معماری
خانه / دسته‌بندی نشده / فرهنگ و زبان آینده جهان

فرهنگ و زبان آینده جهان

۲۴    8   1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّه‌‏الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهر ین سیما بقیه‌الله فی السموات و الارضین

اهم موضوعاتی که در این مطلب بیان شده است، عبارتند از:

  • توضیحاتی در مورد چله فاطمی
  • فرهنگ و زبان آینده جهان
  • هویت، ظرافت و گستردگی واژگان در زبان عربی
  • معنای ولایت
  • ارتباط روحی در مرحله ولایت
  • ذکر صلوات بر شخصی دیگر

توضیحاتی در مورد چله فاطمی

ما ان‌شاءالله هفته آینده برای چله فاطمی آماده می‌شویم. افرادی که دفترچه رشد دارند، اکثراً چله سال دوم را می‌گیرند که کمی کامل‌تر از چله‌ای که سال قبل گرفته‌اند است.

بنابراین گرفتن چله دو شرط دارد؛ اولاً برگه چله قبل را تحویل داده باشند، دوماً این‌که دفترچه رشد داشته باشند و بخش نظارت آن‌ها را تایید کنند تا بتوانند مرحله دوم چله فاطمی را بگیرند. تا ان‌شاءالله بتوانند ارتباط خوبی را با روح پرفتوح و پر ارزش و پرقدرت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را داشته باشند.

فرهنگ و زبان آینده جهان

در معنای ولایت که در بحث شعار وصل شدن به سلسله اولیا معنای ولایت را گفته بودیم و الان یک توضیحاتی لازم است داده شود. زبان عربی سیداَلسَنه است؛ یعنی آقای تمام زبان‌ها است و بهترین و بالاترین و کامل‌ترین زبان، زبان عربی است و البته زبان عربی قرآنی مد نظر است.

 در جلسه‌ای بحث می‌شد و می‌گفتند بروید و زبان یاد بگیرید، زیرا که زبان آینده جهان زبان انگلیسی است. بنابراین این زبان را یاد بگیرید و به فرزندانتان یاد بدهید! این‌جا بنده اعتراض کرده و گفتم: این‌چنین نیست که زبان آینده بشریت زبان انگلیس باشد. زبان آینده بشریت، در قرون آینده زبان عربی است. گفتند زبان عربی کجا و زبان انگلیسی‌ کجا! زبان انگلیسی زبان علم است، زبان سیاست است. گفتم به دلیل آماری که خود غربی‌ها و مراکز مهم آمار و کلیسا و واتیکان و جاهای مختلف پخش کرده‌اند دینی که به‌سرعت در دنیا رشد می‌کند دین اسلام است. کارشناسان گفته‌اند بیست تا بیست پنج سال دیگر مسیحیت دین دوم در اروپا شده و اسلام در اروپا دین اول می‌شود.

بنده آماری را دیدم که از لحاظ رشد اولین دین اسلام است و سالی بیست و پنج درصد رشد می‌کند آن‌ هم به‌خاطر این‌که بشریتی که از دنیا و مادیگری و از مدرنیته خسته‌ شده است گرایش به‌طرف معنویت می‌آورد. بعد هندو است که شانزده درصد رشد می‌کند. دین هندو نیز به‌خاطر همان مسائل مدیتیشن و کارهایی که در یوگا انجام می‌دهند یک مقدار گرایش به آن‌ زیاد شده است. یک چیزی هم که خیلی عجیب است و من خیلی سال پیش حدود سی سال پیش دیده‌ام گزارشی بوده‌است که مسلمانان اهل‌تسنن در اروپا برای مرکز عربستان فرستاده بودند که کسانی که در اروپا مذهب اسلام را قبول می‌کنند و سنی می‌شوند (به‌ خاطر عدم آشنایی با تشیع، سنی می‌شوند) به‌محض این‌که با مذهب تشیع آشنا می‌شوند بلافاصله تغییر مذهب می‌دهند و شیعه می‌شوند. خب طبیعی است کسی که مسیحیت را رها می‌کند و  مسلمان می‌شود یعنی به دین خودش تعصبی ندارد می‌خواهد یک دین خوبی را انتخاب کند. لذا وقتی مسیحیت را رها کرد و مسلمان شد و وقتی با اسلام شیعی آشنا می‌شود و می‌بیند که این اسلام، اسلامی است که به هر صورت با اهداف اسلامی نزدیک‌تر است و داعش از داخل آن بیرون نیامده، شیعه می‌شود. بنابراین دین آینده بشریت دین اسلام خواهد بود و هر جا فرهنگی حاکم شود زبان آن فرهنگ هم حاکم می‌شود. بنابراین به‌سرعت زبان عربی قرآنی در دنیا رشد خواهد کرد و این آینده که از آن اسلام خواهد بود همان‌طور که خداوند در قرآن وعده داده‌است و همین‌طور که گردش تاریخ را می‌بینیم که اسلام به‌ سرعت دارد در دنیا رشد می‌کند.

هویت، ظرافت و گستردگی واژگان در زبان عربی

من این را بارها گفته‌ام شاید بعضی از شماها از من شنیده باشید؛ هر زبانی مربوط به منطقه و آن نژاد می‌شود که آن زبان را دارند. مثلاً زبان انگلیسی برای انگلوساکسون‌ها است، برای همین به آن انگلیسی می‌گویند. یا مثلاً زبان فارسی برای سرزمین پارس بوده است به‌همین دلیل به آن فارسی می‌گویند. یعنی هر زبانی اسم خودش را از روی نژادی که به آن تعلق دارد برگرفته‌است.

عربی تنها زبانی است که این قضیه در آن برعکس است. یعنی آن ملت اسمشان را از زبانشان گرفته‌اند از امام صادق علیه‌السلام پرسیدند که چرا قرآن به زبان عربی فصیح نازل شد؟ فرمودند: به‌خاطر این‌که زبان عربی «یُبینُ الاَلسُنَ وَ لا تُبِینُهُ اَلألسُنُ»[۱] یعنی زبانی عربی زبانی است که تمام زبان‌ها را می‌تواند تفسیر کند ولی زبان‌های دیگر نمی‌توانند عربی را تفسیر کنند. برای مثال اگر شما بخواهید یک کلمه در فارسی را ترجمه کنید ممکن است نتوانید آن را دقیق ترجمه کنید چون آن کلمه معادلش در زبان عربی چند نوع است. برای مثال کلمه «نزد». می‌گویید این کتاب نزد من است، این کتاب پیش من است. یا مثلاً کلمه «گاو» شما بخواهید گاو را ترجمه کنید گاو در عربی یک معنی ندارد، بلکه چند لفظ دارد و گاوها انواع و اقسام دارند.

 کلماتی که الان به ذهن من می‌رسد، مثلا حداقل سه کلمه داریم که معنای «پیش» می‌دهد. «عند»، «لَدی» و «لَدُن» این‌ها با هم فرق می‌کنند. یک موقع است شما می‌گویید این کتاب پیش من است و من این کتاب را دارم. منظورتان در کتاب‌خانه منزل خودتان است. می‌گویید: «عندی» یعنی نزد من است. اما یک موقع است کتاب دست شما است. این‌جا دیگر نمی‌گویید عندی می‌گویید «لدُن» یا «لدی» چون معانی این‌ها فرق می‌کند. بنابراین اگر شما بخواهید یک کلمه فارسی را به عربی ترجمه کنید باید حتماً یک خصوصیاتی از آن را در نظر گرفته و سپس ترجمه کنید. از آن طرف نیز اگر بخواهید یک کلمه‌ی عربی را به فارسی ترجمه کنید (بعضی از کلمات عربی خصوصاً کلمات قرآنی) به‌ سادگی ترجمه نمی‌شوند! یعنی باید چندین مفهوم را بدانید تا معنی را بگویید.

معنای ولایت

 از جمله همین کلمات، کلمه ولایت است. ولایت را به محبت ترجمه کرده‌اند. یعنی محبت اهل‌بیت را داشته باشید. ولی ولایت اهل‌بیت تنها به‌معنای محبت اهل بیت نیست. یا مثلاً بعضی‌ها گفته‌اند ولایت یعنی وابستگی، دل‌بستگی، بستگی داشتن ولی این هم به‌تنهایی معنای ولایت نمی باشد. ولایت با مودت فرق می‌کند، مودت وظیفه است ولی ولایت معنایی فقط صِرف وظیفه نیست و یک معنایی بالاتر از مودت است. ولایت یک مفهومی است که حداقل چهار تا پنج مفهوم دیگر را باید جمع کنید تا معنای آن به‌دست ‌آید. یکی از معانی نزدیک به ولایت، تقرب است. یعنی وقتی می‌گویند ولایت داشته باش، یعنی خودت را به آن‌ها نزدیک کن، یکی از معانی آن‌ سنخیت است، سنخیت یعنی شبیه شدن و خود سنخیت یکی از معانی آن محبت است و یکی دیگر از معانی آن معرفت است. یعنی شما اگر بخواهید معنای اصلی ولایت را بفهمید چیزی مرکب است از نزدیکی، معرفت، محبت و سنخیت هرگاه چیزی این چهار خصوصیت را داشته باشد می‌توانیم بگوییم این نسبت به آن چیز دیگر ولایت دارد. نمی‌شود ولایت را به بستگی و یا وابستگی ترجمه کرد چون این‌ چهار خصوصیت در بستگی وجود ندارد. البته معانی فرعی دیگری هم دارد یکی از معانی ولایت سرسپردگی است، یکی دیگر سرپرستی است، یکی دیگر از معانی آن حق تصرف است و یکی دیگر از آن معانی مصاحبت است. ولی این‌ها همه معانی فرعی است که از دل آن معانی در می‌آید که وقتی آن را می برید در اصطلاحات مختلف می‌بینید در فقه یک معنا دارد، در سیاست یک معنا دارد. وِلایت با وَلایت مفهوم این‌ها فرق می‌کند ولی تمام این‌ها ریشه‌اش از سه حرف واو، لام، یا است که می‌شود ولی که در علم اشتقاق از این‌ها مشتق شده است و این معانی جمع که بشود می‌شود معنای ولایت انواع و اقسام معانی و اصطلاحات از اینجا می‌آید این از عجایب و از استغنای زبان قرآن است.

 زبان قرآن با زبان عربی کشورهای مختلف فرق می‌کند این زبان عربی، عربی فصیح است ولی زبان قرآن زبان آسمانی است از آسمان نازل شده است چون کتاب نازل شده است.

بنابراین این‌طوری نیست که چون پیغمبر برای آن ناحیه بوده زبان قرآن عربی شده است. بلکه این زبان زبانِ عقل و زبان حکمت و زبان آفرینش بوده پس پیغمبر به این زبان مبعوث شده است. پیغمبر خاتم که قرار است دینی بدهد که این دین دینِ عقل و دین کامل و دین حکمت و دین همه علوم باشد این به این صورت نازل شده است. این‌ها مبانی‌ است که در عرفان مقربین ما به آن معتقد هستیم و البته در بحث‌های علمی باید آن را ثابت کنیم. البته خیلی از کسانی که در حوزه‌ها هم درس خواندند این‌ها را قبول ندارند و نمی‌دانند، حالا قبول ندارند. آنها مطالعات عمیقی ندارند و به این نتایج نرسیدند و گاهی موقع‌ها می‌بینید حرف‌هایی می‌زنند که مثلاً خیال می‌کنند همین زبان عربی قرآن برای این است که در عربستان نازل شده است و فکر می‌کنند تفسیر آیه «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ» [۲] این است که چون قرآن در کشور عربستان نازل شد به زبان عربی است. خب البته این انتظار را هم ندارید که در عربستان انگلیسی یا چینی صحبت کند؟ خب معلوم است که هر پیغمبر هر جایی برود باید به همان زبان صحبت کند و این که احتیاج به گفتن ندارد! در این‌جا منظور از لسان یک معنای بالاتر از همین زبان اصطلاحی است، منظور زبانِ علم، زبان حکمت، آن زبانِ نیازها و آن فطرتِ آن‌ها است مثلا می‌گوید که

پس زبان مَحرمی خود دیگرست         همدلی از همزبانی بهترست[۳]

 مثلاً زبان یک انسان درد کشیده را انسان درد کشیده می‌فهمد، منظور این نیست که اگر او انگلیسی صحبت یا فارسی صحبت می‌کند. یعنی درک و فهم و احساس قِرابت با آن حقایق با آن مفاهیم این‌طوری است.

ارتباط روحی در مرحله ولایت

 بعد در مرحله ولایت از این معانی شما می‌توانید ارتباط روحی را متوجه بشوید، ارتباط روحی یعنی چی؟ یعنی وقتی شما با یک شخص سنخیت پیدا می‌کنید، نسبت به او ولایت پیدا می‌کنید. حالا این ولایت، ولایتِ شیطانی می‌تواند باشد یا ولایت الهی. وقتی شما یک ولایتی پیدا می‌کنید با او سنخیت با او پیدا کرده، زبان او را می‌فهمید، حالِ او را درک می‌کنید، احساس شما مثل او می‌شود، عاطفه شما مثل او می‌شود، معارف شما مثل او می‌شود و حتی شبیه او می‌شوید. حتی از نظر ظاهری ممکن شبیه او بشوید! این آثار ولایت و ارتباط دو طرفه بین مُولی و مُولّی‌علیه است.

 یکی از معانی‌ که در دل ولایت است همین شوق است. چرا؟ چون وقتی این قرار است متقرب بشود نزدیک بشود، نزدیکی‌ که توأم با معرفت و عشق باشد و سنخیت ایجاد کند، شوق می‌آید. یعنی موجود پایین‌تر شوقی برای وصل شدن نسبت به موجود بالاتر در او ایجاد می‌شود. این‌ که شما می‌گویید مولای من علی است، یعنی من یک موجودی هستم که ذاتاً به طرف او می‌روم.

 مثالی که می‌زنند در لسان شعراء و این‌ها می‌گویند:

به هواداری او ذره صفت رقص کنان       تا لب چشمه خورشید درخشان بروم[۴]

وقتی نور می‌تابد شما دیده‌اید ذره‌های غبار در نور در حال حرکت هستند و  به طرف بالا می‌روند ، این را جناب حافظ به زبان شعر این‌طوری گفته است:

به هواداری او ذره صفت رقص کنان       تا لب چشمه خورشید درخشان بروم [۵]

 می‌گویند این ذرات با خورشید سنخیتی دارند  و در دل خود خورشید است. این ذرات اتم انرژی زیادی دارد و هم صنف خورشید هستند، چون انفجارهای اتمی در دل خورشید تابیده، این ذره هم می‌خواهد وصل بشود به آن، می‌رود به سوی آن، این شوق حرکت به طرف آن مولا  معنی ولایت می‌شود. پس شما وقتی می‌گویید ما ولایت اهل بیت را داریم این یک معنای خیلی ساده‌ایی نیست. یک معنا‌یی است که داخل آن چندین معنا نهفته شده است. اینجا یک ارتباط دو طرفه پیدا می‌شود، موجود پایین‌تر به موجود بالاتر توسل می‌کند و بالاتری را وسیله قرار می‌دهد تا بالا برود. ارتباط روحی بین اولیاء باید این‌طوری برقرار بشود. شما اگر می‌خواهید ولایت‌تان تقویت بشود حتماً باید توسل و شفاعت را داشته باشید!

خب توسل به اولیاءِ بالاتر و شفاعت آن‌ها به شما و همین‌طور شفاعت شما و توسل موجودات پایین‌تر به شما، یعنی باید شاگردان شما کسانی که تحت ولایت شما هستند باید شما را وسیله قرار بدهند، آن‌ها باید با فرستادن صلوات برای شما طلب تقرب از خدا نمایند. ما وقتی که می‌گوییم خدایا بر فلان شخص صلوات بفرست حالا مثلا بعضی‌ها گفتند که فقط صلوات بر پیامبر است و بر شخص دیگر جایز نیست، این غلط است! خداوند در قرآن می‌فرماید که فرشته‌ها بر شما صلوات می‌فرستند شما هم صلوات بفرستید، یعنی خب فرشته‌ها بر انسان‌های خوب صلوات می‌فرستند فقط صلوات مخصوص پیامبر نیست و انسان‌های خوب مورد صلوات خداوند و فرشته‌ها قرار می‌گیرند. هیچ اشکالی ندارد که ما مثلاً بگوییم که بر فلان عالِم صلوات.

ذکر صلوات بر شخصی دیگر

 نقل شده که بعضی از علما بر علمای دیگر صلوات می‌فرستادند. مثلا نقل شده که سیدین مرتضی و سید‌ رضی بر استاد خودشان شیخ مفید صلوات می‌فرستادند یا او بر این‌ها صلوات می‌فرستاده است. شیخ مفید برای استادش شیخ طوسی صلوات می‌فرستاده می‌گفته صَلواتُ الله عَلیه، صَلواتُ الله وَ سَلامهُ عَلیه. این صلواتُ و سلامُهُ یعنی همین، یعنی این‌که از خدا می‌خواهید مقام آن‌ها را ارتقاء بدهد. آن‌ها هم متقابلاً برای شما دعا می‌کنند و دعای آن‌ها در حق شما بیشتر از دعای شما در حق آن‌ها است. زیرا که آن‌ها به خدا نزدیک‌تر هستند، دعای آن‌ها در حق شما بیشتر مستجاب می‌شود. شما وقتی سلام می‌کنید به اولیاء خدا وقتی صلوات برای آن‌ها می‌فرستید وقتی برای آن‌ها دعا می‌کنید حالا در نماز شب، در نماز وُتیره، در نماز غفیله خود در هر نمازی هر وقت شما صلواتی دعایی برای اولیاء خودتان که اولیاء ما چه کسانی هستند؟ پیامبران هستند مرسلین هستند پیامبر اسلام و ائمه معصومین و علمای عظام و اساتید ما، ذَوِالحقوقین ما، حتی والدینی که از دنیا رفتند وقتی ما برای آن‌ها صلوات می‌فرستیم سلام می‌فرستیم و از خدا می‌خواهیم که ثواب این سلام و صلوات را به آن‌ها برساند، آن‌ها شاد می‌شوند و وقتی شاد می‌شوند به ما توجه می‌کنند. توجه آن‌ها همان شفاعت است! توجه آن‌ها باعث می‌شود که زنگارها از قلب ما پاک شود، روح ما پاک بشود، مطهر بشود، میل به عالم علمی و به عالم بالا پیدا کنیم و از عالم پایین و از عالم مادیات از عالم کثافت‌ها و گناهان و زشتی‌ها بَدمان بیاید، این حالت حالتی است که در ولایت ایجاد می‌شود. بنابراین ما در معنای ولایت باید دقت کنیم که وقتی می‌گوییم تنها راه رسیدن به سعادت ابدی وصل شدن به سلسله اولیاء است، این وصل شدن یعنی پیدا کردن ولایت اولیاء است. لذا از خداوند متعال می‌خواهیم به ما توفیق بدهد برای اولیاء خودمان برای ذوالحقوقین خودمان برای اساتید خودمان دعا کنیم صلوات بفرستیم تا نظر آن‌ها هم به ما باعث شفاعت بشود و ما بالا برویم.

 این دعای توسل هم همین است و شفاعت هم همین است، هم توسل در قرآن آمده هم شفاعت در قرآن آمده و این وهابی‌های بی‌سوادِ ناآگاه به خاطر این‌که این مسائل را نمی‌دانند و عرض می‌شود در کشورها و در بین ملت‌های اسلامی فتنه به پا می‌کنند. خداوند ان‌شاءالله همه کسانی را که نیت خوب دارند هدایت کند و همه آن‌هایی که نیت شر دارند نابود کند اگر قابل هدایت نیستند با صلوات بر محمد و آل محمد.


[۱] اصول کافی ج ۲، ص ۶۳۲

[۲]سوره ابراهیم، آیه۴  

[۳]   مولوی

[۴] حافظ

[۵] حافظ

درباره ی n.majd

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *