برچسب: علم و دین

  • ضرورت سیروسلوک در زندگی انسان

    ضرورت سیروسلوک در زندگی انسان

    ۲۹/۰۳/۱۴۰۳

    اعوذبالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‏الله فی السموات و الارضین

    • مقدمه
    • ضرورت سیروسلوک در زندگی انسان
    • بالا رفتن درجاتب بهشت به واسطه انجام مستحبات
    • روح جمادی
    • روح نباتی
    • حیات انسانی
    • فرق انسان با حیوان در اندیشیدن است
    • سه بُعد وجودی حیوانات
    • اندیشه انسان محدود به مکان نیست
    • اندیشه انسان محدود به زمان نیست
    • مراتب افکار انسانیت
    • بُعد عمل
    • نظر قرآن درباره انسانیت
    • انسان کاریکاتوری
    • ماجرای حاج آقا ارباب
    • دعوت به تفکر
    • حسن ختام جلسه

    مقدمه

    پاسخ به شبهه‌ای که باید به طور فنی و گسترده به آن رسیدگی شود.

    ضرورت سیروسلوک در زندگی انسان

    یک شبهه ای که مطرح شده است؛ این است که دلیل ضرورت سیر و سلوک در زندگی انسان چیست؟ و آیا اینکه حتماً واجب است که انسان در این مسیر قرار بگیرد؟

    ما قبلاً به این شبهه یک پاسخ مختصری داده بودیم و حالا می‌خواهیم کمی فنی‌تر در مورد آن توضیح دهیم، که ان‌شاءالله برای شما هم بیشتر قابل استفاده باشد.  تفسیر کامل این شبهه در مرحله دوم؛ مرحله علم الیقین مطرح می‌شود. بنابراین مطلب ممکن است یک مقدار در سطح بالاتری باشد با دقت گوش کنید که ان‌شاءالله استفاده کنید.

    بالا رفتن درجات بهشت به واسطه انجام مستحبات

    خب پاسخ این سوال این است که سیر و سلوک به‌معنای وارد شدن به وادی عرفان واجب نیست. آن چیزی که واجب است در شریعت است و شریعت این است که انسان از محرمات دوری کند و محرمات و گناهان را ترک کند و واجبات دینی را انجام دهد، دراین‌صورت است که اهل نجات است. اما دقت کنید انجام واجبات و ترک محرمات ما را از جهنم نجات می‌دهد و وارد بهشت می‌کند، اما کدام بهشت! اولین طبقه بهشت. در صورتی که بهشت هشت طبقه است، درجات دارد و این درجات بهشت را انسان اگر بخواهد بالا برود با انجام مستحبات است که بالا می‌رود و ترک مکروهات. انسان با ترک محرمات و انجام واجبات می‌تواند فقط به مرحله اول بهشت برسد و برای بالا رفتن درجات بهشت باید اعمال مستحبی، روزه‌ی مستحبی، انفاق مستحبی، جهاد مستحبی و سیر و سلوک در عالم باطن را انجام دهد. چون شریعت واجبات و محرمات برای عالم ظاهر است ولی مستحبات و مابقی مربوط به عالم باطن و عالم روح انسان است. دراین‌صورت است که درجات بهشت را طی می‌کنیم تا این‌جا را ما قبلاً پاسخ داده بودیم و ممکن است تکراری باشد. اما یک مسئله دیگری هم وجود دارد که آن این است؛ وارد عالم سیر و سلوک شدن درواقع تجلی انسانیت است؛ یعنی ما باید بین انسان و حیوان که در روایت هست و در فلسفه هم هست یک روح جمادی داریم، یک روح نباتی داریم، یک روح حیوانی داریم و یک روح انسانی داریم و یک روح ملکوتی نبوی داریم، این‌ها انواع و اقسام روح است. خب این اجسامی که شما می‌بینید همین مادیات که می‌بینید همین چوب و سنگ و خاک و این‌هایی که می‌بینید یک روحی دارند که روح این‌ها جمادی است.

    روح جمادی

    روح جمادی یعنی: یعنی وقتی داخل این‌ها را بشکافید اتمی هست، الکترونی هست، نوترون و پروتون هست که این‌ها در حال حرکت هستند و این حرکت ناشی از روح جمادی است. برای‌اینکه علمی صحبت کنم و آن‌هایی که درس خوانده‌اند متوجه شوند به این می‌گویند روح جمادی، حرکتی دارند آثاری دارند یک ارتباطی با عالم ملکوت دارند.

    شما در عالم خواب وقتی‌که کوه می‌بینید، یک درخت می‌بینید، ماشین یا هواپیما و قطار در عالم خواب می‌بینید آن به‌اصطلاح روح ملکوتی اجسام است که در عالم خواب می‌بینید، یعنی این چیزی است که ماده نیست ولی مربوط به عالم ماده است و در عالم خواب می‌بینید.

    روح نباتی

    در علم زیست‌شناسی می‌گویند: ما یک جاندار داریم یک بی‌جان، جاندارها از چند قسمت مختلف تشکیل شده‌اند مانند: گیاهان، آغازیان، حیوانات، جلبک‌ها… این‌ها انواع و اقسام جاندارها هستند. دو قسمت مهم جاندارها این است که بعضی‌ها گیاهان هستند و بعضی‌ها جانوران هستند، جاندار هستند ولی گیاه یک جاندار است و جانور و حیوان یک نوع دیگر از جاندار هستند. این جانور و حیوان فرقش با گیاه در این است که گیاه مواد غذایی‌اش را از درون خودش تولید می‌کند با عمل فتوسنتز ولی جانور و حیوان کسی است که مواد مورد نیاز را از بیرون می‌گیرد و فرق دیگرش این است که جاندار موجودی است که رشد و نمو و تولیدمثل می‌کند ولی گیاهان آن جانداری هستند که حرکتش در یک جای ثابت است و به آن صورت حرکت ندارد و حیوانات از زمین کنده شدند و حرکت می‌کنند. 

    حیات انسانی

    فرق انسان و حیوان را باید بیان کنیم تا برسیم به این مسئله؛ بین حیوان و گیاه یک موجوداتی هستند که مرز بین گیاه و حیوان هستند که زیست‌شناسان نمی‌دانند که به این‌ها بگویند حیوان یا گیاه مثلاً جلبک‌ها از آن نظر که یک جای ثابتی هستند گیاه هستند و از آن نظر که غذای خودشان را از بیرون تهیه می‌کنند حیوان هستند یا بعضی از گیاهان باوجودی‌که گیاه هستند احساسات دارند مثلاً با موسیقی سرحال می‌شوند و اگر موسیقی بد برای گیاه بگذارید پژمرده می‌شود. مثلاً نخل را می‌گویند بین حیوان و گیاه است اگر سرش را ببرید خشک می‌شود بین حیوان و گیاه است و حیواناتی هستند بین انسان و حیوان هستند این‌ها را گفتیم که فرق حیوان و انسان را بگوییم. 

    فرق انسان با حیوان در اندیشیدن است

    فرق حیوان با انسان این است که انسان حیوانی است که فکر می‌کند الإنسان و حیوان و ناطق، انسان حیوانی است که نطق می‌کند؛ یعنی می‌تواند کلیات را تشخیص دهد و وقتی کلیات را تشخیص داد، می‌تواند فکر کند و اندیشه کند ولی حیوانات این‌چنین نیستند. لذا شما می‌بینید انسان‌ها روزبه‌روز رشد می‌کنند، انسان الان با انسان هزار سال پیش و یا حتی با انسان بیست سال پیش خیلی فرق کرده‌است، اگر به شما بگویند که یک دستگاهی هست که این‌جا بزنیم و در جای دیگر اتفاقی میافتد، ممکن بعضی‌ها قبول نکنند ولی الان می‌بینیم که این اتفاق می‌افتد. بله انسان پیشرفت می‌کند ولی حیوانات این‌چنین نیستند،  حیوانات، حیوانات الان چه حیوانات ده‌هزار سال پیش به‌همین شکل هستند؛ مگس، سگ، الاغ این‌ها با مگس و سگ و الاغ ده‌هزار سال پیش هیچ فرقی ندارند. چون حیوان‌ها فکر نمی‌کنند، قدرت نطق و تفکر را ندارند. ولی وقتی‌که دقت کنیم می‌بینیم که الان ثابت شده‌است که حیوانات هم فکر می‌کنند منتها نوع فکر کردن آن‌ها با نوع فکر کردن انسان فرق می‌کند و همین نوع فکر کردن است که انسان می‌تواند از تجربیاتش استفاده کند و درنتیجه پیشرفت کند و حیوان نمی‌تواند از تجربه‌اش استفاده کند و نمی‌تواند تجربیات خودش را منتقل به نسل‌های آینده کند. یعنی اگر یک الاغی از یک راهی برود و ببیند که در آن راه با مشکلی برخورد می‌کند، چند بار که برود دفعه بعد از آن‌جا نمی‌رود، راهش را عوض می‌کند. ولی این تجربه‌اش را نمی‌تواند به بچه‌اش منتقل کند و آن بچه هم همان بچه علاق است به همان شکل تجربه‌اش برای خودش است. ولی انسان می‌تواند منتقل کند مثلاً علم زیست‌شناسی، علم پزشکی، علم فضا، علم رایانه و دیجیتال… این رشته‌های فنی که یاد می‌گیرید وقتی به فرزندان خودتان منتقل می‌کنید می‌بینید یک بچه ده‌ساله یا پانزده‌ساله مطالب شما را یاد می‌گیرد و از این به بعد می‌رود بر روی مطالبی که از شما یاد گرفته است تحقیق می‌کند و به دستاوردهای جدیدی می‌رسد. فرق انسان و حیوان این مسائل طبیعی است که شما با چشم خود می‌بینید.

    فرق انسان با حیوان این نیست که انسان فکر می‌کند و حیوان فکر نمی‌کند! نه، حیوانات هم فکر می‌کنند حتی بعضی از آن‌ها خواب می‌بینند و این در علم و در پژوهش‌های علمی ثابت شده‌است که آن‌ها فکر می‌کنند ولی نحوه فکر آن‌ها چگونه است! از این‌جا فرق انسان و حیوان معلوم می‌شود.

    سه بُعد وجودی حیوانات

    حیوان همان سه بُعد وجودی انسان را دارد؛ وجود ما سه بعد دارد: یک بعد شناختی، یک بعد عاطفی و یک بعد عملی. یعنی ما می‌توانیم شناخت پیدا کنیم، فکر کنیم، بینش پیدا کنیم، دانش پیدا کنیم به غیر از این‌که علم پیدا می‌کنیم، عاطفه داریم یعنی گرایش پیدا می‌کنیم؛ از یک چیزهایی بدمان می‌آید و از یک چیزهایی خوش‌مان می‌آید، به یک چیزهایی میل پیدا می‌کنیم و از بعضی چیزها نفرت پیدا می‌کنیم به این می‌گویند بُعد عاطفی و بعد عمل می‌کنیم؛ یعنی در عالم خارج به‌ نحو خودمان تغییر می‌دهیم، تسخیر می‌کنیم این عمل ما است. حیوان چطور؟ حیوان همین سه بعد را دارد منتها فرق انسان و حیوان در این است که حیوان در همان محدوده وجودی خودش آگاهی دارد، در همان محدوده وجودی خودش عاطفه دارد و در همان محدوده وجودی خودش عمل می‌کند. ولی انسان این‌چنین نیست، انسان در محدوده‌ی وجودی خودش فکر نمی‌کند، بلکه ازنظر مکانی و ازنظر زمانی به ماورای مکان و زمان خودش هم فکر می‌کند. بارها گفته‌ایم زمانی که یک گوسفندی را شما از گله می‌آورید و سرش را می‌برید و یکی‌یکی گوسفندها را از گله می آورید و سرشان را در کشتارگاه می‌برید، گوسفندان دیگر اصلاً متوجه نیستند که بعد از این گوسفند نوبت آن‌ها می‌رسد! چرا چون آن گوسفند فقط در همان محدوده حضوری خودش فکر می‌کند. گفت: گرگ اجل یکایک ازین گله می‌برد. وین گله را ببین که چه آسوده می‌چرند! چون فقط به آن لحظه نگاه می‌کند به همان مکان و زمان خودش نگاه می‌کند.

    اندیشه انسان محدود به مکان نیست

    ولی انسان چنین نیست؛ انسان نسبت‌به مکان‌های دور از خودش، ماورای مکان خودش، در شهر و کشور همسایه‌اش، به کُرات دوردست به کُرات نزدیک فکر می‌کند، مکان برای اندیشه‌ی انسان محدود نیست انسان موجودی است که شناختش به ماوراء  محدوده‌ی وجودی خودش است، این ازنظر مکان.

    اندیشه انسان محدود به زمان نیست

    از نظر زمانی هم به‌همین صورت است ما فکر می‌کنیم؛ که قبل‌از این‌که به دنیا بیاییم در کجا بودیم و اینکه چی شد که ما به دنیا آمدیم و وقتی‌که از  دنیا رفتیم به کجا می‌رویم! فکر می‌کنیم و به تاریخ گذشته‌مان فکر می‌کنیم که قبل‌از ما چه کسی در کره زمین بوده‌است، در این کشور چه پادشاهانی بوده‌اند؟ صد سال دیگر چه اتفاقی می‌افتد؟ دویست سال دیگر؟ ببینید انسان ماوراء زمان شخصی خود را فکر می‌کند. پس در بُعد اندیشه فرق انسان با حیوان این است که انسان موضوع تفکر او با موضوع تفکر حیوان فرق می‌کند نه این‌که بگوییم انسان موجودی است که تفکر می‌کند، حیوان موجودی است که تفکر نمی‌کند، نه! او هم تفکر می‌کند او هم فکر دارد، او هم وقتی یک چیزی را می‌بیند به آن خیره می‌شود فکر می‌کند، بعد اگر احساس کند که موجود خطرناکی است به او حمله می‌کند یا فرار می‌کند، لازمه این‌ها فکر است، اتوماتیک که این کار را انجام‌ نمی‌دهد، فکر می‌کند و اگر یک‌بار، دوبار با ناکامی روبرو بشود دفعه‌های بعد بیشتر مواظبت می‌کند یا بیشتر عکس‌العمل نشان می‌دهد این موجود فکر می‌کند. اما فرق فکر حیوان با انسان این است که موضوع فکر آن‌ها فرق می‌کند، موضوع فکر و موضوع اندیشه و موضوع شناخت حیوان در یک محدوده شخصی خلاصه می‌شود ولی انسان در ماوراء مکان و زمان خود می‌اندیشد. این‌که می‌گوئیم تجلّی انسانیت، حالا اگر یک نفر در همسایگی شما در همکاران شما در فامیل شما یکی بود که فقط به خود فکر می‌کرد اصلا به این مسائل فکر نمی‌کرد بلافاصله می‌توانید بگویید که این در درجه حیوانیت مانده است، انسان نشده است.

    مراتب افکار انسانیت

    این‌که ما می‌گوئیم سیروسلوک تجلی انسانیت است یعنی وقتی انسان به مرحله انسانی می‌رسد به این مسائل فکر می‌کند، هر چه شما به ماوراء مکان و زمان خود بیندیشید انسان‌تر هستید و هر چه بیشتر در محدوده خود و منییت خود بیندیشید بدانید که در مرحله انسانیت رشد نکردید، خب البته باید چه‌کار کرد؟ باید تصمیم گرفت باید فکر را منعطف کرد به امور ماورائی تا بتوانیم رشد کنیم. بسیاری از افراد هستند حالا این را من خدمت شما عرض می‌کنم. در بُعد ادراکات این‌طوری، در بُعد عواطف حیوان میل و تنفر او یعنی گرایش او به یک چیز یا نفرت او از یک چیز آن هم در حد شخصی خود او، ولی انسان این‌طوری نیست. انسان عواطف او و میل او به ماوراء خود او است، انسان دوست دارد همه انسان‌ها که به مرحله انسانیت رسیدند دوست دارند که خوب باشند، دوست دارند اخلاقی باشند، دوست دارند معنوی باشند همه این را دوست دارند حتی بدترین انسان‌ها ظالم‌ترین انسان‌ها میل دارد به این‌که بگوید من آدم خوبی هستم یعنی خوب بودن این میل به بالا رفتن، میل به تعالی میل به تکامل در همه انسان‌ها هست در حیوان این‌طوری نیست، حیوان میل او در محدوده خود او است، میل او به خوردن است، میل او به آمیزش است، میل او به آشامیدن است، می‌بینید آن میل‌ها و عواطف و گرایش‌های او به امور مادی اطراف خود است ولی انسان این‌طوری نیست. انسان‌ها همه، بدترین انسان‌ها دوست دارد که آدم خوبی باشد، سعی می‌کند خود را و اخلاق خود را خوب کند، سعی می‌کند رفتار خود را خوب کند این میل در انسان است حالا هر چه این قوی‌تر باشد باز می‌توانیم بگوییم این چیست؟ این انسانی‌تر است، هر چه میل انسان به معنویت به اخلاق به ماوراء به تعالی و رشد معنوی بیشتر باشد این انسان‌تر است، هر چه کمتر باشد حیوان‌تر است، این در مرحله عاطفی. در مرحله ادراکات آن‌طوری بود در مرحله عاطفه هم این‌طوری بُعد دوم وجودی انسان و حیوان است یعنی هم انسان و هم حیوان این سه بُعد را دارند، بُعد ادراکات، بُعد عواطف و بُعد عمل.

    بُعد عمل

    در بعد عمل هم همین‌طور است حیوان‌ها حداکثر عملی که می‌توانند کنند باز در محدوده خود آن‌ها است بیشتر نمی‌توانند کار کنند یعنی مهندس‌ترین حیوانات مثلا زنبور عسل که لانه‌ خود را طوری درست می‌کند که از نظر اشغال فضا نوع این خانه‌های مثلث و شش ضلعی که در کندو درست می‌کند این برای این است که بیشترین فضا را برای تولید عسل خود درست کند آن را به این‌ صورت درست می‌کند چون به هر شکل دیگری باشد کم می‌آورد، چهار ضلعی باشد کم می‌آورد، سه ضلعی باشد کم می‌آورد، دایره باشد کم می‌آورد یک وجه شش ضلعی درست می‌کند یک مهندسی فطری خدا برای او قرار داده است ولی باز عمل او در محدوده چیست؟ در محدوده خود او است، بیشتر دیگر نمی‌تواند ولی انسان این‌طوری نیست ، انسان عمل می‌کند در تمام ابعاد این عالم، در کرات می‌رود در زمین می‌رود در همه‌جا، در هر جا بتواند ازاین به اصطلاح دنیای ریز میکروب تا دنیای بالا کهکشان‌ها. می‌خواهد عمل کند برود بفهمد این‌جا هم می‌خواهد بفهمد، زیر میکروسکوپ می‌خواهد بفهمد عمل کند تأثیر بگذارد، میکروب‌ها و باکتری‌ها را می‌خواهد بشناسد تغییر بدهد، ویروس‌ها را تغییر بدهد تا اتم، ذرات بنیادی این‌ها همه را می‌خواهد تغییر بدهد می‌خواهد بشناسد، آن‌جاهایی که حتی هیچ هیچ نفوذی ندارد بلکه می‌خواهد مثلا با اثر آن‌ها این‌ها را بفهمد که چه هستند؟ این‌ها را می‌خواهد کار کند، از آن‌طرف هم تا بی‌نهایت، ده میلیون سال نوری فاصله است ولی می‌خواهد ببیند آن‌جا چه اتفاقی افتاده است. این تأثیر عمل او به غیر از این که شناختی دارد و میل دارد عمل او تا آن‌جاها می‌تواند برود. پس انسان‌ هر چه در سه بعد، بعد وجودی او یعنی بعد ادراکات، بعد عواطف و بعد عمل ماوراء خود او باشد می‌شود چه؟ می‌شود انسان‌تر و هر چه محدودتر باشد می‌شود حیوان‌تر

    نظر قرآن درباره انسانیت

    خداوند این مسئله را در قرآن چه‌قدر زیبا فرموده است «اِنَّ فِی‌ خَلقِ‌السَّمَوَاتِ وَالاَرض وَاختِلافِ اللَّیلِ وَالنَّهَارلَایَاتِِ لِاولِی‌الاَلبَاب.»[۱]

    چه کسانی هستند این‌ها؟

    «اَلَّذینَ یَذکُرونَ‌اللهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِم وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلقِ‌السَّمَوَاتِ وَالاَرض»[۲] موضوعِ فکر است، موضوعِ اندیشه است، موضوعِ میل و عاطفه است، موضوعِ عمل است که یک انسان را انسان می‌کند. در مورد حیوان‌ها هم می‌گوید که “لَهُم قُلُوبُُ لَا یَفقَهُونَ بِهَا وَ لَهُم اَعیُنُُ لَایُبصِرُون بِها»[۳] این‌ها نمی‌فهمند، بعد می‌فرماید: آن‌ها “اُولَئِکَ کَالانعَام بَل‌هُم اَضَل” این‌هایی که فکر آن‌ها موضوع فکر آن‌ها فقط به محدوده وجودی خود آن‌ها هست آن‌ها مثل چهارپایان هستند، قرآن چه‌قدر قشنگ می‌گوید! بعد می‌گوید “بَل هُم اَضل” این شاید چندین تفسیر دارد، چرا بدتر هستند؟ خب یکی از آن این است که اگر کسی هوش داشته باشد، باهوش باشد، استعدادهای ذهنی فراوانی داشته باشد ولی آن عاطفه او، میل او به معنویت نباشد این می‌شود چه؟ این می‌شود یک موجودِ به تعبیر ما کاریکاتوری.

    انسان کاریکاتوری

    یک‌ نفر را شما نگاه کنید این کاریکاتور چه هست؟ کاریکاتور یک ‌نفر را می‌کشند بینی او بزرگ‌تر از حد معمولی است، چشمان او خیلی بزرگ‌تر است یا خیلی ریزتر است، سر او خیلی بزرگ‌تر است بزرگ‌تر می‌کشند، به این می‌گویند کاریکاتور دیگر، یک شکلی می‌کشند این اعضا در آن که در واقع است نیست فرق کرده است یا خیلی بزرگ کردند او را یا خیلی کوچک کردند، ترکیب او حفظ شده است به این می‌گویند کاریکاتور، شما مثلاً بروید به باشگاه برای این‌که بازوهای شما قوی بشود باید مثلا دمبل بردارید تمرین کنید حالا مدام برو به باشگاه شش ماه روی یک بازو کار کن، یک بازویی این‌طوری بشود یک بازویی لاغر به این می‌گویند چه؟ به‌ این می‌گویند رشد نامتناسب، رشد ناهماهنگ، رشد کاریکاتوری. حالا اگر یک انسانی در ذهن خود هوش او خیلی خوب است، حافظه او خیلی خوب است، استعدادهای ذهنی او خیلی عالی است ولی چه؟ ولی آن عاطفه به حد انسانیت نرسیده است، این می‌شود چه؟ می‌شود هیتلر، این می‌شود نتانیاهو، این می‌شود چنگیز، با آن فکر خود جنایت می‌کند یعنی آن تعالی روح را نمی‌خواهد، تمام فکر خود را آورده است متمرکز کرده است در یک مسئله پَست، این می‌شود کاریکاتور این می‌شود یک حیوان بلکه بدتر چون حیوان این‌طوری نیست، این بدتر است به‌خاطر این‌که آن امکان روحی را که خداوند به او داده‌ است، آن ذهنی که داده است باید با آن عاطفه تناسب داشته باشد و باید با عمل او متناسب باشد و وقتی این‌ها متناسب نیست این در عالم باطن یک موجود چه است؟ کاریکاتوری است، لذا ما در روایت داریم که وقتی عالم برزخ شما وارد می‌شوید قیافه‌هایی را می‌بینید، چهره‌هایی را می‌بینید که از دیو و دد وحشتناک‌تر است، از حیوانات ‌وحشی از بدترین حیوانات این‌جا چهره‌های وحشتناک‌تری دارند، وحشتناکی آن برای چه است؟ برای همین است که نشان داده می‌شود، آن ابعادی که نامتناسب رشد کرده است آن ابعادی که مغفول مانده است و دست نخورده است یک موجود عجیب‌ غریبی است یک موجود عجیب غریبی که فقط در نقاشی و تخیل می‌توانیم مثلا یک موجودی را بکشید که سر او سر گاو باشد و بدن او بدن مار باشد و پای او پای آدم باشد، یا مثلا دست و پای او دست و پای آدم باشد، ترکیب این چیزهایی که فقط در وهم ایجاد می‌شود این‌ها وهم‌انگیز هستند و وحشتناک‌ هستند چون وهم‌انگیز هستند وحشتناک هستند. داریم که شما وقتی که وارد عالم برزخ بشوید موجوداتی را می‌بینید که این‌ها همان انسان‌ها هستند ولی آن‌چنان چهر‌ه‌های آن‌ها وحشتناک است که از موجودات دیو و دد روی زمین وحشتناک‌تر هستند، این‌ها به‌ خاطر همین که آن‌جا چهره‌ آن‌ها را می‌بینند دیگر.

    ماجرای حاج آقا ارباب

    این‌که آقای مرحوم حاج‌ آقا رحیم ارباب تعریف کرده بود برای بعضی از علما که در این مسجدِ شاه اصفهان که حالا به آن می‌گویند مسجد امام، اگر که رفته باشید مثل مسجدهای دیگر یک هشتی دارد وارد می‌شوید از آن‌جا، وارد می‌شوند می‌آیند برای نماز و برای شبستان که امام جماعت آن‌جا مرد عارف و بزرگی بوده‌ است که خود مرحوم آقا رحیم ارباب یک‌بار برای علما تعریف کرد می‌گوید داشتم می‌رفتم و دیدم یک گاوی دارد حمله می‌کند به من، یک گاو خیلی وحشتناک که از این گاوهای معمولی نبود، دیدم مدام می‌خواهد حمله کند به من شاخ بزند و مدام من خود را می‌کشیدم کنار تا این‌که عبور کردم و رفتم. فردا این حالتی که وارد هشتی مسجد که می‌شد حال او عوض می‌شد و ذکر می‌گفت، دعا می‌کرد وقتی می‌خواست بیاید برای نماز جماعت از منزل حرکت می‌کرد در راه ذکر می‌گفت و وقتی وارد درب مسجد می‌شد حال او عوض می‌شد، آن عظمت الهی را آن هشتی و آن آیات روی در و دیوار روح او را عوض می‌کرد و وقتی وارد شد دید گاوی دارد می‌آید که مدام می‌خواهد به او حمله کند خود را می‌کشید کنار و دوباره گاو می‌آمد، آخر از کنار می‌رود داخل شبستان و نماز را می‌خواند و می‌رود. فردای آن روز یک آقایی می‌آید می‌گوید حاج‌آقا سلام علیکم، می‌گفت شما دیروز از دست ما چرا ناراحت بودید؟ گفت: از دست شما ناراحت نبودم؟! می‌گوید چرا من چندبار آمدم دست شما را ببوسم در هشتی مسجد، هرچه می‌آمدم شما خود را می‌کشیدید کنار مثل این‌که از من بدتان آمده بود، من چه‌کار کردم؟ از من ناراحت بودید؟ او را به‌ صورت آن چهره برزخی دیده بود، چهره واقعی این را دیده بود، این حیوان است هنوز.

