اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهالرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهر ین سیما بقیهالله فی السموات و الارضین
اهم موضوعاتی که در این مطلب به آن اشاره شده است، عبارتند از:
- ضرورت تشکیل حلقههای قرآنی میثاق با نور
- ویژگی یک سالک خوب
- رویکرد مومن در مشکلات و حوادث
- شرط رشد سالک
- میقات و میعادگاه اولیای خدا
- برخی از نشانههای ایمان و نفاق
- عوامل ایجاد کننده نفاق
ضرورت تشکیل حلقههای قرآنی میثاق با نور
در تعلیمات مباحث عرفان مقربین عرض شد که شما اگر میخواهید سالک خوبی باشید حتما باید مربی خوبی باشید، حتما باید شاگرد داشته باشید، حتما باید حلقهی قرآنی درست کنید و خصوصا کسانی که میخواهند وارد مرحلهی دوم سیروسلوک شوند حتما باید توانایی این را داشته باشند که یک حلقهی قرآنی را که با خود فرد حداقل دارای پنج عضو باشد، تشکیل دهند. دلیل این کار این که است که شما اگر نتوانید آن تعالیمی که یاد گرفتید به دیگری منتقل کنید، نشانهی این است که احتمالاً شما مطالب را خوب متوجه نشده باشید. به همین دلیل یکی از مقررات این کلاسها این است که کسی که میخواهد به مرحلهی دوم برود حتما باید بتواند چهار نفر را دور خودش جمع کند و بر محور قرآن یک حلقهی میثاق با نور را تشکیل دهد و درباره آن مطالبی که به آن رسیدید با استدلال و با احاطهی همهجانبه صحبت و به دیگران منتقل کنید.
ویژگی یک سالک خوب
قبلا عرض شد که یک سالک نباید آینه باشد بلکه باید شیشه باشد. فرق آینه با شیشه این است که آینه وقتی نور به آن میخورد برمیگردد ولی وقتی به شیشه نور میخورد از آن رد میشود. منظورازین تشبیه این است که علمی را که یاد میگیرید در خودتان نگه ندارید بلکه آن علم را به دیگران منتقل کنید و این تشبیه شیشه و آینه برای این است که در ذهنتان باشد که هر چیزی که یاد میگیرید و هر چیزی که متوجه میشوید باید بتوانید به دیگران منتقل کنید و اگر خواهان این هستید که انشاءالله از یاران امام زمان علیهالسلام، آن انسان کامل و آن ولی اعظم الهی و واسطه بین عالم امر و عالم خلق، باشید و اگر بخواهید به آن حقیقت متصل شوید و با امام کامل و انسان کامل ارتباط داشته باشید، باید هدفتان در زندگی این باشد که دیگران را بسازید و در جامعه نقش ایفا کنید. به عبارتی در جامعه خودتان، در خانواده خودتان، در محل کار خودتان و در اطراف خودتان نقش سازنده داشته باشید. چرا؟ چون امام زمان علیهالسلام خواهان جامعهای پاک با مردان و انسانهای خودساخته است و اگر میخواهید این هدف محقق شود باید شما در این صحنه و در این رسالت نقش ایفا کنید، یعنی شما باید به بحث انسانسازی و تربیت انسانها تا جاییکه میشود، ورود کنید! حداقلش این است که بر محوریت قرآن چهار نفر را دور خودتان جمع کنید. این موضوع، مسئله بسیار مهمی است. اگر هم نمیتوانید با مدیریت خودتان چهار نفر جمع کنید ، باید به کسانی که در این زمینه دارند کار میکنند کمک کنید و آن چهار نفری که شما موظف هستید جذب کنید را به این حلقهها بیاوری، تربیت کنید و نظارت داشته باشید تا تربیت بشوند. این حداقل کاری است که یک سالک باید داشته باشد و الّا سیروسلوک شما ناقص خواهد بود و موفقیت آنچنانی نخواهید. بنابراین هم افرادی که به این جمع تازه آمدهاند و هم افرادی که قدیمی هستند باید این را بدانید و روی این مسئله کار کنید. اگر مومنین و انقلابیون از اول انقلابی کار میکردند ما امروز با این بساط بسیار تاسفبار و شرمآور در جمهوری اسلامی روبرو نمیشدیم که این چیزها را ببینیم و غصه بخوریم! در درجهی اول ما مقصر هستیم و در درجهی دوم،تقصیر بر گردن دشمنان خدا و دشمنان دین و فعالیت و کوشش آنها است.
رویکرد مومن در مشکلات و حوادث
یادمان باشد که همیشه مومن باید در سختیها و در مشکلات، اول نقش خودش را ببیند، ببیند من چه کار کردم! بارها عرض شد که اگر شما در خیابان راه میروید و یک نفر میآید اشتباهی زیر گوش شما میزند و بعد میگوید ببخشید من شما را اشتباه گرفتم! شما به جای اینکه بگویید که آن فرد اشتباه کرده است باید بگویید که من چه کار کردم که آن سیلی را خوردم؟! آقای صالحی خوانساری که یک روحانی اهل منبر مسلط و معروفی بودند، تعریف میکردند که “من یک شب به طرف منزل میآمدم، وارد کوچه که شدم دیدم کارگر شهرداری با خانم من که دم در ایستاده، از میان در با هم دعوا میکنند و هر دو صدایشان را بالا بردند (البته این قضیه برای سالها قبل از انقلاب بود که ایشان تعریف کردند) میگفتند من که دیدم خانم من با این کارگر دعوا میکند و کارگر هم سر خانم من داد میزند بدون اینکه بپرسم حق با چه کسی است؟ موضوع چیست؟ مساله چیست؟ به غیرتم برخورد و جوان بودم و خلاصه همین که رسیدم یک پسگردنی محکم به این کارگر زدم و به او گفتم خجالت بکش، چرا پرخاشگری میکنی… مسئله تمام شد و رفتیم. سه روز بعدش من میخواستم مشهد بروم، همینطورکه در ایستگاه قطار منتظر نشسته بودم یکدفعه یک نفر از راه رسید و یک پسگردنی محکم به من زد، آنچنان محکم زد که عمامه از سرم افتاد! تا برگشتم نگاه کردم دیدم طرف رنگش پرید و گفت آقا ببخشید معذرت میخواهم ،فکر کردم رفیقم است و میخواستم با او شوخی کنم، همین که زد من یاد آن پسگردنی بیجا افتادم، به اوگفتم نه اتفاقاً خیلی درست زدی! “
خودش فهمیده بود از کجا خورده است. میخواهم بگویم که ما همیشه باید در حوادث و در مصیبتها اول نقش خودمان را نگاه کنیم. حتی اولیای بزرگ خدا هم وقتی برایشان مصیبتی پیش میآمد، خودشان را مقصر میدانستند. اگر یک ظالمی به اینها ظلم کند آنها نمیگویند که این ظالم به ما ظلم کرد بلکه میگویند که خودم خواستم به مقامات بالا برسم و خداوند هم این ظالم را سر راه من قرار داد که من تربیت و امتحان شوم.
قطعا مقصر نیستند و کوتاهی نکردند اتفاقاً اینجا بلندپروازی کردند ولی خودش را بانی این کار میدانند. میگوید هرکه بخواهد به درجات بالا برسد باید امتحان شده و در مشکلات قرار بگیرد.
* مهتری گر به کام شیر در ، است *** شو خطر کن زکام شیر جوی * یعنی اگر میخواهی به بزرگی برسی باید با پنجه شیر در بیفتی.
شرط رشد سالک
در هر صورت اگر میخواهید رشد کنید حتما باید شاگرد داشته باشید. حتما باید حداقل هفتهای یک مرتبه، چهار نفر را بر محور قرآن جمع کنید و حلقهی میثاق با نور تشکیل دهید. این را یادتان باشد آنهایی که تازه به این جلسات آمدند و آن کسانی که قدیمی هستند باید به این موضوع اهتمام بورزید. زیرا اگر ما بخواهیم انسانسازی کنیم باید این کار را انجام دهیم.
میقات و میعادگاه اولیای خدا
هرچند درباره این مطالب قبلا صحبت کرده بودیم ولی این موضوعات مقدمهای برای یک مطلب جدیدتر است و آن مطلب این است که میقات و میعادگاه اولیای خدا کجاست؟ مسجد است.
یک مومن باید با مسجد اخت بگیرد شما اگر میگویید که ما نمیتوانیم شاگرد پیدا کنیم و یا ما چهار نفر را از کجا پیدا کنیم؟ به شما میگویم مساجد بهترین محل است. از طرفی یک مومن بهخاطر ارزش مسجد و اهمیت مسجد باید با مسجد ارتباط داشته باشد. مسجد خانهی خدا است و اگر کسی با خانهی خدا رابطهاش کم باشد مومن نیست.
« فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ »[۱]در خانههایی که خداوند اجازه داده است که این بیوت به آسمان بروند و مقام بالا پیدا کنند و در آن اسم خدا ذکر شود. یکی از مصادیق این بیوت همان مساجد است که آنها بیتالله هستند، مساجد خانهی خدا هستند بنابراین انسانهای مومن باید با مسجد ارتباط داشته باشند. اگر ارتباط شما با مساجد قطع شود، اشکال بزرگی است. مومن باید با مسجد ارتباط داشته و برای مسجد برنامه داشته باشد . در روایت است که یکی از خاصیتها و خوبیهای مسجد این است که انسان یک رفیق پاک و مومن پیدا میکند، شما وقتی به مسجد میروید، آنجا در میان مسجدیها بالاخره بعد از یک مدتی رفیق مسجدی و مصاحب مسجدی پیدا میکنید. اینها ارزشمند هستند، بالاخره چند نفر پیدا میکنید که مثلا هفتهای یک روز در مسجد دور هم جمع شوید و با هم چند صفحه قرآن بخوانید و و یک صحبتی بکنید. همین جمع،یک حلقهی میثاق با نور است و براحتی میشود حلقه میثاق را ایجاد کرد و بهترین محل برای تشکیل این حلقهها، مسجد است. البته منزل هم خوب است. یعنی اگر انسان مسجدی نزدیک خانهاش نیست و نمیتواند مرتب مسجد برود و در آنجا رفقای مسجدی پیدا کند، این حلقه را باید حتما در خانه تشکیل دهد و دوستانی که میخواهند به مرحلهی دوم بیایند باید حتما این کار را انجام دهند و بهترین راه همان مسجد است. مسجد بیتالله و میعادگاه و میقات مومنین است.
برخی از نشانههای ایمان و نفاق
المؤمن فی المسجد کالسمک فی الماء، مومن در مسجد مانند ماهی در آب است و برای منافق مسجد مانند زندان است. هنگامیکه مومن به مسجد میرود، احساس میکند به یک جایی آمده که دلش میخواهد بنشیند و بماند. در حالی که منافق وقتی به مسجد میرود حالش بد میشود، نمیخواهد برای مدت طولانی بماند و میخواهد هرچه زودتر از مسجد فرار کند. اگر شما در دلتان این حالت است، بدانید این همان اثر نفاق است، چون همگی ماکه مومن کامل نیستیم و همه یک درجهای از نفاق و یک درجهای از ایمان داریم. اگر بخواهیم آزمایش کنیم ببینیم چقدر نفاق و چقدر ایمان در دلمان است اینها ملاک است که بفهمیم و خودمان زنگ خطری برای خودمان باشیم.
مثلا یکی از علایم منافق این است که وقتی نام مبارک حضرت محمدصلیالله علیه وآله وسلم میآید صلوات نمیفرستد، این علامت نفاق است و برعکس مومن، وقتی نام مقدس و نام مبارک رسول اکرم (ص) میآید صلواتی از صمیم قلب و بلند میفرستد. این دعای صلوات که ارزش بسیار زیادی دارد، علامت ایمان است و منافقین خوششان نمیآید و مثلا در اتوبوس، قطار و هواپیما یک کسی بگوید صلوات بفرستید، حالش بد میشود. اینها نشان دهنده آن کفر باطنی و نفاق باطنی است که از این نام و از این ذکر خوشش نمیآید. همانطور که عرض شد، یکی دیگر از ملاکهای کفر و نفاق هم همین مسجد است. اگر فردی به مسجد میرود و میل زیادی برای ماندن ندارد و در مسجد احساس آرامش و لذت نمیکند، این علامت نفاق است. البته لازم به ذکر است مواقعی است که انسان کاری دارد و میخواهد به کارش برسد و نمیتواند در مسجد بیکار باشد. این دلیلی بر نفاق نیست.
عوامل ایجاد کننده نفاق
نفاق نشان دهنده این است که فرد در نفسش مشکل و اثرات منفی وجود دارد. این اثرات میتواند ناشی از عوامل متعددی مانند ماهواره، فضای مجازی و دوستان ناباب و همنشینان بد باشد. اینها همه اثر دارند و من بارها گفتهام کسانی که روح پاکی دارند اینها را متوجه میشوند. به عنوان مثال یک انسان پاک که در خیابان راه میرود و یک نفر از کنارش عبور میکند اگر آن فرد آدم بدی باشد حالش بد میشود و اگر آدم خوبی باشد این فرد حالش خوب میشود.
اولیای خدا به دلیل داشتن روح پاک و حساس اینطوری هستندکه وقتی از کنار یک نفر عبور میکنند، گیرنده آنها حساس است و متوجه میشوند که این فرد مشکلی دارد یا آدم خوبی است. در مقابل فردی که پای ماهواره و فضای مجازی مینشیند و با دوستان بد، با همنشینان بد و با اهل گناه مراوده و مجالست میکند، به مسجد میرود خیلی حالش خوب نمیشود و یا خیلی لذت نمیبرد و یا در جلسات ذکر لذت نمیبرد، اینها اثر همان همنشینها است که آثار بد روی روح میگذارد و روح را خراب میکند و به همین دلیل تا با آنها یک مقدار از خدا صحبت میکنیم، میگویند که دیگر همیشه که خدا نمیشود؛ دیگر بس است و خسته میشوند.
استاد ما میفرمود که از خدا بگویید . اگر دهها ساعت هم در مورد خدا صحبت میکردیم خسته نمیشدند، لذت میبردند و میگفتند فقط از خدا صحبت کنید. چرا؟ چون این فرد، یک پیر عارف است و یک انسانی است که روحش با عالم بالا ارتباط دارد و لذت میبرد ولی ما انسانها اینطور نیستیم. همین که کمی در مورد خدا و دین صحبت میکنیم، گاهی اوقات خسته میشویم و میگوییم که دیگر کافی است! اینها به خاطر همین آلودگیهایی است که محیطهای فاسد در روح ما میگذارد. برای همین مومن و سالک باید متوجه باشد که با هر کسی ارتباط نداشته باشد، در هر مجلسی نرود، هرجایی ننشیند و اگر از ارحام هستند فقط در حد صلهیرحم با آنها ارتباط داشته باشند و نه بیشتر و از مصاحب ناجنس پرهیز کند.
بنابراین خداوند انشاءالله به هم شما توفیق دهد، کسانی که میگویند ما نمیتوانیم شاگرد پیدا کنیم مسجد بهترین محل برای پیدا کردن آن افراد و تشکیل حلقهی میثاق است، اگر در مسجد هفتهای یک روز چهار نفر را دور خود جمع کنید و در یک ساعت مشخص در مورد قرآن صحبت کنید به مرور آن چهار نفر تعدادشان زیاد میشودو بعدها میبینید افراد یک مسجد پای صحبت شما جمع میشوند و شما به آن هدفتان که تربیت انسان است انشاءالله خواهید رسید.
[۱] سوره نور آیه ۳۶