خداوند در قرآن مغضوب علیهم را به سه گروه تقسیم می کند؛ یک کسانی که دنبال زور دنبال زر و دنبال فریب مردم هستند و باید شما با ملاک درست سراغ شناخت این گونه افراد بروید (اصحاب زور و زر و تزویر). مصداق آن در قرآن فرعون، قارون، هامان است. فرعون مظهر زور و فریب، قارون مظهر پول و ثروت و هامان مظهر تزویر؛ اولی استکبار دومی استثمار سومی استحمار یعنی فریب دادن مردم، خوش سخن بودن خوش بیان بودن و با این امور دنیایی مردم را فریب میدادند و الان هم در تمام دنیا زیاد هستند. اصلاً دنیا محل شیطنت و حکومت شیطان است و شیطان در این سه چهره خود را نشان میدهد : زور و زر و تزویر قدرت و ثروت و فریب فرعون و قارون و هامان استکبار و استثمار و استحمار تیغ و تسبیح و طلا هر سه بخش مغضوب علیهم هستند که با این سه قدرت مردم را فریب میدهند و حکومت میکنند و در حکومتها نفوذ میکنند و مردم را برده ی خود میکنند مردم را وسیله عیاشی و دنیاطلبی خود قرار میدهند. اینها در قبال انعمت علیهم هستند و در قبال منعم علیهم هستند حالا هر گاه مردم جامعهای رو به مغضوب علیهم آوردند این مردم به سمت جهنم میروند هر گاه اینها به سوی انعمت علیهم آمدند این مردم به سمت سعادت و خوشبختی میروند. متاسفانه اکثریت مردم یا تحت تاثیر ولایت شیطان (مغضوب علیهم) هستند؛ مردم اگر تحت تاثیر شیطان باشند، ضالین میشوند و اگر تحت تاثیر اولیای الهی( انعمت علیهم) قرار گرفتند میشوند جزو اولیاءالله می شوند.در همین راستا انسان باید نسبت به مدیران جامعه و کسانی که در راس کار می آیند بسیار حساس باشد تا ان شا الله با سر کارآمدن اولیای الهی ما هم با تبعیت کردن از آن ها، ان شا الله ما هم عاقبت بخیر شویم. در مقابل شیاطین که اصحاب زر و زور و تزویرند، علمای ربانی، را برای خود نمیخواهند بلکه شما را برای خدا میخواهند؛ هر چقدر شما برای خدا، به دین خدا و به تحقق اراده الهی خدمت کنید انها به شما بیشتر علاقمند می شوند و شما را بیشتر دوست دارند و به شما بیشتر توجه میکنند نه اینکه شما را بخواهند برای خود استعمار کند.
ادامه نوشته »تفاوت بین عرفان مقربین و سایر عرفانها ۲۴ ۳ ۱۴۰۱
بنابراین دو نوع علم وجود دارد؛ یک نوع علمی که برای انسان است و برای او کمال است و برای خدا کمال نیست. انسان خداوند را تسبیح و تقدیس میکند، تفاوتشان چیست؟ تفاوتشان در این است که در تسبیح صفات عیب و نقص را از خداوند دور میکنید و سلب میکنید. اما یک موقع هست که شما صفات کمالیه را از خدا میگیرید یک صفتی که منشأ کمال است مثل علم، اما کمال نسبی، برای مخلوق کمال است برای خدا کمال نیست. به عنوان مثال اگر انسان استاد خیلی خوبی داشته باشد که در طول زندگی همراهش باشد، این کمال است زیرا یک دارایی است و هرگاه کسی دارای چیزی بود یعنی یک کمالی دارد. اما همین داشتن استاد برای خدا نقص است پس آنگاه که یک صفت کمالی از خدا گرفته میشود، به آن میگویند تقدیس.
ادامه نوشته »