    دعوت به تفکر

    صورَه صورَه صورَه الانسان، یعنی روح او روح حیوانی است. خب این‌که موضوع سیروسلوک و تفکر در آیات الهی، تفکر در خدا، تفکر در عوالم بالا، تفکر در روح، تفکر در حقایق عالم، موضوعات عالم، خلقت آسمان‌ها و زمین‌ها، شما در قرآن کلمه تفکر را نگاه کنید همیشه خدا می‌فرماید: کسانی که به آسمان‌ها نگاه کنید، اَفَلا یَتَفَکَّرُون، به زمین نگاه کنید، در خلقت آسمان‌ها اِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتِِ لِقُومِِ یَتَفَکَّرُون، قرآن می‌فرماید: موضوع تفکر انسان با موضوع تفکر حیوان فرق می‌کند نه این‌که این تفکر می‌کند او تفکر نمی‌کند، موضوع، به چه فکر می‌کنی؟ موضوع تفکر شما چه هست؟ هر موضوعی که به آن فکر می‌کنید شما در حد آن موضوع هستید، اگر تمام همّ وغم شما این است که این آقای الدنگ یک توپ بزند برود داخل دروازه و کیف کنید، بعضی‌ها این‌طوری شده دیگر تیم او باخته و سکته کرده مرده است. تیم او باخته و این پائین مانده‌ است، این درجه او پائین است. گفتند یکی در آن مسابقات بچه نوزاد او در دست او بود و داشت با او بازی می‌کرد تا گل شد بچه را انداخت بالا، بعد گفت آفساید، بچه را رها کرد و بچه افتاد مُرد. این‌قدر یعنی واقعا شخص باید پست باشد که موضوعی که او را شاد می‌کند و موضوعی که او را غمگین می کند یک موضوع بسیار بسیار پست و حقیر باشد؟! این است که فرق انسان با حیوان این است که به چه فکر می‌کند؟ به چه تفکر می‌کند؟ و اگر به مباحث و موضوعات عالیه فکر کنیم روح شما می‌آید بالا، تجلّی انسانیت یعنی انسانیت تو ظاهر می‌شود و الّا همان انسانیت تو در همان پنهان می‌ماند و در حیوانیت تو ظاهر می‌شود و وقتی در حیوانیت تو ظاهر شد چون این گوهر گران‌بها را از بین بردی از حیوان پست‌تر هستی. ای کسی که به موضوعات پست فکر می‌کنی تو وقتی آن گوهر انسانیت را در خود ظاهر نکنی قطعا برای همین ملاصدرا می‌گوید اگر خداوند در قرآن نمی‌فرمود بَل هُم اَضَلّ، این‌ها پست‌تر از چهارپایان هستند فردای قیامت چهارپایان می‌گفتند خدایا چرا این‌ها را با ما مقایسه کردی؟ تو به این‌ها عقل دادی، به این‌ها گوش دادی به ما ندادی، بعد تازه این‌ها را کردی مثل ما؟! گفت: یک روحانی با یک غیر روحانی بحث می‌کردند، آن آقای غیرروحانی به روحانی گفت ما اگر جرم می‌کنیم می‌برند ما را به زندان ولی شما اگر جرم می‌کنید خلع لباس می‌کنند شما را و تازه می‌شوید مثل ما، تازه شدید مثل ما یعنی این آقا، این موجود، این موجود موجودی است که خدا به او امکانات فکرکردن داده است، این فکر نکرده است با او فرق می‌کند به او نداده است پس باید بگوییم که مثل او که ظلم به او است برای همین باید گفت که چه؟ باید گفت: بَل هُم اَضَلّ.

    حسن ختام جلسه

    پس بنابراین سیروسلوک و توجه به عرفان فقط این نیست که حالا مثلا بگوییم که خب حالا ما همین‌که جهنم نرفتیم کافی است نه، موضوع این است که ضرورت سیروسلوک یعنی ضرورت این‌که انسانیت ما تجلّی بکند، ما انسان بشویم، وارد مرحله انسانی بشویم.

    طَیَران مرغ دیدی تو زپایبند شهوت      به درآی تا ببینی طَیَران آدمیت[۴]   

    ان‌شاءالله خداوند به همه ما توفیق عنایت بفرماید و ما در مسیر سیروسلوک انسانیت ما روز به روز متجلّی‌تر بشود با صلوات بر محمّدوآل‌محمّد.


    [۱] . سوره‌ آل‌عمران، آیه۱۹۰

    [۲] . سوره آل‌عمران، آیه۱۹۱

    [۳] . سوره اعراف،  آیه۱۷۹

    [۴] . (سعدی)

  • راه شناخت علما

    راه شناخت علما

    ۱۴۰۳/۰۳/۲۲

    اعوذبالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‏ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه ‏الله فی السموات و الارضین

    سرفصل اهم موضوعات این هفته؛

    • مقدمه
    • انتخابات رئیس جمهور
    • انتخاب فرد اصلح
    • هر ادعایی باید بر مبنای دلیل عقلی و نقلی باشد
    • ملاک حقانیت ادعا، تائید علما است
    • راه شناخت علما
    • اجماع علما
    • تائید استاد
    • حسن ختام جلسه

    مقدمه

    ما امروز به دو مسأله پاسخ می‌دهم؛ مسئله اول در مورد انتخابات سوال کرده‌اند و علی‌رغم این‌که ما زیاد دوست نداریم وارد بحث‌های سیاسی شویم ولی خب شاید بد نباشد که نظر خودمان را بگوییم.

    انتخابات رئیس جمهور

    در فضای مجازی دوستان از بنده پرسیده‌اند و حتماً پخش می‌شود و شما هم خواهید دید. البته نظر بنده نظر قطعی نیست! بلکه ممکن است شما به بنده اطلاعاتی بدهید و نظر بنده تغییر کند. اما تا آن‌جا که بنده خودم متوجه شده‌ام و پاسخ داده‌ام به این نتیجه رسیده‌ام که به‌اصطلاح شخص اصلح آقای جلیلی هستند. در مجموع همه افرادی که نامزد انتخابات شده‌اند الحمدلله خوب هستند، حتی آن‌هایی که برای گروه منحرف اصلاح‌طلبان هستند، ممکن است یک جاهایی اشتباهاتی کرده باشند، اما در کل همه این نامزدها خوب هستند.

    انتخاب فرد اصلح‌

    به‌نظر می‌رسد یکی از این دو نفر اصلح باشد؛ یا آقای قالیباف است یا آقای جلیلی است. استدلال بنده این است که اگر فرض کنیم که بر فرض آقای قالیباف اجرایی‌تر است، اما امروز کشور ما به یک شخصی احتیاج دارد که دو صفت مهم‌تر از اجرایی بودن داشته باشد؛ یکی مبارزه با فساد و دوم مقابله با دشمنان و این دو عنصر در آقای جلیلی قوی‌تر است و کارنامه آقای جلیلی نشان می‌دهد که از آقای قالیباف موفق‌تر بوده‌است بنابراین تا این‌جا تا جایی‌که ما اطلاعات داریم آقای جلیلی اصلح است و باید برای ایشان تبلیغ کنیم و به نفع ایشان کار کنیم. البته اگر این دو نفر یکی به نفع دیگری کنار برود خیلی بهتر است.

    تا این لحظه نظر بنده این است، حالا اگر شما اطلاعاتی دارید به بنده در جهت تغییر نظر بدهید، اگر نظر بنده تغییر کند از طریق فضای مجازی به دوستان اطلاع می‌دهم که افرادی که ما را قبول دارند و تصمیم دارند به حرف ما گوش دهند این‌چنین است.

    انتخاب باید تحقیقی باشد، نه تقلیدی!

    این مسئله تقلیدی نیست. بلکه این مسئله تحقیقی است؛ نه با استخاره درست می‌شود که استخاره کنم که به چه کسی رأی بدهم! در درجه اول تحقیقی است یعنی هر شخصی موظف است که برود بررسی کند مشورت کند و آن شخصی که تشخیص داد اصلح است، آن را انتخاب کند. اگر کسی خودش نتوانست به‌هیچ‌وجه تشخیص دهد، آن موقع رجوع کند به علما و کسانی که صاحب‌نظر هستند و نظر آن‌ها را بگیرد. و  اگر باز هم نتیجه‌ای نگرفت آن موقع می‌شود استخاره کند. اما تا زمانی‌که انسان می‌تواند تحقیق کند خودش بفهمد و با مشورت با دیگران به نتیجه برسد حق استخاره ندارد، استخاره این‌جا جایز نیست. بلکه این مسیر را باید مرحله به مرحله انجام دهد؛ مرحله اول خودش باید به نتیجه برسد، مرحله دوم اگر نرسید از اهل فن بپرسد و از راهنمایی آن‌ها استفاده کند و اگر در این مسیر هم به نتیجه نرسید آن زمان استخاره کند و خداوند هم ان‌شاءالله راه خیر را به آن‌ها نشان می‌دهد.

    هر ادعایی باید بر مبنای دلیل عقلی و نقلی باشد

    شبهاتی که درمورد روش عرفان مقربین و روشی که تحت عنوان ترجمه صراط مستقیم است و این شعاری که ما می‌دهیم؛ “تنها راه رسیدن به سعادت ابدی وصل شدن به سلسله اولیا است” این تفسیر آیه اهدنا الصراط المستقیم است؛ یعنی همان صراط مستقیم است و تفسیرش به این شکل است. ما حرف جدیدی نیاورده‌ایم بلکه الفاظ جدید آورده‌ایم. ما هیچ‌وقت حرف جدیدی نمی‌زنیم.

    بعضی‌ها آمده‌اند در این دنیا حرف‌های جدیدی می‌زنند و حرف‌هایی می‌زنند که تا الان کسی نزده است، ادعا می‌کنند که این حرف‌هایی را که ما می‌زنیم علما نمی‌دانستند ،دانشمندان نمی‌دانستند، علمای گذشته نمی‌دانستند، فلاسفه نمی‌دانستند، حکما نمی‌دانستند، عرفا نمی‌دانستند…! و این حرف‌های جدید ما است و فقط ما می‌فهمیم! معنی این حرف یعنی؛ دین جدید. هرچند یک شخص ادعا کند که من با امام زمان ارتباط دارم، با فرشتگان ارتباط دارم، با عالم غیب ارتباط دارم، مریض شفا می‌دهم، از غیب آگاهم… باید بدانید که شیطان از همه این راه‌ها وارد می‌شود، این است که هرکس تحت این عنوان بیاید یعنی یک دین جدیدی دارد می‌آورد! حرف‌های ما جدید است ولی نه محتوایش بلکه الفاظش کمی جدید به‌نظر می‌رسد، ولی محتوا همان حرف‌های قدیمی است، ما هیچ حرف تازه‌ای نداریم. بنده بارها گفته‌ام که هر حرفی که بنده زده‌ام از قرآن از روایات، از علم اگر دلیل علمی نیاوردم شما قبول نکنید! یعنی تأیید حرف‌های ما اول علوم عقلی است و دوم علوم نقلی است. علوم نقلی یعنی کتاب و سنت و علوم عقلی یعنی تجربه و فلسفه، تجربه و عقل، تجربه و حکمت… این‌ها باید جمع شوند و هر حرفی که زده‌ایم از این نظر باید ثابت شود، در غیر این‌‌صورت شما قبول نکنید. الفاظ را گاهی اوقات تغییر می‌دهیم که جدید باشد و به ذهن‌ها برسد. (یک شخصی ممکن است اگر همیشه در یک لباس باشد برای شما یکنواخت شود و برای‌اینکه شما را خوشحال کند هر بار یک لباس جدیدی می‌پوشد که تنوعی باشد). الفاظ ما هم این‌چنین است، گاهی اوقات الفاظ را به صورتی می‌گوییم که در ذهن‌ها جا بیفتد. این همان اهدنا صراط المستقیم است و اهدنا صراط المستقیم از این حرف خیلی کامل‌تر است. منتها برای‌اینکه بخواهید جایی طوری صحبت کنید و شخص مقابل کنجکاو شود باید الفاظ را تغییر دهید؛ به‌اصطلاح همان غذا را در یک بسته‌بندی جدید می‌دهیم وگرنه الفاظ همان است، هیچ‌کس حرف جدیدی ندارد. هر حرف و حقیقتی که هست در قرآن و در روایت اهل‌بیت گفته‌شده است. هیچ فیلسوفی وجود ندارد؛ شما اگر یک فیلسوفی آوردید چه در غرب و چه در شرق یک حرف جدید زده و حرفش درست بود به بنده معرفی کنید جایزه دارید… و اگر فیلسوفی وجود داشته باشد و حرف جدیدی داشته باشد و حرفش درست باشد، من به شما ثابت می‌کنم که این حرف در قرآن و در روایات اهل‌بیت است، تا این‌جا این‌چنین بوده‌است. یعنی فلسفه غرب را خوانده‌ایم، فلسفه کانت را خوانده‌ایم، فلسفه هابز را خوانده‌ایم و… همه این‌ها را که نگاه کرده‌ایم می‌بینیم که حرفهایشان غلط است یا اگر حرف درستی است می‌بینیم از آن قشنگ‌‌تر و زیباتر را در روایات و قرآن گفته‌اند. هیچ شخصی حرف جدیدی ندارد اگر شخصی حرف جدیدی داشته باشد همان حرف خداوند و معصومین را با الفاظ دیگری می‌گوید.

      ملاک حقانیت ادعا، تائید علما است

    الان سوالی که از بنده پرسیده‌اند این است که؛ بعضی از افراد ادعا می‌کنند و حرف‌های جدیدی می‌زنند و بالاخره مکتب جدیدی آورده‌اند، دین جدیدی آورده‌اند، و ادعایشان هم این است که ما با امام زمان ارتباط داریم، با فرشته‌ها و عوالم بالا ارتباط داریم و حتی یک چشمه‌هایی هم نشان می‌دهند! از کجا باید بفهمیم که این‌ها واقعیت است و از کجا باید بفهمیم  که این‌ها واقعی هستند یا واقعی نیستند! این‌ها شیطان هستند یا شیطان نیستند!     و البته این سوال جزء سوالاتی است که هفته‌ها ما با آن روبرو بوده‌ایم و اسم نمی‌برم چون‌ گفته‌اند:”الباطل یَموتُ بِترک‌ِ ذِکره” باطل‌ را اسم  نیاورید. بهتر است بگذاریم اسم او شناخته نشود تا بمیرد.

    بنابراین اگر کسی آمد ادعا کرد، راه فهمیدن آن، راه ملاک حقانیت چگونه است؟ ملاک حقانیت همان است که ما گفتیم تائید علما، ممکن است علما تک‌تک آن‌ها اشتباه کنند ولی در جمع اشتباه نمی‌کنند، در جمع علما اشتباه نمی‌کنند مورد تأیید خداوند و امام زمان قرار می‌گیرند. علما باید تائید کنند تا کسی را علما تائید نکنند حتی امام زمان‌(ع) این را یاد شما باشد، حتی امام زمان(ع) الان ظهور بفرماید چه کسی تشخیص می‌دهد؟ علما، ما نمی‌توانیم تشخیص بدهیم و اِلّا با این پیشرفت فناوری و تکنولوژی و دیجیتال که دیجیتال به نظر من همان دجّال است، دجّال است که دیجیتال می‌گویند این همان دجّال است این دیجیتال می‌آید در آسمان و یک شکلی را نشان می‌دهد به شما، یک شخص نورانی را در آسمان می‌بینید می‌گوید امام زمان است ولی با چه؟ با فوت و فن‌های همین نورپردازی و این‌ها درست می‌کنند، الان پیشرفت این‌ طوری است دیگر. همین هوش مصنوعی به یک جاهایی می‌رسد یک چنین کارهایی می‌کند یعنی برای عوام‌الناس و راحت می‌شود عوام‌الناس را فریب داد، یک‌ کسی در آسمان پیدا بشود یک نوری پیدا بشود که هیچ راهی نیست جز تشخیص  علما، ما امام زمان(ع) هم که بیاید علما تشخیص می‌دهند که این هست و ما باید به حرف علما گوش کنیم، تبعیت از علما کنیم، اگر علما اشتباه کردند گناه به عهده او است به عهده ما نیست، گناه به عهده آن‌ها است.

     راه شناخت علما

    حالا می‌گویید علما را چگونه بشناسیم؟ علما را باید با آن‌ها زندگی کرد ببینید این‌ها عالم حقیقی هستند! یعنی آن مشخصاتی که در مورد عالم ‌ربانی گفتیم؛ که باید با او زندگی کرد و هیچ راه دیگری نیست باید با او زندگی کرد تا متوجه شویم و آن نشانی‌ها را ببینیم و در او عشق به خدا را ببینیم  و ببینیم که دنبال علم است، ببینیم که زاهد است نسبت به دنیا، ببینیم که راغب به آخرت است، ببینیم که عاشق خدمت به دین خدا است، این‌ها را که دیدیم می‌شود عالم‌ ربانی.

    اجماع علما

    بعد این علمای‌ ربانی وقتی چند نفر شدند و عده آن‌ها زیاد شد این‌ها تائید کردند که امام زمان چه کسی است ما او را به ‌عنوان امام ‌زمان می‌شناسیم، راه دیگری نداریم هیچ راه دیگری نیست بعد این راه که شد حالا اگر امام ‌زمان آمد دیگر این‌جا امام ‌زمان(ع) می‌شود مافوق علما، یعنی علما مافوق امام ‌زمان هستند برای چه؟ برای تشخیص، اما وقتی که تشخیص دادند که این امام زمان است می‌شود چه؟ می‌شود امام زمان مافوق این‌ها. حالا امام زمان اگر گفت که این علما را بگذارید کنار، ما می‌گذاریم کنار. مثال آن خیلی ساده است خیال نکنید یک حرف عجیب غریبی دارم می‌زنم، مثال آن هم  همین مثالی است که داریم اگر یک عده پزشک آمدند، جراح قلب آمدند جمع شدند گفتند بهترین جراح و بهترین متخصص قلب آقای فلانی است،  درست است؟ همه آمدند گفتند: فلانی است، خب ما می‌رویم نزد آن آقایی که از همه قوی‌تر است بعد این‌ها در دستورات خود یک داروهایی می‌دادند ولی او که همه گفتند او از ما اعلم است، او از ما متخصص‌تر است او به ما گفت که دستورات این‌ها را انجام نده و دستورات من را انجام بده، ما دستور چه ‌کسی را انجام می‌دهیم؟ دستور همین پزشکی که همه قبول دارند، می‌گوییم چه؟ خود شما گفتید این از همه شما بالاتر است، این‌که از شما بالاتر است دارد به من می‌گوید این کار را کن خلاف حرف شما، شما می‌گویید که‌ این دارو را بخور ولی او می‌گوید که نه، این دارو را نخور این را بخور، یک چیز عقلی است، درست است؟ یک دلیل عقلی، این‌که من می‌گویم عقل عقلا است همه عقلا همین کار را می‌کنند.

    تائید استاد

     بنابراین برای شناخت اولیاء خدا، برای شناخت این‌که یک کسی آمد گفت، الان بنده، آیا شما بنده را به‌ عنوان پیر قبول دارید؟ خیلی اشتباه می‌کنید، چرا؟ چون شما باید بروید بپرسید از علما که استاد یک کسی هست به اسم استاد‌ علوی این حرف‌ها را می‌زند آیا شما او را تائید می‌کنید یا او را تائید نمی‌کنید؟ اگر من را تائید کردند تازه من می‌شوم استاد شما، پیر هم نمی‌شوم، فقط می‌شوم استاد چرا؟ چون ممکن است خود من یک حرف‌هایی را یاد گرفته باشم به شما یاد بدهم ولی خود من عمل نکنم، درست است؟ ممکن است یاد گرفته باشم دارم به شما یاد می‌دهم ولی خود من عمل نمی‌کنم، حرف‌های من درست است ولی خود من استاد نیستم، خود من لایق تبعیت نیستم. الان یک‌نفر کافر بیاید برای شما، یک آدم مثلا مشروب‌خوار، بی‌نماز بیاید برای شما ثابت کند اسلام دین حقی است با ادله عقلی بگوید آقاجان من درست است که مشروب می‌خورم، درست است نماز نمی‌خوانم، درست است فاسد هستم ولی به این دلیل، به این دلیل اسلام دین حقی است، شما چه می‌گویید؟ شما می‌گویید چون تو مثلا بی‌نماز هستی ما قبول نمی‌کنیم، اسلام دین حق نیست یا به عقل خود نگاه می‌کنید؟ به عقل خود نگاه می‌کنید می‌گویید بابا این حرف عاقلانه زده است اسلام دین حق است، خود او عمل نمی‌کند بی‌لیاقت است عیبی ندارد. معلم، یک معلم ساده نقش او این است، الان بنده هم نقش من همین است بنده فقط به شما می‌گویم راه خوب زندگی این است که وصل بشوید به علما، این به معنای این نیست که وصل بشوید به من، باید اگر می‌خواهید به من وصل بشوید فقط باید بروید تحقیق کنید ببینید که اصلا من آدم درستی هستم یا آدم درستی نیستم؟ من دارم درس می‌دهم این‌جا، نه پیر هستم نه معلم هستم نه مربی هستم، استاد هستم یعنی یک چیزی یاد گرفتم دارم به شما یاد می‌دهم. شما هر کسی را می‌خواهید از او تبعیت کنید، هر کسی را می‌خواهید به‌ عنوان استاد طریقت، پیر طریقت قبول کنید باید بروید ببینید علما او را تائید می‌کنند یا نه؟ اگر علما بنده را تائید کردند خب شما می‌توانید بیایید بنده را به‌عنوان معلم قبول کنید، مربی قبول کنید اما تائید نکردند شما حق ندارید، اگر تبعیت کنید بدانید اشتباه می‌کنید، همین الان من دارم به شما می‌گویم دارید اشتباه می‌کنید. ما این‌جا دکان باز نکردیم افرادی را جمع کنیم ما آمدیم آن چیزی که، آن روشی آن سیروسلوکی که در مطابقت و مقایسه بین عرفان‌ها، عرفان‌های هند را دیدیم، عرفان‌های غرب را دیدیم، عرفان‌های شرق را دیدیم، روش‌های سیروسلوک در عالم در این شصت سال عمر خود را دیدیم، همه این‌ها را نگاه کردیم مطالعه کردیم دیدیم بهترین روش این است، این روش را داریم به‌ شما آموزش می‌دهیم. نه ادعا می‌کنیم که پیر هستیم نه ادعا می‌کنیم مربی هستیم، هیچ‌کدام این‌ها نیستیم، اگر بیایید با ما زندگی کنید ممکن است اصلا از دین هم زده بشوید، آن‌قدر رفتار ما غلط باشد و خراب باشد.

    کارهای خارق‌العاده در زمان ظهور

    پس تنها راه این است. حالا دیگر نیایید به من بگویید عرفان نمی‌دانم! حلقه‌ها چیست! نمی‌دانم فلان آقا در مشهد چه می‌گوید! فلان آقا در همدان چه می‌گوید! نمی‌دانم غیب می‌گوید! مرده‌ را زنده می‌کند! مریض‌ها را شفا داده است پس معلوم است حق است، می‌گوید با امام ‌زمان ارتباط دارم… این‌ها را از من سوال نکنید چون هر دفعه از من سؤال کنید من می‌گویم هیچ‌کدام این‌ها دلیل نمی‌شود، حتی اگر یک عالم او را تائید کرده باشد باز دلیل نمی‌شود. علما، باید عده‌ای از علما که انسان خاطر او جمع است که دیگر این‌جا اشتباه نیست، آن‌ها آن شخص را تائید کنند تا انسان بتواند از آن افراد تبعیت کند و من به شما عرض کنم هرچه ما به زمان ظهور نزدیک‌تر می‌شویم شیاطین زیادتر می‌شوند، شیطان‌ها زیادتر می‌شوند، جن‌ها زیادتر می‌شوند، ارتباط با جن زیاد می‌شود و از این کارهای عجیب وغریب می‌کنند که مردم را بخصوص خانم‌های ساده را… این‌که من معنی کردم به شما خانم‌ها به‌ خاطر این‌که  خانم‌ها با آن پاکی قلب خود و آن نیت پاکی که دارند، آن عاطفی بودن، ساده‌تر بودن زودتر فریب می‌خورند و زودتر مرید یک ‌نفر می‌شوند، این مرید و مریدبازی منفی که می‌گویم همین‌جا است خیلی زیاد می‌شود، مدعیان زیاد هستند و ادعا هم زیاد می‌کنند و تنها راه آن هم همین است. حالا اگر شما آمدید و به من گفتید آقا شما یک استاد به من معرفی کنید من به شما معرفی می‌کنم. آقای جاودان بهترین معلم اخلاق است الان، آیت ‌الله تحقیقی هستند یکی دوتا از آقایان هم هستند که این‌ها پیر شدند و دیگر در خانه نشسته‌اند و دیگر محفل درس  ندارند ولی مثلا همین دوتا بزرگوار این‌ها افراد خوبی هستند می‌توانید اگر دنبال پیر و استاد هستید رجوع کنید به این افراد، این‌ها را من می‌شناسم و مورد ‌تائید علما هم هستند و تا آن‌جا که ما می‌شناسیم، مردان خوبی هستند و در سیروسلوک خیلی می‌توانند به شما کمک کنند. حالا دیگران هم هستند اگر لازم شد دوباره مثلا منزل شما و مسیر شما نمی‌خورد به این‌ها من آن‌ها را معرفی می‌کنم. ان‌شاءالله که موفق و مؤید باشید.

    حسن ختام جلسه

     پس مسئله انتخابات را فعلا به این‌جا رسیدیم اگر تحقیقات ما مطالعات ما عوض شد نظر خود را می‌گوییم اگر نشد که همین حرفی را که گفتیم بهترین راه فعلا همین است. در مورد رجوع به افراد مدعی طریقت، مدعی استادی، مدعی ارتباط با عالم‌ غیب را هم گفتم ملاک همین است وقتی من می‌گویم در مورد خود من این ملاک است بدانید در مورد دیگران هم است و الان بعضی از شما رفتید پیش بعضی از علما و گفتید استاد علوی گفتند نه، نه، نه چون گفتند نه باید گوش بدهید به حرف آن‌ها، باید نزد ما نیایید و بروید دنبال یک کسانی دیگر، کسانی که طریق هستند، این را بدانید تا علما تائید نکردند هر کس  باشد حتی کسی که “تَحت عَمامتی هذه”

  • نوشته بدون عنوان 62802

     ۱۴۰۳/۳/۸

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‌‏الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‏‌الله فی السموات و الارضین

    مقدمه

    آیا حرز امام جواد(ع) و شرف الشمس اثر دارد؟

    تبیین تعطیل بودن شنبه

    لزوم وجود استاد

    مقدمه

    یک تذکر به شما عزیزان دارم و کل دوستانی که در این مجلس حضور دارند و یک تذکر به دوستانی که مدیریت می‌کنند جلسه را. به شما عزیزان عرض می‌کنم که اگر خدای ناکرده از بنده یا دوستانی که مدیر جلسات هستند رفتار ناشایستی دیدید اولا به بزرگواری خود ببخشید، ثانیا خواهش می‌کنم که این‌ها را تذکر بدهید و با قسمت نظارت و دوستانی که بالاخره شما آن‌ها را می‌شناسید بنویسید در آن بحث‌های شنیدن نظرسنجی‌هایی که کردند در آن نظرسنجی‌هایی که باید مرتب انجام بگیرد در آن نظرسنجی‌ها بنویسید مطالب را، از استاد شروع کنید که مثلا استاد دیر می‌آید، زود می‌رود، بد صحبت می‌کند، چرا این حرف را زد، غلط گفت، اشتباه کرد، شروع ‌کنید از بنده و دیگر دوستان اشکالات را با نیت خوب، با نیت این‌که تذکر بدهم و درست بشود ان‌شاءالله این‌ها را به قسمت نظارت و در بحث نظرسنجی بدهید، این را از شما عزیزانی که میهمان این جلسه هستید خواهش می‌کنم. از مدیران و مجریان جلسه هم خواهش می‌کنم که در رفتار خود، در برخورد خود با دوستانی که می‌آیند در این جلسه خیلی دقت کنید، رفتار شما نشان دهنده این است که این حرف‌هایی که زده می‌شود مطالبی که گفته می‌شود چقدر در روح شما و در اخلاق و رفتار شما اثر گذاشته است، اگر خدای ناکرده رفتاری داشته باشید که این رفتار شأن و مناسب یک مبلغ دین نباشد اثر آن بد و گناه است و معصیت زیادی دارد، معصیت آن مضاعف است، چند برابر می‌شود برای کسانی که در این لباس هستند. حتما می‌دانید که خداوند به زنان پیامبر می‌فرماید چون شما همسر پیامبر هستید باید جایگاه خود را حفظ کنید اگر گناه کنید گناه شما و مجازات شما چند برابر می‌شود این مسئله فقط برای آن‌ها نیست، هر کسی در هر لباسی هست که اگر آن لباس به نوعی به دین ربط دارد مثل امثال ما که لباس روحانیت پوشیدیم اگر یک رفتار بدی کنیم گناه ما دو برابر است، یکی این‌که همان گناه را انجام دادیم.

    دوم این‌که مردم را به دین بدبین کردیم! این مردم را به دین بدبین کردن دوتا است، بعضی موقع‌ها گناه‌ها این‌طوری چند برابر می‌شود. فعلا همین را توجه داشته باشید ان‌شاءالله، رعایت کنید تا ان‌شاءالله خداوند به همه ما توفیق بدهد که از زندگی خود بیشترین استفاده را ببریم.

