برچسب: کارگروه فلسفه

  • شناخت شناسی

    شناخت شناسی

    علمی است که درباره شناخت های انسانی و ارزشیابی انواع و تعیین ملاک صحت و خطای آنها بحث می کند.

    برای عضویت در کارگروه فلسفه از اینجا  یا اینجا ثبت نام کنید:

  • علم و دین از نگاه اندیشمندان غربی(۲)

    علم و دین از نگاه اندیشمندان غربی(۲)

    برای عضویت در کارگروه فلسفه از اینجا ثبت نام کنید:

    https://elmodin.com/fa/ثبت-نام-گروه-های-علمی/

  • علم و دین از نگاه اندیشمندان غربی(۱)

    علم و دین از نگاه اندیشمندان غربی(۱)

    برای عضویت در کارگروه فلسفه از اینجا ثبت نام کنید:

    https://elmodin.com/fa/ثبت-نام-گروه-های-علمی/

  • ابن سینا؛ فیلسوفی تجربه گرا یا عقل گرا؟

    ابن سینا؛ فیلسوفی تجربه گرا یا عقل گرا؟

    ابن سینا

    چکیده:
    معرفت شناسی به مثابه یک دانش و شاخه علمی در فلسفه اسالمی مطرح نبوده است ولی به فراخور مباحث وجودشناختی از مباحث به اصطلاح امروزی معرفت شناسی نیز سخن می‌گفتند. هر چند رویکرد عقل گرایی و تجربه گرایی دارای مالک‌های چندی است ولی قدر مسلم این است که این بحث و تقسیم از مباحث جدید معرفت شناسی است و چنین اصطلاحاتی، با رهیافت مطرح در معرفت شناسی، در تفکر فلاسفه اسلامی رایج نبوده است. در عین حال این مسئله در باب تفکرشان قابل طرح است که بر کدام طریق بوده‌اند: تجربه گرایی یا عقل گرایی؟ آنچه معروف و مشهور است این است که آنها فیلسوفانی عقل گرایند و ابن سینا نیز چنین است. در این تحقیق چهار ملاک برای عقل گرا یا تجربه گرا بودن بیان شده است:

    ۱- وجود و عدم ادراکات فطری

    ۲- به لحاظ ابزار کسب معرفت

    ۳- به لحاظ خاستگاه تصدیق

    ۴- وجود و عدم تصدیقات ترکیبی پیشینی؛
    سپس با مراجعه به عبارات ابن سینا، عقل گرا یا تجربه گرا بودن دستگاه معرفتی وی را براساس هر معیار بررسی کرده و در نهایت این فرضیه را قوت بخشیده است که، نه بطور کلی بلکه در اکثر ملاک‌ها، وی به تجربه گرایی متمایل تر است تا عقل گرایی! لذا می‌توان به جمع این دو دیدگاه؛ یعنی “اصالت عقل و تجربه” در تفکر ابن سینا رأی داد.

    مقدمه
    در باب شناخت و ادراک، مباحث گوناگون، فراوان و مهمی مطرح است؛ چرا که بحث شناخت و معرفت از مباحث مبنایی و اولین نقطه شروع برای یک فلسفه در توضیو و تفسیر جهان است. فقط با ادراکات انسان با جهان مواجه می‌شود؛ لذا اگر ریشه‌های معرفت انسان روشن نشود و ارزش آن مورد
    بررسی قرار نگیرد هیچ بحث فلسفی قابل طرح و بررسی نخواهد بود.
    از دوره مدرن به بعد، معرفت شناسی یکی از شاخه‌های مهم در فلسفه قلمداد شده است که از ماهیت و حدود و ثغور معرفت، امکان شناخت، راه‌های تحصیل معرفت، ارزش ادراکات، و … بحث می‌کند و قابلیت اعتماد به ادعاهای معرفتی را می‌سنجد.
    از مباحث مهم معرفت شناسی، تقسیم فلسفه‌ها و فیلسوفان به عقل گرا و تجربه گراست و همواره در تاریخ فلسفه این سوال مطرح است که در حوزه معرفت باید بر کدام طریق حرکت کرد؟ به عبارتی دیگر آیا تجربه گرایی صحیح است یا عقل گرایی؟ و سؤال خاص این نوشتار این است که ابن سینا بر کدام دیدگاه است: عقل گراست یا تجربه گرا؟
    دو مفهوم “عقل گرایی” و “تجربه گرایی” در حوزه‌های گوناگون و با ملاک‌های مختلف، معانی متفاوتی دارند. عقل گرایی دست کم در سه حوزه مطرح است:
    ۱- در فلسفه، در مقابل تجربه گرایی و حس گرایی
    ۲- در اصطلاح متکلمان، در برابر “ایمانگرایی”
    ۳- عقل گرایی در “عصر عقل” یا “دوره روشنگری”؛ این اصطلاح برای توصیف جهان بینی‌ها و رهیافت‌های فیلسوفان عصر روشنگری قرن هجدهم به کار میرود، آنان به قابلیت و کفایت عقل در تمام حوزه‌های مربوط به حیات انسانی، اعم از علم، دین، اخلاق، سیاست و غیر آن، به گونه‌ای جزمی، اطمینان داشتند 
    مراد در این تحقیق، عقل گرایی در حوزه فلسفه است که در مقابل تجربه گرایی است.
    هرچند فلاسفه اسلامی را دارای تفکر عقلانی دانسته که بر مبنای عقل به طرح و تبیین مسائل پرداخته‌اند، ولی آنچه مهم است اینکه در مباحث مربوط به شناخت و فرآیند و ابزار کسب معرفت از عبارات ابن سینا تمایل وی به تجربه گرایی استنباط می‌شود که کمتر به آن توجه شده است. همانطور که
    عقل گرایی نیز مشهود است و لذا می‌توان به جمع این دو دیدگاه در تفکر سینوی نظر داد؛ یعنی “اصالت عقل و تجربه”. در این تحقیق این برداشت را دنبال می‌کنیم و به ارائه شواهدی در تقویت و تأیید آن می‌پردازیم. در ابتدا مقصودمان از تجربه گرایی و عقل گرایی مشخص و ملاک‌ها و معیارهای آن دو را بیان می‌کنیم و سپس بر اساس هر معیار به قضاوت در تفکر سینوی خواهیم پرداخت.

    هر چند درباره معرفت شناسی، ادراک حسی و نیز اعتبار تجربه از دیدگاه ابن سینا نوشتارهایی وجود دارد ولی رویکرد این مقاله، رویکردی نو است که به عقل گرا یا تجربه گرا بودن این فیلسوف به داوری پرداخته است و با توجه به تتبع نگارنده، این رویکرد مسبوق به سابقه نیست.

    نویسندگان: مصطفی مؤمنی ” استادیار معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی نیشابور،”، جهانگیر مسعودی ” دانشیار فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد”

    برای دریافت مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید:

    [googlepdf url=”https://elmodin.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/ابن-سینا-عقلگرا-یا-تجربه-گرا.pdf” download=”دانلود مقاله” ]

  • فواید و ضرورت علم فلسفه

    فواید و ضرورت علم فلسفه

    علم و دین

    اساساً فلسفه از اصلی‌ترین نیاز روحی انسان، یعنی نیاز به دانستن و فهمیدن برخاسته است. چنانکه می‌بینیم کودکان همواره می‌خواهند چگونگی، چرایی و چیستی همه‌چیز را بفهمند. به همین دلیل، ارسطو می‌گوید: فلسفه با شگفتی و حیرت در برابر جهان آغاز شد، بنابراین هر انسانی به‌نوعی فیلسوف و تحت تأثیر فلسفه است؛ چراکه زندگی خود را هرچند ناخودآگاه، بر اساس جواب‌هایی که به این سؤالات بنیادین می‌دهد، بنا می‌نهد؛ با این تفاوت که فیلسوف رسمی و واقعی، این پرسش‌ها را به‌طورجدی و منظم پی گیری کرده، جواب‌هایی را که تاکنون داده‌شده است در بوته نقد نهاده و به جستجوی را ه حل‌های نو می‌پردازد.

    فواید فلسفه عبارت‌اند از:

    • همه ما انسان‌ها در زندگی برای عمل کردن، مجبور به تصمیم‌گیری درست هستیم. به همین خاطر نیاز اساسی داریم که بدانیم چگونه و چرا چیزی را انتخاب می‌کنیم و اصولاً در هر موضوعی کدام راه را باید انتخاب نماییم. فلسفه به این امور می‌پردازد و راه‌حل‌های متفاوت با نتایج گوناگون جلوی ما قرار می‌دهد. بدین ترتیب، فلسفه برای همه انسان‌ها یک راهنما است؛ راهنما برای یافتن راه‌های بهتر، جدیدتر و کامل‌تر.
    • نکته دیگری که ضرورت و جایگاه فلسفه را بیش‌ازپیش روشن می‌سازد نیازمندی علوم به فلسفه است زیرا هر یک از علوم اعم از طبیعی یا ریاضی، شیء معینی را که اصطلاحاً موضوع آن علم نامیده می‌شود، موجود و واقعیت دار فرض می‌کنند و به بحث از آثار و حالات آن می‌پردازند، واضح است که ثبوت یک حالت و داشتن یک اثر برای چیزی وقتی ممکن است که خود آن چیز موجودیتش اثبات شود، پس اگر بخواهیم مطمئن شویم چنین حالت و آثاری برای آن شی هست باید ابتدا از وجود خود آن شی مطمئن شویم و این اطمینان را فقط “ فلسفه “ می‌تواند به ما بدهد.
    • نکته بعد اینکه پرسش‌های اساسی خواه‌ناخواه برای هر انسان آگاهی مطرح می‌شود که آغاز جهان و انجام آن چیست؟ راه درست به‌سوی مقصد و سعادت کدام است؟ و اینکه من در کجای این هستی قرار دارم؟ بدیهی است که دانش‌های طبیعی، پاسخی برای این گونه پرسش‌ها ندارند، هریک از این سؤالات اساسی، مربوط به شاخه‌ای از فلسفه است که باید با روش فلسفی-تعقلی موردبررسی قرار گیرد لذا نیاز به متافیزیک و فلسفه اُولی است. که از طریق شناخت‌شناسی و هستی‌شناسی به جواب برسد چراکه رابطه فلسفه به بعد معنوی انسان و ابعاد وجودی او نزدیک‌تر از علوم دیگر است. ازاین‌رو مابعدالطبیعه را می‌توان کلید راه سعادت و جاودانگی انسان دانست.
    • انسان عصر جدید به خاطر دوری از فطرت الهی و دین دچار حیرت و سرگردانی در مسیرهای انحرافی است. لذا نظام‌های اجتماعی می‌بایست بر اساس آگاهی از ساحت فطری انسان و ابعاد وجودی وی، ونیز با توجه به مبدأ و هدف آفرینش و شناخت عواملی که او را دررسیدن به هدف نهایی کمک می‌کند، تنظیم شوند. یافتن چنین فرمول پیچیده‌ای در توان مغزهای انسان‌های عادی نیست؛ اما فیلسوف می‌تواند با، شناختن مسائل بنیادین و شالوده‌های کلی آن، بر اساس شناخت مبدأ، مقصد و راه درست، به بشر کمک کند تا طبق یک جهان‌بینی درست و بدون هیچ تردید و تزلزلی راه را بپیماید. یافتن ایدئولوژی صحیح درگرو داشتن جهان‌بینی صحیح است و تا پایه‌های جهان‌بینی استوار نگردد، نمی‌توان به یافتن ایدئولوژی مطلوب و راهگشایی امید بست. شناخت هردوی این امور منوط به عقل نظری و عملی در فلسفه است. لذا اگر فردی تنها به ادراکات حسی قناعت ورزد و نیروی عقل خود را درست به کار نگیرد، اراده‌اش هم به دنبال همان غرایز حیوانی است و به تعبیر قرآن کریم از چهارپایان هم گمراه‌تر است؛ بنابراین انسان حقیقی کسی است که عقل خود را درراه مهم‌ترین مسائل سرنوشت‌ساز به کار گیرد و بر اساس راه کلی زیستن را بشناسد و سپس با جدیت به پیمودن آن بپردازد.
    • افزون بر این، فلسفه (بخصوص اسلامی) به طرد و رد مکاتب مادی و الحادی کمک شایانی می‌کند و شخص را در برابر کژاندیشی‌ها، لغزش‌ها و انحرافات فکری مصون می‌دارد؛ او را در میدان نبرد عقیدتی به سلاح شکست‌ناپذیری مسلح می‌سازد و به وی توان دفاع از بینش‌ها و گرایش‌های صحیح و حمله بر افکار باطل و نادرست را می‌بخشد. بنابراین فلسفه علاوه بر نقش اثباتی و سازنده بی‌نظیر، دارای نقش دفاعی و تهاجمی بی‌بدیلی نیز هست و در گسترش فرهنگ اسلامی و ویرانی فرهنگ‌های ضد اسلامی، فوق‌العاده مؤثر می‌باشد.