چرا فلسفه ؟ «حیرت» نقطه تحول انسان است؛ وقتی خود را میشناسد و به نقص و محدودیت خویش پی می برد، از خود میپرسد « از کجا آمده ام ،و بدنبال چه هستم ؟». چنین پنداری از «هستی » و جهانی که کرانههای آن به سادگی برای انسان پیدا نیست، عطش شناخت «منشا و چیستی وجود» را در او برمیانگیزد. فرونشاندن این میل مفرط که جان انسانهای بیدار را قرنها، تشنه «فهم حقیقت» نموده، به یاری دانشی میسر است که خردمندانه به سیر در هستی و وجود انسان میپردازد. این دانش «فلسفه» است. از این رو کانون علم و دین با برپایی «کارگروه تخصصی فلسفه» بر آن است که بستر لازم برای رشد فکری و مواجهه صحیح با مقوله «وجود و ضرورت اتصال به وجود لایتناهی» را برای اعضا این راه فراهم سازد.
ادامه نوشته »اصطلاحات فلسفه
آتئیسم : یعنی خدا ناباوری، بی خدایی به معنای نداشتن باور به وجود خدا یا خدایان باور به اینکه هیچ خدایی وجود ندارد. دلیل عقلی شان این است که شواهد تجربی برای موجودیت خدا وجود ندارد. آتئیست ها معتقد هستند که انسانها خود می توانند واضع قوانین رفتاری و اصول …
ادامه نوشته »اطلاعیه ۱: کارگروه فلسفه
بسم الله الرحمن الرحیم بدین وسیله به اطلاع کلیه اعضای کارگروه فلسفه می رساند، در روز سه شنبه مورخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ از دروس ۲۱ تا ۲۴ کتاب آموزش فلسفه آیت الله مصباح، امتحان گرفته خواهد شد.
ادامه نوشته »عقل از مشکات الهی نور میگیرد ﴿یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ﴾
اتصال عقل جزئی به عقل کل، شرط نجات انسان است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: خداوند عزوجل عقل را آفرید یعنی بدون واسطه آن را خلق فرمود. بنابراین تنها عقل آفریده بدون واسطه خداوند است و بقیه ممکنات توسط عقل آفریده شدهاند. نخستین آفریده از روحانیان استزیرا روحانیان جواهری نورانی هستند که تعلق به اجسام ندارد و لذا تمامی انوار عقلی دارای یک حقیقت اند و تفاوتی بین آنها در ماهیت و عوارض آنها نیست بلکه تفاوت به جهت شدت و ضعف و کمال و نقص در اصل نور و وجود آنهاست. از آنجاییکه جانب راست جانب قوی تر است و جانب قوی تر در ترتیب موجودات آن مرتبه ایست که پس از مرتبه حق است پس هر موجودی در زنجیره اسباب، ذاتی نزدیک به خداست بنابراین او نسبت به موجود بعدی خود طرف راست می باشد، چون قوی تر و برتر است. مراد از عرش که تکیه گاه رحمان است همانند جوهری متوسط بین عالم عقل ثابت محض (خالص) و بین عالم تغیّر و تجدد میباشد؛ خواه این متغیرات نفوس باشند و یا اجسام، خداوند عقل را از نور ذات خود که آن نور عین ذات آفریده است، زیرا روحانیان تمامی از نور ذات او خلق شده اند..
ادامه نوشته »عرفان مقربین: عشق از منظر عرفا، همان عقل دینی است
آن عقل و عشقی که عرفا معتقدند با هم تضاد دارند، همان عقل غیر دینی و عقل جزئی و دنیایی است. عقل کلی با عشق الهی هیچ مخالفتی ندارد بلکه تایید میکند، بلکه اصلاً خود آن عقل عشق است. عقل صراط مستقیم نیست بلکه عقل سراج و چراغ است و راه را به انسان نشان می دهد. انسان راه را از بیراه با عقل تشخیص می دهد اما حرکت باید از سوی انسان باشد. انسان باید به آن راهنمایی که عقل می کند عمل کند. عقل دینی است از اول تا آخر همراه سالک است، به یک معنا همان روح القدس است که در روایات آمده، یعنی عقل در مقام روح القدس، یا همان فروَهری که در تعالیم حضرت زرتشت آمده است و در شاهنامه این نور همراه هر کسی که هست او شاهِ شاهنامه است! شاهِ شاهنامه یعنی امام؛ در شاهنامه فردوسی شاه یعنی کسی که امام و خدای گونه است. فردوسی شاهنامه را از کتابهایی به نام خدای نامه در آورده است. کتابهایی که قبل از اسلام بوده و آن خدا یعنی کسی که خدای گونه است و به معنای الله نیست، بلکه به معنای کسی است که تجلی خدا است همان چیزی است که شیعه به آن امام می گوید
ادامه نوشته »