معماری
خانه / دسته‌بندی نشده / روایتی محکم از امام رضا(ع) در مورد امامت ۵     ۷    ۱۴۰۱

روایتی محکم از امام رضا(ع) در مورد امامت ۵     ۷    ۱۴۰۱

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهر ین سیما بقیه‏‌الله فی السموات و الارضین

روایتی محکم از امام رضا (ع) در مورد امامت

در کتاب شریف اصول کافی از امام رضا (ع) یک روایتی بسیار محکم و بسیار قوی در مورد امامت ذکر شده‌ است و مقام امام را آن‌جا بیان فرموده‌اند. در زمان امام رضا(ع) بعد از حوادثی که در سال‌های قبل، دهه‌های قبل و سده‌های قبل اتفاق ‌افتاده بود، جامعه اسلامی خیلی تشنه حکومت اهل‌بیت (ع) بود، لذا مسئله امامت مطرح ‌شده بود و مأمون به این نتیجه رسیده بود که اگر بخواهد خلافتش پایدار بماند باید جامعه اسلامی آن زمان را و خصوصا یک گروه و یک قشر قوی و معتقد و درصد مهمی از قدرت جامعه اسلامی که شیعیان بودند را راضی کند و برای این کار به یک فریب بزرگ متوسل شد و آن این ‌که مسئله امامت و ولایت ‌عهدی امام رضا (ع) را مطرح کند و بتواند در پناه این حیله حکومت خودش را حفظ کند، لذا در آن زمان این مسئله خیلی مطرح بود.

راوی می‌گوید که ما خدمت امام رسیدیم و گفتیم که این بحث امامت و مسئله‌ای که در جامعه مطرح است و اختلاف در آن زیاد است، نظر شما چیست؟ امام رضا(ع) یک سخنرانی و یک حدیث بسیار محکم و مفصل و پرباری را با استناد به ادله قرآنی و ادله عقلی بیان می‌کند، این روایت طولانی است ولی تمام استناد به آیات و ادله عقلی است، به‌طوری‌که انسان وقتی این روایت را نگاه می‌کند اصلاً غرق اعجاب و شگفتی و لذت روحانی می‌شود که امام رضا که سلام خداوند و سلام تمام انبیا و سلام تمام فرشتگان و مقربین درگاه الهی بر او باد چه زیبا در این روایت مقام امام را بیان می‌کند. سپس در آخر روایت، امام مطلبی را می‌گوید که به ‌نظر بنده فقط مخصوص امام معصوم نیست بلکه مخصوص امامان برحق، رهبران برحق و رهبران راستین الهی نیز است یعنی در مورد یک درجه پایین‌تر از امام معصوم است، انسان‌هایی که در راه خداوند، پرچم دین الهی را می‌گیرند و زیر نظر ولایت مطلقه الهی می‌خواهند اعاده حق کند و دین حق را برپا کنند. شخصیت‌های بزرگ در تاریخ اسلام و تشیع پیدا شده‌اند، در تاریخ شیعه پیدا شده‌اند، ائمه بزرگی که پرچم‌دار مکتب اهل بیت بودند.

این‌جا دیگر امام رضا(ع) در مورد امام معصوم نمی‌فرماید، می‌فرماید: “إنَّ العَبدَ”‌ یعنی یکی از بنده‌های خدا، هر بنده‌ای از بنده‌های خدا. “إنَّ العَبدَ إذَا اختارَهُ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ لاِمورِ عِبادِهِ” وقتی خداوند یک‌ بنده‌ای را انتخاب کند که او را رهبر عده‌ای از بندگان خودش قرار دهد یعنی انتخابش، انتخاب الهی باشد یعنی دست تقدیر خدا قرار گرفته باشد که او رهبری بنده‌های خدا را گرفته باشد و خود او هم جزء اولیای خدا باشد نه این ‌که با قدرت و با زور بر بندگان خدا بخواهد کمک کند بلکه خداوند او را انتخاب کرده و شرایطش را قرار داده و تقدیر الهی این بوده که رهبری عده‌ای از بندگان خدا به ‌عهده او باشد “إنَّ العَبدَ إذَا اختارَهُ اللّه ُعَزَّوجَلَّ لاُِمورِ عِبادِهِ شَرَحَ لِذلِکَ صَدر” خداوند اولین کاری که می‌کند به او انشعاب صدر می‌دهد “وأودَعَ قَلبَهُ یَنابیعَ الحِکمَهِ ” خداوند سرچشمه‌های حکمت را بر قلب او جاری می‌کند “وألهَمَهُ العِلمَ إلهامًا” به او علم الهی را الهام می‌کند. سپس می‌فرماید که این آدم به‌ جایی می‌رسد که منطقش و حجتش، حجت قوی می‌شود و حرفی که می‌زند حرفی با منطق و محکم است به‌طوری‌که انسان‌ها قبول می‌کنند و انسان‌های عاقل و انسان‌های حق‌طلب این حرف را می‌پذیرند و به دلشان می‌نشیند. بعد می‌فرماید خداوند این انسان را تایید و تصدیق می‌کند و او را از این ‌که به گناه و خطا مبتلا شود باز می‌دارد یعنی یک عصمتی در ظله عصمت الهی پیدا می‌کند. خیلی روایت عجیبی است وقتی انسان این روایت را می‌خواند اصلاً یک حالت اعجاب و عظمتی از فهم مطالب عالیه و حکمت عالیه الهی به قلب او می‌تابد و جاری می‌شود. امام می‌فرماید: اگر کسی بنده‌ای از بندگان خداوند مقدر بکند که او امور بندگان خدا را به‌ عهده بگیرد خداوند به او عصمتی می‌دهد.

متصل شدن به سلسله علمای ربانی، تنها راه نجات

این همان بحثی است که ما تحت عالم ربانی در کانون علم و دین و جلساتمان مطرح می‌کنیم. عالم ربانی عالمی است که به خدا متصل است، عالمی است که غرق در معارف الهی است، عالمی که نسبت به دنیا و ذخایر دنیا و مقامات دنیایی علاقه‌ای ندارد بلکه اگر رهبری و مدیریت جامعه را به دست گرفته براساس یک تکلیف الهی است که حالا یا این تکلیف الهی را علمای بزرگ بر دوشش گذاشته‌اند یا اگر خودش این تکلیف الهی را احساس کرده است مورد تأیید علما و اولیای الهی است. در غیر این صورت هر کسی نمی‌تواند بگوید که من احساس تکلیف می‌کنم، من احساس وظیفه می‌کنم! باید این خصوصیت در او باشد که اگر احساس تکلیف کرده، آن احساس تکلیف مورد تأیید علمای ربانی و علمای الهی باشد. چنین شخصی ولی خداوند و عالم ربانی می‌شود. کسی که از طرف خداوند مورد تایید است، مورد تصدیق است و خطایی نمی‌کند، اشتباهی نمی‌کند و یک عصمت الهی و معصومیتی از جانب خداوند پیدا می‌کند و عرفان مقربین در مباحث خود تمام حرفش با ملت مسلمان، با کسانی که دنبال حقیقت هستند، دنبال عدالت هستند، دنبال سعادت ابدی هستند، این است که باید بگردید و علمای ربانی را که در سلسله اولیاء هستند پیدا کنید؛ عده‌ای از علمای ربانی در سلسله زمان هستند و یک عده‌ای از آن‌ها در سلسله مکان هستند. علمایی که در سلسله زمان هستند از همین علمایی هستند که اساتیدشان و اساتید آن‌ها و اساتید آن‌ها و…  همین‌طور در طول تاریخ عقب بروید به معصومین(ع) می‌رسید، به سلسله طلایی به یک سلسله جلیله؛ یک سلسله حالا به تعبیر ما ذهبیه. یک سلسله نورانی از علمایی بودند که اهل تقوا بودند، اهل عبادت بودند، اهل اخلاص بودند، اهل علم بودند، اهل نصیحت و خیرخواهی برای عبادالله و بندگان خدا بودند، از علمای کنونی، مراجع بزرگ و قبل از او امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه و قبل از او شخصیتی مثل آیت‌الله بروجردی، مثل بزرگان دیگری که بوده‌اند همین‌طوری گرفته می‌شود می‌رود تا شیخ انصاری و از آن طرف به بحرالعلوم و از آن طرف علامه حلی و شهید اول و شهید ثانی و به سیدبن‌طاووس و شیخ طوسی و به شیخ مفید و همین‌طوری می‌رود تا می‌رسد به کسانی که با امام معصوم(ع) زندگی می‌کردند و از طرف امام معصوم نیابت داشتند مثل عبدالعظیم حسنی و امثال این‌ها که علمایی بوده‌اند که مأمور بودند و وکالت داشتند، وکالت در امور اموال داشتند، وکالت در علم حدیث داشتند، وکالت در فتوا داشتند. این‌ها کسانی بودند که در زمان ائمه بودند و تعدادشان هم کم نبود.

خود این‌ها یک سلسله طلایی در طول زمان است، یک سلسله مکانی هم الان است یعنی علمایی که وصل هستند به ولی‌فقیه و وصل هستند به آن عالم ربانی که پرچم‌دار امام‌ زمان در این زمان است و او هم مورد تأیید علمای بزرگ و مورد تأیید مراجع مسلم، نه مراجع خودساخته و مراجع انگلیسی یا مراجعی که خودشان مدعی هستند، مراجع مسلم که اهل علم و اهل فضل آن‌ها را تایید می‌کنند. منظورمان از سلسله مکانی همین است یعنی در این زمان هستند و ما با آن‌ها ارتباط مکانی داریم. وصل شدن به سلسله علمای ربانی راه نجات و راه سعادت است و اگر شما امروز می‌بینید که جامعه ما ملتهب است و عده‌ای تحت عنوان شورشگری و آشوبگری و مطالبات حیوانی، مطالبات غیرانسانی شلوغ می‌کنند و ناامنی می‌کنند علت این است که وصل نیستند، منابع اطلاعاتی آنها ضعیف است. این افراد به منابع اطلاعاتی صحیح وصل نیستند و اطلاعات غلط و بمباران اطلاعاتی و شایعات و دروغ زندگی آنها را پر کرده و گمراه هستند و حداقل تعریفی که می‌شود گفت این است که این افراد ناآگاه هستند «و أکْثَرُهُم لا یَعْقِلُونَ» «و أکْثَرُهُمْ لا یَشْعُرُونَ» شامل انسان‌هایی می‌شود که منبع اطلاعاتی ندارند و اطلاعاتشان ضعیف است و چون ضعیف است شیاطین با دروغ و شایعه فکر این‌ها را اشغال می‌کنند و کسی که فکرش در اختیار شیطان قرار گرفت این همان کسی است که گمراه می‌شود زیرا به منابع اطلاعاتی صحیح وصل نیستند، به علمایی که اگر خبری می‌دهند حتما براساس علم است، حتما بر اساس تحقیق است، حتما براساس مطالعه است. لذا وقتی ارتباط با علمای ربانی قطع شود و افراد تحت تسلط افراد دروغ‌گو و تهمت زن، افراد مکار و افراد حیله‌گری مثل معاویه و عمروعاص و این‌هایی که در طول تاریخ توده‌ها و انسان‌های غافل و انسان‌های گمراه را به جهنم می‌کشاندند و تحت تبعیت خودشان درمی‌آوردند و با ائمه برحق مبارز می‌کردند، قرار می­‌گیرد. جهل مردم را وسیله قرار می‌دادند هم برای مبارزه با ائمه‌ی حق و هم برای نابودی خود این‌ها، برای این ‌که آن‌ها را به جهنم و به عذاب الهی متهم می‌کردند.

نتیجه عدم اتصال به علمای ربانی

یک مثالی است در عربی می‌گوید: هر وقت کلاغ هدایت کننده یک گروهی باشد آنها را به طرف لاشه سگ می‌برد، وقتی کسانی به دنبال یک کلاغ بیفتند و کلاغ یک قومی را هدایت کند آنها به آن چیزی می‌رسند که غذای خود کلاغ است، لاشه سگ. این یک مسئله طبیعی است کسانی که به دنبال اهل دنیا، به دنبال طاغوت و به دنبال شیاطین می‌روند؛ درنهایت سر از حکومت ظالم یزیدیان درمی­‌آورند، آخر و عاقبتشان مبتلا شدن به افرادی مثل یزید می‌شود، این‌ها حاکم می‌شوند و ائمه و امامان برحق که هدایت انسان را می‌خواهند، برکنار می‌شوند. امروز بهترین راه برای به یقین رسیدن بر این مسئله همین است که بررسی شود که ریشه این ناامنی‌ها، مشکلات، شورش‌ها، ضرباتی که به کشور می‌خورد، چیست؟ کشوری که دارد دستاوردهای خوبی به دست می­‌آورد و دارد به پیشرفت‌های خوبی می‌رسد، دچار یک اتفاقاتی می‌شود که باعث آبروریزی در سطح جهان و لطمه‌های سنگین مالی و اقتصادی می‌شود و لطمه می‌خورد. علت این است که عده‌ای که شعور ندارند، عده‌ای که فهم ندارند تحت تاثیر تبلیغات و بمباران اطلاعات غلط و شایعات و دروغ­‌پراکنی و تحت تاثیر احساسات قرار می‌گیرند. وقتی که انسان عقل نداشته باشد، احساساتش تحت تاثیر القائات شیطان قرار می­‌گیرد.

تفاوت شورش با انقلاب چیست؟ انقلاب یعنی انسان حرف دارد، انسان دلیل دارد، انسان مطلب دارد، انسان طرح دارد، انسان برنامه دارد، انسان رهبر دارد، گروهی آگاه و اندیشمند برنامه‌ریزی دارند. شورش می‌شود هیچی، معلوم نیست که چه می‌خواهند و معلوم نیست که کی دارد حرف می‌زند از کجا آمده و فقط عصبانی است و وحشی‌گری می­‌کند و این خطرناک است.

به ابن‌سینا گفتند چرا از گاو می­‌ترسی؟ گفت برای این که گاو شاخ دارد، خر با گاو هر دو نمی‌فهمند ولی گاو شاخ دارد و شاخ داشتن یعنی همین توده‌هایی که ناآگاه باشند ولی قدرت داشته باشند می‌توانند چه کار کنند؟ می‌توانند امام حسین‌ها را بکشند، می‌توانند امیرالمؤمنین‌ها را خانه‌نشین کنند، می‌توانند در طول تاریخ دوازده امام را به شهادت برسانند. توده‌های ناآگاه آلت دست شیاطین هستند چون شیاطین تقوا ندارند و با دروغ و حیله هر کاری را می‌کنند.

اگر این سوال پرسیده شود که چرا ائمه برحق در تاریخ همیشه از نظر ظاهری شکست خورده‌اند ولی امام‌های باطل پیروز شدند؟ یکی از علت‌های آن همین است چون امام‌های باطل تقوا ندارند، دروغ می‌گویند، فریب می‌دهند، حیله‌گری می‌کنند ولی امامان برحق دروغ نمی‌توانند بگویند، نمی­‌توانند فریب بدهند، باید اطلاعات صحیح بدهند و اگر اطلاعات صحیح نداده‌اند، اطلاعات دروغ نمی‌سازند لذا امام­‌های باطل مردم را فریب می‌دهند، علت دیگر این است که ائمه برحق دنبال سعادت ابدی انسان‌ها هستند ولی ائمه باطل به ‌دنبال سیر کردن و فریب دادن شکم و شهوت انسان‌ها هستند. بسیاری از این جوانانی که تحت تأثیر این‌ها قرار می‌گیرند و شلوغ می‌کنند، می‌گویند که به ما گفتند که اگر شما این کار را بکنید ما به شما پناهندگی می‌دهیم، می‌آیید کشور ما و آن‌جا همه‌چیز آزاد است خصوصا آزادی جنسی برای جوانی که غرق شهوت است که برود و بتواند عیاشی کند.

مسئله امروز

لذا این می‌شود شورشگری و یک حرکت صرفاً احساساتی و بدون فکر. شما می‌بینید که می‌گویند آزادی! خب آزادی به چی؟ بعد می‌گویند که چرا حرف ما را گوش نمی‌کنند! خب حرف شما چی هست؟ اول این‌ که شما کی هستید و کجا هستید؟ چه کسی نماینده شما هست؟ چه حزبی، چه گروهی و چه پرچمی؟ این‌ها خودشان همدیگر را قبول ندارند، نه کومله دموکرات را قبول دارد، نه دموکرات کومله را قبول دارد، نه منافق و مجاهد و سلطنت‌طلب و … هیچ کدام همدیگر را قبول ندارند. یک شخصی که حرف منطقی بزند در بین این‌ها نیست نه در خارج و نه در داخل. در داخل نماینده اصلاح‌طلب آمد و شروع کرد به صحبت کردن که جز فریب و هوچی‌گری هیچ ‌چیزی نداشت. این‌ها نمی‌توانند نماینده یک حرف حق باشند، چرا؟ همه این‌ها برمی‌گردد به این‌ که وقتی کسی رهبری صحیح نداشته باشد، کسی وصل به علمای دلسوز و کسانی که بنده‌های خوب خدا هستند و خیر و صلاح انسان را می‌خواهند نباشد، وصل می‌شود به شیاطین چه بخواهد چه نخواهد.

همه انسان‌های جهان یا تحت رهبری خداوند هستند یا تحت رهبری شیطان. اگر تحت رهبری خدا هستیم آن موقع حرفی برای گفتن داریم اما اگر تحت رهبر شیطان هستیم، همان می‌شود که هر کس که کلاغ راهنمای او باشد آخر او را به لاشه‌ی سگ می‌رساند، به چیزی نمی‌رساند نابودش می‌کند در تاریخ معاویه و یزید را ببینید، همین تاریخ کربلا مُسَلم است، وعده‌هایی که به هر کسی می­‌دادند و می‌گفتند سی هزار سکه طلا می‌دهیم اگر به کربلا بیایی و حسین را بکشی. به صدها نفر وعده داده بودند، به آن‌ها قول داده بودند ولی هیچ کدامشان یک سکه طلا نصیبشان شد! نه مُلک ری برایشان ماند و نه ملک یکی از قریه‌ها و روستاهای کوفه و عراق، هیچی برایشان نماند و فریبشان دادند. حجار بن ابجر با دیگری صحبت می‌کرد و می‌گفت آخر تو که طرفدار امیرالمؤمنین بودی، تو که همیشه در کوفه از امیرالمؤمنین دفاع می‌کردی، چرا رفتی به طرف یزید؟ تو چرا رفتی به‌طرف معاویه؟ شخص مقابل گفت تو چرا رفتی؟ گفت واقعیت این‌ که معاویه به من قول داد که اگر به او بپیوندم دخترش را به عقد من درمی‌آورد گفت اتفاقاً به من هم این قول را داده. معاویه به ده‌ها نفر قول می­داد که اگر تو این کار را انجام بدهی دخترم را به تو می­‌دهم. این روش شیاطین، ائمه کفر و ائمه ضلالت و ائمه شیطانی هست که این‌طوری انسان­ها را گمراه می­‌کنند و انسان باید در این حوادث یقین داشته باشد، این‌ها تجربه خیلی خوبی است از این شعار شما که می‌گویید تنها راه نجات وصل شدن به اولیاء خدا است، در فتنه‌­ها و در جاهایی که آنچنان فضا را مشوّش می‌کنند که انسان حق و باطل را نمی­‌تواند تشخیص بدهد. الان بسیاری از جوان‌های ما بسیاری از مردم ما واقعاً گیج هستند، آنچنان مغلطه می­‌کنند، آنچنان مسئله حق و باطل را قاطی می­‌کنند که افراد نمی­‌توانند تشخیص بدهند، آنچنان جوّ تبلیغاتی درست می­‌کنند که افراد گیج می‌شوند. الان بسیاری از جوان‌های ما را از نظام اسلامی متنفر کردند.

یکی از راه‌های ایجاد عشق چیست؟ اگر انسان می­‌خواهد عاشق خدا شود، راهش ذکر است! ذکر عشق می­‌آورد. شما یک موجود خبیث را در نظر بگیر، فقط خوبی‌های او را بگو، بعد از یک مدت می­‌بینی شخص به او علاقه‌‌مند می‌شود، یک انسان خوب را بردار فقط مشکلات او را بگو، بعد از یک مدت می­‌بینی که آن جوان نسبت به آن آدم خوب بدبین می شود و  در او تنفر ایجاد می­‌شود. ذکر یعنی تکرار یک مطلب، تکرار یک مفهوم، تکرار یک مضروب، مدام تکرار کن، تکرار کن، اثر می­‌گذارد.

امروز نظام اسلامی دارد با فساد مبارزه می­‌کند ولی آنقدر گفتند که در نگاه مردم این‌طور به نظر نمی­‌رسد. خودِ ما هم مقصر هستیم! نباید بگوییم که ما مقصر نیستیم، نظام اسلامی نباید بگوید که همه‌­اش تقصیر دشمن است، ما یا مقصر هستیم یا قاصر، یا این نظام می‌توانسته این کار را نکرده یا نمی‌توانسته. بالاخره چهل سال یک کشور دست ما بود، این کشور صدا و سیمای آن دست ما بود، سازمان تبلیغات آن دست ما بود، وزارت ارشاد آن دست ما بود، شورای انقلاب فرهنگی آن دست ما بود، آموزش و پرورش آن دست ما بود، آموزش عالی آن دست ما بود، این ها دست ما بود و چرا به اینجا رسیده که ریزش­‌ها بیشتر از رویش‌­ها است؟ چرا؟ چون دولت‌هایی که آمدند نتوانستند کار کنند، حالا یا قاصر یا مقصر، یا دست‌هایی در کار بوده، به نظر می‌رسد این طوری بوده است، نتوانستند. چرا نسل جدید ما باید این‌طوری باشد که نفهمد اسلام چیست؟ نفهمد دشمن او چه کسی است؟ دشمن شناس نباشد، نفهمد که این‌ها بازی دشمن است، چرا؟ آدم بعضی­‌ها را می­‌بیند نماز می­‌خواند، قاری قرآن است، جوان است، حجاب دارد ولی دارد در زمین دشمن بازی می­‌کند، در زمین بی­‌دین­ها بازی می‌­کند، در زمین حزب کموله دموکراتی که کافر هستند خدا را قبول ندارند، بازی می‌کند، چرا؟ چون ما نتوانستیم! مسئولان ما هم باید به این مسئله توجه کنند و متاسفانه سیستم اداری و سیستم تربیتی در دهه‌­های قبل و دولت‌های قبل کوتاهی کردند و خلاف کردند و خطا کردند. حالا جالب است بعضی­‌های آن‌ها یعنی آن رئیس جمهوری که بی بندوباری را در این کشور گسترش داد حالا آمده طرفدار شده!

من یادم نمی‌رود که آن دادستان انقلاب که بعدها خودش مدعی شد و آمد و گفت که او در همین میدان امام حسین یک عده جوان را جمع کرد و ریختند در همین خیابان ولیعصر و زن‌­ها و دخترهای بی­‌حجاب را به طرز بسیار بدی مورد لطمه و ضرب و شتم قرار دادند، همین آقا بعدها گفته بود که جوان­‌ها را آزاد بگذارید. تو این کار را کردی، تو چقدر افراد را از انقلاب متنفر کردی، این‌ها متاسفانه هنوز هستند. اگر بتوانید ثابت کنید که گشت ارشاد رفتار بد می­‌کند، اگر بتوانید ثابت کنید که در نیروی انتظامی کسانی هستند که با جوان‌ها بد رفتار می‌کنند، اگر کسی عقل داشته باشد می­‌فهمد که او نفوذی است، او ضد نظام است، او ضد اسلام است. مگر می­‌شود نظام اسلامی، رهبر اسلامی رفتارهایی بکند که عمداً باعث بشود جوان­‌ها نسبت به دین تنفر پیدا کنند؟ حتماً کسی که این کار را می‌کند یک ذره عقل ثابت می‌کند که او نفوذی است. بعد تو که جوان هستی و از آن نفوذی ضربه خوردی، می آیی در جهت خواسته آن نفوذی کار می‌کنی؟ همان کسی که با تو که جوان هستی بد برخورد کرده است، همان کسی که با تو که مسلمان هستی در ارگان­‌ها بد رفتار کرده و نفوذی بوده و این کار را کرده که تو را متنفر کند، داری در زمین او بازی می‌­کنی. مگر می‌شود کسی فطرت پاک انسانی داشته باشد و از نظام اسلامی تنفر پیدا کند؟ از بس که بمباران کردند، از بس که بد گفتند، از بس که طوری جلوه دادند که همه جا فساد است، همه دزد هستند، همه دارند می­‌خورند و می­‌برند، این بمباران در ذهن جوان­‌ها اثر می­‌گذارد، لذا می‌بینیم مومنِ متدینِ نمازخوان است ولی دارد در زمین دشمنان اسلام و دشمنان بشریت بازی می‌کند.

مظلومیت شیعه در طول تاریخ

عزیزانِ من این را یادتان باشد هزار و چهارصد سال شیعه مظلوم بود، هزار و چهارصد سال ائمه ما را با فجیع­‌ترین وضع کشتند، علمای ما را با بدترین وضع کشتند، هزار و چهارصد سال بچه‌های شیعه را میان جِرز دیوارها کشتند و قتل عام کردند، در طول تاریخ یکی از آنها کربلا است، یکی از آنها واقعه حرّه است، در واقعه حرّه یزید سه روز مدینه را قتل عام کردند، اصحاب پیغمبر، یاران خاص پیامبر را مُهر بردگی زدند، داغ بردگی زدند به گردن آن‌ها که این‌ها برده یزید هستند! سه روز فرمانده یزید اعلام کرد که آزاد، هر کاری می­‌خواهید بکنید! تجاوز کردند به زن­‌های صحابه پیامبر، تجاوز کردند به زن‌­های مسلمان، بچه‌های مسلمان را کشتند. در یک روایت هست که سرباز شامی وارد شد دید یک خانمی دارد بچه‌­اش را شیر می‌­دهد، گفت طلایی چیزی داری به من بده گفت ندارم، پای بچه را گرفته از زیر سینه مادر کشید، بچه شیرخواره را کشید گفت اگر به من طلایی ندهی من مغز این بچه را به دیوار می­‌کوبم. آن زن صدا زد می‌دانی این بچه چه کسی است؟ این بچه فلان صحابه پیامبر است. سرباز عصبانی شد و مغز بچه را زد به دیوار، مغز بچه در سینه آن زن متلاشی شد. پیرمردها را گرفتند آن­هایی که اصحاب خاص پیامبر بودند را بردند پیش یزید گردن آنها را به علامت بردگی داغ زدند. این واقعه حرّه دو سه سال بعد از واقعه عاشورا اتفاق افتاد.

عبدالله عمر که از یاری امام حسین سر باز زد، وارد شد، حجاج بن یوسف نشسته بود. گفت من تسلیم هستم من غلام شما هستم. حجاج بن یوسف پای خود را دراز کرده بود گفت اول بیا اینجا ببینم، پای من را ببوس! آمد پای او را بوسید اعلام بردگی کرد او را نکشت. عبدالله بن عمر کسی بود که ادعای خلافت داشت یعنی می‌­گفت من باید خلیفه بشوم، کسی که یاری امام حسین را نکرد به این جا رسید.

چرا امامان آخرِ ما در سنین جوانی کشته می‌شدند؟ امام جواد، امام هادی، امام عسکری، به این علت که خفقان زیاد بود. چرا در پادگان نگه داشته می­‌شدند؟ زیرا خفقان زیاد بود. آن قدر شیعه کشتند و بعد از آن هم همین‌طور، علمای دیگر هم همین‌طور شهید اول، شهید ثانی، شهید ثالث، این شهدای آل ابی طالب، شهدای علمای ما، هزار و چهارصد سال این شیعه در ظلم بود حالا بعد از هزار و چهارصد سال یک حکومتی آمده که منزلت شیعه را پاس می­‌‌دارد، تمام دنیا بر علیه او قیام کردند، تمام دنیا! الان نگاه نکنید شوروی تسلیم ما شد، در ابتدای انقلاب شوروی علیه ما بود. شوروی به صدام میگ داد شوروی از صدام حمایت کرد، همین چین هم همین طور، تمام دنیا علیه ما بودند منتهی این انقلاب ماند و به برکت خدا پیشرفت کرد. الان در جهان قدرتی شده، در منطقه قدرتی شده، دشمن دارد، تحریم‌ها دارد شکست می­‌خورد، تحریم‌ها به بن بست رسیده است. با ورود کشور ما در سازمان شانگهای یک ضربه سنگینی به تحریم‌ها خورد، آمریکا به بن بست رسیده دشمنان ما به بن بست رسیدند، اسرائیل صهیونیست به بن بست رسیده، فلسطین بیدار شدند. بعد جوان‌های ما متوجه نمی‌شوند، مردم ما متوجه نمی‌شوند، نمی­‌دانند چه چیزی می­‌خواهند، هیچ معلوم نیست چه چیزی می­‌خواهند، نه اکثریت هستند نه اقلیت هستند، فقط روی تبلیغات تنفرانگیزی که درست کردند دارد این‌طوری می­‌شود. این به خاطر همین است که ملت ما و جامعه ما و دولت ما و نظام ما متاسفانه نتوانسته این را برای ملت ما جا بیندازد که عزیزان ما اگر می­‌خواهید مومن واقعی باشید باید به اولیاء الهی وصل بشوید. کسانی در لباس روحانیت در لباس اسلام در لباس حزب اللهی دارند با این تِز و با این تفکر مبارزه می­‌کنند. این تجربه خوبی است برای شما که به این مسئله ایمان بیاورید.

پرسش و پاسخ

سوالی پرسیده بودند که این که مداح‌­ها در روضه­‌ها به مسائلی اشاره می‌­کنند که هیچ کدام مدرک تاریخی معتبری ندارند و برای این که حالی در مجلس ایجاد کنند این مطالب را می­‌گویند، اشکالی ندارد؟

پاسخ این که در این مسائل باید به عالم ربانی، به عالمین محقق و محققینی که در تاریخ و در کتاب و سنت خدا تحقیق می‌کنند رجوع کرد و باید فرق حقیقت و داستان را فهمید. پروین اعتصامی یک شعری دارد در مورد نخ و سوزن:

در دست بانویی به نخی گفت سوزنی

 کای هرزه گرد بی سر و بی پا چه می­‌کنی؟

پروین اعتصامی می‌خواهد یک مطلبی را بگوید لذا آن را در قالب داستان بیان می­‌کند والا سوزن با نخ هیچ وقت صحبت نمی‌کند. یا مثلاً شمع و پروانه با هم صحبت می­‌کنند:

شبی یاد دارم که چشمم نخفت

 شنیدم که پروانه با شمع گفت
 

یک شعری هم گفتند که:

به جغدی بلبلی گفتا، تو در ویرانه جا داری
 
 من اندر بوستان بر شاخه سرو آشیان دارم

این که اتفاق نیفتاده، داستان است. این شاعر یک شعری گفته بعد جغد به بلبل می­‌گوید:

گذشتم از گل احمر پس از مرگ علی اکبر

 به دل، داغ غم ناکامی آن نوجوان دارم

یک شاعری شعر قشنگی گفته، عوام الناس و افراد بی سواد همان‌هایی که تا یک چیزی می‌شنوند که مثلا یک دختری در نیروی انتظامی سکته کرده و از دنیا رفته، زود می‌­گویند: پس معلوم می‌شود که شکنجه بوده! این عوام الناس گمان می‌کنند قبل از کربلا جغدها در باغ­ها و بوستان­‌ها بودند بعد از آن دیگر به خرابه رفتند.

مسئله ضامن آهو بودن امام رضا هم همین‌طور است، تاریخ مستندی ندارد، یک چیزی که هست مستند است در مورد امام سجاد هست و از آن مستندتر در مورد امیرالمومنین است. امیرالمومنین وقتی به شهادت رسیدند امام حسن و امام حسین قبر امیرالمومنین را مخفی کردند چون دشمنان دنبال این بودند که ایشان را از قبر دربیاورند و آتش بزنند و قبر را از بین ببرند! همان‌طور که قبر فاطمه زهرا مخفی بود، قبر امیرالمومنین هم مخفی بود. در بعضی روایت­‌ها هست که محل دفن امیرالمومنین نزدیک محل قبر حضرت آدم و حضرت نوح بوده که شما در زیارت می‌گویید السلام علیک و علی آن دو پیامبری که در جوار تو هستند، امیرالمومنین را اینجا دفن می‌کنند و به هیچ کس هم نمی‌گویند و قبر امیرالمومنین سالیان سال از ترس دشمنان مخفی بوده تا زمان امام صادق(ع). امام صادق(ع) قبر را به شیعیان خودش معرفی می‌کند، آنها هم یک علامتی می­‌گذارند و فقط به صورت خصوصی افراد خاصی می­‌آمدند و آنجا زیارت می­‌کردند. این اتفاق می‌افتد تا زمان هارون الرشید، می‌گویند هارون الرشید در یک سفری برای شکار، سگ­های شکاری را رها می کند می­‌روند دنبال چند تا بچه آهو، این آهوها فرار می‌کنند این سگ‌ها دنبال آن‌ها می­‌کنند، تپه­‌ای و آهوها آن بالا می‌­روند. این سگ‌ها اطراف این تپه را می‌گیرند ولی بالا نمی‌­روند، فقط می­ایستند و پارس می­‌کنند و بعد می­‌نشینند. چند بار این اتفاق تکرار می‌­شود. هارون‌الرشید و یاران او تعجب می‌کنند می‌گویند این چیست که این آهوها بالای این تپه می‌­روند ولی سگ­ها نمی­‌روند، سگ­ها پایین تپه می‌ایستند و برمی‌گردند؟ می‌­گویند بگردید افراد بومیِ اینجا را پیدا کنید و می­‌گردند آنجا چند تا شیعه بودند می‌­پرسند آنها می‌گویند که شما این معجزه را دیدید، اینجا قبر امیرالمومنین است!

در واقع ضامن آهو چه کسی بوده است؟ اولین ضامن آهو امیرالمومنین بوده، این داستان ضامن آهو برای امیرالمومنین است. این صحت دارد، این در تاریخ موثق نقل شده ولی برای شما این‌ها را نگفتند، شما همیشه داستان امام رضا را شنیدید.

در هر صورت گاهی مواقع در نقل آن اشتباه شده و گاهی مواقع زبان حال بوده است. به عنوان مثال این که گفتند حضرت زینب به سر بریده امام حسین گفت که من جدم را از دست دادم تحمل کردم، پدرم را از دست دادم تحمل کردم، مادرم را از دست دادم تحمل کردم، ولی فکر نمی­‌کردم سرِ تو را بالای نی ببینم. این هم یک شعری هست که از قول حضرت زینب گفته شده است. می­‌خواهد بگوید که همه چیزها را می­‌دانستم، همه چیز را تحمل کردم، یک زبان حال است. زبان حال­‌ها اشکالی هم ندارد، اگر اهانت نباشد، اگر دروغ نباشد. مثلاً زبان حالی که حضرت زینب سر خود را زد به محمل و خون آمد، این نشان دهنده بیتابی کردن حضرت زینب است که این خلاف وصیت امام حسین است، این‌ها را نباید گفت.

درباره ی n.majd

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *