برچسب: علمای ربانی

  • آیا علمای ربانی معصومند؟

    آیا علمای ربانی معصومند؟

    آیا علمای ربانی معصومند؟

    مقدمه
    دو سؤال مطرح شده است؛ اولین سوال این است و خیلی ساده است؛ همین الان به بنده داده‌اند، مثل این‌که بنده در صحبت‌هایم گفته‌ام که در سوره‌ی انسان مقصود از انسان، اهل‌بیت است‌. می‌گویند پس شیعیان باید شبیه انسان باشند پس چرا درمورد انسان جای دیگر بد گفته‌اند! وقتی‌که در قرآن کلمه‌ای به‌کار برده می‌شود معانی مختلف دارد؛ یک‌جا وقتی‌که می‌گوید انسان منظورش امیرالمؤمنین است و جای دیگر که می‌گوید انسان منظورش ابوجهل است. بستگی به تفسیر و شرایط آن سوره دارد، این‌چنین نیست که کلمه انسان در قرآن همه‌جا به یک معنا باشد بستگی به سوره و شرایط آن دارد.
    قضاوت نکنید
    سوال دیگری که پرسیده شده‌است و برای بنده فرستاده‌اند و گفته‌اند که سوال خیلی‌ها است، بنده حتماً توضیح می‌دهم منتها شرطش این است که خواهش می‌کنم دقت کنید و سوءتفاهم برایتان به وجود نیاید، مطالبی که می‌خواهم عنوان کنم کمی حساس است و باید با دقت گوش کنید. در درجه اول خدمت شما عرض کنم،ع خدمت مدیران و مجریان جلسه‌ام عرض کنم که قبلاً هم گفته‌ام باید سعی کنید دوستان جدیدی که این‌جا تشریف می‌آورند و عضو می‌شوند حتماً باید رابطه شماها با آن‌ها رابطه مؤدبانه‌ای باشد و خدای نکرده طوری رفتار نکنید که سوءتفاهم شود، طوری رفتار نکنید که افراد زده شوند و افراد نسبت ‌به کانون و نسبت ‌به این جلسات زده شوند، مسئولیت شما سنگین است. خب این یک مطلب و مطلب دیگر اینکه که دوستانی که جدید هستند خصوصاً عرض می‌کنم شبهات و سوال‌هایی که برایشان پیش می‌آید حتماً بپرسند؛ درمورد بنده در مورد مجریان… گاهی اوقات حرف‌هایی زده می‌شود مطالبی گفته می‌شود که ممکن است شبهه‌ای ایجاد شود و قبل‌از این‌که به غیبت و تهمت مبتلا شوید بپرسید نه حالا درمورد بنده یا دوستای دیگر اصولاً درمورد مؤمنین هر وقت به شما مطلبی می‌گویند زود قضاوت نکنید و سعی کنید حمل بر صحت کنید و اگر خیلی برای شما مهم است بپرسید شاید به شما پاسخ قانع‌کننده ای بدهند که خدای‌نکرده درمورد مؤمنین سوءتفاهم برایتان پیش نیاید.
    درجه بندی عصمت
    حالا سوالی که قرار است پاسخ دهیم این است که یکی از دوستان پرسیده است اگر ما قرار است از عالم ربانی اطاعت کنیم خب ما می‌بینیم بسیاری از مواقع علمای ربانی اشتباه می‌کنند و مثال انتخابات را زده‌اند، که یک عالم ربانی یک عالم بزرگ گفته است که به فلان شخص رأی دهید و ما هم رفته‌ایم به فلان شخص رأی داده‌ایم بعد دیده‌ایم که این شخص، شخص بدی است! خب این چه فایده‌ای دارد اگر قرار باشد عالم ربانی اشتباه کند و بعد متوجه اشتباه شود، دلیل اطاعت ما از عالم ربانی چیست؟ ما توقع داریم که عالم ربانی درست تشخیص دهد اشتباه نکند و بعد مثال هم زده است آن دوستی که این سؤال را مطرح کرده مثال از احمدی‌نژاد زده است و گفت که احمدی‌نژاد که آمد روی کار و رئیس‌جمهور شد بسیاری از علما و حتی به تعبیر ایشان مراجع از احمدی‌نژاد تعریف کردند اما بعد احمدی‌نژاد خراب شد، توهم زد و گفت من هاله می‌بینم و بدتر شد از کسانی که حصر هستند..‌. ما باید چه‌کار کنیم ما توقع داریم که علمای ربانی اشتباه نکنند و درست تشخیص دهند. خب این سوال ممکن است در ذهن شما هم باشد پاسخش کمی طولانی است و ابعاد مختلفی دارد و فقط این مسئله نیست کلا مسئله تبعیت از عالم ربانی است. خب این توقعی که ما داشته باشیم که عالم ربانی نباید اشتباه کند این اشتباه است. علمای ربانی اشتباه می‌کنند ولی اشتباهاتشان به‌دلیل این‌که در مسیر خداوند هستند قابل جبران‌تر است نسبت‌به کسانی که در خط خداوند نیستند این یک مسئله، بله ممکن است اشتباه کنند معصوم که نیستند چون عصمت درجه‌بندی دارد یک عصمت داریم که در قله است مانند عصمت چهارده معصوم و یک عصمتی داریم که نسبی است به‌عنوان مثال شما ممکن است یک نفر از شما سوالی بپرسد و شما بدون این‌که فکر کرده باشید یک پاسخ خوب می‌دهید و احساس می‌کنید که این جواب را خدا به ذهن شما انداخته به دل شما انداخته است این به چه خاطر است؟ به‌خاطر اعمال خوبی که انجام می‌دهید است به‌خاطر نماز اول وقت که می‌خوانید به‌خاطر نماز شبی که می‌خوانید، خداوند به نسبت‌تان به دلتان می‌اندازد و هرچه بالاتر بروید این اتفاق‌ها بیشتر می‌شوند و گاهی موقع ها شرایطی پیش می‌آید که شما از گناه بدتان می‌آید شاید گناهی که در در شرایط عادی انجام ندهید یعنی شرایطی را می‌خواهد که گناه کند و خداوند شرایط را به‌هم می‌زند و شما نجات پیدا می‌کنید و این به‌خاطر همان نمازهای اول وقت و ذکر و راز و نیاز سحرگاه است و این به‌خاطر این است که یک زمان کار خوبی این‌جام داده‌ای و اثرش این است که خداوند در موقعیت بد شما را نجات می‌دهد این عصمت است. منتها عصمت‌هایی که در حد خود شما معصوم هستید هر کس که به این ایمان می‌رسد درجه‌ای از عصمت پیدا می‌کند درجه پایین است هر چه بیشتر در راه خداوند بروید جلو عصمت می‌رود بالا تا جایی‌که می شوید تالی‌تلو معصوم، بنابراین درجه‌بندی است این‌چنین نیست که به‌عنوان مثال هر شخصی عالم شد و هر کسی در مسیر خداوند بود این هر کاری که بکند درست است خیر ممکن است اشتباهی انجام دهد.
    آیا ائمه علم غیب دارند؟
    مطلب دیگر مطلب علم امام است یکی از مباحث عقیدتی ما علم امام است که ائمه ما علمشان چگونه است؟ آیا علم غیب دارند؟! یعنی همه‌چیز را می‌فهمند و باید بفهمند و آیا هرچیزی که فهمیده‌اند را باید عمل کنند؟! نه این‌چنین نیست ائمه ما و پیامبران الهی این‌چنین نیستند که علم غیبشان مطلق باشد و همه‌چیز را بدانند، نه پیامبران چنین بوده‌اند و نه ائمه این‌چنین هستند البته این یک بحثی است که عرض کردم باید مفصل صحبت کنیم… بعضی‌ها معتقد هستند ائمه ما همه‌چیز را می‌دانند و علم غیب دارند و هیچ جهلی و هیچ اشکالی در علمشان نیست و بعضی هم معتقد هستند که نه این‌چنین نیست ائمه ما علم غیبشان این‌چنین است که هر وقت بخواهند می‌دانند یعنی اگر نخواهند نمی‌دانند یک مکتب هم این است بین علما درمورد علم امام اختلاف است ما این بحث را در بحث امام‌شناسی مرحله سوم که الان شما در مرحله اول هستید ما در مرحله سوم آن‌جا مفصل نظر همه را می‌گوییم، ادله آن‌ها را می‌گوییم، جواب ادله آن‌ها را می‌گوییم و آن نظر آخر را هم می گوییم. فعلاً جای بحث نیست اما این را بدانید که بالاخره علم غیب ائمه مطلق نیست، بلکه به تبع علم الهی است. خداوند در قرآن می‌فرماید فَلا یُظْهِرُ عَلى‌ غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ(سوره جن آیه ۲۶) خدا عالم به غیب است و علم غیبش را به هر کسی نشان نمی‌دهد مگر در بعضی مواقع به بعضی از رسولان خودش، حالا آن به چه گونه است؟ تفسیرش را می‌گذاریم برای بعد. بنابراین وقتی‌که پیامبران، وقتی‌که ائمه علم غیب ندارند که همه‌چیز را براساس علم غیب بگویند و این در مورد عالم ربانی هم به‌همین شکل است که شما توقع داشته باشید که عالم ربانی اگر تشخیص داد حتماً درست باشد نه این‌چنین نیست. خود ائمه هم تازه اگر علم غیب داشته باشند آیا باید به علم غیبشان رفتار کنند؟ یعنی اگر علم غیب دارد که این آدم دزد است باید همان موقع بگیرد مجازاتش کند! خیر، می‌فرمایند: اولا ما به همه‌چیز علم غیب نداریم تا خداوند نخواهد، تا خودمان از خداوند نخواهیم علم غیب پیدا نمی‌کنیم و بعد هم به خیلی چیزها علم غیب پیدا می‌کنیم اما وظیفه‌ای برای عمل نداریم و باید ندیده بگیریم. گاهی اوقات یک پدر وقتی‌که می‌خواهد با بچه بازی کند و می خواهد با او راه بیاید خودش را می‌زند به این‌که من ندیدم، من متوجه نشدم و واقعاً هم چشمش را می‌بندد که نبیند، نمی‌تواند ببیند؟! چرا می‌تواند ببیند، اما عمداً چشمش را می‌بندد و می‌خواهد خودش را با بچه‌ها وقف دهد و پیامبران و ائمه هم گاهی اوقات می‌خواهند خودشان را با جامعه وقف دهند، می‌توانند بفهمند؛ امام حسن، امام صادق، امام رضا می‌توانند بفهمند که این شخص چگونه است؟ ولی نمی‌خواهد بفهمند و سعی می‌کنند، عادی زندگی کنند چون موظف نیستند به این مسئله.
    و حالا بنده سوالی از شما می‌پرسم؛ اگر قرار باشد ائمه ما به علم غیبشان رفتار کنند چه کاری باید انجام دهند؟ اولش این است که با علم غیب بدانند چگونه باید زندگی کنند که نمیرند، با علم غیبشان جوری زندگی کنند که کسی نتواند این‌ها را بکشد و این‌ها بمانند و با علم غیبشان طوری رفتار کنند که شیعیان آنها هم اذیت نشوند… خب این همین‌طور می‌رود و می‌گوید چرا از علم غیب استفاده نکرد! می‌توانند از علم غیبشان استفاده کنن و مردم را اصلاح کنند از علم غیبشان اسفاده کنند و مردم را هدایت کنند و از علمشان استفاده کنند قحطی نیاید، جنگ نباشد، اسرائیل را نابود کنند و… این‌طوری دنیا می‌شود بهشت!
    قرار نیست که از علم غیب استفاده کنند، قرار است که این دنیا همین طبیعت این دنیا که محل امتحان است و امتحانات سخت از جمله همین کشتارهایی که می‌شود، زلزله، سیل، جنگ افرادی که مظلومانه کشته می‌شوند، این قوانین طبیعت است قوانینی که باید بگذرد گردش کند و در این‌جا انسان‌ها امتحان شوند، قرار نیست که ائمه از علم غیبشان استفاده کنند. بنابراین این‌ها چنین قانونی را ندارند پیامبر اسلام (ص) فرمودند کما این‌که پیامبران دیگر هم فرمودند وَلَا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا(سوره هود آیه آیه ۳۱) نمی‌گویم آقا تمام ثروت‌های دنیا دست من است چون آن‌ها می‌گفتند اگر این پیامبر است باید فرشته‌ها کمکش کنند، اگر این پیامبر است باید هر چه از خدا می‌خواهد به او بدهند، پس چرا این پیامبر مریض می‌شود! چرا با مشکل روبرو می‌شود! چرا در جنگ شکست می‌خورد! این‌ها را می‌پرسیدند، فرمودند: من نمی‌گویم علم غیب می‌دانم، من فرشته نیستم، من بشری مثل شما هستم البته گاهی مواقع خداوند از باب اتمام حجت، از باب این‌که معجزه‌ای نشان داده می‌شود یک کارهایی می‌کند، از غیب خبر می‌دهد و یک اتفاق‌هایی می‌افتد و یا در مقابل دشمن پیروز می‌شود فرشته‌ها او را کمک می‌کنند گاهی موقع‌ها این‌ها از باب اتمام حجت است از باب معجزه است که معلوم بشود این با خدا است گاهی موقع‌ها، نه همیشه.
    حکم به ظاهر قانون
    بنابراین پیامبر این‌طوری فرمود که “إِنَّمَا أَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ اَلْأَیْمَانِ. کافی،ج۷ ص۴۱۴” گفت ممکن است دو نفر با هم اختلاف داشته باشند بیایند پیش من یکی بگوید این برای من است آن یکی بگوید برای من است و من نگاه کنم ببینم آن کسی که دلیل دارد شاهد دارد بگویم چون تو شاهد داری این برای تو، خب این گرفت و رفت ولی در واقع این برای چه کسی بود؟ برای آن یکی بود. دو نفر سر یک شیئی دعوا کردند آمدند پیش پیغمبر مثلاً، این می‌گوید این شئ برای من است این می‌گوید برای من است پیغمبر می‌گوید دلیل تو چی است؟ این می‌گوید من شاهد دارم آن یکی می‌گوید من شاهد ندارم پیغمبر می فرماید تو که شاهد داری برای تو. طبق قانون هر کسی شاهد بیاورد برای او است، برمی‌دارد می‌رود بعد پیامبر فرمود خیال نکنید اگر یک موقع خودِ تو می‌دانی برای تو نیست رفتی دوتا شاهد آوردی اگر یک دلایلی آوردی و من قانع شدم و دادم به تو تو خیال نکنی بروی بگویی که آقاجان این را پیغمبر داده به من من به حکم پیغمبر صاحب این مال شدم نه این‌طوری نیست ” فَانِّما اَقطَعُ لَهُ قِطعه من نار. کنزالعمال ۱۵۰۴۳” یک تکّه آتش را داری با خود می‌بری خیال نکن که چون پیغمبر گفته حالا این برای تو بنابراین برای تو می‌شود، نه تو داری آتش می‌بری، من موظف هستم روی ظواهر حکم کنم موظف نیستم بروم بگویم خدایا از علم غیب خود به من بگو این دو نفر اختلاف دارند این برای کدام از آن‌ها است، من موظف نیستم منِ پیغمبر من موظف نیستم این کار را بکنم من به ظاهر نگاه می‌کنم هر کسی آمد و دلیل آورد من دلیل ظاهر را نگاه می‌کنم می‌دهم به او خودِ او باید مواظب باشد اگر برای او نیست بداند دارد آتش می‌برد به خانه خود! پس پیغمبر هم به حکمِ ظاهر می‌کند، این هم یک مسئله.
    تغییر انسان‌های خوب
    و بعد گاهی موقع‌ها پیغمبر حکم به ظاهر می‌کند فتواهای عجیب می‌دهد بعد آن شخص خراب می‌شود، نمونه خیلی کامل و جالب آن حسان بن ثابت است یک شعر قشنگی گفت پیغمبر گفت “یَا حِسان اَنتَ مؤیَّد بِروحِ‌القُدُس” روح القدس تو را کمک کرد روح القدس بالاترین فرشته ها است ولی همین حسان بعدا ضد امیرالمومنین شد، بعد خود او هم از آن استفاده کرد بعضی ها گفتند آقا پیغمبر گفته است روح القدس این را تایید کرده خب چه کار کنیم؟ می‌رویم دنبال این، با امیرالمومنین مخالف است پس ما هم برویم دنبال این. ببینید گاهی موقع‌ها این‌طوری است یعنی یک کسی را پیغمبر تایید می‌کند یا خود امیرالمومنین بعضی‌ها را تایید کردند ولی بعداً خائن شدند! این‌که ما خیال کنیم که این‌ها چون علم غیب دارند پس بنابراین هر کسی را این‌ها گفتند خوب است پس خوب است نه این‌طوری نیست، در مورد پیامبران این‌طوری بوده در مورد ائمه این‌طوری بوده است پیامبرانِ گذشته هم بودند کسانی را تایید می‌کردند بعد این‌ها خراب می‌شدند این‌ها دار امتحان است. خب شما می‌گویید پس بنابراین ما چرا اطاعت کنیم؟ جواب آن این است که یک: آن‌ها بهتر می‌فهمند نه این‌که استثناء نیست نه آن‌ها بهتر می‌فهمند، دوم: این‌که ما موظف هستیم از آن‌ها اطاعت کنیم و یک سری چیزها هم این‌جا پشت پرده هست آن‌ها که تایید می‌کنند ممکن است ظاهراً خراب بشود ولی در کل در اصل خیلی خوب است کما این‌که در مورد آقای احمدی‌نژاد هم که مثال زده همین‌طور است.
    احمدی‌نژاد
    آقای احمدی‌نژاد که الان نکبت او را گرفته است خیال نکنید من طرفدار او هستم الان نکبت او را گرفته منحرف است و خیلی هم منحرف است اما از آن‌ها منحرف‌تر نیست که با او مقابله می‌کنند، آن‌ها هنوز منحرف‌تر از این هستند آن‌هایی که در حصر هستند و خیلی‌هایی که الان آزاد هستند و حتی آمدند رئیس‌جمهور شدند و رئیس‌جمهور تعیین کردند از احمدی‌نژاد بدتر هستند این‌طوری نیست. احمدی‌نژاد آن موقع خوب بود و تا زمانی که یک شخصی خوب است امام فرمود ملاک حال ظاهری افراد است هر کسی الان خوب است ما او را حمایت می‌کنیم بعداً خراب شد در مقابل او می‌ایستیم، آن موقع احمدی‌نژاد خوب بود و این‌که خب خیلی‌ها خواب دیدند خیلی‌ها استفاده کردند من هم در آن جریان هستم این هم بود اما این‌که امام زمان گفته البته اگر هم حالا مثلاً امام‌ زمان گفته باشد باز هم برای همان موقع است اگر هم امام زمان گفته باشد باز هم برای همان موقع است همان‌طور که پیغمبر فرمود همان‌طور که امیرالمومنین برای همان موقع گفتند ولی البته من جایی نشنیدم امام زمان گفته باشد که احمدی‌نژاد باشد نه همچین چیزی نبوده است. به احمدی‌نژاد هم خیلی تهمت زدند خیلی دروغ گفتند این‌که توهم می‌زند دروغ بود، توهم نزده بود حتی از بیت یکی از مراجع گفتند احمدی‌نژاد توهم زده آن هم اشتباه گفتند آن هم دروغ گفتند، احمدی‌نژاد نگفت من هلال دیدم احمدی‌نژاد گفت یکی از دوستان ما هلال دیده، این را تغییر دادند گفتند این گفته من هلال دیدم، این‌طوری تغییر دادند. شما اگر اصل آن را نگاه کنید احمدی‌نژاد نگفت من یک هلال نور دیدم گفت یکی از دوستان گفت که من یک هلالی از نور دیدم، خب او هم دروغ نگفته بود او هم حرف دوست خود را گفته بود گفته بود دوست ما این را گفته است، اگر دروغی گفته آن دوست دروغ گفته اگر هم او راست گفته باشد باز هم دلیل نمی‌شود هلال دیدن. یکی از همین رئیس‌جمهورهایی که خیلی احمدی‌نژاد را مسخره می‌کرد که هلال دیده و این‌ها خودِ او در خاطرات خود می‌گوید من بچه بودم داشتم می‌رفتم دیدم یک نوری در آسمان آمد من دنبال این نور رفتم رفتم داخل مسجد، خب اگر قرار است بد باشد این‌ها مزخرف باشد خب برای تو هم مزخرف است، این‌ها یک چیزهای احساساتی است یک حالت‌هایی به انسان‌ها دست می‌دهد برای شما هم ممکن است گاهی موقع‌ها پیش بیاید نه دلیل بر حقانیت است نه دلیل بر باطل بودن است، گاهی موقع‌ها برای انسان یک چیزهایی پیش می‌آید یک حالت‌های عرفانی پیش می‌آید برای همه پیش می‌آید این‌که بگوییم حالا این پیغمبر است پس این دارد ادعا می‌کند نه این حرف‌ها نیست. گاهی موقع‌ها انسان یک خوابی می‌بیند خواب او تعبیر می‌شود گاهی موقع‌ها یک اتفاقی برای او می‌افتد، شما می‌روید مشهد یک دفعه می‌بینید یک اتفاقی افتاد یکی شما را راهنمایی کرد شما را هدایت کرد به حرم رساند یا در مکه یا در مدینه یا در کربلا یک اتفاق‌هایی می‌افتد شما این اتفاق را به فال خیر می‌گیرید نه دلیل بر این است که شما پیغمبر هستید نه دلیل بر این است که شما دروغ می‌گویید این‌ها نیست این‌ها مسائلی بود که در علم عالم سیاست انسان‌های بی‌تقوا این‌ها را وسیله قرار می‌دهند. پس بنابراین همان‌طور که خداوند فرموده است همان‌طور که قرآن می‌گوید همان‌طور که در زندگی ائمه می‌بینید این مسائل هیچ دلیل نمی‌شود که مثلاً امام ناقص است یا هیچ دلیلی هم نمی‌شود که ما باید دیگر خود را بسپاریم.
    نظر مرجع یا پزشک
    آقاجان دوتا مرجع هستند یکی می‌گوید این‌طوری وضو بگیر یکی می‌گوید این‌طوری وضو بگیر، تشخیص او است شما موظف هستید از هر کدام تقلید می‌کنید حرف او را اطاعت کنید، دوتا مرجع هستند یکی می‌گوید به نظر من به این‌ رأی بده یکی می‌گوید به نظر من به این‌ رأی بده، یکی می‌گوید به احمدی‌نژاد رأی بده یکی می‌گوید به هاشمی‌رفسنجانی رأی بده، شما از هر کسی تقلید می‌کنید و تبعیت می‌کنید و او را آدم خوبی می‌دانید و او هم آدم خوبی است نه این‌که آدم بدی است حالا یکی از این‌ها ممکن است اشتباه بکنند و یکی از آن‌ها بهتر باشد و یکی از آن‌ها بدتر باشد خب شما از او اطاعت می‌کنید و رأی به او می‌دهید مانند همان مسئله نماز یا وضو که یکی می‌گوید این‌طوری وضو بگیر آن یکی می‌گوید این‌طور، این مسئله تقلید است تبعیت است تبعیت می‌کنید مصیب هستید جزای خیر می‌گیرید پاداش می‌گیرید چون تبعیت از عالمی کردید که این عالم انسان خوبی است انسان خداجویی است سعی دارد حکم خدا را بگوید سعی دارد تکلیف خود را انجام بدهد منتهی در تکلیف خود اشتباه کرده است شما هم که اصلاً این کاره نیستید فقط چون این کاره نیستید از او اطاعت می‌کنید مانند مسئله پزشک است هیچ فرقی نمی‌کند شما زیر نظر این پزشک هستید می‌گوید این دارو را بخور او زیر نظر آن پزشک است می‌گوید آن دارو را بخور ممکن است یکی از آن‌ها بهتر باشد یکی از آن‌ها بدتر باشد شما دارو را می‌خورید و وظیفه خود را انجام دادید اگر خوب شدید چه بهتر اگر مردید که فی سبیل الله مردید ان‌شاءالله. وظیفه خود را انجام دادید از پزشک اطاعت کردید از یک آدم عالم اطاعت کردید به اختیار خود کار نکردید. انسان باید تبعیت کند این تبعیت مهم است که ما از کسی تبعیت کنیم که به خدا نزدیک‌تر است از کسی تبعیت کنیم که از ما بیشتر می‌داند” فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ. سوره نحل، آیه۴۳” اگر نمی‌دانید از کسی که این کاره است بپرسید اما این را نگفت که حتماً آن کسی که این کاره است علم غیب دارد خطا نمی‌کند معصوم است نه این‌ها را نگفته، گفته وظیفه شما این است نادان باید به دانا رجوع کند جاهل باید به عالم رجوع کند آیا همیشه به نتیجه می‌رسند؟ نه ممکن است به نتیجه هم نرسند وظیفه خود را انجام دادی. این‌که می‌گویند ما موظف هستیم به عمل موظف هستیم به وظیفه مکلف هستیم به تکلیف به نتیجه نیستیم یعنی این، یعنی این‌که بسیاری از مواقع ممکن است اشتباه کنیم منتهی این اشتباه را خداوند جبران می‌کند. خداوند روز قیامت به تو می‌گوید عزیز من تو از این آقا تبعیت کردی این آقا به تو گفت این‌طوری وضو بگیر ولی اشتباه می‌گفت ولی تو پاداش وضو گرفتن صحیح را می‌گیری، چرا؟ چون تو وظیفه خود را انجام دادی تو اهل بهشت هستی، این است که در نهایت موفق هستی. کسانی که در دوره اول به احمدی‌نژاد رأی دادند و در دور دوم هم به احمدی‌نژاد رأی دادند همه مصیب بودند همه پاداش خیر می‌برند، آن‌هایی هم که رأی ندادند طبق دستور مرجع تقلید خود آن‌ها هم کار خوبی کردند آن‌ها هم پاداش می‌برند، آن کسانی پاداش نمی‌برند که از روی لجبازی رأی دادند از روی هوای نفس رأی دادند چه رأی داده باشند به این چه رأی داده باشند به او، آن کسی که به تکلیف خود رأی داده است همه اهل پاداش هستند و احمدی‌نژاد در دوره اول که خوب آمد جلو در دوره دوم هم خوب آمد جلو، بعد که رأی آورد بعد آرام آرام او را فریب دادند، یک مقدار از فریب خوردن او هم مقصر ماها بودیم ما او را رها کردیم ما علما ما حزب‌اللهی‌ها ما متدینین او را رها کردیم این خراب شد و شیطان آمد اطراف او را گرفت و او را منحرف کرد، الان هم تفکرات انحرافی دارد به نظر ما و خدا می‌داند اصل را خدا می‌داند ما آن چیزی را که می‌دانیم می‌گوییم.
    تشخیص در انتخاب
    در مورد این انتخاباتی هم که گذشت همین‌طور، هر کسی تشخیصی دارد منتهی کسانی که دست‌اندرکار هستند و علمای ربانی این‌ها معمولاً بهتر می‌فهمند و ما هم اگر نفهمیدیم موظف هستیم از آن‌ها اطاعت کنیم اگر خود ما فهمیدیم یقین داشتیم که نه، یعنی اگر شما یقین دارید این آقایی که استاد علوی می‌گوید آدم خوبی است به او رأی بده شما یقین دارید که این آدم دزدی است نباید استاد علوی گفت به آن رأی بدهید چون یقین دارید، تکلیف شما به یقین خود شما است اما اگر نمی‌دانستید این‌جا بهتر است از حرف علمایی که اطلاع دارند تبعیت کنید.
    علم غیب و عمل به آن
    پس بنابراین این چند صورت را گفتم یعنی هم مسئله علم غیب را گفتیم هم مسئله این‌که ائمه و بزرگان و معصومین همه‌ی علوم غیب را ندارند اگر هم داشته باشند همیشه ندارند و علم آن‌ها تبعیت از خدا است یعنی تابع مشروعیت الهی است که این علوم را بدانند گاهی موقع‌ها هم خداوند دریچه‌ای می‌گذارد روی علم آن‌ها که این‌ها متوجه نشوند بعد هم اگر علم غیب داشته باشند موظف به عملِ به علم غیب نیستند.
    مهجوریت
    این هم مرحوم آیت الله العظمی نائینی بزرگ فرموده است که علم غیب تکلیف نمی‌آورد برای ائمه، نظر ایشان این است می‌گوید علم غیب تکلیف نمی‌آورد این هم نظر ایشان است. علما نظرات مختلفی دارند که این بحث‌های آن‌جا است بعد هم عرض می‌شود خدمت شما وظیفه ما همین است که ما اگر نمی‌دانیم به عالم رجوع کنیم و عالم اگر درست تشخیص داد که هم او مهجور است هم ما اگر غلط تشخیص داد ما مهجور هستیم خود او هم حساب خود را با خداوند می‌داند اگر سعی کرده باشد برای پیدا کردن حکم خدا او هم محجور است اما اگر سعی نکرده باشد او مجازات می‌شود ولی ما محجور هستیم این مطالب مطالب عقلی است و انسان یک ذره دقت کند با مثال‌ها با شواهد برای او جا می‌افتد و امیدوارم که شما روی این مسئله فکر کنید باز هم اگر قانع نشدید دوباره بپرسید دوباره توضیح می‌دهم باز می‌کنم ان‌شاءالله بیشتر متوجه بشوید.

    آیا علمای ربانی معصومند؟

  • نشانه های علمای ربانی

    نشانه های علمای ربانی

    نشانه های علمای ربانی

    ** سجده به چه معنا است؟تعریف فرشتگان*دلیل خلقت انسان*نشانه علمای ربانی*نشانه علمای ربانی*مهمترین درد عالم ربانی **توحید ولایی*مدعیان دروغین*ادعای شاه*دینداران ظاهرینشانه های علمای ربانیاز نشانه‌های علمای ربانی و اولیای خداوند این است که درد دین دارند، علمای ربانی و اولیای الهی که ما باید به‌دنبال شناخت آن‌ها باشیم و همان‌طورکه مکرر در جلسات گفته شد که بالاترین وظیفه ما این است که ما باید به‌دنبال پیدا کردن اولیای الهی و تبعیت از آن‌ها باشیم. بنده یک دلیلی برای شما عرض می‌کنم که در این یکی دو سال اخیر که به این بحث کم‌تر توجه شده‌است، ولی در سال‌های قبل چندین‌بار گفته‌شده است؛ داستان خلقت آدم و ماجرای سجده ملائکه را همه می‌دانید، همه می‌دانید که خداوند در قرآن در همان آیات ابتدایی قرآن ماجرای حضرت آدم را تعریف می‌کند و می‌فرماید: وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً(سوره بقره آیه ۳۰) داستان حضرت آدم؛ داستان زندگی ما است. داستان این نیست که یک نفر فقط بوده باشد که آمده روی کره زمین، یک شخصی آمده باشد روی زمین، نه! این یک شخص نیست! داستان حضرت آدم داستان حقیقت انسانیت است. به‌عنوان مثال؛ خداوند آدم و حوا را در بهشت جا داد و بعد طاووس از بهشت آمد بیرون و بعد شیطان مار را دید با مار هماهنگی کرد و وارد بهشت شد در داستان‌های آفرینش در ادیان دیگر داستان را این‌چنین می‌گویند، البته روایت‌های خود ما هم به این‌ها یک اشاراتی دارد. حالا بعضی‌ها نفهمیدند می‌گویند این‌ها اسرائیلیات است، خیر این‌ها اسرائیلیات نیست، البته در ادیان دیگر تحریف شده‌است اما بعضی از قسمت‌ها صحیح است. در آن‌جا نمی‌گوید که شیطان یک ماری را دید، نمی‌گوید که یک طاووسی را دید! می‌گوید: مار را دید، یعنی چی؟ یعنی آن حقیقت مار، طاووس یعنی؛ حقیقت طاووس و آدم یعنی حقیقت آدم است و شیطان حقیقت شیطان است. یعنی چه؟ یعنی خداوند به فرشته‌ها گفت من می‌خواهم آدم را خلق کنم و فرشته‌ها باید به آدم سجده کنند. سجده به چه معنا است؟سجده به‌معنای تبعیت کردن است، به‌معنای اطاعت کردن است، به‌معنای خدمت کردن است، سجده به‌معنای تسلیم شدن است. در جنگ‌های قدیم وقتی یک پادشاهی یک فرماندهی در جنگ شکست می‌خورد برای‌اینکه کشته نشود تسلیم می‌شد و برای‌اینکه به دشمن ثابت کند که من تسلیم هستم و هرچه تو می‌گویی من گوش می‌دهم به حالت سجده می‌رفتند، یعنی من دیگر نمی‌توانم هیچ کاری بکنم و گردن من و وجود من در اختیار تو است و تو می‌توانی من را بکشی. سجده یعنی؛ من در خدمت تو هستم و هیچ مخالفتی در مقابل تو نمی‌کنم. وقتی خداوند می‌فرماید: فرشتگان به آدم سجده کردند؛ یعنی تمام فرشتگان در خدمت آدم هستند، کدام آدم! آن آدم حقیقی، هرچقدر تو و من به آن آدم حقیقی نزدیک می‌شویم فرشته‌ها تابع ما می‌شوند و از ما اطاعت می‌کنند؛ چون آن آدم حقیقی در ما هم وجود دارد، حقیقت روح و حقیقت آن آدم حقیقی در من هست در شما هست در همه انسان‌ها است. تعریف فرشتگانهر انسانی که به مقام آدمیت برسد فرشتگان در مقابل او سجده می‌کنند؛ یعنی فرشته‌ها در خدمت او قرار می‌گیرند. حالا فرشته‌ها چه چیزی هستند! فرشتگان تمام ذرات عالم هستند، ذرات ریز عالم؛ یعنی اتم حتی از اتم پایین‌تر الکترون‌ها حتی از الکترون‌ها پایین‌تر آن ذرات بنیادی عالم، این‌ها فرشتگان هستند.تعریف فرشتگان را اگر بخواهیم به زبان فیزیک و به زبان طبیعت بگوییم؛ ذرات عالم هستی هستند، آن ذرات بنیادی که با آن الکترون ساخته می‌شود، نوترون و پروتون ساخته می‌شود، اتم ساخته می‌شود و حتی با آن آنتی پروتون، آنتی نوترون، آنتی الکترون ساخته می‌شود تمام این ذرات ریز عالم فرشتگان هستند. وقتی فرشتگان به آدم سجده کردند؛ یعنی تمام عالم در مقابل آدم تسلیم شده‌اند به جز یک نفر آن‌هم شیطان، خب شیطان سجده نکرد. بنابراین به داستان آدم که دقت کنید می‌بینید خداوند می‌فرماید: من یک شخصی را خلق می‌کنم که او نماینده‌ی من است و همه باید به او سجده کنند و اطاعت کنند و اصلاً داستان خلقت همین است. داستان خلقت این نیست که من انسان‌هایی خلق می‌کنم که این‌ها نماز بخوانند، زکات بدهند امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر کنند یا با هم مهربان باشند و به‌دنبال خوشبختی و سعادت باشند… البته این‌ها همه هست ولی اصل نیست این‌ها در مرحله دوم قرار می‌گیرند، و مرحله اول و اصل این است که من یک ولی و نماینده‌ای خلق می‌کنم که همه باید از آن اطاعت کنند؛ یعنی این بحثی که ما این‌جا داریم که می‌گوییم تنها راه رسیدن به سعادت ابدی وصل شدن به سلسله اولیا است؛ یعنی انسان باید بگردد به‌دنبال اولیاءالله و اولیای خدا را پیدا کند و در خدمت آن‌ها باشد این همان داستان آدم است، ما حرف جدیدی نمی‌زنیم ما داریم همان حرف اول را می‌زنیم این بی‌سوادها هستند که نمی‌توانند حرف را تحلیل کنند و می‌گویند؛ آقا این چه حرفی است، این حاج‌آقا علوی دارد حرف جدیدی می‌زند! نه، ما حرف جدیدی نمی‌زنیم ما همان حرف را می‌گوییم می‌گوییم.دلیل خلقت انسانخدا اصلاً ما را خلق کرده‌است که اطاعت ولی او را انجام دهیم. همه عالم را خلق کرده و هر کس در عالم ولایتش قوی‌تر باشد و به او نزدیک شود دیگران باید به او خدمت کنند. این همان داستان آدم است یا همین داستان اهدنا صراط المستقیم است صراط الذین أنعمت علیهم غیر المغضوب علیهم… اهدنا الصراط المستقیم یعنی؛ راه ولایت، همه علما و همه مفسرین با ادله عقلی و ادله روایی ثابت کرده‌اند که صراط مستقیم صراط ولایت است که در رأس آن ولی‌الله‌الاعظم است و هر کسی به نسبتی که ولایت دارد در این مسیر است. خب، ولی خدا نشانه‌هایی دارد که ما باید به‌دنبال نشانه‌های اولیای خدا و علمای ربانی باشیم.نشانه علمای ربانییکی از نشانه‌های علمای ربانی این است که درد دین دارند، عالم ربانی درد دین دارد. درد اقتصاد مردم را ندارد نه این‌که نداشته باشد دارد ولی اصل و مهم‌ترین آن‌ها درد دین است. این دردها مال افرادی است که هدف خلقت را نشناخته‌اند مهم‌ترین درد آن دردی است که اگر درمان شود همه‌ چیز با آن می‌آید؛ سعادت دنیا و آخرت می‌آید، چیزهایی که ما نمی‌توانیم درک کنیم؛ یکی از آن‌ها رفاه است، یکی از آن‌ها سلامت است، یکی از آن‌ها امنیت است، یکی از آن‌ها اقتصاد و خوش‌بختی است، این‌ها چیزهای دست چندم است که می‌آید. خدا رحمت کند امام رحمهالله‌علیه را آن زمان که انقلاب کردند یکی از افراد دولت موقت آن زمان گفته بودند که ما آب را مجانی می‌کنیم، ما برق را مجانی می‌کنیم همه خوشحال بودند، می‌گفتند انقلاب شد الحمدلله نجات پیدا کردیم از شر طاغوت… هرکس می‌آمد و یک وعده‌ای می‌داد که ایران می‌شود بهشت یا هرچیز دیگری… امام فرمود: نه، این کشور را حداقل اگر همه خوب کار کنند، اگر همه به وظایفشان عمل کنند بیست سال می‌کشد تا بتوانیم این کشور را تازه بتوانیم از زیر صفر به صفر برسانیم. بعد امام فرمود دلتان خوش نباشد که ما به شما برق رایگان و آب رایگان می‌دهیم این حرفی بود که بعضی از آن شیطان‌ها به دروغ گفته‌اند که امام وعده داده بود که برق مجانی می‌شود، آب مجانی می‌شود… نه امام چنین وعده‌ای را نداده بود، یک نفر در دولت موقت این حرف را زده بود و در روزنامه‌ها نوشته بودند که مثلا مردم خوشحال کنند و… یک وعده الکی داده بودند که به همه خانه می‌دهیم و همه صاحب‌خانه می‌شوند افراد تازه‌کار و افرادی که انقلاب شده بود و یک عده طاغوتی که اصلاً مدیریتی نکرده بودند همین‌طور یک وعده‌هایی داده شد مانند این رئیس‌جمهورها که هزارتا وعده می‌دهند و وقتی‌که می‌آیند می‌گویند که نمی‌شود، نگذاشتند، نشد به ذوق رئیس‌جمهوری وعده می‌دهند و وقتی‌که رئیس‌جمهور شدند می‌گویند که رهبر نگذاشت! علما نگذاشتند! حزب‌اللهی‌ها نگذاشتند! مجلس نداشت! قوه قضاییه نداشت! همین‌طور بهانه‌ها را شروع می‌کنند… خب نکبت تو که می‌دانی با یک گروه می‌خواهی کار کنی که نمی‌گذارند کار کنی چرا حرص می‌زنی که بشوی رئیس‌جمهور؟! البته من با رئیس‌جمهور خاصی کار ندارم تمام رئیس‌جمهورها در تمام کشورهای دنیا از جمله کشور ایران، تمام رئیس جمهورها این وعده‌ها را می‌دهند و می‌گویند نمی‌گذارند! خب وقتی‌که نمی‌گذارند چرا می‌گویی، چرا وعده می‌دهی! چون شیطان می‌آید و جاه‌طلبی و ریاست‌طلبی آغاز می‌شود. خب این‌ها اول انقلاب بود و همه وعده می‌دادند . امام فرمود دلتان را خوش نکنید ما بالاتر از این‌ها به شما می‌دهیم ما به شما دین می‌دهیم و شما را با خدا آشنا می‌کنیم ما معنویت را به شما می‌دهیم و این اتفاق هم افتاد. یعنی ملت ایران بعد از انقلاب زمین تا آسمان تغییر کردند و متحول شدند، صد و هشتاد درجه تغییر کرده‌اند از انسان‌هایی که فقط به‌دنبال خوش‌گذرانی و عیاشی در این دنیای پست و شاد بودن تبدیل به یک دولت انقلابی یک دولت فهیم شدن یک ملتی که الآن به‌جایی رسیدند که اگر کسی بخواهد اختلاس کند صدای مردم درمی‌آید و اگر کسی دروغ بگوید صدای مردم بلند می‌شود و درنهایت مطالبات مردم رفت بالا یعنی انقلاب سطح تمدن و فرهنگ مردم را آورد بالا و دیانت الان با دیانت زمان طاغوت که اصلا دیانتی نبود و اگر هم بود در حد خیلی ساده بود در حد این‌که دین را بفهمند، تفسیر قرآن را بفهند که حقایق را بفهمند و این امام حسینی که ما معرفی می‌کنیم به شما یعنی انقلاب اسلامی معرفی می‌کند با امام حسینی که زمان شاه معرفی می‌کردند زمین تا آسمان فرق می‌کرد. این امام حسین مظهر آزادگی، مظهر عدالت، مظهر حق‌جویی، مظهر عقل، اهل فلسفه و عرفان است آن امام حسین که آنها معرفی می‌کردند امام حسینی بود که طفلی را تنها گیر آوردند و کشتند… این فرق می‌کرد. امام فرمود ما به شما فرهنگ می‌دهیم، عقل می‌دهیم و این اتفاق افتاد.مهمترین درد عالم ربانی امام و عالم ربانی کسی است که درد دین دارد یعنی دلش برای دین‌داری مردم می‌سوزد، دلش برای‌اینکه دین زنده نباشد می‌سوزد. مهم‌ترین دردش؛ درد دین است. دین یعنی آن حقایق اصیل که خداوند گفته است، دین یعنی فرهنگ‌های اصیل، دین یعنی ارتباط با خداوند، این‌ها برای یک عالم ربانی مهم است. اگر یک کسی این غصه‌ها را داشت؛ غصه‌ی این را داشت که مردم باید از قوانین تبعیت کنند، مردم باید تقوا داشته باشند، مردم باید شهوت‌رانی نکنند و مردم باید با خدا ارتباط داشته باشند، مردم باید انسانیت و تقوی و اخلاق را در بین خودشان رواج دهند و از این‌که این نیست غصه می‌خورند این می‌شود درد دین داشتن، این نشانه عالم ربانی است. هر گاه دیدید شخصی این‌چنین است بر روی این مسائل حساس است و به این مسائل اهمیت می‌دهد بدانید که این ولی خدا است، این جزء اولیاءالله است و جزء علمای ربانی است و با او ارتباط برقرار کنید و این فرهنگ را در جامعه پخش کنید. دوستان من، من به یقین رسیده‌ام به یقین صد درصد رسیده‌ام اگر می‌خواهید به امام زمان خدمت کنید همین تفکر عرفان مقربین، همین تفکر توحید ولایی، توحید ولایی، توحید ولایی.‌..توحید ولایی توحید ولایی را در جامعه پخش کنید، راهش همین است، توحید یعنی؛ توحید ولایی، توحید اگر غیر ولایی باشد نمی‌شود ما دو حدیث داریم یک حدیث می‌گوید “کلمه لا اله الا الله حِصنی فَمن دَخل حِصنی امن مِن عَذابی” دژ محکم توحید است، آن قلعه محکم که هرکس واردش شد امنیت دارد و نجات پیدا می‌کند توحید است لا إله إلا الله این‌که هیچ حقیقتی جز حقیقت الله وجود ندارد کلمه “لااله‌الاالله حِصنی” این همان حدیث سلسله‌الذهب است که امام رضا در آن ماجرا می‌فرماید و یک روایت دیگر داریم می‌فرماید: “وَلاَیَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی” ولایت امیر حصن قلعه است، خب این یعنی چی؟ یعنی ما دو قلعه داریم؟! یک قلعه توحید و یک قلعه ولایت! نه این نمی‌شود که ما یک قلعه داریم؛ منتها یکی اصل است و یکی باب ورود به آن قلعه است، آن در ورودی به لااله‌الاالله ولایت است. توحید بدون ولایت می‌شود توحید ادیان دیگر، آن توحیدی که نجات‌دهنده است توحید ولایت است و توحید بدون ولایت می‌شود توحید شیطان. شیطان چی گفت؟ شیطان گفت من به آدم سجده نمی‌کنم ولی به تو هر چقدر بخواهی سجده می‌کنم، شش هزار سال که معلوم نیست از این سال‌های دنیا است یا از سال‌های آخرت، شش هزار سال توحید داشت شیطان، اما توحید بدون ولایت به محض این‌که توحید ولایی مطرح شد شکست خورد. پس حرفی که استاد علوی دارد می‌زند می‌گوید توحید ولایی حرف جدیدی نیست حرف خود قرآن است وقتی ما می‌گوییم پیامبر اسلام پیامبر توحید است ولی توحید ولایی این را می‌خواهیم بگوییم می‌خواهیم بگوییم خداوند تا زمانی که شیطان او را عبادت می‌کرد او را امتحان نکرده بود موقعی که ولایت مطرح شد و گفت تو باید من را از طریق ولی من بپرستی شیطان کم آورد. توحید ولایی یعنی اینکه ما دو تا دژ نداریم دو تا قلعه نداریم یک قلعه توحید یک قلعه ولایت، این دوتا یکی هستند منتهی یکی از آن‌ها باب ورود به آن دومی است توحید ولایی باب ورود به توحید الهی است این می‌شود درد دین این می‌شود عالم ربانی بودن این می‌شود ارتباط با علمای ربانی. مدعیان دروغیندر مقابل مدعیان است در مقابل انعَمتَ علیهِم چه کسانی هستند؟ مغضوب علیهم و ضالّین دوتا گروهی هستند که در مقابل اَنعمت علیهم هستند. این علمای ربانی اولیاء الهی اَنعمت علیهم هستند مغضوب علیهم مدعیان هستند ادعا می‌کنند دروغ ادعا می‌کنند شیطان هستند و مورد غضب الهی هستند دروغ آن‌ها چیست؟ دروغ آن‌ها همین حرف است می‌آیند می‌گویند آقا ما درد دین داریم ولی وقتی می‌روی در بطن آن‌ها می‌بینی درد دین ندارند بلکه درد خود را دارند دین را وسیله قرار دادند و همیشه هم هست در همه جوامع هست جامعه ما چون یک جامعه توحیدی و یک جامعه ولایی است این مطلب خیلی قشنگ بروز می‌کند خیلی قشنگ ظاهر می‌شود، شما قشنگ می‌توانید ببینید قشنگ ظاهر شده به سادگی می‌توانید بفهمید که چه کسی مدعی ولایت الهی است و چه کسی واقعاً ولایت الهی دارد. شیطان و شیاطین مدعی این‌ها می‌آیند همین حرف را می‌زنند می‌گویند آقا ما درد دین داریم قرآن از قول فرعون، فرعون چه می‌گفت می‌گفت که “وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَىٰ وَلْیَدْعُ رَبَّهُ ۖ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ. سوره غافر، آیه۲۶” فرعون می‌گفت من می‌ترسم موسی دین شما را تغییر بدهد، غصه دین می‌خورد می‌گفت بگذارید من موسی را بکُشم موسی می‌خواهد دین شما را تغییر بدهد موسی می‌خواهد “أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ” موسی می‌خواهد دین شما را تغییر بدهد و نتیجه آن این می‌شود فساد در روی زمین می‌کند. فرعون مردم را از موسی می‌ترساند ولی از چه چیزی می‌ترساند می‌گفت مثلاً موسی بیاید شما دیگر رفاه ندارید شما دیگر اقتصاد ندارید شما دیگر علناً این را نمی‌گفت می‌گفت موسی اگر بیاید دین شما را تغییر می‌دهد “اوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ” فساد می‌کند، این را می‌گفت مردم را می‌ترساند این ادعا را می‌کرد در حالی که دینی که می‌ترسید تغییر پیدا کند کدام دین بود دین الهی نبود همان دین خود او بود که می‌گفت “فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَىٰ. سوره نازعات، آیه۲۴” من به غیر از خودم برای شما خدای دیگری قائل نیستم دین خود را می‌گفت او منافع خود را دین مردم تلقی می‌کرد حالا خیلی‌ها هستند همین‌طور هستند خیال می‌کنند دین مردم منافع آن‌ها است، مردم بی‌دین نشوند!ادعای شاه شاه در آن اواخر حکومت طاغوت رفت در مشهد در محضر امام رضا آن‌جا سخنرانی کرد گفت ای مردم این انقلابی که شما دارید می‌کنید من برای خودم ناراحت نیستم، محتوای صحبت او این بود که من می‌ترسم دین شما خراب بشود. شاه غصه دین مردم را می‌خورد می‌گفت من برای دین شما، شاهی که منبع فساد بود شاهی که تمام فسادها از آن‌جا از خود او شروع می‌شد می‌گفت که من می‌ترسم یک عالم زاهد پاکی که هفتاد سال هشتاد سال خود را نشان داده مثل امام می‌گفت من می‌ترسم این دین شما را خراب کند. ببینید چقدر خنده‌دار بود یک آدم بی‌دین ضد دین در مقابل یک عالم ربانی و در مقابل علمای ربانی در مقابل آن‌ها ایستاده همان‌طور که فرعون در مقابل موسی ایستاده می‌گوید من می‌ترسم دین شما را خراب کند این می‌شود چی؟ این می‌شود تشخیص عالم حقیقی و مدعی دین، مدعی ولایت، مدعی، دشمن ولایت که انسان باید تشخیص بدهد که وظیفه ما همین است که تشخیص بدهیم برویم ببینیم چه کسی واقعا درد دین دارد؟ چه کسی ادعای دین می‌کند؟ شاهی که منشاء تمام فسادها بود یعنی زمان شاه مثل الان نبود برادر و خواهرها، خیال کنید مثل الان مثلاً مردم اگر فحشایی بود اگر بی بندوباری بود، اگر مواد مخدری بود، اگر مشروبات الکلی بود، اگر جلسات فساد بود، بی‌بندوباری بود مثلاً خیال کنید که این‌ها مثلاً مردم مثل الان، الان مرزها شکسته است الان یک انسان با این موبایل خود می‌تواند وارد عالم فساد بشود فساد وارد خانه‌ها بشود زمان شاه این‌طوری نبود زمان شاه این چیزها نبود زمان شاه هر چه فساد بود از دربار می آمد مواد مخدر از دربار می آمد سکس از دربار می‌آمد کاخ جوانان مشروب خوری از دربار می‌آمد اختلاط جنسی این‌ها همه از دربار می‌آمد فسادها از آن‌جا می‌آمد مرزها بسته بود، آنچه فساد و فحشا بود اول می‌آمد دربار از دربار در جامعه پخش می‌شد مثل الان نبود، الان جوان‌ها می‌روند داروخانه دوتا مواد مجازی که برای دارو است می‌گیرند ترکیب می‌کنند مواد مخدر درست می‌کنند آن موقع این‌طوری نبود که، آن موقع حشیش بود و هروئین بود که از دربار می‌آمد منشا آن خود دربار بود پخش کننده آن خود دربار بود یک آدمی که منشا تمام فسادهای کشور بود آمده می‌گوید که من می‌ترسم شما را بی‌دین کنند دین اسلام دین شیعه در خطر است ای مردم، می‌گفت دین شیعه مذهب شیعه در خطر است می‌خواست مردم را فریب بدهد مانند همان حرفی که فرعون می‌زد می‌گفت این خطر است تا بعد دیدیم که وقتی آن آقا رفت همین جوان‌هایی که او ساخته بود که دنبال کاخ جوانان بودند دنبال مواد بودند دنبال فسادهای جنسی بودند همین‌ها بچه‌هایی شدند که در جبهه رفتند و عارف شدند عرفای بزرگ شدند کارهای بزرگ کردند کشور را از چنگ تمام ابرقدرت‌ها نجات دادند دین این جوان‌ها را این‌طوری کرد نه تو، تو که پارتیِ جوانان داشتی، تو که این‌ها را خراب می‌کردی دین این بود نه آن ولی او می‌گفت من دلم برای دین شما می‌لرزد می‌ترسم برای این‌که دین خود را از دست بدهید یا فساد در زمین بشود. دینداران ظاهریهمین الان هم همین‌طور است عده‌ای هستند عمامه دارند عبا دارند ریش دارند تسبیح دارند درس خارج می‌دهند درس حوزه می‌دهند ولی می‌گویند که دل ما برای دین جامعه می‌لرزد، می‌ترسیم برای دین جامعه. خب ما از کجا بفهمیم این‌ها راست می‌گویند یا دروغ می‌گویند عمل آن‌ها را باید دید می‌بینی می‌گوید من دلم برای دین مردم می‌ترسد می‌لرزد اما وقتی که خود او می‌خواهد با مردم ارتباط برقرار کند با افراد فاسد با هنرپیشه‌های فاسد با افراد فاسق عکس می‌اندازد دست می‌دهد می‌رود با نامحرم دست می‌دهد با نامحرم عکس می‌اندازد با افرادی که سگ بازی را دارند رواج می‌دهند با آن‌ها می‌نشیند با آن‌ها پا می‌شود این به اسم این‌که من برای دین مردم می‌خواهم مردم را جذب کنم با افراد بی دین ارتباط برقرار می‌کند این دوست دارد که بگویند تو چقدر خوبی، چه کسانی بگویند؟ همان بی دین‌ها همان سگ بازها همان بی‌حجاب‌ها همان هنرپیشه‌های فاسد نه هنرپیشه‌های متعهد، دوست دارند که آن‌ها بگویند که آقا ما این را می‌خواهیم. شما نگاه کنید این‌هایی که دم از اصلاح طلبی و دم از این‌که دل ما برای مردم می‌سوزد مردم را جذب کنید وقتی دفاع می‌کنند از چه کسی دفاع می‌کنند وقتی می‌خواهی بگویی که ما باید مردم را جذب کنیم چه کسی را می‌خواهد جذب کند؟ می‌گوید اینترنت را آزاد می‌کنیم اینترنت را آزاد می‌کنم یعنی چی؟ یعنی فساد را رواج می‌دهم یک وعده‌های این چنینی می‌دهد اینترنت را آزاد می‌کنم نمی‌گذاریم به دختران شما اهانت کنند دختر شما یعنی چی؟ یعنی به یک خانم فاسدی که در خیابان دارد پرده‌دری می‌کند به این نباید چیزی بگوییم. ببینید به اسم دین از چه کسی حمایت می‌کند! این در واقع از آن‌ها نمی‌خواهد حمایت کند، این می‌خواهد محبوبیت خود را در بین افراد فاسق زیاد کند دل او برای خودش می‌سوزد خود را دین می‌داند اگر مردم من را دوست داشته باشد متدین هستند اگر من را دوست نداشته باشند بی‌دین هستند عمامه دارد عبا دارد ریش دارد، درس خوانده، مجتهد است ولی چی؟ ولی وقتی می‌گوید من می‌خواهم مردم جذب بشوند مردم بیایند به طرف اسلام کدام مردم؟ همین فَسَله و فجله همین سگ‌بازها همین کسانی که لخت می‌آیند مثلاً می‌خواهد بیاید در حرم امام حسین در دسته سینه زنی امام حسین مثلاً سینه بزند زنجیر بزند این، این دین را می‌خواهد دینی که یک آدم فاسق می‌خواهد داشته باشد آدم فاسد چی؟ نماز نمی‌خوانم حجابم را حفظ نمی‌کنم مشروب هم گاهی اوقات می‌خورم ولی برای امام حسین هم سینه می‌زنم این فسله این فجله این دین را می‌خواهد و اگر این بیاید می‌گوید من دین تو را می‌خواهم من مثل تو را دوست دارم این حاج آقا خشک است این حاج آقا به درد نمی‌خورد من دین تو را می‌خواهم دین تَر می‌خواهم دین خیس می‌خواهم دینی که لیز باشد هر کاری بتوانی انجام بدهی این طرفدار این‌ها است یعنی دین را چی می‌داند؟ محبوبیت خود. به خدا قسم این‌ها فقط برای این‌که محبوب بشوند این حرف‌ها را می‌زنند و الّا شما بروید در خانواده‌های آن‌ها در خانه‌های خود این‌طوری نیستند فقط برای این‌که این قشر بی‌دین را طرف خود بیاورند و این قشر بی‌دین وقتی به این‌ها می‌گویند آفرین حاج آقا من از تو خوشم می‌آید مثلاً می‌آید یک خواننده لاابالی آن طرف آبی فاسد بگوید مثلاً حاج آقا من از دین تو خوشم می‌آید این کیف می‌کند این منیت است این شیطان است عالم ربانی که دل او برای دین می‌سوزد این‌طوری دین را نمی‌خواهد دل او برای دین می‌سوزد می‌گوید جامعه باید پاک باشد دخترها باید با حجاب و پاک باشند پسرها باید پاک باشند باید رشد کنند ارتباط آن‌ها با خدا برای آن می‌سوزد آن رابطه را دوست دارد آن دین را دوست دارد و مردم را برای آن دین می‌خواهد نه برای خود لذا می‌بینید این شیطان است، هر کسی که می‌خواهد مردم را به خود جذب کند شیطان است و هر کسی که علی‌رغم این‌که مردم و مردم که می‌گوییم یعنی عوام‌الناس یعنی آن حیوان‌ها یعنی آن قشری که دین ندارند آن قشری که لاابالی هستند حیوانی زندگی می‌کنند آن قشر را کسی می‌خواهد جذب کند این عالم ربانی نیست عالم ربانی اگر هم می‌خواهد آن قشر را جذب کند به هر قیمتی نه! تو محترم هستی تو می‌توانی برای امام حسین عزاداری کنی ولی مسجد می‌آیی شما باید پاک باشی وقتی می‌آیی مسجد وقتی در فضای سینه زنی امام زمان می‌خواهی بیایی باید حفظ حرمت کنی، نه این‌که حالا هر جور شد برای این‌که این را جذب به دین کنیم بی دینی را رواج بدهیم. حضرت آقا تعریف می‌کردند گفتند کنار کلیسا یک مرکز فسق و فجور و شراب و جشن و پایکوبی و دختر پسر و لخت و غیره گذاشته بودند، گفتند چرا؟ گفتند ما می‌خواهیم این‌ها را جذب کنیم این‌ها قبلاً می‌رفتند آن‌جا یک جاهایی بود این کارها را می‌کردند ما این‌ها را آوردیم این‌جا جذب کنیم به کلیسا. گفت می‌خواهید جذب کنید به کلیسا شما مشروب‌فروشی و فساد را زیاد کردید، مگر از هر راهی می‌شود جذب کرد مگر با هر دروغی و بعد مگر این‌ها جذب می‌شوند؟ کدام آخوندی توانسته است این‌ها را جذب کند؟ چه کسی توانسته جذب کند؟ بنده به عنوان یک کسی که حداقل پنجاه سال دارم کار تبلیغ دینی می‌کنم به شما بگویم کسی که آن ذات او و آن محبت دینی او باعث نشود که دست از خلاف بردارد این را هیچ‌کس نمی‌تواند هدایت کند، به کسی که در دل او و در ذات او بغض دارد نسبت به اولیاء خدا نسبت به علما نسبت به روحانیون حقیقی نسبت به ولی‌ فقیه این را بدانید که این‌ها هدایت نمی‌شوند مگر این‌که خدا بخواهد و خدا هم خودش می‌داند و به ما مربوط نیست خدا دلش بخواهد یزید را ببرد به بهشت من را ببرد به جهنم میل خود او، هر چه خواست. ((هرچه آن خسرو کند شیرین کند)) هرچه دوست دارد خداوند است و به ما مربوط نیست ما موظف هستیم که کسانی را که قابلیت هدایت دارند را هدایت کنیم چه کسی قابلیت هدایت دارد؟ قابلیت هدایت کسی دارد که علما را دوست دارد، علمای ربانی را دوست دارد، روحانیت را دوست دارد، ائمه را دوست دارد، علامت دوستی او هم این است که اگر بفهمد آن‌ها ناراضی هستند گناه نمی‌کند. بله امام حسین را دوست دارم به شرط این‌که من را همین‌طوری بخواهد اگر امام حسین من را این‌طوری نخواهد امام حسین را هم نمی‌خواهم این اصلاً هدایت نمی‌شود. بنابراین ما باید توجه داشته باشیم که عالم ربانی که درد دین دارد را تشخیص بدهیم این درد دین یعنی چی؟ بسیاری از این‌ها که مدعی هستند که ما مردم را می‌خواهیم داشته باشیم با این وعده‌های خلافِ دین با وعده‌های خلافِ قانون کشور قانون اساسی با این وعده‌ها مردم را می‌خواهند جذب کنند این‌ها در واقع مردم را می‌خواهند به خود جذب کنند، می‌خواهند مردم بگویند آفرین تو چه آدم خوبی هستی، تو چقدر روحانی خوبی هستی، من از تو خوشم می‌آید این برای خود، این منیت برای خود دارد کار می‌کند و هر کس برای خود جذب کند شیطان است و خداوند را قسم می‌دهیم به حق این ایام به حق اباعبدالله‌الحسین که به ما نشان داد دین را چگونه باید حفظ کرد ان‌شاءالله جامعه ما را از شر این‌ها حفظ کند و شما هم بدانید بزرگترین وظیفه همین است تا می‌توانید اگر می‌خواهید خدمت به امام زمان(ع) کنید همین فرهنگ عرفان مقربین همین حرف‌هایی که در این جلسه زده می‌شود و هیچ جا نیست و کمتر جایی زده می‌شود ولایت ولایت می‌کنند مدام می‌گویند ولایت ولایت ولی نمی‌دانند ولایت به این معنا است یعنی سلسله اولیاء این سلسله را قبول ندارند همان‌طور که شیطان گفت ولایت فقط در حد خدا آن‌ها هم می‌گویند ولایت فقط در حد امام زمان! نمی‌دانند که امام زمان(ع) فرموده است ولایت ما جاری است در همه زمان‌ها و همه عصرها و بگردید حجت ما را پیدا کنید، اولیاء ما را پیدا کنید.

  • مشخصات علمای ربانی

    مشخصات علمای ربانی

    مشخصات علمای ربانی

    به نام خدا

    سخنرانی استاد علوی

    لازم است سالکین محترم پس از مشاهده ویدیو ها، پاسخ سوالات مطروحه را به مسئولین مشخص شده ارائه نمایند. همچنین در بخش نظرات این صفحه می توانید شبهات و سوالات پیش آمده را مطرح نمایید تا از طرف اعضا و استاد پاسخ مناسب ارائه گردد.

    خواهشمند است باتوجه به محتوای تدریس شده در کلیپ به سؤالات ذیل پاسخ داده و حداکثر تا ۲۴ ساعت به مسئولین اجرایی کانون تحویل دهید.
    ۱- بنظر شما مهم‌ترین موضوعاتی که در سخنرانی استاد(دامت‌توفیقاته) مطرح گردید چه بود؟
    ۲- کدام جمله یا مطلب ازنظر شما در سخنرانی قابل‌توجه بود؟
    ۳- بنظر شما کدام مطلب در سخنرانی و موضوعات مبهم و نارسا بود؟
    ۴- اگر سؤال یا پیشنهادی در مورد مطالب سخنرانی دارید بیان کنید.
    در روزهای آتی متن سخنرانی در همین صفحه اضافه خواهد شد.

    مشخصات علمای ربانی

  • ربانی بودن

    ربانی بودن ۱۴/۹/۱۴۰۲

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‏‌الله فی السموات و الارضین

    آثار ربّانی بودن

    اهم موضوعاتی که در این مطلب به آن پرداخته شده است، عبارتند از:

    نتایج و آثار ارتباط زیاد با خداوند

    جلسات قبل، مشخصات علمای ربانی را بیان کرده و درباره کلمه رب و معانی مشتق شده از آن، صحبت کردیم و واژه عالم ربانی را توضیح دادیم. منظور از ربانی کسی است که ارتباط، اعتماد و استنادش به پروردگار عالم زیاد است، این خصوصیت، منشأ یک سری خصوصیات جدید می‌شود که در شناخت علمای ربانی بسیار مؤثر است. علمای ربانی در نتیجه ارتباط محکمی که با خداوند دارند، هر روز و هر لحظه در مسیر خداوند کامل‌تر می‌شوند، از آثار این کامل شدن این است که فهم و معرفت ایشان نسبت‌به خدا بیشتر می‌شود به عبارتی در مسیر معرفت الهی، شناخت و معرفت عالم ربانی نسبت ‌به آیات، صفات، اسماء و تجلیات الهی، روزبه‌روز بیشتر می‌شود.

    تاثیر شناخت خداوند بر تلقی انسان از زندگی

    شناخت خداوند مسئله بسیار مهمی است و در همین راستا در آیات قرآن بیان شده که بزرگ‌ترین گناه، مصیبت و عذاب برای کسی است که خدا را نشناخته است، این حرف، ممکن است موجب تعجب افراد عادی و عوام شود زیرا خیلی از این افراد هم قبول دارند که خدا وجود دارد و برای او نماز می‌خوانند و او را عبادت می‌کنند و از نظر ظاهری حتی ممکن است، کسانی که خدا را نمی‌شناسند، بهتر زندگی کنند، اما موضوع مهم این است که اساساً شناخت خدا، چه اثری در زندگی ما دارد؟! این اثر را زمانی متوجه می‌شویم که با افرادی که به خدا توجهی ندارند وارد بحث‌هایی در حوزه‌های علمی، سیاسی و سبک و روش زندگی شویم، در اینصورت است که خواهیم دید که نحوه تلقی از زندگی، زمین تا آسمان فرق می‌کند. حتی وقتی اعتقادات بسیاری از افرادی که عنوان فیلسوف، دانشمند و حتی عنوان عارف را یدک می‌کشند، بررسی می‌کنیم یا به بینش سیاسی، تفکرات اجتماعی و تفکراتی که مربوط به زندگی آن‌هاست، دقت می‌کنیم، متوجه می‌شویم که خدا را نشناخته‌اند و تلقی و نظرشان درمورد خدا تلقی اشتباه است و این تلقی اشتباه حتی ممکن است روی مسائلی که خودشان به‌عنوان علم و تجربه، بیان می‌کنند هم اثر بگذارد.

    به همین دلیل، خداوند در قرآن به ما یاد می‌دهد که وقتی به آسمان‌ها و زمین نگاه می‌کنیم توجه داشته باشیم که آسمان و زمینی را که یک موحد می‌بیند با آسمان و زمینی که یک غیر موحد و کسی که خدا را نشناخته، می‌بیند کاملا متفاوت است! هر کدام از ما نیز باید بررسی کنیم که نگاه ما چگونه است. “إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ » [۱]در خلقت آسمان‌ها و زمین و رفت‌وآمد شب و روز آیاتی برای أولو الألباب (صاحبان تفکر) است. « وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۲]

    ممکن است برخی بگویند،کهلر، نیوتون، گالیله و… دانشمندانی هستند که در مورد آسمان و زمین تفکر می‌کردند و این تفکرات به کشفیاتی منجر شد و حقایقی را فهمیدند اما خداوند بین این افراد و کسانی که ایمان دارند فرق می‌گذارد و از زبان گروه دوم می‌فرماید: « رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا » [۳] یعنی اینان که «وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» هستند یعنی به خلقت آسمان و زمین فکر می‌کنند، می‌گویند این آسمان و زمین باطل خلق نشده است. کهکشان‌ها، آسمان، زمین، سیارات، ستاره‌ها و … به‌دنبال یک هدف مشخصی هستند و یک جهت مشخص را طی می‌کنند و همه برای یک حقیقت خلق شده‌اند.

    درک این که حقیقتی وجود دارد و همه برای این حقیقت خلق شده‌اند، کار کهلر و نیوتون و ستاره شناس و منجم غیر مؤمن نیست. نگاه دانشمندان کافر و منکر یا حتی برخی دانشمندان معتقد به خدا، به طبیعت، این است که متوجه شوند چگونه خلق شده و موادش چیست؟ چگونه حرکت می‌کند؟ غروب و طلوع به چه شکل است؟ قطر کره زمین چقدر است؟ نور با چه فرکانسی صادر می‌شود و … اما یک انسان خداشناس، تنها به چگونه خلق شدن اینها فکر نمی‌کند بلکه به چرایی خلقت فکر می‌کند، به این فکر می‌کند که قطعا این‌ها تصادفی در مدارها و در آسمان و زمین قرار نگرفته‌اند، خلقت حکیمانه است و حساب و کتاب دارد “وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَهٍ” و به قول خانم پروین اعتصامی که اشعار حکیمانه بسیار زیادی دارد:

    قطره‌ای کز جویباری می‌رود                از پی انجام کاری می‌رود

    در عالم خلقت، همه چیز حساب و کتاب دارد هرچند ما متوجه نمی‌شویم و عقل ما محدود است، مثلا می‌گوییم خدایا این مورچه‌ یا این مگس که مزاحم است را برای چه خلق کرده‌ای؟! ولی خداوند که آفریننده زمین و آسمان است، می‌فرماید، همه چیز بر مبنای حساب و کتاب خلق شده‌ و همه خلقت، رسالت و مأموریتی دارند و هر کسی برای هدفی خلق شده‌ است. انسان خداشناس هم وقتی به زمین و آسمان نگاه می‌کند فقط به‌دنبال کشف چگونگی خلقت نیست، بلکه به‌دنبال چرایی و هدف خلقت ‌است و وقتی‌که انسان به‌دنبال هدف می‌گردد، به حقایقی می‌رسد و درهای حکمت به روی او گشوده می‌شود.

    اشتباهی که ما انجام می‌دهیم، تفکر درباره چگونگی اتفاقات است، مثلاً می‌گوییم که امام حسین علیهالسلام چگونه کشته شد! حرف‌های زیادی هم بیان شده، مثلا می‌گویند، امام (ع) به میانه میدان رفتند، یکی سنگی به پیشانی مقدسشان زد، دیگری تیری زد و …. ما درمورد چگونه کشته شدن امام حسین زیاد صحبت می‌کنیم اما درباره اینکه چرا امام حسین کشته شد، کم‌تر فکر می‌کنیم و شاید اصلاً فکر نمی‌کنیم که چه عواملی باعث شد که امام حسین کشته شود و چرا ایشان این راه را انتخاب کرد؟ و بحث فقط بر سر چگونه کشته شدن ایشان است که این مطالعه، حکیمانه و عاقلانه نیست‌. عالِم هم همین‌طور است؛ عالِم غیر معتقد به خدا بررسی می‌کند که آب از چه چیزی تشکیل شده‌است، از چند اکسیژن و چند هیدروژن؟ اما نمی‌تواند بفهمد که چرا خداوند آب را از اکسیژن و هیدروژن خلق کرد. امام صادق علیهالسلام در کتاب توحید مفضل به مفضل می‌فرماید که فقط به این فکر نکن که عالم هستی و آسمان و زمین چگونه خلق شده‌ است بلکه به آسمان و زمین و به آن‌چه که بین این‌ها است بنگر که چرا خلق شده‌اند، چرا آدمیزاد اینگونه خلق شده ‌است. امام ‌درباره اینکه انسان موجود عجیبی است، حرف می‌زنند، می‌فرمایند همه‌ ابعاد وجودی انسان، تعجب‌ برانگیز است، روح انسان می‌تواند به جایی برسد که در تمام عالم آفرینش تصرف کند و جسم انسان طوری آفریده شده ‌است که هر کاری که حیوانات دیگر می‌توانند انجام دهند او هم می‌تواند انجام دهد و حتی فراتر از آن، مثلا بچه‌هایی که از ابتدا ژیمناستیک ‌کار می‌کنند، در سن هفده، هجده سالگی روی هوا ملق می‌زنند به طوری‌که حتی میمون نمی‌تواند این‌چنین ملق بزند و بچرخد و صحیح‌ و سالم روی زمین برگردد، این خاصیت فیزیکی بدن انسان و اسکلت‌بندی او است که اینگونه آفریده ‌شده است و می‌تواند کارهایی انجام دهد که حیوانات دیگر حتی میمون‌های خیلی جسور و فرز هم نمی‌توانند انجام دهند. ازنظر قدرتی هم همین‌طور است. بدن انسان طوری است که می‌تواند پهلوان شود و کارهای بسیار سنگین انجام دهد که حتی یک فیل یا گاو نمی‌تواند این کار را انجام دهد. در ادامه همین کتاب می‌فرماید که چرا خداوند برای انسان، اَبرو گذاشته است؟ چرا پلک گذاشته است؟ چرا مژه گذشته است و … و از پیچیدگی بدن انسان صحبت می‌کنند. اکنون، بشریت به‌جایی رسیده است که می‌گویند تخصص در چشم چپ با تخصص در چشم راست متفاوت است یعنی در آینده باید یک پزشک فقط متخصص چشم راست باشد زیرا در چشم راست چیزهایی وجود دارد که در چشم چپ نیست و بالعکس.

    بنابراین؛ انسان خداشناس و عالم ربانی در مراحل خداشناسی روزبه‌روز پیشرفت می‌کند که نتیجه آن، معرفت به خدا و تجلیات الهی است. خداوند فقط در عالم طبیعت تجلی ندارد، در عالم تاریخ هم تجلی دارد؛ هر پیامبری که در طول تاریخ آمده است یک تجلی از خداوند بوده و یکی از اسامی و صفات خداوند را به بشریت عرضه کرده تا خاتم‌الانبیاء که آخرین و بزرگ‌ترین تجلی خداوند (تجلی اعظم‌الهی) است. در دعای ماه رجب، شب مبعث می‌خوانیم «اللهم اِنّی اَسئَلُکَ بِالتَّجَلِّی الاَعظَم.»

    تاریخ هم از تجلیات خداوند است، عالم ‌ربانی وقتی سعی می‌کند ارتباط بیشتری با خداوند برقرار کند، روزبه‌روز با خداوند بیشتر آشنا شده ومعرفت، عشق و محبت او به خدا بیشتر می‌شود و تجلی خداوند را در همه جا می‌بیند، در طبیعت، در انسان، در حیوان، در گیاه، در شجر، در حجر، در قمر، در آسمان، در تاریخ و به هرجا که نگاه می‌کند خدا را می‌بیند.

     به صحرا بنگرم صحرا ته وینم              به دریا بنگرم دریا ته وینم

    به هرجا بنگرم کوه و در و دشت                       نشان روی زیبای ته وینم[۴]

    امام‌حسین(ع) به خداوند عرض می‌کند خدایا من می‌دانم که علت اینکه دچار سرنوشت‌ و سرگذشت پرحادثه‌ای هستم، این است که می‌خواهی تو را در حالت‌های مختلف درک‌ کنم و در شرایط مختلف، رضا، سختی، خوشی، فقر، غنا، مریضی، بیماری و … تو را ببینم و در هر شرایطی تو را بشناسم.

    یکی از نشانه‌های ایمان واقعی

    “وَالَّذینَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبَّا لِلَّه.» [۵] کسانی که ایمان می‌آورند، محبت آن‌ها به خداوند روزبه‌روز شدیدتر می‌شود. یکی از نشانه‌های این که بدانیم ایمان ما واقعی است یا خیر، این است که خود را با قبل مقایسه کنیم و ببینیم قبلاً چقدر به خدا علاقه و محبت داشتیم و الان چقدر؟ اگر حالات ما فرق نکرده یا خدایی ناکرده کمتر شده باشد، نشان می‌دهد ایمان ما، ایمان واقعی نیست. خداوند درباب نشانه‌های ایمان واقعی می‌فرماید: “اَشَدُّ حُبَّا لِلَّه” یعنی همواره محبت مؤمن به خداوند زیادتر می‌شود. از طریق این‌ ملاک‌ها، می‌توانیم خود را ازیابی کنیم تا اگر منطبق بر این ملاک‌ها نبودیم، دنبال علت آن باشیم. زیرا انسان مومن و عالم‌ ربانی کسی است که ذکر خدا را زیاد می‌گوید و به این‌که چرا خداوند این عالم را خلق کرده است، دائماً فکر می‌کند. تفکر کلید بسیار بزرگی است، روایت اولی‌ الالباب را چند هفته پیش برای شما خواندم، این روایت می‌فرماید، وقتی مؤمن در صفات و اسماء خداوند تفکر می‌کند: این تفکر او را به جایی می‌رساند که انبیاء، علما و صدیقین از راه‌های سخت رسیدند زیرا انسان با تفکر در خلقت و تجلیاتِ خدا به خیلی جاها می‌رسد.

    لذا عالم ربانی مدام در حال تفکر است، وقتی به آسمان نگاه می‌کند، وقتی شیمی، فیزیک، ریاضی و … می‌خواند، در همه‌جا به‌دنبال کشف راز طبیعت و به‌دنبال این است که چرایی هر چیزی را کشف کند و شعار او این است که “رَبَّنَا مَا خَلَقتَ هَذَا باطِلا سُبحانَک» [۶]یعنی خداوندا تو پاک و منزه از آن هستی که این عالم بدون هدف و بی‌حساب و کتاب خلق شده باشد و اعجاب‌انگیز بودن این عالَم به جهت شکل پیچیده و موجودات عجیب آن نیست، بلکه هدفی که همه این عالم در حال حرکت به طرف آن هستند، خیلی اعجاب‌انگیزتر است و علت این‌که خداوند بر فرشتگان فخر فروخت و فرمود شما این آدم را نگاه نکنید که «یُفسِدُ فِیها وَ یَسفِک‌ُالدِّماء.»[۷] شما آخر مسیر را نگاه کنید و ببینید که او چه می‌شود. او اعجاب انگیز است و وقتی فرشتگان، او را دیدند گفتند: سُبحانَک، تو منزه از آن هستی که ما بخواهیم به تو سوال اعتراض ‌آمیز کنیم.

    اهتمام عالم ربانی به تحقق اهداف الهی

    بحث ما شناخت خصوصیات عالم ربانی بود تا بتوانیم با او ارتباط برقرار کرده و از او تبعیت کنیم، و زندگی روحانی و معنوی خود را با زلف معنوی و روحانی او گره‌ بزنیم تا او هرجا می‌رود ما را هم با خود ببرد، به قول مرحوم علامه طباطبایی رحمه‌الله‌علیه

    من خس بی‌سروپایم که به سیل افتادم                او که می‌رفت مرا هم به دل دریا برد ( طباطبایی)

    ما می‌خواهیم به این سیلِ روح عالم‌ ربانی که به طرف خدا می‌رود، وصل بشویم تا روح ما را هم با خود بکشاند و ببرد. در این جلسه متوجه شدیم یکی از خصوصیات عالم‌ ربانی این است که محبت و معرفت‌ او به خداوند، روزبه‌روز بیشتر می‌شود، اما از آنجا که زیاد شدن محبت و معرفت، امری باطنی است و ما درون او نیستیم که ببینیم عشق و معرفت او به خداوند بیشتر شده یا نه، فقط می‌توانیم آثار بیرونی و بروز ظاهری معرفت و محبت او به خداوند را ببینیم و در نتیجه او را بشناسیم. آثار بیرونی کسی که عاشق خداوند شده و محبت و معرفت او به خدا زیاد است، این است که نسبت به اهداف الهی شناخت پیدا کرده و اهداف الهی را می‌شناسد، این موضوع، یک امر بدیهی و طبیعی است زیرا شما وقتی یک نفر را خوب بشناسید، هدف او را می‌شناسید و می‌دانید که کجا می‌رود و چکار می‌کند و اراده و مراد او را می‌فهمید. وقتی‌که عالم ربانی، خداوند را می‌شناسد، اراده و مراد خداوند و غرض و غایت افعال او را می‌فهمد. می‌فهمد که چرا خداوند آسمان‌ها و زمین و کهکشان را خلق کرده است؟ چرا بعضی از انسان‌ها را رسول و نبی خود کرده و به سوی انسان‌ها فرستاده است؟ می‌فهمد که همه این‌ها هدف دارد و به همین دلیل، به‌دنبال شناخت‌ هدف الهی و اراده و مراد خداوند می‌رود و وقتی که اراده و مراد خداوند را فهمید در جهت تحقق اهداف الهی کار می‌کند و این تلاش در جهت تحقق اهداف الهی، در ظاهر و در بیرون، کاملا پیداست. وقتی از عالم ربانی درباره اعمالش سوال شود، مثلا اینکه چرا قیام می‌کنی؟ چرا انقلاب می‌کنی؟ چرا حرکت می‌کنی؟ چرا جبهه می‌روی ؟ چرا به طرف میدان شهادت می‌روی ؟ چرا به کربلا می‌روی؟ و … در جواب به همه این سوالات، می‌گوید برای رضای خداوند زیرا خداوند اینها را می‌خواهد “فاِنَّ اللهَ قَد شاعَ اَن یَراکَ قَتیلا. “خدا می‌خواهد من در راه او کشته بشوم.

    عالم ربانی اراده خدا و مشیّت خداوند را بخوبی فهمیده است، به همین دلیل است که وقتی از امام حسین (ع) می‌پرسند چرا زن و بچه را با خود می‌بری؟ می‌گوید خدا می‌خواهد این‌ها را در حالت اسارت ببیند، نه اینکه خداوند ظالم است و ما را دوست ندارد بلکه مقام‌ها و درجاتی است که خداوند می‌خواهد ما به آن مقام برسیم و این مقام جز از راه اسارت و شهادت، به‌دست نمی‌آید. البته این یک بُعد است و بُعد دیگر این است که خداوند می‌خواهد اسلام ماندگار شود و ماندگاری اسلام جز از راه شهادت ما نیست. بنابراین همه کارهای اولیاء خداوند در جهت تحقق اراده الهی است.

    شناخت اراده خداوند از طریق قرآن

    در قرآن نگاه کنید، هر جا که نوشته شده یُریدُالله یعنی آن موضوع همان اراده الهی است و همه باید در جهت آن کار کنیم تا ان‌شاءاللّه ربانی شویم. مثلاً « اِنَّمَا یُریدُالله…..یُطَّهِّرَکُم» [۸] خداوند اراده کرده شما را پاک کند، اگر شما در تطهیر روح و نفس خود، عمل کنید، در جهت اراده الهی حرکت کرده‌اید و ربانی می‌شوید یا در آیه دیگری می‌فرماید: « یُریدُ الله اَلَّا یَجعَلَ لَهم حَظّا فِی اَلاخِرَه» [۹] اصحاب صفه گروهی از مسلمانان بودند که فقیر و گرسنه بودند و در قسمتی از مسجد مدینه جمع شده بودند و سایه‌بانی گذاشته بودند و در سایه‌بان زندگی می‌کردند. البته خیلی‌ از این‌ها افراد ثروتمند بودند ولی اهل مکه‌ ثروت آن‌ها را مصادره کرده بودند و خیلی از آن‌ها از راه‌های دور آمده بودند و می‌گفتند می‌خواهیم شبانه روز با پیغمبر باشیم و در کنار پیغمبر زندگی کنیم و سه وعده با پیامبر در آن‌جا نماز بخوانیم و به همین دلیل زندگی و ثروت خود را رها کرده و به مدینه آمدند زیرا فقر را بر این‌که از پیغمبر دور باشند، ترجیح می‌دادند.در غزوه بدر و در شرایطی که تعداد بسیار زیادی از یاران نزدیک پیغمبر از فقر مثلاً گاهی یک خرما را بین سه نفر تقسیم می‌کردند، مسلمان‌ها دو گروه شدند، گروهی گفتند، کاروان قریش که‌ در حال حرکت است و ثروت زیادی همراه آن‌ها است، حق ما را خوردند، خانه ما و ثروت‌های ما را در مکه مصادره کردند و با آن تجارت کردند، این‌ حق ما است که با آنها بجنگیم، حق خود را بگیریم، به نان و نوایی برسیم و غنائمی به دست بیاوریم. پیامبر فرمود که خداوند می‌گوید که باید با آن‌هایی که اسلحه دارند و از لشگریان هستند بجنگید. شما می‌خواهید که به شوکت و ثروت برسید ولی خداوند می‌خواهد حق نمایان و پیروز شود، بعد از اینکه آیه نازل شد، این افراد اطاعت کردند و جنگیدند، کشته‌ دادند، دشمنان را کشتند و شکست دادند و این باعث قدرت‌نمایی اسلام در عربستان شد و پیروزی‌هایی که بعدها اتفاق افتاد نتیجه همین بود و سالیان سال، افتخار اصحاب غزوه بدر این بود که در این غزوه شرکت کرده بودند و حتی نوه‌های آن‌ها می‌گفتند ما نوه فلان نفر هستیم که جزو اصحاب بدر بود، منظور این‌که «یُریدُاللهَ وَ یُحِق الله الحَقَّ بِکَلَمَاتِه»[۱۰] خدا ممکن است نخواهد شما به ثروت برسید، «وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی‌الَّذینَ الستُضعِفُوا فِی‌الاَرض»[۱۱] خداوند اراده کرده مستضعفان زمین وارثان آن بشوند و ائمه از آن‌ها باشند.

    بنابراین عالم ‌ربانی به‌دنبال تحقق‌ اراده الهی است که این کار، یک امر طبیعی است زیرا وقتی او خداوند را شناخت و عشق و محبت او به خداوند زیاد شد هرچه محبوب بخواهد برای او شیرین است و می‌گوید من آنچه را که تو بخواهی می‌خواهم و غیر از تو و خواسته تو چیزی نمی‌خواهم و لذا می‌بینید عالم ‌ربانی در زندگی خود به دنبال تحقق اهداف الهی است که یکی از نشانه‌های او همین است.

    وقتی به امام می‌گفتند، ما فلان کار را کردیم ولی با مشکلات روبه‌رو شدیم، امام می‌فرمود که ما به‌دنبال انجام وظیفه‌ای هستیم که خدا از ما خواسته و دنبال نتیجه نیستیم، ما می‌خواهیم اراده خداوند محقق بشود، پیروز شدیم چه بهتر، شکست خوردیم، شهید می‌شویم، اِهدَی الحُسنَیین یعنی در هر دو صورت، یکی از دو خوبی به ما می‌رسد. آن چیزی که مهم است این است که پیروز واقعی کسی است که در جهت تحقق اراده الهی فعالیت اجتماعی و فرهنگی می‌کند، خودسازی می‌کند، خود را تربیت می‌کند، با هوای نفس خود مبارزه می‌کند.

    بنابراین نتیجه شدیدالربط، شدیدالاعتماد و شدیدالاستناد به خداوند بودن، رشد معرفت و محبت به خداوند است و آثار آن، تلاش برای تحقق اهداف الهی است که به دنبال تحقق اراده الهی در جامعه و در زندگی بودن، یکی دیگر از نشانه‌های عالم ربانی است.

    از خداوند‌ متعال می‌خواهیم هم ما را ربانی بگرداند و هم اولیاء ربانی خود را سر راه ما قرار بدهد و به ما توفیق بدهد که در خدمت آن‌ها به خداوند خدمت بکنیم، با صلوات بر محمّد و آل محمّد.


    [۱] . سوره آل عمران آیه ۱۹٠

    [۲] . سوره آل عمران آیه ۱۹۱

    [۳] . سوره آل عمران آیه ۱۹۱

    [۴] . (باباطاهر)

    [۵] . سوره بقره، آیه۱۶۵

    [۶] . سوره آل‌عمران، آیه۱۹۱

    [۷] . سوره بقره، آیه۳۰

    [۸] . سوره احزاب، آیه۳۳

    [۹] . سوره آل‌عمران، آیه۱۷۶

    [۱۰] . سوره یونس،آیه۸۲

    [۱۱] . سوره قصص،آیه۵

  • ۱۴۰۲/۷/۴

    ۱۴۰۲/۷/۴

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‏‌الله فی السموات و الارضین

    اهم موضوعاتی که در این مطلب به آن پرداخته شده است، عبارتند از:

    • یکی از علل اصلی لزوم اتصال به اولیای الهی
    • تفاوت رحمت رحمانیه و رحمت رحیمیه خداوند
    • راه جلب عنایت و توجه الهی
    • معنای تقلید
    • جمع‌بندی

    یکی از علل اصلی لزوم اتصال به اولیای الهی

    یکی از دلایلی که ما در برنامه‌های سیر و سلوک خود اصرار داریم که باید به اولیای خداوند وصل شد و سعی کرد با علمای ربانی ارتباط برقرار کرد این است که ارتباط با اولیای خداوند ما را از زندان و دام توهم و خیال‌های باطل نجات می‌دهد. اگر دقت کنید بسیاری از بزرگان و همین‌طور آیات و روایات این مسئله را گوشزد کرده‌اند که بسیاری از انسان‌ها در قسمت اعظم عمرشان در غفلت هستند. خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:

    «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ»[۱]یعنی انسان‌ها به‌همین ظواهر دنیا مشغول بوده و از آخرت غافل هستند.

    در روایت معروفی، پیامبر اسلام(ص) فرموده‌اند: “النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا” یعنی مردم خواب هستند وقتی بمیرند بیدار می‌شوند. جناب مولوی هم در یکی از اشعارشان بسیار زیبا فرموده‌اند:

    جان همه روز از لگدکوب خیال                                    وز زیان و سود وز خوف زوال

    بر خیالی صلحشان و جنگشان                          وز خیالی فخرشان و ننگشان

    یعنی مردم دائماً در خیال و توهم هستند. این‌که شخصی پیدا شود و انسان را از خیال و توهم نجات دهد یک اتفاق نادر است و برای هر انسانی پیش نمی‌آید. خیال و توهم، دام بزرگ شیطان است که در زندگی ما و بر ما و تفکرات و ذهنیات و اهداف ما حاکم می‌شود و تنها راه نجاتش همین است که انسان با اولیای خدا ارتباط برقرار کند تا آن‌ها انسان را از این راه نجات دهند. شما وقتی‌که به وجود حقیقتی به‌نام خداوند پی می‌برید و معتقد می‌شوید که خدایی وجود دارد و این خدا منبع و مرکز همه کمالات، سعادت‌ها، لذت‌ها و همه موفقیت‌ها است، اولین چیزی که به ذهنتان می‌رسد این است که به این خدا وصل شوید و با ارتباط با او درواقع به مرکز قدرت و به منبع کمالات، سعادت، لذت‌ها وصل شوید تا بتوانید نظر او را جلب کرده و با توجه او به خودتان، به آن امکانات و کمالات رسیده، هم در این دنیا و هم در عوالم بعد از دنیا نجات پیدا کنید و به خوش‌بختی و جنت موعود و سعادت ابدی برسید. این‌ها از مقدمات بدیهی زندگی هر خداپرستی است و هر خداپرستی به این مقدمات یقین دارد.

    تفاوت رحمت رحمانیه و رحمت رحیمیه خداوند

    برای‌اینکه عنایت و توجه خداوند را به خود جلب کنیم و به این منبع قدرت، کمال و سعادت وصل شویم، باید بدانیم که چه چیزی نظر او را جلب می‌کند و ما باید چه‌کار کنیم که خداوند به ما توجه کند! چون توجه خدا است که فیض و کمالات را به ما می‌رساند زیرا ما ذاتاً فقیر هستیم و تا زمانی‌که هستیم چه در این دنیا و چه در دنیاهای بعد آن، آنچه به آن نیاز داریم رحم و لطف و عنایت الهی و فیضی است که از خداوند می‌رسد و ما را بالا می‌برد و کامل می‌کند و به سعادت و موفقیت ابدی می‌رساند. به عبارت دیگر، توجه خداوند به هرکسی یعنی این‌که به او لطف و رحمت می‌کند و این فیض الهی یعنی همین کمالات و موفقیت‌ها و سعادت‌ها، زمانی بدست می‌آید که خداوند به ما توجه کند.

    این توجه و رحمت، توجه و رحمت رحیمیه است زیرا در توجه و رحمت رحمانیه، خداوند به همه عالم توجه دارد که اگر نظر خداوند به عالم نبود، نیست و نابود می‌شود *اگر نازی کند، در هم فرو ریزند قالب‌ها* یعنی اگر خدا کوچک‌ترین توجهی به هر موجودی نکند ،آن موجود نیست و نابود می‌شد. در واقع، خداوند به تمام موجودات توجه دارد و همین توجه باعث می‌شود که آن‌ها زنده باشند و فیض وجود و حیات رزق‌وروزی به آن‌ها برسد. این توجه شامل همه می‌شود، از عرش تا فرش و ذره ذره تمام موجودات عالم این عنایت خداوند شامل حالشان است. اما رحمت رحیمیه که همه به‌دنبال آن هستند و کارساز است، از یک نطفه ناقابل نجس انسانی ملکوتی می‌سازد. بواسطه رحمت رحیمیه خداوند است که انسان‌های ساده و انسان‌هایی که “أَنَا بَشَر مِّثلُکُم” هستند به‌جایی می‌رسند که “یُوحَى إِلَیَّ”می‌شوند یعنی وحی به آن‌ها می‌رسد و با عالم بالا ارتباط برقرار می‌کنند و کامل می‌شوند، به طوری‌که نماینده خداوند در عالم هستی و مظهر اراده‌ی خداوند می‌شوند و به آن منبع متصل می‌شوند رحمت رحیمیه، توجه خاص است و نه عام که همه ما به‌دنبال همین توجه هستیم. یعنی وقتی ما معتقد شدیم که خداوندی هست که منبع کمالات و سعادت‌ها است، می‌خواهیم با او ارتباط برقرار کنیم تا او به ما توجه و عنایت خاص کند ، این توجه و عنایت خاص خداوند را با کسب رضایتش به دست می‌آوریم. بنابراین ما باید کاری کنیم که او از ما راضی باشد! چه کاری انجام دهیم که او از ما راضی شود و ما را دوست داشته باشد و به ما توجه کند؟! طبیعتا اگر کاری نکنیم و همین‌طور بنشینیم توجه خاص خداوند نصیب ما نمی‌شود. در قرآن فرموده است، توجه خاص خداوند نصیب کسانی می‌شود که «وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ» [۲] یعنی کسانی که به‌دنبال این هستند که رضایت خدا را جلب کنند.

    راه جلب عنایت و توجه الهی

    بنابراین تا اینجای صحبت، متوجه شدیم برای کسب توجه و عنایت خاص یا همان رحمت رحیمی باید کاری کنیم که خداوند از ما راضی باشد، حال سوال این است که خداوند چگونه از ما راضی می‌شود؟ در پاسخ باید گفت، ما باید به دین او خدمت کنیم، طبیعتا کسی که به شما خدمت می‌کند با کسی که به شما خدمت نمی‌کند، تفاوت دارد و این‌ها مساوی نیستند. کسی که برای تحقق اهداف و برنامه‌های شما خدمت می‌کند، قطعا شما به او بیشتر از کسی که هیچ کاری نمی‌کند، توجه می‌کنید. خادم مورد عنایت و توجه خاص است. خدمت به دین خداوند باعث می‌شود که او به ما نظر خاص کند و ترجمه دیگر خدمت به دین خداوند همان عبادت است. عبادت نه این‌که دولا و راست شویم، این دولا و راست شدن، زمینه ای است که به یاد خداوند بیفتیم و یاد او در دل ما تقویت شود، یاد که تقویت شد عشق و محبت الهی در دل ما ظاهر می‌شود، عشق و محبت الهی که در دل ما ظاهر شد باید به‌دنبال این باشیم که به خدا خدمت کنیم. خدمت به خدا یعنی خدمت به دین او و خدمت به بندگانش البته بندگانی که خداوند می‌خواهد آن‌ها را نجات دهد و آن‌ها را به‌طرف سعادت‌ها، کمالات و بهشت موعود، سوق بدهد. اگر شما به بندگان خدا کمک کنید تا به‌طرف خدا و بهشت موعود بروند، خداوند می‌فرماید اینکه به بندگان من خدمت می‌کنی یعنی به من خدمت می‌کنی زیرا اراده من این است که بندگانم به‌طرف من بیایند.

    همه این مواردی که عرض می‌کنم، آیات قرآن است که بنده ترجمه همان‌ها را بازگو می‌کنم، در کلاس مرحله بالاتر، همه موارد را با ذکر آیات، روایات و استدلال خواهیم گفت. به عنوان مثال، خداوند می‌فرماید: «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْض»[۳] یعنی اراده کردیم که انسان‌ها به مقام پیشوایی برسند. هر انسانی کمک کند که این اراده خداوند تحقق پیدا کند، در واقع به خداوند خدمت کرده است زیرا اراده خدا بر این است که این برنامه را در دنیا پیاده کند و هر فردی کمک کند که اراده خدا محقق شود خدا او را دوست دارد و به او توجه خاص می‌کند. بنابراین هر انسانی که توجه خداوند را می‌خواهد باید به خدا و دین خدا و بندگان خدا خدمت کند. البته بسیاری از انسان‌ها خیال می‌کنند که به خدا و بندگان خدا خدمت می‌کنند و خیال می‌کنند که عبادت می‌کنند، ولی در واقع اینطور نیست! گاهی مواقع‌ اشتباه یا خیانت می‌کنند.

    زمان طاغوت کسی بود که میلیون‌ها میلیون پول به حرم امام رضا می‌ریخت و در این خیال بود که به امام رضا خدمت می‌کند، نمی‌دانست که این پول، برای اسرائیل و برای عیش‌ونوش و سفر و تفریح‌ درباری‌ها خرج میشود، یا طرف خون می‌داد و نمی‌دانست که این خون برای کسانی که در جنگ علیه مردم فلسطین شرکت‌ کرده‌اند، استفاده می‌شود. این‌ها را نمی‌دانستند و خیال می‌کردند خدمت می‌کنند، ما نیز کارهای بسیاری می‌کنیم، نذر می‌کنیم خدمات‌ زیادی انجام می‌دهیم مثلا مدرسه یا بیمارستان می‌سازیم و خیال می‌کنیم که کار خیر انجام می‌دهیم ولی فردا که پرده‌ها کنار برود می‌بینیم که متاسفانه خیانت کرده‌ایم. مثلا فردی را دز نظر بگیرید که به بچه خود پول می‌دهد تا هر چه می‌خواهد براحتی داشته باشد و عقده‌ای نشود و نمی‌داند که این بچه پول را خرج مواد می‌کند و در واقع دارد به او خیانت می‌کند، یا مثلا فرد در جایی‌که باید بچه‌اش تنبیه کند او را ناز می‌کند و خیال می‌کند که بچه‌اش را دوست دارد در حالی که با اینکار به فرزندش خیانت می‌کند، این مثال‌ها در حد یک موضوع فردی است. در موارد اجتماعی و در جوامع هم به‌همین صورت است، بسیاری از انسان‌ها خیال می‌کنند که کمک می‌کنند یا کار خیر انجام می‌دهند ولی در واقعیت اینگونه نیست.

    “فردا که پیشگاهِ حقیقت شود پدید                                شرمنده رَهرُوی، که عمل بر مجاز کرد”

    یعنی آدمی که عمل به حقیقت نکرده و خیال کرده‌ که کار خیلی خوبی انجام می‌دهد و خدمت می‌کند، خیال کرده ‌است که نذر امام حسین کرده، بیمارستان ساخته یا به بچه‌های فقیر کمک کرده ‌است ولی نمی‌داند که همه این‌ها به‌جای بدی رفته و فردا که پرده‌ها کنار می‌رود نمی‌تواند بگوید که من عذر داشتم یا من خیال می‌کردم زیرا به او می‌گویند می‌توانستی شناخت پیدا کنی ولی در تخیل و خیال بودی، وهم زده بودی و دچار توهم بودی. همانکه اول عرض کردم “وز خیالی فخرشان و ننگشان” خیال می‌کند که دارد نامی برای خودش درست می‌کند و خدمت می‌کند درحالی‌که ننگ است و “بر خیالی صلحشان و جنگشان” خیال می‌کند که دارد صلح می‌کند و در واقع دارد جنگ می‌کند، خیال می‌کند دارد می‌سازد ولی دارد خراب می‌کند. چرا؟ زیرا به یک عارف، عالم و حجت الهی وصل نیست و وقتی وصل نباشد این‌چنین می‌شود. وقتی‌که انسان حجت ندارد کار خیر هم نمی‌تواند انجام بدهد،

    جناب مولوی چقدر زیبا می‌فرماید:

    در زمین دیگران خانه مکن                              کار خود کن ، کار بیگانه مکن

    کیست بیگانه، تن خاکی تو                             کز برای اوست، غمناکی تو

    شخصی زمینی گرفته بود ولی اشتباها بجای اینکه سر زمین خودش برود، سر زمین همسایه بغلی رفته بود و ویلا و استخر و حمام و جکوزی و … ساخته بود وقتی که خواست داخل زمین برود ، دید نامه‎‌ای آمده که طبق این مدارک، زمین شما صد متر آن‌ طرف‌تر بوده است بنابراین شما زمین فلانی را تصرف و ‌اشغال کرده‌ای و باید خالی کنی، می‌گوید ای دادِ بیداد! چه‌قدر کار کردم، این همه خرج کردم ولی داخل زمین دیگران بوده است و او می‌خواسته باشگاه درست کند حال باید پول بیاورم و خسارتی هم بدهم که این‌جا را خراب کنند. اگر هم خسارت نگیرد گویی همه این‌ها را برای او ساختم، اینجاست که شاعر می‌گوید:

    در زمین دیگران خانه مکن                              کار خود کن ، کار بیگانه مکن

    وقتی که انسان نا‌آگاهانه وارد بشود همین اتفاق خواهد افتاد و خیال می‌کند که کار خیر کرده است، در ادامه شاعر می‌گوید:

    کیست بیگانه، تن خاکی تو                             کز برای اوست، غمناکی تو

    مولوی می‌خواهد بگوید کسی که به جسم خود می‌پردازد روح خود را فراموش کرده است و نمی‌تواند به آن بپردازد و مانند کسی است که داخل زمین شخص دیگری کار می‌کند. فردا که مُردی همه چیز را این‌جا می‌گذاری و می‌روی. به قول این‌هایی که خروج از بدن یا همان مرگ موقت داشته‌اند می‌گویند دیدیم که بدن ما مانند یک لباس آن‌جا افتاده ولی خود ما این‌جا هستیم. این بدن را باید این‌جا بگذاری و بروی

    تا تو تن را چرب و شیرین می‌دهی                                 جوهر خود را نبینی فربهی(مولوی)

    اینچنین روحی رشد نکرده و همیشه به بدن چسبیده است.

    معنای تقلید

    این‌که شاعر می‌گوید در زمین دیگران خانه مکن یعنی شما اگر حجت محکمی نداشته باشید در روز قیامت می‌بینید که بسیاری از کارهای خیر شما از بین رفته است پس باید چه‌ کرد؟ باید به یک فردی وصل شد که اگر او اشتباه کرد من مقصر نباشم درست مثل زمانی‌که شما به یک نفر وکالت می‌دهید. شما وقتی که با آگاهی، تحقیق و شناخت، یک عالم‌ ربانی و یک حجت الهی را قبول می‌کنید، اگر دیدید آدم راست و درستی است که تا حالا هم از او بدی ندیده‌اید اگر پولی را به او بدهید تا در راه خدا خرج کند و او قبول ‌کند، اگر او در کار خلاف خرج کند ، به عهده خود او است و شما ثواب آن را برده‌اید، به شرط این‌که تحقیق شما سطحی نبوده و محققانه باشد. اگر آن فردی که پول خود را داخل ضریح امام رضا ریخت، اینکار را با دلیل و تحقیق و محققانه انجام داده بود، ثواب آن را می‌برد و گناه آن بر عهده شهردار منطقه آن زمان مشهد بود اما اگر چشم ‌و ‌گوش بسته بوده، توهم کار خیر داشته است. بنابراین فرد باید محققانه، حجت خدا را پیدا کند. اصلاً مسئله تقلید دراصول یعنی چه؟ ما گمان می‌کنیم تقلید یعنی این‌که مثلاً ادای کسی را دربیاریم بدون آنکه ذره‌ای تحقیق یا مطالعه کرده باشیم، تحقیق ادا درآوردن نیست! تقلید کردن از یک فرد یعنی این‌که شما می‌گویید من هر چه او بگوید گوش می‌کنم ولی محققانه، یعنی مثل اینکه درباره یک پزشک، تحقیق می‌کنید و می‌بینید که پزشک بسیار خوبی است بعد از آن هر چه بگوید گوش می‌کنید و مثلا زمانی‌که می‌گوید این دارو را بخور، دیگر نمی‌گویید چرا این دارو یا فرمول این نسخه چیست؟ می‌گویید چشم. به این می‌گویند تقلید، تقلید از کسی یعنی این‌که شما مسئولیت کاری را برعهده او می‌گذارید، هر چه او گفت گوش می‌کنید. معنی تقلید این نیست که مرجع تقلید، حلقه‌ای دور گردن شما می‌اندازد و شما را هر جا که خواست. بعضی‌‌ها خیال می‌کنند تقلید، یعنی این‌که من خود را در اختیار مرجع تقلید می‌گذارم و هرجا او خواست مرا می‌برد.


    [۱]. سوره روم آیه ۷

    [۲]سوره توبه آیه ۷۲

    [۳] . سوره قصص آیه ۵