دسته: متن سخنرانی

بسمه تعالی

کلاس یقین اولیه استاد علوی مدظله‌العالی هر هفته سه شنبه ها از ساعت 17 تا 19 در حسینیه قهرودی‌ها به آدرس تهران، خیابان ولیعصر، پایین تر از میدان منیریه، خیابان فرهنگ برگزار می شود. شرکت در کلاس‌ها بدون هزینه می‌باشد.

در این کلاس‌ها، استاد علوی مدظله‌العالی با بهره گیری از تعالیم قرآن و اهل‌بیت و مطالعه در سیستم‌های عرفانی مختلف و مقایسه آن­ها مطالب بسیار پیچیده و ارزشمند را بسیار ساده و روان بیان می‌کنند.

 در سلسله کلاس‌های برگزار شده، آنچه که در هر فرد زیاد می‌شود و رشد می‌کند، یقین است. به طور کلی برنامه این است که یقین انسان‌ها زیاد شود زیرا اگر یقین انسان زیاد شود، رشد روحی او به ‌سرعت بالا می‌رود و انسانی که روحش رشد کرده و حقیقتش متجلی شده است، به سنخیت با انسان کامل یا ولی‌الله اعظم سلام‌ الله ‌علیه نزدیک می‌شود.

در این کلاس‌ها، مهم‌ترین خصلتی که در این انسان ایجاد می‌شود، یقین است. اگر یقین یک انسان زیاد شود، همه چیز ازجمله اخلاص، عمل صالح، ایمان، تقوا و … همراهش می‌آید. یقین خصلت مهمی است که در روایت نیز آمده است: اول اسلام است و بعد از اسلام، ایمان است و بعد از ایمان، یقین است و سپس می‌فرمایند: خداوند هیچ‌چیز را در بین بنی‌آدم کمتر از یقین پخش نکرده است یعنی انسان‌های نادری به مرحله یقین می‌رسند و به قدری این مسئله مهم است که هدف عبادت در ظاهر آیه قرآن این معرفی ‌شده است:

“وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ

“پروردگار خودت را عبادت کن تا به یقین برسی” بنابراین یقین اصل است.

براساس آیات قرآن یقین چهار مرحله دارد؛ یقین اولیه، علم‌الیقین، عین‌الیقین و حق‌الیقین. در هر مرحله انسان وارد دنیای جدیدی می‌شود و با هر کدام از این مراحل حیات طیبه جدیدی پیدا می‌کند یعنی در این حیات طیبه، هر بار یک زندگی و حیات جدید پیدا می‌کند که با قبلی زمین تا آسمان فرق می‌کند.

آیا انسان باید تمام آیات قرآن را بخوانند، ادیان دیگر را ببینند و اسلام‌شناس درجه یک شود تا بتواند راه درست را انتخاب کند؟

بعضی افراد گمان می‌کنند اگر بخواهند در صراط مستقیم قرار بگیرند، باید تمام آیات قرآن را بخوانند و اسلام‌شناس درجه یک شوند و تازه این کافی نیست و باید بروند ادیان دیگر را ببینند، حرف‌های مکاتب را بشنوند و جواب شُبهات را پیدا کنند و جوابش را هم پیدا کنند و بعد می‌بینند که امکان ندارد و به همین دلیل زده می­شوند و رها می­‌کنند.

در صورتی که این تفکر اشتباه است، بعضی‌ها این آیه‌ها را اشتباه ترجمه می‌کنند، از اول انقلاب آیه ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾ را اشتباه ترجمه کرده‌اند و هنوز هم که هنوز اشتباه ترجمه می‌کنند و می‌گویند به بندگان من بشارت بده، بندگان خوب من کسانی هستند که حرف‌های مختلف را می‌شنوند و بهترین حرف را انتخاب می‌کنند، لذا گفته‌اند که انسان باید همه حرف‌ها را بشنود و همه ادعاها را بشنود و بهترینش را انتخاب کند. در صورتی که این غلط است، اصلاً ترجمه آیه غلط است، تفسیرش هم غلط است. مگر انسان وقت می‌کند که برود هر قول باطلی را بشنود! مگر انسان اجازه دارد که هر حرف باطلی را بشنود!

اینجا منظور آیه قرآن از قول، قول خوب و حق و قول قرآن است؛  بعضی افراد به‌عنوان آزادی بیان و آزادی عقیده به این آیه استناد کرده‌اند، که اشتباه است حتی بسیاری از افراد فاضل به این آیه استناد می‌کردند که قرآن می‌گوید انسان باید آزاد باشد و حرف‌های مختلف را بشنود و بهترینش را انتخاب کند در صورتی که اصلاً این‌طوری نیست.

اصلا انسان نباید هر حرفی را بشنود، مگر انسان چقدر عمر کند که بخواهد برود همه مکاتب را مطالعه کند و سعی کند از بین آنها بهترین مکتب را انتخاب کند و اسم خود را محقق بگذارد.

چنین فردی محقق نیست بلکه کسی است که دارد عمرش را تلف می‌کند و اگر فردی در این مسیر بیفتد، شیطان حسابی او را بازی می‌دهد. شیطان هر روز یک بازی درست می‌کند، هر روز یک مکتب درست می‌کند، هر روز یک فرقه درست می‌کند، هر روز یک جریان درست می‌کند، انسان باید جریان حق را بشناسد!

انسان باید حق را بشناسد. احصاء باطل‌ها شدنی نیست.

 

  • متن سخنرانی‌های استاد علوی مدظله العالی: 

  • سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ  ۱۴۰۳/۰۸/۰۸

    سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۰۸/۰۸

    علم و دین

    آیا جهنم ابدی است؟

    چند هفته پیش سوالی درمورد بهشت و جهنم شده بود که امروز پاسخ می‌دهم. سوال این بود که شما گفته‌اید که خداوند همه را از جهنم بالاخره نجات می‌دهد! پس این‌که می‌گویند جهنم جاودان است و ابدی است، این معنی‌اش چه می‌شود؟ اگر جهنم ابدی است پس همه که از جهنم نجات پیدا می‌کنند، آیاجهنم خالی می‌شود؟ یا جهنم از بین می‌رود؟

     پاسخش این است: خیر، جهنم همیشه هست، ابدی است و همیشه هم پر است و هیچ‌وقت هم خالی نمی‌شود. نه‌تنها پر است، بلکه مدام می‌گوید به من بدهید و من جا دارم، به من بدهید. خداوند فرمود: “لَأَملَأَن‌َّ جَهَنَّم‌َ مِن‌َ الجِنَّهِ وَ النّاس‌ِ أَجمَعِین‌َ”[۱]، ما جهنم را پر می‌کنیم از جن و انس. خب وقتی‌که همه (بعد از عذاب) نجات پیدا کنند، حالا جهنم چه می‌شود؟ پاسخش این است: خداوند همین‌طور دارد خلق می‌کند، یک عده می‌آیند در جهنم و جهنم پر می‌شود و یک عده‌ای هم از جهنم نجات پیدا می‌کنند و جهنم ابدی است. انسان‌هایی که می‌روند در جهنم ابدی نیستند، البته در زمان طولانی در جهنم می‌مانندآن‌قدر طولانی که غیر قابل محاسبه است برای خودشان. این‌که غیرقابل محاسبه باشد با ابدی بودن فرق می‌کند. مثلا فرض بفرمایید شخصی گناه کرده‌است و باید میلیاردها سال در جهنم بماند و بعد از میلیاردها سال عذاب پاک شود و بیرون بیاید. بعد هم که بیرون می‌آیند همه به بهشت نمی‌روند. وقتی‌که از جهنم می‌آیند بیرون بازهم باید یک امتحاناتی را در عوالم دیگری پس بدهند و ممکن است دوباره به جهنم برگردند و اگر موفق شوند به بهشت می‌روند. ولی بالاخره خداوند همه را برای بهشت خلق کرده‌است “و لِذالِک خَلَقَهُمْ”[۲]، خداوند می‌فرماید: شما را برای بهشت خلق کرده‌ایم. ولی خب بالاخره میلیاردها سال آن‌قدر طولانی است که می‌فرمایند: “خَالِدِینَ فِیهَآ” خلود یعنی مدت بسیار طولانی، نه بی‌نهایت! بی‌نهایت نیست (البته دلایلش را قبلا درجای خودش گفته ایم). بنابراین جهنم ابدی است. یعنی همیشه هست و خداوند جهنم را خلق کرده‌است و این جهنم جایی است که شخص از خدا غافل است و اسمش محل غفلت است. آن‌جا می‌شود جهنم. و این همیشه هست و خداوند موجوداتی را خلق می‌کند، انسان‌هایی را خلق می‌کند، ارواحی را خلق می‌کند و این‌ها هم بی‌نهایت هستند و می‌آیند در جهنم و مجدد یک عده می‌روند و دوباره یک عده می‌آیند و این هست و البته نسبت‌به گناهشان در جهنم می‌مانند. خلود یعنی مدت بسیارطولانی، آن‌قدر طولانی است که نمی‌توانید حساب کنید، خیلی چیزها هست که شما نمی‌توانید حساب کنید، ولی محدود است. بی‌نهایت نیست. آیا شما می‌توانید دانه‌ دانه ریگ‌های کره زمین را حساب کنید؟ دانه دانه ریگ های کره زمین که هیچ، دانه‌دانه ریگ های این مسجد را هم نمی‌توانید حساب کنید! همین مسجد کوچک که اصلاً در مقابل کره زمین و دنیا چیزی نیست، به شما بگویند که دانه دانه ریگ‌هایش را حساب کنید. شما می‌گویید بی‌نهایت است، آن‌قدر زیاد است که ما نمی‌توانیم حساب کنیم. برای انسان‌ها “بِغَیر حساب” است، ولی این‌چنین نیست که بی‌نهایت باشد. بالاخره مسجد محدود است. یا ریگ‌های کوه دماوند را اگر بخواهید دانه دانه حساب کنید، یا قطره‌قطره اقیانوس آرام را حساب کنید، شما نمی‌توانید حساب کنید با اینکه محدود است. بنابراین مفهوم چیزی که محدود است ولی قابل محاسبه نیست را متوجه شدید. جهنم هم همین‌طور است، محدود است ولی خیلی طولانی است و بستگی به گناه‌های افراد دارد. یک عده‌ای از پل صراط به‌سرعت رد می‌شوند و اصلاً گرمای جهنم را احساس نمی‌کنند و از روی جهنم رد می‌شوند. یک عده‌ای آرام‌تر حرکت می‌کنند و فقط گرما را حس می‌کنند. یک عده‌ای باز آرام‌تر حرکت می‌کنند و داغی آن را احساس می‌کنند. عده‌ای باز آرام‌تر حرکت می‌کنند، می‌سوزند و همچنین عده‌ای باز آرام تر می‌روند و داخل جهنم می‌افتند و یک عده‌ای هم بعد از مدت‌ها از جهنم بیرون می‌آیند. ولی عده‌ای هم هستند آن‌قدر می‌مانند که “خَالِدِینَ فِیهَآ” یعنی اصلاً نمی‌شود حساب کرد. این اعتقاد ما است. همه این اعتقاد ما را قبول ندارند، بین علما و متکلمین و فلاسفه و مفسرین و فقها اختلاف است. بعضی‌ها می‌گویند نه، بی‌نهایت است، خَالِدِینَ یعنی بی‌نهایت! ما معتقد نیستیم، یعنی بنده معتقد نیستم بی‌نهایت باشد.

    پاسخ به یک شبهه در خصوص شیخیه

    شیخیه تا آن‌جایی‌که ما آن‌ها را می‌شناسیم بسیار انسان‌های خوب، پاک و مؤمن هستند و از من و امثال من، بسیار بهتر هستند. مستحبات را رعایت می‌کنند، مکروهات را رعایت می‌کنند، اهل‌بیت را بسیار دوست دارند و قرآن می‌خوانند. اهل قرآن، اهل عبادت، اهل زهد هستند، پاکدامن هستند، اهل صدقات و خیرات و مبرات هستند. ولی ما با انها اختلاف نظر داریم و یکی از چیزهایی که با آن‌ها اختلاف داریم همین است که آن‌ها معتقد هستند که قیامت ابدی است و هر کسی رفت جهنم دیگر تا ابد می‌ماند. من معتقد هستم که نه این‌طوری نیست. البته هر کسی دلایل خود را دارد. حالا اگر شما خواستید خوب این دلایل را بفهمید، در کلاس‌های تخصصی کلام و تفسیر ما شرکت کنید، آن‌جا ادله مربوطه را می‌گوییم. اختلاف است دیگر، بین علما اختلاف است. بین فقها اختلاف است. نظرات مختلف است و هر کسی هم از آیه قرآن یک چیز می‌فهمد اشکالی هم ندارد و کفر هم نیست.

     تکفیر مسلمان

    اگر کسی معتقد باشد که قیامت ابدی است یا معتقد باشد قیامت ابدی نیست کفر نیست. هیچ کدام این‌ها کفر نیست. البته بعضی‌ها تکفیر می‌کنند می‌گویند هر کسی این حرف را بزند کافر است. از این مصیبت ها هم ما در جهان اسلام داشتیم، در تشیع و در خود شیعیان داشتیم. بعضی فقها ملاصدرا را تکفیر می‌کردند و بعضی‌ها هم مثل امام(ره) می‌گفتند: “وَ ملاصدرا وَ مَا اَدرَاکَ ما المُلاصدرا”. تو چه می‌دانی ملاصدرا چه شخص بزرگی بود! بعضی‌ها این‌طوری می‌گفتند، بعضی‌ها هم تکفیر می‌کردند. تکفیر کار بدی است. به سادگی نمی‌شود کسی را تکفیر کرد و من به شما بگویم پیر ما می فرمود اگر یک نفر یک شخص دیگر را تکفیر کند، یک مومن را تکفیر کند، از دو حال خارج نیست. یا تکفیر او درست است یا غلط است. اگر درست باشد خب آن شخص کافر است، اما اگر غلط باشد خود شخص کافر حساب می‌شود! بنابراین به سادگی نمی‌شود کسی را تکفیر کرد و متاسفانه بعضی‌ها هستند به راحتی تکفیر می‌کنند. مثل همین داعشی‌ها که به راحتی تکفیر می‌کنند. سر هم می‌برند، بچه هم می‌کشند، به ناموس زن‌های مسلمان تجاوز هم می‌کنند. آن‌ها را کافر می‌دانند و از این کثافت کاری‌هایی که در طول تاریخ بوده است. تکفیر می‌کنند، بعد که تکفیر کردند می‌گویند خب حالا که کافر شد بنابراین جان و مال و ناموس او بر ما حلال است! این‌طوری نیست. به سادگی نمی‌شود. باید خیلی دقت کرد. خیلی باید احتیاط کرد. حتما باید موازین محکم در دست باشد و اگر موازین محکم در دست نباشد، این کارها را نباید کرد. تکفیر می‌کنند دیگر. همین شیخ احمد احسائی که قائل به این است که  جهنم ابدی است و با کسانی که مثل ما معتقد هستند به آن معنا ابدی نیست مخالف هستند. همین مرد بزرگوار را بعضی‌ها تکفیر کردند. بی‌خودی او را تکفیر کردند که کار بسیار بدی کردند. مرد بزرگی بود. عبادت‌های طولانی، محبت اهل بیت، ولایت مدار، اهل کشف‌ و شهود، این‌ها بوده دیگر این آدم بزرگ را تکفیر کردند. یک کسی به اسم قزوینی از این علمای دست دوم و سوم، از این آخوندهای دست دوم و سوم، ایشان را تکفیر کردند. بعد هم که او را (قزوینی) کشتند اسم او را گذاشتند شهید ثالث در صورتی که شهید ثالث نیست.

    علم و دین

    ممزوج بودن حق و باطل در انسان‌ها

    امیرالمومنین (ع) فرمودند هیچ وقت، هیچ کس همه حرف او حق نیست. همچنین هیچ وقت هیچ کس همه حرف او باطل نیست. حق و باطل ممزوج هستند. من بارها گفته‌ام، بین علما، اختلاف نظر است. این اختلاف یعنی قطعاً همه آن‌ها درست نمی‌گویند. قطعاً بسیاری از آن‌ها غلط می‌گویند، ولی ما باید به آن‌ها احترام بگذاریم. فرمودند که حق و باطل به صورت مخلَص و محض و خالص دست کسی نیست. بعضی حرف‌های افراد درست است و  بعضی حرف‌های آن‌ها غلط است؛ حق و باطل ممزوج است. انسان عاقلِ مومنِ متدینِ متقیِ خردمندِ دانای عالمِ حکیم، کسی است که افکار را بشنود، بررسی کند و سعی کند این‌ها را با موازین با هم مقایسه کند. آن چیزی را که توانست با معیارهای صحیح ثابت کند، آن را قبول کند. این انسان سالم و انسان سالک و انسان صالح هست وگرنه افراد عقاید مختلفی دارند. دانشمندان مختلفی هستند. متکلمین و فلاسفه با هم اختلاف دارند. همه آن‌ها هم خداپرست و مومن و متدین و همه آن‌ها هم اهل بهشت هستند. منتهی یک جاهایی ممکن است به یک دلایلی اشتباه کنند و این اشتباهاتی که منجر به رد کردن اصل دین نشود، کفر نیست و فرد کافر نیست. بلکه اگر کسی یک حرفی زد که اصل دین را زیر سوال برد و رد کرد، این فرد کافر می‌شود. ولی اصل دین هیچ کدام از این چیزها که ما در مورد آن‌ها صحبت می‌کنیم، مسائل عقلی، مسائل نقلی، فهم‌های مختلف، این‌ها اصل دین نیست و اگر کسی گفت “اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله”، این مسلمان هست و قابل احترام است. خون او محترم است. آبروی او محترم است. مال او محترم است. غیبت او جایز نیست. تهمت زدن به او جایز نیست و ما باید مواظب این مسائل باشیم.

    پرهیز از غیبت و اهانت به مومنین و علما

    علی ایحال غرض این‌که حالا این سوال را جواب دادم به ذهن من رسید این هم بگویم که بالاخره پشت سر ما حرف‌هایی می‌زنند، مطالبی می‌گویند، شما این‌ها را بیایید مطرح کنید و ما برای شما توضیح بدهیم. خدایی ناکرده حالا در مورد خود یا در مورد مومنین دیگر باید مواظب باشیم. این‌ها این‌طوری هستند بعضی از علما مثلاً فرض بفرمایید همین مرحوم آیت الله قاضی با آن عظمت در مورد بعضی از علما اشتباه کرده با این‌که خب شخصیت بزرگی بوده ولی در مورد بعضی از علما اشتباه کرده است که من چند مورد آن را برای دوستان گفته‌ام. یا مثلاً فرض بفرمایید میرزا مهدی اصفهانی با آن عظمت که در مکاشفه می‌گوید امام زمان(ع) را دیدم، با این حال بعضی جاها در مورد بعضی از افراد اشتباه کرده است. این‌ها هیچ مشکلی نیست. هیچ وقت ما نباید کسی را مطلق کنیم و بگوییم که هر چه او گفت درست است. ممکن است در عقاید آن‌ها اشتباهی باشد و باید بررسی کرد. بالاخره باید مواظبت کنید. مواظب باشید که خدایی ناکرده شما تحت تاثیر بعضی‌ها قرار نگیرید و به مومنین و به متدینین و به علما خدایی ناکرده اهانت نکنید و اگر هم یک جایی نفهمیدید بگویید که ما پای خود را از گلیم خود بیشتر دراز نمی‌کنیم. در کار علما دخالت نمی‌کنیم و علما خودشان می‌دانند و خودشان.

    جمع‌بندی

    علی ایحال به هر صورت این یک اعتقاد است که بعضی‌ها معتقد هستند که جهنم و افرادی که وارد جهنم می‌شوند ابدی هستند. اینها از کلمه خالِد یا خُلود، ابدیت را گرفته‌اند یعنی تا آخر و بی‌نهایت، حدی ندارد. بعضی‌ها هم گفتند نه، خُلود به معنای عمر طولانی و خیلی زیاد است ولی بی‌نهایت نیست. اصلاً ما بی‌نهایت بالفعل نداریم. این از نظر عقلی هم ثابت شده که ما بی‌نهایت بالفعل نداریم. بی‌نهایت لا یقف داریم که مثلا همین اعداد هستند. این هم بحث امروز و سوالی که جواب دادیم. ان‌شاءالله که موفق و موید باشید با صلوات بر محمد و آل محمد)ص).

    [۱] – آیه ۱۳ سوره سجده

    [۲] – آیه ۱۱۹ سوره هود

  • سخنرانی استاد علوی مد ظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۸/۱

    سخنرانی استاد علوی مد ظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۸/۱

    بسم الله الرحمن الرحیم

    آیا قوم بنی اسرائیل بر جهانیان فضیلت دارد؟

    در قرآن آیه‌ای است که می‌فرماید: “یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمِینَ‌”[۱] ای بنی‌اسرائیل نعمتی که من به شما داده‌ام را یاد کنید و بدانید که من شما را بر جهانیان فضیلت دادم.  بعضی‌ها خیال کردند که این آیه یعنی بنی‌اسرائیل از همه امت‌ها بالاتر هستند. البته خودشان هم همین را می‌گویند، خود یهود بنی‌اسرائیل می‌گویند که ما امت برتر هستیم، مقام ما از همه انسان‌ها بالاتر است! لذا شما می‌بینید که هم عملاً و هم در شعارهایشان و هم در سخنرانی‌هایشان و هم در کتاب‌هایشان می‌گویند که تمام ملت‌های دنیا بی‌ارزش هستند و فقط بنی‌اسرائیل ارزش دارد و همه باید محکوم و برده ما باشند، چون ما اولیای خدا هستیم، ما فرزندان خدا هستیم، “نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ”[۲]، ما نور چشم خدا هستیم و ما امت برتر هستیم.

      در مصاحبه‌ای وزیر دادگستری آن‌ها گفت که اگر صد هزار نفر هم در قبال هزار نفر اسرائیلی کشته شوند چیزی نیست و کسی که هزار نفر از اسرائیلی‌ها را کشته است وحشی است و باید به جهنم برود. بعد فرد مصاحبه‌کننده از او پرسید که اگر یک شخص پنجاه هزار نفر را کشته باشد چی؟ آیا او هم وحشی است و باید به جهنم برود؟! در اینجا آن شخص تماس را قطع کرد و پاسخ نداد، چون معتقد هستند که اگر ما دیگران را بکشیم و نابود کنیم اشکالی ندارد ولی دیگران نباید ما را بکشند. دیگران باید اسیر ما باشند و واقعاً هم اعتقادشان همین است.

    منظور از فضیلت قوم بنی اسرائیل بر جهانیان چیست؟

    اینکه در قرآن فرموده است “أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمِینَ‌” به این معنا نیست که قرآن آن‌ها را تأیید می‌کند! چون بعضی‌ افراد می‌گویند که در قرآن خودتان آمده است که من بنی اسرائیل را بر تمام عالم افضل کردم و این‌ها قوم برتر هستند. این قوم دانشمندان زیادی دارند، ثروت های دنیا را گرفته‌اند، علم دنیا را گرفته‌اند و بسیاری از دانشمندان بزرگ دنیا که در فیزیک و شیمی جایزه نوبل برده‌اند یهودی بوده‌اند. بنابراین این‌ها قوم برتر هستند. قرآن خودتان هم دارد همین را می‌گوید و این مسئله‌ای نیست که فقط خودشان بگویند! بله یک اتفاقی افتاد و آن اتفاق این بود که به‌خاطر این صبری که این قوم در برابر ظلم فرعون انجام دادند و آن تضرع و راز و نیازی که کردند، خداوند به آنها نعمتی داد و آن این بود که در آن زمان و آن شرایط خداوند این قوم را با مبعوث کردن حضرت موسی علیه‌السلام نجات داد و آن‌ها را در آن زمان از همه قوم‌ها برتر کرد. پیامبر بزرگی مثل حضرت موسی علیه‌السلام را با آن معجزات متعدد که شاید هیچ پیامبری به‌اندازه‌ی حضرت موسی معجزه نداشته است، با آن‌همه معجزه برای آن‌ها فرستاد به‌خاطر این‌که صبر کردند و تضرع و زاری به درگاه خدا زیاد انجام دادند.

    *صدهزاران طفل سر ببریده گشت، تا کلیم الله صاحب دیده گشت*[۳]

    این‌ قوم در آن زمان مصیبت‌های زیادی کشیده‌اند و در تمام این مصیبت‌ها به درگاه خدا تضرع و زاری و مناجات کردند و خداوند هم به آن‌ها توجه کرد و در آن زمان با آن عصا و ید بیضا بر فرعون و آن قدرتش نجات داد.

    قوم پیامبرکش، بدترین اقوام

     اما فقط این آیه که نیست در قرآن دارد این قوم را معرفی می‌کند، این قوم بدترین اقوام بوده‌اند مثلاً یکی از این چیزهایی که این افراد در نوشته‌هایشان آورده اند این است که بزرگ‌ترین انبیاء و بیشترین انبیا برای بنی‌اسرائیل بوده اند. بله درست است، در دوران بنی‌اسرائیل پیامبران زیادی آمدند، اما خداوند فرموده است که این‌ها قوم پیغمبر کش بودند: “یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ “[۴]، علت این‌که پیامبر برای این‌ها زیاد آمد این است که این‌ها بسیار قوم گمراهی بودند، قوم کثیف و فاسقی بودند و خداوند برای هدایت آنها پیامبران زیادی فرستاده است. خداوند در قرآن می فرماید که این‌ها قوم فاسقی هستند و حضرت موسی به این‌ها می‌گوید: قَوْماً فاسِقِینَ‌، حضرت موسی پیامبرشان به این‌ها می‌گویند که شما قوم فاسقی هستید و به‌همین علت است که بسیار گمراه بودند. بنابراین خداوند برای هدایت آنها پیامبران بسیار فرستاد و این زیاد فرستادن پیامبر برای این‌ها دلیل بر فضیلت نیست! چرا؟ چون این‌ها پیامبران را می‌کشتند: “یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ “، پیامبران زیادی را کشتند. این‌ها شیوه‌شان پیامبر کشی بوده‌است. این‌ها قومی هستند که در آیه دیگر می‌فرماید: سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ [۵]،غَضِبَ ٱللَّهُ عَلَیهِم[۶] خداوند چندین‌بار به این قوم غضب کرد و مورد خشم خداوند قرار گرفتند و حتی مورد نفرین قرار گرفتند: “کُونُوا قِرَدَهً خاسِئِین”[۷] و عده‌ای از آن‌ها تبدیل به بوزینه شدند. این‌ها قومی هستند که در قرآن مکرر در مکرر فساد این قوم و گناهکاری این قوم را دارد می‌گوید. بله در یک زمانی به‌خاطر یک مسائلی این‌ها در آن زمان و شرایط نسبت‌به اقوام دیگر برتری پیدا کرده‌اند، اما در طول تاریخ این‌چنین بوده‌اند. حتی پیامبر اسلام به آن‌ها می‌گویند اگر شما اولیای خدا هستید که “نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ”، ما فرزندان خدا هستیم، ما نورچشمی خدا هستیم پس چرا انبیاء را می کشید؟ “فلِمَ تَقتُلونَ الانبیاءَ الله”، شما پیامبران را همین الان هم می‌کشید، نمی‌گوید چرا کشتید! می‌گویند همین الان کسانی هستید که پیامبران را می‌کشید یعنی هنوز هم خصلت پیامبر کشی در شماها وجود دارد. این نشان‌دهنده این است که این خصلت هنوز در آن‌ها هست که خداوند می‌گوید چرا پیامبران را می‌کشید.

    اذیت کردن حضرت موسی علیه السلام

    حضرت موسی علیه السلام فرموده است: ” یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی”[۸] ای قوم شما می‌دانید که من پیامبر خدا هستم چرا این قدر شما من را اذیت می‌کنید! حالا این‌هایی که حضرت موسی را اذیت می‌کردند این‌ها نورچشمی‌های قوم یهود بودند. چون خداوند در قرآن می‌فرماید که ما وقتی فرعون را نابود کردیم و مصر را از شر او پاک کردیم، سرزمین مصر به وراثت بنی‌اسرائیل رسید. سوال این است که بنی‌اسرائیل با حضرت موسی علیه السلام که از مصر رفتند و از نیل رد شدند و رفتند در شامات، پس چطور این سرزمین مصر به بنی‌اسرائیل به ارث رسید؟ نه آن‌هایی که رفتند برگشتند و نه کس دیگری این‌جا بود، پس چطور سرزمین مصر به وراثت بنی‌اسرائیل رسید؟! از شواهد تاریخی معلوم می‌شود که همه بنی‌اسرائیل از مصر نرفتند. یک عده‌ای که نور چشمی بودند، خوب بودند رفتند و یک عده‌ای هم که آنجا زندگی داشتند در مصر ماندند و بعد که فرعون هم کشته شد آن‌ها ماندند و با حضرت موسی نرفتند. آن‌هایی که با حضرت موسی رفتند انقلابیون بودند و با فرعون می‌جنگیدند و رفتند به نیل یا دریای سرخ یا آن قسمت خلیج عقبه هرکدام که در تاریخ معلوم هم نشده کدام قسمت است، البته معلوم شده‌است ولی بین مورخین اختلاف است. رود نیل شکافته شد و این‌ها رفتند و در سرزمین شامات ماندند. آن‌جا همین انقلابیونی که با موسی حاضر شدند کوچ کنند و بروند، آن‌جا هم وقتی‌که می‌خواستند وارد جایی شوند که خداوند فرمود باید جهاد کنید و مبارزه کنید، این‌ها به موسی گفتند تو برو با خدایت با اینها بجنگ و این‌ها را نابود کن بعد که نابود کردی ما می‌آییم! یعنی هم‌چین قومی بودند که حضرت موسی از این‌ها خیلی اذیت شد و فرمود: یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ، شما که معجزات را دیده‌اید، شما که می‌دانید من پیامبر خدا هستم! و بعد هم که حضرت موسی به کوه طور رفت این‌ها گوساله‌پرست شدند. یعنی قوم بسیار کثیف و فاسدی هستد. این‌ها این‌چنین هستند، البته در قرآن می‌فرماید: “وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّهٌ”[۹]و از میان این‌ها کسانی هستند که افراد پاک، اهل عبادات و راز و نیاز و مناجات با خدا هستند، درونشان انسان خوب هم هستند ولی خصوصاً این‌هایی که به‌دنبال کشورگشایی و حکومت و دنیا هستند، این‌ها از آن کثیف‌ترین و خبیث‌ترین موجودات عالم هستند که با پیامبران خودشان بدترین رفتار را دارند و خداوند بارها آن‌ها را مورد غضب قرار داد.

     بنابراین، آیه‌ای که آمده در یک شرایط خاصی بوده و این‌که می‌فرماید: فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمِینَ‌، مطلق نیست، کما این‌که درمورد حضرت مریم می‌فرماید: ما او را سیده زنان عالم قرار داده‌ایم ولی این موضوع در زمان خودش بوده‌است و درطول تاریخ و همیشه نبوده است. این على العالمین به یک شرایط خاص بستگی دارد.

    علم و دین

    خیانت و بدعهدی، بدترین خصلت قوم یهود

    بنابراین این قوم یک قوم فاسدی هستند، قوم فاسقی هستند که در قرآن گفته‌شده است و به پیامبر می‌فرماید: لاتزال، یعنی مرتب شما می‌بینید که این‌ها دائماً دارند خیانت می‌کنند. زمان پیامبر قول می‌دادند عهد می‌بستند و خیانت می‌کردند و خلاف تعهدات و قراردادهای خودشان عمل می‌کردند که این بدترین گناه و بدترین خصلت همین مسئله بدعهدی کردن است.

    وفای به عهد و ادای امانت، ملاک ایمان در اسلام

    خلاف قرارداد و خلاف تعهد رفتار کردن، در اسلام بزرگ‌ترین گناه شناخته‌ شده است. “المؤمنون عند شروطهم”  مؤمن بودن را از کجا می‌شود تشخیص داد؟ از خوش عهدی‌اش. مؤمن را از خوش عهدی، خوش‌قولی او، از این‌که تعهدی که می‌دهد پای تعهدش می‌ایستد می توان تشخیص داد. در این زمینه ما دو قاعده داریم: یکی که در قرآن  می‌فرماید: “أَوْفُوا بِالْعُقُودِ”[۱۰] به تعهدات وفا کنید و دیگر این‌که “المؤمنون عند شروطهم”. این جمله یک  جمله انشاییه است که در قالب جمله خبری آمده است ولی معنای انشایی دارد. خیلی مهم است که انسان به عهدش وفا کند. آن‌قدر این مسئله مهم است که امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید ملاک حقیقت مؤمن و غیر مؤمن و کافر این است که مؤمن به عهدش پایدار است. امام سجاد علیه السلام می‌فرماید: اگر دشمن و قاتل پدرم آن خنجری که سر پدرم را با آن جدا کرده‌است نزد من به امانت بگذارد، من این را امانت‌داری می‌کنم و به او پس می‌دهم. پای‌بند به تعهد بودن در اسلام بسیار مهم است. خداوند می‌فرماید: “فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ”[۱۱] با ائمه کفر بجنگید، نمی‌گوید چون ایمان ندارد بلکه به‌خاطر این‌که “إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ” زیرا این‌ها به تعهدات خودشان پای‌بند نیستند. کسی که به تعهد و عهد خودش پای‌بند نباشد این آدم موجودی است که کافر حقیقی است و گناه بسیار بزرگی است.

    پایبندی به عهد در جنگ کویت، برگ زرین انقلاب اسلامی ایران

    در زمان جنگ ایران و عراق می‌دانید که صدام بسیار ظلم کرد و بسیار جنایت‌ها کرد، اما وقتی‌که حمله کرد به کویت و کویت را گرفت و امیر کویت رفت و دست گدایی جلوی آمریکا و اروپا دراز کرد و با گریه گفت که کشورم را گرفته اند، آن‌ها بالاخره آمدند و عراق را از کویت بیرون کردند و امیر کویت را برگرداندند. در آن زمان یک افتخار بزرگی، یک سند افتخار بزرگی که اگر این حکام بی‌شعور عرب بفهمند، اگر بفهمند! برگ زرینی در تاریخ انقلاب ایران زده شد. همه گفتند حمله کنید، همه کشورهای عربی همراهی کردند ما هم برویم یک بمبی بزنیم، یک تیری بزنیم. این صدامی که این‌همه جنایت کرد و خیلی از همین آقایانی که در فتنه هشتاد و هشت بودند، همین باند کروبی و این‌ها خیلی اصرار کردند که آقا وقتش است الان ما هم باید به عراق حمله کنیم، صدام این‌همه جنایت کرد ما هم یک سیلی به او بزنیم، ما هم یک کاری بکنیم. ولی رهبر انقلاب و نظام اسلامی فرمودند: ما صلح را پذیرفته‌ایم، ما قطعنامه را پذیرفتیم و امضاء کرده ایم و ما به تعهد خودمان پای‌بند هستیم. این خیلی افتخار بزرگی است. بله آن‌ها می‌خواستند که ما وارد شویم و بعد معلوم شد که چقدر این پای‌بندی به تعهد که دین ما و مذهب ما گفته است چقدر ارزش دارد‌. ولی قوم یهود بر خلاف دین و مذهب ما مدام خیانت می‌کنند. آن‌ها صدها قطعنامه سازمان ملل را زیر پا گذاشته‌اند. یک قطعنامه را انجام نداده اند و اطاعت نکرده اند. همیشه مخالفت کرده اند. با تمام دنیا مخالفت می‌کنند، عهدنامه ها و قوانین بین‌المللی همه را زیر پا می‌گذارند. این‌ها ملت کثیف و بی‌دینی هستند. حتی در تاریخ هست که این‌ها با کمک معاویه آمدند و یک سندی جعل کردند که جَزیه ندهند. خط پیامبر را، خط معاذبن‌ جبل را و خط مؤمنان را جعل کرد‌اند برای‌اینکه جزیه ندهند. انسان‌های این‌چنینی هستند، اهل تقلب، اهل خیانت، اهل خدعه و الان هم افتاده‌اند به جان کشورهای اسلامی و نزدیک صد سال است که این توطئه را دارند انجام می‌دهند و حالاحالاها هم این را ادامه می‌دهند. ان‌شاءالله اگر ملت‌های اسلامی بیدار شوند و اگر خداوند توفیق دهد به اولیای خودش، به کسانی که در خط ولایت الهی هستند، ان‌شاءالله ریشه‌کن شوند این‌ها و آن افعی اصلی و آن منبع این جنایت‌ها که امپریالیزم جهانی است ان‌شاءالله سرنگون شود. به امید خداوند و به دعای مؤمنین و به ناله و ضجه مادران و پدران و خانواده‌هایی که این‌چنین دارند قتل‌عام می‌شوند، شهید می‌شوند، ان‌شاءالله خون این‌ها هرچه زودتر نتیجه دهد.

    دنیا، محل مبارزه همیشگی حق و باطل

     اما چیزی که هست این است که دنیا همین است. دوستان من این را به شماها بگویم خیال نکنید که الان مثلاً این جریان اسرائیل تمام شود دنیا خوب می‌شود! نه، همیشه دنیا این‌چنین بوده‌است؛ دنیا محل جنگ و قتل و غارت است، همیشه این‌چنین بوده‌است و همیشه هم خواهد ماند. این‌ها می‌روند یک شیطان دیگر می‌آید، همیشه جدال و جنگ حق و باطل بوده‌است. مهم این است که شما کجا هستید؟ مهم این است که ما کجا هستیم؟ خیال نکنید الآن ما بزنیم اسرائیل را از بین ببریم حتی آمریکا را هم از بین ببریم، بعد دنیا می‌شود بهشت! نه دوباره یکی دیگر می‌آید. اصلاً دنیا محل مبارزه‌ی حق و باطل است، خدا این‌جور آفریده برای حق و باطل. حالا بعضی‌ها می‌گویند: پس خدا کجا نشسته است! چرا این‌همه ظلم می‌شود خدا نمی‌آید! اصلاً به خدا شک می‌کند که خدا کجا هست؟ اگر هست کجاست؟ چرا نمی‌آید؟! اینها خیال می‌کنند که مثلاً خدا نشسته است که هر وقت یک نفر ظلم کرد خدا او را سریع نابود کند. بله او را نابود می‌کند، مجازات می‌کند، ولی این دنیا محل آمدن ارواحی است که بعضی از آن‌ها ظلم می‌کنند و بعضی از آن‌ها پاک می‌ماند. ما باید در این  دنیا پاک بمانیم، در جبهه حق باشیم کشته شویم شهید شویم. بعضی‌ها زودتر از این دنیا می‌روند و بعضی‌‌ها دیرتر، ولی بالاخره باید در این جبهه بود و نباید ناراحت شد و نباید ترسید و باید شجاع بود و نباید از جنگ فرار کرد. هر کس از جنگ بترسد ذلیل می‌شود. مؤمن نباید از جنگ بترسد مؤمن باید آماده باشد برای جهاد، مؤمن باید بپذیرد که این دنیا دنیای مبارزه است، دنیای جهاد است و هیچ‌کس نمی‌تواند از جنگ فرار کند. اگر بخواهد به ذلت تن دهد، اگر بخواهد بترسد، اگر بخواهد به ظلم تن دهد مصیبتی ابدی گریبان‌گیرش خواهد بود. کفار و جبهه باطل اهل جنگ هستند، اهل کشتن و نابود کردن و زور گفتن و حاکم شدن هستند. برای این‌که بتوانید خوب زندگی کنید باید از جنگ نترسید، باید از شهادت نترسید و باید بدانید در دو حالت چه شهید شوید و چه بمانید پیروز هستید.  این را باید بفهمید و کسانی که می‌ترسند این‌ها باعث می‌شوند تا آن‌ها بیایند و با ذلت این‌ها را از بین ببرند، باذلت! امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هیچ قومی که از جنگ فرار کرد نجات پیدا نکرد مگراین‌که ذلیلانه مرد و ذلیلانه کشته شد. تا زمانی‌که مؤمن قدرت نداشته باشد، معنای صلح و آرامش را نخواهد فهمید. باید قدرت داشته باشید، باید نترسید، باید مبارزه کرد و باید بدانیم که دنیا محل همین‌ها است. حالا یک شخصی گریه می‌کند و منکر خدا می‌شود که آقا خدا کجا است؟ پس چرا خدا کاری نمی کند! این حرف‌ها را می‌زند و گریه هم می‌کند و فحش هم می‌دهد ولی حاضر نیست که به‌عنوان مثال صدهزار تومان، دویست هزارتومان کمک کند. بنده یک نفر را دیدم واقعاً فحش می‌داد و می‌گفت خدای شما کو، پس چرا خدای شما نمی‌آید به داد این‌ها برسد و گریه هم می‌کرد! اما وقتی‌که قرار شد خلاصه کمکی انجام دهد، به‌عنوان مثال صدهزار تومان! گفتم عزیز من صدهزار تومان پول یک آدامس است، پول یک پفک نمکی است. چنان می‌گفت صدهزار تومان! چطور شد تو که داشتی گریه می‌کردی برای این بچه‌ها، تو که منکر خدا شده بودی! گفت خب حالا دویست هزار تومان! خلاصه با خنده پانصدهزار تومان راضی شد بدهد، زندگی و درآمدش هم خوب است.

     جمعبندی

    به هرحال می‌خواهم بگویم که فکر نکنید که این قوم، قوم برتر هستند چون صنعت دارند، علم دارند، تکنیک دارند، قدرت مادی دارند و این‌ها پیروز هستند! نه، این‌چنین نیست. آن‌ها قوم خبیثی بودند و همیشه هم در ذلت بودند. همین الان هم که بر دنیا حاکم هستند در ذلت هستند. یعنی اگر بروید در بطنشان و در میان آن‌ها زندگی کنید، بنده در میان آن‌ها زندگی کرده‌ام، واقعاً در بدبختی زندگی می‌کنند. همیشه در حال دلهره هستند، همیشه در حال ترس و نگرانی هستند. ثروت‌های زیادی دارند ولی همیشه غصه دارند و ترس دارند که مبادا این ثروتشان از بین برود. یک چنین قومی هستند. خداوند ان‌شاءالله که ریشه آن‌ها را با ظهور آن موعود آسمانی قطع کند و ان‌شاءالله بشر از این وضعیت نجات پیدا کند و به وسیله ولیِّ خدا است که ما می‌توانیم وارد بهشت شویم ان‌شاءالله. تا او نیامده است اوضاع به‌این شکل است و ما باید خودمان را در جبهه حق نگه داریم و آن آرامش معنوی و آن آرامش روحانی را که در ذکر و یاد خدا و در جبهه حق بودن است و خیلی هم لذت‌بخش است و نه ترسی داریم و نه غمی داریم و در آرامش هستیم درعین‌حال که مبارزه می‌کنیم، این را ان‌شاءالله داشته باشیم و حفظ کنیم.

    [۱].سوره بقره آیه ۴۷

    [۲]. سوره مائده آیه ۱۸

    [۳]. عطار، ممطق‌الطیر، بیان وادی استغنا

    [۴]. سوره آل عمران آیه ۲۱

    [۵]. سوره مائده آیه ۸۰

    [۶]. سوره ممتحنه آیه ۱۳

    [۷]. سوره بقره آیه ۶۵

    [۸]. سوره الصف آیه ۵

    [۹]. سوره آل عمران آیه ۱۱۳

    [۱۰]. سوره مائده آیه ۱

    [۱۱]. سوره توبه آیه ۱۲

  • تناسخ

    تناسخ

    تناسخ

    سؤالی که چندین بار پرسیده بودند و اصرار داشتند که بنده در مورد آن صحبت کنم این مسئله تناسخ است که امروزه خیلی در دنیا مطرح است.

    تقریباً اگر اشتباه نکنم به‌غیر از ادیان ابراهیمی، همه ادیان دیگر همه قائل به تناسخ هستند و الان در کشورهای اسلامی هم این عقیده غلط رایج شده‌است.

     تناسخ ملکوتی

    ما قبلاً در بحث‌هایمان گفته بودیم که تناسخ را قبول داریم، منتها آن تناسخ که ما قبول داریم با آن تناسخی که مطرح است خیلی فرق می‌کند. ما گفته بودیم که مثلاً یکی از انواع تناسخ که قبول داریم تناسخ ملکوتی است؛ یعنی اعمال ما در روز قیامت به شکل حیواناتی گریبان‌گیر ما می‌شود.

    تناسخ برزخی

     تناسخ برزخی یک نوع از تناسخ؛ که مولوی می‌گوید: آن سخنان چو مار و کژدم، مار و کژدم گردد و گیرد دمت.

    این تهمت‌ها، غیبت‌ها، عصبانیت‌های از روی منیت، پرخاشگری‌های بی‌جا، اهانت کردن‌های بی‌جا هم تبدیل به حیوانات وحشی می‌شوند و می‌آیند سراغ انسان این یک نوع تناسخ است.

     یک نوع تناسخ صورت برزخی نفس انسان است، در قرآن آمده‌است در سوره نباء می‌فرماید: “إِنَّ  یَوْمَ الْفَصْلِ کانَ میقاتاً”(آیه ۱۷ سوره نباء) که در تفسیر این روایتی وارد شده‌است که نبی مکرم اسلام فرموده‌اند: که من در معراج که بودم انسان‌ها را به‌صورت عجیبی می‌دیدم؛ عده‌ای را به‌صورت خوک می‌دیدم، عده‌ای را به‌صورت میمون می‌دیدم… و بعد گفتند این‌ها چرا این‌طوری بودند؟! فرمود آن‌هایی که زراندوزی می‌کنند، آن‌هایی که مال حرام می‌خورند، آن‌هایی که خودشان را از نامحرم نمی‌پوشانند… هرکدام به یک صورت محشور می‌شوند، به‌صورت حیوانات محشور می‌شوند.

     هر عمل یک صورتی دارد و نفس ما تبدیل به شکل می‌شود و این هم که شنیده‌اید که در احوالات آقا سید جمال‌الدین گلپایگانی یا بعضی از اهل نظر که این‌ها افراد را گاهی اوقات به‌صورت بدی می‌دیدند، چشم برزخی داشتند؛ یعنی همین صورت برزخی انسان‌ها که نتیجه‌ی اعمال و ملکات روحانی آن‌ها است، آن‌ها به این صورت می‌دیدند. خب این‌ها نوعی از تناسخ است نوعی از تجسم به‌صورت حیوانی است. آن تناسخی که هندوها معتقد هستند این است که انسان‌ها در عالم ماده، در این عالم ماده آن‌ها به این می‌گویند دریای سام سارا؛ یعنی عالم مانند یک اقیانوس است و ما در این اقیانوس غوطه‌ور هستیم. می‌گویند که انسان‌ها در این عالم از شکلی به شکلی درمی‌آید؛ یعنی می‌میرند، وقتی‌که مردند، نه انسان‌ها بلکه حیوانات بلکه حشرات همه موجودات حتی یک گروهی از آن‌ها معتقد هستند که گیاهان و باز یک گروهی از آن‌ها معتقد هستند که حتی جمادات این‌ها اعتقادات عجیب‌وغریبی است که دارند! البته پشت هر کدام از این‌ها تفکر خوابیده است، نه این‌که خیال کنید همین‌طور خیال‌بافی کرده‌اند، یک تفکر فلسفی دارند که به این‌جا رسیده‌اند می‌گویند یک موجودی که از دنیا می‌رود در زندگی بعد مجدد زنده می‌شود و این می‌شود زندگی بعدی او، بستگی به اعمالش یک جسدی می‌گیرد، یک جسمی می‌گیرد مثلاً یک انسان وقتی‌که مرد ممکن است در زندگی بعدی موش شود، ممکن است گربه شود، ممکن است خرس و مگس شود هر چیزی ممکن است بشود، ممکن است یک ویروس و میکروب شود، انسان بستگی به اعمالش ممکن است یک چیزی بشود و این حیوانات هم به‌همین شکل است. و این حیوانات هم به همین شکل هستند وقتی‌که حیوانات از دنیا می‌روند روحش مجدد در قالب یک موجود دیگر زنده می‌شود اگر اعمالش خیلی خوب باشد در زندگی بعدی مثلاً یک انسان موفق می‌شود، بعنوان مثال یک انسانی می‌شود ثروتمند در رفاه در یک وضعیت خیلی خوب، اگر انسان بدی باشد تبدیل به یک موجود بدبختی می‌شود مثلاً ممکن است در این دنیا اگر بخواهد انسان شود یک انسان فقیر یا معلول و بدبختی می‌شود، چرا این‌طور می‌شود؟ می‌گویند بستگی به اعمالش دارد و صد چندین میلیون قالب وجود دارد که موجودات در این قالب‌ها زندگی می‌کنند و هیچ‌وقت از بین نمی‌روند، از یک قالبی به قالبی دیگر می‌روند و در این دنیا به‌همین صورت سرگردان هستند به این می‌گویند تناسخ.

     ما در اسلام چنین چیزی نداریم و اعتقاد به تناسخ یک راهی است برای پاسخ به یکسری از سؤالات، یکسری از سوالات را وقتی‌که نتوانستند پاسخ دهند و جواب بدهند آمدن این‌چنین برای خودشان بافتند. و مسئله تناسخ یعنی آن مسئله‌ای که ما معتقد هستیم و گفتیم که این انواع و اقسام تناسخ است و یکی از آن‌ها که خیلی معروف است تناسخ ملکوتی است که ما گفتیم و تناسخ‌های دیگر خیلی پیچیده است  و واقعاً در این کلاس و در این مرحله جایش نیست که بگوییم چون گیج می‌شوید و متوجه نمی‌شوید و بعد برایتان مشکل پیش می‌آید. فقط همین را بدانید که تناسخ از این نظر که تناسخیون قایل به قیامت نیستند، بلکه ما معتقدیم که قیامت هست و ما در آن دوره نتایج اعمال خود را می‌بینیم ولی تناسخ می‌گویند که قیامتی در کار نیست هر کس هر کار بدی انجام دهد در همین دنیا در زندگی بعدی تبدیل به موجودات بدی می‌شود.

    البته اشکالاتی دارد مثلا سوال پیش می‌آید که آن اول اول که روح آمده بود و هیچ کاری نکرده بود اون چجوری شد؟ عرض می‌شود خدمت شما وقتی‌که ما این‌جا یک عملی را انجام می‌دهیم پاسخ این عکس‌العمل اعمال ما روی چه حسابی یهو تبدیل به آن می‌شود کمی پیچیده است آن سوالاتی مطرح می‌شود که نمی‌شود پاسخ داد و بعد روح که کامل شد روح که مثل یک جسم نیست که فرض بفرمایید یک چیزی را کامل کنید و مجدد ناقصش کنید، مثلا شما یک چوبی را تبدیل کنید به یک صندلی و یا یک میز قشنگی دربیاورید و بعد این را بشکنید و ناقصش کنید یا یک گیاهی رشد کند تبدیل به یک سیب شود و مجدد ناقص شود نه روح که این‌چنین نیست‌. روح وقتی‌که یک کمالی را به دست آورد دیگر آن کمال را از دست نمی‌دهد، کمال جزء ذات او می‌شود و ذاتش هیچ‌ وقت از بین نمی‌رود.

    مثالی که ما می‌زنیم برای نزدیک شدن به ذهن فرض بفرمایید مثل این‌که وقتی نمک ایجاد شد خب نمک شور است دیگر نمی‌شود نمک باشد و شوری را از دست بدهد! شوری جزء ذات نمک است یا عناصر شیمیایی، آن خصوصیاتی که دارند جزء ذاتشان است. این‌طوری وقتی‌که روح کامل می‌شود دیگر کمالش را از دست نمی‌دهد اگر روح کمالی را از دست داد معلوم است که آن کمال به دست نیامده است مثلاً شما دیده‌اید بعضی‌ها پیر می‌شوند، آلزایمر می‌گیرند و تمام علومشان یادشان می‌رود چون‌که این علم برای او کمال ایجاد نکرده است اگر این علم در ذات او برود و برای او ملکه شود دیگر از یادش نمی‌رود. یکی از آقایان علما آلزایمر گرفته بود به گونه‌ای که فرزندانش را هم نمی‌شناخت مثلاً فرض بفرمایید خیلی از مسائل نماز را نمی‌دانست ولی وقتی نماز می‌خواند آن واجباتش را انجام می‌داد، زیارت عاشورا را قشنگ از حفظ می‌خواند آلزایمر داشت زیارت عاشورا را کامل می‌خواند، نمازش را مرتب می‌خواند، قرآنش را کامل می‌خواند چون این عالم انس با قرآن رفته بود در وجودش فرزندش را نمی‌شناخت خانه‌اش را نمی‌دانست و یا هیچی را نمی‌دانست، ولی آن واجبات و آن چیزهایی که به آن ایمان آورده بود  و در روحش رفته بود را از دست نمی‌داد. به‌خاطر این‌که وقتی‌که روح کمالی را بدست می‌آورد دیگر آن کمال جزء ذات او می‌شود و از او بیرون نمی‌آید و روحی که کامل شده‌است امکان ندارد که برگردد و سگ و گربه شود! این‌ها همه جواب دارد، خیلی پیچیده است.

    شناخت روح قبل از شناخت تناسخ

    فقط بدانید که مسئله تناسخ این‌چنین است که اگر بخواهید آن را بدانید اول باید مسئله روح را بشناسید، بدانید روح چیست و این خودش خیلی پیچیده است. روح را هر کسی نمی‌تواند بشناسد، خداوند در قرآن می‌فرماید: “یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی”(آیه ۸۵ سوره اسراء) از تو درباره روح سؤال می‌کنند؛ می‌فرمایند: که بگو روح از امر پروردگار آمده‌است “وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا”(آیه ۸۵سوره اسراء) این علم قلیل و کم شما نمی‌تواند بفهمد که حقیقت روح چیست! شما الان ببینید همین بحث صراط مستقیم را مدت‌ها است که داریم تکرار می‌کنیم و باز دوستان گاهی اوقات می‌آیند می‌گویند که صراط مستقیم چیست؟! چرا؟ چون کلمه مستقیم را همین مستقیم که در ریاضیات است به ذهنشان می‌آید و وقتی‌که ما مثال می‌زنیم و می‌گوییم صراط یعنی شاهراه،‌ صراط یعنی بزرگ‌راه دوباره همین اتوبان‌ها در ذهن آن‌ها می‌آید. علما می‌گویند مثال از جهتی مقرِّب است از جهتی مبَعِّد است، همیشه می‌گویند در مثال مناقشه نیست یعنی یک نفر یک مثالی می‌زند خیال نکن که دیگر از همه نظر آن مثال آن‌طوری است نه بابا مثال برای وجه، تشبیه برای بعضی از لحاظ‌ها است، شما می‌گویید مثلا این آقا مثل شیر می‌ماند شجاعت او را می‌گویید بوی گند دهان او را که نمی‌گویید که بگویید دهان او مثل شیر بوی گند می‌دهد یا مثلاً می‌گویید همسر من مثل ماه است یعنی مثلاً زیبا است ولی این‌طوری نیست که مثل ماه شب‌ها بیاید صبح‌ها برود بیرون باز دوباره شب‌ها بیاید، از همه نظر نیست که هیچ‌ کس آن‌قدر خوشبخت نیست که همسر او صبح که می‌رود بیرون دیگر نیاید تا شب، البته همسر منظور من مردها هستند مثال ماه که می‌گوید یعنی چهره او مثل ماه زیبا است، نه این‌که از همه نظر مثل ماه است مثلا گِرد است و مثلا شب‌های اول لاغر است شب‌های دوم یک مقدار چاق می‌شود شب سوم یک مقدار، این‌طوری نیست که، برای همین مثال می‌گویند از یک نظر حالا ما صراط را که می‌گوییم می‌گوییم شاه‌راه بعضی از دوستان خیال می‌کنند دیگر حالا این‌طوری است دیگر مدام می‌خواهند بگویند که چون شاه‌راه این‌طوری است اتوبان این‌طوری است ممکن است یک اتوبانی یک زمانی خراب بشود بسته بشود صراط هم پس ممکن است یک زمان بسته بشود، این مثال‌ها را یک مقدار باید روی آن فکر کرد. بنابراین ما همین صراط را نمی‌توانیم جا بیندازیم که خوب جا بیفتد حالا بخواهیم برویم سراغ روح و سراغ مسئله تناسخ و این‌ها که خیلی پیچیده است نمی‌شود باید یک مقدار درس بخوانید یک مقدار سیر و سلوک داشته باشید خیلی از مفاهیم دوره سوم دوره عین‌الیقین خیلی از مفاهیم را تا کسی آن صلاحیت نفسانی را ایجاد نکند درک نمی‌کند. ممکن است همان موقع که خیلی باهوش باشد همان موقع که می‌گویی بگوید آها فهمیدم باز دوباره فردا می‌آید می‌گوید استاد خدا قبل از این‌که عالم را خلق کند چه کار می‌کرد؟ خدا از اول بوده چجوری از اول؟ باز دوباره همین‌طور چون مدام زمانی فکر می‌کند ذهن زمانی است.

    عوالم

    در فلسفه برای انسان معلوم می‌شود ما یک عالمی داریم فوق زمان است احاطه بر زمان دارد این را باید اول درک کند عالم دهر را درک کند عالم سرمد را درک کند عالم ازل را درک کند عالم زمان هم می‌تواند درک کند وقتی درک کرد دیگر موجودات آن عوالم را می‌تواند بشناسد.

    ابوبصیر در محضر امام صادق (ع)

    ابوبصیر خدمت امام صادق(ع) بود از امام پرسید که ابوبصیر کور بود در عربی کسی که کور است به او می‌گویند ابوبصیر مثل ما که در فارسی می‌گوییم روشندل به کورها مثلاً می‌گوییم روشندل عرب‌ها هم می‌گویند ابوبصیر، ابوبصیر کور بود، خدمت امام صادق سوال کرد که آیا در قیامت خدا را می‌بینیم؟ فرمود در قیامت که هیچ در دنیا هم می‌بینیم. گفت در دنیا هم می‌بینیم؟ امام فرمود چشم‌های خود را، خب چشم‌های او کور بود دیگر گفت دقت کن الان تو خدا را نمی‌بینی؟ ابوبصیر متوجه شد تا این تصرف تکوینی در روح او کرد ابوبصیر متوجه شد گفت که یابن‌رسول‌الله آیا من می‌توانم این مطلب را که خدا را می‌شود دید اما با چشم ظاهری نیست که امیرالمومنین از او پرسیدند آیا خدا را می‌بینی؟ فرمود “لَم اَعبُد رَبا لَم اَرَه. معراج السعاده” من خدایی را که نبینم عبادت نمی‌کنم، بعد این‌ها تعجب کردند بابا این همه قرآن می‌گوید “لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ. سوره انعام،  آیه ۱۰۳”خدا را نمی‌شود دید شما چه‌جوری می‌گویید؟ فرمود لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ. نهج‌البلاغه،  خطبه ۱۷۹” این چشم‌ها خدا را نمی‌بیند “لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَهِ الْعِیَانِ، وَ لَکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ. نهج‌البلاغه” یعنی با قلب می‌شود خدا را درک کرد و آن درک قلبی خدا می‌شود دیدن خدا. ابوبصیر سوال کرد که من می‌توانم این حرف را به دیگران بگویم؟ امام فرمود نه نباید به دیگران بگویی که خدا را می‌شود دید و امام صادق گفته خدا را می‌شود دید، فرمود چرا؟ فرمود که اگر این حرف را بزنی یا خیال می‌کنند خدا جسم است خدا ماده است گمراه می‌شوند یا اگر این را قبول نکنند می‌گویند که ما را تکفیر می‌کنند امام صادق را تکفیر می‌کنند می‌گویند امام صادق حرف بیخود زده، نباید این حرف را به مردم بزنی چون مردم نمی‌فهمند درک نمی‌کنند سطح شعور مردم آگاهی مردم باید خیلی بیاید بالا تا این حقایق و این مفاهیم را درک کنند. بنابراین درک خیلی از مسائل پیچیده است به همین سادگی نیست که مثلاً فرض بفرمایید بنده بیایم مثلاً آن را باز کنم نه یک مقدار باید رشد بکنید یک مقدار بیایید سطح بالاتر و وقتی که مطرح بشود ده‌ها سوال مطرح می‌شود که باید این سوالات جواب داده بشود.

    تناسخ

     لذا امام رضا(ع) فرمودند که کسی که قائل به تناسخ است چرا تناسخ کفر است فرمود که چون قائلین به تناسخ معاد را قبول ندارند می‌گویند قیامتی در کار نیست همین جا است، همین جا تبدیل می‌شود، در حالی که عالم قیامت بسیار بالاتر از این عالم است بسیار بالاتر عالمی هست به غیر از این عالم آخرت عالم قیامت این نیست که حساب و کتاب نباشد عالم نباشد منتهی از همین جا معلوم می‌شود کسی که قائل به تناسخ باشد و قیامت را اطلاعات نداشته باشد کافر است کافر حساب می‌شود اما این تناسخی که ما می‌گوییم نه تنها با قیامت منفاتی ندارد بلکه دقیقاً به فهم قیامت مربوط می‌شود یعنی کسی بفهمد می‌فهمد که قیامت چی است و آن حقایقی که در عالم قیامت اتفاق می‌افتد آن را درک خواهد کرد چون ربط دارد به مسئله حقیقتِ روح و حقیقت مراحل شکل‌گیری روح و تکامل روح تا به عوالم بالاتر برسد. بنابراین آن دوستی که چندبار پرسیده بود من خدمت ایشان عرض می‌کنم که اولاً اگر در این جلسه هستند یا نیستند یا دوستانی که هستند و این‌ها چون چندبار سوال شده و این‌ها عرض می‌شود خدمت شما که همین قدر بدانید که تناسخ آن تناسخی که اهل هند می‌گویند و افراد ساده فکر می‌کنند به سادگی می‌شود این را پذیرفت و شیطان پرست‌ها به این خیلی دامن می‌زنند، شیطان پرست‌ها به تناسخ و این‌که تناسخ وجود دارد و این‌که شما مُردید می‌روید در یک بدن دیگر قیامتی در کار نیست و حساب و کتابی در کار نیست این را شیطان پرست‌ها زیاد کار می‌کنند، چرا؟ چون می‌گویند که شیطان می‌گوید که آقاجان شما الان در این دنیا که هستید زندگی بدی داری ولی می‌توانی وقتی مردی بیایی در یک زندگی دیگر بروی در یک قالب دیگر حالا آن قالب مثلاً در یک شهر دیگر در یک کشور دیگر یک پدر و مادر دیگر، با مشکلاتی که تناسخ دارد این است که اصلاً روح نه بابا می‌شناسد نه مامان می‌شناسد نه بچه می‌شناسد. من امروز پسر مرحوم حسین علی کریمی علوی هستم وقتی مُردم بابای من می‌شود مثلاً اگر سگ بشوم بابای من می‌شود آن سگ فلانی بابای من می‌شود یک سگ مادر من هم می‌شود یک ماده سگ مثلاً خب عوض می‌شود دیگر همه چیز عوض می‌شود اصلاً این‌ها بی‌خود است اصلاً این‌ها هیچی حساب و کتابی نیست در صورتی که خود قرآن می‌فرماید که قیامت هست بعضی‌ها از عاج خود محشور می‌شوند بعضی‌ها با فرزندان خود محشور می‌شوند بعضی‌ها با پدران خود محشور می‌شوند این‌ها را خب هست دیگر اما این‌ها که مُرد این که روح این مُرد الان پسر فلانی است پدر او هم فلان است مادر او هم فلان است خواهر او این است برادر او این است این‌جا متولد شده است، این‌که مُرد پدر او رفته مثلاً یک مورچه شده در آفریقا خود او می‌رود یک پشه می‌شود در استرالیا این‌طوری می‌شود اصلاً همه چیز به هم می‌خورد واقعاً همین‌طور است. آن‌ها اصلاً معتقد نیستند اصلاً به این چیزها معتقد نیستند به برادری، پدری، یکی از ضررهای اعتقاد به تناسخ یعنی در زندگی انسان هم اثر می‌گذرد همین است که این‌طوری طرف می‌گوید خب من که یک روح هستم امروز در این بدن هستم فردا معلوم نیست چه بشوم این هم که فردا می‌رود و این‌ها اصلاً برادری چی است، و خواهری چی است مواسات چی است، همدردی چی است، انسانیت چی است، گاهی موقع‌ها یک روح می‌رود مثلاً تبدیل به یک سنگ می‌شود در فلان کوه یک سنگ می‌شود یک میلیون سال در بدن آن قالب سنگ می‌ماند از این حرف‌ها می‌زنند دیگر، یا گیاه می‌شود در گیاه‌ها چه بسا یک روح انسانی بوده حالا گیاه شده است منتهی این‌که چه می‌شود به این اعتقاد پیدا می‌کنند یک سری سوالاتی است که چون نتوانستند به آن سوالات برسند آمدند گفتند تناسخ مثلاً می‌گوید که خب این گربه بدبختی که مثلاً رفت زیر ماشین از بین رفت یا این مثلاً سگ بدبختی که رفت زیر ماشین معلول شد یا این بچه‌ای که معلول به دنیا آمد این چه گناهی کرده است، این‌که گناهی نکرده می‌گوید آها زندگی قبلی او گناه کرده حالا دارد می‌کشد، به سادگی برای حل شدن ساده این مسائل به اعتقاد تناسخ راه بردند در صورتی که جواب آن این نیست جواب این‌ها این نیست چون در اسلام در ادیان آسمانی مثل مسیحیت مثل یهودیت مثل اسلام جواب این‌ها طور دیگری داده شده است، آن‌ها برای این‌که مثلاً ساده کنند به یک جواب ساده ولی غلط روی آوردند به یک جوابی که ساده است ولی غلط است روی آوردند و آثار آن هم همین است که عرض کردم شیطان‌پرست‌ها این را گسترش می‌دهند بعد به یک جایی می‌رسانند که به شخص می‌گویند خب تو الان یک روح هستی در این بدن به سادگی تو می‌توانی خوشبخت بشوی الان بدبخت هستی؟ کاری ندارد خود را بکش خود را که کشتی من کمک می‌کنم روح تو برود در یک بدنی که پدر او مادر او خانواده او ثروتمند هستند مثلا تو می‌شوی خوشبخت،  تو می‌روی آن‌جا پسر شاهزاده می‌شوی‌ خوشبخت می‌شوی مثلا یا یک وعده‌های دیگر می‌دهند. این کار را می‌کنند برای این‌که چه بشود؟ برای این‌که  او خود را بکشد. آن‌وقت کسی که خودکشی کند چون یکی از بزرگ‌ترین گناه‌ها را انجام داده یعنی در واقع کسی که خودکشی می‌کند تسلیم شیطان شده است چون هیچ گناهی این‌طوری نیست هر گناهی انسان می‌کند ممکن است تحت تاثیر عواملی باشد شیطان هم باشد اما خودکشی که انسان از ذات خود بگذرد از جان خود بگذرد این می‌شود تسلیم محض شیطان شدن برای همین خودکشی از گناهان بسیار بزرگ است و شیطان‌پرست‌ها به این‌جا می‌رسانند کشتن افراد کشتن بچه‌ها کشتن کودکان همه این‌ها برای آن‌ها برای آن‌ها عادی می‌شود، می‌کشند می‌گویند این‌که چیزی نیست که روح او می‌رود در یک جای دیگر به راحتی این کارها را انجام می‌دهند شیطان‌پرست‌ها. بنابراین این اعتقاد بسیار غلطی است و حل آن مسائلی که باعث شده به این‌جا بیایند آن‌ها را دیگر راه‌هایی است که ما در جلسات قبل یک مقدار آن را توضیح دادیم که چه عواملی باعث می‌شود در زندگی ما مشکلاتی ایجاد بشود و راه حل آن‌ها را هم گفتیم.

    تناسخ

     ان‌شاءالله که خداوند به همه شما توفیق بدهد، ان‌شاءالله که روح شهدای لبنان روح شهید مقاومت و شهدای مقاومت و شهدای انقلاب ایران را با شهدای کربلا محشور کند.

     با صلوات بر محمد و آل محمد)ص).

  • مصیبت برای رسیدن به مقامات

    مصیبت برای رسیدن به مقامات

    مقدمه

    جلسه قبل بحثی داشتیم در مورد عوامل غیراختیاری که در زندگی ما پیش می‌آید اما این‌که درواقع سرنوشت ما و سرگذشت ما محصول انتخاب خود ما است و این‌که قبل‌از این‌که ارواح به این عالم بیایند سرنوشتشان، کلیات سرنوشتشان تعیین‌شده است و این‌که خودشان می‌توانند با انتخاب خودشان جزئیات را تغییر دهند یا حتی کلیات را هم تغییر دهند.مصیبت برای رسیدن به مقامات

    این‌ها بحث‌های عقیدتی و بحث جبر و اختیار و بحث کتاب اجل معلق و اجل مسمی، این بحث‌ها را که ما در این جلسات زیاد مطرح نمی‌کنیم چون بحث‌های پیچیده و عقلی است که باید در جلسات مخصوص به خودش باشد.

    مصیبت برای رسیدن به مقامات

     سرنوشتمان را خودمان انتخاب می‌کنیم

    اما مختصراً و اجمالاً این است که انتخاب خود ما خیلی مؤثر است در سرنوشت ما و این انتخاب حالا چگونه بوده‌است عرض کردم یک مقدار پیچیده است، اما ما خودمان انتخاب می‌کنیم و هیچ اتفاقی برایمان نمی‌افتد؛ چه اتفاق خوب چه اتفاق بد، مگر این‌که ما خودمان باعثش شده‌ایم و خودمان انتخاب کرده‌ایم، یا می‌دانیم یا نمی‌دانیم‌. من فقط برای این‌که در ذهن شما مقداری جا بیفتد با یک مثالی که بارها عرض کرده‌ام برای شما عرض می‌کنم که این انتخاب ما به این معنا نبوده است که مانند: قبل‌از این‌که به این دنیا بیایید به ما بگویند که آقا شما می‌خواهید چکاره شوید؟ ما بگوییم می‌خواهیم این کار را انجام دهیم! بعد بگویند خب حالا بیایید بروید کاری که می‌خواهید را انجام دهید! نه این‌چنین نبوده، یک مقدار پیچیده است. مثالش را برای شما می‌گویم که متوجه شوید، مثلاً ما در عالم خواب، در عالم رؤیا… می‌دانیم که هرچه خواب ببینیم بستگی به اعمال روزمان دارد. اگر ما در طول روز آدمی باشیم که خدای نکرده دروغ بگوییم یا خدای‌نکرده  تظاهر کنیم یا بخواهیم کارهایمان را کتمان کنیم یا به قول معروف آب‌زیرکاه باشیم… شب خواب بد می‌بینیم، خواب وحشتناک می‌بینیم. انسان‌های دروغ‌گو خواب‌های پریشان می‌بینند چون دروغ می‌گویند، در خواب هم به آن‌ها دروغ تحویل داده می‌شود. خواب ما رفتار ما در روز و نتیجه ملکات روزانه ما است.

     خب الان شما این را متوجه شدید وقتی در عالم خواب هستید اگر یک گرگی به شما حمله می‌کند، یک درنده‌ای به شما حمله می‌کند یا مثلاً خواب می‌بینید که وسط آتش مانده‌اید و نمی‌توانید خودتان را نجات دهید دادوفریاد می‌کنید و یا این‌که نمی‌توانید داد بزنید، آن موقع در عالم خواب شما فکر نمی‌کنید که خودتان عامل این آتش هستید. یا اگر خواب می‌بینید که یک حیوان درنده ای به شما حمله کرده و وحشت کرده‌اید در آن زمان فکر نمی‌کنید که این حیوان درنده نتیجه اعمالتان در آن روز است. روزی‌که دروغ می گویید، روزی‌که کلک می‌زنید، روزی که حقه‌بازی می‌کنید، روزی‌که کینه می ورزید نسبت‌به دوستان، برادران، اطرافیان و همکاران خشم و غضب دارید، این‌ها در خواب این‌چنین ظاهر می‌شوند. اما آن وقتی‌که ظاهر می‌شود که شما خیال نمی‌کنید که این نتیجه آن است، خیال می‌کنید که یک گرگی به شما حمله کرده و شما هم بی‌گناه هستید و کمک می‌خواهید. الان هم ما همین‌طور هستیم نمی‌دانیم که انتخاب خودمان ما را به این‌جا کشیده است و رفتارهای خود ما است که این حوادث بد و مصیبت‌ها  برایمان اتفاق می‌افتد گاهی موقع این‌چنین است.

    مصیبت برای رسیدن به مقامات

    مصیبت برای رسیدن به مقامات

     گاهی موقع‌ها هم حوادث بد، نتایج انتخاب ما است، انتخاب چی؟ انتخاب مقامات. ما از خداوند درخواست می‌کنیم که خدایا من را به یک مقامی برسان و از خداوند صمیمانه می‌خواهیم.

    خب بهشت را که رایگان نمی‌دهند، برای بهشت باید بها دهی، باید امتحان شوی، باید تجربه کنی و باید ساخت شوی و  خداوند می‌خواهد شما را بسازد.

     بنابراین وقتی‌که شما آرزو می‌کنید ممکن است دچار مصیبت‌هایی شوید که در آن مصیبت‌ها ساخته شوید. ازجمله مصیبت‌هایی که بر سر اهل‌بیت آمد اولیای خدا اکثر مصیبت‌هایی که بر سرشان آمد به‌خاطر گناه نیست؛ چون آن‌ها معصوم هستند، آن‌ها گناه نمی‌کنند و این مصیبت‌ها کفاره گناهانشان نیست بلکه آرزوهای بزرگ دارند و می‌خواهند به لقاءالله برسند و از خداوند می‌خواهند که به مقام‌های بالا برسیم، در عرش در درجات آسمان‌ها به مقامات بالا برسیم. خب باید این‌جا امتحان پس بدهند، این‌جا باید به مصیبت مبتلا شوند و در این مصائب عشق الهی بر وجودشان حاکم باشد و گناه نکنند، خطا نکند چون در مصیبت‌ها است که انسان خطا می‌کند یا وقتی‌که فشار به شما می‌آید در مشکلات برای نجات از این فشار و مشکلات انسان مجبور به دروغ، دزدی و رشوه می‌شود که این‌ها برای این موقع‌ها است. حال اگر شخصی دچار مشکلات شد؛ فقر به سراغش آمد ولی به‌خاطر فقر دروغ نگفت، به‌خاطر پول‌دار شدن مال مردم را نخورد، کلک نزد، غشّ در معاملات نکرد… اگر این کارها را نکرد، خب در مصیبت و مشکلات موفق بیرون آمده‌است و مقامات بالا نصیب او می‌شود.

     بنابراین این‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: هر مصیبتی می‌آید ناشی از خودتان است، نگویید که حتماً ما گناه کرده‌ایم که باید گرفتارمصیبت شویم! نه گاهی اوقات گناه نیست، گاهی اوقات همین است که شماها می‌خواهید به مقامات بالا برسید و خداوند دارد شما را تربیت می‌کند. حالا این‌جا دیگه به شکل‌های مختلف است؛ یکی معلول به دنیا می‌آید، یکی ناقص به دنیا می‌آید، یکی یتیم به دنیا می‌آید، یکی والدینش را از دست می‌دهد، یکی در جنگ عزیزانش را از دست می‌دهد… این‌ها همه برای این است که ما ساخته شویم. یک مثال برایتان می‌زنم: یک کوزه‌گر یا یک آهنگر وقتی‌که بخواهد یک فلزی را بسازد یک وسیله‌ای را بسازد نگاه می‌کند می‌بیند کج است و با چکش آن قسمت را صاف می‌کند و باز می‌بیند یک قسمت دیگر کج است و مجدد چکش می‌زند آن‌قدر چکش می‌زند تا آن‌طوری که دلش می‌خواهد این ساخته شود. این دنیا هم برای همین است خدا دارد ما را چکش‌کاری می‌کند با مریضی، با مصیبت، با فقر، با گرفتاری ها چکش‌کاری می‌کند تا ساخته شویم و این را بدانید که همه به این مصیبت دچار می‌شوند، امروز نشوند فردا دچار می‌شوند. خیال نکنید یک نفر وضعش خیلی‌خوب است بگویید آقا این کافر است و چرا آن‌قدر غرق در نعمت است! نه نوبت به او هم می‌رسد، یک روز دیگر خدا او را می‌سازد. خداوند تمام عالم را دارد می‌سازد خیال نکنید که بعضی‌ها در دنیا اصلاً مصیبت نمی‌بینند، نه این‌جا مصیبت نمی‌بینند، جاهای دیگر مصیبت می‌بینند همه باید ساخته شوند؛ روح‌ها، ارواح هم باید ساخته شوند هیچ روحی در این عالم نیامده که ساخته نشود، هر روحی که در عالم آمده “وَ اِلَی اللهُ المَصیر” یعنی همه داریم می‌رویم به‌طرف خداوند. حالا بعضی‌ها در این دنیا ساخته می‌شوند، بعضی‌ها در برزخ ساخته می‌شوند، بعضی‌ها در جهنم ساخته می‌شوند… خلاصه همه باید ساخته شوند. بعضی‌ها که خیلی کج‌وکوله شده‌اند خیلی چکش به آن‌ها می‌زنند و بعد می‌بینند که این اصلاً با چکش درست نمی‌شود باید برود در یک کوره‌ی آهنگری داغ شود، سرخ شود آن‌وقت که نرم شد با چکش می‌شود درستش کرد.

     ما هم به‌همین شکل هستیم خداوند همه را می‌خواهد بسازد اگر کسی در مقابل حوادث خداوند مثل آن آهن نرم باشد کم‌تر چکش می‌خورد، اگر بخواهد مقاومت کند می‌اندازنش در آتش که این ذوب شود، نرم شود و بعد با دو تا چکش او را درست کنند. هیچ‌وقت کسی فکر نکند که نه من دچار مصیبت نمی‌شوم و فقط فلانی داغ فرزند دیده است! نه تو داغ فرزند نمی‌بینی، اما تو هم یک مصیبت دیگری خواهی دید. او در زلزله والدینش را از دست داد، عزیزانش را از دست داد… چند وقت پیش که رفته بودیم رودبار با یک همسایه‌ای آشنا شدیم که گفت در زلزله رودبار سه فرزند من جلو چشمانم در زلزله از بین رفتند؛ یکی هشت ساله،  یکی ده‌ساله و دیگری دوازده‌ساله جلوی چشمانم از بین رفتند، گفتم چگونه تحمل کردی و گفت دیگر تحمل کردیم…

     حالا همه به این شکل نمی‌شوند، بعضی‌ها به شکل دیگری مصیبت می‌بینند ولی روح باید ساخته شود. بعضی‌ها با زلزله، بعضی‌ها با بیماری، بعضی‌ها با سرطان، بعضی‌ها با تصادف، بعضی‌ها  با جنگ… همه باید ساخت شوند.

     خوش به حال آن روحی که خودش را نرم در اختیار اوستای آهنگر قرارداد که با دوتا چکش کوچک ساخته می‌شود. ائمه ما این‌چنین بودند، اولیای بزرگ خداوند این‌چنین بودند وقتی‌که می‌گویند: “الهی رِضاً بِرِِضِاکَ” ما راضی به رضای تو هستیم با کوچک‌ترین مصیبت در این دنیا، یا سم به او دادند و کشتند و یا شمشیر زدند در فرقشان بلافاصله شهید شدند و رفتند… این را می‌خواهم بگویم؛ عزیزان من با خدا رابطه‌تان را نرم کنید،  ما آن فلزی هستیم که دست اوستای آهنگر است، هرچقدر در دست او نرم باشیم زودتر ما را شکل می‌دهد و زودتر ما را می‌سازد و هرچقدر مقاومت کنیم او مجبور است ضربه سنگین‌تری بزنند، مصیب‌های بیشتری بدهد. بدانید آن کفار خیلی خیلی طول می‌کشد گاهی اوقات میلیاردها میلیاردها میلیاردها سال در جهنم می‌مانند تا یواش‌یواش نرم شوند، بالاخره باید نرم شوند اگر بخواهند نرم نشوند جهنم ابدی است، هیچ‌وقت جهنم از بین نمی‌رود و تا ابد بخواهی نرم نشوی اشکال ندارد در همان جهنم تا ابد خواهی ماند، این داستان خلقت است.

     بنابراین مصیبت‌هایی که بر سرمان می‌آید این‌که می‌گوییم خودمان انتخاب می‌کنیم به این معنا است خیال می‌کنیم خودمان انتخاب نمی‌کنیم مثل آن کسی که در خواب است  نمی‌داند که بابا این گرگی که الان به او حمله کرده می‌خواهد او را پاره پاره کند یا این آتشی که الان دارد در آن می‌سوزد یک موقع‌ها خیلی شدید می‌شود یعنی بودند کسانی که شب خواب دیدند که در آتش دارند می‌سوزند وقتی بیدار شده بودند بدن آن‌ها تاول زده است! این‌طوری بوده است گاهی موقع‌ها یعنی خیلی شدید بوده این‌ها، واقعیت دارد. یک کسی در عالم خواب دید که شیری به او حمله کرده وقتی حمله کرده صبح که بیدار شده بود دیده بود اثر پنجه شیر روی بدن او باقی مانده بود خون بیرون بود گاهی موقع‌ها خواب‌ها خیلی شدید می‌شود آثار خود را در بدن می‌گذارد این‌ها همه واقعیت است این‌ها علم است تجربه است این‌ها تخیلات نیست که آن احمق بگوید این را آخوندها ساخته‌اند نه این‌ها همه علم است تجربه است دیده شده است در اسلام هم نیست در جاهای دیگر هم دیده شده است در غرب در شرق در جاهای دیگر دیده شده است از این چیزها این‌ها واقعیت است.

    مصیبت برای رسیدن به مقامات

     نرمش در برابر خداوند

    بنابراین ما باید نرم باشیم در مقابل خداوند، راضی به رضای او باشیم از مصیبت‌ها نترسیم از مشکلات نترسیم با مشکلات کنار بیاییم یک روز ممکن است عزیز من جلوی چشم من پرپر بشود باید صبور باشم ممکن است اتفاقی برای من بیفتد خیال نکنیم که ما باید این‌جا رفاه داشته باشیم و چرا امام حسین چرا خداوند مشکلات من را حل نمی‌کند پس من خدا را دیگر عبادت نمی‌کنم! باشد نکن بفرمایید جهنم، خدا تو را نرم می‌کند، این‌قدر مصیبت بر تو می‌آید تا بفهمی که باید راضی بشوی.

    مصیبت برای رسیدن به مقامات

    شاهد بر خلق

     ما باید از این جهنم از این عالم پایین باید برویم بالا، آمده‌ایم این‌جا که برویم بالا، همه ما هم با اختیار آمدیم منتهی بگویم این اختیار را الان ما نمی‌فهمیم. شما هر وقت خواب‌هایی که می‌بینید، چون همه هر شب خواب می‌بینند هیچ کس نیست که در عالم شب خواب نبیند ولی ما بیدار می‌شویم از یاد ما می‌رود، هر وقت کسی توانست خواب‌هایی را که می‌بیند همه را یاد بیاورد بیاید من یک کاری کنم عالم ذر هم یاد او بیاید که آن‌جا چه اتفاقی افتاده است! آن هم یاد او می‌آید، می‌شود آن عالم یاد ما بیاید کما‌اینکه می‌فرماید که “مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ. سوره کهف، آیه۵۱” ما آن‌ها را به شهادت نگرفتیم خلق کردن را، یک عده‌ای خلق خود را شاهد بودند داشتند خلق می‌شدند را شاهد بودند، این‌ها این مسائلی است که حالا به هر صورت جای آن این‌جا نیست و اما این قضیه‌ای که الان اتفاق افتاد خداوند می‌فرماید که در جهاد در جنگ همان‌طور که آن‌ها کشته می‌دهند شما هم کشته می‌دهید، همان‌طور که آن‌ها مشکلات برای آن‌ها می‌شود شما هم مشکل می‌شود، گاهی موقع‌ها  پیروزی برای شما است گاهی موقع‌ها پیروزی برای آن‌ها است خیال نکنید که حالا مثلاً فرض کنید که اگر زدند یک نفر را کشتند ده نفر را کشتند دویست و اندی هزار جمعیت از بهترین جوان‌های ما کشته شدند خیال نکنید که مثلاً شکست خوردید نه “وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ. سوره آل‌عمران،  آیه۱۴۰” این دنیا این‌طوری دارد اداره می‌شود و ما می‌خواهیم که ببینیم یعنی دنیا می‌خواهد مومن را از غیر مومن جدا کند “لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ. سوره انفال،  آیه ۳۷”

    مصیبت برای رسیدن به مقامات

    معرفت موسی

    این گفت که خدایا چرا انسان ها می‌میرند زنده می‌شوند؟ اصلا این دنیا را برای چه خلق کردی؟ انسان‌ها به دنیا می‌آیند می‌میرند زنده می‌شوند! گفت که پایان فصل کاشت بیا جواب خود را بگیر، پایان فصل کاشت آمد گفت که ای موسی تو چرا این گندم‌ها را درو کردی؟ گفت خب باید درو می‌کردم دیگر، رسیده بود باید درو می‌کردم. گفت خب چرا درو کردی؟ حالا درو نمی‌کردی! گفت اگر درو نکنم سال دیگر نمی‌توانم دوباره گندم بکارم، گفت مانند همین است شما می‌آیید می‌کارید رشد می‌کنند می‌چینید می‌برید برای مرحله بالاتر، ما هم همین کار را می‌کنیم.

    مصیبت برای رسیدن به مقامات

    میوه سالم و گندیده

     دنیا همین است ما گندم‌هایی هستیم که به دنیا می‌آییم سروقت آن هم ما را می‌چینند، میوه‌ای هستیم که چیده می‌شویم می‌رویم، حالا یک میوه‌ایی گندیده چیده می‌شود مثل صدام یک میوه رسیده چیده می‌شود مثل امام، این‌ها دوتا با هم بودند دیگر، این‌ها هر دو آن‌ها هم از نظر طالع یکی بودند، هر دو سال پلنگ بودند، هر دو به آن شرایط بودند منتهی آن سال پلنگ آتشی بود این سال پلنگ آبی بود، او هر جا می‌رفت آتش ایجاد می‌کرد این هر جا می‌رفت نعمت ایجاد می‌کرد، امام این‌طوری بود. هر دو نفر آن‌ها با هم درگیر شدند هر دو هم رفتند اما یکی شد میوه رسیده یکی شد میوه گندیده و رفت، ما هم همین‌طوری هستیم. نتانیاهو هم یک میوه گندیده است که خیال می‌کند این هم می‌رود اجداد او مردند سید حسن نصرالله باید شهید می‌شد افتخار بزرگی بود این‌جا می فرماید این جنگ‌ها و این‌ها هست.

    مصیبت برای رسیدن به مقامات

    تفسیر شهدا

    “وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ. سوره آل‌عمران،  آیه۱۴۰” خدا می‌خواهد از شما شهدا بگیرد، بعضی از مفسرین اکثر مفسرین من ندیدم مفسری بی‌شک شهدای این‌جا را به معنی شهید گرفته باشد ولی ما می‌دانیم این‌جا نه منظور از شهدا شهید است خداوند می‌خواهد شهید بگیرد، شهید یعنی چی؟ یعنی کسی که در جریان نبرد حق و باطل حاضر باشد این باید با مرگ طبیعی نرود این باید به قتل برود باید شهید باشد تا بتواند شاهد ماجرای پیروزی حق و باطل باشد و هر کس عاشق این باشد که ماجرای حق و باطل را پیگیری کند این شهید می‌شود و می‌رود در یک عالمی که غیر از برزخ است. خیال نکنید مثلاً شهدا هم مثل ارواح مثل دیگران در عالم برزخ هستند، بعضی می‌گویند شهیدان زنده هستند یعنی این‌که در عالم برزخ و مثلاً این‌طوری در آن عالم زنده هستند در آن عالم که شمر هم زنده است یزید هم زنده است، آن‌ها هم دارند مجازات می‌شوند زنده هستند نه این یک عالم دیگری است این یک زندگی است که مثل من و شما غذا می‌خورد مثل من و شما “عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ. سوره آل‌عمران، آیه۱۶۹” یعنی عالم برزخ نیست یک عالم دیگر است در آن‌جا این‌ها شاهد هستند و ناظر هستند “وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ. سوره آل‌عمران، آیه۱۷۰” منتظر هستند که دوستان دیگر آن‌ها هم بیایند که بیایند که از آن عالم شاهد پیروزی حق بر باطل باشند شاهد پیشرفت حق.

    مصیبت برای رسیدن به مقامات

    جنگ بدر

    خداوند می فرماید که شما دوست داشتید در جنگ بدر پیغمبر وعده داده بود که “اِمَّا العیر وَ اِمَّا النَّفیر” دوتا صنف با دوتا گروه برای جنگ می‌رویم اگر آن‌هایی که کاروان تجاری بود آن‌ها را گرفتیم خب ثروت زیادی به دست می‌آوریم، ثروت‌هایی که از ما در مکه مصادره کردند و برداشتند به نام خود ما می‌رویم با این‌ها می‌جنگیم ثروت خود را پس می‌گیریم، اگر این‌ها هم نیامدند جنگجوهای آن‌ها آمدند می‌جنگیم و آن‌ها را شکست می‌دهیم، این‌ها که آمدند بین دوراهی قرار گرفتند اگر این طرف می‌رفتند به کاروان تجاری قریش می‌رسیدند ثروت نصیب آن‌ها می‌شد این طرف می‌رفتند با سپاه قریش باید می‌جنگیدند. همه گفتند بابا ما که چیزی نداریم، بعضی‌های آن‌ها عرض می‌شود خدمت شما اسلحه هم نداشتند، بعضی‌های آن‌ها پابرهنه بودند بعضی‌های آن‌ها چوب داشتند بعضی‌های آن‌ها گفتند با سنگ می‌جنگیم، آن طرف شتر داشتند اسب داشتند شمشیر داشتند زره داشتند تعداد آن‌ها چندین برابر این‌ها بود و تعداد کم. خب گفتند آقاجان برویم آن یکی که کاروان است بگیریم تقویت کنیم خود را و این‌ها، خداوند فرمود نه باید بروید با آن‌ها بجنگید “وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذَاتِ الشَّوْکَهِ تَکُونُ لَکُمْ. سوره انفال، آیه۷” دل شما می‌خواست آن یکی که دردسر کمتر دارد آن را بگیرید “وَیُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ.سوره انفال، آیه ۷” به کلمات خدا می‌خواست که حق پیروز بشود، قرار شد که بروند بجنگند رفتند جنگیدند پیروز شدند بعد هم نتایج خیلی خوبی گرفتند، مادی و معنوی آن از آن یکی بیشتر بود بعدها معلوم شد این‌طوری است.

    مصیبت برای رسیدن به مقامات

    مقام رضا

     ما نمی‌فهمیم ما خیال می‌کنیم حالا آمد مثلاً زد حالا تهدید کرده الان مثلاً تهران را می‌زند رهبر را می‌زند بابا جریان را شما نگاه کنید دیگر، همین صد سال اخیر را نگاه کنید کدام پیروز شدند کدام جلو رفتند کدام دارد در دنیا گسترش پیدا می‌کند، کدام فکر؟ آن پیروز است. بنابراین ما باید از جنگ نترسیم باید از مصیبت‌ها نترسیم راضی به رضای الهی باشیم وظیفه خود را انجام بدهیم و الّا بالاخره با این مصیبت‌ها اگر ما ساخته نشویم آن استاد کارگر می‌گوید این‌که این با این دوتا چکش درست نمی‌شود باید محکم‌تر بزنم بر سر او، مصیبت‌های بدتر قطعاً مصیبت‌های بدتری کسانی که در راه خدا نیستند خواهند کشید، چرا؟ چون خدا همه را خلق کرده که همه را تربیت کند همه “یا ایها الانسان” همه انسان‌ها نگفته “یا ایها المومنون” یا ایها الانسان آقای امیرالمومنین آقای سیدالشهدا آقای امام حسین آقای زین‌العابدین آقای شمر آقای یزید همه شما باید بیایید به طرف من راحت می‌آیید بسم الله راحت نمی‌آید بروید این‌قدر سر شما را به سنگ بخورد تا متوجه بشوید که باید بیایید. آن‌هایی که نروند جهنم باید سر آن‌ها به سنگ بخورد تا برگردند راهی دیگر نیست غیر از راه الله، بهترین راه این است راه درست این است باید بروید در این راه ان‌شاءالله. ان‌شاءالله خداوند به همه شما توفیق بدهد ان‌شاءالله به همه موفقیت بدهد و عرض می‌شود خدمت شما ما در این دوتا جلسه یک مقداری سِر را راز مشکلاتی که در زندگی برای ما پیش می‌آید را تقریباً گفتیم حالا شما هر وقت با مشکلی روبرو می‌شوید بدانید که این از کدام نوع است آن‌هایی هم که جلسه قبل گفتم آن هم راه آن همین است یعنی راه سیر و سلوک راه تزکیه نفس راه تزکیه مال تا انسان ان‌شاءالله هر چه کمتر این مصیبت‌ها را بکشد و هر چه بیشتر جلو برود هر چه بیشتر در راه خداوند نزدیک‌تر بشود با صلواتی بر محمد و آل محمد)ص).

    مصیبت برای رسیدن به مقامات

  • بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    مقدمه

    مسئله‌ای که امروز می‌خواهیم درمورد آن صحبت کنیم این است که بدبختی‌ها و بلاهایی که سر انسان می‌آید کلا دو نوع است؛ یک نوع آن اختیاری است و یک نوع آن ظاهراً در اختیار ما نیست. یعنی وقتی‌که ما بعضی موقع‌ها صحبت‌هایی می‌کنیم دوستان کلمات را دقت نمی‌کنند و بعد می‌روند با هم درگیر می‌شوند و هرکدام می‌گویند که استاد این را گفته است! وقتی به کلمات دقت کنید همه چیز مشخص است.بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    ظاهراً بعضی از بلایا و مشکلاتی که پیش می‌آید اختیاری است و بعضی‌ها بی‌اختیار است. اختیاری یعنی این‌که فرض بفرمایید یک نفر می‌آید ما را اذیت می‌کند و با او به اختلاف می‌رسیم هر جفتمان منیت داریم و خودخواه هستیم، و باهم به اختلاف می‌خوریم و این اختلاف‌ها کارش می‌رسد به کشت‌وکشتار و جنگ و همین مسائلی که الان شما می‌بینید در خاورمیانه و غرب آسیا دارد اتفاق می‌افتد در دنیا فلسطین و… این‌ها همه خودخواهی‌ها و منیت‌ها  استکبار و… است. به این‌ها کاری نداریم اما یکسری از مشکلات است که اینها ظاهراً در اختیار ما نیست، قصد دارم درمورد این‌ها بحث کنیم. ما در سیروسلوک در درجه اول هدفمان این است که بر منیت خودمان غلبه کنیم اگر منیت خودمان را بتوانیم تحت اطاعت خداوند دربیاوریم خب از سپاه شیطان می‌آییم بیرون و می‌رویم در سپاه خداوند، این اصل قضیه است و سیر و سلوک برای همین است و این‌که انسان چله بگیرد و پای درس استاد بنشیند و با اولیای خدا ارتباط داشته باشد و تمام حرف‌هایی که در این جلسات گفته می‌شود برای این است که آن منیت از بین برود. منیت ریشه و همه اختلافات و همه‌ی بلایایی است که گریبان‌گیر بشر می‌شود.

    بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    بلایای غیر اختیاری

     اما آن‌هایی که به‌نظر می‌رسد غیراختیاری است آن‌ها معمولاً چهار یا پنج عامل دارد، و ما در برنامه‌های تربیتی‌مان سعی می‌کنیم که دوستان از این‌ها نجات پیدا کنند. مثلاً یکی از این‌ها طالع یا ژن است؛ این‌ها در اختیار ما نیست به‌عنوان مثال یک بچه‌ای حرام‌زاده است و این موضوع دست خودش نبود، به‌عنوان مثال یک شخصی پدرش حرام خور بوده‌است و مال حرام در نطفه و بچه اثر می‌گذارد و بچه بد و خراب می‌شود، خب این مورد دست خودش نبود بنده خدا پدر ناباب، مادر ناباب ژن و نطفه این بچه را خراب کرده‌است در قرآن هم  می‌فرماید: “وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ” (آیه ۶۴ سوره اسرا) شیطان مشارکت می‌کند در اموال و انفس.

    دخالت شیطان در اموال

    شیطان وقتی‌ در اموال دخالت می‌کند که مال حرام باشد، آن زمان است که شیطان شرکت کرده‌است؛ رشوه باشد، نزول باشد، گران‌فروشی باشد، فریب باشد، معامله باطل باشد، معامله فریب‌کارانه باشد شیطان درعین‌حال دخالت می‌کند.

    دخالت شیطان در انفس

    تاثیر نطفه در انسان

     در انفس هم به‌همین شکل است لقمه حرام، ارتباط نامشروع و حتی ارتباط مشروعی که بسم‌الله و به‌نام خدا در آن گفته نشود، روایت داریم که شیطان این‌جا وارد می‌شود.

     از قدیم گفته‌اند که همسران در خلوت باید حتماً ذکر و نام خدا را بگویند و گاهی اوقات دو رکعت نماز بخوانند که خدایا ما از تو فرزند صالح می‌خواهیم. این به‌نام خدا گفتن، در این‌که بچه خوب تربیت بشود اثر دارد. این که خود شخصی که پدرش بد بود مادرش بد بوده اثر دارد؛ ژن بد، نطفه بعد باعث می‌شود که این بچه دچار مشکلات شود.

    تاثیر طالع در انسان

    مطلب دوم طالع انسان است؛ یعنی چی؟ یعنی این کواکب و این ستارگان و این اوقات در نطفه اثر می‌گذارند؛ اثر خوب یا اثر بد می‌گذارند این هم درست است به‌عنوان مثال نباید در قمر در عقرب مجامعت شود، یا در زمانی‌که زلزله و وحشت است… این‌جور موقع‌ها اثر می‌گذارد؛ یعنی اوضاع کواکب در زندگی بچه اثر می‌گذارد. بعضی‌ها در فصل و ساعت خوبی نطفه‌شان منعقد می‌شود و بعضی‌ها طالعشان بد است و این هم دست خودشان نیست و گاهی موقع‌ها زندگی آنها خراب می‌شود.

     البته هیچ‌کس این‌چنین نیست که تمام عمر بدبخت باشد؛ طالع اگر خراب باشد در یک فصولی در یک زمان‌هایی انسان به‌هم می‌خورد گاهی موقع‌ها هم زندگی انسان خوب می‌شود، طالع این‌چنین است. این‌ها بستگی به طالع دارد یک موقع شما می‌بینید وضع مالیتان بدون اینکه کاری انجام داده باشید خوب شده‌است و اوقاتی هم هست که می‌بینید دچار شکست مالی شده‌اید، یک فصولی هست که انسان بی‌دلیل مریض می‌شود و یک وقت‌هایی است که انسان بی‌دلیل شاداب می‌شود، این همان داستان کواکب است.

    بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    تاثیر حق‌الناس در زندگی انسان

     عامل دیگری که در زندگی ما اثر می‌گذرد بدون این‌که خودمان متوجه شویم حق‌الناس است. شخصی در دوران بچگی  فوتبال بازی می‌کرده زده شیشه یک نفر را شکانده و فرار کرد، این حق الناس است، و بعد صاحب آن خانه هم آمده دید شیشه شکسته و هیچ‌کس نیست یا مشابه این موارد… این‌ها چیزهای جزئی است بچه است نمی‌فهمد ولی حق الناس این‌چنین است. ناراحتی‌ای که افراد به‌خاطر ما دچارش می‌شوند در زندگی ما اثر می‌گذارد و بعدها برای ما مشکل ایجاد می کند، بدون این‌که خودمان متوجه شویم.

    تاثیر گناه در زندگی انسان

    عامل دیگر گناه است؛ انسان‌هایی که مؤمن هستند خداوند گناه‌هایی که انجام داده‌اند گاهی موقع ها اگر توبه نکنند در همین دنیا خداوند آن‌ها را دچار مصیبت می‌کند گناهانش مانند دروغ، غیبت، چشم‌چرانی و… را پاک می‌کند. اگر حق‌الناس باشد که آن یک بحث دیگر است مانند بی‌نمازی، ترک روزه، ترک عبادات مالی… این‌ها گناه است و این گناهان اگر خداوند انسان را دوست داشته باشد در همین دنیا او را دچار مصیبت می‌کند. شنیده‌اید که بسیاری از بزرگان وقتی حالشان بد می‌شد خدا را شکر می‌کردند که الحمدلله خدا دارد من را پاک می‌کند! معروف است که آیت‌الله بهاءالدینی این سال‌های آخر عمرشان بسیار بیمار بودند و سختی می‌کشیدند ولی مدام می‌گفتند خدا را شکر و می‌گفت می‌دانم به‌خاطر این‌که خداوند دارد من را پاک می‌کند الحمدلله… او این بلاها را کفاره گناهان می‌دانست. انسان ظاهراً نمی‌داند ولی کفاره گناهانش است.

    تاثیر چشم‌ زخم در زندگی انسان

     مطلب دیگری که انسان متوجه نمی‌شود چشم‌زخم است، چشم زخم و حسادت‌های افراد است.

     چشم زخم‌ها باعث می‌شود که انسان در زندگی دچار مشکلات شود.

    تاثیر سِحروجادو در زندگی انسان

     مطلب دیگر هم که باز غیراختیاری است و انسان نمی‌داند، سِحر و جادو است. البته سحر و جادو در زمان ما خیلی کم است یعنی ساحر و جادوگر در زمانه ما بسیار بسیار کم است. این‌هایی که می‌آیند می‌گویند آقا ما را سحر کرده‌اند جادو کرده‌اند ۹۹ درصد نه،۹۹۹ در ۱۰۰۰ اشتباه می‌کنند. بیشتر کسانی که به ما رجوع می‌کنند در همین مورد است. ما یک دوستی داشتیم که ایشان روان‌پزشک بود می‌گفت که بعضی از افراد می‌آیند پیش ما مشکلات روحی روانی دارند و هر چه فکر می‌کنیم می‌بینیم متوجه نمی‌شویم که این چی هست می‌بینیم یک چیزی را تعریف می‌کند که ما هر چه می‌بینیم، می‌بینیم این موضوع روحی روانی نیست این ممکن است جن باشد! من هم گفتم خیلی‌ها می‌آیند پیش من رجوع می‌کنند و ناراحتی روحی روانی دارند خیال می‌کنند که طلسم شدند… به او گفتم که آن‌هایی که شما سر در نمی‌آوری جن است یا چشم زخم است بفرست پیش من، من این‌هایی که ناراحتی روحی دارند و خیال می‌کنند جن‌زده هستند و می‌فرستم پیش شما.‌‌.‌. با هم معامله کردیم، البته او پول می‌گرفت  و بنده  پول نمی‌گرفتم. این‌هایی که به ما رجوع می‌کنند بسیاری از آن‌ها خیال می‌کنند که جادو شده‌اند طلسم شده‌اند به خدا قسم نه طلسم است نه جادو است، هیچ‌کس نمی‌تواند کسی را طلسم کند. حرف آخر را اول می‌گویم، سحر و جادو اصلاً وجود ندارد نه این‌که وجود ندارد در زمان ما بسیار کم شده‌است و آن‌هم می‌دانید اگر کسی نماز بخواند خصوصاً نماز اول وقت بخواند و اهل دعا و مناجات باشد بزرگ‌ترین جادوگرها مانند جادوگر حضرت موسی آن‌هایی که عصا می‌انداختند مار می‌شد، آن‌ها جادوگرهای بزرگی بودند و برای همین هم زود ایمان آوردند. چون این کاره بودند فهمیدند که کار حضرت موسی سحر نیست. چرا سحره‌ی فرعون ایمان آورد و خود فرعون ایمان نیاورد و فرعون گفت که دست و پاهایتان را قطع می‌کنم و به صلیب می‌کشمتان! گفتند هر کاری می‌خواهی بکن! آن‌قدر که ایمانشان بالا رفت گفتند:  “فَأُلْقِیَ السَّحَرَهُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى” (سوره طه آیه ۷۰)  ما ایمان آورده‌ایم، چرا ایمان آورده‌اند؟! چون این‌کاره بودند و فهمیدند که کار حضرت موسی سحر نبود آن ساحر ها با آن عظمت این‌چنین بودند. آن سحر در انسان مسلمان اگر اهل نماز و عبادت باشد اثر نمی‌گذارد حداکثر اگر خیلی قوی باشد سه روز، سه روز بیشتر نیست. کسی که نماز اول وقت بخواند کسی که اهل مناجات با خدا باشد و خصوصاً کسی که در دعاها و نمازهایش معوذتین را

    این‌ها را بخواند این قلاقل که می‌گویند همین‌ها است، این قلاقل خمسه این قلاقل خمسه را بخواند قطعاً هیچ سحر و جادویی به او اثر نمی‌گذارد، بنابراین هر کسی آمد گفت آقا من سحر و جادو هستم به او بگو آقا این کار را بکن پاک می‌شود. پس سحر و جادو از همه اثر آن کمتر است و طولانی نمی‌تواند باشد.

    بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    چشم‌زخم

    و اما چشم‌زخم، راه چشم‌زخم چی است؟ چشم‌زخم یک مقدار گاهی موقع‌ها  روی حسادت است  یک موقع گاهی روی غبطه است، یک موقع گاهی روی دل شکستن است، بیشتر از ناحیه خانم‌ها و دختر خانم‌ها است، این‌که آقایان باید مواظب باشند دل خانم خود را حالا دل مادر است دل دختر است دل خواهر است دل خاله است دل عمه است دل‌های این‌ها را نشکنند خصوصاً خانم‌ها چون خانم‌ها اگر دل آن‌ها بشکند با یک غبطه بخورند یا یک آه بکشند اثر می‌گذارد و انسان نباید نعمت‌هایی که به او می‌رسد حالا یک ماشین خوب دارد دائم بیاید به نمایش بگذارد جلوی همسایه‌ها من ماشین خوب دارم یا مثلاً فرض بفرمایید خدمت شما اگر یک موقع دست او باز شد وضع مالی او خوب شد می‌خواهد یک خانه خوبی درست کند در همین محله‌ای که یک عمر با یک خانه قدیمی زندگی کرده آن‌جا این خانه را خراب نکند یک خانه‌ای بسازد آقا، یک آقایی وسط همین جنوب شهر در همین خانه‌هایی که همه نود متر و صد متر بود پنج شش‌تا خانه را با هم گرفت قصری ساخت استخر و جکوزی و این‌ها داخل خانه خب این چی می‌شود این افراد فقیر و این‌ها می‌بینند می‌گویند (اَ) همین (اَ) همین می‌شود چی؟ می‌شود چشم زخم. برای همین نعمت‌های خود را انسان نباید به رخ همه بکشد به رخ هر کسی بکشد و از آن طرف مثلاً این دختر خانم یا این آقا پسر قرار است عروس من بشود قرار است داماد من بشود نشد رفت یکی دیگر را گرفت این ناراحت شد خاله خانم ناراحت شد عمه خانم ناراحت شد این‌ها اثر می‌گذارد، برای همین انسان تا می‌تواند باید در این‌جور جاها زمینه آن را فراهم نکند. باور کنید بسیاری موارد من دیدم شخص آمده وقتی به او گفتم که برو دل خاله‌ خود را به دست بیار و آمد گفت آقا ما پنج شش سال زندگی ما ولی رفتم با خاله خود صحبت کردم او را بوس کردم فلان کردم هدیه بردم اصلاً همه چیز مشکلات ما درست شد گاهی موقع‌ها این‌طوری است خصوصاً عرض کردم خانم‌ها مادر دختر خواهر خاله و این‌ها و مردها هم هست ولی کمتر، آن‌ها چون روح آن‌ها لطیف‌تر است بیشتر اثر می‌گذارد. این‌ها را ما تجربه داریم این‌ها در هیچ کتابی نیست این‌ها برای تجربه سالیان سال که دیدیم البته در کتاب‌ها خواندیم بعد در تجربه هم دیدیم این چشم‌زخم همین‌طور است. پس چشم‌زخم را هم انسان باید نعمت‌های خود را به دیگران زیاد نگوید و سعی کند با افراد این رابطه را داشته باشد تا دچار چشم‌زخم نشود.

    کفاره گناهان

    مسئله سوم کفاره گناهان، ما در عرفان مقربین می‌گوییم توبه توبه توبه، انسان تا می‌تواند توبه کند تا می‌تواند گناهان خود را رفتارهای خود را خصوصاً در چله‌ها. ما با چله دادن آن دوتا را که گفتیم راه آن را اما این را با چله دادن ما درمان می‌کنیم. انسان با چله گرفتن و ذکر گرفتن و تمرین کردن می‌تواند گناهان را قطع کند توبه کند و توبه اثر گناهان را از بین می‌برد، اگر در جوانی اگر در نوجوانی اگر در گذشته گناهی داشتید از خدا بخواهید توبه کنید استغفار کنید و سعی کنید که هر وقت یاد آن گناهان خود می‌افتید بگویید خدایا من را ببخش، استغفرالله ربی و اتوب الیه، و این راه آن همین است اگر این کار را بکنید دیگر آن کفاره گناهان و آن دچار بیماری‌ها و آن مصیبت‌ها نمی‌شوید یعنی کمتر می‌شود لااقل. پس گناهان را با توبه استغفار و توبه خصوصاً هفتاد مرتبه توبه و استغفار کردن و این‌ها.

    حق‌الناس و ردمظالم

    خب بعدی چی می‌شود؟ حق الناس. حق الناس به گردن انسان است حق الناس هم با رد مظالم همین‌که ما به شما گفتیم سه قسمتی. حالا الان یاد من افتاد سه قسمتی را من به خانم ابراهیمی یک شماره‌ای دادم دوستانی که می‌خواهند این را دقت کنید شما ممکن است بگویید ما نداریم عیب ندارد ماهی ده‌هزار تومان ماهی سه‌هزار تومان بگذارید کنار کم هم باشد این‌ها را ما جمع می‌کنیم زیاد که شد می‌دهیم. خود شما سه‌هزار تومان را نمی‌توانی صدقه بدهی نمی‌توانی سرمایه‌گذاری کنی برای فقرا نمی‌توانی قرض‌الحسنه بدهی، دیگر الان کسی هزار تومان و سه‌هزار تومان که قرض‌الحسنه نمی‌دهد ولی آن را شما بدهید این‌ها جمع می‌شود ما این را می‌دهیم، ما سه قسمتی خود را داریم این‌ها را به این حساب فقط سه قسمتی‌ها را این‌جا بریزید حالا من به خانم ابراهیمی دادم این رد مظالم آن حق‌الناس را جبران می‌کند. حالا یک موقع هست شما می‌دانید یک کسی حق او را خوردید ظلمی به او کردید، یک آقایی آمد به من گفت من جوان که بودم پیش فلان شخص که کار می‌کردم از دخل او مثلا هزار تومان برداشتم و این هزار تومان را که آن موقع برداشتم الان مثلا معادل صدهزار تومان است و من آمدم می‌خواهم این را بدهم خجالت می‌کشم بروم به او بگویم که آقا من از دخل شما هزار تومان برداشتم، گفتم بده به من داد و من با آن آقا تماس گرفتم گفتم آقا سلام علیکم، جواب دادند، گفتم یک نفر خیلی سال پیش هزار تومان به شما ضرر زده خجالت می‌کشد بیاید بگوید و آمده به من داده است این پول را، مبلغ صد‌هزار تومان داده که من به شما بدهم شما از او راضی باشید، گفت او چه کسی است؟ اسم او چیست؟ گفتم نمی‌توانم  من او را نمی‌شناسم اگر می‌خواست بگوید خود او می‌آمد می‌داد این خجالت می‌کشد، شاید فامیل تو باشد شاید بچه خواهر تو است شاید بچه برادر تو باشد، خجالت می‌کشد، شاید داماد تو است من نمی‌دانم شاید کارگر تو بوده و خجالت می‌کشد به من گفت که من این پول را به شما بدهم شما از او راضی باشید، گفتم نه، من تا اسم او را نگویید راضی نمی‌شوم گفتم آقا به اندازه آن پول آمده دارد می‌دهد گفت نه اگر نگویید راضی نمی‌شوم، به او گفتم برادر من یک روحانی هستم که دارم با شما صحبت می‌کنم از نظر شرعی او الان وظیفه خود را انجام داده است اگر نمی‌خواهی بگیری خب من به او باز می‌گردانم و بگو هیچ حقی گردن او نداری، چرا؟ چون او آمده دارد حق تو را می‌دهد تو می‌خواهی آبروی او را ببری خدا راضی نمی‌شود آبروی او برود خدا راضی نیست آبروی او برود اصلاً خدا به او اجازه نمی‌دهد که بیاید حتی اگر هم خود او خجالت نکشد شرعاً درست نیست بیاید بگوید که آبروی خود را ببرد که بله من یک زمانی دزدی کردم! به او گفتم می‌خواهی پول را من برای تو بفرستم نمی‌خواهی به او باز می‌گردانم و بدان او وظیفه خود را انجام داده است، او می‌خواهد حق‌الناس گردن او نباشد او می‌خواهد فردای قیامت چیزی نباشد الان هم آمده داده حق تو را می‌دهد تو می‌گویی حق خود را نمی‌خواهی خب دیگر نمی‌خواهی پس گناهی به عهده او نیست، مثل این‌که گفتی بخشیدم. بعد که این را به او گفتم گفت خب پس بخشیدم و آن آقا را صدا کردم گفتم این آقا راضی شد بیا صدهزار تومان خود را بگیر. حق‌الناس این‌طوری است یک موقع هست آدم خجالت‌ می‌کشد دسترسی ندارد، یک زمانی من شیشه یک نفر را شکاندم او اصلاً گذشت رفت آن‌ها هم رفتند و من دسترسی ندارم این را از طرف آن رد مظالم می‌دهم. رد مظالم هم بستگی به مرجع شما دارد بعضی از مراجع می‌گویند صدقه بدهید مثل مقام معظم رهبری می‌گوید صدقه بدهید بعضی از مراجع می‌گویند مثلاً در هر کار خیری بدهید می‌شود، نظر ما این است که بهترین راه رد مظالم دادن به ولی فقیه است دادن به ولی خدا است دادن به امام زمان در زمان غیبت امام زمان دادن به ولی خدا و اولیاء خدا است چرا؟ چون شما ممکن است اگر صدقه را از طرف شخص بدهید چون می‌دانید شما اگر رد مظالم را مثلاً پول یک نفر را پیدا کردید دسترسی به او ندارید آن آقا مثلاً صدهزار تومان گم کرد شما این صدهزار تومان را پیدا کردید حالا باید چه کار کنید؟ او را هم پیدا نمی‌کنید! می‌گویند این را صدقه بدهید. صدقه دادی اگر صاحب او پیدا شد گفت من راضی نیستم صدقه بدهی باید به او صدهزار تومان را برگردانید، نمی‌توانی بگویی من صدقه دادم برو پی کارت پول تو را پیدا کردم تو نبودی من صدقه دادم برو پی کارت، می‌گوید من راضی نیستم چرا صدقه دادی من الان آمدم پول خود را می‌خواهم پول من را بده باید صدهزار تومان را به او بدهید ثواب آن صدقه برای خود تو می‌شود چون اگر او راضی نباشد تو نمی‌توانی صدقه بدهی اما اگر این پول را بدهی به خدا بگویی من پول را دادم به خدا برو از خدا بگیر خدا هم که همه جا حاضر است پس این مشکل حل است دیگر نمی‌تواند بگوید من راضی نیستم دادی به خدا چون از خدا می‌تواند بگیرد دیگر حالا خدا نیست نماینده خدا هست امام زمان امام زمان نیست نماینده او هست. به نظر من دادن به ولی خدا به مرجع تقلید به ولی خدا دادن بهتر است اگر آن شخص هم روز قیامت بگوید من راضی نیستم خدا می‌گوید بیا من تو را راضی می‌کنم. حالا بستگی به فتوای مرجع تقلید شما دارد.

     پس رد مظالم هم اگر آن شخص پیدا شد باید به خود او بدهید  اگر پیدا نشد باید از طرف او صدقه بدهید رد مظالم حق الناس را چه کار می‌کند می‌پوشاند.

    طالع و نطفه این دوتا هم با ذکر و خصوصا وصل شدن به جریان ولایت الهی این‌ها حل می‌شود. کسی که وصل شد به ولی خدا طالع دیگر اثری ندارد ژن غلط دیگر اثری ندارد

    فیض روح‌القدس ار باز مدد فرماید       دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد   (حافظ)

    وصل شدن به جریان ولایت همه این‌ها را از بین می‌برد طالع را از بین می‌برد این آخرین راه و بهترین راه است وصل شدن به اولیاءالله یکی از خاصیت‌های آن این است که این بلاهایی که منشاء آن در اختیار ما نیست را از بین می‌برد به مرور این‌ها از بین می‌رود هر چقدر بیشتر وصل بشوید طالع از بین می‌رود نطفه اثرات بد آن از بین می‌رود چشم‌زخم از بین می‌رود حق الناس از بین می‌رود کفارات گناهان پاک می‌شود سحر و جادو دیگر کسی نمی‌تواند بکند چشم زخم دیگر کسی نمی‌تواند بزند چرا؟ چون ولی خدا مثل یک سپری اطراف شما را می‌گیرد و این‌ها پاک می‌شود البته مثلاً حق الناس و این‌ها را با همان رد مظالم با همین سه قسمتی‌هایی که می‌دهید پاک می‌شود ولی از همه مهمتر ولایت الهی ولایت الهی مثل یک سپر است لذا در تفسیر آیه قرآن که فرموده “وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا. سوره انبیاء، آیه ۳۲” سقف محفوظی که سماء است این معنی معنوی آن همان آسمان ولایت است لذا در روایات آمده که این‌جا منظور از آسمان اهل بیت هستند این‌ها هستند که حفظ می‌کنند زمینی‌ها را از شر شیاطین از شر بلاها.

     خب پس بنابراین این چند نوعی که گفتیم این‌ها بلاهای غیر اختیاری است که انسان خود نمی‌فهمد که از کجا دارد می‌خورد. عرض کردم یک موقع می‌دانیم یک نفر زورگویی آمده مثل صهیونیست‌ها یا یک نفر در اداره شما با شما دعوا کرده یا در فامیل یا در کانون دو نفر با هم دعوا می‌کنند منیت است این می‌گوید حق با من است او می‌گوید حق با من است با هم دعوا می‌کنند جنگ می‌شود این‌ها معلوم است این‌ها همان منیت‌ها است اما گاهی موقع‌ها این چندتا چیزی که گفتم یک عواملی هست که در اختیار انسان نیست این‌هایی که در اختیار انسان نیست راه‌های آن را گفتم اما بهترین راه آن چی است؟ بهترین راه آن وصل شدن به جریان ولایت است یعنی وصل شدن به سلسله اولیاء الهی که آن‌ها حفظ می‌کنند انسان را.

    طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک    چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟  (حافظ)

     شما اگر وصل بشوید به سلسله اولیاء الهی آرام آرام آثار آن در زندگی شما وارد می‌شود.

    خداوند را قسم می‌دهیم به حق محمد و آل محمد آن ولی اعظم خود را زودتر به ما برساند ما را به او وصل کند که از همه بلاها از همه مشکلات نجات پیدا کنیم. بله اگر کسی وصل بشود به امام زمان و اولیاء الهی روز به روز هر چه نزدیک‌تر بشود می‌بیند که دنیا برای او بهشت می‌شود مشکلات از بین می‌رود تبدیل به خوشی می‌شود تبدیل به نشاط می‌شود تبدیل به سعادت می‌شود به شرطی که چی؟ صلوات بر محمد و آل محمد.

    یادآوران آسمانی
    بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    بلایای اختیاری و غیر اختیاری بلایای اختیاری و غیر اختیاری بلایای اختیاری و غیر اختیاری بلایای اختیاری و غیر اختیاری بلایای اختیاری و غیر اختیاری بلایای اختیاری و غیر اختیاری بلایای اختیاری و غیر اختیاری بلایای اختیاری و غیر اختیاری بلایای اختیاری و غیر اختیاری