معماری
خانه / سخنرانی ها / متن سخنرانی / ضرورت و اثرات ارتباط با علمای ربانی

ضرورت و اثرات ارتباط با علمای ربانی

۱۵/۰۱/۱۴۰۲

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّه‏ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الحمدلله رب العالمین و صلی اللّه علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‌الله فی السموات و الارضین

موضوعاتی که در این مطلب به آن اشاره شده است، عبارتند از:

  • مقدمه
  • علت افسردگی و خستگی انسان‌ها
  • ضرورت و اثرات ارتباط با علمای ربانی
  • وظیفه انسان در زمان پیدا نکردن یک استاد و یک عالم ربانی
  • وظیفه و اهتمام اصلی هر انسان در دوران غیبت
  • نحوه برخورد با یک فرد غیرمومن

مقدمه

سال نو و تقارن این دو بهار یعنی بهار طبیعت و بهار قرآن بر شما مبارک باشد. ان‌شاءالله سالی پر از نور و معنویت و انس با قرآن و درک مفاهیم قرآن و معارف الهی و معنوی برای همه‌ ما باشد. ان‌شاءالله نماز و روزه و طاعات و عباداتتان قبول باشد و خداوند در این ماه و باقی‌مانده از این ماه به همه ما توفیق لذت از مناجات خودش را عنایت بفرماید و به ما قلب سوزان و ایمان روزافزون عنایت بفرماید.

قصد داشتم چیزی بگویم فکر کردم شاید برایتان سخت باشد برای همین گفتم همان قلب پر از ایمان که همه دوست دارید. چون بعضی چیزها ظرفیت می‌خواهد. مثلاً در قرآن می‌فرماید: کسانی که ایمان ندارند از حیوان پست‌تر هستند، کسانی که ایمان ندارند بدترین جنبندگان هستند. در آیه ۲۲ از سوره انفال می‌فرماید: ” إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ” یعنی کسی که ایمان ندارد، کسی که دین ندارد، کسی که به خدا اعتقاد ندارد نمی‌شود گفت مثل حیوان است، خیلی پست‌تر از حیوان است. می‌فرماید: بدترین جنبندگان؛ یعنی هرچیزی که در عالم می‌جنبد و تکان می‌خورد و پست‌ترین و بدترین حیوانات و موجودات. می‌فرماید: کسی است که به خدا ایمان ندارد از آن‌ها هم بدتر است.

بنده گفتم کسانی که دین ندارند و ایمان ندارند حیوان هستند؛ یکی گفت که بله درست است اما ما نباید اینطور بگوییم… این حرف را قرآن می‌گوید، ما به‌ همه می‌گوییم قرآن بخوانید و بعد خودمان این حرف را نگوییم! گفت نباید این حرف را بگوییم زیرا ناراحت می‌شوند و به قول امروزی‌ها دوقطبی ایجاد می‌شود. این حرف‌ها یعنی چه؟! دو قطبی یعنی چه؟! دو قطبی از اول تاریخ بوده است‌، جریان حق و باطل از اول و همیشه بوده‌است. اولین خانواده‌ای که در عالم تشکیل شد دوقطبی بود؛ هابیل و قابیل دوقطبی بوده‌اند، در زمان صدر اسلام هم بوده است. در خانواده‌ها بوده‌ است و الان هم هست، جامعه نیز دوقطبی است. مگر می‌شود قبول نکرد یک عده حیوان، بی‌دین، لامذهب و کافر و پست‌تر از حیوان و یک عده هم متدین هستند، این یک واقعیت است، دوقطبی همیشه بوده و هست و همیشه هم جنگ بین حق و باطل وجود دارد. قرآن می‌فرماید: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ یعنی بدترین جنبندگان “الَذین لا یُومنون” و در جایی دیگر می‌گوید “الذین لا یَعقِلون” چون انسان‌هایی که دین ندارند به عاقبت، آخرت و به نهایت کار و دنیای بعداز مرگ خودشان فکر نمی‌کنند. آن‌ها حیوان هستند البته پست‌تر از حیوان هستند چون حیوانات حداقل تسبیح خداوند را می‌کنند. قرآن چنین می‌گوید. گاهی اوقات انسان بخواهد یک حرف‌هایی را بزند می‌ترسد، خواستم یک دعایی کنم ولی جلوی خود را گرفتم زیرا هر چیزی ظرفیت می‌خواهد، ان‌شاءالله خداوند به همه ما توفیق دهد.

علت افسردگی و خستگی انسان‌ها

ان‌شاءالله که امسال سال خوبی باشد و باید سعی کنیم در خدمت خود اخلاص داشته باشیم و ان‌شاءالله خدمتمان را روزبه‌روز بیشتر کنیم. مطلبی که امروز مورد بحث قرار می‌گیرد این است که در این تعطیلات چند مورد پیش‌آمده است و زمینه بحث فراهم شد؛ بعضی از افراد مؤمن گاهی دچار تحیر می‌شوند، خسته و مردد می‌شوند و نمی‌دانند باید چه‌کار کنند. از زندگی خسته می‌شوند، بی‌برنامه می‌شوند، دلشان می‌گیرد، علت آن این است که این‌ها در ارتباط با اولیا نیستند و وقتی‌که انسان در ارتباط با اولیا نباشد مثل انسانی است که به فرموده قرآن دچار کمبود هوا شده و نفسش تنگ می‌شود. وقتی انسان با اولیای خدا ارتباطش قطع می‌شود و با مؤمنین ارتباطش کم می‌شود و با اهل دنیا بیشتر ارتباط دارد، این حالات برای او ایجاد می‌شود. شاید علتش هم همین باشد که تعطیلات عید است و رفت‌وآمدها است، افراد که گاهی اوقات از همین سنخ حیوانات و لاابالی و لامذهب، در محل کار یا در محل زندگی با انسان ارتباط برقرار می‌کنند، کدورت آن‌ها و سیاهی زندگی آن‌ها در نفس ما هم ظاهر می‌شود و احساس می‌کنیم که دلمان گرفته و خسته‌ایم و امروز که بعد از چند هفته وارد جلسه شده‌اید حال خیلی‌ها بهتر می‌شود و احساس می‌کنید که نفس تازه‌ای می‌کشید، به‌خاطر این‌که فضا، فضای معنویت است و شما در این ایام از این فضا دور بوده‌اید.

ضرورت و اثرات ارتباط با علمای ربانی

انسان وقتی در دنیا است مثل این‌ است که در یک فضای پر از دود و گازوئیل زندگی می‌کند و نفس کشیدن برایش سخت است. خب این‌ افراد وقتی می‌پرسند که باید چه کنیم؟ به آن‌ها عرض می‌کنیم که باید به سلسله اولیا وصل شوید، باید با عالم ربانی ارتباط برقرار کنید و تماس بگیرید و سعی کنید با مؤمنین حقیقی و مؤمنان واقعی زندگی کنید و در آن فضا قرار بگیرید تا دچار آرامش شوید. انسانی که می‌خواهد در معنویت رشد کند حتماً باید جستجو کند و به‌سرعت یکی از علمای ربانی را پیدا کند و زیر نظر او خدمت کند. خصوصاً و بالاخص طلاب علوم دینی. طلاب علوم دینی خیال می‌کنند همین‌که وارد حوزه شدند و شروع به درس خواندن کردند دیگر کارشان تمام شد. نه! باید ارتباط روحی، روحانی و معنوی با علمای ربانی پیدا کنند درغیر این صورت دلشان می‌گیرد و خسته می‌شوند. در‌واقع اصل و وظیفه اول و مهم‌ترین وظیفه هر کسی که می‌خواهد در دنیا و در آخرت به سعادت برسد این است که باید دنبال اولیای خدا بگردد و با ایشان ارتباط برقرار کند، هرچند گاهی مواقع طول می‌کشد تا انسان یکی از اولیا را پیدا کند و به‌اصطلاح به دلش بنشیند و به قول ما سنخیتی با او پیدا کند تا در پرتو این سنخیت نفسی تازه کند، هوای خوبی بگیرد، فضای خوبی بر روحش حاکم شود. در این مدت باید چه کند؟ در این مدت اولین قدمی که برمی‌دارد باید این باشد که دستورات شریعت یعنی انجام واجبات و ترک محرمات را انجام دهد.

وظیفه انسان در زمان پیدا نکردن یک استاد و یک عالم ربانی

این اولین وظیفه او است تا زمانی که بتواند یک استاد و یک عالم ربانی پیدا و زیر نظر او خدمت و رشد کند باید دستورات شریعت را انجام دهد، با قرآن انس بگیرد، با روایت اهل‌بیت انس بگیرد، مطالعه کند، کتاب‌های حدیث را مطالعه کند، کتاب‌های دینی و کتاب‌های خوب را مطالعه کند، بعد از این دومین وظیفه این است که در خودش استعدادیابی کند، یعنی ببیند که در چه زمینه‌ای استعداد دارد به‌عنوان مثال: ” استعداد علمی، استعداد هنری، استعداد ورزشی، استعداد فنی” این چهار استعداد خیلی مهم است. انسان باید بداند که استعداد علمی او در چه رشته‌ای است، در چه رشته‌ای می‌توان خوب رشد کند؛ ریاضی، فیزیک، فقه، فلسفه و … باید استعداد علمی خودش را پیدا کند و در یک رشته علمی شروع به کار کند. استعداد هنری خود را پیدا کند و ببیند که در چه هنری می‌تواند کار کند؛ نقاشی، خط و … از همین هنرهای معمول چه هنری را می‌تواند انجام دهد، آن هنر را یاد بگیرد و خودش را مشغول کند و در زمان‌هایی که کار علمی نمی‌کند، کار هنری انجام دهد. سوم این‌که یک زبان را بتواند یاد بگیرد بعد از زبان قرآن که زبان عربی است بتواند یک زبان دیگر را یاد بگیرد، به قول معروف می‌گویند که زبان یک زندگی جدید است و انسان را از خستگی و روزمرگی درمی‌آورد.

خوب است انسان یک فن و مهارتی یاد بگیرد؛ مکانیکی تأسیسات، بنایی، معماری، گچ‌کاری و ..‌. . کارهای کامپیوتری سخت افزاری، نرم‌افزاری یاد بگیرد؛ بتواند استعداد خود را پیدا کند و خود را سرگرم کند تا این‌که دچار ناراحتی، افسردگی، خستگی و روزمرگی نشود و بنابراین دیگر لازم نیست پیش مشاور و روان‌شناس برود، خصوصاً آن‌هایی که روان‌شناسی غربی را خوانده‌اند و حرف‌های بی اساس و گاهی اوقات بعضی از آن‌ها راهنمایی‌های اشتباه و بی اساس انجام می‌دهند، خصوصا آن‌هایی که از تربیت اسلامی دور هستند راهنمایی غلط می‌کنند. بنابراین انسان باید خودش را استعدادیابی کند و ببیند که در چه رشته و هنر و ورزشی استعداد دارد و با این‌ها خودش را سرگرم کند که دچار افسردگی نشود تا زمانی‌که ان‌شاءالله بتواند یک ولی‌ از اولیای خدا، یک انسان باتقوا و کاملی را پیدا کند و بعد زیر نظر او خدمت کند.

بنابراین انسان تا زمانی‌که یک استاد و یک عالم ربانی را پیدا نکرده‌ است این‌طور نیست که تکلیفی ندارد، چرا تکلیف دارد، تکلیفش این است که بعد از این‌که به انجام واجبات و ترک محرمات توجه کرد، وظایفش را از روی رساله انجام داد، انس با قرآن هم داشت و اهل مطالعه کتب دینی هم بود، استعدادیابی کند و استعداد خودش را پیدا کند و ببیند در چه زمینه‌ای استعداد دارد. این موضوع خیلی مهم است، چرا؟ چون بعد از این‌که شما این کارها را کردید و به‌دنبال اولیا بودید، خداوند از طریق امام زمان یک ولی از اولیا را سر راه شما قرار می‌دهد البته به شرط این‌که به‌دنبال آن باشید. بنده این جمله از مرحوم قاضی را خیلی دوست دارم که فرمودند: “اگر کسی پنجاه سال به‌دنبال استاد بوده باشد عمرش تلف نشده است” این موضوع خیلی مهم است. ما بارها گفته‌ایم که بزرگ‌ترین وظیفه، به‌دنبال اولیا بودن است، همه کارها و همه واجبات یک طرف و به‌دنبال اولیا بودن، به‌دنبال امام بودن و در زمان ما به‌دنبال امام غائب بودن، در طرف دیگر. ما باید برای رسیدن به امام زمان(ع) تلاش کنیم، امروز در زمان غیبت تلاش برای رسیدن به امام‌ زمان ثواب کسی را دارد که می‌خواهد روز عاشورا خودش را به کربلا برساند‌، خیلی از اولیاء و شیعیان بزرگ در زمان کربلا در روز ظهر عاشورا موفق نشدند خودشان را برسانند، بسیاری از بزرگان شیعه، بزرگانی از اولیاء خدا، پیروانی از اصحاب امیرالمؤمنین که در پای رکاب امیرالمؤمنین آرزوی شهادت داشتند و شهید نشدند توفیق پیدا نکردند به کربلا برسند، در این موضوع عوامل مختلفی مؤثر بود از جمله دوری و سختی راه‌ها، خبررسانی و… بعضی‌ از آن‌ها دیر خبردار شدند و بعضی‌ از آن‌ها خبردار شدند نتوانستند خودشان را برسانند، امروز من داشتم شرح‌ حال شریحِ هانی را می‌خواندم، شُریحِ هانی از صحابه امیرالمؤمنین(ع) بود، از کسانی‌ بود که دل‌داده و شیفته امیرالمؤمنین بود، در سال هشتاد از دنیا رفت، سال هشتاد یعنی بیست‌ سال بعد از کربلا زنده ماند، زمان پیامبر صلوات‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم زنده بود، یعنی هم پیامبر را درک کرده بود و جزء صحابی می‌شد، هم امیرالمؤمنین را درک کرده بود، امام‌ حسن را درک کرده بود، امام‌ حسین را درک کرده بود و تا سال هشتاد یعنی تقریباً بیست‌ سال بعد از کربلا زنده بود و بعد هم در یکی از جنگ‌هایی که با کفار داشتند شهید شد. شخصیت بزرگی بود ولی توفیق پیدا نکرده بود در کربلا حاضر شود. این‌که انسان کوشش کند خودش را به کربلا برساند، بالاترین درجه است، هیچ مقامی بالاتر از این نیست که انسان دنبال این باشد که خودش را به کربلا، نه به کربلای امروز بلکه به روز عاشورا برساند که در رکاب امام‌ حسین شهید شود، این مقام بسیار بزرگی است حالا امروز اگر کسی دنبال این باشد که خدمت امام ‌زمان برسد و از خداوند هر روز، حاجت‌‌ خود را بخواهد که من توفیق داشته باشم که “اَللَّهُمَّ اَرِنی الطَّلعَه الرَّشیدَه وَالغُرَّه الحَمیدَه وَاکحُل ناظِری بِنَظَرَه مِنّی اِلَیه- دعای ندبه” یعنی آرزوی او این باشد که چشم او به جمال امام‌ زمان(ع) بیفتد، این مثل کسی است که آرزو دارد که خودش را به کربلای امام حسین(ع)برساند، ما باید روی این مسئله تلاش کنیم.

وظیفه و اهتمام اصلی هر انسان در دوران غیبت

ما باید این آرزو را داشته باشیم و برای این مسئله تلاش کنیم که قبل از این‌که عمر ما تمام شود به محضر امام‌ زمان (ع) برسیم و از او خدمت و دستور بگیریم که برای سبک زندگی‌ِ خود و بقیه‌ عمر چه‌کار کنیم؟ چه خدمتی بکنیم؟ خدمت به امام‌ زمان این‌قدر ارزش دارد که امام‌ صادق(ع) می‌فرمود: ” اگر من خدمت ایشان برسم و اگر ایشان را ببینم و ایشان را درک‌ کنم، تمام عمر به ایشان خدمت می‌کنم” این نشان دهنده این است که اگرچه ” کُلُّهُم نُورُ وَاحِد- زیارت جامعه کبیره” اما  قام و رتبه امام‌ زمان(ع) به یک معنا از ائمه دیگر بالاتر است حالا اگر نگوییم همه ائمه، خصوصاً امیرالمؤمنین که قطعاً مقام‌ ایشان از امام‌ زمان بالاتر است ولی ائمه‌ دیگر می‌گویند ما خدمت کنیم یعنی ما خادم بشویم و او مخدوم ما باشد و ما زیر نظر او کار کنیم! این خیلی مسئله‌ بزرگ و مهمی است. بنابراین ما باید خود را برای خدمت به ایشان آماده کنیم.

ما ان‌شاءالله باید در این مسیر قدم برداریم، واجبات را انجام دهیم، محرمات را ترک کنیم و بعد استعدادیابی کنیم و استعداد خود را پیدا کنیم که ما در چه زمینه‌ای می‌توانیم موفق شویم که وقتی خدمت یک ولی‌ از اولیاء خدا رسیدیم در آن زمینه بگوییم آقا ما در این زمینه می‌توانیم به شما خدمت کنیم و در این زمینه سرباز شما باشیم. استعداد و استعدادیابی خیلی مهم است. هر وقت این‌طوری باشید مطمئن باشید خداوند و امام زمان (ع) شما را بدون جواب نمی‌گذارنند و رها نمی‌کنند و اولیاء خود را برای شما می‌فرستند، وقتی اولیاء آمدند و شما هم یک ولی‌ از اولیاء خدا را پیدا کردید و زیر نظر او خدمت خالصانه و مخلصانه کردید، امتحان می‌شوید و اگر در آن خدمت موفق بودید، بالاتر می‌آیید.

همین شُریح هانی که عرض کردم در جنگ صفین از فرماند‌‌ه‌های خط‌ مقدم امیرالمؤمنین بود، جلوی جلو بود، یعنی امیرالمؤمنین سپاه را چند قسمت می‌کرد یک فرد را میمنه‌ سپاه قرار می‌داد، یک فرد را میسره‌ سپاه قرار می‌داد، یک فردی را مرکز قرار می‌داد و فرد دیگری را جلوی سپاه قرار می‌داد. این شُریح‌ ‌‌هانی با شُریح‌ قاضی اشتباه نشود، آن شُریح ‌قاضی شخص دیگری بوده است، شُریح‌بن‌هانی جلوی سپاه امیرالمؤمنین قرار می‌گرفت ولی وقتی‌ که شرایط فراهم شد امیرالمؤمنین به ‌او دستور داد که تو باید از مالک اطاعت کنی، مالک ‌اشتر را فرستاد و به او گفت که تو باید زیر نظر مالک خدمت کنی و او هم گفت چشم و فرماندهی را واگذار کرد و با افتخار زیر نظر مالک ‌اشتر خدمت کرد. ما وقتی اولیاء ‌خدا را پیدا کنیم و از آن‌ها اطاعت کنیم و زیر نظر آن‌ها خدمت کنیم، اگر خدمت ما مخلصانه باشد آن موقع لیاقت پیدا می‌کنیم که به خدمت ولیّ بالاتر برسیم و همینطور رشد می‌کنیم تا این‌که شاید یک روزی بتوانیم مستقیم زیر نظر خود امام ‌زمان خدمت کنیم، آرزو بر جوانان عیب نیست، شرط ‌آن چه‌ چیزی است؟ شرط این است که  مسائلی که عرض کردم انجام دهید. علاوه بر این، وقتی انسان مومن این کارها را انجام داد هیچ وقت دچار افسردگی و روزمرگی نمی‌شود، ممکن است شنیده باشیم که مثلاً یک ‌نفر خیلی مؤمن و متدین بود ولی دچار افسردگی شد و خودکشی کرد! نه این نمی‌شود، این فرد مومن نبوده، انسان خوبی بوده ولی ایمان هنوز در دل‌ او رخنه نکرده، چون انسان مومن هیچ‌وقت دچار افسردگی، دل‌زدگی، تحیر، تردید، مردد بودن، کدورت نمی‌شود، مومن همیشه بشاش و سرحال و خوش‌حال است، اعماق دل او خوش‌حال و شاد است، شما در اوج مصیبت‌ها هم مومن را شاد می‌بینید، چرا؟ چون روح او به دریای نشاط به دریای شادی، به دریای شعف، به دریای سرور خدایی وصل است. بنابراین اگر این دستورالعمل‌هایی که من خدمت‌ شما عرض کردم، رعایت بشود ان‌شاءالله خداوند اولیاء را سر راه شما قرار می‌دهد.

نحوه برخورد با یک فرد غیرمومن

ما گفتیم که افرادی که دین ندارند و مومن نیستند، حیوان هستند، با این‌ها چگونه باید رفتار کرد؟ دقیقاً مثل حیوان، با حیوان چگونه رفتار می‌کنیم؟ اگر دیدید کسی گمراه است، جاهل است، ناآگاه است باید او را آگاه کرد، با او صحبت کرد، با او رابطه خوب برقرار کرد، او را جذب کرد، هدایت کرد، روشن کرد، اما اگر دیدید نه این فرد کلاً در عالم حیوانیت غرق است و حرفی را نمی‌شنود همان “صُمُّ بُکم” نه نصیحت بردار است و نه شعور خود را به کار بسته است، اصلاً شعور ندارد که به کار بیندازد، فقط از زندگی یک زندگی حیوانی را می‌فهمد و در حال زندگی می‌کند و فقط می‌خواهد بخورد و بخوابد و خوش بگذراند، به قول آقای جوادی که می‌گفت سعی او بین مطبخ و مستراح است، بخورد و تخلیه کند، بخورد، پُر کند و تخلیه کند، زندگی او همین است و جز این نیست. اگر کسی واقعاً به اینجا رسیده و حیوان شده است، با این شخص باید مثل حیوان رفتار کرد. تا آن‌جا که می‌شود ازحیوان استفاده می‌کنند، یک آب و علفی هم به او می‌دهند از او نگهداری هم می‌کنند، باید با انسان هم همینطور رفتار کرد، یعنی در حدّ همین مسئله، نه بیشتر از این، انسان نباید بیشتر از این وقت بگذارد. حالا بعضی‌ها چون خودشان حیوان هستند عاشق حیوانات می‌شوند، عاشق سگ می‌شوند، عاشق گربه می‌شوند، عاشق گاو می‌شوند، عاشق طوطی می‌شوند، عاشق بلبل می‌شوند، عاشق میمون می‌شوند، عاشق مار می‌شوند، بعضی‌ها مارهای بزرگ را به خانه‌‌ خود می‌آوردند و با آن‌ها عشق‌بازی می‌کنند، این دیگر اوج رذالت و پستی روحِ یک انسان است. در دستورات داریم، حیوانات حرمت دارند ولی این‌که آدم عاشق آن‌ها بشود و به‌ عنوان عضو خانواده‌ خود بیاورد، اوج رذالت است. حتی فردی میگفت من میمونم را بیشتر از بچه‌های خودم دوست دارم، گفت چرا؟ گفت چون وقتی به خانه می‌آیم میمون خوش‌حال می‌شود ولی بچه‌های من خوش‌حال نمی‌شوند، خب این قطعاً به این دلیل است که بچه‌های خود را بد تربیت کردی، تو فقط در حد همان تربیت میمون رشد کردی که به میمون غذا می‌دهی و او هم غذا می‌خواهد و وقتی تو می‌آیی خوش‌حال می‌شود چون می‌خواهی به او غذا بدهی ولی بچه‌های خود را در حد میمون هم تربیت نکردی چون نتوانستی بچه تربیت کنی!

کسانی که در اطرافیان ما هستند، در محل کارو در محل زندگی، لازم نیست با آن‌ها دعوا و جروبحث کنی، با این افراد باید در حد همین حیوان رفتار باید کرد، اما اگر کسی زمینه، شعور، فهم دارد، نسبت به آینده ابدی‌ خود نه آینده‌ فردای خود، دغدغه دارد، آینده‌ ‌ابدیت ‌خود، روح‌ خود، آخرت‌ خود برای ‌او مهم است، باید به این انسان توجه کرد و با او رابطه‌ خوب برقرار کرد، با او دوست شد و به او خدمت کرد. ما باید به این افراد  کمک کنیم تا ان‌شاءالله در مسیر صراط مستقیم قرار بگیرند.

خداوند را قسم می‌دهیم به حق محمّد و آل محمّد در این ایام و در این شب‌ها به همه‌‌ شما سوز دل و اشک چشم و عمل خالص و حال خوب و معنوی عنایت بفرماید. دعاهای شما را خصوصاً دعاهایی که در شب‌های قدر خواهید داشت ان‌شاءالله دعاها همه را به شرف اجابت برساند و گرفتاری و پریشانی را از کشورهای اسلامی برطرف بفرماید.

درباره ی n.majd

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *