تناسخ
سؤالی که چندین بار پرسیده بودند و اصرار داشتند که بنده در مورد آن صحبت کنم این مسئله تناسخ است که امروزه خیلی در دنیا مطرح است.
تقریباً اگر اشتباه نکنم بهغیر از ادیان ابراهیمی، همه ادیان دیگر همه قائل به تناسخ هستند و الان در کشورهای اسلامی هم این عقیده غلط رایج شدهاست.
تناسخ ملکوتی
ما قبلاً در بحثهایمان گفته بودیم که تناسخ را قبول داریم، منتها آن تناسخ که ما قبول داریم با آن تناسخی که مطرح است خیلی فرق میکند. ما گفته بودیم که مثلاً یکی از انواع تناسخ که قبول داریم تناسخ ملکوتی است؛ یعنی اعمال ما در روز قیامت به شکل حیواناتی گریبانگیر ما میشود.
تناسخ برزخی
تناسخ برزخی یک نوع از تناسخ؛ که مولوی میگوید: آن سخنان چو مار و کژدم، مار و کژدم گردد و گیرد دمت.
این تهمتها، غیبتها، عصبانیتهای از روی منیت، پرخاشگریهای بیجا، اهانت کردنهای بیجا هم تبدیل به حیوانات وحشی میشوند و میآیند سراغ انسان این یک نوع تناسخ است.
یک نوع تناسخ صورت برزخی نفس انسان است، در قرآن آمدهاست در سوره نباء میفرماید: “إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کانَ میقاتاً”(آیه ۱۷ سوره نباء) که در تفسیر این روایتی وارد شدهاست که نبی مکرم اسلام فرمودهاند: که من در معراج که بودم انسانها را بهصورت عجیبی میدیدم؛ عدهای را بهصورت خوک میدیدم، عدهای را بهصورت میمون میدیدم… و بعد گفتند اینها چرا اینطوری بودند؟! فرمود آنهایی که زراندوزی میکنند، آنهایی که مال حرام میخورند، آنهایی که خودشان را از نامحرم نمیپوشانند… هرکدام به یک صورت محشور میشوند، بهصورت حیوانات محشور میشوند.
هر عمل یک صورتی دارد و نفس ما تبدیل به شکل میشود و این هم که شنیدهاید که در احوالات آقا سید جمالالدین گلپایگانی یا بعضی از اهل نظر که اینها افراد را گاهی اوقات بهصورت بدی میدیدند، چشم برزخی داشتند؛ یعنی همین صورت برزخی انسانها که نتیجهی اعمال و ملکات روحانی آنها است، آنها به این صورت میدیدند. خب اینها نوعی از تناسخ است نوعی از تجسم بهصورت حیوانی است. آن تناسخی که هندوها معتقد هستند این است که انسانها در عالم ماده، در این عالم ماده آنها به این میگویند دریای سام سارا؛ یعنی عالم مانند یک اقیانوس است و ما در این اقیانوس غوطهور هستیم. میگویند که انسانها در این عالم از شکلی به شکلی درمیآید؛ یعنی میمیرند، وقتیکه مردند، نه انسانها بلکه حیوانات بلکه حشرات همه موجودات حتی یک گروهی از آنها معتقد هستند که گیاهان و باز یک گروهی از آنها معتقد هستند که حتی جمادات اینها اعتقادات عجیبوغریبی است که دارند! البته پشت هر کدام از اینها تفکر خوابیده است، نه اینکه خیال کنید همینطور خیالبافی کردهاند، یک تفکر فلسفی دارند که به اینجا رسیدهاند میگویند یک موجودی که از دنیا میرود در زندگی بعد مجدد زنده میشود و این میشود زندگی بعدی او، بستگی به اعمالش یک جسدی میگیرد، یک جسمی میگیرد مثلاً یک انسان وقتیکه مرد ممکن است در زندگی بعدی موش شود، ممکن است گربه شود، ممکن است خرس و مگس شود هر چیزی ممکن است بشود، ممکن است یک ویروس و میکروب شود، انسان بستگی به اعمالش ممکن است یک چیزی بشود و این حیوانات هم بههمین شکل است. و این حیوانات هم به همین شکل هستند وقتیکه حیوانات از دنیا میروند روحش مجدد در قالب یک موجود دیگر زنده میشود اگر اعمالش خیلی خوب باشد در زندگی بعدی مثلاً یک انسان موفق میشود، بعنوان مثال یک انسانی میشود ثروتمند در رفاه در یک وضعیت خیلی خوب، اگر انسان بدی باشد تبدیل به یک موجود بدبختی میشود مثلاً ممکن است در این دنیا اگر بخواهد انسان شود یک انسان فقیر یا معلول و بدبختی میشود، چرا اینطور میشود؟ میگویند بستگی به اعمالش دارد و صد چندین میلیون قالب وجود دارد که موجودات در این قالبها زندگی میکنند و هیچوقت از بین نمیروند، از یک قالبی به قالبی دیگر میروند و در این دنیا بههمین صورت سرگردان هستند به این میگویند تناسخ.
الان اینکه من میگویم در جامعه ما مدام مطرح میشود که ما در زندگی قبل چه بودهایم و در زندگی بعد چه میشویم! این حرف تناسخیها است، غلط است زندگی قبل و زندگی بعد هم غلط است.
ما در اسلام چنین چیزی نداریم و اعتقاد به تناسخ یک راهی است برای پاسخ به یکسری از سؤالات، یکسری از سوالات را وقتیکه نتوانستند پاسخ دهند و جواب بدهند آمدن اینچنین برای خودشان بافتند. و مسئله تناسخ یعنی آن مسئلهای که ما معتقد هستیم و گفتیم که این انواع و اقسام تناسخ است و یکی از آنها که خیلی معروف است تناسخ ملکوتی است که ما گفتیم و تناسخهای دیگر خیلی پیچیده است و واقعاً در این کلاس و در این مرحله جایش نیست که بگوییم چون گیج میشوید و متوجه نمیشوید و بعد برایتان مشکل پیش میآید. فقط همین را بدانید که تناسخ از این نظر که تناسخیون قایل به قیامت نیستند، بلکه ما معتقدیم که قیامت هست و ما در آن دوره نتایج اعمال خود را میبینیم ولی تناسخ میگویند که قیامتی در کار نیست هر کس هر کار بدی انجام دهد در همین دنیا در زندگی بعدی تبدیل به موجودات بدی میشود.
البته اشکالاتی دارد مثلا سوال پیش میآید که آن اول اول که روح آمده بود و هیچ کاری نکرده بود اون چجوری شد؟ عرض میشود خدمت شما وقتیکه ما اینجا یک عملی را انجام میدهیم پاسخ این عکسالعمل اعمال ما روی چه حسابی یهو تبدیل به آن میشود کمی پیچیده است آن سوالاتی مطرح میشود که نمیشود پاسخ داد و بعد روح که کامل شد روح که مثل یک جسم نیست که فرض بفرمایید یک چیزی را کامل کنید و مجدد ناقصش کنید، مثلا شما یک چوبی را تبدیل کنید به یک صندلی و یا یک میز قشنگی دربیاورید و بعد این را بشکنید و ناقصش کنید یا یک گیاهی رشد کند تبدیل به یک سیب شود و مجدد ناقص شود نه روح که اینچنین نیست. روح وقتیکه یک کمالی را به دست آورد دیگر آن کمال را از دست نمیدهد، کمال جزء ذات او میشود و ذاتش هیچ وقت از بین نمیرود.
تناسخ
مثالی که ما میزنیم برای نزدیک شدن به ذهن فرض بفرمایید مثل اینکه وقتی نمک ایجاد شد خب نمک شور است دیگر نمیشود نمک باشد و شوری را از دست بدهد! شوری جزء ذات نمک است یا عناصر شیمیایی، آن خصوصیاتی که دارند جزء ذاتشان است. اینطوری وقتیکه روح کامل میشود دیگر کمالش را از دست نمیدهد اگر روح کمالی را از دست داد معلوم است که آن کمال به دست نیامده است مثلاً شما دیدهاید بعضیها پیر میشوند، آلزایمر میگیرند و تمام علومشان یادشان میرود چونکه این علم برای او کمال ایجاد نکرده است اگر این علم در ذات او برود و برای او ملکه شود دیگر از یادش نمیرود. یکی از آقایان علما آلزایمر گرفته بود به گونهای که فرزندانش را هم نمیشناخت مثلاً فرض بفرمایید خیلی از مسائل نماز را نمیدانست ولی وقتی نماز میخواند آن واجباتش را انجام میداد، زیارت عاشورا را قشنگ از حفظ میخواند آلزایمر داشت زیارت عاشورا را کامل میخواند، نمازش را مرتب میخواند، قرآنش را کامل میخواند چون این عالم انس با قرآن رفته بود در وجودش فرزندش را نمیشناخت خانهاش را نمیدانست و یا هیچی را نمیدانست، ولی آن واجبات و آن چیزهایی که به آن ایمان آورده بود و در روحش رفته بود را از دست نمیداد. بهخاطر اینکه وقتیکه روح کمالی را بدست میآورد دیگر آن کمال جزء ذات او میشود و از او بیرون نمیآید و روحی که کامل شدهاست امکان ندارد که برگردد و سگ و گربه شود! اینها همه جواب دارد، خیلی پیچیده است.
تناسخ
شناخت روح قبل از شناخت تناسخ
فقط بدانید که مسئله تناسخ اینچنین است که اگر بخواهید آن را بدانید اول باید مسئله روح را بشناسید، بدانید روح چیست و این خودش خیلی پیچیده است. روح را هر کسی نمیتواند بشناسد، خداوند در قرآن میفرماید: “یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی”(آیه ۸۵ سوره اسراء) از تو درباره روح سؤال میکنند؛ میفرمایند: که بگو روح از امر پروردگار آمدهاست “وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا”(آیه ۸۵سوره اسراء) این علم قلیل و کم شما نمیتواند بفهمد که حقیقت روح چیست! شما الان ببینید همین بحث صراط مستقیم را مدتها است که داریم تکرار میکنیم و باز دوستان گاهی اوقات میآیند میگویند که صراط مستقیم چیست؟! چرا؟ چون کلمه مستقیم را همین مستقیم که در ریاضیات است به ذهنشان میآید و وقتیکه ما مثال میزنیم و میگوییم صراط یعنی شاهراه، صراط یعنی بزرگراه دوباره همین اتوبانها در ذهن آنها میآید. علما میگویند مثال از جهتی مقرِّب است از جهتی مبَعِّد است، همیشه میگویند در مثال مناقشه نیست یعنی یک نفر یک مثالی میزند خیال نکن که دیگر از همه نظر آن مثال آنطوری است نه بابا مثال برای وجه، تشبیه برای بعضی از لحاظها است، شما میگویید مثلا این آقا مثل شیر میماند شجاعت او را میگویید بوی گند دهان او را که نمیگویید که بگویید دهان او مثل شیر بوی گند میدهد یا مثلاً میگویید همسر من مثل ماه است یعنی مثلاً زیبا است ولی اینطوری نیست که مثل ماه شبها بیاید صبحها برود بیرون باز دوباره شبها بیاید، از همه نظر نیست که هیچ کس آنقدر خوشبخت نیست که همسر او صبح که میرود بیرون دیگر نیاید تا شب، البته همسر منظور من مردها هستند مثال ماه که میگوید یعنی چهره او مثل ماه زیبا است، نه اینکه از همه نظر مثل ماه است مثلا گِرد است و مثلا شبهای اول لاغر است شبهای دوم یک مقدار چاق میشود شب سوم یک مقدار، اینطوری نیست که، برای همین مثال میگویند از یک نظر حالا ما صراط را که میگوییم میگوییم شاهراه بعضی از دوستان خیال میکنند دیگر حالا اینطوری است دیگر مدام میخواهند بگویند که چون شاهراه اینطوری است اتوبان اینطوری است ممکن است یک اتوبانی یک زمانی خراب بشود بسته بشود صراط هم پس ممکن است یک زمان بسته بشود، این مثالها را یک مقدار باید روی آن فکر کرد. بنابراین ما همین صراط را نمیتوانیم جا بیندازیم که خوب جا بیفتد حالا بخواهیم برویم سراغ روح و سراغ مسئله تناسخ و اینها که خیلی پیچیده است نمیشود باید یک مقدار درس بخوانید یک مقدار سیر و سلوک داشته باشید خیلی از مفاهیم دوره سوم دوره عینالیقین خیلی از مفاهیم را تا کسی آن صلاحیت نفسانی را ایجاد نکند درک نمیکند. ممکن است همان موقع که خیلی باهوش باشد همان موقع که میگویی بگوید آها فهمیدم باز دوباره فردا میآید میگوید استاد خدا قبل از اینکه عالم را خلق کند چه کار میکرد؟ خدا از اول بوده چجوری از اول؟ باز دوباره همینطور چون مدام زمانی فکر میکند ذهن زمانی است.
تناسخ
عوالم
در فلسفه برای انسان معلوم میشود ما یک عالمی داریم فوق زمان است احاطه بر زمان دارد این را باید اول درک کند عالم دهر را درک کند عالم سرمد را درک کند عالم ازل را درک کند عالم زمان هم میتواند درک کند وقتی درک کرد دیگر موجودات آن عوالم را میتواند بشناسد.
تناسخ
ابوبصیر در محضر امام صادق (ع)
ابوبصیر خدمت امام صادق(ع) بود از امام پرسید که ابوبصیر کور بود در عربی کسی که کور است به او میگویند ابوبصیر مثل ما که در فارسی میگوییم روشندل به کورها مثلاً میگوییم روشندل عربها هم میگویند ابوبصیر، ابوبصیر کور بود، خدمت امام صادق سوال کرد که آیا در قیامت خدا را میبینیم؟ فرمود در قیامت که هیچ در دنیا هم میبینیم. گفت در دنیا هم میبینیم؟ امام فرمود چشمهای خود را، خب چشمهای او کور بود دیگر گفت دقت کن الان تو خدا را نمیبینی؟ ابوبصیر متوجه شد تا این تصرف تکوینی در روح او کرد ابوبصیر متوجه شد گفت که یابنرسولالله آیا من میتوانم این مطلب را که خدا را میشود دید اما با چشم ظاهری نیست که امیرالمومنین از او پرسیدند آیا خدا را میبینی؟ فرمود “لَم اَعبُد رَبا لَم اَرَه. معراج السعاده” من خدایی را که نبینم عبادت نمیکنم، بعد اینها تعجب کردند بابا این همه قرآن میگوید “لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ. سوره انعام، آیه ۱۰۳”خدا را نمیشود دید شما چهجوری میگویید؟ فرمود لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ. نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۹” این چشمها خدا را نمیبیند “لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَهِ الْعِیَانِ، وَ لَکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ. نهجالبلاغه” یعنی با قلب میشود خدا را درک کرد و آن درک قلبی خدا میشود دیدن خدا. ابوبصیر سوال کرد که من میتوانم این حرف را به دیگران بگویم؟ امام فرمود نه نباید به دیگران بگویی که خدا را میشود دید و امام صادق گفته خدا را میشود دید، فرمود چرا؟ فرمود که اگر این حرف را بزنی یا خیال میکنند خدا جسم است خدا ماده است گمراه میشوند یا اگر این را قبول نکنند میگویند که ما را تکفیر میکنند امام صادق را تکفیر میکنند میگویند امام صادق حرف بیخود زده، نباید این حرف را به مردم بزنی چون مردم نمیفهمند درک نمیکنند سطح شعور مردم آگاهی مردم باید خیلی بیاید بالا تا این حقایق و این مفاهیم را درک کنند. بنابراین درک خیلی از مسائل پیچیده است به همین سادگی نیست که مثلاً فرض بفرمایید بنده بیایم مثلاً آن را باز کنم نه یک مقدار باید رشد بکنید یک مقدار بیایید سطح بالاتر و وقتی که مطرح بشود دهها سوال مطرح میشود که باید این سوالات جواب داده بشود.
تناسخ
تناسخ
لذا امام رضا(ع) فرمودند که کسی که قائل به تناسخ است چرا تناسخ کفر است فرمود که چون قائلین به تناسخ معاد را قبول ندارند میگویند قیامتی در کار نیست همین جا است، همین جا تبدیل میشود، در حالی که عالم قیامت بسیار بالاتر از این عالم است بسیار بالاتر عالمی هست به غیر از این عالم آخرت عالم قیامت این نیست که حساب و کتاب نباشد عالم نباشد منتهی از همین جا معلوم میشود کسی که قائل به تناسخ باشد و قیامت را اطلاعات نداشته باشد کافر است کافر حساب میشود اما این تناسخی که ما میگوییم نه تنها با قیامت منفاتی ندارد بلکه دقیقاً به فهم قیامت مربوط میشود یعنی کسی بفهمد میفهمد که قیامت چی است و آن حقایقی که در عالم قیامت اتفاق میافتد آن را درک خواهد کرد چون ربط دارد به مسئله حقیقتِ روح و حقیقت مراحل شکلگیری روح و تکامل روح تا به عوالم بالاتر برسد. بنابراین آن دوستی که چندبار پرسیده بود من خدمت ایشان عرض میکنم که اولاً اگر در این جلسه هستند یا نیستند یا دوستانی که هستند و اینها چون چندبار سوال شده و اینها عرض میشود خدمت شما که همین قدر بدانید که تناسخ آن تناسخی که اهل هند میگویند و افراد ساده فکر میکنند به سادگی میشود این را پذیرفت و شیطان پرستها به این خیلی دامن میزنند، شیطان پرستها به تناسخ و اینکه تناسخ وجود دارد و اینکه شما مُردید میروید در یک بدن دیگر قیامتی در کار نیست و حساب و کتابی در کار نیست این را شیطان پرستها زیاد کار میکنند، چرا؟ چون میگویند که شیطان میگوید که آقاجان شما الان در این دنیا که هستید زندگی بدی داری ولی میتوانی وقتی مردی بیایی در یک زندگی دیگر بروی در یک قالب دیگر حالا آن قالب مثلاً در یک شهر دیگر در یک کشور دیگر یک پدر و مادر دیگر، با مشکلاتی که تناسخ دارد این است که اصلاً روح نه بابا میشناسد نه مامان میشناسد نه بچه میشناسد. من امروز پسر مرحوم حسین علی کریمی علوی هستم وقتی مُردم بابای من میشود مثلاً اگر سگ بشوم بابای من میشود آن سگ فلانی بابای من میشود یک سگ مادر من هم میشود یک ماده سگ مثلاً خب عوض میشود دیگر همه چیز عوض میشود اصلاً اینها بیخود است اصلاً اینها هیچی حساب و کتابی نیست در صورتی که خود قرآن میفرماید که قیامت هست بعضیها از عاج خود محشور میشوند بعضیها با فرزندان خود محشور میشوند بعضیها با پدران خود محشور میشوند اینها را خب هست دیگر اما اینها که مُرد این که روح این مُرد الان پسر فلانی است پدر او هم فلان است مادر او هم فلان است خواهر او این است برادر او این است اینجا متولد شده است، اینکه مُرد پدر او رفته مثلاً یک مورچه شده در آفریقا خود او میرود یک پشه میشود در استرالیا اینطوری میشود اصلاً همه چیز به هم میخورد واقعاً همینطور است. آنها اصلاً معتقد نیستند اصلاً به این چیزها معتقد نیستند به برادری، پدری، یکی از ضررهای اعتقاد به تناسخ یعنی در زندگی انسان هم اثر میگذرد همین است که اینطوری طرف میگوید خب من که یک روح هستم امروز در این بدن هستم فردا معلوم نیست چه بشوم این هم که فردا میرود و اینها اصلاً برادری چی است، و خواهری چی است مواسات چی است، همدردی چی است، انسانیت چی است، گاهی موقعها یک روح میرود مثلاً تبدیل به یک سنگ میشود در فلان کوه یک سنگ میشود یک میلیون سال در بدن آن قالب سنگ میماند از این حرفها میزنند دیگر، یا گیاه میشود در گیاهها چه بسا یک روح انسانی بوده حالا گیاه شده است منتهی اینکه چه میشود به این اعتقاد پیدا میکنند یک سری سوالاتی است که چون نتوانستند به آن سوالات برسند آمدند گفتند تناسخ مثلاً میگوید که خب این گربه بدبختی که مثلاً رفت زیر ماشین از بین رفت یا این مثلاً سگ بدبختی که رفت زیر ماشین معلول شد یا این بچهای که معلول به دنیا آمد این چه گناهی کرده است، اینکه گناهی نکرده میگوید آها زندگی قبلی او گناه کرده حالا دارد میکشد، به سادگی برای حل شدن ساده این مسائل به اعتقاد تناسخ راه بردند در صورتی که جواب آن این نیست جواب اینها این نیست چون در اسلام در ادیان آسمانی مثل مسیحیت مثل یهودیت مثل اسلام جواب اینها طور دیگری داده شده است، آنها برای اینکه مثلاً ساده کنند به یک جواب ساده ولی غلط روی آوردند به یک جوابی که ساده است ولی غلط است روی آوردند و آثار آن هم همین است که عرض کردم شیطانپرستها این را گسترش میدهند بعد به یک جایی میرسانند که به شخص میگویند خب تو الان یک روح هستی در این بدن به سادگی تو میتوانی خوشبخت بشوی الان بدبخت هستی؟ کاری ندارد خود را بکش خود را که کشتی من کمک میکنم روح تو برود در یک بدنی که پدر او مادر او خانواده او ثروتمند هستند مثلا تو میشوی خوشبخت، تو میروی آنجا پسر شاهزاده میشوی خوشبخت میشوی مثلا یا یک وعدههای دیگر میدهند. این کار را میکنند برای اینکه چه بشود؟ برای اینکه او خود را بکشد. آنوقت کسی که خودکشی کند چون یکی از بزرگترین گناهها را انجام داده یعنی در واقع کسی که خودکشی میکند تسلیم شیطان شده است چون هیچ گناهی اینطوری نیست هر گناهی انسان میکند ممکن است تحت تاثیر عواملی باشد شیطان هم باشد اما خودکشی که انسان از ذات خود بگذرد از جان خود بگذرد این میشود تسلیم محض شیطان شدن برای همین خودکشی از گناهان بسیار بزرگ است و شیطانپرستها به اینجا میرسانند کشتن افراد کشتن بچهها کشتن کودکان همه اینها برای آنها برای آنها عادی میشود، میکشند میگویند اینکه چیزی نیست که روح او میرود در یک جای دیگر به راحتی این کارها را انجام میدهند شیطانپرستها. بنابراین این اعتقاد بسیار غلطی است و حل آن مسائلی که باعث شده به اینجا بیایند آنها را دیگر راههایی است که ما در جلسات قبل یک مقدار آن را توضیح دادیم که چه عواملی باعث میشود در زندگی ما مشکلاتی ایجاد بشود و راه حل آنها را هم گفتیم.
تناسخ
انشاءالله که خداوند به همه شما توفیق بدهد، انشاءالله که روح شهدای لبنان روح شهید مقاومت و شهدای مقاومت و شهدای انقلاب ایران را با شهدای کربلا محشور کند.
با صلوات بر محمد و آل محمد)ص).