اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهالرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله رب العالمین و صلی اللّه علی محمد واله الطاهرین سیما بقیهالله فی السموات و الارضین
اهم موضوعاتی که در این مطلب به آن پرداخته شده است، عبارتند از:
- مقدمه در باب اتصال به سلسله اولی
- انواع هدایت و گمراهی
- آیا خدا باعث گمراهی افراد میشود؟
- در قرآن مصداق انسانهای کمال یافته و متعالی چه کسانی هستند؟
- بررسی چند آیه پیرامون الزام اتصال به سلسله اولیا
مقدمه در باب اتصال به سلسله اولیا
شعار کانون علم و دین یعنی “تنها راه رسیدن به سعادت ابدی وصل شدن به سلسله اولیای الهی است و بس“ ترجمه آیه اهدنا صراط المستقیم است و صراط را توضیح میدهد. این مطلب ادله بسیار زیادی دارد، ما از هر طرف که بررسی کنیم، ولایت اولیای خدا را میبینیم شما در زیارت عاشورا که در هر شب از شبهای ماه محرم مطالعه میکنید مرتب میگویید که عنایت ائمه معصومین و اولیا و شیعیان آنها را نصیب ما کن، از آن طرف وقتی برائت حاصل میکنید برائتتان از دشمنان اهل بیت و شیعیان و اولیای آنها است، همانطور که میبینید، محبت، عداوت، ولایت و برائت هم به خود آنها برمیگردد و هم به شیعیان و پیروانشان چه در جبهه حق که اولیای خدا باشند و چه در جبهه باطل که آل بنی امیه و دشمنان اهل بیت باشند.
این مسئله مسئله بسیار مهمی است و بنده هر جلسه، فقط روی این مسئله تاکید دارم البته هر بار به یک دلیلی و از یک زاویهای و با یک سری مثالها به آن میپردازم ولی هدف نهایی این است که ما این مسئله را جا بیندازیم زیرا این مسئله از مهمترین مسائلی است که متاسفانه هم در اهل سنت و هم در شیعه نسبت به آن غفلت ورزیده شده است. اکنون کشور ما و حتی حوزههای علمیه ما در غفلت بزرگی هستند، شعار میدهیم و ادعا میکنیم ولی نه شعار را فهمیدهایم و نه عمل میکنیم، یعنی ایکاش حداقل یکی از اینها بود مثلا عمل نمیکردیم ولی میفهمیدیم اما متاسفانه حتی نفهمیدهایم و ما میبینیم که در حوزههای علمیه ما و در میان علما و اهل منبر همه چیز گفته میشود الا این مطلب. به همین دلیل خود بنده در این جلسات با ذکر یک سری ادله و یک سری توضیحات روی این مسئله متمرکز هستم، شما نیز یادتان باشد که شعار ما این است که هر کسی که در مسیر سعادت استاد ندارد، بدبخت، بیچاره و گمراه است.
در این جلسه بنده درباره مسئله وصل شدن به اولیای الهی و اینکه انسان باید با اولیا ارتباط داشته باشد و اگر ارتباط نداشته باشد گمراه و بدبخت است و هیچ راه دیگری ندارد، ۴ آیه را به عنوان نمونه عرض میکنم که بعضی از این آیهها چندین بار و مکررا در آیات مختلف تکرار شده است. مثلاً میفرماید شخصی که از سمت خداوند ولی نداشته باشد، هیچ هدایت کنندهای ندارد. “وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ (سوره زمر آیه ۳۶)” یا در جای دیگر میفرماید: مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلا هادِیَ لَهُ (سوره اعراف آیه ۱۸۶).
انواع هدایت و گمراهی
پیش از ورود به بررسی آیات، مقدمتاً دو مطلب عرض میکنم و انشالله سعی میکنم که مطلب را واضح به گوش دل شما عزیزان بنشانم. مطلب اول اینکه در قرآن میفرماید که “خداوند افرادی را گمراه میکند!” اینجا شبههای ایجاد میشود که اگر خدا ما را گمراه کند، ما هم در روز قیامت به خداوند میگوییم که خدایا تو ما را گمراه کردهای پس چرا ما را به جهنم میبری؟! در راستای این شبهه لازم است به دو سوال پاسخ داده شود، یکی اینکه چرا خدا گمراه میکند و دیگر اینکه خدا به چه صورت گمراه میکند؟!
در پاسخ باید گفت که خداوند دو هدایت دارد، یکی هدایت ابتدایی و دیگری هدایت پاداشی و یک گمراهی دارد بنام گمراهی پاداشی.
هدایت ابتدایی خداوند به این صورت است که برای انسانها یک بشری را میفرستد که آنها را به راه راست هدایت کند، حال این شخص یا پیغمبر است یا جانشین پیغمبر یا یک مرد مومن و با تقوا یا یک مبلغ مذهبی یا مدرس مذهبی. به هر حال همه این مساجد و کلیساها و مراکزی که نام خدا در آنجا ذکر میشود برای هدایت بشر است، اگر بشر به این هدایت اولیه پاسخ مثبت داد یعنی وقتی متوجه شد که خداوندی در عالم است و این خداوند منشا سعادت است، به این دعوت پاسخ مثبت داد، خداوند به او هدایت پاداشی میدهد، هدایت پاداشی یعنی “یَهْدِ قَلْبَهُ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللهِ یَهْدِ قَلْبَه (سوره تغابن آیه ۱۱)” هر کسی که به این هدایت اولیه پاسخ مثبت دهد، خداوند به او هدایت مجددی میدهد که همان هدایت پاداشی است و بواسطه این هدایت، قلب فرد نورانی میشود، فهمش بالاتر میرود، ذهنش باز میشود و در موقع گناه و معصیت خداوند کمکش میکند و یک نیرویی به نام تقوا میآید “آتاهُمْ تَقْواهُمْ (سوره محمد آیه ۱۷) ” و این هدایتها روز به روز بیشتر میشود همانطور که میفرماید “وزادَهُمْ هُدىً ( سوره محمد آیه ۱۷)” یعنی خدا هدایتشان را زیاد میکند.
بنابراین خداوند دو نوع هدایت دارد یک هدایت ابتدایی که به گوش انسان ابلاغ میشود که خداوندی هست و این خداوند منشأ سعادت ابدی تو است و اگر انسان به این هدایت و دعوت اولیه که از طرف خدا و به وسیله افراد مختلف به گوش او رسیده است، پاسخ مثبت داد و وارد مسیر درست شد، هدایت دوم که همان هدایت پاداشی است شامل حال او میشود. خداوند میفرماید: “زِدْناهُمْ هُدىً (سوره کهف آیه ۱۳)”، ” آتاهُمْ تَقْواهُمْ” و “وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللهِ یَهْدِ قَلْبَه” یعنی هدایت آنها را زیاد و قلبش را هدایت میکند که اینها همان هدایتهای ثانوی و پاداشی هستند.
هیچگاه خداوند از ابتدا کسی را گمراه نمیکند. بعد از اینکه هدایت اول آمد، اگر کسی در مقابل این هدایت ایستادگی کرد، عناد و بیتوجهی کرد، دیگر خداوند او را هدایت نمیکند بلکه او را گمراه میکند که این گمراهی، گمراهی پاداشی است. بنابراین اگر شخصی در مقابل هدایت اول عکسالعمل خوبی نشان داد، خداوند هدایت را زیاد میکند اما اگر عکسالعمل بدی نشان داد و هدایت اولیه را قبول نکرد و جواب مناسب و مثبتی نداد خداوند او را گمراه میکند. البته اینکه میفرماید گمراه میکند باز هم به این معنا نیست که خداوند دست او را میگیرد و به مسیر بد میبرد، این چنین نیست.
آیا خدا باعث گمراهی افراد میشود؟
پاسخ به این سوال که خدا چگونه گمراه میکند این است که اصلا خداوند هیچ کاری نمیکند بلکه همین جواب ندادن آن شخص به هدایت اولیه باعث گمراهی او میشود و ما آن را به خداوند نسبت میدهیم، چرا به خداوند نسبت میدهیم؟ (این سوال و پاسخهایی که بنده خدمت شما میگویم اگر شما بخواهید به دنبال پاسخ این سوالها بگردید شاید لازم باشد دهها سایت یا دهها عالم را پیدا کنید و با آنها بحث کنید که امکان دارد به این قشنگی پاسخ ندهند، قدر این مطالب را بدانید، مطلب بسیار زیبا است و مقدمهای است برای وصل شدن به ولایت) به این دلیل که هیچ اتفاقی در جهان نمیافتد مگر اینکه خداوند میتواند جلوی آن را بگیرد. چگونه خداوند انسان را گمراه میکند؟ خداوند هیچ کاری نمیکند بلکه همان شخصی را که برای هدایت تو فرستاد، وقتی که تو از او اطاعت نکنی او باعث گمراهی تو میشود و چون او باعث بدبختی و گمراهی تو میشود و خداوند او را فرستاده است ما میگوییم خداوند باعث گمراهی تو شده است. به عنوان مثال سازمان آب، شهرداری یا دولت اعلام میکند که میخواهیم برای آباد شدن بیابانها سدی بسازیم که آب جمع شود و به مرور این بیابانها را آبیاری و آباد کنیم، به همین دلیل نباید اینجا خانه سازی انجام شود، زیرا اینجا در آینده رودخانه و سیل میآید. طبیعتا این کار، کار خوبی است، حال شخصی مقابل این سد، خانهسازی میکند هنگامیکه قرار شد سد را باز کنند، آب، خانه این شخص را خراب میکند. در واقع آن زمان که شهرداری گفت ما میخواهیم این کار را انجام دهیم، هدایت اولیه بود و هدایت دوم این است که شخصی در مقابل سد خانهسازی نکرد و در حاشیهاش خانهسازی کرد و زمانی که سیل آمد و بیابانها آباد شد این فرد از فواید آن استفاده کرد اما شخصی که خانه ساخت و وقتی سد را باز کردند، خانهاش خراب شد، میگوید شهرداری که سد را باز کرد خانه من را خراب کرد! ولی در واقع باعث این امر خودش است. وقتی خداوند نعمتی را میفرستد، این نعمت مانند آن سیل است، زمانی که شخصی مقابل این نعمت میایستد ضربه میخورد و این ضربه خوردن همان گمراهی دوم است.
مثال دوم برای توضیح بهتر انواع هدایت، همان مثال حلبی است که قبلا عرض شد، وقتی یک حلبی را در مقابل یک سیل بگذارید اگر خلاف جهت آب باشد و بخواهد مقاومت کند خودش له میشود.
لذا خداوند میفرماید: “وَنُنـزلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ ( سوره اسراء آیه ۸۲)” یعنی ما قرآن را برای شفا و رحمت میفرستیم اما ” وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا (سوره اسراء آیه۸۲)” یعنی این قرآن برای ظالمین منشا خسارت میشود، زیرا این افراد وقتی در مقابل آن میایستند له میشوند و ضربه میخورند ولی شخصی که در مقابلش نایستاده ضربه نمیخورد. شخصی که در مقابل نعمت الهی میایستد نعمت الهی به او ضربه میزند. نعمت، هدایت و رحمت الهی الهی مانند سیل است، در مقابل سیل باید مدیریت کرد. یکی از تعابیر رحمت الهی، فیض است. فیض یعنی یعنی روانه شدن و ریزش باران، فیض یعنی رحمت و نعمت الهی.
در قرآن مصداق انسانهای کمال یافته و متعالی چه کسانی هستند؟
تا اینجا مقدمه اول را عرض کردم و اما مقدمه دوم، خداوند در قرآن هر کجا از مومنین و انسانهای پاک، با تقوا، صالح، محسن یعنی کسانی که احسان میکنند، انسانهای کمال یافته و متعالی، نام میبرد اولین مصداق این شخصیتها امیرالمومنین و اولاد علی (ائمه معصومین) هستند. در هرجای قرآن که خداوند در مورد راکعین، ساجدین، صالحین، قانتین، محسنین، متقین و انسانهای خوب صحبت میکند، مصداق اولیه آن امیرالمؤمنین علی(ع) و ائمه هستند، ولی آیا به اینجا ختم میشود یا به انسانهای دیگر که به نسبتی این صفات عالی را دارند نیز سریان پیدا میکند. بعضیها خیال کردند که مثلا وقتی خداوند میفرماید: “اِنَّما وَلِیَّکُمُالله. سوره مائده، آیه۵۵” یا آنجایی که میفرماید: محسنین، مؤمنین، متقین فقط منظور امیرالمؤمنین است، این اشتباه است! حرف غلطی است. اولاً اگر فقط در مورد آنها بود طبیعتا فقط اسم آنها را میآورد، چرا کلمات عام به میان میآورد که شامل دیگران هم میشود؟ اگرچه در اوج و در قله، ائمه معصومین هستند ولی بهغیراز ایشان، انسانهای دیگری هم هستند که این صفات خوب را دارند و صالح، محسن و باتقوا هستند. وقتی که قرآن از محسنین نام میبرد درست است که مصداق کامل آن، ائمه معصومین هستند ولی شامل دیگران هم میشود و اصلاً معنا ندارد که فقط آنها باشند و دیگران همه بدبخت و گمراه و…. باشند. این صفات صفاتعام است و طبیعتا هر کسی به نسبتی از این صفات برخوردار است، مثلا هر کسی یک مقدار تقوا دارد، هر کسی در اندازه خود یک مقدار کار خوب میکند، هر کسی به نسبت خود صفات خوب را دارد، حال گاهی مواقع عاقبت به خیر نمیشود و صفات بد غلبه میکند، گاهی مواقع صفات خوب و بد فرد مساوی میشود و گاه صفات خوب نسبت به صفات بد برتری پیدا میکند و فرد جزو رستگاران، مفلحین، فائزین و رستگاران میشود. پس همه این صفات را دارند و هر جا خدا صحبت میکند به غیراز ائمه معصومین شامل دیگران هم میشود. از جمله اینکه خداوند میفرماید: ما برای هر قومی هدایتکنندهای فرستادیم. بهترین مصداق این هدایتکننده یا همان کسی که اقوام و گروهها را هدایت میکند، امیرالمؤمنین است یا در آیه دیگر میفرماید “إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ. سوره رعد،آیه۷” یعنی ای رسول ما! “تو منذر هستی، به مردم آگاهی میدهی، به آنها اخطار و هشدار میدهی، آنها را از زندگی و آینده بد میترسانی، انذار میدهی تا مواظب باشند و بدانند که این دنیا دنیای عمل است پس همین جا کار کنند زیرا دنیای بعد از مرگ دیگر دنیای عمل نیست بلکه دنیای پاداش است و هر قومی یک هدایتکننده دارد” که در تفسیر آمده است که پیامبر فرمود من منذر هستم و علی هدایتکننده است. اینکه قرآن به پیامبر میفرماید تو منذر هستی و هر قومی یک هدایتکننده دارد یعنی انذار پیامبر جهانی است ولی خدا برای هر گروهی یک هدایتکننده میفرستد که در راس آن، امیرالمؤمنین است ولی در ظلّ او شیعیان امیرالمؤمنین و اولیاء خدا که در بلاد و اقوام مختلف پراکنده هستند، هدایتکننده خواهند بود یعنی اولیاء خدا هدایت کننده هستند.
این هم مقدمه دوم که با استدلال بیان کردیم که خداوند برای هر قومی یک هادی میفرستد، بنابراین اینکه کسی بگوید که ما فقط ائمه را داریم و توسل ما به ائمه است و به فرد دیگری احتیاج نداریم این حرف یک حرف غلط و شیطانی است. باید بگوییم ما امام زمان را داریم ولی چون الان به او دسترسی نداریم، دنبال شیعیان خاص امام زمان، علمای ربانی و اولیائی هستیم که در مسیر امام زمان هستند.
در واقع به این افراد باید گفت اگر میخواهی انحصار بدهی، چرا به امام زمان میدهی؟ بگو ما پیامبر را داریم هیچ کس دیگری را نمیخواهیم، ائمه را هم نمیخواهیم. اصلا حرف شیطان را بزن و بگو من خدا را میخواهم و به غیر از خدا هیچکس را نمیخواهم. همانطور که میدانید بعضی از عرفانهای باطل و منحرف مثل همین عرفان مولوی و عرفان حلّاج و عرفان صوفیه میگویند که شیطان بزرگترین موحد و یکتاپرست بود، زیرا شیطان میگفت من به غیر از خدا بر هیچ کس سجده نمیکنم. آنقدر خدا را دوست دارم که حتی اگر خود او بگوید به آدم سجده کن به آدم سجده نمیکنم. این عین گمراهی است! اگر تو موحد هستی باید مطیع خدا باشی و هر چه خدا گفت اطاعت کنی، حتی اگر خدا گفت به بت سجده کن باید به بت سجده کنی، اگر خدا گفت به آدم سجده کن باید به آدم سجده کنی، اگر تو عاشق نفس خود هستی که هیچ اما اگر عاشق آن معشوق حقیقی هستی از هر چه او بخواهد باید اطاعت کنی، اگر غیر از این باشد، تو عاشق نیستی بلکه در عشق خود، کاذب هستی.
ولایت الهی قطع نمیشود، ولایت الهی بزرگترین و بالاترین نعمت در عالم هستی است و اگر بخواهی این ولایت را تا جایی که دلت میخواهد قبول کنی و از آنجا به بعد را قبول نکنی، گناه بزرگی کردهای. ولایت الهی به بشریت اتصال دارد. لذا امام زمان فرمود: بعد از من حجج من بین شما هستند، اگر من را قبول دارید باید از آنها اطاعت کنید و به آنها بپیوندید. روایت میفرماید:”فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ. الغیبه شیخ طوسی،ص۲۹۱،ح۲۴۷” همانطور که من حجت خدا هستم، آنها هم حجت من هستند باید به آنها رو بیاورید. متأسفانه ما میبینیم که خیلی از افراد میگویند ما اهلبیت را داریم، امام زمان را داریم و به افراد دیگر نیازی نداریم، این حرف یک حرف غلط و شیطانی است در واقع به اسم اهلبیت با اهلبیت مبارزه کردن، به اسم امام زمان با امام زمان مبارزه کردن و به اسم دین با دین مبارزه کردن است.
بررسی چند آیه پیرامون الزام اتصال به سلسله اولیا
همانطور که عرض شد، طبق آیه قرآن هر قومی هدایتکنندهای دارد که اگر خدا بخواهد کسی را گمراه کند همان هادی را که فرستاده بود از او دریغ میدارد و وقتی هادی از او دریغ شد، فیض و نعمت امام که همان نعمت هدایت الهی است بر او قطع میشود و او گمراه میشود. این گمراه شدن همان است که خداوند میفرماید “وَ مَن یُضلِلُالله فما له مِن هاد. سوره زمر،آیه۳۶” یعنی کسی که خدا او را گمراه کند هیچکس دیگری نمیتواند او را هدایت کند.
حال متوجه میشویم این گمراهی به این صورت است که اگر خدا اولیاء (هادی) را بفرستد و کسی در مقابل این اولیاء بایستد خدا هدایتش را قطع میکند، یعنی ولایت او را قطع میکند و وقتی ولایت قطع شد، گمراه شده و از بین خواهد رفت.
“مَن یُضلِلالله فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِیّاً مُرشِدا.سوره کهف،آیه۱۷” خدا هر کسی را گمراه کند هرگز یک مرشد و یک ولی که او را ارشاد و هدایت کند پیدا نمیکند و این عذابالهی است، در حقیقت بزرگترین عذابالهی این است که کسی ولیّ مرشد نداشته باشد. به همیندلیل است که من به شما عرض میکنم، هر کسی آمد و ادعایی کرد اول از او بپرسید استاد تو کیست؟ اگر استاد نداری گمراه هستی! امام سجاد (ع) میفرماید: “هَلَکَ مَن لَیسَ لَهُ حَکیماً یُرشِدُ. بحارالانوار” کسی که حکیمی که او را ارشاد کند نداشته باشد هلاک شده است.
اگر خداوند به ما عمری بدهد زمانیکه بخواهیم تفسیر مرحله سوم یعنی تفسیر باطنی را شروع کنیم احتمالا از سوره کهف شروع خواهیم کرد به این خاطر که اسرار قرآن در این سوره آمده است، این سوره در وسط قرآن است و مجمعالبحرین یعنی جایی که دو عالم ماده و ملکوت به هم میرسند سوره کهف است و آن آیهای که آیه وسط قرآن است در این سوره آمده ” وَلْیَتَلَطَّفْ” دنیایی از لطافت و اسرار در این سوره است.
زمانیکه که اصحاب کهف گفتند خدایا “وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا. سوره کهف، آیه۱۰”، میفرماید که: “وَمَن یُضلِلالله فَلَن تَجِدَلَهُ وَلِیّاً مُرشِدا” هر کسی گمراه بشود هرگز ولیای که او را ارشاد کند ندارد بنابراین هرکس که ولیای که او را ارشاد کند ندارد گمراه است و خدا او را گمراه کرده است حتی اگر عمامه روی سر او باشد، حتی اگر مجتهد باشد، حتی اگر مرجع تقلید باشد، هر کسی باشد اگر ولیّ مرشدی نداشته باشد جزو کسانی میشود که خدا آنها را گمراه کرده است.
در آیه دیگری میفرماید “فَما لَهُ مِن سَبیل. سوره شوری،آیه۴۶” آدمی هیچ راه دیگری ندارد و فقط باید به ولایت الهی وصل بشود، نباید بگوید خودم مطالعه و تحقیق میکنم و به حقیقت میرسم یا ریاضت میکشم و باتقوا میشوم و نجات پیدا میکنم، بلکه “فَمالَهُ مِن سَبیل” یعنی راه دیگری ندارد همچنین میفرماید “فَلَن تَجِدَ لَهُ سبیلا. سوره نساء،آیه۱۴۳”. “لن” نفی مُعبّد است یعنی نفی ابدی و هر وقت در آیهای بیاید یعنی هرگز، یعنی تا ابد امکان ندارد و محال است، “فَلَن تَجِدَ لَهُ سُبیلا” هرگز برای او راه دیگری نخواهد بود.
حال شما میپرسید که خدا کسی را گمراه کند یعنی چه میکند؟ این آیه صریحتر از همه است “وَمَن یُضلِلِالله فَمالَه مِن سبیل. سوره شوری، آیه۴۶” کسی را که خدا گمراه کند ولیّ الهی نخواهد داشت و ولیّ غیر الهی یعنی شیطان ولیّ او است، “وَ مَن یُضلِلالله فَمالَه مِن دُونالله اَولِیاء” یا در جای دیگر میفرماید: “فَمَا لَهُ مِنْ وَلِیٍّ. سوره شوری، آیه۴۴” ولیّ واقعی و حقیقی نخواهد داشت. در واقع مکررا در هر دو آیه ۴۴ و ۴۶ سوره شوری و سوره رعد آیه۳۳ یا “وَ مَن یُضلِلِالله فَمالَه مِن هاد. سوره زمر،آیه۳۶” میفرماید کسی که خدا او را گمراه کند، هدایتکننده پیدا نمیکند. هدایت کننده یعنی آن راهی که ما را به طرف خدا میبرد، یعنی آن ولیّ الهی و بقول امام کسی که مرشد فرد باشد یعنی کسی که انسان را ارشاد کند.
بنابراین این آیات به ما میگوید که تنها راه، وصل شدن به سلسله اولیای الهی است و راه دیگری نیست و بزرگترین وظیفه ما این است که اولیاء الهی را پیدا کنیم و به آنها وصل بشویم. خیال نکنید اولیاء الهی کسانی هستند که مرده زنده کنند، کرامت کنند، معجزه کنند، بلکه ویژگی اولیاء الهی همانهایی است که قبلا عرض کردهایم.
با عرض سلام و ادب. آیا استاد سخنرانی ویدیویی جدید دارن؟
به نام خدا
سلام و ادب
خیر سخنرانی جدید به صورت متن در سایت قرار داده شده است