برچسب: علم و دین

  • شرایط عضویت در کانون علم و دین

    عضویت در کانون علم و دین

    به نام خدا

    آیین نامه شرایط عضویت در کانون علم و دین:

    بر مبنای مراحل سیر سلوک در عرفان مقربین، عضویت در کانون علم و دین به ۴ دسته تقسیم می شود.

    در عرفان مقربین، سیر و سلوک دارای ۴ مرحله است که عبارتند از ۱- یقین اولیه ۲- علم الیقین ۳- عین الیقین ۴- حق الیقین

    بر این اساس، عضویت در کانون علم و دین ۴ نوع دارد که متناسب با هر مرحله است به این شرح:

    الف: مهمان      ب: وابسته      ج: پیوسته      د: افتخاری

    هر نوع عضویت شرایط خاص خود را دارد.

    الف- مهمان:

    اعضای مهمان افرادی هستند که در جلسات عمومی کانون علم و دین شرکت می کنند تا با معارف محوری عرفان مقربین و اصول سیر و سلوک صحیح آشنا شوند.

    ب- عضو وابسته:

    افرادی هستند که حداقل ۹ ماه به صورت منظم در جلسات عمومی کانون علم و دین شرکت کرده اند و به یقین اولیه رسیده اند و می خواهند با کانون ادامه همکاری دهند.

    این افراد باید تعهد داده و به عضویت وابسته در آیند.

    البته این تعهد بر اساس توضیحاتی که در جلسات عمومی داده می شود در راستای اصل مهم عرفان مقربین که درخدمت خالصانه و صادقانه به اولیای الهی است می باشد و به نوعی تمرین عملی در جهت رشد عملی و رسیدن به جایگاهی است که انسان بتواند به مبانی حیات معقول و سبک زندگی در پرتو بصیرت و زندگی ایدئال که همانا راه اولیاء و اهداف الهی آنان است برسد.

    مزایایی که کانون برای این افراد در نظر می گیرد:

    ۱ حضور در جلسات خصوصی علم الیقین و شرکت در چله های خاص سیر و سلوک در دوره علم الیقین از طرف استاد.
    ۲ استفاده از مزایا و خدمات رفاهی و علمی خاص این نوع عضویت در کانون .

    ج- پیوسته:

    افرادی هستند که به این نتیجه رسیده اند در جهت خدمت به اهداف مقدس اولیای الهی باید تمام وقت خود را صرف کنند. این افراد متعهد می شوند که تمام وقت در راستای اهداف کانون با توجه به آموزشهای طی شده در دوران علم الیقین و عضویت وابسته به فعالیت های سیر و سلوکی اقدام می کنند.

    مزایایی که کانون برای این افراد در نظر می گیرد:

    ۱٫ حضور در جلسات خصوصی عین الیقین شرکت در چله های خاص سیر و سلوک در دوره عین الیقین از طرف استاد.
    ۲٫ استفاده از مزایا و خدمات رفاهی و علمی خاص این مرحله ازعضویت در کانون .

    د- افتخاری:

    این دسته افرادی هستند که دارای جایگاه علمی و فرهنگی و دینی خاصی می باشند و تمام زندگیشان را وقف خدمت به خداوند و اولیاء بزرگ خداوند کرده اند مانند مراجع بزرگ و روحانیون واقعی و علمای ربانی و دانشمندان متمحض در علم و عمل و …. و البته به مبانی عرفان اسلامی و عرفان مقربین اعتقاد دارند.

  • تعریف حکمت

    حکمت

    حکمت؛ به معنی گفتار و کردارِ موافقِ با حق و حقیقت است، واژه حکمت در قرآن به دفعات تکرار شده و خداوند قرآن را کتاب حکیم می نامد. عرفان نظری و عملی از نظر قرآن یکی است و آن را حکمت می نامد. حکمت با خود هم علم می آورد هم روح را تقویت می کند، وقتی روح تقویت شود در عین آگاهی پیدا کردن عامل به دانسته های خود می شویم.

    حکمت قرآنی علمی است که همراه آن کمال نفسانی می آید، وقتی کمال نفسانی آمد انسان عامل هم می شود. وقتی روح کامل شد هم علم است و هم عمل. اگر علم کسب کنیم و اهل عمل نباشیم بیانگر آن است که روح ما کامل نشده است و تنها اطلاعات علمی ما زیاد شده، ولی گاهی می خواهیم عمل کنیم ولی علمی نداریم.

    با توجه به روحیه تنوع طلبی انسان، اگر در بهشت یکنواختی قرار گیرد برای او حکم زندان پیدا می کند؟

    آیا اگر در کنار محبوب حقیقی قرار گیرد باز هم زندانی است برای او ؟

    با محبوب حقیقی قطعا این گونه نیست. محبوب مجازی است که یکنواخت می شود برای ما، محبوب حقیقی چون خود محبوب حقیقی تجدد و تَسَرُم هست. شما وقتی با خدا یید با بی نهایت هستید، انسان خسته نمی شود چون خودش هم بی نهایت شده و تکرار ناپذیر است. در محبوب مجازی هم بگویند شما این فرد را می خواستی بیا کنار او باش تا ابد، خسته می شوید.

    در داستانی از دفتر مثنوی مولوی آمده که کنیز پادشاهی عاشق زرگری شده و از عشق او روز به روز بیمارتر می شود و داروی طبیبان حال او را بدتر می کرده تا پیر حکیمی را بر بالین او می آورند و حکیم می فهمد روح او بیمار است نه جسمش، حکیم تجویز می کند که او را در کنار معشوقش قرار دهید بهبودی می یابد و چه بسا بعد مدتی برای او عادی و تکراری شود و چه بسا تنفر یابد. که این سرانجام عشق های مجازی است.

    عشق هایی که از پی رنگی بُوَد عشق نَبوَد عاقبت ننگی بُود

    اهل بیت محبوبان حقیقی هستند که تکرار ناپذیرند و یا کتاب قرآن که در هر ارتباط و هر زمانی تجلی نوی دارد و تکرار و یکنواختی در آن راه ندارد.

    هر نفس نو می شود دنیا و ما بی خبر از نو شدن اندر بقا       عمر همچون جوی نونو می رسد مستمری می نماید در جسد
    لذا انسان در عالمی است که هر لحظه شرف و شادی به او می رسد چون آن معشوق ابدی، بی نهایت است. مصداق حکمت اللهی حضرت زهرا سلام الله علیهاست که کوثر اند. و جمیع مصادیق حکمت در دنیای محدود جای گزین نمی شود.

    اما اگر تصور کنیم بخشی از آن حکمت هم در دنیا نیست؛ اشتباه است. چنانکه در قرآن آمده: “و لقد آتینا لقمان الحکمه “ (سوره لقمان آیه ۱۲) به لقمان حکمت دادیم و پیامبر اکرم آمده اند و به ما حکمت داده اند ” هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم “( سوره جمعه آیه ۲) و یا داریم “یؤتیِ الحکمه مَن یشاء…..”(سوره بقره آیه۲۶۸) خداوند

    حکمت را به هر کس که بخواهد می دهد و “و من یؤتَ الحکمه فَقَد اُتِیَ خَیراً کثیراً “کسی که به او حکمت داده شده به خیر کثیر رسیده است.

    در نظام آفرینش هر گاه نیازی وجود داشته باشد نشانگر آن است که مطلوب در خارج و جود دارد. چنانکه برای اثبات یک شیء راه های مختلفی وجود دارد یکی از راه های اثبات وجود شیء، این است که نیاز به آن شیء در یک موجودی باشد.

    همین که خدا در ما نیازش را قرار داده معلوم می شود این مطلوب در عالم وجود دارد خداوند نمی آید در انسان یک نیازی قرار دهد ولی ان مطلوب را در عالم خارج ایجاد نکند، مثلا بچه وقتی می خواهد به دنیا بیاید نیاز به شیر دارد؛ خداوند عالم هستی را به گونه ای خلق کرده که در تمام موجودات اینگونه است قبل از اینکه طفل متولد شود نیازش را خداوند درون سینه مادر قرار می دهد خداوند اگر موجودی را نیازمند خلق می کند شی مورد نیاز او را قبلا در دنیا ایجاد می کند. و این امر به این مفهوم که بگوییم ما هر چه را دلمان بخواهد در عالم خارج وجود دارد، نیست مثلا دوست دارم قالیچه پرنده داشته باشم در حالی که در عالم خارج قالیچه پرنده وجود ندارد. معروف است که حضرت سلیمان قالیچه ای داشته اند که به روی ان نشسته و پرواز می کرده اند که این امر در داستان ها امده است یا دلمان می خواهد دستگاهی داشته مرتباً پول چاپ کند مثل کت جادویی.

    پس تنها نیازهای فطری در بیرون پاسخی دارد هر گاه در فطرت انسان نیازی قرار داده شد معلوم است که مطلوب یا شیء مورد نیاز را خدا در عالم بیرون قرار داده است. فرق نیاز فطری و نیاز غیر فطری با توجه به مثال های بالا این نیازها فطری نیست بلکه کاذب و توهمی است مانند قالیچه حضرت سلیمان و جیب جادویی.

    چگونه می توان فهمید که نیازی فطری است؟ همه افراد بشر در طول تاریخ در هر زمان و مکان و شرایطی به آن نیاز را احساس می کنند این نشان می دهد که آن نیاز فطری است. یعنی خداوند در فطرت انسان قرار داده از جمله انسان ها در طول تاریخ و در همه زمانها معتقد به یک علمی بودند که ان علم با این علوم معمولی فرق می کند.

    [contact-form-7 id=”47″ title=”فرم تماس ۱”]

  • عین الیقین

    ویژگی‏های دوران عین‌الیقین

    سالکی که در دوران عین‌الیقین وارد می‏شود می‏تواند دقیقاً انحرافات را ببیند و متوجه اشتباهات و انحرافات عرفان‌ها و

    فلسفه‌های مختلف هست زیرا او به حقیقت رسیده است.

    عین‌الیقین سه معنا دارد؛ ۱- چشم، ۲- چشمه ۳- ذات.

    چشم در مرحله عین‏الیقین یعنی سالک می‏بیند و معروف است که “شنیدن کی بود مانند دیدن!” بنابراین مقام دیدن بسیار

    بالاتر از شنیدن است.

    سالک در این مرحله به راحتی با یک نگاه حق و باطل را از هم تشخیص می‏دهد. اگر سالک به عین به معنای چشمه رسیده

    باشد یعنی به چشمه یقین رسیده است و حقایق از درون او می‌جوشند و دیگر آنها را از جای دیگر بدست نمی‌آورد و علم

    سالک همان علم لدنی یا علم وهبی می‏شود که از عالم بالا می‌آید.

    لذا خود سالک شناخت‏ هایی پیدا می‏کند و حقایقی را بازگو می‏کند که در محضر هیچ استادی یاد نگرفته و در هیچ کتابی

    خوانده‌ است. به عنوان مثال سالک فی البداهه در پاسخ سوال کسی چیزی را می‏ گوید که در بعد از ظهر همان روز به یک

    روایت یا آیه‏ای از قرآن برمی‏خورد که عین سخن اوست.

    در این لحظه خود سالک تعجب خواهد کرد و تصور می‏کند از روی حدس حرف زده‌ است در حالی که آن پاسخ جوششی بوده

    که به دلیل ارتباط با ولی‏خدا در او حرکت کرده است. این جوشش درونی را می‏توان درجه‌ای از وحی یا الهام دانست.

    خصوصیت مرحله عین‏ الیقین این است که سالک دقیقا اشتباه، اشکال و مغلطه یک فیلسوف، عارف یا سیاستمدار را به

    محض گفتن متوجه می‏ شود.

  • علم الیقین

    یک اینکه خدا فرمود کسانی که در مسیر باطل هستند اینها می گویند ما حقانیت و ملاک حقانیت مسئله پدرانمان هست. اگر یک چیزی را بخواهند قبول کنند می گویند: “إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّه” ما دیدیم پدرانمان این کار را می کنند. چون پدرانمان این کار را می کنند ما هم این کار را می کنیم. ملاک قبول یک مسئله پدرانشان است. ملاک رد کردن یک مسئله هم این است که می گویند پدرانمان این را قبول نکردند “مَّا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ”. یعنی ملاک پذیرش و رد حق پدرانشان هستند. بعد خداوند این را رد می کند و می فرماید که ملاک پذیرش و رد یک مسئله باید علم و عقل باشد. منظور از پدران همان فرهنگ جامعه هست، فرهنگ نسل است. اگر این طوری باشد ملاک حقانیت جامعه من و پدران من و نژاد من، حق است این توجیه کننده و تصحیح کننده و مجوز تمام این جنگ های خانمان سوزی است که در طول تاریخ شده و الان هم هست. تو تا زمانی که محصول جامعه هستی یک موجودی که اسیر و مجبور هستی زمانی این قالب را می توانی بشکنی و به انسانیت بررسی که محصول علم و عقل باشی محصول اندیشه باشی فکر تو را بسازد اندیشه عاقلانه و عالمانه تو را بسازد. مسلمان یعنی کسی که بنده عقلش است که او را می سازد این پدرش ابراهیم می شود .

  • حفاظت شده: معرفی استاد علوی

    این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید: