۱۴۰۲/۲/۵
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهالرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله رب العالمین و صلی اللّه علی محمد واله الطاهرین سیما بقیهالله فی السموات و الارضین
اهم موضاعات:
* آثار ماه مبارک رمضان
* آثار حیوانیت
* بدترین و زشتترین صداها بفرموده قرآن
* وصل شدن به اولیاء و علمای ربانی برای حفظ دین
* جعل حدیث (حدیث غلط، راوی غلط!)
* آیا کل خیر و کل شر از سوی خدا است؟!
آثار ماه مبارک رمضان
ماه مبارک رمضان این ماه شریف تمام شد و اینکه آیا تا سال آینده توفیق داشته باشیم یا نه!
آثار این مهمانی باید در زندگی ما هویدا شود. ما در ماه مبارک رمضان به دستور خداوند از طعام مادی دنیا دست کشیدیم به امید نائل شدن به طعامها و روزیهای معنوی و روحانی.
آثار این ماه باید در زندگی ما معلوم باشد “آن یکی پرسید اشتر را که هی، از کجا میآیی اقبال پی. گفت: از حمام گرم کوی تو، گفت خود پیداست در زانوی تو” انسان از گلستان که میآید بوی گل میدهد، از حمام که میآید بوی تمیزی میدهد و از لجنزار که میآید بوی لجن میدهد.
آثار این مهمانی خدا، آثار نورانیت و این معنویت باید در زندگی ما هویدا شود، باید عشق الهی و محبت معنوی و نور الهی در اخلاق ما، در بینش ما، در رفتار ما، در گرایشهای ما ظاهر شده باشد. اگر خداینکرده هیچ اثری نداشته باشد معلوم است که ما از این مهمانی چیزی جز گرسنگی عایدمان نشده است. باید دقت کنیم در رفتارمان، در افکارمان، در گفتارمان و سعی کنیم که آن حالت معنوی شبهای قدر و آن راز و نیازها و آن جوشن خواندنها آن اسامی زیبا و مقدس خداوند را با اشک و آه تکرار میکردیم هزارویک از اسامی زیبای خداوند بر زبان و لبهایمان جاری میشد. ما آن عشق و محبت را باید حفظ کنیم تا سال آینده که انشاءالله سال آینده اگر خداوند توفیق داد و ما درک کردیم این مهمانی را کمی جلوتر برویم و بنشینیم کنار میزبان و نزدیکتر برویم و بالاتر برویم در صحن مجلس مهمانی خداوند انشاءالله.
آثار حیوانیت
این جلسه را با پاسخ به تعدادی سؤال آغاز میکنیم؛
اگر کسی تمام هموغمش شکم و شهوت باشد شک نکنید که او در مرحله حیوانیت باقیمانده است و آثار حیوانیت این است که حیوان وقتیکه شهوت بر او غلبه میکند و یا وقتیکه گرسنگی بر او غلبه میکند هیچ حدومرزی نمیشناسد و حدود و مرزها را میشکند و اگر خدای ناکرده کسی در قامت انسانیت به این درجه برسد شک نباید کرد که او حیوان است و این حیوانیت را خداوند در قرآن شریف گوشزد کردهاست و به ما فرموده است که اینها حیوان هستند و ما باید با حیوان، رفتار حیوانی داشته باشیم یعنی شخصی که حیوان در محل زندگی خود نگه میدارد با حیوان چگونه رفتار میکند؟ از حیوان در حد حیوانی استفاده میکند و در حد حیوانی هم به او میرسد. اگر شخصی در خانه یا محلکارش الاغی، شتری، گوسفندی، سگی دارد از او محافظت میکند و نمیگذارد که گرسنه و تشنه شود که بتواند خوب از آن استفاده کند و بار ببرد.
بدترین و زشتترین صداها بفرموده قرآن
انسانهای حیوان صفت هم در جامعه بههمین صورت هستند باید مسئولین جامعه با اینها در حد حیوان رفتار کنند، باید اینها را تأمین کنند بهطوریکه اینها وحشی نشوند. در قرآن چندین آیه درمورد خر آمده است و خداوند شرم نمیکند، حیا نمیکند از اینکه مثلهایی که میزند دقیق باشد، باید دقیق باشد. یکی از مثالهایی که درمورد خر میزند میفرماید: “وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ” لقمان حکیم وقتی به فرزندش درس حکمت میدهد میگوید: تو اگر بخواهی حکیم شوی اگر بخواهی به حکمت برسی، حکمت چیست؟! حکمت علمی است که اگر تو به آن دست پیدا کنی از علوم دیگر بینیاز میشوی، حکمت خیر کثیر است.
لقمان حکیم راهنماییهایی به فرزندش میکند؛ به او میگوید برای اینکه به حکمت برسی صدایت را بالا نبر، صدایت را بیاور پایین. میگوید: «إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیر»[۱] بدترین صداها، منکرترین و زشتترین صداها؛ صدای الاغ است. خب حالا اینجا باید ببینیم چرا خداوند به این شکل مثال میزند؟! میگویند فرق خر با حیوانات دیگر این است که حیوانات دیگر گاهی اوقات صدایشان بلند میشود؛ مثلا زمانیکه میخواهند محبت کنند صدایشان را بلند میکنند، پرندهها وقتیکه عشقبازی میکنند نغمهسرای میکنند، بلبل یا غیره بلبل فرقی نمیکند اما خر حیوانی است که در دو صورت فقط صدایش را بالا میبرد یکی زمانیکه شهوت بر او غلبه میکند و دیگری زمانیکه گرسنگی بر او غلبه میکند. در زمانهای دیگر صدایش در نمیآید. در این دو صورت صدایش را بهصورت ناهنجاری بلند میکند خداوند میفرماید: «إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیر» بدترین صداها صدای خران است. شاید یکی از علتها همین باشد که خر فقط زمان غلیان شهوت و زمان غلیان گرسنگی صدایش را بلند میکند که این نشانه، بالاترین نشان حیوانیت در خر به این صورت ظاهر میشود.
برای همین میفرماید که سعی کن صدایت را بلند نکنی و پایین نگهداری و بهخاطر اموردنیایی صدایت را بالا نیاوری، کسی که بهخاطر شهوت و به خاطره غضب فریاد میزند و میگوید ما فقط آزادی جنسی میخواهیم یا ما فقط میخواهیم از بدنمان هر طور که میخواهیم استفاده کنیم و برای این کار در خیابانها اغتشاش میکنند و آشوب میکنند میبینید هیچ منطقی برای او قابلقبول نیست. شما اگر این کلیپها و فیلمها و سخنرانیهای آنها را در فضای مجازی ببینید به این نتیجه میرسید حیوان وقتیکه خشم و شهوت بر او غلبه کند دیگر حد و مرز نمیشناسد منطق و عقل نمیشناسد، انسانیت نمیشناسد، اخلاق نمیشناسد هیچ چیزی نمیفهمد. شنیدهاید که میگویند عصبانیت و خشم نوعی جنون است گاهی موقعها افراد خشمگین کارهای جنونآمیز انجام میدهد که اصلاً انسانهای عادی باور نمیکنند. ما یک صحنهای را دیدیم در یکی از این محلهها که یک معتادی بود که به پدر و خواهرش فشار میآورد که در مرحله آخر، زمانیکه پدر پیر حریف این فرزند نشد در مرحله آخر که این جوان معتاد از خواهرش کار بسیار شنیعی خواسته بود برای پول، پدر زد و آن فرزند را کشت و بدنش را با کارد تکهتکه کرده بالای سر آن فرزند میخندید اینجا خشم تبدیل شد به جنون. غضب و خشم انسان را به جنون میرساند. فقط خشم نیست که انسان را به جنون میکشاند، شهوت هم گاهی اوقات انسان را به جنون میکشاند. افرادی که در دامداری هستند میدانند که گاوها زمانی که وقت جفتگیری آنها میشود خطرناک میشوند و گاودارها نزدیک آنها نمیشوند و آنها را از دور هدایت میکنند برای جفتگیری و … این افراد اینچنین هستند شهوت آنها را به جنون کشیده است. برای همین میبینید که هیچ قاعدهای ندارند، آنها عملاً میگویند که ما آزادی میخواهیم، بیبندوباری میخواهیم و اینها تعبیرهایی است که خودشان میکنند که باید با تمام محجبهها و متدینین برخورد کرد. یکی از آنها میگفت که پدر و مادرم که نماز میخوانند با لگد میزدم و جانماز پدر و مادرم را پرت میکردم و اگر نام مقدس بانوی بزرگ اسلام میآمد میگفت که اهانت کنید!! خب، این شهوت جنسی اینها را وحشی کرده آنها عقل و شعور و منطق ندارند، اصلاً بااینحال میشود از انسانیت صحبت کرد! با اینطور افراد باید مثل یک حیوان رفتار کرد. حیوان را باید کنترل کنید باید ببندید و مهارش کنید اگر گرسنه است علف بریزید جلویش، اگر زمان جفتگیری است شرایط را مهیا کنید… با اینها با منطق نمیشود صحبت کرد.
بنابراین این صحبتی که درمورد این بحث انجام دادهایم را بیشتر از این تکرار نمیکنیم و باید فرهنگ حیوان بودن و برنامهریزی حیوانی آنها در نظام کشور و مدیریت کشور لحاظ شود. مانند تمام افرادی که در خانه حیوان دارند باید به همان صورت با آنها رفتار شود مسئولین کشور میخواهند با آنها با ادب و منطق رفتار کنند، نه نمیشود. باید به آنها مانند یک حیوان رفتار کرد و اگر اینکار را نکنند نتیجه آن خطرناک میشود حیواناتی که بهخاطر خشم و غضب وحشی شدهاند اینها میتوانند امیرالمؤمنینها را نابود کنند، اینها میتوانند حکومتهای بر حق را تبدیل کنند به حکومتهایی که در اختیار معاویه و امثال معاویه قرار میگیرد و همین کار را هم کردند. اینها بودند که صلح را به امام حسن تحمیل کردند، اینها بودند که در کربلا ابیعبدالله را با آن وضع به شهادت رساندند، اینها خطرناک هستند، اینها هستند که آلتدست شیاطین و حکومتهای جور قرار میگیرند.
ضرورت وصل شدن به اولیاء و علمای ربانی برای حفظ دین
اگر معاویه حاکم شد، اگر یزید حاکم شد به وسیله همینها حاکم شدند، به وسیله این حیوانات و این اراذلواوباش حاکم شدند، اینها را استخدام کرد و بسیج کرد تا توانست حکومت عدل امیرالمؤمنین را ساقط کند، تا توانست ائمه را یکی بعد از دیگری شهید کنند! اینها عناصر وابسته و آلتدست شیطان و شیاطین هستند.
برادر من! خواهر من! اگر شما در دین به اولیاء خدا و علمای ربانی وصل نشوید همان کسانی که عرض کردم، آنها دین شما را از بین میبرند با انواع و اقسام راهها.
نظامی گنجوی یک شعر زیبایی دارد و آن این است:
دین تو را در پی آرایشند در پی آرایش و ویرایشند
بس که ببستند براو برگ و ساز گرتو ببینی نشناسیش باز[۲]
جعل حدیث (حدیث غلط، راوی غلط!)
دین را پر از خرافات کردند، دین را پر از جعلیات کردند، معاویه و دستگاه معاویه آنقدر حدیث جعلی، آنقدر افراد وابسته به خود را تامین کرد، آنقدر افراد را خریدند و پول دادند تا دین را کُلّاً وارونه کردند. در یک روایت است امیرالمؤمنین میفرماید: دین را مانند پوستین وارونه کردند، پوستین وارونه! (پوستین لباسی که از پوست گوسفند درست شده است از یک طرف که میپوشید خیلی صاف و نرم و راحت است و از یک طرف دیگر که میپوشید میشوید مثل یک حیوان) میپوشانند شخص خیلی وحشتناک میشود مثل یک حیوان میشود. دین را مثل پوستین وارونه کردند، خرافات، جعلیات آنقدر در دین وارد کردند به شکلی که الان در این زمان ما، شما بخواهید با یک داعشی با منطق روبرو شوید اصلاً نمیتوانید. شما میبینید الان یک امامجمعه اهل سنت در زاهدان رفتارهایی میکند که علما و دانشمندان و تحصیل کردههای اهل سنت را ذلّه میکند به ستوه درآورده که نمیدانند چهکار کنند. آنقدر خرافات آنقدر جعلیات درست کردند به اسم دین که این وحدت بین مسلمانها یک امر تقریباً مُحال شده است. روایت جعل کردند حدیث جعل کردند، یک شخصی به نام سَمُرَهبنجُندَب این جزء صحابه پیامبر است و از پیامبر هم حدیث نقل میکند معاویه به او گفت: صدهزار دینار طلا به او میدهد که تو حدیث جعل کن، بگو که این آیه که در مورد مجاهدین خدا است «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ»[۳]
آن آیهای که «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»[۴] این آیهای که در شأن مردان مجاهد است در مورد ابنملجم نازل شده و آن آیهای که میگوید از مردم کسی است که «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ»[۵] و بدترین دشمن است این در مورد امیرالمؤمنین است. سَمُرَهبنجُندَب با صدهزار دینار حاضر نشد و گفت: من با این مقدار دینار دین خود را نمیفروشم، رساند به چهارصدهزاردینار، گرفت و در میان مردم گفت که قال رسولالله، پیامبر خدا گفته است این آیه، آیهای که در مورد مجاهدین خدا در مورد خوابیدن امیرالمؤمنین در بستر پیامبر در شب لیلهالمبیت هست این آیه در شأن ابنملجم نازل شده است و آن آیهای که در مورد منافقین و دشمنان دین نازل شده در مورد امیرالمؤمنین است!… دین را خیلی تغییر دادند.
الان در کتابهای اهل سنت یک پدیدهای است به نام عَشره مُبَشَّره، میگویند ده نفر هستند که به غیر از این ده نفر، هیچکس را ما نمیتوانیم بگوییم که اهل بهشت هستند و فقط این ده نفر اهل بهشت هستند چون پیغمبر گفته است، خداوند و جبرئیل مژده داده که اینها قطعاً اهل بهشت هستند. چه کسانی هستند؟ عمر، ابوبکر، عثمان، علی(ع)، عبدالرحمنبنعوف، سعدابنابیوقاص، طلحه و زبیر و سعیدبنزید. این روایت را همین سعیدبنزید روایت کرده است، خود این روایت کرده است ده نفر هستند اینها قطعاً اهل بهشت هستند، بقیه نه، عمار نه، ابوذر نه، مقداد نه، سلمان نه، بالاتر حمزه سیدالشهدا نه، بالاتر امام حسن و امام حسین نه، فاطمهزهرا(س) نه، اینها هیچکدام نه، فقط این ده نفر. بعد این ده نفر چه کسانی هستند؟ این ده نفر کسانی هستند که خود آنها به یکدیگر فحش میدادند، یعنی عثمان به عبدالرحمنعوف میگوید تو منافق هستی، تو کافر هستی. اینها با هم دعوا دارند، طلحه و زبیر کسانی هستند که در مقابل امیرالمؤمنین شمشیر کشیدند، دهها هزار نفر را کشتند و به کشتن دادند. بعد ابنابیالحدید معتزلی شاعر نهجالبلاغه آنهایی که اهل مطالعه هستند شاعر نهجالبلاغه این مرد روشنفکر که خیلی از امیرالمؤمنین دفاع میکند، میگوید؛ اینها طلحه و زبیر که اینها گناه صغیره کردند، میگوید نمیشود گفت اینها اهل جهنم هستند چون در روایات آمده که ده نفر قطعاً اهل بهشت هستند و اینها هستند. این همه انسان را به کشتن دادند! هفتاد هزار نفر کشته شدند در همان جنگ جمل، در یک روایت هزاران نفر را کشتند با امیرالمؤمنین جنگ کردند. امیرالمؤمنین در جنگ جمل زبیر را خواست با او صحبت کرد که زبیر تو مگر یادت نیست که پیامبر فرمود شتری میآید و فتنه اطراف آن شتر اتفاق میافتد و این را برای تو گفت! زبیر میگوید که من گناه نمیکنم من کار خطایی نکردم چون پیغمبر به من گفته تو اهل بهشت هستی. امیرالمؤمنین فرمود: که اگر من احتمال میدادم که تو اهل بهشت هستی من شمشیر به روی تو نمیکشیدم. اینها با هم جنگ کردند با هم مبارزه کردند بعد هر دو آنها اهل بهشت هستند! اینها کسانی هستند که چهار نفر از آنها خب خلفای راشدین هستند، بقیه آنها کسانی هستند که یا جزء اصحاب سقیفه بودند یا جزء اصحاب شورای عمر بودند برای خلافت عثمان، یعنی اینها منافع داشتند به خاطر منافع خود حدیث جعل کردند خب این حدیث غلط، اصلاً راوی آن هم غلط است راوی آن هم یک کسی است که خود او جزء اینها است و خود را جزء اینها قرار داده و از کسی نقل میکند که در زمان تولد او هم نبوده و حالا من نمیخواهم از بحث علمی احادیث وارد بشوم ولی میخواهم بگویم که خرج کردند که دین را منحرف کنند و تنها راه نجات بشریت و راه نجات مسلمانها این است که علمای ربانی را شناسایی کنند و مردم بروند به طرف علمای ربانی، این تنها راه است و غیر از این راه دیگری نیست.
آیا کل خیر و کل شر از سوی خدا است؟!
سوالی پرسیدند و آن این است که: ای انسان آنچه از نیکی به تو میرسد از سوی خدا است و آنچه از بدی به تو میرسد از سوی خود تو است «مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَأَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا»[۶] این آیه است، بعد میگوید آیا کل خیر از سوی خدا است؟ آیا کل شر از سوی خود ما است؟ و تکلیف این که خداوند صاحب خیر و شر به هم رسیده است و بدیهای شما هستند چه میشود؟ خب بنده چند جلسه پیش در این مورد صحبت کردم، منتهی من امروز یک مثال قشنگتری میزنم تا برای همیشه این مسئلهی اینکه؛ شرها از طرف خدا است و خوبیها از طرف خدا است، در عین حال خوبیها از طرف خدا است و شرها از طرف ما است مسئله حل بشود. با یک مثال خیلی ساده است و قشنگ که اگر خوب دقت کنید برای همیشه این مسئله حل میشود که خوبیها از طرف خداوند است و بدیها از طرف خود ما. منتهی در عین حال بدیها از طرف خدا هم است. اینکه خداوند میفرماید: خیر و شر شما به دست خدا است و خدا گمراه میکند و خدا هدایت نمیکند و خدا است که باعث گمراهی افراد میشود این یعنی چی؟! ببینید خداوند منشأ خیرات است شکی در آن نیست، اما اینکه شرها را به خدا نسبت دهیم یعنی چی؟ بهعنوانمثال؛ شما یک تابلوی نقاشی را میکشید ولی میگذارید در باران! بعد باران میآید آن را خراب میکند شما میگویید که چه شد که این نقاشی خراب شد؟! میگویید باران نقاشی را خراب کرد، نسبت میدهید به باران، ولی در اصل باعث و بانی خرابی این تابلو چه کسی بوده است؟ خود ما بودیم که این را گذاشتیم زیر باران.
و حالا اینکه ما این خیر و شر را به خدا نسبت خدا میدهیم؛ بله، خداوند عالم را طوری آفریده است که اگر کسی کار خلاف کند نتیجه آن را میبیند. بنابراین به یک معنا چون خداوند نظام عالم را طوری آفریده که اگر کسی کار خلاف کند نتیجه آن را میبیند ما میتوانیم بدیها را به خدا نسبت دهیم.
یک مثال دیگر؛ وقتی که شهردار اعلام میکند که میخواهیم این سد را خراب کنیم و یک سد کاملتری بسازیم، که البته این کار بسیار خوبی است و یک کار آبادانی است؛ برای آبادانی شهر، روستاهای اطراف و راحتی مردم و… بنابراین اعلام میکنند کسانی که در مسیر این سد هستند خانه نسازند، کسانی که در مسیر این سد هستند مغازه نزنند، مزرعه نگذارند، درخت نکارند، کشاورزی نکنند، این را اعلام میکنند و یک کسی میآید در مسیر سد این کارها را انجام میدهد و بعد شهردار طبق قانون شهر میآید چهکار میکند؟ آن سد را خراب میکند برای سد جدید، خب یک سِیلی راه میافتد، این سیل میآید خانهای که آن شخص اینجا ساخته است را خراب میکند. این میگوید چه کسی باعث شد؟ میگوید شهردار، شهردار سد را خراب کرد، شهردار سیل را رها کرد و خانه من خراب شد! راست میگوید اما آن کاری که شهردار کرده بود کاری بود بر اساس قوانین شهرسازی، ولی این شخص دارد این خرابی منزلش را به شهردار نسبت میدهد و شهردار هم میگوید بله ما این کار را کردیم ما سد را خراب کردیم ما سیل را رها کردیم ولی گفته بودیم این کار را نکنید شما، پس در واقع شر از طرف خود او است و از طرف شهردار هم است چرا؟ چون شهردار میتوانست این کار را نکند، شهردار میتوانست سد نسازد، شهردار میتوانست سد را تغییر ندهد و این آقا ضرر نبیند ولی شهردار این کار را نکرد به خاطر چه چیزی؟ به خاطر اینکه این طرح بالاتری داشت.
خداوند عالم را طوری آفریده که این عالم طبق یک قوانینی دارد اداره میشود، این قوانینی که خداوند اراده کرده و قرار داده، اگر کسی گناه کند کسی خلاف کند ضرر میبیند و در واقع ضرر، نسبتِ آن به خود این شخص است هر چه به تو میرسد از خودت است “مِن نَفسِک” است اما در عین حال میتواند نسبت بدهد به چه چیزی ؟ به خدا، یعنی چی؟ یعنی خداوند اگر میخواست میتوانست جلوی آن را بگیرد. این طوری نیست که حالا که شما کار خلافی کردی گناهکار هستی حالا حتماً دیگر باید عذاب ببینی و نابود شوی، نه، باز هم دست خداوند است و خداوند میتواند جلوی این عذاب را بگیرد به شرط اینکه شما راه خود را درست کنی، اگر شما راه خود را درست کنی و رفتار خود را درست کنی خداوند میتواند جلوی آن عذابی که قرار است بر سر شما بیاید بگیرد.
بنابراین به یک معنا شرور، خیرات که قطعاً از طرف خدا است شُرور هم یک معنای آن این است که از طرف خدا است این نیست که دست خدا بسته باشد چون دست خداوند باز است و میتواند جلوی شُروری که منشأ آن نفس شما است را بگیرد این است که خداوند میفرماید: ما هدایت نمیکنیم، ما او را گمراه میکنیم چون خود او خواسته، خود او باعث آن شده است در اصل، ولی دست خدا هم کوتاه نیست. با این مثال فکر کنم خوب جا بیفتد انشاءالله. پروردگارا به همه ما توفیق درک معارف و تعالیم دین خودت را عنایت بفرما با صلوات بر محمّد و آل محمّد.
[۱] . سوره لقمان آیه ۱۹
[۲] . (نظامی)
[۳] . سوره توبه،آیه۱۱۱
[۴] . سوره بقره،آیه ۲۰۷
[۵] . سوره بقره،آیه۲۰۴
[۶] . سوره نساء،آیه۷۹