     آیا حرز امام جواد ع و شرف الشمس اثر دارد؟

     مطلب دوم این است که بعضی از دوستان می‌پرسند ما رفتیم حرز امام جواد خریدیم ،شرف‌الشمس خریدیم این دعا را خریدیم و این‌ها را همراه خود داشته باشیم و اثر داشته باشد و این‌ها. از من می‌پرسند آیا اثر دارد یا اثر ندارد؟ ببینید اگر کسی بخواهد دعا به شما بدهد و این دعایی که به شما می‌دهد اثر داشته باشد به چند چیز بستگی دارد؛ یکی از مطالبی که به آن بستگی دارد نفس و نَفَس و آن مقام روحانی آن شخص است. اگر شخصی خیلی به خداوند نزدیک باشد به شما بگوید یاالله مرده شما زنده می‌شود، یاالله مریض شما شفاء پیدا کند، این عیب ندارد بعید نیست، بستگی دارد که او چقدر به خدا نزدیک باشد. حضرت مسیح(ع) این‌طوری بود دیگر، با یک یاالله با یک بسم‌الله کور را شفاء می‌داد، مریض را شفاء می‌داد و مرده را زنده می‌کرد، با یک بسم‌الله چون روح و نفس او قوی بود! اما اگر روح و نفس قوی نباشد و ضعیف باشد اثری ندارد، کسی که سیروسلوک روحانی نداشته صدبار هم قرآن را بخواند بالای سر یک میت هیچ تکانی نمی‌خورد نه میت یک کسی هم که سرماخوردگی داشته باشه صدبار قرآن بخواند ‌که این سرماخوردگی او خوب بشود نمی‌شود، چرا؟ چون مسئله آن روح است، آن روح که دارد ارتباط با خدا برقرار می‌کند و این اثر دارد. حالا آن کسی که دعایی را می‌نویسد و پول می‌گیرد از شما و این دعا را می‌دهد این اصلا برای پول دارد این کار را می‌کند این اصلا صاحب نفس نیست، این دعا هیچ اثری ندارد حرز جواد هیچ اثری ندارد، این شرف‌الشمس اگر درست باشد اگر بتواند بنویسد با این حال هیچ اثری ندارد چون او دارد برای پول این کار را می‌کند هیچ اثری ندارد، کسی که به شما دعا می‌دهد فقط نیت او این است که شما خوب بشوید، دنبال منافع مادی نیست. آن ممکن است اثر بگذارد اما این‌که او می‌آید پول می‌گیرد حرز جواد می‌نویسد، پول می‌گیرد شرف‌الشمس می‌نویسد، پول می‌گیرد برای شما دعا می‌نویسد، این دعا نویس‌ها و رمال‌ها که پول می‌گیرند این‌ها اکثریت نه همه آن‌ها کلاهبردار هستند، همه آن‌ها حقه‌باز هستند، اثر این کارها با پول درست نمی‌شود بله یک موقع هست یک انسان خوبی یک دعایی برای شما می‌نویسد، یک دعایی برای شما می‌خواند هیچ چیزی هم نمی‌خواهد و شما آن دعا را می‌گیرید می‌روید بعد به خاطر تشکر مثلا یک هدیه‌ای با طیب نفس با رضایت قلب خودتان به او می‌دهید او قبول بکند این‌جا اشکالی ندارد اما این‌که بگوید من این دعا را می‌نویسم این‌قدر پول می‌گیرم، این حرز و این طلسم را می‌نویسم این‌قدر پول می‌گیرم بعضی هم دروغ می‌گویند، می‌گویند این پول را می‌گیریم برای این‌که می‌خواهیم بدهیم به موکلین خود به آن جن و به آن شیطان و… این هم دروغ است،  این هم بازی و فریب است، نخورید خصوصا خانم‌ها دقت کنند، خانم‌ها چون خیلی زود باور هستند نسبت به آقایان خیلی دقت کنید این‌ها کلاهبرداری است این‌ها حقه‌بازی است، من از این‌ها ده‌ها خاطره دارم که اصلا شماها باور نمی‌کنید وقتی معما چون حل شود آسان شود. من الان برای شما بگویم چکار می‌کنند چه شعبده بازی‌هایی می‌کنند اول که می‌گویم  شما می‌گویید عجب، وقتی می‌گویم این کلک را می‌زنند شما می‌گویید چه‌ قدر ساده بودید شما که باور کردید! حالا من نمی‌خواهم وارد این‌ها بشوم، این‌ها اکثریت قریب به اتفاق حقه‌باز هستند. بعضی‌ها هستند با جن ارتباط دارند تعداد این‌ها بسیار کم است، این‌ها هم معمولا دنبال پول گرفتن و این‌ها نیستند. به هر صورت این هم توجه داشته باشید با پول دعای حرز جواد بگیرید با پول شرف‌الشمس بگیرید هیچ اثر ندارد، پول شما که از بین رفته است هیچی گناه هم کردید که به این‌ها رجوع کردید چون رجوع به این‌ها گناه است، رجوع به دعانویس و رمال و سرکتاب‌گیر گناه است حرام است ائمه هم فرمودند به این‌ها رجوع نکنید. این هم یک مسئله چون بالاخره این‌جا کانون علم و دین هست همان طور که در مورد طب سنتی ما صحبت کردیم این هم به شما بگویم که توجه داشته باشید. صلواتی ختم کنید.

    تبیین تعطیل بودن شنبه

    در مورد بحث هفته قبل هم یکی اشکال گرفته بود گفته بود شما این مطالبی که می‌گویید آیا در مورد آن آیه قرآن حدیثی هست؟

     بله ما هر چیزی می‌‌گوییم مستند است، مدرک دارد منتهی این‌جا جای بحث مدرکی نیست چون روایات بعد با آیات تعداد آن زیاد است بعد این‌ها هر کدام باید با هم مقایسه بشود سند حدیث، متن حدیث، دلالت حدیث این‌ها باید بررسی بشود این کار علمی است، کار اجتهادی است، کار دوستانی که در این جلسه هستند نیست. لذا ما فقط آن اصل مطلب را می‌گوییم منتهی اگر کسی اهل آن باشد علاقه‌مند باشد خب آیات و روایات هم هست. این هم تا می‌گویی می‌گویند روایت آن کجا است؟ یا مثلا می‌گوید که هیچ مفسری تا حالا این حرف را نگفته است که شما دارید می‌گویید خب این حرف دلیل درستی نیست، هیچ مفسری حرفی نگفته است دلیل نمی‌شود که ما هیچ چیزی نگوییم خب ممکن است علامه طباطبایی مفسر بزرگ المیزان خیلی حرف‌ها دارد که قبلا هیچ مفسری نزده است ایشان زده و استدلال هم کرده نمی‌شود به آن بگوییم که آقای علامه هیچ مفسری تا حالا این حرف را نزده که شما دارید می‌زنید. ایشان خیلی نظرات داده است نظرات منحصر به خودش است، ایشان در قرآن در تدبر قرآن و تفکر در قرآن این درک کردند و کشف کردند و مطرح کردند بسیاری از آن‌ها هم صحیح است، علما همه تسلیم شدند گفتند این مطلب درست است. نمی‌شود گفت چون مفسرین قبلی نگفتند بیاییم بگوییم که آقای علامه این حرفی که شما گفتید هیچ مفسری نزده است! می‌گوید خب نزده باشد. من به عنوان یک عالم دارم تدبر می‌کنم در قرآن، این اولا، صرف این‌که هیچ مفسری نزده باشد این درست نیست مهم این است که این حرفی که دارد گفته می‌شود بر اساس استدلال‌ها و منابع و اسناد دینی باشد و عقلی باشد. بعد هم بارها من گفتم شما خیال نکنید که روایات حجت هستند روایات حجت نیستند. نبی مکرم اسلام(ص) فرمود “اِنى تارِکُ فیکُمُ الثِّقْلَینِ” من دو چیز بین شما می‌گذارم یکی قرآن یکی اهل‌بیت، نگفت یکی روایات، گفت یکی اهل‌بیت، آن چیزی که حجت است امام حجت است نه روایت. روایت ممکن است اشکال داشته باشه، روایت ممکن است آن کسی که شنیده وقتی نقل می‌کند ممکن است از یاد برده باشد، ممکن است کلمات آن را از یاد برده باشد، ممکن است نداند امام این را در شرایط تقیه گفته، برای یک شخص خاصی گفته این‌ها را نمی‌داند می‌گوید یک روایتی از امام نقل شده آیا این روایت اولا دقیقا متن آن همین بوده است؟ در چه شرایطی بوده این روایات را گفته است؟ آیا برای یک شخصی گفته یا برای همه گفته است؟ عام گفته ،خاص گفته، مطلق گفته، مقید گفته، مجمل گفته، مبین گفته این‌ها همه را باید یک فقیه بنشیند این روایات  را بررسی کند اگر ثابت شد این روایت از طرف امام است آن موقع باید به این روایت عمل کرد و یکی از ملاک‌های آن این است که به قرآن عرضه بشود، روایات باید خود ائمه فرمودند، روایات ما را به قرآن عرضه کنید اگر با قرآن مخالفتی نداشت قبول کنید، نگفته حتما موافقت باشد، موافقت شرط نیست بلکه نبودن مخالفت شرط است، این‌طوری فرمودند. بنابراین این حرف که آقا تا حالا هیچ‌کس نگفته یا مثلا چه روایتی، چه چیزی این‌ها را توجه داشته باشید ما بیشتر طرح مبحث می‌کنیم ان‌شاءالله خداوند توفیق بدهد شما هم به کسانی که این رشته‌ها را انتخاب می‌کنند علاقه‌مند باشند در مراتب بعدی ما ادله‌ این‌ها را مفصل می‌گوییم، آن بحث هفته قبل هم ادله بسیار دارد، ادله‌ مفصلی دارد، آیات هست، روایات هست مطالب عقلی هست که این‌ها همه را جمع‌بندی آن این شده است. خدا به همه ما توفیق بدهد صلوات دیگری عنایت بفرمایید.

    لزوم وجود استاد

    و اما مطلب سوم که ادامه همان شبهات جلسات قبل است که افرادی می‌گویند آقا لازم نیست که استاد داشته باشیم ما می‌توانیم با خواندن کتاب‌ها و مطالعه آثار علمی خود راه نجات را پیدا کنیم. خب این یک شبهه‌ای است بنابراین برای این‌که بگویند ما احتیاجی به رفتن پیش اولیاء خدا، علمای ربانی نداریم‌ این را به عنوان یک راه مطرح می‌کنند که این راه ما را از علمای ربانی بی‌نیاز می‌کند. جواب این این است که اولا شما بخواهید کتاب‌ها را بخوانید و با عقل خود بروید جلو به این عقل شخصی و جزئی چه اطمینانی هست، چه دلیلی دارید که عقل شما می‌توانید همه راه‌ها را برای شما باز کند؟ چون ما نگاه می‌کنیم می‌بینیم هشت‌میلیارد یا بیشتر الان انسان روی کره زمین است همه هم دارند با عقل خود، همه هم می‌گویند ما عاقلانه داریم زندگی می‌کنیم ولی دو نفر پیدا نمی‌کنید که در همه مسائل با هم به توافق رسیده باشند! این نشان دهنده این است که عقل‌ها راه‌گشا نیست. عقل تا یک ‌جایی می‌تواند برود یک چیزهای مسلّم‌ عقلی هست تا آن‌جا می‌تواند برود ولی بیشتر از آن‌جا دیگر نمی‌تواند برود، در حالی که ما احتیاج داریم بسیاری از مسائلی که برای زندگی ما برای آخرت ما برای دنیای ما برای دنیاهای بعد باید به آن برسیم این‌ها را عقل نمی‌تواند بفهمد عقل هیچ‌وقت نمی‌تواند بفهمد دنیای بعد از مرگ چه شکلی است. عقل نمی‌تواند بفهمد آن بهشت حقیقت بهشت چه چیزی است؟ عقل نمی‌تواند بفهمد حقیقت جهنم چه چیزی است؟ می‌تواند بفهمد ولی خود او به خود‌کفایی با خود نمی‌تواند، حتما باید زیر نظر اولیاء خدا باشد، چون یکی ممکن است بگوید آقا اگر عقل ما نمی‌تواند بفهمد جهنم چه چیزی است، بهشت چه چیزی است، پس خداوند برای چه این آیات را در قرآن آورده است؟ خداوند در قرآن در مورد بهشت صحبت کرده در مورد جهنم صحبت کرده بعد به ما گفته تدبر کنید در قرآن‌ پس معلوم است ما می‌توانیم بفهمیم! بله ما می‌توانیم بفهمیم به شرطِها و شروطها، یک شرط و شروطی دارد که امام رضا فرمود “اَنَا مِن شُروطها”. یکی از شرط‌های آن این است که عقل در خدمت عقلِ کل باشه، عقل در مقابل عقل الهی باشه، یعنی عقل زیر نظر عالم ربانی باشد این است شرط آن و الّا خودِ عقل خودش اعتراف می‌کند که من نمی‌توانم بفهمم به خودم اگر باشد، خودکفا نیستم.

    جلسه قبل هم گفتیم خودکفا به این معنا که می‌گوید که من تا این‌جا می‌توانم از این‌جا به بعد نمی‌توانم و اگر ما این حرف عقل را گوش بدهیم می‌شود عقلی و قرآن هم که گفتیم جواب آن را گفتیم که آن‌هایی که می‌گویند “حَسْبُنَا کِتَابُ الله‏” قرآن باشد کافی است به یک معنا درست است به یک معنا غلط، به این معنا که بگوییم فقط قرآن را بگیریم و می‌خواهیم از قرآن بگوییم و دیگر هر چیزی غیر از قرآن باشد حتی اگر خود قرآن گفته باشه قبول نمی‌کنیم این معنا غلط است ولی اگر این معنی که اصلا کتاب خدا کافی نیست… اما اگر گفتی نه من قرآن را کافی می‌دانم این قرآن همه چیز را نشان من می‌دهد خب بسیار خب قرآن چه می‌گوید؟ می‌گوید باید بروی پیش عالم ربانی تا من را بفهمی، من احتیاج به مفسر دارم، من احتیاج به مبیّن دارم، قرآن دارد به تو می‌گوید من احتیاج به شخص دیگری دارم، وقتی می‌گوید من احتیاج به شخص دیگری دارم و تو اطاعت بکنی به این معنا می‌گویی بله، این قرآن کافی است چون من را نجات داد. قرآن مثل یک بلا تشبیه، بلا تشبیه برای نزدیک شدن به ذهن مثل یک کتاب راهنمای یک دستگاه است، یک دستگاه شما می‌خرید یک کاتالوگی یک راهنمایی کنار آن هست که باز می‌کنی می‌گوید که اگر می‌خواهی از این استفاده بکنی باید این کار را بکنی، باید این کار را انجام بدهی، یک جای آن هم نوشته در صورتی که با این مشکل روبرو شدید ببرید پیش متخصص. یک جاهایی هم این را می‌گوید. پس بنابراین شما هم اگر بخواهید واقعا بگویید من با این راهنما از این دستگاهی که کافی است و احتیاجی به کسی ندارم در همان هم نوشته بعضی کارها باید رجوع بکنی به، اگر به این مشکل برخورد کردید انتقال بدهید به آن اداره، ببرید به آن کارخانه آن‌ها درست بکنند، این‌طوری است دیگر، راهنمایی می‌کند دیگر، این هم راهنمایی، قرآن هم این طوری است. خب یک عده می‌گویند ما با کتاب خواندن خود می‌توانیم برسیم، عرض کردم جواب آن این است که عقل ما نمی‌تواند، بعد هم فقط مسئله این نیست مسئله این است که شما در ارتباط با علمای ربانی، ارتباط روحانی برقرار می‌کنید فقط این نیست که ما بخواهیم بفهمیم، فقط این نیست که ما بفهمیم دنیا چی است، اخرت چی است، خدا چی است؟ این‌ها را بفهمیم یک سری واژه، یک سری مفهوم بخواهد بیاید در ذهن ما بلکه ما احتیاج داریم به کسی که نور به قلب ما برساند ما احتیاج داریم یک کسی ما را بکشد بالا. شما یک کتاب می‌گیرید مدام می‌خوانید که آب این خاصیت‌ها را دارد ولی سیراب نمی‌شوید آن کسی که می‌تواند به شما آب بدهد او باید باشد، فقط اکتفا کردن به کتاب و مطالعه فقط مفاهیم را به شما می‌دهد اما آن کسی که بخواهد این مفاهیم را واقعیت آن را به شما بدهد یک کسی است که باید دارای روح بلندی باشد و معنای شفاعت این است، معنای توسل این است که او روح به شما می‌دهد او وقتی به شما درس می‌دهد همراه با درس به شما روح می‌دهد. شما گاهی موقع‌ها می‌بینید یک ‌کتاب اخلاقی می‌خوانید ولی هیچ روی شما اثر نمی‌گذارد، حال شما عوض نمی‌شود ولی می‌روید پیش یک انسان اهل دلی یک کلام به شما می‌گوید یک‌دفعه می‌بنید که اصلا منقلب می‌شوید. این همه کتاب خوانده بود در مورد ثواب نماز شب ولی هیچ وقت نماز شب نمی‌خواند رفت پیش یک عالم ربانی به او گفت پسرم نماز شب بخوان، همین کلام آن‌قدر این را تغییر داد که دیگر نماز شب او ترک نشد اگر یک شب نماز شب او هم قضا می‌شد گریه می‌کرد که چرا من مثلا دیشب نتوانستم نماز شب بخوانم هیچ وقت نماز شب رو ترک نمی‌کرد، چرا؟ چون آن کلام اثر گذاشت. (همت طلب از باطن پیران سحرخیز. حافظ) این همت دادن

    همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس        که دراز است ره مقصد و من نوسفرم [۱]

    این همت چیزی نیست که با کتاب بیاید، همت با عنایت الهی می‌آید، با عنایت ارواح پاک، ارواح روحانی، این‌ها تاثیر می‌گذارند، روح انسان را تغییر می‌دهند و در انسان ایجاد شوق می‌کنند این با کتاب خواندن به دست نمی‌آید. لذا نبی مکرم اسلام(ص) فرمود: “خُذوا العِلمَ مِن أفواهِ الرِّجال” علم را از دهان مردم بگیر، از دهان مردان الهی بگیر، یعنی برو زانو بزن بنشین او بگوید تو یاد بگیر. این اثر دارد این نفس و نفَس اثر دارد در این‌که در دل تو بنشیند در ذهن تو بنشیند جا بیفتد و در تو تأثیر بگذارد.

    خُذوا العِلمَ مِن أفواهِ الرِّجالِ” علم را از دهان مردان الهی بگیر “لَا یَغُرَّنَّکُمْ الصُّحفیّون”[۲] این روایت این کتاب‌ها شما را فریب ندهند، با کتاب خیال نکنید که می‌توانید برسید و روایات دیگری که همه تاکید می‌کند به این‌که سعی کنید بروید زانو بزنید و آن چیزی را که می‌خواهید یاد بگیرید از دهان انسان‌هایی که اهل آن هستند با کسانی باشید که “یُذَکِّرُکُمُ اللّه َ رُؤیَتُهُ”[۳] کسی که وقتی دیدید یاد خدا بیفتید با این‌ها باشید این ارتباط فیزیکی، ارتباط نزدیکی منجر می‌شود به ارتباط روحی و آن روح‌های بزرگ در روح‌های کوچک اثر می‌گذارند و این‌ها را رشد می‌دهند و بالا می‌کشند. اینکه ما بگوییم فقط خود ما با کتاب می‌رویم این‌ هم یک فریبی است که داریم خود را می‌دهیم، ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم از ارتباط با اولیاء خدا و با علمای ربانی بی‌نیاز بشویم چون این‌ها معراج هستند این‌ها نردبان هستند و رها کردن نردبان همانا و سقوط همانا. این هم جواب این شبهه،  ان‌شاءالله که قانع شده باشید.

    خداوند را قسم می‌دهیم به حق اولیاء مقربین درگاهش ما را در این دنیا در این زمان که این صحنه‌ها را می‌بینیم این انسان‌های پاک را می‌بینم که در راه خدمت به مقام‌های بالا می‌رسند این‌ها برای ما عبرت باشد و ما بتوانیم در این زمان بهترین استفاده را بکنیم و ما هم ان‌شاءالله بعد از ۱۲۰ سال به درجه شهادت برسیم. آیت‌ الله انواری می‌گفتند: من دلم می‌خواهد شهید شوم، خدا او را رحمت کند، می‌گفت: من دلم می‌خواهد شهید شوم منتهی بعد از ۱۲۰ سال، آن‌ هم در خواب. یکی بیاید یک گلوله بزند به مغز من، هیچ دردی احساس نکنم، همین ‌که خوابیدم وقتی بیدار شدم ببینم داخل بهشت هستم. ان‌شاءالله خداوند به هر صورت که خودش صلاح می‌داند ما را هم عاقبت بخیر و با شهدا محشور کند، الهی آمین.

     صل الله علی محمد و آل محمد.


    [۱] .حافظ

    [۲] . نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، جلد۱،صفحه۳۷

    [۳] . تحف‌العقول، ص۴۴

  • معنی کلمه سَبَتَ در قرآن

    معنی کلمه سَبَتَ در قرآن

    ۰۱/۰۳/۱۴۰۳

    اعوذبالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‏‌الله فی السموات و الارضین

    • رئیس‌جمهور شهید
    • تعطیلی شنبه‌ها
    • جمعه به معنای جماعت
    • روز جمعه، روز عبادت
    • معنی کلمه سَبَتَ در قرآن
    • اخرین روز هفته در روایات و مفاتیح
    • بهترین روز خرید و فروش روز شنبه است
    • اصحاب سَبت

    رئیس‌جمهور شهید

    تسلیت عرض می‌کنیم به این حادثه جان‌گداز و اسفناک رئیس جمهور محبوب‌مان، رئیس‌جمهور خدمت‌گزار، رئیس جمهوره پرتلاش و خستگی‌ناپذیر یک برکتی بود بعد از سال‌های سال خداوند به یک کشور داده بود، به مقام بالای شهادت به مقام عظمای خدمت رسید، همراهانشان هم همین‌طور. از خداوند برایشان علو درجات و هم‌نشینی بر سر سفره اولیای خودشان در عالم برزخ تقاضا می‌کنیم و از خداوند متعال می‌خواهیم که هر کسی که در مسیر خدمت به دین خدا و بر مردم مؤمن است، ان‌شاءالله موفق و موید باشد و از خداوند متعال می‌خواهیم که به ما هم توفیق خدمت تا سرحد شهادت را عنایت بفرماید.

    در مورد تعطیلی شنبه‌ها

    یک مسئله‌ای که این روزها مطرح‌شده و چندین بار از بنده سوال شد و نظر بنده را خواستند و آن مسئله این است؛ تعطیلی روز شنبه! حالا تعطیلی روز شنبه اصلا به ما ربطی ندارد، نه  به عرفان مقربین و  نه به جلسات ما! ولی بعضی از دوستان گفتند که شما نظرتان را بگویید. البته من نظرم را خلاصه گفتم آنجا ولی بعضی دوستان گفتند که اگر استدلالش را هم بگویید جالب است (خب ما همه استدلال‌ها را می‌گوییم). البته آن مطلبی که ما می‌گوییم به‌اندازه‌ی سواد ما است و تا آن‌جایی‌که تحقیق کردیم می‌گوییم و ابعاد علمی قضیه را ما بررسی می‌کنیم و ابعاد سیاسی و اجتماعی بر عهده‌ی مسئولین و مدیران جامعه است. این‌که شنبه ها تعطیل شود و هفته‌ای دو روز باشد و علت این‌که بعضی از دوستان از بنده خواسته‌اند که بیشتر توضیح دهم این است که بنده  قبلا درباره این مسئله صحبت کرده بودم، خیلی سال‌ها پیش من گفته بودم که شنبه ها باید تعطیل شود. علت این است که ما درواقع فقط یک روز از هفته تعطیلی داریم و آن هم روز جمعه است و اینکه از نظر اسلام روز جمعه روز تعطیل نیست ولی اینچنین جا انداخته‌اند. و تا جایی که بنده تحقیق کرده‌ام نه حدیثی، نه روایتی و نه آیه‎ای که در مورد تعطیلی روز جمعه باشد نداریم! این آخر هفته بودن شاید به جامعه اسلامی تحمیل شده است اینکه پنج شنبه روز آخر کاری بودن و جمعه روز تعطیل بودن! ما یک همچین چیزی نداریم.

    جمعه به معنای جماعت

    آن چیزی که ما داریم جمعه روز جماعت است؛ اصلاً کلمه جمعه را اسلام آورده است و قبل‌از اسلام به آن می‌گفتند یوم السادس یعنی روز ششم. روزها را به شماره می‌شناختند؛ یک شنبه را می‌گفتند: روز اول، دوشنبه: روز دوم… هرروز را به اسم می‌شناختند و جمعه را می‌گفتند روز ششم. اسلام که آمد اسم این روز را گذاشت جمعه، چون فهمید که روز جماعت است، روز جمع شدن است، روزی است که مردم باید دور هم جمع شوند و امام جمعه در مورد مسائل اجتماعی، سیاسی و منافع خودشان صحبت کنند و اتفاق‌هایی که در طول هفته افتاده است را جمع‌بندی کنند و برای هفته آینده برنامه‌ریزی کنند. و این روز، روز جمع است و مردم باید جمع شوند و برای نماز جمعه. خب این روز جمعه که روز جمع است یعنی روز عبادت هم است.

    روز جمعه، روز عبادت

    بسیار در روایات ما وارد شده‌است که روز جمعه روز عبادت است، روز زیارت اهل قبور است، روز قرآن است، روزه دعا است. دعاهای زیاد و نمازهای مکرر که همین‌طور در روز جمعه وارد شده است. روز جمعه را روز عبادت می‌دانند و چون روز عبادت می‌دانند و مردم باید بروند به نماز جمعه، خب پس روز تعطیل آن‌ها چه می‌شود! لذا بسیاری از افرادی که می‌خواهند بروند نماز جمعه به‌خاطر این‌که فقط همین یک روز تعطیل است به نماز جمعه نمی‌روند! شما بروید نماز جمعه‌ها را نگاه کنید می‌بینید اکثراً افراد بازنشسته هستند که در طول هفته کارهایشان را انجام داده‌اند و در روز جمعه به نماز جمعه می‌روند.

    معنی کلمه سَبَتَ در قرآن

    جوان‌ها و کارمندها خیلی کم می‌روند، چون یک روز جمعه را فقط دارند که باید به همه کارهایشان برسند؛ انجام صله‌رحم، رسیدگی به بهداشت شخصی… خیلی‌ها دلشان می‌خواهد که به نمازجمعه بروند ولی نمی‌توانند و چون در قرآن کلمه “سَبَتَ” را به‌کار برده است؛ بنده گفتم که خب شنبه هم تعطیل باشد، مردم در روز جمعه به کارهای عبادی خودشان برسند و شنبه به کارهای شخصی خودشان رسیدگی کنند! خب حالا چرا شنبه؟ کلمه شنبه در عربی سبت است با “س”، سه دندانه، و ثبت با “ث” سه نقطه یعنی ثابت شدن، ساکن شدن، یعنی چیزی تکان نخورد و سر جایش بماند. اما وقتی‌که تبدیل می‌شود به س سه دندانه معنی آن ایستادن نمی‌شود، معنی آرامش را می‌دهد و معنای تعطیل شدن؛ یعنی یک حرکتی، یک کاری را انسان تعطیل کند به آن می‌گویند سَبَتَ، با س سه دندانه یعنی تعطیل کرد. خب این از نظر معنا است.

    در کتاب‌های لغت سبت را ترجمه کرده‌اند به‌معنای قطع کردن، ولی وقتی‌که به کتاب‌های لغتی که خیلی تحقیق کرده‌اند دقت کنیم، خصوصاً کتاب محقق بزرگ مرحوم آیت‌الله مصطفوی در کتاب .”التحقیق فی کلمات القرآن الکریم” سبت را آورده و گفته است که سبت یعنی تعطیل کردن؛ یعنی شما یک کاری را دارید انجام می‌دهید یک کار تولیدی دارید انجام می‌دهید این کار را تعطیل کنید به آن می‌گویند سبت با س سه دندانه. از نظر لغت به‌معنای تعطیل کردن است و از نظر قرآن هم همین معنا را می‌رساند مثلاً در آیات قرآن داریم «وَ جَعَلنا نَومَکُم سُبَاتَا»[۱] خواب شما را مایه آرامش شما قرار داده‌ایم و ثبات با س سه دندانه یعنی آرامش و آرامش همیشه بعد از کار است. شخصی که کار کرده‌ است و می‌خواهد استراحت کند می‌گوید: «وَ جَعَلنا نَومَکُم سُبَاتَا» ما خواب شما را وسیله‌ی آرامش شما قرار داده‌ایم. پس در قرآن هم کلمه سبت با س سه دندانه که در ترجمه اش می‌شود؛ شنبه، اصل معنی آن تعطیل است، آرامش است.

    در روایات نگاه می‌کنیم می‌بینیم روز شنبه روز استراحت قرار داده‌شده است. در یک روایت پیامبر می‌فرمایند: شنبه روز تعطیلی است.

    اخرین روز هفته در روایات و مفاتیح

    و یک مطلب دیگر این‌که الان رایج شده‌است که می‌گویند: پنجشنبه و جمعه روزهای آخر هفته هستند و شنبه روز اول است! اصلاً در روایات این‌چنین نیست. شما مفاتیح را نگاه کنید اول دعای روز یکشنبه را نوشته‌اند آخر روز دعای شنبه را نوشته‌اند؛ یعنی بعد از روز جمعه! در کتاب‌های دیگر هم این‌چنین است آخرین روز هفته شنبه است.

    بهترین روز خرید و فروش روز شنبه است

    به این دلیل بنده اعتقاد دارم زمانی‌که خداوند سبت و سبات را قبول دارد و روایات هم این‌چنین می‌گویند: پنجشنبه که بروند سرکار، روز جمعه که نماز جمعه تمام شد، همان‌طورکه در آیات قرآن می‌فرماید:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاهِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَهِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»[۲] در روز جمعه خرید و فروش ممنوع است و تعطیل است. خب مردم در روز جمعه‌ خریدوفروش نکنند، شنبه هم که باید بروند سر کار و تا پنجشنبه هم که باید کار کنند! خب چه زمانی خریدهایشان را انجام دهند و نیازشان را در طول هفته برطرف کنند! قرآن می‌فرماید: «فَاِذا قُضِیَتِ الصَّلوهُ فَانتَشِروا فِی الاَرضِ»[۳] پس هنگامى که نماز [جمعه] تمام شود، آنگاه در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا بخواهید. برای همین در روایات وارد شده‌است که بهترین روز خریدوفروش روز شنبه است. به ما هم زمانی‌که می‌گویند استخاره کنید و اگر شب جمعه باشد ما انجام نمی‌دهیم، چون می‌خواهید استخاره انجام دهید برای انجام کاری! ما می‌گوییم جمعه زمان خوبی برای استخاره نیست و پاسخ درست نیست. و علتش این است که خداوند می‌فرماید: که در روز جمعه کاری را انجام ندهید، شنبه خوب است برای استخاره، چون شنبه روز خریدوفروش است، روز انجام دادن کار است و در یک روایت امام صادق می‌گوید: “اَلسَّبْتُ لَنَا وَ اَلْأَحَدُ لِشِیعَتِنَا وَ اَلْإِثْنَیْنِ لِأَعْدَائِنَا وَ اَلثَّلاَثَاءُ لِبَنِی أُمَیَّهَ” شنبه برای ما اهل‌بیت است و باز در یک روایت دیگر از امام هادی می‌فرمایند: شنبه السَّبتُ رسول خدا است. شنبه روز رسول خدا است، یکشنبه روز امیر المؤمنین است و ایام را بین ائمه تقسیم می‌کند. و این آیات و روایات، هم معنای تعطیلی و آرامش را می‌رساند و هم می‌گوید که شنبه آخرین روز هفته است و اولین روز هفته روز یکشنبه است که می‌گوید: یوم‌الاحد یعنی روز اول.

    اصحاب سَبت

    خب این دو کلمه یوم السبت و یوم الجمعه اختراع بشر نیست و هر جفت دستور دینی است. در قرآن اشاره‌ای دارد به اصحاب سَبت؛ یهودی‌ها در روز شنبه نباید کار می‌کردند و نباید به شکار می‌رفتند روز تعطیل بود، ولی آن‌ها یک حقه‌ای زدند که خداوند هم آن‌ها را لعنت کرد به‌خاطر نگه نداشتن حرمت روز شنبه که حرمتش آرامش و کار نکردن بود. خداوند وقتی‌که به آن‌ها گفت که من شما را نجات دادم به آن‌ها گفت که روز شنبه روز سبت را احترام کنید. پس مشخص است که این روز سبت قبل‌از یهود بوده‌است. بعضی از افرادی که مخالف هستند که روز شنبه را تعطیل کنند می‌گویند که روز شنبه روز  یهودیان است! نه برای یهودیان نیست، این برای قبل‌از یهودیان است. آیه‌ی قرآن ظاهرش این‌چنین است وقتی‌که می‌گوید روز سبت را احترام بگذارید معلوم است که این این‌ها روز ثبتی را داشته‌اند که به آن‌ها می‌گوید نیامد بگوید که من یک روزی را قرار می‌دهم به‌نام روز سبت و حالا که اسم ان را گذاشته‌ام روز آرامش شما حرمت آن را حفظ کنید نه اصلاً این‌چنین نگفت گفت همان که شما به آن می‌گویید روزه آرامش آرامش خود را حفظ کنید و کار نکنید این معلوم است که قبل‌از آن است البته آیات قرآن نشان می‌دهد که این نام‌گذاری و تاریخ چیزی نیست که بشر خودش درست کرده باشد می‌فرماید إن عده الشهور عند الله شهرام تعداد ماه‌ها در نزد خداوند دوازده تا است یا من خلقه سماوات بر عرض آن موقع که آسمان‌ها را خلق کرد خداوند دوازده ماه گذاشت قاعدتاً دوازده تا ماه را گذاشت قاعدتاً هفته و اسامی هفت را هم داشت این‌ها همه بوده‌است حالا این به‌نظر می‌رسد که قبل‌از بحث یهود بوده‌است این‌ها مباحث علمی هم دارد این‌ها فقط مطالب دینی نیست یعنی خداوند روزی که آسمان و زمین را خلق کرد زمان نبود و ماها را گذاشت این‌ها یک بحث‌های بسیار علمی است که در بحث‌های رابطه علم و دین اگر روزی فرصت شد ما این‌ها را می‌گوییم بحث‌های بسیار جالبی است پس ما می‌بینیم ظاهر آیات قرآن می‌گوید که این نامگذاری‌ها از قبل بوده هست و برای یهود نیست در دین یهود چیزی که آمده‌است این است که خداوند در روز اول دنیا را در شش روز خلق کرد در تورات عام مد است که خداوند دنیا را در شش روز خلق کرد و روز هفتم کار را قطع کرد و تعطیل کرد البته در تفاسیر تورات یک حرف‌هایی می‌زنند و می‌گویند که خدا خستگی در کرد و استراحت کرد شش روز کار کرد و دنیا را خلق کرد و خسته شد و بعد استراحت کرد و یک کسی یک یهودی نزد پیغمبر بود و وقتی که آن مطلب را فرمود، پیامبر فرمود که کفر است، خدا خستگی ندارد که خسته بشود. بعد آیه نازل شد “وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ»[۴] ما آسمان و زمین را در شش روز خلق کردیم ولی خسته هم نشدیم، خستگی ما را نگرفت، خداوند خسته نمی‌شود، بلکه خدا قطع کرد بعد قرآن چندین آیه حدود هفت آیه دارد در مورد این‌که می‌فرماید: ما زمین و آسمان را در شش روز خلق کردیم، بعد از شش روز که خلق کردیم «ثمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ»[۵]  خداوند بر عرش و بر آن تخت مدیریت خود تکیه زد و شروع کرد به مدیریت عالم. شش روز عالم را خلق کرد یعنی این‌که در تورات آمده است خداوند شش روز عالم را خلق کرد، در قرآن هم آمده است این نیست که در تورات فقط آمده باشد. اما آن‌جا مفسّرین تورات گفتند: خدا استراحت کرده است و الّا این توراتی که ما داریم من خود نگاه کردم اصلاً نگفته است خدا خسته شد، می‌گوید خدا ترک کرد، کار را تعطیل کرد. خب خدا کار را تعطیل کرد طبق روایات قرآن هم این را تأیید می‌کند که خداوند در شش روز آسمان‌ها و زمین را خلق کرد سپس مستولی شد بر عرش خب این هم تأیید می‌کند این مطلب را. پس ما هم در قرآن داریم هم در روایات داریم این کلمه را و از نظر تاریخی در تورات آمده است و این نیست که در تورات آمده باشد قبل از آن نبوده باشد، آیات قرآن به نظر به ظاهر می‌رسد که اصلاً این نام‌ گذاری‌ها قبل بوده است قبل از ورود صدر، روز صدر به شش، روز آرامش بوده است. از آن مهم‌تر ده فرمان حضرت ‌موسی است، ده فرمان بر حضرت ‌موسی در کوه‌ طور نازل شد و آن فرامین روی دو عدد لوح نوشته شد، روی الواحی نوشته شده‌ بود که قرآن هم می‌فرماید که حضرت‌ موسی آن الواح را از کوه‌ طور پایین آورد، ده فرمان‌ الهی بود هر ده فرمان آن در قرآن تأیید شده ‌است یعنی این‌طوری نیست که مثلاً این ده فرمان برای قوم یهود باشد، نه! هر ده‌ فرمان آن را اسلام هم پذیرفته است آیات آن ده‌ فرمان در قرآن هم هست یعنی اگر تورات تحریف شده باشد، تورات نسخ شده باشد، از بین رفته شده باشد ولی ده فرمان چی؟ ده فرمان نسخ نشده ‌است ده فرمان هست، این‌که خدا را بپرستید، این‌که با خدا چیزی را شریک قرار ندهید، این‌که زنا نکنید، این‌که دزدی نکنید، این‌که حق مردم را از بین نبرید، به مردم ظلم نکنید فقط یک عدد از آن است که شنبه را محترم بدارید، این چیزی است که مثلاً در اسلام ظاهراً نیامده است که من روایت آن را خواندم که نه این‌طوری نیست در اسلام در احادیث پیامبر آمده‌ است که شنبه محترم است در شنبه نام پیامبر اسلام هست و به‌خاطر آن مسائل و به دلایل همین ظاهری که هست، معلوم است که هست. خب حالا یک کسی ممکن است بیاید بگوید خب آقا این‌هایی که شما می‌گویید درست است، طبق این مطالبی که شما می‌گویید معنای صدر معنای آرامش است و اشکالی ندارد که مثلاً تعطیل باشد و این‌ها و عرض می‌شود که در دین یهود بوده است ولی خب اسلام آمده ‌است دین‌های قبل را نسخ کرده‌ است، وقتی اسلام آمده‌ است دین‌های قبل را نسخ کرده‌ است و از بین رفته ‌است دیگر معنا ندارد که ما روز شنبه را تعطیل کنیم چون اسلام تعطیل کرده‌ است او را و نسخ کرده‌ است، این جواب دارد و جواب آن این است که اولاً نسخ، در مورد نسخ یک بحث طولانی است ما در آیات قرآن ناسخ و منسوخ داریم اما این‌‌که این دین، دین قبلی را نسخ کرده‌ است این‌جا فرق می‌کند حالا بخواهم وارد بشوم یک بحث طولانی و مفصلی است که علامه طباطبایی در مورد نسخ چه می‌گوید؟ علما چه می‌گویند؟ آیا مثلاً ما در اسلام  یک احکامی داریم که نسخ شده باشد یا نداریم؟ بین‌ علما بحث شده و تقریباً دیگر علمای حال ‌حاضر همه به یک وحدت نظری تقریباً رسیدند که نسخ چیست؟ و معنای نسخ چیست؟ ولی آن که در ادیان هست که نسخ در ادیان، یعنی دین اسلام آمد ادیان قبلی را نسخ کرد باز این‌جا هم یک بحثی شده که خب نسخ کرد یعنی چه؟ یعنی اسلام آمد دین قبلی را نسخ کرد یعنی دین قبلی به‌‌طور کلی از بین رفت؟ هر چه گفت اسلام گفت همه باطل است؟ یا نه این‌طوری نیست یک قسمت‌هایی از آن هست یعنی می‌گویند نسخ بالجمله شد یا فی‌الجمله شد؟ فی‌الجمله یعنی کلاً دین قبلی نسخ شد، دین یهود و دین نصاری مثلاً کلاً نسخ شد یا این‌که نه کلاً نسخ نشد؟ خب معلوم است که کلاً نسخ نشد مثلاً حضرت‌ موسی گفت خدای یکتا را بپرستید، این نسخ شد و پیامبر  گفت نه خدای یکتا را بپرستید نه، حالا خدای این دوتا را بپرستید؟ نه این همان است، همان است که اسلام گفته ‌است پس کل دین نسخ نشد، آن اصول ‌دین لااقل مانده ‌است بنابراین این‌ها می‌گویند که اسلام دین قبلی را نسخ کرد ولی نه بالجمله یعنی کلاً بلکه فی‌الجمله بعضی‌های آن را، خب آن بعضی‌های آن کدام‌ها بود؟ قطعاً اصول ‌دین نبود چون اصول‌ دین در همه ادیان یکی است و خداوند به پیامبر می‌فرماید: «مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاهَ وَالْإِنْجِیلَ»[۶] پیغمبر تصدیق ‌کننده دین‌های قبل است، این تصدیق‌ کننده دین‌های قبل مخالف این است که بگوییم نسخ کرده‌ است و گفته ‌است باطل است، نسخ را اگر به معنای ابطال بگیرید، بعضی‌ها نسخ را به معنای ابطال‌ گرفتند که این هم غلط است که اگر بگوییم باطل کرده‌ است خب دین ‌اسلام که دین‌های قبل را باطل نکرد چون خداوند می‌فرماید: “مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاهَ وَالْإِنْجِیلَ”  دین‌های قبل را پیغمبر تصدیق کرد، پس چه چیزی را تصدیق کرد؟ اصول آن را، شریعت آن عوض شد، آیا همه شریعت‌ها یعنی احکام آن عوض شد؟ اصول درست بود، احکام عوض شد؟ مثلاً گفت که حالا مثلاً در آن‌جا در دین قبلی مثلاً شراب حلال بود، حرام کرد؟ یا مثلاً فرض بفرمایید بعضی‌ از اعضای مثلاً بعضی از حیوان‌ها حرام بودند اسلام حلال کرد یا آن‌جا حلال‌ بود اسلام حرام کرد یعنی در این حد بوده ‌است ولی اصل دین حفظ شده ‌است این هم نیست، این هم نمی‌شود گفت چرا؟ چون یک احکامی در دین ‌یهود هست در دین ما هم هست ازجمله خِطان، ازجمله حجاب، ازجمله روزه، حجاب الان زن‌های یهودی مثل شما مثل خانم‌های ما همین‌طوری محجبه و می‌پوشانند خود را، خیلی هم بیشتر خود را می‌پوشانند. حجاب در تورات است پس ما بگوییم این هم باطل است یا چون آن‌ها حجاب دارند ما حجاب را باطل کنیم؟ نه! همه احکام همه دین باطل نشد، نسخ نشد قسمتی از آن نسخ شد آن هم قسمتی در شرعیات و در احکام، نه همه آن و اصولاً به عقیده ما نسخ، ابطال نیست ابطال احکام نیست، نسخ ابطال حجیت است ما که معتقدیم دین اسلام آمد ادیان قبلی را نسخ کرد یعنی گفت حجیت آن‌ها از بین رفت، تا زمانی که اسلام است آن‌ها دیگر حجت نیستند نسخ یعنی ابطال حجیت، یعنی پایان حجت. تا حالا حجت بود از این به بعد دیگر حجت نیست، ازاین به بعد اسلام حجت است. تا زمانی‌ که کسی به‌ او، اسلام نرسیده‌ است دین او حجت است به محض این‌که اسلام آمد آن دین نسخ می‌شود یعنی آن دیگر حجت نیست یعنی اطاعت دیگر نمی‌توانید بکنید، باید از این‌جا اطاعت کنید. یعنی اگر کسی آمد گفت من حجاب را قبول دارم چون دین ‌یهودی قبول دارد این حرف او غلط است، گناه کرده‌ است چرا؟ چون دین ‌یهود حجت ندارد و حتی برای حجاب، حجت خود را باید از اسلام بگیرد این خیلی مهم است، این حرفی که ما می‌زنیم چندین اثر. پس بنابراین دین اسلام اگر نسخ کرد این را نسخ کرد. خب بنابراین دین اسلام ده فرمانی که نسخ نکرده‌ است دلیلی نمی‌ماند که بگوییم که دین‌ اسلام آمده ‌است شنبه را نسخ کرده‌ است نداریم ما، با این حسابی‌ که‌ گفتیم ما دین ‌اسلام نسخ نکرده است اولاً که آن معنای نسخی که می‌گیرد دیگر آن‌جا نمی‌شود خواند، ده فرمان سرجای خود هست تا زمانی که یک دلیل محکم داشته باشید یعنی باید شما یک آیه محکم‌ بیاورید یا یک روایت محکم بیاورید که بگوید آقا شنبه اول هفته است و شنبه روز کار است، روز تعطیلی نیست اگر یک چنین دلیل محکمی آمد دیگر ما شنبه را می‌گذاریم کنار اما اگر یک چنین دلیلی نیامد هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که چون یهودی‌ها گفتند شنبه، بنابراین شنبه تعطیل است ما هم نباید بگوییم شنبه تعطیل است، اسلام نسخ کرده است؟ نه! در حالی که برعکس ما همان‌طوری که گفتیم ادله‌ای داریم که نشان می‌دهد شنبه تعطیل است نه تنها دلیلی نداریم که شنبه تعطیل نیست بلکه عقیده داریم که شنبه تعطیل است پس بنابراین تا این‌جا به نظر می‌رسد که تعطیلی شنبه هیچ منافاتی با دین ندارد بلکه ارجح هم هست. خب حالا اگر آمدند یکی از حرف‌هایی که آمدند مخالفین می‌زنند این است که اسلام گفته ‌است که تشبه به کفار نکنید، حالا یک کسی را که گفتند همین است که آقاجان ما حالا داریم با اسرائیل می‌جنگیم اگر بیاییم اعلام کنیم شنبه‌ها تعطیل است آبروی ما می‌رود و می‌گویند شما با او می‌جنگید و کشورهای اسلامی می‌گویند شما آمدید با اسرائیل مخالف هستید ولی حالا آمدید دارید ادای یهودی‌ها را در می‌آورید، به رسمیت می‌شناسید و این‌ها یا در قانون‌ اساسی گفته ‌است جمعه‌ تعطیل رسمی است، حالا این را بگویم قانون‌ اساسی گفته ‌است جمعه‌ تعطیل رسمی است نگفته است که شنبه تعطیل رسمی نیست حالا چرا گفتند جمعه تعطیل رسمی است؟ چون زمان آن شاه ملعون معدوم این‌ها می‌خواستند یک‌شنبه‌ها را تعطیل کنند، این‌ها در قانون ‌اساسی آمدند پیش بینی کردند گفتند آقاجان برای این‌که بعدا کسی حرفی نزند جمعه تعطیل رسمی ما جمعه است خب حالا قانون ‌اساسی وحی مُنزل نیست همان‌طور که بعضی از قوانین آن بعداً تغییر کرده‌ است ممکن است این را هم تغییر دهند، در ثانی قانون‌ اساسی نگفته است که جمعه تعطیل است معنی آن این است که شنبه تعطیل نیست، نه تعطیل رسمی می‌تواند جمعه‌ باشد تعطیل غیر رسمی هم می‌تواند شنبه باشد، دو روز باشد و هیچ اشکالی هم ندارد. تشبه به کفار هم نیست چون تشبه به کفار آن جایی است‌ که بعضی مواقع ان چیزهایی که مخصوص آن‌ها است، یک چیزهایی مخصوص آن‌ها است و برای ما نیست یا اگر مخصوص آن‌ها هست به مرحله اهمیت حیاتی نرسیده است، این دو حالت است، بله مثلاً لباس مثل آن‌ها نپوشید، تشبه به کفار همین که جوان‌های ما شلوار پاره می‌پوشند، می‌خواهند خود را مشابه آن‌ها کنند یا لباس‌های آن‌چنانی و اجق وجقی می‌پوشند یا مثلاً این تشبه به آن‌ها این حرام است، این اشکال دارد‌. خب تشبه به کفار حرام است اما در چه چیزی؟ در چیزی که مخصوص به آن‌ها ‌است، حجاب مخصوص به آن‌‌ها نیست، روزه مخصوص به آن‌ها نیست، یعنی اموری که مخصوص به آن‌ها نیست تشبه به آن‌‌ها اشکال ندارد ما هم گفتیم سبت اصلاً مخصوص به آن‌ها نیست بلکه آن چیزی که در آن‌ها است آن رفتار علیه سبت بوده ‌است برای آن‌ها بوده‌ است و الّا خود سبت قبل از دین یهود بوده ‌است و اسلام هم گفته است و بعد در مسائل مهمه ما نمی‌توانیم بگوییم که شبیه به آن‌ها نباشیم، مثلاً اگر الان آمدند گفتند دانشمندان یهود یک روشی پیدا کردند برای مثلاً فرض بفرمایید جلوگیری از گرمای زمین، برای جلوگیری از آلودگی هوا، یک روشی پیدا کردند مخصوص خود آن‌ها هم هست این روش را به کسی نمی‌دهند ولی ما هم نباید دنبال آن برویم و پیدا کنیم و بگوییم این مخصوص آن‌ها است؟ نه این‌طور نیست این جزء امور مهمه است، جزء امور مهمه تشبه به آن‌ها معنا ندارد اصلاً این برای آن‌ها نیست، پس بنابراین این‌که گفتند تشبه به یهود اولاً تشبه در یک مسائل خاصی آن هم نه همه مسائل و این‌ها نه مسائل خاص است، ارزش‌های خاص آن‌ها است که گفتیم جواب آن را و جزء مسائلی است مهمه است چون اسلام هم این‌ها را گفته ‌است. خب با این حساب با توجه به این‌که اگر شنبه‌ها تعطیل بشود مردم به عبادت روز جمعه‌ خود خوب می‌رسند و شنبه می‌توانند به کارهای شخصی خود برسند و شنبه هم روز کار و تولید نیست بلکه روز معامله است یعنی روز این است که انسان برود مایحتاج در طول هفته خود را تهیه کند ولی بخواهد برود سرکار باید روز یک‌شنبه، کار روز یک‌شنبه است تولید روز یک‌شنبه است که خداوند هم طبق آیات قرآن تولید خود را از روز یک‌شنبه شروع کرده ‌است، خلق آسمان‌ها و زمین را خدا از روز یک‌شنبه شروع کرد تا روز جمعه، می‌گویم این‌ها معانی علمی و معانی عرفانی دارد و آن‌ها را ما نمی‌خواهیم وارد بشویم و این‌ها برای مراحل درسی و بحث‌های بین رابطه علم ‌و دین و بعد بحث عرفان و این‌که خداوند عالم را چه‌طوری خلق کرد و این نام‌گذاری‌ها چه بوده‌ا ست؟ روز چه بوده ‌است؟ شب چه بوده ‌است؟ این‌ها معانی باطنی دارد حالا آن‌ بحث‌های دیگر است ولی همین که داریم ظاهر را نگاه می‌کنیم، پس بنابراین تشبه به خداوند، تخلق به اخلاقِ ‌الله و این‌که خداوند چون این کار را کرده‌ است خواسته از بشر که بشر هم این کار را بکند، روز جمعه روز جمع باشد روز عبادت باشد، روز ذکر خدا باشد و شنبه روز خرید و فروش و روز دنیا و رسیدن به مایحتاج روزمره ما ، این تا این‌جا که امروز صحبت کردیم و وقت ما هم گذشت تا به این‌جا هیچ اشکالی ندارد حالا برویم ببینیم بحث‌های سیاسی و اجتماعی آیا مانع ایجاد می‌کند یا نه؟ آن را دیگر می‌گذاریم فعلاً به عهده شما تا خود ما هم ببینیم که چه می‌شود و با بعضی از این آقایان که می‌گویند صحبت کنیم ببینیم آیا واقعاً چیزی هست یا نه؟ پس بنابراین ما تا این‌جا مطابق فتوای آن علمایی هستیم که عده آن‌ها کم است و معتقدند که تعطیلی شنبه اشکالی ندارد و مخالف آن علمایی هستیم که می‌گویند تعطیلی شنبه اشکال دارد و تعداد آن‌ها ظاهراً زیاد است تا ببینیم خدا چه می‌خواهد وصلی الله علی محمد وآل محمد.


    [۱] . (سوره نبا آیه ۹)

    [۲] . (سوره جمعه آیه ۹)

    [۳] . (سوره جمعه آیه ۱٠)

    [۴] . سوره ق، آیه۳۸

    [۵] . سوره یونس، آیه۳

    [۶] . سوره آل‌عمران، آیه۳

  • دلایل قرآنی و روایی ضرورت تعطیلی روز شنبه

    دلایل قرآنی و روایی ضرورت تعطیلی روز شنبه

    بسم الله الرحمن الرحیم
    بخشی از دروس و سلسله مباحث عرفان مقربین و سبک زندگی آرمانی
    استاد علوی مدظله العالی

    استاد علوی
    موضوع: شنبه و ماجرای آن
    نتیجه مباحث سه جلسه گذشته:
    تا اینجا ثابت شد که تعطیلی روز شنبه از لحاظ دینی نه تنها حرمت و اشکالی ندارد بلکه ضرورتی نزدیک به وجوب دارد.

    خلاصه دروس ۳ جلسه:
    ۱. اسلام نام های ماه‌ها و ایام هفته را محترم داشته و قرآن از میان نام های هفته دو نام را ذکر و هردو روز را محترم و با فضیلت و برکت ویژه شمرده است.
    ۱. جمعه ۲. سبت(شنبه)
    ۲. کارهای فردی و اجتماعی انسان را به یک اعتبار می‌توان ۴ گونه دانست. تولیدی، تجاری، عبادی، تفریحی که در بحث ما به همه این موارد اشاره میشود.
    ۳. معنای روز جمعه = یعنی روز اجتماع و گردهمایی، یوم مجموع، شاهد و مشهود.
    ۴. معنای روز سبت = یعنی روز تعطیل و آرامش بعد از کار تولیدی.
    ۵. نام‌گذاری ایام خصوصا جمعه و سبت براساس آیین حنیف ابراهیم (ع) یعنی اسلام اصیل و آن هم براساس سنت آفرینش الهی است.
    ۶. این نام‌گذاری ها ربطی به یهود و صهیونیزم ندارد بلکه یهود سابقه ای بد و منشأ اختلاف و اغتشاش و ناسپاسی نسبت به حکم خداوند در مورد روز محترم سبت (شنبه) بودند.
    ۷. فرهنگ رایج و انحرافی در بین مسلمین، شنبه اولین روز هفته نیست و جمعه هم آخرین روز هفته نیست.
    ۸. این انحراف یعنی قرار دادن شنبه به عنوان اولین روز هفته و جمعه آخرین روز هفته توسط یهود، و تبلیغ و پشتیبانی مکتب خلفا (بنی امیه و بنی عباس) به فرهنگ و تاریخ مسلمانان تحمیل و تزریق شد.
    ۹. در سنت ابراهیم (ع) و دین حنیف اسلام اولین روز هفته یکشنبه (یوم الاحد) و آخرین روز آن شنبه (سبت) است.
    ۱۰. تعطیلی روز جمعه برای استراحت و تفریح و کار تجاری (خریدوفروش) نیست. بلکه جمعه همانطور که از نامش پیداست روز اجتماع مسلمین برای ذکر و تعظیم خداوند، عبادت و حل مشکلات عبادالله و امت اسلامی است.
    ۱۱. تعطیلی روز سبت (شنبه) برای استراحت و تفریح و سیر وسیاحت و تأمین مایحتاج زندگی (خریدوفروش= تجارت) است.
    ۱۲. روز احد (یکشنبه) مطابق سنت الهی آفرینش روز اول هفته و کار تولیدی می‌باشد .
    ۱۳. بنظر میرسد از لحاظ منافع فردی و اجتماعی تعطیلی شنبه که مطابق سنت الهی است بهتر و ارجح و چه بسا لازم و ضروری باشد.
    ۱۴. با توجه و دقت در مطالب ذکر شده و تبیین احکام نسخ دین و احکام تشبه به کفار.جواب دو شبهه و اشکال ۱. نسخ دین ۲. تشبه به کفار هم داده میشود.

    برای مشاهده ویدئو گفتگو با ایشان در خصوص دلایل قرآنی و روایی تعطیلی شنبه ها اینجا کلیک کنید.

    ____________________________________________
    مباحث تفصیلی موضوع فوق، همراه با ادله و اسناد و مدارک بحث در بخش علمی کانون علم و دین موجود است محققین محترم می‌توانند رجوع کنند.