نویسنده: n.majd

  • خداوند علت بعید نیست

    خداوند علت بعید نیست

    ۱۲/۰۴/۱۴۰۳

    اعوذبالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‏‌الله فی السموات و الارضین

    • خداوند علت بعید نیست
    • اولیای خداوند منشأ رحمت هستند
    • معنی شفاعت
    • ادعای دروغین ولایت و عواقب آن
    • حقیقت ولایت
    • احزاب سیاسی
    • مردم و انتخابات
    • کاندیدای جاه‌طلب
    • پُست در نگاه امیر
    • شرایط انتخاب امام جماعت
    • انتخاب اصلح
    • خداوند علت بعید نیست
    • حسن ختام جلسه

    خداوند متعال وقتی رحمتش را به ‌طرف بندگانش سرازیر می‌کند؛ این رحمت الهی، توجه الهی از کانال اولیا و از کانال آن اسباب به انسان می‌رسد و همان‌طور عذاب و عقاب گناهان از طریق سلسله علت‌العلل به بندگان می‌رسد یعنی هم رحمت و هم غضب الهی با طی سلسله‌ مراتبی توسط یک عللی و معدّاتی به انسان می‌رسد. ولی خداوند در طول این علل نیست؛ یعنی خدا علت‌العلل هست ولی علت اول در مقابل علت دوم نیست! یعنی این‌چنین نیست که اول علت رحمت خدا باشد بعد از خدا علت دوم بعد و علت سوم تا برسد به آخرین علتی که منشأ یک اتفاقی است که به وقوع می‌رسد و خداوند علت بعید نیست که این عوامل علت قریب باشد، علت نزدیک باشد نه این‌چنین نیست، خداوند علتی است که در طول همه این‌ها است، نسبت خداوند به این عللی که باعث می‌شود یک اتفاق بیفتد و یا یک رحمتی به انسان برسد و یا یک غضبی، یک نتیجه گناهی به انسان برسد علت خداوند، علت بعید نیست. بلکه خداوند در طول همه این‌ها علت است و این‌ها مظاهر علت خداوند هستند، مظاهر علیت خداوند هستند، مظاهر علیت رحمت و غضب الهی هستند.

    فرض بفرمایید این چراغی که روشن می‌شود؛ کلید اولش در کارخانه برق خورده می‌شود، کلید دومش در قسمتی که وارد شهر می‌شود، کلید سوم آن‌جایی خورده می‌شود که وارد منطقه می‌شود، کلید چهارم آن‌جایی‌که وارد ناحیه می‌شود و تا جایی‌که به درب منزل می‌رسد و در آخر آنجایی که با یک کلید برق روشن می‌شود این‌ها یک علت و عللی هستند به این کلیدی که می‌زنیم می‌گوییم علت قریبه یعنی علت نزدیک و به آن کلیدی که در کارخانه‌ی برق است می‌گوییم علت غریبه یعنی از هم دورتر است‌.

    خداوند این‌چنین نیست که آن علت بعید باشد یا مثل حوادثی که این‌جا پیش می‌آید ما مریض می‌شویم تصادف می‌کنیم یا دچار مشکلاتی می‌شویم اینها علت نزدیک باشند و خداوند آن علت اول باشد در آسمان‌ها! نه این‌چنین نیست، خداوند در طول همه این‌ها حاضر است و این‌ها مظاهر علیت و مظاهر رحمت یا عذاب الهی هستند. این‌ها را قبلاً گفته‌ایم و بحث مفصل و دقیقش در فلسفه و عرفان بیان می‌شود.

    اولیای خداوند منشأ رحمت هستند

    آن چیزی که می‌خواهیم بگوییم این است که اولیای خداوند که در طول این علیت‌ها واقع شده‌اند این‌ها منشأ رحمت می‌شود. یعنی رحمت الهی درعین‌حال که بشما می‌رسد بدون واسطه، درعین‌حال مظاهرش اولیای خداوند هستند. خب آن‌جا علت قریب و علت بعید هست. مثلا علت اول همه نعمت‌ها ولی‌الله اعظم است و علت اول و اولین علت درطول عذاب و غضب الهی چه کسی است؟ شیطان! آن‌جا این‌چنین است. لذا فرض بفرمایید وقتی عذاب به قوم فرعون نازل می‌شود اول به چه کسی نازل می‌شود. قبل‌از این‌که به قوم فرعون وارد شود به خود فرعون وارد می شود «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ»[۱] فرعون اولین کسی است که وارد عذاب می‌شود، چون او رهبرش است. همان‌طور که از طریق او عذاب به دیگران نازل می‌شود وقتی‌که عذاب از طریق او پخش می‌شود بین مریدان و قومش نتیجه می‌گیریم که درد او از همه بیشتر است، چون عذاب به او می‌رسد و از او پخش می‌شود بین مریدانش بنابراین فرعون از شاگردانش و تابعان خودش بیشتر زجر می‌کشد و عذاب می‌کشد. همین‌طور هم در رحمت است؛ رحمت اول به اولیای خدا می‌رسد و بعد به اولیای پایین‌تر، لذا آن کسی که بالاتر است در بُعد رحمت هم بیشتر به او می‌رسد و ما هرچه خود را در این درجه ولایت بالاتر ببریم در درجات بهشت بالاتر رفته‌ایم و به‌جایی می‌رسیم که دیگر به ما نمی‌گویند شما در درجات بهشت هستید. نمی‌فرماید لَهُمْ دَرَجاتٌ می‌فرماید: هُمْ دَرَجَات و یعنی این‌ها در خودشان بهشت هستند نه این‌که بهشت برای آن‌ها است این‌ها می‌توانند در خودشان بهشت باشند. (اینها همه مقدمه است).

    معنی شفاعت

    سوالی شده که وقتی‌که شما در مسیر ولایت قرار می‌گیرید ولیِّ خدا یک چتر حمایتی به روی شما باز می‌کند و گناهان شما را درواقع تحت پوشش قرار می‌دهد و محافظت می‌کند از گناهان شما، این می‌شود شفاعت. همان‌طور که رحمت به شماها از طریق ولی خدا می‌رسد عذاب هم که می‌رسد از طریق شیطان می‌رسد. این‌جا ولی خدا به‌عنوان چتر حمایتی در مقابل شما قرار می‌گیرد و عذاب و مصیبتی که می‌خواهد بر شما نازل شود او جلویش را می‌گیرد و ولی خدا آن عذاب را می‌گیرد، آن گناه را می‌گیرد و در نتیجه آن گناه را می‌گیرد و می‌دهد به ولی بالاتر از خودش و همین‌طور می‌رود تا به خدا می‌رسد و چون خداوند دچار عذاب نمی‌شود و منزه از این است که دچار درد و ناراحتی و عذاب شود، آن‌جا این عذاب‌ها تبدیل به رحمت می‌شود.

    بنابراین وقتی انسان در مسیر ولایت قرار می‌گیرد یُبَدِّلُ اللهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ»[۲] وقتی به این‌جا می‌رسد توبه می‌کند و پاک می‌شود گناهان او تبدیل می‌شود به حسنات. یعنی تبدیل و تغییر و تحول در نتایج اعمال کار اولیای خدا است. در عرفان هند می‌گویند گورو یا پیر( تعبیر آنها از ولی خدا) که آواتار هست یعنی مظهر خداوند هست، او کار ما را می‌گیرد، کارمای شما را می‌گیرد؛ یعنی کاری می‌کند که این عکس‌العمل گناه به شما نرسد، چتر حمایتی قرار می‌دهد و این حرف، حرف درستی است که در عرفان هند مطرح شد(البته نه در این کلاس‌ها و مزخرفاتی که این شیاطین درست کرده‌اند) در اوپانیشادها این‌چنین مطرح شده است و حرف درستی هم هست. در آنجا مطرح شده که گورو ها مظاهر لطف الهی هستند و کارما و کفاره گناهان بندگانی که در مسیر ولایت هستند را می‌گیرند و تنها کسانی که از این چرخه‌ی به قول آن‌ها تناسخ و دریای سامسارا و به قول ما از این چرخه گناه و کفاره گناهان نجات پیدا می‌کنند کسانی هستند که وصل شده‌اند به ولایت الهی. این مفاهیم و کلمات یکی است در اوپانیشادها کتاب‌های سطح بالای عرفان هند که البته تحریف‌شده است ولی قسمت‌هایی که تحریف نشده است به این مسئله اشاره می‌کند. این مطالبی که اشاره کردم به این دلیل است که این روزها شماها این مطالب را زیاد می‌شنوید؛ کارما، چاکراه که این چاکراه حرف بی‌خودی است و این چیزی که این‌ها می‌گویند به این صورت نیست. کارما همان کفاره است. منتها این‌ها تحریف‌شده است تحریف شده‌اند به تناسخ و به حرف‌های غلطی که نتیجه‌اش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ همین انحرافات است.

     خب خداوند می‌فرماید که اولیای خدا چتر حمایتی دارند ما به‌همین چتر حمایتی در تعاریف قرآنی می‌گوییم شفاعت شفیع یعنی کسی که می‌آید نمی‌گذارد عذاب به آن مشفوع له یعنی کسی که مورد شفاعت قرار می‌گیرد برسد. وقتی ما می‌گوییم یا  یَا وَجِیهَهً عِنْدَ اللّهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّهِ؛ یعنی  نگذار آن عواقب گناهان به ما برسد، به ما کمک کن، نجاتمان بده و اولیای خداوند می‌توانند این کار را انجام دهند.

    ادعای دروغین ولایت و عواقب آن

    اگر کسی ولی خدا نباشد و به دروغ ادعای ولایت کند؛ یعنی بگوید من ولی خدا هستم، به من الهام می‌شود، من با امام زمان در ارتباط هستم… مثل مدعیان دروغین که همیشه هستند در همین زمان ما هم هستند مدعیان دروغین ولایت که بدون هیچ‌گونه حجتی می‌گویند ما با امام زمان ارتباط داریم و با خدا ارتباط داریم و بعد که می‌پرسیم شما پیش چه کسی تربیت شده‌ای و زیر نظر کدام ولی خدا هستید؟ می‌گویند ما خودمان به این مرحله رسیده‌ایم! این‌ها مدعیان هستند. خب این‌ها چه بلایی بر سرشان می‌آید؟ این‌ها چون ادعای ولایت می‌کنند و ولی خدا نیستند؛ عذابی که به بنده‌های منحرف ‌شده می‌رسد اول به همان مدعیان دروغین می‌رسد و بعد به افرادی که توسط آنها گمراه شدند می‌رسد. لذا استادمان می‌فرمود که کسانی که دستور اخلاقی صادر می‌کنند اگر وصل نباشند باید بدانند که هر کس به آن دستور عمل می‌کند گناهش اول می‌رود سراغ این‌ها کسی که ادعای استادی می‌کند، ادعای پیری می‌کند، ادعای ولایت می‌کند و ولّی خدا نباشد ادعا کند، همان‌طوری که اگر واقعاً ولّی خدا باشد اول رحمت به او می‌رسد بعد به پیروانش می‌رسد اگر دروغین باشد عذاب هم اول به او می‌رسد و بعد به بقیه می‌رسد. منتها این‌ها این را نمی‌دانند دلشان خوش است به این دروغ دنیایی که یک کاسبی راه بیندازند نمی‌دانند که آن طرف ادعا کرده‌اند که ما از طرف خداوند هستیم کسانی که ادعا می‌کنند به‌اصطلاح مدعیان دروغین از تعداد پیامبران بیشتر است، کمتر نیست و صد و بیست و چهار هزار پیامبر داشتیم صدها برابر این مدعی داشتیم که ما با خدا هستیم و افراد را دور خودشان جمع می‌کردند. می‌گویند: در زمان یکی از پیامبران یک شخصی ادعا کرد که من با خدا ارتباط دارم به من وحی می‌شود، القا می‌شود و یک سری کارهایی می‌توانست انجام دهد مانند مریض شفا دادن،  یا از چیزهای غیب اطلاع می‌داد و گاهی اوقات درست هم درمی‌آمد و توسط نیروهای شیطانی به یک جایی رسیده بود. مردم عوام مردم نادان که ملاک ولایت را نمی‌توانند تشخیص دهند تحت تأثیر این قدرت‌ها قرار می‌گرفتند و گمراه می‌شدند، این مدتی بود تا با پیامبر آن زمان آشنا شد و تحت تأثیر آن پیامبر فهمید که کارش اشتباه است و گفت من اشتباه کردم چه‌کار کنم! گفت تنها راهش این است که بروید آن کسانی که گمراه کرده‌اید به آن‌ها اطلاع دهید و آن‌ها را هدایت کنید. آن شخص رفت و اعلام کرد که آقا ما تا الان ادعا می‌کردم با خدا ارتباط دارم، ادعا می‌کردم عالم ربانی هستم همه آن‌ها دروغ بود فقط به‌خاطر این‌که چند کار بلد بودم و شما هم ساده بودی به من اعتماد پیدا کردید، ولی من با خدا ارتباط ندارم و ولایت الهی ندارم و واقعیت را عنوان کرد. خب یک عده فهمیدند و دست برداشتند ولی یک عده گفتند نه این دارد تواضع می‌کند هر چه گفت و من آن شخص نیستم من دروغ گفتم اشتباه کردم ولی یک عده قبول نکردند! بعد آمد پیش پیامبر خدا و گفت من این کار را کردم یک عده‌ای فهمیدند ولی یک عده‌ای نفهمیدند. پیامبر به آن شخص گفت متأسفانه کاری که تو کرده‌ای باید جواب‌گوی تمام کسانی که گمراه شده‌اند و آن کسانی که در گمراهی از دنیا رفتند باید عذاب این‌ها را تحمل کنی تا خداوند از سر تقصیرات او بگذرد فعلاً این‌چنین است، سنگینی ادعا این‌چنین است. همان‌طورکه رحمت از سمت اولیا می‌رسد، عذاب هم اول به آن‌ها می‌رسد لذا این‌که یکی از عللی که شما در دعاها می‌بینید که ائمه ما به درگاه خدا ناله می‌کنند و می‌گویند خدایا ما را ببخش؛ منظور خودشان نیستند منظور شیعیانشان هست. در صحیفه سجادیه یا در زیارت ابوحمزه ثمالی می‌بینید که آن‌جا امام سجاد به درگاه خداوند ناله می‌کند می‌گوید خدایا گناهان من را ببخش، من آن‌قدر گناه کرده‌ام که خجالت می‌کشم، من کسی هستم که رشوه گرفته‌ام، من کسی هستم که دروغ گفته‌ام درصورتی‌که امام که این کارها را نکرده است! چرا این حرف‌ها را می‌زند بعضی‌ها گفته‌اند برای‌اینکه می‌خواهد به ما یاد بدهد. یعنی دارد نقش بازی می‌کند! خب این حرف خنده‌دار است امام دارد پیش خدا ناله می‌کند اشک می‌ریزد، راوی می‌گوید: من می‌روم نزد امام می‌بینم امام مثل مار گزیده‌ها در محراب عبادت به خودش می‌پیچد، آیا امام دارد نقش بازی می‌کند؟! اولا که آن‌جا کسی نبوده است و او در تنهایی‌اش بوده است و بر فرض که کسی هم باشد امام نقش بازی نمی‌کند. بعضی هم گفته‌اند که نه امام در مقابل عظمت خدا خودش را کوچک می‌بیند، خب این حرف کمی درست است ائمه ما در مقابل عظمت خداوند خودشان را خیلی پست و خوار و کوچک می‌دیدند اما نه این‌که بیاید بگوید که من رشوه گرفته‌ام ولی امام که رشوه نگرفته است یا امام که می‌گوید من بزرگ‌ترین گناه‌ها را مرتکب شده‌ام! خب امام که معصوم است. پاسخش این است که امام دارد خودش را در مظاهر شیعه می‌بیند شیعیان را در خودش می‌بیند او دارد شفاعت شیعیانش را می‌کند او دارد می‌بیند که عذابی که به شیعیانش می‌آید و به‌عنوان شفاعت باید این‌ها را بگیرد لذا خودش را در نقش شیعه می‌بیند یعنی امام تجلی پیدا می‌کند در شیعه و این‌جا است که دارد شفاعت می‌کند. این شفاعت درست مانند این است که فرزند کار خطایی انجام دهد و پدر برود معذرت‌خواهی کند و بگوید من مقصر هستم خودش را واقعاً مقصر می‌داند، مقصر نیست ولی خودش را مقصر می‌داند چون او مسئولیت این فرزند را به‌عهده گرفته است و می‌گوید وقتی می‌خواهید این را مجازات کرد در اصل من را باید مجازات کنید، اگر بچه دیه باید بدهد پدر می‌گوید من باید آن دیه را بدهم قصاص می‌خواهد بشود من باید قصاص شوم. شفاعت یک هم‌چین چیزی است امام عذاب کفاره گناهان شیعیانش را می‌گیرد. خب حالا همه‌ی این‌ها را که گفته‌ایم مقدمه‌ای بود.

    حقیقت ولایت

     یک شبهه‌ای پیش‌آمده است که اگر کسی گناه کرد خودش هم توبه کرد یک شخصی که زیر نظر ولی خدا نیست و  تنها زندگی می‌کند و اصلاً به ولایت و این چیزها اعتقاد ندارد نمازش را می‌خواند عبادتش را انجام می‌دهد ولی در خط ولایت نیست. گناهی کرده، دزدی کرد، غیبتی کرد ولی توبه کرد آیا توبه‌اش پذیرفته می‌شود؟! ظاهراً توبه پذیرفته می‌شود اما خداوند می‌فرماید: نه! این توبه زمانی پذیرفته می‌شود که برگردد به بهترین عمل‌ها و آن بهترین عمل چه چیزی است؟ تبعیت از ولایت. حالا بینی و بین‌الله این کار را انجام داده است و دسترسی به ولایت نداشته است ما این‌ها را نمی‌دانیم این‌ها بین خودش و خدای خودش است ولی ما زمانی می‌توانیم بگوییم توبه پذیرفته می‌شود إِلَّا الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا»[۳] توبه کردن و این توبه فقط توبه نبود بعد از توبه عمل صالح انجام دادند و عمل صالح را ما قبلاً ثابت کردیم که تبعیت ازاولیای خدا است پس این‌جا هم این‌چنین نیست که حال اگر شخصی بگوید من گناه کرده‌ام توبه می‌کنم! حتی اگر دیگر آن عمل را تکرار نکند اما زمانی می‌تواند خاطرجمع باشد و تضمینی است که به فرموده قرآن عمل صالح انجام دهد اَصلِحَ یا بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ نمی‌گوید به عمل الصالحات، عَمَلٌ صالِحٌ عمل صالح یک عمل خاص که باید صالح باشد و این تبعیت از ولایت است. سرسپردگی به اولیای خدا و رفتن در چتر اولیای خدا که این امتحان الهی است که همه ما در آن رد می‌شویم. ما معمولا آدم‌های خوبی هستیم تا جایی‌که شخصی به ما دستور ندهد و زمانی‌که بخواهیم زیر نظر دستور کسی باشیم کم می‌آوریم.

     بنابراین توبه زمانی قبول می‌شود که یک عمل صالحی پشت آن باشد، آن عمل صالح باید عوارض و آثار گناه قبلی را از بین ببرد. چه چیزی واقعاً می‌تواند آثار گناه را از بین ببرد؟ ولایت است.

    یک قدرت بزرگ الهی یک ولی‌ای از اولیاء که به خدا وصل باشد در واقع او این کفاره را می‌گیرد، این آثار گناه را به قول آن‌ها کارما را می‌گیرد و می‌دهد به بالاتر، چون خود او هم در مسیر ولایت است دیگر، باز خود او باید بگیرد بدهد و همین‌طور تا به خدا برسد، به جایی برسد که عذاب در آن‌جا معنا ندارد، عقاب در آن‌جا معنا ندارد، بدی و سختی و مشقت در جهنم در آن‌جا معنی ندارد، این است  معنای ولایت و این است معنای حقیقی ولایت که از هر طرف نگاه می‌کنی در هر مقوله‌ای شما وارد می‌شوید می‌بینید حقیقت ولایت الهی و توحید ولایی در این‌جا خود را نشان می‌دهد، این است که تمام شعار ما این است ولی خب ابعاد مختلف را داریم بررسی می‌کنیم، تمام دنیا همین‌طور است، همه چیز بالاخره سر از این‌جا در می‌آورد و ان‌شاءالله خداوند ما را با نور ولایت آشنا بگرداند.

    احزاب سیاسی

    و اما بحث سیاسی؛ دوستانی که به ما نزدیک هستند می‌دانند که من یک آدم سیاسی نیستم، یعنی چی سیاسی نیستم؟ به این معنای منفی آن که به اصطلاح عضو حزب و گروهی باشم. البته اگر یک حزب و گروه ولایی پیدا بشود و من بتوانم بروم آن‌جا ثبت‌نام کنم و در آن حزب و گروه ولایی باشم حتماً می‌روم ولی تا حالا یا پیدا نکردم یا قبول نکردند من عضو آن‌ها بشوم، بنابراین من عضو هیچ حزب و گروهی نیستم و نه جزو اصلاح‌طلبان و نه عضو اصول‌گرایان، هیچ‌کدام نیستم و بلکه اکثریت این دو گروه را آدم‌های خوبی نمی‌دانم! البته در آن‌ها افراد خوب، همه جا آدم‌های خوب هستند و در این‌ها هم آدم‌های خوب هستند اما آنقدر این‌ها بد هستند که من به آن‌ها می‌گویم اصلاح‌گرایان خائن اصول‌گرایان احمق. اکثریت آن‌ها این‌طوری من به شما بی‌پرده بگویم من اصلاً با هیچ‌کدام آن‌ها نیستم و البته سعی می‌کنم انقلابی باشم به معنای صحیح، سیاسی باشم ولی یک سیاسی صحیح. عرض کردم افتخار هم نیست که بعضی‌ها می‌گویند آقا من عضو هیچ حزب و گروهی نیستم، این غلط است،  یعنی چی عضو هیچ حزب و گروهی نیستی؟ باید انسان عضو یک حزبی باشد یک گروهی باشد، حالا این حزب و گروه یعنی یک تشکیلاتی که یک عده دُور هم جمع شدند هدف آن‌ها خدمت به خداوند است باید پیدا کنیم و برویم عضو بشویم، باید پیدا کنیم که وصل به ولایت باشند، وصل به اولیاء الهی باشند، در جریان امامت باشند بروید داخل آن‌ها خیلی خوب است آدم

    پیدا کند گروهی را، بنابراین این حرف احمقانه است که من عضو هیچ گروهی وابسته به هیچ حزبی نیستم، غلط است، اگر نیستیم باید جست‌و‌جو کنیم پیدا کنیم. حالا خود ما که نتوانستیم پیدا کنیم ولی بالاخره با شما دوستان یک گروهی تشکیل دادیم داریم خدمت می‌کنیم ان‌شاءالله.

    مردم و انتخابات

    علی‌ایحال خب من وابسته به هیچ گروهی نیستم اما در این انتخابات خطر بزرگی دارد کشور ما را تهدید می‌کند، این خطر را قبلاً تجربه کردیم یعنی چندین بار کشور ما تجربه کرده است، نتیجه آن چه بوده؟ نتیجه آن این است که الان شما می‌بینید خب شصت‌درصد مردم نسبت به آبروی انقلاب بی‌تفاوت هستند، درست است؟ شصت‌درصد شرکت نکردند دیگر، در صورتی که انتخابات آبروی نظام است آبروی انقلاب آبروی شهدا آبروی امام(ره) است آبروی شیعه است آبروی حوزه علمیه و آبروی اهل بیت است ولی شصت‌درصد شرکت نکردند، این یعنی چی؟ یعنی اگر ما نگاه کنیم نسبت به قبل ظاهراً کم شده است البته ظاهراً، باطنا نه! حالا توجیه آن را من برای شما می‌گویم، ظاهراً شصت‌درصد خب این عیب است این عیبی است که به ما نباید بچسبد این عیبی است که نباید به کشور ما و ملت ما این عیب بیاید و این خطر این اتفاق نتیجه چی است؟ نتیجه نفوذ همین عناصر قدرت طلب است

    کاندیدای جاه‌طلب

    چون می‌دانید دوستانی که اهل کانون هستند سال‌ها در کانون هستند می‌دانند ما معتقد هستیم هر کسی که کاندیدای ریاست می‌شود چه ریاست جمهوری چه مجلس چه وزارت حتی کاندیدای امام جماعت یک مسجد شدن که من می‌خواهم دوست بدارم بروم امام جماعت یک مسجد بشوم شیطان است! علاقه به مقام علاقه به ریاست جزو تاثیرات و انگیزه‌های شیطان است، چرا؟ چون این‌ها را جز تکلیف الهی برای کسی نباید رخ بدهد. یعنی اگر آمدند به شما گفتند بر شما تکلیف است، آن هم چه کسی؟ نه این‌که هر کسی بیاید بگوید آقا بر تو تکلیف است این کار را بکن این هم بگوید خب بر من تکلیف شده است، نه این‌طوری نیست، تکلیف باید تکلیف الهی باشد یعنی یک ولی‌ای از اولیاء خدا که جزو اولیاء خدا است تکلیف کند که آقا بر تو واجب است که مثلاً فلان پست را بگیری و خودت میل و رغبتی نداشته باشی. به حضرت لقمان گفتند که خداوند اگر، تو که اصلاً میلی به چیزی نداری چون مکلف شدند بین پیامبری و حکمت، پیامبر باشی یا حکیم باشی، لقمان گفت من حکمت را می‌پذیرم، پیامبری را نمی‌خواهم چون مسئولیت سنگینی است. گفتند اگر خدا به تو تکلیف کند که باید پیامبر بشوی؟ گفت خب اگر خدا به خودم بسپارد من دنبال مسئولیت گرفتن و رئیس شدن و رهبر شدن و امام شدن نیستم اما اگر خداوند به من تکلیف کند که تو باید این کار را بکنی من این کار را می‌پذیرم و می‌دانم چون خدا تکلیف کرده است من را کمک می‌کند. بنابراین پست‌های رهبری و پست‌های مدیریتی پست‌های ریاستی در کانون علم و دین در عرفان مقربین این‌ها جزو پست‌هایی است که انسان نباید دنبال آن برود و میل نباید داشته باشیم. “مَنْ طَلَبَ الرِّئَاسَهَ هَلَک”[۴] هر کسی دنبال ریاست باشد هلاک شده است، و مطالب آن را قبلا گفتیم. بنابراین هر کسی می‌آید کاندیدا می‌شود برای ریاست‌جمهوری از نظر ما چی است؟ تحت تاثیر شیطان است مگر این‌که یک حجت قوی داشته باشد یعنی بگوید به من تکلیف شده و برای این تکلیف هم استدلال قوی داشته باشیم کما این‌که مثلاً فرض بفرمایید رهبر انقلاب نمی‌خواست رهبر بشود، هم امام نمی‌خواست هم رهبر عزیز ما نمی‌خواستند، مقام معظم رهبری ایشان نمی‌خواستند رهبر بشوند، هم امام هم علما بر ایشان تکلیف کردند و علما تایید کردند تکلیف الهی را در مورد ایشان و هم خود ایشان را خبرگان تکلیف کردند و ایشان دیدند که وظیفه است و الّا قبول نمی‌کردند میلی هم نداشتند و در آن سخنرانی‌ که کردند معلوم بود و اعلام کردند که اصلاً من نمی‌خواهم، صلاح نیست، درست نیست، ولی وقتی تکلیف کردند دید که مجبور است تکلیف الهی است قبول کرد.

    پُست در نگاه امیر

     امیرالمومنین هم همین‌طور بود امیرالمومنین هم با این‌که خود او رهبر حقیقی بود وقتی مردم آمدند قبول نمی‌کرد گفت آن چیزی که پیغمبر و خدا به من تکلیف کرده بودند من آمدم نپذیرفتید تکلیف برداشته شد، وقتی آنقدر آمدند که جمعیت زیاد شد و خواستند امیرالمومنین احساس کرد که این‌جا تکلیف است آن خطبه را دارد

    “لَولا حُضُورُ الحاضِرِ” اگر این جمعیت نبود “و قِیامُ الحُجَّهِ بِوُجودِ الناصِرِ”[۵] حجت برپا شد به خاطر این‌که من دیدم که آمدند و از من خواستند تکلیف شد. آن‌جا امیرالمومنین خلافت را قبول کرد. این‌ها نشان‌دهنده این است که رئیس جمهور شدن رئیس مجلس شدن رئیس قوه شدن رئیس فلان اداره شدن رئیس آبدارخانه شدن رئیس یک مسجد شدن همه این‌ها هر کسی دنبال این‌ها باشد چی است؟ هر کسی دنبال این‌ها باشد شیطان است! باید به او تکلیف بشود.

    شرایط انتخاب امام جماعت

    لذا مثلاً در این احکام فقهی دارد اگر دو نفر بودند می‌خواستند امام جماعت بشوند شما خواستید پشت سر آن‌ها نماز بخوانید باید پشت سر کدام بخوانید؟ آن کسی که عالم‌تر است، آن کسی که با تقواتر است، گفتند اگر هر جفت آن‌ها مساوی بودند؟ آن کسی که حمد و سوره را بهتر می‌خواند، گفت اگر هر جفت آن‌ها حمد و سوره خود را خوب می‌خواندند؟ گفت آن کسی که سن او بالاتر است، اگر هر جفت آن‌ها هم سن بودند؟ آن کسی که روحانی است، اگر هر جفت آن‌ها روحانی بودند؟ آن کسی که سید بود، اگر هر دو سادات بودند؟ همین‌طوری مدام باید بگردی دنبال یک فضیلتی. بعد گفت اگر از همه نظر یکی بودند باید پشت سر کدام نماز بخوانیم؟ گفتند پشت سر آن کسی که میل ندارد امام جماعت باشد، آن کسی که میل دارد امام جماعت باشد پشت سر او نباید نماز بخوانیم، اگر آن‌ها با هم دعوا کردند پشت سر هیچ کدام آن‌ها نباید نماز بخوانیم چون معلوم است هر جفت آن‌ها می‌خواهند امام بشوند، هر جفت آن‌ها بی‌لیاقت می‌شوند ببینید دنبال ریاست بودن دنبال مقام بودن این‌طوری است و تنها کسی که فتوا داده است مرجع تقلید باید کسی باشد که حریص به دنیا نباشد امام خمینی(رض) است. این ریاست اینطوری است، حب ریاست جاه طلبی است بنابراین از نظر ما هیچ کدام این کسانی که کاندیدا می‌شوند برای ما ولی خب چون رهبر و مرجع تقلید و ولی‌فقیه فرمودند بروید و رأی بدهید بر ما تکلیف می‌شود.

    انتخاب اصلح

    حالا ما می‌خواهیم رأی بدهیم چه کار کنیم؟ باید بگردی در این‌ها آن کسی که کمتر میل به ریاست دارد آن کسی که برای رسیدن به مقام ریاست کمتر تلاش می‌کند آن کسی که کمتر دروغ می‌گوید آن کسی که کمتر افترا می‌زند آن کسی که کمتر هوچی‌گری می‌کند او مقدم است او اصلح است و الان شما می‌بینید دیگر الان بین دو نفر است که یکی از آن‌ها در هوچی‌گری، دروغ، فریب، عوام فریبی و این‌ها را بیشتر دارد پول بیشتر خرج می‌کند. خب یک موردی گفتند پول می‌گیرد برای تبلیغات، پول دارد می‌دهد که، این شیطان است و آن یکی که از این کمتر است ما باید بالاخره نسبت به او بهتر است ما باید به او یعنی حداقل آن است هر چقدر کفه آن طرفی که به ملاک‌ها و معیارهای اسلامی نزدیک‌تر است و سنگین‌تر باشد بر ما تکلیف می‌شود. بنابراین علی رغم این‌که من دوست ندارم در مسائل سیاسی وارد بشوم این بحث‌ها را بکنم امشب به شما اعلام می‌کنم شاید هم از هفته دیگر من بین شما نباشم ولی این را اعلام می‌کنم نه این‌که بمیرم ان‌شاءالله زنده هستم منظور بنده این است که نتوانم بیایم شاید هم بمیرم ولی خب به هر صورت این را بدانید که اعلام می‌کنم وظیفه شما این است همین امشب به تمام کسانی که می‌شناسید اعلام کنید که یک طرف جریان فریب و دروغ مسلم است شکی در آن نیست یعنی وقتی صحبت‌های او را گوش می‌دهیم و سوابق همین صحبت‌ها و هر حرفی زده ببینید قبلاً در مورد این چی گفته است؟ می‌بینید که دروغ گفته تقریباً ۹۰ و ۹۹ درصد را شما بروید نگاه کنید می‌بینید که الان حرف‌هایی زده قبلاً یک حرف‌های دیگری می‌زده الان برای این‌که مردم را جذب کند دارد این حرف را می‌زند، این به معنی چی است؟ هدف او فقط جذب است این همان شیطان است این همان حب ریاست است که افتاده، این را باید نگاه کنید و وقتی فهمیدید که یک طرف شیطان غلبه دارد لااقل شیطان غلبه بیشتری کرده اینجا است که وظیفه دارید برای حفظ خون شهدا برای حفظ دین چون تجربه کردید شاید مثلاً اگر بیست سال پیش سی سال پیش یک کسی این حرف را به ما می‌زد ما می‌گفتیم خب حالا چون کاندیدای تو نیست و تو با آن مخالفی می‌گویی اگر به آن رأی بدهید به شیطان رأی داده‌اید. بله آن طرفی‌ها هم می‌گویند اگر به این رأی بدهید به شیطان رأی دادید،  آن موقع بود ولی الان این‌طوری نیست، الان دقیقاً واضح است مشخص است، خط اسلام خط انقلاب دقیقاً مشخص است آن کسی که دروغ می‌گوید کسی که تمام چهل‌و‌پنج سال زحمات رهبران انقلاب زحمات شهدا خون‌هایی که داده شده پیشرفت‌هایی که کشور کرده را می‌آید مقایسه می‌کند با قیمت گوشت و مرغ و برنج و با این چیزها مقایسه می‌کند و همه را می‌گوید فاسد، این شیطان است، این هم دستاوردها را نمی‌بیند این یعنی شیطان است. کسی که می‌آید از ضد انقلابی که بسیجی را کشته دفاع می‌کند بسیجی را با چاقو زده کشته دفاع می‌کند خب این معلوم است دیگر، این‌جا معلوم است حق کدام است باطل کدام است و شما موظف هستید هر چقدر می‌توانید اگر می‌توانید در فامیل خود در همسایه‌ها کار کنید و آن‌هایی که شرکت نکردند را تبلیغ و تشویق کنید بیایند و نگذارند. ببینید تقریباً حداقل سه الی چهار دوره کشور ما دست ریاست جمهورهای خراب بوده است، این یعنی چی؟ یعنی در طول دوران جمهوری اسلامی ما رئیس جمهورهای ناباب بیشتر داشتیم از رئیس جمهورهای مناسب و این اتفاق اگر بیفتد در این شرایط واقعاً ضربه بسیار سنگین می‌خوریم، بسیار سنگین! کما این‌که خوردیم، ضرباتی که خوردیم لطمه‌هایی که خورده شده به انقلاب به کشور به خون شهدا به خاطر همین باند‌ بازی‌های شیطانی و قدرت طلبی‌ها بوده بنابراین شما وظیفه دارید به نظر بنده از امشب این کار را بکنید.

     یک مسئله هم راجع به مطلبی که دفعه قبل هفته قبل پیش آمد؛ از من پرسیدند که رهبری، یک کسی گفت من مطمئن هستم با یک دلایلی تقریباً مطمئن هستم که رهبر به فلان شخص دارد رأی می‌دهد باز هم شما می‌گویی به فلانی رأی بده؟ من جواب دادم گفتم اگر کسی برای او مسلّم شد که رهبر به یک نفر گرایش دارد این موظف است به او رأی بدهد اما اگر مشخص نشده به صرف این‌که ادعا می‌کنند نه. منظور من این بود که اگر برای کسی ثابت شد، من نگفتم به چه کسی رأی بدهید،  این‌جا نگفتم به آقای قالیباف رأی بدهید گفتم یک نفر به من گفته که برای من ثابت شده که رهبر به قالیباف نظر دارد، گفتم واقعاً برای شما ثابت شده است؟ گفت بله، من یک دلایلی دارم حالا دلایل او ممکن است دلایل برای خود او دلیل باشد از نظر ما دلیل نباشد، گفتم اگر برای تو ثابت شده که رهبر به آقای قالیباف رای داده است خب تو هم موظف هستی به آقای قالیباف رأی بدهی ولی اگر برای تو مسلم نشده نه، باید ببینی ملاک‌ها چی است و از علما و از صاحب نظرها بپرسی تکلیف را از روی دوش خودت برداری، اگر از کسانی که صاحب نظر هستند بروی با آن‌ها صحبت کنی آن‌ها یک کسی را گفتند تو رأی دادی و اتفاقاً اشتباه رأی دادی تو پیش خدا مهجور هستی چون وظیفه خود را انجام دادی و بعد هم معلوم شد که کار درست انجام دادی که همه به ایشان رأی دادند و آن‌هایی که به آقای قالیباف رأی دادند اگر به ایشان رأی داده بودند ایشان همان دوره اول موفق می‌شد رأی او بیشتر می‌شد و رأی ندادند معلوم شد اشتباه کردند، پس این درست بوده، عیب ندارد حالا الان جای جبران آن هست.

     بنابراین کوشش کنید در این انتخابات شرکت کنید و دیگران را وادار کنید حداقل هر کدام از شما دو نفر سه نفر از کسانی که رأی ندادند را بیاورید که به آقای جلیلی رأی بدهند و حداقل آن کسانی که می‌شناسید اشتباه کردند رفتند به آقای پزشکیان رأی دادند آن‌ها را مجاب کنید ادله را گوش کنید مطالب را گوش کنید آن‌ها را هدایت کنید به این طرف که ان‌شاءالله کشور دوباره به دست آن نوکران اجنبی و منافقین نفوذی نیفتد ان‌شاءالله.

     ان‌شاءالله که موفق و موید باشید و خداوند در این امر خیر به همه ما کمک کند، خداوند ان‌شاءالله دل‌های مردم را متمایل به حق کند، اگر صلاح دانست خداوند این کار را می‌کند و ان‌شاءالله آن اتفاق بد نمی‌افتد اگر هم افتاد باز هم غصه نخورید “در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست”

    ما وظیفه خود را انجام می‌دهیم شد شد نشد حتماً خیری در آن بوده، باز آن موقع هم یک وظیفه دیگری داریم آن وظیفه را انجام می‌دهیم. موفق و موید باشید با صلوات بر محمد و آل محمد.


    [۱] . آیه ۹۸سوره هود

    [۲] . آیه ۷۰،سوره فرقان

    [۳] .  سوره بقره آیه ۱۶۰

    [۴] . بحارالانوار ج۱۰ص۲۴۶

    [۵] . نهج‌البلاغه، خطبه ۳

  • قرآن یعنی قِران عالم طبیعت

    قرآن یعنی قِران عالم طبیعت

    ۰۶/۰۴/۱۴۰۳

    اعوذبالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‌‏الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‌‏الله فی السموات و الارضین

    • مقدمه
    • عجایب و غرایب عالم هستی
    • معجزه پیامبر
    • میثاق با نور
    • یادآوران آسمانی
    • حسن ختام جلسه

    مقدمه

    وقال علی‌علیه السلام: إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَا تَفْنَی عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لَا تُکشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِه.
    قال رسول‌الله: نَوِّرُوا بُیُوتَکُمْ بِتِلاَوَهِ اَلْقُرْآنِ وَ لاَ تَتَّخِذُوهَا قُبُوراً کَمَا فَعَلَتِ اَلْیَهُودُ وَ اَلنَّصَارَى 

    تبریک عرض می‌کنیم خدمت تمام شما عزیزان و شما قاریان قرآن و شما برپا دارندگان این مؤسسات نورانی و برپا دارندگان ذکر و نام مقدس خداوند در سراسر کشور و در دل خانه‌های خودتان.

    اعیاد را تبریک عرض می‌کنیم، عید سعید و پر عظمت غدیر را تبریک عرض می‌کنیم و تولد امام موسی کاظم علیه السلام و بزرگ می داریم یاد شهدای انقلاب، امام راحل، شهدای جنگ، شهدای خدمت که این روزها یاد و نامشان در سراسر کشور طنین‌انداز است بزرگ می داریم. یاد شهدای هفتم تیر را که آن‌ها هم از شهدای خدمت بودند، شهدای نظام بودند و از خداوند متعال می‌خواهیم که هر سال که در عید غدیر دور هم جمع می‌شویم، شاهد پرشکوه‌تر شدن این جلسه و عظیم‌تر شدن این جلسه هم به‌لحاظ کمی و هم به‌لحاظ کیفی؛ یعنی ان‌شاءالله شاهد این باشیم که حلقه‌های قرآنی ما ده‌ها برابر شود شاهد این باشیم که یادآوران آسمانی‌مان ده‌ها برابر این باشد از لحاظ کمیت و ان‌شاءالله از لحاظ کیفیت مراتب علمی و مراتب تقوا و تهذیب نفس را شاهد ا‌شاءالله شاهد باشیم  و از امام بزرگوارمان قلب جمهوری اسلامی ایران امام رضا علیه‌السلام درخواست می‌کنیم که دعا و شفاعتشان شامل حال همه دوستدارانی که در تأسیس و تقویت و تکمیل این مؤسسات همکاری می‌کنند و زحمت می‌کشند. ان‌شاءالله که دعای امام زمان شامل حالشان باشد و روزبه‌روز موفق‌تر و پیشرفت بیشتری را شاهد باشید.

    عجایب و غرایب عالم هستی

    امیر‌المؤمنین علی‌ علیه‌السلام در مورد قرآن فرمودند: قرآن ظاهرش زیباست ولی باطنش عمیق است و قرآن یک حقیقتی است، یک واقعیتی است که هرچقدر در آن تعمق و سِیر کنید عجایب آن تمام نمی‌شود و غرایب آن منقضی نمی‌شود و هیچ راهی برای کشف ظلمات ندارید مگر به وسیله قرآن (وَ لا تُکْشَفُ الظُّلُماتُ اِلاّ بِهِ) و بنابراین این معجزه بزرگ الهی در اختیار ما است و ما باید از پرداختن به قرآن در همه ابعاد کوتاهی نکنیم.

    هم در روایت داریم و هم یکی از بزرگان فرموده‌اند: اگر من در جایی سالیان سال تنها باشم و تنها یک قرآن با من باشد، من تنها نیستم آن‌قدر که این قرآن انیس و جلیس مبارکی است که انسان می‌تواند با انس به قرآن تمام تنهایی‌ها را از بین ببرد. ما باید به این معجزه الهی بپردازیم.

     فرمودند: «فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ»[۱] هر چه‌قدر می‌توانید قرآن قرائت کنید، این نشان‌دهنده این است که این یک کتاب معمولی نیست که با خواندن مکرر شما خسته شوید و سیر شوید. بلکه کتابی است که هر چه شما بخوانید و هر چه در آن تأمل کنید و هر چه در آیات آن تفکر کنید می‌بینید که حقیقتا این عجایب و غرایب آن تمام نمی‌شود.

    بعضی از اولیا گفته‌اند که ما روزی نیست که قرآن بخوانیم و از آیات قرآن مطلب جدید به دست نیاوریم. شاید یکی از معانی قرآن این باشد؛ قرآن یعنی قِران عالم طبیعت، قِران یعنی؛ در فیزیک تقارن‌ها را خوانده‌اید، دو آینه که در مقابل هم قرار می‌گیرند هر چه در یک آینه باشد در آن آینه مقابل هم وجود دارد؛ به این می‌گویند تقارن و اگر این‌ها در کنار هم قرار گیرند به خط وسط آن‌ها می‌گویند خط تقارن؛ یعنی آن‌چه این سمت است در آن سمت هم وجود دارد. قرآن، قِران عالم هستی است؛ یعنی تقارن عالم هستی است. یکی از معانی قرآن می‌تواند این باشد. یعنی آن‌چه در عالم طبیعت و نه‌فقط در عالم طبیعت بلکه در عالم هستی، آن‌چه در عالم واقعیت وجود دارد انعکاسش در قرآن است و هرچه در قرآن است این منعکس شده‌است در عالم طبیعت. یعنی اگر شما فرض کردید که دانشمندان به آن میکروسکوپ‌های اتمی که عناصر بسیار ریز و ذرات بنیادی و یا آن موجودات تک سلولی که باید با ذره‌بین‌های بزرگی دید، این‌ها را با این ذره‌بین ها و دستگاه‌ها بروند و در عالم طبیعت بگردند در دریاها و جنگل‌ها و کوه‌هاچ و در عمق اقیانوس‌ها و اگر با آن تلسکوپ‌ها و آن دستگاه‌های دورنما، آن سفینه‌هایی که می‌تواند سال‌های نوری را درنوردد و در اقصی نقاط کهکشان برود و کشف‌هایی انجام دهد و حقایقی را پیدا کند و برای شما بیاورد… اینها ممکن است تمام شود اما حقایق و عجایب قرآن تمام نمی‌شود، قرآن عجیب است. قرآن نه‌تنها سوره‌هایش بلکه آیاتش و بلکه کلماتش و بلکه حروفش و بلکه حرکاتش و بلکه نسبت حرکاتش؛ یعنی آن‌طوری که فتحه قبل‌از کسره قرار می‌گیرد یا کسره قبل‌از فتحه قرار می‌گیرد… این‌ها راز دارد و بعضی از اولیای خدا که در این راه رفته‌اند به ما نشان داده‌اند. به‌عنوان مثال عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ این حرکات (فتحه) را یک موسیقی‌دان قوی می‌داند  این حروف مفتوحه خودش یک زیبایی دارد و یک اثری می‌گذرد و اشاره به یک مطالب و جریاناتی دارد.

     بنابراین؛ قرآن عجایبش تمام نمی‌شود، در مورد قرآن فرقی نمی‌کند که چه کسی آن را علم حروف بداند، چه علم تفسیر و فهم و تدبر قرآن بداند و یا چه کسی با آن میکروسکوپ‌های قوی و تلسکوپ‌های قوی برود در عالم طبیعت و در عالم هستی تحقیق کند، برود در قرآن تحقیق کند، هر جفت آنها به این‌جا می‌رسند که عجایب و غرایب عالم هستی تمام نمی‌شود. خیلی عجیب است فکر نکنید که من می‌گویم عالم طبیعت یعنی همین کهکشان یا اقیانوس‌ها و… نه! این‌ها عالم ماده است، عالم محسوس است ما پشت این عالم محسوس عالم غیب داریم، آن عالم غیب خیلی بزرگ‌تر از این عالم ماده است. فرمودند: اگر تمام عالم ماده همین‌که شما می‌بینید همه ستاره‌ها و سیاره‌ها و کهکشان‌ها که حتی نمی‌توانید در ذهن تصور کنید را همین عالم مادی فرض بفرمایید؛ تازه میلیون‌ها از این خورشید ما ترکیب می‌شود تازه یکی از خورشیدهای منظومه‌ها می‌شود و اگر میلیاردها منظومه در یک جا جمع شوند تازه یک کهکشان می‌شوند و عالم کیهان میلیاردها کهکشان دارد و اصلاً این قابل تصور نیست که این می‌شود عالم ماده.  فرموده‌اند که عالم ملک در مقابل عالم ملکوت مثل یک حلقه است در کنار یک اقیانوس!(حالا حساب کنید این عالم ملکوت چیست)! و بعد فرمودند عالم ملکوت در مقابل عالم جبروت مثل یک حلقه در کنار اقیانوس است و هم چنین فرمودند عالم جبروت در کنار عالم لاهوت مثل یک حلقه است در کنار یک اقیانوس… عظمت دنیا اصلاً به ذهن‌های من و شما نمی‌رسد و مدام باید آن‌ها را کوچک کنیم تا ما در ذهن خود چیزی درک کنیم و بعد همه این‌ها تازه می‌شود عالم هستی، عالم عالم تکوین. قرآن عالم تدوین است، قِران عالم هستی است؛ یعنی عکس عالم هستی است اما چه کسی می‌تواند وارد این‌جا بشود‌؟!

    معجزه پیامبر

    خب دیگر اولیاء خدا اولیاء عظیم الهی که در رأس آن‌ها علی‌بن‌ابیطالب(ع) امام بزرگ و آیت عظمای الهی هستند این معجزه پیامبر فقط قرآن نیست یکی از معجزات پیغمبر امیرالمومنین است! در خودِ دعا داریم در زیارت داریم معجزه پیامبر اسلام یکی امیرالمومنین است این‌ها معجزات پیامبر است.

    میثاق با نور

    بنابراین این کتاب را باید تلاوت زیاد کرد باید به آن نزدیک شد باید با آن انس گرفت و دوستان ما عزیزان ما در میثاق با نور چقدر قشنگ کار کردند که آمدند سه مرحله گذاشتند به امید این‌که شماها تلاش کنید، مرحله اول آن قرآن‌خوانی است،  بعد که این را طی کردید بشوید قرآن‌دان وارد قرآن‌دانی بشوید علوم قرآنی بخوانید که علوم قرآنی باز دو معنا دارد یک علومی که قبل از این‌که بفهمید به این‌ها می‌گویند علوم قرآنی یک علوم قرآنی هست که بعد از این‌که قرآن را فهمیدید از دل قرآن حقایقی را استخراج کنید آن‌ها هم می‌شود علوم قرآنی بعد این می‌شود در مرحله قرآن‌دانی و بعد وارد قرآن‌سانی شدن یعنی وارد آن معضلات و آن آیات پیچیده و آن باطن آیات و بواطن آیات و تأویلات آیات و آن غرایب و عجایبی که از قرآن می‌شود استخراج کرد وارد این مرحله بشوید. خب این مراحل لازمه آن چی است؟ لازمه آن این است که شما کوشش کنید از مبلغ بودن به معلم بودن و از معلم بودن به مربی بودن و مدرس بودن برسید و این مراحل را طی کنید بنابراین در این زمینه باید خیلی کوشش کنید زحمت بکشید کار کنید و ما امیدوار هستیم که ان‌شاءالله هر کدام شما به امید این‌که من امروز از شما بخواهم که یک شعاری داشته باشیم امسال تا سال آینده که سال آینده که عید غدیر است در خدمت شما باشیم این شعار را محقق کنیم و آن شعار این است که هر خانه یک حلقه قرآن در هر خانه‌ای یک حلقه قرآنی باید تاسیس بشود هر خانواده‌ای باید هفته‌ای یک مرتبه قرآن را بگذارند وسط کنار هم بنشینند و در مورد قرآن یک ساعت نیم ساعت صحبت کنند و این حلقه قرآنی را تشکیل بدهند به امید این‌که این شعار محقق بشود و سال آینده ببینیم ان‌شاءالله این هر خانه یک حلقه به چند میلیون رسیده و ان‌شاءالله سال آینده با دست پر امسال چند تا دو تا سه تا استان نمونه شدند ان‌شاءالله سال آینده شاهد این باشیم که این “فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ»[۲] در این کار خیر مسابقه بگذارید و استان‌ها که نماینده‌های آن‌ها در این‌جا هستند ان‌شاءالله سال آینده به ما بگویند که نه تنها آن هدف کلی ما که در هر استانی و در هر شهری و در هر شهرستانی و در هر روستایی و در هر مسجدی و در هر هیئتی بلکه در هر خانه‌ای به امید این‌که یک حلقه قرآنی ان‌شاءالله تشکیل بشود و ما سال آینده منتظر هستیم که یک آمار خوبی را مسئولین استان‌ها به ما گزارش بدهند، اگر موافق هستید یک صلوات امام رضا پسند بفرستید.

    یادآوران آسمانی

     پس شعار ما شد تا سال آینده هر خانه‌ای یک حلقه قرآن ان‌شاءالله و اما یادآوران، یادآوران قرآن فرمود که “إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَهٍ ذِکْرَى الدَّارِ»[۳] «وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصَارِ»[۴] ابراهیم و اسماعیل و ابراهیم‌ها و اسماعیل‌هایی که در طول تاریخ بودند صاحب معجزه بودند صاحب قدرت بودند صاحب تصرف در عالم تکوین بودند معجزه می‌کردند صاحب بصیرت بودند حقایق عالم را درک می‌کردند این‌ها چرا به این مقام رسیدند؟ زیرا “إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ” ما آن‌ها را خالص کردیم. با چه چیزی؟ چه جوری این‌ها را خالص کردیم؟ چون خالص شدند به این قدرت‌ها رسیدند چون خالص شدند قدرت تصرف در عالم هستی و تکوین را داشتند چون خالص شدند صاحب بصیرت شدند و تا عمق اشیاء را می‌دیدند باطن قضایا را می‌دیدند صاحب دیدهای باطنی چون ما این‌ها را خالص کردیم به چه خالص کردیم خداوندا این‌ها را چگونه خالص کردی؟ فرمود “إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَهٍ ذِکْرَى الدَّارِ” ما این‌ها را این‌طوری خالص کردیم که این‌ها دائماً در یاد عالم آخرت بودند. عجیب است ما خیال می‌کنیم برای این‌که در دنیا موفق باشیم باید به دنیا فکر کنیم هر چه  بیشتر فکر کنیم در مورد دنیا که چه کار کنیم اقتصاد ما درست بشود چه کار کنیم وضع مالی ما درست بشود چه کار کنیم امور مادی ما درست بشود هر چه بیشتر فکر کنیم بیشتر مطالعه کنیم فکر می‌کنیم توانایی ما و دانایی ما بیشتر می‌شود نسبت به عالم دنیا درست است؟ حالا کسانی که مثلا می‌گویند اقتصاددان است یعنی چه؟ یعنی این آقا رفته سال‌ها مطالعه کرده در بازار در بورس در معاملات در قوانین حاکم بر تجارت و وضعیت درآمدها وضعیت هزینه‌ها این‌ها را مطالعه کرده علم اقتصاد دارد چون علم اقتصاد دارد پس می‌تواند کشور را خوب اداره کند دنیا را خوب اداره کند ما این‌طوری فکر می‌کنیم دیگر می‌گوییم هر کسی بیشتر فکر کرده باشد در مورد امور دنیایی بیشتر توانا است ولی خداوند می‌فرماید این‌طور نیست، این‌هایی که می‌بینید قدرت داشتند در عالم هستی تصرف می‌کردند به خاطر این‌که به یاد آخرت بودند نه به یاد دنیا! به یاد دنیا بودن بله موفقیت می‌آورد ولی موفقیت تا آخر نمی‌رود باید به یاد آخرت باشیم. و این بحث بسیار مهمی است که توانایی و دانایی در تصرف در عالم ماده نیست بلکه توانایی و دانایی قدرت و بصیرت در این است که این‌ها چون یاد آخرت بودند، شما هر چه به آخرت بیشتر فکر کنید و نسبت به عالم آخرت بیشتر توجه داشته باشید خداوند امورات دنیای شما را و آگاهی شما را بینش شما را بیشتر می‌کند این بحث یادآوران آسمانی را به آن توجه کنید این حرف شیطانی این حرف سطحی این حرف اهل دنیا را نگیرید که آقا همیشه که نمی‌شود به یاد آخرت بود همیشه یاد قبرستان و این‌ها نه این‌طوری نیست این برنامه‌ای که در صدا و سیما هست زندگی پس از زندگی دارد نشان می‌دهد که دنیاهایی است بعد از این عالم به آن‌جاها می‌خواهیم برویم اگر به آن دنیا فکر کنیم اگر ما دنبال این باشیم که آخرت خود را تامین کنیم دنیای ما اتوماتیک ناخودآگاه و خود به خود درست می‌شود چه قشنگ گفتند اولیاء خدا گفتند دنیا مثل سایه است شما اگر به سایه خود توجه نکنی راه خود را بگیری بروی سایه دنبال شما می‌آید اما اگر بخواهی بروی دنبال سایه خود هیچ وقت به سایه نمی‌رسی. شما بخواهی سایه خود را بگیری هیچ وقت به سایه خود نمی‌رسی دنیا سایه است هر چه دنبال آن بروی به آن نمی‌رسی اما اگر آن را رها کنی بروی به راه خودت این دنیا می‌آید دنبال تو واقعاً همین‌طور است البته این به معنای این نیست که ما وظایف دینی خود را در کار وظایف دینی خود را در تولید وظایف دینی خود را در اداره دنیا وظایف دینی خود را در شناخت مدیران و وظایف دینی خود را در انتخابات و در امور دنیایی فراموش کنیم نه آن را به خاطر وظیفه باید انجام بدهیم اما ربط دنیا و آخرت خیلی پیچیده است ما نمی‌توانیم این را متوجه بشویم بهترین راه این است که ما در امور دنیایی خود به وظیفه عمل کنیم اگر امیرالمومنین بیل می‌زند کار می‌کند در عین حال که خلیفه دنیای آن روز است تمام دنیای آن روز اکثر دنیای آن روز در اختیار امیرالمومنین بود ولی خب در عین حال که کار می‌کند ما هم کار کنیم کوشش کنیم تلاش کنیم تولید کنیم علم کسب کنیم مدیریت کنیم این‌ها همه خوب است اما یاد ما باشد این کارها فقط از باب زمینه‌سازی است آن چیزی که باعث می‌شود در این‌جا رشد باشد توجه به خداوند و توجه به دنیای آخرت و عالم آخرت است.

    حسن ختام جلسه

    بنابراین یاد آوران هم جای تقدیر دارد و در این زمینه هم شما کاری کنید که ان‌شاءالله حلقه‌های یادآوران را که تشکیل میدهید در خانه‌ها در فامیل میثاق با نور را هم در همان جا اداره کنید تا همانطور که عرض کردیم سال آینده حلقه‌های یادآوران بیشتر حلقه‌های قرآنی میثاق با نور و با کیفیت عالی باشیم. دیگر عرضی ندارم ان‌شاءالله دعاگوی همه شما هستم شما هم دعاگو باشید دوستانی را که فعالیت می‌کنند برای این حرکتِ قرآنی و این حرکت معنوی، خداوند همه آن‌ها را توفیق بدهد و باز هم عرض می‌کنم به امید روزی که هر خانه یک حلقه قرآنی در پناه امام زمان(ع) و با دعای خیر امام زمان که شامل همه ما بشود ان‌شاءالله‌‌.


    [۱] . سوره مزمل آیه ۲۰

    [۲] . سوره بقره، آیه۱۴۸

    [۳] . سوره ص، آیه ۴۶

    [۴] . سوره ص، آیه۴۵

  • ضرورت سیروسلوک در زندگی انسان

    ضرورت سیروسلوک در زندگی انسان

    ۲۹/۰۳/۱۴۰۳

    اعوذبالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‏الله فی السموات و الارضین

    • مقدمه
    • ضرورت سیروسلوک در زندگی انسان
    • بالا رفتن درجاتب بهشت به واسطه انجام مستحبات
    • روح جمادی
    • روح نباتی
    • حیات انسانی
    • فرق انسان با حیوان در اندیشیدن است
    • سه بُعد وجودی حیوانات
    • اندیشه انسان محدود به مکان نیست
    • اندیشه انسان محدود به زمان نیست
    • مراتب افکار انسانیت
    • بُعد عمل
    • نظر قرآن درباره انسانیت
    • انسان کاریکاتوری
    • ماجرای حاج آقا ارباب
    • دعوت به تفکر
    • حسن ختام جلسه

    مقدمه

    پاسخ به شبهه‌ای که باید به طور فنی و گسترده به آن رسیدگی شود.

    ضرورت سیروسلوک در زندگی انسان

    یک شبهه ای که مطرح شده است؛ این است که دلیل ضرورت سیر و سلوک در زندگی انسان چیست؟ و آیا اینکه حتماً واجب است که انسان در این مسیر قرار بگیرد؟

    ما قبلاً به این شبهه یک پاسخ مختصری داده بودیم و حالا می‌خواهیم کمی فنی‌تر در مورد آن توضیح دهیم، که ان‌شاءالله برای شما هم بیشتر قابل استفاده باشد.  تفسیر کامل این شبهه در مرحله دوم؛ مرحله علم الیقین مطرح می‌شود. بنابراین مطلب ممکن است یک مقدار در سطح بالاتری باشد با دقت گوش کنید که ان‌شاءالله استفاده کنید.

    بالا رفتن درجات بهشت به واسطه انجام مستحبات

    خب پاسخ این سوال این است که سیر و سلوک به‌معنای وارد شدن به وادی عرفان واجب نیست. آن چیزی که واجب است در شریعت است و شریعت این است که انسان از محرمات دوری کند و محرمات و گناهان را ترک کند و واجبات دینی را انجام دهد، دراین‌صورت است که اهل نجات است. اما دقت کنید انجام واجبات و ترک محرمات ما را از جهنم نجات می‌دهد و وارد بهشت می‌کند، اما کدام بهشت! اولین طبقه بهشت. در صورتی که بهشت هشت طبقه است، درجات دارد و این درجات بهشت را انسان اگر بخواهد بالا برود با انجام مستحبات است که بالا می‌رود و ترک مکروهات. انسان با ترک محرمات و انجام واجبات می‌تواند فقط به مرحله اول بهشت برسد و برای بالا رفتن درجات بهشت باید اعمال مستحبی، روزه‌ی مستحبی، انفاق مستحبی، جهاد مستحبی و سیر و سلوک در عالم باطن را انجام دهد. چون شریعت واجبات و محرمات برای عالم ظاهر است ولی مستحبات و مابقی مربوط به عالم باطن و عالم روح انسان است. دراین‌صورت است که درجات بهشت را طی می‌کنیم تا این‌جا را ما قبلاً پاسخ داده بودیم و ممکن است تکراری باشد. اما یک مسئله دیگری هم وجود دارد که آن این است؛ وارد عالم سیر و سلوک شدن درواقع تجلی انسانیت است؛ یعنی ما باید بین انسان و حیوان که در روایت هست و در فلسفه هم هست یک روح جمادی داریم، یک روح نباتی داریم، یک روح حیوانی داریم و یک روح انسانی داریم و یک روح ملکوتی نبوی داریم، این‌ها انواع و اقسام روح است. خب این اجسامی که شما می‌بینید همین مادیات که می‌بینید همین چوب و سنگ و خاک و این‌هایی که می‌بینید یک روحی دارند که روح این‌ها جمادی است.

    روح جمادی

    روح جمادی یعنی: یعنی وقتی داخل این‌ها را بشکافید اتمی هست، الکترونی هست، نوترون و پروتون هست که این‌ها در حال حرکت هستند و این حرکت ناشی از روح جمادی است. برای‌اینکه علمی صحبت کنم و آن‌هایی که درس خوانده‌اند متوجه شوند به این می‌گویند روح جمادی، حرکتی دارند آثاری دارند یک ارتباطی با عالم ملکوت دارند.

    شما در عالم خواب وقتی‌که کوه می‌بینید، یک درخت می‌بینید، ماشین یا هواپیما و قطار در عالم خواب می‌بینید آن به‌اصطلاح روح ملکوتی اجسام است که در عالم خواب می‌بینید، یعنی این چیزی است که ماده نیست ولی مربوط به عالم ماده است و در عالم خواب می‌بینید.

    روح نباتی

    در علم زیست‌شناسی می‌گویند: ما یک جاندار داریم یک بی‌جان، جاندارها از چند قسمت مختلف تشکیل شده‌اند مانند: گیاهان، آغازیان، حیوانات، جلبک‌ها… این‌ها انواع و اقسام جاندارها هستند. دو قسمت مهم جاندارها این است که بعضی‌ها گیاهان هستند و بعضی‌ها جانوران هستند، جاندار هستند ولی گیاه یک جاندار است و جانور و حیوان یک نوع دیگر از جاندار هستند. این جانور و حیوان فرقش با گیاه در این است که گیاه مواد غذایی‌اش را از درون خودش تولید می‌کند با عمل فتوسنتز ولی جانور و حیوان کسی است که مواد مورد نیاز را از بیرون می‌گیرد و فرق دیگرش این است که جاندار موجودی است که رشد و نمو و تولیدمثل می‌کند ولی گیاهان آن جانداری هستند که حرکتش در یک جای ثابت است و به آن صورت حرکت ندارد و حیوانات از زمین کنده شدند و حرکت می‌کنند. 

    حیات انسانی

    فرق انسان و حیوان را باید بیان کنیم تا برسیم به این مسئله؛ بین حیوان و گیاه یک موجوداتی هستند که مرز بین گیاه و حیوان هستند که زیست‌شناسان نمی‌دانند که به این‌ها بگویند حیوان یا گیاه مثلاً جلبک‌ها از آن نظر که یک جای ثابتی هستند گیاه هستند و از آن نظر که غذای خودشان را از بیرون تهیه می‌کنند حیوان هستند یا بعضی از گیاهان باوجودی‌که گیاه هستند احساسات دارند مثلاً با موسیقی سرحال می‌شوند و اگر موسیقی بد برای گیاه بگذارید پژمرده می‌شود. مثلاً نخل را می‌گویند بین حیوان و گیاه است اگر سرش را ببرید خشک می‌شود بین حیوان و گیاه است و حیواناتی هستند بین انسان و حیوان هستند این‌ها را گفتیم که فرق حیوان و انسان را بگوییم. 

    فرق انسان با حیوان در اندیشیدن است

    فرق حیوان با انسان این است که انسان حیوانی است که فکر می‌کند الإنسان و حیوان و ناطق، انسان حیوانی است که نطق می‌کند؛ یعنی می‌تواند کلیات را تشخیص دهد و وقتی کلیات را تشخیص داد، می‌تواند فکر کند و اندیشه کند ولی حیوانات این‌چنین نیستند. لذا شما می‌بینید انسان‌ها روزبه‌روز رشد می‌کنند، انسان الان با انسان هزار سال پیش و یا حتی با انسان بیست سال پیش خیلی فرق کرده‌است، اگر به شما بگویند که یک دستگاهی هست که این‌جا بزنیم و در جای دیگر اتفاقی میافتد، ممکن بعضی‌ها قبول نکنند ولی الان می‌بینیم که این اتفاق می‌افتد. بله انسان پیشرفت می‌کند ولی حیوانات این‌چنین نیستند،  حیوانات، حیوانات الان چه حیوانات ده‌هزار سال پیش به‌همین شکل هستند؛ مگس، سگ، الاغ این‌ها با مگس و سگ و الاغ ده‌هزار سال پیش هیچ فرقی ندارند. چون حیوان‌ها فکر نمی‌کنند، قدرت نطق و تفکر را ندارند. ولی وقتی‌که دقت کنیم می‌بینیم که الان ثابت شده‌است که حیوانات هم فکر می‌کنند منتها نوع فکر کردن آن‌ها با نوع فکر کردن انسان فرق می‌کند و همین نوع فکر کردن است که انسان می‌تواند از تجربیاتش استفاده کند و درنتیجه پیشرفت کند و حیوان نمی‌تواند از تجربه‌اش استفاده کند و نمی‌تواند تجربیات خودش را منتقل به نسل‌های آینده کند. یعنی اگر یک الاغی از یک راهی برود و ببیند که در آن راه با مشکلی برخورد می‌کند، چند بار که برود دفعه بعد از آن‌جا نمی‌رود، راهش را عوض می‌کند. ولی این تجربه‌اش را نمی‌تواند به بچه‌اش منتقل کند و آن بچه هم همان بچه علاق است به همان شکل تجربه‌اش برای خودش است. ولی انسان می‌تواند منتقل کند مثلاً علم زیست‌شناسی، علم پزشکی، علم فضا، علم رایانه و دیجیتال… این رشته‌های فنی که یاد می‌گیرید وقتی به فرزندان خودتان منتقل می‌کنید می‌بینید یک بچه ده‌ساله یا پانزده‌ساله مطالب شما را یاد می‌گیرد و از این به بعد می‌رود بر روی مطالبی که از شما یاد گرفته است تحقیق می‌کند و به دستاوردهای جدیدی می‌رسد. فرق انسان و حیوان این مسائل طبیعی است که شما با چشم خود می‌بینید.

    فرق انسان با حیوان این نیست که انسان فکر می‌کند و حیوان فکر نمی‌کند! نه، حیوانات هم فکر می‌کنند حتی بعضی از آن‌ها خواب می‌بینند و این در علم و در پژوهش‌های علمی ثابت شده‌است که آن‌ها فکر می‌کنند ولی نحوه فکر آن‌ها چگونه است! از این‌جا فرق انسان و حیوان معلوم می‌شود.

    سه بُعد وجودی حیوانات

    حیوان همان سه بُعد وجودی انسان را دارد؛ وجود ما سه بعد دارد: یک بعد شناختی، یک بعد عاطفی و یک بعد عملی. یعنی ما می‌توانیم شناخت پیدا کنیم، فکر کنیم، بینش پیدا کنیم، دانش پیدا کنیم به غیر از این‌که علم پیدا می‌کنیم، عاطفه داریم یعنی گرایش پیدا می‌کنیم؛ از یک چیزهایی بدمان می‌آید و از یک چیزهایی خوش‌مان می‌آید، به یک چیزهایی میل پیدا می‌کنیم و از بعضی چیزها نفرت پیدا می‌کنیم به این می‌گویند بُعد عاطفی و بعد عمل می‌کنیم؛ یعنی در عالم خارج به‌ نحو خودمان تغییر می‌دهیم، تسخیر می‌کنیم این عمل ما است. حیوان چطور؟ حیوان همین سه بعد را دارد منتها فرق انسان و حیوان در این است که حیوان در همان محدوده وجودی خودش آگاهی دارد، در همان محدوده وجودی خودش عاطفه دارد و در همان محدوده وجودی خودش عمل می‌کند. ولی انسان این‌چنین نیست، انسان در محدوده‌ی وجودی خودش فکر نمی‌کند، بلکه ازنظر مکانی و ازنظر زمانی به ماورای مکان و زمان خودش هم فکر می‌کند. بارها گفته‌ایم زمانی که یک گوسفندی را شما از گله می‌آورید و سرش را می‌برید و یکی‌یکی گوسفندها را از گله می آورید و سرشان را در کشتارگاه می‌برید، گوسفندان دیگر اصلاً متوجه نیستند که بعد از این گوسفند نوبت آن‌ها می‌رسد! چرا چون آن گوسفند فقط در همان محدوده حضوری خودش فکر می‌کند. گفت: گرگ اجل یکایک ازین گله می‌برد. وین گله را ببین که چه آسوده می‌چرند! چون فقط به آن لحظه نگاه می‌کند به همان مکان و زمان خودش نگاه می‌کند.

    اندیشه انسان محدود به مکان نیست

    ولی انسان چنین نیست؛ انسان نسبت‌به مکان‌های دور از خودش، ماورای مکان خودش، در شهر و کشور همسایه‌اش، به کُرات دوردست به کُرات نزدیک فکر می‌کند، مکان برای اندیشه‌ی انسان محدود نیست انسان موجودی است که شناختش به ماوراء  محدوده‌ی وجودی خودش است، این ازنظر مکان.

    اندیشه انسان محدود به زمان نیست

    از نظر زمانی هم به‌همین صورت است ما فکر می‌کنیم؛ که قبل‌از این‌که به دنیا بیاییم در کجا بودیم و اینکه چی شد که ما به دنیا آمدیم و وقتی‌که از  دنیا رفتیم به کجا می‌رویم! فکر می‌کنیم و به تاریخ گذشته‌مان فکر می‌کنیم که قبل‌از ما چه کسی در کره زمین بوده‌است، در این کشور چه پادشاهانی بوده‌اند؟ صد سال دیگر چه اتفاقی می‌افتد؟ دویست سال دیگر؟ ببینید انسان ماوراء زمان شخصی خود را فکر می‌کند. پس در بُعد اندیشه فرق انسان با حیوان این است که انسان موضوع تفکر او با موضوع تفکر حیوان فرق می‌کند نه این‌که بگوییم انسان موجودی است که تفکر می‌کند، حیوان موجودی است که تفکر نمی‌کند، نه! او هم تفکر می‌کند او هم فکر دارد، او هم وقتی یک چیزی را می‌بیند به آن خیره می‌شود فکر می‌کند، بعد اگر احساس کند که موجود خطرناکی است به او حمله می‌کند یا فرار می‌کند، لازمه این‌ها فکر است، اتوماتیک که این کار را انجام‌ نمی‌دهد، فکر می‌کند و اگر یک‌بار، دوبار با ناکامی روبرو بشود دفعه‌های بعد بیشتر مواظبت می‌کند یا بیشتر عکس‌العمل نشان می‌دهد این موجود فکر می‌کند. اما فرق فکر حیوان با انسان این است که موضوع فکر آن‌ها فرق می‌کند، موضوع فکر و موضوع اندیشه و موضوع شناخت حیوان در یک محدوده شخصی خلاصه می‌شود ولی انسان در ماوراء مکان و زمان خود می‌اندیشد. این‌که می‌گوئیم تجلّی انسانیت، حالا اگر یک نفر در همسایگی شما در همکاران شما در فامیل شما یکی بود که فقط به خود فکر می‌کرد اصلا به این مسائل فکر نمی‌کرد بلافاصله می‌توانید بگویید که این در درجه حیوانیت مانده است، انسان نشده است.

    مراتب افکار انسانیت

    این‌که ما می‌گوئیم سیروسلوک تجلی انسانیت است یعنی وقتی انسان به مرحله انسانی می‌رسد به این مسائل فکر می‌کند، هر چه شما به ماوراء مکان و زمان خود بیندیشید انسان‌تر هستید و هر چه بیشتر در محدوده خود و منییت خود بیندیشید بدانید که در مرحله انسانیت رشد نکردید، خب البته باید چه‌کار کرد؟ باید تصمیم گرفت باید فکر را منعطف کرد به امور ماورائی تا بتوانیم رشد کنیم. بسیاری از افراد هستند حالا این را من خدمت شما عرض می‌کنم. در بُعد ادراکات این‌طوری، در بُعد عواطف حیوان میل و تنفر او یعنی گرایش او به یک چیز یا نفرت او از یک چیز آن هم در حد شخصی خود او، ولی انسان این‌طوری نیست. انسان عواطف او و میل او به ماوراء خود او است، انسان دوست دارد همه انسان‌ها که به مرحله انسانیت رسیدند دوست دارند که خوب باشند، دوست دارند اخلاقی باشند، دوست دارند معنوی باشند همه این را دوست دارند حتی بدترین انسان‌ها ظالم‌ترین انسان‌ها میل دارد به این‌که بگوید من آدم خوبی هستم یعنی خوب بودن این میل به بالا رفتن، میل به تعالی میل به تکامل در همه انسان‌ها هست در حیوان این‌طوری نیست، حیوان میل او در محدوده خود او است، میل او به خوردن است، میل او به آمیزش است، میل او به آشامیدن است، می‌بینید آن میل‌ها و عواطف و گرایش‌های او به امور مادی اطراف خود است ولی انسان این‌طوری نیست. انسان‌ها همه، بدترین انسان‌ها دوست دارد که آدم خوبی باشد، سعی می‌کند خود را و اخلاق خود را خوب کند، سعی می‌کند رفتار خود را خوب کند این میل در انسان است حالا هر چه این قوی‌تر باشد باز می‌توانیم بگوییم این چیست؟ این انسانی‌تر است، هر چه میل انسان به معنویت به اخلاق به ماوراء به تعالی و رشد معنوی بیشتر باشد این انسان‌تر است، هر چه کمتر باشد حیوان‌تر است، این در مرحله عاطفی. در مرحله ادراکات آن‌طوری بود در مرحله عاطفه هم این‌طوری بُعد دوم وجودی انسان و حیوان است یعنی هم انسان و هم حیوان این سه بُعد را دارند، بُعد ادراکات، بُعد عواطف و بُعد عمل.

    بُعد عمل

    در بعد عمل هم همین‌طور است حیوان‌ها حداکثر عملی که می‌توانند کنند باز در محدوده خود آن‌ها است بیشتر نمی‌توانند کار کنند یعنی مهندس‌ترین حیوانات مثلا زنبور عسل که لانه‌ خود را طوری درست می‌کند که از نظر اشغال فضا نوع این خانه‌های مثلث و شش ضلعی که در کندو درست می‌کند این برای این است که بیشترین فضا را برای تولید عسل خود درست کند آن را به این‌ صورت درست می‌کند چون به هر شکل دیگری باشد کم می‌آورد، چهار ضلعی باشد کم می‌آورد، سه ضلعی باشد کم می‌آورد، دایره باشد کم می‌آورد یک وجه شش ضلعی درست می‌کند یک مهندسی فطری خدا برای او قرار داده است ولی باز عمل او در محدوده چیست؟ در محدوده خود او است، بیشتر دیگر نمی‌تواند ولی انسان این‌طوری نیست ، انسان عمل می‌کند در تمام ابعاد این عالم، در کرات می‌رود در زمین می‌رود در همه‌جا، در هر جا بتواند ازاین به اصطلاح دنیای ریز میکروب تا دنیای بالا کهکشان‌ها. می‌خواهد عمل کند برود بفهمد این‌جا هم می‌خواهد بفهمد، زیر میکروسکوپ می‌خواهد بفهمد عمل کند تأثیر بگذارد، میکروب‌ها و باکتری‌ها را می‌خواهد بشناسد تغییر بدهد، ویروس‌ها را تغییر بدهد تا اتم، ذرات بنیادی این‌ها همه را می‌خواهد تغییر بدهد می‌خواهد بشناسد، آن‌جاهایی که حتی هیچ هیچ نفوذی ندارد بلکه می‌خواهد مثلا با اثر آن‌ها این‌ها را بفهمد که چه هستند؟ این‌ها را می‌خواهد کار کند، از آن‌طرف هم تا بی‌نهایت، ده میلیون سال نوری فاصله است ولی می‌خواهد ببیند آن‌جا چه اتفاقی افتاده است. این تأثیر عمل او به غیر از این که شناختی دارد و میل دارد عمل او تا آن‌جاها می‌تواند برود. پس انسان‌ هر چه در سه بعد، بعد وجودی او یعنی بعد ادراکات، بعد عواطف و بعد عمل ماوراء خود او باشد می‌شود چه؟ می‌شود انسان‌تر و هر چه محدودتر باشد می‌شود حیوان‌تر

    نظر قرآن درباره انسانیت

    خداوند این مسئله را در قرآن چه‌قدر زیبا فرموده است «اِنَّ فِی‌ خَلقِ‌السَّمَوَاتِ وَالاَرض وَاختِلافِ اللَّیلِ وَالنَّهَارلَایَاتِِ لِاولِی‌الاَلبَاب.»[۱]

    چه کسانی هستند این‌ها؟

    «اَلَّذینَ یَذکُرونَ‌اللهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِم وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلقِ‌السَّمَوَاتِ وَالاَرض»[۲] موضوعِ فکر است، موضوعِ اندیشه است، موضوعِ میل و عاطفه است، موضوعِ عمل است که یک انسان را انسان می‌کند. در مورد حیوان‌ها هم می‌گوید که “لَهُم قُلُوبُُ لَا یَفقَهُونَ بِهَا وَ لَهُم اَعیُنُُ لَایُبصِرُون بِها»[۳] این‌ها نمی‌فهمند، بعد می‌فرماید: آن‌ها “اُولَئِکَ کَالانعَام بَل‌هُم اَضَل” این‌هایی که فکر آن‌ها موضوع فکر آن‌ها فقط به محدوده وجودی خود آن‌ها هست آن‌ها مثل چهارپایان هستند، قرآن چه‌قدر قشنگ می‌گوید! بعد می‌گوید “بَل هُم اَضل” این شاید چندین تفسیر دارد، چرا بدتر هستند؟ خب یکی از آن این است که اگر کسی هوش داشته باشد، باهوش باشد، استعدادهای ذهنی فراوانی داشته باشد ولی آن عاطفه او، میل او به معنویت نباشد این می‌شود چه؟ این می‌شود یک موجودِ به تعبیر ما کاریکاتوری.

    انسان کاریکاتوری

    یک‌ نفر را شما نگاه کنید این کاریکاتور چه هست؟ کاریکاتور یک ‌نفر را می‌کشند بینی او بزرگ‌تر از حد معمولی است، چشمان او خیلی بزرگ‌تر است یا خیلی ریزتر است، سر او خیلی بزرگ‌تر است بزرگ‌تر می‌کشند، به این می‌گویند کاریکاتور دیگر، یک شکلی می‌کشند این اعضا در آن که در واقع است نیست فرق کرده است یا خیلی بزرگ کردند او را یا خیلی کوچک کردند، ترکیب او حفظ شده است به این می‌گویند کاریکاتور، شما مثلاً بروید به باشگاه برای این‌که بازوهای شما قوی بشود باید مثلا دمبل بردارید تمرین کنید حالا مدام برو به باشگاه شش ماه روی یک بازو کار کن، یک بازویی این‌طوری بشود یک بازویی لاغر به این می‌گویند چه؟ به‌ این می‌گویند رشد نامتناسب، رشد ناهماهنگ، رشد کاریکاتوری. حالا اگر یک انسانی در ذهن خود هوش او خیلی خوب است، حافظه او خیلی خوب است، استعدادهای ذهنی او خیلی عالی است ولی چه؟ ولی آن عاطفه به حد انسانیت نرسیده است، این می‌شود چه؟ می‌شود هیتلر، این می‌شود نتانیاهو، این می‌شود چنگیز، با آن فکر خود جنایت می‌کند یعنی آن تعالی روح را نمی‌خواهد، تمام فکر خود را آورده است متمرکز کرده است در یک مسئله پَست، این می‌شود کاریکاتور این می‌شود یک حیوان بلکه بدتر چون حیوان این‌طوری نیست، این بدتر است به‌خاطر این‌که آن امکان روحی را که خداوند به او داده‌ است، آن ذهنی که داده است باید با آن عاطفه تناسب داشته باشد و باید با عمل او متناسب باشد و وقتی این‌ها متناسب نیست این در عالم باطن یک موجود چه است؟ کاریکاتوری است، لذا ما در روایت داریم که وقتی عالم برزخ شما وارد می‌شوید قیافه‌هایی را می‌بینید، چهره‌هایی را می‌بینید که از دیو و دد وحشتناک‌تر است، از حیوانات ‌وحشی از بدترین حیوانات این‌جا چهره‌های وحشتناک‌تری دارند، وحشتناکی آن برای چه است؟ برای همین است که نشان داده می‌شود، آن ابعادی که نامتناسب رشد کرده است آن ابعادی که مغفول مانده است و دست نخورده است یک موجود عجیب‌ غریبی است یک موجود عجیب غریبی که فقط در نقاشی و تخیل می‌توانیم مثلا یک موجودی را بکشید که سر او سر گاو باشد و بدن او بدن مار باشد و پای او پای آدم باشد، یا مثلا دست و پای او دست و پای آدم باشد، ترکیب این چیزهایی که فقط در وهم ایجاد می‌شود این‌ها وهم‌انگیز هستند و وحشتناک‌ هستند چون وهم‌انگیز هستند وحشتناک هستند. داریم که شما وقتی که وارد عالم برزخ بشوید موجوداتی را می‌بینید که این‌ها همان انسان‌ها هستند ولی آن‌چنان چهر‌ه‌های آن‌ها وحشتناک است که از موجودات دیو و دد روی زمین وحشتناک‌تر هستند، این‌ها به‌ خاطر همین که آن‌جا چهره‌ آن‌ها را می‌بینند دیگر.

    ماجرای حاج آقا ارباب

    این‌که آقای مرحوم حاج‌ آقا رحیم ارباب تعریف کرده بود برای بعضی از علما که در این مسجدِ شاه اصفهان که حالا به آن می‌گویند مسجد امام، اگر که رفته باشید مثل مسجدهای دیگر یک هشتی دارد وارد می‌شوید از آن‌جا، وارد می‌شوند می‌آیند برای نماز و برای شبستان که امام جماعت آن‌جا مرد عارف و بزرگی بوده‌ است که خود مرحوم آقا رحیم ارباب یک‌بار برای علما تعریف کرد می‌گوید داشتم می‌رفتم و دیدم یک گاوی دارد حمله می‌کند به من، یک گاو خیلی وحشتناک که از این گاوهای معمولی نبود، دیدم مدام می‌خواهد حمله کند به من شاخ بزند و مدام من خود را می‌کشیدم کنار تا این‌که عبور کردم و رفتم. فردا این حالتی که وارد هشتی مسجد که می‌شد حال او عوض می‌شد و ذکر می‌گفت، دعا می‌کرد وقتی می‌خواست بیاید برای نماز جماعت از منزل حرکت می‌کرد در راه ذکر می‌گفت و وقتی وارد درب مسجد می‌شد حال او عوض می‌شد، آن عظمت الهی را آن هشتی و آن آیات روی در و دیوار روح او را عوض می‌کرد و وقتی وارد شد دید گاوی دارد می‌آید که مدام می‌خواهد به او حمله کند خود را می‌کشید کنار و دوباره گاو می‌آمد، آخر از کنار می‌رود داخل شبستان و نماز را می‌خواند و می‌رود. فردای آن روز یک آقایی می‌آید می‌گوید حاج‌آقا سلام علیکم، می‌گفت شما دیروز از دست ما چرا ناراحت بودید؟ گفت: از دست شما ناراحت نبودم؟! می‌گوید چرا من چندبار آمدم دست شما را ببوسم در هشتی مسجد، هرچه می‌آمدم شما خود را می‌کشیدید کنار مثل این‌که از من بدتان آمده بود، من چه‌کار کردم؟ از من ناراحت بودید؟ او را به‌ صورت آن چهره برزخی دیده بود، چهره واقعی این را دیده بود، این حیوان است هنوز.

    دعوت به تفکر

    صورَه صورَه صورَه الانسان، یعنی روح او روح حیوانی است. خب این‌که موضوع سیروسلوک و تفکر در آیات الهی، تفکر در خدا، تفکر در عوالم بالا، تفکر در روح، تفکر در حقایق عالم، موضوعات عالم، خلقت آسمان‌ها و زمین‌ها، شما در قرآن کلمه تفکر را نگاه کنید همیشه خدا می‌فرماید: کسانی که به آسمان‌ها نگاه کنید، اَفَلا یَتَفَکَّرُون، به زمین نگاه کنید، در خلقت آسمان‌ها اِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتِِ لِقُومِِ یَتَفَکَّرُون، قرآن می‌فرماید: موضوع تفکر انسان با موضوع تفکر حیوان فرق می‌کند نه این‌که این تفکر می‌کند او تفکر نمی‌کند، موضوع، به چه فکر می‌کنی؟ موضوع تفکر شما چه هست؟ هر موضوعی که به آن فکر می‌کنید شما در حد آن موضوع هستید، اگر تمام همّ وغم شما این است که این آقای الدنگ یک توپ بزند برود داخل دروازه و کیف کنید، بعضی‌ها این‌طوری شده دیگر تیم او باخته و سکته کرده مرده است. تیم او باخته و این پائین مانده‌ است، این درجه او پائین است. گفتند یکی در آن مسابقات بچه نوزاد او در دست او بود و داشت با او بازی می‌کرد تا گل شد بچه را انداخت بالا، بعد گفت آفساید، بچه را رها کرد و بچه افتاد مُرد. این‌قدر یعنی واقعا شخص باید پست باشد که موضوعی که او را شاد می‌کند و موضوعی که او را غمگین می کند یک موضوع بسیار بسیار پست و حقیر باشد؟! این است که فرق انسان با حیوان این است که به چه فکر می‌کند؟ به چه تفکر می‌کند؟ و اگر به مباحث و موضوعات عالیه فکر کنیم روح شما می‌آید بالا، تجلّی انسانیت یعنی انسانیت تو ظاهر می‌شود و الّا همان انسانیت تو در همان پنهان می‌ماند و در حیوانیت تو ظاهر می‌شود و وقتی در حیوانیت تو ظاهر شد چون این گوهر گران‌بها را از بین بردی از حیوان پست‌تر هستی. ای کسی که به موضوعات پست فکر می‌کنی تو وقتی آن گوهر انسانیت را در خود ظاهر نکنی قطعا برای همین ملاصدرا می‌گوید اگر خداوند در قرآن نمی‌فرمود بَل هُم اَضَلّ، این‌ها پست‌تر از چهارپایان هستند فردای قیامت چهارپایان می‌گفتند خدایا چرا این‌ها را با ما مقایسه کردی؟ تو به این‌ها عقل دادی، به این‌ها گوش دادی به ما ندادی، بعد تازه این‌ها را کردی مثل ما؟! گفت: یک روحانی با یک غیر روحانی بحث می‌کردند، آن آقای غیرروحانی به روحانی گفت ما اگر جرم می‌کنیم می‌برند ما را به زندان ولی شما اگر جرم می‌کنید خلع لباس می‌کنند شما را و تازه می‌شوید مثل ما، تازه شدید مثل ما یعنی این آقا، این موجود، این موجود موجودی است که خدا به او امکانات فکرکردن داده است، این فکر نکرده است با او فرق می‌کند به او نداده است پس باید بگوییم که مثل او که ظلم به او است برای همین باید گفت که چه؟ باید گفت: بَل هُم اَضَلّ.

    حسن ختام جلسه

    پس بنابراین سیروسلوک و توجه به عرفان فقط این نیست که حالا مثلا بگوییم که خب حالا ما همین‌که جهنم نرفتیم کافی است نه، موضوع این است که ضرورت سیروسلوک یعنی ضرورت این‌که انسانیت ما تجلّی بکند، ما انسان بشویم، وارد مرحله انسانی بشویم.

    طَیَران مرغ دیدی تو زپایبند شهوت      به درآی تا ببینی طَیَران آدمیت[۴]   

    ان‌شاءالله خداوند به همه ما توفیق عنایت بفرماید و ما در مسیر سیروسلوک انسانیت ما روز به روز متجلّی‌تر بشود با صلوات بر محمّدوآل‌محمّد.


    [۱] . سوره‌ آل‌عمران، آیه۱۹۰

    [۲] . سوره آل‌عمران، آیه۱۹۱

    [۳] . سوره اعراف،  آیه۱۷۹

    [۴] . (سعدی)

  • راه شناخت علما

    راه شناخت علما

    ۱۴۰۳/۰۳/۲۲

    اعوذبالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‏ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه ‏الله فی السموات و الارضین

    سرفصل اهم موضوعات این هفته؛

    • مقدمه
    • انتخابات رئیس جمهور
    • انتخاب فرد اصلح
    • هر ادعایی باید بر مبنای دلیل عقلی و نقلی باشد
    • ملاک حقانیت ادعا، تائید علما است
    • راه شناخت علما
    • اجماع علما
    • تائید استاد
    • حسن ختام جلسه

    مقدمه

    ما امروز به دو مسأله پاسخ می‌دهم؛ مسئله اول در مورد انتخابات سوال کرده‌اند و علی‌رغم این‌که ما زیاد دوست نداریم وارد بحث‌های سیاسی شویم ولی خب شاید بد نباشد که نظر خودمان را بگوییم.

    انتخابات رئیس جمهور

    در فضای مجازی دوستان از بنده پرسیده‌اند و حتماً پخش می‌شود و شما هم خواهید دید. البته نظر بنده نظر قطعی نیست! بلکه ممکن است شما به بنده اطلاعاتی بدهید و نظر بنده تغییر کند. اما تا آن‌جا که بنده خودم متوجه شده‌ام و پاسخ داده‌ام به این نتیجه رسیده‌ام که به‌اصطلاح شخص اصلح آقای جلیلی هستند. در مجموع همه افرادی که نامزد انتخابات شده‌اند الحمدلله خوب هستند، حتی آن‌هایی که برای گروه منحرف اصلاح‌طلبان هستند، ممکن است یک جاهایی اشتباهاتی کرده باشند، اما در کل همه این نامزدها خوب هستند.

    انتخاب فرد اصلح‌

    به‌نظر می‌رسد یکی از این دو نفر اصلح باشد؛ یا آقای قالیباف است یا آقای جلیلی است. استدلال بنده این است که اگر فرض کنیم که بر فرض آقای قالیباف اجرایی‌تر است، اما امروز کشور ما به یک شخصی احتیاج دارد که دو صفت مهم‌تر از اجرایی بودن داشته باشد؛ یکی مبارزه با فساد و دوم مقابله با دشمنان و این دو عنصر در آقای جلیلی قوی‌تر است و کارنامه آقای جلیلی نشان می‌دهد که از آقای قالیباف موفق‌تر بوده‌است بنابراین تا این‌جا تا جایی‌که ما اطلاعات داریم آقای جلیلی اصلح است و باید برای ایشان تبلیغ کنیم و به نفع ایشان کار کنیم. البته اگر این دو نفر یکی به نفع دیگری کنار برود خیلی بهتر است.

    تا این لحظه نظر بنده این است، حالا اگر شما اطلاعاتی دارید به بنده در جهت تغییر نظر بدهید، اگر نظر بنده تغییر کند از طریق فضای مجازی به دوستان اطلاع می‌دهم که افرادی که ما را قبول دارند و تصمیم دارند به حرف ما گوش دهند این‌چنین است.

    انتخاب باید تحقیقی باشد، نه تقلیدی!

    این مسئله تقلیدی نیست. بلکه این مسئله تحقیقی است؛ نه با استخاره درست می‌شود که استخاره کنم که به چه کسی رأی بدهم! در درجه اول تحقیقی است یعنی هر شخصی موظف است که برود بررسی کند مشورت کند و آن شخصی که تشخیص داد اصلح است، آن را انتخاب کند. اگر کسی خودش نتوانست به‌هیچ‌وجه تشخیص دهد، آن موقع رجوع کند به علما و کسانی که صاحب‌نظر هستند و نظر آن‌ها را بگیرد. و  اگر باز هم نتیجه‌ای نگرفت آن موقع می‌شود استخاره کند. اما تا زمانی‌که انسان می‌تواند تحقیق کند خودش بفهمد و با مشورت با دیگران به نتیجه برسد حق استخاره ندارد، استخاره این‌جا جایز نیست. بلکه این مسیر را باید مرحله به مرحله انجام دهد؛ مرحله اول خودش باید به نتیجه برسد، مرحله دوم اگر نرسید از اهل فن بپرسد و از راهنمایی آن‌ها استفاده کند و اگر در این مسیر هم به نتیجه نرسید آن زمان استخاره کند و خداوند هم ان‌شاءالله راه خیر را به آن‌ها نشان می‌دهد.

    هر ادعایی باید بر مبنای دلیل عقلی و نقلی باشد

    شبهاتی که درمورد روش عرفان مقربین و روشی که تحت عنوان ترجمه صراط مستقیم است و این شعاری که ما می‌دهیم؛ “تنها راه رسیدن به سعادت ابدی وصل شدن به سلسله اولیا است” این تفسیر آیه اهدنا الصراط المستقیم است؛ یعنی همان صراط مستقیم است و تفسیرش به این شکل است. ما حرف جدیدی نیاورده‌ایم بلکه الفاظ جدید آورده‌ایم. ما هیچ‌وقت حرف جدیدی نمی‌زنیم.

    بعضی‌ها آمده‌اند در این دنیا حرف‌های جدیدی می‌زنند و حرف‌هایی می‌زنند که تا الان کسی نزده است، ادعا می‌کنند که این حرف‌هایی را که ما می‌زنیم علما نمی‌دانستند ،دانشمندان نمی‌دانستند، علمای گذشته نمی‌دانستند، فلاسفه نمی‌دانستند، حکما نمی‌دانستند، عرفا نمی‌دانستند…! و این حرف‌های جدید ما است و فقط ما می‌فهمیم! معنی این حرف یعنی؛ دین جدید. هرچند یک شخص ادعا کند که من با امام زمان ارتباط دارم، با فرشتگان ارتباط دارم، با عالم غیب ارتباط دارم، مریض شفا می‌دهم، از غیب آگاهم… باید بدانید که شیطان از همه این راه‌ها وارد می‌شود، این است که هرکس تحت این عنوان بیاید یعنی یک دین جدیدی دارد می‌آورد! حرف‌های ما جدید است ولی نه محتوایش بلکه الفاظش کمی جدید به‌نظر می‌رسد، ولی محتوا همان حرف‌های قدیمی است، ما هیچ حرف تازه‌ای نداریم. بنده بارها گفته‌ام که هر حرفی که بنده زده‌ام از قرآن از روایات، از علم اگر دلیل علمی نیاوردم شما قبول نکنید! یعنی تأیید حرف‌های ما اول علوم عقلی است و دوم علوم نقلی است. علوم نقلی یعنی کتاب و سنت و علوم عقلی یعنی تجربه و فلسفه، تجربه و عقل، تجربه و حکمت… این‌ها باید جمع شوند و هر حرفی که زده‌ایم از این نظر باید ثابت شود، در غیر این‌‌صورت شما قبول نکنید. الفاظ را گاهی اوقات تغییر می‌دهیم که جدید باشد و به ذهن‌ها برسد. (یک شخصی ممکن است اگر همیشه در یک لباس باشد برای شما یکنواخت شود و برای‌اینکه شما را خوشحال کند هر بار یک لباس جدیدی می‌پوشد که تنوعی باشد). الفاظ ما هم این‌چنین است، گاهی اوقات الفاظ را به صورتی می‌گوییم که در ذهن‌ها جا بیفتد. این همان اهدنا صراط المستقیم است و اهدنا صراط المستقیم از این حرف خیلی کامل‌تر است. منتها برای‌اینکه بخواهید جایی طوری صحبت کنید و شخص مقابل کنجکاو شود باید الفاظ را تغییر دهید؛ به‌اصطلاح همان غذا را در یک بسته‌بندی جدید می‌دهیم وگرنه الفاظ همان است، هیچ‌کس حرف جدیدی ندارد. هر حرف و حقیقتی که هست در قرآن و در روایت اهل‌بیت گفته‌شده است. هیچ فیلسوفی وجود ندارد؛ شما اگر یک فیلسوفی آوردید چه در غرب و چه در شرق یک حرف جدید زده و حرفش درست بود به بنده معرفی کنید جایزه دارید… و اگر فیلسوفی وجود داشته باشد و حرف جدیدی داشته باشد و حرفش درست باشد، من به شما ثابت می‌کنم که این حرف در قرآن و در روایات اهل‌بیت است، تا این‌جا این‌چنین بوده‌است. یعنی فلسفه غرب را خوانده‌ایم، فلسفه کانت را خوانده‌ایم، فلسفه هابز را خوانده‌ایم و… همه این‌ها را که نگاه کرده‌ایم می‌بینیم که حرفهایشان غلط است یا اگر حرف درستی است می‌بینیم از آن قشنگ‌‌تر و زیباتر را در روایات و قرآن گفته‌اند. هیچ شخصی حرف جدیدی ندارد اگر شخصی حرف جدیدی داشته باشد همان حرف خداوند و معصومین را با الفاظ دیگری می‌گوید.

      ملاک حقانیت ادعا، تائید علما است

    الان سوالی که از بنده پرسیده‌اند این است که؛ بعضی از افراد ادعا می‌کنند و حرف‌های جدیدی می‌زنند و بالاخره مکتب جدیدی آورده‌اند، دین جدیدی آورده‌اند، و ادعایشان هم این است که ما با امام زمان ارتباط داریم، با فرشته‌ها و عوالم بالا ارتباط داریم و حتی یک چشمه‌هایی هم نشان می‌دهند! از کجا باید بفهمیم که این‌ها واقعیت است و از کجا باید بفهمیم  که این‌ها واقعی هستند یا واقعی نیستند! این‌ها شیطان هستند یا شیطان نیستند!     و البته این سوال جزء سوالاتی است که هفته‌ها ما با آن روبرو بوده‌ایم و اسم نمی‌برم چون‌ گفته‌اند:”الباطل یَموتُ بِترک‌ِ ذِکره” باطل‌ را اسم  نیاورید. بهتر است بگذاریم اسم او شناخته نشود تا بمیرد.

    بنابراین اگر کسی آمد ادعا کرد، راه فهمیدن آن، راه ملاک حقانیت چگونه است؟ ملاک حقانیت همان است که ما گفتیم تائید علما، ممکن است علما تک‌تک آن‌ها اشتباه کنند ولی در جمع اشتباه نمی‌کنند، در جمع علما اشتباه نمی‌کنند مورد تأیید خداوند و امام زمان قرار می‌گیرند. علما باید تائید کنند تا کسی را علما تائید نکنند حتی امام زمان‌(ع) این را یاد شما باشد، حتی امام زمان(ع) الان ظهور بفرماید چه کسی تشخیص می‌دهد؟ علما، ما نمی‌توانیم تشخیص بدهیم و اِلّا با این پیشرفت فناوری و تکنولوژی و دیجیتال که دیجیتال به نظر من همان دجّال است، دجّال است که دیجیتال می‌گویند این همان دجّال است این دیجیتال می‌آید در آسمان و یک شکلی را نشان می‌دهد به شما، یک شخص نورانی را در آسمان می‌بینید می‌گوید امام زمان است ولی با چه؟ با فوت و فن‌های همین نورپردازی و این‌ها درست می‌کنند، الان پیشرفت این‌ طوری است دیگر. همین هوش مصنوعی به یک جاهایی می‌رسد یک چنین کارهایی می‌کند یعنی برای عوام‌الناس و راحت می‌شود عوام‌الناس را فریب داد، یک‌ کسی در آسمان پیدا بشود یک نوری پیدا بشود که هیچ راهی نیست جز تشخیص  علما، ما امام زمان(ع) هم که بیاید علما تشخیص می‌دهند که این هست و ما باید به حرف علما گوش کنیم، تبعیت از علما کنیم، اگر علما اشتباه کردند گناه به عهده او است به عهده ما نیست، گناه به عهده آن‌ها است.

     راه شناخت علما

    حالا می‌گویید علما را چگونه بشناسیم؟ علما را باید با آن‌ها زندگی کرد ببینید این‌ها عالم حقیقی هستند! یعنی آن مشخصاتی که در مورد عالم ‌ربانی گفتیم؛ که باید با او زندگی کرد و هیچ راه دیگری نیست باید با او زندگی کرد تا متوجه شویم و آن نشانی‌ها را ببینیم و در او عشق به خدا را ببینیم  و ببینیم که دنبال علم است، ببینیم که زاهد است نسبت به دنیا، ببینیم که راغب به آخرت است، ببینیم که عاشق خدمت به دین خدا است، این‌ها را که دیدیم می‌شود عالم‌ ربانی.

