برچسب: ابن سینا

  • ابن سینا؛ فیلسوفی تجربه گرا یا عقل گرا؟

    ابن سینا؛ فیلسوفی تجربه گرا یا عقل گرا؟

    ابن سینا

    چکیده:
    معرفت شناسی به مثابه یک دانش و شاخه علمی در فلسفه اسالمی مطرح نبوده است ولی به فراخور مباحث وجودشناختی از مباحث به اصطلاح امروزی معرفت شناسی نیز سخن می‌گفتند. هر چند رویکرد عقل گرایی و تجربه گرایی دارای مالک‌های چندی است ولی قدر مسلم این است که این بحث و تقسیم از مباحث جدید معرفت شناسی است و چنین اصطلاحاتی، با رهیافت مطرح در معرفت شناسی، در تفکر فلاسفه اسلامی رایج نبوده است. در عین حال این مسئله در باب تفکرشان قابل طرح است که بر کدام طریق بوده‌اند: تجربه گرایی یا عقل گرایی؟ آنچه معروف و مشهور است این است که آنها فیلسوفانی عقل گرایند و ابن سینا نیز چنین است. در این تحقیق چهار ملاک برای عقل گرا یا تجربه گرا بودن بیان شده است:

    ۱- وجود و عدم ادراکات فطری

    ۲- به لحاظ ابزار کسب معرفت

    ۳- به لحاظ خاستگاه تصدیق

    ۴- وجود و عدم تصدیقات ترکیبی پیشینی؛
    سپس با مراجعه به عبارات ابن سینا، عقل گرا یا تجربه گرا بودن دستگاه معرفتی وی را براساس هر معیار بررسی کرده و در نهایت این فرضیه را قوت بخشیده است که، نه بطور کلی بلکه در اکثر ملاک‌ها، وی به تجربه گرایی متمایل تر است تا عقل گرایی! لذا می‌توان به جمع این دو دیدگاه؛ یعنی “اصالت عقل و تجربه” در تفکر ابن سینا رأی داد.

    مقدمه
    در باب شناخت و ادراک، مباحث گوناگون، فراوان و مهمی مطرح است؛ چرا که بحث شناخت و معرفت از مباحث مبنایی و اولین نقطه شروع برای یک فلسفه در توضیو و تفسیر جهان است. فقط با ادراکات انسان با جهان مواجه می‌شود؛ لذا اگر ریشه‌های معرفت انسان روشن نشود و ارزش آن مورد
    بررسی قرار نگیرد هیچ بحث فلسفی قابل طرح و بررسی نخواهد بود.
    از دوره مدرن به بعد، معرفت شناسی یکی از شاخه‌های مهم در فلسفه قلمداد شده است که از ماهیت و حدود و ثغور معرفت، امکان شناخت، راه‌های تحصیل معرفت، ارزش ادراکات، و … بحث می‌کند و قابلیت اعتماد به ادعاهای معرفتی را می‌سنجد.
    از مباحث مهم معرفت شناسی، تقسیم فلسفه‌ها و فیلسوفان به عقل گرا و تجربه گراست و همواره در تاریخ فلسفه این سوال مطرح است که در حوزه معرفت باید بر کدام طریق حرکت کرد؟ به عبارتی دیگر آیا تجربه گرایی صحیح است یا عقل گرایی؟ و سؤال خاص این نوشتار این است که ابن سینا بر کدام دیدگاه است: عقل گراست یا تجربه گرا؟
    دو مفهوم “عقل گرایی” و “تجربه گرایی” در حوزه‌های گوناگون و با ملاک‌های مختلف، معانی متفاوتی دارند. عقل گرایی دست کم در سه حوزه مطرح است:
    ۱- در فلسفه، در مقابل تجربه گرایی و حس گرایی
    ۲- در اصطلاح متکلمان، در برابر “ایمانگرایی”
    ۳- عقل گرایی در “عصر عقل” یا “دوره روشنگری”؛ این اصطلاح برای توصیف جهان بینی‌ها و رهیافت‌های فیلسوفان عصر روشنگری قرن هجدهم به کار میرود، آنان به قابلیت و کفایت عقل در تمام حوزه‌های مربوط به حیات انسانی، اعم از علم، دین، اخلاق، سیاست و غیر آن، به گونه‌ای جزمی، اطمینان داشتند 
    مراد در این تحقیق، عقل گرایی در حوزه فلسفه است که در مقابل تجربه گرایی است.
    هرچند فلاسفه اسلامی را دارای تفکر عقلانی دانسته که بر مبنای عقل به طرح و تبیین مسائل پرداخته‌اند، ولی آنچه مهم است اینکه در مباحث مربوط به شناخت و فرآیند و ابزار کسب معرفت از عبارات ابن سینا تمایل وی به تجربه گرایی استنباط می‌شود که کمتر به آن توجه شده است. همانطور که
    عقل گرایی نیز مشهود است و لذا می‌توان به جمع این دو دیدگاه در تفکر سینوی نظر داد؛ یعنی “اصالت عقل و تجربه”. در این تحقیق این برداشت را دنبال می‌کنیم و به ارائه شواهدی در تقویت و تأیید آن می‌پردازیم. در ابتدا مقصودمان از تجربه گرایی و عقل گرایی مشخص و ملاک‌ها و معیارهای آن دو را بیان می‌کنیم و سپس بر اساس هر معیار به قضاوت در تفکر سینوی خواهیم پرداخت.

    هر چند درباره معرفت شناسی، ادراک حسی و نیز اعتبار تجربه از دیدگاه ابن سینا نوشتارهایی وجود دارد ولی رویکرد این مقاله، رویکردی نو است که به عقل گرا یا تجربه گرا بودن این فیلسوف به داوری پرداخته است و با توجه به تتبع نگارنده، این رویکرد مسبوق به سابقه نیست.

    نویسندگان: مصطفی مؤمنی ” استادیار معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی نیشابور،”، جهانگیر مسعودی ” دانشیار فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد”

    برای دریافت مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید:

    [googlepdf url=”https://elmodin.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/ابن-سینا-عقلگرا-یا-تجربه-گرا.pdf” download=”دانلود مقاله” ]

  • ارسطو

    ارسطو

    علم و دین نام: اَرِسطو یا اَرِسطاطالیس     لقب:  معلم اول

    ولادت: ۳۸۴   وفات: ۳۲۲ میلادی  –   از کشور یونان

    استاد:  افلاطون

    شاگردان: اسکندر مقدونی، ثئوفراستوس، اسپینوزا، ابن رشد، ابن هیثم، ابن سینا، رنه دکارت، هگل، شهاب الدین سهروردی، برتراند راسل، لودویگ ویتگنشتاین، ایمانوئل کانت، ابن باجه، فرانسوا ولتر، کارل پوپر، فارابی، میرداماد

    کتب: مقولات، تعبیرات یا قضایا و ابطال، آنالوطیقای اول و دوم ( قیاس و برهان، جدلیات‌ یا فن جدل و مغالطات که در کل در کتاب ارغنون (ارگانون به معنی ابزار) جمع شده‌اند.

    کتب علمی: طبیعیات، درباره آسمان، در کون و فساد، علم کائنات جو، تاریخ طبیعی، درباره نفس، تاریخ جانوران، تولد جانوران، و اعضای جانوران.

    کتب فلسفی: اخلاقیات ادوموسی، اخلاق نیکوماخوس، سیاست، مابعدالطبیعه

    کتاب ادبی: بوطیقا (فن شعر) ارسطو

    زندگینامه

    ارسطو در سال ۳۸۴ پیش از میلاد در استاگیرا از بلاد «مقدونیه» متولد شد، خانواده‌اش یونانی و پدرش طبیب بود، ارسطو یکی از مهم‌ترین فیلسوفان غربی به حساب می‌آید. او همچنین اولین زیست‌شناس بزرگ اروپایی نیز بوده‌است. در هیجده ‌سالگی در آتن به آکادمی درآمد و تا وفات افلاطون یعنی مدت بیست سال از شاگردان او بود، وی در مدت کم، چنان پیشرفتی در علوم نظری کرد که افلاطون به وی لقب علم داد، در چهل و یک سالگی به معلمی اسکندر معروف تعیین گردید و چند سالی به تربیت او اهتمام ورزید، سپس به آتن برگشته در گردشگاهی بیرون آن شهر موسوم به «لوکایون» به تعلیم پرداخت، و لوکایون را فرانسویان «لیسه» گفته‌اند و از این رو بعضی اوقات حکمت ارسطو را «حکمت لیسه» می‌گویند، اما بیشتر معروف به حکمت «مشاء» است، چه ارسطو تعلیم خود را در ضمن گردش افاضه میکرد پس پیروان او را «مشائی» می‌گویند و در یونانی این کلمه «پریپاتتیکوس» است، حوزه تدریس ارسطو تا زمان مرگ اسکندر در آتن دایر بود، چون «آتنیان» از آن پادشاه دلخوش نبودند پس از مرگ او ارسطو نتوانست در آتن بماند مهاجرت کرد و سال بعد در شصت و سه سالگی درگذشت (۳۲۲). نوشته‌های او در زمینه‌ها و رشته‌های گوناگون، از جمله: فیزیک، متافیزیک، اختر شناسی، شعر، ادبیات، زیست‌شناسی، منطق، علم بیان، سیاست، دولت و اخلاق بوده‌اند. ارسطو به همراه سقراط و افلاطون از اثرگذارترین و بزرگ‌ترین فیلسوفان یونان باستان بوده‌است که به همین دلیل، به «معلم اول»، ملقب شده‌ است.

    فلسفه ارسطو

    ارسطو فلسفه را با عنوان «دانش هستی» تعریف می‌کرد. ارسطو را می‌توان از نخستین فیلسوفان تحلیلی دانست. وی همچنین واضع منطق نیز هست. او با در نظر گرفتن زمین در مرکز گیتی و قرار دادن فلک‌های مختلف برای اجرام آسمانی (مثلا فلک خورشید، فلک ثوابت و…) الگویی از جهان را برای هم‌روزگاران خود ترسیم کرد. ارسطو چهار عنصر بنیادی کیهان را آب، آتش، خاک و هوا می‌دانست، به‌علاوه عنصر پنجمی به نام اثیر که معتقد بود اجرام آسمانی از آن ساخته شده‌اند.

    ارسطو همه علوم و فنون را جز حکمت میداند و فلسفه را منبسط بر همه اموریکه ذهن انسان به آن اشتغال می‌یابد و منقسم به سه قسمت می‌شمارد: صناعیات، عملیات، نظریات

    صناعیات، فنونی هستند که قواعد زیبایی را بدست می‌دهند و قوه خلاقیت را مکمل می‌سازند مانند شعر و خطابه، عملیات، صلاح، فساد و نیک و بد را معلوم می‌نمایند و شامل اخلاق، سیاست مدن و تدبیر منزل است. نظریات، حقیقت را مکشوف می‌سازند و شامل طبیعیات (حکمت سفلی)، ریاضیات و الهیات (حکمت اولی) است.

    ارسطو، فلسفه اولی را اینچنین تعریف می‌کند: علم به وجود از حیث اینکه وجود است یعنی نه علم به این وجود یا آن وجود یا فلان وجود بلکه علم به وجود مطلق و علم به حقیقت وجود و مبادی و علل و احوال و اوصاف اصلی آن.

    اخلاق در نظر ارسطو: او عقیده دارد همه کارهایی که انسان انجام می‌دهد، برای سود و خیری است که آن را مطلوب می‌شمارد. هر کسی به چیزی میل دارد اما اگر درست توجه شود، می‌بینیم هیچ موجودی به‌غایت و خیر اصلی خود نمی‌رسد، مگر اینکه همواره وظیفه‌ای را که برای آن به وجود آمده‌است، به بهترین نحو اجرا کند؛ مثلاً شمشیر خوب، شمشیری است که وظیفه خاص شمشیر، یعنی تیز بودن و بریدن را به‌خوبی انجام دهد و انجام این وظیفه برای شمشیر، فضیلت است. انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست. وظیفه خاص انسان که مختص به اوست، همان خصلتی است که او را از سایر آفریده‌ها متمایز می‌سازد و آن اندیشیدن و تفکر است. ارسطو با انتقاد از فرضیه مثل (Idea) فلسفه خود را آغاز می‌کند. وی گفته‌است «علم جز بر کلیات تعلق نمی‌گیرد و برای تشخیص امری بایستی کل آن را مورد بررسی قرار داد». ما هنگامی می‌توانیم درباره اشیاء قضاوت کنیم که نوع و جنس را بهتر بشناسیم. تعیین قواعدی که حافظ روابط صحیح قضایای کلی با قضایای جزئی و شخصی باشد، خاص منطقی است که هیچ‌کس بهتر از ارسطو درباره آن تحقیق نکرده ‌است. همین منطق است که یکی از هدایای ارزنده و گرانبهای این فیلسوف به عالم بشریت به‌شمار می‌آید.

     

    علم و دین

  • ابن سینا

    ابن سینا

    نام فیلسوف عصر کشور شاگرد استاد لقب کتب ابن سینا
    ابوعلی حسین ‌بن‌ عبدالله بن سینا                                         

    تولد:

    ۳۵۹ق

    وفات:

    ۴۱۶ق

     

    ایران ابوعبید جوزجانی، ابوالحسن بهمنیار، ابو منصور طاهر اصفهانی،ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی

    اسماعیل زاهد،

    ابوعبدالله ناتلی،

    محمود مَساح

    شیخ‌الرئیس؛ شرف الملک، حجت الحق شاهزاده اطباء

      شفا، نجات، اشارات و تنبیهات،دانشنامه علایی،

    قانون، طب، رساله الحدود، منطق المشرقیین

    زندگینامه ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، مشهور به ابوعلیِ سینا، ،پزشک، ریاضی‌دان، اخترشناس، فیزیک‌دان، شیمی‌دان، جغرافی‌دان، زمین‌شناس، شاعر، منطق‌دان، فیلسوف، موسیقی‌دان و دولت‌مرد ایرانی و از مشهورترین و تأثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایران‌زمین و جهان است که به ویژه به دلیل آثارش در زمینه فلسفه و پزشکی اهمیت دارد.

    ابن سینا از همان آغاز کودکی استعداد و هوش عجیبی در آموختن علوم مختلف داشت. پدرش از کودکی برای تعلیم و تربیت او تلاش بسیاری می‌کرد. او علم فقه را نزد استاد اسماعیل زاهد آموخت. پس از آن پدرش او را برای فراگیری علم منطق و هندسه نزد استاد ابوعبدالله ناتلی فرستاد. او در ده سالگی قرآن را حفظ کرده بود و ادبیات، هندسه و ریاضیات، صرف و نحو عربی را نیز میدانست. کتاب‌های اصول اقلیدس، مقدمه‌ی پورفیری و المجسطی نوشته‌ی بطلمیوس از آثاری هستند که ابن سینا در کودکی و زیر نظر اساتید مختلف مطالعه کرد. ابن سینا پس از ۴۰ بار مطالعه علم متافیزیک ارسطو با عنوان کتاب مابعدالطبیعه نتوانست مفهوم آن را درک کند و ابهامات زیادی برایش به وجود آمد که به کمک کتاب اغراض مابعدالطبیعه فارابی توانست آن را بفهمد و به حقیقت آن پی ببرد. او با مطالعه نوشته های پزشکان پیشین و در کوتاه ترین زمان توانست علم طب را نیز بیاموزد و در جوانی موفق شد بیماری امیر سامانی را درمان کند که به عنوان پاداش به او اجازه داده شد از کتابخانه مخصوص شاهزادگان سامانی استفاده کند و این امر باعث شد او بتواند بیشتر از قبل بر علم خود بیافزاید. ابن سینا با مطالعه و هوش زیادی که داشت توانست در ۱۸ سالگی بر بسیاری از علوم زمان خود تسلط کامل پیدا کند و پیشرفت های بعدی خود را مدیون استدلال های شخصی خودش بود.

    نظرات  ابن سینا مکتب مشاء

    از مکاتب برجسته فلسفه اسلامی است که از فلسفه یونان به ویژه ارسطو و تفاسیر نو افلاطونی الهام گرفته است.

    در وجه تسمیه مشاء( راه رونده ) باید گفت برخی علت این نامگذاری را عادت ویژه ارسطو در تدریس ذکر کرده اند ، گفته می‌شود ارسطو هنگام تدریس فلسفه قدم می‌زد – برخی نیز وجه آن را این دانسته‌اند که چون عقل و اندیشه این فلاسفه پیوسته در مشی و حرکت بوده فلسفه آنان به مشاء مشهور شده – چرا که حقیقت فکر همان حقیقت به سوی مقدمات و از مقدمات به سوی نتایج است.

    در میان فلاسفه اسلامی کندی ، فارابی ، ابن سینا ، خواجه نصیر طوسی و ابن رشد اندلوسی از بزرگان مکتب مشائی شمرده می‌شوند. اما در جهان اسلام مکتب مشاء را بیشتربا نام ابن سینا می شناسند.

    روش وی: مانند ارسطو روش عقلی استدلالی

    هستی شناسی

    نظام فلسفی  ابن سینا به طور کلی و به ویژه از لحاظ برخی اصول آن ژرف‌ترین و ماندنی‌ترین تاثیر را بر تفکر فلسفی اسلامی و نیز بر فلسفه اروپایی سده‌های میانه داشت .این نظام فلسفی آموزه‌ای از مهم‌ترین عناصر بنیادی فلسفه مشائی ارسطویی و برخی عناصر مشخص جهان بینی نو افلاطونی در پیوند با جهان بینی دینی و اسلامی دارد .لذا ابن سینا کوشید تا فلسفه مشائی را با دین سازگار سازد در این جهت علاوه بر اثبات وجود خداوند بمثابه واجب الوجود فلسفی ، به حل عقلی مسائلی از قبیل صدور کثرت از وحدت ، علم خداوند به جزئیات ، پیوند حادث و قدیم ، رابطه ذات و صفات خدا پرداخت ، در حوزه نفس نیز بحث تجرد و خلود را مطرح کرد. وی معقول ثانی و اولی را تفکیک کرد ابن سینا نظام فلسفی نوین خود را که  قصد داشته آن را به پایان برساند حکمت یا فلسفه مشرقی نامید.

    هستی شناسی و خداشناسی

    هستی شناسی (اونتولوژی ontology) در تفکر فلسفی اسلامی از همان آغاز جای ویژه خود را داشته در واقع آنچه از دیرباز و اکنون و همیشه جستجو شده و همیشه مایه سرگشتگی است این است که (موجود چیست) بدین سان هستی شناسی محور اصلی نظام فلسفی ابن سینا را تشکیل می‌دهد که هم در متافیزیک به معنای اعم و هم در خداشناسی به معنای اخص نقش تعیین کننده‌ای دارد.

    وی هستی خدا (اَینه الله) را نه موضوع فلسفی نخستین بلکه از مطالب آن می‌شمارد و می ‌گوید هستی خدا نمی‌تواند موضوع باشد زیرا موضوع هر دانشی امری است مسلم که آن دانش از احوال آن بحث می‌کند و هستی خدا نمی‌باید در این دانش همچون موضوع  مسلم باشد .وی فلسفه نخستین (فلسفه اولی) را با حکمت یکی می‌داند و آن را برترین علم به برترین معلوم یعنی شناخت خدا می‌شمارد .

    ابن سینا مسائل شناخت هستی را از خود مفهوم هستی یا وجود آغاز می‌کند وجود و موجود را بدیهی‌ترین و گسترده ترین مفاهیم می داند و دامنه مفهوم آنها را هر آنچه واژه ((هست)) درباره آن به کار می‌رود ، با مطلق وجود – می‌داند . پس آنگونه که عامه مردم می‌پندارند موجود تنها عالم محسوس نیست .زیرا مفاهیم کلی هر چند محسوس نیستند مفاهیم معقولند و بدین سان به گونه‌ای واژه هست را می‌توان درباره آنها به کار برد. از نظر وی عالم محسوس مرتبه ای از هستی است که دارای حرکت به سوی مقصدی است که جزء ذات آن و کمال مطلوبش است. ولذا مفهوم هستی نزد ابن سینا مفهومی است مشکک یعنی مفهومی که صدق آن بر افرادش به شدت و ضعف است.مسئله تشکیک در وجود نقش تعیین کننده‌ای در هستی شناسی و به ویژه خداشناسی ابن سینا دارد.

    تمایز بین هستی و چیستی (وجود و ماهیت)

    محور اصلی هستی شناسی ابن سینا وجود و ماهیت است .تمایز بین هستی و چیستی را امری بدیهی و بی‌نیاز از استدلال و برهان می‌داند .هستی وجه مشترک موجودات و چیستی وجه اختصاصی وبیان کننده ذاتیات موجود است. باید توجه داشت وجود و ماهیت یک شی در ذهن مغایر و جدا از یکدیگرند اما در خارج یک شی به حساب می آیند.مثلاً درخت یک موجود واحد ولی دارای دو مفهوم در ذهن است.وی معتقد است نیازمندی حمل وجود بر ماهیت، دلیل مغایرت آن دو است.نکته دیگر اینکه در هستی شناسی ابن سینا همه موجودات یکسان از مفهوم هستی برخوردار نیستند بلکه برخی در این معنی سزاوارتر و شایسته‌ترو در رتبه بالاتر از دیگران هستند ا این بیانگر تشکیک وجود است.

    واجب و ممکن

    ابن سینا موجود را به دو گونه بنیادی تقسیم می‌کند : ممکن و واجب

    هر موجودی یا چنان است که وجود برای آن فی‌نفسه واجب است یا چنین نیست ؛ اگر واجب است پس قائم به خود است . اما اگر واجب نیست یا به اعتبار ذاتش شرطی همراه آن است. مانند شرط نبود علتش ، در این صورت ممتنع می‌شود. یا مانند شرط وجود علتش که آنگاه واجب می‌گردد. اما اگر هیچگونه شرطی همراه آن نباشد (نه تحقق علت و نه عدم آن) آنگاه ممکن است .پس ممکن نسبت به وجود و عدم رابطه مساوی دارد.

    خداشناسی

    مبحث واجب الوجود و ممکن الوجود در هستی شناسی ابن سینا پیوند تنگاتنگی با خداشناسی وی دارد. خدا شناسی ابن سینا بر پایه هستی شناسانه واجب و ممکن به شکل های گوناگون در شفا ، نجات و اشارات عرضه شده است.  مفهوم واجب الوجود سنگ زیربنای خداشناسی ابن سینا قرار دارد .واجب الوجود هستی محض است و دارای ماهیت و چیستی نیست. واجب الوجود عشق و عاشق و معشوق است. واجب الوجود که در نهایت کمال ، غایت و درخشندگی است ذات خویش را به همان غایت درخشندگی و زیبایی تعقل می‌کند. بزرگترین عاشق و معشوق و بزرگترین لذت بخش و لذت برنده است.

    جهان شناسی (نظریه فیض یا صدور)

    درباره چگونگی پیدایش جهان، ابن سینا متناوباً واژه‌های فیض ، صدور ، ابداع و خلق را به کار می‌برد. صدور موجودات از واجب الوجود ، خوداندیشی خدا و نیز اندیشیدن او به نظام احسن در وجود کل جهان است  ابن سینا می‌گوید این معنا به اعتبار پیدایش موجودات از مبدا نخستین نامیده می‌شود و به اعتبار پیوند یا نسبت مبدا نخستین با موجودات ابداع نامیده می‌شود. فیض تنها درباره خدا و عقول به کار می‌رود. نخستین صادر از خدا عقل اول است ، این عقل به خودی خود ممکن و به وسیله مبدا نخستین واجب است ، این صدور یا فیض نخستین ، انگیزه صدور بقیه موجودات از عقل است ، جهانشناسی ابن سینا پایه عقل و فلک اول استوار است.

    در حوزه دانش منطق ابن سینا با ابداع دو نظریه «قیاس اقترانی شرطی» و «موجهات زمانی» از منطق ارسطویی پا فراتر نهاد در طرح نوینی از منطق موسوم به منطق سینوی را در تمدن اسلامی پی نهاد که پس از وی تا زمان خواجه نصیرالدین طوسی تکمیل گردید.در حوزه فلسفه وی کوشید تا فلسفه مشائی را با دین سازگار سازد. در این جهت علاوه بر اثبات وجود خداوند بمثابه واجب الوجود فلسفی، به حل عقلی مسائلی از قبیل صدور کثرت از وحدت، علم خداوند به جزئیات، پیوند حادث و قدیم، رابطه ذات و صفات خدا پرداخت. در حوزه نفس نیز بحث تجرد و خلود را طرح می‌کند. وی معقول ثانی و اولی را تفکیک می‌کند و در موضوع شرور تقریر نوینی ارائه می‌دهد.