معماری

۱۵/۱۲/۱۴٠۲

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‏‌الله فی السموات و الارضین

اهم سرفصل موضوعات این جلسه؛

*مقدمه

* شیطان و صراط مستقیم

* شیطان با چه اشکالی بر افراد وارد ؟

* یقین؛ نعمت الهی است

* عواملی که انسان را در زندگی دچار مشکل می‌کنند

* چه زمان به نعمت‌های الهی می‌رسیم

* سنخیت بین ارواح

* حسن ختام

مقدمه

قبل‌از این‌که بحث ولایت روحی و سنخیت روحی را به اتمام برسانیم و این بحث را تکمیلش کنیم، یک سوالی مطرح‌شده است که برای خیلی از دوستان و عزیزانی که تازه ورود شده‌اند به جلسات ما ممکن است پیش آید و خصوصاً افرادی که می‌خواهند در عالم ایمان و در عالم یقین وارد شوند و سیروسلوک کاملی داشته باشند.

 شیطان و صراط مستقیم

 در ابتدای راه ممکن است یک موانع و مشکلاتی فراهم شود دلیلش هم این است (که البته طبیعی است) شیطان و شیاطین این راه را دوست ندارند و همان‌طورکه در کلام آسمانی قرآن آمده‌است شیطان به درگاه خداوند عرض کرد که لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ من بر سر صراط المستقیم می‌نشینم و مانع از آمدن بندگان تو به صراط مستقیم می‌شوم.

خب صراط مستقیم گفتیم همین صراط نورانی ولایت است. همین چیزی که انسان‌های عارف و انسان‌هایی که طالب سیروسلوک هستند، به دنبال یک زندگی ایده‌آل هستند، دنبال بهترین نوع زندگی هستند این صراط مستقیم است و حتماً شما هم در مباحثه‌ها شنیده‌اید که صراط مستقیم یعنی بهترین راه و بهترین روش برای زندگی و یک زندگی ایده‌آل، یک زندگی مطلوب، یک زندگی آرمانی. اگر کسی بخواهد خوب زندگی کند خداوند به این نوع زندگی و این روش را می‌گوید صراط مستقیم. و شیطان می‌گوید که من می‌آیم آن‌جا می‌نشینم و مانع ورود انسان‌ها به صراط مستقیم می‌شوم.

شیطان با چه شکل‌هایی بر افراد وارد می‌شود؟

  کسانی که می‌خواهند وارد این مسیر شوند، وارد مسیر ولایت الهی می‌خواهند بشوند و می‌خواهند سیروسلوک سلوک داشته باشند به طرف خداوند و به‌طرف سعادت ابدی، اولین موجودی که با آن برخورد می‌کنند شیطان است، منتها شیطان خودش را در لباس شیطانی خودش که نشان نمی‌دهد! شما باید ببینید وقتی‌که تصمیم می‌گیرید که یک کار خیری انجام دهید، شیطان خودش را چگونه نشان می‌دهد با شکل‌های مختلف با لباس‌های مختلف گاهی موقع ها با لباس تهدید می‌آید و گاهی موقع‌ها با لباس تطمیع می‌آید، گاهی موقع‌ها برای ترساندن شما یک مصیبت‌ها و مشکلاتی را سر راه شما قرار می‌دهد. گاهی موقع‌ها برای منحرف کردن شماها از صراط مستقیم در باغ سبز نشان شما می‌دهد و این دو چهره مهم شیطان است یعنی شیطان در دو چهره مهم البته با شکل‌های مختلف ولی در دو عنوان نشان می‌دهد گاهی موقع ها می‌آید شما را می‌ترساند و برای شما مشکلات و مصیبت و دردسر درست می‌کند که شما بگویید آقا من اصلاً این راه را نمی‌خواهم، این راه منحرف است و گاهی موقع‌ها می‌آید می‌بیند که شماها از آن افراد نیستید که با مشکلات از راه به‌در شوید می‌آید با راه‌های دنیایی وارد می‌شود؛ با مال و ثروت، با نعمت، با امور به‌ظاهر خوب شما را فریب می‌دهد و آن طرف مشغول می‌کند. به‌عنوان مثال یکی می‌گوید آقا ما از وقتی‌که تصمیم گرفته‌ایم آدم خوبی شویم، تصمیم گرفته‌ایم که سیروسلوک داشته باشیم، یک زندگی خوبی را شروع کنیم! دچار مشکلات شده‌ایم؛ مشکل مالی پیدا کرده‌ایم، مشکل خانوادگی پیدا کرده‌ایم، محل کار اذیتمان کردند برشکست شده‌ایم و… می‌گویند؛ خب ما نمی‌رسیم با این مشکلات مالی که داریم این راه را ادامه دهیم اصلاً نمی‌رسیم که ذکر خدا انجام دهیم، قبلاً اهل نماز بودیم، نماز شب می‌خواندیم، هیئت می‌رفتیم، دعای ندبه، کمیل، زیارت می‌رفتیم اما از وقتی‌که تصمیم گرفته‌ایم که طبق برنامه ولایت الهی کار کنیم مشکلاتمان بسیار زیاد شده‌است و نمی‌توانیم! این‌ها یکی از راه‌هایی است که شیطان وارد می‌شود و این مشکلات را ایجاد می‌کند. بعضی‌ها هستند به‌محض این‌که می‌خواهند این راه را برود می‌بینند که یک‌دفعه بورسیه خارج از کشورش درست می‌شود و باید برود خارج از کشور درس بخواند، ده سال دوازده سال تلاش کرد که برود دانشگاه خارج درس بخواند نمی‌شد از وقتی‌که تصمیم گرفت که در این راه باشد یک‌دفعه بورسیه او آمد یا یک‌دفعه یک شغل خیلی خوب با درآمد خیلی‌خوب پیدا کرد که دیگر نمی‌تواند بیاید در این مسیر… شیطان از هر راهی وارد می‌شود. تنها یک گروه را شیطان به آن‌ها کاری ندارند؛ آن کسانی که دقت کنید آن کسانی که قاطعانه و محکم می‌گویند که ما می‌خواهیم در این راه بایستیم و هرآنچه پیش آید دست برنمی‌داریم و می‌خواهند محکم این راه را ادامه دهند.

یقین؛ نعمت الهی است

 آن افرادی که شل هستند با آن مشکلات از راه به‌در می‌شوند، و با آن نعمت‌ها از راه به‌در می‌شوند. شخصی که محکم نیست با یک مقدار مشکلات راه را رها می‌کند، چون قاطعانه تصمیمی ندارد، برای چه ما می‌گوییم یقین باید ایجاد شود؛ مرحله اول یقین است و این‌که ما درطول سیروسلوک مراحل یقین را طی می‌کنیم چون خداوند متعال به نبی مکرمش که حبیب خدا بوده‌است و از همه عالم پیش او عزیزتر است به او می‌گوید: «اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ»[۱] آن‌قدر عبادت کن که این یقین روزبه‌روز بیشتر به طرفت روی آورد. این آیه خیلی عجیب است؛ نمی‌گوید تا یقین به دست آوری می‌گوید تا این‌که یقین بیاید به‌طرف تو! یعنی یقین یک نعمت الهی است باید عبادت کنی تا ما به تو یقین دهیم. این یقین یعنی آن چیزی که انسان دیگر از آن دست برنمی‌دارد. یقین یعنی آن علمی که همراهش شک و تردیدی نیست اگر شک و تردید باشد شیطان موفق می‌شود وقتی با شک‌وتردید انسان یک راهی را انتخاب کند شیطان اذیتش می‌کند این هم نمی‌تواند آن کار را انجام دهد. اما اگر یقین باشد شیطان می‌گوید برای آن کسانی که در مسیر یقین قرار گرفته‌اند نمی‌توانم کاری انجام دهم مثلاً شیطان یه‌کم عقل دارد و آن عقلش این است که وقتش را تلف نمی‌کند می‌گوید آقا این آدم را ما هر چه برویم اذیتش کنیم مثل حضرت ایوب که دچار مصیبت‌های بسیار بزرگ شد، دچار بسیار مشکلات سختی در زندگی شد، خانواده‌اش را از دست داد بیماری‌ها، شکست مالی پی‌درپی… ولی حضرت ایوب صبر کرد در مقابل مشکلات و خدای‌نکرده ناسپاسی نکرد و محکم ایستاد.

 شیطان سر مسئله حضرت علی درس گرفت، آقا کسی که تصمیمش قطعی است وقتمان را تلف نکنید و به آن بچه شیطان‌ها و نوکرانش هم گفت که وقتتان را تلف نکنید بروید به سراغ کسانی که شک دارند، بروید به سراغ آن‌ها، آن‌ها را خوب می‌شود از راه به‌در کرد. ولی آن شخصی که یقین دارد محکم ایستاده است، وقتتان را تلف کرده‌اید این دست برنمی‌دارد.

 من پیش نهاده‌ام که در خون.

برگردم و برنگردم از یار.

 گر دنیی و آخرت بیاری.

 کاین هر دو بگیر و دوست بگذار.

ما یوسف خود نمی‌فروشیم.

تو سیم سیاه خود نگه دار

می‌گوید: [اگر سر از بدن جدا شود از دوست دست برنمی‌دارم و اگر دنیا و آخرت را هم به من بدهید که از دوست دست بردارم، من این دنیا و آخرت را نمی‌خواهم، من تصمیمم قطعی است که به‌هیچ‌عنوان از این راه دست برندارم، من این را نمی‌خواهم] این می‌شود یقین.

سخن کز روی دین گویی؛ چه عبرانی چه سریانی

مکان کز بهر حق جویی؛ چه جابلقا چه جابلسا

بهرچ از راه دور افتی؛ چه کفر آن حرف و چه ایمان

بهرچ از دوست وا مانی؛ چه زشت آن نقش و چه زیبا [۲]

 هرچیزی که بخواهد ما را از راه خدا و از این راه ولایت الهی دور کند هرچیزی که باشد ما نمی‌خواهیم. این یقین وقتی که باشد شیطان وقتش را تلف نمی‌کند، لذا کسانی که با یقین می‌آیند این‌ها در ابتدای راه شیطان نمی‌تواند سراغشان برود البته در مسیر به بلایایی دچار می‌شوند که آن بلایای طبیعتش است. که بحث که آن یک بحث دیگری است ولی در شروع شیطان نمی‌آید و وقت خودش را تلف نمی‌کند. این است که شیطان گفت فَبِما أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ [۳]

عواملی که انسان را در زندگی دچار مشکل می‌کنند

بنابراین شما ببینید اگر برای شروع کار دچار مشکلات می شوید بدانید که این احتمال دارد که شیطان باشد. البته ما موانع و مشکلات و مصیبت‌هایی که بر سر ما می‌آید معمولاً چهار پنج نوع است، حالا بنده یک روز این‌ها را برای شما می‌گویم. بعضی از این‌ها منشاءشان چشم‌زخم است، بعضی‌ها طلسم و جادو است، بعضی‌ها طالع انسان است، بعضی‌ها حق‌الناس است، بعضی‌ها گناه است… این‌ها عاملی است که انسان در زندگی دچار مشکلات می‌شود و عرفان مقربین برای هرکدام از این‌ها راه دارد. یعنی شما وقتی در مسیر عرفان مقربین می‌آیید یک سری کارهایی انجام می‌دهید که نه کسی می‌تواند به شما چشم زخم داشته باشد، نه کسی می‌تواند شما را طلسم و جادو کند، نه حق‌الناس و نه گناهان هیچکدام نمی‌توانند مانع سیر و سلوک شما شوند. این‌ها همه‌شان این است که منشأ مشکلات همه انسان‌ها در زندگی یکی از این‌ها است که البته یک امتحانات الهی هم وجود دارد در مسیر که برای ساخته شدن انسان است و آن‌ها مشکلی نیست که انسان را از راه باز بدارد آن‌ها برای تربیت انسان است.  امام حسین می‌فرماید:  إلهی أمرت بالرجوع إلى الاثار، الهی ترددی فی الاثار ومرفوع الهمه عن الاعماد علیها ، إنک على کل شئ قدیر. خدایا من می‌دانم که این حوادث مختلفی که برای من پیش می‌آید می‌خواهید خداشناسی من را بیشتر کنی.

 انسان مؤمن در زیر و زبر زندگی خدا را می‌شناسد، در بیماری با یک جلوه‌های خدا آشنا می‌شود، در سلامت با یک جلوه‌های خدا آشنا می‌شود، او همه این‌ها را نعمت می‌بیند! ما با او کاری نداریم او در مسیر مصیبتی نمی‌بیند، او همه این‌ها را جلوه‌های خدا می‌بیند و می‌فهمد مثل یک کسی که دارد یک مسابقه می‌دهد، در این مسابقات دیدید که‌ موانعی می‌گذارند و تا قهرمان این موانع را یکی یکی طی کند تا برسد به بالا، این می‌داند که این موانع برای چه چیزی است؟ برای این‌که بتواند آن جایزه را بگیرد برای همین از موانع بدش نمی‌آید بلکه با استقبال و با آمادگی می‌رود. انسان مؤمن این‌طوری است که من چندین مثال تا به حال زده‌ام برای شما در این زمینه‌.

 پس بنابراین این سؤالی که دوستان می‌پرسند گاهی موقع‌ها می‌گویند ما در مسیر دچار مشکلات می‌شویم، گره می‌خورد کار ما، هر کجا می‌رویم به درب بسته برخورد می‌کنیم، این اگر در شروع کار هستید و انتخاب این روش زندگی، این بهترین روش زندگی همین عرفان مقربین این سیروسلوک در مسیر ولایت، اگر در این‌جا هستید بدانید که شیطان است که به چهره‌های مختلف دارد وارد می‌شود و راه آن این است که شما هر چه بیشتر نسبت به این مسیر تفکر کنید، هر چه بیشتر نسبت به این‌که این مسیر این راه بهترین راه زندگی است، هرچه به این‌که‌ به‌ غیر از این راه چاره‌ای ندارید، به قول حافظ:

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم         از بد حادثه این‌جا به پناه آمده‌ایم [۴]

یعنی انسان ببیند که هیچ چاره‌ای به غیر از این ندارد.

چاره این است و ندارم به‌ ازاین راه دگر         که دهم جای دگر دل به دل‌آرای دگر[۵]

چه زمان به نعمت‌های الهی می‌رسیم

چاره‌ای دیگر نداریم که! فکر دیگری نداریم، هر چه شما به این مسئله بیشتر فکر کنید یقین شما نسبت به این‌ راه بیشتر می‌شود و وقتی یقین شما بیشتر شود مشکلاتی که از ناحیه شیطان است برطرف می‌شود. نعمت‌هایی که ظاهری است و منشأ شیطانی دارد این نعمت‌ها هم از بین می‌رود چون این نعمت‌ها، نعمت نیست! ظاهر آن نعمت است و باطن آن محنت است، یعنی شما پولدار می‌شوید ولی از آن طرف می‌بینید مریضی‌های بزرگ‌، پولدار می‌شوید از آن طرف می‌بینید عمر شما تلف شد، پولدار می‌شوید از آن طرف می‌بینید معنویت شما از بین رفت، این‌ها نعمت‌های شیطانی است این‌ها چیزهایی است که شیطان سر راه انسان قرار می‌دهد. وقتی این‌ها از بین رفت یعنی مشکلاتی که منشأ شیطانی از بین رفت و نعمت‌هایی که ظاهراً نعمت است ولی باطناً نعمت نیست و منشأ شیطانی است، این‌ها از بین رفت، آن موقع به نعمت‌های الهی می‌رسیم، آن موقع به تربیت‌های الهی می‌رسیم که همه این‌ها لذت بخش است، مشکلات آن هم لذت بخش است. گفت:

در بلا هم می‌چشم لذات او        مات اویم مات اویم مات او [۶]

یعنی بلاهایی که از طرف دوست و از طرف خدا می‌آید چون بُعد تربیتی آن را انسان می‌بیند لذت می‌برد‌. بلاها را هم برای او لذت بخش می‌شود، پس بنابراین راه همین است که ما به دنبال یقین می‌رویم. این یقین مراتب دارد: یقین اولیه، علم‌الیقین، عین‌الیقین، حق‌الیقین و هرچه برویم بالاتر این یقین بیشتر می‌شود تا به درجات عالی رسیده بشود. پس این مسئله را ان‌شاءالله توجه داشته باشید کسانی‌که ابتدای راه هستند از مشکلات ناراحت نشوند و از نعمت‌ها فریب نخورند برای این‌که این‌ها، این نعمت‌های ظاهری که باطن آن عذاب است و آن مشکلاتی که وقت ما را تلف می‌کند، عمر ما را تلف می‌کند، نمی‌گذارد ما در مسیر باشیم، مشکلات را بگذارند کنار، راه آن این است که روی این مسئله دقت‌ کنند به یقین برسند. یقین را هم حالا دوستان در جلسات مباحثه گفتند ما هم به مرور این‌جا سؤالات را جواب می‌دهیم و خدمت شما عرض می‌کنیم.

فرمود پیامبراکرم، نبی‌مکرم اسلام(ص) فرمودند:

“الاَرواحِ جُنُودُ مُجَنَّدَه”

روح‌ها یک سپاهیانی هستند صف کشیده در عالم ارواح، در عالم ارواح این‌ها صف‌ کشیده هستند .

“فَما تَعارَفَ مِنها ائتَلَفَ وَ مَا تَنَاکُرَ مِنهَا اختَلَفَ. کنزالعمال”

سنخیت بین ارواح

آن روح‌هایی که آن دنیا در عالم روح با هم  بودند در این دنیا به هم گرایش دارند، به هم علاقمند هستند. آن روح‌هایی که آن‌جا با هم نبودند این‌جا با هم نیستند، به هم گرایش ندارند یعنی یکی از نشانه‌های سنخیت البته نه سنخیت حقیقی، فرق سنخیت واقعی و سنخیت ظاهری همین است که ما قبل از این‌که به این عالم بیاییم روح ما در عالم بالا در عالم ارواح با یک‌سری از ارواح آن‌جا محشور بوده است، حالا خوش‌به‌حال آن‌هایی که با ارواح خوب آن‌جا محشور بودند، این‌جا که می‌آیند به افراد خوب گرایش دارند به افراد مؤمن گرایش دارند به افراد با درجات روحی بالا گرایش دارند. آن‌هایی که آن‌جا با ارواح بد محشور بودند این‌جا که می‌آیند یک مقدار گرایش آن‌ها به این است، این است که بعضی موقع‌ها ما می‌گوییم کسی که ولایت را قبول ندارد، کسی که با اولیاء خدا دشمنی می‌کند یا بی‌شعور است یا لقمه او و نطفه او و این‌ها مشکل دارد این به‌ خاطر همین است. گاهی موقع‌ها تهاجم تبلیغاتی این‌قدر بد گفتند در ذهن این جوان که می‌گوید اصلاً من نمی‌خواهم بشنوم. شما حتماً در آینده با افرادی روبه‌رو می‌شوید که از جهل مرکب آن طرف‌تر رفتند. ما یک کسی را داریم در یک جایی به‌ او می‌گوییم علامه جهل مرکب پلاس، می‌گوید که علامه جهل مرکب پلاس یعنی چه؟ می‌گویم‌ به‌خاطر این‌که‌ جنابعالی خود را همه‌ چیز دان می‌دانی در صورتی که هیچ چیز نمی‌دانی، خیال می‌کند همه‌ چیز دان است و با کتاب خواندن با یک کتاب خواندن، دو عدد کتاب خواندن ،سه عدد کتاب خواندن اسلام ‌شناس می‌شود. جهل مرکب این است که نمی‌دانی که نمی‌دانی و خیال می‌کنی می‌دانی، می‌گوید پلاس آن چیست؟ می‌گویم پلاس آن یک مرتبه بالاتر از جهل مرکب است. گفت:

آن‌کس که نداند و نداند که نداند        در جهل مرکب ابدالدهر بماند

آن‌کس که نداند و بداند که نداند        لنگان خرک خویش به منزل برساند

چون می‌داند که نمی‌داند و می‌رود یاد می‌گیرد دیگر.

آن‌کس که بداند و نداند که بداند      آگاه نمایید که بس خفته نماند

می‌داند ولی خیال می‌کند نمی‌داند، بعضی‌ها این‌طوری هستند بعضی‌ها می‌دانند، خیال می‌کنند نمی‌دانند و وقتی می‌روند مطالعه می‌کنند می‌گویند بابا این‌ را که ما می‌دانستیم، این‌ همانی است که ما می‌دانستیم، او را باید بیدار کنید.

آن‌کس که بداند و بداند که بداند        اسب خرد از گنبد گردون بجهانند

آن‌که می‌داند و می‌داند که می‌داند این از همه مقام او بالاتر است، حالا از این طرف بخوانیم

آن کس که بداند و بداند که بداند         اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند         آگاه نمایید که بس خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند         لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند          در جهل مرکب ابدالدهر بماند [۷]

یکی است از این‌ها بدتر است او نمی‌داند و نمی‌خواهد هم بداند.

آن‌کس که نداند و نخواهد که بداند         حیف است چنین جانوری زنده بماند

این دیگر یک جانور است دیگر، این‌ آقایی که من می‌گویم همین‌طور است، علامه جهل مرکب پلاس یعنی این‌که اصلاً یک چیز بالاتر است و دشمنی با ولایت به این‌جا کشانده می‌شود، کسی که ولایت را قبول نداشته باشد و دشمنی کند با اولیاء خدا و شیوه‌ او هم این‌طوری است که می‌گوید: آقا من آخوند می‌بینم بدم می‌‌‌آید، آقا آیت الله دستغیب آن مرد بزرگ‌ آن مرد روحانی، ولیّ‌ خدا را از او خوشم نمی‌آید، من اصلاً از او خوشم نمی‌آید، این را، این همان است که باید به او بگویی که آقاجان یا خیلی در جهل هستی یا خیلی بمباران تبلیغاتی شدی یا این‌که خدایی ناکرده لقمه خراب خوردی و این را تعارف نباید بکنیم برادرها، خواهرها، دختران خوب من، پسران خوب من، بدانید ما همه یک مشکلی داریم، آن‌که سالم است از نظر روحی به تمام معنا امام زمان است، او نقطه مرکزی است نه چپ، نه راست، نه عقب، نه ‌جلو، این در کمال اعتدال است، هر کسی دیگر این‌ طرف و آن‌ طرف است یک اشکالی دارد، ما همه اشکال داریم این اشکال‌ها یا به‌خاطر لقمه‌هایی است که گاهی موقع‌ها اشتباهی خوردیم. یکی از اولیاء بچه او خراب درآمد، گفت: چرا این‌طوری شد؟ گفت: در مهمانی کفار به من لقمه حرام خوراندند و آن لقمه حرام این بچه شد.

 علامه شیخ فضل‌الله نوری یک پسری داشت که جزء مشروطه‌خواه‌ها بود، وقتی که ایشان را اعدام می‌کردند در همین میدان توپخانه، در همین میدان امام‌خمینیِ حالا، او آن‌جا از پشت پنجره داشت نگاه می‌کرد، بعضی‌ها گفته‌اند که داشت دست می‌زد که پدر او را دارند اعدام می‌کنند و از مخالفین شیخ‌ فضل‌الله بود. به ایشان گفتند که آقا چرا فرزند شما این‌طوری شد؟ از دشمنان درجه‌ یک شما است؟ بعد این کیان نوری حزب توده هم فرزند او بود، فرزند آن آدم‌ بود که این هم کمونیست شده‌‌ بود و این آخر هم اعدام شد. این را پرسیدند که آقا چرا این‌طوری شد؟ ایشان گفت من می‌دانستم که این‌طوری می‌شود، می‌گویند از کجا می‌دانستی؟ گفت وقتی که این به دنیا آمد این را دادند به یک دایه‌ای که به این شیر می‌داد و مدت‌ها من نمی‌دانستم که این را دادند به یک دایه‌ای که او این را شیر می‌دهد، آن دایه ناصبی بود. ناصبی یعنی چه؟ یعنی دشمن امیرالمؤمنین. آن زنی که به این بچه شیر می‌داد دشمن امیرالمؤمنین بود و من می‌دانستم این یک جایی خود را نشان می‌دهد و الان دارد این‌جا نشان می‌دهد. این اثر دارد، این‌ها را امام حسین(ع) هم در کربلا همین را فرمودند دیگر.

 ما باید این را بدانیم، همه ما چه بخواهیم و چه نخواهیم یک چیز‌های حرامی در وجود ما آمده است، بدون استثنا تعارف هم نداریم. یکی بگوید نه آقا پدر و مادر من خیلی حلال‌ و حرام دان بودند، حلال خوار بودند و حلال و حرام را از هم می‌شناختند، من خیلی…نه! این‌طوری نیست ممکن است لقمه حلال و حرام نداشته باشد، ممکن است تحت تأثیر جامعه بشود، ممکن است یک جاهایی یک چیزهایی بالاخره همه ما، ما باید با وصل‌ شدن به ولایت این مشکلات را حل کنیم. تنها چیزی که دارویی که می‌تواند همه این‌ها را حل کند این عقده‌ها و این اشکالات روحی و روانی را پاک کند ولایت است که شما در زیارت اولیاء می‌گویید که بِولایَتِکُم، به ولایت شما خدا ما را از تاریکی‌ها بیرون آورد و پاک کرد و در زیارت فاطمه زهرا(س) عرض می‌کنید که:

أن تلحقنا بتصدیقنا بالدرجه العالیه

حسن ختام

ما با ولایت به درجات بالا می‌رسیم، ولایت آن آبی است که می‌شوید همه را می‌برد، این عقده‌ها، این کمبودها، این نقص‌ها در روح و روان را می‌برد، با وصل‌ شدن به ولایت این‌ اتفاق می‌افتد. بنابراین ما باید کاری کنیم که اگر به هر دلیلی حتی این‌ها بر‌می‌گردد به عالم قبل از این دنیای ما، دست خود ما هم نبوده است به یک معنا، به یک معنا دست خود ما هم نبوده است این‌ها، ما باید با وصل شدن به ولایت همه‌ این‌ها را پاک کنیم، آثار تمام عوامل شیطانی را که در روح ما پیدا شده‌ است چه در دنیا، چه در تولد و چه در کودکی، چه در نطفه، چه در عالم قبر، در عالم ارواح، همه این‌ها را با چه چیزی می‌شود پاک کرد؟ با ولایت، ولایت یک معجونی است یک دارویی است که همه این مشکلات را حل می‌کند و با وصل شدن به این منبع پاک و جوشان ولایت می‌توانیم ان‌شاءالله خود را پاک کنیم.

“بِمُوَالاتِکُم عَلَّمَنَااللهُ مَعالِمَ دِینِنَا وَ اَصلَحَ مَا کَانَ فَسَدَ مِن دُنیَانَا. زیارت جامعه کبیره”


[۱] . سوره حجر آیه ۹۹

[۲] . سنایی غزنوی

[۳] . سوره اعراف آیه ۱۶

[۴] . حافظ

[۵] . وحشی بافقی

[۶] . مولوی

[۷] . مولوی

درباره ی n.majd

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *