معماری
خانه / متن سخنرانی / چگونگی ارتباط رهبر جامعه با مردم با استناد به روایتی از امیرالمومنین (ع)

چگونگی ارتباط رهبر جامعه با مردم با استناد به روایتی از امیرالمومنین (ع)

سخنرانی مورخ ۱۹  ۷  ۱۴۰۱

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهر ین سیما بقیه‌‏الله فی السموات و الارضین

اهم موضوعاتی که در این مطلب بیان شده است، عبارتند از:

  • چگونگی ارتباط رهبر جامعه با مردم با استناد به روایتی از امیرالمومنین(ع)
  • معنای رعیت
  • ویژگی‌های افراد واسطه بین رهبر جامعه و مردم
  • جامعه آرمانی از دیدگاه امیرالمؤمنین علی(ع)
  • معنای وحدت از دیدگاه عرفان
  • انواع وحدت در مباحث اجتماعی و سبک زندگی
  • معنا و مصادیق وحدت تاکتیکی
  • معنا و مصادیق وحدت اصیل
  • وطن‌دوستی یا وطن‌پرستی
  • لازمه گفتگو و ایجاد وحدت
  • تاثیر مخرب تبلیغات منفی و دروغ ماهواره و فضای مجازی
  • اهمیت بحث علمی دربرابر ضد تبلیغ‌ها

چگونگی ارتباط رهبر جامعه با مردم با استناد به روایتی از امیرالمومنین (ع)

هفته قبل یک شبهه و یک سوالی را طرح کردیم و عرض کردیم که روی آن فکر کنید و ببینید که این سفارش اهل‌بیت و امیرالمؤمنین(ع) در جامعه ما آیا عملی است یا نیست و اگر عملی است به چه صورت و اگر عملی نیست چرا و چه باید بکنیم؟ حتما آن‌هایی که اهل تحقیق هستند روی این مسئله رفتند مطالعه کرده‌اند، فکر کردند و شاید هم با بعضی از اهل نظر مباحثه داشتند و حتما امروز در جلسه در حلقه‌های مباحثه خودتان این را مطرح کرده‌اید.

 خب قاعدتاً چیزی که به‌نظر می‌رسد و جوابش این است که آن‌چیزی که روح این روایات است آن ظاهر این روایات نیست چون ظاهر این روایات نه‌تنها در زمان ما بلکه در همان زمان‌ها هم در بعضی مواقع در بعضی از شرایط میسر نبوده‌است.

 شبهه و سوال این بود که مسئول یک نظام اسلامی، مدیر یک جامعه اسلامی، امیر و حاکم در یک جامعه اسلامی باید حداقل فاصله را با افراد جامعه داشته باشد یعنی بین او و مردم جامعه فاصله‌ای نباید باشد این خوب عملی نیست مگر یک مسئول چقدر وقت دارد و چقدر می‌تواند وقت بگذارد برای افراد این از نظر عملی که اگر ما بخواهیم به‌ظاهر این روایت عمل کنیم امکان ندارد محال است نه در این جامعه حتی در جوامع اولیه هم امکان ندارد چرا مگر این‌که فرض بفرمایید یک اداره‌ای باشد که تعداد محدودی کارمند داشته باشد تعداد محدودی پرسنل داشته باشد و شخص مدیر بتواند هم به کارهای شخصی خودش برسد و هم به کارهای اجتماعی خودش برسد و هم به کارهای خانوادگی خودش برسد و هم به کارهای آن مجموعه برسد اگر تعداد کم باشد بله و اِلا اگر تعداد زیاد باشد نمی‌رسد. جوابش این است که آن‌چیزی که ظاهرا می‌شود نظر داد، آن تأکیداتی که امیر المؤمنین علی(ع) در مورد مدیریت یک حاکم و یک مدیر اسلامی بیان می‌کند این است که‌ ایشان اهمیت قضیه را می‌فرماید و تأکید بر این مسئله دارند که تاآنجاکه امکان دارد آن روابط و آن حجاب‌ها کم شود تأکید زیادی که امیر المؤمنین علی(ع) دارد می‌فرماید که باید بین تو و افراد جامعه و رعیت خصوصا در یک جامعه که حاکم، حاکم اسلامی است بین حاکم و رعیت فاصله حجاب و فاصله کم شود.

معنای رعیت

بعضی‌ها خیال می‌کنند که رعیت را به همین معنای اصطلاحی سنتی خودمان می‌گیرند و فکر می‌کنم رعیت یعنی زیر دست یا افرادی که مثلاً نوکر ما هستند، نوکر خادم، نوکر حاکم هستند! رعیت یعنی کسی که حاکم وظیفه دارد رعایت حال آن‌ها را بکند یعنی باید در خدمت آن‌ها باشد که رعایت حال آن‌ها را بکند به او می‌گویند رعیت خیلی کلمه پرمعنایی است در نظام اسلامی حاکم و رعیت. حاکم کسی که دارد حکومت می‌کند و قدرت دستش است، رعیت یعنی آن کسی که درواقع حاکم موظف است که رعایت حال آن‌ها را بکند و موظف است که آن‌ها را درک کند و موظف است که به آن‌ها خدمت کند و این خیلی فرق می‌کند با آن‌چیزی که اصطلاح است که مثلاً به کشاورز می‌گویند رعیت و به آن بالادستی به‌اصطلاح می‌گفتند خان و نظام ارباب و رعیت می‌گفتند ارباب یعنی حاکم و رعیت هم یعنی نوکرانش… و این تحریف‌شده بود این معنی واقعی کلمه نبود.

خب این‌که امیرالمؤمنین کلمه رعیت را به کار می‌برد یعنی کسانی که تو موظف هستی که رعایت حال آن‌ها را بکنی ضعیف هستند، فقیر هستند، مریض هستند، مشکل دارند، ناآگاه هستند، جاهل هستند، فقر مادی دارند، فقر فرهنگی دارند، فقر اخلاقی و اجتماعی دارند تمام این‌ها می‌شوند رعیت. یعنی تو باید رعایت حال این‌ها را بکنی و برحسب حال این‌ها به آن‌ها خدمت کنی.

ویژگی‌های افراد واسطه بین رهبر جامعه و مردم

می‌فرماید فاصله بین تو با رعیت باید غیر از صورت تو نباشد یعنی هیچ فاصله‌ای نباید باشد بین شما و او این به‌خاطر اهمیت قضیه است یعنی می‌فرماید تا آنجایی‌که امکان دارد باید این رابطه را کم کنید. خب چرا رابطه را کم کنیم حالا بیایند من را ببینند و من نتوانم کاری برای آن‌ها بکنم، من آن‌ها را ببینم ولی نتوانم رعایت حال آن‌ها را بکنم، نتوانم حالا آن‌ها را بفهمم، نتوانم درد آن‌ها را بفهمم یا اگر توانستم درد آن‌ها را بفهمم ولی نتوانم مشکل آن‌ها را حل کنم چه فایده‌ای دارد!؟ پس معلوم است که امیرالمؤمنین این‌جا دارد به یک مطلب مهمی اشاره می‌کند و آن اشاره به این است که باید بین حاکم و امیر کسی که امارت و فرمان‌روایی و مدیریت یک مجموعه اسلامی را زیر نظر دارد باید بین او و زیردستان طوری باشد که بتواند مشکلات آن‌ها را حل کند و بتواند رعایت حال آن‌ها را بکند. این هدف است این آن حکمت و آن مصلحت پنهان در این روایت است که امام به این تاکید دارد و می‌فرماید که این اتفاق باید بیفتد خب با این حساب چکار می‌شود کرد؟ راه‌حل به این شکل است که یک حاکم اسلامی (البته این را می‌خواهم بگویم که این روایت هم حرف شما و شعار عرفان مقربین را دارد پیگیری می‌کند) چاره‌ای نیست که بین امام و بین مردم یک حلقه‌های واسطه‌ای باشد که این‌ها دو خصوصیت داشته باشند؛ ۱- حرف مردم را درک کنند ۲_ حرف امام را درک کنند که بتوانند واسطه شوند. یک واسطه‌هایی این‌چنینی که بتوانند حرف مردم را به امام برسانند و حرف امام را به مردم برسانند این‌جا آن خواسته و مطلوب و آرمان امام محقق می‌شود و اتفاق می‌افتد شما می‌دانید قدیم‌ها وقتی می‌خواستند بزرگان سخنرانی کنند بلندگو که نبوده‌است یک جمعیت ده‌هزارنفری بوده‌اند یک فرمانده می‌خواسته سخنرانی کند چند نفر که صدای رسا و گوش شنوایی داشتند را انتخاب می‌کردند می‌گذاشتند بین خودشان تا آن حلقه آخر مردم به‌عنوان مثال بین هر هزار نفر یا پانصد نفر یک نفر را می‌گذاشتند به‌ترتیب تا به آن سخنرانی برسد آن سخنران بلند صحبت می‌کرده و آن نفر که واسطه بود خوب می‌شنیده و خوب می‌فهمیده و عین همان را با صدای رسا تکرار می‌کرده‌است درنتیجه حرف این فرمانده به آن ده‌هزار نفر تا نفر آخر می‌رسید.

 این واسطه کسی بوده که هم باید گوش شنوا داشته باشد که بفهمد آن آقا چه می‌گوید و هم باید حافظه خوبی داشته باشد که بتواند حفظ کند و هم باید صدای رسایی داشته باشد که بتواند به این‌ها برساند وقتی‌که به این شکل باشد شما می‌توانید بگویید که بین آن فرمانده و آن نفر آخر مشکلی نیست نفر آخر حرفش را می‌تواند به فرمانده برساند از طریق آن آقا و حرف فرمانده را هم می‌تواند بشنود حالا در جامعه اسلامی یک هم‌چین کسانی باید واسطه‌ای باشند بین رهبر، بین حاکم، بین رییس‌جمهور، بین وزیر، بین نماینده مجلس، بین هر کسی که به نوعی در دستگاه حکومت اسلامی مسئولیت دارد باید یک کسانی باشند که اگر خودشان نمی‌رسند کسانی باشند که این‌ها هم حرف مردم را بفهمند و هم بتوانند از طرف حاکم حرف بزند مثلاً الان یک نماینده تام‌الاختیاری از طرف رهبر انقلاب یا رییس‌جمهور یا وزیر… این‌جا باشد نماینده‌ای که هم بداند وزیر چه کسی است و چه می‌خواهد و او را درک کند و هم شما را درک کند شما به او می‌گویی آقای وزیر یا آقای نماینده وزیر به آقای وزیر بگو که مشکل من این است من این مشکل را دارم به من در فلان اداره ظلم شده‌است این مشکل من است، خب چون او  نماینده تام‌الاختیار است می‌تواند مشکل شمارا حل کند مثل این‌که خود وزیر حل کرده‌است مهم نیست که وزیر بفهمد اگر وزیر بفهمد و نتواند مشکل‌تان را حل کند که فایده‌ای ندارد باید مشکل تو حل شود خب این آقا نماینده او است و مشکلت را می‌شنود و حل می‌کند یا اگر نتواند حل کند به وزیر می‌گوید که یک بنده خدایی هست که مشکلش را گفته و من نتوانستم مشکل او را حل کنم و شما باید حل کنید و او حل می‌کند و از طریق نماینده به شما اطلاع می‌دهد که مشکل حل‌شده است.

جامعه آرمانی از دیدگاه امیرالمؤمنین علی(ع)

پس در واقع باید رابطه‌ای بین مردم و مسئولین باشد که این رابطه این شخص سخن‌گو و نماینده تام‌الا‌اختیار او باشد. اگر در جامعه یک هم‌چین چیزی بود آن جامعه یک جامعه آرمانی و ایده‌آل و مطلوب چه کسی است؟ امیرالمؤمنین علی(ع) است. اگر نبود این جامعه ناقص است و این جامعه‌ای نیست که امیرالمؤمنین می‌خواهد بلکه امیرالمؤمنین دنبال تشکیل آن جامعه است. بنابراین از این‌جا به این می‌رسیم که تنها راه سعادت یک جامعه وصل شدن به سلسله اولیا الهی است یعنی این شعار شما نه‌تنها در بُعد معنوی و نه در بُعد عرفان و نه در بُعد این‌که شما وقتی با یک ولی‌ از اولیای خدا ارتباط داشته باشید نه تنها دعای او در حق شما و نظر او به شما در بُعد معنوی شما اثر می‌گذارد بلکه در جامعه هم اثر دارد جامعه را می‌سازد و جامعه را ایده‌آل می‌کند در آن جامعه کسی مظلوم واقع نمی‌شود که نتواند حق خودش را بگیرد بلکه او وصل است به بالا و می‌تواند حق خودش را بگیرد و از این بالاتر اگر در یک جامعه یک نخبه‌ای پیدا شود، یک نابغه‌ای پیدا شود که برای جامعه طرح و پیشنهاد داشته باشد و حرف خوبی داشته باشد حرف او به رهبر می‌رسد، حرف او به مسئولین می‌رسد و آن‌ها از این استفاده می‌کنند، یکی از فایده‌ این سلسله اولیا این است.

 ما این‌ها را عنوان می‌کنیم که شما نسبت‌ به این مسئله یقین پیدا کنید چون در این مرحله ما موظف هستیم که شما را به یقین برسانیم.

این‌ها طرح‌هایی است که ائمه به ما داده‌اند که یک جامعه خوبی داشته باشیم ما اگر اجرا نمی‌کنیم ما اگر دنباله سلسله اولیا نیستیم و نظام ولایی ما که نظام ولایی است به دلیل این‌که در راس آن ولی خدا است باید به این طرف برود و اگر به این طرف برود روزبه‌روز این نظام ولایی‌تر می‌شود و به جامعه امام‌زمان نزدیک‌تر می‌شود.

معنای وحدت از دیدگاه عرفان

 الان ما در هفته وحدت قرار داریم و هفته وحدت، وحدت بین چه کسانی؟ وحدت بین مذاهب اسلامی بین اهل‌تسنن و اهل تشیع. این هفته، هفته وحدت است در این‌جا دو سه مطلب است که بنده عرض می‌کنم خدمت شما و اما مسئله وحدت؛ ما در هفته وحدت باید این را از دید عرفان و از دید اهل عرفان نگاه کنیم اهل عرفان به‌دنبال وحدت هستند، وحدت چی؟ وحدت عالم هستی. چون توحید که بزرگ‌ترین شعار پیامبران الهی بوده‌است توحید ولایی که ما گفته‌ایم نتیجه‌اش این است که یک عارف و یک سالک راه خدا به‌دنبال رسیدن به وحدت باشد، وحدت در همه ابعاد زندگی وحدت در اعتقاد به این‌که یک قدرت بر زندگی ما حاکم است و آن قدرت الله تبارک و تعالی است، وحدت به‌دنبال این‌که یک معبود بیشتر در عالم وجود ندارد و آن الله تبارک و تعالی است وحدت به‌دنبال این‌که تمام این عالم، تمام هستی مخلوق یک خداوند است.

 بنابراین یک سنت و یک قانون بر عالم حاکم است و آن سنت الهی است، وحدت به‌دنبال این‌که اگر ما بخواهیم عالم را بفهمیم باید بین اجزای عالم و طبقات عالم اختلاف و تفاوتی نبینیم اگر چشممان را ببندیم و باز کنیم « ما تَرى‌ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ »[۱] عالم هستی یک عالم یکپارچه و یک عالم منسجم است و این‌ها هم بحث از وحدت است و عارف و یک سالک راه خدا باید به وحدت برسد، عارف و سالک راه خدا باید احساس کند که با تمام عالم وحدت دارد با حقایق عالم وحدت دارد و با آن‌چیزی که اختلاف دارد آن‌ها حقیقت ندارند، آن چیزهایی که منشأ اختلاف هستند حقیقت نیست آن‌ها باطل است، آن‌ها تخیل است، وهم هستند که منشأ اختلاف می‌شود سالک باید در زندگی‌اش به وحدت برسد البته وحدت حقانی نه وحدت شیطانی و وحدت باطل یک وحدت شیطانی است که در بین بعضی از متصرفه و عرفان‌های باطل است که می‌گویند آقا همه خوب هستند، همه خوب هستند، همه آدم‌های خوبی هستند، همه را باید دوست‌داشت باشید؛ شمر را هم باید دوست داشته باشید، یزید را هم باید دوست داشته باشید و امام حسین را هم باید دوست داشته باشید! همه خوب هستند لعنت نکن، بد نگو! این وحدت وحدت شیطانی است چرا؟ چون بین حق و باطل بین حقیقت و مجاز فرقی قائل نمی‌شود، این وحدت وحدت شیطان است این وحدت وحدتی است که ما را از وحدت حقه حقیقیه دور می‌کند وحدت یک قیدی دارد وحدت حقه حقیقیه، وحدت حقه حقیقیه یعنی این وحدت باید بر مبانی حق باشد نه خدایی نکرده بر مبانی باطل، خب این بحث عرفانی است که در کلاس‌های عرفان آن را مطرح می‌کنیم.

انواع وحدت در مباحث اجتماعی و سبک زندگی

در مباحث امروز که ما در آن هستیم در مباحث اجتماعی که مباحث سبک زندگی است درواقع ما دو وحدت داریم، یک وحدت اصیل و دائمی که همان وحدت حقه حقیقیه است، یک وحدت موقت و زودگذر، وحدت زودگذر را به آن می‌گویند وحدت تاکتیکی، وحدت اصیل را که از همان وحدت حقه حقیقیه می‌آید به آن وحدت، وحدت اصیل و وحدت استراتژیکی می‌گویند.

معنا و مصادیق وحدت تاکتیکی

بعضی‌ها خیال می‌کنند وحدتی که ما ادعا می‌کنیم ما شیعیان و امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه ادعا می‌کرد یک وحدت تاکتیکی و یک وحدت موقت است و این را دشمنان اسلام و دشمنان امت اسلامی گاهی موقع‌ها روی آن تقلید می‌کنند و می‌گویند این‌ها که می‌گویند وحدت برای این است که فعلا در اقلیت هستند در ضعف هستند شیعیان و ایرانیان که می‌گویند وحدت به‌خاطر این است که در ضعف هستند و می‌خواهند قدرت بگیرند و وقتی‌که قدرت بگیرند شما را می‌زنند روی این مانور می‌دهند و کار هم می‌کنند.

 وحدت تاکتیکی، وحدت تاکتیکی چی است؟ آن اوایل که حضرت امام آمده بودند و انقلاب شده بود و امام در مورد وحدت بین شیعه و سنی حرف می‌زدند یادم هست آن موقع ها یک مثالی را می‌زدند می‌گفتند یک کسی وارد باغ خود شد دید که سه نفر دارند در باغ میوه می‌خورند، میوه‌های باغ را دارند می‌خورند گفت ای دادِ بی داد، من چجوری با این‌ها درگیر بشوم، این ها سه تا گردن کلفت هستند! آمد گفت که تو چه کسی هستی؟ دید یکی از آن‌ها آخوند است عمامه دارد و این ها، گفت تو چه کسی هستی؟ گفت من حجت الاسلام هستم. گفت تو چه کسی هستی؟ گفت مثلاً من سید باقر. گفت تو چه کسی هستی؟ گفت من هم عبور می کردم دیدم این دوتا دارند می‌خورند من هم می‌خورم. این گفت که خب من چجوری این سه نفر را حریف بشوم؟ من الان بخواهم درگیر بشوم هر سه نفر این‌ها من را می‌زنند! آمد گفت آقاجان شما که خب سید اولاد پیغمبر هستی خمس هم گردن ما هست باید به تو بدهیم، حق تو است. اما شما، شما هم که روحانی هستی اصلا ما دین خود را از شما داریم. اما این آقایی که آمده اینجا این را من راضی نیستم که بیاید در باغ من بخورد، اجازه بدهید من این را بیرون کنم. آن‌ها هم گفتند باشه، خب او را بیرون کن. آمد او را حسابی کتک زد و انداخت بیرون. این شخص عامّی که مثل شماها عامّی بود انداخت بیرون، او را کتک زد انداخت از باغ بیرون. بعد آمد سراغ این سید گفت آقا، گفت چیه؟ گفت شما سید هستی اولاد پیغمبر هستی اصلاً به گردن ما حق داری، ما باید به شما خمس بدهیم حالا هر چی خوردی نوش جانت اما این که ادعای دین می‌کند این که عمامه به سر‌بسته، این چرا می‌آید مال حرام می‌خورد؟ اجازه می‌دهی من این رو بیندازم بیرون؟ گفت خب باشه اگر حق من را می‌دهی من بخورم عیب ندارد. آمد به آخوند گفت بفرما بیرون، حسابی او را کتک زد و آخوند را انداخت بیرون. بعد آمد سراغ سید گفت ای پدر سوخته حالا نوبت تو است، تا می‌توانست سید را کتک زد این را هم انداخت بیرون.

بعد این داستان را می‌گویند برای این که می‌خواهند بگویند که اگر می‌خواهی یک گروهی را بزنی باید چه کار کنی؟ بین آن‌ها اختلاف بیندازی، آن ها را جدا کنی، ضعیف که شدند بزنی، همه را با هم نمی‌توانی بزنی. بعد حالا استعمارِ غرب و صهیونیسمِ بین‌الملل و فراماسونی و شیاطین این‌ها برای این که حسابی جامعه اسلامی را بکوبند می‌آیند شیعه را به جان سنی می‌اندازند، سنی را به جان شیعه می‌اندازند، زیدی را به جان اسماعیلی، اسماعیلی را به جان دوازده امامی در شیعه، در سنی هم حنفی را به جان مالکی، بعد همه را می‌اندازند به هم، به جان هم می‌اندازند این ها را جدا می‌کنند حساب آن‌ها را می‌رسند! بعد امام فرمود نه ما باید دست‌به‌دست هم بدهیم دست‌به‌دست هم بدهیم چون دشمن مشترک داریم یعنی منافع مشترک ایجاب می‌کند که افراد با هم‌ دست‌به‌دست هم بدهند، مثلاً شما با یک نفر همکار هستی شغل شما یک جور است منافع شما یکی است یک شخصی آمده با منافع شما دارد مبارزه می‌کند شما دست به دست هم می‌دهید و می زنید او را، او را می‌زنید کنار، خودتان هم ممکن است با هم اختلاف داشته باشید. دوتا برادر با هم اختلاف دارند همسایه وارد می شود می‌خواهد این ها را بیندازد به جان هم برادرها می‌گویند آقاجان تو بنشین عقب، به تو مربوط نیست. مثل الان، الان مثلاً فرض بفرمایید حالا فرض کنید یک کسی مثلاً در گشت ارشاد به او ظلم شد یا یک کسی در فلان اداره به او ظلم شد، پلیسِ ما مثلا یک نفری را به او ظلم کرد، قوه قضاییه به یک نفر ظلم کرد یک جایی ظلم شد بلافاصله آن منافقی که تروریست است آن داعشی که آدم‌کش است آن سلطنت طلبی که نوکر است و سر او در آخور دشمنان دین و این‌ها است همه می آیند داد و بی‌داد می‌کنند این ایرانیه می‌گوید آقاجان به تو مربوط نیست، به من ظلم شده من با قوه قضاییه دعوا دارم من با نمی‌دانم با گشت ارشاد دعوا دارم با پلیس دعوا دارم، گشت ارشاد ما بد کاری کرده ولی به شما مربوط نیست شما دخالت نکن چون شما اگر دل شما می‌خواست برای دختر جوانی که مرده بسوزد دلتان شما برای آن دختر جوان خبرنگاری که اسرائیل آمد گلوله زد به قلبش و خلاف تمام قوانین بین‌المللی یک دختر جوان را کشت یا آن دختر جوانی که از آمریکا برای گزارش رفته بود اسرائیل، اسرائیل آمد با لودر خاک ریخت روی آن دختر هجده ساله نوزده ساله بیست ساله و آن را دفن کرد، این دختر آمریکایی را و بی گناه! بروید دلتان برای آن‌ها بسوزد. شما دلتان نمی‌سوزد، شما این همه جنایت‌هایی که داعش و منافقین و این‌ها کردند این ها را می‌خواهید بیایید بگویید، شما دلتان نمی‌سوزد شما دروغ می‌گویید، شما دلسوز ما نیستید، شما این را بهانه کردید که در کشور ما جنگ بیندازید، کشتار راه بیندازید، توطئه راه بیندازید، اغتشاش راه بیندازید بعد هم تجزیه کنید و کشور را تجزیه کنید و بروید. از آن طرف خلق دموکرات و خلق کومله و خلق کرد بیاید از این طرف هم خلق بلوچ بیاید از آن طرف هم خلق عرب بیاید و از آن طرف هم خلق ترکمنستان بیاید و تجزیه کنید کشور را و بعد هم به سرِ همه ما بزنید و شماها بایستید کنار! به قول این جوان‌ها تو که آن گوشه نشستی خفه‌شو، تو حرف‌نزن.

 اگر به جوانی در جامعه ما ظلم شد، اگر به یک دختری ظلم شد، گشت ارشاد ظلم کرد، نظام ظلم کرد، پلیس ظلم کرد، بسیج ظلم کرد، ما خودمان مشکل خودمان را حل می‌کنیم. این می‌شود چی؟ این می‌شود جواب دندان‌شکن به آن کسی که می‌خواهد از اختلاف ما از دعوای ما، دوتا برادر در خانواده دعوایشان شده غریبه می‌خواهد بیاید این دوتا برادر را آتشش را زیاد کند می‌گویند به تو مربوط نیست، ما دوتا برادر هستیم خودمان با هم کنار می‌آییم. این می شود وحدت، درسته؟ و الان در جامعه ما در بحث وحدت هم بحث وحدت شیعه و سنی است هم وحدت ملل اسلامی است. الان ایران را به جان افغانستان بیندازند و افغانستان را به جان ایران بیندازند، عراق را به جان ایران بیندازند، ایران را به جان عراق بیندازند، آذربایجان را به جان ایران بیندازند، ایران را به جان آذربایجان، این توطئه‌ها دارد می‌شود، یک ذهن آگاه یک ذهن باهوش فهیم می‌خواهد که این را بفهمد. وقتی کسی این را فهمید به بیگانگان توجهی نمی‌کند به ماهواره‌ایی که اسباب و آلت‌شیطان در این خانه‌ها است گوش نمی‌کند، این اسباب و آلت‌شیطان را بیرون می‌کند. این می‌شود همان وحدت، اشتراک منافع می‌شوند، به این می‌گویند وحدت تاکتیکی. مثل این که دو نفر دارند دعوا می‌کنند یک شیر درنده ایی می‌آید یک گرگی می‌آید، این ها چه کار می‌کنند؟ دوتا انسان هستند، تو انسانی من هم انسان هستم این گرگ درنده است، می‌آیند می‌زنند این گرگ درنده را می‌کشند بعد که کشتند و تمام شد و او را ردّ کردند خب دوباره می‌افتند به جان هم، شروع می‌کنند چی؟ دعوا کردن! حالا بیا با هم دعواهای خود را بکنیم. این می شود کار عقلی، کار منطقی.

 اما اگر نه، یک کلیپی هست دوتا آهو دارند با هم می‌جنگند آن پلنگ می‌آید یکی از آن‌ها را قشنگ می‌گیرد و پاره می‌کند و می‌خورد، این ها به جای اینکه فرار کنند حواس آن‌ها به دعوایشان بود او می‌آید قشنگ سرِ فرصت می‌گیرد آن‌ها را و می‌خورد آن ها را، این می‌شود چی؟ این می‌شود وحدت تاکتیکی، یعنی من با تو اختلاف دارم ولی فعلا به خاطر دشمن مشترک دعوای خود را می‌گذاریم کنار و دشمن مشترک را دفع می‌کنیم بعد با هم می‌نشینیم سرِ با هم اختلاف می‌کنیم، این وحدت تاکتیکی است.

 آیا وحدتی که رهبر ما امام فرمود و آن چیزی که ائمه ما فرمودند وحدت تاکتیکی است؟ نه، وحدت تاکتیکی موقت و زودگذر است.

معنا و مصادیق وحدت اصیل

ما یک وحدت استراتژیکی داریم، یعنی چی؟ یعنی بعد از این که این دشمن را رد کردیم باز هم با هم دعوا نمی‌کنیم، باز هم با هم می‌نشینیم با هم صحبت می‌کنیم به وحدت می‌رسیم، دعوا با هم نمی‌کنیم، این می شود وحدت استراتژیک. وحدتِ اصیل این است و ما این وحدت را نه تنها با برادران اهل سنت بلکه با همه داریم.

عرض کردم عارف دنبال وحدت حقه حقیقیه است تمام عالم را تبدیل به یکپارچگی کند، وحدت ایجاد کند بین همه انسان‌ها و در زمان امام زمان(ع) بین همه انسان‌ها وحدت ایجاد می‌شود، مرزها از بین می‌رود، تو ترک هستی من فارس هستم، تو کرد هستی من فارس هستم، تو عرب هستی، نمی‌دانم پان‌ایرانیسم، پان‌ترکیسم، پان‌عربیسم، این‌ها همه ملت‌ها را می‌اندازد به جان هم.

من ترک هستم یک افتخاری می‌کند بر علیه فارس، فارس ‌بگوید من فارس هستم تو ترکی، این‌ها را همه از بین می‌رود. اِنسان بِما هُوَ اِنسان تحت یک نظام در می آید، بشریت یک مجموع می‌شوند، آن‌ها نفت دارند به این‌ها می‌دهند این‌ها هم مثلاً گندم دارند به آن ها می‌دهند، همه انسان‌ها منافعشان بین هم تقسیم می‌شود، همه از همه منافع انسان‌ها استفاده می‌کنند، او نمی‌گوید منِ خوزستانی چون نفت دارم باید تمام ایران نوکر من باشند، او هم نمی‌گوید من چون گندم دارم تمام دنیا باید نوکر من باشند، هیچی، یک منافعی تو داری یک منافعی او دارد، بین انسان‌ها یک رأس رهبر امام الهی حاکم می‌شود مرزها از بین می‌رود یک وحدت بین انسانی، دیگر جنگ از بین می‌رود، جنگ‌ها از بین می‌رود و مشکلات حل می‌شود. چقدر تاریخ بشریت جنایت، کشتار، ظلم‌ها شده به خاطر همین ملیت گرایی. من ایرانی هستم، وطن‌پرست هستم.

وطن‌دوستی یا وطن‌پرستی

شما ببینید الان همین سلبریتی‌ها که می‌گویند وقتی می‌آید جایزه خود را بگیرد این قدر فهم ندارد، من برای وطنم برای سرزمینم! سرزمین چیست؟ سرزمین موقعی ارزش دارد که در آن‌جا تو بتوانی انسانیت خود را حفظ کنی. بله”حب الوطن من الایمان” پیامبر فرمود دوست داشتن وطن از ایمان است. وطن دوستی خوب است ایران دوستی خوب است ولی چه موقع؟ جایی که تو بتوانی در آن‌جا انسانیت خودت را دین خودت را معنویت خودت را حفظ کنی و الّا اگر یک جایی باشد که سرزمینی باشد که در آن جا کفر حاکم باشد طاغوت حاکم باشد آن سرزمین ارزشی ندارد.

 می‌بینید که تفکر وطن، ملی‌گرایی، وطن‌پرستی، وطن‌پرستی حرف بی‌خودی است ما خداپرست هستیم. وطن‌دوستی خوب است ولی وطن‌پرستی و این ها، این‌هایی هم که ادعا می‌کنند که من برای سرزمینم تا یک تیر‌هوایی شلیک بشود هفت تا سوراخ پنهان می‌شوند و زمان جنگ هم فرار کرده بودند، دروغ می‌گویند. کسی برای وطنِ خود می‌جنگد که بفهمد وطن ارزشش به چیست. شما در جبهه‌ها نگاه کنید هیچ‌کس نگفت ایران، ایران، ایران، همه گفتند حسین، حسین، حسین! بله، گاهی موقع‌ها یک چیزهایی هم پیدا می‌شد ولی آن‌ها هم اگر دقت می‌کردید توجیه می‌کردید به همین مسئله می‌رسیدید.

خب، در زمانی امام این مرزها برداشته می‌شود همه یکی می‌شوند و این می‌شود وحدت ایجاد می‌شود. وحدت بین انسانیت، منافع مشترک، انسان‌ها سرِ منافع مشترک با هم جمع می‌شوند، این می‌شود همان وحدت اصیل. وحدت اصیل وحدتی است که بر اساس چیست؟ بر اساس یک امور ذاتی و پایدار است نه موقت. موقت نیست که حالا فعلا من و شما سر این مسئله بیا با هم خوب باشیم دشمن را رد کنیم بعد به جان هم بیفتیم، نه، بعد هم منافع بالاتری هست و آن منافع اصیل است که انسان ها را با هم جمع می‌کند.

لازمه گفتگو و ایجاد وحدت

ما حتی وحدت بین مسلمان و مسیحی داریم نه فقط وحدت بین شیعه و سنی، ما وحدت بین مسلمان و مسیحی داریم.

 خداوند متعال در قرآن شریف می‌فرماید: قُل، ای پیامبر ما به اهل کتاب بگو « قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئً »[۲] یعنی ای پیامبر به اهل کتاب بگو بیایید سرِ یک وجه یک منافع و یک حقیقتی که مشترک بین من و شما است، ما و شما هر دو قبول داریم با هم بنشینیم صحبت کنیم. شما خدا را قبول دارید ما هم خدا را قبول داریم بیایید بنشینیم با هم بر مسئله خدا بر پایه خداپرستی برپایه خداشناسی مباحث خود را درست کنیم اختلاف‌های خود را با هم بگذاریم کنار. شما با هر کسی بخواهی بحث کنی تا زمانی که به یک نقطه مشترک نرسید بحث فایده‌ایی ندارد، شما هر وقت خواستید با یک نفر بحث کنید اول بگو آقا بیا ببینیم تو چی را قبول داری من چی را قبول دارم؟ آن چیزی را که هم تو قبول داری هم من قبول دارم آن وجه مشترکِ ما، بر اساس آن صحبت کنیم اختلاف ها حل می‌شود. تو اسلام را قبول داری من هم اسلام را قبول دارم بیا بنشینیم بر اساس اسلام صحبت کنیم، اما اگر تو یک چیز دیگر می‌خواهی من یک چیز دیگر خب هیچ وقت به وحدت نمی‌رسیم. تو دنبال یک چیز دیگر هستی من دنبال یک چیز دیگر، خب این می شود اولِ اختلاف، برای ایجاد وحدت باید یک ملاک وحدتی باشد. وحدت یک ملاک وحدت می‌خواهد یک چیز مشترکی می‌خواهد بر اساس آن باید بنشینیم و اختلاف خود را حل کنیم. خب به اهل کتاب می‌گوید ما به خدا اعتقاد داریم بیایید بنشینیم بر اساس اعتقاد به خدا به هم برسیم آیا این خدایی که شما معتقدی ما هم معتقد هستیم جسم است؟ آیا احتیاج به همسر دارد؟ بعد بر اساس خداشناسی می‌توانیم به این‌جا برسیم، با اهل مسیحیت با اهل نصارا به نتیجه برسیم. با اهل تسنن می‌توانیم به این نتیجه برسیم، شما قرآن را قبول دارید ما هم قرآن را قبول داریم، شما پیامبر را قبول دارید ما هم پیامبر را قبول داریم، بیایید بنشینیم بر اساس قرآن ببینیم قرآن چی می گوید، براساس قرآن، می بینید اختلاف‌ها حل می‌شود به مرور البته، یک شبه نمی‌شود ولی به مرور حل می‌شود. بنشینیم قرآن را بررسی کنیم ببینیم قرآن وقتی می‌گوید اولوالامر چه کسانی را می‌گوید؟ قرآن وقتی می‌گوید امام چه کسی را می‌گوید؟ قرآن وقتی می‌گوید سنت پیامبر چه کسی را می‌گوید؟ این ها را با هم بحث علمی کنیم به نتیجه برسیم اختلاف‌ها برطرف می‌شود.

 الان اشتراک منافعی که در کشور ما هست و این جوان های ناآگاهی که شعار می‌دهند اغتشاش می‌کنند می‌روند آلت دست دشمنان قرار می‌گیرند چیه؟ شما چی می‌خواهید؟ شما دنبال چی هستید؟ آن چیزی که شما می‌خواهید چه جوری به دست می‌آید؟ بیاییم بنشینیم آن چیزی که شما می‌خواهید ما هم می‌خواهیم. شما جامعه آزاد می‌خواهید شما جامعه مرفه می‌خواهید شما آزادی می‌خواهید خب بیایید بنشینید ببینیم ما هم همان ها را می‌خواهیم، بیایید بنشینید ببینیم چه جوری به دست می‌آید و بر اساس آن منافع، اما این که بگویی که نه، من هیچی، من اصلاً با تو کاری ندارم و می‌خواهم تو نباشی خب من هم می‌گویم می‌خواهم تو نباشی! وقتی می‌گویی من می‌خواهم تو نباشی او هم می‌گوید می‌خواهم تو نباشی. خب بزن ببینیم چه کسی می‌زند.

تاثیر مخرب تبلیغات منفی و دروغ ماهواره و فضای مجازی

این خانواده‌های ناآگاهی، پدر مادر‌های، شما این بچه‌هایی که می‌بینید اکثراً در خانواده‌های ناآگاه و جاهل به وجود آمدند، پدر خانواده می‌آید جلو تلویزیون ماهواره را روشن می‌کند این وسیله شیطان را روشن می‌کند فحش، بدوبیراه به نظام، دروغ، بدوبیراه، تهمت، شایعه، خب این بچه هم می‌نشیند این بچه خب کینه پیدا می‌کند نسبت به این‌ها به نظام اسلامی، دشمنی پیدا می‌کند نسبت به نظام اسلامی، وقتی دشمنی پیدا کرد انسان که از یک چیزی بدش بیاید دیگر خوبی‌های آن را نمی‌بیند، انسان وقتی با یک نفر بد باشد دیگر خوبی‌های او را نمی‌بیند، شما نگاه کنید ببینید یک نفر با یک نفر بد است تا می‌خواهی خوبیِ او را بگویی شروع می‌کند غیبت او را گفتن، قبول نمی‌کند خوبی‌های او را، تا می‌خواهی یک خوبی او را بگویی می‌گوید نخیر این طور نیست، اولاً این آدم فلانی، دوتا فحش می‌دهد، چون کینه این‌طوری است.

امیرالمومنین می‌فرماید کسی که یک چیزی را با یک چیزی، یک چیزی را دوست داشته باشد بدی‌های آن را نمی‌بیند و همان‌طور که هر کس یک چیزی را بدش بیاید خوبی‌های آن را نمی‌بیند. این بچه‌ایی که پای ماهواره است، پای دروغ در فضای مجازی، مرتب دارند فحش می‌دهند به نظام اسلامی، خب این کینه پیدا می‌کند، وقتی دشمن پیدا کرد هیچی حالی او نمی‌شود می‌آید همین‌طوری فحش می‌دهد، بدوبیراه می‌گوید، شیشه می‌شکند، اصلا نمی‌فهمد دارد چه کار می‌کند، این دوست و دشمن خود را نمی‌شناسد، چرا؟ چون یک پدر جاهلِ نفهمی برای دیدن یک فیلم مزخرف رفته ماهواره گرفته این وسیله شیطان را آورده در خانه‌ خود، بچه بمباران تبلیغات علیه یک نظام می‌شود. من می‌گویم بعد مردِ مومن زنِ مومن تو که این بچه را داری این‌طوری تربیت می‌کنی فردا بزرگ بشود دستش به چاقو برسد می‌زند، دستش به اسلحه برسد می‌زند علیه نظام اسلامی، حالا اگر این نظام باطل باشد خب این نظام را موفق بشود از بین ببرد یک نظام باطل دیگر می‌آید. چه نظامی می‌خواهید بیاورید؟ شما که طرحی ندارید، شما که پروژه‌ایی ندارید، شما که رهبری ندارید! ما هم انقلاب کردیم ولی ما رهبر داشتیم ما طرح داشتیم ما پروژه داشتیم ما حکمای بزرگی دانشمندان بزرگی رهبری می‌کردند این انقلاب را. ما پلیس را هیچ وقت نزدیم، از پلیسِ آن زمان کتک خوردیم ولی پلیس را نزدیم، از ارتش

یِ آن موقع گلوله خوردیم، باتوم خوردیم، چقدر، ما بعدازظهر که می‌آمدیم خانه پاهایمان کبود بود از بس باتوم می‌خوردیم ولی هیچ وقت اهانت نمی‌کردیم به پلیس، چرا؟ چون هدف ما تشکیل یک نظام خوب بود. تو این پلیس را داری می‌زنی خب این را با خودت دشمن می‌کنی، این ارتشی را داری می‌زنی، می‌کشی، خب این را با خودت دشمن می‌کنی. دشمن او با تو چی می‌شود؟ جنگ داخلی می‌شود. پلیس یک بار صبر کند، دو بار صبر کند، سه بار صبر کند، او را بکشی خب دفاع می‌کند، جنگ داخلی می‌شود، جنگ داخلی چی می‌شود؟

ای پدر ای مادر که بچه خود را ناآگاهانه و جاهلانه تحت تربیت این فضاهای دشمنانه و فضاهای مجازی قرار دادی بچه تو چی می‌شود؟ بچه تو یا بزرگ می‌شود به دست این پلیس کشته می‌شود و اگر این نظام حق باشد هم دنیای خود را از دست داده هم آخرت خود را، می‌رود داخل جهنم. خب این جاهل است دیگر، نمی‌فهمد، اصلاً این چیزها را نمی‌فهمد.

خب این هم حالا بحث وحدت، ما باید در جامعه خودمان، این جامعه نیاز به یک وحدت دارد، وحدت بین دو تا قشر، دو قشری که قشر قابل توجهی هم هست. جوانان و خانواده‌های جاهل، یک شکاف عمیقی بین آن‌ها و بین اساتید، بین روشنفکران، بین دانشمندان، بین علما، این اختلاف بزرگ ایجاد شده نتیجه‌ آن هم یعنی علت آن هم تنفری است که در این قشر قابل توجه ایجاد شده است. این تنفر را کاری نمی‌شود کرد، تنفر را با نصیحت نمی‌شود با خوبی نمی‌شود و مقصر اصلی هم ما بودیم!

اهمیت بحث علمی دربرابر ضد تبلیغ‌ها

 درست است هفتاد‌‌درصد‌ هشتاد‌‌درصد تبلیغات دشمنان بوده است و بیست‌درصد سی‌درصد کم کاری و بدکاری از مدیران جامعه ما بوده، ولی مقصر اصلی ما بودیم که امر‌به‌معروف و نهی‌ازمنکر نکردیم. وقتی شخص داشت فحش می‌داد به نظام ما هم در صف نانوایی ایستاده بودیم هیچی نگفتیم، ساکت، رهایش کن! وقتی بچه ما دارد می‌رود به طرف فساد، عیب ندارد خودش می‌فهمد، خب راست می‌گوید! این امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر وقتی ترک شد کار به این جاها می‌کشد. البته الان اتفاقی نیفتاده، این حادثه‌ها یک ابعاد خوبی هم دارد یک جنبه‌های خوبی هم دارد، منافقین شناخته می‌شوند، دشمنان شناخته می‌شوند، مردم بیدار می‌شوند، این‌ها یک منافعی هم دارد ولی خب اگر خدایی نکرده این‌ها ادامه پیدا بکند خطرش هم برای آن‌ها است و هم برای ما و هم برای آن قشری که ناآگاهانه تحت تأثیر تبلیغات قرار گرفتند و هم برای این کسانی که ساکت شدند، حوصله نداشتند بحث کنند. یکی از اشکالات ما مسلماً که حوصله بحث نداریم، حوصله بحث نداریم، آقاجان بحث کن بحث علمی کن صحبت کن جوان را روشن کن.

 خب بحث ما تمام شد حالا، در مورد وحدت بحث‌های دیگری هم هست که اگر خدا بخواهد ان‌شاءالله خودتان می‌روید مطالعه می‌کنید یا در فرصت‎‌های آینده ما هم صحبت می‌کنیم.


[۱] سوره ملک آیه ۳

[۲] سوره آل عمران، آیه۶۴

درباره ی n.majd

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *