چکیده مقاله:
این مقاله بر آن است که زبان دینی را از دیدگاه ملاصدرا مورد بحث و بررسی قرار دهد. ملاصدرا اعتقاد دارد که زبان قرآن، زبان رمز و اشاره است. اما رمز و اشارهای که با ظاهر قرآن، منافات ندارد. آنچه از ظاهر عبارات قرآن کریم فهمیده میشود، تمام معانی حقایق قرآن نیست بلکه این ظاهر، نماد برای حقایقی است که آنها را جز به زبان نمادین نمیتوان بیان کرد. علت نمادین بودن حکمات قرآن به سبب این ویژگی است که آنها از عالم جبروت و ملکوت به عالم ناسوت نازل شدهاند. این نزول وجودی قرآن، توأم با حفظ همه حقایق والا و عظیم آن، جز به طریق نمادین بودن زبان قرآن امکانپذیر نیست. مولف در ادامه نمادین بودن زبان قرآن را، از لحاظ وجود شناختی، معرفت شناختی و در آخر نظریه اشتراک معنوی در عین تشکیکی بودن زبان دینی را مورد بحث قرار میدهد.
مقدمه
سخن راندن از زبان دین در یکی از کتابهای اسلامی، سخنی بدیع و نوی نیست. اندیشه زبان دینی در اسلام، سابقهای طولانی دارد و شاید بتوان گفت: قدمت آن به نخستین تفسیر قرآن کریم برمیگردد؛ اما از آن جا که مفسران، اعم از متکلم، حکیم، عارف و فقیه به این موضوع به صورت تفکیک شده نگاه نکردند، شعبهای مستقل برای مباحث تفسیری از جمله زبان دین ابداع نشده است؛ بنابراین طرح این عنوان، جدید به نظر میرسد؛ اما با عیب جویی و خرده گیری از کار متفکری بزرگ به مراتب آسان تر از بیان روشن و کامل ارزش آن است. شوپنهاور نگاه موشکافانه در لابه لای متون آن ها میتوانیم به زبان دینی موردنظرشان دست یابیم.
پس از تفحص در متون متألهان اسلامی متوجه میشویم، بعضی از آن ها چنان به ظاهر شریعت تمسک میجستند که هرگونه فراتر رفتن از ظاهر به سوی باطن را همسان با تفسیر به رأی می شمردند و عده ای دیگر، با خشکاندن ریشه معنای ظاهری، معنای باطنی را به جای آن مینشانند و گویی اتحاد این دو، آشتی ناپذیر است.
بعضی از آن ها، فاصله میان خالق و مخلوق را چنان نامتناهی تصور میکردند که راه برای هرگونه شناخت خداوند متعالی را میبستند و زبانی جز زبان تعطیل نمیشناختند و گروه دیگر، آن قدر این فاصله را کم کردند که زبان خداوند را همسان با زبان بشری گرفتند و طریقه تشبیه را پیمودند.
ملاصدرا در عرصهای ظهور کرد که این نظریات، به اوج خود رسیده بود. وی از آن جا که در قله این تکامل فکری بود، به همه نظریات ارائه شده، احاطه کامل داشت؛ بنابراین، تسلط علمی وی و ذوق و ذکاوت فطریاش که با شهود و عنایت الهی توأم بود، به این امر انجامید که بهترین طریقه مؤدی به حقیقت گویی زبان قرآن را اختیار کند.
وی از یک سو ظاهرنشینان و قشر فروشان را نکوهش کرد که به سبب دلبستگی غفلت آمیزشان به ظواهر، باطن را فدای ظاهر کردند و از سوی دیگر، فیلسوف نماها را مورد خطاب قرار داد، که با بسنده کردن به عقل نظری، راه برای هرگونه تاویل گشودند که این امر به تاویلهای متغایر انجامید بدون اینکه هیچکدام بر دیگری ارجحیت و برتری داشته باشد و نیز آن ها با پذیرفتن زبان استعاری، باب مجازگویی در قرآن را باز کردند و واقع نمایی را از قرآن گرفتند.
صدرالمتألهین در دو مفتاح اول کتاب مفاتیح الغیب، با حمله به این دو گروه و بیان نتایج زیانبارشان، طریقه خود را بیان میکند؛ طریقهای که باطن جای ظاهر، و ظاهر جای باطن را تنگ نمیکند؛ بلکه باطن مکمل و متمم ظاهر است بدون اینکه ظاهر، دستخوش تغییر شود. راهی که با گشودن زبان حقیقی، حتی در تفسیر آیات متشابه، جایی برای زبان استعاری باقی نمیگذارد.
پذیرش این روش، مستلزم تعریف جدیدی از کلمه، کلام، کتاب و تاویل است که صدرالمتألهین با طرح تاویل وجودی، کلام محوری و… به پیشواز زبان حقیقی میرود؛ زبانی که راه برای شناخت خداوند متعالی، حتی ذات باری تعالی را امکان پذیر میسازد؛ البته نه برای هر کسی؛ بلکه برای کسانی که علم موهبتی دارند و به مقام جمع و توحید رسیدهاند.
بررسی زبان دین در مفاتیح الغیب میتواند به دو صورت انجام گیرد: رویکرد تحلیلی و رویکرد پدیدار شناسانه که این نوشتار بر حسب رویکرد دوم، شکل گرفته است؛ یعنی صرفا به وصف و روشنی بخشیدن مفاهیم و اصطلاحات موردنظر ملاصدرا درباره زبان دین، آن گونه که به واقع هستند، اقدام کرده و هرگونه پیش فرض و نیز بحث های انتقادی در باب صدق و کذب به حالت تعلیق درآمده است تا ماهیت زبان دین چنان که وی بر آن رسیده و آن را تجربه کرده است، به طور آشکار و عریان بیان شود؛ بنابراین، مطلوب در اینجا نگاه به زبان دینی از دیدگاه صدرالمتألهین است که امیدواریم دست کم در ارائه کلیات، برای مقصود کافی باشد.
نویسنده مقاله: خانم معصومه حسینی
جهت دریافت مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید.