معماری
خانه / جملات شاخص 1403 / لذت برنده حقیقی کیست؟

لذت برنده حقیقی کیست؟

علم و دین

در قرآن هم از لذت و هم از سعادت صحبت شده است، اما این که قرآن از لذت و سعادت چه تعریفی دارد بحث مهمی است. اگر هر فردی در طول زندگی خود روی لذت های مختلفی که چشیده است، بررسی کند متوجه می‏شود که لذت‏ها فرق کرده است. لذت ها براساس ماده خارجی و ابزار لذت برنده متفاوت می‌شوند؛ مانند لذت شنوایی، بینایی، لامسه، چشایی و … هم خودشان با هم فرق دارند و هم در دوران مختلف (کودکی، جوانی و پیری) با هم تفاوت دارند.

یک حس لذت برنده وجود دارد که به غیر از آن شی خارجی است و آن حقیقت روح است که خود ثابت است اما سایر عوامل تغییر می‏کنند؛ بنابراین همین دنیا به انسان‏ها می‏گوید به این لذت‏ها دل خوش نکنید زیرا هر آنچه که به انسان لذت می‏دهد و حواسی که لذت می‏برند، در حال تغییر هستند. گاهی مواقع اتفاق می‏افتد که فردی مریض می‏شود و همان چیزی که در سلامت دوست داشت، دیگر دوست ندارد و مزاجش آن را نمی‏پذیرد؛ بنابراین هم شی خارجی و هم حواس لذت برنده تغییر می‏کنند اما انسان باید به دنبال آن چیزی باشد که ثابت، دائمی و ابدی باشد.

لذتی که بعد از آن درد باشد، فایده‏ای ندارد. «شب شراب نیارزد به بامداد خمار» لذا انسان باید به دنبال لذت‏هایی باشد که او را به لذت‏های بالاتر و ابدی برساند یا او را از یک درد بزرگ‏تر نجات دهد. لذتی که انسان را از یک لذت بزرگ‏تر محروم می‏کند، لذت نیست. پس انسان باید به دنبال آن باشد که این لذت زودگذر و موقت او را از لذت بالاتر باز ندارد.

خداوند در قرآن نیز حادثه‏ای را روایت می‏کند که این مسئله را تایید می‏کند. در ابتدای خلقت انسان آنگاه که شیطان در بهشت نزد او آمد، به او گفت:

﴿…هل أدلک على شجره الخلد وملک لا یبلى﴾[۱]

«… ای آدم، آیا تو را به درخت جاودانگی و ملکی که زایل نمی‏شود، راه نمایم؟»

شیطان دقیقا روی آن نیاز فطری و ذاتی انسان دست گذاشت. ذات و فطرت انسان به دنبال لذت‏های موقت و زودگذر نیست. درواقع در این حادثه خدا دارد ذات و حقیقت انسان را به او معرفی می‏کند. انسان خود نمی‏داند که ذاتش به دنبال چیست لذا به دنبال لذت‏های موقت می‏رود و گمان می‏کند همان را می‏خواسته است پس خداوند اینگونه به او آموزش می‏دهد تا آگاه شود.

همه انسان‏ها در بند لذت‏هایی هستند که به آنها تحمیل شده است، لذت‏هایی که ماده، جسم و حواسش به او تحمیل کرده‏اند. در همه افراد اگر بررسی و ریشه‏یابی شود، همین نتیجه حاصل می‏شود که همه به دنبال پول، امکانات و رفاه و همین لذت‏های لحظه‏ای و زودگذر هستند. همین که انسان در وجود خود دقت کند به این مسئله پی می‏برد و نیازی نیست که به تحلیل روانشناسی دیگران بپردازد. لذتی که زندگی به انسان نشان می‏دهد دائما در حال تغییر است.

تمام عالم به دنبال لذت و سعادت هستند اما هر کس لذت خود را در یک چیز می‏بیند. آنگاه که انسان به عقل و تفکر می‏رسد، بررسی می‏کند تا سعادتی را که به دنبال آن است به هر لحاظ (کمیت، کیفیت و مدت) در بالاترین جایگاه قرار داشته باشد. اگر به فردی گفته شود در صورتی که تنها یک شب سختی بکشد تا یک عمر در آرامش باشد، یقیناً او این سختی را به جان می‏خرد، در حالی که اگر به او گفته شود همین امشب را لذت ببر اما یک عمر درگیر مشکلات باش، هیچگاه نمی‏پذیرد. انسان باید سعادت را در ابدیت، پادشاهی و لحظه به لحظه نو شدن جست و جو کند زیرا اینها از صفات الهی است که در ذات انسان نهانیده شده است.

بررسی این موضوع که لذت‏ها و سعادت‏ها کدام بر دیگری ارجح هستند، کار عقل است؛ بنابراین تفاوت انسان با حیوان در این است که انسان عاقلانه به دنبال سعادت، لذت و کمال است. اگر بتوان اثبات نمود که دستیابی به سعادت ابدی یا سعادت طولانی (حداکثری) امکان پذیر است باید به نحوی برنامه ریزی کرد تا به آن سعادت ابدی دست یافت؛ بنابراین باید برای کسب سعادت در همین دنیا برنامه ریزی نمود.

در این مدت انسان در دنیا هر مصیبتی بکشد، برای آن سعادت ابدی می‏ارزد. به عنوان مثال اگر فردی یک شب تا صبح برای امتحان روز بعد سختی بکشد و با هزار مشکل خود را بیدار نگه دارد می‏ارزد که امتحان را به خوبی پشت سر بگذارد و بعدها بتواند مدرک بگیرد و یک عمر با مدرکش بهترین زندگی را داشته باشد…

بنابراین با توجه به مطالب ذکر شده، به دنبال سعادت و کمال و لذت حداکثری بودن هدف سیروسلوک صحیح است. این راه باید براساس عقل، علم و آگاهی باشد یعنی باید بتوان اثبات کرد که از لحاظ عقلی، علمی و منطقی این روش زندگی، بهترین روش است. آنگاست که سالک وارد مسیر شده و حرکت می‏کند.

اگر سالک در تمامی لذت هایی که متصور است جستجو کند، متوجه خواهد شد که بالاترین لذت را آرامش می‌داند و سایر لذت‌ها را به منظور رسیدن به آرامش بیشتر انتخاب می‌کند. به همین منظور عرفان مقربین هدف اصلی هر انسانی را رسیدن به بیشترین آرامش می‌داند و مسیر رسیدن به بیشترین آرامش را با یقین نامگذاری می‌کند.

یکی از سوالاتی که در این مبحث بسیار پرسیده می‏‌شود این است که اگر سالک عرفان مقربین به دنبال لذت است، چرا بزرگان به دنبال لذت نبودند و ترک لذت می‏کردند و می‏گفتند ما به دنبال خدا هستیم؟ در پاسخ به این سوال باید گفت همان جست و جوی خدا و مناجات با خدا لذت است اما علما بزرگ به لذت حقیقی رسیده بودند. هر کدام از لایه‏های وجودی از جمله جسم او شامل زبان، چشم، گوش و … وسیله‏ای برای لذت روح است. آنگاه که انسان از جسم بگذرد و به نفس برسد، نفس لذت خاص خود را دارد. از نفس که بگذرد و به روح برسد، روح نیز لذت خاص خود را دارد. به همین ترتیب لایه‏های درونی انسان به لذت‏های ابدی و بالاتر می‏رسد.

سالک بداند لذت برنده حقیقی خداست و انسان لذت برنده نیست زیرا وجود حقیقی اوست. ملاصدرا لذت را ناشی از وجود می‏داند و معتقد است لذت مساوی با وجود است لذا هر چه وجود قوی‏تر باشد، لذتش نیز بیشتر است. هر موجودی وجودش کامل‏تر باشد، لذتش کامل‏تر است. ازآنجائیکه خداوند وجود مطلق است و کامل‏ترین نوع وجود است، او بیشترین لذت را می‏برد و لذت برنده حقیقی است. لذت انسان زمانی است که لذت خدا را احساس و درک می‏کند. پس انسان در این دنیا لذت خدا را احساس می‏کند اما گیج است و نمی‏فهمد اما عرفا و اولیایی که به درجات بالا می‏رسند متوجه این حقیقت می‏شوند. آنها درک می‏کنند که لذت برنده حقیقی خداست و انسان با لذت اوست که به لذت ابدی خواهد رسید و راهی جز این ندارد.

[۱] آیه ۱۲۰، سوره طه.

 

درباره ی m.bayat

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *