دسته: متن سخنرانی

بسمه تعالی

کلاس یقین اولیه استاد علوی مدظله‌العالی هر هفته سه شنبه ها از ساعت 17 تا 19 در حسینیه قهرودی‌ها به آدرس تهران، خیابان ولیعصر، پایین تر از میدان منیریه، خیابان فرهنگ برگزار می شود. شرکت در کلاس‌ها بدون هزینه می‌باشد.

در این کلاس‌ها، استاد علوی مدظله‌العالی با بهره گیری از تعالیم قرآن و اهل‌بیت و مطالعه در سیستم‌های عرفانی مختلف و مقایسه آن­ها مطالب بسیار پیچیده و ارزشمند را بسیار ساده و روان بیان می‌کنند.

 در سلسله کلاس‌های برگزار شده، آنچه که در هر فرد زیاد می‌شود و رشد می‌کند، یقین است. به طور کلی برنامه این است که یقین انسان‌ها زیاد شود زیرا اگر یقین انسان زیاد شود، رشد روحی او به ‌سرعت بالا می‌رود و انسانی که روحش رشد کرده و حقیقتش متجلی شده است، به سنخیت با انسان کامل یا ولی‌الله اعظم سلام‌ الله ‌علیه نزدیک می‌شود.

در این کلاس‌ها، مهم‌ترین خصلتی که در این انسان ایجاد می‌شود، یقین است. اگر یقین یک انسان زیاد شود، همه چیز ازجمله اخلاص، عمل صالح، ایمان، تقوا و … همراهش می‌آید. یقین خصلت مهمی است که در روایت نیز آمده است: اول اسلام است و بعد از اسلام، ایمان است و بعد از ایمان، یقین است و سپس می‌فرمایند: خداوند هیچ‌چیز را در بین بنی‌آدم کمتر از یقین پخش نکرده است یعنی انسان‌های نادری به مرحله یقین می‌رسند و به قدری این مسئله مهم است که هدف عبادت در ظاهر آیه قرآن این معرفی ‌شده است:

“وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ

“پروردگار خودت را عبادت کن تا به یقین برسی” بنابراین یقین اصل است.

براساس آیات قرآن یقین چهار مرحله دارد؛ یقین اولیه، علم‌الیقین، عین‌الیقین و حق‌الیقین. در هر مرحله انسان وارد دنیای جدیدی می‌شود و با هر کدام از این مراحل حیات طیبه جدیدی پیدا می‌کند یعنی در این حیات طیبه، هر بار یک زندگی و حیات جدید پیدا می‌کند که با قبلی زمین تا آسمان فرق می‌کند.

آیا انسان باید تمام آیات قرآن را بخوانند، ادیان دیگر را ببینند و اسلام‌شناس درجه یک شود تا بتواند راه درست را انتخاب کند؟

بعضی افراد گمان می‌کنند اگر بخواهند در صراط مستقیم قرار بگیرند، باید تمام آیات قرآن را بخوانند و اسلام‌شناس درجه یک شوند و تازه این کافی نیست و باید بروند ادیان دیگر را ببینند، حرف‌های مکاتب را بشنوند و جواب شُبهات را پیدا کنند و جوابش را هم پیدا کنند و بعد می‌بینند که امکان ندارد و به همین دلیل زده می­شوند و رها می­‌کنند.

در صورتی که این تفکر اشتباه است، بعضی‌ها این آیه‌ها را اشتباه ترجمه می‌کنند، از اول انقلاب آیه ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾ را اشتباه ترجمه کرده‌اند و هنوز هم که هنوز اشتباه ترجمه می‌کنند و می‌گویند به بندگان من بشارت بده، بندگان خوب من کسانی هستند که حرف‌های مختلف را می‌شنوند و بهترین حرف را انتخاب می‌کنند، لذا گفته‌اند که انسان باید همه حرف‌ها را بشنود و همه ادعاها را بشنود و بهترینش را انتخاب کند. در صورتی که این غلط است، اصلاً ترجمه آیه غلط است، تفسیرش هم غلط است. مگر انسان وقت می‌کند که برود هر قول باطلی را بشنود! مگر انسان اجازه دارد که هر حرف باطلی را بشنود!

اینجا منظور آیه قرآن از قول، قول خوب و حق و قول قرآن است؛  بعضی افراد به‌عنوان آزادی بیان و آزادی عقیده به این آیه استناد کرده‌اند، که اشتباه است حتی بسیاری از افراد فاضل به این آیه استناد می‌کردند که قرآن می‌گوید انسان باید آزاد باشد و حرف‌های مختلف را بشنود و بهترینش را انتخاب کند در صورتی که اصلاً این‌طوری نیست.

اصلا انسان نباید هر حرفی را بشنود، مگر انسان چقدر عمر کند که بخواهد برود همه مکاتب را مطالعه کند و سعی کند از بین آنها بهترین مکتب را انتخاب کند و اسم خود را محقق بگذارد.

چنین فردی محقق نیست بلکه کسی است که دارد عمرش را تلف می‌کند و اگر فردی در این مسیر بیفتد، شیطان حسابی او را بازی می‌دهد. شیطان هر روز یک بازی درست می‌کند، هر روز یک مکتب درست می‌کند، هر روز یک فرقه درست می‌کند، هر روز یک جریان درست می‌کند، انسان باید جریان حق را بشناسد!

انسان باید حق را بشناسد. احصاء باطل‌ها شدنی نیست.

 

  • متن سخنرانی‌های استاد علوی مدظله العالی: 

  • جهاد مالی و عبادت مالی

    جهاد مالی و عبادت مالی

    جهاد مالی و عبادت مالی

    مطلبی که امروز می‌خواهم خدمتتان عرض کنم مطلب مهمی است؛ درواقع یک کار عملی برای شما عزیزان است و آن بحث جهاد مالی و عبادت مالی است.

    می‌دانید که ما در اسلام انواع عبادت داریم؛ یک نوع عبادت‌ها مالی است و یک نوع عبادت‌ها به قول معروف بدنی است. عبادت بدنی مانند نماز، روزه، جهاد، عبادت زبانی امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر این‌ها عبادت است و در همه این‌ها انسان باید قصد قربت کند و انجام دهد.

     عبادت مالی هم داریم که عبارت است از صدقه و خمس و زکات و… این‌ها عبادت مالی یا جهاد مالی است. برنامه و هدف ما در این مؤسسه و این جلسات این است که بگردیم و راه رسیدن به مرحله علم‌الیقین و راه قرار گرفتن در مسیر صراط مستقیم را پیدا کنیم و سعی کنیم که در این مسیر قرار بگیریم تا ان‌شاءالله به مراحل بالای یقین برسیم.

     ازجمله کارهایی که یک سالک باید انجام دهد این است که باید یک عبادت مالی برای خودش قرار دهد چون “الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ”(سوره توبه آیه ۲۰)  اول هم اموال را گفته است، جهاد مالی. جهاد مالی شاید ازاین‌جهت مقدم است که به قول معروف از جان گذشتن آسان‌تر از این است که از مال بگذرند! بعضی‌های چنین هستند، و این جهاد در راه خدا باموالهم و انفسهم مسئله مهمی است.

    جهاد مالی و عبادت مالی

    چگونگی انجام جهاد مالی

     یک جهاد مالی داریم که آن واجب است که عبارت است از خمس و زکات که واجب است.

     فرق عرفان با شریعت این است که عرفان قله شریعت است، عرفان مغز و باطن شریعت است و چون کسی که بخواهد به آن قله برسد باید از ظاهر یعنی از شریعت بگذرد و به آن باطن دین برسد و لازمه آن این است که در سیروسلوک و عرفان انسان مؤمن از واجبات می‌گذرد و به نافله و مستحبات می‌رسد. بارها گفته‌ایم اگر کسی واجباتش را انجام دهد و محرمات را ترک کند این اهل بهشت است و شکی در آن نیست، دیگر لازم نیست برود به‌دنبال عرفان و سیروسلوک  و… این شخص اهل بهشت است و نجات پیدا می‌کند از جهنم و وارد بهشت می‌شود، منتها اگر بخواهد درجات بهشت را طی کند این‌جا دیگر بحث واجبات و محرمات نیست، اینجا بالاتر از واجبات و محرمات باید انجام دهد؛ یعنی مکروهات را هم باید ترک کند و مستحبات را هم انجام دهند و این یعنی سیر و سلوک کردن در درجات بالای بهشت. ورود به درجات بالای بهشت با نوافل است که حدیث قرب نوافل از احادیث معروف بین همه‌ی اهل دین؛ بین شیعیان و سنی‌ها و تمام علما این حدیث قرب نوافل نقل‌شده است که مؤمن بعد از واجبات با نوافل هست که درجات و پله‌های ترقی و درجات بهشت را طی می‌کند و می‌رود بالا طبقه اول دوم تا به عرش، عرش بالاترین درجه بهشت است که افراد با سیر در نوافل می‌توانند به آن‌جا برسند.

     خب ما چگونه نافله‌ها را انجام دهیم به غیر از واجبات که خمس و زکات و… است‌. سه مورد است که انسان اگر بتواند در این زمینه‌ها صدقه‌ای بدهد و انفاقی بکند این ثوابش از آن خمس و زکات بالاتر است یعنی همیشه ثواب مستحبات از واجبات بیشتر است به شرط این‌که انسان واجباتش را ا انجام دهد بعد ثواب مستحبات از واجبات بیشتر است. چون واجبات ما را از جهنم نجات می‌دهد اما مستحبات ما را به بهشت وارد می‌کند و ما را در درجات بهشت بالا می‌برد حالا اگر کسی بخواهد مستحبات انجام دهد ولی واجبات انجام ندهد می‌شود؟! خیر نمی‌شود. چون تو در جهنم هستی و جهنم را فقط باید به واسطه واجب‌ها و ترک محرمات بگذرانید.

     بنابراین وقتی‌که انسان واجبات را انجام داد وارد مستحبات می‌شود. واجبات بدنی عبارت است از؛ نماز، روزه و… و واجبات مالی هم خمس و زکات و.‌‌..

    و اما مستحبات بدنی؛ همین نمازهای مستحبی، همین چلچله‌هایی که می‌گیرید، ذکرهای اضافی که می‌گویید،  ذکرهایی که واجب نیست ولی مستحب است و شما انجام می‌دهید، روزه های مستحبی، نمازهای مستحبی که این‌ها معمولاً دو برابر واجبات است. ما هفده رکعت نماز واجب داریم دو برابر آن می‌شود سی و چهار رکعت و سی و چهار رکعت نماز مستحبی داریم، یک ماه روزه واجب داریم و دو ماه روزه مستحبی داریم در ماه رجب و شعبان که بسیار مستحب است.

    در اموال هم به‌همین شکل است در اموال و نفقه مالی هم مستحبات بسیار آثار خوبی دارد شما اگر خمس می‌دهید واجب است، اگر زکات می‌دهید واجب است اما اگر آمدید بالاتر از این‌ها یک انفاق مالی کردید آثار آن خیلی زیاد است؛ یکی از آن‌ها صدقه است؛ صدقه یعنی شما خمس داده‌اید، زکات هم داده‌اید ولی به فقرا و مساکین و درمانده‌ها، به ابن سبیل، بر امور خیر کمک کنید به افرادی که نیازمند هستند به غیر از آن خمس و زکات. این صدقه یکی از راه‌های رشد و نجات و ترقی در درجات بهشت است و از صدقه بالاتر این است که چون صدقه که شما می‌دهید به‌اصطلاح به فقیر کمک می‌کنید به کسی که پول نیاز دارد پول بدهید خوب است اما اگر یک کاری کنید که آن شخص نیازش برطرف شود و بی‌نیاز شود و کاری کنید که دیگر به شخص دیگری احتیاج نداشته باشد، مثلاً چکار کنید؟! بتوانید برای او شغلی درست کنید. شنیده‌اید که می‌گویند به فقیر ماهی نده بلکه اگر می‌خواهی به او کمک کنی تور ماهیگیری بده که خودش برود صید کند چون اگر به او ماهی دهی ماهی را می‌خورد فردا دوباره گرسنه می‌شود دوباره باید به او ماهی بدهی. شما می‌توانید به یک فقیر هر روز یک ماهی بدهید ولی اگر به او تور ماهیگیری بدهید یا ماهیگیری را به او یاد بدهید این ثواب آن بسیار بیشتر از این است که به او ماهی بدهید یعنی کاری کنید که اصلاً بی‌نیاز بشود چون وقتی شما ماهی به او می‌دهید امروز نیاز او برطرف می‌شود ولی فردا دوباره گرسنه می‌شود اگر کاری کنید که خود او برود نیاز خود را برطرف کند برای همیشه یعنی سرمایه‌گذاری کنید که خود او در کارهای خیر بتواند  وارد بشود این ثواب آن از صدقه دادن قطعا بیشتر است.

    جهاد مالی و عبادت مالی

    حکمت قرض‌الحسنه

    بنابراین بالاتر از صدقه این است که انسان به کسی سرمایه بدهد و یکی از چیزهایی که از صدقه بالاتر است قرض‌الحسنه است گفتند قرض‌الحسنه ثواب آن از صدقه بیشتر است با این‌که شما وقتی صدقه می‌دهید پول را می‌دهید شخص می‌رود و دیگر به شما برنمی‌گردد از نظر مادی به شما برنمی‌گردد بله از نظر معنوی ثواب دارد ولی می‌گویند قرض‌الحسنه بدهید ثواب آن از صدقه بیشتر است با اینکه قرض‌الحسنه شما می‌دهید بعدا از او پس می‌گیرید ولی چرا ثواب این بیشتر است؟ می‌گوید چون وقتی شما به یک شخصی قرض‌الحسنه می‌دهید این برای این‌که این قرض‌الحسنه را برگرداند مجبور می‌شود برود کار کند و شما در واقع با قرض‌الحسنه دادن یک نفر را وادار به کار تولیدی می‌کنید یک نفر را در جامعه مولد می‌کنید یک نفر را از مصرف‌کنندگی به تولیدکنندگی وادار می‌کنید و رشد می‌شود و جامعه رشد می‌کند. شاید برای همین است گفتند که در بالای بام جنت نوشته شده که صدقه یک حسنه و قرض الحسنه هجده حسنه دارد یا بیشتر مثلاً. خب این به خاطر چی است؟ به خاطر این است که وقتی شما قرض‌الحسنه می‌دهید شخص برای این‌که قرض‌الحسنه شما را برگرداند می‌رود کار می‌کند کار تولیدی می‌کند مولد می‌شود در جامعه. پس سه تا مسئله در انفاق مالی که خیلی ثواب دارد عبارت است از صدقه دادن قرض‌الحسنه دادن و سرمایه‌گذاری، برای این‌که دیگران بتوانند کار تولیدی کنند خب این سه تا کار ثواب آن از خمس و زکات واجب شما بسیار بیشتر است.

    جهاد مالی و عبادت مالی

    واجبات ضامن قبولی مستحبات

    عرض کردم البته یک کسی نمی‌تواند بگوید من این کار را می‌کنم ثواب آن بیشتر است دیگر خمس و زکات نمی‌دهم چون مستحبات بدون واجبات هیچ اثری ندارد. شما الان خمس خود را ندادی می‌روی به فقیر کمک می‌کنی هیچ فایده‌ای ندارد اصلاً چه بسا حرام هم باشد! چون این پولی که خمس نمی‌دهی پول برای شما نیست این پول سهم امام زمان است شما سهم امام زمان را برمی‌داری از طرف خود می‌روی به فقیر می‌دهی، مگر ما می‌توانیم از پول یک نفر برداریم بدهیم به فقیر؟ مثل آن دزد گفت که آقا من دزدی می‌کنم یک گناه می‌کنم این پول دزدی خود را می‌آیم می‌دهم به فقیرها خدا هم در قرآن گفته هر کسی یک کار ثوابی بکند ده برابر حسنه می‌برد، من یک دزدی می‌کنم یک گناه می‌کنم یک سیّئه، می‌روم این را می‌دهم به فقرا ده برابر، یکی از آن بیرون می‌رود نُه برابر من سود بردم! نه وقتی تو محرمات را انجام می‌دهی واجبات را انجام نمی‌دهید دیگر مستحبات هیچ اثری ندارد این برای دیگران است این آتش است که داری برای خودت مهیا می‌کنی. پس بنابراین بعد از این‌که انسان واجبات خود را انجام داد مستحبات آثار آن خیلی بیشتر است. عرض کردم واجبات شما را از جهنم می‌آورد بیرون اما در بهشت می‌خواهی بروی بالا این‌جا دیگر باید با مستحبات بروی، مستحبات بدنی مستحبات عبادی مستحبات مالی و این سری کارها.

    جهاد مالی و عبادت مالی

    سیروسلوک و خدمات مالی

    حالا من به شما عرض می‌کنم شما حتماً اگر می‌خواهید سیر و سلوک کنید این سه قسمت را داشته باشید در اموال خود یک قسمت را بگذارید برای قرض‌الحسنه یک قسمت را بگذارید برای صدقه به فقرا به نیازمندان یک قسمت را هم بگذارید برای سرمایه‌گذاری برای فقرا سرمایه‌گذاری بشود کار تولیدی بشود و سود آن بیاید برای این‌ها. این سه کار را اگر انجام بدهید خیلی ثواب می‌برید و باید انجام بدهید اگر می‌خواهید در سیر و سلوک باشید سیر و سلوک فقط چله گرفتن نیست فقط ذکر و این‌ها نیست، سیر و سلوک هم در عبادات بدنی هست هم در عبادات زبانی هست و هم در عبادات مالی هست پس بنابراین شما باید این کار را انجام بدهید منتهی ما نمی‌آییم بگوییم که شما حالا مثلاً فرض بفرمایید زیاد بدهید هر چقدر می‌توانید شروع کنید از الان خود را عادت بدهید و از وقتی که شروع کردید خداوند به مال شما برکت می‌دهد برکت که داد آن موقع شما هر چه بیشتر پول‌دار شدید بیشتر بدهید اگر ماهی مثلاً هزار تومان درآمد دارید من دیگر مثال پایین آن را می‌زنم دیگر برای این بچه‌های کوچک‌تر جوان‌ترها نوجوان‌ها این‌ها اگر بخواهند این کار را بکنند حالا مثلاً از پول توی جیبی که پدر به آن‌ها می‌دهد هر چقدر می‌توانند شما هم همی‌نطور از درآمد خود هر چقدر می‌توانید اگر هزار تومان دارید مثلاً صد تومان آن را بگذارید برای صدقه صد تومان آن را بگذارید برای قرض‌الحسنه صد تومان آن را بگذارید برای سرمایه‌گذاری ما به این می‌گوییم سه قسمتی یعنی یک پولی را هر چقدر که می‌توانید به شما فشار نیاید فرض کنید مثلاً آن پول اصلاً نباشد هیچ اثری در زندگی شما ندارد یک پول کم عادت کنید فقط از الان عادت کنید یک مبلغی را حالا باز هم تاکید می‌کنم که به شما فشار نیاید اگر ده میلیون تومان در ماه حقوق دارید صد هزار تومان آن را بگذارید، دیگر این صد هزار تومان پول یک پفک نمکی است دیگر مثلا، ولی این کار را بکنید یک پولی را بگذارید سه قسمت کنید یک قسمت آن را صدقه یک قسمت آن را قرض‌الحسنه یک قسمت آن را سرمایه‌ گذاری کنید. خب حالا شما می‌گویید آقا من چه کسی را پیدا کنم مثلاً صد تومان قرض‌الحسنه بخواهد الان صد تومان به گدا بدهید برمی‌گردد همان صد تومان را می‌زند به صورت تو، حالا بخواهی قرض‌الحسنه بدهی! ما راه آن را پیدا کردیم ما یک حسابی درست کردیم دوستان صد تومان‌ها را واریز می‌کنند آن‌جا این صد تومن‌ها مثلاً می‌شود ماهی یک میلیون تومان این یک میلیون تومان ماه دوم دو میلیون ماه سوم سه میلیون ما قرض‌الحسنه می‌دهیم به کسانی که نیاز داشته باشند. خود شما نمی‌توانی اگر بخواهی یک قرض‌الحسنه داشته باشی بخواهی ماهی صد تومان هم بگذاری کنار چند سال طول می‌کشد تا این بشود مثلاً یک میلیون بخواهد اگر کسی آیا نیاز داشته باشد یا نه ولی به آن صندوق اگر کمک کنید آن صندوق همین الان هم هست دارد قرض‌الحسنه می‌دهد همین الان هم هست صدقه می‌دهد همین الان هم هست سرمایه‌گذاری می‌کند و برای خیریه و این‌ها. این کار را حتماً انجام بدهید منتهی آن شماره حساب را می‌گویم هفته آینده تکثیر کنند خدمت شما بدهند و شما این عبادت مالی را ان‌شاءالله انجام بدهید عرض کردم هر چقدر که ممکن است به مقدار کم هم که شده باشد دیگر واریز می کنید به حساب، این را که می‌ریزید به حساب سه قسمت را واریز می‌کنید آن‌جا اگر کسی خواست فقط صدقه بدهد آن را می‌دهد به خیریه، اگر کسی خواست فقط قرض‌الحسنه بدهد آن را می‌ریزد به حساب قرض‌الحسنه اما شما می‌توانید همین کار را بکنید مثلاً فرض بفرمایید ماهی هر چقدر که می‌خواهید این را به این حساب سه قسمتی بریزید این‌که زیاد شد ما این را سه قسمت می‌کنیم یک قسمت آن را می‌دهیم به قرض‌الحسنه یک قسمت آن را می‌دهیم به صدقه و یک قسمت دیگر آن را سرمایه‌گذاری می‌کنیم از طرف شما که ان‌شاءالله در این کار خیر شما هم وارد بشوید و عرض کردم در سیر و سلوک باید بتوانید از مال بگذرید از جان بگذرید منتهی خب این به مرور اتفاق می‌افتد ان‌شاءالله وقتی این کار را بکنید خدا به شما برکت می‌دهد برکت هم که داد مدام این بیشتر می‌شود و ان‌شاءالله خدا از شما قبول می‌کند. پس این ان‌شاءالله یاد شما باشد انجام بدهید هفته آینده من شماره حساب را می‌گویم که تکثیر کنند به همه شما بدهند و شما هم این کار را بکنید.

     بعضی‌ها زنگ می‌زنند به بنده یا پیامک می‌دهند به من من پیامک هم نمی‌بینم یک موقع می‌بینم یک ماه یا یک هفته گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم می‌گویند که این‌قدر واریز کردیم به حساب شما به عنوان مثلاً سه قسمتی، دیگر این‌طوری نکنید به حساب من نریزید چون من نمی‌توانم برای شما سه قسمت سه قسمت کنم، ده نفر بیست نفر واریز می‌کنند من بیکار نیستم که بنشینم تک تک بریزم! یک شماره حساب می‌دهم آن‌جا واریز کنید آن‌جا سه قسمت تقسیم می‌شود و ان‌شاءالله اگر کسی نیاز داشت قرض‌الحسنه به او قرض‌الحسنه می‌دهیم اگر کسی نیاز داشت صدقه می‌دهیم اگر هم سرمایه‌گذاری لازم بود آن‌جا سرمایه‌گذاری می‌شود و شما در ثواب این کار ان‌شاءالله شریک هستید. این هم عبادت مالی شما باشد خداوند ان‌شاءالله از همه شما قبول کند با صلواتی بر محمد و آل محمد)ص).

    جهاد مالی و عبادت مالی

  • مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    مقدمه

    با عرض تسلیت شهادت سه اسوه راستین و حقیقی؛ نبی مکرم اسلام و فرزندان بزرگوارشان امام حسن مجتبی و علی‌ابن‌موسی‌الرضا(ع) ان‌شاءالله که خداوند به این عزاداری‌ها اجر جزیل خیر و ثواب کاملی را به همه شما عنایت کند ان‌شاءالله.مهم‌ترین خصوصیت ولایت

     مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    یکی از توصیه‌ها و تذکرهای مهمی که در سیروسلوک به شما داده می‌شود، به افراد داده می‌شود این است که در ارتباط با افراد برنامه‌ها و زندگی خودشان را تعریف کنند. ارتباط با انسان‌ها باید تعریف‌شده باشد و مهم‌ترین تمرکز روی تربیت افرادی که از ما پایین‌تر هستند؛ چون بحث ولایت یعنی این‌که وقتی شما وصل می‌شوید به ولایت یعنی فیض و رحمت را از بالا می‌گیرید و این را در خودتان پرورش می‌دهید و بعد هدایت می‌کنید به افرادی که در تحت ولایت شما هستند. این مهم‌ترین خصوصیت وصل شدن به ولایت است. وصل شدن به ولایت الهی به‌معنای این است که شما در یک سلسله‌ای قرار می‌گیرید که فیض، رحمت، هدایت، لطف و عنایت خداوند را می‌گیرید و بعد در خودتان تقویت می‌کنید رشد می‌دهید و می‌دهید به کسانی که تحت ولایت شما هستند.

     این مطلب بارها عرض شده‌است که باید شیشه باشید آینه نباشید، آینه نور را می‌گیرد برمی‌گردد ولی شیشه شفاف است نور را رد می‌کند. وقتی‌که فیض را گرفته‌اید باید به افرادی که تحت ولایت خودتان هستند قرار دهید از این‌جا معلوم می‌شود که تکیه و تأکید روی دو گروه است؛ یک گروه افرادی که ما از آن‌ها فیض می گیریم که این طبقه علمای ربانی و اولیا هستند که تا می‌توانیم باید با این‌ها ارتباط داشته باشیم، تا می‌توانیم باید زندگی‌مان را در رابطه با آن‌ها تفسیر کنیم و توجیه کنیم. و بعد مرحله دوم این است که باید به‌دنبال کسانی باشیم که با آن‌ها ارتباط خوبی داریم و آن‌ها هم با ما ارتباط خوبی دارند و ما را قبول دارند و کسانی که مارا قبول دارند و به ما علاقه‌ای دارند، لطف و عاطفه ای دارند، با این‌ها ارتباط برقرار کنید و آن رحمت و فیضی که از بالا می‌گیریم به این‌ها بدهیم.

    نقش دو گروه مهم در ارتباط ما

     بنابراین دو گروه عمده نقش مهمی در ارتباط ما دارند؛ ۱_ کسانی که تحت ولایت ما هستند و از آن مهم‌تر کسانی که اولیای ما هستند باید برنامه‌ریزی در سیروسلوک این‌چنین باشد که بیشتر با این دو گروه در ارتباط باشید و یک گروه سومی هم هستند که آن‌ها رفقای راه هستند، هم سلوکی‌ها و کسانی که ما همراه آن‌ها این سلسله ولایت را در عرض حفظ می‌کنیم.

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    سلسله طولی و سلسله عرضی

    آن سلسله ولایت در طول است که از بالا می‌آید از ما به مادون ما منتقل می‌شود که به این می‌گویند سلسله طولی و سلسله عرضی یعنی کسانی که در کنار ما هستند. این‌ها نه ولی ما به آن معنا هستند و نه مولی‌علیه  ما هستند بلکه این‌ها ولی عرضی ما هستند ” الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ” (سوره توبه آیه ۷۱)  مؤمنین بعضی‌ها اولیای بعض هستند. این دو ارتباط طولی و عرضی است که سالک باید در زندگی به این‌ها اهمیت دهد. مهم‌تر از همه آن سلسله مافوق است که ولی خدا علما و علما و اولیا هستند که ما باید با آن‌ها ارتباط مان را تا جایی‌که می‌توانیم زیاد کنیم و بعد از آن به شاگردان و کسانی که تحت تربیت ما هستند انتقال دهیم. این دو گروه را باید خیلی به آن‌ها توجه کنیم، عرض کردم هم سلوکی‌ها اَلرَّفِیقَ ثُمَّ اَلطَّرِیقَ هم خیلی مهم است. به غیر از این سه گروه دیگر ما با بقیه انسان‌ها رابطه ولایتی نخواهیم داشت اگر بخواهیم در سیروسلوک موفق باشیم دیگر با آن‌ها رابطه ولایتی به این معنا نخواهیم داشت. آن افراد چه کسانی هستند؟!

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    ایمان به ولایت

    افرادی که در حوزه ایمان به ولایت نیستند، در حوزه و محدوده ایمان به ولایت نیستند و اگر ایمان به ولایت نباشد شخص یک حیوان می‌شود، از مرحله انسانیت ساقط می‌شود این‌ها کسانی هستند که فقط در چهارچوب منیت خودشان هستند و به‌دنبال عزت‌های مادی هستند. برایشان اصل رسیدن به کمالات معنوی و اصل رسیدن به آن رحمت رحمانیه خاصه، رحمت رحیمیه خاصه و رسیدن به ولایت خواصه الهی نیستند، این‌ها کسانی هستند که در حد حیوان زندگی می‌کنند و این در حد حیوان بودن یعنی اگر احیاناً احکام دینی را هم انجام بدهند دست ‌و پاشکسته است، نماز گاهی می‌خواند گاهی نمی‌خواند یا اگر نماز می‌خواند در نمازش کاهل است سهل‌انگار است یا اصلاً نمی‌خواند…

    به حوزه ایمان و حوزه ولایت کسی می‌پیوندد که واجباتش را انجام دهد و محرمات را ترک کند. متأسفانه در همین سفر کربلا ما بسیاری افراد را دیدیم که می‌آیند کربلا به عشق امام حسین فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ ﴿۴﴾ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿۵﴾(سوره ماعون) گریبان‌گیر این‌ها است؛ وای بر نمازگزارانی که به نماز اهمیت نمی‌دهند و سهل‌انگاری می‌کنند در نماز چیز عجیبی است! من می‌دیدم کسی که آن‌جا نماز می‌خواند و نمازش غلط بود بعد به او گفتم آقاجان این طرز سجده که شما رفتید اشتباه بود، گفت نه! درست است… اصلاً قبول نداشت پاهایش اصلاً روی زمین نبود وقتی می‌رفت سجده به‌جای هفت موضع پنج موضع روی زمین بود و انگشت‌هایش کاملاً بالا بود و هنوز از سجده بلند نشده کاملاً، می‌رفت به سجده دوم سر را کمی از مهر بلند می‌کرد و می‌گذاشت. یک جوان عراقی بود به او گفتم این نماز اشکال دارد بروید از علمای‌تان بپرسید، او قبول نکرد. و از آن بدتر ما در هواپیما که بودیم متأسفانه متأسفانه که این‌ها ننگ است برای جمهوری اسلامی قبلاً این‌چنین نبود الان این‌چنین شده‌است، درست پنج دقیقه مانده بود به اذان باید سوار هواپیما می‌شدیم و وقتی‌که می‌آمدیم تهران آفتاب طلوع کرده بود و ما مجبور شدیم در هواپیما نماز بخوانیم در دویست نفری که سوار هواپیما شدن فکر می‌کنید چند نفر در هواپیما نمازخواندن! انگشت‌شمار بودند، همه این‌ها آمده بودند برای زیارت امام حسین کربلا برای توسل و گرفتن شفاعت امام حسین ولی آقای خلبان که پشت به قبله حرکت کردند به تهران و آن مهماندارها هم که با آن وضع آرایشی که داشتند… حتی آن‌ها نمی‌گذاشتند که ما نماز بخوانیم، می‌گفتند نمی‌شود یکی از آن مهماندارها که دید من دارم ناراحت می‌شوم و به آن‌ها گفتم آقاجان بارها شده که یک موش در هواپیما دیده شده‌است پرواز را به تأخیر انداخته‌اید به‌خاطر کوچک‌ترین چیزی نیم‌ساعت، یک ساعت، دو ساعت حتی گاهی بیشتر به تأخیر افتاده است بعد شما حاضر نیستید ده دقیقه صبر کنید مردم نمازشان را بخوانند بعد سوار هواپیما شوند! این چه جمهوری اسلامی است این چه هواپیمایی است! این‌ چه رئیس هواپیمایی است! چه سیستمی است بعد آخر که صدای بنده کمی رفت بالا  رئیسشان آمد گفت حاج‌آقا شما بفرمایید آن‌جا یک جایی هست که می‌توانید نماز بخوانید، که فقط حدود ده نفر هم آمدند برای نماز خواندن. این چه امام حسینی است این چه کربلا و اربعینی است!

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    شفاعت ائمه و اولیا

     اگر امام حسین را قبول دارید اگر امام صادق را قبول دارید، فرمودند: “لا یَنالُ شَفاعَتَنا مَن استَخَفَّ بِالصَّلاهِ” شفاعت ما به کسی که نماز را سبک  بدارد به او نمی‌رسد و ما نمی‌توانیم شفاعت کنیم، ما اجازه شفاعت نداریم اجازه شفاعت به امام حسین (ع) نمی‌دهند برای کسی که نمازش را سبک بشمرد، چرا؟ چون وقتی‌که زمان محشر می‌شه و وارد عالم محشر می‌شوید؛ سوال نماز خواندن مطرح است که آیا شما نماز می‌خوانید؟! خب، اگر نمازگزار بودید بروید مراحل بعد و در آخر ائمه ایستادند که شفاعت کنند، آن آخر که همه کارها انجام شد به شما می‌گویند که حسنات شما ۹ عدد بود و سیئات شما ۱۰ عدد بود. پس باید بروید به سمت جهنم اما این‌جا ائمه می‌آیند برای شفاعت اگر کسی ولایت داشته باشد ائمه می‌آیند چون دو نوع روایت داریم؛ یک روایت می‌گوید اگه  ولایت نداشته باشید فایده ندارد و یک روایت می‌گوید اگر نماز نخوانید فایده ندارید، یک روایت می‌گوید که  اول نماز باید قبول شود که همه چیر قبول شود، یک روایت دیگر می‌گوید اگر ولایت نباشد هیچ‌چیزی قبول نمی‌شود… جمعش این می‌شود شما وقتی‌که وارد محشر می‌شوید اول نماز پرسیده می‌شود؛ آیا این نمازگزار است یا نمازگزار نیست؟ اگر نمازگزار باشد می‌گویند خب حالا برو مرحله بعد، از روزه و زکات می‌پرسند،  همین‌طور مرحله به مرحله می‌رویم و منازل آخرت را یکی پس‌از دیگری طی می‌کنیم تا آن‌جایی‌که بخواهید وارد بهشت ابدی شوید. نگاه می‌کنند می‌بینند کفه‌ی گناهان شما از اعمال خوبتان بیشتر است این‌جا شفاعت ولایت می‌آید. اگر کسی ولایت داشته باشد یا اگر کفه اعمال خوبتان بیشتر از اعمال بد باشد؛ ولی اعمال بد اعمالی است که بالاخره باید مجازات شوید، این‌جا است که باز ولایت به دادتان می‌رسد اگر ولایت اهل‌بیت را داشته باشید و اگر اولیاء بیایند آن‌جا شفاعت کنند برای این‌جور موارد شفاعت می‌کنند. پس این‌چنین نیست که شما خیال کنید همین‌طور دل خودمان را خوش کنیم… آقا نماز نمی‌خواند می‌رود کربلا(البته ما نمی‌توانیم رد کنیم، ما به خودمان اجازه نمی‌دهیم) ما داریم روایت می‌گوییم، ما داریم آیات قرآن را می‌گوییم آیات قرآن همین است از آن‌ها می‌پرسند که چرا آمده‌اید در جهنم! “قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ” (سوره مدثر آیه ۴۳) ما جزء   مصلیم نبوده‌ایم “وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ”  (سوره مدثر آیه ۴۴) “فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَهُ الشَّافِعِینَ” (سوره مدثر آیه ۴۸)   نماز نمی‌خواند، خب شفاعت شافعین نفعی به حال او ندارد شافعین می‌آیند برای شفاعت، ولی فایده‌ای ندارد.

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    معنای صله رحم

    این است که ما متأسفانه می‌گوییم این مسائل هست و باید انسان با این‌جور افراد که این‌چنین هستند و وارد دایره ولایت نمی‌شوند و چون وارد نمی‌شوند شما با این افراد ولایتی ندارید مگر یک ولایت صوری در حد واجبات مثلاً پسر من، دختر من، برادر من، خواهر من، اقوام من… این‌ها اگر در این قشر هستند من در حد صله‌ی رحم باید با این‌ها ارتباط داشته باشم، صله‌ی رحم هم این نیست که بلند شوم بروم خانه‌ی آن‌ها شام بخورم صله رحم یعنی؛ این‌که من با این‌ها ارتباط داشته باشم که اگر درمورد دین و دنیا توانستم به آن‌ها کمک کنم باید کمک کنم، واجب است که کمک کنم درمورد دین و دنیا اما نه به این معنا که بنشینم با آن‌ها شب‌نشینی داشته باشم، رفیق شوم بگویم بخندم و تمام وقتم را با این‌ها سر کنم و اگر یک‌مرتبه هم بخواهم بیایم جلسه‌ی  بیایم جلسه یا دو مرتبه در هفته یا می‌خواهم خدمت کنم  به من بگویند که نباید این کار را بکنی، چرا می‌روی؟ نباید بروی! نه، این صله رحم نیست، مطمئناً این رضایت آن‌ها رضایت شما نیست و شما مسئول جلب رضایت آن‌ها در این زمینه نیستید بلکه فردای قیامت خدا به آن‌ها می‌گوید چرا این بنده من را تو رضایت او را جلب نکردی؟ چرا نرفتی جلسه؟ شما باید به او دستور بدهید که بیاید در مسیر سیروسلوک نه این‌که او به شما بگوید حق نداری بروی جلسه، حق نداری بروی سیروسلوک، حق نداری بروی خدمت کنی. با آن‌ها فقط در حد این ارتباط، فقط در حد واجب، مستحب نه، یعنی این‌که با او بگویی بخندی.

     ما با هم با شما با دوستانی که در این کانون هستند برویم گردش برویم با هم زیارت برویم تفریح برویم سیاحت برویم روزهای تعطیل مثلاً برویم با هم یک گشتی بزنیم کوهی دشتی عرض می‌شود یا آقایان مثلاً با هم یک استخری برویم یک جایی برویم غذایی بخوریم خیلی عالی است چون این‌ها اولیاء خدا هستند، این صله رحم معنای واقعی آن است چون این‌ها اهل سیروسلوک هستند چون این‌ها یا اولیاء ما هستند از آن‌ها علم می‌گیریم یا تحت تربیت ما هستند، این‌ها جلسات خوبی است اما با کسی که این‌طور نیست وارد دایره ایمان و وارد حوزه ایمان نشده ما فقط در حد واجب.

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

     صله رحم با چه کسانی و چگونه؟

    ببینید من نمی‌گویم قطع رحم، قطع رحم حرام است. نگویید استاد گفته با این‌ها باید رابطه خود را قطع کنیم، نه، فقط رابطه در حد صله رحم بعد با بعضی باید رابطه کم بشود و به حداقل برسد چون کسی که وارد حوزه ولایت و ایمان نشده به نص صریح قرآن این‌ها “کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ. سوره اعراف،  آیه۱۷۹” این‌ها حیوان هستند این‌ها وارد محدوده انسانیت نشدند. شما یک الاغ در خانه دارید چگونه با او رفتار می‌کنید؟ به او غذا می‌دهید، جو می‌دهید، از او کار می‌کشید مواظب او هم هستید اگر مریض شد مثلا می‌برید پیش دامپزشک، با آن‌ها هم باید در همین حد باشید، برادر من خواهر من پدر من مادر من فرزند من همه نزدیکان من اگر این‌طوری هستند که به‌ دین اهمیت نمی‌دهند وارد حوزه دین نشدند باید مثل یک الاغ در خانه با او رفتار کنید! من این را بی پروا می‌گویم این حرف اگر برود در سطح جامعه من را تکفیر می‌کنند قتل من را واجب می‌دانند همان متدینین، کسی جرات نمی‌کند این حرف را بزند البته من هم جرات نمی‌کنم در خصوصی می‌گویم من اگر بروم تلویزیون صدسال این حرف را نمی‌زنم ترسو هستم ولی این مسئله واقعیت است کسی که وارد ایمان نشده نص صریح آیات قرآن است که این حیوان است و باید با او مثل یک حیوان  رفتار کرد. می‌گویم حیوان نه این‌که او را بزنید و بکشید و… نه، مثل یک حیوان در خانه او را تیمار کنید به او غذا بدهید مریض شد او را ببرید دکتر ولی در حد همین وقت بیشتر از این با او نگذرانیم. هیچ کس با الاغ در خانه خودش فوتبال و پارتی نمی‌گذارد جشن تولد نمی‌گیرد یا سگ خودش این کار را نمی‌کند مگر این‌که خود او هم از جنس سگ باشد و الّا این کار را نمی‌کند ما هم نباید این کار را بکنیم “وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا. سوره انعام،  آیه ۷۰” در آیه دیگر می‌گوید ” ذَٰلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ. سوره نجم، آیه ۳۰” بینش این‌ها در حد شکم و در حد همین شهوات دنیایی است این‌ها یک حیوان هستند شما نباید زندگی خود را تابع این‌ها کنید بلکه آن‌ها باید تابع شما باشند، چرا؟ چون وقتی شما در این مسیر قرار گرفتید مؤمن شدید و جزو اولیاء خدا شدید مقامی دارید عزتی دارید که موظف هستید آن لذت را حفظ کنید وظیفه شرعی شما است که عزت ایمانی و عزت الهی را حفظ کنید شما به مقام بالایی می‌رسید وقتی وارد حوزه ولایت می‌شوید انسان می‌شوید و حتی فوق انسان می‌شوید در مسیر فوق انسان شدن قرار می‌گیرید عزت خود را باید حفظ کنید باید مقام خود را حفظ کنید.

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    معنای تواضع

    بعضی ها خیال می‌کنند مثلاً تواضع این است که برویم پیش این‌ها و با این‌ها بگوییم و بخندیم شوخی کنیم و مثل یکی از این‌ها بشویم، اصلاً این تواضع و فروتنی نیست خاکی بودن نیست این ذلت است این پایین آوردن مقام ایمان است این اهانت به مقام مومن است که مومن باید عزیز باشد. باید آن‌ها به شما به چشم احترام نگاه کنند باید به شما احترام بگذارند باید احترام خود را حفظ کنید شما شخصیت بزرگی هستید وقتی وارد دایره ولایت می‌شوید امانت ولایت وقتی به شما داده می‌شود باید از آن امانت حفظ کنید و آن شخصیت ولایی شما است یک امانت است باید آن را حفظ کنید.  بنابراین اگر بخواهید بروید پیش آن‌ها بگویید و بخندید و به پارتی‌ها و جشن‌های تولد و جشن‌های عروسی و مهمانی‌های خوشگذرانی و زودگذر و پای تلویزیون بنشینید ساعت‌ها فوتبال نگاه کنید و این‌ها شما آن ولایت را بی‌احترامی کردید مقام خود را پایین آوردید بعد در کنار آن‌ها وقتی که یکی گل می‌زند بپرید بالا دست بزنید و قِر بدهید و این‌ها این شأن یک انسانی که به حقیقت رسیده نیست این مقام یک انسانی که به ولایت رسیده نیست.

     خب این را خواندید دیگر به شما گفتم، گفتم ما یک عالم حقیقت داریم یک عالم باطل داریم یک عالم مجاز داریم. باطل یعنی چه؟ حق یعنی چه؟ حق آن چیزی است که ثابت و پایدار و ماندنی است، باطل چی است؟ آن چیزی که کف روی آب است از بین می‌رود. الان فوتبال چی است؟ فوتبال یک کف روی آب است، قرارداد است، همه آن قرارداد است هیچ واقعیتی ندارد شخصی سن او هشتاد سال شده رئیس فیفا شده تمام دنیا هم برای او احترام می‌گذارند ولی این یک عقل ناقص است این در حد یک بچه است زندگی او همین بازی است لهو و لعب است “وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا” این همین‌طور است این تمام زندگی او همین بازی است، قرارداد، الان اگر از او بپرسید نماز چی است، روزه چی است؟ این فوتبالیست نه نماز می‌خواند نه روزه‌ای دارد نه دینی دارد نه خدایی دارد نه اعتقادی دارد! تمام زندگی او اگر رفته فوق‌لیسانس مکانیک گرفته اگر رفته دکترا گرفته آن را در کنار همین ولی تمام زندگی او همین است که بداند که نمی‌دانم قرارداد تور دروازه این‌قدر است، خط هجده قدم این‌قدر است اگر این‌طوری بشود فول است اگر این‌طوری بشود همه آن قرارداد است، قراردادهای زودگذر قراردادهایی که نمی‌ماند این حقایق نیست این سرگرم همین چیزهای زودگذر و قراردادهای پوچ است ” اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا” بازی و سرگرمی تمام مشغول این بازی و سرگرمی است تمام هدف او هم این است که مثلا بشود فلان فوتبالیست و برود یک گل بزند میلیاردها پول بگیرد و همین‌طوری در زندگی خود هیچ هیچ هیچ

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید      شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد(حافظ)

     این با همین بازی با همین سرگرمی‌ها با همین باطل‌های زودگذر، تور دروازه چقدر است فرض این‌قدر باشد، ارتفاع آن چقدر است فرض این‌قدر باشد، اگر این‌طوری کند فول است اگر این‌طوری کند مثلاً خوب است همین در حد همین، حالا رئیس فیفا شده یا بزرگترین فوتبالیست شده نمی‌دانم در پرونده او این است که صدتا گل زده هزارتا گل زده است چی برای آن طرف او می‌ماند؟ چون آن طرف عالم حقایق است عالم ماندگاری‌ها است عالم قراردادی‌ها و این‌ها نیست قرارداد یعنی چی؟ یعنی یک چیزی بین من و شما یعنی یک چیز باطل می‌توانستیم این‌طوری قرارداد بگذاریم می‌توانستیم بگوییم هجده قدم، می‌توانستیم بگوییم نوزده قدم، می‌توانستیم بگوییم هفده تا، دست خود ما است خود ما درست کردیم این همان لهو و لعب، سرگرم شدند “غَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا” دین او همین است “وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا” دین او همین لهو و لعب است،  خدا در زندگی او نیست معنویت در زندگی او نیست اگر هم هست از همین سنخ است.  برای این که وجدان خود را آرام کند می‌گوید یک پیاده‌روی اربعین  برویم حال ما خوب بشود! از امام حسین در دل خودش

    بر خیالی صلحشان و جنگشان     وز خیالی فکرشان و ننگشان(مولوی)

    در خیال خود فکر می‌کند رفته، امام حسین هم او را دوست دارد امام حسین هم به این رسیده اما امام حسین اصلاً نمی‌بیند این را، امام حسین او را در محدوده خود نمی‌بیند چون وارد محدوده امام حسین کسی می‌تواند بشود که اولین قدم او نماز باشد، کسی وارد محدوده امام حسین می‌تواند بشود و امام حسین می‌تواند او را ببیند که نور الهی در قلب او باشد، امام حسین اصلا این را نمی‌بیند چون عالم عالمِ نور است این سراپا ظلمت است، او دل خود را خوش کرده است.

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    نتایج اعمال در قیامت

     خیلی ها روز قیامت  می‌گویند خدایا من این‌قدر پول دادم برای امام حسین این‌ها همه آن باطل شد؟ می‌گوید این همه پول دادم برای امام رضا، پول ریختی برای امام رضا؟  زیر نظر اولیاء بودی یا نه؟ نه، خودم همین‌طوری دیدم نماز که نمی‌خوانم من که در بازار دارم نزول می‌گیرم گفتم بروم مثلا صدهزار تومان هم بریزیم در حرم امام رضا بعد هم آن‌جا هم خب زمان شما این صدهزار تومانی که شما ریختید خیلی خوب بود ولی رفت برای اسرائیل رفت برای ساواک رفت برای شکنجه مومنین رفت برای، تو خیال کردی تو در خیال خود برای خود ساختی این‌طوری نبوده است، خداوند حکیم است حساب و کتاب دارد البته اگر شما گاهی موقع‌ها می‌بینید یک کسی یک آدم گناهکاری یک جوری این‌ها را من و شما نمی‌توانیم بفهمیم خیال نکنید که همیشه مثلاً من و شما می‌توانیم بفهمیم، نه، آن هم حتماً یک چیزی داشته حتماً یک جایی توبه‌ای کرده نمازی خوانده یک ارتباطی بالاخره بدون این‌ها نمی‌شود این‌طوری نیست که، همین‌طوری الکی باشد اصلاً نشود فهمید، نه خداوند حکیم است و کار او حساب دارد و کار او کتاب دارد خود او فرموده که اگر کسی نماز نخواند وارد عالم نور نمی‌شود. باید وارد عالم نور بشوی بعد آن‌جا اولیاء بیایند تو را ببرند بالاتر، باید وارد آن عالم بشوی “وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ. سوره انبیاء، آیه ۲۸” فقط شفاعت کسی را می‌کنند که رضایت خداوند را طلبیده باشد فراهم کرده باشد رضایت الهی، خداوند فرموده از بی‌نماز نمی‌پذیرد یا سهل انگاری در نماز نمی‌پذیرد. ما خیلی‌ها در خیالات خود غرق هستیم و تا زمانی که از این خیالات طبق آیات قرآن نیاییم و طبق روایات و طبق فرمان آن‌ها نیاییم در این چهارچوب قرار نگیریم

    بر خیالی صلحشان و جنگشان     وز خیالی فکرشان و ننگشان(مولوی)

    در تخیل به قول عرفان هند در مایا به سر می‌بریم در توهّم در توهّم هم هیچی نمی‌آید توهّم حقیقت نیست توهّم کذب است توهّم همان کف است همان باطل است باید به عالم حقیقت برویم که عالم حقیقت عالم ثابتات است عالم ابدیت است عالم جاودان است

    تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرون      کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد )حافظ)

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

     راه رسیدن به کوی حقیقت این است که از عالم توهم بروی بیرون.

     بنابراین این‌که شما می‌گویید که حق داریم مجاز داریم باطل داریم باید بگردید مصادیق آن‌ را پیدا کنید. دوستانی که بحث‌ها را می‌کنند مصادیق آن را پیدا کنند، یکی از مصادیق قشنگ آن همین است هنر، ورزش، عالم سیاست سیاست بازی که همه این‌ها تا زمانی که در مسیر ولایت نباشند پوچ است بازی است و دین دینِ بازی است این دین دینِ بازیچه است معنی آن این نیست که کسانی که دین را لهو و لعب گرفتند یعنی دین را مسخره می‌کنند نه یکی از معانی آن همان است ولی معنی اصلی آن این است که نه اصلاً دین یعنی سبک زندگی معنای دین سبک زندگی است اگر سبک زندگی ولایی باشد دین حقیقی است اگر سبک زندگی بر اساس لهو و لعب و بازی باشد چه سیاست بازی چه فوتبال بازی چه بازی‌ها و شطرنج‌بازی و این‌ها دل او خوش است مدال گرفته در جشنواره فیلم رفته یک مدالی گرفته دل او خوش است این‌ها شب اول قبر آن‌جا که وارد عالم می‌شویم با هزاران هزاران منزل با هزاران هزاران پیچیدگی آن‌جا هیچ کدام این‌ها به درد نمی‌خورد، شب اولی که دست تو خالی است نه مدال به درد تو می‌خورد نه دکترا نه آن جوایز و نه آن  کف زدن‌ها نه آن‌هایی که سوت می‌زدند برای تو هیچ به درد تو نمی‌خورد آن‌جا آن حقیقت پایدارِ ابدی به درد تو می‌خورد و آن جز دین حقیقی نیست دین نباید لهو و لعب باشد.

    خب خداوند ان شاءالله به همه شما توفیق بدهد موفق و مؤید باشید و این صحبت‌هایی که در جلسات می‌کنید مصادیق آن را بگردید پیدا کنید در زندگی پیاده کنید.

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

  • سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۰۵/۳۰

    سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۰۵/۳۰

    بسمه تعالی

    اهم موضوعات مطح شده در این جلسه به شرح ذیل است:

    • بزرگداشت اربعین
    • عالم ربانی معصوم نیست
    • یکی از موانع ایمان اوردن
    • معجزه ابتدایی پیامبران
    • اجابت دعای اولیاء الهی
    • عمل صالح چیست؟
    • حجت نزد خدا
    • تبلیغات شیاطین
    • خرافات در اسلام

    ایام، ایام اربعین است و همین‌طور که می‌دانید بزرگداشت اربعین از مشخصات و ویژگی‌های شیعه حقیقی و شیعه‌ی واقعی است.

     اربعین موعد و موسم بزرگداشت پیروزی خون بر شمشیر است، اربعین یک همایش جهانی است تا زمانی‌که ان‌شاءالله ریشه ظلم و ستم در دنیا کنده شود و جهان حقیقتاً تبدیل به یک بهشت شود. این ماجرا ماجرایی است که باید کسانی که آزادی‌خواه هستند کسانی که به‌دنبال عدالت هستند برای بزرگداشت اربعین که درواقع بزرگ‌ترین حماسه تاریخ بشریت را دارد نشان می‌دهد، همه باید کوشش کنیم کمک کنیم.

     خوشا به حال آن‌هایی که می‌توانند راه‌پیمایی بزرگ را بروند آن‌هایی هم که نمی‌توانند، ان‌شاءالله روز اربعین در همین راه‌پیمایی‌هایی که در روز اربعین در شهرهای خودشان است شرکت کنند.

    مسئله اربعین همان‌طورکه گفته‌شده است از نشانه‌های ویژه شیعیان است که در خودشان ان‌شاءالله پیدا کنند و ایجاد کنند. جلسه قبل صحبتی که ما داشتیم درمورد این بود که افراد وقتی‌که به یک عالمی به یک انسان متقی و باتقوایی که آثار ولایت الهی در او هست و عالم ربانی است رجوع می‌کنند نباید توقع داشته باشند که او معصوم باشد و هیچ اشتباهی نکند و خدای‌نکرده اعتقاد داشته باشند که او باید علم غیب داشته باشد!

     ما جلسه قبل مفصل در مورد اینها صحبت کردیم و گفتیم که یکی از موانع ایمان آوردن بندگان خدا این بوده‌است که توقعات غیرقابل‌قبولی از اولیای خدا داشته‌اند و در قرآن این آیه اشاره شده‌است:

    “وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا” هیچ‌چیزی مانع ایمان مردم نشد الا “إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى‌ إِلَّا أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولًا” (سوره اسراء آیه ۹۴)

    یعنی یکی از موانعی که افراد ایمان بیاورند این بود که می‌گفتند:

    “ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً ” (سوره فرقان آیه ۷)

    این چه پیامبری است که مثل ما غذا می‌خورد، مثل ما مریض می‌شود و برای مایحتاج خودش باید برود پیش پزشک این چه پیامبری است! این که او یک انسان معمولی است که نیاز دارد به این چیزها باعث می‌شد که آن‌ها ایمان نیاورند! متوجه نمی‌شدند که خداوند فرمود که ما حتی اگر بخواهیم یک فرشته‌ای را بفرستیم در میان شما آن فرشته را در قالب بشری می‌فرستیم؛ بیمار شود، گرسنه شود، غذا احتیاج داشته باشد، دست‌شویی برود این خصوصیات را حتی اگر یک فرشته‌ای هم بخواهد بیایید در فرشته‌ام می‌گذاریم:

    “وَلَلَبَسْنَا عَلَیْهِمْ مَا یَلْبِسُونَ” (سوره انعام آیه ۹)

    اگر ما یک فرشته‌ای هم نازل کنیم ما آن فرشته را با لباس انسانی نازل می‌کنیم تا بتواند با شما ارتباط برقرار کند که هم شما حرف او را بفهمید و هم او شما را درک کند حس و درک متقابل از یکدیگر داشته باشید. و این‌که از آن‌ها توقع داشته باشند که فرشته‌ای همراه هر پیامبری باشد و علم غیب داشته باشد یا این‌که گنج‌های زیادی از طرف خداوند به او داده شود، یک هم‌چین توقعاتی ناشایست و نشان‌دهنده این است که فلسفه هدایت را نفهمیده‌اند و متوجه قضیه نشده‌اند. آن‌ها می‌گفتند که باید یک فرشته‌ای باشد که ما بتوانیم بگوییم این از طرف خدا است، یک مقدار حرفشان درست است شخصی که از سمت خدا آمده‌است باید نشانه‌های خدا را داشته باشد که معلوم شود از طرف خدا آمده است. اما این نشانه چیست؟ این معجزه است و این معجزه به دو صورت گاهی موقع‌ها معجزه ابتدایی است گاهی موقع ها معجزه اقتراحی.

    معجزه ابتدایی این است که خود پیامبر وقتی‌که می‌آید برای اینکه به مردم نشان دهد که از طرف خدا است یک معجزه‌ای می‌آورد در همین حد که ثابت کند از سمت خداوند آمده‌است، یک عمل یک قدرتی که اعجاز را نشان دهد و ثابت کند که از طرف خداوند است در همین حد است و آن همیشه و پیوسته نیست فقط در همین حد است که اتمام حجت کند که از طرف خدا آمده است. بله آن‌ها توقع دارند که کسی که از سمت خداوند می‌آید نشانه‌ای داشته باشد این درست است اما این‌که توقع داشته باشند که فرشته‌ها بیایند و بگویند که این از طرف خداوند است لحظه به لحظه مورد توجه خداوند باشد و هیچ آسیبی به او نرسد و همه‌چیز بر وفق مرادش باشد! نه، خداوند این را نخواسته چون دنیا دار امتحان است و می‌خواهد شما را امتحان کند شما باید با عقل خودتان بروید جلوی عقلتان را شکوفا کنید فکر کنید و امتحان شوید. اگر یک شخصی بیاید و همه فکر کنند که این از طرف خداوند است و هم قدرت داشته باشد آن ایمان که ارزشی ندارد ایمان زمانی ارزش دارد که انسان عقلش را به‌کار بیاندازد و بفهمد که این از سمت خدا است و بعد هم در زندگی دچار مشکلاتی شوند… پیامبران هم همین‌طور هستند پیامبران هم دچار مشکلات می‌شدند، پیامبر اسلام هم به‌همین شکل بود یاران عزیزش کشته می‌شدند خودش آسیب می‌دید و مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفت و همین‌طور هم نبود که دم‌به‌دم خداوند معجزه کند و او را نجات دهد! البته تا آن حدی که شخصی عقل داشته باشد و بفهمد که این از طرف خداوند است در آن حد برای اتمام حجت خداوند موعظه می‌کرد معجزه می‌کرد.

     حالا این مسئله در مورد اولیا و ائمه هم هست که اولیای الهی اگر کسی در زندگی آن‌ها دقت کند می‌بیند که آن‌ها مورد توجه خداوند هستند و خدا به آن‌ها عنایت دارد و لطف دارد اما این‌که توقع داشته باشید که غیب بدانند و هر کاری که می‌کنند مستجاب‌الدعوه باشند مثلاً بعضی‌ها می‌گویند که ما به این آقا گفتیم ما را دعا کن و ایشان دعا کرد و مشکل ما حل نشد معلوم است که ایشان عالم ربانی نیست! خیر، هر دعایی مستجاب نمی‌شود و هر شخصی هم دعایش مستجاب نمی‌شود… پیغمبر اسلام که بزرگ‌ترین پیغمبر عالم بود بر رأس تمام پیامبران عالم بود این‌چنین نبود که تمام دعاهایش مستجاب شود که شما خیال کنید که حتماً باید یک عالم مستجاب‌الدعوه باشد! بله دعا اثر دارد و دعای اولیاالله اثرش بیشتر است، اما این‌چنین نیست که هر دعایی که می‌کنند مستجاب شود. پیامبر اسلام هم هر دعایی که می‌کرد مستجاب نمی‌شد. به‌عنوان مثال شما خیال می‌کنید پیامبر اسلام برای هدایت عمویش به نام ابولهب دعا نمی‌کرد! پیغمبری که خصوصیت خاصش این بود که رحمت للعالمین بود منشأ رحمت برای همه است و آمده‌است که همه را نجات دهد هیچ پیامبری این صفت را ندارد، پیامبر اسلام وقتی‌که داشت از دنیا می‌رفت عزراییل آمد، ازهیچ پیغمبری  عزراییل اجازه نگرفت اما از ایشان برای قبض روحش اجازه گرفت به خداوند عرض کرد که من نگران هستم و نگرانم که دارم از دنیا می‌روم و امت من اهل نجات نباشند! بعضی‌ها گفته‌اند که این سوره اواخر عمر پیامبر نازل شده‌است و “وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضىٰ‌” (سوره ضحی آیه ۵)  ای پیامبر تو غصه امتت را داری و دلت می‌خواهد همه امتت هدایت شوند؟! ما آن‌قدر امت تو را به تو ببخشیم که تو راضی شوی. بعد که این را فرمود پیامبر هم اجازه داد و گفت برادرم عزراییل حالا قبض روحم کن خداوند من را راضی کرد. یعنی آن‌قدر برای پیامبر مهم بود که آن لحظه آخر هم به عزراییل اجازه نداد که قبض روحش کند خواست تضمینی باشد برای امتش. حالا فکر می‌کنید این پیغمبر برای عموی خودش دعا نمی‌کرد که خداوند هدایتش کند؟! قطعاً دعا می‌کرد قطعاً دلش می‌خواست که خداوند او را هدایت کند اما خداوند به او فرمود “إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ ” (سوره قصص آیه ۵۶) اما این‌چنین نیست که تو هر که را بخواهی ما هدایتش کنیم. هدایت الهی خودش یک قوانین و حکمت و حسابی دارد که نزد خود خداوند است این‌چنین نیست که شما بخواهید هر شخصی هدایت شود پس معلوم است که دعاها همیشه مستجاب نیست. خداوند در قرآن می‌فرماید: این‌ها وقتی‌که در کشتی در طوفان می‌افتند در خطر می‌افتند خداوند را می‌خوانند “مخلصین له الدین” (سوره غافر آیه ۱۴) خدا را با اخلاص کامل می‌خوانند و هر کس خدا را با اخلاص کامل بخواند دعایش مستجاب می‌شود أمن یجیب المضطر اذا دعا آیه قرآن است، انسانی که از صمیم قلب خدا را بخواند دعایش مستجاب می‌شود این‌که دعایش مستجاب می‌شود به این معنا نیست که هر چه که او می‌خواهد خداوند به او می‌دهد! به این معنا است که دعایش مستجاب شده‌است؛ یعنی خداوند به او نظر لطف می‌کند ولی ممکن است آن چیز که او می‌خواهد به مصلحتش نباشد یا ممکن است مصلحت خودش باشد ولی به مصلحت یک عده مؤمن دیگر نباشد یا ممکن است مصلحت خودش باشد ولی بخواهد جریان زندگی را تغییر بدهد. امام سجاد علیه السلام می‌فرماید: یَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِکْمَتَهُ الْوَسَائِلُ ای خدا ای که توسلات و دعاها حکمت آن را عوض نمی‌کند، هیچ‌چیزی نمی‌تواند حکمت خدا رو عوض کند. بنابراین دعاها گاهی اوقات صمیمانه و از ته دل است و خدا به او جواب می‌دهد، اما نه این‌که آن چیزی که او می‌خواهد چون ممکن است خلاف حکمت الهی باشد و حکمت الهی را هیچ‌چیزی نمی‌تواند عوض کند هیچ دعایی حکمت الهی را نمی‌تواند عوض کند.

    این‌ها در دریا که هستند وقتی در شرایط خطر قرار می‌گیرند مخلصین له الدین خدا را می‌خوانند و بعد خداوند می‌فرماید: وقتی‌که ما نجاتشان می‌دهیم و می‌آیند بیرون دوباره مشرک می‌شوند. شما خیال می‌کنید تمام این افرادی که در دریاها غرق شدند تمام کسانی که در آتش‌ها سوختند و تمام کسانی که در آن لحظه‌ای که کشته می‌شدند به دست ظالمین به دست جنایتکارها داشتند کشته می‌شدند، آن لحظه‌ای که داشتند جلوی چشم مادر فرزندش را می کشتند، جلوی چشم یک مرد ناموس و فرزندانش را سر می‌بریدند آیا او در آن لحظه مضطر نبوده است؟! مضطر بود. آیا از خدا کمک نه نمی‌خواسته؟! آیا او از صمیم قلب کمک نمی‌خواست؟! چرا، ولی ما دیدیم که خداوند نگاه نکرد و دعایش مستجاب نشد و آن‌ها ذبح شدند، چرا؟ چون دعاها این‌چنین نیست که همه‌چیز را تغییر دهد، اثر دارد و خداوند گفته است که شما کوچک‌ترین دعایی که بکنید من به آن توجه می‌کنم اما لزوماً به این معنا نیست که آن‌چیزی که شما می‌خواهید بشود!

     شما در تاریخ دیده‌اید که نشده است و در تاریخ دیده‌ایم بسیار بسیار انسان‌های بی‌گناه به‌طرز فجیعی در جلوی چشم مادران در جلک چشم فرزندان قتل‌عام شدند و او آن‌جا ناله می‌کرد و از خدا کمک می‌خواست ولی خدا کمک نکرد آن کمک می‌خواست، نکرد چون سرنوشت بشر تقدیر بشر این‌چنین نیست که به صرف دعا تغییر کند.

     بنابراین توقع داشتن اینکه من زمانی این شخص را به‌عنوان عالم ربانی قبول دارم که بتواند فکر من را بخواند! بتواند مرده را زنده کند! بتواند کارهای عجیب‌وغریب کند!… بعد هم خیلی از شیاطین هستند که می‌توانند این کارها را انجام دهند خیلی از شیاطین هستند که می‌توانند یکسری کارهای عجیب‌وغریبی بکنند، قدرت‌هایی دارند که می‌توانند اگر شما با این چیزها بخواهید ایمان بیاورید شیطان‌ها شما را فریب می‌دهند. ما الان جادوگرهایی داریم که خب در قرآن نوشته است “سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ” (سوره اعراف آیه ۱۱۶) در مقابل حضرت موسی ساحره‌ای بوده‌است که این کار را انجام می‌داد. ساحران  جادوگرها، شیاطین کارهای عجیب‌وغریبی می‌کردند حتی بعضی مرتاض‌ها کارهای عجیب‌وغریب می‌کنند. اگر قرار باشد که عقلتان به چشمتان باشد و این چیزها ملاک عالم ربانی باشد شما گمراه می‌شوید ملاک عالم ربانی این چیزها نیست ملاک عالم ربانی این است غرق خدا باشد، غرق در اهداف الهی باشد، ربانی باشد، این‌ها ملاک است. خب شما می‌گویید پس چه فایده‌ای دارد؟ جواب آن این است که عالم ربانی که ولی‌ایی از اولیاء خدا که شما تحت هدایت او زندگی می‌کنید اگر دچار مشکلات بشوید خداوند جبران می‌کند، این مسئله خیلی مسئله مهمی است مسئله مهم این‌جا است که در مسیرهای دیگر جبران نیست بلکه انحراف و سقوطِ لحظه به لحظه است ولی در مسیر علمای ربانی ممکن است اشتباهاتی پیش بیاید ممکن است مثلاً فرض بفرمایید یک خطاهایی یک اشتباه‌هایی پیش بیاید ولی خداوند می فرماید نزد عالم ربانی عمل شما عمل صالح است.

    عمل صالح یعنی چی؟ یعنی آن عملی که هیچ اشکالی ندارد و اگر اشکالی داشته باشد خدا جبران می‌کند. دیدید بعضی موقع‌ها یک صاحب قدرتی به شما می‌گوید این کار را بکن می‌گویی من این کار را بکنم با این مشکل روبرو می‌شوم می‌گوید آن با من تو این کار را بکن اگر مشکلی پیش آمد من آن‌جا را جبران می‌کنم، این جبران کردن یعنی عمل صالح. عمل صالح یعنی عملی که خداوند آن را می‌پذیرد و خداوند جبران می‌کند. در همان مسئله‌ای که حالا مثال انتخابات را آن دوست عزیز زده بود در همان مسئله اگر شما وظیفه خود را انجام بدهید و طبق ادله و حجت‌های عاقلانه و حجت‌های معقول و مقبول الهی کار خود را انجام بدهید خداوند نمی‌گذارد شما دچار مشکل بشوید و خداوند جبران می‌کند، خلاصه عمل صالح یعنی این، یعنی ما وصفی که در اعمال داریم در قرآن یک عمل خیر داریم یک عمل حَسَن داریم این‌ها همه معنی آن‌ها خوب است. عمل خیر در قرآن هست عمل حسن در قرآن هست عمل احسن در قرآن هست عمل بَر و بِر یعنی نیکی در قرآن هست یک عملی هم هست خدا می‌گوید این عمل صالح است، عمل صالح یعنی چی؟ عمل صالح یعنی آن چیزی که شما اگر انجام بدهید اگر نقصی داشته باشد خداوند جبران می‌کند این معنی عمل صالح است که حالا در یک جلسه ما این را مفصل برای شما توضیح می‌دهیم چی هست یا دوستان ممکن است در درس‌ها برای شما توضیح بدهند چی است.

     این است که آخرین حرفی که می‌خواهم بزنم این است که اگر کسی طبق فتوا و طبق دستور یک عالم ربانی حقیقی عالمی که ربانی هست عمل کرد و بعد معلوم شد خطایی بوده خداوند این را جبران می‌کند چون شما وظیفه خود را بر اساس یک ملاک شرعی و ملاک دینی انجام دادید از باب اطاعت و تعبد بوده خداوند این را جبران می‌کند و وعده داده که من جبران می‌کنم و این جبران خواهد شد.

    بحث دیگری که امروز من می‌خواهم بگویم خدمت شما؛ دوستان عزیز شما در مقابل تفکرات و خرافاتی که تحت عنوان دین الان حالا همیشه بوده الان هم که بیشتر است در فضای مجازی در جاهای مختلف در فرقه های مختلف تبلیغات مختلف هست دیگر در و دیوار برای فریب مردم دارند کار می‌کنند شیاطین از در و دیوار برای فریب مردم کار می‌کنند با خرافات با دروغ.

    خدا رحمت کند شهید لاجوردی در وصیت‌نامه خود یک مطلبی نوشته که خیلی مسئله مهمی هم برای ما هست هم برای مسئولین کشور، در آن‌جا اشاره می‌کند می‌گوید منافقانی هستند حالا مضمون آن این است اگر اشتباه نکنم یک همچین مضمونی در آن وصیت‌نامه است می فرماید که منافقانی در کشور ما هستند که این‌ها از منافقین خلق بدتر هستند! منافقین خلق چه کسانی بودند؟ همان مسعود رجوی و مریم رجوی و این‌ها که ترور می‌کردند می‌فرماید خب چون شهید لاجوردی یک کسی بود که اصلاً مسئول برخورد با منافقین بود و این‌ها در وصیت‌نامه خود می‌نویسد کسانی هستند منافقینی هستند که از منافقین خلق خطرناک‌تر هستند، این‌ها چه کسانی هستند؟ این‌ها کسانی هستند که تحت لباس دین می‌آیند آراء مردم را می‌گیرند رأی می‌گیرند در مجلس در دولت در جاهای مختلف می‌آیند پست می‌گیرند ولی به دنبال دنیای خود هستند به دنبال این‌که نام خداوند دین خداوند خون شهدا و مقدسات و ارزش‌های اسلامی حاکم بشود حکومت صالحان ایجاد بشود به دنبال این‌ها نیستند به دنبال قدرت طلبی هستند. الان هم شما نگاه می‌کنید دیگر این مجلس ما و این دولت ما و این هم مردم همین‌طوری چند درصد به دنبال این هستند که ارزش‌های اسلامی خون شهدا و این‌ها در مقابل این دشمن‌های غدّاری که ما داریم که عملاً شمشیر کشیدند و حمله می‌کنند و ترور می‌کنند و می‌زنند و دانشمند هسته‌ای را می‌زنند شخصیت‌ها را می‌زنند این کارها را دارند می‌کنند تهدید به حمله می‌کنند در مقابل این‌ها چند درصد افرادی هستند که به خاطر خدا ایستاده‌اند دارند کار می‌کنند؟ این خیلی مسئله مهمی است. در این زمان‌ها واقعاً باید پناه به خدا برد از شر این فتنه‌ها و این‌‌گونه افراد این‌ها منافقان واقعی هستند و البته نمی‌خواهم بگویم ما در مسئولین خود افراد پاک متدین حامی ارزش‌ها هم کم نداریم زیاد داریم ولی باید چشم و گوش خود را باز کنیم چون هر دو طبقه هستند از هر دو طایفه هستند باید سهل انگار نباشیم.

    دین تو را در پی آرایشند              از آرایش و پیرایشند

    بس که ببستند برآن برگ و ساز        گرتو ببینی نشناسیش باز (نظامی)

    خرافات آنقدر بازار آن زیاد است که شما اگر یک کسی الان بیاید بگوید آقا دین اسلام این است اصلاً می‌گویید آقا این نیست این حرف‌هایی که شما دارید می‌زنید دین اسلام نیست و این‌که گفتند وقتی امام زمان(س) ظهور کنند عده زیادی از اهل علم با او مخالفت می‌کنند و عده زیادی می‌گویند آقا این‌که آمده اصلاً دین جدید است قرآن جدید است اسلام جدید است، چرا؟ چون آنقدر خرافات به مغز مردم دادند که مردم دین جدید را نمی‌شناسند. حتی روایت داریم که می‌آید به دین جدید و قرآن جدید؛ این دین جدید و قرآن جدید نه این‌که یک قرآن جدید می‌آورد، همین قرآن است ولی وقتی تفسیر می‌کند توضیح می‌دهد همه می‌گویند آقا این‌که شما می‌گویید که تا حالا کسی نگفته این حرفی که شما می‌زنید تا حالا کسی نگفته می‌گوید چرا این حرفی که من می‌زنم همین است که امام گفته همان چیزی است که امام علی گفته این هم دلیل آن خودِ قرآن گفته این هم آیات آن باز می‌کند برای ما می‌بینیم همان آیاتی که ما می‌خواندیم حالا داریم یک جور بهتر می‌فهمیم ما الان داریم یک جور بهتر می‌فهمیم همین چند روز پیش در یکی از درس‌ها عرض کردم خدمت شما خداوند در قرآن می فرماید “هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ. سوره زمر، آیه۹” آیا کسانی که دانا هستند با جاهل‌ها مساوی هستند؟ شما می‌گویید چی؟ می‌گویید نه مساوی نیستند، کدام بهتر هستند؟ یعلمون بهتر هستند، درست است؟ خب من از شما سوال می‌کنم خب این‌که آخر حرف جدیدی نیست که، این را به هر کافری هم بگویی به هر کشوری بروی به هر انسان کافر و بی دینی هم بگویی بگویید دانشمند با نادان مساوی است می‌گوید نه مساوی نیستند، کدام بهتر است؟ می‌گویند دانا‌ها بهتر هستند. خب قرآن حرف مهمی نزده حرف مهمی است به نظر شما؟ این حرف حرف مهمی هست؟ حرف مهمی نیست “هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ” آیا اتوبوس از پیکان مثلاً بزرگتر است؟ آیا اتوبوس با پیکان یک اندازه هستند؟ چه سوالی است این‌که یک چیز ساده‌ای است! قرآن چرا این را می‌فرماید؟ جواب آن این نیست که شما گفتید جواب آن این است که “هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ” آیا دانایان با نادانان مساوی هستند؟ جواب آن این است که بله این‌ها مساوی نیستند اما کدام از آن‌ها بهتر است، داناها مساوی هستند، نه عالم بدون عمل از نادان بدتر است. چه کسی گفته هر کسی عالم باشد از جاهل بهتر است؟ چه کسی گفته قرآن می‌گوید “هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ” آیا جاهل و دانا مساوی هستند؟ شما هم می‌گویید نه می‌گوید کدام بهتر است می‌گویید داناها، من به شماها عرض می‌کنم نه عالم‌ها بهتر نیستند، همیشه چه بسا عالم بی‌عمل بدتر از جاهل است بعد می‌آیی می‌گویی پس قرآن چرا این‌طوری می‌گوید؟ اولاً که اگر این را گفته باشد که این یک چیز واضحی است بعد دقت می‌کنی می‌‌بینی این هم غلط است تازه، عالم‌ها با نادان‌ها مساوی نیستند ولی معنی آن این نیست که عالم‌ها همیشه بهتر هستند عالم بدون عمل از جاهل بدتر است پس این آیه چه می‌شود؟ می‌گویی که آقاجان امام زمان(ع) به شما می‌فرماید که آقاجان عزیز من این آیه یک جمله‌ای قبل از آن است آن را بخوان، آیه جمله قبل از آن چی است؟ می‌گوید “أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ. سوره زمر، آیه۹” آن مردی که نیمه شب بیدار می‌شود با خدا راز و نیاز می‌کند به دنبال خدا است به دنبال نجات است به دنبال صبر و استقامت در راه خدا است این عالم را دارد می‌گوید نه عالم بی‌عمل قبل از آن دارد می‌گوید، می‌گوید “أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ” می‌خواهد بگوید “الَّذِینَ یَعْلَمُونَ” باید این قید را داشته باشد عالمی باید باشد که اهل شب زنده داری است عالمی باید باشد که عاشق خدا باشد عالمی باید باشد که عشق خدا او را زاهد نسبت به دنیا کرده باشد. چنین عالمی حالا من یک مثال زدم دیگر این مثال همین الان به ذهن من رسید چون چند روز پیش با بعضی از دوستان بحث بود این آیه را نگاه کنید شما وقتی که امام زمان بیاید مثلاً این‌طوری آیه را بخواند می‌بینید که همه آیات قرآن این‌طوری است همه آیات قرآن یک ذره می‌بینید ما اصلاً توجه نداشتیم به این ما تا حالا فکر می‌کردیم “الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ” همانی بود که شما الان گفتید بعد هم آدم یک ذره عقل خود را به خرج بدهد می‌گوید آقاجان خب این‌که همه می‌دانند که عاقل با جاهل مساوی نیست باز دوباره یک ذره عقل خود را به خرج بدهد می‌گوید نه آقاجان عالم، بعد قرآن این‌طوری می‌گوید این آیه را این‌طوری تفسیر می‌کند. پس نگویید که عالم با جاهل مساوی نیست عالم بهتر است هر عالمی بهتر نیست آن عالم بهتر است که این‌جا یاد این بیت لسان‌الغیب افتادیم که گفت

    قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس

     مجموعه گل یعنی چی؟ مجموعه گل در لسان حافظ یعنی خداوند ذات جامع جمیع کمالات، خدا را می‌گوید مجموعه گل یعنی آن مجموعه‌ای که خوبی همه گل‌ها را دارد همه صفات کمالیه را دارد چون هر گل یک خاری دارد هر گلی یک عیبی دارد تنها آن گلی که مجموعه همه گل‌ها خوبیِ همه گل‌ها را دارد آن خداوند است که تمام صفات کمالیه را دارد. حافظ به این موجود می‌گوید مجموعه گل

    قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس

     آن کسی که نیمه شب بیدار می‌شود آیه قرآن می‌گوید                  که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست

     نه هر کس ابن‌سینا شد ملاصدرا شد کتاب خواند دانشمند شد این بتواند بفهمد خدا چی است. خداشناس کسی است که مرغ سحر باشد نیمه شب بیدار بشود با خدا راز و نیاز کند عشق الهی داشته باشد این عشق الهی ربانی بودن یعنی همین یعنی عشق به خدا که او را به همه کمالات می‌رساند. حالا این یک مثال بود، آیات قرآن را همین‌طوری امام زمان بیاید یک چیزهایی از آیات قرآن می‌گوید که ما می‌گوییم ما چرا تا حالا این را متوجه نشده بودیم هزار بار ما این آیه را خواندیم  “هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ” حفظ هم شدیم ولی تا حالا به این فکر نکرده بودیم یا آن آیه دیگر که همه می‌گویند که این یعنی آزادی در صورتی که اصلاً ربطی به آن ندارد “الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ. سوره زمر، آیه۱۸” که ما گفتیم از این‌ها زیاد است، قرآن مملو دریای عمیقی است از این‌ها از این گوهرها خب امام زمان می‌آید این‌ها را باز می‌کند همه می‌گویند دین جدید قرآن جدید باید خود را از خرافات نجات بدهیم و این خرافات باید در راه همین عرفان مقربین حکمت ناب شیعی عرض می‌شود خدمت شما این اصطلاحاتی که به کار برده می‌شود این‌ها همین را می‌خواهد بگوید می‌خواهد بگوید که باید چشم‌های خود را باز کنید عینک‌ها را عوض کنید دنیا را آن‌طور که امام زمان می‌بیند بشناسید سعی کنید برسید به مقام، ببینید او چگونه دارد قرآن را می‌بیند به آن مقام باید برسید راه آن چی است؟ راه آن ذکر و خدمت عاشقانه است، بگردید اگر می‌خواهید به جایی برسید اگر می‌خواهید از چنگ این ناآگاهی‌ها و این شیاطینی که دین شما را مورد تخدیر و تخریب قرار داده اند نجات پیدا کنید راه آن ذکر و خدمت عاشقانه است این دو تا مسئله را خیلی به آن‌ها توجه کنید و در درس‌ها و در بحث‌ها سعی کنید این‌ها را خوب یاد بگیرید که این‌ها چی است؟ ذکر چی است؟ خدمت عاشقانه چی است؟ تا بتوانید ان‌شاءالله به سرمنزل مقصود برسید. خداوند را قسم می‌دهیم به مقام مقدس شامخ اباعبدالله‌الحسین به همه ما توفیق بدهد که ما جزو شیعیان واقعی این بزرگان و حضرات ائمه(ع) باشیم با صلواتی بر محمد و آل محمد.

     

  • سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۰۵/۲۳

    سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۰۵/۲۳

    بسمه تعالی

    اهم موضوعات مطح شده در این جلسه به شرح ذیل است:

    • منظور از انسان در سوره ی انسان چیست؟
    • چرا باید از عالم ربانی اطاعت کرد؟
    • آیا ائمه علم غیب دارند؟
    • آیا پیامبر و ائمه به ظاهر قانون حکم می‌کنند یا از علم غیبشان استفاده می کنند؟
    • اگر عالمی تشخیصی داد و بعدا معلوم شد تشخیص ایشان درست نبوده است، تکلیف چیست؟
    • آیا اگر پیامبر (ص) یا اولیای الهی کسی را در زمانی تائید کردند به معنای این است که آن شخص تا اخر عمر مورد تائید است؟
    • چرا باید در مورد هر چیزی به متخصص رجوع کرد؟

    دو سؤال مطرح شده است؛ اولین سوال این است و خیلی ساده است؛ همین الان به بنده داده‌اند، مثل این‌که بنده در صحبت‌هایم گفته‌ام که در سوره‌ی انسان مقصود از انسان، اهل‌بیت است‌. می‌گویند پس شیعیان باید شبیه انسان باشند پس چرا درمورد انسان جای دیگر بد گفته‌اند! وقتی‌که در قرآن کلمه‌ای به‌کار برده می‌شود معانی مختلف دارد؛ یک‌جا وقتی‌که می‌گوید انسان منظورش امیرالمؤمنین است و جای دیگر که می‌گوید انسان منظورش ابوجهل است. بستگی به تفسیر و شرایط آن سوره دارد، این‌چنین نیست که کلمه انسان در قرآن همه‌جا به یک معنا باشد بستگی به سوره و شرایط آن دارد.

    حالا سوالی که قرار است پاسخ دهیم این است که یکی از دوستان پرسیده است اگر ما قرار است از عالم ربانی اطاعت کنیم خب ما می‌بینیم بسیاری از مواقع علمای ربانی اشتباه می‌کنند و مثال انتخابات را زده‌اند، که یک عالم ربانی یک عالم بزرگ گفته است که به فلان شخص رأی دهید و ما هم رفته‌ایم به فلان شخص رأی داده‌ایم بعد دیده‌ایم که این شخص، شخص  بدی است! خب این چه فایده‌ای دارد اگر قرار باشد عالم ربانی اشتباه کند و بعد متوجه اشتباه شود، دلیل اطاعت ما از عالم ربانی چیست؟ ما توقع داریم که عالم ربانی درست تشخیص دهد اشتباه نکند و بعد مثال هم زده است آن دوستی که این سؤال را مطرح کرده مثال از احمدی‌نژاد زده است و گفت که احمدی‌نژاد که آمد روی کار و رئیس‌جمهور شد بسیاری از علما و حتی به تعبیر ایشان مراجع از احمدی‌نژاد تعریف کردند اما بعد احمدی‌نژاد خراب شد، توهم زد و گفت من هاله می‌بینم و بدتر شد از  کسانی که حصر هستند..‌. ما باید چه‌کار کنیم ما توقع داریم که علمای ربانی اشتباه نکنند و درست تشخیص دهند. خب این سوال ممکن است در ذهن شما هم باشد پاسخش کمی طولانی است و ابعاد مختلفی دارد و فقط این مسئله نیست کلا مسئله تبعیت از عالم ربانی است. خب این توقعی که ما داشته باشیم که عالم ربانی نباید اشتباه کند این اشتباه است. علمای ربانی اشتباه می‌کنند ولی اشتباهاتشان به‌دلیل این‌که در مسیر خداوند هستند قابل جبران‌تر است نسبت‌به کسانی که در خط خداوند نیستند این یک مسئله، بله ممکن است اشتباه کنند معصوم که نیستند چون عصمت درجه‌بندی دارد یک عصمت داریم که در قله است مانند عصمت چهارده معصوم و یک عصمتی داریم که نسبی است به‌عنوان مثال شما ممکن است یک نفر از شما سوالی بپرسد و شما بدون این‌که فکر کرده باشید یک پاسخ خوب می‌دهید و احساس می‌کنید که این جواب را خدا به ذهن شما انداخته به دل شما انداخته است این به چه خاطر است؟ به‌خاطر اعمال خوبی که انجام می‌دهید است به‌خاطر نماز اول وقت که می‌خوانید به‌خاطر نماز شبی که می‌خوانید، خداوند به نسبت‌تان به دلتان می‌اندازد و هرچه بالاتر بروید این اتفاق‌ها بیشتر می‌شوند و گاهی موقع ها شرایطی پیش می‌آید که شما از گناه بدتان می‌آید شاید گناهی که در در شرایط عادی انجام ندهید یعنی شرایطی را می‌خواهد که گناه کند و خداوند شرایط را به‌هم می‌زند و شما نجات پیدا می‌کنید و این به‌خاطر همان نمازهای اول وقت و ذکر و راز و نیاز سحرگاه است و این به‌خاطر این است که یک زمان کار خوبی این‌جام داده‌ای و اثرش این است که خداوند در موقعیت بد شما را نجات می‌دهد این عصمت است. منتها عصمت‌هایی که در حد خود شما معصوم هستید هر کس که به این ایمان می‌رسد درجه‌ای از عصمت پیدا می‌کند درجه پایین است هر چه بیشتر در راه خداوند بروید جلو عصمت می‌رود بالا تا جایی‌که می شوید تالی‌تلو معصوم، بنابراین درجه‌بندی است این‌چنین نیست که به‌عنوان مثال هر شخصی عالم شد و هر کسی در مسیر خداوند بود این هر کاری که بکند درست است خیر ممکن است اشتباهی انجام دهد.

    مطلب دیگر مطلب علم امام است یکی از مباحث عقیدتی ما علم امام است که ائمه ما علمشان چگونه است؟ آیا علم غیب دارند؟! یعنی همه‌چیز را می‌فهمند و باید بفهمند و آیا هرچیزی که فهمیده‌اند را باید عمل کنند؟! نه این‌چنین نیست ائمه ما و پیامبران الهی این‌چنین نیستند که علم غیبشان مطلق باشد و همه‌چیز را بدانند، نه پیامبران چنین بوده‌اند و نه ائمه این‌چنین هستند البته این یک بحثی است که عرض کردم باید مفصل صحبت کنیم… بعضی‌ها معتقد هستند ائمه ما همه‌چیز را می‌دانند و علم غیب دارند و هیچ جهلی و هیچ اشکالی در علمشان نیست و بعضی هم معتقد هستند که نه این‌چنین نیست ائمه ما علم غیبشان این‌چنین است که هر وقت بخواهند می‌دانند یعنی اگر نخواهند نمی‌دانند یک مکتب هم این است بین علما درمورد علم امام اختلاف است ما این بحث را در بحث امام‌شناسی مرحله سوم که الان شما در مرحله اول هستید ما در مرحله سوم آن‌جا مفصل نظر همه را می‌گوییم، ادله آن‌ها را می‌گوییم، جواب ادله آن‌ها را می‌گوییم و آن نظر آخر را هم می گوییم. فعلاً جای بحث نیست اما این را بدانید که بالاخره علم غیب ائمه مطلق نیست، بلکه به تبع علم الهی است. خداوند در قرآن می‌فرماید فَلا یُظْهِرُ عَلى‌ غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ(سوره جن آیه ۲۶)  خدا عالم به غیب است و علم غیبش را به هر کسی نشان نمی‌دهد مگر در بعضی مواقع به بعضی از رسولان خودش، حالا آن به چه گونه است؟ تفسیرش را می‌گذاریم برای بعد. بنابراین وقتی‌که پیامبران، وقتی‌که ائمه علم غیب ندارند که همه‌چیز را براساس علم غیب بگویند و این در مورد عالم ربانی هم به‌همین شکل است که شما توقع داشته باشید که عالم ربانی اگر تشخیص داد حتماً درست باشد نه این‌چنین نیست. خود ائمه هم تازه اگر علم غیب داشته باشند آیا باید به علم غیبشان رفتار کنند؟ یعنی اگر علم غیب دارد که این آدم دزد است باید همان موقع بگیرد مجازاتش کند! خیر، می‌فرمایند: اولا ما به همه‌چیز علم غیب نداریم تا خداوند نخواهد، تا خودمان از خداوند نخواهیم علم غیب پیدا نمی‌کنیم و بعد هم به خیلی چیزها علم غیب پیدا می‌کنیم اما وظیفه‌ای برای عمل نداریم و باید ندیده بگیریم. گاهی اوقات یک پدر وقتی‌که می‌خواهد با بچه بازی کند و می خواهد با او راه بیاید خودش را می‌زند به این‌که من ندیدم، من متوجه نشدم و واقعاً هم چشمش را می‌بندد که نبیند، نمی‌تواند ببیند؟! چرا می‌تواند ببیند، اما عمداً چشمش را می‌بندد و می‌خواهد خودش را با بچه‌ها وقف دهد و پیامبران و ائمه هم  گاهی اوقات می‌خواهند خودشان را با جامعه وقف دهند، می‌توانند بفهمند؛ امام حسن، امام صادق، امام رضا می‌توانند بفهمند که این شخص چگونه است؟ ولی نمی‌خواهد بفهمند و سعی می‌کنند، عادی زندگی کنند چون موظف نیستند به این مسئله.

    و حالا بنده سوالی از شما می‌پرسم؛ اگر قرار باشد ائمه ما به علم غیبشان رفتار کنند چه کاری باید انجام دهند؟ اولش این است که با علم غیب بدانند چگونه باید زندگی کنند که نمیرند، با علم غیبشان جوری زندگی کنند که کسی نتواند این‌ها را بکشد و این‌ها بمانند و با علم غیبشان طوری رفتار کنند که شیعیان آنها هم اذیت نشوند… خب این همین‌طور می‌رود و می‌گوید چرا از علم غیب استفاده نکرد! می‌توانند از علم غیبشان استفاده کنن و مردم را اصلاح کنند از علم غیبشان اسفاده کنند و مردم را هدایت کنند و از علمشان استفاده کنند قحطی نیاید، جنگ نباشد، اسرائیل را نابود کنند و… این‌طوری دنیا می‌شود بهشت!

     قرار نیست که از علم غیب استفاده کنند، قرار است که این دنیا همین طبیعت این دنیا که محل امتحان است و امتحانات سخت از جمله همین کشتارهایی که می‌شود، زلزله، سیل، جنگ افرادی که مظلومانه کشته می‌شوند، این قوانین طبیعت است قوانینی که باید بگذرد گردش کند و در این‌جا انسان‌ها امتحان شوند، قرار نیست که ائمه از علم غیبشان استفاده کنند. بنابراین این‌ها چنین قانونی را ندارند پیامبر اسلام (ص) فرمودند کما این‌که پیامبران دیگر هم فرمودند وَلَا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا(سوره هود آیه آیه ۳۱) نمی‌گویم آقا تمام ثروت‌های دنیا دست من است چون آن‌ها می‌گفتند اگر این پیامبر است باید فرشته‌ها کمکش کنند، اگر این پیامبر است باید هر چه از خدا می‌خواهد به او بدهند، پس چرا این پیامبر مریض می‌شود! چرا با مشکل روبرو می‌شود! چرا در جنگ شکست می‌خورد! این‌ها را می‌پرسیدند، فرمودند: من نمی‌گویم علم غیب  می‌دانم، من فرشته نیستم، من بشری مثل شما هستم البته گاهی مواقع خداوند از باب اتمام حجت، از باب این‌که معجزه‌ای نشان داده می‌شود یک کارهایی می‌کند، از غیب خبر می‌دهد و یک اتفاق‌هایی می‌افتد و یا در مقابل دشمن پیروز می‌شود فرشته‌ها او را کمک می‌کنند گاهی موقع‌ها این‌ها از باب اتمام حجت است از باب معجزه است که معلوم بشود این با خدا است گاهی موقع‌ها، نه همیشه.

    دو نفر سر یک شیئی دعوا کردند و پیش پیغمبر (ص) آمدند مثلاً، این می‌گوید این شئ برای من است این می‌گوید برای من است پیغمبر (ص) می فرمایند، دلیل تو چی است؟ این می‌گوید من شاهد دارم آن یکی می‌گوید من شاهد ندارم پیغمبر (ص) می فرمایند تو که شاهد داری برای تو است. [۱]طبق قانون هر کسی شاهد بیاورد برای او است، برمی‌دارد می‌رود بعد پیامبر (ص) فرمود خیال نکنید اگر یک موقع خودِ تو می‌دانی برای تو نیست رفتی دوتا شاهد آوردی اگر یک دلایلی آوردی و من قانع شدم و دادم به تو تو خیال نکنی بروی بگویی که آقاجان این را پیغمبر (ص) به من  داده است و من به حکم پیغمبر (ص) صاحب این مال شدم نه این‌طوری نیست ” فَانِّما اَقطَعُ لَهُ قِطعه من نار. کنزالعمال ۱۵۰۴۳” یک تکّه آتش را داری با خود می‌بری خیال نکن که چون پیغمبر گفته حالا این برای تو بنابراین برای تو می‌شود، نه تو داری آتش می‌بری، من موظف هستم روی ظواهر حکم کنم موظف نیستم بروم بگویم خدایا از علم غیب خود به من بگو این دو نفر اختلاف دارند این برای کدام از آن‌ها است، من موظف نیستم منِ پیغمبر من موظف نیستم این کار را بکنم من به ظاهر نگاه می‌کنم هر کسی آمد و دلیل آورد من دلیل ظاهر را نگاه می‌کنم می‌دهم به او خودِ او باید مواظب باشد اگر برای او نیست بداند دارد آتش می‌برد به خانه خود! پس پیغمبر هم به حکمِ ظاهر می‌کند، این هم یک مسئله.

    بنابراین ائمه و بزرگان و معصومین همه‌ی علوم غیب را ندارند اگر هم داشته باشند همیشه ندارند و علم آن‌ها تبعیت از خدا است یعنی تابع مشروعیت الهی است که این علوم را بدانند گاهی موقع‌ها هم خداوند دریچه‌ای می‌گذارد روی علم آن‌ها که این‌ها متوجه نشوند بعد هم اگر علم غیب داشته باشند موظف به عملِ به علم غیب نیستند.

     مرحوم آیت الله العظمی نائینی بزرگ فرموده اند که علم غیب برای ائمه تکلیف نمی‌آورد؛ علما نظرات مختلفی دارند؛ وظیفه ما همین است که ما اگر نمی‌دانیم به عالم رجوع کنیم و عالم اگر درست تشخیص داد که هم او مهجور است هم ما اگر غلط تشخیص داد ما مهجور هستیم خود او هم حساب خود را با خداوند می‌داند اگر سعی کرده باشد برای پیدا کردن حکم خدا او هم محجور است اما اگر سعی نکرده باشد او مجازات می‌شود ولی ما محجور هستیم این مطالب مطالب عقلی است و انسان یک ذره دقت کند با مثال‌ها با شواهد برای او جا می‌افتد و امیدوارم که شما روی این مسئله فکر کنید باز هم اگر قانع نشدید دوباره بپرسید دوباره توضیح می‌دهم باز می‌کنم ان‌شاءالله بیشتر متوجه بشوید.

    گاهی مواقع‌ پیغمبر (ص) بر حسب ظاهر عملکرد افراد، فتواهای عجیب می‌دهد بعد آن شخص خراب می‌شود، نمونه خیلی کامل و جالب آن حسان بن ثابت است یک شعر قشنگی گفت پیغمبر (ص) فرمودند “یَا حِسان اَنتَ مؤیَّد بِروحِ‌القُدُس” روح القدس تو را کمک کرد روح القدس بالاترین فرشته است ولی همین حسان، بعدا ضد امیرالمومنین شد، بعد خود او هم از آن استفاده کرد بعضی ها گفتند آقا پیغمبر (ص) فرموده است روح القدس این را تایید کرده خب چه کار کنیم؟ می‌رویم دنبال این، با امیرالمومنین مخالف است پس ما هم برویم دنبال این. ببینید گاهی موقع‌ها این‌طوری است یعنی یک کسی را پیغمبر تایید می‌کند یا خود امیرالمومنین بعضی‌ها را تایید کردند ولی بعداً خائن شدند! این‌که ما خیال کنیم که این‌ها چون علم غیب دارند پس بنابراین هر کسی را این‌ها گفتند خوب است پس خوب است نه این‌طوری نیست، در مورد پیامبران این‌طوری بوده در مورد ائمه این‌طوری بوده است پیامبرانِ گذشته هم بودند کسانی را تایید می‌کردند بعد این‌ها خراب می‌شدند این‌ها دار امتحان است. خب شما می‌گویید پس بنابراین ما چرا اطاعت کنیم؟ جواب آن این است که یک: آن‌ها بهتر می‌فهمند نه این‌که استثناء نیست نه آن‌ها بهتر می‌فهمند، دوم: این‌که ما موظف هستیم از آن‌ها اطاعت کنیم و یک سری چیزها هم این‌جا پشت پرده هست آن‌ها که تایید می‌کنند ممکن است ظاهراً خراب بشود ولی در کل در اصل خیلی خوب است کما این‌که در مورد آقای احمدی‌نژاد هم که مثال زده همین‌طور است.

    آقای احمدی‌نژاد که الان نکبت او را گرفته است خیال نکنید من طرفدار او هستم الان نکبت او را گرفته منحرف است و خیلی هم منحرف است اما از آن‌ها منحرف‌تر نیست که با او مقابله می‌کنند، آن‌ها هنوز منحرف‌تر از این هستند آن‌هایی که در حصر هستند و خیلی‌هایی که الان آزاد هستند و حتی آمدند رئیس‌جمهور شدند و رئیس‌جمهور تعیین کردند از احمدی‌نژاد بدتر هستند این‌طوری نیست. احمدی‌نژاد آن موقع خوب بود و تا زمانی که یک شخصی خوب است امام فرمود ملاک حال ظاهری افراد است هر کسی الان خوب است ما او را حمایت می‌کنیم بعداً خراب شد در مقابل او می‌ایستیم، آن موقع احمدی‌نژاد خوب بود و این‌که خب خیلی‌ها خواب دیدند خیلی‌ها استفاده کردند من هم در آن جریان هستم این هم بود اما این‌که امام زمان گفته البته اگر هم حالا مثلاً امام‌ زمان گفته باشد باز هم برای همان موقع است اگر هم امام زمان گفته باشد باز هم برای همان موقع است همان‌طور که پیغمبر فرمود همان‌طور که امیرالمومنین برای همان موقع گفتند ولی البته من جایی نشنیدم امام زمان گفته باشد که احمدی‌نژاد باشد نه همچین چیزی نبوده است. به احمدی‌نژاد هم خیلی تهمت زدند خیلی دروغ گفتند این‌که توهم می‌زند دروغ بود، توهم نزده بود حتی از بیت یکی از مراجع گفتند احمدی‌نژاد توهم زده آن هم اشتباه گفتند آن هم دروغ گفتند، احمدی‌نژاد نگفت من هلال دیدم احمدی‌نژاد گفت یکی از دوستان ما هلال دیده، این را تغییر دادند گفتند این گفته من هلال دیدم، این‌طوری تغییر دادند. شما اگر اصل آن را نگاه کنید احمدی‌نژاد نگفت من یک هلال نور دیدم گفت یکی از دوستان گفت که من یک هلالی از نور دیدم، خب او هم دروغ نگفته بود او هم حرف دوست خود را گفته بود گفته بود دوست ما این را گفته است، اگر دروغی گفته آن دوست دروغ گفته اگر هم او راست گفته باشد باز هم دلیل نمی‌شود هلال دیدن. یکی از همین رئیس‌جمهورهایی که خیلی احمدی‌نژاد را مسخره می‌کرد که هلال دیده و این‌ها خودِ او در خاطرات خود می‌گوید من بچه بودم داشتم می‌رفتم دیدم یک نوری در آسمان آمد من دنبال این نور رفتم رفتم داخل مسجد، خب اگر قرار است بد باشد این‌ها مزخرف باشد خب برای تو هم مزخرف است، این‌ها یک چیزهای احساساتی است یک حالت‌هایی به انسان‌ها دست می‌دهد برای شما هم ممکن است گاهی موقع‌ها پیش بیاید نه دلیل بر حقانیت است نه دلیل بر باطل بودن است، گاهی موقع‌ها برای انسان یک چیزهایی پیش می‌آید یک حالت‌های عرفانی پیش می‌آید برای همه پیش می‌آید این‌که بگوییم حالا این پیغمبر است پس این دارد ادعا می‌کند نه این حرف‌ها نیست. گاهی موقع‌ها انسان یک خوابی می‌بیند خواب او تعبیر می‌شود گاهی موقع‌ها یک اتفاقی برای او می‌افتد، شما می‌روید مشهد یک دفعه می‌بینید یک اتفاقی افتاد یکی شما را راهنمایی کرد شما را هدایت کرد به حرم رساند یا در مکه یا در مدینه یا در کربلا یک اتفاق‌هایی می‌افتد شما این اتفاق را به فال خیر می‌گیرید نه دلیل بر این است که شما پیغمبر هستید نه دلیل بر این است که شما دروغ می‌گویید این‌ها نیست این‌ها مسائلی بود که در علم عالم سیاست انسان‌های بی‌تقوا این‌ها را وسیله قرار می‌دهند. پس بنابراین همان‌طور که خداوند فرموده است همان‌طور که قرآن می‌گوید همان‌طور که در زندگی ائمه می‌بینید این مسائل هیچ دلیل نمی‌شود که مثلاً امام ناقص است یا هیچ دلیلی هم نمی‌شود که ما باید دیگر خود را بسپاریم.

    آقاجان دوتا مرجع هستند یکی می‌گوید این‌طوری وضو بگیر یکی می‌گوید این‌طوری وضو بگیر، تشخیص او است شما موظف هستید از هر کدام تقلید می‌کنید حرف او را اطاعت کنید، دوتا مرجع هستند یکی می‌گوید به نظر من به این‌ رأی بده یکی می‌گوید به نظر من به این‌ رأی بده، یکی می‌گوید به احمدی‌نژاد رأی بده یکی می‌گوید به هاشمی‌رفسنجانی رأی بده، شما از هر کسی تقلید می‌کنید و تبعیت می‌کنید و او را آدم خوبی می‌دانید و او هم آدم خوبی است نه این‌که آدم بدی است حالا یکی از این‌ها ممکن است اشتباه بکنند و یکی از آن‌ها بهتر باشد و یکی از آن‌ها بدتر باشد خب شما از او اطاعت می‌کنید و رأی به او می‌دهید مانند همان مسئله نماز یا وضو که یکی می‌گوید این‌طوری وضو بگیر آن یکی می‌گوید این‌طور، این مسئله تقلید است تبعیت است تبعیت می‌کنید مصیب هستید جزای خیر می‌گیرید پاداش می‌گیرید چون تبعیت از عالمی کردید که این عالم انسان خوبی است انسان خداجویی است سعی دارد حکم خدا را بگوید سعی دارد تکلیف خود را انجام بدهد منتهی در تکلیف خود اشتباه کرده است شما هم که اصلاً این کاره نیستید فقط چون این کاره نیستید از او اطاعت می‌کنید مانند مسئله پزشک است هیچ فرقی نمی‌کند شما زیر نظر این پزشک هستید می‌گوید این دارو را بخور او زیر نظر آن پزشک است می‌گوید آن دارو را بخور ممکن است یکی از آن‌ها بهتر باشد یکی از آن‌ها بدتر باشد شما دارو را می‌خورید و وظیفه خود را انجام دادید اگر خوب شدید چه بهتر اگر مردید که فی سبیل الله مردید ان‌شاءالله. وظیفه خود را انجام دادید از پزشک اطاعت کردید از یک آدم عالم اطاعت کردید به اختیار خود کار نکردید. انسان باید تبعیت کند این تبعیت مهم است که ما از کسی تبعیت کنیم که به خدا نزدیک‌تر است از کسی تبعیت کنیم که از ما بیشتر می‌داند” فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ. سوره نحل، آیه۴۳” اگر نمی‌دانید از کسی که این کاره است بپرسید اما این را نگفت که حتماً آن کسی که این کاره است علم غیب دارد خطا نمی‌کند معصوم است نه این‌ها را نگفته، گفته وظیفه شما این است نادان باید به دانا رجوع کند جاهل باید به عالم رجوع کند آیا همیشه به نتیجه می‌رسند؟ نه ممکن است به نتیجه هم نرسند وظیفه خود را انجام دادی. این‌که می‌گویند ما موظف هستیم به عمل موظف هستیم به وظیفه مکلف هستیم به تکلیف به نتیجه نیستیم یعنی این، یعنی این‌که بسیاری از مواقع ممکن است اشتباه کنیم منتهی این اشتباه را خداوند جبران می‌کند. خداوند روز قیامت به تو می‌گوید عزیز من تو از این آقا تبعیت کردی این آقا به تو گفت این‌طوری وضو بگیر ولی اشتباه می‌گفت ولی تو پاداش وضو گرفتن صحیح را می‌گیری، چرا؟ چون تو وظیفه خود را انجام دادی تو اهل بهشت هستی، این است که در نهایت موفق هستی. کسانی که در دوره اول به احمدی‌نژاد رأی دادند و در دور دوم هم به احمدی‌نژاد رأی دادند همه مصیب بودند همه پاداش خیر می‌برند، آن‌هایی هم که رأی ندادند طبق دستور مرجع تقلید خود آن‌ها هم کار خوبی کردند آن‌ها هم پاداش می‌برند، آن کسانی پاداش نمی‌برند که از روی لجبازی رأی دادند از روی هوای نفس رأی دادند چه رأی داده باشند به این چه رأی داده باشند به او، آن کسی که به تکلیف خود رأی داده است همه اهل پاداش هستند و احمدی‌نژاد در دوره اول که خوب آمد جلو در دوره دوم هم خوب آمد جلو،  بعد که رأی آورد بعد آرام آرام او را فریب دادند، یک مقدار از فریب خوردن او هم مقصر ماها بودیم ما او را رها کردیم ما علما ما حزب‌اللهی‌ها ما متدینین او را رها کردیم این خراب شد و شیطان آمد اطراف او را گرفت و او را منحرف کرد، الان هم تفکرات انحرافی دارد به نظر ما و خدا می‌داند اصل را خدا می‌داند ما آن چیزی را که می‌دانیم می‌گوییم.

    در مورد این انتخاباتی هم که گذشت همین‌طور، هر کسی تشخیصی دارد منتهی کسانی که دست‌اندرکار هستند و علمای ربانی این‌ها معمولاً بهتر می‌فهمند و ما هم اگر نفهمیدیم موظف هستیم از آن‌ها اطاعت کنیم اگر خود ما فهمیدیم یقین داشتیم که نه، یعنی اگر شما یقین دارید این آقایی که استاد علوی می‌گوید آدم خوبی است به او رأی بده شما یقین دارید که این آدم دزدی است نباید استاد علوی گفت به آن رأی بدهید چون یقین دارید، تکلیف شما به یقین خود شما است اما اگر نمی‌دانستید این‌جا بهتر است از حرف علمایی که اطلاع دارند تبعیت کنید.


    [۱] “إِنَّمَا أَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ اَلْأَیْمَانِ. کافی،ج۷ ص۴۱۴”

  • سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۰۵/۱۶

    سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۰۵/۱۶

    بسمه تعالی

    اهم موضوعات مطح شده در این جلسه به شرح ذیل است:

    • عرفان کاذب و عرفان انحرافی
    • منظوراز نعمت خاص چیست
    • دشمن شناسی
    • نشانه های مدعیان هدایت
    • شرط در سلسله بودن
    • تشخیص عرفان حق
    • خدمت به پیر
    • نشانه علمای ربانی
    • تحقیقات استاد از فرقه‌ها
    • سه گروه در قرآن

     

    عرفان کاذب و عرفان انحرافی

    بحث عرفان‌های کاذب و عرفان‌های انحرافی از مباحث مهم است. خصوصاً برای دوستان دوره اول؛ بدانند که در بحث دشمن‌شناسی و در بحث سیر و سلوک، بحث دشمن‌شناسی از بحث‌های بسیار مهمی است که خداوند متعال در قرآن شریف وقتی‌که در سوره‌ی حمد از انسان‌ها صحبت می‌کند عجیب است، یک گروه از انسان‌های خوب را نام می‌برد و دو گروه از انسان‌های منفی خب این یعنی چی؟ یعنی خدا وقتی سه گروه می‌کند انسان‌ها را می‌فرماید صراط الذین انعمت علیهم اما وقتی‌که به انسان‌های منفی می‌رسد دو گروه را معرفی می‌کند “غیر المغضوب علیهم ولا الضالین” یک مغضوب علیهم را تعریف می‌کند یک ظالین ر،ا در این سِری است اسراری است درحالی‌که هم انسان‌های بد گروه‌بندی می‌شوند و هم انسان‌های خوب گروه‌بندی می‌شوند.

    در آن روایت امیر المؤمنین انعمت علیهم دو گروه هستند و گروه سوم بد هستند یعنی در روایت امیر المؤمنین برعکس است دو گروه خوب‌ها را نام می‌برد یک گروه بدها را ولی آیه قرآن یک گروه خوب‌ها را نام برد و دو گروه بدها را امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید:” أن الناس ثلاثهٌ” مردم سه گروه هستند، قرآن هم می‌فرماید مردم سه گروه هستند؛ امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: آن سه گروه دو گروهشان خوب هستند و یک گروه خراب هستند و قرآن می‌فرماید: این سه گروه یک گروهشان خوب هستند و دو گروهشان خراب هستند.  خب این چه سری دارد باید به این فکر کرد که چرا قرآن این‌چنین می‌گوید و امیر المؤمنین آن چنین می‌گوید؟ امیرالمؤمنین علی علیه السلام چون خودش رأس افراد خوب هستند و موظف هستند انعمت علیهم را هدایت کند .

    منظوراز نعمت خاص چیست

    اینجا دو گروه را از کسانی که مورد نعمت خاص خداوند شده‌است، این انعمت علیهم یعنی راه کسانی که به آن‌ها نعمت داده‌ای. خب خدا به همه نعمت داده است به شمر هم نعمت داده است به یزید هم نعمت داده است به فرعون هم نعمت داده است! خداوند در قرآن می‌گوید به همه نعمت داده‌ایم پس این‌جا معلوم است که این نعمت، نعمت خاص است “صراط الذین انعمت علیهم” این نعمت خاص چیست؟ می‌گوید این انعمت علیهم کسانی هستند که مغضوب و گمراه  نیستند، پس این‌ها یک افرادی هستند که یک نعمت خاصی دارند چون اگر نعمت عام بود که این نعمت شامل مغضوب و گمراه نیستند پس این‌ها یک افرادی هستند که یک نعمت خاصی را دارند چون اگر نعمت عام بود که این نعمت شامل مغضوب علیهم انسان‌هایی که مورد غضب الهی قرار گرفته‌اند و ضالین یعنی گمراهان آن‌ها هم غرق نعمت هستند وجودشان را نگاه کنید تک‌تک سلول‌هایشان نعمت الهی است، خداوند به آن‌ها هم نعمت داده است ولی خدا می‌فرماید: این نعمت، نعمت خاص یک گروهی است که آن نعمت شامل مغضوب علیهم و ضالین نیست! خیلی مشخص است. پس این معلوم است که یک نعمت خاص است، این چه نعمتی است؟ نعمتی است که در آیات دیگر گفته است  می‌فرماید: “ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ”( سوره تکاثر آبه ۸) روز قیامت خداوند بندگانش را از نعمت‌هایی که به آن‌ها داده است می‌پرسد این نعمتی که ما به شما داده‌ایم با این نعمت چه‌کار کرده‌ای و در روایت می‌فرماید بفرمایید ببینم این نعمت چیست؟ شخصی که در مقابل امام نشسته است، امام از او می‌پرسد این نعمت چیست؟  آن شخص می‌گوید: خب نعمت‌های خوبی داده است میوه غذا گوش چشم… امام می‌گوید خداوند بزرگتر از آن است که ار این چیزها حسابرسی کند خدا بزرگتر از این است که بگوید من به تو نعمت غذا داده‌ام خدا بزرگتر از این است که بخواهد یک بنده را با این چیزها پرسش کند! یعنی خداوند در قیامت بندگانش را ردیف می‌کند و می‌پرسد غذا به تو دادم چه‌کار کردی! نه خدا در هیچ کاری بر بشر منت نگذاشته است اما در یک‌جا خداوند منت گذاشته است قَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ آن جایی است که می‌گوید من در میان شما پیامبران را مبعوث کرده‌ام، اولیایی را مبعوث کرده‌ام پس این نعمت، نعمت  ولایت است که این نعمت ولایت را مغضوب علیهم و الضالین ندارند اما آن دو گروه دارند؛  عالم ربانی و مُتَعَلِّمٌ على سَبیلِ نَجاهٍ ، این دو گروه چون به‌هم وصل هستند یک عالم ربانی است و دیگری متعلم است این دو گروه نعمت ولایت را دارند و بقیه چه چیزی هستند؟ بقیه همج‌الرعاء، معنی‌اش را از دوستان مسئول تدریس بپرسید. این همج الرعاء دو گروه می‌شوند؛ یکی مغضوب‌علیهم و دیگری  ضالین، و آن انعمت علیهم دو گروه می‌شوند؛ یکی عالم ربانی و دیگری مُتَعَلِّمٌ على سَبیلِ نَجاهٍ.

    دشمن شناسی

     این‌جا دشمن‌شناسی؛یعنی این‌که بروید این دو گروه را بشناسید در بحث دشمن‌شناسی”أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ”( سوره یس ایه ۶۰) خداوند در قرآن مکرر می‌گوید ما به انسان گفتیم شیطان دشمن آشکار شما است، شیطان دشمن قسم خورده شما است، آن‌جایی‌که قسم خورد که شما را هدایت می‌کند و نجات می‌دهد شما را از بهشت بیرون کرد‌. اینجا که قسم خورده است که شما را بدبخت می‌کند! ببینید این‌جا دیگر چی است! آن‌جا که قسم خورده بود خیرخواه بشر است آن بلا را سر بشر آدم آورد! این‌جا که قسم خورده است “قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ” ( سوره ص آیه ۸۲) به عزتت قسم که من همه بندگانت را گمراه می‌کنم در این‌جا که قسم خورده است دیگر می‌فرماید: که این دشمن، دشمن مهمی است، دشمن‌شناسی مهم است. و ما در دوره اول، دوستان معلم دقت داشته باشید در دوره‌ی اول باید سالکین عزیز و کسانی که اهل سیروسلوک هستند را با دشمنان اصلی  روبه‌رو کنید. دشمن شناسی که خداوند در سوره حمد این کار را کرده‌است به این خاطر است که این سوره مخاطبش همه انسان‌ها هستند ولی آن روایت امیرالمومنین مخاطبش کمیل است، مخاطبش افراد پاک هستند برای همین آنجا آمده اول آن دو گروه را گفته است. انسان‌ها باید بدانند شما یا جزء انعمت علیهم هستید اگر در خط ولایت اولیای الهی هستید اگر در سلسله اولیا نیستید یا مغضوب علیهم هستید یا ضالین. که این مغضوب علیهم و ضالین  را باید روی آن کار کرد و ببینیم چه کسانی مورد غضب الهی قرار گرفته‌اند و چه کسانی گمراه شده‌اند. ما اگر وصل به اولیای الهی نباشیم گمراه هستیم.

     نشانه های مدعیان هدایت

    خب در این قسمت دشمن‌شناسی یک بحثش مدعیان هدایت است که مدعی هستند ولی در مسیر هدایت نیستند و دروغ می‌گویند و ادعا می‌کنند که ما در مسیر ولایت هستیم ولی دروغ می‌گویند این‌ها جزء مغضوب علیهم هستند. نشانه‌هایی دارند، خب ازجمله نشانه‌های آن‌ها این است که در سلسله نیستند؛ یعنی به آن‌ها می‌گوییم آقا شما این مطالبی که دارید می‌گویید و ادعا می‌کنید در مسیر هدایت هستید این‌ها را از کجا گرفته‌اید؟! می‌گوید خودم! خودم درس خوانده‌ام، خودم مطالعه کرده‌ام و خودم رسیده‌ام… این علم را خودم به‌دست آورده‌ام، خودم زحمت کشیده‌ام! آیا از کسی اجازه دارید یا نه؟! می‌گوید نه من خودم! مثل این‌هایی که فرض بفرمایید می‌روند تحقیق می‌کنند مطالعه می‌کنند و می‌آیند مطب می‌زنند، سازمان‌های دولت مسئول جلو این‌ها را می‌گیرند و می‌گویند اگر شما می‌خواهید پزشک شوید باید از سازمان نظام پزشکی مجوز داشته باشید و از یک مرجع معتبر باید شما را تأیید کند شما حق ندارید بیایید تابلو مطب بزنید و بگویید فلان دکتر…! کشورهایی که پایبند هستند به مسئله بهداشت جامعه شان اجازه نمی‌دهند که هر شخصی بیاید مطب بزند مثل کشور ما نیست تابلو می‌زنند این‌جا طب سنتی است و حجامت می‌کند و بعد داروهای گیاهی را همین‌طور قالب می‌کند به مشتریان و در همه مسائل هم نظر می‌دهند و بعد افرادی که می‌روند آن‌جا خیلی‌ از آن‌ها هم ناموفق می‌شوند و اگر بعضی از آن‌ها تصادفی خوب من شوند معلوم نیست که چه اتفاقی افتاد که خوب شدن تصادفی خوب شده‌اند معلوم نیست به چه دلیل خوب شده‌اند! این می‌شود هرج‌ومرج هر کسی می‌آید ادعا می‌کند که من پزشک هستم، حکیم هستم یک دکانی باز می‌کند. اگر مسئولین یک کشور دلشان برای بهداشت مردمشان بسوزد هر کسی نمی‌تواند بیاید تابلو بزند که من پزشک هستم! به او می‌گویند باید بروید از نظام‌پزشکی مجوز بگیرید، نظام پزشکی کجاست؟ یک جایی است که افراد متخصص افرادی که سال‌ها زحمت کشیده‌اند درس خوانده‌اند و آن‌ها هم از اساتید و دانشگاه‌های معتبر مجوز دارند آن‌ها مجوز می‌دهند و در بُعد معنوی هم کسی که می‌خواهد بگوید من یک روحانی هستم، یک عالم هستم، یک پزشک روحانی هستم! باید مجوز داشته باشد همین‌طوری که نمی‌شود بگوید من از خودم علم دارم الان خیلی‌ها هستند دکان دارند  مرید پیروان   دارند در همین تهران چندین نفر هستند که ادعا می‌کنند با امام زمان در ارتباط هستند یا ادعا می‌کنند که مثلاً وصل هستند این‌ها باید شناخته شوند این‌ها اگر مجوز و اجازه اساتید مورد تأیید از یک مرکز زیرا اجازه نداشته باشند خطرناک هستند. این یکی از نشانه‌های خطرناک بودن مدعیان دروغین است در سلسله نیستند.

    شرط در سلسله بودن

    آن‌هایی که می‌گویند آقا ما در فرقه اویسیه هستیم و خودمان رفتیم این نمی‌شود، این منطقی نیست. حتماً باید مجوز داشته باشند. ما نمی‌گوییم هر کسی استاد ندارد بدبخت و بیچاره و اهل جهنم است ولی کسی که می‌خواهد مدعی هدایت باشد کسی که می‌خواهد شاگرد پرورش دهد حتماً باید مجوز داشته باشد و یکی از نشانه‌ها و علامت‌های یک عالم ربانی این است که مجوز و اجازه داشته باشد اگر نداشته باشد شما نمی‌توانید او را به‌عنوان پیر و عالم ربانی قبول کنید باید حتماً مورد تأیید باشد این ملاک، ملاک مهمی است اما محتوای عرفان حق و عرفان صحیح این است که می‌گوید شما باید در سلسله باشید هر عرفانی که می‌گوید شما در سلسله باشید این کلیاتش درست است حالا در جزئیاتش اگر یک مشکلات دیگری داشته باشد یا شرایط مختلفی دارد فقط آن شرایط را باید داشته باشد فقط این نیست اما این اصل مهم این است یکی از مهم‌ترین اصل‌های عرفان ناب این است که بگوییم شما باید در سلسله باشید سلسله هم سلسله بافتنی و من‌درآوردی نباشد سلسله باید مدرک داشته باشد مثل سلسله فقهای ما که از همین الان هر مرجعی که الان مرجعیت او مورد تایید علما هست بگیرید استاد او را بگیرید استادِ استاد او را بگیرید می‌روید تا می‌رسید به مشایخی که خدمت ائمه بودند مدرک مشخص سلسله شجره‌نامه مشخص همه معلوم است مثل ساداتی که شجره‌نامه  دارند قشنگ مشخص است اما شما می‌آیید در این سلسله‌های صوفی‌گری و این‌ها می‌گوید بله وصل شدیم به حسن بصری وصل شدیم به شقیق بلخی وصل شدیم به معروفِ کلخی وصل شدیم به هاشم کوفی ولی هیچ مدرک درست حسابی معتبری ندارند فقط ادعا است. خب این‌ها اصل حرف آن‌ها که باید در سلسله باشد درست است ولی سلسله ندارند شجره نامه ندارند برای همین نمی‌شود به آن‌ها اعتماد کرد.

    تشخیص عرفان حق

    این در مورد محتوا یعنی برای تشخیص عرفان حق یک راه آن این است که محتوای مطالب آن را ببینید یک راه دیگر این است که وقتی که ما مفهوماً این‌ها را شناختیم مصداقاً یعنی این آقا این شخص به این نام ادعا می‌کند که در سلسله است ادعا می‌کند که من تعالیم خود را سینه به سینه گرفتم و از اساتید همین طوری سینه به سینه گرفتیم و آمدیم و الان داریم این‌ها را تحویل می‌دهیم هر کس می‌خواهد بیاید هدایت بشود و این‌ها، این را باید با او زندگی کرد یعنی باید از نزدیک رفت دید و در زندگی او باید وارد شد و ببینید که آیا این واقعاً آن خصوصیات را دارد یا نه، خصوصیات چی است؟ خصوصیات را دوستان می‌گویند از جمله این‌که هدف او هدف الهی باشد، تمام کوشش او و سعی او و دغدغه او خدمت به امام زمان و به دین خدا باشد این خیلی مهم است و دنیا طلب نباشد زاهد باشد نسبت به دنیا، در شما منافعی برای خود نبیند.

    خدمت به پیر

     شما الان نگاه کن خدمت کردن در فرقه ها چطوری است خدمت به پیر باید بکنی. خدمت به پیر یعنی چی؟ یعنی باید برای او لباس بخری، برای او کفش بخری، برای او خانه بخری، برای او ماشین بخری، این می‌شود خدمت به او، در عرفان مقربین خدمت به پیر نیست خدمت به خدا است خدمت به دین خدا است خدمت به تحقق اهداف امام زمانی است خدمت به آن‌ها است نه خدمت به شخصِ او. شما ببینید من یک مثال برای شما بزنم یک حاج عیسی‌ای بود که خدمت به امام می‌کرد، چای می‌آورد، مثلا کارهای شخصی امام را انجام می‌داد، این خب خدمت امام بود، یک کسی هم بود خدمت به اهداف امام می‌کرد، می‌رفت جبهه، در جنگ در کشور در مسائل مختلف در اهداف امام زمان سفر به خارج از کشور این طرف آن طرف خود را حتی در معرض خطر می‌انداخت برای تحقق اهداف امام، کدام یک از آن‌ها به امام نزدیک‌تر بودن؟د از نظر ظاهری حاج عیسی نزدیک‌تر بود ولی از نظر واقعی چه کسی نزدیک‌تر بود؟ آن کسی نزدیک‌تر بود که در اهداف الهی امام کار می‌کرد. در عرفان مقربین این مهم است در عرفان‌های باطل این‌طوری نیست این آقای آقاخان هست رئیس فرقه اسماعیلیه ایشان هر سال هم وزن او را طلا می‌دهند به او، سال تولد او که می‌شود طلا می‌دهند ثروت زیادی دارد در تمام دنیا کارخانه‌ها دارد بانک‌ها دارد هتل‌های بسیاری که در همین ایران خود ما چند تا هتل بزرگ دارد خب این یک رهبر دینی است ولی چی به او می‌دهند چه کار می‌کند هیچ کار نمی‌کند چون رهبر آن‌ها است برای او روز تولدش هم وزن او به او طلا می‌دهند، یک ثروت زیادی دارد، آن رهبر کجا این رهبر کجا! رهبری که مردم خدمت به او می‌کنند برای تحقق اهداف الهی نه برای خود او.

    نشانه علمای ربانی

    بنابراین نشانه‌های مصداقی اساتید و علمای ربانی این است که شما را برای خود نمی‌خواهد بلکه شما را برای خدا می‌خواهد هر چقدر شما برای خدا به دین خدا به تحقق اراده الهی خدمت کنید او به شما بیشتر علاقمند است شما را بیشتر دوست دارد و به شما بیشتر توجه می‌کند نه این‌که شما را بخواهد برای خود استعمار کند.

    تحقیقات استاد از فرقه‌ها

    من خب با بسیاری از فرقه‌های صوفیه از قدیم ارتباط داشتم قبل از انقلاب البته بعداً کمتر شد دیگر من می‌دیدم یک آقایی که نه سوادی دارد نه اطلاعاتی دارد نه تقوایی دارد ولی قطب است قطب این سلسله است قطب این گروه است فرقه کمیلیه فرقه شاه نعمت‌لّاهیه، صفی‌علی‌شاهیه، ذهبیه، گنابادی همین‌طوری انواع این فرقه‌ها می‌رفتم مثلاً ببینم این‌ها چه می‌گویند گویا حرفی دارند این‌ها می‌دیدم استاد آن‌ها آن پیر آن‌ها اصلاً سر و پای او را طلا می‌کنند ولی هیچ علمی ندارد، آخر برای چی شما باید خود را؟ نه این بزرگ ما است! وقف می‌کردند به او ثروت‌های زیادی و این‌ها این می‌شود، چی این می‌شود؟ گمراهی این می‌شود، استعمار و استثمار و استحمار.

     سه گروه در قرآن

    خداوند در قرآن مغضوب علیهم را به سه گروه تقسیم می کند؛ یک کسانی که دنبال زور دنبال زر و دنبال فریب مردم هستند و باید شما با ملاک‌ درست سراغ شناخت این گونه افراد بروید (اصحاب زور و زر و تزویر). مصداق آن در قرآن فرعون، قارون، هامان است. فرعون مظهر زور و فریب، قارون مظهر پول و ثروت و هامان مظهر تزویر؛ اولی استکبار دومی استثمار سومی استحمار یعنی فریب دادن مردم، خوش سخن بودن خوش بیان بودن و با این امور دنیایی مردم را فریب می‌دادند و الان هم در تمام دنیا زیاد هستند.
    اصلاً دنیا محل شیطنت و حکومت شیطان است و شیطان در این سه چهره خود را نشان می‌دهد :
    زور و زر و تزویر
    قدرت و ثروت و فریب
    فرعون و قارون و هامان
    استکبار و استثمار و استحمار
    تیغ و تسبیح و طلا
    هر سه بخش مغضوب علیهم هستند که با این سه قدرت مردم را فریب می‌دهند و حکومت می‌کنند و در حکومت‌ها نفوذ می‌کنند و مردم را برده ی خود می‌کنند مردم را وسیله عیاشی و دنیا‌طلبی خود قرار می‌دهند. این‌ها در قبال انعمت علیهم هستند و در قبال منعم علیهم هستند حالا هر گاه مردم جامعه‌ای رو به مغضوب علیهم آوردند این مردم به سمت جهنم می‌روند هر گاه این‌ها به سوی انعمت علیهم آمدند این مردم به سمت سعادت و خوشبختی می‌روند.

    متاسفانه  اکثریت مردم یا تحت تاثیر ولایت شیطان (مغضوب علیهم) هستند؛ مردم اگر تحت تاثیر شیطان باشند، ضالین می‌شوند و اگر تحت تاثیر اولیای الهی( انعمت علیهم) قرار گرفتند می‌شوند جزو اولیاءالله می شوند.در همین راستا انسان باید نسبت به مدیران جامعه و کسانی که در راس کار می آیند بسیار حساس باشد تا ان شا الله با سر کارآمدن اولیای الهی ما هم با تبعیت کردن از آن ها، ان شا الله ما هم عاقبت بخیر شویم.
    در مقابل شیاطین که اصحاب زر و زور و تزویرند، علمای ربانی، را برای خود نمی‌خواهند بلکه شما را برای خدا می‌خواهند؛ هر چقدر شما برای خدا، به دین خدا و به تحقق اراده الهی خدمت کنید انها به شما بیشتر علاقمند می شوند و شما را بیشتر دوست دارند و به شما بیشتر توجه می‌کنند نه این‌که شما را بخواهند برای خود استعمار کند.

    ملاک اولیای الهی و شیاطین را باید شناخت و وقتی شیاطین روی کار می آیند، مردم را وسیله قرار می‌دهند برای جمع کردن ثروت برای جمع کردن قدرت برای نفوذ بر افکار مردم و خدا رحم کند به مردمی که از تحت ولایت اولیاءالله به تحت ولایت این‌ شیاطین می روند؛ آنها یا با قدرت، یا با ثروت،یا با فریب، یا با پارتی، یا با پررویی روی کار می‌آیند؛ این‌ها راه‌های مختلف سه تا (پ) سه تا (ز) این‌ها این‌طوری می‌آیند و مردم را گمراه می‌کنند هیچ راهی نیست جز وصل شدن به اولیاء الهی، تا زمانی که کسی به اولیاء الهی وصل نشود اصلاً چه بخواهد چه نخواهد چون این‌ها متخصص هستند در فریب مردم چشم‌های مردم را پر می‌کنند با قدرت با ثروت با اشرافی‌گری با هنر، شما الان ببینید اکثر جوان‌های ما تحت تاثیر همین هنرمندها خیلی از این هنرمندها و کسانی که در کار فیلم و این‌ها هستند جوان‌های ما را فقط این یک دلقک است فقط می‌تواند ادا در بیاورد هنر دیگری ندارد یا آن شخص فقط فوتبالیست است فقط می‌تواند توپ را گریپ کند و هیچ هنر دیگری ندارد ولی می‌بینید بسیاری از جوان‌های ما را رهبری می‌کند هدایت می‌کند گمراه می‌کند، این‌ها دیگر یعنی با تجملات با امور چشم پر کن جوان‌ها و مردم را می‌گیرند جذب می‌کنند و می‌برند به آن‌جایی که باید ببرند این را ما در تاریخ همین سال‌های اخیر آن دهه‌های اخیر همین سه دهه اخیر همین چهار دهه اخیر پنجاه سال اخیر را شما نگاه کنید در کشورها ببینید چه کسانی می‌آیند روی کار چه کسانی می‌روند کنار چه جوری است وضع آن‌ها را نگاه کنید وضع انسان ها را نگاه کنید چه هستند همین است این‌ها از این راه‌ها می‌آیند حکومت می‌کنند و بر دوش مردم سوار می‌شوند مردم ساده هستند مردم اکثر النّاس لایعقلون هستند اکثر النّاس لا یعلمون هستند اکثر النّاس لا یومنون هستند، این‌ها آیات قرآن است این اکثر الناس چه موقع نجات پیدا می‌کنند همین افراد لایَعقل همین افراد همین انسان‌ها اگر دست خود را بدهند به دست اولیاء اولیا این‌ها را نجات می‌دهند اما اگر بدهند به دست آن‌ها آن‌ها از این‌ها استفاده می‌کنند. گفت:

    قدرت کردگار می‌بینم        حالت روزگار می‌بینم      (شاه نعمت‌الله ولی)

    عوام را فریب می‌دهند انسان‌ها را فریب می‌دهند با یک شعارهای فریبنده. آن داستان مار را برای شما گفتم آن داستان خیلی مهم است. این‌طوری فقط مردم راه آن این است که وصل بشوند به اولیاء خداوند راه دیگری ندارند این‌ها مسائلی که باید گفته بشود و عرض می‌شود خدمت شما شیاطین یکی از کارهای آن‌ها تخریب چهره‌های اولیاء خدا است این هم مواظب باشید شیاطین می‌آیند وارد می‌شوند و تخریب چهره‌های اولیاء خدا را می‌کنند به طوری که مردم می‌گویند مگر علی هم نماز می‌خواند؟ این‌طوری شدند. تبلیغات آن‌قدر علیه اولیاء خدا می‌کنند که اولیاء خدا خانه‌نشین می‌شوند و ما در تاریخ زیاد داشتیم. این است که جامعه زمانی به بلوغ می‌رسد که اولیاء را بشناسد، غیر از این راه دیگری ندارد.

     بعضی ها خیال می‌کنند ما باید آن‌قدر جامعه را رها کنیم خود آن‌ها آزادانه بروند انتخاب کنند سر آنها به سنگ بخورد برگردند، آقاجان کسی که عقل او نمی‌رسد سر او به سنگ بخورد دیوانه‌تر می‌شود، سر او به سنگ بخورد عاقل نمی‌شود که، جامعه لایعقلون زمانی عاقل می‌شوند که دست خود را بدهند به دست عقلا، همین، این‌که خیال کنیم که متاسفانه بعضی از بزرگان ما و روشنفکرهای ما علمای ما مثلاً خیال می‌کنند که می‌شود جامعه را به یک جایی رساند که همه بشوند ابن‌سینا نه عزیز من این‌طوری نیست. آیه قرآن که می‌گوید اکثر الناس لا یعقلون تا قیام قیامت این آیه هست این‌طوری نیست که بعد از هزارسال بگویم این آیه دیگر اشتباه شد الان اکثر النّاس یعقلون نه! آیه قرآن کهنه نمی شود همیشه اکثریت مردم در شرایط عادی زندگی می‌کنند یک عده خاصی هستند که وصل می‌شوند و راه نجات مردم این است که وصل بشوند به این‌ها و آن‌ها هم همان اولیاء و علمای ربانی هستند.

     خداوند را قسم می‌دهیم به حق محمد و آل محمد به ما توفیق بدهد شیاطین را بشناسیم، دشمن شناس باشیم و با ارتباط با اولیاء خدا راه نجات و سعادت را پیدا کنیم، با صلوات بر محمد و آل محمد