برچسب: میثاق با نور

  • قرآن یعنی قِران عالم طبیعت

    قرآن یعنی قِران عالم طبیعت

    ۰۶/۰۴/۱۴۰۳

    اعوذبالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‌‏الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‌‏الله فی السموات و الارضین

    • مقدمه
    • عجایب و غرایب عالم هستی
    • معجزه پیامبر
    • میثاق با نور
    • یادآوران آسمانی
    • حسن ختام جلسه

    مقدمه

    وقال علی‌علیه السلام: إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَا تَفْنَی عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لَا تُکشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِه.
    قال رسول‌الله: نَوِّرُوا بُیُوتَکُمْ بِتِلاَوَهِ اَلْقُرْآنِ وَ لاَ تَتَّخِذُوهَا قُبُوراً کَمَا فَعَلَتِ اَلْیَهُودُ وَ اَلنَّصَارَى 

    تبریک عرض می‌کنیم خدمت تمام شما عزیزان و شما قاریان قرآن و شما برپا دارندگان این مؤسسات نورانی و برپا دارندگان ذکر و نام مقدس خداوند در سراسر کشور و در دل خانه‌های خودتان.

    اعیاد را تبریک عرض می‌کنیم، عید سعید و پر عظمت غدیر را تبریک عرض می‌کنیم و تولد امام موسی کاظم علیه السلام و بزرگ می داریم یاد شهدای انقلاب، امام راحل، شهدای جنگ، شهدای خدمت که این روزها یاد و نامشان در سراسر کشور طنین‌انداز است بزرگ می داریم. یاد شهدای هفتم تیر را که آن‌ها هم از شهدای خدمت بودند، شهدای نظام بودند و از خداوند متعال می‌خواهیم که هر سال که در عید غدیر دور هم جمع می‌شویم، شاهد پرشکوه‌تر شدن این جلسه و عظیم‌تر شدن این جلسه هم به‌لحاظ کمی و هم به‌لحاظ کیفی؛ یعنی ان‌شاءالله شاهد این باشیم که حلقه‌های قرآنی ما ده‌ها برابر شود شاهد این باشیم که یادآوران آسمانی‌مان ده‌ها برابر این باشد از لحاظ کمیت و ان‌شاءالله از لحاظ کیفیت مراتب علمی و مراتب تقوا و تهذیب نفس را شاهد ا‌شاءالله شاهد باشیم  و از امام بزرگوارمان قلب جمهوری اسلامی ایران امام رضا علیه‌السلام درخواست می‌کنیم که دعا و شفاعتشان شامل حال همه دوستدارانی که در تأسیس و تقویت و تکمیل این مؤسسات همکاری می‌کنند و زحمت می‌کشند. ان‌شاءالله که دعای امام زمان شامل حالشان باشد و روزبه‌روز موفق‌تر و پیشرفت بیشتری را شاهد باشید.

    عجایب و غرایب عالم هستی

    امیر‌المؤمنین علی‌ علیه‌السلام در مورد قرآن فرمودند: قرآن ظاهرش زیباست ولی باطنش عمیق است و قرآن یک حقیقتی است، یک واقعیتی است که هرچقدر در آن تعمق و سِیر کنید عجایب آن تمام نمی‌شود و غرایب آن منقضی نمی‌شود و هیچ راهی برای کشف ظلمات ندارید مگر به وسیله قرآن (وَ لا تُکْشَفُ الظُّلُماتُ اِلاّ بِهِ) و بنابراین این معجزه بزرگ الهی در اختیار ما است و ما باید از پرداختن به قرآن در همه ابعاد کوتاهی نکنیم.

    هم در روایت داریم و هم یکی از بزرگان فرموده‌اند: اگر من در جایی سالیان سال تنها باشم و تنها یک قرآن با من باشد، من تنها نیستم آن‌قدر که این قرآن انیس و جلیس مبارکی است که انسان می‌تواند با انس به قرآن تمام تنهایی‌ها را از بین ببرد. ما باید به این معجزه الهی بپردازیم.

     فرمودند: «فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ»[۱] هر چه‌قدر می‌توانید قرآن قرائت کنید، این نشان‌دهنده این است که این یک کتاب معمولی نیست که با خواندن مکرر شما خسته شوید و سیر شوید. بلکه کتابی است که هر چه شما بخوانید و هر چه در آن تأمل کنید و هر چه در آیات آن تفکر کنید می‌بینید که حقیقتا این عجایب و غرایب آن تمام نمی‌شود.

    بعضی از اولیا گفته‌اند که ما روزی نیست که قرآن بخوانیم و از آیات قرآن مطلب جدید به دست نیاوریم. شاید یکی از معانی قرآن این باشد؛ قرآن یعنی قِران عالم طبیعت، قِران یعنی؛ در فیزیک تقارن‌ها را خوانده‌اید، دو آینه که در مقابل هم قرار می‌گیرند هر چه در یک آینه باشد در آن آینه مقابل هم وجود دارد؛ به این می‌گویند تقارن و اگر این‌ها در کنار هم قرار گیرند به خط وسط آن‌ها می‌گویند خط تقارن؛ یعنی آن‌چه این سمت است در آن سمت هم وجود دارد. قرآن، قِران عالم هستی است؛ یعنی تقارن عالم هستی است. یکی از معانی قرآن می‌تواند این باشد. یعنی آن‌چه در عالم طبیعت و نه‌فقط در عالم طبیعت بلکه در عالم هستی، آن‌چه در عالم واقعیت وجود دارد انعکاسش در قرآن است و هرچه در قرآن است این منعکس شده‌است در عالم طبیعت. یعنی اگر شما فرض کردید که دانشمندان به آن میکروسکوپ‌های اتمی که عناصر بسیار ریز و ذرات بنیادی و یا آن موجودات تک سلولی که باید با ذره‌بین‌های بزرگی دید، این‌ها را با این ذره‌بین ها و دستگاه‌ها بروند و در عالم طبیعت بگردند در دریاها و جنگل‌ها و کوه‌هاچ و در عمق اقیانوس‌ها و اگر با آن تلسکوپ‌ها و آن دستگاه‌های دورنما، آن سفینه‌هایی که می‌تواند سال‌های نوری را درنوردد و در اقصی نقاط کهکشان برود و کشف‌هایی انجام دهد و حقایقی را پیدا کند و برای شما بیاورد… اینها ممکن است تمام شود اما حقایق و عجایب قرآن تمام نمی‌شود، قرآن عجیب است. قرآن نه‌تنها سوره‌هایش بلکه آیاتش و بلکه کلماتش و بلکه حروفش و بلکه حرکاتش و بلکه نسبت حرکاتش؛ یعنی آن‌طوری که فتحه قبل‌از کسره قرار می‌گیرد یا کسره قبل‌از فتحه قرار می‌گیرد… این‌ها راز دارد و بعضی از اولیای خدا که در این راه رفته‌اند به ما نشان داده‌اند. به‌عنوان مثال عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ این حرکات (فتحه) را یک موسیقی‌دان قوی می‌داند  این حروف مفتوحه خودش یک زیبایی دارد و یک اثری می‌گذرد و اشاره به یک مطالب و جریاناتی دارد.

     بنابراین؛ قرآن عجایبش تمام نمی‌شود، در مورد قرآن فرقی نمی‌کند که چه کسی آن را علم حروف بداند، چه علم تفسیر و فهم و تدبر قرآن بداند و یا چه کسی با آن میکروسکوپ‌های قوی و تلسکوپ‌های قوی برود در عالم طبیعت و در عالم هستی تحقیق کند، برود در قرآن تحقیق کند، هر جفت آنها به این‌جا می‌رسند که عجایب و غرایب عالم هستی تمام نمی‌شود. خیلی عجیب است فکر نکنید که من می‌گویم عالم طبیعت یعنی همین کهکشان یا اقیانوس‌ها و… نه! این‌ها عالم ماده است، عالم محسوس است ما پشت این عالم محسوس عالم غیب داریم، آن عالم غیب خیلی بزرگ‌تر از این عالم ماده است. فرمودند: اگر تمام عالم ماده همین‌که شما می‌بینید همه ستاره‌ها و سیاره‌ها و کهکشان‌ها که حتی نمی‌توانید در ذهن تصور کنید را همین عالم مادی فرض بفرمایید؛ تازه میلیون‌ها از این خورشید ما ترکیب می‌شود تازه یکی از خورشیدهای منظومه‌ها می‌شود و اگر میلیاردها منظومه در یک جا جمع شوند تازه یک کهکشان می‌شوند و عالم کیهان میلیاردها کهکشان دارد و اصلاً این قابل تصور نیست که این می‌شود عالم ماده.  فرموده‌اند که عالم ملک در مقابل عالم ملکوت مثل یک حلقه است در کنار یک اقیانوس!(حالا حساب کنید این عالم ملکوت چیست)! و بعد فرمودند عالم ملکوت در مقابل عالم جبروت مثل یک حلقه در کنار اقیانوس است و هم چنین فرمودند عالم جبروت در کنار عالم لاهوت مثل یک حلقه است در کنار یک اقیانوس… عظمت دنیا اصلاً به ذهن‌های من و شما نمی‌رسد و مدام باید آن‌ها را کوچک کنیم تا ما در ذهن خود چیزی درک کنیم و بعد همه این‌ها تازه می‌شود عالم هستی، عالم عالم تکوین. قرآن عالم تدوین است، قِران عالم هستی است؛ یعنی عکس عالم هستی است اما چه کسی می‌تواند وارد این‌جا بشود‌؟!

    معجزه پیامبر

    خب دیگر اولیاء خدا اولیاء عظیم الهی که در رأس آن‌ها علی‌بن‌ابیطالب(ع) امام بزرگ و آیت عظمای الهی هستند این معجزه پیامبر فقط قرآن نیست یکی از معجزات پیغمبر امیرالمومنین است! در خودِ دعا داریم در زیارت داریم معجزه پیامبر اسلام یکی امیرالمومنین است این‌ها معجزات پیامبر است.

    میثاق با نور

    بنابراین این کتاب را باید تلاوت زیاد کرد باید به آن نزدیک شد باید با آن انس گرفت و دوستان ما عزیزان ما در میثاق با نور چقدر قشنگ کار کردند که آمدند سه مرحله گذاشتند به امید این‌که شماها تلاش کنید، مرحله اول آن قرآن‌خوانی است،  بعد که این را طی کردید بشوید قرآن‌دان وارد قرآن‌دانی بشوید علوم قرآنی بخوانید که علوم قرآنی باز دو معنا دارد یک علومی که قبل از این‌که بفهمید به این‌ها می‌گویند علوم قرآنی یک علوم قرآنی هست که بعد از این‌که قرآن را فهمیدید از دل قرآن حقایقی را استخراج کنید آن‌ها هم می‌شود علوم قرآنی بعد این می‌شود در مرحله قرآن‌دانی و بعد وارد قرآن‌سانی شدن یعنی وارد آن معضلات و آن آیات پیچیده و آن باطن آیات و بواطن آیات و تأویلات آیات و آن غرایب و عجایبی که از قرآن می‌شود استخراج کرد وارد این مرحله بشوید. خب این مراحل لازمه آن چی است؟ لازمه آن این است که شما کوشش کنید از مبلغ بودن به معلم بودن و از معلم بودن به مربی بودن و مدرس بودن برسید و این مراحل را طی کنید بنابراین در این زمینه باید خیلی کوشش کنید زحمت بکشید کار کنید و ما امیدوار هستیم که ان‌شاءالله هر کدام شما به امید این‌که من امروز از شما بخواهم که یک شعاری داشته باشیم امسال تا سال آینده که سال آینده که عید غدیر است در خدمت شما باشیم این شعار را محقق کنیم و آن شعار این است که هر خانه یک حلقه قرآن در هر خانه‌ای یک حلقه قرآنی باید تاسیس بشود هر خانواده‌ای باید هفته‌ای یک مرتبه قرآن را بگذارند وسط کنار هم بنشینند و در مورد قرآن یک ساعت نیم ساعت صحبت کنند و این حلقه قرآنی را تشکیل بدهند به امید این‌که این شعار محقق بشود و سال آینده ببینیم ان‌شاءالله این هر خانه یک حلقه به چند میلیون رسیده و ان‌شاءالله سال آینده با دست پر امسال چند تا دو تا سه تا استان نمونه شدند ان‌شاءالله سال آینده شاهد این باشیم که این “فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ»[۲] در این کار خیر مسابقه بگذارید و استان‌ها که نماینده‌های آن‌ها در این‌جا هستند ان‌شاءالله سال آینده به ما بگویند که نه تنها آن هدف کلی ما که در هر استانی و در هر شهری و در هر شهرستانی و در هر روستایی و در هر مسجدی و در هر هیئتی بلکه در هر خانه‌ای به امید این‌که یک حلقه قرآنی ان‌شاءالله تشکیل بشود و ما سال آینده منتظر هستیم که یک آمار خوبی را مسئولین استان‌ها به ما گزارش بدهند، اگر موافق هستید یک صلوات امام رضا پسند بفرستید.

    یادآوران آسمانی

     پس شعار ما شد تا سال آینده هر خانه‌ای یک حلقه قرآن ان‌شاءالله و اما یادآوران، یادآوران قرآن فرمود که “إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَهٍ ذِکْرَى الدَّارِ»[۳] «وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصَارِ»[۴] ابراهیم و اسماعیل و ابراهیم‌ها و اسماعیل‌هایی که در طول تاریخ بودند صاحب معجزه بودند صاحب قدرت بودند صاحب تصرف در عالم تکوین بودند معجزه می‌کردند صاحب بصیرت بودند حقایق عالم را درک می‌کردند این‌ها چرا به این مقام رسیدند؟ زیرا “إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ” ما آن‌ها را خالص کردیم. با چه چیزی؟ چه جوری این‌ها را خالص کردیم؟ چون خالص شدند به این قدرت‌ها رسیدند چون خالص شدند قدرت تصرف در عالم هستی و تکوین را داشتند چون خالص شدند صاحب بصیرت شدند و تا عمق اشیاء را می‌دیدند باطن قضایا را می‌دیدند صاحب دیدهای باطنی چون ما این‌ها را خالص کردیم به چه خالص کردیم خداوندا این‌ها را چگونه خالص کردی؟ فرمود “إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَهٍ ذِکْرَى الدَّارِ” ما این‌ها را این‌طوری خالص کردیم که این‌ها دائماً در یاد عالم آخرت بودند. عجیب است ما خیال می‌کنیم برای این‌که در دنیا موفق باشیم باید به دنیا فکر کنیم هر چه  بیشتر فکر کنیم در مورد دنیا که چه کار کنیم اقتصاد ما درست بشود چه کار کنیم وضع مالی ما درست بشود چه کار کنیم امور مادی ما درست بشود هر چه بیشتر فکر کنیم بیشتر مطالعه کنیم فکر می‌کنیم توانایی ما و دانایی ما بیشتر می‌شود نسبت به عالم دنیا درست است؟ حالا کسانی که مثلا می‌گویند اقتصاددان است یعنی چه؟ یعنی این آقا رفته سال‌ها مطالعه کرده در بازار در بورس در معاملات در قوانین حاکم بر تجارت و وضعیت درآمدها وضعیت هزینه‌ها این‌ها را مطالعه کرده علم اقتصاد دارد چون علم اقتصاد دارد پس می‌تواند کشور را خوب اداره کند دنیا را خوب اداره کند ما این‌طوری فکر می‌کنیم دیگر می‌گوییم هر کسی بیشتر فکر کرده باشد در مورد امور دنیایی بیشتر توانا است ولی خداوند می‌فرماید این‌طور نیست، این‌هایی که می‌بینید قدرت داشتند در عالم هستی تصرف می‌کردند به خاطر این‌که به یاد آخرت بودند نه به یاد دنیا! به یاد دنیا بودن بله موفقیت می‌آورد ولی موفقیت تا آخر نمی‌رود باید به یاد آخرت باشیم. و این بحث بسیار مهمی است که توانایی و دانایی در تصرف در عالم ماده نیست بلکه توانایی و دانایی قدرت و بصیرت در این است که این‌ها چون یاد آخرت بودند، شما هر چه به آخرت بیشتر فکر کنید و نسبت به عالم آخرت بیشتر توجه داشته باشید خداوند امورات دنیای شما را و آگاهی شما را بینش شما را بیشتر می‌کند این بحث یادآوران آسمانی را به آن توجه کنید این حرف شیطانی این حرف سطحی این حرف اهل دنیا را نگیرید که آقا همیشه که نمی‌شود به یاد آخرت بود همیشه یاد قبرستان و این‌ها نه این‌طوری نیست این برنامه‌ای که در صدا و سیما هست زندگی پس از زندگی دارد نشان می‌دهد که دنیاهایی است بعد از این عالم به آن‌جاها می‌خواهیم برویم اگر به آن دنیا فکر کنیم اگر ما دنبال این باشیم که آخرت خود را تامین کنیم دنیای ما اتوماتیک ناخودآگاه و خود به خود درست می‌شود چه قشنگ گفتند اولیاء خدا گفتند دنیا مثل سایه است شما اگر به سایه خود توجه نکنی راه خود را بگیری بروی سایه دنبال شما می‌آید اما اگر بخواهی بروی دنبال سایه خود هیچ وقت به سایه نمی‌رسی. شما بخواهی سایه خود را بگیری هیچ وقت به سایه خود نمی‌رسی دنیا سایه است هر چه دنبال آن بروی به آن نمی‌رسی اما اگر آن را رها کنی بروی به راه خودت این دنیا می‌آید دنبال تو واقعاً همین‌طور است البته این به معنای این نیست که ما وظایف دینی خود را در کار وظایف دینی خود را در تولید وظایف دینی خود را در اداره دنیا وظایف دینی خود را در شناخت مدیران و وظایف دینی خود را در انتخابات و در امور دنیایی فراموش کنیم نه آن را به خاطر وظیفه باید انجام بدهیم اما ربط دنیا و آخرت خیلی پیچیده است ما نمی‌توانیم این را متوجه بشویم بهترین راه این است که ما در امور دنیایی خود به وظیفه عمل کنیم اگر امیرالمومنین بیل می‌زند کار می‌کند در عین حال که خلیفه دنیای آن روز است تمام دنیای آن روز اکثر دنیای آن روز در اختیار امیرالمومنین بود ولی خب در عین حال که کار می‌کند ما هم کار کنیم کوشش کنیم تلاش کنیم تولید کنیم علم کسب کنیم مدیریت کنیم این‌ها همه خوب است اما یاد ما باشد این کارها فقط از باب زمینه‌سازی است آن چیزی که باعث می‌شود در این‌جا رشد باشد توجه به خداوند و توجه به دنیای آخرت و عالم آخرت است.

    حسن ختام جلسه

    بنابراین یاد آوران هم جای تقدیر دارد و در این زمینه هم شما کاری کنید که ان‌شاءالله حلقه‌های یادآوران را که تشکیل میدهید در خانه‌ها در فامیل میثاق با نور را هم در همان جا اداره کنید تا همانطور که عرض کردیم سال آینده حلقه‌های یادآوران بیشتر حلقه‌های قرآنی میثاق با نور و با کیفیت عالی باشیم. دیگر عرضی ندارم ان‌شاءالله دعاگوی همه شما هستم شما هم دعاگو باشید دوستانی را که فعالیت می‌کنند برای این حرکتِ قرآنی و این حرکت معنوی، خداوند همه آن‌ها را توفیق بدهد و باز هم عرض می‌کنم به امید روزی که هر خانه یک حلقه قرآنی در پناه امام زمان(ع) و با دعای خیر امام زمان که شامل همه ما بشود ان‌شاءالله‌‌.


    [۱] . سوره مزمل آیه ۲۰

    [۲] . سوره بقره، آیه۱۴۸

    [۳] . سوره ص، آیه ۴۶

    [۴] . سوره ص، آیه۴۵

  • آیا کل خیر و کل شر از سوی خدا است؟!

    آیا کل خیر و کل شر از سوی خدا است؟!

    ۱۴۰۲/۲/۵

    اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی اللّه علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‌الله فی السموات و الارضین

    اهم موضاعات:

    * آثار ماه مبارک رمضان

    * آثار حیوانیت

    * بدترین و زشت‌ترین صداها بفرموده قرآن

    * وصل شدن به اولیاء و علمای ربانی برای حفظ دین

    * جعل حدیث (حدیث غلط، راوی غلط!)

    * آیا کل خیر و کل شر از سوی خدا است؟!

    آثار ماه مبارک رمضان

    ماه مبارک رمضان این ماه شریف تمام شد و این‌که آیا تا سال آینده توفیق داشته باشیم یا نه!

     آثار این مهمانی باید در زندگی ما هویدا شود. ما در ماه مبارک رمضان به دستور خداوند از طعام مادی دنیا دست کشیدیم به امید نائل شدن به طعام‌ها و روزی‌های معنوی و روحانی.

    آثار این ماه باید در زندگی ما معلوم باشد “آن یکی پرسید اشتر را که هی، از کجا می‌آیی اقبال پی. گفت: از حمام گرم کوی تو، گفت خود پیداست در زانوی تو” انسان از گلستان که می‌آید بوی گل می‌دهد، از حمام که می‌آید بوی تمیزی می‌دهد و از لجن‌زار که می‌آید بوی لجن می‌دهد.

     آثار این مهمانی خدا، آثار نورانیت و این معنویت باید در زندگی ما هویدا شود، باید عشق الهی و محبت معنوی و نور الهی در اخلاق ما، در بینش ما، در رفتار ما، در گرایش‌های ما ظاهر شده باشد. اگر خدای‌نکرده هیچ اثری نداشته باشد معلوم است که ما از این مهمانی چیزی جز گرسنگی عایدمان نشده است. باید دقت کنیم در رفتارمان، در افکارمان، در گفتارمان و سعی کنیم که آن حالت معنوی شب‌های قدر و آن راز و نیازها و آن جوشن خواندن‌ها آن اسامی زیبا و مقدس خداوند را با اشک و آه تکرار می‌کردیم هزارویک از اسامی زیبای خداوند بر زبان و لب‌هایمان جاری می‌شد. ما آن عشق و محبت را باید حفظ کنیم تا سال آینده که ان‌شاءالله سال آینده اگر خداوند توفیق داد و ما درک کردیم این مهمانی را کمی جلوتر برویم و بنشینیم کنار میزبان و نزدیک‌تر برویم و بالاتر برویم در صحن مجلس مهمانی خداوند ان‌شاءالله.

    آثار حیوانیت

    این جلسه را با پاسخ به تعدادی سؤال آغاز می‌کنیم؛

     اگر کسی تمام هم‌وغمش شکم و شهوت باشد شک نکنید که او در مرحله حیوانیت باقی‌مانده است و آثار حیوانیت این است که حیوان وقتی‌که شهوت بر او غلبه می‌کند و یا وقتی‌که گرسنگی بر او غلبه می‌کند هیچ حدومرزی نمی‌شناسد و حدود و مرزها را می‌شکند و اگر خدای ناکرده کسی در قامت انسانیت به این درجه برسد شک نباید کرد که او حیوان است و این حیوانیت را خداوند در قرآن شریف گوشزد کرده‌است و به ما فرموده است که این‌ها حیوان هستند و ما باید با حیوان، رفتار حیوانی داشته باشیم یعنی شخصی که حیوان در محل زندگی خود نگه می‌دارد با حیوان چگونه رفتار می‌کند؟ از حیوان در حد حیوانی استفاده می‌کند و در حد حیوانی هم به او می‌رسد. اگر شخصی در خانه یا محل‌کارش الاغی، شتری، گوسفندی، سگی دارد از او محافظت می‌کند و نمی‌گذارد که گرسنه و تشنه شود که بتواند خوب از آن استفاده کند و بار ببرد.

    بدترین و زشت‌ترین صداها بفرموده قرآن

     انسان‌های حیوان صفت هم در جامعه به‌همین صورت هستند باید مسئولین جامعه با این‌ها در حد حیوان رفتار کنند، باید این‌ها را تأمین کنند به‌طوری‌که این‌ها وحشی نشوند. در قرآن چندین آیه درمورد خر آمده است و خداوند شرم نمی‌کند، حیا نمی‌کند از این‌که مثل‌هایی که می‌زند دقیق باشد، باید دقیق باشد. یکی از مثال‌هایی که درمورد خر می‌زند می‌فرماید: “وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ‏” لقمان حکیم وقتی به فرزندش درس حکمت می‌دهد می‌گوید: تو اگر بخواهی حکیم شوی اگر بخواهی به حکمت برسی، حکمت چیست؟! حکمت علمی است که اگر تو به آن دست پیدا کنی از علوم دیگر بی‌نیاز می‌شوی، حکمت خیر کثیر است.

    لقمان حکیم راهنمایی‌هایی به فرزندش می‌کند؛ به او می‌گوید برای این‌که به حکمت برسی صدایت را بالا نبر، صدایت را بیاور پایین. می‌گوید: «إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیر»[۱] بدترین صداها، منکرترین و زشت‌ترین صداها؛ صدای الاغ است. خب حالا این‌جا باید ببینیم چرا خداوند به این شکل مثال می‌زند؟! می‌گویند فرق خر با حیوانات دیگر این است که حیوانات دیگر گاهی اوقات صدایشان بلند می‌شود؛ مثلا زمانی‌که می‌خواهند محبت کنند صدایشان را بلند می‌کنند، پرنده‌ها وقتی‌که عشق‌بازی می‌کنند نغمه‌سرای می‌کنند، بلبل یا غیره بلبل فرقی نمی‌کند اما خر حیوانی است که در دو صورت فقط صدایش را بالا می‌برد یکی زمانی‌که شهوت بر او غلبه می‌کند و دیگری زمانی‌که گرسنگی بر او غلبه می‌کند. در زمان‌های دیگر صدایش در نمی‌آید. در این دو صورت صدایش را به‌صورت ناهنجاری بلند می‌کند خداوند می‌فرماید: «إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیر» بدترین صداها صدای خران است. شاید یکی از علت‌ها همین باشد که خر فقط زمان غلیان شهوت و زمان غلیان گرسنگی صدایش را بلند می‌کند که این نشانه، بالاترین نشان حیوانیت در خر به این صورت ظاهر می‌شود.

    برای همین می‌فرماید که سعی کن صدایت را بلند نکنی و پایین نگه‌داری و به‌خاطر اموردنیایی صدایت را بالا نیاوری، کسی که به‌خاطر شهوت و به خاطره غضب فریاد می‌زند و می‌گوید ما فقط آزادی جنسی می‌خواهیم یا ما فقط می‌خواهیم از بدنمان هر طور که می‌خواهیم استفاده کنیم و برای این کار در خیابان‌ها اغتشاش می‌کنند و آشوب می‌کنند می‌بینید هیچ منطقی برای او قابل‌قبول نیست. شما اگر این کلیپ‌ها و فیلم‌ها و سخنرانی‌های آن‌ها را در فضای مجازی ببینید به این نتیجه می‌رسید حیوان وقتی‌که خشم و شهوت بر او غلبه کند دیگر حد و مرز نمی‌شناسد منطق و عقل نمی‌شناسد، انسانیت نمی‌شناسد، اخلاق نمی‌شناسد هیچ چیزی نمی‌فهمد. شنیده‌اید که می‌گویند عصبانیت و خشم نوعی جنون است گاهی موقع‌ها افراد خشمگین کارهای جنون‌آمیز انجام می‌دهد که اصلاً انسان‌های عادی باور نمی‌کنند. ما یک صحنه‌ای را دیدیم در یکی از این محله‌ها که یک معتادی بود که به پدر و خواهرش فشار می‌آورد که در مرحله آخر، زمانی‌که پدر پیر حریف این فرزند نشد در مرحله آخر که این جوان معتاد از خواهرش کار بسیار شنیعی خواسته بود برای پول، پدر زد و آن فرزند را کشت و بدنش را با کارد تکه‌تکه کرده بالای سر آن فرزند می‌خندید این‌جا خشم تبدیل شد به جنون. غضب و خشم انسان را به جنون می‌رساند. فقط خشم نیست که انسان را به جنون می‌کشاند، شهوت هم گاهی اوقات انسان را به جنون می‌کشاند. افرادی که در دامداری هستند می‌دانند که گاوها زمانی که وقت جفت‌گیری آن‌ها می‌شود خطرناک می‌شوند و گاودارها نزدیک آن‌ها نمی‌شوند و آن‌ها را از دور هدایت می‌کنند برای جفت‌گیری و … این افراد این‌چنین هستند شهوت آن‌ها را به جنون کشیده است. برای همین می‌بینید که هیچ قاعده‌ای ندارند، آن‌ها عملاً می‌گویند که ما آزادی می‌خواهیم، بی‌بندوباری می‌خواهیم و این‌ها تعبیرهایی است که خودشان می‌کنند که باید با تمام محجبه‌ها و متدینین برخورد کرد. یکی از آن‌ها می‌گفت که پدر و مادرم که نماز می‌خوانند با لگد می‌زدم و جانماز پدر و مادرم را پرت می‌کردم و اگر نام مقدس بانوی بزرگ اسلام می‌آمد می‌گفت که اهانت کنید!! خب، این شهوت جنسی این‌ها را وحشی کرده آن‌ها عقل و شعور و منطق ندارند، اصلاً بااین‌حال می‌شود از انسانیت صحبت کرد! با این‌طور افراد باید مثل یک حیوان رفتار کرد‌. حیوان را باید کنترل کنید باید ببندید و مهارش کنید اگر گرسنه است علف بریزید جلویش، اگر زمان جفت‌گیری است شرایط را مهیا کنید… با این‌ها با منطق نمی‌شود صحبت کرد.

    بنابراین این صحبتی که درمورد این بحث انجام داده‌ایم را بیشتر از این تکرار نمی‌کنیم و باید فرهنگ حیوان بودن و برنامه‌ریزی حیوانی آن‌ها در نظام کشور و مدیریت کشور لحاظ شود. مانند تمام افرادی که در خانه حیوان دارند باید به همان صورت با آن‌ها رفتار شود مسئولین کشور می‌خواهند با آن‌ها با ادب و منطق رفتار کنند، نه نمی‌شود. باید به آن‌ها مانند یک حیوان رفتار کرد و اگر اینکار را نکنند نتیجه آن خطرناک می‌شود حیواناتی که به‌خاطر خشم و غضب وحشی شده‌اند این‌ها می‌توانند امیرالمؤمنین‌ها را نابود کنند، این‌ها می‌توانند حکومت‌های بر حق را تبدیل کنند به حکومت‌هایی که در اختیار معاویه و امثال معاویه قرار می‌گیرد و همین کار را هم کردند.  این‌ها بودند که صلح را به امام حسن تحمیل کردند، این‌ها بودند که در کربلا ابی‌عبدالله را با آن وضع به شهادت رساندند، این‌ها خطرناک هستند‌، این‌ها هستند که آلت‌دست شیاطین و حکومت‌های جور قرار می‌گیرند.

    ضرورت وصل شدن به اولیاء و علمای ربانی برای حفظ دین

    اگر معاویه حاکم شد، اگر یزید حاکم شد به وسیله همین‌ها حاکم شدند، به‌ وسیله این حیوانات و این اراذل‌واوباش حاکم شدند، این‌ها را استخدام کرد و بسیج کرد تا توانست حکومت عدل امیرالمؤمنین را ساقط کند، تا توانست ائمه را یکی بعد از دیگری شهید کنند! این‌ها عناصر وابسته و آلت‌دست ‌شیطان و شیاطین هستند.

    برادر من! خواهر من! اگر شما در دین به اولیاء خدا و علمای ربانی وصل نشوید همان کسانی که عرض کردم، آن‌ها دین شما را از بین می‌برند با انواع و اقسام راه‌ها.

    نظامی گنجوی یک شعر زیبایی دارد و آن این است:

    دین تو را در پی آرایشند               در پی آرایش و ویرایشند

    بس‌ که ببستند براو برگ و ساز        گرتو ببینی نشناسیش باز[۲]

    جعل حدیث (حدیث غلط، راوی غلط!)

    دین را پر از خرافات کردند، دین را پر از جعلیات کردند، معاویه و دستگاه معاویه آن‌قدر حدیث جعلی، آن‌قدر افراد وابسته به خود را تامین کرد، آن‌قدر افراد را خریدند و پول دادند تا دین را کُلّاً وارونه کردند. در یک روایت است امیرالمؤمنین می‌فرماید: دین را مانند پوستین وارونه کردند، پوستین وارونه! (پوستین لباسی که از پوست گوسفند درست شده است از یک طرف که می‌پوشید خیلی صاف و نرم و راحت است و از یک طرف دیگر که می‌پوشید می‌شوید مثل یک حیوان) می‌پوشانند شخص خیلی وحشتناک می‌شود مثل یک حیوان می‌شود. دین را مثل پوستین وارونه کردند، خرافات، جعلیات آن‌قدر در دین وارد کردند به شکلی که الان در این زمان ما، شما بخواهید با یک داعشی با منطق  رو‌برو شوید اصلاً نمی‌توانید. شما می‌بینید الان یک امام‌جمعه اهل سنت در زاهدان رفتارهایی می‌کند که علما و دانشمندان و تحصیل ‌کرده‌های اهل ‌سنت را ذلّه می‌کند به ستوه درآورده که نمی‌دانند چه‌کار کنند. آن‌قدر خرافات آن‌قدر جعلیات درست کردند به‌ اسم دین که این وحدت بین مسلمان‌ها یک امر تقریباً مُحال شده است. روایت جعل کردند حدیث جعل کردند، یک شخصی به‌ نام سَمُرَهبن‌جُندَب این جزء صحابه پیامبر است و از پیامبر هم حدیث نقل می‌کند معاویه به او گفت: صدهزار دینار طلا به او می‌دهد که تو حدیث جعل کن، بگو که این آیه که در مورد مجاهدین خدا است «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ»[۳]

    آن آیه‌ای که «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»[۴] این آیه‌ای که در‌ شأن مردان مجاهد است در مورد ابن‌ملجم نازل شده و آن آیه‌ای که می‌گوید از مردم کسی است که «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ»[۵] و بدترین دشمن است این در مورد امیرالمؤمنین است. سَمُرَهبن‌جُندَب با صدهزار دینار حاضر نشد و گفت: من با این مقدار دینار دین خود را نمی‌فروشم، رساند به چهارصد‌هزاردینار، گرفت و در میان مردم گفت که قال رسول‌الله، پیامبر خدا گفته است این آیه، آیه‌‌ای که در مورد مجاهدین خدا در مورد خوابیدن امیرالمؤمنین در بستر پیامبر در شب لیله‌المبیت هست این آیه در شأن ابن‌ملجم نازل شده‌ است و آن آیه‌ای که در مورد منافقین و دشمنان دین نازل شده در مورد امیرالمؤمنین است!… دین را خیلی تغییر دادند.

     الان در کتاب‌های اهل سنت یک پدیده‌ای است به نام عَشره مُبَشَّره، می‌گویند ده نفر هستند که به غیر از این ده نفر، هیچ‌کس را ما نمی‌توانیم بگوییم که اهل بهشت هستند و فقط این ده نفر اهل بهشت هستند چون پیغمبر گفته است، خداوند و جبرئیل مژده داده که این‌ها قطعاً اهل بهشت هستند. چه کسانی هستند؟ عمر، ابوبکر، عثمان، علی‌(ع)، عبدالرحمن‌بن‌عوف، سعدابن‌ابی‌وقاص، طلحه و زبیر و سعیدبن‌زید. این روایت را همین سعیدبن‌زید روایت کرده است، خود این روایت کرده است ده نفر هستند این‌ها قطعاً اهل بهشت هستند، بقیه نه، عمار نه، ابوذر نه، مقداد نه، سلمان نه، بالاتر حمزه سیدالشهدا نه، بالاتر امام حسن و امام حسین نه، فاطمه‌زهرا(س) نه، این‌ها هیچ‌کدام نه، فقط این ده نفر. بعد این ده نفر چه کسانی هستند؟ این ده نفر کسانی هستند که خود آن‌ها به یکدیگر فحش می‌دادند، یعنی عثمان به عبدالرحمن‌عوف می‌گوید تو منافق هستی، تو کافر هستی. این‌ها با هم دعوا دارند، طلحه و زبیر کسانی هستند که در مقابل امیرالمؤمنین شمشیر کشیدند، ده‌ها هزار نفر را کشتند و به کشتن دادند. بعد ابن‌‌ابی‌الحدید معتزلی شاعر نهج‌البلاغه  آن‌هایی که اهل مطالعه هستند شاعر نهج‌البلاغه این مرد روشن‌فکر که خیلی از امیرالمؤمنین دفاع می‌کند، می‌گوید؛ این‌ها طلحه و زبیر که این‌ها گناه صغیره کردند، می‌گوید نمی‌شود گفت این‌ها اهل جهنم هستند چون در روایات آمده که ده نفر قطعاً اهل بهشت هستند و این‌ها هستند. این همه انسان را به کشتن دادند! هفتاد هزار نفر کشته شدند در همان جنگ جمل، در یک روایت هزاران نفر را کشتند با امیرالمؤمنین جنگ کردند. امیرالمؤمنین در جنگ جمل زبیر را خواست با او صحبت کرد که زبیر تو مگر یادت نیست که پیامبر فرمود شتری می‌آید و فتنه اطراف آن شتر اتفاق می‌افتد و این را برای تو گفت! زبیر می‌گوید که من گناه نمی‌کنم من کار خطایی نکردم چون پیغمبر به من گفته تو اهل بهشت هستی. امیرالمؤمنین فرمود: که اگر من احتمال می‌دادم که تو اهل بهشت هستی من شمشیر به روی تو نمی‌کشیدم. این‌ها با هم جنگ کردند با هم مبارزه کردند بعد هر دو آن‌ها اهل بهشت هستند! این‌ها کسانی هستند که چهار نفر از آن‌ها خب خلفای راشدین هستند، بقیه آن‌ها کسانی هستند که یا جزء اصحاب سقیفه بودند یا جزء اصحاب شورای عمر بودند برای خلافت عثمان، یعنی این‌ها منافع داشتند به خاطر منافع‌ خود حدیث جعل کردند خب این حدیث غلط، اصلاً راوی آن هم غلط است راوی آن هم یک کسی است که خود او جزء این‌ها است و خود را جزء این‌ها قرار داده و از کسی نقل می‌کند که در زمان تولد او هم نبوده و حالا من نمی‌خواهم از بحث علمی احادیث وارد بشوم ولی می‌خواهم بگویم که خرج کردند که دین را منحرف کنند و تنها راه نجات بشریت و راه نجات مسلمان‌ها این است که علمای ربانی را شناسایی کنند و مردم بروند به‌ طرف علمای ربانی، این تنها راه است و غیر از این راه دیگری نیست.

     آیا کل خیر و کل شر از سوی خدا است؟!

     سوالی پرسیدند و آن این است که: ای انسان آن‌چه از نیکی به تو می‌رسد از سوی خدا است و آن‌چه از بدی به تو می‌رسد از سوی خود تو است «مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَأَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا»[۶] این آیه است، بعد می‌گوید آیا کل خیر از سوی خدا است؟ آیا کل شر از سوی خود ما است؟ و تکلیف این که خداوند صاحب خیر و شر به هم رسیده است و بدی‌های شما هستند چه می‌شود؟ خب بنده چند جلسه پیش در این مورد صحبت کردم، منتهی من امروز یک مثال قشنگ‌تری می‌زنم تا برای همیشه این مسئله‌‌ی این‌که؛ شرها از طرف خدا است و خوبی‌ها از طرف خدا است، در عین حال خوبی‌ها از طرف خدا است و شرها از طرف ما است مسئله حل بشود. با یک مثال خیلی ساده است و قشنگ که اگر خوب دقت کنید برای همیشه این مسئله حل می‌شود که خوبی‌ها از طرف خداوند است و بدی‌ها از طرف خود ما. منتهی در عین حال بدی‌ها از طرف خدا هم است. این‌که خداوند می‌فرماید: خیر‌ و‌ شر شما به دست خدا است و خدا گمراه می‌کند و خدا هدایت نمی‌کند و خدا است که باعث گمراهی افراد می‌شود این یعنی چی؟!  ببینید خداوند منشأ خیرات است شکی در آن نیست، اما این‌که شرها را به خدا نسبت دهیم یعنی چی؟ به‌عنوان‌مثال؛ شما یک تابلوی نقاشی را می‌کشید ولی می‌گذارید در باران! بعد باران می‌آید آن را خراب می‌کند شما می‌گویید که چه شد که این نقاشی خراب شد؟! می‌گویید باران نقاشی را خراب کرد، نسبت می‌دهید به باران، ولی در اصل باعث و بانی خرابی این تابلو چه کسی بوده است؟ خود ما بودیم که این را گذاشتیم زیر باران.

    و حالا این‌که ما این خیر و شر را به خدا نسبت خدا می‌دهیم؛ بله، خداوند عالم را طوری آفریده است که اگر کسی کار خلاف کند نتیجه آن را می‌بیند. بنابراین به یک معنا چون خداوند نظام عالم را طوری آفریده که اگر کسی کار خلاف کند نتیجه آن را می‌بیند ما می‌توانیم بدی‌ها را به خدا نسبت دهیم.

     یک مثال دیگر؛ وقتی که شهردار اعلام می‌کند که می‌خواهیم این سد را خراب کنیم و یک سد کاملتری بسازیم، که البته این کار بسیار خوبی است و یک کار آبادانی است؛ برای آبادانی شهر، روستاهای اطراف و راحتی مردم و… بنابراین اعلام می‌کنند کسانی که در مسیر این سد هستند خانه نسازند، کسانی که در مسیر این سد هستند مغازه نزنند، مزرعه نگذارند، درخت نکارند، کشاورزی نکنند، این را اعلام می‌کنند و یک کسی می‌آید در مسیر سد این کارها را انجام می‌دهد و بعد شهردار طبق قانون شهر می‌آید چه‌کار می‌کند؟ آن سد را خراب می‌کند برای سد جدید، خب یک سِیلی راه می‌افتد، این سیل می‌آید خانه‌ای که آن شخص این‌جا ساخته است را خراب می‌کند. این می‌گوید چه کسی باعث شد؟ می‌گوید شهردار، شهردار سد را خراب کرد، شهردار سیل را رها کرد و خانه من خراب شد! راست می‌گوید اما آن کاری که شهردار کرده بود کاری بود بر اساس قوانین شهرسازی، ولی این شخص دارد این خرابی منزلش را به شهردار نسبت می‌دهد و شهردار هم می‌گوید بله ما این کار را کردیم ما سد را خراب کردیم ما سیل را رها کردیم ولی گفته بودیم این کار را نکنید شما، پس در واقع شر از طرف خود او است و از طرف شهردار هم است چرا؟ چون شهردار می‌توانست این کار را نکند، شهردار می‌توانست سد نسازد، شهردار می‌توانست سد را تغییر ندهد و این آقا ضرر نبیند ولی شهردار این کار را نکرد به خاطر چه چیزی؟ به خاطر این‌‌که این طرح بالاتری داشت.

     خداوند عالم را طوری آفریده که این عالم طبق یک قوانینی دارد اداره می‌شود، این قوانینی که خداوند اراده کرده و قرار داده، اگر کسی گناه کند کسی خلاف کند ضرر می‌بیند و در واقع ضرر، نسبتِ آن به خود این شخص است هر چه به تو می‌رسد از خودت است “مِن نَفسِک” است اما در عین حال می‌تواند نسبت بدهد به چه چیزی ؟ به خدا، یعنی چی؟ یعنی خداوند اگر می‌خواست می‌توانست جلوی آن‌ را بگیرد. این طوری نیست که حالا که شما کار خلافی کردی گناه‌کار هستی حالا حتماً دیگر باید عذاب ببینی و نابود شوی، نه، باز هم دست خداوند است و خداوند می‌تواند جلوی این عذاب را بگیرد به شرط این‌که شما راه خود را درست کنی، اگر شما راه خود را درست کنی و رفتار خود را درست کنی خداوند می‌تواند جلوی آن عذابی که قرار است بر سر شما بیاید بگیرد.

    بنابراین به یک معنا شرور، خیرات که قطعاً از طرف خدا است شُرور هم یک معنای آن این است که از طرف خدا است این نیست که دست خدا بسته باشد چون دست خداوند باز است و می‌تواند جلوی شُروری که منشأ آن نفس شما است را بگیرد این است که خداوند می‌فرماید: ما هدایت نمی‌کنیم، ما او را گمراه می‌کنیم چون خود او خواسته، خود او باعث آن شده است در اصل، ولی دست خدا هم کوتاه نیست. با این مثال فکر کنم خوب جا بیفتد ان‌شاءالله. پروردگارا به همه ما توفیق درک معارف و تعالیم دین خودت را عنایت بفرما با صلوات بر محمّد و آل محمّد.


    [۱] . سوره لقمان آیه ۱۹

    [۲] . (نظامی)

    [۳] . سوره توبه،آیه۱۱۱

    [۴] . سوره بقره،آیه ۲۰۷

    [۵] . سوره بقره،آیه۲۰۴

    [۶] . سوره نساء،آیه۷۹

  •  01    09   1401

     01    09   1401

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‌‏الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهر ین سیما بقیه‌الله فی السموات و الارضین

     اهم موضوعاتی که در این مطلب به آن اشاره شده است، عبارتند از:

    • ضرورت تشکیل حلقه‌های قرآنی میثاق با نور
    • ویژگی یک سالک خوب
    • رویکرد مومن در مشکلات و حوادث
    • شرط رشد سالک
    • میقات و میعادگاه اولیای خدا
    • برخی از نشانه‌های ایمان و نفاق
    • عوامل ایجاد کننده نفاق

    ضرورت تشکیل حلقه‌های قرآنی میثاق با نور

    در تعلیمات مباحث عرفان مقربین عرض شد که شما اگر می‌خواهید سالک خوبی باشید حتما باید مربی خوبی باشید، حتما باید شاگرد داشته باشید، حتما باید حلقه‌ی قرآنی درست کنید و خصوصا کسانی که می‌خواهند وارد مرحله‌ی دوم سیروسلوک شوند حتما باید توانایی این را داشته باشند که یک حلقه‌ی قرآنی را که با خود فرد حداقل دارای پنج عضو باشد، تشکیل دهند. دلیل این کار این که است که شما اگر نتوانید آن تعالیمی که یاد گرفتید به دیگری منتقل کنید، نشانه‌ی این است که احتمالاً شما مطالب را خوب متوجه نشده باشید. به همین دلیل یکی از مقررات این کلاس‌ها این است که کسی که می‌خواهد به مرحله‌ی دوم برود حتما باید بتواند چهار نفر را دور خودش جمع کند و بر محور قرآن یک حلقه‌ی میثاق با نور را تشکیل دهد و درباره آن مطالبی که به آن رسیدید با استدلال و با احاطه‌ی همه‌جانبه صحبت و به دیگران منتقل کنید.

    ویژگی یک سالک خوب

    قبلا عرض شد که یک سالک نباید آینه باشد بلکه باید شیشه باشد. فرق آینه با شیشه این است که آینه وقتی نور به آن می‌خورد برمی‌گردد ولی وقتی به شیشه نور می‌خورد از آن رد می‌شود. منظورازین تشبیه این است که علمی را که یاد می‌گیرید در خودتان نگه ندارید بلکه آن علم را به دیگران منتقل کنید و این تشبیه شیشه و آینه برای این است که در ذهنتان باشد که هر چیزی که یاد می‌گیرید و هر چیزی که متوجه می‌شوید باید بتوانید به دیگران منتقل کنید و اگر خواهان این هستید که ان‌شاءالله از یاران امام زمان علیه‌السلام، آن انسان کامل و آن ولی اعظم الهی و واسطه بین عالم امر و عالم خلق، باشید و اگر بخواهید به آن حقیقت متصل شوید و با امام کامل و انسان کامل ارتباط داشته باشید، باید هدفتان در زندگی این باشد که دیگران را بسازید و در جامعه نقش ایفا کنید. به عبارتی در جامعه خودتان، در خانواده‌ خودتان، در محل کار خودتان و در اطراف خودتان نقش سازنده داشته باشید. چرا؟ چون امام زمان علیه‌السلام خواهان جامعه‌ای پاک با مردان و انسان‌های خودساخته است و اگر می‌خواهید این هدف محقق شود باید شما در این صحنه و در این رسالت نقش ایفا کنید، یعنی شما باید به بحث انسان‌سازی و تربیت انسان‌ها تا جایی‌که می‌شود، ورود کنید! حداقلش این است که بر محوریت قرآن چهار نفر را دور خودتان جمع کنید. این موضوع، مسئله‌ بسیار مهمی است. اگر هم نمی‌توانید با مدیریت خودتان چهار نفر جمع کنید ، باید به کسانی که در این زمینه دارند کار می‌کنند کمک کنید و آن چهار نفری که شما موظف هستید جذب کنید را به این حلقه‌ها بیاوری، تربیت کنید و نظارت داشته باشید تا تربیت بشوند. این حداقل کاری است که یک سالک باید داشته باشد و الّا سیروسلوک‌ شما ناقص خواهد بود و موفقیت آن‌چنانی نخواهید. بنابراین هم افرادی که به این جمع تازه آمده‌اند و هم افرادی که قدیمی هستند باید این را بدانید و روی این مسئله کار کنید. اگر مومنین و انقلابیون از اول انقلابی کار می‌کردند ما امروز با این بساط بسیار تاسف‌بار و شر‌م‌آور در جمهوری اسلامی روبرو نمی‌شدیم که این چیزها را ببینیم و غصه بخوریم! در درجه‌ی اول ما مقصر هستیم و در درجه‌ی دوم،تقصیر بر گردن دشمنان خدا و دشمنان دین و فعالیت و کوشش آنها است.

    رویکرد مومن در مشکلات و حوادث

    یادمان باشد که همیشه مومن باید در سختی‌ها و در مشکلات، اول نقش خودش را ببیند، ببیند من چه کار کردم! بارها عرض شد که اگر شما در خیابان راه می‌روید و یک نفر می‌آید اشتباهی زیر گوش شما می‌زند و بعد می‌گوید ببخشید من شما را اشتباه گرفتم! شما به جای اینکه بگویید که آن فرد اشتباه کرده است باید بگویید که من چه کار کردم که آن سیلی را خوردم؟! آقای صالحی خوانساری که یک روحانی اهل منبر مسلط و معروفی بودند، تعریف می‌کردند که “من یک شب به طرف منزل می‌آمدم، وارد کوچه که شدم دیدم کارگر شهرداری با خانم من که دم در ایستاده، از میان در با هم دعوا می‌کنند و هر دو صدایشان را بالا بردند (البته این قضیه برای سال‌ها قبل از انقلاب بود که ایشان تعریف کردند) می‌گفتند من که دیدم خانم من با این کارگر دعوا می‌کند و کارگر هم سر خانم من داد می‌زند بدون اینکه بپرسم حق با چه کسی است؟ موضوع چیست؟ مساله چیست؟ به غیرتم برخورد و جوان بودم و خلاصه همین که رسیدم یک پس‌گردنی محکم به این کارگر زدم و به او گفتم خجالت بکش، چرا پرخاشگری می‌کنی… مسئله تمام شد و رفتیم. سه روز بعدش من می‌خواستم مشهد بروم، همین‌طورکه در ایستگاه قطار منتظر نشسته بودم یک‌دفعه یک نفر از راه رسید و یک پس‌گردنی محکم به من زد، آنچنان محکم زد که عمامه از سرم افتاد! تا برگشتم نگاه کردم دیدم طرف رنگش پرید و گفت آقا ببخشید معذرت می‌خواهم ،فکر کردم رفیقم است و می‌خواستم با او شوخی کنم، همین که زد من یاد آن پس‌گردنی بی‌جا افتادم، به اوگفتم نه اتفاقاً خیلی درست زدی! “

    خودش فهمیده بود از کجا خورده است. می‌خواهم بگویم که ما همیشه باید در حوادث و در مصیبت‌ها اول نقش خودمان را نگاه کنیم. حتی اولیای بزرگ خدا هم وقتی برایشان مصیبتی پیش می‌آمد، خودشان را مقصر می‌دانستند. اگر یک ظالمی به اینها ظلم کند آنها نمی‌گویند که این ظالم به ما ظلم کرد بلکه می‌گویند که خودم خواستم به مقامات بالا برسم و خداوند هم این ظالم را سر راه من قرار داد که من تربیت و امتحان شوم.

    قطعا مقصر نیستند و کوتاهی نکردند اتفاقاً اینجا بلندپروازی کردند ولی خودش را بانی این کار می‌دانند. می‌گوید هرکه بخواهد به درجات بالا برسد باید امتحان شده و در مشکلات قرار بگیرد.

    * مهتری گر به کام شیر در ، است  *** شو خطر کن زکام شیر جوی * یعنی اگر می‌خواهی به بزرگی برسی باید با پنجه شیر در بیفتی.

    شرط رشد سالک

    در هر صورت اگر می‌خواهید رشد کنید حتما باید شاگرد داشته باشید. حتما باید حداقل هفته‌ای یک مرتبه، چهار نفر را بر محور قرآن جمع کنید و حلقه‌ی میثاق با نور تشکیل دهید. این را یادتان باشد آنهایی که تازه به این جلسات آمدند و آن کسانی که قدیمی هستند باید به این موضوع اهتمام بورزید. زیرا اگر ما بخواهیم انسان‌سازی کنیم باید این کار را انجام دهیم.

    میقات و میعادگاه اولیای خدا

    هرچند درباره این مطالب قبلا صحبت کرده بودیم ولی این موضوعات مقدمه‌ای برای یک مطلب جدیدتر است و آن مطلب این است که میقات و میعادگاه اولیای خدا کجاست؟ مسجد است.

    یک مومن باید با مسجد اخت بگیرد شما اگر می‌گویید که ما نمی‌توانیم شاگرد پیدا کنیم و یا ما چهار نفر را از کجا پیدا کنیم؟ به شما می‌گویم مساجد بهترین محل است. از طرفی یک مومن به‌خاطر ارزش مسجد و اهمیت مسجد باید با مسجد ارتباط داشته باشد. مسجد خانه‌ی خدا است و اگر کسی با خانه‌ی خدا رابطه‌اش کم باشد مومن نیست.

    « فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ »[۱]در خانه‌هایی که خداوند اجازه داده است که این بیوت به آسمان بروند و مقام بالا پیدا کنند و در آن اسم خدا ذکر شود. یکی از مصادیق این بیوت همان مساجد است که آنها بیت‌الله هستند، مساجد خانه‌ی خدا هستند بنابراین انسان‌های مومن باید با مسجد ارتباط داشته باشند. اگر ارتباط شما با مساجد قطع شود، اشکال بزرگی است. مومن باید با مسجد ارتباط داشته و برای مسجد برنامه داشته باشد . در روایت است که یکی از خاصیت‌ها و خوبی‌های مسجد این است که انسان یک رفیق پاک و مومن پیدا می‌کند، شما وقتی به مسجد می‌روید، آنجا در میان مسجدی‌ها بالاخره بعد از یک مدتی رفیق مسجدی و مصاحب مسجدی پیدا می‌کنید. اینها ارزشمند هستند، بالاخره چند نفر پیدا می‌کنید که مثلا هفته‌ای یک روز در مسجد دور هم جمع شوید و با هم چند صفحه قرآن بخوانید و و یک صحبتی بکنید. همین جمع،یک حلقه‌ی میثاق با نور است و براحتی می‌شود حلقه میثاق را ایجاد کرد و بهترین محل برای تشکیل این حلقه‌ها، مسجد است. البته منزل هم خوب است. یعنی اگر انسان مسجدی نزدیک خانه‌اش نیست و نمی‌تواند مرتب مسجد برود و در آنجا رفقای مسجدی پیدا کند، این حلقه را باید حتما در خانه تشکیل دهد و دوستانی که می‌خواهند به مرحله‌ی دوم بیایند باید حتما این کار را انجام دهند و بهترین راه همان مسجد است. مسجد بیت‌الله و میعادگاه و میقات مومنین است.

    برخی از نشانه‌های ایمان و نفاق

    المؤمن فی المسجد کالسمک فی الماء، مومن در مسجد مانند ماهی در آب است و برای منافق مسجد مانند زندان است. هنگامی‌که مومن به مسجد می‌رود، احساس می‌کند به یک جایی آمده که دلش می‌خواهد بنشیند و بماند. در حالی که منافق وقتی به مسجد می‌رود حالش بد می‌شود، نمی‌خواهد برای مدت طولانی بماند و می‌خواهد هرچه زودتر از مسجد فرار کند. اگر شما در دلتان این حالت است، بدانید این همان اثر نفاق است، چون همگی ماکه مومن کامل نیستیم و همه یک درجه‌ای از نفاق و یک درجه‌ای از ایمان داریم. اگر بخواهیم آزمایش کنیم ببینیم چقدر نفاق و چقدر ایمان در دلمان است اینها ملاک است که بفهمیم و خودمان زنگ خطری برای خودمان باشیم.

    مثلا یکی از علایم منافق این است که وقتی نام مبارک حضرت محمد‌صلی‌الله علیه وآله وسلم می‌آید صلوات نمی‌فرستد، این علامت نفاق است و برعکس مومن، وقتی نام مقدس و نام مبارک رسول اکرم (ص) می‌آید صلواتی از صمیم قلب و بلند می‌فرستد. این دعای صلوات که ارزش بسیار زیادی دارد، علامت ایمان است و منافقین خوششان نمی‌آید و مثلا در اتوبوس، قطار و هواپیما یک کسی بگوید صلوات بفرستید، حالش بد می‌شود. اینها نشان دهنده‌ آن کفر باطنی و نفاق باطنی است که از این نام و از این ذکر خوشش نمی‌آید. همان‌طور که عرض شد، یکی دیگر از ملاک‌های کفر و نفاق هم همین مسجد است. اگر فردی به مسجد می‌رود و میل زیادی برای ماندن ندارد و در مسجد احساس آرامش و لذت نمی‌کند، این علامت نفاق است. البته لازم به ذکر است مواقعی است که انسان کاری دارد و می‌خواهد به کارش برسد و نمی‌تواند در مسجد بیکار باشد. این دلیلی بر نفاق نیست.

    عوامل ایجاد کننده نفاق

    نفاق نشان دهنده این است که فرد در نفسش مشکل و اثرات منفی وجود دارد. این اثرات می‌تواند ناشی از عوامل متعددی مانند ماهواره، فضای مجازی و دوستان ناباب و همنشینان بد باشد. اینها همه اثر دارند و من بارها گفته‌ام کسانی که روح پاکی دارند اینها را متوجه می‌شوند. به عنوان مثال یک انسان پاک که در خیابان راه می‌رود و یک نفر از کنارش عبور می‌کند اگر آن فرد آدم بدی باشد حالش بد می‌شود و اگر آدم خوبی باشد این فرد حالش خوب می‌شود.

    اولیای خدا به دلیل داشتن روح پاک و حساس این‌طوری هستندکه وقتی از کنار یک نفر عبور می‌کنند، گیرنده آنها حساس است و متوجه می‌شوند که این فرد مشکلی دارد یا آدم خوبی است. در مقابل فردی که پای ماهواره و فضای مجازی می‌نشیند و با دوستان بد، با همنشینان بد و با اهل گناه مراوده و مجالست می‌کند، به مسجد می‌رود خیلی حالش خوب نمی‌شود و یا خیلی لذت نمی‌برد و یا در جلسات ذکر لذت نمی‌برد، اینها اثر همان همنشین‌ها است که آثار بد روی روح می‌گذارد و روح را خراب می‌کند و به همین دلیل تا با آنها یک مقدار از خدا صحبت می‌کنیم، می‌گویند که دیگر همیشه که خدا نمی‌شود؛ دیگر بس است و خسته می‌شوند.

    استاد ما می‌فرمود که از خدا بگویید . اگر ده‌ها ساعت هم در مورد خدا صحبت می‌کردیم خسته نمی‌شدند، لذت می‌بردند و می‌گفتند فقط از خدا صحبت کنید. چرا؟ چون این فرد، یک پیر عارف است و یک انسانی است که روحش با عالم بالا ارتباط دارد و لذت می‌برد ولی ما انسان‌ها این‌طور نیستیم. همین که کمی در مورد خدا و دین صحبت می‌کنیم، گاهی اوقات خسته می‌شویم و می‌گوییم که دیگر کافی است! اینها به خاطر همین آلودگی‌هایی است که محیط‌های فاسد در روح ما می‌گذارد. برای همین مومن و سالک باید متوجه باشد که با هر کسی ارتباط نداشته باشد، در هر مجلسی نرود، هرجایی ننشیند و اگر از ارحام هستند فقط در حد صله‌ی‌رحم با آنها ارتباط داشته باشند و نه بیشتر و از مصاحب ناجنس پرهیز کند.

    بنابراین خداوند ان‌شاءالله به هم شما توفیق دهد، کسانی که می‌گویند ما نمی‌توانیم شاگرد پیدا کنیم مسجد بهترین محل برای پیدا کردن آن افراد و تشکیل حلقه‌ی میثاق است، اگر در مسجد هفته‌ای یک روز چهار نفر را دور خود جمع کنید و در یک ساعت مشخص در مورد قرآن صحبت کنید به مرور آن چهار نفر تعدادشان زیاد می‌شودو بعدها می‌بینید افراد یک مسجد پای صحبت شما جمع می‌شوند و شما به آن هدفتان که تربیت انسان است ان‌شاءالله خواهید رسید.


    [۱] سوره نور آیه ۳۶