دسته: متن سخنرانی

بسمه تعالی

کلاس یقین اولیه استاد علوی مدظله‌العالی هر هفته سه شنبه ها از ساعت 17 تا 19 در حسینیه قهرودی‌ها به آدرس تهران، خیابان ولیعصر، پایین تر از میدان منیریه، خیابان فرهنگ برگزار می شود. شرکت در کلاس‌ها بدون هزینه می‌باشد.

در این کلاس‌ها، استاد علوی مدظله‌العالی با بهره گیری از تعالیم قرآن و اهل‌بیت و مطالعه در سیستم‌های عرفانی مختلف و مقایسه آن­ها مطالب بسیار پیچیده و ارزشمند را بسیار ساده و روان بیان می‌کنند.

 در سلسله کلاس‌های برگزار شده، آنچه که در هر فرد زیاد می‌شود و رشد می‌کند، یقین است. به طور کلی برنامه این است که یقین انسان‌ها زیاد شود زیرا اگر یقین انسان زیاد شود، رشد روحی او به ‌سرعت بالا می‌رود و انسانی که روحش رشد کرده و حقیقتش متجلی شده است، به سنخیت با انسان کامل یا ولی‌الله اعظم سلام‌ الله ‌علیه نزدیک می‌شود.

در این کلاس‌ها، مهم‌ترین خصلتی که در این انسان ایجاد می‌شود، یقین است. اگر یقین یک انسان زیاد شود، همه چیز ازجمله اخلاص، عمل صالح، ایمان، تقوا و … همراهش می‌آید. یقین خصلت مهمی است که در روایت نیز آمده است: اول اسلام است و بعد از اسلام، ایمان است و بعد از ایمان، یقین است و سپس می‌فرمایند: خداوند هیچ‌چیز را در بین بنی‌آدم کمتر از یقین پخش نکرده است یعنی انسان‌های نادری به مرحله یقین می‌رسند و به قدری این مسئله مهم است که هدف عبادت در ظاهر آیه قرآن این معرفی ‌شده است:

“وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ

“پروردگار خودت را عبادت کن تا به یقین برسی” بنابراین یقین اصل است.

براساس آیات قرآن یقین چهار مرحله دارد؛ یقین اولیه، علم‌الیقین، عین‌الیقین و حق‌الیقین. در هر مرحله انسان وارد دنیای جدیدی می‌شود و با هر کدام از این مراحل حیات طیبه جدیدی پیدا می‌کند یعنی در این حیات طیبه، هر بار یک زندگی و حیات جدید پیدا می‌کند که با قبلی زمین تا آسمان فرق می‌کند.

آیا انسان باید تمام آیات قرآن را بخوانند، ادیان دیگر را ببینند و اسلام‌شناس درجه یک شود تا بتواند راه درست را انتخاب کند؟

بعضی افراد گمان می‌کنند اگر بخواهند در صراط مستقیم قرار بگیرند، باید تمام آیات قرآن را بخوانند و اسلام‌شناس درجه یک شوند و تازه این کافی نیست و باید بروند ادیان دیگر را ببینند، حرف‌های مکاتب را بشنوند و جواب شُبهات را پیدا کنند و جوابش را هم پیدا کنند و بعد می‌بینند که امکان ندارد و به همین دلیل زده می­شوند و رها می­‌کنند.

در صورتی که این تفکر اشتباه است، بعضی‌ها این آیه‌ها را اشتباه ترجمه می‌کنند، از اول انقلاب آیه ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾ را اشتباه ترجمه کرده‌اند و هنوز هم که هنوز اشتباه ترجمه می‌کنند و می‌گویند به بندگان من بشارت بده، بندگان خوب من کسانی هستند که حرف‌های مختلف را می‌شنوند و بهترین حرف را انتخاب می‌کنند، لذا گفته‌اند که انسان باید همه حرف‌ها را بشنود و همه ادعاها را بشنود و بهترینش را انتخاب کند. در صورتی که این غلط است، اصلاً ترجمه آیه غلط است، تفسیرش هم غلط است. مگر انسان وقت می‌کند که برود هر قول باطلی را بشنود! مگر انسان اجازه دارد که هر حرف باطلی را بشنود!

اینجا منظور آیه قرآن از قول، قول خوب و حق و قول قرآن است؛  بعضی افراد به‌عنوان آزادی بیان و آزادی عقیده به این آیه استناد کرده‌اند، که اشتباه است حتی بسیاری از افراد فاضل به این آیه استناد می‌کردند که قرآن می‌گوید انسان باید آزاد باشد و حرف‌های مختلف را بشنود و بهترینش را انتخاب کند در صورتی که اصلاً این‌طوری نیست.

اصلا انسان نباید هر حرفی را بشنود، مگر انسان چقدر عمر کند که بخواهد برود همه مکاتب را مطالعه کند و سعی کند از بین آنها بهترین مکتب را انتخاب کند و اسم خود را محقق بگذارد.

چنین فردی محقق نیست بلکه کسی است که دارد عمرش را تلف می‌کند و اگر فردی در این مسیر بیفتد، شیطان حسابی او را بازی می‌دهد. شیطان هر روز یک بازی درست می‌کند، هر روز یک مکتب درست می‌کند، هر روز یک فرقه درست می‌کند، هر روز یک جریان درست می‌کند، انسان باید جریان حق را بشناسد!

انسان باید حق را بشناسد. احصاء باطل‌ها شدنی نیست.

 

  • متن سخنرانی‌های استاد علوی مدظله العالی: 

  • ولایت

    ولایت

    ولایت

    به نام خدا

    سخنرانی استاد علوی

    لازم است سالکین محترم پس از مشاهده ویدیو ها، پاسخ سوالات مطروحه را به مسئولین مشخص شده ارائه نمایند. همچنین در بخش نظرات این صفحه می توانید شبهات و سوالات پیش آمده را مطرح نمایید تا از طرف اعضا و استاد پاسخ مناسب ارائه گردد.

    خواهشمند است باتوجه به محتوای تدریس شده در کلیپ به سؤالات ذیل پاسخ داده و حداکثر تا ۲۴ ساعت به مسئولین اجرایی کانون تحویل دهید.
    ۱- بنظر شما مهم‌ترین موضوعاتی که در سخنرانی استاد(دامت‌توفیقاته) مطرح گردید چه بود؟
    ۲- کدام جمله یا مطلب ازنظر شما در سخنرانی قابل‌توجه بود؟
    ۳- بنظر شما کدام مطلب در سخنرانی و موضوعات مبهم و نارسا بود؟
    ۴- اگر سؤال یا پیشنهادی در مورد مطالب سخنرانی دارید بیان کنید.
    در روزهای آتی متن سخنرانی در همین صفحه اضافه خواهد شد.

  • ولایت فقیه

    ولایت فقیه

    ۱۴۰۲/۱۰/۲۶

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‌‏الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد ‌واله الطاهرین سیما بقیه‌‏الله فی السموات و الارضین

    ولایت فقیه

    اهم موضوعاتی که در این مطلب به آن پرداخته شده است، عبارتند از:

    • شناخت مفهومی و شناخت مصداقی
    • حاکم علی‌الاطلاق
    • حکومت اولیای الهی
    • مفهوم ولایت فقیه
    • مصداق ولایت فقیه

    شناخت مفهومی و شناخت مصداقی

    بعد از مباحث جلسات گذشته که درباره علمای ربّانی بود، امروز مطلبی را پیرامون یک شبهه که جامعه جهانی و جامعه‌ اسلامی با آن روبرو است، خدمت شما عزیزان عرض می‌کنم. این مطلب در راستای مسئله ولایت فقیه است که مبنای نظام اسلامی است و دنیای کفر با آن به مبارزه پرداخته، سردمداران و طاغوت‌هایی حاکم بر جوامع اسلامی و روشنفکران با آن مخالفت می‌کنند و در جوامع اسلامی و در بین جوانان، شک و شبهه ایجاد می‌کنند. بنده امروز، به زبان بسیار ساده این موضوع مهم را برای شما بیان می‌کنم تا قابل فهم و بیان برای جوانان باشد.

    بحث ولایت فقیه همان بحث سلسله اولیاء است. ما باید دو مرحله را طی کنیم تا شبهه برطرف شود. برای طرح مسئله، بنده ابتدا یک مثال می‌زنم. وقتی یک جوان می‌خواهد وارد جامعه شود، شما ابتدا باید به او توضیح دهید که دوست خوب، چه ویژگی‌ها و آثاری دارد. به این‌کار، حل مفهومی می‌گویند.

    یعنی مفهوم دوست خوب را برای فرزندان خود شرح دهید، زمانی که او این مفهوم را یاد گرفت و متوجه شد که مثلا دوست خوب، کسی است که اهل خدا، عبادت، قرآن و دین است، با وفا است، دروغگو نیست و … حال باید خودش دنبال مصداق بگردد یعنی بین دوستانش کسانی را پیدا کند که این خصوصیات در آنها موجود باشد، ممکن است شما هم به او کمک کنید.

    بنابراین دو مرحله داریم، یکی مرحله‌ مفهومی و دیگری مرحله مصداقی. در مرحله مفهومی باید بفهمد تعریف دوست خوب چیست و در مرحله مصداقی، باید در بین افراد موجود، دوست خوب را پیدا کند، یعنی کسی را بیابد که مفاهیم دوست خوب در او صدق می‌کند.

    درباره پزشک هم به همین صورت است، مثلا پزشک خوب کسی است که تخصص و سوادش زیاد باشد، متعهد باشد، نسبت به بیمار خود دلسوز و رازدار باشد و … با دانستن این موارد، مفهوم یک پزشک خوب را می‌فهمیم، حال بر اساس این مفاهیم می‌توانیم مصداق را پیدا کنیم و بدانیم کدام پزشک، خوب است.

    در همه امور به همین صورت است، یعنی انسان در هر موضوعی ابتدا باید مفهوم را بفهمد و پس از درک مفهوم، دنبال مصادیق آن موضوع باشد. درباره ولایت فقیه هم به همین صورت است، ابتدا باید مفهوم ولایت فقیه را متوجه شویم و بعد مصداق آن را بشناسیم که آیا مصداق ولایت فقیه، مثلا امام رحمه‌الله‌علیه بود یا رهبر است یا فلان آیت‌الله یا فلان علّامه است. بنابراین اول باید مفهوم ولایت را بدانیم و سپس در جامعه، دنبال مصادیق آن باشیم و تا زمانی که مفهوم ولایت را ندانیم، نمی‌توانیم مصادیق اولیاء را پیدا کنیم.

    چون بسی ابلیس آدم‌روی هست                       پس به هر دستی نشاید داد دست (مثنوی معنوی- مولانا)

    بسیاری هستند که ابلیس هستند اما در ظاهر انسان، بنابراین ابتدا باید مشخصات و خصوصیات را شناخت و بعد در پی یافتن مصادیق رفت و هر که این خصوصیات را داشت، ولیّ خدا است.

    می‌گویند پادشاهی بود، منجمی داشت که وقایع را پیشگویی می‌کرد که مثلا کشاورزی چه خواهد شد، کدام کشور قصد حمله دارد و … این منجم پیر شد و وقت رفتن او از دنیا بود، پادشاه به او گفت بر اساس پیشگویی‌های تو، قبل از اینکه اتفاقی بیفتد، خود را آماده می‌کردیم، اگر تو از دنیا بروی، دیگر کسی را نداریم باید کسی را بجای خود تربیت می‌کردی، گفت اتفاقا جناب شاه، من به فرزند خود آموزش داده‌ام. پادشاه گفت پسرت را بیاور و بعد انگشترش را در کف دست خود پنهان کرد تا فرزند منجم را امتحان کند. پسر منجم اظهار کرد که من تمام علم نجوم را بخوبی یاد گرفته‌ام.

    پادشاه از او پرسید، در دست من چیست؟ پسر به آسمان نگاه کرد و بعد از کمی تفکر گفت در دست شما سنگ آسیا است. پادشاه گفت نه، منجم فهمید که پسرش مفاهیم را خوب فهمیده اما مصداق را نشناخته یعنی فهمیده و حساب کرده که در دست پادشاه، شیء گردی است که وسط آن سوراخ است یعنی مفهموم را فهمیده اما نمی‌توانست مصداق را پیدا کند.

    حاکم علی‌الاطلاق

    حال برگردیم به مفهوم ولایت و ولی فقیه. طبق آیات قرآن، معتقد هستیم که ” لا حُکْمَ إِلّا لِلّه‏” یعنی هیچکس حق ندارد قانونی وضع کند، مگر خداوند، زیرا او که خالق بشر است، می‌داند چه چیز برای بشر خوب است، چه چیز بد است و اجتماع بشری چگونه باید اداره شود. بنابراین از نظر ما و از نظر قرآن، حاکم مطلق و حکیم علی‌الاطلاق، خداوند است و حکومت از آن او است زیرا اوست که بشر و خصوصیات، مسائل و عاقبت او را می‌شناسد، عوالمی که روح این بشر باید طی کند را می‌داند و جامعه بشری را می‌شناسد.

    انسان ناقص است و عقل او محدود، بنابراین، انسان‌ها قوانین ناقص وضع می‌کنند و به همین جهت، بعد از مدتی مجبور می‌شوند روی آن تبصره بگذارند و قانون روی قانون، وضع ‌کنند. گاهی متوجه می‌شوند یک قانون اشتباه است و قانون جدید می‌گذارند، در قانون‌گذاری، منافع شخصی خود را اعمال می‌کنند و به منافع دیگران فکر نمی‌کنند.

    همین مسائلی که در دنیای امروز با آن مواجه هستیم، نتیجه همین قانون‌گذاری است. هفتاد سال است که قتل و غارت انجام می‌دهند و غصب می‌کنند و تازه بعد از هفتاد سال، به دیوان لاهه رسیده که معلوم نیست در نهایت بر اساس حرفهای خزعبل و بی‌اساس و وارونه و تحت تأثیر قدرت‌های بزرگ، چه حکمی صادر می‌کند و این می‌شود حکم حکومتی بشری و اسمش را حقوق بشر می‌گذارند. از نظر اینان، حقوق بشر یعنی حقوق انسان غربی، یعنی حقوق انسان اروپایی و آمریکایی و بقیه انسان‌ها بشر نیستند!

    بنابراین، حکومت، قانون‌گذاری و حاکم علی‌الاطلاق یعنی کسی که فقط او می‌تواند حاکم باشد، کسی است که حکیم علی‌الاطلاق باشد، بنابراین خداوند حکیم، حاکم مطلق است و اگر بشر توانست کاری کند که حکم خداوند بر جهان حاکم باشد، دنیا بهشت خواهد بود.

    حکومت خداوند چگونه است؟ او که در دنیا بر تختی ننشسته تا حکومت کند و حکم وضع کند. حکومت خداوند یعنی حکومت اولیاء او، حکومت خداوند یعنی حکومت کسی که در میان انسان‌ها از همه به او نزدیکتر است.

    بنابراین قاعده اول این بود که چون بشر نمی‌تواند قانون وضع کند، حاکم و واضع قانون، خداوند است و حکومت حقیقی و مطلق از آن او است.

    حکومت اولیای الهی

    قاعده دوم این است که چون خداوند حکومت خود را از طریق اولیائش انجام می‌دهد، کسی باید حاکم باشد که به خداوند نزدیک‌تر است. زیرا کسی که به خداوند نزدیکتر است، بیش از همه به احکام او آگاهی دارد، صفات الهی (عدالت، علم، اخلاق، انصاف، خیرخواهی برای بشر و … ) در او بیشتر است زیرا صفات الهی در ولیّ خداوند تجلی کرده است. فرمود: “تَخَلَّقُوا بِأَخْلاَقِ اَللَّهِ” یعنی اخلاق الهی را در خود پیاده کنید. اولیای الهی، اخلاق الهی را در بیش از همه در خود پیاده کرده‌اند.

    بنابراین کسی باید حاکم باشد که به خداوند نزدیک‌تر است. چه کسانی به خداوند نزدیک هستند؟ در رأس آنها، ولی‌الله‌لاعظم امام زمان(ع) است. قرآن می‌فرماید: «وَاَشرَقَتِ ‌الاَرضُ بِنُورِ رَبِّهَا»[۱]یعنی وقتی ایشان بیاید، زمین به نور پروردگار روشن می‌شود زیرا ایشان، نیّر اعظم الهی است، ولیّ ‌خدا است و به همین دلیل حکومت او، حکومت الهی است. در ایشان، ذره‌ای کبر، خودخواهی و منفعت‌طلبی‌های مادی، وجود ندارد. ایشان اراده خداوند است و در روی زمین، اراده او را پیاده می‌کند، او مانند خداوند، خیرخواه است و اخلاق الهی در او کامل است.

    حال در این زمان که ولی‌الله‌الاعظم نیست، تکلیف چیست؟ آیا همچون گلّه‌ای گوسفند رها شده‌ایم یا نه؟ خداوند در غیاب ایشان، اولیای دیگری هم دارد، اولیاء درجه دارند، در هر جایی، اولیاء خداوند با درجه و مرتبه مخصوص به خود وجود دارند. حال که امام زمان(ع) نیست، چه‌ کسی باید حاکم باشد؟ هر کسی که به امام زمان(ع) نزدیک‌تر است، نزدیک‌تر نه به این معنا ‌که مثلاً پسرخاله او است و پسرخاله مثلاً از پسرِ پسرِ پسرخاله، نزدیک‌تر است یا مثلاً برادر امام زمان است، همان‌طور که وقتی می‌گوییم امام زمان که ولی‌الله است، به‌ خداوند نزدیک است، منظور از نظر مکانی نیست، بلکه از از نظر معنوی و روح‌ الهی‌ای که در او وجود دارد، او به خداوند نزدیک است.

    بالتبع، هر کس از نظر معنویت، اخلاق و روحیه به امام زمان نزدیک‌تر است در زمانی که امام زمان (ع)  نیست، او جانشین امام زمان (ع) و ولیّ‌ خدا است و سایر انسان‌ها باید او را بپذیرند و انتخاب اصلح خواهد بود.

    در تمام دنیا وقتی می‌خواهند رئیس‌جمهور انتخاب کنند، می‌گویند رئیس‌جمهور باید اصلح باشد و هیچ ‌کس روی این موضوع، شکی ندارد، همه عقلای دنیا می‌گویند باید کسی را انتخاب کنیم که اصلح‌ و از همه شایسته‌تر است. منتهی تفاوت در این است که مثلا در آمریکا می‌گویند اصلح کسی است که آزادی‌های اقتصادی را فراهم کند، در ترکیه می‌گویند اصلح کسی است که وضع اقتصادی را خوب کند یا مثلاً در برخی جوامع دیگر می‌گویند اصلح کسی است که وضع فرهنگی را خوب کند. بنابراین هر جایی برای اصلح، ملاکی دارند، در ارتش‌ می‌گویند اصلح و فرمانده کسی است که بتواند خوب تیراندازی کند و خوب بجنگد.

    ملاک‌ها فرق می‌کند وگرنه همه دنیا دنبال اصلح هستند و وقتی می‌خواهند در انتخابات شرکت کنند، کسی‌ را که شایسته‌تر است، انتخاب می‌کنند منتهی چون ملاک‌ها متفاوت است، اصلح هم فرق می‌کند. مثلاً در بین قاچاقچی‌ها،‌ کسی که بیشتر از همه قاچاق کرده و جوان‌های بیشتری را معتاد کرده، اصلح است و باید رئیس قاچاقچی‌ها بشود.

    در میان دزدها‌ کسی که بیشتر از همه سابقه دزدی دارد و کمتر گیر افتاده است او رئیس دزدها است.

    از نظر جامعه اسلامی، اصلح کسی است که به خداوند نزدیک‌تر باشد که امام زمان (عج) است، اگر امام زمان نبود، باید کسی که به امام زمان (عج) نزدیک‌تر است حکومت کند. همان‌طور که خداوند ولیّ خود را به عنوان نماینده خود در بین انسان‌ها می‌گذارد، وقتی امام زمان هم نیست، آن کسی‌که در میان مردم است و از همه به امام زمان نزدیک‌تر است، باید حکومت کند که این موضوع، همان مفهوم ولایت فقیه است.

    مفهوم ولایت فقیه

    ولایت فقیه یعنی ولایت و حکومت برای کسی است که از همه به خداوند و به امام زمان نزدیک‌تر باشد. اخلاقیات و خصوصیات او به‌ امام زمان نزدیک‌تر باشد. حال مثلاً قبیله‌ای در جنگل‌های آفریقا که مسلمان شده‌اند، طبیعتا باید یک ‌نفر، رئیس آن‌ها شده و میان آن قبیله حکومت‌ کند، هر کسی بیشتر از همه اخلاقی‌تر و اهل عبادت است، از همه بیشتر احکام اسلامی را می‌شناسد و از همه به خدا نزدیک‌تر است او اصلح و ولیّ‌ خدا در آن‌جا است هرچند ممکن است این‌ فرد در حوزه علمیه، طلبه درجه دهم هم نباشد.

    در روایت داریم هیچ‌ وقت دونفر با هم نیستند مگر این‌که یکی از آن‌ها امام است، یعنی اگر بر روی کره زمین، همه انسان‌ها مردند و فقط دونفر زنده ماندند، یکی از آن‌ها باید امام و نماینده خدا باشد. زمین نباید هیچ‌‌وقت از نماینده خدا خالی باشد این یعنی ولایت فقیه. بنابراین ولایت فقیه یعنی حکومت کسی که از همه به خداوند نزدیک‌تر است.

    برخی خیال می‌کنند باید روایات پیدا کنند، کدام روایات گفته است ولی فقیه؟ کدام آیه گفته است ولایت ‌فقیه؟ کدام مرجع تقلید؟ اگر چه روایات و آیه داریم ولی اصلاً آیه قرآن و روایت لازم نیست. عقل، عقل، عقل! لذا امام می‌فرماید: ولایت فقیه، قضیه‌ای است که تصور آن تصدیق می‌آورد یعنی آن‌قدر واضح، بدیهی و روشن است که به مجرد اینکه انسان به آن فکر کند، قبول می‌کند.

    فقیه یعنی کسی که اسلام‌شناس و انسان‌‌شناس است، از همه عادل‌تر است و در همه امور اعم از امور اسلامی، سیاسی، اجتماعی و مدیریتی، نسبت به همه انسان‌های دیگر، آگاهی کامل‌تر و بیشتری دارد و نه کسی که صرفا رساله می‌داند. این شخص باید به نمایندگی از امام زمان (عج) حکومت کند و این می‌شود ولایت فقیه که بهترین حکومت‌ها است.

    حال اگر کسی می‌گوید نباید فقیه حاکم باشد و چه ادله‌ای برای ولایت فقیه وجود دارد، معنی‌ سؤالش این است که ولایت باید افسل باشد نه اصلح.

    در سفر حج امسال که بنده مشرف شده بودم، شخصی بود که انسان خوبی هم بود، برای حجاج پول خرج می‌کرد، تسبیح‌ و جانمازهای گران‌قیمت می‌‌خرید و توزیع می‌کرد، خرجی می‌داد و … اما می‌گفت انسان خوب و مؤمن نباید حاکم باشد بلکه یک انسان بدِ ظالم باید حاکم باشد. همینقدر مسخره! متاسفانه وقتی انسان تحت تأثیر شیطان بوده و شیطان بر قلب او حاکم باشد، تا این حد، شعور خود را از دست می‌دهد.

    اینچنین است که پیغمبر (ص) فرمود: پشت من را دو طبقه شکاندند، یکی عالم متهتک و دیگری جاهل مُتنَسِّک یعنی کسی که جهل دارد ولی ظاهراً خیلی مؤمن است و مناسک و عبادات خود را انجام می‌دهد.

    بنده برای او روایت امیرالمؤمنین (ع) را ‌خواندم که ‌فرمود: حکومت عدل باید حاکم باشد، او می‌گفت: نه! منظور امیرالمؤمنین، این است که اگر حکومت ظلم وجود داشت، باید حاکم باشد و اگر حکومت ظلم نبود، حکومت عدل باشد، یک موضوع کاملا خلاف عقل! یعنی شما اگر دو راننده داشتید، یکی خوب و دیگری بد، باید اتوبوس را با کل مسافر به دست راننده بد بسپارید زیرا بهتر از راننده خوب است و حتی اگر اتوبوس را به ته دره برد، عیبی ندارد.

    آیا جاهلانه‌تر از این حرف می‌توان بیان کرد؟ اصلاً شما باور می‌کنید کسی چنین حرفی بزند؟ ولی متاسفانه از این دست افراد در جامعه بسیار است که می‌گویند نباید حکومت اسلامی داشته باشیم بلکه ظالمان باید حاکم باشند و آن‌قدر ظلم کنند تا خداوند خیلی عصبانی شود و امام‌ زمان را بفرستد.

    مصداق ولایت فقیه

    مرحله دوم، تشخیص مصداق است. بعد از اینکه فهمیدیم کسی که افقه، اعدل و اقضی است یعنی قدرت فقه و اسلام‌شناسی، عدالت و قضاوت او بیشتر از سایرین است، باید حاکم باشد، باید برویم سراغ مصداق یعنی چه کسی این خصوصیت را دارد؟ از کجا باید بفهمیم چه کسی این خصوصیت را دارد؟

    تشخیص مصداق و تطبیق مفاهیم بر افراد، کار کارشناس است. مثلاً شما وقتی می‌خواهید بدانید آیا یک جراح قلب یا پزشک، خوب است یا نه؟ اگر بروید سراغ مریض‌های او؟ اگر موجب بهبود او شده باشد، می‌گوید خوب است اما اگر مریضی را خوب نکرده باشد، می‌گوید دکتر بدی است. نگاه این‌ افراد، شخصی است اما یک جراح‌ قلب می‌تواند تشخیص بدهد که بهترین جراح قلب کیست؟ زیرا او در کار خود مسلط، کارشناس و کاردان است، یا مثلا اگر به ده مکانیک بگویید که از میان خود کسی را که از همه بهتر است، انتخاب کنید آن‌ها می‌توانند بفهمند مکانیک خوب چه کسی است اما افراد غیرکارشناس صرفا بر اساس یک تجربه شخصی که یک مکانیک توانسته ماشین آنها را تعمیر کند یا خیر، نظر می‌دهند.

    بنابراین برای تشخیص مصداق در هر حوزه‌ای باید سراغ افراد کارشناس در همان حوزه رفت، پیدا کردن مصداق ولایت هم کار ما نیست که مثلاً بگوییم فلان آقا سید است و خیلی هم زیبا است، به همین دلیل من او را به عنوان مرجعیت انتخاب می‌کنم یا مثلا من فلان آقا را برای مرجعیت انتخاب می‌کنم، چون او گفته به تو خمس تعلق نمی‌گیرد یا فلان آقا مرجع تقلید بسیار خوبی است چون می‌گوید دختر در سن سیزده سالگی بالغ می‌شود، بنابراین دختر من می‌تواند دو یا سه‌ سال دیگر روزه نگیرد و نماز نخواند، بعد هم می‌گوید اگر نتوانست یا نخواست روزه بگیرد، هیچ اشکالی ندارد، او را زور نکنید و …، این‌ها که ملاک نیست! با ملاک‌ها و ارزش‌های فردی که نمی‌توانیم نظر بدهیم!

    بنابراین، در یک جمع‌بندی، ولایت فقیه یعنی ولایت کسی که به امام زمان نزدیک‌تر است و مصداق آن را کارشناس، می‌تواند تشخیص بدهد.


    [۱] . سوره زمر، آیه۶۹

  • ولایت فقیه

    ولایت فقیه

    ولایت فقیه

    به نام خدا

    سخنرانی استاد علوی

    لازم است سالکین محترم پس از مشاهده ویدیو ها، پاسخ سوالات مطروحه را به مسئولین مشخص شده ارائه نمایند. همچنین در بخش نظرات این صفحه می توانید شبهات و سوالات پیش آمده را مطرح نمایید تا از طرف اعضا و استاد پاسخ مناسب ارائه گردد.

    خواهشمند است باتوجه به محتوای تدریس شده در کلیپ به سؤالات ذیل پاسخ داده و حداکثر تا ۲۴ ساعت به مسئولین اجرایی کانون تحویل دهید.
    ۱- بنظر شما مهم‌ترین موضوعاتی که در سخنرانی استاد(دامت‌توفیقاته) مطرح گردید چه بود؟
    ۲- کدام جمله یا مطلب ازنظر شما در سخنرانی قابل‌توجه بود؟
    ۳- بنظر شما کدام مطلب در سخنرانی و موضوعات مبهم و نارسا بود؟
    ۴- اگر سؤال یا پیشنهادی در مورد مطالب سخنرانی دارید بیان کنید.
    در روزهای آتی متن سخنرانی در همین صفحه اضافه خواهد شد.

    ولایت فقیه

  • ۱۹/۱۰/۱۴۰۲

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‏الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‏الله فی السموات و الارضین

    پاسخ به شبهات

    بعضی از افکار و عقاید هست، که بسیار خطرناک است در زمان ما خصوصاً، و شما باید مسلح شوید و با این افکار مبارزه کنید و هرجا اثری از این تفکرها و شعارها دیدید وظیفه شرعی است که با آن مبارزه کنید. یک مبارزه‌ی فکری، یک مبارزه علمی لازمه آن این است که این شبهات را بدانید و جواب‌هایش را هم بدانید.

    اخلاق به دین نیازی ندارد

    بعضی از آن‌ها را در جلسات مطرح کرده‌ایم؛ مثلاً بعضی از آن شبهات همین بود که می‌گفتند بدون دین و ایمان می‌شود اخلاق داشت! یکی از این شعارها این است که می‌گویند متأسفانه بعضی از مذهبی‌ها این را می‌گویند، بعضی از کسانی که به‌ظاهر مؤمن هستند و به‌ظاهر ایمان دارند می‌گویند! و این خطرناک است خیلی حرف خطرناک و احمقانه‌‌ای است. می‌گویند که هر پرچمی قبل‌از قیام امام زمان علیه‌السلام برافراشته شود طاغوت است، هر حکومتی بیاید حکومت ظلم است. بنابراین از اینجا می‌خواهند نتیجه گیری کنند که جمهوری اسلامی… برای مبارزه با جمهوری اسلامی این حرف غلط و حرف کثیف شیطانی را بگویند. درحالی‌که این‌طور نیست…

     معنی حرف اینها این است که؛ کسی بگوید قبل‌از امام زمان نباید حکومت تشکیل داد! می‌دانید معنی آن چی هست؟ معنی آن این است که باید در مقابل حکومت عدل، ما از حکومت ظلم حمایت کنیم و این حرف بسیار غلطی است. اگر قرار نیست قبل‌از حکومت امام زمان مسلمانان و مؤمنین تشکیل حکومت دهند، معنی‌اش این است که به هر حکومت ظلمی تن بدهند!  معنی‌اش این می‌شود که رها کنید و بگذارید هر ظالم و ستمکاری به شما حکومت کند و بگذارد هر طاغوتی بر شما حکومت کند و چقدر این حرف، حرف غلطی است و حرف منحرفی است. اگر شما صد آیه هم بیاورید و صد روایت هم بیاورید خلاف صریح عقل است. وقتی خلاف صریح عقل است این‌ها را نباید پذیرفت اگر کسی به این معنا معتقد شود یعنی این‌که باید کشور و مردم مسلمان را رها کنند و صبر کنند تا امام زمان بیاید، دیگر امربه‌معروف چه می‌شود، تعطیل؟! نهی‌ازمنکر چه می‌شود، تعطیل؟! خیرخواهی ها چه می‌شود، خدمات، نفقات، خیرات، مبرات، جهاد… این‌ها تعطیل می‌شود! معنی آن این است که مسلمان باید دست روی دست بگذارد و هیچ کاری نکند و هر کس هم که ظلم کرد و هر کاری که انجام دهد… اصلاً خلاف صد درصد عقل است. متأسفانه بعضی از افراد مذهبی جامعه نادان حتی معمم این حرف را می‌زنند. بدون این‌که این حرف را بفهمند، بعد استناد به یک روایت می‌کنند که این روایت اصلاً معنی‌اش این نیست معنی آن روایت این است، چند معنا دارد و چند روایت است، یک روایت که اگر حدیث آن درست باشد؛ به این معنا است که به دستور غیر امام نباید جهاد ابتدایی یعنی قتال کرد، یعنی جنگ ابتدایی کرد. معنی آن این است؛ نه این‌که در مقابل ظلم ساکت باشید یا اگر دشمن به شما حمله کرد دست روی دست بگذارید و در مقابل ظلم سکوت کنید! معنی آن این است که جهاد ابتدایی یعنی بدون هیچ دلیلی ما لشکر کشی کنیم و بخواهیم یک کشور کفار را بگیریم. آن به این معنا است اگر تازه آن حدیث درست باشد معنی‌اش این می‌شود.

    و حتی اگر مسلمات عقل، مسلمات قرآن، مسلمات روایات همه را بگذاری زیر پا این از آن حرف‌های خطرناک است. هر وقت دیدید هر کس از این حرف‌ها می‌زند بدانید که شیطان از دهان او دارد سخن می‌گوید پس حتماً ادله را بخوانید روایت را بخوانید قرآن را بخوانید و ادله عقلی را یاد بگیرید و هدایت‌شان کنید، اگر قابل هدایت است و اگر قابل هدایت نیست برخورد کنید و محکم بایستید جلوی آن‌ها تا دهان آن‌ها بسته شود و از این کفریات و از این شعارهای شیطانی دست بردارند.

     یک بحث دیگر که می.گویند این است که؛ اخلاق کافی است، لازم نیست که ما ایمان داشته باشیم و دین داشته باشیم! انسان بتواند بی‌دین باشد و انسان خوبی باشد این از آن حرف‌های مزخرف است که نه عقل این را می‌پذیرد و نه آیات قرآن و روایات و نه تجربه، تجربه نشان داده است که انسان‌هایی که ظاهراً خوش اخلاق هستند و دین ندارد این‌ها مارهای خوش‌خط و خالی هستند ظاهرشان قشنگ است ولی باطنشان خطرناک است و یکی دیگر از ادله‌هایی که شما بخواهید قضیه را متوجه شوید این است که دشمنان دین، این‌ها را پخش می‌کنند. یعنی همین بهائی‌ها این بهائی‌هایی که در کشور آزاد هستند و در کشور آزاد دارند می‌گردند این مطالب را پخش می‌کنند بین مردم و بین جوانان و جوانان را گمراه می‌کنند. این‌طور نیست شما اگر آیات قرآن را نگاه کنید و ببینید که کسی که مؤمن نیست و ایمان به خداوند ندارد چگونه سقوط می‌کند و چه درجاتی از سقوط و نابودی را دارد.

    حالا یکی از همین دوستان ما اشکال می‌گرفت و می‌گفت که چرا مثلاً شما می‌گویید که افراد کافر و افراد بی‌ایمان حیوان هستند این اهانت است که شما به افراد بی‌ایمان بگویید حیوان! عرض کردم ما که نمی‌گوییم، قرآن می‌گوید گفت خب او هم به شما می‌گوید حیوان، گفتم خب ما به او می‌گوییم حیوان و او به ما می‌گوید حیوان… ولی باید رفت سراغ این‌که ببینیم چه کسی درست می‌گوید، ملاک حیوانیت در کدام است، ببینیم ملاک حیوانیت در ما است که مؤمن هستیم یا آن شخص کافر؟! ببینیم خداوند چه کسی را حیوان می‌داند؟..‌.

     قرآن اهانت نمی‌کند، قرآن زبان ادب است، قرآن آیاتش آیات ادب است. شما ببینید در قرآن ادبیات موج می‌زند آن‌جایی‌که می‌خواهد بگوید مثلاً شخصی رفته است به دست‌شویی می‌گوید؛ رفت در پنهان، یعنی کلمه مستراح یا خلاء که ما می‌گوییم را نمی‌گویند. می‌گوید که رفت در پنهانی یعنی هم دستور اخلاقی می‌دهد و هم ادب را رعایت می‌کند‌. یعنی می‌گوید که این مسئله مسئله شخصی است و نباید معلوم باشد”انَ  جاءَکم القائط”  قائط یعنی پنهانی کنایه از دست‌شویی رفتن است، یا مسئله‌ی آمیزش را اصلاً آمیزش به‌کار نمی‌برد می‌گوید لمس، اگر لمس کردی این لمس به‌منظور آمیزش کردن است. خیلی مؤدبانه و با احترام با کنایه صحبت می‌کند. قرآن کتاب ادب است کتاب اخلاق است و از مکارم اخلاق به عظمت یاد می کند در این جایی‌که صحبت می‌کند و می‌فرماید که” وإذ تأذن ربکم” موقعی که خداوند اعلام کرد ” لئن شکرتم”  اگر شکرگزاری کنید “لَأَزِیدَنَّکُمْ” شما را زیاد می‌کنم معنی خیلی قشنگی دارد و می‌گوید «ولئن کفرتم إن عذابی لشدید»[۱]  کنایه به ادب صحبت کردن همین است. می‌گوید: اگر شما خدا را شکر کنید، خداوند شما را زیاد می‌کند. نمی‌گوید اگر شما شکر کنید خداوند نعمتش را بر شما زیاد می‌کند می‌گوید اگر شکر کنید خدا خودتان را زیاد می‌کند، یعنی روحتان را بزرگ می‌کند نمی‌گوید شکر نعمت نعمتت افزون کند می‌گوید شکر نعمت کنید خودت زیاد می‌شوی نه این‌که نعمت زیاد شود، یعنی شخصیتت رشد می‌کند، روحت رشد می‌کند، ذاتت متجلی می‌شود و” وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ” و اگر کافر بشی… ببینید ادب این است نمی‌گوید اگر کافر شوید عذاب‌تان می‌کنم! می‌گوید: اگر کافر شوید عذاب من شدید است. نمی‌گوید عذابتان می‌کنم، یعنی احترام می‌گذارد. می‌خواهد که تو خودت را جزء کفار ندانی، این می‌شود ادب! “وَ لَئِنْ شکرتم لَأَزِیدَنَّکُمْ” باید بگوید “وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ یعذبکم” مثلاً شمار را عذاب می‌کنم! ولی خداوند می‌گوید اگر شکر کنید، شما را زیاد می‌کنم ولی اگر کافر شوید بدانید که “إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ”عذاب من شدید است، احترام می‌گذارد و بی‌احترامی نمی‌کند که بگوید تورا عذاب می‌کنم با این‌که می‌گوید اگر گناه کنید و آن‌جایی‌که می‌گوید صحبت می‌کند نمی‌گوید شما که کافر هستید از چهارپا بدتر هستید! می‌گوید آن‌هایی که کافر هستند… باز دوباره این احترام را می‌گذارد. قرآن کتاب ادب است، قرآن کتاب احترام است “لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ”[۲] ما بنی‌آدم را احترام گذاشتیم، بزرگ داشتیم ولی همین کتاب ادب وقتی‌که دارد وصف می‌کند، می‌گوید؛«أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ»[۳] گاهی موقع ها می‌گوید ” فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْحِمَارِ” مسئله‌شان مانند مسئله الاغ است. یک‌جا می‌گوید ” فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ‌ الْکَلْبِ‌ ” مثالش مثل سگ می‌ماند، تحقیر نمی‌کند دارد می‌گوید این رفتاری که می‌کنند این رفتارشان مانند رفتار سگ است. این اولین قدم است، اولین قدم است برای اینکه بگوید کسانی که مؤمن نیستند چگونه در سراشیبی سقوط قرار می‌گیرند، که از مقام انسانیت و از مکان انسانیت و درجه انسانیت سقوط می‌کنند! این تحقیق است نه تحقیر. تحقیر نیست بلکه تحقیق است. دارد می‌گوید شما اگر مثلاً به یک خر بگویید خر اهانت است؟! نه اگر به خر بگوییم آدم اهانت است. اگر به  مثل این‌که شما به یک پاسبان بگویید جناب سرهنگ به او برمی‌خورد می‌گوید مرا مسخره کرده‌ای! همان‌طور که اگر به یک سرهنگ بگویید پاسبان اهانت است.

     آن داستانی که حضرت امام از قول آیت‌الله کاشانی ظاهراً می‌فرمود: آن سرهنگ که به او گفته بود در سیاست دخالت نکنید، فکر کرده بود که مثلاً دارد نصیحت می‌کند گفت شما آخوندها را به سیاست چه‌کار؟! سیاست را رها کنید، سیاست کلک است، سیاست حقه‌بازی است، دروغ است، شما بروید  نمازتان را بخوانید، روزه‌تان را بگیرید، مسئله بگویید… بعد ایشان برگشت گفت خیلی  خری! او خیال کرده بود که من الان دارم به این نصیحت می‌کنم، خیرخواهی او را می‌گویم که الان با سیاست کار نداشته باشید و شما را آزاد کنیم که بروید‌. این برگشت گفت خیلی خری! یعنی نمی‌فهمی اصلاً هیچی نفهمیدی که دین یعنی چی! نفهمیدی که اسلام یعنی چی! اسلام یعنی در مقابل ظلم ظالم ساکت نماندن، اسلام یعنی در مقابل گرسنگی فقیر و محروم ساکت نمانده که امیرالمؤمنین می‌فرماید: “أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ أن لا یُقارُّوا على کِظَّهِ ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلومٍ . [۴] خداوند عهد گرفته از علمای‌ اسلام که بر گرسنگی مظلوم و شکم‌پری ظالم سکوت نکنند و ساکت نباشند. مگر می‌تواند عالمی، عالم باشد و کاری نداشته باشد هر اتفاقی افتاد، هر ظلمی شد ساکت باشد! این لسان، لسان تحقیق است یعنی می‌خواهد بگوید حیوان این‌طوری است. یا جناب سعدی که تمام تعالیم خود را از قرآن گرفته از روایات گرفته اکثر اشعار سعدی اشعار اخلاقی او ترجمه روایت‌ها است. می‌گوید:

    بنی‌آدم اعضای یک دیگرند

    این دقیقاً ترجمه یک روایت از پیامبر اسلام است.

    بنی‌آدم اعضای یک  دیگرند               که در آفرینش زیک گوهرند

    چو عضوی به‌درد آورد روزگار        دگر عضوها را نماند قرار   [5]

    این ترجمه روایت پیغمبر است، که فرمود: مردم مانند یک پیکر هستند، اشعار سعدی همه همین‌طور هستند. او چه می‌گوید؟ می‌گوید:

    تن آدمی شریف است به جان آدمیت                 نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

    اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بینی     چه میان نقش دیوار و میان آدمیت  [6]

    اگر انسان همین ظاهر است که یک چشمی داشته باشد یک گوشی داشته باشد خب مجسمه انسان هم همین را دارد، چه فرقی بین این‌ها است؟

    خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت    حَیَوان خبر ندارد ز جهان آدمیت  [7]

    حیوان کسی است که همین چیزها است، کسی که بخورد و بخوابد و گرسنه که بشود عَرعَر بکند و شهوت که به او دست بدهد خود را ارضا کند همین می‌شود چه؟ این می‌شود حیوان، این ‌می‌شود یک حیوان. مقام انسانیت بالاتر از این‌ها است

    طَیَران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت        به در آی تا ببینی طَیَران آدمیت  [8]

    این‌ها همه روایت است، فرق انسان و حیوان را در این اشعار خیلی زیبا بیان کرده است. خداوند اول می‌گوید: مَثَل آن‌ها «کَمَثَلِ الکَلب». [۹] ولی وقتی از این سقوط‌‌‌‌تر می‌کنند انسان بی‌ایمان در سراشیبی بی‌ایمانی همین‌‌طوری می‌رود جلو، به کجا می‌رسد؟ بعد می‌گوید: اُولَئِکَ کَالاَنعَام اول می‌گفت مَثَل آن‌ها مَثَل سگ و الاغ است، بعد می‌گوید نه اصلاً این‌ها مثل چهارپا هستند نه که مَثَل‌ آن‌ها این‌طور باشد، خود آن‌ها مثل چهارپا هستند. “اُولَئِکَ کَالاَنعَام.[۱۰] باز دوباره سقوط می‌کند انسان بی‌ایمان، تا که می‌گوید: “کَالاَنعَامِ بَل هُم اَضَلُّ” بلکه بدتر هستند از چهارپا بدتر هستند، انسان بی‌ایمان از چهارپا هم بدتر می‌شود بعد می‌آید پایین، می‌‌آید پایین حتی پایین‌تر از چهارپا و از آن هم می‌آید پایین‌تر می‌فرماید: «اِنَّ شَرَّالدَّوَابِّ عِندَاللَّهِ.»[۱۱]بدترین جنبنده‌ها، شما ببینید جنبده یعنی چه؟ می‌گوید این‌جا کرم، یک کرم خاکی یک مگس یک سوسک یک حشره این‌ها جنبنده هستند دیگر حتی پایین‌تر از این، این موجودات تک سلولی این‌ها هم جنبنده هستند آن چیزی که می‌جنبد روی زمین “اِنَّ شَر‌َّالدَّوابِّ” بدترین جنبنده چه کسانی هستند؟ “اَلَّذینَ کَفَرُوا فَهُم لَایُومِنُون” کسانی که ایمان نمی‌آورند، یعنی می‌آید پایین‌تر سقوط سقوط سقوط همین‌طوری خداوند می‌فرماید: این سقوط همین‌طوری دارد می‌آید پایین تا می‌رسد به جایی که اصلاً لیاقت این‌ها جز آتش نخواهد بود.

    بسوزند چوب درختان بی‌بر          سزا خود همین است مَر بی‌بری را [۱۲]   

    سوختن و سوزاندن کار این‌ها است برای این‌ها است، به‌ غیر از این‌ها کسی دیگری نمی‌تواند باشد.

    “شَر‌َّالدَّوابِّ عِندَالله” بدترین جنبنده‌ها کسانی هستند که ایمان ندارند این‌ها دیگر اهانت نیست، این‌ها را خداوند متعال، خداوند کریم خداوندی که از ما خواسته مودب باشیم او دارد با لسان تحقیق یعنی می‌خواهد بفهماند این واقعیت است نه این‌که من بخواهم این‌ها را اهانت کنم، خورد کنم آن‌ها را، تحقیر کنم آن‌ها را، فحش به آن‌ها بدهم. خدایی که در قرآن می‌فرماید: «وَلَا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدعُونَ مِن دُون‌ِاللهِ» [۱۳] فحش ندهید، بد و بیراه نگویید او دارد این‌جا می‌گوید این بد و بیراه نیست، دارد نشان می‌دهد، معرفی می‌کند، تعریف می‌کند، می‌شناساند، بشناسید این‌ها را، جنس این‌ها همین است. انسان بی‌ایمان این‌طوری است حالا او هم به ما بگوید حیوان، خب باشد ما به تو می‌گوییم حیوان، آدم بی‌ایمان تو هم به ما بگو حیوان. اما مهم نیست مهم این است که چه کسی درست می‌گوید، مهم این است که چه کسی با استدلال و با ملاک صحبت می‌کند. قضییه فحش دادن نیست که حالا من فحش بدهم تو هم به من لج کنی و فحش بدهی من لج کنم به تو فحش بدهم. این لجبازی و زبان‌درازی و هم‌زبانی و این‌ها نیست، این‌جا بحث بر سر این است که واقعیت است حقیقت است، انسان بی‌ایمان سقوط می‌کند این سقوط او درجه دارد، می‌آید پایین‌تر می‌آید پایین‌تر تا به شرالدواب، بدترین جنبنده‌ها می‌رسد یعنی سوسک، یعنی یک کرم، یک کرم خاکی از این شرف او بیشتر است انسانی که بی‌ایمان است حتی از این بالاتر از این پست‌تر می‌شود، می‌رود پایین‌تر از این.

     خداوند در قرآن وقتی انسان‌ها را تقسیم می‌کند، شما اگر انسان‌ها را تقسیم کنید به لحاظ ایمان، می‌گویید انسان‌ها مثلاً دو گروه هستند یک افرادی که زنده هستند و یک افرادی که مرده است. بعد می‌گوید افراد زنده دو گروه هستند یک عده مؤمن هستند یک عده کافر. درست است؟ این‌طوری است دیگر. انسان‌ها دو گروه هستند یا زنده هستند یا مرده، بعد زنده‌ها یا مؤمن هستند یا کافر، اما خداوند این‌ طوری نمی‌گوید، خداوند در قرآن تقسیم می‌کند می‌گوید انسان‌ها یا زنده هستند یا کافر یعنی کافر چی است؟ مرده است، از شَرَّالدَّوَاب بدتر، زندگی ندارد مرده است کافر مرده است. انسان‌ها دو گروه هستند یا کافر هستند یا زنده، یا مرده هستند یا مؤمن، این‌ها یکی است. انسان‌ها یا مرده‌ هستند یا مؤمن هستند، یا کافر هستند یا زنده هستند یعنی انسان مؤمن زنده است، انسان کافر مرده است «لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیَّا وَ یَحِق‌َّ القَولُ عَلَی‌ الکَافِرینَ»[۱۴] می‌فرماید: تو داری انزار می‌دهی چه کسانی را؟ “اِنَّمَا تُنذِرُ مَن ‌ِاتَّبِعَ ‌الذِّکرَ وَ خَشِی‌َالرَّحمَنَ بِالغَیبِ.»[۱۵] ای پیغمبر! تو کسی را انذار می‌کنی که زنده باشد، از خداوند حساب ببرد و ذکر خدا را به لب داشته باشد، این انسان زنده است تو انسان زنده را انزار می‌کنی. “لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیَّا” تو کسی را انزار می‌کنی که زنده باشد “وَ یُحِق‌َّ القَولُ عَلَی‌الکَافِرین” یعنی کافرین مرده هستند، کافر مرده است، مؤمن زنده است این تقسیم‌بندی‌ها است.

     بعد امام‌سجاد(ع) در آن خطبه بسیار قراء اول صحیفه‌‌ سجادیه را شما بخوانید وقتی شروع می‌کند امام‌ سجاد سلام‌الله‌علیه در صحیفه‌ سجادیه را در همان صفحات اول در خطبه خود حمد خدا را می‌کند، می‌‌فرماید که “وَاَلحَمدُلِلَّهِ الَّذی لَو حَبَسَ عَن عِبَادِهِ مَعرِفَه‌ حَمدِهِ” یعنی معنی‌ آن این است یعنی خدا را شکر می‌کند می‌گوید اگر خداوند توفیق حمد و ستایش خود را به بندگان خود نمی‌داد “وَلَو کَانُوا کَذَلِکَ لَخَرَجُوا مِن حُدُودِ الاِنسَانِیَه اِلَی حَدِّ البَهیمِیَه”

    می‌فرماید: اگر خداوند توفیق حمد و ستایش خود را از بنده‌ای بگیرد آن بنده دیگر انسان نیست، او حیوان است از حد انسانیت سقوط می‌کند می‌شود حیوان، یعنی در تعریف امام سجاد(ع) برعکس این‌که در لسان فلاسفه مثلاً می‌گویند انسان حیوان ناطق است، انسان موجودی است زنده ناطق، امام می‌فرماید: انسان موجودی است حامد. انسان، فرق او با حیوان این است که انسان حمد خدا را می‌کند، ستایش پروردگار خود را می‌کند و اگر کسی ستایش پروردگار خود را نکند حیوان است. خب آقا، پس با این حساب تمام این غربی‌ها تمام این مردم دنیا که بسیاری از آن‌ها هم خداپرست نیستند و کافر هستند، حیوان هستند؟ بله حیوان هستند، شرایط آن فراهم باشد معلوم می‌شود. الان شرایط آن فراهم است، شرایط آن فراهم است که معلوم بشود حیوان چه کسی است، انسان چه کسی است؟ بمب‌گذاری کردند در کرمان، صدها نفر زخمی شدند مجروح شدند، ده‌ها نفر شهید شدند زن و بچه و این‌ها، فقط سی‌وپنج تا کشور محکوم کردند آن هم نه رئیس‌های در حد بالا، یکی وزیر خارجه، یکی هم نخست ‌وزیر، یکی هم مثلاً رئیس جمهور. این همه کشور هیچ‌کس محکوم نکرد چرا؟ چون بشریت امروز از حد انسانیت خارج شده است و در جلوی چشم مردم جهان نود روز است دارند زن و بچه‌ها کشته می‌شوند، بچه‌های بی‌گناه دارند کشته می‌شوند اصلاً این وجدان بشریت، حتی فکر نمی‌کند که اگر این بلا به سر بچه خود او بیاید، اصلاً این را نمی‌فهمد، بشریتی است که از حد انسانیت خارج شده است، بله، همین‌طور است ایمان وقتی نباشد این طوری است، این‌ها نتیجه بی‌ایمانی است نتیجه بی‌دینی است بعد همین‌ها می‌آیند در کشور ما جوان می‌گوید آقا! انسان لازم نیست دین داشته باشد خیلی‌ها هستند خوش ‌اخلاق هستند نماز هم نمی‌خوانند اعتقادی هم به خدا ندارند. که این را ما قبلا توضیح دادیم که چرا این‌ها این‌طوری هستند، می خواهند بی‌دینی و بی‌ایمانی را رواج بدهند در حالی که اگر دین نباشد اخلاق امکان ندارد بماند، امکان ندارد. هیچ انسان عاقلی اگر عقل داشته باشد بدون دین به ایمان نمی‌رسد، به اخلاق نمی‌رسد بدون دین، بدون ایمان به اخلاق نمی‌رسد. حالا یک مدتی ممکن است بگوید بله حالا منافعی اقتضا می‌کند با مردم خوش اخلاق باشیم مهربان باشیم ولی همیشه این‌طوری نیست. گاهی مواقع منافع به خطر می‌افتد اخلاق را زیر پا می‌گذارد چون فقط اعتقاد به خدا و اعتقاد به قیامت است که می‌تواند جلوی انسان را بگیرد و الّا اگر این نباشد بله گاهی مواقع انسان‌ها یک انسانیتی دارند وجدانی دارند که این هم به‌خاطر جوامع دینی و ادیان هست که حفظ شده و الّا اگر ادیان نبودند این‌ها هم حفظ نمی‌شدند و از بین می‌رفتند.

     علی‌ایها‌الحالا این‌ها را ما باید توجه داشته باشیم و ان‌شاءالله از خداوند می‌خواهیم که به نسل ما به جوانان ما آگاهی و معرفت بدهد و ما باید روی این مسائل حساس باشیم. الان من دو تا مثال زدم در این جلسات گاهی موقع‌ها این شبهات را جواب می‌دهیم، مطرح می‌کنیم جواب می‌دهیم شما باید مسلح باشید به این جواب‌ها، باید این اشکالات و شبهات را بدانید و مسلح باشید به‌ خاطر این‌که این افکار خیلی خطرناک است، عرض کردم یکی از آن هم همین‌ است که آقا تا زمانی که امام زمان نیاید هر حکومتی طاغوت است، این از آن حرف‌های بسیار کثیف و منحرف و شیطانی است. مسلمان‌ها و مؤمنین مؤظف هستند تا قیام امام زمان(ع) با ظلم مبارزه کنند، سعی کنند حکومت‌های اسلامی را تشکیل بدهند و حکومت‌های اسلامی سعی کنند روزبه‌روز اسلامی‌تر بشوند، سعی کنند روزبه‌روز بهتر بشوند، کامل‌تر بشوند و الّا مشکلات هست، مصیبت‌ها هست، مدیران نالایق هستند. گاهی مواقع بعضی گوشه و کنار اختلاسی ‌پیدا می‌شود اختلاس می‌کنند، خیانت می‌کنند ولی باید ایستاد و حکومت‌های مؤمنین، حکومتی که توسط مؤمنین سیاست‌ها، مدیریت‌ها و حاکمیت مؤمنین را باید روزبه‌روز در جوامع اسلامی بیشتر کنیم تا ان‌شاءالله زمینه برای ظهور فراهم بشود. و از خداوند متعال درخواست می‌کنیم خدایا! پروردگارا!

     “اَلَّلهُمَّ اجعَلَنی مِمَّن تَنتَصِرُ بِهِ لِدِینِکَ”

    خدایا من را از آن کسانی قرار بده که دین تو را یاری می‌کنیم

    “وَلَا تَستَبدِل بی غَیری”

    خدایا این توفیق را از من نگیر و به کسی دیگر بده، این توفیق را به ما بده که در راه دین تو و در راه تعظیم شعائر دین تو جزء یاران و بندگان خوب تو باشیم، جزء انصار دین تو و انصار ولیّ تو باشیم ان‌شاءالله. با صلواتی بر محمّد و آل محمّد.


    [۱] . سوره ابراهیم آیه ۷

    [۲] . سوره اسراء ایه ۷۰

    [۳] .سوره اعراف آیه ۱۷۹

    [۴] . نهج‌البلاغه، خطبه۳

    [۵] . سعدی

    [۶] . سعدی

    [۷] . سعدی

    [۸] . سعدی

    [۹] . سوره اعراف، آیه ۱۷۶

    [۱۰]. سوره اعراف،آیه۱۷۹

    [۱۱]. سوره انفال، آیه۵۵

    [۱۲]. ناصرخسرو

    [۱۳] . سوره انعام، آیه۱۰۸

    [۱۴] . سوره یس،آیه۷۰

    [۱۵] . سوره یس،آیه۱۱

  • شرح انسان بی دین

    شرح انسان بی دین

    شرح انسان بی دین

    به نام خدا

    سخنرانی استاد علوی

    لازم است سالکین محترم پس از مشاهده ویدیو ها، پاسخ سوالات مطروحه را به مسئولین مشخص شده ارائه نمایند. همچنین در بخش نظرات این صفحه می توانید شبهات و سوالات پیش آمده را مطرح نمایید تا از طرف اعضا و استاد پاسخ مناسب ارائه گردد.

    خواهشمند است باتوجه به محتوای تدریس شده در کلیپ به سؤالات ذیل پاسخ داده و حداکثر تا ۲۴ ساعت به مسئولین اجرایی کانون تحویل دهید.
    ۱- بنظر شما مهم‌ترین موضوعاتی که در سخنرانی استاد(دامت‌توفیقاته) مطرح گردید چه بود؟
    ۲- کدام جمله یا مطلب ازنظر شما در سخنرانی قابل‌توجه بود؟
    ۳- بنظر شما کدام مطلب در سخنرانی و موضوعات مبهم و نارسا بود؟
    ۴- اگر سؤال یا پیشنهادی در مورد مطالب سخنرانی دارید بیان کنید.
    در روزهای آتی متن سخنرانی در همین صفحه اضافه خواهد شد.

    شرح انسان بی دین