بِسْمِ اللَّهالرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهر ین سیما بقیهالله فی السموات و الارضین
- مبانی زیارت حضرت زهرا(س)
- معنای خلق در زیارتنامه حضرت زهرا(س)
- علم خداوند در زیارت حضرت فاطمه(س)
- دلیل وجود مشکلات در زندگی اولیاء الهی
- مقام حضرت زهرا(س) در پیشگاه خداوند
- سه رسالت حضرت فاطمه(س)
مبانی زیارت حضرت زهرا(س)
جلسه امروز ما با سالروز شهادت بزرگ بانوی عالم هستی مصادف شده است، اگرچه جلسات قبل مباحثی مطرح شده بود که لازم بود ادامه داده شود اما بحثمان را فقط در همین مورد قرار می دهیم. این زیارتی که خدمت شما هم اکنون قرائت شد زیارت عجیبی است و مفاهم عجیبی دارد. تفسیر آن دریچههای مهمی از بینش و بصیرت را به روی انسان باز میکند اما خب تفسیر آن کار هرکسی نیست. یعنی بنده که دارم خدمت شما عرض میکنم دیدهام کسانی که اهل تحقیق و پژوهش بودهاند و وقتی که میخواستند این زیارت را تفسیر کنند با بنبستها و مبانیای رو به رو شدهاند. درک این زیارت پیشنیازهایی دارد. برای فهم السَّلامُ عَلیکِ یا ممتحنه یعنی سلام خداوند و سلام عالم هستی به تو ای کسی که مورد امتحان واقع شدهای مواردی را باید مورد بررسی قرار داد؛ خب میدانید که لفظ امتحان و آزمایش با آنکه در فارسی شنیدهایم متفاوت است. کلمه آزمایش در قرآن شریف و روایات با چند لفظ مختلف آمده است. یکی همین امتحان در روایات یا افتتان در قرآن یا ابتلاء در قرآن یا تمحص در قرآن و اینها معانیشان فرق میکند. هر کدامشان یک بار معنایی خاص دارد و ما اگر بخواهیم در فارسی آن را ترجمه کنیم، مثلا میگوییم آزمایش؛ خداوند انسانها را آزمایش میکند. اما این آزمایشها انواع و اقسام دارد، که هر کدام از اینها با یک لفظی به کار برده میشود. خود لفظ امتحان آن آزمایشی است که همراه با درد و غم و اندوه است. امتحان از لفظ واژه محنت گرفته شده است. به پذیرش غم و اندوه، سختیها و عبور از چنین شرایطی و پیروز و موفق بیرون آمدن و به هدف این آزمایش رسیدن امتحان میگویند. السَّلامُ عَلیکِ یا ممتحنه، سلام خدا بر تو که مورد امتحان خداوند قرار گرفتهای. فاطمه زهرا سلاماللهعلیها مورد امتحان خداوند قرار گرفت و خداوند او را مورد امتحان قرار داد.
معنای خلق در زیارتنامه حضرت زهرا(س)
السَّلامُ عَلیکِ یا ممتحنه امتحنک الذی خَلقک قَبلَ أَن یَخلُقَک یعنی آن کسی که تو را مورد امتحان قرار داد! چه وقتی تو را مورد امتحان قرار داد؟ آن وقتی که هنوز خلق نشده بودی! خب این جزء یکی از عجایب و اسرار است. کسی که خلق نشده است، چطور مورد امتحان قرار میگیرد؟ چیزی که موجود نشده چطوری مورد امتحان قرار میگیرد؟ میگوید آن کسی که تو را خلق کرد قبل از اینکه تو را خلق کند مورد امتحان قرار داد. خب این یک پارادوکس است، یک تناقض است. یک چیزی که خلق نشده و وجود ندارد چگونه مورد امتحان قرار میگیرد؟ این نشان دهنده این است که واژهای را این زیارت برای ما تفسیر میکند. تفسیرش این است طبق این زیارت معنای خلق، ایجاد نیست. بلکه خلق یک مرحلهای از ایجاد است. ایجاد یعنی شیئی از نیستی به هستی بیاید، این غیر از خلق است. یکی از معانی کلمه خلق کهنه بودن است. یعنی چیزی که قدیم بوده است و حالا به این شکل آمده است. پس بنابراین خلق در قرآن به معنای ایجاد از نیستی نیست. همچنین هستی بعد از نیستی نیست. معنای خلق هستیای که مسبوق به نیستی باشد نیست، بلکه خلق یعنی یک مرحلهای از ایجاد یک شیئی که ماده اولیهاش قبلاً بوده است. این روایت و زیارت معنای خلق را برای ما مشخص میکند. پس اگر به شما گفتند خدا خلق کرد به معنای این نیست که از نیستی هستی آورد بلکه معنیاش این است که یک چیزی بوده حالا یک مرحله کاملتری را طی کرده و الان به یک مرحله کاملتری رسیده است.
السَّلامُ عَلیکِ یا ممتحنه امتحنک الذی خَلقک قَبلَ أَن یَخلُقَک. یعنی آن کسی که تو را به این مرحله رساند، قبل از این که تو را به این مرحله برساند امتحان کرد. یعنی تو را دچار مصیبت و اندوه و غم کرد و تو را آزمایش کرد. فَوَجَدکِ لِمَن اممتَحَنَکِ به صابره. بعد خداوند متوجه شد که این چیزی که مورد امتحان قرار گرفته این پیروز و موفق شد و روسفید از این امتحان درآمد و صابر است و تحمل دارد و قدرت تحمل این نعمتها را دارد.
علم خداوند در زیارت حضرت فاطمه(س)
فَوَجَدکِ لِمن اممتحنکِ یعنی خدا دریافت. یعنی خدا علم نداشت؟ باز اینجا بحث علم خداوند مطرح می شود. خدا این را نمیدانست؟ بعد ایشان را امتحان کرد و دید ایشان بهدرد میخورد. آیا اینطوری بوده است؟ باز این نشان دهنده این است که این مرحله بعد از علم ذاتی خداوند است. چون ما در این مرحلۀ علم ذاتی خداوند معتقد هستیم خداوند همه حقایق را میداند. در عالم خلقت و در مراحل پایین است که خداوند برای اینکه با زبان ما صحبت کند، می گوید لِیَعلمَ اللهُ صادقینَ… برای اینکه خدا بداند که چه کسی صادق است. برای اینکه خدا بداند مجاهد کیست. خدا امتحان میکند که نشان بدهد و بفهمد که یَعلمَ. که بداند مجاهد کیست و منافق کیست. بنده خوب کیست! بنده بد کیست!
لِیعلمَ نه به این معنا که خدا بداند. یکی از معانیاش که قابل درک برای این مجلس باشد، این است که خدا علامت بزند. کلمه علم و علامت هم ریشه هستند. یعنی برای اینکه خدا اتمام حجت را در مراحل بالاتر برای خود بندگان مشخص کند. این علم و علامات و این تغییرات و این درجات برای این است که جایگاهشان آنجا مشخص شود. هر چیزی با علامتی که دارد برود سرجایگاه خودش در محل خودش قرار بگیرد. برای آنجایی که میخواهد لِیَمیزَاللهُ الخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجعَلَ الخَبیثَ… آنجایی که می خواهد خبیث را از طیب جدا کند، آنجا باید علامت داشته باشند. آنجا میفرماید یا أیها النّاس إنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ وَ أنثی. ما شما را از مرد و زن آفریدهایم و جَعلناکم شُعوباً وَ قبائِلَ لِتَعارَفُوا إن أکرمَکُم عندالله أتقاکم ای بندگان من! ای انسانها خداوند شما را به صورت شعور گروه گروه، نژادها و قبائل مختلف آفرید. اینها دلیل بر این امتیاز نیست که رنگش را سفید قرار داده پس این بهتر از آن است که رنگش سیاه قرار داده شده است. اختلافها را خداوند آفریده برای شناخت، و إلاّ نزد خدا هیچ کس با هیچ علامت و نشانهای بالا نیست، مگر ان أکرَمَکُم عِنداللهِ أتقاکم. آن تقوا است که انسانها را پیش خدا بزرگوار میکند و کرامت میبخشد. پس بنابراین لِیعلمَ یعنی خدا علامت بگذارد یعنی همه مشخص بشوند. فردای قیامت هر کسی علامتی دارد یزیدی یک علامت دارد، معاویهای یک علامت دارد، عمروعاصی یک علامت دارد، حسینی یک علامت دارد، فاطمی یک علامت دارد، مهدوی یک علامت دارد اینها علامتهای انسانها است و خدا می فرماید که شما در این دنیا مورد آزمایش قرار می گیرید لِیعلمَ نه اینکه خدا بداند برای اینکه خدا علامت بزند و مشخص کند، به این معنا است.
دلیل وجود مشکلات در زندگی اولیاء الهی
بنابراین در این روایت میفرماید: خدا تو را امتحان کرد و دید که تو برای اینکار مناسب هستی. حالا برای چه کاری مناسب هستی؟ حالا یک راز دیگر است. یعنی بعد از این راز که خلقت بعد از وجود است و اینطوری نیست که یک چیزی قبل از خلقتش وجود نداشته باشد بلکه همه قبل از اینکه خلقت داشته باشند وجود داشتهاند و به آن عالم امر میگویند. عالم امر قبل از عالم خلق است. در عالم امر خداوند تو را مورد امتحان قرار داد. در این عالم موجودات و اشیاء خصوصیاتی پیدا میکنند. یکی مناسب میشود برای پیامبری، یکی مناسب میشود برای امامت، یکی مناسب میشود برای انواع و اقسام کارها و نیازهایی که جامعه بشری به آن احتیاج دارد و همینطور موجودات پایین میآیند. یکی گیاه میشود، یکی حیوان میشود و… . آنجا خداوند متعال نگاه کرد به نور فاطمه زهرا سلاماللهعلیها دید تنها نوری که توانایی یک بار بزرگ امانت و یک رسالت بزرگ را دارد ایشان است. فوجدک لِمن امتحنک صابره. این موجود باید بتواند این بار بزرگ و این رسالت بزرگ را تحمل کند و صبور باشد. صبور باشد یعنی چی؟ یعنی مشکلات او را از کار نیاندازد، مشکلات او را خسته نکند، مشکلات او را به کفر نکشاند، مشکلات او را به معصیت نکشاند. سلام و درود خداوند بر نواب اربعه امام زمان(عج). حسین بن روح نوبختی نایب سوم امام زمان (ع) که از او سؤالاتی میپرسند و جواب میدهد. از جمله آن سؤالاتی که از جناب حسینبنروح سلاماللهعلیها میپرسد میگوید چرا اینقدر پیامبران مشکلات داشتند و سختی کشیدند؟ چرا اینقدر پیامبر اسلام سختی کشید و ائمه چرا اینقدر مصیبت کشیدند؟ این خدای بزرگ، این خدای مهربان این خدای الرحم الراحمین که وقتی حضرت ابراهیم کارد را میگذارد روی گلوی حضرت اسماعیل که ببرد و نمیبرد. این چاقو را حضرت ابراهیم آنقدر تیز کرده بود که وقتی میخواهد روی گردن فرزندش بگذارد یک لحظه در اطاعت امر خدا کوتاهی نکند اجازه بریده شدن گردن اسماعیل را نمیدهد. این خدای بزرگ، این خدایی که برای ابراهیم خودش را نشان میدهد چگونه در مصیبت امام حسین علیهالسلام نشست و تماشا کرد و دست شمر آنجا خشک نشد. حسین که آنجا مقامش بالاتر از اسماعیل بود، حسین که پیش خدا عزیزتر بود و خدا که قدرتش کم نشده بود چطور آنجا اینطور نشد؟ اگر جای فرزندان اباعبدالله بودیم نمیگفتیم این چه خدایی است؟ آخر این حسین است، این فرزند پیغمبر است چرا خدا هیچ آیتی نشان نداد و در تمام این مراحل خداوند به ظلمی که به این خانواده شد نشست و نگاه کرد. خب این چه خدایی است؟ یک دل و روح بزرگ میخواهد که بتواند اینها را تحمل کند و اینها بخاطر این است اگر اینها به این مقامات رسیدند بخاطر اینکه صابر بودهاند. امام سجاد با اینهمه مصیبتها وقتی دعا و زیارت و مناجات میکند عاشقانه خدا را ستایش میکند. یک ذره از وجود مقدسش نسبت به رحمت و محبت خدا کم نشده است. حسین بن روح میفرماید بخاطر اینکه خداوند میخواهد نشان دهد که اینها بشر هستند و اگر پیامبران میآمدند و همه کارها را با معجزه انجام میدادند مردم فکر میکردند اینها خدا هستند. این است که خداوند زندگی بشر را همراه با سختی قرار داده و انسانی که در سختیها صبور باشد، صبور باشد یعنی چی؟ یعنی آن مشکلات او را به گناه نکشاند. ببینید ما کوچکترین مشکلی پیدا میکنیم میرویم دنبال اینکه توجیه کنیم دزدی خود را، توجیه کنیم رشوه خود را، توجیه کنیم نزول گرفتن خود را، توجیه کنیم دروغ خود را، توجیه کنیم غیبت خود را، با یک مشکلی که روبرو میشویم میرویم دنبال اینکه اینها را توجیه کنیم. خب این یعنی صبور نیستیم در مقابل مشکلات اینکه میگویند فقر اگر از در بیاید ایمان از پنجره بیرون میرود این برای افراد ضعیفالنفس است، این برای افراد ضعیفالایمان است، انسان مومن اگر در سختترین شرایط مادی هم قرار بگیرد ایمان او از بین نمیرود. این را اصل قرار ندهید. هیچ، مومنی که اگر چشم او باز بشود و بصیرت پیدا کند، ایمانش را از دست نمیدهد. اولیا اینطوری هستند، اولیا هر چی میبینند آیت الهی را میبینند، پشت پرده را میبینند و ایمان آنها زیاد میشود. لذا هر چه بیشتر مصیبت میبینند هرچه بیشتر مشکلات میبینند ایمان آنها بیشتر میشود، چرا؟ چون مخبرِ صادق به آنها خبر داده است که این اتفاق میافتد! اینها “فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ بِهِ صَابِرَه”. را میبینند. دید در میان این انواری که درعالم عرش هستند انوار پیامبران انوار اولیا انوار صدیقین انوار شهدا دید یک نور یعنی نه اینکه خدا نبیند یعنی خدا یک نور را انتخاب کرد که این نور تحمل و ظرفیت این را دارد که به این مقام برسد، چه مقامی؟
مقام حضرت زهرا(س) در پیشگاه خداوند
حالا اینجا سوال دیگری مطرح است چه مقامی؟ چه چیزی هست که این میتواند تحمل کند؟ این ظرفیت آن را دارد که خداوند تو را مناسب برای این مقام دید؟ چرا شخص دیگری را ندید؟ نه مریم را دید نه آسیه را دید نه هاجر را دید نه ساره را دید نه خدیجه را دید نه هیچ پیامبر دیگری را ندید! “فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ بِهِ صَابِرَه” این مقام زهرا (س) است. تا نبینیم تکلیف ما چیست خیلی اثری ندارد چون ما اینجا شناخت پیدا میکنیم، شناخت کافی نیست باید شناخت تبدیل به محبت شود محبت هم کافی نیست باید محبت تبدیل به ولایت شود تا بتوانیم نتیجه بگیریم. حالا چگونه باید اینها تبدیل بشود؟ میگوید “وَ نَحْنُ لَک أَوْلِیاءُ مُصَدِّقُونَ” یا فاطمه ما تصدیق کننده این مقامهای شما هستیم. تصدیق کننده یعنی چی؟ یعنی شناخت یعنی فهمیدیم این مرحله اول. یعنی شناخت اولیاء خدا مرحله اول است. اما این شناخت کافی نیست. خب خیلیها مثل من میآیند مینشینند و وصف فاطمه میکنند و وصف اولیاء خدا را میکنند، از عظمت آنها میگویند از وجود نورانی آنها میگویند از مقامات آنها میگویند از فضائل آنها از صفات آنها میگویند ولی آیا این کافی است؟ نه، “وَ نَحْنُ لَک أَوْلِیاءُ مُصَدِّقُونَ وَلِکلِّ مَا أَتَى بِهِ أَبُوک صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ أَتَى بِهِ وَصِیهُ عَلَیهِ السَّلامُ مُسَلِّمُونَ” فاطمهجان ما تصدیق میکنیم این مقاماتِ شما را و نه تنها تصدیق میکنیم بلکه در مقابل آنچه پدر بزرگوار شما آورد و آن چیزی که وصیّ او امیرالمومنین علی آورد ما تسلیم هستیم. نتیجه تصدیق باید چه باشد؟ باید تسلیم باشد اگر قبول کردیم مقام نورانی اولیا خدا را باید تسلیم باشیم. باید اطاعت کنیم و الّا اگر ما تصدیق کنیم ولی تسلیم نباشیم وقتی از اینجا میرویم بیرون دوباره برگردیم آن خوی و اخلاق و رفتار شیطانی و حیوانی بر ما غلبه کند این فایدهایی ندارد، ما تسلیم نیستیم باید تسلیم باشیم، بعد از تصدیق باید تسلیم باشیم و تصدیق کنیم. بعد از اینکه به این مقام رسیدید آیا باز هم کامل میشوید؟ نه! “وَ نَحْنُ نَسْأَلُک اللَّهُمَّ” ای خدا ما از تو میخواهیم. یعنی بعد از تصدیق و تسلیم حالا باید نتیجه آن را ببینید،”وَ نَحْنُ نَسْأَلُک اللَّهُمَّ َنْ تُلْحِقَنَا بِتَصْدِیقِنَا بِالدَّرَجَهِ الْعَالِیهِ” ای خدا ما از تو میخواهیم تا در این تصدیق و در این تسلیم ما را به درجه بالایی برسانی. این تصدیق و این تسلیم شما را به درجه بالا میبرد، اگر تصدیق کردی یعنی شناختی و بعد از شناخت قبول کردی و بعد از قبول در زندگی در عمل به این بزرگواران تسلیم شدی و از خدا میخواهیم که خدایا ما را به درجه عالیه بیاور. کدام درجه؟ آن درجه عالیه چی است؟”لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلایتِهِمْ” تا به ما بشارت داده شود که ای عزیز تو با ولایت اهل بیت پاک شدهای. در زیارت جامعه هم میخوانیم آن چیزی که پاککننده ما است ولایت اهل بیت است، ولایت پاک کننده است و اگر ولایت نباشد تصدیق و تسلیم و تعریف و تمجید پاک کننده نیست. ما وقتی تسلیم میشویم یعنی داریم خودمان را پاک میکنیم. اما ولایت یک چیزی است که آن پاککنندۀ ما است. شما یک موقع هست میروید در حمام و خودتان را میشوئید پاک میکنید، یک موقع شبانهروز در مسیر باران رحمت الهی هستید دیگر اصلاً ناپاکی نمیماند، وقتی شما دائماً در پرتو فیض الهی هستید دیگر اصلاً گناهی نمیماند، اصلا گناهی نمیآید آلودگی نمیآید، آن باران رحمت نمیگذارد آلودگی بیاید، شما را پاک میکند، ولایت اینطوری است. ولایت یک فیضی است که از عالم بالا از طرف خداوند توسط اولیاء به شیعیانش نازل میشود، به آنها میرسد، ولایت پاک کننده است. شما اگر ولایت داشته باشید به گناه اجازه نمیدهد نزدیک شما شود. آن “وَنُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرَى که میگوید این است. تیسر یک قاعدهایی در سیروسلوک است. یعنی اینکه شما به جایی میرسید که گناه نزدیک شما نمیآید، نه اینکه شما آلوده میشوید حالا خود را پاک میکنید یعنی شما مثل کسی که دائماً زیر دوش آب هست آلودگی به محض اینکه نزدیک بشود میرود. اینطوری میشود این پاک شدن، ولایت یک جریان فیض الهی است که میآید. تمام اینها برای این است که “لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا” بشارت و مژدهایی به ما برسد که شما پاک شدید، به ولایت اهل بیت به ولایت فاطمی پاک شدید، به این مقام برسید. ولایت یک چیزی بالاتر از محبت است. شما وصل باید بشوید به این جریانی که این جریان دائماً پاک کننده است. بنده تحقیقی در مورد کسانی که در غیبت صغرای امام زمان بودند میکردم، دیدم که علمای بزرگ ما وقتی که میخواستند از یک عالمی روایت نقل کنند چقدر به زُهد، ایمان، تقوا و دل نبستن او به دنیای دقت میکردند. بعد او را واسطه قرار میدادند و الّا در غیر اینصورت همانطور که عرض کردم مدعیان بابیّت امام زمان زیاد بودند در آن زمان، عده زیادی منحرف میشدند. الان هم تمام مشکلات ما ناشی از بیولایتی است. یعنی قطع رابطه با علمای ربانی و تمام مشکلات فقط با این حل میشود هیچ چیزی نیست. اگر اقتصاد ایران به جایی برسد که یک آجر طلا یک آجر نقره در این کشور باشد و هر اتفاقی بیفتد مشکلات شما حل نمیشود، نفس راحت امنیت معنوی و امنیت مادی فقط در وصل شدن به سلسله اولیاء و علمای ربانی است. آن چیزی که متاسفانه در منبرهای ما فراموش شده در مساجد ما فراموش شده است. تنها راه همین است، آن چیزی که بزرگان گفتند آن چیزی که ائمه فرمودند آن چیزی که عقل میگوید و آن چیزی که تجربه سالیان سال هزار و چهارصد سال سابقه تمدن شیعه گفته است. از خداوند متعال میخواهیم که انشاءالله ما را به ولایت فاطمی متصل بفرماید.
سه رسالت حضرت فاطمه(س)
یکی از نشانههای دیگر که وقت نشد این است که فاطمه زهرا دختر نبوت همسر ولایت و مادر امامت است. این شخص قرار شد این سه رسالت را با هم قرار بدهد. یعنی در نبوت نقشی داشته باشد، در ولایت نقش داشته باشد و در امامت نیز نقش داشته باشد. خب ائمه در نبوت نقشی نداشتند ولی فاطمه زهرا در همه اینها نقش داشته و نشان میدهد که شیعه یعنی چه. جلسه قبل گفتم یکی از معانی شیعه شعاع است یعنی شیعه دو معنا دارد شعاع بودن، شعاع بودن یعنی اینکه قبل از اینکه امامِ تو حرکت کند تو حرکت کنی، نه اینکه همیشه پشت سر امام باشی. بعضی جاها باید قبل از امام حرکت کنی همیشه نباید پشت سر امام باشی. در اطاعت و در تبعیت در الگو گرفتن باید پشت سر امام باشی اما در خدمت باید جلوی امام حرکت کنی. فاطمه زهرا (س)کسی بود که این را نشان داد، علیجان بنشین من میروم، تو نرو، من میروم با آنها صحبت میکنم. علی نشست فاطمه رفت صحبت کند. شیعه باید اینطوری باشد، شیعه نباید اجازه بدهد که تا آنجایی که هست، در کربلا شیعیان چه کسانی بودند؟ شیعیان گفتند تا ما هستیم نه تنها خودِ اباعبدالله یکی از بچههای اباعبدالله را نمیگذاریم بروند جلو، ما میرویم جلو. اینها درسهایی است که ما باید بگیریم.