معماری
خانه / علم و دین / علم در نهج البلاغه / علم در نهج البلاغه قسمت دوم

علم در نهج البلاغه قسمت دوم

قسمت دوم

ج) لزوم کسب علم

 

ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الإسلام) ؛ ج‏۳ ؛ ص۵۵۱

از سخنان آن حضرت علیه السَّلام است‏

چون نزدیک بصره رسید گروهى از اهل آن دیار عربى را نزد آن بزرگوار فرستاده بودند تا حقیقت حال او را با همراهان عائشه بر ایشان معلوم گرداند (که آیا آنان در این جنگ حقّى دارند یا نه؟) تا شبهه از آنها برطرف شود، پس امیر المؤمنین علیه السّلام رفتار خود را با ایشان بیان کرد بطوری که آن مرد دانست آن حضرت بر حقّ است (و ایشان بر باطل) پس (بعد از اتمام حجّت) به او فرمود: بیعت کن، گفت: من رسول و فرستاده گروهى هستم و از پیش خود کارى نمى ‏کنم تا به نزد ایشان باز گردم (و مشورت نمایم) پس امام علیه السّلام فرمود:

(۱) آیا مى ‏بینى (به من بگو) اگر کسانی که از طرف آنها نزد من آمده‏ اى تو را پیشرو بفرستند تا زمینى که در آنجا باران آمده (و داراى آب و گیاه است) براى ایشان بیابى و به سویشان باز گشته آنان را از گیاه و آب (جائیکه یافته‏ اى) خبر دهى و آنها از تو پیروى نکرده در زمین هاى بى ‏آب و گیاه فرود آیند، تو چه خواهى کرد؟ آن مرد گفت من آنان را رها می کنم و مخالفت کرده به جائى که داراى گیاه و آب است مى ‏روم، پس امام علیه السّلام فرمود: (۲) اکنون (براى بیعت با من) دستت را دراز کن (زیرا براى یافتن گیاه و آب «که بقاء جسم و بدن انسان بسته به آنها است» اگر با تو مخالفت نمودند از آنان پیروى نخواهى کرد، پس چگونه با یافتن نور علم‏ و معرفت «که غذاى روح است» در صورت مخالفت ایشان با تو مخالفت خواهى کرد؟).

 

توضیح: در این جا حضرت به زیبایی با مقایسه بین نیازهای روح و جسم، اهمیت و لزوم تغذیه هر دو و در نتیجه رجوع به ائمه هدی (علیهم السلام) را برای کسب علم و تغذیه روح بیان می دارند.

۳۹

از خطبه‏ هاى آن حضرت علیه السّلام است، روایت شده از نوف (ابن فضاله) بکالى که (از خواصّ اصحاب امام علیه السّلام است. در یمن شهرى بنام صنعاء است که در سمت غربىّ آن موضعى بنام حمیر است و بکال نام قبیله‏ اى بوده که در آنجا سکونت داشته ‏اند)

ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الإسلام) ؛ ج‏۳ ؛ ص۵۹۷

قسمتى [سوم‏] از این خطبه است (در باره امام منتظر عجّل اللّه تعالى فرجه):

(امام زمان علیه السّلام) ۲۱ سپر حکمت (علم‏ به حقائق اشیاء و زهد و عبادت) را پوشیده و آن را با شرایطش که عبارت است از توجّه و شناختن و فارغ ساختن خود را (از علاقه بدنیا) براى آن فرا گرفته، پس حکمت نزد آن حضرت گم شده ‏اى است که آن را طلبیده، و آرزویى است که آن را درخواست نموده (اندیشه او همواره متوجّه به آن است و به غیر آن نظر ندارد، چنانکه در اواخر این کتاب امام علیه السّلام فرموده: الحکمه ضالّه المؤمن یعنى حکمت گم شده مؤمن است که همیشه در صدد یافتن آن است) (۲۲) پس آن بزرگوار پنهان شده گوشه ‏اى اختیار نماید هرگاه (فتنه و تباهکارى بسیار گشته) اسلام غریب (ضعیف و ناتوان) گردد، و (مانند شتر هنگامی که رنج و آزار بیند) دم خود را به حرکت آورده جلو گردنش را به زمین بچسباند (خلاصه چنان ضعف آن را فرا گیرد که از پا افتاده از جا بر نخیزد، این جمله اشاره به فرمایش حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله است که فرموده: بَدَء الإسلام غریبا و سیعود غریبا یعنى اسلام غریب و تنها پیدایش یافت و زود است که تنها گردد، یعنى پیرو واقعى نداشته باشد) آن حضرت باقى مانده باقى مانده ‏هاى حجّت خدا (ائمّه هدى علیهم السّلام) و جانشین پیغمبران او مى ‏باشد

 

توضیح: علم و در سطح کامل تر آن، حکمت، طبق فرموده حضرت، گمشده مؤمن و به خصوص شخص امام زمان (علیه السلام) است.

 

ادامه دارد…

درباره ی ن.اعتباری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *