برچسب: ایمان

  • سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۱۰/۴

    سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۱۰/۴

    موضوع سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۴ دی ماه ۱۴۰۳:

    امروز در دنیا سبک زندگی سالم را در سه عامل ورزش، خواب خوب و تغذیه مناسب خلاصه می‌کنند. و در متن این سبک زندگی امنیت فکری و روانی را ذکر نمی‌کنند که در اینکه نادانی است یا تعمدی بحثی نیست اما هر عاقلی می‌داند که اگر امنیت فکری و روحی نباشد نمی‌شود سبک زندگی سالم داشت و ورزش، خواب خوب و تغذیه خوب بدون امنیت فکری محال است و این امنیت فکری و روحی بدون اعتقاد به عالمی ماورای عالم ماده امکان ندارد که حتی بزرگترین دانشمندان هم به این مسئله پی برده اند که معروفترین آن کتاب انسان موجود ناشناخته از الکسیس کارل می‌باشد که این دانشمند ثابت میکند که اگر انسان ایمان به عالم ماورا و عالم معنا نداشته باشد امکان ندارد به امنیت فکری و روحی دست یابد.

    علم و دین

    بنابراین این احساس امنیت فقط زمانی ایجاد می‌شود که انسان با عالم اصلی خودش و جایی که از آن آمده ارتباط برقرار کند مثل کودکی که هیچ جایی را به آغوش مادر ترجیح نمی‌دهد چون از آن جا آمده، پس ما هم روحمان از هر جا آمده فقط در آن جا احساس امنیت دارد و روح ما از عالم روحانی آمده، روح ما پرتویی از روح کل عالم هستی است که آن خداوند است و چون روح ما از اوست جز با او به احساس امنیت نمی‌رسد.

    برای مشاهده ویدئو سخنرانی استاد علوی مدظله العالی در این خصوص روی کلمه لینک بزنید.

  •  01    09   1401

     01    09   1401

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‌‏الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهر ین سیما بقیه‌الله فی السموات و الارضین

     اهم موضوعاتی که در این مطلب به آن اشاره شده است، عبارتند از:

    • ضرورت تشکیل حلقه‌های قرآنی میثاق با نور
    • ویژگی یک سالک خوب
    • رویکرد مومن در مشکلات و حوادث
    • شرط رشد سالک
    • میقات و میعادگاه اولیای خدا
    • برخی از نشانه‌های ایمان و نفاق
    • عوامل ایجاد کننده نفاق

    ضرورت تشکیل حلقه‌های قرآنی میثاق با نور

    در تعلیمات مباحث عرفان مقربین عرض شد که شما اگر می‌خواهید سالک خوبی باشید حتما باید مربی خوبی باشید، حتما باید شاگرد داشته باشید، حتما باید حلقه‌ی قرآنی درست کنید و خصوصا کسانی که می‌خواهند وارد مرحله‌ی دوم سیروسلوک شوند حتما باید توانایی این را داشته باشند که یک حلقه‌ی قرآنی را که با خود فرد حداقل دارای پنج عضو باشد، تشکیل دهند. دلیل این کار این که است که شما اگر نتوانید آن تعالیمی که یاد گرفتید به دیگری منتقل کنید، نشانه‌ی این است که احتمالاً شما مطالب را خوب متوجه نشده باشید. به همین دلیل یکی از مقررات این کلاس‌ها این است که کسی که می‌خواهد به مرحله‌ی دوم برود حتما باید بتواند چهار نفر را دور خودش جمع کند و بر محور قرآن یک حلقه‌ی میثاق با نور را تشکیل دهد و درباره آن مطالبی که به آن رسیدید با استدلال و با احاطه‌ی همه‌جانبه صحبت و به دیگران منتقل کنید.

    ویژگی یک سالک خوب

    قبلا عرض شد که یک سالک نباید آینه باشد بلکه باید شیشه باشد. فرق آینه با شیشه این است که آینه وقتی نور به آن می‌خورد برمی‌گردد ولی وقتی به شیشه نور می‌خورد از آن رد می‌شود. منظورازین تشبیه این است که علمی را که یاد می‌گیرید در خودتان نگه ندارید بلکه آن علم را به دیگران منتقل کنید و این تشبیه شیشه و آینه برای این است که در ذهنتان باشد که هر چیزی که یاد می‌گیرید و هر چیزی که متوجه می‌شوید باید بتوانید به دیگران منتقل کنید و اگر خواهان این هستید که ان‌شاءالله از یاران امام زمان علیه‌السلام، آن انسان کامل و آن ولی اعظم الهی و واسطه بین عالم امر و عالم خلق، باشید و اگر بخواهید به آن حقیقت متصل شوید و با امام کامل و انسان کامل ارتباط داشته باشید، باید هدفتان در زندگی این باشد که دیگران را بسازید و در جامعه نقش ایفا کنید. به عبارتی در جامعه خودتان، در خانواده‌ خودتان، در محل کار خودتان و در اطراف خودتان نقش سازنده داشته باشید. چرا؟ چون امام زمان علیه‌السلام خواهان جامعه‌ای پاک با مردان و انسان‌های خودساخته است و اگر می‌خواهید این هدف محقق شود باید شما در این صحنه و در این رسالت نقش ایفا کنید، یعنی شما باید به بحث انسان‌سازی و تربیت انسان‌ها تا جایی‌که می‌شود، ورود کنید! حداقلش این است که بر محوریت قرآن چهار نفر را دور خودتان جمع کنید. این موضوع، مسئله‌ بسیار مهمی است. اگر هم نمی‌توانید با مدیریت خودتان چهار نفر جمع کنید ، باید به کسانی که در این زمینه دارند کار می‌کنند کمک کنید و آن چهار نفری که شما موظف هستید جذب کنید را به این حلقه‌ها بیاوری، تربیت کنید و نظارت داشته باشید تا تربیت بشوند. این حداقل کاری است که یک سالک باید داشته باشد و الّا سیروسلوک‌ شما ناقص خواهد بود و موفقیت آن‌چنانی نخواهید. بنابراین هم افرادی که به این جمع تازه آمده‌اند و هم افرادی که قدیمی هستند باید این را بدانید و روی این مسئله کار کنید. اگر مومنین و انقلابیون از اول انقلابی کار می‌کردند ما امروز با این بساط بسیار تاسف‌بار و شر‌م‌آور در جمهوری اسلامی روبرو نمی‌شدیم که این چیزها را ببینیم و غصه بخوریم! در درجه‌ی اول ما مقصر هستیم و در درجه‌ی دوم،تقصیر بر گردن دشمنان خدا و دشمنان دین و فعالیت و کوشش آنها است.

    رویکرد مومن در مشکلات و حوادث

    یادمان باشد که همیشه مومن باید در سختی‌ها و در مشکلات، اول نقش خودش را ببیند، ببیند من چه کار کردم! بارها عرض شد که اگر شما در خیابان راه می‌روید و یک نفر می‌آید اشتباهی زیر گوش شما می‌زند و بعد می‌گوید ببخشید من شما را اشتباه گرفتم! شما به جای اینکه بگویید که آن فرد اشتباه کرده است باید بگویید که من چه کار کردم که آن سیلی را خوردم؟! آقای صالحی خوانساری که یک روحانی اهل منبر مسلط و معروفی بودند، تعریف می‌کردند که “من یک شب به طرف منزل می‌آمدم، وارد کوچه که شدم دیدم کارگر شهرداری با خانم من که دم در ایستاده، از میان در با هم دعوا می‌کنند و هر دو صدایشان را بالا بردند (البته این قضیه برای سال‌ها قبل از انقلاب بود که ایشان تعریف کردند) می‌گفتند من که دیدم خانم من با این کارگر دعوا می‌کند و کارگر هم سر خانم من داد می‌زند بدون اینکه بپرسم حق با چه کسی است؟ موضوع چیست؟ مساله چیست؟ به غیرتم برخورد و جوان بودم و خلاصه همین که رسیدم یک پس‌گردنی محکم به این کارگر زدم و به او گفتم خجالت بکش، چرا پرخاشگری می‌کنی… مسئله تمام شد و رفتیم. سه روز بعدش من می‌خواستم مشهد بروم، همین‌طورکه در ایستگاه قطار منتظر نشسته بودم یک‌دفعه یک نفر از راه رسید و یک پس‌گردنی محکم به من زد، آنچنان محکم زد که عمامه از سرم افتاد! تا برگشتم نگاه کردم دیدم طرف رنگش پرید و گفت آقا ببخشید معذرت می‌خواهم ،فکر کردم رفیقم است و می‌خواستم با او شوخی کنم، همین که زد من یاد آن پس‌گردنی بی‌جا افتادم، به اوگفتم نه اتفاقاً خیلی درست زدی! “

    خودش فهمیده بود از کجا خورده است. می‌خواهم بگویم که ما همیشه باید در حوادث و در مصیبت‌ها اول نقش خودمان را نگاه کنیم. حتی اولیای بزرگ خدا هم وقتی برایشان مصیبتی پیش می‌آمد، خودشان را مقصر می‌دانستند. اگر یک ظالمی به اینها ظلم کند آنها نمی‌گویند که این ظالم به ما ظلم کرد بلکه می‌گویند که خودم خواستم به مقامات بالا برسم و خداوند هم این ظالم را سر راه من قرار داد که من تربیت و امتحان شوم.

    قطعا مقصر نیستند و کوتاهی نکردند اتفاقاً اینجا بلندپروازی کردند ولی خودش را بانی این کار می‌دانند. می‌گوید هرکه بخواهد به درجات بالا برسد باید امتحان شده و در مشکلات قرار بگیرد.

    * مهتری گر به کام شیر در ، است  *** شو خطر کن زکام شیر جوی * یعنی اگر می‌خواهی به بزرگی برسی باید با پنجه شیر در بیفتی.

    شرط رشد سالک

    در هر صورت اگر می‌خواهید رشد کنید حتما باید شاگرد داشته باشید. حتما باید حداقل هفته‌ای یک مرتبه، چهار نفر را بر محور قرآن جمع کنید و حلقه‌ی میثاق با نور تشکیل دهید. این را یادتان باشد آنهایی که تازه به این جلسات آمدند و آن کسانی که قدیمی هستند باید به این موضوع اهتمام بورزید. زیرا اگر ما بخواهیم انسان‌سازی کنیم باید این کار را انجام دهیم.

    میقات و میعادگاه اولیای خدا

    هرچند درباره این مطالب قبلا صحبت کرده بودیم ولی این موضوعات مقدمه‌ای برای یک مطلب جدیدتر است و آن مطلب این است که میقات و میعادگاه اولیای خدا کجاست؟ مسجد است.

    یک مومن باید با مسجد اخت بگیرد شما اگر می‌گویید که ما نمی‌توانیم شاگرد پیدا کنیم و یا ما چهار نفر را از کجا پیدا کنیم؟ به شما می‌گویم مساجد بهترین محل است. از طرفی یک مومن به‌خاطر ارزش مسجد و اهمیت مسجد باید با مسجد ارتباط داشته باشد. مسجد خانه‌ی خدا است و اگر کسی با خانه‌ی خدا رابطه‌اش کم باشد مومن نیست.

    « فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ »[۱]در خانه‌هایی که خداوند اجازه داده است که این بیوت به آسمان بروند و مقام بالا پیدا کنند و در آن اسم خدا ذکر شود. یکی از مصادیق این بیوت همان مساجد است که آنها بیت‌الله هستند، مساجد خانه‌ی خدا هستند بنابراین انسان‌های مومن باید با مسجد ارتباط داشته باشند. اگر ارتباط شما با مساجد قطع شود، اشکال بزرگی است. مومن باید با مسجد ارتباط داشته و برای مسجد برنامه داشته باشد . در روایت است که یکی از خاصیت‌ها و خوبی‌های مسجد این است که انسان یک رفیق پاک و مومن پیدا می‌کند، شما وقتی به مسجد می‌روید، آنجا در میان مسجدی‌ها بالاخره بعد از یک مدتی رفیق مسجدی و مصاحب مسجدی پیدا می‌کنید. اینها ارزشمند هستند، بالاخره چند نفر پیدا می‌کنید که مثلا هفته‌ای یک روز در مسجد دور هم جمع شوید و با هم چند صفحه قرآن بخوانید و و یک صحبتی بکنید. همین جمع،یک حلقه‌ی میثاق با نور است و براحتی می‌شود حلقه میثاق را ایجاد کرد و بهترین محل برای تشکیل این حلقه‌ها، مسجد است. البته منزل هم خوب است. یعنی اگر انسان مسجدی نزدیک خانه‌اش نیست و نمی‌تواند مرتب مسجد برود و در آنجا رفقای مسجدی پیدا کند، این حلقه را باید حتما در خانه تشکیل دهد و دوستانی که می‌خواهند به مرحله‌ی دوم بیایند باید حتما این کار را انجام دهند و بهترین راه همان مسجد است. مسجد بیت‌الله و میعادگاه و میقات مومنین است.

    برخی از نشانه‌های ایمان و نفاق

    المؤمن فی المسجد کالسمک فی الماء، مومن در مسجد مانند ماهی در آب است و برای منافق مسجد مانند زندان است. هنگامی‌که مومن به مسجد می‌رود، احساس می‌کند به یک جایی آمده که دلش می‌خواهد بنشیند و بماند. در حالی که منافق وقتی به مسجد می‌رود حالش بد می‌شود، نمی‌خواهد برای مدت طولانی بماند و می‌خواهد هرچه زودتر از مسجد فرار کند. اگر شما در دلتان این حالت است، بدانید این همان اثر نفاق است، چون همگی ماکه مومن کامل نیستیم و همه یک درجه‌ای از نفاق و یک درجه‌ای از ایمان داریم. اگر بخواهیم آزمایش کنیم ببینیم چقدر نفاق و چقدر ایمان در دلمان است اینها ملاک است که بفهمیم و خودمان زنگ خطری برای خودمان باشیم.

    مثلا یکی از علایم منافق این است که وقتی نام مبارک حضرت محمد‌صلی‌الله علیه وآله وسلم می‌آید صلوات نمی‌فرستد، این علامت نفاق است و برعکس مومن، وقتی نام مقدس و نام مبارک رسول اکرم (ص) می‌آید صلواتی از صمیم قلب و بلند می‌فرستد. این دعای صلوات که ارزش بسیار زیادی دارد، علامت ایمان است و منافقین خوششان نمی‌آید و مثلا در اتوبوس، قطار و هواپیما یک کسی بگوید صلوات بفرستید، حالش بد می‌شود. اینها نشان دهنده‌ آن کفر باطنی و نفاق باطنی است که از این نام و از این ذکر خوشش نمی‌آید. همان‌طور که عرض شد، یکی دیگر از ملاک‌های کفر و نفاق هم همین مسجد است. اگر فردی به مسجد می‌رود و میل زیادی برای ماندن ندارد و در مسجد احساس آرامش و لذت نمی‌کند، این علامت نفاق است. البته لازم به ذکر است مواقعی است که انسان کاری دارد و می‌خواهد به کارش برسد و نمی‌تواند در مسجد بیکار باشد. این دلیلی بر نفاق نیست.

    عوامل ایجاد کننده نفاق

    نفاق نشان دهنده این است که فرد در نفسش مشکل و اثرات منفی وجود دارد. این اثرات می‌تواند ناشی از عوامل متعددی مانند ماهواره، فضای مجازی و دوستان ناباب و همنشینان بد باشد. اینها همه اثر دارند و من بارها گفته‌ام کسانی که روح پاکی دارند اینها را متوجه می‌شوند. به عنوان مثال یک انسان پاک که در خیابان راه می‌رود و یک نفر از کنارش عبور می‌کند اگر آن فرد آدم بدی باشد حالش بد می‌شود و اگر آدم خوبی باشد این فرد حالش خوب می‌شود.

    اولیای خدا به دلیل داشتن روح پاک و حساس این‌طوری هستندکه وقتی از کنار یک نفر عبور می‌کنند، گیرنده آنها حساس است و متوجه می‌شوند که این فرد مشکلی دارد یا آدم خوبی است. در مقابل فردی که پای ماهواره و فضای مجازی می‌نشیند و با دوستان بد، با همنشینان بد و با اهل گناه مراوده و مجالست می‌کند، به مسجد می‌رود خیلی حالش خوب نمی‌شود و یا خیلی لذت نمی‌برد و یا در جلسات ذکر لذت نمی‌برد، اینها اثر همان همنشین‌ها است که آثار بد روی روح می‌گذارد و روح را خراب می‌کند و به همین دلیل تا با آنها یک مقدار از خدا صحبت می‌کنیم، می‌گویند که دیگر همیشه که خدا نمی‌شود؛ دیگر بس است و خسته می‌شوند.

    استاد ما می‌فرمود که از خدا بگویید . اگر ده‌ها ساعت هم در مورد خدا صحبت می‌کردیم خسته نمی‌شدند، لذت می‌بردند و می‌گفتند فقط از خدا صحبت کنید. چرا؟ چون این فرد، یک پیر عارف است و یک انسانی است که روحش با عالم بالا ارتباط دارد و لذت می‌برد ولی ما انسان‌ها این‌طور نیستیم. همین که کمی در مورد خدا و دین صحبت می‌کنیم، گاهی اوقات خسته می‌شویم و می‌گوییم که دیگر کافی است! اینها به خاطر همین آلودگی‌هایی است که محیط‌های فاسد در روح ما می‌گذارد. برای همین مومن و سالک باید متوجه باشد که با هر کسی ارتباط نداشته باشد، در هر مجلسی نرود، هرجایی ننشیند و اگر از ارحام هستند فقط در حد صله‌ی‌رحم با آنها ارتباط داشته باشند و نه بیشتر و از مصاحب ناجنس پرهیز کند.

    بنابراین خداوند ان‌شاءالله به هم شما توفیق دهد، کسانی که می‌گویند ما نمی‌توانیم شاگرد پیدا کنیم مسجد بهترین محل برای پیدا کردن آن افراد و تشکیل حلقه‌ی میثاق است، اگر در مسجد هفته‌ای یک روز چهار نفر را دور خود جمع کنید و در یک ساعت مشخص در مورد قرآن صحبت کنید به مرور آن چهار نفر تعدادشان زیاد می‌شودو بعدها می‌بینید افراد یک مسجد پای صحبت شما جمع می‌شوند و شما به آن هدفتان که تربیت انسان است ان‌شاءالله خواهید رسید.


    [۱] سوره نور آیه ۳۶

  • ثابت قدم بودن در ایمان ۲۹    ۶    ۱۴۰۱

    ثابت قدم بودن در ایمان ۲۹ ۶ ۱۴۰۱

    بِسْمِ اللَّه‏الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله

    الطاهر ین سیما بقیه‌‏الله فی السموات و الارضین

    ثابت قدم بودن در ایمان

    یک روایتی است که هم از امیرالمؤمنین و هم از ائمه دیگر نقل شد و با این مضمون از امام سجاد و امام صادق (ع) نقل شد، آن روایت تعابیر مختلفی دارد که با هم فرق می‌کند ولی آن‌ چیزی که خیلی ساده است و در ذهنتان می‌ماند: (قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ علی عَلَیْهِ السَّلاَمُ : مَنْ أَخَذَ دِینَهُ مِنْ أَفْوَاهِ اَلرِّجَالِ أَزَالَتْهُ اَلرِّجَالُ وَ مَنْ أَخَذَ دِینَهُ مِنَ اَلْکِتَابِ وَ اَلسُّنَّهِ زَالَتِ اَلْجِبَالُ وَ لَمْ یَزُلْ) یک روایت است که می‌فرماید: أَزَالَتْهُ اَلرِّجَالُ و یک روایت دیگر می­‌فرماید کسی که دینش را از کتاب و سنت پیامبر بگیرد این دین پایدار خواهد ماند و اگر تمام دنیا و کوه‌ها از جا بجنبند این از جا نمی‌جنبد و اگر کسی دینش را از دهان مردم بگیرد، از افراد بگیرد، می‌فرماید همان مردمی که دین را به او دادند همان‌ها دین را از او می‌گیرند و هر روز دچار یک تفرقه، یک اختلاف، یک اشتباه است و آخرش هم ممکن است بی­دین از دنیا برود. در تعالیم اسلامی و در دعاها آمده است که “اللهم ثبت لی علی دینک” خدایا من را در دین خودت پایدار بدار.

    در این ایامی که گذشت، ایام عاشورا و کربلا و محرم و صفر در زیارت‌هایی که آمده است؛ امام به ما آموخته که اینگونه دعا کنید: “وَ ثَبِّتْ لی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ” به خدا می­‌گوییم که خدایا مرا در دینت ثابت‌قدم بدار، باز در قرآن آیه هست که می‌فرماید: ﴿یُثَبِتُ الله الَذینَ آمنوا﴾ [۱] خداوند کسانی را که به کلمه طیبه قائل شده‌اند و معتقد شده‌اند را در دنیا و در آخرت ثابت قدم نگه می‌دارد.

    معلوم است اگر انسان در دنیا بلغزد، این لغزشش در دنیا و در برزخ و در آخرت، همان سقوط از صراط و سقوط در جهنم است که خداوند می‌فرماید: ما مومنان را ما در دنیا و آخرت ثابت قدم می‌داریم و این مقام بسیار بالایی است و بسیار کسانی هستند که دینشان و ایمانشان ایمان ثابتی نیست و دیر یا زود می‌لغزند و سقوط می‌کنند.

    در همین چند روز یکی از افراد بسیار مدعی که در راهپیمایی شرکت می‌کرد و خودش را حزب‌اللهی و انقلابی نشان می‌داد و ما سال‌های سال بود که این شخص را می‌شناختیم، سر همین مساله‌ای که پیش ‌آمد که دختر خانمی فوت کرد، دیدیم در فضای مجازی فحش و فحاشی به نظام و اسلام و انقلاب کشیده، گفتم چقدر ساده یک نفر یک عمر سوابق خودش را سر یک حادثه خیلی طبیعی که زیاد پیش می‌آید، اینگونه دین و ایمانش را دارد از دست می‌دهد که این اصلا ربطی به دین و ایمان ندارد. اصلا فرض بگیریم که یک نفر یک کارگزار جمهوری اسلامی یک نفر را بی‌گناه زد و کشت، گناه کرده، خطا کرده و باید مجازات هم بشود، نظام و اسلام و قرآن و دین و انقلاب که نباید زیر سوال بروند.

    این افراد کسانی هستند که دینشان را از کتاب و سنت نگرفته‌اند، با عقل نگرفته‌اند، تحت‌تاثیر فضا و صحبت‌های دیگران بوده‌اند.

    روایات زیادی برای ثابت‌قدم ماندن انسان در دین آمده است؛ مثلاً می‌فرمایند: ایمان دو نوع است: یک ایمان عاریه‌ای، یک ایمان حقیقی. ایمان عاریه‌ای ایمانی است که شخص قبل ‌از این‌ که از دنیا برود ایمان از او سلب می‌شود و ایمان حقیقی ایمانی است که همیشه همراه انسان هست و این همان عاقبت‌بخیری است.

    انسان چگونه باید عمل کند که عاقب بخیر شود؟ در کربلا، در تاریخ بشریت، در زندگی گذشتگان، در تاریخ انقلاب اسلامی می‌بینید که بسیاری از افراد عاقبت‌بخیر نمی‌شوند. یک عمر خوب زندگی می‌کنند ولی آخر عمر خراب می‌کنند، از آن طرف می‌بینید یک عده بد زندگی کردند ولی آخر عمر خوب از دنیا می‌روند. خب سعادت این است که انسان وقتی از دنیا رفت بگوید “عاشَ سعیدا و ماتَ سعیدا” خوشبخت و بر صراط مستقیم زندگی کرد و خوشبخت و بر صراط مستقیم از دنیا رفت. بهترینش این است که انسان اینگونه زندگی کند.

    روایتی که در ابتدای بحث مطرح شد، می‌فرماید: کسی که با معرفت وارد دین شود اگر کوه‌ها از بین بروند او دست از دینش برنمی‌دارد. اما اگر کسی که در تحت تاثیر فضا و محیط انقلابی شده باشد، مسلمان شده باشد، حزب‌اللهی شده باشد، نمازخوان شده باشد به‌ محض این‌ که از محیط خارج شود و در محیط دیگر وارد شود فاسد می‌شود.

    همین شخصی که از او یاد شد، در تمام زندگی‌اش با افراد متدین زندگی می‌کرد یعنی در یک محیطی بود که همه افراد متدین و خوبی بودند و بعد از این ‌که بازنشسته شد و از آن محیط بیرون آمد و مدام در اینستاگرام است و بچه‌هایش هم خارج هستند و تحت تاثیر قرار گرفته و در همین چند ماه این‌طوری شده است. معلوم است که فضا و اطلاعات و اخبارش آن موقع آن‌طوری بوده و حالا این‌طوری شده است.

    لذا این که گفته می‌­شود باید محیط‌ خودتان را خوب کنید و خوب نگه دارید، برای کسانی است که قدرت تشخیص و عقل کاملی ندارند، این‌ افراد باید محیطشان را خوب نگه دارند زیرا به ‌محض این‌که محیطشان عوض شود سقوط می‌کنند.

    افرادی بوده­اند که تا در ایران بودند با اسلام و متدین و خوب بودند ولی به ‌محض این‌ که یک مدت به غرب رفتند، کلاً برگشته‌اند، کلاً بی‌دین شدند، نماز را کنار گذاشتند و کسانی که اینجا افراد عادی بوده‌اند ولی رفتند آن‌جا متدین شدند چون این‌ها کسانی بودند که محیط روی آن‌ها اثر نمی‌گذاشت، آن‌ها قدرت تحلیل دارند، قدرت فکر دارند لذا روایت می‌فرماید: کسی که دینش را از کتاب و سنت می‌گیرد؛ یعنی با علم و مطالعه کتاب و مطالعه سخن خدا و با مطالعه سخن پیامبر دینش را به دست آورده است، همیشه در دین ثابت است. اما اگر کسی تحت تأثیر محیط دینش را بگیرد هروقت که محیط عوض شود و افراد عوض شوند، او سقوط می‌کند و دچار نابودی می‌شود.

    در عرفان مقربین گفته می­‌شود که انسان باید به سلسله اولیا وصل شود. اولیا و علمای ربانی کسانی هستند که دین را از کتاب خدا می‌گیرند، دین را از سنت می‌گیرند، دین را با عقل‌شان می‌گیرند و با معرفت می‌گیرند، علمای ربانی کسانی هستند که تحت تأثیر فضا قرار نمی‌گیرند بلکه هر چیزی را با دقت بررسی می‌کنند و هر حادثه‌ای را می‌توانند درک کنند.

    همین الان در این حادثه‌ای که پیش‌آمد که عرض کردم این حادثه‌ای طبیعی و عادی است که اینگونه شلوغش کردند، می‌بینید که فردی لباس روحانیت تنش است، لباس علما تنش است، بعضی‌هایشان هم حتی لقب آیت‌الله را می‌کشند ولی مزخرف می‌گویند. نه دین را می‌فهمند و نه تحت تأثیر فضا قرار می‌گیرند، برای خوشامد یک عده افراد بی‌دین، برای خوشامد یک عده افراد لاابالی و عیاش و مخالف با اسلام و حجاب یک حرف‌هایی می‌زنند، برای ظاهرش هم دو تا اصطلاح علمی به کار می‌برند ولی وقتی بررسی می‌کنیم می‌بینیم که کلا مزخرف است و این خیلی مهم است که افراد در این شرایط تحت تاثیر حرف‌های به‌ ظاهر قشنگ قرار نگیرند، حرف‌هایی که ظاهرش قشنگ است ولی باطنی ندارد چون کسانی که تحت تأثیر حرف‌های به ‌ظاهر قشنگ قرار می‌گیرند و نمی‌توانند عمق مطالب را بفهمند، قرآن می‌فرماید این‌ها گمراه هستند، این‌ها بدتر از گمراه هستند. بدتر از گمراه یا ضالین، غاوین هستند ﴿وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُون﴾ سخن‌سرایان آن کسانی که فقط قشنگ صحبت می‌کنند، کلماتی زیبا می‌گویند، شعارهای قشنگ می‌دهند ولی پشتش هیچ معنای درست و حسابی ندارند. این‌ها همان سخن‌سرا هستند، خوب صحبت می‌کنند افراد بی‌هدف به‌دنبال این‌ها می‌روند مثلاً این جوان‌های لاابالی را نگاه کنید که البته تعدادشان کم است یعنی همین یکی دو روزی‌که اعلام کردند که هرکه هرجور می‌تواند بدحجاب و بی‌حجاب برای اعتراض بیرون بیاید، می‌بینید تک‌ و توک هستند که این‌طوری بیایند بقیه حجابشان را حفظ می‌کنند، حالا به همان اندازه‌ای که می‌توانند حفظ می‌کنند‌. تعداد این دسته کم هم هست ولی همین‌ها را نگاه کنید تحت تاثیر فضای مجازی قرار می‌گیرند، انسانی که به علمای ربانی وصل نباشد به اولیا خدا وصل نباشد که مطالب را تحلیل می‌کنند و تحقیق می‌کنند و بررسی می‌کنند و به حقایقی می‌رسند، این‌ها گمراه می‌شوند.

    روایت می‌فرماید کسی که دینش را از کتاب و سنت بگیرد، در دنیای امروز کتاب و سنت یعنی عالم ربانی، کسی که وصل است به منابع اصیل دین، منبع اصیل دین کتاب خدا و رفتار پیامبر است. کسی که دینش را از این‌ها بگیرد هیچ‌وقت در جامعه و در حوادث گمراه نمی‌شود و جزء کسانی می‌شود که” یثب الله ” تثبیت می‌شود اما کسی که تحت تأثیر محیط است و اطلاعاتش را از فضای مجازی و شایعات و دشمنان دین می‌گیرد و کسی که از کتاب و سنت نگیرد قاعدتاً از شیطان می‌گیرد. شیطان هم همین اهل دنیا و دشمنان دین هستند‌. وقتی کسی اطلاعاتش را از آنجا می‌گیرد می‌گوید که من غلط کردم که تا به ‌حال رأی دادم، من غلط کردم که تا به‌ حال این نظام را تأیید کردم چون آن دختر را زدند و بی‌گناه کشتند، تو الان باید از دینت برگردی!

     اگر کسی این کار را کرده باشد قطعاً کافر است، گناهکار است و گناهشان عذاب جهنم است. نه اصلا گناهکار نباشد یک عالم دینی باشد، یک عالم دینی بزند یک آدم بی‌گناه را بکشد مگر ما دین را از این گرفتیم! ما دین را از کتاب و سنت گرفتیم. دین را نباید از افراد گرفت، دین را نباید از آخوند گرفت، ما دینمان را توسط علمای ربانی از کتاب و سنت می‌گیریم، هر آخوندی که عالم ربانی نیست.

    شیوه تربیتی عرفان مقربین در تثبیت دین

    حال این سوال پیش می­‌آید که در این روایت گفته شده فرد باید دینش را از کتاب و سنت بگیرد، خب همه که کتاب و سنت نمی‌دانند پس اگر این‌طور باشد همه باید عالم ربانی بشوند، همه باید حکیم و فیلسوف و فقیه بشوند چون آخوند شدن هم کافی نیست، آخوندها که همه عالم ربانی نیستند، عالم ربانی مشخصات خاصی دارد. پس در غیر این‌ صورت همه بدبخت هستیم، چون این روایت می‌گوید که هر که دینش را از کتاب و سنت بگیرد به تثبیت دین رسیده و هرکس که از دهان مردم و از افراد بگیرد، سقوط می‌کند. خب ما که عالم ربانی نیستیم و از کتاب و سنت هم نمی‌توانیم بگیریم پس جزء افرادی هستیم که دین را از مردم می‌گیرند؟ خیر، برنامه عرفان مقربین این است که افراد حداقل یک‌ سال در کلاس­ها شرکت کنند و در مرحله اول به ‌یقین و سپس به علم‌الیقین برسند. در تربیت سیستم عرفان مقربین برنامه‌ای است که افراد به علم‌الیقین برسند، به علم‌الیقین رسیدن همان گرفتن اصل از کتاب و سنت است، لازم نیست که همه عالم ربانی شوند بلکه افراد وقتی اصول اصلی را از کتاب و سنت گرفتند، در دینشان تثبیت پیدا می‌کنند.

    بنده در همین کانون علم و دین کسانی را می‌شناسم که شاید خیلی از مسائل شرعی را هم ندانند، ممکن است نمازش را بخواند بگویید که نمازت که غلط است یا مثلاً مسائل فرعی را هم ندانند ولی من یقین دارم که این‌ها در دل هر جای این دنیا که بروند دست از این سیستم برنمی‌دارند چون در اصول به ‌یقین رسیده‌اند. اشکال ندارد که انسان ده‌ها مسئله شرعی را نداند ولی در دینش ثابت باشد چون آن اصول را از کتاب و سنت گرفته‌ است. عرفان مقربین در این دو دوره عضویت عادی و عضویت وابسته، هدفش این است که افراد طوری تربیت شوند که به علم‌الیقین برسند. علم‌الیقین همین است که امام می‌فرماید: دینی که از کتاب و سنت گرفته شده است یعنی اصولی که وقتی فرد آنها را بگیرد، دیگر در مقابل تمام ادیان و تمام فرقه‌ها و تمام مکاتب و تمام تفکرات دینی واکسینه می‌شود، یعنی می‌فهمد که حقیقت چیست و یقینی پیدا می‌کند که دیگر از این راه برنمی‌گردد.

    برعکس آن آقایی که می‌رود در حوزه علمیه و جزئیات را یاد می‌گیرد، ادبیات عرب را یاد می‌گیرد، تاریخ اسلام می‌خواند، کتاب لمعه می خواند، کتاب مکاسب می‌خواند ولی اصل آن را یاد نگرفته است، لذا آیت الله شده ولی فاسد می شود چون اصل را نگرفته است. اطلاعات او زیاد است اما حکمت نه! حکمت در همین‌ها است، حکمت یعنی محکم یعنی عقاید محکم، عقایدی که هیچ وقت دیگر تغییر نمی‌کند، عقایدی که در مقابل تمام عقاید و تفکرات بشری حرف اول را می‌زند.

     اگر کسی پرسید که چه فایده؟ تو کجا رسیدی؟ آیا می‌توانی روی آب راه بروی؟ آیا می‌توانی خواب تعبیر کنی؟ در پاسخ باید گفت اصلاً عرفان برای این چیزها نیست، ما در کلاس عرفان دنبال این هستیم که بفهمیم کجا باید باشیم، چگونه زندگی کنیم و این راه و این سبک زندگی را که یاد گرفتیم هر سبک دیگری را می‌بینیم، در مقابل این ناقص است و هیچ کدام به این کمال نیست. وقتی انسان به اینجا برسد، دیگر هیچ چیز نمی‌تواند او را بلرزاند، هیچ چیز نمی­‌تواند او را برگرداند. این گرفتن از کتاب و سنت یعنی وصل شدن به منبع شناخت، این مسئله مهمی است و کسانی که به این منبع وصل نشدند، شناخت خود را از منابع شیطانی می­‌گیرند، از فضای مجازی می‌گیرند، از تبلیغات استکبار جهانی می‌گیرند، از تبلیغات فراماسونری می‌گیرند، از تبلیغات صهیونیست‌ها می‌گیرند، از تبلیغات منافقین می‌گیرند، از تبلیغات کسانی که با دین و با اسلام و با اهل بیت مخالف هستند می­‌گیرند و آن‌ها وارد هستند بمباران اطلاعاتی می‌کنند.

    اطلاعات، غذای روح و عقل

    در روایت آمده است که همان‌طور که بدن انسان به غذا احتیاج دارد، روح او هم به غذا احتیاج دارد، عقل او هم به غذا احتیاج دارد. غذای بدن انسان همین موادی است که از طبیعت می­‌گیرد، میوه­‌ها، پروتئین­‌ها، ویتامین­‌ها و … . عقل انسان هم که روح او باشد غذای خود را از اطلاعات می­‌گیرد، اطلاعاتی که دریافت می‌کند. اگر این اطلاعات از جاهای کثیفی بیاید، اطلاعات دروغ باشد، اطلاعات مونتاژی باشد، اطلاعات شانتاژی باشد، اطلاعات آلوده باشد، اطلاعاتی باشد که آن را بزرگ کردند یا کوچک کردند یا مسخره کردند با همان روش‌هایی که روش‌های تبلیغاتی شیاطین است که یک خبر را دروغ می‌کنند، بزرگ می‌کنند، کوچک می‌کنند، مخلوط با دروغ می‌گذارند، جعلیات می‌گذارند، اگر این‌ها باشد، عقلِ او را خراب می­‌کند، عقل که خراب شد دیگر انسان نمی‌تواند تصمیم بگیرد، نمی‌تواند بفهمد که چه اتفاقی افتاده و در همین زمان است که تحت تأثیر معاویه قرار می‌گیرد و تاریخ اسلام سرانجام آن را نشان داده است.

    دو تا تاریخ را اگر خوب دقت کنید بسیاری از تجربیات را می‌بینید که امروزه در جامعه ما دارد پیاده می‌شود یکی تاریخ صدر اسلام خصوصاً تاریخ زندگی مبارزه امیرالمومنین با معاویه، معاویه از آن سَیّاس­‌ها و حقه­‌بازهایی بود که با دروغ و شایعه در میان مسلمان‌ها، سپاه امیرالمومنین را تضعیف می‌کرد و در آخر هم موفق شد. یکی هم تاریخ مشروطه؛ تاریخ مشروطه را اگر بخوانید می‌بینید که چه سیاست بازی‌ها، چه حقه بازی‌ها، چه دروغ‌ها، چه جعلیات و چه کارهایی کردند که یکصد سال کشور ما را به قَهقرا بردند، چه ضربه‌ها زدند، چه کشتارها شد، چه بی‌گناهانی کشته شد که حالا مثلاً شما دلتان برای یک جوانی که این‌طوری حالا از دنیا رفته می­‌سوزد. در طول یکصد سال میلیون‌ها جوان کشته شدند به خاطر حقه­‌بازی­ها و سیاست­‌بازی‌هایی که نفوذی‌هایِ بهایی­‌ها و فراماسونرها و غرب زده­‌ها و بی­‌دین‌ها بعد از مشروطه و در جریان مشروطه بر سر کشور آوردند. چه دروغ‌­ها جعل کردند، چه کارها کردند به طوری که آن قدر جعلیات و دروغ و شایعات درست کردند که گاهی مواقع بین علما اختلاف می‌افتاد، دوتا عالم بزرگ گیج شده بودند، گیج می‌شدند و نمی‌دانستند قضایا چیست! این تاریخ مشروطه ایران بسیار درس‌آموز است و بعد از مشروطه اتفاقی که در دوره پهلوی افتاد و دست نشانده دشمنان آمدند حاکم شدند و ما الان هرچه عقب ‌ماندگی داریم از همین است. شما ممکن است بگویید عقب ماندگی ما به خاطر بعضی از مدیران فاسد است، این فرهنگی که مدیران فاسد ما هم دارند، ارثی است که در طول سیصد سال استعمار در این جامعه تزریق شده مثل باند بازی که بزرگترین آسیب جامعه مدیریتی ما است، بزرگترین عیب مدیریت جامعه ما است از همان موقع‌ها مانده است.

    بنابراین اطلاعات غلط برای عقل مثل غذای فاسد برای جسم است، همان‌طور که غذای فاسد جسم را بیمار می­‌کند اطلاعات غلط هم روح و عقل را خراب می­‌کند، لذا می‌فرماید: ﴿فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِه﴾[۲] انسان باید به غذایی که می­‌خورد نگاه کند. امام می‌­فرماید که این منظور از طعام فقط طعام جسمی نیست، این طعام روحی هم هست و طعام روحی مهم­تر است. منظور این است که ببین علم خود را از چه کسی می­‌گیری، اطلاعات خود را از چه کسی می­‌گیری.

    مسئله روز جامعه

    در مورد این مسئله‌ای هم که اتفاق افتاده به من گفتند صحبت کنم. به نظر من اصلاً مسئله مهمی نیست، یک اتفاقی افتاده این اتفاق دو بُعد می­‌تواند داشته باشد؛ یک بعد آن این است که یک دست‌هایی در کار بوده که یک همچین اتفاقی رقم بخورد و جامعه این‌طوری به هم بریزد و علیه نظام سوءاستفاده بشود. یکی هم نه طبیعی است دیگر، وقتی فرد دچار استرس می­‌شود، گاهی مواقع اگر ظرفیت نداشته باشد، ممکن است به سکته قلبی هم برسد!

    استرس اثر می‌­گذارد. همین امروز ده‌ها پیرمرد به خاطر اینکه بچه آنها عصبانی­شان کرده سکته قلبی کردند و مردند، همین امروز ده‌ها پیرزن که قلب آنها ضعیف است خبر بدی به او رسیده و سکته کرده و از دنیا رفته است، مگر به خاطر هر کدام از این‌ها جامعه باید به هم بریزد؟ اما اگر یک مأموری عمداً یک خطایی کرده، باید با او برخورد بشود و رسیدگی بشود و هیچ وقت هم جلوی آن را نمی­‌‌شود گرفت. بعضی­‌ها گمان می‌کنند مأموران دولت ومأموران انتظامی باید سعه صدر داشته باشند، باید صبور باشند، باید مهربان باشند، اما همه افراد که اینگونه نیستند. مأمور هم یک آدم عادی است دیگر، گاهی مواقع عصبانی می­‌شود، گاهی مواقع ناراحت می­‌شود، این مسائل چیزهای طبیعی است و هیچ وقت هم نمی­‌شود این­ها را اصلاح کرد. البته باید درس داد، باید آموزش داد ولی اگر یک اتفاقی افتاد بالاخره یک چیز طبیعی است، هر کسی باید وظیفه خودش را انجام بدهد. ما در این مسائل وارد نمی­‌شویم فقط من چیزی که به شما می‌گویم این است که در این جور مسائل باید تحقیق کرد اولاً عالِم عاقل کسی است که تا دقیقا اطلاعات به او نرسیده قضاوت نمی­‌کند.

     این را یادتان باشد که عقلا می­‌گویند در هر حادثه اجتماعی، آن کسی که از همه بیشتر سود می‌برد عاملش آن است! می‌گویند که ببینید چه کسی در این مسئله سود بیشتر می­‌برد اول مظنون او است. شما در این حادثه و حادثه‌های مشابه این ببینید چه کسی خیلی سود می­‌برد؟ چه کسی خیلی استفاده می­‌کند؟ اگر می­‌خواهید دنبال علت اصلی آن بگردید او علت آن است، دیگر این که جنایتکار چه کسی است، نیروی انتظامی است، نظام جمهوری اسلامی است، قوه قضاییه است و…. دنبال اینها نروید. ما می­‌خواهیم نتیجه بگیریم. چه نتیجه­‌ای را بگیریم؟ نتیجه بگیریم که نیروی انتظامی باید کلاً برود؟ نتیجه بگیریم که کلاً حجاب باید برداشته بشود؟ یا این چیزی که یک عده افراد اهل دنیا فقط دنبال عیاشی هستند و در فضای مجازی پر می­‌کنند مبارزه با حجاب و مبارزه با نیروی انتظامی و … . نیروی انتظامی که کاری نکرده، نیروی انتظامی موظف است هر کسی خلافی انجام داد با او برخورد کند، برخورد هم مراتب دارد و باید آن مراتب را رعایت کند اگر نکرد اشتباه کرده ولی باید برخورد کند، اگر چیزی خلاف قانون است نیروی انتظامی موظف است برخورد کند اما اگر قانون اشتباه کرده تقصیر قانون است تقصیر نیروی انتظامی نیست، قانون را بروید درست کنید اگر قانون اشتباه است.

    اینها که با حجاب مخالف هستند شما از آنها بپرسید که فقط با حجاب مخالف هستید یا با نظام مخالف هستید؟ اگر با حجاب مخالف هستید یک بحث علمی است باید بروید ثابت کنید، به افراد ثابت کنید افراد مثل شما معتقد بشوند، معتقد شدند تعداد آنها زیاد بشود و تبدیل به یک خواست عمومی بشود بیایند و بروند بگویند ما این قانون را قبول نداریم به این دلایل و این قانون غلط است و قانون باید عوض بشود. اگر با کلّ نظام مخالف هستید این که حق یَقِفی ندارد، اینها امروز می­‌گویند که چادر نباشد، فردا می­‌گویند مقنعه هم نباید باشد، بسیار خب مقنعه هم نباشد، بعد از آن چی؟ طرف می‌­خواهد با شورت بیاید بیرون چه اشکال دارد؟ آزادی است دیگر. بعد حالا در خیابان همدیگر را ببوسند چه اشکالی دارد؟ به شما چه مربوط است؟ در خیابان آمیزش جنسی کنند چه اشکالی دارد؟ و همین‌طور ادامه پیدا می­‌کند. این وضعیت باید تا جایی پیش برود که کلاً فساد در جامعه پخش بشود، اصلاً دیگر اثری از دین نمی‌ماند. در آندلس همین کار را کردند، اول فاحشه­‌ها را آزاد کردند، فاحشه‌ها در خیابان­‌ها افتادند و جوان­‌ها را برهنه کردند بعد هم قتل عام و قتل عام و… . آن حوادثی که در تاریخ پیش آمده از طرف همین غربی‌ها، صدها هزار زن و بچه مسلمان، دختر و پسر، جوان و پیر، گفتند از شهر بیرون بروید، رفتند و همه را در بیابان ریختند و قتل‌عام کردند! برای اینها دلتان بسوزد، اعلام عزای عمومی کنید و غصه بخورید! این اتفاق می افتد وقتی که فساد همه جا را بگیرد.

    یک جوان پاکِ خدمت کارِ نیروی انتظامی شهید شده، هیچ! در راه امنیت کشته شده، هیچ کس هیچ چیزی نمی­‌گوید! خب یک دختری لباس او خلاف داشته، به او تذکر دادند ایشان هم دچار استرس شده یا عوامل دیگری که ذکر شد، ابتدا باید دید که چه کسانی در این حوادث سود می‌برند؟ آنها عامل هستند، آنها این کارها را کردند، آنها این زمینه‌ها را فراهم کردند. اگر دستی پشت پرده باشد که مشخص است اگر دستی پشت پرده نباشد که بالاخره نیروی انتظامی وظیفه­‌اش بوده و این کار را انجام داده، اگر اشتباهی کرده باید طبق قانون رسیدگی بشود. اگر هم که هدف مبارزه با حجاب است به عنوان مبارزه با نظام این هم خب معلوم است تکلیف آن چیست.

    چون دوستان گفتند که در این مورد هم صحبتی بشود، بنده این مسائل را مطرح کردم ولی در کا به نظر من مسئله خاصی نیست، هیچ اتفاقی هم نمی­‌افتد، فقط یک اتفاقی است که به نظر می‌رسد از قبل برنامه‌­ریزی شده بوده، چون بلافاصله خیلی سازماندهی جریان تبلیغات شیطانی وارد شد. معمولاً این جور چیزها این‌طوری نیست که تصادفی باشد حالا ممکن است هم باشد، من نمی­‌دانم، من زیاد اطلاع ندارم ولی معمولاً این طوری است. لذا در این جور مواقع باید ببینید چه کسانی دارند می‌­گویند، حق و باطل را از گوینده بفهمید، از روی مطالب نفهمید. چه بسا کسانی حرف حق بزنند ولی هدف آنها باطل است. حالا مردم خصوصا جوان­‌ها مواظب هستند که تحت تاثیر فضای مجازی قرار نگیرند. در این چهل سال انقلاب همیشه شلوغی، تظاهرات و درگیری بوده است، خاطر شما جمع باشد تا زمانی که مردم ما متدین هستند امام حسین دارند، هیچ اتفاقی نمی­‌افتد. این دوره دیگر از آن دوره­‌های قبل نیست، جامعه نشان می‌دهد تاریخ نشان می‌دهد که دارد به طرف پیشرفت و تثبیت کربلا و عاشورا می‌­رود و روز به روز پرچم حق و پرچم امامت حق و اسلام ناب در دنیا دارد پیشرفت می‌­کند. این سازمان شانگ‌های ضربه بزرگی به تحریم‌ها زد، خیلی مسئله مهمی بود، دستاورد بزرگی بود. دشمنان برای این که این مسائل را تحت الشعاع قرار بدهند گاهی مواقع این کارها را می‌کنند و بعضی از جوان ها که می­‌گویند ما نگران هستیم، بنده به آنها می­‌گویم نگران نباشید، ان‌شاءالله همه چیز خوب پیش خواهد رفت. البته به شرطی که ما آگاه باشیم و این آگاهیِ خود را با همین مسئله که عرض کردم یعنی با وصل شدن به منابع اطلاعاتی حقّانی حفظ کنیم، منابع اطلاعاتی خود را درست کنید، به حقیقت می رسید و ان‌شاءالله خوشبخت و پیروز خواهید شد.


    [۱] سوره ابراهیم آیه ۲۷

    [۲]سوره عبس، آیه۲۴  

  • تحلیل معرفت محورانه مراتب ایمان در فلسفه ملاصدرا

    تحلیل معرفت محورانه مراتب ایمان در فلسفه ملاصدرا

    مراتب ایمان در فلسفه ملاصدرا

    یکی از مسائل چالش برانگیز و در عین حال کلیدی در طول تاریخ تفکر اسلامی، مسئله «ایمان» است که از جهات مختلف، مورد توجه اندیشمندان بوده است. ملاصدرا به عنوان حکیمی متأله و شیعه، ایمان را از ماده أمن می داند؛ گویی شخص مؤمن با ایمان، از تکذیب و مخالفت با حق، ایمن می شود؛ هرچند ایشان، ایمان را با مفاهیم مختلفی چون تصدیق، حکمت، نور، توحید و عقل تعریف می کند، در دیدگاه او « علم و معرفت» مهم ترین عنصر در «ایمان» است. صدرا ایمان تقلیدی و کشفی را از اقسام ایمان دانسته است و «عمل» را خارج از حوزه مفهومی ایمان قرار می دهد. او ایمان را همچون علم، امری وجودی می داند که احکام وجود بر آن سریان دارد، لذا امری مشکک، با قابلیت کمال و نقص و پایین ترین مراتب آن ایمان تقلیدی بدون برهان و بالاترین مرتبه اش، حق الیقین است که از مراتب عرفانی محسوب می شود. ایشان توانسته بر اساس مبانی حکمت متعالیه در چهار شاخصه نقش کلیدی معرفت؛ علم امری وجودی؛ رابطه میان ایمان و عمل صالح و مراتب ایمان، به شایستگی در بُعد نظری از مباحث دینی، بهره ببرد و تبیین نوینی از ایمان ارائه کند؛ هرچند این نقد نیز (که توجه بایسته ای در بحث نظری، به عنصر مودت و محبت ندارد) امکان طرح دارد.

  • درجات ایمان و کفر، رابطه ایمان و عمل صالح

    درجات ایمان و کفر، رابطه ایمان و عمل صالح

    ایمان امری است دارای مراتب تشکیکی، چرا که قابل شدت و ضعف است. طبق آموزه های دینی، معیار درجه بندی و ارتقاء وجودی مؤمنان، انجام اعمال صالح و مرضی خدای سبحان است یعنی ایمان و عمل صالح، مکمل یکدیگرند.