برچسب: چله

  • سخنرانی استاد علوی دامت افاضاته مورخ ۱۴۰۳/۱۰/۱۸

    سخنرانی استاد علوی دامت افاضاته مورخ ۱۴۰۳/۱۰/۱۸

    موضوع سخنرانی استاد علوی دامت افاضاته مورخ ۱۸ دی ماه ۱۴۰۳:

    ماه رجب ماه تزکیه و تخلیه و پاکسازی است باید از گناهان توبه و استغفار کنیم زیرا میدانیم مقدمه پذیرش دعا استغفار است و استغفار یکی از شرایط استجابت دعاست بنابراین برای اینکه در ماه مبارک رمضان با روحیه ای خوب وارد شویم باید خود را پاک کنیم.

    استاد علوی

     

     

     

     

     

    ماه رجب ماه پاکی از آلودگیهای نفسانی است، ماه طلب مغفرت است، ماه تخلیه است و ماه شعبان ماه تحلیه است، ماه خود آرایی است، ماه زینت بستن به خود با صلوات بر محمد و آل محمد و بعد از آن ماه رمضان ماه تجلیه است، تجلیه یعنی جلوه دار شدن، یعنی شکوفا شدن، یعنی نورانی شدن، ماه رمضان ماه گرفتن دستمزد است.

    برای مشاهده ویدئو سخنرانی استاد علوی دامت افاضاته در این خصوص روی کلمه لینک بزنید.

  • سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۸/۲۲

    سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۸/۲۲

    موضوع سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۲۲ آبان ماه ۱۴۰۳:

    علت این که دو فاطمیه داریم این است که خط کوفی نقطه ندارد، چه سبعین نوشته شود، چه تسعین نوشته شود، نمیشود متوجه شد که سبعین خوانده می‌شود یا تسعین خوانده می‌شود و چون در روایت هست که فاطمه زهرا سلام الله علیها بعد از پدر بزرگوارشان تسعین و خمس یا سبعین و خمس زنده بودند که اگر سبعین خوانده شود ۷۵ روز می‌شود و اگر تسعین خوانده شود ۹۵ روز می‌شود.

    اهم موضوعات عنوان شده در این جلسه اندوه و غم بسیار حضرت زهرا سلام الله علیها، کلبه احزان، بانوی تسبیح و قواعد چله صحیح می‌باشد.

    برای مشاهده ویدئو سخنرانی استاد علوی مدظله العالی در این خصوص روی کلمه لینک بزنید.

  • معرفی طبقات جامعه

    معرفی طبقات جامعه

    ۲۹/۱/۱۴۰۲

    اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‌‏الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی اللّه علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‌الله فی السموات و الارضین

    اهم موضوعاتی که در این مطلب به آن پرداخته شده است، عبارتند از:

    • لفظ قرآن درباره افراد بی ایمان
    • روش یک مؤمن در دیانت
    • معرفی طبقات جامعه
    • شرایط گرفتن چله
    • شرط اجابت دعا

    لفظ قرآن درباره افراد بی‌ایمان

    دو انتقاد بیان شده‌ که یکی درمورد محتوای منبر و دیگری درمورد چله است. گفته‌اند که چرا شما افرادی که با راه شما موافق نیستند را به حیوان تشبیه می‌کنید، این لفظ بالای منبر مؤدبانه نیست و مطلب دوم هم درمورد این است که می‌گویند چرا مثل سابق چله نمی‌دهید.

    در رابطه با انتقاد اول باید عرض کنم که این صحبت که کسانی که دین ندارند از حیوان هم پست‌تر هستند صحبت من نیست، صحبت قرآن است که اگر ادب را به این می‌بینید باید بگویید که خدای‌نکرده قرآن بی‌ادب است! درصورتی‌که قرآن خیلی مؤدب است، آن‌قدر مؤدب است که زمانی‌که با بندگانش صحبت می‌کند می‌گوید اگر شما ایمان بیاورید پاداش شما بهشت است ولی بعدش نمی‌گوید اگر کافر شوید عقاب شما جهنم است، می‌گوید اگر ایمان بیاورید پاداشتان بهشت است و کسانی که ایمان نمی‌آورند عذاب خدا شدید است! شما از این باادب تر نمی‌توانید پیدا کنید، قرآن کتاب ادب است. در جای جای قرآن طرز صحبت کردن با مؤمنین و حتی کفار مؤدبانه است و پیامبر اسلام(ص) هم معروف به ادب، اخلاق حسنه و اخلاق عظیم بودند، هم قرآن ایشان را به این شکل معرفی کرده‌است و هم دشمنانش ایشان را به این صورت معرفی کرده‌اند که ایشان مرد ادب و اخلاق بوده است. امیرالمؤمنین‌علی(ع) هم در جنگ صفین زمانی‌که شامی‌ها به طرفداران امیرالمؤمنین اهانت می‌کردند و بعضی از اصحاب می‌خواستند جواب آن‌ها را بدهند، امام فرمود که دوست ندارم شما فحاش باشید و بد بگویید بلکه با آن‌ها مؤدبانه صحبت کنید و فقط به آن‌ها بگویید که راهشان اشتباه است و برایشان دعا کنید.

    خب این‌ها همه ادب است که در زندگی اهل‌بیت و ائمه بسیار زیاد دیده می‌شود. اما این‌که ما بیاییم یک سری رفتارهای غلط را به‌ظاهر خوب جلوه دهیم و خیال کنیم که این ادب است، این‌چنین نیست. بیان واقعیت و حقیقت برای هدایت انسان‌ها ممکن است گاهی اوقات موجب ناراحتی افراد شود ولی این بی‌ادبی نیست. اگر یک کافری به‌خاطر بیان حقیقت از دست شما ناراحت شود، ممکن است به شما بگوید بی‌ادب ولی اتفاقا این عین ادب است.

    یکی از مراتب ادب و کارهای ادیبانه این است که حقایق را برای افراد بگویید. در رابطه با موضوع مورد بحث هم، حقیقت و واقعیت این است که کسانی که زندگی‌شان را در حد همین خور و خواب و شهوت تعریف کرده‌اند در حد حیوانیت به سر می‌برند. مقام انسانیت مقامی است که بینش و تفکر انسان فراتر از لحظات محدود زمانی و مکانی باشد و همیشه باید به ماورای زمان و مکان فکر کند، اصلاً روح انسان یعنی همین و اگر شخصی ظاهر انسانی داشته باشد ولی تفکراتش در چارچوب خوروخواب و خشم و شهوت باشد، در حد حیوانیت به سر می‌برد. خود بزرگان این‌ مطالب را به زبان‌ها و بیان‌های مختلف گفته‌اند: “خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت” اگر آدمی به‌همین باشد “چه میان نقش دیوار و میان نقش آدمیت”.

    حیوان موجودی است که فقط در زمان حال زندگی می‌کند و نه به گذشته فکر می‌کند و نه به آینده، اگر حیوانات به گذشته و آینده فکر می‌کردند رشد می‌کردند. شما به حیوانات نگاه کنید؛ یک گربه یا یک پلنگ یا یک مگس ده‌هزار سال پیش همین‌طوری بوده‌اند که الان هستند، هیچ رشدی نکرده‌اند. انسان است که رشد کرده ‌است، انسانِ الان با انسانِ صدسال پیش فرق می‌کند زیرا انسان محدود به زمان و مکان نیست. بنابراین اگر کسی محدود به زمان و مکان باشد و فقط به خوروخواب و این امور فکر کند، از گذشته عبرت نگیرد و برای آینده طولانی و دور خودش برنامه‌ریزی نکند یا فقط در حد همین مکان باشد و نگاه نکند که چند قدم آن‌طرف‌تر چه اتفاقی می‌افتد، در کنار مرزش و کشورهای همسایه چه می‌کنند، دشمنان در آن سمت مرزها چه کار می‌کنند و چه اتفاقاتی در حال وقوع است و اگر فراتر از مکان فکر نکند و بگوید که به ما چه مربوط است که در غزه، لبنان و افغانستان چه اتفاقاتی می‌افتد، برای این شخص تعریف انسانیت صدق نمی‌کند. منتها فرق گاو با آن‌ها این است که اگر به گاو بگویید تو گاوی ناراحت نمی‌شود ممکن است تشکر هم بکند ولی اگر به این‌ها بگویید گاو، این‌ها با شاخ به شما حمله می‌کنند، فرقشان این است که این‌ها از گاو هم بدتر هستند، از حیوان هم پست‌تر هستند. خداوند می‌فرماید: “أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ” [۱] قرآن چیز عجیبی می‌فرماید: “إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ”[۲] یعنی بدترین جنبندگان. جنبنده یعنی یک موجود مثل آمیب که تک‌سلولی است و تکان می‌خورد و از آن پست‌تر نیست، قرآن می‌گوید که از این‌هم بدتر هستند، إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ یا بدترین جنبندگان کسانی هستند که ایمان نمی‌آورند (لایُومنون). شما اگر در جامعه‌ی خودمان هم نگاه کنید، می‌ببینید همین افرادی که با دین و اسلام مخالفت می‌کنند چقدر پست هستند و چه رفتارهای وحشیانه‌ای از آن‌ها سر می‌زند، خودشان دم از آزادی می‌زنند اما منظورشان از آزادی یعنی آزادی من و هرکسی مثل من نیست باید به بدترین وضع، نابود شود. این موجودات در طول تاریخ پیامبران، امامان بزرگ و اولیای بزرگ ما را به کشتن دادند و همیشه این افراد آلت‌ دست شیاطین قرار گرفته‌اند. خب این‌ها حیوان هستند، شما اگر یک گله گرگ داشته باشید و درِ آن آغل و طویله‌ای که این گرگها هستند را باز بگذارید چه می‌شود؟ می‌ریزند همه را می‌کشند، قتل‌عام می‌کنند و می‌خورند این‌ها هم همین‌طور هستند، اگر جلوی آن‌ها را نگیرید و بر آن‌ها مسلط نباشید در جامعه سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. در طول تاریخ در کشور خودمان هم به‌همین شکل بوده‌است، کودتای ۲۸ مرداد یک عده اراذل‌ و اوباش و چند تا فاحشه و چاقو‌کش گردن‌کلفت و بی‌فرهنگ و بی‌شعوری بودند که یک کشور را سالیان سال به استعمار دشمنان بردند، مردم چقدر زجر کشیدند و چقدر علما و اساتید کشته شدند و چه مقدار عقب ‌ماندیم و این عقب‌ماندگی ما نتیجه همان‌ها است. یک عده افراد بی‌سر و بی‌پا آمدن حکومت را تغییر دادند و یک دولت ملی را ساقط کردند و یک دولت دست‌نشانده را برای سالیان‌سال آوردند. این‌ها به‌همین صورت است و برای این‌ها نباید کلمه حیوان را بکار برد بلکه همان‌طوری که قرآن گفته‌ و واقعیت هم است اینها پست‌تر از حیوان هستند.

    همان‌طور که گفتم اگر به یک گاو بگوییم گاو و به یک خر بگوییم خر به این‌ها بر‌نمی‌خورد ولی اگر به آن‌ها بگوییم به آن‌ها بر می‌خورد و خطرناک هم می‌شوند “گاوان و خران بار بردار. به ز آدمیان مردم آزار” در ادبیات ما و همه جا هست “نه محقق بُوَد نه دانشمند چارپایی بر او کتابی چند” این‌ها به این شکل هستند. تحصیلات هم دارند، درس هم خوانده‌اند، دانشمند هم هستند ولی وقتی‌که انسان فقط به چهارچوب شکمش و امور شهوانی توجه دارد و به امور انسان و انسانیت فکر نکند از حیوان هم پست‌تر است ” أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ” و این‌که بدتر هستند خودش چندین معنا دارد؛ یکی این است که ملاصدرا گفته است که اگر خدا نمی‌گفت بَلْ هُمْ أَضَلُّ، فردای قیامت حیوانات در مقام دادخواهی بر خدا اعتراض می‌کردند که خدایا تو به ما عقل ندادی ولی با اینکه به این‌ها عقل دادی از حیوان پست‌تر بودند و به دنبال شهوت و لذت‌های زودگذر بوده‌اند، بنابراین ما اگر این را می‌گوییم نه‌تنها بی‌ادبی نیست، بلکه من معتقد هستم که این مسئله باید در میان مؤمنین و متدینین و عقلا جا بیفتد که کسی که دین ندارد حیوان است و از حیوان پست‌تر است. این فرهنگ باید جا بیفتد تا خجالت بکشند و شاید بعضی از آن‌ها کمی بیدار شوند و فکر کنند و از حیوانیت و وحشی‌گری‌های خودشان دست بردارند. بنده درشبهای قدر در مصلی امام خمینی و همچنین در راهپیمایی روز قدس اشخاصی را دیدم که با حجاب بدی آمده بودند و هیچ‌کس با آنها کاری نداشت و اهانتی نمی‌کرد، حالا گاهی اوقات یک فرد مؤمنی که بالاخره دلش خون می‌شود و نمی‌تواند کنترل کند ممکن است که رفتار تندی هم با آن‌ها بکند ولی ما در راه‌پیمایی‌ها، در نمازجمعه و … بارها دیدیم کسی با آن‌ها کاری ندارد ولی شما دیدید که این‌ها در خیابان با یک زن محجبه چه کردند، بسیجی را تکه‌تکه کردند و گاهی اوقات دهانشان را باز می‌کنند و بسیار حرف‌های زشت و رکیک بکار می‌برند. این‌ها نه ادبی دارند و نه فرهنگی و حتی نمی‌دانند که با چه شخصیتی صحبت می‌کنند! این‌ها از هر حیوانی خطرناک‌تر هستند. بنابراین باید این فرهنگ جا بیفتد و باید همه بگوییم کسی که دین و ایمان ندارد از حیوان پست‌تر است، نباید تحت تأثیرحرف بعضی‌ها که می‌گویند مؤدب باش، قرار بگیریم! البته برخورد ما درباره هر مورد فرق می‌کند، زیرا گاهی یک مورد ناآگاه است یا یک مورد بر اثر یک عواملی ناراحت و عصبانی است، بنابراین ما به آن شخص نمی‌توانیم بگوییم تو حیوان هستی ولی به‌ طور کلی باید بگوییم که کسانی که به جامعه و به طبقه مؤمنین و متدینین نپیوسته‌اند به خودشان بیایند و اگر زمینه دارند یک ‌ذره فکر کنند و بیدار بشوند. اگر این کار را نکنید پیروز و موفق نمی‌شوید.

    روش یک مؤمن در دیانت

    در مبارزه و در دیانت باید جدی بود. دین اگر صددرصد و حداکثری نباشد احتمال سقوط دارد. ما بارها گفته‌ایم عرفان یعنی دین حداکثری، شما که این‌جا می‌آیید، این کلاس، کلاس روخوانی قرآن و کلاس آموزش نیست، این‌جا هیئت نیست، بلکه این‌جا یک کلاس عرفان است شما این‌جا می‌آیید که مقدمات عرفان اهل‌بیت را یاد بگیرید و در طریقتِ عرفان قدم‌ بردارید، عرفان مغز دین است، عرفان قله دین است، عرفان یعنی دین حداکثری، یعنی من تا ‌جایی که می‌شود می‌خواهم روزبه‌روز بیش‌تر متدین شوم، برای بیش‌تر متدین شدن باید جدی بود، با شوخی و تفریح و تسامح نمی‌شود، باید جدی بود. عرفا کسانی هستند که دین را سخت و جدی گرفته‌اند، فقط به واجبات و محرمات اکتفا نکرده‌اند بلکه وارد مستحبات شدند و از مکروهات دست برداشته‌اند و اِلّا انسان به جایی نمی‌رسد، اگر کسی می‌خواهد به جایی برسد، به قله‌های شرف، قله‌های انسانیت و قله‌های فضیلت برسد و با انسان کامل و با ولی‌اعظم خدا همنشین بشود، باید جدی باشد. گاهی باشد، گاهی نباشد، سست و شوخی بگیرد، گاهی متدین باشد و گاهی نباشد، این‌طوری نمی‌‌شود. خب یکی از راه‌های آن این است که شما وقتی اولین قدم را در سیروسلوک برمی‌دارید، تکلیف‌ خود را با خانواده‌ خود مشخص کنید و به خانواده‌ خود بگویید من می‌خواهم این راه را بروم و شما هم اگر می‌خواهید موفق باشید باید به من کمک کنید نه این‌که مانع راه من بشوید. ما گفتیم در مسیر عرفان، اگر خانواده در مسیر و در راه نیستند انسان نباید جز در حد صله‌‌رحم با آن ها ارتباط داشته باشد، می‌خواهد در مهمانی‌های بی‌فایده بگوید و بخندد و وقت و عمر خود را تلف کند، این با سیروسلوک سازگار نیست مگر این‌که به خاطر صله‌‌رحم یا این‌که بخواهد آن‌ها را هدایت کند و بخواهد آن جلسه شوخی و لهو و لعب را تبدیل به یک جلسه معرفتی بکند ولی این‌که بخواهد در این جلسه مثلا پسر عمو، دختر عمو، پسر عمه، دختر عمه، دختر خاله هست بنشینیم و بگوییم و بخندیم، یک مقدار در مورد گرانی ارز و گرانی دلار و اینکه قیمت ماشین چند شده و یا مباحث بی‌فایده دیگر صحبت کنیم، این کار سالک نیست! انسان سالک باید سعی کند در این مسائل جدی باشد.

    معرفی طبقات جامعه

    جامعه طبقات مختلف دارد، بالاترین حد طبقات در یک جامعه، اولیاء‌ خدا، عرفا و علمای ربانی هستند که برای حفظ معنویت، حفظ روح و حفظ ابدیتِ انسان و جامعه زحمت می‌کشند، پایین‌تر از آن‌ها و در طبقه دوم کسانی هستند که در خدمت آن‌ها هستند و در راه امنیت اخلاقی و امنیت جانی و امنیت مالی کار می‌کنند یعنی ارتشی‌ها، سپاهی‌ها، بسیجی‌ها، نیروی انتظامی‌ که در واقع برای حفظ کیان جامعه زحمت می‌کشند. این طبق برای حفظ طبقه اول و بعد برای حفظ جان و مال و عِرض و امنیت جامعه کار می‌کنند، طبقه سوم کسانی هستند که برای معیشت مردم زحمت می‌کشند، طبقه اقتصاد‌دان‌ها، تجّار و کسبه‌ای که برای اقتصاد جامعه کار می‌کنند. بقیه افراد کسانی هستند که باید مواظب آن‌ها باشیم، این‌ها افرادی هستند که مصرف ‌کننده هستند و تعداد بیشتری از جامعه را تشکیل می دهند، باید دست این‌ افراد را گرفت و بالا آورد و مواظب آن‌ها بود، اگر مواظب آن‌ها نباشید حیوانات وحشی خطرناکی می‌شوند که می‌توانند هر سه طبقه بزرگ را از بین ببرند، هم می‌توانند اقتصاد را از بین ببرند، هم می‌توانند امنیت را از بین ببرند، هم می‌توانند اولیاء خدا را نابود کنند. در طول تاریخ بشریت این‌ها بوده‌اند و جمعیت آن‌ها هم زیاد است، این‌ها پایین‌ترین طبقه هستند و جمعیت آن‌ها هم خیلی زیاد است و خطرناک هستند آن سه طبقه دیگر باید از این‌ها مراقبت کنند. خداوند در مورد اقتصاد می‌فرماید: “وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیَامًا،”[۳] یعنی اموال، پول و ثروت را دست سُفهاء ندهید، یعنی کسانی که اگر پولی را به آن‌ها بدهید کار آن‌ها این است که یک هفته یا یک ماه کار می‌کنند و از هر راهی شده پول درمی‌آورند فقط برای این‌که در خیابان مست کنند، غذاهای خوش‌مزه بخورند، در صف گوشت بایستند و گوشت بخورند که تقویت بشوند و بتوانند شهوت‌رانی کنند، این‌ها حیوانات هستند. می‌فرماید اقتصاد نباید دست این‌ها باشد، اقتصاد باید دست چه کسانی باشد؟ باید دست کسانی باشد که شعور و فهم دارند. این تعالیم دینی هست و ما باید این فرهنگ را در جامعه پخش کنیم و محکم باشیم.

    شرایط گرفتن چله

    خب حالا آن بحث دوم هم که فرموده بودند چرا چله نمی‌دهید؟ به خاطر همین است، در چله شخص باید جدی باشد، این چله‌هایی که ما به شما می‌دهیم و دوستان به شما می‌دهند این چله‌ها چله‌ واقعی نیست، این‌ها فقط برای تربیت اراده شما است و برای این است که آماده بشوید و یاد بگیرید زندگی شما نظم داشته باشد، ساعت شما، برنامه شما، خواب شما، بیداری شما، ذکر شما، نماز شما نظم داشته باشد، این‌ها را یاد بگیرید و اراده داشته باشید که با نظم کار کنید، وقتی زندگی شما منظم شد و اراده شما قوی شد شما می‌توانید سیروسلوک داشته باشید و وقتی این‌ها جواب نداد استاد دیگر نباید مرتبه بالاتر را بدهد. اولین مرتبه این است که دفترچه‌های رشد خود را با دقت بخوانید، اساتید عزیزحتماً در حلقه‌های مباحثه برای دوستان و شاگردان این دفترچه‌های رشد را توضیح بدهند. از شما هم خواهش می‌کنم دفترچه رشد را با دقت بخوانید و طبق این برنامه جلو بروید و سؤالات خود را از دوستان شورای اجرایی بپرسید. این‌ها روش سیروسلوک عرفان مقربین است و ما هم دوست نداریم افرادی که این‌جا می‌آیند برای تفریح بیایند، تفریح بعضی‌ها این نیست که حتماً بزنند و برقصند، تفریح بعضی‌ها این است که بیایند قال‌الصادق، قال‌الباقر بشنوند، خیلی خوب است، تفریح خیلی خوبی است خیلی ارزشمند است اما اگر فقط برای خوش گذراندن که من بیایم بفهمم قال الباقر قال‌الصادق چه گفتند این کافی نیست باید عمل بشود. قال‌الباقر باید عمل بشود، قال‌الصادق باید عمل بشود، عمل شدن آن به چه چیزی هست؟ عمل شدن آن به سیروسلوک است.

    شرط اجابت دعا

    اگر می‌خواهید دعای اولیاء در حق شما اجابت پیدا کند باید سیروسلوک داشته باشید و اگر سیروسلوک نداشته باشید دعای امام ‌زمان، دعای پیغمبر خدا و هیچ دعایی اثری نخواهد داشت حتی اگر مدام التماس ‌دعا بگویید. اگر دعای پیغمبر بزرگ‌ترین گل سرسبد عالم آفرینش اثر داشت مطمئن باشید ابولهب عموی او هدایت می‌شد، آیا پیغمبر برای ابولهب دعا نمی‌کرد؟ پیغمبر خیلی‌ها را دعا کرده است، در تاریخ بسیاری از صحابه پیغمبر که گمراه شدند بررسی کنید می‌بینید که پیغمبر آن‌ها را دعا کرده است، پیغمبر فرمود: خدایا این فرد را بر راه راست بگذار ولی بعدها ضد امیرالمؤمنین شد و دعای پیغمبر مستجاب نشد ممکن است بعضی‌ها بگویند آقا این آخوند چه حرف‌هایی می‌زند! دعای پیغمبر اجابت نشد؟! پس پیغمبر مستجاب‌الدعوه نیست. من برای شما چندین مورد می‌آورم که پیغمبر برای شخص دعا کرد ولی او عاقبت‌ به ‌خیر نشد و در مقابل امیرالمؤمنین ایستاد. حسان‌بن‌ثابت را همه شما شنیده‌اید، پیامبر به حسان‌بن‌ثابت فرمود که تو مؤید به روح‌القدس هستی، روح‌القدس چه کسی است؟ روح‌القدس فرشته‌ای است که مقام او از جبرئیل هم بالاتر است در بعضی از روایات، بالاترین فرشته عالم هستی روح‌القدس است که اگر کسی را تایید کند او می‌تواند به قول حافظ مرده را زنده کند.

     فیض روح القدس اَر باز مدد فرماید         دگران هم بکنند آن‌چه مسیحا می‌کرد

    خداوند می فرماید: “وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ”[۴] ما حضرت مسیح را به روح‌القدس تایید کردیم و توانست مرده را زنده کند و کارهای عجیب و غریب کند و خدا عمر طولانی چندهزار ساله به‌ او می‌دهد. این روح‌القدس با آن عظمت خود شبانه‌روز در خدمت چهارده معصوم بود، شب قدر می‌رفت و فرشته‌ها را با خود می‌آورد. با همه این اوصاف و با اینکه پیامبر به حسان‌بن‌ثابت فرمود که تو مؤید به روح‌القدس هستی ولی حسان‌بن‌ثابت چه شد؟ در آخر خراب شد، چرا؟ چون خود ما باید بخواهیم. دعای دیگران و التماس دعا اثر دارد، خیلی هم اثر دارد به شرط این‌که خود فرد هم بخواهد، تو اگر حرکت کنی این قطره بنزینی که در ماشین تو ریخته می‌شود اثر دارد ولی اگر حرکت نکنی بنزین هم فایده ندارد، مدام باک خود را پر و لبریز کن فایده‌ای ندارد باید حرکت کنی. دعا به منزله سوخت است، دعای بزرگان که خیلی هم مهم است.

    همت طلب از باطن پیران سحرخیز        زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند

    این شعر، شعر بسیار جالبی است، این همت گرفتن یا به عبارتی دعای اولیاء و اساتید و مؤمنین خیلی اثر دارد اما به شرطی که حرکت کنیم، اگر حرکت نکنیم فایده ندارد، خیلی از افراد بوده‌اند که عمامه آن‌ها بزرگ شد، علم آن‌ها زیاد شد، کتاب‌ها نوشتند ولی شکست خوردند به‌ خاطر این‌ است که فقط کتاب خواندند، فقط درس خواندند، فقط جلسات مباحثه خوب شرکت کردند، حتی ملاصدرا را حفظ کردند، کفایه را حفظ کردند، قرآن را هم از ابتدا و هم از انتها خواندند ولی عمل نکردند. عزیزانم باید عمل کنید، بهترین عمل هم همین است که چله بگیرید و سعی کنید چله‌ها را انجام بدهید و باید روز‌به‌روز و سال به سال در چله موفق باشید و چله شما بالا برود. از کجا معلوم می‌شود که در چله موفق بودید یا خیر؟ چند نشانی دارد که یکی از نشانه‌های آن خدمت است، خدمت خود را خوب انجام دهید. یکی از نشانه های رشد شما این است که عشق ایجاد می‌شود، عشق که ایجاد بشود انسان کار می‌کند و خدمت می‌کند و این خدمت مخلصانه و عاشقانه، نشانه‌ موفقیت در سیروسلوک است. پروردگارا  به حقیقت اباعبدالله‌الحسین، به حقیقت امیرالمؤمنین و به حقیقت روزه‌داران و صائمین حقیقی این ماه همه ما را در مسیر خدمت به خودت و در مسیر عشق مخلصانه خودت موفق و مؤید بدار، حوائج این جمع را با لطف و عنایت خودت برآورده بفرما، به برکت صلوات بر محمّد وآل محمّد.


    [۱] . در سوره اعراف آیه ۱۷۹

    [۲] . در سوره انفال آیه ۲۲

    [۳] . در سوره نساء آیه ۵

    [۴] . سوره بقره، آیه۸۷

  • ۱۴۰۱/۰۹/۰۸

    ۱۴۰۱/۰۹/۰۸

    اعوذبالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب‌العالمین و صلی‌الله علی‌محمد واله الطاهر ین سیما بقیه‌الله فی السموات و الارضین

    اهم موضوعاتی که در این مطلب به آن اشاره شده است:

    • چله و آثار آن
    • از جمله اهداف کلاس‌های عرفان مقربین
    • معنا و مصادیق خوش‌بینی و بدبینی
    • نوع نگاه مومنین نسبت به یکدیگر از منظر قرآن
    • روایت امام صادق(ع) و بدگویی ایشان نسبت به زراره!
    • تفسیر حرف مومن به بهترین شکل
    • نحوه برخورد با کلام معصوم در صورت مغایرت با عقل و نقل
    • لطمات خوش‌بینی به دشمن در اوایل انقلاب

    چله و آثار آن

    فردا روز میلاد باسعادت بانوی بزرگ، قهرمان کربلا و پیام‌آور بزرگ نهضت اباعبدالله الحسین، حضرت زینب کبری سلام‌الله‌ علیها است و همچنین برای دوستانی که ان‌شاءالله چله را می‌گیرند زمان شروع چله‌ی فاطمی تا روز ولادت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیهما است.

    چله فاطمی، چله‌ای است که اگر ما بتوانیم با این دو بانوی بزرگوار و این دو نور عظیم عالم آفرینش ارتباط برقرار کنیم، صاحب حکمت، صبر و استقامت و روح بزرگ ولایت می‌شویم. لازمه‌اش این است که ان‌شاءالله دوستانی که می‌خواهند چله بگیرند به این مسئله توجه داشته باشند و اذکار و افکار و اعمال چله را با دقت انجام بدهند تا ان‌شاءالله به آثار مورد نظر برسند. یکی از مهم‌ترین آثار چله برخورداری از حکمت است، حکمت آن بصیرتی است که اگر انسان داشته باشد برایش چراغ راه و مشعل فروزان صراط مستقیم می‌شود و تا رسیدن به سعادت ابدی به او کمک می‌کند.

    از جمله اهداف کلاس‌های عرفان مقربین

    یکی از اهداف اصلی کلاس‌ها و جلسات ما در عرفان مقربین، این است که بینش‌های اصلی زندگی را به انسان بدهد. از جمله برنامه‌هایی که ما در این کلاس‌ها داریم این است که سوءتفاهم‌های ناشی از فرهنگ شیطانی و فرهنگ غربی است را اصلاح کنیم.

    یکی از این اشتباهاتی که در فرهنگ ما غالب است و آن را به ما تحمیل کرده‌اند، فرهنگ‌ها و اندیشه‌های به ظاهر صحیح است که روشن‌فکرها و روشنفکرنماها در بین آحاد جامعه پخش می‌کنند و مردم جامعه‌ آنها را می‌پذیرند و زندگیشان از زندگی اسلامی و الهی دور می‌شود. به عنوان مثال می‌توان به بحث آزادی و یا بحث دموکراسی اشاره کرد، مثلا بحث اعتقاد به اینکه قدرت فساد می‌آورد و… . اینها چیزهایی است که آن‌ها به جامعه تحمیل می‌کنند و مردم اینها را می‌پذیرند. خصوصاً روشنفکران و این را در ذهن جوان‌ها فرو می‌کنند و زندگی ما را خراب می‌کنند.

    معنا و مصادیق خوش‌بینی و بدبینی

    یکی از این موارد که امشب می‌خواهیم در مورد آن صحبت کنیم؛ بحث سوءظن و حُسن‌ظن است. حتما شنیده‌اید که مثلاً بعضی‌ها در زندگیشان بدبین و بعضی‌ها خوش‌بین هستند و می‌گویند که انسان نه باید بدبین باشد و نه باید خوش‌بین باشد چون هم بدبینی کامل و هم خوش‌بینی کامل بد است، بلکه انسان باید واقع‌ بین باشد و حقیقت را ببیند.

    در این‌باره معلمان اخلاق دستورالعمل‌هایی داده‌اند، مثلا جناب سعدی می‌گوید:

    *مرا شیخ دانای مرشد، شهاب دو اندرز فرمود بر روی آب، یکی آن‌ که بر خویش خوش‌بین مباش، دگر آن که بر خلق بد بین نباش*

    یعنی به مردم نباید بدبین بود و نباید به مردم نگاه بد داشت. (در تاریخ دو شیخ شهاب‌الدین سهروردی می‌باشد؛ یکی از آنها فیلسوف و یکی عارف است و این شعر اشاره به آن فرد عارف‌ دارد.) توماس هابز فیلسوف انگلیسی (که خدا ان‌شاءالله نسل این شیاطین انگلیسی و آمریکایی را از روی زمین بردارد) می‌گوید انسان گرگ انسان است! این مسئله نشان دهنده این است که این فرد با هر کسی را که در زندگی‌اش برخورد کرده، یک آدم به اصطلاح گرگ‌صفت و روباه‌صفت بوده است و همه می‌خواهند همدیگر را استعمار کنند! حالا جناب سعدی از قول پیر دانای مرشد شهاب می‌فرماید: نخست آنکه به خلق بدبین مباش. مردم را دوست داشته باش و به مردم خوش‌بین باش و این یک طرز تفکر است. یا مثلا حافظ یک طور دیگر همین تفکرات را رایج می‌کنند. ولی الان روشنفکران می‌گویند که انسان نه باید بدبین باشد و نه خوش‌بین، بلکه باید واقع‌بین باشد. واقع‌بین باشد یعنی چه؟ یعنی اگر یک شخصی بد است آن را بد ببیند و یک شخصی خوب است آن را خوب ببیند! ولی حقیقت اینطور نیست. حالا ما بیایم و ببینیم از نظر اسلام عزیز و از نظر قرآن این موضوع چطور است.

    در روایتی داریم که می‌فرماید: اگر در جامعه و در زمانه‌ای زندگی می‌کنید که مردم بد هستند و دستورات الهی را رعایت نگاه نمی‌کنند، آنجا باید به مردم بدبین بود. اما اگر در جامعه‌ای که مردم همه خوب هستند آنجا باید خوش‌بین بود.

    بدبین و خوش‌بین بودن یعنی چی؟ یعنی باید اصل را بر این بگذارید که اگر جامعه‌ا‌ی بد بودند، اصل را بر بد بگذارید و چنانچه به یک نفر برخورد کردید زود قبول نکنید که آدم خوبی است. باید با او رفتاری کنید و سعی کنید و مواظب باشید که این هم جزء آن دسته از افراد بد است یا نه؟ و اگر در جامعه‌ای بودید که افراد خوبی بودند تا یک نفر بد دیدید بدبین نشوید سعی کنید بگویید که ان‌شاءاالله این هم خوب است. مثلا شما به یک کشور اسلامی سفر کرده‌اید و شک کردید این غذا، غذای حلال است یا غیر حلال است.در اینجا چون کشور اسلامی است باید اصل را بر این بگذارید که این پاک است و بخورید و دیگر نمی‌خواهد تحقیق کنید. اما در کشور کفر اگر به حلال یا حرام غذایی شک کردید باید بنا را بر این بگذارید که حرام است و احتیاط کنید و استفاده نکنید.

    نوع نگاه مومنین نسبت به یکدیگر از منظر قرآن

    قرآن می‌فرماید مومن باید نسبت به مومن خوش‌بین باشد و بدبین نباشد، واقع‌بین هم نباید باشد یعنی نباید دنبال واقعیت بگردد و اصل را باید بر خوبی بگذارد. برعکس در مورد افراد فاسق می‌فرماید، باید بدبین باشید. می‌فرماید: إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا … (ایه ۶ سوره حجرات) اگر یک انسان فاسق خبری داد بلافاصله نگیرید اگر بگیرید گناه کردید و باید آنجا تحقیق کنید. بنابراین کسانی که از این نرم‌افزارها و فضای مجازی از افراد مخالف نظام از افرادی که بدبین به نظام اسلامی هستند این را می‌گیرند ونگاه می‌کنند و گوش می‌کنند همین نگاه کردن وهمین گوش کردن یک معصیت و گناه است و شما حق ندارید هرچیزی را گوش کنید و هر چیزی را بشنوید. اما برعکس اگر از یک  فرد مومن خبری را شنیدید اینجا باید بگویید که ان‌شاءالله صحیح است و باید با خوش‌بینی نگاه کنیم.

     بنابراین این که می‌گویند واقع‌بین، خوش‌بین یا بد‌بین باشید به یک معنا غلط و به یک معنا درست است. یعنی ما نمی‌توانیم بگوییم آدم باید همیشه بدبین باشد یا همیشه خوش‌بین باشد یا همیشه واقع‌بین باشد. خیر، درمواردی لازم است که انسان حتما به یقین برسد، آن‌جا باید تحقیق کند در غیر این صورت نباید به مطالب افراد فاسق و گناهکار انسان توجه کند. حتی اگر درست است باید بگوید که ان‌شاءالله دروغ است و قبول نکند. (چه در فضای مجازی چه در فضای غیر مجازی)

     ما روایت داریم، اگر پنجاه نفر آمدند و در مورد برادر مومن تو بدگویی کردند، قبول نکنید تا زمانی که ثابت شود. یعنی خوش‌بینی باید بین مومنین زیاد باشد.

    خداوند در آیه قرآن می‌فرماید در مورد آن ماجرایی که تهمت زده بودند به یکی از همسران پیامبر و این تهمت پخش شد، خداوند در قرآن یک چیز عجیبی می‌فرماید، نمی‌فرمایند شما تا یک شخصی تهمت زد به یک مؤمن یا غیبت یک مؤمن را کرد بروید تحقیق کنید، نمی‌فرماید بروید تحقیق کنید در مورد فاسق می‌گوید اگر چیزی گفت قبول نکنید و بروید تحقیق کنید ولی در مورد مومنین نمی‌گوید تحقیق ‌کنید می‌گوید تا شنیدید باید بگوید دروغ است.  لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْکٌ مُبِینٌ ( سوره نور آیه ۱۲) چرا وقتی که غیبتی یا تهمتی به یک مرد مومن یا یک زن مومن زدند شما تا این را شنیدید نگفتید دروغ است؟ نگفتید این سخن غلط است؟ نگفتید این حرف اشتباه است؟ چرا نگفتید؟! مومنین باید در میان خودشان خوش‌بین باشند نباید بدبین باشند، حالا در مسائل جزئی در مسائل خودمان هم همینطور، تا یکی غیبت یک برادر مومن را کرد یا خواهر مومنی را کرد ما بلافاصله نباید قبول کنیم باید بلافاصله بگوییم اینطوری نیست ان‌شاءالله که غلط است، این درست نیست باید آن را ردّ کنیم نباید قبول کنیم. (این‌ها را دقت کنید این‌ها در مسائل زندگی خیلی مهم است در این که نفس ما، ذات ما زینبی و فاطمی بشود این‌ها مهم است و اثر دارد). امیرالمومنین علی(ع) می‌فرماید: می‌فرماید “ضَعْ أَمْرَ أَخِیکَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى یَأْتِیَکَ مَا یَغْلِبُکَ، امالی شیخ صدوق،.ص۳۸۰” می‌فرماید: کار و حرفِ برادرِ مومنِ خود را به بهترین وجه تفسیر کن، یعنی اگر مثلا یک برادر مومنی آمد یک جایی با شما برخوردی کرد که ظاهر آن بد است بلافاصله به جای این‌که ناراحت شوید سعی کنید یک جور توجیه کنید و بگویید منظور او خوب بوده و شاید اینطوری بوده است و… .

    روایت امام صادق(ع) و بدگویی ایشان نسبت به زراره!

    امام صادق(ع) درمورد یکی از بهترین یاران خودش زُراره، (که یکی از اصحاب بسیار بزرگ امام صادق است)، بد گفت. بعد یکی از آن جمع رفت و به زراره گفت آقا امام صادق در مورد تو بد گفته است، گفت امام صادق هر چی بگوید درست گفته است! بعد آمدند خدمت امام صادق(ع) که آقا شما چرا از زراره بد گفتید؟ امام فرمودند، دشمنان زراره از طرف جاسوسان خلیفه آمده بودند و می‌خواستند دوستان ما را شناسایی و آن‌ها را ترور کنند. بعد امام صادق(ع) گفتند در قرآن خواندید آن‌جایی را که حضرت خضر(ع) با حضرت موسی سوار کشتی بودند. کشتی برای یک عده افراد فقیر بود ولی حضرت خضر آن را خراب کرد. بعد حضرت موسی گفت که تو خضرِ پیامبرِ خدا هستی چرا کشتیِ فقرا را خراب می‌کنی؟ بعد از مدتی خضر گفت یک پادشاه ظالم می‌خواست کشتی را مصادره کند، من این کشتی را خراب کردم چون او دنبال کشتی‌های سالم می‌گشت و من اینکار را انجام دادم که او این را مصادره نکند. امام صادق فرمود: همان‌طور که حضرت خضر کشتی را خراب کرد برای این‌که منافع فقرا را حفظ کند، من هم زراره را خراب کردم برای اینکه جان او را حفظ کنم! اما اگر ما بودیم چی می‌گفتیم؟ می‌گفتیم امام صادق پشت سر ما حرف زده، غیبت کرده، تهمت زده این دیگر عادل نیست، دیگر پشت سر او نماز نمی‌خوانم چون گناه کرده غیبت کرده تهمت زده، هر کسی غیبت کند از عدالت می‌افتد‌، امام که نیست اصلا پشت سر او دیگر نماز هم نمی‌شود خواند، امام معصوم که هیچی امامِ جماعت هم دیگر نیست، ما اینطوری می‌گفتیم!

    تفسیر حرف مومن به بهترین شکل

    ما باید در این مسایل خیلی دقت کنیم و سعی کنیم همدیگر را دوست داشته باشیم. وقتی همدیگر را دوست داشته باشیم تفسیرِ به بهترین می‌کنیم. فرمود: “ضَعْ أَمْرَ أَخِیکَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى یَأْتِیَکَ مَا یَغْلِبُکَ” تا این‌ که قطعا برای تو ثابت بشود که این برادر تو اشتباه کرده است. بعد می‌فرماید: “وَ لاَ تَظُنَّنَّ بِکَلِمَهٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِیکَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی اَلْخَیْرِ مَحْمِلاً. منظورش چیست؟ منظورش این است که اگر برادر مومن تو یا خواهر مومن تو یک حرفی زد و این حرف ظاهرش بد بود، سعی کن برای آن یک معنای خوبی پیدا کنی و تا آن‌جایی که می‌توانی به معنای بد برداشت نکن! این ادامه‌ همان بحث است که امر برادر خودت را به بهترین وجهی تفسیر کن. حالا شما نگاه کنید مثلا طرف می‌آید می‌گوید که آقا رهبر چرا این حرف را زده است؟ این حرف را نباید می‌زد! یک اَدای روشنفکری هم در می‌آورد که مثلا من یک آدم محققی هستم من یک آدم مثلا مقلدی نیستم و به نظر من آقا این‌جا را درست گفت ولی این‌جا را به نظر من غلط گفت، نباید می‌گفت.

    نحوه برخورد با کلام معصوم در صورت مغایرت با عقل و نقل

    هر‌ چه درجه‌ ایمان شخص بیشتر شود ما  نیز باید کلام آن را به بهترین وجه تفسیر کنیم. مثلا فرض بفرمایید علمای ما در مورد روایات اینطوری برخورد می‌کردند، وقتی می‌دیدند یک روایتی از امامِ معصوم است ولی کاملا ضد عقل است یا کاملا ضد یک روایت دیگر یا ضد آیه است نمی‌گفتند این روایت دروغ است! می‌گفتند این روایت روی چشم ما، ولی ما نمی‌فهمیم و آن را کنار می‌گذاریم!  آنها بی‌احترامی نمی‌کردندکه این روایت دروغ است و این روایت جعلی است. می‌‌گفتند که این روایت است، سند آن را نگاه می‌کردند و می‌دیدند سند از امام است. بعد می‌گفتند خب امام معصوم گفته ولی ما یک دلیل بالاتر داریم (دلیل عقلی بالاتر داریم یا دلیل نقلی) و در نتیجه به این روایت نمی‌توانیم عمل کنیم. می‌گفتند شاید امام یک چیزی گفته ما نفهمیدیم! برای همین با احترام می‌گذاشتند کنار، چرا؟ چون امام است، یعنی هر چی مقام مومن می‌رود بالاتر شما باید نسبت به آن مومن خوش‌ظن باشید و سعی کنید دستورات بزرگان، را اگر از نظرِ ظاهر قابل قبول نیست با احترام رد کنید و با احترام کنار بگذارید. عرض کردم اگر هیچ دلیلی نداشتید ببوسید بگذارید کنار ولی بدبین نباشید. ما باید در مورد خودمان و بین مومنین اینطوری باشیم و این رفتار درست است.

    لطمات خوش‌بینی به دشمن در اوایل انقلاب

    ما اولِ انقلاب ضربات بزرگی به خاطر این‌که اول انقلاب یک عده رأس کار آمدند و این‌ها اسلام‌شناس نبودند خوردیم. یک عده‌ایی که آمدند کارها را گرفتند حالا در رأس البته حضرت امام بود رهبران انقلاب مثل شهید مطهری این‌ها بله… ولی همه که اینطوری نبودند، همه که سواد شهید مطهری را نداشتند همه که مثل امام اسلام‌شناس نبودند. مثلا یک طلبه‌ایی بوده که حالا وزیر شده، آن یکی وکیل شده و… بر سر کار آمدند. بعد به خاطر این‌که این اطلاعات را نداشتند چه ضربه‌هایی خوردیم. حضرت آقا فرمودند که ما در اول انقلاب در مساله‌ گروگان‌ها ما رفتیم مذاکره کردیم. آمریکایی‌ها تعهد دادند که شما گروگان‌ها را آزاد کنید و ما پولهای شما را برمی‌گردانیم و ثروت بلوک شده‌ شما را برمی‌گردانیم و متعهد می‌شویم توطئه نکنیم و… .

    پنج، شش تعهد بزرگ دادند و گفتند شما گروگان‌ها را آزاد کنید تا ما آن‌ها را انجام دهیم. افراد مذاکره کننده نمی‌دانستند باید به دشمن بدبین بود! باور کردند و گفتند تعهد بین‌المللی هم هست، گروگان‌ها را تحویل دادند و آن‌ها هم هیچ کدام از وعده‌هایشان را عملی نکردند. پس بد بین نیز باید بود، اما به دشمن. یکی از آقایان علما حرف قشنگی می‌زد و می‌گفت هر وقت که به آمریکایی‌ها دست دادید و برگشتید با دقت انگشت‌های خود را شمارش کن!  متاسفانه ما الان می‌بینیم که در کشور ما در میان همین روشنفکران و مسؤلین گاهی موقع‌ها اینطوری است، همین دولت قبلی در آن‌ها خیلی‌ها اینطوری بودند که با بیگانگان خوش‌بین و به دوستان بدبین بودند!  این در سطح مملکت به ما خیلی لطمه زد.

    حالا ما با مسائل مملکت کاری نداریم چون نه کاره‌ایی هستیم در این مملکت و نه دست ما به کسی می‌رسد ولی باید خودمان به خودمان توجه داشته باشیم می‌خواستم عوارض سیاسی آن‌ را بگویم این اخلاق‌ها عوارض سیاسی و اجتماعی آن‌ها چقدر زیاد است. ما باید خودمان اینطور باشیم. ان‌شاءالله خداوند به ما توفیق بدهد تا بین مومنین صفا، صمیمیت، برادری، اخوت و محبت روزافزون حاکم باشد. ان‌شاءالله به برکت وجود نورانی زینب کبری و فاطمه‌ زهرا (س) ما هم از این بزرگان نور بگیریم و زندگی نورانی داشته باشیم.

  • ۱. چله های شریعتی و چله های طریقتی

    چله های شریعتی در مرحله علم الیقین، اراده و عشق را در انسان تقویت می کند ولی چله های طریقتی در مرحله عین الیقین گویی انقلابی در ذات آدمی پدید می آورد. مس وجود آدمی را تبدیل به طلا می کند.

    کسی که چهل چله طریقتی گرفته، او انسان معمولی نیست، او یک فرشته است، یک موجود نورانی است که در بین انسان ها زندگی می کند.