفان واقعی بخواهیم، اگر یک شناخت حقیقی بخواهیم اگر ما می‌خواهیم چشممان بروی عالم باز شود و حقایق را ببینیم و به ظواهر اکتفا نکنیم و معلومات ما، نگاه ما به حقایق عالم باشد که عرفان یعنی همین، یعنی شناخت حقایق عالم. به قول خود عرفاً می‌گویند باید دنیای حقیقی را بشناسیم و چشم ما فقط به این دنیای ظاهری نباشد عرفان معنی‌اش این است. اگر ما می‌خواهیم به آن حقایق برسیم و عارف شویم باید راه اولیای خدا را برویم و راه اولیا و راه انبیا همین بوده‌است. یکی از راه‌های آن‌ها همین بوده‌است که قرآن می‌فرماید بسیاری از پیامبران بوده‌اند که این‌ها اهل مبارزه و جهاد و جنگ با کفار و طاغوت زمان خودشان بوده‌اند. چون وقتی انسان حقایق را ببیند و پرده‌ها کنار برود اراده خدا را می‌بیند و وقتی‌که اراده خدا را ببیند همان حرف امیرالمؤمنین می‌شود که خداوند اراده کرده بر اینکه دنیا و این جوامع و این زندگی‌ها جنبه الهی پیدا کند و عارف‌بالله در مسیر خدمت به خدا وارد عالم سیاست می‌شود. بنابراین این عرفانی که ما را به دنیا کاری نیست، ما را به عالم ناسوت کاری نیست، ما اهل عالم لاهوت و جبروت هستیم! این شخص نه از عالم لاهوت سردرمی‌آورد و نه از عالم جبروت بلکه می‌رود در عالم هپروت می‌رود در عالم تخیل و الشیطان و توهم و… این عرفان اصلاً مورد تأیید قرآن و اولیای حقیقی خدا و عرفای حقیقی نیست.تفاوت بین عرفا ما در حمله مغول دو نوع عارف داشتیم؛ یک نوع عرفایی که شعر می‌گفته‌اند، دیوان می‌گفتند، مثنوی می‌گفتند… فرار کردند از معرکه مغول ورفتند جای امن نشستند و شعر گفتند و از آن طرف هم مغول آمد و مردم را قتل‌عام کرد و یک عارفی هم داریم مثل شیخ نجم‌الدین رفت با مغول جنگید و شهید شد. او هم عارف بود این عارف کجا آن عارف کجا! شرایط عارف واقعی بنابراین یکی از شرایط عرفان واقعی که خدمت به امام زمان خدمت به انسان کامل است و در مسیر خدا بوده‌اند این است که عالم ربانی نسبت ‌به جامعه و این‌که این جامعه در دست چه کسانی باشد باید حساس باشد، این یکی از نشانه‌های عالم ربانی است که نسبت‌ به سرنوشت و شرایط جامعه حساس باشد و مردم را آگاه کند. بنابراین شما و دوستان بدانید بعضی‌ها آمده‌اند در این جلسات ما و بعد گفتند که آقا این چه عرفانی است که سیاسی است و بعد رفتند… قطعاً درست است آن عرفانی که آن‌ها می‌خواهند در خانقاه و در کنج جلسات انجمن‌های شعر پیدا می‌شود؛ بروند یک دیوان بخوانند، یک مثنوی بخوانند بعد احیاناً بعضی موادها را هم بکشند و بعضی مشروبات را هم بخورند و حالی بکنند و بگویند بله ما و شعر و شراب و شاهد و شمع… ما آن عرفان را نمی‌گوییم. اما درمورد این‌که وقتی در عالم سیاست هم وارد می‌شویم حزبی و گروهی و سیاست‌باز نیستیم، ما نه این‌چنین هستیم که با سیاست کاری نداشته باشیم و نه این‌چنین هستیم که بگوییم کدام حزب درست است، کدام حزب غلط است ما فقط داریم به شما تجربه می‌دهیم و تجربه‌ای که می‌دهیم این است که وقتی می‌گوییم چشمتان را باز کنید، وقتی می گوییم باید به‌دنبال اولیای الهی بروید و وصل شوید به سلسله اولیای الهی، اولین قدمش این است که سلسله اولیای شیطانی را بشناسید. چگونگی رسیدن به یقینبرای‌اینکه شما به یقین برسد برسید؛ چون اگر انسان سالک به یقین اولیه نرسد هیچ‌وقت به علم‌الیقین و بعدش به عین الیقین و بعدش به حق‌الیقین این مراحل عرفای سیروسلوک است، مراحل عرفای بزرگ است اگر شما در یقین رشد نکنید هیچ‌وقت به عرفان نخواهید رسید. بنابراین برای‌اینکه یقین اولیه در شما ایجاد شود ما چه می‌کنیم؟ ما مسائلی را مطرح می‌کنیم که جلوی چشم شما است تا به یقین برسید اگر یک حرف‌های آسمانی بزنیم و حرف‌هایی که برای شما قابل‌تجربه نیست را ما بگوییم هیچ‌وقت به یقین نمی‌رسید، می‌گویید شاید درست باشد شاید نباشد، شاید خوب باشد شاید نباشد… اما اگر قابل تجربه باشد به یقین است. اگر من به شما بگویم یک آبی است مانند آب حیات هر کس این آب را بخورد دارای عمر جاویدان می‌شود! می‌گویید عجب قشنگ است، کجا است؟ می‌گوییم در ظلمات است! ظلمات کجاست؟ ظلمات مثلاً در دل اقیانوس‌ها است… خب این به چه درد شما می‌خورد! نه به آب حیات خواهید رسید، نه به چیز دیگری اما اگر به شما بگویم این دارویی که این‌جا است را بخورید سر دردتان خوب می‌شود یا اگر خدای‌نکرده بیماری سختی داشتید این را بخورید خوب می‌شوید، شما می‌توانید امتحان کنید تجربه می‌کنید که فلان شخص این بیماری را داشت و با خوردن این قرص خوب شد یقین پیدا می‌کنید این یقین چیزی است که شما را می‌رساند به مراحل بعدی چون یقین اولیه بعدش علم‌الیقین است و بعدش عین‌الیقین است و بعدش حق الیقین است. عرفای بزرگ و اولیای بزرگ می‌گفتند ما باید به یقین برسیم خود خداوند هم در قرآن به پیامبر بزرگش آن پیامبری که شاگردش امیرالمؤمنین است و امیرالمؤمنین که می‌گوید: “لُو کُشف الغطاء ما ازددت یقینا” اگر همه پرده‌ها کنار برود یقین من زیاد نمی‌شود! این شاگرد آن پیامبری است که خود خدا به آن می‌گوید “وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ”(سوره حجر آیه ۹۹) ببینید این مسئله چقدر مهم است یک شاگردی مثل امیرالمؤمنین می‌گوید اگر همه پرده‌ها برود کنار یقین من بیشتر نمی‌شود! قاعدتاً پیامبر باید یقینش از امیرالمؤمنین بیشتر باشد بعد خداوند به‌همین پیامبر می‌فرماید: اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ یعنی آن‌که امیرالمؤمنین می‌فرماید لَوْ کُشِفَ الْغِطاءُ ما ازْدَدْتُ یَقینا در یقین یک درجه ای است که برای شماها پرده است برای من پرده نیست، اما درعین‌حال می‌فرماید این نیست که این‌جا تمام شود ما می‌توانیم به یقین‌های بالا برسیم که این چهار مرحله را قرآن فرموده است؛ یقین، علم الیقین، عین الیقین، حق‌الیقین. یقین چگونه برای انسان ایجاد می‌شود؟ انسان تجربه کند و جواب بگیرد. به‌عنوان مثال این قرص سرطان را خوب می‌کند، یک ادعا است. اما اگر شما یک‌جا دیدید سرطان خوب شد دو جا دیدید سرطان خوب شد، چند جا این قرص را دادید و سرطان‌شان خوب شد یقین‌تان زیاد می‌شود. لذا ما وقتی‌که به شما می‌گوییم به‌دنبال اولیای خدا بروید باید اولیای شیطان را به شما معرفی کنیم تا شما تجربه کنید تا در زندگی‌تان به یقین برسید وقتی‌که به یقین رسیدید این یقین را منتقل می‌کنید به دیگران به خودتان و بعد زمینه فراهم می‌شود و من به‌دنبال اولیا و بعد ولی اعظم را پیدا می‌کنید و قبل‌از این‌که از دنیا بروید یک ربطی یک اتصالی یک اشاره‌ای یک سوژه از آن شخص بگیرید و وقتی‌که از دنیا می‌روید با یقین کامل بروید ان‌شاءالله. این‌جا است که ما باید دشمن‌شناسی را بگوییم این‌جا است که ما باید اولیای شیطان را نشان دهیم. از جمله اولیای شیطان؛ هر کسی که در این دنیا ریاست‌طلب باشد می‌شود اولیای شیطان، ریاست یک پستی است یک امانتی است که از طرف صاحب امانت باید به انسان داده شود ریاست و حکومت و ولایت مال خدا است. الحکم بالله این حکومت و این ریاست و این امانت ما اگر خداوند به توسط اولیای خودش بر من تکلیف کرد که حاج آقای علوی شما موظف هستید که به‌عنوان مثال بروید فلان مسجد و بشوید امام جماعت اگر به من تکلیف کردند و این امانت را دادند و من مجبور بودم که بپذیرم خودم میل نداشتم میلی به رفتن نداشتم چون اگر خودم میل به رفتن داشته باشم این‌جا شیطان می‌آید، قدرت می‌آید کسی که رئیس می‌شود کسی که امام جماعت مسجد می‌شود، کسی که رئیس یک اداره می‌شود، کسی که استاندار می‌شود یا رئیس کشور می‌شود کسی که به نوعی یک نوع رهبری و مدیریت پیدا می‌کند. امکانات به او می‌دهند، این امانت است که به او داده می‌شود. یک خاطره‌ای برایتان بگویم؛ شما هم بدانید این‌ها واقعیت است یک روزی به من یک جایی را دادند در دوران جوانی خیلی خوشحال شدم خیلی خوشحال شدم که الحمدلله خیال می‌کردم الان می‌توانم خدمت کنم، همان شب خواب دیدم که یک شخصی که زیر نظر من بود آمد و یک کمدی را برای من جابه‌جا کند و کمد افتاد زمین و خورد شد، من در عالم خواب گفتم کدام احمقی این کار را کرد؟ و بعد دیدم آن شخصی که این کار را کرد غش کرد از خجالت من غش کرد! دیدم دست و پایش دارد می‌لرزد گفتم چه شد؟ آن‌ها گفتند چون شما گفتید کدام احمقی او ترسید و خجالت کشید… حالا پست زیاد مهمی هم نبود به‌عنوان مثال یک مدیر مدرسه … در خواب خداوند این‌چنین به من پیام داد که وقتی مسئولیت پیدا می‌کنی باید مواظب زبانت باشی، اگر تو یک مستخدم بودی و به شخص می‌گفتی احمق، تو گوشت می‌زد و حالا که مسئول شدی و به یک نفر می‌گویی احمق ممکن است جان یک شخص را بگیری. بنابراین مواظب باش حالا که رئیس شده‌ای خطرناک است، جان مردم در اختیار تو است. خداوند خواست به من پیام دهد که خیلی خوشحال نباش مسئولیت تو هم سنگین است باید مواظب کلماتی که از دهانت درمی‌آید باشی باید مواظب زبانت باشی و حالا همین‌جا بنده به خودم و مسئولان کانون می‌گویم خواهران و برادران ما که در کانون مسئولیت دارید این دوستانی که آمده‌اند این‌جا شنیده‌اند که در این‌جا جایی است که عرفان می‌دهند آن‌هم عرفان ناب محمدی درس می‌دهند، این‌جا عرفان مقربین درس می‌دهند، در این‌جا حکمت ناب شیعی درس می‌دهند. ادعاها خیلی بالا است… ملاصدرا به آن عظمت نتوانست بگوید که من دارم حکمت ناب شیعی درس می‌دهم! ابن‌سینا با آن عظمت نتوانست بگوید من دارم عرفان مقربین درس می‌دهم! حالا یک نیم‌وجبی به‌نام استاد علوی پیدا شده‌است که می‌گوید عرفان مقربین… مراقب باشید خواهران برادران افراد را یک موقع دفع نکنید یک شخصی نیاید به اسم عرفان مقربین زده شود بگوید اگر این است نمی‌خواهم… بنده از همه شما دوستانی که در این‌جا سابقه دارید مسئولیتمان سنگین است مسئولیت همه ما سنگین است، باید مواظب باشید این خوابی که برای مدت‌ها پیش بود برای شما تعریف کردم این یک پیام الهی بود به من می‌خواهد بگوید که خیال نکن حالا رئیس شدی می‌توانی هر طور رفتار کنی و توهین کنید، این‌طوری نیست مسئولیت تو سنگین است یک کلمه بگویی یک بنده خدایی دست و پای او می‌لرزد و دست و پای او بلرزد فردای قیامت باید جواب بدهی این مسئولیت این‌طوری است، بیخود نیست که بزرگان دین از مسئولیت فرار می‌کردند، فرار می‌کردند دیگر. لقمان و دوراهیبه لقمان گفتند فرمود که اگر خدا به من بگوید که دل تو می‌خواهد رئیس بشوی یا دلت می‌خواهد مرئوس باشی نوکر باشی توسری‌خور باشی من ترجیح می‌دهم توسری‌خور باشم نمی‌خواهم رئیس باشم. چرا؟ چون آن‌جا ممکن است نتوانم اما اگر به من بگوید کدام را دلت می‌خواهد من می‌گویم نمی‌خواهم رئیس باشم می‌خواهم مرئوس و توسری‌خور باشم اما اگر به من بگوید که نه تو باید رئیس باشی تکلیف کند می‌گویم چشم حرف خدا را اطاعت می‌کنم. اگر اختیار من بگذارد قبول نمی‌کنم اما اگر مجبورم کند دستور بدهد می‌گویم چشم، چرا؟ می‌گویم چشم چون می‌دانم او که من را مجبور کرده دستور داده من را کمک می‌کند نمی‌گذارد پای من بلغزد، نمی‌گذارد من اشتباه بروم، معصوم می‌شوم، معصوم یعنی چی؟ معصوم یعنی کسی که از ناحیه خدا ماموریت دارد خدا مواظب او هست، خدا مواظب او هست که این گناه نکند، خدا مواظب او هست که خطا نکند، خدا مواظب او هست، اگر این‌طوری باشد من می‌روم. ریاست این‌طوری است همین‌طوری نمی‌شود پذیرفت. بنابراین کسی‌که کوشش می‌کند رئیس بشود برای این‌که رئیس بشود دروغ می‌گوید فریب می‌دهد شعارهای غیر عملی می‌دهد، شعارهایی می‌دهد که فقط جنبه فریب دارد من این کار را می‌کنم وقتی می‌روی نگاه می‌کنی می‌بینی اصلاً کار این نیست این دارد شعار می‌دهد و هر راهی حالا دیگر من نمی‌خواهم وارد بشوم خود شما ببینید انواع و اقسام فریب این شیطان است و این در گوش شما باشد هیچ ریاست طلبی برای خدا رئیس نمی‌شود اگر آمد سر و پای شما را طلا کرد باز هم بدانید شیطان است، هیچ ریاست طلبی خدایی نیست و شیطان است مگر این‌که از بالا به او تکلیف کرده باشند و خود او میلی نداشته باشد خود او منتظر است از او بگیرند خود او منتظر است وقت آن تمام بشود بگوید الحمدلله من وظیفه خود را انجام دادم دوره من تمام شد رفت. ما بعضی از این رئیس جمهورهایی که دوره آن‌ها تمام می‌شد با آن‌ها مصاحبه می‌کردند گریه می‌کرد ناراحت بود که چرا دوره او تمام شده است! من دیدم یا رای نیاورده بودند یکی از این‌ها رای نیاورده بود آمده بود داشت صحبت می‌کرد بغض کرده بود که چرا رای نیاورده است، اگر برای خدا بود باید خوشحال می‌شد بگوید الحمدلله که این بار روی دوش من نیفتاد. این را از یاد نبرید که هیچ ریاست طلبی آدم خوبی نیست و شیطان است و باید مواظب او بود. پاسخ به کلیپ‌های کانال یک کلیپی را در گروه گذاشتند دوتا از صحبت‌های قبل از انتخابات بنده را گذاشتند یکی این‌که آقای رئیس جمهور اگر اطرافیان او بد باشند او را خراب می‌کنند و بیشتر برای همین بود و یکی هم این‌که ایشان می‌خواست وارد آن کاخ ریاست جمهوری بشود استخاره‌ای کرد آیه‌ عجیبی آمد، دیدید این را یا نه نمی‌دانم داخل گروه‌ها گذاشته بودند من می‌خواهم این را توضیح بدم برای شما که آن آیه این بود “قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ. سوره اعراف، آیه۳۸” وقتی که آقای رئیس جمهور می‌خواست وارد آن کاخ ریاست جمهوری بشود دختر ایشان قرآن گرفتند و از زیر قرآن عبور کردند بعد به ایشان گفتند که یک استخاره‌ای کن، قرآن را که باز کرد آیه آمد که “قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ” وارد جهنم بشوید این‌جا جایی است که کسانی که وارد شدند لعنت می‌کردند که آن کسانی که باعث شدند ما وارد این‌جا بشویم گفتند خدایا عذاب آنها را زیاد کن که ما را وارد این‌جا کردند و خدا فرمود هم برای شما عذاب زیاد می‌شود و هم برای آن‌ها که شما را وارد این‌جا کردند. این‌جا ربطی به آقای پزشکیان ندارد آقای رئیسی هم می‌خواست وارد این‌جا بشود این آیه می‌آمد، آقای رجایی هم می‌خواست وارد این‌جا بشود این آیه می‌آمد، چرا؟ چون این‌جا محل قدرت است و کسی که وارد می‌شود تنها که وارد نمی‌شود گروهی با او وارد می‌شوند، آن‌ها همه دنبال قدرت هستند، اکثریت آن‌ها دنبال ثروت هستند، اکثریت آن‌ها دنبال قدرت هستند، همه برای خدا نمی‌آیند بنابراین این کاخ ریاست جمهوری محل تجمع شیاطین است باید رئیس جمهور حتی اگر پاک‌ترین افراد هم باشد باید بداند جای خطرناکی ایستاده است. همه کسانی که گمراه شدند از علمای بزرگ، مرجع تقلید بود فاسد شد، چه کسی او را خراب کرد؟ بیتِ او! ما مراجعی داشتیم که خراب شدند، فاسد شدند رفتند جهنم، چه کسی آن‌ها را خراب کرد؟ خود آن‌ها خوب بودند بیت آن‌ها آن‌ها را خراب کرد، اطرافیان آن‌ها، دفتردار آن‌ها، این‌ها خراب کردند، مدیرانی بودند استاندارانی بودند روسای جمهورهایی بودند شخصیت‌هایی بودند نیت آن‌ها خدمت بود ولی افرادی آمدند اطراف آن‌ها در دفتر آن‌ها رئیس دفتر شد مسئول دفتر شد معاون شد این‌ها آن‌ها را خراب کردند. یک کسی مثل جمال‌عبدالناصر در مقابل اسرائیل ایستاد نفر دوم او انورسادات رفت نوکر اسرائیل شد اسرائیل را به رسمیت شناخت، چه کسی انور سادات را بزرگ کرد؟ جمال عبدالناصر! از این‌ها زیاد داریم در همه تاریخ اولین وظیفه انسان خداجو این است که با هر کسی دوست نشود الان هم به شما می‌گویم نخست موعظه پیر صحبت این است که از مصاحب ناجنس احتزاز کنید (حافظ)اگر می‌خواهی سالک خوبی بشوی مواظب باش با هر کسی رفیق نشوی با هر کسی دوست نشوی، هر کسی را نزدیک خودت نیاوری، با هر کسی رفیق نشوی.کس نداند در این بحر عمیق سنگریزه قرب دارد یا عقیق خط دوم را از خودم می‌گویم لیک معلوم است آن کو با تو است تا جهنم یا بهشت باشد رفیق آن کسی که تو را می‌برد به بهشت یا می‌برد به جهنم این معلوم است او رفیق تو است با هر کسی رفیق نشوید با هر کسی دوست نشوید تا توانی بگریز از یار بد یار بد بدتر بود از مار بدمار بد تنها تو را بر جان زند یار بد هم جان و هم ایمان زنداکثر آن‌هایی که خراب شدند و فاسد شدند این‌طوری بود. این آیه این را می‌خواهد بگوید می‌خواهد بگوید آقاجان این‌جا یک محلی است که خیلی‌ها می‌خواهند بیایند، این‌جا نفوذ می‌کنند می‌آیند. من به یکی از کاندیداها شدیدا با او مخالفت کردم به خاطر این‌که خود او را قبول داشتم ولی کسانی که اطراف او بودند را می‌دانستم که برای قدرت و برای ثروت و برای این‌ها دارند می‌آیند به او رای ندادم و با او مخالفت کردم به خاطر آن باند به خاطر آن تیمی که با او بودند. بنابراین آن آیه معنی‌اش این است حالا من نمی‌خواهم بگویم که حتماً هر کسی وارد کاخ ریاست جمهوری شد شیطان است نه این را نمی‌خواهم بگویم ممکن است، عرض کردم شهید رئیسی هم اگر می‌خواست استخاره کند شاید همین می‌آمد، رجایی هم اگر می‌خواست استخاره کند شاید همین می‌آمد، هر کسی، چرا؟ چون این‌جایی که این دارد داخل می‌شود یعنی کاخ ریاست جمهوری محلی است که قدرت‌های بزرگ، شیاطین بزرگ در طول سال‌ها دارند نقشه می‌کشند که در کاخ ریاست جمهوری ایران چه کسی برود نقشه می‌کشند نه ایران همه جای دنیا در کاخ ریاست جمهوری فرانسه چه کسی برود، در کاخ ریاست جمهوری بنگلادش چه کسی برود، در کاخ ریاست جمهوری نیکاراگوئه، در کاخ ریاست جمهوری مالدیو، همه جای دنیا را دارند برنامه‌ریزی می‌کنند آن کسی که آن‌ها می‌خواهند برود و بعد هم برنامه‌ریزی آن‌ها مثل من و شما مثل این احزاب نیست که مثلاً حزب کارگزاران حزب… وقتی می‌خواهد انتخابات بشود شروع می‌کنند می‌آیند می‌گویند آقا بیایید می‌نشینند فکر می‌کنند این‌طوری نیست انتخابات تمام شد، آن‌ها میز دارند کارشناس دارند مردم شناس دارند زبان شناس دارند جامعه شناس دارند اقتصاددان دارند همه این‌ها هم تحصیل کرده دانشگاه‌های بزرگ هستند متخصص‌های بزرگ، حقوق‌های کلان می‌گیرند بعد از این‌که انتخابات ایران تمام شد همه ساکت شدند همه مشغول کار خود شدند همه غرق پایکوبی و جشن و شادی و این‌ها شدند آن‌ها ادامه می‌دهند برای چهار سال آینده برنامه‌ریزی می‌کنند چجوری ذهن مردم را بخریم چجوری ذهن مردم را کنترل کنیم و آن کسی را که ما می‌خواهیم به او رای بدهند، چه کار کنیم برای دوره آینده، چه کسانی می‌توانند باشند، چه کسانی شرایط آن را دارند، روی آن‌ها چجوری کار کنیم نفوذ کنیم، چجوری با آن‌ها رفیق بشویم، برنامه‌ریزی می‌کنند شک نکنید. آیت‌الله نفوذیعلمای عراق گفتند یک آقایی بود جای مهر روی پیشانی او بود چهره نورانی اهل عبادت اهل نماز شب این‌قدر این آدم خوب بود بیت مراجع همه او را قبول داشتند، هم بیت مرجع مثلا آخوند خراسانی او را قبول داشت، هم بیت مرجع آیت‌ا… نائینی، هم بیت مرجع مثلا فرض بفرمایید مرحوم آقا‌محمدحسین اصفهانی، هم بیت مرجع آقایان عراقی و… میرزای شیرازی، این بیوت همه این را قبول داشتند، این اگر می‌خواست بین دوتا بیت اختلافی بود ایشان می‌رفت از این مرجع به آن مرجع صحبت می‌کرد رابط بود همه او را قبول داشتند. وقتی که انگلیسی‌ها آمدند عراق را گرفتند کربلا را گرفتند نجف را گرفتند ارتش انگلیس که آمد رژه می‌رفت ملت عراق دست و پا بسته همین‌طوری مجبور بودند بایستند و این ذلت را تحمل کنند که ارتش انگلیس که عراق را فتح کرده دارد رژه می‌رود، نگاه کردند دیدند بالای آن پشت‌بامی که فرمانده ارتش انگلیس ایستاده بود از رژه ارتش انگلیس سان می‌دید و این‌طوری ایستاده بود دیدند همین آیت‌الله با لباس ارتشی ایستاده کنار دست او، این نفوذیِ انگلیس بود، همه این را با چشم خود دیدند. سعدبن‌عبادهما با شیطان‌های بزرگی روبرو هستیم حالا بعدها معلوم می‌شود که پشت پرده چه کسی بود، بعدها معلوم می‌شود او که بهشتی را کشت او که دیگران را کشت او که ما خیال می‌کردیم مرد بعدها معلوم شد او را کشتند این‌ها را فردای قیامت می‌بینیم. سعدبن‌عباده را چون مخالفت کرده بود گفتند که چه کسی کشت؟ گفتند که جن کشت! رفته بود در یک خرابه دستشویی کند او را کشتند بعد آمدند دیدند جنازه او هست گفتند جن کشت، چرا؟ چون با یکی از این خلفا مخالفت کرده بود. این‌طوری است، بسیاری از این‌ها را جن می‌کشد ما خیال می‌کنیم تصادف کرده‌اند از دنیا رفتند. این‌طوری است پشت پرده شیاطین زیاد است ما باید دشمن شناس باشیم راه آن هم همین است ملاک‌ها را خدا داده است ائمه به ما داده‌اند، این ملاک‌ها را شما دقت کنید هیچ وقت گول نمی‌خورید. اگر کسی سراپای شما را طلا کرد ولی حب ریاست داشت بدانید شیطان است نگویید که نه آدم خوبی است، ان شاءالله، نه، گول نخورید، فریب نخورید. هر کاری کرد اگر حب ریاست داشت مگر این‌که به او تکلیف شده باشد.قبول مرجعیت و رهبری شما حضرت آقا را دیدید که، وقتی که ایشان انتخاب شد برای مرجعیت دیدید که چقدر کوشش کرد که نشود چقدر زحمت کشید که نشود ولی بعد گفت دید هیچ چاره‌ای ندارد یعنی همه اکثریت علما گفتند بر شما واجب است این کار را بکنید وقتی دید واجب است به او، این‌جا گفت که ظاهرا مثل این‌که یک تفعلی هم به قرآن کردند آیه آمده بود “فَخُذْهَا بِقُوَّهٍ. سوره اعراف، آیه ۱۴۵” با قدرت بگیرید، گفت دیگر فهمیدم که باید بایستم محکم و وظیفه خود را انجام بدهم که الحمدلله رب العالمین چهل سال کشور را در مقابل این همه خطر حفظ کرده است و هر جایی هم که مشکل است از این ریاست طلبی‌ها است، هر جای کشور مشکل ایجاد شده از این کسانی که مدام زدند که رئیس بشوند. بنابراین می‌خواهم این را بگویم که حالا آن چیزی که در گروه گذاشته شد که من به دوستان گفتم بردارید تا من یک توضیحی بدهم یک موقع فکر نکنید که ما چون فرمودند که باید با دولت همکاری کرد این یک تکلیف است، تکلیف یک چیز دیگر است. من می‌دانم هر پنج‌تا هر شش‌تای این‌ها ریاست طلب هستند فرض کنید، ولی وقتی به من گفتند تو موظف هستی بروی رای بدهی من باید بروم رای بدهم ولی باید سعی کنم آن کسی که کمتر نشانه ریاست طلبی و سلطنت طلبی دارد به او رای بدهم چون وظیفه است، حالا که قرار است من رای بدهم نگاه کنم ببینم کدام از این‌ها کمتر دست و پا می‌زند کدام از آن‌ها برای رسیدن به قدرت برای رسیدن به ریاست جمهوری کمتر فریب می‌دهند کمتر شعار می‌دهند کمتر توهین می‌کنند کمتر تهمت می‌زنند کمتر هوچی‌گری می‌کنند، آن کسی که کمتر است به او رای بدهم چون تکلیف است دیگر، حالا که تکلیف است من باید رای بدهم باید هم بیاییم رای بدهم. این مسئله را خواستم برای شما باز کنم البته ممکن است زبان من الکن باشد خوب جا نیفتاده باشد شما می‌توانید سوال کنید من دوباره سعی می‌کنم جواب بدهم. خداوندا به حق محمد و آل محمد در این دنیای وانفسا در این دنیای پر از فریب در این دنیایی که حکومت شیاطین هست به نظر ظاهر ما را با حکومت باطنی که آن حکومت باطنی است و آن حکومت امام زمان است ما را با آن حکومتی که در غیب است و این دنیا را دارد اداره می‌کند ما را به آن حکومت نزدیک بگردان، قلب ما را با قلب مقدس او گره بزن، رابطه قلبی ما را با آن روح بزرگ و آن نیّر اعظم عالم خلقت مرتبط بگردان، با صلوات بر محمد و آل محمد.

درباره ی حسین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *