دسته: متن سخنرانی

بسمه تعالی

کلاس یقین اولیه استاد علوی مدظله‌العالی هر هفته سه شنبه ها از ساعت 17 تا 19 در حسینیه قهرودی‌ها به آدرس تهران، خیابان ولیعصر، پایین تر از میدان منیریه، خیابان فرهنگ برگزار می شود. شرکت در کلاس‌ها بدون هزینه می‌باشد.

در این کلاس‌ها، استاد علوی مدظله‌العالی با بهره گیری از تعالیم قرآن و اهل‌بیت و مطالعه در سیستم‌های عرفانی مختلف و مقایسه آن­ها مطالب بسیار پیچیده و ارزشمند را بسیار ساده و روان بیان می‌کنند.

 در سلسله کلاس‌های برگزار شده، آنچه که در هر فرد زیاد می‌شود و رشد می‌کند، یقین است. به طور کلی برنامه این است که یقین انسان‌ها زیاد شود زیرا اگر یقین انسان زیاد شود، رشد روحی او به ‌سرعت بالا می‌رود و انسانی که روحش رشد کرده و حقیقتش متجلی شده است، به سنخیت با انسان کامل یا ولی‌الله اعظم سلام‌ الله ‌علیه نزدیک می‌شود.

در این کلاس‌ها، مهم‌ترین خصلتی که در این انسان ایجاد می‌شود، یقین است. اگر یقین یک انسان زیاد شود، همه چیز ازجمله اخلاص، عمل صالح، ایمان، تقوا و … همراهش می‌آید. یقین خصلت مهمی است که در روایت نیز آمده است: اول اسلام است و بعد از اسلام، ایمان است و بعد از ایمان، یقین است و سپس می‌فرمایند: خداوند هیچ‌چیز را در بین بنی‌آدم کمتر از یقین پخش نکرده است یعنی انسان‌های نادری به مرحله یقین می‌رسند و به قدری این مسئله مهم است که هدف عبادت در ظاهر آیه قرآن این معرفی ‌شده است:

“وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ

“پروردگار خودت را عبادت کن تا به یقین برسی” بنابراین یقین اصل است.

براساس آیات قرآن یقین چهار مرحله دارد؛ یقین اولیه، علم‌الیقین، عین‌الیقین و حق‌الیقین. در هر مرحله انسان وارد دنیای جدیدی می‌شود و با هر کدام از این مراحل حیات طیبه جدیدی پیدا می‌کند یعنی در این حیات طیبه، هر بار یک زندگی و حیات جدید پیدا می‌کند که با قبلی زمین تا آسمان فرق می‌کند.

آیا انسان باید تمام آیات قرآن را بخوانند، ادیان دیگر را ببینند و اسلام‌شناس درجه یک شود تا بتواند راه درست را انتخاب کند؟

بعضی افراد گمان می‌کنند اگر بخواهند در صراط مستقیم قرار بگیرند، باید تمام آیات قرآن را بخوانند و اسلام‌شناس درجه یک شوند و تازه این کافی نیست و باید بروند ادیان دیگر را ببینند، حرف‌های مکاتب را بشنوند و جواب شُبهات را پیدا کنند و جوابش را هم پیدا کنند و بعد می‌بینند که امکان ندارد و به همین دلیل زده می­شوند و رها می­‌کنند.

در صورتی که این تفکر اشتباه است، بعضی‌ها این آیه‌ها را اشتباه ترجمه می‌کنند، از اول انقلاب آیه ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾ را اشتباه ترجمه کرده‌اند و هنوز هم که هنوز اشتباه ترجمه می‌کنند و می‌گویند به بندگان من بشارت بده، بندگان خوب من کسانی هستند که حرف‌های مختلف را می‌شنوند و بهترین حرف را انتخاب می‌کنند، لذا گفته‌اند که انسان باید همه حرف‌ها را بشنود و همه ادعاها را بشنود و بهترینش را انتخاب کند. در صورتی که این غلط است، اصلاً ترجمه آیه غلط است، تفسیرش هم غلط است. مگر انسان وقت می‌کند که برود هر قول باطلی را بشنود! مگر انسان اجازه دارد که هر حرف باطلی را بشنود!

اینجا منظور آیه قرآن از قول، قول خوب و حق و قول قرآن است؛  بعضی افراد به‌عنوان آزادی بیان و آزادی عقیده به این آیه استناد کرده‌اند، که اشتباه است حتی بسیاری از افراد فاضل به این آیه استناد می‌کردند که قرآن می‌گوید انسان باید آزاد باشد و حرف‌های مختلف را بشنود و بهترینش را انتخاب کند در صورتی که اصلاً این‌طوری نیست.

اصلا انسان نباید هر حرفی را بشنود، مگر انسان چقدر عمر کند که بخواهد برود همه مکاتب را مطالعه کند و سعی کند از بین آنها بهترین مکتب را انتخاب کند و اسم خود را محقق بگذارد.

چنین فردی محقق نیست بلکه کسی است که دارد عمرش را تلف می‌کند و اگر فردی در این مسیر بیفتد، شیطان حسابی او را بازی می‌دهد. شیطان هر روز یک بازی درست می‌کند، هر روز یک مکتب درست می‌کند، هر روز یک فرقه درست می‌کند، هر روز یک جریان درست می‌کند، انسان باید جریان حق را بشناسد!

انسان باید حق را بشناسد. احصاء باطل‌ها شدنی نیست.

 

  • متن سخنرانی‌های استاد علوی مدظله العالی: 

  • ۴۰۲/۱۲/۰۸

    ۴۰۲/۱۲/۰۸

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‌‏الله فی السموات و الارضین

    اهم موضوعات مورد بحث در این جلسه:

    * حقیقت ولایت

     *ولایت عامه تکوینی

     *مظهر ولایت

    *زمین بدون ولی خداوند نمی‌ماند

     *حکم بقاءِ بر میّت

     *تشخیص عرفان حق از باطل

     *عرفان باطل

     *عرفان حق

    *حسن ختام

    حقیقت ولایت

    حقیقت ولایت از اسامی خداوند است و اهل عرفان معتقدند و می‌گویند که اسامی خداوند برای ظهور خودشان با یک مظهری همراه هستند.

     مظاهر اسماء الهی عبارتند از؛ آن حقایق و آن موجوداتی که آن نام خداوند را آشکار و ظاهر می‌کنند. و یکی از اسامی خداوند ولی است و خداوند ولی مؤمنان است «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُ»[۱] تنها ولی حقیقی خداوند است.

    ولایت عامه تکوینی

    خب این ولایت الهی باید در عالم، سریان داشته باشد و جریان داشته باشد. ولایت به لحاظ‌های مختلف تقسیمات مختلفی دارد؛ یکی از تقسیمات ولایت را گفتند ولایت عامه تکوینیه است. ولایت عامه تکوینیه یعنی این‌که خداوند با تمام اشیاء است و هیچ چیزی نیست که خداوند با او نباشد و وجودش با حقایق و موجودات واقعی معیت قیومیه‌ای است که قوام هستی‌ اشیاء به او است.  بنابراین؛ این ولایت الهی که با همه اشیاء است باید به منزله‌ی روح برای آن اشیاء و آن حقایق و وقایع است.  یعنی ولایت به منزله روح برای عالم است، همانطور که موجودات زنده با روح زنده هستند با ولایت الهی برپا هستند و الا نابود می‌شوند و به عدم می‌پیوندند.

    مظهر ولایت

    خوب این ولایت مظهر می‌خواهد، چون ولایت به‌معنای روح است و منشأ زنده بودن است از همین‌جا می‌شود نتیجه گرفت که ولی حامل اسم ولایت الهی و مظهر اسم ولی؛ باید همیشه زنده باشد از همین‌جا است که هیچ‌وقت ولی خدا در عالم هستی مُرده نیست بلکه زنده است و ولی همیشه باید زنده باشد. و برای همین است که اولیا ممکن است غائب باشند ولی زنده هستند. غیبت آن‌ها به‌خاطر وجود نقصی است که در انسان‌ها وجود دارد و الا آن‌ها زنده هستند و حاضر هستند. آن‌ها به‌منزله روح هستند برای عالم هستی. بنابراین همیشه آن‌ها باید باشند و این روایت امیر المؤمنین در نهج‌البلاغه به این مسئله اشاره دارد:  هیچ وقت ولی‌ای از اولیای خدا معدوم نیستند، یا شاهد باشند یا حاضر باشد یا غایب باشند و غیابشان به‌خاطر اشکالی است که در ما انسان‌ها وجود دارد.

     صفات الهی دائمی است؛ مثل خود خداوند است و دائماً سریان دارد اگر نقصی است که می‌گوییم آن صفت را از خدا سلب می‌کنیم! درواقع آن سلب به اعتبار موصوف است، به اعتبار مخلوق است. به اعتبار مخلوق است که این صفت از خدا سلب می‌شود. مثلاً می گوییم خدا روزی داد و روزی نداد، خدا زنده کرد و زنده نکرد، خدا اراده کرد و خدا اراده نکرد، بسیاری از این صفات قطع شدنش ناشی از قابل است، ناشی از فاعل نیست.  یعنی خداوند به تمام موجودات دارد روزی می‌دهد، اما گاهی اوقات بعضی از موجودات به‌خاطر عدم قابلیت خودشان روزی را نمی‌گیرند و بعد می‌گویند که خدا روزی نداد و روزی این نکرد و بسیاری از این‌ها برمی‌گردد به آن قابل، به آن موجود،  نقص در فاعل نیست لطف و عنایت خداوند به تمام عالم سریان دارد. همین الان که ما این‌جا نشسته‌ایم علم الهی در این‌جا سریان دارد و خداوند فیضش هم در این‌جا سریان دارد منتها من و شما که این‌جا نشسته‌ایم قابلیت مان فرق می‌کند؛ بعضی‌ها قابلیتشان بیشتر است و بیشتر می‌گیرند و بعضی‌ها قابلیتشان کم است و کم تر می‌گیرند و بعضی‌ها اصلاً قابلیت ندارند و نمی‌گیرند. فیض الهی به‌همین شکل است، باران رحمت الهی همیشه در عوالم پایین سریان دارد، منتها قابلیت‌ها فرق می‌کند و چون قابلیت‌ها فرق می‌کند بعضی‌ها می‌گیرند و بعضی‌ها نمی‌گیرند، بعضی‌ها می‌بینند و بعضی‌ها نمی‌بینند. الان طبق آیه قرآن در و دیوار دارند ذکر خدا را می‌گویند ولی شما و ما نمی‌شنویم! چرا؟ چون گوش شنوا نداریم؛

    موسی نیست که دعوی اناالحق شنود.

    ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست [۲]

    همه دارند ذکر خدا را می‌گویند ما نمی‌شنویم و فیض الهی هم همین‌طور است، ولایت هم همین‌طور است. ولایت دارد می‌آید و همیشه یک ولی‌ای که مظهر نام خداوند است و ظاهر کننده نام ولایت الهی است همیشه باید باشد و زنده است.

    زمین بدون ولی خداوند نمی‌ماند

     برای همین است که ما معتقدیم که هیچ‌وقت امام و حجت الهی معدوم نیست و همیشه حاضر و زنده است به‌همین خاطر ما معتقدیم که امام زمان زنده است و باید زنده باشد، برای همین ما معتقدیم که امام زمان زنده است و باید زنده باشد، برای همین ما معتقدیم که اگر یک امامی از دنیا رفت بلافاصله امام بعدی به او وحی و ابلاغ می‌شود که تو ولی خدا هستی. خود آن امام می‌فهمد اگرچه از نظر مکانی باهم فاصله داشته باشند هر امامی متوجه می‌شود که امام قبلی از دنیا رفت و الان بار ولایت الهی بر دوش او افتاد. این‌ها خودشان متوجه می‌شوند، امام همیشه باید زنده باشد و برای همین است که در مرجعیت گفته‌اند که مرجع تقلید باید زنده باشد مرجع که از دنیا رفت هرچقدر هم مقامش بالا بوده باشد دیگر قابل تقلید نیست. اگر دوتا مرجع بودن یکی از آن‌ها خیلی عالم بود و خیلی باسواد و مقامش بالا بود و آن یکی شخص مقامش از آن یکی خیلی پایین‌تر بود ولی آن‌هم مرجع بود، به‌محض آن‌که آن مرجع بزرگ از دنیا رفت شما دیگر نمی‌توانید از او تقلید کنید، نباید بگویید که علم او بیشتر بود، او تقوایش بیشتر بود… نمی‌توانید این‌ها را بگویید، باید رجوع کنید به مرجع زنده.

    حکم بقاءِ بر میّت

    البته اگر مرجع زنده اجازه داد شما می‌توانید بقاءِ بر میت داشته باشید آن‌هم برای یک نسل، نمی‌توانید فرض بفرمایید مثلاً الان ما برویم از شیخ طوسی که در هزار سال پیش بوده‌است تقلید کنیم! به این شکل است که مرجع بقاء بر تقلید یعنی یک نسل، یعنی مرجع شما از دنیا رفت و مرجع بعدی اجازه داد که از او تقلید کنید و این مرجع هم از بین رفت و مرجع بعدی باز اجازه تقلید داد، فقط بر شمایی که قبلا تقلید کرده‌اید، و آن نسلی که قبلا تقلید کرده‌اند. بنابراین شما اگر از یک میت تقلید می‌کنید باید با اجازه مرجع تقلید جدید باشد، همین‌طور نیست. حتی به اجازه خودمان نمی‌توانیم مثلاً فرض بفرمایید یک مرجع دیگر فتوایش این است که شما می‌توانید از میت تقلید کنید، خب خودش از دنیا رفت، شما می‌گویید چون این گفت من می‌توانم پس از خودش هم می‌توانم تقلید کنم! نه، این‌جا نمی‌توانید تقلید کنید. باید بروید سراغ مرجع زنده و بپرسید که آیا من می‌توانم! چون از قبلی تقلید می‌کرده‌ام می‌توانم بقاء بر میت داشته باشم؟ بعد اگر او اجازه داد شما از همان مرجع تقلید که از دنیا رفته است تقلید می‌کنید.

    بنابراین مرجع تقلید همیشه باید زنده باشد. این است که شما همیشه باید توجه داشته باشید که زنده بودن و حی بودن و ارتباط زنده داشتن اولویت دارد بر آن ارتباط‌های غایبانه، ارتباط‌های غیرمحسوس این ارجعیت دارد. اگر شما مثلاً فرض بفرمایید با یک مرجعی زندگی می‌کنید با یک ولی با یک عالم ربانی زندگی می‌کنید دیگر نمی‌توانید بگویید که چون در مفاتیح‌الجنان این‌طوری نوشته‌است من می‌خواهم این‌طوری کنم، نه! اگر او گفت نه شما هم نه، اگر او گفت الان مثلاً فرض بفرمایید خدمت شما مثلاً این زیارت را نخوانید، اگر گفت الان شما زیارت شعبانیه را نخوانید، به جای آن، این را بخوانید شما باید آن را گوش کنید. در طریقت این‌طوری است باید پای را در جای قدم عالم‌ ربانی زنده‌ گذاشت. چرا، اگر دسترسی نبود آن موقع به این رساله می‌توانید عمل کنیم، اگر ما دسترسی به مرجع نداشتیم که الان از او بپرسیم، این رساله‌ها که‌ نوشته شده است این مفاتیح که نوشته شده‌ است طبق این‌ها رفتار می‌کنیم و این کتاب‌هایی که‌ نوشته شده‌است طبق این‌ها، اما وقتی دسترسی دارید آن حرفی که او می‌زند اولی و ارجح است بر این، بر این رساله، بر این کتاب‌ دعا، بر این حدیث، دقت کردید؟ به شرطی که او عالم ‌ربانی باشد. این خیلی مسئله‌ است به‌ خاطر زنده‌ بودن ولیّ و شیعه در مذهب شیعه این مسئله رعایت شده‌است به‌خاطر این‌که‌ دلیل مجادله هی التی احسن آن همین است که شما باید با یک مرجعی داشته باشید که شما را حس کند، مشکلات شما را حس کند، زندگی شما را احساس کند، با جامعه و مسائل روز جامعه آشنا باشد که بتواند شما را هدایت کند، راهنمایی کند و دلیل حکمتی آن همین است که ولایت یعنی زنده بودن، ولایت یعنی روح حیات، ولایت یعنی آن سببی که باعث می‌شود قوام عالم هستی به آن است. مسئله بسیار مهمی است که شما از هر طرف بروید به مسئله ولایت می‌رسید و مسئله ولایت خیلی مسئله بسیار مهمی است، این یک مسئله.

    تشخیص عرفان حق از باطل

     یک سوالی هم پرسیده بودند دوستان و آن این‌که شما این عرفان‌هایی که هستند را تأیید صد در صد می‌کنید یا نه؟ عرفایی که هستند، عرفایی که معروف هستند، با این‌که روش‌های آن‌ها فرق می‌کند مثلاً روش عرفای کربلا و نجف با روش عرفای سامرا فرق می‌کرده‌ است. روش شیخ انصاری با روش مرحوم قاضی طباطبایی فرق می‌کرده ‌است، این‌ها دو گونه سیروسلوک داشتند. می‌گویند کدام‌ یک از آن‌ها را تأیید می‌کنید؟ کدام ‌یک را رد می‌کنید؟ کدام درست است یا درست نیست؟ ببینید ما تقسیم‌بندی‌ای که‌ از عرفان کردیم، گفتیم عرفان دو قسم است: یک عرفان حق داریم یک عرفان باطل. هر کدام از این‌ها باز خود دو قسم هستند؛ یعنی عرفان حق دو قسم است، عرفان باطل‌ هم دو قسم است. اگر عمودی نگاه کنید عرفان دو قسم است یک عرفان حق که به طرف بالا است و یکی عرفان باطل‌ که‌ به‌طرف جهنم است. عرفان حق به‌طرف بهشت است و عرفان باطل به‌طرف جهنم است. عرفان باطل چه است؟

    عرفان باطل

    عرفان باطل آن عرفانی است که اشخاص و عرفا و مدعیان آن به‌طرف خود می‌خوانند و پایین‌ترین و نازل‌ترین و پست‌ترین آن، عرفان شیطانی است. شیطان‌پرست‌ها هم یک عرفانی دارند برای خود، این پست‌ترین نوع عرفان است که خطرناک‌ترین است که به آن می‌گوییم عرفان شیطانی. اما عرفان‌های دیگر هستند مثل عرفان شیطانی نیستند ولی در واقع عرفان شیطانی هستند. عرفایی که ادعا می‌کنند و به خود می‌خوانند مثل همین عرفان حلقه و عرفان اُشو و نمی‌دانم همین عرفان‌های جریان عرفانی. این‌ها باطل هستند چرا؟ این‌ها شیطانی هستند چون به خود می‌خوانند، نشانه مهم آن این است که به خود می‌خوانند، نشانه‌های دیگری هم دارند ولی اصل یک نشانه مهم آن این است.

    عرفان حق

     عرفان حق چه عرفانی است؟ عرفان حق عرفانی است که به خود نمی‌خوانند بلکه به اولیاء خدا، می‌گویند بروید سراغ اولیاء الله و اولیاء الله را پیش می‌گیرند حتی اگر خود او هم ولی ‌خدا باشد باز به خود نمی‌خواند بلکه به اولیاء می‌خواند، دعوت به اولیاء می‌کنند به خدا و اولیاء می‌خوانند این‌ها عرفان حق هستند مثل همین عرفان‌هایی که عرض کردم، مثل عرفان بحرالعلوم مثل عرفان قاضی طباطبایی مثل عرفان شیخ انصاری مثل عرفان مرحوم شاه‌آبادی که استاد عرفان حضرت امام بود مثل عرفان‌ مولوی یا حافظ همین‌ عرفان‌هایی که ما داریم این‌ها معمولاً این‌طوری هستند، این‌ها همیشه حرف از این می‌زنند که وصل بشوید به پیران طریقت، به سلسله اولیاء، صحبت آن‌ها این است. این‌ها عرفان حق است، ملاک آن هم همین‌ است و ملاک دیگری ندارد. مثلاً اگر بعضی‌ها می‌گویند ملاک آن این است که آن‌ها مثلاً می‌گویند که شراب و این‌ها، این‌ها نمی‌گویند شراب، منتهی شراب این‌ها شراب بهشتی است پس به این ملاک‌ها نیست ملاک اصلی آن‌ها همین است. عرفان حق به طرف ولایت الهی می‌خواند، عرفان باطل به ‌طرف ولایت نفسانی می‌خواند، این مهم‌ترین نشانه است، و هر کسی شما را به طرف عرفان ولایت اولیاء خدا می‌خواند این عرفان حق است اما عرفان حق هم درجه دارد. همان‌ طور که عرفان باطل که به طرف جهنم می‌برد پایین پایین آن شیطان ‌پرستی بود و بالای آن حالا شیطان‌ پرست که نبود ولی بالاخره نوعی به شیطان می‌خواند، عرفان حق هم همین‌طور است به خدا می‌خواند منتهی درجه دارد، یک عرفانی است که ناب است، در اوج است و آن عرفان امام زمان(ع) است که ما به آن دسترسی نداریم و امیدواریم که در زمان ظهور به آن عرفان دسترسی پیدا کنیم. آن عرفان امام زمان است که نزد امام زمان است و عرفان ناب‌ محمدی است. مادون این عرفان، عرفان همین عرفا است که می‌بینید با هم اختلاف دارند یعنی مثلاً شما سیروسلوک مرحوم بحرالعلوم را می‌بینید یک سیروسلوک داشته است، عرفان مثلاً سیروسلوک مرحوم قاضی را می‌بینید این‌ها یک‌طور داشتند، بعضی جاها هم با هم اختلاف دارند، گاهی موقع‌ها بعضی وقت‌ها هم‌دیگر را تکفیر هم کردند همین عرفان حق، گاهی موقع‌ها مثلاً گفتند: تکفیر کردند او کافر است، او کافر است، این کارها را کردند اشتباهات هم دارند یعنی گاهی موقع‌ها اشتباهات آن‌ها به این‌جا هم می‌رسد ولی چون همه به‌ طرف ولایت الهی می‌خوانند، به‌طرف خدا می‌خوانند این‌ها عرفان‌های حق هستند ولی خب اشتباه هم دارند، اشکال هم دارند. من خود مثلاً دیدم، یک عارفی را دیدم عارف خوب و بزرگی هم بود معروف هم بود خیلی عالی هم بود، اسم او را هم نمی‌آورم ولی دیدم یک عارف بسیار بزرگ‌تر از خود را که از او به نظر من خیلی بالاتر بود، خیلی جلوتر بود را دیدم که می‌گوید آقا این کافر است، اشتباه می‌کنند، آن‌ها اشتباه می‌کنند ان‌شاءالله تا زمان امام، ظهور امام زمان این اختلاف‌ها برطرف بشود مثل فقه است دیگر، فقها با هم اختلاف دارند. یک فقیه می‌گوید که نماز جمعه واجب است، یک فقیه می‌گوید نماز جمعه حرام است، یک فقیه می‌گوید نماز جمعه تأخیری است، یکی می‌گوید نمازجمعه تأخیری است با اولویت به نماز جمعه، یکی می‌گوید که نماز جمعه واجب است با احتیاط، باید نماز را بلند بخوانید، یک عده می‌گویند که نه مستحب است بدون خواندن، ببینید پنج یا شش تا نظر در مورد نماز جمعه بین علما است. همه با هم اختلاف دارند.

    حسن ختام

     این اختلاف‌ها هیچ اشکالی ندارد ما باید به مرجع خود نگاه کنیم. بنابراین بین عرفا هم اختلاف است و شما ناراحت نشوید، نترسید از این‌که مثلاً فرض بفرمایید یک عارفی در عرفان حق، با یک عارف دیگر که او هم در عرفان حق است با هم اختلاف دارند بگویید آقا مثلاً چرا این‌طوری است؟ هیچ مشکلی نمی‌کند چون تا زمانی که دسترسی به آن ولیّ اعظم خداوند نباشد این اختلاف‌ها است ان‌شاءالله ایشان که بیاید این اختلاف‌ها برطرف می‌شود. این هم یک سوالی بود پرسیده بودند من خدمت شما عرض کنم ان‌شاءالله که با زبان الکن خود توانسته باشم مطلب را گفته باشم.


    [۱] . آیه ۹ سوره شوری

    [۲] . مولوی

  • تعریف سنخیت

    تعریف سنخیت

    ۱/۱۲/۴۰۲

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‏ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه ‏الله فی السموات و الارضین

    اهم سرفصل موضوعات این جلسه؛

    • مقدمه

    • تعریف سنخیت

    • اولیاء خداوند واسطه‌های فیض هستند

    • اثر ولایت

    • فرق بین گوش دادن و گوشِ‌دل دادن

    • اعتقادات اولین اصل است

    * ارتباط روحی

    * تاثیر صلوات بر اجابت دعا

    * دو رکن بسیار مهم در حکمت ناب شیعی

    * رسوم در سیروسلوک

    * حسن ختام جلسه

    مقدمه

     در معنای ولایت؛ مفهوم محبت، مفهوم معرفت، مفهوم وابستگی و تقرب و شباهت و سنخیت نهفته شده‌است.

    تعریف سنخیت

    خب حالا برای این‌که ولایت الهی در وجود ما سریان پیدا کند و ما بتوانیم یک آینده خوب و یک سرنوشت خوب برای خودمان رقم بزنیم چه باید بکنیم! و بحث سنخیت و شباهت روحانی را مطرح کردیم بله مهم‌ترین مسئله در ولایت تشبه و ارتباط روحانی با اولیای خدا است هرکسی به سهم خودش و ظرفیت خودش باید سعی کند ولایت الهی را در وجود خودش جاری کند. این ولایت الهی وقتی اتفاق بیفتد و ما در تحت ظل‌اولیای خدا قرار بگیریم ولایت الهی از وجود مقدس و مبارک آن‌ها در وجود ما سریان پیدا می‌کند و مسئله شباهت و سنخیت یعنی همین. به‌عنوان مثال؛ زمانی که شما می‌خواهید یک حجم  آب بسیار زیادی را در یک ظرف کوچکی قرار دهید باید یک وسیله‌ای به‌نام قیف درست کنید که سر آن پهن است و انتهایش باریک است و بدین وسیله بدون این‌که آب‌ها هدر بروند با این قیف، درون ظرف آب بریزید. این قیف دو قسمت دارد یک قسمت که پهن و باز است که با حجم آب سنخیت دارد و یک قسمت که باریک است و با ظرف دیگر سنخیت دارد. که این همان معنای سنخیت است یعنی تا بین دو چیز یک نوع رابطه‌ای نباشد آن دو چیز به‌هم وصل نمی‌شوند. مانند پیچ و مهره اگر این دو باهم سنخیت نداشته باشند پیچ داخل مهره قرار نمی‌گیرد.  سنخیت یعنی ارتباط و شباهتی باید برقرار شود که براساس آن سنخیت، ارتباط برقرار شود.

    بنابراین سنخیت یعنی؛ ارتباط و شباهتی که بتواند جریان فیض را برساند، جریان فیض از سمت خداوند حرکت می‌کند. بدیهی است ما در مقابل آن فیض و تجلی عظیم الهی که در عوالم بالا از عرش حرکت کرده و به سمت ما می‌آید، خیلی طبیعی است که ما ظرفیت و گنجایش آن فیض را نداریم! آن فیض بی‌نهایت است.

    اولیاء خداوند واسطه‌های فیض هستند

    ‌خداوند در مورد فیض می‌فرماید: وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَهٌ [1]این فیض الهی مانند خود خداوند یک جریانی واحد و بسیطی است، بی‌نهایت است ما نمی‌توانیم بلافاصله از آن فیض بهره گیریم، هر کسی در حد ظرفیت خودش می‌خواهد برای‌اینکه این فیض برقرار شود باید یک رابطه هایی و واسطه‌هایی باشند که این فیض را بگیرند، آماده کنند و به حد ظرفیت ما، به ما برسانند.

    این واسطه‌ها اولیای خداوند هستند. به قول معروف کاتالیزور هستند. قـالَ الصّـادِقُ علیه السلام: ما کَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الْعِبادَ بِکُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ  پیغمبر به‌اندازه‌ی عقل خودش با همه مردم صحبت نکرد، چون گنجایش نداشتند! وظیفه پیامبر این بود که آن مطالبی که از مِن‌ لَدُن‌ حَکِیم‌ٍ عَلِیم‌ٍ از خداوند، از آن عالم بالا می‌گرفت آن‌ها را می‌آورد و به حد ظرفیت انسان‌ها می‌رساند و طوری می‌گفت که آن‌ها متوجه شوند. بهر طفل نو پدر تی‌تی کند.

    گرچه عقلش هندسهٔ گیتی کند. [۲]

     آن حقایق و آن مطالب عالی را پایین می‌آورد و نازل می‌کرد همان‌طور که خود قرآن نازل می‌شد، پیامبر هم همین کار را می‌کرد، پیامبر نازل می‌کرد و می‌آورد پایین و در حد گنجایش دیگران با آن‌ها صحبت می‌کرد و به‌همین خاطر فرمودند: هیچ‌وقت پیامبر به‌اندازه‌ی عقل خودش با مردم صحبت نمی‌کرد! چون‌که هیچ‌کس نمی‌توانست درک کند. در جای دیگر فرموده‌اند: اِنّا مَعـاشِرَ الاَْنْبِـیاءِ اُمِرْنا اَنْ نُکَلّـِمَ النّاسَ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِمْ ما پیامبران موظف هستیم با مردم به‌اندازه‌ی عقلشان صحبت کنیم. این می‌شود رابطه فیض؛ یعنی اگر شما سنخیتی ایجاد کنید، او فیض را می‌گیرد و به حد شما به شما می‌دهد.

    اثر ولایت

     در جلسه قبل درمورد ولایت های کاذب و دروغین و حقیقی صحبت کردیم. این ولایت چه اثری دارد! ما از اثرش باید متوجه شویم که این شخص از اولیای خدا است یا نیست! نشانه‌های اولیای خدا چیست؟ گفتیم اولین قدم برای این‌که این شخص را که با او ارتباط برقرار کرده‌ایم و او را به‌عنوان ولی خودمان؛ یعنی  در حد استاد، در حد معلم، در حد مرجع تقلید، در حد ولی فقیه، در حد پیر و یا در هر عنوانی ما آن شخص را انتخاب کرده‌ایم؛ آثاری دارد، علائمی دارد که ما باید با آن علایم، آن‌ها را بشناسیم.

     گفتیم برای آن‌که این ولایت حقیقی باشد؛ در درجه اول مطالب و آموزه‌های او باید با عقل و شرع تطبیق کند، این یک کار اولیه است. یعنی شما نباید وقتی‌که می‌خواهید بروید پای درس یک شخص بنشینید اول بگویید چقدر قشنگ صحبت می‌کند! نه، نباید این را بگویید، به خوب صحبت کردن نباید باشد‌.

     فرق بین گوش دادن و گوشِ‌دل دادن

    قال جواد الائمه (علیه السلام): مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ إِنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ. یعنی چی؟ یعنی هر کسی دارد گوش دل می‌دهد به صحبت یک گوینده، گوش دل دادن یعنی همین‌که می‌نشینید و با دقت گوش می‌دهید،یک زمانی هست یک شخصی دارد صحبت می‌کند و شما متوجه می‌شوید چه می‌گوید، می‌شنوید چه می‌گوید ولی فقط می‌شنوید صدایش به گوشت می‌خورد، اما یک موقع است گوش می‌کنید یعنی دقت می‌کنید. می‌فرماید: به این می‌گویند أَصْغی یعنی گوش دل دادن. مَنْ أَصْغی (نه اینکه مَنْ سَمِعَ) مَنْ أَصْغی یعنی کسی که گوش دل داد إِلی ناطِق به یک گوینده گوش داد، بداند که دارد او را می‌پرستد. هر وقت شما گوش دل بدهید به سخن یک گوینده دارید او را می‌پرستید! اگر او از طرف خدا صحبت می‌کند؛ شما دارید خدا را می‌پرستید و اگر دارد از روی هوای نفس صحبت می‌کند شما دارید شیطان را می‌پرستید! این خیل مسئله مهمی است گوش دل دادن یعنی همین‌که شما می‌گویید من هر چه به او می‌گویم گوش نمی‌کند! او گوش می‌کند ولی عمل نمی‌کند، این عمل کردن یعنی گوش کردن. یعنی شما مطلبی را با گوش دل بشنوید برای عمل کردن. باید مواظب باشید پای صحبت و حرف هر کسی ننشینید این‌جا شما باید ببینید که او چه چیزی دارد می‌گوید، این‌جا است که باید عقل و شرع را میزان قرار دهید. حرف‌های هرکسی که صحبت می‌کند را باید با عقل و شرع آن را تطبیق دهید، چگونه؟! صحبت‌های او را با علمای دیگر، با صاحب‌نظران مطرح کنید که فلان شخص انسان مورد تأییدی است! و این حرف‌هایی که می‌زند درست است یا نه؟! اگر دیدید کسانی که اهل هستند؛ یک نفر دونفر تا پنج نفر او را تأیید کردند تازه این مرحله اول است، اگر خوش‌تان آمد و حرف‌هایش به دلتان نشست یک سنخیتی وجود دارد ولی هنوز معلوم نیست که این سنخیت یک سنخیت حقیقی باشد، ممکن است سنخیت کاذب باشد. لذا باید در طول یک مدت تا رسیدن به یقین اولیه آن شخص و مطالبش را مرتب بررسی کنید و همین‌طوری عاشق یک نفر نشوید که چقدر قشنگ صحبت می‌کند! چقدر خوش بیان است! همان مسائل هفته گذشته که عنوان شد به این‌ها نباید توجه کرد چون ممکن است کاذب باشد. زمانی‌که مرحله اول رسید سنخیت بین شما و آن ناطق گوینده ایجاد می‌شود و اگر او جزء اولیای خدا باشد این سنخیت به نفع شما است و شما را می‌برد بالا و فیض الهی نازل می‌شود. آثارش چیست؟ اولین اثرش این است که بینش شما را، فکر شما را تغییر می‌دهد و اصلاح می‌کند، عقاید شما را اصلاح می‌کند، تفکر شما را اصلاح می‌کند، این اولین قدم در نزدیکی با اولیای خدا است.

    اعتقادات اولین اصل است

    لذا ائمه ما و مریدانشان و شیعیان همیشه قرار داشتند که بیایند خدمت ائمه و عقاید خودشان را ابراز کنند؛ که ما این اعتقاد را داریم آیا درست است یا غلط! اعتقادات اولین اصل و به قول مهندسین امروزی فونداسیون است، زیربنا است، آن پایه‌های اولیه است؛ اگر پایه‌های اولیه محکم باشد شما بسازید و بروید بالا نه زلزله، نه سیل، نه طوفان هیچی به آن آسیب  نمی‌زند. هرچه زیربنا محکم‌تر باشد آینده شما امیدوارتر و نوربخش‌تر است. اما اگر فقط به‌خاطر مسائل ظاهری که زیبا صحبت می‌کند! از چه کسی تأییدیه دارد و صرف این‌ها باشد و مطالب را با عقل و علم و مباحثه و مطرح کردن و بررسی کردن روی آن کار نکنید، ممکن است بعد یک مدتی این عقاید شما دچار شک‌وتردید شود و این بنایی که ساخته‌اید با کوچک‌ترین زلزله فرو بریزد و خدایی نکرده گمراه شوید.

     بنابراین اولین قدم این است که آن ولی خدا عقاید شما رو درست کنند، اولیاءالله باید عقاید شما را محکم کنند و بینش شما را یک بینش صحیحی کنند.  

    ویکتورهوگو در آن کتاب بینوایان یک قسمتی دارد که خیلی جالب است؛ آن‌جایی که رئیس کلیسا آن دزد را از دست پلیس نجات می‌دهد و آن دزد تحت تأثیر بزرگواری و گذشت روح آن مرد عابد منقلب می‌شود و از یک انسان بی‌بندوبار و دزد و… دست برمی‌دارد و تحت تأثیر روح او قرار می‌گیرد و آن شخص دزد گفت که این کشیش *روح من را خرید*

    از این موارد زیاد است؛ شخصی که از دیوار داشت می‌رفت بالا برای دزدی، دید یک ‌نفر با یک صدای حزن‌ انگیزی دارد قرآن می‌خواند، گوش کرد این آیه را می‌خواند که ” أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ. سوره حدید،آیه۱۶” آیا وقت این نرسیده است که انسان‌های مومن، کسانی‌که به خدا ایمان دارند قلب آن‌ها نرم بشود؟ این همان بالای دیوار که داشت برای دزدی می‌رفت این آیه را که شنید قلب او لرزید، همان‌جا گفت: خدایا چرا؟ وقت آن رسیده است! آمد پایین و رفت یک عارف بزرگ شد. از این‌ها زیاد هستند، افرادی که داستان‌های ابراهیم اطحم را نقل کردند، کسان دیگر را نقل کردند، کسانی که این‌طوری بودند زیاد نقل می‌کردند، منتهی این یکی که من عرض کردم جمله آن خیلی جالب است! به او می‌گویند چه شد که تو این‌طوری شدی؟ آن‌طوری بودی این‌طوری شدی؟ می‌گوید یک کشیش، یک کشیش معنوی، *روح من را خرید* این روح من را خرید این خیلی مهم است.

    کیست مولا آن‌که آزادت کند         بند رقّیّت زپایت بر کند    [3]

    کسی که بتواند جهان بینی شما را تغییر بدهد، فکر شما را تغییر بدهد، بینش جدیدی به شما بدهد، دنیا را خوب ببینید، درست ببینید، واقع‌بین باشید، به حقایق برسید، این شخص می‌تواند نشانه اول یک ولی ‌خدا باشد به شرطی که یک جهان‌بینی مطابق با واقع، یک یقین مطابق با واقع را در ذهن شما ایجاد کند، این اولین قدم آن است.

    ارتباط روحی

     بعد قدم‌های بعدی آن چه هست؟ فرض اگر این‌طوری بشود ارتباط روحی بین شما برقرار می‌شود. ارتباط روحی یعنی چه؟ یعنی این‌که دعای شما در حق او و دعای او در حق شما اثر می‌گذارد، این نشان‌دهنده این است که ارتباط روحی برقرار شده است. ارتباط روحی، اگر خواستید ببینید که با یکی از اولیاء خدا ارتباط دارید یا نه، یکی از ملاک‌های آن همین است که به او التماس دعا بگویید، هم شما برای او دعا کنید هم او برای شما دعا کند. این ارتباط دوطرفه، نه ارتباط یک‌طرفه، ارتباط دوطرفه در اسلام به آن می‌گویند توسل و شفاعت که ما دنبال این هستیم که این ارتباط روحی را با معصومین علیهم‌السلام در دعای توسل ایجاد کنیم. ما به آن‌ها توسل می‌کنیم و آن‌ها برای ما شفاعت می‌کنند، این می‌شود ارتباط دوطرفه. شما برای آن‌ها دعا می‌کنید، چه‌طوری دعا می‌کنید؟ دعای شما این است: “اللهم‌ صل‌ علی‌ محمد و آل‌ محمد”

    تاثیر صلوات بر اجابت دعا

     این‌هایی که دنبال ذکر هستند می‌گویند بهترین ذکر چه هست؟ بهترین دعا چه هست؟ بهترین دعا همین است، هیچ یعنی هیچ دعایی به عظمت صلوات نیست، چرا؟ چون صلوات دعایی است که قبل از این‌که شما این دعا را کنید خدا وعده داده است که این دعا مستجاب است. برای همین هم در روایات داریم هم در سیره داریم هم در صحیفه‌ سجادیه داریم و هم در ادعیه معصومین داریم و هم بزرگان فرمودند: هر وقت می‌خواهید دعا کنید اول آن صلوات بعد از آن هم صلوات، یکی از آداب دعا این است. به‌خاطر این‌که وقتی دو تا دعا را خدا اول برآورده می‌کند آخر هم برآورده می‌کند این وسط اگر شما دعایی کنید حتماً برآورده می‌شود ان‌شاءالله. این است که تا‌کید کردند، این یعنی شما دارید برای محمّد و آل ‌محمّد دعا می‌کنید. شما می‌گویید مگر آن‌ها به دعای ما احتیاج دارند؟ بله! آن‌ها تا بی نهایت دارند می‌روند بالا، البته ما بیشتر احتیاج داریم ما وقتی برای آن‌ها دعا می‌کنیم، ادب الهی که آن‌ها دارند باعث می‌شود آن‌ها هم برای ما دعا کنند، بنابراین این دعا در واقع به خود ما برمی‌گردد ولی همین در شادی آن‌ها در عظمت روح آن‌ها در رشد روح آن‌ها در بالا رفتن آن‌ها در عالم اسماء و صفات که بی‌نهایت است اثر می‌گذارد. بنابراین شما برای اولیاء ‌خدا دعا می‌کنید بعد آن‌ها هم برای شما دعا می‌کنند و این دعا مستجاب می‌شود چون آن‌ها بالا هستند و این است که یک ارتباط دوطرفه باید بین ما با اولیاء خدا برقرار شود؛ که از طرف ما به آن می‌گوییم توسل، که آن‌ها را وسیله قرار می دهیم و از طرف آن‌ها می‌شود؛ شفاعت.

    دو رکن بسیار مهم در حکمت ناب شیعی

     در حکمت ناب شیعه و جهان‌بینی اسلامی این دوتا مسئله توسل و شفاعت دو رکن بسیار مهم است که ما همیشه باید این را توجه داشته باشیم و این‌طوری ارتباط برقرار می‌شود و ارتباط روحی هم همین‌طور است، با اولیاء دیگر هم همین‌طور.

    رسوم در سیروسلوک

     لذا کسانی که می‌خواهند سیروسلوک کنند حتماً این را داشته باشند، رسم ما این است یک کار اخلاقی خوب است که شب‌ها قبل از خواب با اساتید خود، با اولیاء خود با ارواح اساتید خود و ارواح اولیاء خود، پیرِ خود، معلمین خود ارتباط برقرار می‌کنیم و بعد با ارواح پیامبران، اولیاء، انبیاء‌، رسل و محمّد و آل ‌محمّد ارتباط برقرار می‌کنیم، برای آن‌ها دعا می‌کنیم و بعد که برای آن‌ها دعا کردیم، برای آن‌ها صلوات فرستادیم، این کارها را کردیم و یک ارتباط با آن‌ها برقرار کردیم بعد از آن برای شاگردای خود دعا می‌کنیم که اثر داشته باشد که خداوند به این‌ها هم توفیق بدهد و اثر داشته باشد. این قبل از خوابیدن خیلی اثر خوبی دارد در ارتباط برقرار کردن و قبل از خواب شب خصوصاً، انسان اگر غذای حرام نخورده باشد، در این جشن‌ها شرکت نکرده باشد، تا خرخره پر نکرده باشد که خواب پریشان ببیند، بخواهد آرام بخوابد این کار خیلی اثر دارد. چون می‌دانید که طبق آیه قرآن وقتی شما می‌خوابید، روح شما را خداوند قبض می‌کند. “اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا.” [۴]خداوند نفس شما را قبض می‌کند، این نفس شما می‌رود در عالم الهی، کجا؟ می‌رود در عالم الهی، این عالم الهی خب خیلی وسیع است، کدام قسمت می‌رود؟ اگر قبل از آن برای اولیاء خدا، برای انبیا، برای مرسلین، برای ملائکه مقربین، برای آن‌ها صلوات بفرستید برای آن‌ها درود بفرستید احتمال این‌که شما بروید در عالم آن‌ها در عالم خواب، روح شما آن‌جا برود احتمال آن می‌رود بالا.

    این است که ما از پیر خود و از استاد خود این را یاد گرفتیم مباحث عرفانی و مباحث شیرین معنوی را همیشه قبل از خواب مطرح می‌کردند که ما وقتی می‌رویم در عالم خواب با این ذخیره و با این سرمایه برویم، چرا؟ چون عالم خواب عالمی است که روح از بدن می‌آید بیرون و می‌رود به عوالم بالا، چه خوب است که انسان قبل از خواب لقمه حلال بخورد، کم‌خوری کند، پرخوری نکند، غذاهای خیلی چرب نخورد و از آن مهم‌تر این است که وضو بگیرد، دو رکعت نماز بخواند و یک ارتباطی برقرار کند و بعد بخوابد، این اثر خیلی خوبی دارد. کار پیامبراکرم(ص) همین بود، هر روز از اصحاب می‌پرسید: هَل مِن مُبشِّرات؟ می‌گفتند: مبشرات چه هست؟ می‌گفت: کسی خواب خوبی دیده است بیاید برای ما بگوید؟ تربیت می‌کردند که چشم‌های باطن باز بشود، این‌که پیغمبر مرده زنده کند یا مثلاً خبر از این بدهد که فلان شتر کجاست؟ یا خبر از غیب بدهد، این‌ها همه خوب است ولی هیچ‌کاری مثل این نبوده است، غصه آن‌ها، همّ پیامبر این بوده‌است که این‌طوری تربیت کند. تربیت کند مثل عرض می‌شود خدمت شما حارث‌ابن زید یا حارث‌ابن نعمان که آن داستان که

     گفت پیغمبر صباحی زید را       کیف اصبحت! ای رفیق باصفا  [5]

    که از او پرسید: کیف اصبحت! ای رفیق باوفا! به او گفت: کیف اصبحت! گفت: اصبحت علی الیقین. گفت: یا رسول‌الله! من با یقین صبح کردم. گفت: علامت یقین تو چیست؟ علامت حقیقت یقین تو چه هست؟ عرض کرد که من بهشت را می‌بینم، جهنم را می‌بینم و چیزهایی را دارم می‌بینم و این‌ها. بعد پیغمبر فرمود که حال خود را حفظ کن، داستان آن طولانی است. این کار پیامبر این بود که این‌ها را این‌طوری تربیت کند، تربیت کند انسان‌ها را که چشم باطن آن‌ها باز شود، این معجزه پیامبر بود و این به اصطلاح اهمیت داشت و پیغمبر می‌خواست همه این‌طوری بشوند. می‌پرسید که: هل من مبشرات؟ کسی خوابی دیده‌است؟ خواب خوبی دیده است بیاید بگوید تا من بگویم این خواب چه هست؟ حالا نریزید سر من، شروع کنید خواب‌های آشفته و از این‌ها بگویید! من تعبیر کننده خواب نیستم، بلد هم نیستم و تعبیر هم نمی‌کنم. لطفاً از خواب خود برای من نگویید تو را به خدا، نه پیامک بدهید، نه تلفن بزنید، هیچ‌ وقت برای من خواب تعریف نکنید. هر وقت خواب دیدید هر خوابی دیدید صلوات بفرستید و از خدا بخواهید که تعبیر به خیر کند، اگر بد بود صدقه بدهید اگر هم خوب بود که دعا کنید که ان‌شاءالله به وقوع بپیوندد و برای کسی هم تعریف نکنید و زیاد هم دنبال خواب دیدن نباشید خصوصاً کسانی که مرحله علم‌الیقین را طی نکردند به خواب‌های خود اهمیت ندهند، خواب خوب است ولی برای کسانی که به آن مرحله رسیدند.

    حسن ختام جلسه

     خب بنابراین این ارتباط روحی با اولیاء خیلی نقش بسیار مهمی دارد پس سنخیت یعنی ایجاد ارتباط روحی با اولیاء و ما در ولایت باید دنبال این باشیم. قدم اول عمل به مقتضای آن‌ها است، حالت آن‌ها، تا آن‌جا که می‌توانید شبیه آن‌‌ها باشید، در خانه خود یک عبا تهیه کنید موقع نماز عبا روی دوش خود بیاندازید هیچ اشکالی ندارد، عمامه هم ببندید اشکال ندارد، دقت فرمودید! می‌خواهم بگویم که، نمی‌خواهم بگویم حالا این کار را بکنید، می‌خواهم بگویم که حتی این شباهت را هم دقت کنید. مثل آن‌ها وضو بگیرید، مثل آن‌ها نماز بخوانید، مثل آن‌ها غذا بخورید، مثل آن‌ها چه‌کار کنید. ما با اساتید خود که بودیم خصوصاً با استاد عرفان خود گاهی موقع‌ها یک کارهایی را می‌دیدیم که مثلاً برحسب روایت نیست، ولی او آن را انجام می‌داد. به ما فرمودند که: شما مثل من انجام بدهید، چرا؟ به‌خاطر این‌که این نوع ارتباط مهم است، تا زمانی که مجتهد بشوید و بتوانید طبق روایات از روایات حقیقت را بکشید بیرون، بنابراین مثلاً ما یک چیزهایی را می‌بینیم که رسم است بین بعضی‌ از آقایان بعضی از افراد اهل سیروسلوک، برنامه‌های خاص خود را دارند مثلاً شما رساله سیروسلوک بحرالعلوم را شاید خوانده باشید، دیده باشید که این بزرگان یا بعضی از بزرگان حالا آن‌هایی که شما می‌شناسید مرحوم قاضی، نخودکی و …. بعضی از اولیاء این‌ها دستورالعمل‌هایی داشتند که الان در دست جوان‌ها می‌بینیم بعضی موقع‌ها، این‌ها با همه هم فرق می‌کرده‌ است یکی از آن یک سطر داشته است یکی یک‌طور می‌خوانده است، یکی یک ذکر دیگر می‌گفته است و دیگری یک ذکر دیگری می‌گفته است، هر کسی یک حالی داشته است، بستگی به آن مقام آن‌ها و بستگی به حال آن‌ها داشته است و هر کدام یک روشی داشتند. شاگردان برای این‌که بتوانند به آن‌ها وصل بشوند، ارتباط روحی برقرار کنند سعی می‌کردند مثل همان‌ها رفتار کنند، دقت کردید؟ نمی‌گفت که حالا چون فلان عالم دیگر ذکر یونسیه گفته است، نتیجه گرفته است پس من هم ذکر یونسیه بگیرم نتیجه بگیرم، نه نه نه! همین که استاد تو دارد انجام می‌دهد با این برو جلو، با این برو جلو، چرا؟ چون بتوانی ارتباط روحی برقرار کنی فیض را از این بگیری چون الان خدا این را سر راه تو قرار داده است و تو باید از این فیض بگیری، تو این را باید ولیّ خود قرار بدهی، نمی‌خواهد بروی دنبال، چرا در اسلام امام باید زنده باشد؟ چرا مرجع تقلید باید زنده باشد؟ به مرجع مرده نمی‌شود تقلید کرد؟ این‌ها به‌خاطر همین است، نقش وجودی زنده‌ی، حیّ‌ای که در دسترس است خیلی بیشتر از آن است که در دسترس نیست. ممکن است مثلاً مرجع دویست سال پیش مقدس اردبیلی بوده باشد که در او شبهه عصمت می‌رفته است، معصوم بوده است، می‌گفتند اصلاً معصوم است ولی الان مرجع زنده را باید تقلید کنیم، که این چرا؟ چون این حالا معصوم هم نیست ولی این دارد به تو فیض می‌رساند، این خیلی مهم است که فیض را از زنده بگیریم، این‌که گفتند “خذوا العلم من افواه الرجال”[۶] درس را از دهان عالم بگیرید نه از کتاب، نه از ضبط صوت نه از اینترنت، بروید حضور داشته باشید. باید برای گرفتن فیض تا آن‌جایی که می‌شود نزدیک شد، نزدیک شد نزدیک تا آن‌جایی که امکان دارد، هر چه بیشتر بهتر، تا بتوانید آن ارتباط را بگیرید و آن ارتباط روحی بسیار مهم است و در این‌که سنخیت ایجاد کند و نشانه سنخیت است، هم نشانه سنخیت است وقتی شما ارتباط روحی برقرار می‌کنید هم این نشان‌ دهنده این است که سنخیت بین شما است و هم این که هرچه بیشتر ارتباط بگیرید سنخیت هم بیشتر می‌شود. بنابراین ما دعا می‌کنیم “اللهم ارنی الطلعه الرشیده والغره الحمیده و اکحل ناظری بنظره منی الیه. دعای ندبه”

    خداوند ان‌شاءلله توفیق رویت با معرفت را به همه ما عنایت بفرماید با صلوات بر محمّدوآل‌محمّد.


    [۱] . سوره قمر آیه ۵۰

    [۲] . مثنوی مولانا

    [۳] . (مولوی)

    [۴] . سوره زمر،آیه۴۲”

    [۵] . مولوی

    [۶] . بحارالانوار ج۲ص۱۰۵

  • تقسیمات ولایت

    تقسیمات ولایت

    تقسیمات ولایت

    به نام خدا

    سخنرانی استاد علوی

    لازم است سالکین محترم پس از مشاهده ویدیو ها، پاسخ سوالات مطروحه را به مسئولین مشخص شده ارائه نمایند. همچنین در بخش نظرات این صفحه می توانید شبهات و سوالات پیش آمده را مطرح نمایید تا از طرف اعضا و استاد پاسخ مناسب ارائه گردد.

    خواهشمند است باتوجه به محتوای تدریس شده در کلیپ به سؤالات ذیل پاسخ داده و حداکثر تا ۲۴ ساعت به مسئولین اجرایی کانون تحویل دهید.
    ۱- بنظر شما مهم‌ترین موضوعاتی که در سخنرانی استاد(دامت‌توفیقاته) مطرح گردید چه بود؟
    ۲- کدام جمله یا مطلب ازنظر شما در سخنرانی قابل‌توجه بود؟
    ۳- بنظر شما کدام مطلب در سخنرانی و موضوعات مبهم و نارسا بود؟
    ۴- اگر سؤال یا پیشنهادی در مورد مطالب سخنرانی دارید بیان کنید.
    در روزهای آتی متن سخنرانی در همین صفحه اضافه خواهد شد.

  • تشبه و ارتباط روحانی با اولیای الهی

    تشبه و ارتباط روحانی با اولیای الهی

    تشبه و ارتباط روحانی با اولیای الهی

    به نام خدا

    سخنرانی استاد علوی

    لازم است سالکین محترم پس از مشاهده ویدیو ها، پاسخ سوالات مطروحه را به مسئولین مشخص شده ارائه نمایند. همچنین در بخش نظرات این صفحه می توانید شبهات و سوالات پیش آمده را مطرح نمایید تا از طرف اعضا و استاد پاسخ مناسب ارائه گردد.

    خواهشمند است باتوجه به محتوای تدریس شده در کلیپ به سؤالات ذیل پاسخ داده و حداکثر تا ۲۴ ساعت به مسئولین اجرایی کانون تحویل دهید.
    ۱- بنظر شما مهم‌ترین موضوعاتی که در سخنرانی استاد(دامت‌توفیقاته) مطرح گردید چه بود؟
    ۲- کدام جمله یا مطلب ازنظر شما در سخنرانی قابل‌توجه بود؟
    ۳- بنظر شما کدام مطلب در سخنرانی و موضوعات مبهم و نارسا بود؟
    ۴- اگر سؤال یا پیشنهادی در مورد مطالب سخنرانی دارید بیان کنید.
    در روزهای آتی متن سخنرانی در همین صفحه اضافه خواهد شد.

    تشبه و ارتباط روحانی با اولیای الهی
  • چگونگی عشق ولایی و کسب سعادت ابدی

    چگونگی عشق ولایی و کسب سعادت ابدی

    چگونگی عشق ولایی و کسب سعادت ابدی

    به نام خدا

    سخنرانی استاد علوی

    لازم است سالکین محترم پس از مشاهده ویدیو ها، پاسخ سوالات مطروحه را به مسئولین مشخص شده ارائه نمایند. همچنین در بخش نظرات این صفحه می توانید شبهات و سوالات پیش آمده را مطرح نمایید تا از طرف اعضا و استاد پاسخ مناسب ارائه گردد.

    خواهشمند است باتوجه به محتوای تدریس شده در کلیپ به سؤالات ذیل پاسخ داده و حداکثر تا ۲۴ ساعت به مسئولین اجرایی کانون تحویل دهید.
    ۱- بنظر شما مهم‌ترین موضوعاتی که در سخنرانی استاد(دامت‌توفیقاته) مطرح گردید چه بود؟
    ۲- کدام جمله یا مطلب ازنظر شما در سخنرانی قابل‌توجه بود؟
    ۳- بنظر شما کدام مطلب در سخنرانی و موضوعات مبهم و نارسا بود؟
    ۴- اگر سؤال یا پیشنهادی در مورد مطالب سخنرانی دارید بیان کنید.
    در روزهای آتی متن سخنرانی در همین صفحه اضافه خواهد شد.

    چگونگی عشق ولایی و کسب سعادت ابدی