برچسب: عرفان مقربین

  • اصطلاحات فلسفه

    اصطلاحات فلسفه

    علم و دین

    آتئیسم : یعنی خدا ناباوری، بی خدایی

    به معنای نداشتن باور به وجود خدا یا خدایان

    باور به اینکه هیچ خدایی وجود ندارد. دلیل عقلی شان این است که شواهد تجربی برای موجودیت خدا وجود ندارد. آتئیست ها معتقد هستند که انسانها خود می توانند واضع قوانین رفتاری و اصول اخلاقی باشند بنابراین هیچ نیازی به دین و مکاتب مذهبی که قانون اخلاقی وضع کنند، نیست.

    اسکولاستیک:

    بعد از رواج مسیحیت در اروپا و توام شدن قدرت امپراطوری روم مراکز علمی زیر نفوذ دستگاه حاکمه قرار گرفت که هزار سال به طول انجامید و به قرون وسطی موسوم شد.

    فلسفه ی اسکولاستیک یعنی مدرسی یعنی این مکتب در مدارس وابسته به کلیسا تدریس می شد. و در واقع تبیین و دفاع از آیین مسیحیت در برابر اندیشه ای خدا ناباوری است.

    شخصیت های برجسته ی این زمان:

    ۱- آگوستین

    ۲- توماس آکویناس که بزرگترین فیلسوف قرن وسطی است. آموزش فلسفه ی ارسطویی را عهده دار بود و به جهت تجلیل زیاد وی از ارسطو بعدها کاتالوگ به ارسطو مانند یک پیامبر اهمیت می دادند.

    آمپریسم:

    به معنای اصالت تجربه و حس

    بر اساس دیدگاه این مکتب همه ی معرفتهای بشری مستقیم یا غیر مستقیم برآمده از تجربه است. این مکتب را تجرببین با آمپریست ها مینامند که معتقدند عقل بدون کمک گرفتن از  تجارب حسی نمی تواند هیچ حکمی را صادر کند باید به تجربه نزدیک شد و امور تجربی را معتبر دانست. این مکتب مقابل عقل گراها هستند. آمپریسم و پوزیتویسم دو مکتب مهم در مورد اصالت تجربه هستند. بعد از رنسانس با فرانسیس بیکن شروع میشود و با لاک و بارکلی و هیون ادامه پیدا می کند.

    ایدئالیسم عینی:

    اواخر قرن ۱۸ تا اواسط ۱۹ چند تن از فلاسفه ی آلمانی با گرفتن اصول از فلسفه ی کانت نقطه ضعف فلسفه ی وی را با بهره گیری از مایه های عرفانی جبران کردند که به فلسفه ی رومانتیک معروف شد.

    صاحب نظران این دوره و مکتب

    فیخته که نظرش بر این بود که عقل نظری طبیعت را به صورت نظام جبری می نگرد اما ما در خودمان آزادی و میل به افعال اختیاری مییابیم پس طبیعت تابع من انسان است، لذا اصالت روح را قبول داشتند.

    هگل که این نظام را به صورت منسجم درآورد و به نام ایدئالیسم عینی نامید و مدعی بود که ایده ها موضوع حقیقی معرفت هستند و مقدم بر اشیاء. لذا سیر پیدایش ایده ها از وحدت به کثرت و از عام به خاص است.

    عام ترین ایده هستی (تز) مقابلش ایده ی نیستی آنتی تز که با هم ترکیب می شوند و ایده ی شدن (سنتز به وجود می آید تاریخ و طبیعت جبر هستند و اراده ی فردی نقشی ندارد.

    اصالت حس: اصالت حسی ها در رابطه با تصورات

    اینان معتقدند که عقل کاری جز تجرید و تعمیم و تغییر شکل دادن ادراکات حسی ندارد و همه ادراکات عقلی مسبوق به ادراک حسی و تابع آن هستند و منشأ تمام معارف انسانی احساس است. ادراک حقیقی را منحصر در ادراک حسی می دانند.

    در رابطه با تصدیقات

    معتقد هستند عقل بدون کمک گرفتن از تجارب حسی نمیتواند هیچ حکمی را صادر کند. 

    پوزیتویسم ها نمونه بارز اصالت حسی‌ها هستند. ویتگنشتاین و راسل و کارناب هم جزء طرفداران این مکتب هستند.

    اصالت عقل: غقل یکی از ابزارهای شناخت است که به کمک آن استدلال میکنیم و به دانش ها و حقایقی دست می یابیم.

    اصالت عقلی ها در باب تصورات بر این عقیده هستند که عقل دارای ادراکات مستقلی است که فطری و لازمه ی آن است و برای درک آنها هیچ نیازی به هیچ ادراک قبلی ندارد.

    در باب تصدیقات هم معتقدند عقل ادراکات تصدیقی را بدون نیاز به تجربه ی حسی درک می کند. این مکتب با دکارت شروع میشود و یا اسپینوزا و لایب نیت ادامه پیدا میکند و در انتها به هگل می رسد.

    اگزیستانسیالیسم : حدود قرن ۱۹

    اگزیستانسیالیسم با هستی گرایی که از واژه اکسیستانس به معنی وجود گرفته شده است. در این مکتب اندیشیدن فلسفی با موضوع انسان آغاز میشود نه صرفاً اندیشیدن موضوعی

    نقطه آغاز فرد است و نوع نگرشش به هستی مهم است.

    طبق باور این مکتب زندگی بی معناست مگر اینکه خود شخص به آن معنا و ماهیت دهد این نباید با پوچ گرایی اشتباه شود که عقیده دارند زندگی هدف و معنایی ندارد.

    دانشمندان مهم این مکتب سون کی برکگارد کشیش دانمارکی که بنیان گذار این مکتب شناخته می شود قاتل به این بوده است که انسان مسئولیت فردی به خصوص در برابر خداوند دارد و آدمی را انسان می سازد و اراده وی بر سازندگی خودش مؤثر است.

    همچنین سارتر که به این باور بود که محکوم هستیم به آزادی انتخابی نداریم جز اینکه انتخاب کنیم و بار مسئولیت انتخابمان را به دوش کشیم.

    ایدئالیسم

    عقل گرایی خردگرایی با مکتب اصالت عقل

    به معنی تکیه بر اصول عقلی و منطقی در اندیشه رفتار و گفتار است و در اصطلاح به معنای منطبق ساختن با قوانین خرد است.

    این مکتب با دکارت شروع میشود و با اسپینوزا و لایبنیتس ادامه پیدا می کند تا به هگل برسد. باور به عقل به عنوان تنها منبع معتبر شناخت اعتقاد این مکتب است. بر این عقیده هستند که عقل دارای ادراکات مستقلی است که لازمه و فطری آن است برای درک هستی.

    اندیشمندان کوشیده اند تا حقایق اصلی هستی را از راه برهان و استدلال عقلی اثبات کنند.

    پراگماتیسم: اوایل قرن ۲۰

    یعنی عمل گرایی به معنای کنش و عمل

    براگماتیم اصالت عمل مقابل مکتب اندیشه و نظر است این مکتب قضیه ای را حقیقت می داند

    که فایده ی عملی داشته باشد. ریشه این نظر در سخنان هیوم که به عنوان فلسفه آمپریست شناخته می شود و کلا ارزش معرفت را به جنبه عملی منحصر می کنند، می توان یافت.

    شخصیت های این مکتب ۱ – بیرس

    ۲- ویلیام جیمز که روش خود را تجربه ی خالص میدانست و قلمرو تجربه را علاوه بر حسی و ظاهری شامل تجربه روانی و مذهبی هم میشمرد و عقاید مذهبی را برای سلامت روان مفید می دانست ایشان نارسایی از فهم دین داشتند که خدا را کامل مطلق و نامتناهی نمی دانستند.

    پوزیتویسم : اوایل قرن ۱۹

    پوزیتویسم یا اثبات گرایی به معنای مثبت صریح تحقیقی و تحصلی است. اساس این مکتب داده های بی واسطه حواس هستند و از یک نگاه نقطه مقابل ایده آلیسم است. این مکتب تجربی افراطی میباشد و بر این باور هستند که علم یعنی هر آنچه قابل اثبات حسی باشد.

    عهده دار این مکتب:

    ۱ آگوست کنت این طور بیان کرده که جبر تاریخ بشریت را به جایی خواهد برد که نگرش دینی و فلسفی از بین خواهد رفت و تنها اندیشه ای باقی خواهد ماند که متعلق به اندیشه تجربی باشد و مفاهیم انتزاعی علوم و قضایای متافیزیک چون از راه مشاهده ی مستقیم نیستند پس پوچ هستند. شگفت آور اینکه وی سرانجام به ضرورت دین برای بشر اعتراف کرد اما معبود آن را انسانیت قرار داد و خودش عهده دار این آیین شد.

    کنت برای فکر بشر سه مرحله قائل شد.

    مرحله ی الهی

    مرحله ی فلسفی

    مرحله علمی

    سوفیسم: قرن ۵ قبل از میلاد

    در قرن ۵ قبل از میلاد اندیشمندانی بودند که به زبان یونانی سوفیست نامیده می شدند. سوفیست یعنی حکیم و دانشور و دوستدار معرفت اینان به حقایق ثابت باور نداشتند و هیچ چیزی را قابل شناخت جزمی یقینی نمی دانستند. معلمان حرفه ای بودند که فن خطابه و مناظره تعلیم می دادند و قصدشان فقط مغلوب کردن حریف بود. امروزه سوفیست به معنای مغالطه گر است. از نظر اینان حق و باطل تابع اندیشه انسان است.

    دانشمندان و فیلسوفان این دوره برتاگوراس و گرگیاس بودند.

    گرگیاس برای حقیقت سه حالت قائل شد.

    ۱- حقیقت وجود ندارد.

    ۲- حقیقت وجود دارد اما قابل شناخت نیست.

    ۳- اگر قابل شناخت باشد قابل انتقال نیست.

    معرفت شناسی

    معرفت شناسی بخشی از فلسفه است که به پدیده ی شناخت می پردازد و می کوشد به پرسش های درباره ابعاد گوناگون شناخت ابزارها و راههای معرفت امکان شناخت انواع شناخت و حدود و قلمرو آن پاسخ میدهد و همچنین درباره ی تعیین ملاک صحت و خطای آنها بحث می کند. شناخت معادل کلمه ی معرفت در زبان عربی است که عام ترین مفهوم آن یعنی مطلق علم و آگاهی و اطلاع

    فلسفه

    فلسفه در لغت فلسفه معرب کلمه فیلو (دوستار) و سوفیا دانش و دانایی است. منظور از فلسفه جرایی و علت شی است.

    اما فلسفه در اصطلاح به سه معنا به کار میرود : اصطلاح اول شامل همه علوم حقیقی می شود.

    در اصطلاح دوم برخی علوم قراردادی را همچون ادبیات را شامل می شود.

    اصطلاح سوم به معنای فلسفه اولی با متافیزیک است که امروزه به این معنا بکار می رود.

    اگر فلسفه را به این معنا بگیریم و موضوع آن را موجود مطلق بدانیم:

    علمی است که از احوال موجود مطلق بحث میکند. در واقع فلسفه یعنی علم و شناخت موجود از آن جهت که موجود است نه از آن جهت که تعین خاصی دارد.

    شاخصه های فلسفه :

    روش اثبات فلسفه تعقلی است.

    عهده دار اثبات مبادی تصدیقی سایر علوم است در حالیکه خودش به هیچ علمی نیاز ندارد. ولذا آن را « مادر علوم » می دانند.

    معیار بازشناسی امور حقیقی از امور و همی و اعتباری است و مفاهیم آن از راه حس و تجربه به دست نمی آید.

    فلسفه مضاف هرگاه کلمه فلسفه به کلمه ای که نام دانش و با موضوع خاص است. اضافه شود، فلسفه مضاف شکل میگیرد؛ مانند فلسفه فیزیک در فلسفه مضاف هر علم مبانی و زیربنای آن علم تبیین می گردد.

    فلسفه مضاف را می توان از شاخه های دانش فلسفه دانست که قوانین وجود شناسی و شناخت شناسی را به محدوده های خاص علوم منتقل می کنند.

    ماتریالیسم: ۱۹ قرن

    این مکتب بعد از رنسانس و بحران اروپا رواج پیدا کرد و بر این نظر است هرچه در هستی تماماً وجود دارد ماده و انرژی است .

    این مکتب مقابل مکتب ایدآلیسم است فویرباخ بنیان گذاری این مکتب است .

    ماده یاوری دیالکتیکی را مارکس بنیان گذاری کرد که تلفیقی از دیالکتیک هگل و مادی گرایی باخ است که در اقتصاد بروز پیدا کرده است.

    دیالکتیک یعنی دانش قوانین عمومی حرکت که بر ۴ اصل استوار است.

    ۱ – اصل تضاد ۲ – اصل تغییر و حرکت -۳ اصل تأثیر متقابل پدیده ها

    ۴- اصل جهش

    متافیزیک:

    متافیزیک واژه ای است در برابر علمی و تجربی و در ترجمه عربی ما بعد الطبیعه گفته می شود. مقصود از متافیزیک به معنی الهیات و امور مجرد از ماده است. متافیزیک در واقع نام مجموعه ای از مسائل عقل نظری است که بخشی از فلسفه به اصطلاح عام را تشکیل می دهد چنان که امروز گاهی اصطلاح جدید فلسفه مساوی با متافیزیک است.

    متافیزیسین کسی است که وجود حقایق را در خارج از ذهن و فکر قبول دارد و مانند ایده آلیست ها آنها را خیالات و تصورات نمی داند و همچنین به عالم ماوراء طبیعت هم معتقد است.

    نومالیسم:

    در لغت به معنای نام گرایی با اصالت تسمیه است که ویلیام اوکامی و بارکلی از طرفداران این مکتب هستند.

    بر اساس این مکتب هیچ ذات و ماهینی در عالم نیست و همه ی آنچه می پنداریم ذات دارند. نامی بیش نیستند که ما آن را در مورد اشیا وضع کردیم. مثلاً سفیدی در عالم نداریم و شما فقط چیزهایی را می بینید که سفید هستند لذا سفیدی را برای آن وضع می کنید. اینها در هیچ چیز مشترک نیستند مگر اینکه نام آنها مشترک است.

    طرفداران این نظریه از مخالفان سرسخت کلی نگری هستند معتقدند کلی جز اسم گذاری مشترک که زاده تخیل و زبان ما است چیز دیگری نیستو وجود عینی در خارج ندارد.

    هستی شناسی و شناخت شناسی: 

    هستی شناسی و شناخت شناسی شاخه های اصلی فلسفه اند.

    هستی شناسی در برگیرنده اعتقادات ما در مورد ماهیت جهان و ارتباط آن با کنشگران است. هستی شناسی مطالعه فلسفی طبیعت هستی شدن وجود یا حقیقت است و نیز قوانین کلی و  عام حاکم بر وجود است مانند قانون علیت و مسائل مربوط به وجود حدود وجود  نشانه های وجود، اقسام وجود ( به قوه و فعل ، بسیط و مرکب ، ممکن و واجب و…. را مطرح می کند. در واقع اصل فلسفه موضوع هستی شناسی است.

    شناخت شناسی این بخش از فلسفه که به نوعی مبتنی بر هستی شناسی است. شامل امکان  معرفت،

  • سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۷/۲۴

    سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۷/۲۴

     

    موضوع سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۲۴ مهرماه ۱۴۰۳: ” بزرگترین حجابی که مانع رسیدن ما به سر منزل مقصود یعنی سعادت ابدی و لقاءالله می‌شود، حجاب منیت است و این حجاب منیت در حجاب‌های دیگری خودنمایی می‌کند و چهره خود را نشان می‌دهد.

     

    استاد علوی

     

    کنترل نفس و تقوا و عمل صالح برای از بین بردن این حجاب‌ها است و یکی از عوامل مهمی که می‌تواند این حجاب منیت را از بین ببرد کنترل زبان است که اگر کنترل شود بسیاری از حجاب‌ها را از بین می‌برد و اگر کنترل نشود باعث تقویت بسیاری از حجاب‌ها می‌شود.

    برای مشاهده ویدئو سخنرانی استاد علوی مدظله العالی در این خصوص روی کلمه لینک بزنید.

  • سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۷/۱۷

    سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۷/۱۷

    سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۷ مهر ۱۴۰۳ با موضوع تناسخ

     

    علم و دین

    مسئله تناسخ امروزه بسیار در دنیا مطرح است. تقریباً به‌ غیر از ادیان ابراهیمی، همه ادیان دیگر قائل به تناسخ هستند و در حال حاضر در کشورهای اسلامی هم این عقیده غلط رایج شده‌ است.
    ما قبلاً در بحث‌هایمان گفته بودیم که تناسخ را قبول داریم، منتها آن تناسخ که ما قبول داریم با آن تناسخی که مطرح است بسیار متفاوت است. ما گفته بودیم که مثلاً یکی از انواع تناسخ که قبول داریم تناسخ ملکوتی است؛ یعنی اعمال ما در روز قیامت به شکل حیواناتی گریبان‌گیر ما می‌شود…

    ویدئو سخنرانی استاد علوی مدظله العالی در خصوص تناسخ را در این لینک مشاهده بفرمایید.

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

  • بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    مقدمه

    مسئله‌ای که امروز می‌خواهیم درمورد آن صحبت کنیم این است که بدبختی‌ها و بلاهایی که سر انسان می‌آید کلا دو نوع است؛ یک نوع آن اختیاری است و یک نوع آن ظاهراً در اختیار ما نیست. یعنی وقتی‌که ما بعضی موقع‌ها صحبت‌هایی می‌کنیم دوستان کلمات را دقت نمی‌کنند و بعد می‌روند با هم درگیر می‌شوند و هرکدام می‌گویند که استاد این را گفته است! وقتی به کلمات دقت کنید همه چیز مشخص است.بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    ظاهراً بعضی از بلایا و مشکلاتی که پیش می‌آید اختیاری است و بعضی‌ها بی‌اختیار است. اختیاری یعنی این‌که فرض بفرمایید یک نفر می‌آید ما را اذیت می‌کند و با او به اختلاف می‌رسیم هر جفتمان منیت داریم و خودخواه هستیم، و باهم به اختلاف می‌خوریم و این اختلاف‌ها کارش می‌رسد به کشت‌وکشتار و جنگ و همین مسائلی که الان شما می‌بینید در خاورمیانه و غرب آسیا دارد اتفاق می‌افتد در دنیا فلسطین و… این‌ها همه خودخواهی‌ها و منیت‌ها  استکبار و… است. به این‌ها کاری نداریم اما یکسری از مشکلات است که اینها ظاهراً در اختیار ما نیست، قصد دارم درمورد این‌ها بحث کنیم. ما در سیروسلوک در درجه اول هدفمان این است که بر منیت خودمان غلبه کنیم اگر منیت خودمان را بتوانیم تحت اطاعت خداوند دربیاوریم خب از سپاه شیطان می‌آییم بیرون و می‌رویم در سپاه خداوند، این اصل قضیه است و سیر و سلوک برای همین است و این‌که انسان چله بگیرد و پای درس استاد بنشیند و با اولیای خدا ارتباط داشته باشد و تمام حرف‌هایی که در این جلسات گفته می‌شود برای این است که آن منیت از بین برود. منیت ریشه و همه اختلافات و همه‌ی بلایایی است که گریبان‌گیر بشر می‌شود.

    بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    بلایای غیر اختیاری

     اما آن‌هایی که به‌نظر می‌رسد غیراختیاری است آن‌ها معمولاً چهار یا پنج عامل دارد، و ما در برنامه‌های تربیتی‌مان سعی می‌کنیم که دوستان از این‌ها نجات پیدا کنند. مثلاً یکی از این‌ها طالع یا ژن است؛ این‌ها در اختیار ما نیست به‌عنوان مثال یک بچه‌ای حرام‌زاده است و این موضوع دست خودش نبود، به‌عنوان مثال یک شخصی پدرش حرام خور بوده‌است و مال حرام در نطفه و بچه اثر می‌گذارد و بچه بد و خراب می‌شود، خب این مورد دست خودش نبود بنده خدا پدر ناباب، مادر ناباب ژن و نطفه این بچه را خراب کرده‌است در قرآن هم  می‌فرماید: “وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ” (آیه ۶۴ سوره اسرا) شیطان مشارکت می‌کند در اموال و انفس.

    دخالت شیطان در اموال

    شیطان وقتی‌ در اموال دخالت می‌کند که مال حرام باشد، آن زمان است که شیطان شرکت کرده‌است؛ رشوه باشد، نزول باشد، گران‌فروشی باشد، فریب باشد، معامله باطل باشد، معامله فریب‌کارانه باشد شیطان درعین‌حال دخالت می‌کند.

    دخالت شیطان در انفس

    تاثیر نطفه در انسان

     در انفس هم به‌همین شکل است لقمه حرام، ارتباط نامشروع و حتی ارتباط مشروعی که بسم‌الله و به‌نام خدا در آن گفته نشود، روایت داریم که شیطان این‌جا وارد می‌شود.

     از قدیم گفته‌اند که همسران در خلوت باید حتماً ذکر و نام خدا را بگویند و گاهی اوقات دو رکعت نماز بخوانند که خدایا ما از تو فرزند صالح می‌خواهیم. این به‌نام خدا گفتن، در این‌که بچه خوب تربیت بشود اثر دارد. این که خود شخصی که پدرش بد بود مادرش بد بوده اثر دارد؛ ژن بد، نطفه بعد باعث می‌شود که این بچه دچار مشکلات شود.

    تاثیر طالع در انسان

    مطلب دوم طالع انسان است؛ یعنی چی؟ یعنی این کواکب و این ستارگان و این اوقات در نطفه اثر می‌گذارند؛ اثر خوب یا اثر بد می‌گذارند این هم درست است به‌عنوان مثال نباید در قمر در عقرب مجامعت شود، یا در زمانی‌که زلزله و وحشت است… این‌جور موقع‌ها اثر می‌گذارد؛ یعنی اوضاع کواکب در زندگی بچه اثر می‌گذارد. بعضی‌ها در فصل و ساعت خوبی نطفه‌شان منعقد می‌شود و بعضی‌ها طالعشان بد است و این هم دست خودشان نیست و گاهی موقع‌ها زندگی آنها خراب می‌شود.

     البته هیچ‌کس این‌چنین نیست که تمام عمر بدبخت باشد؛ طالع اگر خراب باشد در یک فصولی در یک زمان‌هایی انسان به‌هم می‌خورد گاهی موقع‌ها هم زندگی انسان خوب می‌شود، طالع این‌چنین است. این‌ها بستگی به طالع دارد یک موقع شما می‌بینید وضع مالیتان بدون اینکه کاری انجام داده باشید خوب شده‌است و اوقاتی هم هست که می‌بینید دچار شکست مالی شده‌اید، یک فصولی هست که انسان بی‌دلیل مریض می‌شود و یک وقت‌هایی است که انسان بی‌دلیل شاداب می‌شود، این همان داستان کواکب است.

    بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    تاثیر حق‌الناس در زندگی انسان

     عامل دیگری که در زندگی ما اثر می‌گذرد بدون این‌که خودمان متوجه شویم حق‌الناس است. شخصی در دوران بچگی  فوتبال بازی می‌کرده زده شیشه یک نفر را شکانده و فرار کرد، این حق الناس است، و بعد صاحب آن خانه هم آمده دید شیشه شکسته و هیچ‌کس نیست یا مشابه این موارد… این‌ها چیزهای جزئی است بچه است نمی‌فهمد ولی حق الناس این‌چنین است. ناراحتی‌ای که افراد به‌خاطر ما دچارش می‌شوند در زندگی ما اثر می‌گذارد و بعدها برای ما مشکل ایجاد می کند، بدون این‌که خودمان متوجه شویم.

    تاثیر گناه در زندگی انسان

    عامل دیگر گناه است؛ انسان‌هایی که مؤمن هستند خداوند گناه‌هایی که انجام داده‌اند گاهی موقع ها اگر توبه نکنند در همین دنیا خداوند آن‌ها را دچار مصیبت می‌کند گناهانش مانند دروغ، غیبت، چشم‌چرانی و… را پاک می‌کند. اگر حق‌الناس باشد که آن یک بحث دیگر است مانند بی‌نمازی، ترک روزه، ترک عبادات مالی… این‌ها گناه است و این گناهان اگر خداوند انسان را دوست داشته باشد در همین دنیا او را دچار مصیبت می‌کند. شنیده‌اید که بسیاری از بزرگان وقتی حالشان بد می‌شد خدا را شکر می‌کردند که الحمدلله خدا دارد من را پاک می‌کند! معروف است که آیت‌الله بهاءالدینی این سال‌های آخر عمرشان بسیار بیمار بودند و سختی می‌کشیدند ولی مدام می‌گفتند خدا را شکر و می‌گفت می‌دانم به‌خاطر این‌که خداوند دارد من را پاک می‌کند الحمدلله… او این بلاها را کفاره گناهان می‌دانست. انسان ظاهراً نمی‌داند ولی کفاره گناهانش است.

    تاثیر چشم‌ زخم در زندگی انسان

     مطلب دیگری که انسان متوجه نمی‌شود چشم‌زخم است، چشم زخم و حسادت‌های افراد است.

     چشم زخم‌ها باعث می‌شود که انسان در زندگی دچار مشکلات شود.

    تاثیر سِحروجادو در زندگی انسان

     مطلب دیگر هم که باز غیراختیاری است و انسان نمی‌داند، سِحر و جادو است. البته سحر و جادو در زمان ما خیلی کم است یعنی ساحر و جادوگر در زمانه ما بسیار بسیار کم است. این‌هایی که می‌آیند می‌گویند آقا ما را سحر کرده‌اند جادو کرده‌اند ۹۹ درصد نه،۹۹۹ در ۱۰۰۰ اشتباه می‌کنند. بیشتر کسانی که به ما رجوع می‌کنند در همین مورد است. ما یک دوستی داشتیم که ایشان روان‌پزشک بود می‌گفت که بعضی از افراد می‌آیند پیش ما مشکلات روحی روانی دارند و هر چه فکر می‌کنیم می‌بینیم متوجه نمی‌شویم که این چی هست می‌بینیم یک چیزی را تعریف می‌کند که ما هر چه می‌بینیم، می‌بینیم این موضوع روحی روانی نیست این ممکن است جن باشد! من هم گفتم خیلی‌ها می‌آیند پیش من رجوع می‌کنند و ناراحتی روحی روانی دارند خیال می‌کنند که طلسم شدند… به او گفتم که آن‌هایی که شما سر در نمی‌آوری جن است یا چشم زخم است بفرست پیش من، من این‌هایی که ناراحتی روحی دارند و خیال می‌کنند جن‌زده هستند و می‌فرستم پیش شما.‌‌.‌. با هم معامله کردیم، البته او پول می‌گرفت  و بنده  پول نمی‌گرفتم. این‌هایی که به ما رجوع می‌کنند بسیاری از آن‌ها خیال می‌کنند که جادو شده‌اند طلسم شده‌اند به خدا قسم نه طلسم است نه جادو است، هیچ‌کس نمی‌تواند کسی را طلسم کند. حرف آخر را اول می‌گویم، سحر و جادو اصلاً وجود ندارد نه این‌که وجود ندارد در زمان ما بسیار کم شده‌است و آن‌هم می‌دانید اگر کسی نماز بخواند خصوصاً نماز اول وقت بخواند و اهل دعا و مناجات باشد بزرگ‌ترین جادوگرها مانند جادوگر حضرت موسی آن‌هایی که عصا می‌انداختند مار می‌شد، آن‌ها جادوگرهای بزرگی بودند و برای همین هم زود ایمان آوردند. چون این کاره بودند فهمیدند که کار حضرت موسی سحر نیست. چرا سحره‌ی فرعون ایمان آورد و خود فرعون ایمان نیاورد و فرعون گفت که دست و پاهایتان را قطع می‌کنم و به صلیب می‌کشمتان! گفتند هر کاری می‌خواهی بکن! آن‌قدر که ایمانشان بالا رفت گفتند:  “فَأُلْقِیَ السَّحَرَهُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى” (سوره طه آیه ۷۰)  ما ایمان آورده‌ایم، چرا ایمان آورده‌اند؟! چون این‌کاره بودند و فهمیدند که کار حضرت موسی سحر نبود آن ساحر ها با آن عظمت این‌چنین بودند. آن سحر در انسان مسلمان اگر اهل نماز و عبادت باشد اثر نمی‌گذارد حداکثر اگر خیلی قوی باشد سه روز، سه روز بیشتر نیست. کسی که نماز اول وقت بخواند کسی که اهل مناجات با خدا باشد و خصوصاً کسی که در دعاها و نمازهایش معوذتین را

    این‌ها را بخواند این قلاقل که می‌گویند همین‌ها است، این قلاقل خمسه این قلاقل خمسه را بخواند قطعاً هیچ سحر و جادویی به او اثر نمی‌گذارد، بنابراین هر کسی آمد گفت آقا من سحر و جادو هستم به او بگو آقا این کار را بکن پاک می‌شود. پس سحر و جادو از همه اثر آن کمتر است و طولانی نمی‌تواند باشد.

    بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    چشم‌زخم

    و اما چشم‌زخم، راه چشم‌زخم چی است؟ چشم‌زخم یک مقدار گاهی موقع‌ها  روی حسادت است  یک موقع گاهی روی غبطه است، یک موقع گاهی روی دل شکستن است، بیشتر از ناحیه خانم‌ها و دختر خانم‌ها است، این‌که آقایان باید مواظب باشند دل خانم خود را حالا دل مادر است دل دختر است دل خواهر است دل خاله است دل عمه است دل‌های این‌ها را نشکنند خصوصاً خانم‌ها چون خانم‌ها اگر دل آن‌ها بشکند با یک غبطه بخورند یا یک آه بکشند اثر می‌گذارد و انسان نباید نعمت‌هایی که به او می‌رسد حالا یک ماشین خوب دارد دائم بیاید به نمایش بگذارد جلوی همسایه‌ها من ماشین خوب دارم یا مثلاً فرض بفرمایید خدمت شما اگر یک موقع دست او باز شد وضع مالی او خوب شد می‌خواهد یک خانه خوبی درست کند در همین محله‌ای که یک عمر با یک خانه قدیمی زندگی کرده آن‌جا این خانه را خراب نکند یک خانه‌ای بسازد آقا، یک آقایی وسط همین جنوب شهر در همین خانه‌هایی که همه نود متر و صد متر بود پنج شش‌تا خانه را با هم گرفت قصری ساخت استخر و جکوزی و این‌ها داخل خانه خب این چی می‌شود این افراد فقیر و این‌ها می‌بینند می‌گویند (اَ) همین (اَ) همین می‌شود چی؟ می‌شود چشم زخم. برای همین نعمت‌های خود را انسان نباید به رخ همه بکشد به رخ هر کسی بکشد و از آن طرف مثلاً این دختر خانم یا این آقا پسر قرار است عروس من بشود قرار است داماد من بشود نشد رفت یکی دیگر را گرفت این ناراحت شد خاله خانم ناراحت شد عمه خانم ناراحت شد این‌ها اثر می‌گذارد، برای همین انسان تا می‌تواند باید در این‌جور جاها زمینه آن را فراهم نکند. باور کنید بسیاری موارد من دیدم شخص آمده وقتی به او گفتم که برو دل خاله‌ خود را به دست بیار و آمد گفت آقا ما پنج شش سال زندگی ما ولی رفتم با خاله خود صحبت کردم او را بوس کردم فلان کردم هدیه بردم اصلاً همه چیز مشکلات ما درست شد گاهی موقع‌ها این‌طوری است خصوصاً عرض کردم خانم‌ها مادر دختر خواهر خاله و این‌ها و مردها هم هست ولی کمتر، آن‌ها چون روح آن‌ها لطیف‌تر است بیشتر اثر می‌گذارد. این‌ها را ما تجربه داریم این‌ها در هیچ کتابی نیست این‌ها برای تجربه سالیان سال که دیدیم البته در کتاب‌ها خواندیم بعد در تجربه هم دیدیم این چشم‌زخم همین‌طور است. پس چشم‌زخم را هم انسان باید نعمت‌های خود را به دیگران زیاد نگوید و سعی کند با افراد این رابطه را داشته باشد تا دچار چشم‌زخم نشود.

    کفاره گناهان

    مسئله سوم کفاره گناهان، ما در عرفان مقربین می‌گوییم توبه توبه توبه، انسان تا می‌تواند توبه کند تا می‌تواند گناهان خود را رفتارهای خود را خصوصاً در چله‌ها. ما با چله دادن آن دوتا را که گفتیم راه آن را اما این را با چله دادن ما درمان می‌کنیم. انسان با چله گرفتن و ذکر گرفتن و تمرین کردن می‌تواند گناهان را قطع کند توبه کند و توبه اثر گناهان را از بین می‌برد، اگر در جوانی اگر در نوجوانی اگر در گذشته گناهی داشتید از خدا بخواهید توبه کنید استغفار کنید و سعی کنید که هر وقت یاد آن گناهان خود می‌افتید بگویید خدایا من را ببخش، استغفرالله ربی و اتوب الیه، و این راه آن همین است اگر این کار را بکنید دیگر آن کفاره گناهان و آن دچار بیماری‌ها و آن مصیبت‌ها نمی‌شوید یعنی کمتر می‌شود لااقل. پس گناهان را با توبه استغفار و توبه خصوصاً هفتاد مرتبه توبه و استغفار کردن و این‌ها.

    حق‌الناس و ردمظالم

    خب بعدی چی می‌شود؟ حق الناس. حق الناس به گردن انسان است حق الناس هم با رد مظالم همین‌که ما به شما گفتیم سه قسمتی. حالا الان یاد من افتاد سه قسمتی را من به خانم ابراهیمی یک شماره‌ای دادم دوستانی که می‌خواهند این را دقت کنید شما ممکن است بگویید ما نداریم عیب ندارد ماهی ده‌هزار تومان ماهی سه‌هزار تومان بگذارید کنار کم هم باشد این‌ها را ما جمع می‌کنیم زیاد که شد می‌دهیم. خود شما سه‌هزار تومان را نمی‌توانی صدقه بدهی نمی‌توانی سرمایه‌گذاری کنی برای فقرا نمی‌توانی قرض‌الحسنه بدهی، دیگر الان کسی هزار تومان و سه‌هزار تومان که قرض‌الحسنه نمی‌دهد ولی آن را شما بدهید این‌ها جمع می‌شود ما این را می‌دهیم، ما سه قسمتی خود را داریم این‌ها را به این حساب فقط سه قسمتی‌ها را این‌جا بریزید حالا من به خانم ابراهیمی دادم این رد مظالم آن حق‌الناس را جبران می‌کند. حالا یک موقع هست شما می‌دانید یک کسی حق او را خوردید ظلمی به او کردید، یک آقایی آمد به من گفت من جوان که بودم پیش فلان شخص که کار می‌کردم از دخل او مثلا هزار تومان برداشتم و این هزار تومان را که آن موقع برداشتم الان مثلا معادل صدهزار تومان است و من آمدم می‌خواهم این را بدهم خجالت می‌کشم بروم به او بگویم که آقا من از دخل شما هزار تومان برداشتم، گفتم بده به من داد و من با آن آقا تماس گرفتم گفتم آقا سلام علیکم، جواب دادند، گفتم یک نفر خیلی سال پیش هزار تومان به شما ضرر زده خجالت می‌کشد بیاید بگوید و آمده به من داده است این پول را، مبلغ صد‌هزار تومان داده که من به شما بدهم شما از او راضی باشید، گفت او چه کسی است؟ اسم او چیست؟ گفتم نمی‌توانم  من او را نمی‌شناسم اگر می‌خواست بگوید خود او می‌آمد می‌داد این خجالت می‌کشد، شاید فامیل تو باشد شاید بچه خواهر تو است شاید بچه برادر تو باشد، خجالت می‌کشد، شاید داماد تو است من نمی‌دانم شاید کارگر تو بوده و خجالت می‌کشد به من گفت که من این پول را به شما بدهم شما از او راضی باشید، گفتم نه، من تا اسم او را نگویید راضی نمی‌شوم گفتم آقا به اندازه آن پول آمده دارد می‌دهد گفت نه اگر نگویید راضی نمی‌شوم، به او گفتم برادر من یک روحانی هستم که دارم با شما صحبت می‌کنم از نظر شرعی او الان وظیفه خود را انجام داده است اگر نمی‌خواهی بگیری خب من به او باز می‌گردانم و بگو هیچ حقی گردن او نداری، چرا؟ چون او آمده دارد حق تو را می‌دهد تو می‌خواهی آبروی او را ببری خدا راضی نمی‌شود آبروی او برود خدا راضی نیست آبروی او برود اصلاً خدا به او اجازه نمی‌دهد که بیاید حتی اگر هم خود او خجالت نکشد شرعاً درست نیست بیاید بگوید که آبروی خود را ببرد که بله من یک زمانی دزدی کردم! به او گفتم می‌خواهی پول را من برای تو بفرستم نمی‌خواهی به او باز می‌گردانم و بدان او وظیفه خود را انجام داده است، او می‌خواهد حق‌الناس گردن او نباشد او می‌خواهد فردای قیامت چیزی نباشد الان هم آمده داده حق تو را می‌دهد تو می‌گویی حق خود را نمی‌خواهی خب دیگر نمی‌خواهی پس گناهی به عهده او نیست، مثل این‌که گفتی بخشیدم. بعد که این را به او گفتم گفت خب پس بخشیدم و آن آقا را صدا کردم گفتم این آقا راضی شد بیا صدهزار تومان خود را بگیر. حق‌الناس این‌طوری است یک موقع هست آدم خجالت‌ می‌کشد دسترسی ندارد، یک زمانی من شیشه یک نفر را شکاندم او اصلاً گذشت رفت آن‌ها هم رفتند و من دسترسی ندارم این را از طرف آن رد مظالم می‌دهم. رد مظالم هم بستگی به مرجع شما دارد بعضی از مراجع می‌گویند صدقه بدهید مثل مقام معظم رهبری می‌گوید صدقه بدهید بعضی از مراجع می‌گویند مثلاً در هر کار خیری بدهید می‌شود، نظر ما این است که بهترین راه رد مظالم دادن به ولی فقیه است دادن به ولی خدا است دادن به امام زمان در زمان غیبت امام زمان دادن به ولی خدا و اولیاء خدا است چرا؟ چون شما ممکن است اگر صدقه را از طرف شخص بدهید چون می‌دانید شما اگر رد مظالم را مثلاً پول یک نفر را پیدا کردید دسترسی به او ندارید آن آقا مثلاً صدهزار تومان گم کرد شما این صدهزار تومان را پیدا کردید حالا باید چه کار کنید؟ او را هم پیدا نمی‌کنید! می‌گویند این را صدقه بدهید. صدقه دادی اگر صاحب او پیدا شد گفت من راضی نیستم صدقه بدهی باید به او صدهزار تومان را برگردانید، نمی‌توانی بگویی من صدقه دادم برو پی کارت پول تو را پیدا کردم تو نبودی من صدقه دادم برو پی کارت، می‌گوید من راضی نیستم چرا صدقه دادی من الان آمدم پول خود را می‌خواهم پول من را بده باید صدهزار تومان را به او بدهید ثواب آن صدقه برای خود تو می‌شود چون اگر او راضی نباشد تو نمی‌توانی صدقه بدهی اما اگر این پول را بدهی به خدا بگویی من پول را دادم به خدا برو از خدا بگیر خدا هم که همه جا حاضر است پس این مشکل حل است دیگر نمی‌تواند بگوید من راضی نیستم دادی به خدا چون از خدا می‌تواند بگیرد دیگر حالا خدا نیست نماینده خدا هست امام زمان امام زمان نیست نماینده او هست. به نظر من دادن به ولی خدا به مرجع تقلید به ولی خدا دادن بهتر است اگر آن شخص هم روز قیامت بگوید من راضی نیستم خدا می‌گوید بیا من تو را راضی می‌کنم. حالا بستگی به فتوای مرجع تقلید شما دارد.

     پس رد مظالم هم اگر آن شخص پیدا شد باید به خود او بدهید  اگر پیدا نشد باید از طرف او صدقه بدهید رد مظالم حق الناس را چه کار می‌کند می‌پوشاند.

    طالع و نطفه این دوتا هم با ذکر و خصوصا وصل شدن به جریان ولایت الهی این‌ها حل می‌شود. کسی که وصل شد به ولی خدا طالع دیگر اثری ندارد ژن غلط دیگر اثری ندارد

    فیض روح‌القدس ار باز مدد فرماید       دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد   (حافظ)

    وصل شدن به جریان ولایت همه این‌ها را از بین می‌برد طالع را از بین می‌برد این آخرین راه و بهترین راه است وصل شدن به اولیاءالله یکی از خاصیت‌های آن این است که این بلاهایی که منشاء آن در اختیار ما نیست را از بین می‌برد به مرور این‌ها از بین می‌رود هر چقدر بیشتر وصل بشوید طالع از بین می‌رود نطفه اثرات بد آن از بین می‌رود چشم‌زخم از بین می‌رود حق الناس از بین می‌رود کفارات گناهان پاک می‌شود سحر و جادو دیگر کسی نمی‌تواند بکند چشم زخم دیگر کسی نمی‌تواند بزند چرا؟ چون ولی خدا مثل یک سپری اطراف شما را می‌گیرد و این‌ها پاک می‌شود البته مثلاً حق الناس و این‌ها را با همان رد مظالم با همین سه قسمتی‌هایی که می‌دهید پاک می‌شود ولی از همه مهمتر ولایت الهی ولایت الهی مثل یک سپر است لذا در تفسیر آیه قرآن که فرموده “وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا. سوره انبیاء، آیه ۳۲” سقف محفوظی که سماء است این معنی معنوی آن همان آسمان ولایت است لذا در روایات آمده که این‌جا منظور از آسمان اهل بیت هستند این‌ها هستند که حفظ می‌کنند زمینی‌ها را از شر شیاطین از شر بلاها.

     خب پس بنابراین این چند نوعی که گفتیم این‌ها بلاهای غیر اختیاری است که انسان خود نمی‌فهمد که از کجا دارد می‌خورد. عرض کردم یک موقع می‌دانیم یک نفر زورگویی آمده مثل صهیونیست‌ها یا یک نفر در اداره شما با شما دعوا کرده یا در فامیل یا در کانون دو نفر با هم دعوا می‌کنند منیت است این می‌گوید حق با من است او می‌گوید حق با من است با هم دعوا می‌کنند جنگ می‌شود این‌ها معلوم است این‌ها همان منیت‌ها است اما گاهی موقع‌ها این چندتا چیزی که گفتم یک عواملی هست که در اختیار انسان نیست این‌هایی که در اختیار انسان نیست راه‌های آن را گفتم اما بهترین راه آن چی است؟ بهترین راه آن وصل شدن به جریان ولایت است یعنی وصل شدن به سلسله اولیاء الهی که آن‌ها حفظ می‌کنند انسان را.

    طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک    چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟  (حافظ)

     شما اگر وصل بشوید به سلسله اولیاء الهی آرام آرام آثار آن در زندگی شما وارد می‌شود.

    خداوند را قسم می‌دهیم به حق محمد و آل محمد آن ولی اعظم خود را زودتر به ما برساند ما را به او وصل کند که از همه بلاها از همه مشکلات نجات پیدا کنیم. بله اگر کسی وصل بشود به امام زمان و اولیاء الهی روز به روز هر چه نزدیک‌تر بشود می‌بیند که دنیا برای او بهشت می‌شود مشکلات از بین می‌رود تبدیل به خوشی می‌شود تبدیل به نشاط می‌شود تبدیل به سعادت می‌شود به شرطی که چی؟ صلوات بر محمد و آل محمد.

    یادآوران آسمانی
    بلایای اختیاری و غیر اختیاری

    بلایای اختیاری و غیر اختیاری بلایای اختیاری و غیر اختیاری بلایای اختیاری و غیر اختیاری بلایای اختیاری و غیر اختیاری بلایای اختیاری و غیر اختیاری بلایای اختیاری و غیر اختیاری بلایای اختیاری و غیر اختیاری بلایای اختیاری و غیر اختیاری بلایای اختیاری و غیر اختیاری

  • سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۷/۱۰

     

     

     

     

    حکمت و اسرار همه حوادث و مصیبت ها در این است که انسان رو به رشد است و  باید به کمال برسد زیرا همه انسانها خواسته یا ناخواسته در مسیر الی الله هستند با این تفاوت که یک نفر می‌پذیرد و خواستار رحمت خاصه خداوند می‌شود و چون یقین دارد که آن حوادث برای ساخته شدن و کمال خود اوست لذت می‌برد اما یک نفر نمی‌پذیرد و مقاومت می‌کند و مصیبت بیشتری شامل حال او می‌شود و طبیعتاً درد و عذاب بیشتری می‌کشد.

    ویدئو سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۰ مهرماه ۱۴۰۳ را در این خصوص در این لینک مشاهده بفرمایید.