معماری

مبعث

شعر در خصوص بعثت پیامبر اعظم (ص)

اشعار استاد علوی

 

امشب است مرا همدم، آن تجلی اعظم نور سرمد احمد، وان مقدس اکرم
از سرادقات قدس، وز کمون عرش حق مظهر الوهیت، جلوه کرده بر عالم
نور نیر اعظم جان گرفته از آن نور پس بود ابوالانوار نور اقدس اقدم
بعد از آن تجلی ها، مرسلین پیامبرها تا شود مهیا ره، بر پیمبر اعظم
بر بشر بشارت داد، کانتهای جهل است و ابتدای علم اینک، باسم ربک الاکرم
بعد از این بشر اقرء ، علم با کرامت را برگ تازه تاریخ، علمک با لقلم
بعد ظلمت جهل و ظلم آن ستمکاران بر دل ستمدیده، نام او شده مرهم
کیک مباد که دم بزنی از وجود و بود خود دردمی که هست آنجا رمی و رجم نامحرم
علم اگر بنام من باشدش نه نام رب نی نور که ناری باد بر بود بشر هر دم
غیر او کسی نبود، محرم حضور حق رحمتش نمود او را، بر مغاکیان همدم
ما سوا اگر مرده است نفخه حیات است او روح و زندگی بخشد، بر عالم و بر آدم
آمده کند تلقین ، ماسوای میت را میزند نهیش کای، خفته در لحد افهم
پا از این قبور برکش، دست از این غبار بردار زیروروی عالم را، چاره کن چنان ادهم
خیز و زنده و کامد شاهد و شراب و شور مطربانه پا بر کوب، عاشقانه دست بر هم
گر بپرسی از مشرق کین سخن که یادت داد چون سکوت دیوانه، کو یمت که لا اعلم

                                                                  شاعر: محمد علی علوی

درباره ی alavi

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *