معماری
خانه / دسته‌بندی نشده /  علت قیام اباعبدالله الحسین(ع) و ارتباط آن با هدف عرفان مقربین ۲۵     ۵      ۱۴۰۱

 علت قیام اباعبدالله الحسین(ع) و ارتباط آن با هدف عرفان مقربین ۲۵     ۵      ۱۴۰۱

۲۵     5      1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّه ‏الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهر ین

سیما بقیه‏الله فی السموات و الارضین

علت قیام اباعبدالله الحسین(ع) و ارتباط آن با هدف عرفان مقربین

با توجه به مطالعات انجام شده تاکنون حدود هفت یا هشت علت برای قیام اباعبدالله‌الحسین(ع) توسط افراد مختلف از جمله دانشمندان و صاحب‌نظران و محققین ذکر شده است که به ‌طور مفصل در جلساتی که به‌ عنوان چهل شب با اباعبدالله‌الحسین(ع) تا اربعین توسط کانون علم و دین برگزار می­‌گردد، نقد و بررسی می‌شود. اما آن‌ چیزی که در این مبحث باید ذکر شود این است که ازآن‌جائیکه در این مباحث هدف، اثبات یک حقیقت است و آن حقیقت این است که تنها راه درمان همه دردهای فردی و اجتماعی انسان این است که به اولیای الهی و علمای ربانی وصل شود و سبک زندگی خود را در خدمت علمای ربانی قرار دهد، جز این محور، روی موضوع دیگری بحث نمی‌شود و اگر بحث‌های دیگری باشد همه حول‌وحوش همین مسئله است که افراد نسبت‌ به این مسئله به ‌یقین برسند. از نظر عرفان مقربین بهترین سبک زندگی در میان تمام سبک‌های عالم، وصل شدن به سلسله اولیا و علما ربانی است و آنقدر روی این مسئله بحث می­‌کنیم تا افراد در این مسئله به‌یقین برسند و اگر کسی به ‌یقین برسد، می­‌تواند بهترین سبک را پیدا کند.

در این رابطه سوالات زیادی مطرح می‌شود و یکی از سوالاتی که بسیار مطرح می‌شود این است که چرا افراد و عالمان دیگر این حرف را نمی‌زنند؟ البته همه می‌گویند این مسئله معلوم و واضح است! در صورتی که اگر در زندگی افراد دقت شود، حتی افراد مذهبی و متدین مشخص می­‌شود که این‌گونه زندگی نمی‌کنند، حداکثر شخصی که خیلی مؤمن باشد شماره‌ تلفن چند عالم در دفترچه تلفنش است که اگر خوابی ببیند یا استخاره‌ای بخواهد به او زنگ می‌زند، ولی این نیست آن ‌چیزی که عرفان مقربین مطرح می‌کند. چیزی که عرفان مقربین مطرح می‌کند بهترین سبک زندگی است و اگر این سبک زندگی انجام بگیرد و اراده خداوند در ظهور امام ‌زمان(ع) نزدیکتر می‌شود. آن مسئله زندگی کردن در تحت اشراف علمای ربانی است و این سبک زندگی هم برای فرد و هم برای جامعه نجات‌بخش است. حال سؤال این است که چرا دیگران این حرف را نمی‌زنند و چرا کسی این کار را نمی‌کند؟ چرا علمای دیگر این حرف‌ها را نزده‌اند؟ این یک سوالی است که معمولاً پرسیده می‌شود.

اما چون ایام، ایام شهادت سید العشاق، امام العشاق، امام السالکین، امام العرفا و سید العرفا و سیدالشهدا (ع) است، از این باب وارد می‌شویم که امام حسین(ع) چه کرد؟ امام حسین(ع) قبل‌ از این‌ که معاویه از دنیا برود، همان سال آخری که معاویه از دنیا رفت نهضتش را مرحله به مرحله انجام داد. اولین قدم امام حسین(ع) برای قیام خودش این نبود که تصمیم بگیرد خروج کند و شمشیر بکشد و یا مسئله شهادت باشد! آن آخرین مرحله بود. امام حسین(ع) قبل از این قضایا روی همین نکته‌ای که ذکر شد انگشت گذاشت. قبل ‌از این‌ که معاویه از دنیا برود، امام حسین به حج مشرف شدند و در منا و در صحرای عرفات و مراسم حج به اصحاب و یاران خودشان فرمودند که در میان حجاج بروید و صحابی پیامبر و تابعین را و علما و دانشمندان را پیدا کنید و جمع کنید که من می‌خواهم سخنرانی کنم.

لذا اولین کاری که امام حسین(ع) انجام داد، این بود که انگشت روی این مسئله گذاشت. اگر علمای یک جامعه وظیفه‌شان را خوب انجام دهند آن جامعه سعادتمند می‌شود و گفته ‌شده که وقتی امام‌ زمان(ع) تشریف بیاورند و زمین را به نور الهی منور کنند، دستش را بر سر مردم می‌کشد و عقل مردم را رشد می‌دهد. یکی از تفاسیر دست، همین علماء هستند، علماء دست امام‌ زمان هستند و به وسیله آن‌ها مردم را روشن می‌کند، مردم را آگاه می‌کند و عقول مردم را بالا می‌آورد.مردم باید بدانند همان‌طور که برای طب بدنشان باید پزشکی داشته باشند که دائماً این بدن را تحت نظر داشته باشد، برای روحشان هم باید به علماء رجوع کنند منتها علمای ربانی، علمای الهی، علمایی که غرق در اهداف الهی هستند.

در ادامه وقتی مردم، علماء و طبقه خواص جمع شدند، امام حسین(ع) با یک خطبه بسیار غراء و بسیار پرمعنا در منا، خیلی محکم با آنها صحبت می‌کند و سوال می­کند که چرا شما احساس مسئولیت نمی‌کنید؟ چرا به میدان نمی‌آیید؟ چرا وارد وظایفتان نمی‌شوید؟ امام حسین(ع) با این خطبه به آن‌ها حمله می‌کنند. در این خطبه بحث‌های بسیار مهمی است که استناد به قرآن می‌کنند، استناد به سنن ادیان و امت‌های قبل می‌کنند، استناد به آیات قرآن می‌کنند و می‌فرمایند: شما مسئول هستید اگر شما علماء، اگر شما صحابه پیامبر، اگر شما تابعین پیامبر وظیفه خود را درست انجام می‌دادید اسلام به این روز نمی‌افتاد؛ که باید فرزند پیغمبر با آن طرز فجیع که در عالم بشریت بی‌نظیر است قربانی شود و ذبح شود! خطاب به علماء در یک قسمت از خطبه می‌فرمایند: (ذَلِکَ بِأَنّ مَجَارِیَ الْأُمُورِ) امور فقط به دست علماء درست می‌شود، علماء بالله نه هر عالمی، نه دانشمندان معمولی، خداشناسان و کسانی که خدا را می‌شناسند و عالم ربانی هستند. می‌فرماید مجاری امور دست آن‌ها است. اگر علماء‌بالله وظایفشان را خوب انجام دهند، اگر علمای ربانی باشند جامعه روی سعادت را می‌بیند. اما اگر علماء وظایف خودشان را انجام ندهند جامعه رو به انحطاط و سقوط خواهد بود و این همان است که پیامبر اسلام (ص) فرموده‌اند: (صِنفانِ مِن اُمَّتی إذا صَلُحا صَلُحَت اُمَّتی وَ اِذا فَسَدا، فَسَدَتْ اُمَّتى). فرمودند: دو گروه هستند در جامعه بشریت که اگر فاسد شوند، جامعه فاسد است و اگر صالح باشند، جامعه صالح است، گروه اول العلماء در یک روایت و الفقها و در یک روایت دیگر است و گروه دوم را می‌فرمایند الامرا، یعنی مدیران. اگر علماء فاسد شوند، مدیرها فاسد می‌شوند و اگر علماء صالح باشند مدیران صالح می‌شوند زیرا مدیران گوش به فرمان علماء و فقها هستند. اگر فقها و علماء از جامعه حذف شوند آن جامعه تحت تأثیر شیطان قرار می‌گیرد و طاغوت بر او حاکم می‌شود و رو به انحطاط و سقوط می‌رود. کمااین‌که در طول تاریخ دیده‎اید و همین الان هم می‌توانید ببینید اما اگر فقها و علمای ربانی که خودشان را در قبال زندگی مردم، در قبال فرهنگ مردم در قبال اخلاق مردم، در قبال اقتصاد مردم، در قبال معیشت مردم، در قبال دنیا و آخرت مردم، مسئول می‌بینند به میدان بیایند، مدیران نمی‌توانند فاسد باشند. این است که امام حسین (ع) قبل ‌از این‌ که اتفاقی بیفتد و یزید بخواهد روی کار بیاید و قبل از خلافت یزید روی این مسئله انگشت گذاشتند و بر روی این مسئله کار کردند و این مسئله بسیار مهمی است.

بنابراین امام حسین(ع) ابتدا این مسئله را مطرح کردند، از اول نیامدند قیام کنند و شمشیر بکشند بلکه ابتدا دست گذاشتند روی مهم‌ترین نقطه‌ای که در هر جامعه‌ای اگر این نقطه درست شود، جامعه اصلاح می‌شود وگرنه فاسد می‌شود و بعد که مسائل دیگر پیش ‌آمد و بعد که دیدند علماء وظایفشان را انجام نمی‌دهند، علما به انحراف رفتند، علماء سر در لاک خودشان کردند و به فکر این هستند که فقط آخرت خودشان را درست کنند و کاری با مدیران ندارند، کاری با اجتماع ندارند و به قول معروف سکولار شده‌اند و سیاست را بوسیده‌اند گذاشته‌اند کنار، رفتند گوشه‌های مساجد و گوشه‌های حوزه‌ها نشستند و فقط دارند درس می‌دهند و اصلا کاری به زندگی مردم ندارند، آنگاه که ایشان متوجه این مسئله شدند که کار از کار گذشته است، بلند شدند و حرکت کردند و خون خودشان را در این راه تقدیم به خداوند کردند.

پاسخ به شبهات پیرامون هدف عرفان مقربین

حال سؤال می‌شود چرا دیگران این حرف‌ها را نمی‌زنند؟ در پاسخ باید گفت که این مسئله دو طرفه است؛ یعنی مردم هم وظیفه دارند و فقط علماء وظیفه ندارند. مردم باید از علماء بخواهند و زمانی ‌که به علمای ربانی رجوع کنند و از آن‌ها بخواهند، آن‌ها هم وسط میدان می‌آیند. یکی از علت‌های این‌ که علماء عقب‌نشینی می‌کنند عدم رویکرد مردم است؛ البته عالم ربانی به مردم نگاه نمی‌کند، عالم ربانی مانند امام حسین(ع) حتی اگر مردم هم عقب‌نشینی کنند، وظیفه‌اش را انجام می‌دهد ولی بسیاری از علماء‌، بسیاری از کسانی که در مسیر علماء‌ هستند باید احساس کنند که مردم می‌خواهند. اگر مردم نخواهند آن‌ها احساس تکلیف نمی‌کنند! حجت باید بر امام‌ها و علماء‌ و ائمه جامعه تمام شود و حجت چگونه تمام می‌شود؟ به این صورت که مردم بخواهند، مردم رجوع کنند.

مردم باید بدانند که اگر زیر نظر عالم ربانی نیستند، سبک زندگی­شان الهی نیست، سبک زندگی کسی که زیر نظر علمای ربانی خدمت نمی‌کند و زندگی نمی‌کند الهی نیست، چنین فردی در صراط مستقیم نیست. این فرهنگ باید جا بیفتد، اگر این فرهنگ جا بیفتد و مردم به علماء رو کنند و از علماء بخواهند، بسیاری از علمای ربانی تکلیفشان معلوم می‌شود و به آن‌ها واجب می‌شود و وارد میدان می‌شوند و علمای ربانی که وارد میدان شوند مدیران فاسد نمی‌شوند، مسئولین کشور فاسد نمی‌شوند، کسانی که اقتصاد مملکت دستشان است، کسانی که مدیریت جامعه دستشان است، کسانی که سیاست جامعه دستشان است، این‌ها فاسد نمی‌شوند. آنگاه که ببینند علمای ربانی به آن‌ها نظارت می‌کنند و دخالت می‌کنند و مردم هم دارند علمای ربانی را حمایت می‌کنند، هیچ جامعه‌ای و هیچ مسئول فاسد نمی­‌شود و هیچ طاغوتی بر جامعه حاکم نمی‌شود. این وظیفه همه افراد است که این مسئله را فرهنگ‌سازی کنند.

این از نظر بُعد اجتماعی است، در بُعد فردی هم همین‌طور است. امروز دشمنان اباعبدالله‌الحسین(ع) شبهات بسیار زیادی را در رسانه‌ها و فضای مجازی راه انداخته‌اند. از این‌که آیا واقعه عاشورا و کربلا بوده یا نبوده!؟ از این می‌روند زیر سوال تا تشنگی اباعبدالله‌الحسین تا مسئله قطعی آب در خیمه‌ها و تا مسئله وجود افرادی مانند حضرت قاسم، حضرت رقیه، حضرت فاطمه، حضرت ابوالفضل. این ‌که قیامی بوده که اگر قیامی بوده چگونه بوده است؟ برای حکومت بوده است؟ برای مال دنیا بوده است؟ برای یک خانم زیبایی بوده که یزید می خواست او را بگیرد امام حسین او را گرفته یزید هم کینه گرفته و… شبهات زیادی همین‌طوری درست می‌­کنند و پخش می­‌کنند. شما در مقابل شبهاتی که شبانه روز علیه دین، علیه فرهنگ، علیه اسلام، علیه شیعه، علیه قرآن، علیه انقلاب، علیه علما، علیه روحانیت مطرح می‌­شود، چه کار می­‌خواهید بکنید؟ جامعه چه کار می‌خواهد بکند؟ اگر فرد بخواهد به حقیقت برسد، یک راه وجود داردذو آن اینکه تحقیق کند، باید تحقیق کند، اگر دنبال تحقیق نرود این شایعات اثر می­‌گذارد و باعث شک می‌­شود، وقتی شک بشود مِیل به سینه زدن ندارد، میلی به شرکت در جلسات ندارد، میلی به مسجد رفتن ندارد و بدبین می شود و اینگونه جوان­‌ها از دین بریده می‌­شوند، لذا تنها راه این است که تحقیق کنند. حال چگونه می‌خواهند تحقیق کنند؟

چگونگی تحقیق جهت برطرف شدن شبهات

به طور کلی دو نوع تحقیق وجود دارد؛ یک نوع تحقیقِ مستقیم و بلاواسطه است، یک نوع تحقیق با واسطه، یعنی شخص دیگری تحقیق کند و جوابش را به فرد بدهد‌. به عبارت دیگر تقلیدِ محققانه زیرا تقلید هم دو نوع است؛ تقلید کورکورانه و تقلیدِ محققانه.

تقلید کورکورانه این است که در فضای مجازی هر چی گفتند، از شایعات و دروغ و بمباران تبلیغاتی، فرد تحت تاثیر قرار بگیرد، همه را نگاه کند و بگوید حتماً یک چیزی هست. اما تقلید محققانه این است که انسان رجوع کند به کسانی که اطلاع دارند، آگاهی دارند و از آنها بپرسد و آنها جواب بدهند. این تقلید به اصطلاح این تحقیقِ با واسطه است، تقلید محققانه یا تحقیق با واسطه است.

بنابراین فرد دو راه دارد؛ اول این که خودمان برود کتاب ها را مطالعه کند، تحقیق کند تا حقیقت را پیدا کند و دوم این که از عالمان و کسانی که اطلاعات و آگاهی دارند، پاسخ سوالات خود را بگیرد. امروز مسائل خیلی روشن را زیر سوال می­‌برند. یکی از مسائلی که در مورد امام حسین(ع) امروز زیاد مطرح می­‌شود این است که عده­‌ای می­‌گویند اصلا مسئله عطش در کار نبوده، در کربلا کنار شطّ فرات بودند. زمین را دو متر حفر می­‌کردند آب بوده، بعد در روایات آمده که این‌ها شب قبل غسل کردند، غسل شهادت کردند، حرف­‌ها دروغ است، اصلا آنجا تشنگی­‌ای نبوده، زمین کربلا همین الان هم شما بروید در حرم حضرت ابوالفضل آب بالا می‌­زند، اینگونه نبوده که به آب نرسند! این افراد از قول یک محققی که کتاب نوشته، این حرف­ها را می­‌زنند. در حالی که مسئله عطش اباعبدالله الحسین(ع) از مسلّمات مسئله کربلا است، از مسلمات عاشورا است. اولاً این طوری نیست که هر جا را چون نزدیک آب هست، حفر کنند بلافاصله به آب برسند! در ثانی روایات آنقدر در مورد تشنگی و قحطی آب و بستن آب به روی اباعبدالله و یاران او متواتر است که جای شک نمی­‌گذارد، در ثانی در بیابان کربلا در بعضی قسمت­‌ها ممکن است سه متر، چهار متر حفر کنند و به آب برسند ولی آن آب آبِ شور است، آبی که رفع تشنگی کنَد نیست، بله برای غسل می­‌شود، برای شستن دست و صورت و برای کارهای این چنینی می­‌توان استفاده کرد اما برای خوردن شور است. آبی که از زمین می­‌زند آبِ شور است و بعد فاصله­‌ای که بین خیمه ها تا آب بوده مطرح است.

قبل از این که امام حسین(ع) به کربلا برسد حُر آمد و سپاه حر موظف بود بین امام حسین(ع) و کوفه فاصله بیندازد و اجازه ندهد امام حسین(ع) به طرف کوفه برود. راه آنها را کج کردند و از کوفه دور کردند. از روی نقشه مشخص است که آنها به طرف بالای کوفه و کربلا می­‌روند، آنجا بیابانی بوده و خیمه‌ها را بالای بلندی درست کردند. این که می­‌گویند تلّه زینبیه آن قسمت بالا و گودال قتلگاه به این علت است. فاصله حرم ابالفضل(ع) که نزدیکتر است به آب تا حرم اباعبدالله الحسین را نگاه کنید، فاصله کمی نیست و در این فاصله اینگونه نیست که هرجا حفر شود، به آب برسد و اگر هم به آب برسد، آن آب، آب شور است. بعد هم تا شب عاشورا یاران امام حسین(ع) چند بار حمله کردند و رفتند و به آب رسیدند، آب برداشتند آوردند. آب داشتند اما چیزی که هست صبح عاشورا که دیگر یاران او اکثراً کشته شده بودند، امکان این که بروند به طرف آب و آب بردارند نبود. شب‌های قبل از آن نمی­‌صَرفید که زمین را حفر کنند، یک حمله می‌کردند و آب می­‌آوردند، اما روز عاشورا دیگر کسی نمانده بود، آبی نمانده بود و کسی نبود که حمله کند و کسی نبود که زمین را حفر کند، لذا عطش اباعبدالله و اهل بیت جزء مسلمات است، همه نوشتند، همه کتاب‌های تاریخ نوشتند و در مقتل ابومخنف که ابومخنف کسی بود که می­‌رفت از کسانی که خودشان کربلا را دیده بودند تحقیق می­‌کرد، همه بالاتّفاق می­‌گفتند که وقتی بعد از ظهر آب آزاد شد به بچه‌ها آب دادند! این را همه میدانند، همه کسانی که در کربلا بودند شاهد بودند، عطش اباعبدالله در تفسیر قرآن آمده است. بنابراین این یک چیز مسلَّمی هست و این ادلّه سطحی که می­‌آورند، اصلاً قابل قبول نیست و جواب آن هم همین‌­ها است.

لذا شبهات زیادی مطرح می‌­کنند برای پاسخ به آنها یا انسان باید خودش محقق باشد که این کار سختی است، بخواهد برود همه کتاب­‌ها را ببیند، کدام کتاب را ببیند، کتاب شناس باید باشد، هم سخت است و هم وقت گیر است و فایده‌­ای هم ندارد. اما تحقیق نوع دوم که تقلید محققانه است که انسان رجوع کند به علمای ربانی، به آنها که این کاره هستند، محقق هستند برای حل شبهات باید جوان‌ها و جامعه به علما رجوع کنند و از علما بپرسند. آنها سالیان سال کارشان این است، و کارِ منطقی این است که انسان تحقیقش با واسطه باشد یعنی همان تقلید محققانه.

اهمیت تقلید محققانه

همچنین این راه یک فایده بسیار مهمی دارد که افراد معمولاً از آن غافل هستند و آن این است که وقتی انسان از یک عالِمی مطلب می­‌گیرد همراه مطلب علمی به او روح می‌­دهد! این یک مسئله مهم است که افراد از آن غافل هستند. عالم ربانی، پیران طریقت، انسان­‌های خداجو و خداخواه و خداگو مطالبشان فقط علم نیست بلکه به انسان روح می­‌دهد. وقتی فرد یک مطلب را در کتاب بخواند و بعد همان مطلب را از زبان یک عالم ربانی بگیرد، خودش احساس می­‌کند که کدام بیشتر به دلش می­‌نشیند و کدام بیشتر در روحش اثر می‌گذارد. بنابراین از هر طرف برویم به این مسئله می‌­رسیم که انسان باید با علمای ربانی ارتباط داشته باشد، باید به علمای ربانی وصل شود ولی جای تعجب است که چرا روی این مسئله در جوامع بشری خیلی کم کار می­‌شود!

علت نپرداختن جوامع به مسئله ارتباط با علمای ربانی

این مسئله دو علت دارد؛ یک علت آن منیتی است که در انسان وجود دارد. شیطان اجازه نمی­‌دهد که انسان منیت خود را زیر پا بگذارد و برود زانو بزند و از اهل علم بپرسد. این شیطانی است که بر دل­‌های انسان­‌ها حاکم است، منیت دارند، عارشان می‌­شود، ننگشان می‌­شود. این کار شیطان است و همین باعث شده که حتی علما نیز روی این مسئله کم مانور می­‌دهند، کم بحث می­‌کنند، اصلاً مثل این که شیطان می­‌آید و روی این مسئله دست می­‌گذارد. علت دوم غفلتی که در ذهن اهل علم است، البته منظور علمای ربانی نیست، همین اهل علم، همین روشنفکرها، همین اساتید دانشگاه حتی کسانی که در لباس و کِسوت روحانیت هستند، نسبت به این مسئله غافل هستند. همه چیز می­‌گویند اما روی این مسئله کم مانور می­‌دهند. حتی عجیب است، یک شخصیت بزرگواری مثل شهید مطهری در کتاب­‌هایشان به این مسئله نپرداخته­‌اند. بعید است که ایشان راجع به این مسئله حرف نزده باشد، شاید من پیدا نکردم، زیرا این مسئله بسیار مهمی برای نجات انسان، فرد و جامعه است.

ایشان در مورد اینکه یک جامعه به فساد کشیده می­‌شود دو عامل را می­‌‌گوید ؛ ۱- منافقین و افراد دنیا طلبی که علم دارند و خوش بیان هستند و خوش زبان و سخن­گو هستند ولی منافق هستند و دنیا را برای خودشان می‌خواهند، علم را برای منافع شخصی‌ِ خود می‌خواهند، همان جامعه روشنفکرنمای منحرف، همین جامعه علمای غیر ربانی که شامل اساتید دانشگاه‌ و روشنفکرها و علمای حوزه‌ای که فقط به دنیای خودشان می‌اندیشند. علمای غیر ربانی یک دسته از این افراد هستند که حالا کم و زیاد نفاقی دارند، دنیای خودشان برایشان از همه چیز مهمتر است و این‌ها جذب دستگاه­‌های ظلم و طاغوت می‌شوند. ۲- جهالتِ مردم. شهید مطهری می فرماید این دو مسئله جامعه را فاسد می‌کنند؛ یکی جهالت و ناآگاهی مردم، یکی افرادی که علم و اندیشه دستشان است ولی علم و اندیشه را وسیله دنیای خودشان قرار دادند. بعد می فرماید راه درمان این، این است که به مردم بصیرت داده شود، راه درمان را بصیرت گفتند.

اینجا است که این سوال مطرح می‌شود که بصیرت را چگونه باید به مردم داد؟ یعنی همه مردم بیایند تحقیق کنند و محقق بشوند؟ اینگونه که نمی­‌شود! تنها راه بصیرت دادن به مردم این است که مردم همین مطلب را متوجه بشوند که باید از علمای ربانی تبعیت کنند. این باید بین مردم جا بیفتد، اگر مردم به این مسئله برسند بصیر می­‌شوند، اگر مردم به این مسئله برسند شیاطین به پشت آنها سوار نمی­شوند، اگر این مسئله فرهنگ بشود، جامعه آگاه می‌شوند، جامعه­‌ای می‌شوند که دشمنان نمی­‌توانند به آن نفوذ کنند و طاغوت ها بر آن حاکم نمی­‌شوند. قرآن در دو جمله به زیبایی فرموده: ﴿قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی…﴾[۱]

«بگو: این راه من است. من و هرکس پیروى‌ام کرد، با بینایى به سوى خدا دعوت مى‌کنیم…»

بصیرت تبعیت از ولیّ خدا است. همین آیه کوتاه قرآن این مطلب را بیان می­‌کند. بصیرت این نیست که صدها استاد مطهری پیدا بشوند، صدها منبری پیدا بشوند، مدام بر مردم آگاهی بدهند، صدا و سیمایی باشد که مدام به مردم آگاهی بدهند. بصیرت این است که مردم به یک مسئله برسند که باید از اولیاء خدا تبعیت کنند. عقل بصیرت نمی‌­آورد، دین بصیرت نمی­‌آورد، تقوا بصیرت نمی­‌آورد مگر این که این نکته در آن‌ها لحاظ بشود، تبعیت! پیروی از اولیاءالله بصیرت است، ارتباط دائم و تنگاتنگ با آنها بصیرت است. این مسئله، مسئله بسیار مهمی است بنابراین توجه داشته باشیم که این سبک زندگی را به این دلایلی که گفتیم باید ترویج و تبلیغ کنیم.

در نهضت اباعبدالله الحسین(ع) انسان باید این مسئله را کشف کند و به دیگران آموزش بدهد، تا عزاداری معنا پیدا کند و الّا این که مثل قاتلین اباعبدالله، امام حسین(ع) را تا گودال قتلگاه تا روز عاشورا دنبال کنیم و بعد که امام حسین(ع) ذبح شد، همه چیز را کنار بگذاریم و تمام شود، راه درستی نیست. راه درست این است که بعد از عاشورا ادامه بدهیم، ما باید بعد از عاشورا همراه امام زین العابدین، همراه حضرت زینب باشیم تا شام و تا برگشت آنها به کربلا و در مدینه، ما این راه را باید ادامه بدهیم تا امید داشته باشیم که امام حسین(ع) در دنیا و در برزخ و در آخرت دست ما را بگیرد ان‌شاءالله.


[۱] سوره یوسف، آیه ۱۰۸

درباره ی n.majd

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *