۱/۱۲/۴۰۲
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه الله فی السموات و الارضین
اهم سرفصل موضوعات این جلسه؛
• مقدمه
• تعریف سنخیت
• اولیاء خداوند واسطههای فیض هستند
• اثر ولایت
• فرق بین گوش دادن و گوشِدل دادن
• اعتقادات اولین اصل است
* ارتباط روحی
* تاثیر صلوات بر اجابت دعا
* دو رکن بسیار مهم در حکمت ناب شیعی
* رسوم در سیروسلوک
* حسن ختام جلسه
مقدمه
در معنای ولایت؛ مفهوم محبت، مفهوم معرفت، مفهوم وابستگی و تقرب و شباهت و سنخیت نهفته شدهاست.
تعریف سنخیت
خب حالا برای اینکه ولایت الهی در وجود ما سریان پیدا کند و ما بتوانیم یک آینده خوب و یک سرنوشت خوب برای خودمان رقم بزنیم چه باید بکنیم! و بحث سنخیت و شباهت روحانی را مطرح کردیم بله مهمترین مسئله در ولایت تشبه و ارتباط روحانی با اولیای خدا است هرکسی به سهم خودش و ظرفیت خودش باید سعی کند ولایت الهی را در وجود خودش جاری کند. این ولایت الهی وقتی اتفاق بیفتد و ما در تحت ظلاولیای خدا قرار بگیریم ولایت الهی از وجود مقدس و مبارک آنها در وجود ما سریان پیدا میکند و مسئله شباهت و سنخیت یعنی همین. بهعنوان مثال؛ زمانی که شما میخواهید یک حجم آب بسیار زیادی را در یک ظرف کوچکی قرار دهید باید یک وسیلهای بهنام قیف درست کنید که سر آن پهن است و انتهایش باریک است و بدین وسیله بدون اینکه آبها هدر بروند با این قیف، درون ظرف آب بریزید. این قیف دو قسمت دارد یک قسمت که پهن و باز است که با حجم آب سنخیت دارد و یک قسمت که باریک است و با ظرف دیگر سنخیت دارد. که این همان معنای سنخیت است یعنی تا بین دو چیز یک نوع رابطهای نباشد آن دو چیز بههم وصل نمیشوند. مانند پیچ و مهره اگر این دو باهم سنخیت نداشته باشند پیچ داخل مهره قرار نمیگیرد. سنخیت یعنی ارتباط و شباهتی باید برقرار شود که براساس آن سنخیت، ارتباط برقرار شود.
بنابراین سنخیت یعنی؛ ارتباط و شباهتی که بتواند جریان فیض را برساند، جریان فیض از سمت خداوند حرکت میکند. بدیهی است ما در مقابل آن فیض و تجلی عظیم الهی که در عوالم بالا از عرش حرکت کرده و به سمت ما میآید، خیلی طبیعی است که ما ظرفیت و گنجایش آن فیض را نداریم! آن فیض بینهایت است.
اولیاء خداوند واسطههای فیض هستند
خداوند در مورد فیض میفرماید: وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَهٌ [1]این فیض الهی مانند خود خداوند یک جریانی واحد و بسیطی است، بینهایت است ما نمیتوانیم بلافاصله از آن فیض بهره گیریم، هر کسی در حد ظرفیت خودش میخواهد برایاینکه این فیض برقرار شود باید یک رابطه هایی و واسطههایی باشند که این فیض را بگیرند، آماده کنند و به حد ظرفیت ما، به ما برسانند.
این واسطهها اولیای خداوند هستند. به قول معروف کاتالیزور هستند. قـالَ الصّـادِقُ علیه السلام: ما کَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الْعِبادَ بِکُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ پیغمبر بهاندازهی عقل خودش با همه مردم صحبت نکرد، چون گنجایش نداشتند! وظیفه پیامبر این بود که آن مطالبی که از مِن لَدُن حَکِیمٍ عَلِیمٍ از خداوند، از آن عالم بالا میگرفت آنها را میآورد و به حد ظرفیت انسانها میرساند و طوری میگفت که آنها متوجه شوند. بهر طفل نو پدر تیتی کند.
گرچه عقلش هندسهٔ گیتی کند. [۲]
آن حقایق و آن مطالب عالی را پایین میآورد و نازل میکرد همانطور که خود قرآن نازل میشد، پیامبر هم همین کار را میکرد، پیامبر نازل میکرد و میآورد پایین و در حد گنجایش دیگران با آنها صحبت میکرد و بههمین خاطر فرمودند: هیچوقت پیامبر بهاندازهی عقل خودش با مردم صحبت نمیکرد! چونکه هیچکس نمیتوانست درک کند. در جای دیگر فرمودهاند: اِنّا مَعـاشِرَ الاَْنْبِـیاءِ اُمِرْنا اَنْ نُکَلّـِمَ النّاسَ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِمْ ما پیامبران موظف هستیم با مردم بهاندازهی عقلشان صحبت کنیم. این میشود رابطه فیض؛ یعنی اگر شما سنخیتی ایجاد کنید، او فیض را میگیرد و به حد شما به شما میدهد.
اثر ولایت
در جلسه قبل درمورد ولایت های کاذب و دروغین و حقیقی صحبت کردیم. این ولایت چه اثری دارد! ما از اثرش باید متوجه شویم که این شخص از اولیای خدا است یا نیست! نشانههای اولیای خدا چیست؟ گفتیم اولین قدم برای اینکه این شخص را که با او ارتباط برقرار کردهایم و او را بهعنوان ولی خودمان؛ یعنی در حد استاد، در حد معلم، در حد مرجع تقلید، در حد ولی فقیه، در حد پیر و یا در هر عنوانی ما آن شخص را انتخاب کردهایم؛ آثاری دارد، علائمی دارد که ما باید با آن علایم، آنها را بشناسیم.
گفتیم برای آنکه این ولایت حقیقی باشد؛ در درجه اول مطالب و آموزههای او باید با عقل و شرع تطبیق کند، این یک کار اولیه است. یعنی شما نباید وقتیکه میخواهید بروید پای درس یک شخص بنشینید اول بگویید چقدر قشنگ صحبت میکند! نه، نباید این را بگویید، به خوب صحبت کردن نباید باشد.
فرق بین گوش دادن و گوشِدل دادن
قال جواد الائمه (علیه السلام): مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ إِنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ. یعنی چی؟ یعنی هر کسی دارد گوش دل میدهد به صحبت یک گوینده، گوش دل دادن یعنی همینکه مینشینید و با دقت گوش میدهید،یک زمانی هست یک شخصی دارد صحبت میکند و شما متوجه میشوید چه میگوید، میشنوید چه میگوید ولی فقط میشنوید صدایش به گوشت میخورد، اما یک موقع است گوش میکنید یعنی دقت میکنید. میفرماید: به این میگویند أَصْغی یعنی گوش دل دادن. مَنْ أَصْغی (نه اینکه مَنْ سَمِعَ) مَنْ أَصْغی یعنی کسی که گوش دل داد إِلی ناطِق به یک گوینده گوش داد، بداند که دارد او را میپرستد. هر وقت شما گوش دل بدهید به سخن یک گوینده دارید او را میپرستید! اگر او از طرف خدا صحبت میکند؛ شما دارید خدا را میپرستید و اگر دارد از روی هوای نفس صحبت میکند شما دارید شیطان را میپرستید! این خیل مسئله مهمی است گوش دل دادن یعنی همینکه شما میگویید من هر چه به او میگویم گوش نمیکند! او گوش میکند ولی عمل نمیکند، این عمل کردن یعنی گوش کردن. یعنی شما مطلبی را با گوش دل بشنوید برای عمل کردن. باید مواظب باشید پای صحبت و حرف هر کسی ننشینید اینجا شما باید ببینید که او چه چیزی دارد میگوید، اینجا است که باید عقل و شرع را میزان قرار دهید. حرفهای هرکسی که صحبت میکند را باید با عقل و شرع آن را تطبیق دهید، چگونه؟! صحبتهای او را با علمای دیگر، با صاحبنظران مطرح کنید که فلان شخص انسان مورد تأییدی است! و این حرفهایی که میزند درست است یا نه؟! اگر دیدید کسانی که اهل هستند؛ یک نفر دونفر تا پنج نفر او را تأیید کردند تازه این مرحله اول است، اگر خوشتان آمد و حرفهایش به دلتان نشست یک سنخیتی وجود دارد ولی هنوز معلوم نیست که این سنخیت یک سنخیت حقیقی باشد، ممکن است سنخیت کاذب باشد. لذا باید در طول یک مدت تا رسیدن به یقین اولیه آن شخص و مطالبش را مرتب بررسی کنید و همینطوری عاشق یک نفر نشوید که چقدر قشنگ صحبت میکند! چقدر خوش بیان است! همان مسائل هفته گذشته که عنوان شد به اینها نباید توجه کرد چون ممکن است کاذب باشد. زمانیکه مرحله اول رسید سنخیت بین شما و آن ناطق گوینده ایجاد میشود و اگر او جزء اولیای خدا باشد این سنخیت به نفع شما است و شما را میبرد بالا و فیض الهی نازل میشود. آثارش چیست؟ اولین اثرش این است که بینش شما را، فکر شما را تغییر میدهد و اصلاح میکند، عقاید شما را اصلاح میکند، تفکر شما را اصلاح میکند، این اولین قدم در نزدیکی با اولیای خدا است.
اعتقادات اولین اصل است
لذا ائمه ما و مریدانشان و شیعیان همیشه قرار داشتند که بیایند خدمت ائمه و عقاید خودشان را ابراز کنند؛ که ما این اعتقاد را داریم آیا درست است یا غلط! اعتقادات اولین اصل و به قول مهندسین امروزی فونداسیون است، زیربنا است، آن پایههای اولیه است؛ اگر پایههای اولیه محکم باشد شما بسازید و بروید بالا نه زلزله، نه سیل، نه طوفان هیچی به آن آسیب نمیزند. هرچه زیربنا محکمتر باشد آینده شما امیدوارتر و نوربخشتر است. اما اگر فقط بهخاطر مسائل ظاهری که زیبا صحبت میکند! از چه کسی تأییدیه دارد و صرف اینها باشد و مطالب را با عقل و علم و مباحثه و مطرح کردن و بررسی کردن روی آن کار نکنید، ممکن است بعد یک مدتی این عقاید شما دچار شکوتردید شود و این بنایی که ساختهاید با کوچکترین زلزله فرو بریزد و خدایی نکرده گمراه شوید.
بنابراین اولین قدم این است که آن ولی خدا عقاید شما رو درست کنند، اولیاءالله باید عقاید شما را محکم کنند و بینش شما را یک بینش صحیحی کنند.
ویکتورهوگو در آن کتاب بینوایان یک قسمتی دارد که خیلی جالب است؛ آنجایی که رئیس کلیسا آن دزد را از دست پلیس نجات میدهد و آن دزد تحت تأثیر بزرگواری و گذشت روح آن مرد عابد منقلب میشود و از یک انسان بیبندوبار و دزد و… دست برمیدارد و تحت تأثیر روح او قرار میگیرد و آن شخص دزد گفت که این کشیش *روح من را خرید*
از این موارد زیاد است؛ شخصی که از دیوار داشت میرفت بالا برای دزدی، دید یک نفر با یک صدای حزن انگیزی دارد قرآن میخواند، گوش کرد این آیه را میخواند که ” أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ. سوره حدید،آیه۱۶” آیا وقت این نرسیده است که انسانهای مومن، کسانیکه به خدا ایمان دارند قلب آنها نرم بشود؟ این همان بالای دیوار که داشت برای دزدی میرفت این آیه را که شنید قلب او لرزید، همانجا گفت: خدایا چرا؟ وقت آن رسیده است! آمد پایین و رفت یک عارف بزرگ شد. از اینها زیاد هستند، افرادی که داستانهای ابراهیم اطحم را نقل کردند، کسان دیگر را نقل کردند، کسانی که اینطوری بودند زیاد نقل میکردند، منتهی این یکی که من عرض کردم جمله آن خیلی جالب است! به او میگویند چه شد که تو اینطوری شدی؟ آنطوری بودی اینطوری شدی؟ میگوید یک کشیش، یک کشیش معنوی، *روح من را خرید* این روح من را خرید این خیلی مهم است.
کیست مولا آنکه آزادت کند بند رقّیّت زپایت بر کند [3]
کسی که بتواند جهان بینی شما را تغییر بدهد، فکر شما را تغییر بدهد، بینش جدیدی به شما بدهد، دنیا را خوب ببینید، درست ببینید، واقعبین باشید، به حقایق برسید، این شخص میتواند نشانه اول یک ولی خدا باشد به شرطی که یک جهانبینی مطابق با واقع، یک یقین مطابق با واقع را در ذهن شما ایجاد کند، این اولین قدم آن است.
ارتباط روحی
بعد قدمهای بعدی آن چه هست؟ فرض اگر اینطوری بشود ارتباط روحی بین شما برقرار میشود. ارتباط روحی یعنی چه؟ یعنی اینکه دعای شما در حق او و دعای او در حق شما اثر میگذارد، این نشاندهنده این است که ارتباط روحی برقرار شده است. ارتباط روحی، اگر خواستید ببینید که با یکی از اولیاء خدا ارتباط دارید یا نه، یکی از ملاکهای آن همین است که به او التماس دعا بگویید، هم شما برای او دعا کنید هم او برای شما دعا کند. این ارتباط دوطرفه، نه ارتباط یکطرفه، ارتباط دوطرفه در اسلام به آن میگویند توسل و شفاعت که ما دنبال این هستیم که این ارتباط روحی را با معصومین علیهمالسلام در دعای توسل ایجاد کنیم. ما به آنها توسل میکنیم و آنها برای ما شفاعت میکنند، این میشود ارتباط دوطرفه. شما برای آنها دعا میکنید، چهطوری دعا میکنید؟ دعای شما این است: “اللهم صل علی محمد و آل محمد”
تاثیر صلوات بر اجابت دعا
اینهایی که دنبال ذکر هستند میگویند بهترین ذکر چه هست؟ بهترین دعا چه هست؟ بهترین دعا همین است، هیچ یعنی هیچ دعایی به عظمت صلوات نیست، چرا؟ چون صلوات دعایی است که قبل از اینکه شما این دعا را کنید خدا وعده داده است که این دعا مستجاب است. برای همین هم در روایات داریم هم در سیره داریم هم در صحیفه سجادیه داریم و هم در ادعیه معصومین داریم و هم بزرگان فرمودند: هر وقت میخواهید دعا کنید اول آن صلوات بعد از آن هم صلوات، یکی از آداب دعا این است. بهخاطر اینکه وقتی دو تا دعا را خدا اول برآورده میکند آخر هم برآورده میکند این وسط اگر شما دعایی کنید حتماً برآورده میشود انشاءالله. این است که تاکید کردند، این یعنی شما دارید برای محمّد و آل محمّد دعا میکنید. شما میگویید مگر آنها به دعای ما احتیاج دارند؟ بله! آنها تا بی نهایت دارند میروند بالا، البته ما بیشتر احتیاج داریم ما وقتی برای آنها دعا میکنیم، ادب الهی که آنها دارند باعث میشود آنها هم برای ما دعا کنند، بنابراین این دعا در واقع به خود ما برمیگردد ولی همین در شادی آنها در عظمت روح آنها در رشد روح آنها در بالا رفتن آنها در عالم اسماء و صفات که بینهایت است اثر میگذارد. بنابراین شما برای اولیاء خدا دعا میکنید بعد آنها هم برای شما دعا میکنند و این دعا مستجاب میشود چون آنها بالا هستند و این است که یک ارتباط دوطرفه باید بین ما با اولیاء خدا برقرار شود؛ که از طرف ما به آن میگوییم توسل، که آنها را وسیله قرار می دهیم و از طرف آنها میشود؛ شفاعت.
دو رکن بسیار مهم در حکمت ناب شیعی
در حکمت ناب شیعه و جهانبینی اسلامی این دوتا مسئله توسل و شفاعت دو رکن بسیار مهم است که ما همیشه باید این را توجه داشته باشیم و اینطوری ارتباط برقرار میشود و ارتباط روحی هم همینطور است، با اولیاء دیگر هم همینطور.
رسوم در سیروسلوک
لذا کسانی که میخواهند سیروسلوک کنند حتماً این را داشته باشند، رسم ما این است یک کار اخلاقی خوب است که شبها قبل از خواب با اساتید خود، با اولیاء خود با ارواح اساتید خود و ارواح اولیاء خود، پیرِ خود، معلمین خود ارتباط برقرار میکنیم و بعد با ارواح پیامبران، اولیاء، انبیاء، رسل و محمّد و آل محمّد ارتباط برقرار میکنیم، برای آنها دعا میکنیم و بعد که برای آنها دعا کردیم، برای آنها صلوات فرستادیم، این کارها را کردیم و یک ارتباط با آنها برقرار کردیم بعد از آن برای شاگردای خود دعا میکنیم که اثر داشته باشد که خداوند به اینها هم توفیق بدهد و اثر داشته باشد. این قبل از خوابیدن خیلی اثر خوبی دارد در ارتباط برقرار کردن و قبل از خواب شب خصوصاً، انسان اگر غذای حرام نخورده باشد، در این جشنها شرکت نکرده باشد، تا خرخره پر نکرده باشد که خواب پریشان ببیند، بخواهد آرام بخوابد این کار خیلی اثر دارد. چون میدانید که طبق آیه قرآن وقتی شما میخوابید، روح شما را خداوند قبض میکند. “اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا.” [۴]خداوند نفس شما را قبض میکند، این نفس شما میرود در عالم الهی، کجا؟ میرود در عالم الهی، این عالم الهی خب خیلی وسیع است، کدام قسمت میرود؟ اگر قبل از آن برای اولیاء خدا، برای انبیا، برای مرسلین، برای ملائکه مقربین، برای آنها صلوات بفرستید برای آنها درود بفرستید احتمال اینکه شما بروید در عالم آنها در عالم خواب، روح شما آنجا برود احتمال آن میرود بالا.
این است که ما از پیر خود و از استاد خود این را یاد گرفتیم مباحث عرفانی و مباحث شیرین معنوی را همیشه قبل از خواب مطرح میکردند که ما وقتی میرویم در عالم خواب با این ذخیره و با این سرمایه برویم، چرا؟ چون عالم خواب عالمی است که روح از بدن میآید بیرون و میرود به عوالم بالا، چه خوب است که انسان قبل از خواب لقمه حلال بخورد، کمخوری کند، پرخوری نکند، غذاهای خیلی چرب نخورد و از آن مهمتر این است که وضو بگیرد، دو رکعت نماز بخواند و یک ارتباطی برقرار کند و بعد بخوابد، این اثر خیلی خوبی دارد. کار پیامبراکرم(ص) همین بود، هر روز از اصحاب میپرسید: هَل مِن مُبشِّرات؟ میگفتند: مبشرات چه هست؟ میگفت: کسی خواب خوبی دیده است بیاید برای ما بگوید؟ تربیت میکردند که چشمهای باطن باز بشود، اینکه پیغمبر مرده زنده کند یا مثلاً خبر از این بدهد که فلان شتر کجاست؟ یا خبر از غیب بدهد، اینها همه خوب است ولی هیچکاری مثل این نبوده است، غصه آنها، همّ پیامبر این بودهاست که اینطوری تربیت کند. تربیت کند مثل عرض میشود خدمت شما حارثابن زید یا حارثابن نعمان که آن داستان که
گفت پیغمبر صباحی زید را کیف اصبحت! ای رفیق باصفا [5]
که از او پرسید: کیف اصبحت! ای رفیق باوفا! به او گفت: کیف اصبحت! گفت: اصبحت علی الیقین. گفت: یا رسولالله! من با یقین صبح کردم. گفت: علامت یقین تو چیست؟ علامت حقیقت یقین تو چه هست؟ عرض کرد که من بهشت را میبینم، جهنم را میبینم و چیزهایی را دارم میبینم و اینها. بعد پیغمبر فرمود که حال خود را حفظ کن، داستان آن طولانی است. این کار پیامبر این بود که اینها را اینطوری تربیت کند، تربیت کند انسانها را که چشم باطن آنها باز شود، این معجزه پیامبر بود و این به اصطلاح اهمیت داشت و پیغمبر میخواست همه اینطوری بشوند. میپرسید که: هل من مبشرات؟ کسی خوابی دیدهاست؟ خواب خوبی دیده است بیاید بگوید تا من بگویم این خواب چه هست؟ حالا نریزید سر من، شروع کنید خوابهای آشفته و از اینها بگویید! من تعبیر کننده خواب نیستم، بلد هم نیستم و تعبیر هم نمیکنم. لطفاً از خواب خود برای من نگویید تو را به خدا، نه پیامک بدهید، نه تلفن بزنید، هیچ وقت برای من خواب تعریف نکنید. هر وقت خواب دیدید هر خوابی دیدید صلوات بفرستید و از خدا بخواهید که تعبیر به خیر کند، اگر بد بود صدقه بدهید اگر هم خوب بود که دعا کنید که انشاءالله به وقوع بپیوندد و برای کسی هم تعریف نکنید و زیاد هم دنبال خواب دیدن نباشید خصوصاً کسانی که مرحله علمالیقین را طی نکردند به خوابهای خود اهمیت ندهند، خواب خوب است ولی برای کسانی که به آن مرحله رسیدند.
حسن ختام جلسه
خب بنابراین این ارتباط روحی با اولیاء خیلی نقش بسیار مهمی دارد پس سنخیت یعنی ایجاد ارتباط روحی با اولیاء و ما در ولایت باید دنبال این باشیم. قدم اول عمل به مقتضای آنها است، حالت آنها، تا آنجا که میتوانید شبیه آنها باشید، در خانه خود یک عبا تهیه کنید موقع نماز عبا روی دوش خود بیاندازید هیچ اشکالی ندارد، عمامه هم ببندید اشکال ندارد، دقت فرمودید! میخواهم بگویم که، نمیخواهم بگویم حالا این کار را بکنید، میخواهم بگویم که حتی این شباهت را هم دقت کنید. مثل آنها وضو بگیرید، مثل آنها نماز بخوانید، مثل آنها غذا بخورید، مثل آنها چهکار کنید. ما با اساتید خود که بودیم خصوصاً با استاد عرفان خود گاهی موقعها یک کارهایی را میدیدیم که مثلاً برحسب روایت نیست، ولی او آن را انجام میداد. به ما فرمودند که: شما مثل من انجام بدهید، چرا؟ بهخاطر اینکه این نوع ارتباط مهم است، تا زمانی که مجتهد بشوید و بتوانید طبق روایات از روایات حقیقت را بکشید بیرون، بنابراین مثلاً ما یک چیزهایی را میبینیم که رسم است بین بعضی از آقایان بعضی از افراد اهل سیروسلوک، برنامههای خاص خود را دارند مثلاً شما رساله سیروسلوک بحرالعلوم را شاید خوانده باشید، دیده باشید که این بزرگان یا بعضی از بزرگان حالا آنهایی که شما میشناسید مرحوم قاضی، نخودکی و …. بعضی از اولیاء اینها دستورالعملهایی داشتند که الان در دست جوانها میبینیم بعضی موقعها، اینها با همه هم فرق میکرده است یکی از آن یک سطر داشته است یکی یکطور میخوانده است، یکی یک ذکر دیگر میگفته است و دیگری یک ذکر دیگری میگفته است، هر کسی یک حالی داشته است، بستگی به آن مقام آنها و بستگی به حال آنها داشته است و هر کدام یک روشی داشتند. شاگردان برای اینکه بتوانند به آنها وصل بشوند، ارتباط روحی برقرار کنند سعی میکردند مثل همانها رفتار کنند، دقت کردید؟ نمیگفت که حالا چون فلان عالم دیگر ذکر یونسیه گفته است، نتیجه گرفته است پس من هم ذکر یونسیه بگیرم نتیجه بگیرم، نه نه نه! همین که استاد تو دارد انجام میدهد با این برو جلو، با این برو جلو، چرا؟ چون بتوانی ارتباط روحی برقرار کنی فیض را از این بگیری چون الان خدا این را سر راه تو قرار داده است و تو باید از این فیض بگیری، تو این را باید ولیّ خود قرار بدهی، نمیخواهد بروی دنبال، چرا در اسلام امام باید زنده باشد؟ چرا مرجع تقلید باید زنده باشد؟ به مرجع مرده نمیشود تقلید کرد؟ اینها بهخاطر همین است، نقش وجودی زندهی، حیّای که در دسترس است خیلی بیشتر از آن است که در دسترس نیست. ممکن است مثلاً مرجع دویست سال پیش مقدس اردبیلی بوده باشد که در او شبهه عصمت میرفته است، معصوم بوده است، میگفتند اصلاً معصوم است ولی الان مرجع زنده را باید تقلید کنیم، که این چرا؟ چون این حالا معصوم هم نیست ولی این دارد به تو فیض میرساند، این خیلی مهم است که فیض را از زنده بگیریم، اینکه گفتند “خذوا العلم من افواه الرجال”[۶] درس را از دهان عالم بگیرید نه از کتاب، نه از ضبط صوت نه از اینترنت، بروید حضور داشته باشید. باید برای گرفتن فیض تا آنجایی که میشود نزدیک شد، نزدیک شد نزدیک تا آنجایی که امکان دارد، هر چه بیشتر بهتر، تا بتوانید آن ارتباط را بگیرید و آن ارتباط روحی بسیار مهم است و در اینکه سنخیت ایجاد کند و نشانه سنخیت است، هم نشانه سنخیت است وقتی شما ارتباط روحی برقرار میکنید هم این نشان دهنده این است که سنخیت بین شما است و هم این که هرچه بیشتر ارتباط بگیرید سنخیت هم بیشتر میشود. بنابراین ما دعا میکنیم “اللهم ارنی الطلعه الرشیده والغره الحمیده و اکحل ناظری بنظره منی الیه. دعای ندبه”
خداوند انشاءلله توفیق رویت با معرفت را به همه ما عنایت بفرماید با صلوات بر محمّدوآلمحمّد.
[۱] . سوره قمر آیه ۵۰
[۲] . مثنوی مولانا
[۳] . (مولوی)
[۴] . سوره زمر،آیه۴۲”
[۵] . مولوی
[۶] . بحارالانوار ج۲ص۱۰۵