برچسب: کانون علم و دین

  • اسپینوزا

    اسپینوزا

     

    اسپینوزا

    نام

    عصر کشور تأثیر پذیرفته هم عصر مکتب کتب

    باروک (باروخ) اسپینوزا

    Baruch Spinoza

    ۱۶۳۲تا ۱۶۷۷

    ۴۵سال

    هلند دکارت

    هابز

     

    شکسپیر، دکارت

    جان لاک، نیوتن

    فرانسیس بیکن

    لایب نیتس

     

    خردگرا

    جبرگرا

    شرح فلسفه دکارت

    تأملات در مابعد الطبیعه

    الهیات و سیاست

    رساله در اصلاح فاهمه

    اخلاق بر طبق نظام هندسی

    زندگینامه

    اسپینوزا متعلق به خانواده ای از یهودیان پرتغال بود که در حدود اواخر قرن شانزدهم به هلند مهاجرت کرده بودند. شاید نیاکان او «مارّانو» بودند؛ یعنی یهودیانی که در آخرین دهه قرن پانزدهم، برای احتراز از تبعید از کشور خویش، به ظاهر مسیحیت را پذیرفته بودند درعین اینکه در باطن معتقد به دین یهود بودند. به هر تقدیر، مهاجران، با ورود به هلند، آشکارا ایمان به دین یهود را اعتراف کردند؛ و به این ترتیب اسپینوزا در جامعه یهودی آمستردام و مطابق با سنن یهودی پرورش یافت. آموزش اولیه او طبعا به صورت مطالعه عهد عقیق و تلمود بود. وی به آرا مذهب قبّاله که تحت تأثیر سنت نوافطلاطونی بود، آشنا گردید و آثار فیلسوفان یهود مانند موسی بن میمون را مطالعه کرد. مقدمات زبان لاتینی را از یک آلمانی آموخت و تحت نظر فرانسیس واندن اندن یکی از مسیحیان، به مطالعه زبان پرداخت و تحت تعالیم او با ریاضیات و فلسفه دکارت آشنایی یافت.

    اسپینوزا اگرجه در سنت دین یهود پرورش یافت، ولی آن را نپذیرفت و در سال ۱۶۵۶، وقتی که تنها بیست و چهار سال داشت از طرف جامعه یهود رسما مطرود شناخته شد. وی برای امرار معاش به تراشیدن عدسی های وسایل بصری پرداخت و بنابراین توانست زندگی آرام و بی دغدغه یکی محقق و فیلسوف را اختیار کند. در سال ۱۶۶۳ به جایی در نزدیکی لاهه نقل مکان کرد و در همانجا در سال ۱۶۷۶ با لایب نیتس ملاقات کرد. در سال ۱۶۷۳ کرسی فلسفه دانشگاه هایدلبرگ به او پیشنهاد شد ولی از قبول آن امتناع ورزید و بی شک به این دلیل بو دکه می خواست آزادی کامل را حفظ نماید و هرگز کسی نبود که طالب شهرت باشد. درسال ۱۶۷۷ بر اثر ابتلا به مرض سل درگذشت.

    فلسفه اسپینوزا

    . اسپینوزا در سه حوزه مابعدالطبیعه، روانشناسی و اخلاق بحث می کند وگرانبهاترین اثر او در باب اخلاق است.

    در مابعدالطبیعه ،برخلاف دکارت که قایل به سه جوهر (خدا، روح و ماده) است فقط به یک جوهر اعتقاد داشت. جوهر چیزی است که فی نفسفه وجود دارد و به نفسه تصور می شود؛ علت خود است؛ قائم به ذات است؛ چنین موجودی فقط یکی است؛ چرا ؟ زیرا اگر دو جوهر باشند، اگر صفات یکی داشته باشند پس ذات یکی استو اگر دو جوهر باشند که هر دو صفات نامتناهی داشته باشند محدود می شوند و جوهر نمیتواند محدود باشد چون نامتناهی است. او می گوید، خدا دارای صفات نامحدودی است که بر ما مجهولند. روح و ماده تنها تجلیاتی از ذات باری اند. موجودات متناهی حالات خداوند یا جوهر یگانه اند. هرچه یک شی وجود بیشتری داشته باشد صفات بیشتری هم دارد. اگر موجودی نامتناهی باشد، صفات او هم نامتناهی است.

    اسپینوزا می گوید همه چیز طبیعت است؛ منظور او فقط طبیعت مادی نیست، بلکه طبیعت تمام چیزهایی است که وجود دارد حتی معنویات. طبیعت همان خدا استولذا همه چیز در خداست؛ خدا جهان را نیافرید تا خود مانند استاد خیمه شب بازی بیرون بایستد و تماشا کند یا مانند دکارت خدای ساعت ساز باشد؛ بلکه خدا خود جهان است. خدا نامتناهی و واجب الوجود است؛ جوهر یگانه هستی است؛ فقط یک جوهر در هستی وجود دارد و آن خداست(خدا را نمی توان جز به عنوان موجود تصور کرد اگر میتوانید تصور کنید خدا وجود ندارد)؛ هر چیز دیگری در خداست.

    در نظر اسپینوزا همه امور تابع یک جبر منطقی مطلق است. در عرصه نفسانیات چیزی به نام اراده آزاد یا اختیار، و در علم مادی چیزی به نام تصادف وجود ندارد. هرآنچه روی می دهد تظاهری است از ماهیت مرموز خدا، و منطقا محال است که وقایع جز آن باشند که هستند. در دستگاه وی همه چیز را می توان اثبات کرد لذا روش هندسی اساسی ترین اجزای نظریه او است. او بر خلاف دکارت سعی کرد فلسفه را همانند ریاضیات ثابت کند.