    اجماع علما

    بعد این علمای‌ ربانی وقتی چند نفر شدند و عده آن‌ها زیاد شد این‌ها تائید کردند که امام زمان چه کسی است ما او را به ‌عنوان امام ‌زمان می‌شناسیم، راه دیگری نداریم هیچ راه دیگری نیست بعد این راه که شد حالا اگر امام ‌زمان آمد دیگر این‌جا امام ‌زمان(ع) می‌شود مافوق علما، یعنی علما مافوق امام ‌زمان هستند برای چه؟ برای تشخیص، اما وقتی که تشخیص دادند که این امام زمان است می‌شود چه؟ می‌شود امام زمان مافوق این‌ها. حالا امام زمان اگر گفت که این علما را بگذارید کنار، ما می‌گذاریم کنار. مثال آن خیلی ساده است خیال نکنید یک حرف عجیب غریبی دارم می‌زنم، مثال آن هم  همین مثالی است که داریم اگر یک عده پزشک آمدند، جراح قلب آمدند جمع شدند گفتند بهترین جراح و بهترین متخصص قلب آقای فلانی است،  درست است؟ همه آمدند گفتند: فلانی است، خب ما می‌رویم نزد آن آقایی که از همه قوی‌تر است بعد این‌ها در دستورات خود یک داروهایی می‌دادند ولی او که همه گفتند او از ما اعلم است، او از ما متخصص‌تر است او به ما گفت که دستورات این‌ها را انجام نده و دستورات من را انجام بده، ما دستور چه ‌کسی را انجام می‌دهیم؟ دستور همین پزشکی که همه قبول دارند، می‌گوییم چه؟ خود شما گفتید این از همه شما بالاتر است، این‌که از شما بالاتر است دارد به من می‌گوید این کار را کن خلاف حرف شما، شما می‌گویید که‌ این دارو را بخور ولی او می‌گوید که نه، این دارو را نخور این را بخور، یک چیز عقلی است، درست است؟ یک دلیل عقلی، این‌که من می‌گویم عقل عقلا است همه عقلا همین کار را می‌کنند.

    تائید استاد

     بنابراین برای شناخت اولیاء خدا، برای شناخت این‌که یک کسی آمد گفت، الان بنده، آیا شما بنده را به‌ عنوان پیر قبول دارید؟ خیلی اشتباه می‌کنید، چرا؟ چون شما باید بروید بپرسید از علما که استاد یک کسی هست به اسم استاد‌ علوی این حرف‌ها را می‌زند آیا شما او را تائید می‌کنید یا او را تائید نمی‌کنید؟ اگر من را تائید کردند تازه من می‌شوم استاد شما، پیر هم نمی‌شوم، فقط می‌شوم استاد چرا؟ چون ممکن است خود من یک حرف‌هایی را یاد گرفته باشم به شما یاد بدهم ولی خود من عمل نکنم، درست است؟ ممکن است یاد گرفته باشم دارم به شما یاد می‌دهم ولی خود من عمل نمی‌کنم، حرف‌های من درست است ولی خود من استاد نیستم، خود من لایق تبعیت نیستم. الان یک‌نفر کافر بیاید برای شما، یک آدم مثلا مشروب‌خوار، بی‌نماز بیاید برای شما ثابت کند اسلام دین حقی است با ادله عقلی بگوید آقاجان من درست است که مشروب می‌خورم، درست است نماز نمی‌خوانم، درست است فاسد هستم ولی به این دلیل، به این دلیل اسلام دین حقی است، شما چه می‌گویید؟ شما می‌گویید چون تو مثلا بی‌نماز هستی ما قبول نمی‌کنیم، اسلام دین حق نیست یا به عقل خود نگاه می‌کنید؟ به عقل خود نگاه می‌کنید می‌گویید بابا این حرف عاقلانه زده است اسلام دین حق است، خود او عمل نمی‌کند بی‌لیاقت است عیبی ندارد. معلم، یک معلم ساده نقش او این است، الان بنده هم نقش من همین است بنده فقط به شما می‌گویم راه خوب زندگی این است که وصل بشوید به علما، این به معنای این نیست که وصل بشوید به من، باید اگر می‌خواهید به من وصل بشوید فقط باید بروید تحقیق کنید ببینید که اصلا من آدم درستی هستم یا آدم درستی نیستم؟ من دارم درس می‌دهم این‌جا، نه پیر هستم نه معلم هستم نه مربی هستم، استاد هستم یعنی یک چیزی یاد گرفتم دارم به شما یاد می‌دهم. شما هر کسی را می‌خواهید از او تبعیت کنید، هر کسی را می‌خواهید به‌ عنوان استاد طریقت، پیر طریقت قبول کنید باید بروید ببینید علما او را تائید می‌کنند یا نه؟ اگر علما بنده را تائید کردند خب شما می‌توانید بیایید بنده را به‌عنوان معلم قبول کنید، مربی قبول کنید اما تائید نکردند شما حق ندارید، اگر تبعیت کنید بدانید اشتباه می‌کنید، همین الان من دارم به شما می‌گویم دارید اشتباه می‌کنید. ما این‌جا دکان باز نکردیم افرادی را جمع کنیم ما آمدیم آن چیزی که، آن روشی آن سیروسلوکی که در مطابقت و مقایسه بین عرفان‌ها، عرفان‌های هند را دیدیم، عرفان‌های غرب را دیدیم، عرفان‌های شرق را دیدیم، روش‌های سیروسلوک در عالم در این شصت سال عمر خود را دیدیم، همه این‌ها را نگاه کردیم مطالعه کردیم دیدیم بهترین روش این است، این روش را داریم به‌ شما آموزش می‌دهیم. نه ادعا می‌کنیم که پیر هستیم نه ادعا می‌کنیم مربی هستیم، هیچ‌کدام این‌ها نیستیم، اگر بیایید با ما زندگی کنید ممکن است اصلا از دین هم زده بشوید، آن‌قدر رفتار ما غلط باشد و خراب باشد.

    کارهای خارق‌العاده در زمان ظهور

    پس تنها راه این است. حالا دیگر نیایید به من بگویید عرفان نمی‌دانم! حلقه‌ها چیست! نمی‌دانم فلان آقا در مشهد چه می‌گوید! فلان آقا در همدان چه می‌گوید! نمی‌دانم غیب می‌گوید! مرده‌ را زنده می‌کند! مریض‌ها را شفا داده است پس معلوم است حق است، می‌گوید با امام ‌زمان ارتباط دارم… این‌ها را از من سوال نکنید چون هر دفعه از من سؤال کنید من می‌گویم هیچ‌کدام این‌ها دلیل نمی‌شود، حتی اگر یک عالم او را تائید کرده باشد باز دلیل نمی‌شود. علما، باید عده‌ای از علما که انسان خاطر او جمع است که دیگر این‌جا اشتباه نیست، آن‌ها آن شخص را تائید کنند تا انسان بتواند از آن افراد تبعیت کند و من به شما عرض کنم هرچه ما به زمان ظهور نزدیک‌تر می‌شویم شیاطین زیادتر می‌شوند، شیطان‌ها زیادتر می‌شوند، جن‌ها زیادتر می‌شوند، ارتباط با جن زیاد می‌شود و از این کارهای عجیب وغریب می‌کنند که مردم را بخصوص خانم‌های ساده را… این‌که من معنی کردم به شما خانم‌ها به‌ خاطر این‌که  خانم‌ها با آن پاکی قلب خود و آن نیت پاکی که دارند، آن عاطفی بودن، ساده‌تر بودن زودتر فریب می‌خورند و زودتر مرید یک ‌نفر می‌شوند، این مرید و مریدبازی منفی که می‌گویم همین‌جا است خیلی زیاد می‌شود، مدعیان زیاد هستند و ادعا هم زیاد می‌کنند و تنها راه آن هم همین است. حالا اگر شما آمدید و به من گفتید آقا شما یک استاد به من معرفی کنید من به شما معرفی می‌کنم. آقای جاودان بهترین معلم اخلاق است الان، آیت ‌الله تحقیقی هستند یکی دوتا از آقایان هم هستند که این‌ها پیر شدند و دیگر در خانه نشسته‌اند و دیگر محفل درس  ندارند ولی مثلا همین دوتا بزرگوار این‌ها افراد خوبی هستند می‌توانید اگر دنبال پیر و استاد هستید رجوع کنید به این افراد، این‌ها را من می‌شناسم و مورد ‌تائید علما هم هستند و تا آن‌جا که ما می‌شناسیم، مردان خوبی هستند و در سیروسلوک خیلی می‌توانند به شما کمک کنند. حالا دیگران هم هستند اگر لازم شد دوباره مثلا منزل شما و مسیر شما نمی‌خورد به این‌ها من آن‌ها را معرفی می‌کنم. ان‌شاءالله که موفق و مؤید باشید.

    حسن ختام جلسه

     پس مسئله انتخابات را فعلا به این‌جا رسیدیم اگر تحقیقات ما مطالعات ما عوض شد نظر خود را می‌گوییم اگر نشد که همین حرفی را که گفتیم بهترین راه فعلا همین است. در مورد رجوع به افراد مدعی طریقت، مدعی استادی، مدعی ارتباط با عالم‌ غیب را هم گفتم ملاک همین است وقتی من می‌گویم در مورد خود من این ملاک است بدانید در مورد دیگران هم است و الان بعضی از شما رفتید پیش بعضی از علما و گفتید استاد علوی گفتند نه، نه، نه چون گفتند نه باید گوش بدهید به حرف آن‌ها، باید نزد ما نیایید و بروید دنبال یک کسانی دیگر، کسانی که طریق هستند، این را بدانید تا علما تائید نکردند هر کس  باشد حتی کسی که “تَحت عَمامتی هذه”

  • نوشته بدون عنوان 62802

     ۱۴۰۳/۳/۸

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‌‏الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‏‌الله فی السموات و الارضین

    مقدمه

    آیا حرز امام جواد(ع) و شرف الشمس اثر دارد؟

    تبیین تعطیل بودن شنبه

    لزوم وجود استاد

    مقدمه

    یک تذکر به شما عزیزان دارم و کل دوستانی که در این مجلس حضور دارند و یک تذکر به دوستانی که مدیریت می‌کنند جلسه را. به شما عزیزان عرض می‌کنم که اگر خدای ناکرده از بنده یا دوستانی که مدیر جلسات هستند رفتار ناشایستی دیدید اولا به بزرگواری خود ببخشید، ثانیا خواهش می‌کنم که این‌ها را تذکر بدهید و با قسمت نظارت و دوستانی که بالاخره شما آن‌ها را می‌شناسید بنویسید در آن بحث‌های شنیدن نظرسنجی‌هایی که کردند در آن نظرسنجی‌هایی که باید مرتب انجام بگیرد در آن نظرسنجی‌ها بنویسید مطالب را، از استاد شروع کنید که مثلا استاد دیر می‌آید، زود می‌رود، بد صحبت می‌کند، چرا این حرف را زد، غلط گفت، اشتباه کرد، شروع ‌کنید از بنده و دیگر دوستان اشکالات را با نیت خوب، با نیت این‌که تذکر بدهم و درست بشود ان‌شاءالله این‌ها را به قسمت نظارت و در بحث نظرسنجی بدهید، این را از شما عزیزانی که میهمان این جلسه هستید خواهش می‌کنم. از مدیران و مجریان جلسه هم خواهش می‌کنم که در رفتار خود، در برخورد خود با دوستانی که می‌آیند در این جلسه خیلی دقت کنید، رفتار شما نشان دهنده این است که این حرف‌هایی که زده می‌شود مطالبی که گفته می‌شود چقدر در روح شما و در اخلاق و رفتار شما اثر گذاشته است، اگر خدای ناکرده رفتاری داشته باشید که این رفتار شأن و مناسب یک مبلغ دین نباشد اثر آن بد و گناه است و معصیت زیادی دارد، معصیت آن مضاعف است، چند برابر می‌شود برای کسانی که در این لباس هستند. حتما می‌دانید که خداوند به زنان پیامبر می‌فرماید چون شما همسر پیامبر هستید باید جایگاه خود را حفظ کنید اگر گناه کنید گناه شما و مجازات شما چند برابر می‌شود این مسئله فقط برای آن‌ها نیست، هر کسی در هر لباسی هست که اگر آن لباس به نوعی به دین ربط دارد مثل امثال ما که لباس روحانیت پوشیدیم اگر یک رفتار بدی کنیم گناه ما دو برابر است، یکی این‌که همان گناه را انجام دادیم.

    دوم این‌که مردم را به دین بدبین کردیم! این مردم را به دین بدبین کردن دوتا است، بعضی موقع‌ها گناه‌ها این‌طوری چند برابر می‌شود. فعلا همین را توجه داشته باشید ان‌شاءالله، رعایت کنید تا ان‌شاءالله خداوند به همه ما توفیق بدهد که از زندگی خود بیشترین استفاده را ببریم.

     آیا حرز امام جواد ع و شرف الشمس اثر دارد؟

     مطلب دوم این است که بعضی از دوستان می‌پرسند ما رفتیم حرز امام جواد خریدیم ،شرف‌الشمس خریدیم این دعا را خریدیم و این‌ها را همراه خود داشته باشیم و اثر داشته باشد و این‌ها. از من می‌پرسند آیا اثر دارد یا اثر ندارد؟ ببینید اگر کسی بخواهد دعا به شما بدهد و این دعایی که به شما می‌دهد اثر داشته باشد به چند چیز بستگی دارد؛ یکی از مطالبی که به آن بستگی دارد نفس و نَفَس و آن مقام روحانی آن شخص است. اگر شخصی خیلی به خداوند نزدیک باشد به شما بگوید یاالله مرده شما زنده می‌شود، یاالله مریض شما شفاء پیدا کند، این عیب ندارد بعید نیست، بستگی دارد که او چقدر به خدا نزدیک باشد. حضرت مسیح(ع) این‌طوری بود دیگر، با یک یاالله با یک بسم‌الله کور را شفاء می‌داد، مریض را شفاء می‌داد و مرده را زنده می‌کرد، با یک بسم‌الله چون روح و نفس او قوی بود! اما اگر روح و نفس قوی نباشد و ضعیف باشد اثری ندارد، کسی که سیروسلوک روحانی نداشته صدبار هم قرآن را بخواند بالای سر یک میت هیچ تکانی نمی‌خورد نه میت یک کسی هم که سرماخوردگی داشته باشه صدبار قرآن بخواند ‌که این سرماخوردگی او خوب بشود نمی‌شود، چرا؟ چون مسئله آن روح است، آن روح که دارد ارتباط با خدا برقرار می‌کند و این اثر دارد. حالا آن کسی که دعایی را می‌نویسد و پول می‌گیرد از شما و این دعا را می‌دهد این اصلا برای پول دارد این کار را می‌کند این اصلا صاحب نفس نیست، این دعا هیچ اثری ندارد حرز جواد هیچ اثری ندارد، این شرف‌الشمس اگر درست باشد اگر بتواند بنویسد با این حال هیچ اثری ندارد چون او دارد برای پول این کار را می‌کند هیچ اثری ندارد، کسی که به شما دعا می‌دهد فقط نیت او این است که شما خوب بشوید، دنبال منافع مادی نیست. آن ممکن است اثر بگذارد اما این‌که او می‌آید پول می‌گیرد حرز جواد می‌نویسد، پول می‌گیرد شرف‌الشمس می‌نویسد، پول می‌گیرد برای شما دعا می‌نویسد، این دعا نویس‌ها و رمال‌ها که پول می‌گیرند این‌ها اکثریت نه همه آن‌ها کلاهبردار هستند، همه آن‌ها حقه‌باز هستند، اثر این کارها با پول درست نمی‌شود بله یک موقع هست یک انسان خوبی یک دعایی برای شما می‌نویسد، یک دعایی برای شما می‌خواند هیچ چیزی هم نمی‌خواهد و شما آن دعا را می‌گیرید می‌روید بعد به خاطر تشکر مثلا یک هدیه‌ای با طیب نفس با رضایت قلب خودتان به او می‌دهید او قبول بکند این‌جا اشکالی ندارد اما این‌که بگوید من این دعا را می‌نویسم این‌قدر پول می‌گیرم، این حرز و این طلسم را می‌نویسم این‌قدر پول می‌گیرم بعضی هم دروغ می‌گویند، می‌گویند این پول را می‌گیریم برای این‌که می‌خواهیم بدهیم به موکلین خود به آن جن و به آن شیطان و… این هم دروغ است،  این هم بازی و فریب است، نخورید خصوصا خانم‌ها دقت کنند، خانم‌ها چون خیلی زود باور هستند نسبت به آقایان خیلی دقت کنید این‌ها کلاهبرداری است این‌ها حقه‌بازی است، من از این‌ها ده‌ها خاطره دارم که اصلا شماها باور نمی‌کنید وقتی معما چون حل شود آسان شود. من الان برای شما بگویم چکار می‌کنند چه شعبده بازی‌هایی می‌کنند اول که می‌گویم  شما می‌گویید عجب، وقتی می‌گویم این کلک را می‌زنند شما می‌گویید چه‌ قدر ساده بودید شما که باور کردید! حالا من نمی‌خواهم وارد این‌ها بشوم، این‌ها اکثریت قریب به اتفاق حقه‌باز هستند. بعضی‌ها هستند با جن ارتباط دارند تعداد این‌ها بسیار کم است، این‌ها هم معمولا دنبال پول گرفتن و این‌ها نیستند. به هر صورت این هم توجه داشته باشید با پول دعای حرز جواد بگیرید با پول شرف‌الشمس بگیرید هیچ اثر ندارد، پول شما که از بین رفته است هیچی گناه هم کردید که به این‌ها رجوع کردید چون رجوع به این‌ها گناه است، رجوع به دعانویس و رمال و سرکتاب‌گیر گناه است حرام است ائمه هم فرمودند به این‌ها رجوع نکنید. این هم یک مسئله چون بالاخره این‌جا کانون علم و دین هست همان طور که در مورد طب سنتی ما صحبت کردیم این هم به شما بگویم که توجه داشته باشید. صلواتی ختم کنید.

    تبیین تعطیل بودن شنبه

    در مورد بحث هفته قبل هم یکی اشکال گرفته بود گفته بود شما این مطالبی که می‌گویید آیا در مورد آن آیه قرآن حدیثی هست؟

     بله ما هر چیزی می‌‌گوییم مستند است، مدرک دارد منتهی این‌جا جای بحث مدرکی نیست چون روایات بعد با آیات تعداد آن زیاد است بعد این‌ها هر کدام باید با هم مقایسه بشود سند حدیث، متن حدیث، دلالت حدیث این‌ها باید بررسی بشود این کار علمی است، کار اجتهادی است، کار دوستانی که در این جلسه هستند نیست. لذا ما فقط آن اصل مطلب را می‌گوییم منتهی اگر کسی اهل آن باشد علاقه‌مند باشد خب آیات و روایات هم هست. این هم تا می‌گویی می‌گویند روایت آن کجا است؟ یا مثلا می‌گوید که هیچ مفسری تا حالا این حرف را نگفته است که شما دارید می‌گویید خب این حرف دلیل درستی نیست، هیچ مفسری حرفی نگفته است دلیل نمی‌شود که ما هیچ چیزی نگوییم خب ممکن است علامه طباطبایی مفسر بزرگ المیزان خیلی حرف‌ها دارد که قبلا هیچ مفسری نزده است ایشان زده و استدلال هم کرده نمی‌شود به آن بگوییم که آقای علامه هیچ مفسری تا حالا این حرف را نزده که شما دارید می‌زنید. ایشان خیلی نظرات داده است نظرات منحصر به خودش است، ایشان در قرآن در تدبر قرآن و تفکر در قرآن این درک کردند و کشف کردند و مطرح کردند بسیاری از آن‌ها هم صحیح است، علما همه تسلیم شدند گفتند این مطلب درست است. نمی‌شود گفت چون مفسرین قبلی نگفتند بیاییم بگوییم که آقای علامه این حرفی که شما گفتید هیچ مفسری نزده است! می‌گوید خب نزده باشد. من به عنوان یک عالم دارم تدبر می‌کنم در قرآن، این اولا، صرف این‌که هیچ مفسری نزده باشد این درست نیست مهم این است که این حرفی که دارد گفته می‌شود بر اساس استدلال‌ها و منابع و اسناد دینی باشد و عقلی باشد. بعد هم بارها من گفتم شما خیال نکنید که روایات حجت هستند روایات حجت نیستند. نبی مکرم اسلام(ص) فرمود “اِنى تارِکُ فیکُمُ الثِّقْلَینِ” من دو چیز بین شما می‌گذارم یکی قرآن یکی اهل‌بیت، نگفت یکی روایات، گفت یکی اهل‌بیت، آن چیزی که حجت است امام حجت است نه روایت. روایت ممکن است اشکال داشته باشه، روایت ممکن است آن کسی که شنیده وقتی نقل می‌کند ممکن است از یاد برده باشد، ممکن است کلمات آن را از یاد برده باشد، ممکن است نداند امام این را در شرایط تقیه گفته، برای یک شخص خاصی گفته این‌ها را نمی‌داند می‌گوید یک روایتی از امام نقل شده آیا این روایت اولا دقیقا متن آن همین بوده است؟ در چه شرایطی بوده این روایات را گفته است؟ آیا برای یک شخصی گفته یا برای همه گفته است؟ عام گفته ،خاص گفته، مطلق گفته، مقید گفته، مجمل گفته، مبین گفته این‌ها همه را باید یک فقیه بنشیند این روایات  را بررسی کند اگر ثابت شد این روایت از طرف امام است آن موقع باید به این روایت عمل کرد و یکی از ملاک‌های آن این است که به قرآن عرضه بشود، روایات باید خود ائمه فرمودند، روایات ما را به قرآن عرضه کنید اگر با قرآن مخالفتی نداشت قبول کنید، نگفته حتما موافقت باشد، موافقت شرط نیست بلکه نبودن مخالفت شرط است، این‌طوری فرمودند. بنابراین این حرف که آقا تا حالا هیچ‌کس نگفته یا مثلا چه روایتی، چه چیزی این‌ها را توجه داشته باشید ما بیشتر طرح مبحث می‌کنیم ان‌شاءالله خداوند توفیق بدهد شما هم به کسانی که این رشته‌ها را انتخاب می‌کنند علاقه‌مند باشند در مراتب بعدی ما ادله‌ این‌ها را مفصل می‌گوییم، آن بحث هفته قبل هم ادله بسیار دارد، ادله‌ مفصلی دارد، آیات هست، روایات هست مطالب عقلی هست که این‌ها همه را جمع‌بندی آن این شده است. خدا به همه ما توفیق بدهد صلوات دیگری عنایت بفرمایید.

    لزوم وجود استاد

    و اما مطلب سوم که ادامه همان شبهات جلسات قبل است که افرادی می‌گویند آقا لازم نیست که استاد داشته باشیم ما می‌توانیم با خواندن کتاب‌ها و مطالعه آثار علمی خود راه نجات را پیدا کنیم. خب این یک شبهه‌ای است بنابراین برای این‌که بگویند ما احتیاجی به رفتن پیش اولیاء خدا، علمای ربانی نداریم‌ این را به عنوان یک راه مطرح می‌کنند که این راه ما را از علمای ربانی بی‌نیاز می‌کند. جواب این این است که اولا شما بخواهید کتاب‌ها را بخوانید و با عقل خود بروید جلو به این عقل شخصی و جزئی چه اطمینانی هست، چه دلیلی دارید که عقل شما می‌توانید همه راه‌ها را برای شما باز کند؟ چون ما نگاه می‌کنیم می‌بینیم هشت‌میلیارد یا بیشتر الان انسان روی کره زمین است همه هم دارند با عقل خود، همه هم می‌گویند ما عاقلانه داریم زندگی می‌کنیم ولی دو نفر پیدا نمی‌کنید که در همه مسائل با هم به توافق رسیده باشند! این نشان دهنده این است که عقل‌ها راه‌گشا نیست. عقل تا یک ‌جایی می‌تواند برود یک چیزهای مسلّم‌ عقلی هست تا آن‌جا می‌تواند برود ولی بیشتر از آن‌جا دیگر نمی‌تواند برود، در حالی که ما احتیاج داریم بسیاری از مسائلی که برای زندگی ما برای آخرت ما برای دنیای ما برای دنیاهای بعد باید به آن برسیم این‌ها را عقل نمی‌تواند بفهمد عقل هیچ‌وقت نمی‌تواند بفهمد دنیای بعد از مرگ چه شکلی است. عقل نمی‌تواند بفهمد آن بهشت حقیقت بهشت چه چیزی است؟ عقل نمی‌تواند بفهمد حقیقت جهنم چه چیزی است؟ می‌تواند بفهمد ولی خود او به خود‌کفایی با خود نمی‌تواند، حتما باید زیر نظر اولیاء خدا باشد، چون یکی ممکن است بگوید آقا اگر عقل ما نمی‌تواند بفهمد جهنم چه چیزی است، بهشت چه چیزی است، پس خداوند برای چه این آیات را در قرآن آورده است؟ خداوند در قرآن در مورد بهشت صحبت کرده در مورد جهنم صحبت کرده بعد به ما گفته تدبر کنید در قرآن‌ پس معلوم است ما می‌توانیم بفهمیم! بله ما می‌توانیم بفهمیم به شرطِها و شروطها، یک شرط و شروطی دارد که امام رضا فرمود “اَنَا مِن شُروطها”. یکی از شرط‌های آن این است که عقل در خدمت عقلِ کل باشه، عقل در مقابل عقل الهی باشه، یعنی عقل زیر نظر عالم ربانی باشد این است شرط آن و الّا خودِ عقل خودش اعتراف می‌کند که من نمی‌توانم بفهمم به خودم اگر باشد، خودکفا نیستم.

    جلسه قبل هم گفتیم خودکفا به این معنا که می‌گوید که من تا این‌جا می‌توانم از این‌جا به بعد نمی‌توانم و اگر ما این حرف عقل را گوش بدهیم می‌شود عقلی و قرآن هم که گفتیم جواب آن را گفتیم که آن‌هایی که می‌گویند “حَسْبُنَا کِتَابُ الله‏” قرآن باشد کافی است به یک معنا درست است به یک معنا غلط، به این معنا که بگوییم فقط قرآن را بگیریم و می‌خواهیم از قرآن بگوییم و دیگر هر چیزی غیر از قرآن باشد حتی اگر خود قرآن گفته باشه قبول نمی‌کنیم این معنا غلط است ولی اگر این معنی که اصلا کتاب خدا کافی نیست… اما اگر گفتی نه من قرآن را کافی می‌دانم این قرآن همه چیز را نشان من می‌دهد خب بسیار خب قرآن چه می‌گوید؟ می‌گوید باید بروی پیش عالم ربانی تا من را بفهمی، من احتیاج به مفسر دارم، من احتیاج به مبیّن دارم، قرآن دارد به تو می‌گوید من احتیاج به شخص دیگری دارم، وقتی می‌گوید من احتیاج به شخص دیگری دارم و تو اطاعت بکنی به این معنا می‌گویی بله، این قرآن کافی است چون من را نجات داد. قرآن مثل یک بلا تشبیه، بلا تشبیه برای نزدیک شدن به ذهن مثل یک کتاب راهنمای یک دستگاه است، یک دستگاه شما می‌خرید یک کاتالوگی یک راهنمایی کنار آن هست که باز می‌کنی می‌گوید که اگر می‌خواهی از این استفاده بکنی باید این کار را بکنی، باید این کار را انجام بدهی، یک جای آن هم نوشته در صورتی که با این مشکل روبرو شدید ببرید پیش متخصص. یک جاهایی هم این را می‌گوید. پس بنابراین شما هم اگر بخواهید واقعا بگویید من با این راهنما از این دستگاهی که کافی است و احتیاجی به کسی ندارم در همان هم نوشته بعضی کارها باید رجوع بکنی به، اگر به این مشکل برخورد کردید انتقال بدهید به آن اداره، ببرید به آن کارخانه آن‌ها درست بکنند، این‌طوری است دیگر، راهنمایی می‌کند دیگر، این هم راهنمایی، قرآن هم این طوری است. خب یک عده می‌گویند ما با کتاب خواندن خود می‌توانیم برسیم، عرض کردم جواب آن این است که عقل ما نمی‌تواند، بعد هم فقط مسئله این نیست مسئله این است که شما در ارتباط با علمای ربانی، ارتباط روحانی برقرار می‌کنید فقط این نیست که ما بخواهیم بفهمیم، فقط این نیست که ما بفهمیم دنیا چی است، اخرت چی است، خدا چی است؟ این‌ها را بفهمیم یک سری واژه، یک سری مفهوم بخواهد بیاید در ذهن ما بلکه ما احتیاج داریم به کسی که نور به قلب ما برساند ما احتیاج داریم یک کسی ما را بکشد بالا. شما یک کتاب می‌گیرید مدام می‌خوانید که آب این خاصیت‌ها را دارد ولی سیراب نمی‌شوید آن کسی که می‌تواند به شما آب بدهد او باید باشد، فقط اکتفا کردن به کتاب و مطالعه فقط مفاهیم را به شما می‌دهد اما آن کسی که بخواهد این مفاهیم را واقعیت آن را به شما بدهد یک کسی است که باید دارای روح بلندی باشد و معنای شفاعت این است، معنای توسل این است که او روح به شما می‌دهد او وقتی به شما درس می‌دهد همراه با درس به شما روح می‌دهد. شما گاهی موقع‌ها می‌بینید یک ‌کتاب اخلاقی می‌خوانید ولی هیچ روی شما اثر نمی‌گذارد، حال شما عوض نمی‌شود ولی می‌روید پیش یک انسان اهل دلی یک کلام به شما می‌گوید یک‌دفعه می‌بنید که اصلا منقلب می‌شوید. این همه کتاب خوانده بود در مورد ثواب نماز شب ولی هیچ وقت نماز شب نمی‌خواند رفت پیش یک عالم ربانی به او گفت پسرم نماز شب بخوان، همین کلام آن‌قدر این را تغییر داد که دیگر نماز شب او ترک نشد اگر یک شب نماز شب او هم قضا می‌شد گریه می‌کرد که چرا من مثلا دیشب نتوانستم نماز شب بخوانم هیچ وقت نماز شب رو ترک نمی‌کرد، چرا؟ چون آن کلام اثر گذاشت. (همت طلب از باطن پیران سحرخیز. حافظ) این همت دادن

    همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس        که دراز است ره مقصد و من نوسفرم [۱]

    این همت چیزی نیست که با کتاب بیاید، همت با عنایت الهی می‌آید، با عنایت ارواح پاک، ارواح روحانی، این‌ها تاثیر می‌گذارند، روح انسان را تغییر می‌دهند و در انسان ایجاد شوق می‌کنند این با کتاب خواندن به دست نمی‌آید. لذا نبی مکرم اسلام(ص) فرمود: “خُذوا العِلمَ مِن أفواهِ الرِّجال” علم را از دهان مردم بگیر، از دهان مردان الهی بگیر، یعنی برو زانو بزن بنشین او بگوید تو یاد بگیر. این اثر دارد این نفس و نفَس اثر دارد در این‌که در دل تو بنشیند در ذهن تو بنشیند جا بیفتد و در تو تأثیر بگذارد.

    خُذوا العِلمَ مِن أفواهِ الرِّجالِ” علم را از دهان مردان الهی بگیر “لَا یَغُرَّنَّکُمْ الصُّحفیّون”[۲] این روایت این کتاب‌ها شما را فریب ندهند، با کتاب خیال نکنید که می‌توانید برسید و روایات دیگری که همه تاکید می‌کند به این‌که سعی کنید بروید زانو بزنید و آن چیزی را که می‌خواهید یاد بگیرید از دهان انسان‌هایی که اهل آن هستند با کسانی باشید که “یُذَکِّرُکُمُ اللّه َ رُؤیَتُهُ”[۳] کسی که وقتی دیدید یاد خدا بیفتید با این‌ها باشید این ارتباط فیزیکی، ارتباط نزدیکی منجر می‌شود به ارتباط روحی و آن روح‌های بزرگ در روح‌های کوچک اثر می‌گذارند و این‌ها را رشد می‌دهند و بالا می‌کشند. اینکه ما بگوییم فقط خود ما با کتاب می‌رویم این‌ هم یک فریبی است که داریم خود را می‌دهیم، ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم از ارتباط با اولیاء خدا و با علمای ربانی بی‌نیاز بشویم چون این‌ها معراج هستند این‌ها نردبان هستند و رها کردن نردبان همانا و سقوط همانا. این هم جواب این شبهه،  ان‌شاءالله که قانع شده باشید.

    خداوند را قسم می‌دهیم به حق اولیاء مقربین درگاهش ما را در این دنیا در این زمان که این صحنه‌ها را می‌بینیم این انسان‌های پاک را می‌بینم که در راه خدمت به مقام‌های بالا می‌رسند این‌ها برای ما عبرت باشد و ما بتوانیم در این زمان بهترین استفاده را بکنیم و ما هم ان‌شاءالله بعد از ۱۲۰ سال به درجه شهادت برسیم. آیت‌ الله انواری می‌گفتند: من دلم می‌خواهد شهید شوم، خدا او را رحمت کند، می‌گفت: من دلم می‌خواهد شهید شوم منتهی بعد از ۱۲۰ سال، آن‌ هم در خواب. یکی بیاید یک گلوله بزند به مغز من، هیچ دردی احساس نکنم، همین ‌که خوابیدم وقتی بیدار شدم ببینم داخل بهشت هستم. ان‌شاءالله خداوند به هر صورت که خودش صلاح می‌داند ما را هم عاقبت بخیر و با شهدا محشور کند، الهی آمین.

     صل الله علی محمد و آل محمد.


    [۱] .حافظ

    [۲] . نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، جلد۱،صفحه۳۷

    [۳] . تحف‌العقول، ص۴۴