    اسپینوزا معتقد است برای استدلال فلسفه، باید از ابتدا آغاز کرد و به ترتیب مرحله به مرحله پیش رفت. آغاز با خداست که تقدم وجودی دارد. حکمای مدرسی و دکارت این نظم را رعایت نکردند و مبدأ آنها متعلقات حسی است( مثلا دکارت فلسفه را از اینجا آغاز می کند که من فکر میکنم پس هستم! ) این اصل بدیهی است که شناخت معلول وابسته به شناخت علت است و تصور هر معلول وابسته به شناخت علت است، پس نظام تصورات و نظام علل یکسان هستند، لذا هم در نظام علل و هم تصور باید از خدا شروع کرد، و اشیاء متناهی را باید از وجود نامتناهی استنتاج کرد.

    اخلاق اسپینوزا

    او مانند سقراط و افلاطون معتقد است که هر عمل خطایی ناشی از اشتباه فکر است؛ کسی که به قدر کافی شرایط حال خود را بفهمد خردمندانه عمل خواهد کرد و حتی در احوالی که ممکن است برای دیگری بدبختی باشد خوشبخت خواهد بود. خودجویی و صیانت نفس حاکم بر همه رفتار بشر است. «هیچ فضیلتی مقدم بر این سعی که خود شخص وجود خود را حفظ کند قابل تصور نیست»از نظر وی « عالیترین خیر روح معرفت به خدا و عالیترین فضیلت روح شناختن خداست».

  • بروشور فلسفه ۲

    بروشور فلسفه ۲

    علم و دین

    سرفصل های کارگروه فلسفه به شرح زیر است:

    • چگونگی پیدایش فلسفه
    • فلسفه پیش از سقراط
    • سقراط و شکل‌گیری تفکر درست فلسفی
    • اندیشه فلسفی افلاطون و ارسطو
    • فلسفه یونان
    • فلسفه اسکولاستیک
    • فلسفه قرون وسطی
    • فلسفه معاصر
    • فلسفه اسلامی

    برای رسیدن به اهداف تغریف شده در کارگروه می‌بایست بر روی موارد زیر برنامه ریزی کرد:

    • مطالعه کتب معتبر فلسفی
    • آشنایی با اصطلاحات و مفاهیم فلسفی بر مبنای کتاب کلیات فلسفه آیت الله مصباح (ره)
    • ارائه مقالات علمی – تخصصی از سوی فراگیران
    • بازخوانی و تحلیل مطالب فلسفی در حلقه‌های درسی
    • دعوت از اساتید حوزه فلسفه برای مباحثه و طرح نکات تخصصی

    جهت شرکت در دوره دو راه وجود دارد:

    • ثبت نام در سایت
    • مصاحبه حضوری

    جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره ۰۹۱۹۰۸۴۸۲۶۴ تماس حاصل فرمایید.

  • بروشور فلسفه ۱

    بروشور فلسفه ۱

    علم و دین

    چرا فلسفه ؟

    «حیرت» نقطه تحول انسان است؛ وقتی خود را می‌شناسد و به نقص و محدودیت خویش پی می برد، از خود می‌پرسد « از کجا آمده ام ،و بدنبال چه هستم ؟». چنین پنداری از «هستی » و جهانی که کرانه‌های آن به سادگی برای انسان پیدا نیست، عطش شناخت «منشا و چیستی وجود» را در او برمی‌انگیزد. فرونشاندن این میل مفرط که جان انسان‌های بیدار را قرن‌ها، تشنه «فهم حقیقت» نموده، به یاری دانشی میسر است که خردمندانه به سیر در هستی و وجود انسان می‌پردازد. این دانش «فلسفه» است. از این رو کانون علم و دین با برپایی «کارگروه تخصصی فلسفه» بر آن است که بستر لازم برای رشد فکری و مواجهه صحیح با مقوله «وجود و ضرورت اتصال به وجود لایتناهی» را برای اعضا این راه فراهم سازد.  

     

    دغدغه ما:

    • آشنا کردن سالکان با علم فلسفه و چگونگی شکل‌گیری آن
    • نگاهی به سیر تاریخ فلسفه از پیش از میلاد تا عصر حاضر
    • مروری بر مکاتب فلسفی برجسته در غرب و اثرپذیری آنها از رخدادهای اجتماعی – سیاسی
    • تبیین اندیشه فیلسوفان غربی و آثار مهم آنها
    • تعمق در فلسفه اسلامی و تفاوت‌های پایه‌ای و بنیادی آن با فلسفه غرب
    • معرفی فیلسوفان صاحبنام اسلامی و تبیین اندیشه‌های آنان
  • اصطلاحات فلسفه

    اصطلاحات فلسفه

    علم و دین

    آتئیسم : یعنی خدا ناباوری، بی خدایی

    به معنای نداشتن باور به وجود خدا یا خدایان

    باور به اینکه هیچ خدایی وجود ندارد. دلیل عقلی شان این است که شواهد تجربی برای موجودیت خدا وجود ندارد. آتئیست ها معتقد هستند که انسانها خود می توانند واضع قوانین رفتاری و اصول اخلاقی باشند بنابراین هیچ نیازی به دین و مکاتب مذهبی که قانون اخلاقی وضع کنند، نیست.

    اسکولاستیک:

    بعد از رواج مسیحیت در اروپا و توام شدن قدرت امپراطوری روم مراکز علمی زیر نفوذ دستگاه حاکمه قرار گرفت که هزار سال به طول انجامید و به قرون وسطی موسوم شد.

    فلسفه ی اسکولاستیک یعنی مدرسی یعنی این مکتب در مدارس وابسته به کلیسا تدریس می شد. و در واقع تبیین و دفاع از آیین مسیحیت در برابر اندیشه ای خدا ناباوری است.

    شخصیت های برجسته ی این زمان:

    ۱- آگوستین

    ۲- توماس آکویناس که بزرگترین فیلسوف قرن وسطی است. آموزش فلسفه ی ارسطویی را عهده دار بود و به جهت تجلیل زیاد وی از ارسطو بعدها کاتالوگ به ارسطو مانند یک پیامبر اهمیت می دادند.

    آمپریسم:

    به معنای اصالت تجربه و حس

    بر اساس دیدگاه این مکتب همه ی معرفتهای بشری مستقیم یا غیر مستقیم برآمده از تجربه است. این مکتب را تجرببین با آمپریست ها مینامند که معتقدند عقل بدون کمک گرفتن از  تجارب حسی نمی تواند هیچ حکمی را صادر کند باید به تجربه نزدیک شد و امور تجربی را معتبر دانست. این مکتب مقابل عقل گراها هستند. آمپریسم و پوزیتویسم دو مکتب مهم در مورد اصالت تجربه هستند. بعد از رنسانس با فرانسیس بیکن شروع میشود و با لاک و بارکلی و هیون ادامه پیدا می کند.

    ایدئالیسم عینی:

    اواخر قرن ۱۸ تا اواسط ۱۹ چند تن از فلاسفه ی آلمانی با گرفتن اصول از فلسفه ی کانت نقطه ضعف فلسفه ی وی را با بهره گیری از مایه های عرفانی جبران کردند که به فلسفه ی رومانتیک معروف شد.

    صاحب نظران این دوره و مکتب

    فیخته که نظرش بر این بود که عقل نظری طبیعت را به صورت نظام جبری می نگرد اما ما در خودمان آزادی و میل به افعال اختیاری مییابیم پس طبیعت تابع من انسان است، لذا اصالت روح را قبول داشتند.

    هگل که این نظام را به صورت منسجم درآورد و به نام ایدئالیسم عینی نامید و مدعی بود که ایده ها موضوع حقیقی معرفت هستند و مقدم بر اشیاء. لذا سیر پیدایش ایده ها از وحدت به کثرت و از عام به خاص است.

    عام ترین ایده هستی (تز) مقابلش ایده ی نیستی آنتی تز که با هم ترکیب می شوند و ایده ی شدن (سنتز به وجود می آید تاریخ و طبیعت جبر هستند و اراده ی فردی نقشی ندارد.

    اصالت حس: اصالت حسی ها در رابطه با تصورات

    اینان معتقدند که عقل کاری جز تجرید و تعمیم و تغییر شکل دادن ادراکات حسی ندارد و همه ادراکات عقلی مسبوق به ادراک حسی و تابع آن هستند و منشأ تمام معارف انسانی احساس است. ادراک حقیقی را منحصر در ادراک حسی می دانند.

    در رابطه با تصدیقات

    معتقد هستند عقل بدون کمک گرفتن از تجارب حسی نمیتواند هیچ حکمی را صادر کند. 

    پوزیتویسم ها نمونه بارز اصالت حسی‌ها هستند. ویتگنشتاین و راسل و کارناب هم جزء طرفداران این مکتب هستند.

    اصالت عقل: غقل یکی از ابزارهای شناخت است که به کمک آن استدلال میکنیم و به دانش ها و حقایقی دست می یابیم.

    اصالت عقلی ها در باب تصورات بر این عقیده هستند که عقل دارای ادراکات مستقلی است که فطری و لازمه ی آن است و برای درک آنها هیچ نیازی به هیچ ادراک قبلی ندارد.

    در باب تصدیقات هم معتقدند عقل ادراکات تصدیقی را بدون نیاز به تجربه ی حسی درک می کند. این مکتب با دکارت شروع میشود و یا اسپینوزا و لایب نیت ادامه پیدا میکند و در انتها به هگل می رسد.

    اگزیستانسیالیسم : حدود قرن ۱۹

    اگزیستانسیالیسم با هستی گرایی که از واژه اکسیستانس به معنی وجود گرفته شده است. در این مکتب اندیشیدن فلسفی با موضوع انسان آغاز میشود نه صرفاً اندیشیدن موضوعی

    نقطه آغاز فرد است و نوع نگرشش به هستی مهم است.

    طبق باور این مکتب زندگی بی معناست مگر اینکه خود شخص به آن معنا و ماهیت دهد این نباید با پوچ گرایی اشتباه شود که عقیده دارند زندگی هدف و معنایی ندارد.

    دانشمندان مهم این مکتب سون کی برکگارد کشیش دانمارکی که بنیان گذار این مکتب شناخته می شود قاتل به این بوده است که انسان مسئولیت فردی به خصوص در برابر خداوند دارد و آدمی را انسان می سازد و اراده وی بر سازندگی خودش مؤثر است.

    همچنین سارتر که به این باور بود که محکوم هستیم به آزادی انتخابی نداریم جز اینکه انتخاب کنیم و بار مسئولیت انتخابمان را به دوش کشیم.

    ایدئالیسم

    عقل گرایی خردگرایی با مکتب اصالت عقل

    به معنی تکیه بر اصول عقلی و منطقی در اندیشه رفتار و گفتار است و در اصطلاح به معنای منطبق ساختن با قوانین خرد است.

    این مکتب با دکارت شروع میشود و با اسپینوزا و لایبنیتس ادامه پیدا می کند تا به هگل برسد. باور به عقل به عنوان تنها منبع معتبر شناخت اعتقاد این مکتب است. بر این عقیده هستند که عقل دارای ادراکات مستقلی است که لازمه و فطری آن است برای درک هستی.

    اندیشمندان کوشیده اند تا حقایق اصلی هستی را از راه برهان و استدلال عقلی اثبات کنند.

    پراگماتیسم: اوایل قرن ۲۰

    یعنی عمل گرایی به معنای کنش و عمل

    براگماتیم اصالت عمل مقابل مکتب اندیشه و نظر است این مکتب قضیه ای را حقیقت می داند

    که فایده ی عملی داشته باشد. ریشه این نظر در سخنان هیوم که به عنوان فلسفه آمپریست شناخته می شود و کلا ارزش معرفت را به جنبه عملی منحصر می کنند، می توان یافت.

    شخصیت های این مکتب ۱ – بیرس

    ۲- ویلیام جیمز که روش خود را تجربه ی خالص میدانست و قلمرو تجربه را علاوه بر حسی و ظاهری شامل تجربه روانی و مذهبی هم میشمرد و عقاید مذهبی را برای سلامت روان مفید می دانست ایشان نارسایی از فهم دین داشتند که خدا را کامل مطلق و نامتناهی نمی دانستند.

    پوزیتویسم : اوایل قرن ۱۹

    پوزیتویسم یا اثبات گرایی به معنای مثبت صریح تحقیقی و تحصلی است. اساس این مکتب داده های بی واسطه حواس هستند و از یک نگاه نقطه مقابل ایده آلیسم است. این مکتب تجربی افراطی میباشد و بر این باور هستند که علم یعنی هر آنچه قابل اثبات حسی باشد.

    عهده دار این مکتب:

    ۱ آگوست کنت این طور بیان کرده که جبر تاریخ بشریت را به جایی خواهد برد که نگرش دینی و فلسفی از بین خواهد رفت و تنها اندیشه ای باقی خواهد ماند که متعلق به اندیشه تجربی باشد و مفاهیم انتزاعی علوم و قضایای متافیزیک چون از راه مشاهده ی مستقیم نیستند پس پوچ هستند. شگفت آور اینکه وی سرانجام به ضرورت دین برای بشر اعتراف کرد اما معبود آن را انسانیت قرار داد و خودش عهده دار این آیین شد.

    کنت برای فکر بشر سه مرحله قائل شد.

    مرحله ی الهی

    مرحله ی فلسفی

    مرحله علمی

    سوفیسم: قرن ۵ قبل از میلاد

    در قرن ۵ قبل از میلاد اندیشمندانی بودند که به زبان یونانی سوفیست نامیده می شدند. سوفیست یعنی حکیم و دانشور و دوستدار معرفت اینان به حقایق ثابت باور نداشتند و هیچ چیزی را قابل شناخت جزمی یقینی نمی دانستند. معلمان حرفه ای بودند که فن خطابه و مناظره تعلیم می دادند و قصدشان فقط مغلوب کردن حریف بود. امروزه سوفیست به معنای مغالطه گر است. از نظر اینان حق و باطل تابع اندیشه انسان است.

    دانشمندان و فیلسوفان این دوره برتاگوراس و گرگیاس بودند.

    گرگیاس برای حقیقت سه حالت قائل شد.

    ۱- حقیقت وجود ندارد.

    ۲- حقیقت وجود دارد اما قابل شناخت نیست.

    ۳- اگر قابل شناخت باشد قابل انتقال نیست.

    معرفت شناسی

    معرفت شناسی بخشی از فلسفه است که به پدیده ی شناخت می پردازد و می کوشد به پرسش های درباره ابعاد گوناگون شناخت ابزارها و راههای معرفت امکان شناخت انواع شناخت و حدود و قلمرو آن پاسخ میدهد و همچنین درباره ی تعیین ملاک صحت و خطای آنها بحث می کند. شناخت معادل کلمه ی معرفت در زبان عربی است که عام ترین مفهوم آن یعنی مطلق علم و آگاهی و اطلاع

    فلسفه

    فلسفه در لغت فلسفه معرب کلمه فیلو (دوستار) و سوفیا دانش و دانایی است. منظور از فلسفه جرایی و علت شی است.

    اما فلسفه در اصطلاح به سه معنا به کار میرود : اصطلاح اول شامل همه علوم حقیقی می شود.

    در اصطلاح دوم برخی علوم قراردادی را همچون ادبیات را شامل می شود.

    اصطلاح سوم به معنای فلسفه اولی با متافیزیک است که امروزه به این معنا بکار می رود.

    اگر فلسفه را به این معنا بگیریم و موضوع آن را موجود مطلق بدانیم:

    علمی است که از احوال موجود مطلق بحث میکند. در واقع فلسفه یعنی علم و شناخت موجود از آن جهت که موجود است نه از آن جهت که تعین خاصی دارد.

    شاخصه های فلسفه :

    روش اثبات فلسفه تعقلی است.

    عهده دار اثبات مبادی تصدیقی سایر علوم است در حالیکه خودش به هیچ علمی نیاز ندارد. ولذا آن را « مادر علوم » می دانند.

    معیار بازشناسی امور حقیقی از امور و همی و اعتباری است و مفاهیم آن از راه حس و تجربه به دست نمی آید.

    فلسفه مضاف هرگاه کلمه فلسفه به کلمه ای که نام دانش و با موضوع خاص است. اضافه شود، فلسفه مضاف شکل میگیرد؛ مانند فلسفه فیزیک در فلسفه مضاف هر علم مبانی و زیربنای آن علم تبیین می گردد.

    فلسفه مضاف را می توان از شاخه های دانش فلسفه دانست که قوانین وجود شناسی و شناخت شناسی را به محدوده های خاص علوم منتقل می کنند.

    ماتریالیسم: ۱۹ قرن

    این مکتب بعد از رنسانس و بحران اروپا رواج پیدا کرد و بر این نظر است هرچه در هستی تماماً وجود دارد ماده و انرژی است .

    این مکتب مقابل مکتب ایدآلیسم است فویرباخ بنیان گذاری این مکتب است .

    ماده یاوری دیالکتیکی را مارکس بنیان گذاری کرد که تلفیقی از دیالکتیک هگل و مادی گرایی باخ است که در اقتصاد بروز پیدا کرده است.

    دیالکتیک یعنی دانش قوانین عمومی حرکت که بر ۴ اصل استوار است.

    ۱ – اصل تضاد ۲ – اصل تغییر و حرکت -۳ اصل تأثیر متقابل پدیده ها

    ۴- اصل جهش

    متافیزیک:

    متافیزیک واژه ای است در برابر علمی و تجربی و در ترجمه عربی ما بعد الطبیعه گفته می شود. مقصود از متافیزیک به معنی الهیات و امور مجرد از ماده است. متافیزیک در واقع نام مجموعه ای از مسائل عقل نظری است که بخشی از فلسفه به اصطلاح عام را تشکیل می دهد چنان که امروز گاهی اصطلاح جدید فلسفه مساوی با متافیزیک است.

    متافیزیسین کسی است که وجود حقایق را در خارج از ذهن و فکر قبول دارد و مانند ایده آلیست ها آنها را خیالات و تصورات نمی داند و همچنین به عالم ماوراء طبیعت هم معتقد است.

    نومالیسم:

    در لغت به معنای نام گرایی با اصالت تسمیه است که ویلیام اوکامی و بارکلی از طرفداران این مکتب هستند.

    بر اساس این مکتب هیچ ذات و ماهینی در عالم نیست و همه ی آنچه می پنداریم ذات دارند. نامی بیش نیستند که ما آن را در مورد اشیا وضع کردیم. مثلاً سفیدی در عالم نداریم و شما فقط چیزهایی را می بینید که سفید هستند لذا سفیدی را برای آن وضع می کنید. اینها در هیچ چیز مشترک نیستند مگر اینکه نام آنها مشترک است.

    طرفداران این نظریه از مخالفان سرسخت کلی نگری هستند معتقدند کلی جز اسم گذاری مشترک که زاده تخیل و زبان ما است چیز دیگری نیستو وجود عینی در خارج ندارد.

    هستی شناسی و شناخت شناسی: 

    هستی شناسی و شناخت شناسی شاخه های اصلی فلسفه اند.

    هستی شناسی در برگیرنده اعتقادات ما در مورد ماهیت جهان و ارتباط آن با کنشگران است. هستی شناسی مطالعه فلسفی طبیعت هستی شدن وجود یا حقیقت است و نیز قوانین کلی و  عام حاکم بر وجود است مانند قانون علیت و مسائل مربوط به وجود حدود وجود  نشانه های وجود، اقسام وجود ( به قوه و فعل ، بسیط و مرکب ، ممکن و واجب و…. را مطرح می کند. در واقع اصل فلسفه موضوع هستی شناسی است.

    شناخت شناسی این بخش از فلسفه که به نوعی مبتنی بر هستی شناسی است. شامل امکان  معرفت،

  • جهاد مالی و عبادت مالی

    جهاد مالی و عبادت مالی

    جهاد مالی و عبادت مالی

    مطلبی که امروز می‌خواهم خدمتتان عرض کنم مطلب مهمی است؛ درواقع یک کار عملی برای شما عزیزان است و آن بحث جهاد مالی و عبادت مالی است.

    می‌دانید که ما در اسلام انواع عبادت داریم؛ یک نوع عبادت‌ها مالی است و یک نوع عبادت‌ها به قول معروف بدنی است. عبادت بدنی مانند نماز، روزه، جهاد، عبادت زبانی امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر این‌ها عبادت است و در همه این‌ها انسان باید قصد قربت کند و انجام دهد.

     عبادت مالی هم داریم که عبارت است از صدقه و خمس و زکات و… این‌ها عبادت مالی یا جهاد مالی است. برنامه و هدف ما در این مؤسسه و این جلسات این است که بگردیم و راه رسیدن به مرحله علم‌الیقین و راه قرار گرفتن در مسیر صراط مستقیم را پیدا کنیم و سعی کنیم که در این مسیر قرار بگیریم تا ان‌شاءالله به مراحل بالای یقین برسیم.

     ازجمله کارهایی که یک سالک باید انجام دهد این است که باید یک عبادت مالی برای خودش قرار دهد چون “الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ”(سوره توبه آیه ۲۰)  اول هم اموال را گفته است، جهاد مالی. جهاد مالی شاید ازاین‌جهت مقدم است که به قول معروف از جان گذشتن آسان‌تر از این است که از مال بگذرند! بعضی‌های چنین هستند، و این جهاد در راه خدا باموالهم و انفسهم مسئله مهمی است.

    جهاد مالی و عبادت مالی

    چگونگی انجام جهاد مالی

     یک جهاد مالی داریم که آن واجب است که عبارت است از خمس و زکات که واجب است.

     فرق عرفان با شریعت این است که عرفان قله شریعت است، عرفان مغز و باطن شریعت است و چون کسی که بخواهد به آن قله برسد باید از ظاهر یعنی از شریعت بگذرد و به آن باطن دین برسد و لازمه آن این است که در سیروسلوک و عرفان انسان مؤمن از واجبات می‌گذرد و به نافله و مستحبات می‌رسد. بارها گفته‌ایم اگر کسی واجباتش را انجام دهد و محرمات را ترک کند این اهل بهشت است و شکی در آن نیست، دیگر لازم نیست برود به‌دنبال عرفان و سیروسلوک  و… این شخص اهل بهشت است و نجات پیدا می‌کند از جهنم و وارد بهشت می‌شود، منتها اگر بخواهد درجات بهشت را طی کند این‌جا دیگر بحث واجبات و محرمات نیست، اینجا بالاتر از واجبات و محرمات باید انجام دهد؛ یعنی مکروهات را هم باید ترک کند و مستحبات را هم انجام دهند و این یعنی سیر و سلوک کردن در درجات بالای بهشت. ورود به درجات بالای بهشت با نوافل است که حدیث قرب نوافل از احادیث معروف بین همه‌ی اهل دین؛ بین شیعیان و سنی‌ها و تمام علما این حدیث قرب نوافل نقل‌شده است که مؤمن بعد از واجبات با نوافل هست که درجات و پله‌های ترقی و درجات بهشت را طی می‌کند و می‌رود بالا طبقه اول دوم تا به عرش، عرش بالاترین درجه بهشت است که افراد با سیر در نوافل می‌توانند به آن‌جا برسند.

     خب ما چگونه نافله‌ها را انجام دهیم به غیر از واجبات که خمس و زکات و… است‌. سه مورد است که انسان اگر بتواند در این زمینه‌ها صدقه‌ای بدهد و انفاقی بکند این ثوابش از آن خمس و زکات بالاتر است یعنی همیشه ثواب مستحبات از واجبات بیشتر است به شرط این‌که انسان واجباتش را ا انجام دهد بعد ثواب مستحبات از واجبات بیشتر است. چون واجبات ما را از جهنم نجات می‌دهد اما مستحبات ما را به بهشت وارد می‌کند و ما را در درجات بهشت بالا می‌برد حالا اگر کسی بخواهد مستحبات انجام دهد ولی واجبات انجام ندهد می‌شود؟! خیر نمی‌شود. چون تو در جهنم هستی و جهنم را فقط باید به واسطه واجب‌ها و ترک محرمات بگذرانید.

     بنابراین وقتی‌که انسان واجبات را انجام داد وارد مستحبات می‌شود. واجبات بدنی عبارت است از؛ نماز، روزه و… و واجبات مالی هم خمس و زکات و.‌‌..

    و اما مستحبات بدنی؛ همین نمازهای مستحبی، همین چلچله‌هایی که می‌گیرید، ذکرهای اضافی که می‌گویید،  ذکرهایی که واجب نیست ولی مستحب است و شما انجام می‌دهید، روزه های مستحبی، نمازهای مستحبی که این‌ها معمولاً دو برابر واجبات است. ما هفده رکعت نماز واجب داریم دو برابر آن می‌شود سی و چهار رکعت و سی و چهار رکعت نماز مستحبی داریم، یک ماه روزه واجب داریم و دو ماه روزه مستحبی داریم در ماه رجب و شعبان که بسیار مستحب است.

    در اموال هم به‌همین شکل است در اموال و نفقه مالی هم مستحبات بسیار آثار خوبی دارد شما اگر خمس می‌دهید واجب است، اگر زکات می‌دهید واجب است اما اگر آمدید بالاتر از این‌ها یک انفاق مالی کردید آثار آن خیلی زیاد است؛ یکی از آن‌ها صدقه است؛ صدقه یعنی شما خمس داده‌اید، زکات هم داده‌اید ولی به فقرا و مساکین و درمانده‌ها، به ابن سبیل، بر امور خیر کمک کنید به افرادی که نیازمند هستند به غیر از آن خمس و زکات. این صدقه یکی از راه‌های رشد و نجات و ترقی در درجات بهشت است و از صدقه بالاتر این است که چون صدقه که شما می‌دهید به‌اصطلاح به فقیر کمک می‌کنید به کسی که پول نیاز دارد پول بدهید خوب است اما اگر یک کاری کنید که آن شخص نیازش برطرف شود و بی‌نیاز شود و کاری کنید که دیگر به شخص دیگری احتیاج نداشته باشد، مثلاً چکار کنید؟! بتوانید برای او شغلی درست کنید. شنیده‌اید که می‌گویند به فقیر ماهی نده بلکه اگر می‌خواهی به او کمک کنی تور ماهیگیری بده که خودش برود صید کند چون اگر به او ماهی دهی ماهی را می‌خورد فردا دوباره گرسنه می‌شود دوباره باید به او ماهی بدهی. شما می‌توانید به یک فقیر هر روز یک ماهی بدهید ولی اگر به او تور ماهیگیری بدهید یا ماهیگیری را به او یاد بدهید این ثواب آن بسیار بیشتر از این است که به او ماهی بدهید یعنی کاری کنید که اصلاً بی‌نیاز بشود چون وقتی شما ماهی به او می‌دهید امروز نیاز او برطرف می‌شود ولی فردا دوباره گرسنه می‌شود اگر کاری کنید که خود او برود نیاز خود را برطرف کند برای همیشه یعنی سرمایه‌گذاری کنید که خود او در کارهای خیر بتواند  وارد بشود این ثواب آن از صدقه دادن قطعا بیشتر است.

    جهاد مالی و عبادت مالی

    حکمت قرض‌الحسنه

    بنابراین بالاتر از صدقه این است که انسان به کسی سرمایه بدهد و یکی از چیزهایی که از صدقه بالاتر است قرض‌الحسنه است گفتند قرض‌الحسنه ثواب آن از صدقه بیشتر است با این‌که شما وقتی صدقه می‌دهید پول را می‌دهید شخص می‌رود و دیگر به شما برنمی‌گردد از نظر مادی به شما برنمی‌گردد بله از نظر معنوی ثواب دارد ولی می‌گویند قرض‌الحسنه بدهید ثواب آن از صدقه بیشتر است با اینکه قرض‌الحسنه شما می‌دهید بعدا از او پس می‌گیرید ولی چرا ثواب این بیشتر است؟ می‌گوید چون وقتی شما به یک شخصی قرض‌الحسنه می‌دهید این برای این‌که این قرض‌الحسنه را برگرداند مجبور می‌شود برود کار کند و شما در واقع با قرض‌الحسنه دادن یک نفر را وادار به کار تولیدی می‌کنید یک نفر را در جامعه مولد می‌کنید یک نفر را از مصرف‌کنندگی به تولیدکنندگی وادار می‌کنید و رشد می‌شود و جامعه رشد می‌کند. شاید برای همین است گفتند که در بالای بام جنت نوشته شده که صدقه یک حسنه و قرض الحسنه هجده حسنه دارد یا بیشتر مثلاً. خب این به خاطر چی است؟ به خاطر این است که وقتی شما قرض‌الحسنه می‌دهید شخص برای این‌که قرض‌الحسنه شما را برگرداند می‌رود کار می‌کند کار تولیدی می‌کند مولد می‌شود در جامعه. پس سه تا مسئله در انفاق مالی که خیلی ثواب دارد عبارت است از صدقه دادن قرض‌الحسنه دادن و سرمایه‌گذاری، برای این‌که دیگران بتوانند کار تولیدی کنند خب این سه تا کار ثواب آن از خمس و زکات واجب شما بسیار بیشتر است.

    جهاد مالی و عبادت مالی

    واجبات ضامن قبولی مستحبات

    عرض کردم البته یک کسی نمی‌تواند بگوید من این کار را می‌کنم ثواب آن بیشتر است دیگر خمس و زکات نمی‌دهم چون مستحبات بدون واجبات هیچ اثری ندارد. شما الان خمس خود را ندادی می‌روی به فقیر کمک می‌کنی هیچ فایده‌ای ندارد اصلاً چه بسا حرام هم باشد! چون این پولی که خمس نمی‌دهی پول برای شما نیست این پول سهم امام زمان است شما سهم امام زمان را برمی‌داری از طرف خود می‌روی به فقیر می‌دهی، مگر ما می‌توانیم از پول یک نفر برداریم بدهیم به فقیر؟ مثل آن دزد گفت که آقا من دزدی می‌کنم یک گناه می‌کنم این پول دزدی خود را می‌آیم می‌دهم به فقیرها خدا هم در قرآن گفته هر کسی یک کار ثوابی بکند ده برابر حسنه می‌برد، من یک دزدی می‌کنم یک گناه می‌کنم یک سیّئه، می‌روم این را می‌دهم به فقرا ده برابر، یکی از آن بیرون می‌رود نُه برابر من سود بردم! نه وقتی تو محرمات را انجام می‌دهی واجبات را انجام نمی‌دهید دیگر مستحبات هیچ اثری ندارد این برای دیگران است این آتش است که داری برای خودت مهیا می‌کنی. پس بنابراین بعد از این‌که انسان واجبات خود را انجام داد مستحبات آثار آن خیلی بیشتر است. عرض کردم واجبات شما را از جهنم می‌آورد بیرون اما در بهشت می‌خواهی بروی بالا این‌جا دیگر باید با مستحبات بروی، مستحبات بدنی مستحبات عبادی مستحبات مالی و این سری کارها.

    جهاد مالی و عبادت مالی

    سیروسلوک و خدمات مالی

    حالا من به شما عرض می‌کنم شما حتماً اگر می‌خواهید سیر و سلوک کنید این سه قسمت را داشته باشید در اموال خود یک قسمت را بگذارید برای قرض‌الحسنه یک قسمت را بگذارید برای صدقه به فقرا به نیازمندان یک قسمت را هم بگذارید برای سرمایه‌گذاری برای فقرا سرمایه‌گذاری بشود کار تولیدی بشود و سود آن بیاید برای این‌ها. این سه کار را اگر انجام بدهید خیلی ثواب می‌برید و باید انجام بدهید اگر می‌خواهید در سیر و سلوک باشید سیر و سلوک فقط چله گرفتن نیست فقط ذکر و این‌ها نیست، سیر و سلوک هم در عبادات بدنی هست هم در عبادات زبانی هست و هم در عبادات مالی هست پس بنابراین شما باید این کار را انجام بدهید منتهی ما نمی‌آییم بگوییم که شما حالا مثلاً فرض بفرمایید زیاد بدهید هر چقدر می‌توانید شروع کنید از الان خود را عادت بدهید و از وقتی که شروع کردید خداوند به مال شما برکت می‌دهد برکت که داد آن موقع شما هر چه بیشتر پول‌دار شدید بیشتر بدهید اگر ماهی مثلاً هزار تومان درآمد دارید من دیگر مثال پایین آن را می‌زنم دیگر برای این بچه‌های کوچک‌تر جوان‌ترها نوجوان‌ها این‌ها اگر بخواهند این کار را بکنند حالا مثلاً از پول توی جیبی که پدر به آن‌ها می‌دهد هر چقدر می‌توانند شما هم همی‌نطور از درآمد خود هر چقدر می‌توانید اگر هزار تومان دارید مثلاً صد تومان آن را بگذارید برای صدقه صد تومان آن را بگذارید برای قرض‌الحسنه صد تومان آن را بگذارید برای سرمایه‌گذاری ما به این می‌گوییم سه قسمتی یعنی یک پولی را هر چقدر که می‌توانید به شما فشار نیاید فرض کنید مثلاً آن پول اصلاً نباشد هیچ اثری در زندگی شما ندارد یک پول کم عادت کنید فقط از الان عادت کنید یک مبلغی را حالا باز هم تاکید می‌کنم که به شما فشار نیاید اگر ده میلیون تومان در ماه حقوق دارید صد هزار تومان آن را بگذارید، دیگر این صد هزار تومان پول یک پفک نمکی است دیگر مثلا، ولی این کار را بکنید یک پولی را بگذارید سه قسمت کنید یک قسمت آن را صدقه یک قسمت آن را قرض‌الحسنه یک قسمت آن را سرمایه‌ گذاری کنید. خب حالا شما می‌گویید آقا من چه کسی را پیدا کنم مثلاً صد تومان قرض‌الحسنه بخواهد الان صد تومان به گدا بدهید برمی‌گردد همان صد تومان را می‌زند به صورت تو، حالا بخواهی قرض‌الحسنه بدهی! ما راه آن را پیدا کردیم ما یک حسابی درست کردیم دوستان صد تومان‌ها را واریز می‌کنند آن‌جا این صد تومن‌ها مثلاً می‌شود ماهی یک میلیون تومان این یک میلیون تومان ماه دوم دو میلیون ماه سوم سه میلیون ما قرض‌الحسنه می‌دهیم به کسانی که نیاز داشته باشند. خود شما نمی‌توانی اگر بخواهی یک قرض‌الحسنه داشته باشی بخواهی ماهی صد تومان هم بگذاری کنار چند سال طول می‌کشد تا این بشود مثلاً یک میلیون بخواهد اگر کسی آیا نیاز داشته باشد یا نه ولی به آن صندوق اگر کمک کنید آن صندوق همین الان هم هست دارد قرض‌الحسنه می‌دهد همین الان هم هست صدقه می‌دهد همین الان هم هست سرمایه‌گذاری می‌کند و برای خیریه و این‌ها. این کار را حتماً انجام بدهید منتهی آن شماره حساب را می‌گویم هفته آینده تکثیر کنند خدمت شما بدهند و شما این عبادت مالی را ان‌شاءالله انجام بدهید عرض کردم هر چقدر که ممکن است به مقدار کم هم که شده باشد دیگر واریز می کنید به حساب، این را که می‌ریزید به حساب سه قسمت را واریز می‌کنید آن‌جا اگر کسی خواست فقط صدقه بدهد آن را می‌دهد به خیریه، اگر کسی خواست فقط قرض‌الحسنه بدهد آن را می‌ریزد به حساب قرض‌الحسنه اما شما می‌توانید همین کار را بکنید مثلاً فرض بفرمایید ماهی هر چقدر که می‌خواهید این را به این حساب سه قسمتی بریزید این‌که زیاد شد ما این را سه قسمت می‌کنیم یک قسمت آن را می‌دهیم به قرض‌الحسنه یک قسمت آن را می‌دهیم به صدقه و یک قسمت دیگر آن را سرمایه‌گذاری می‌کنیم از طرف شما که ان‌شاءالله در این کار خیر شما هم وارد بشوید و عرض کردم در سیر و سلوک باید بتوانید از مال بگذرید از جان بگذرید منتهی خب این به مرور اتفاق می‌افتد ان‌شاءالله وقتی این کار را بکنید خدا به شما برکت می‌دهد برکت هم که داد مدام این بیشتر می‌شود و ان‌شاءالله خدا از شما قبول می‌کند. پس این ان‌شاءالله یاد شما باشد انجام بدهید هفته آینده من شماره حساب را می‌گویم که تکثیر کنند به همه شما بدهند و شما هم این کار را بکنید.

     بعضی‌ها زنگ می‌زنند به بنده یا پیامک می‌دهند به من من پیامک هم نمی‌بینم یک موقع می‌بینم یک ماه یا یک هفته گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم می‌گویند که این‌قدر واریز کردیم به حساب شما به عنوان مثلاً سه قسمتی، دیگر این‌طوری نکنید به حساب من نریزید چون من نمی‌توانم برای شما سه قسمت سه قسمت کنم، ده نفر بیست نفر واریز می‌کنند من بیکار نیستم که بنشینم تک تک بریزم! یک شماره حساب می‌دهم آن‌جا واریز کنید آن‌جا سه قسمت تقسیم می‌شود و ان‌شاءالله اگر کسی نیاز داشت قرض‌الحسنه به او قرض‌الحسنه می‌دهیم اگر کسی نیاز داشت صدقه می‌دهیم اگر هم سرمایه‌گذاری لازم بود آن‌جا سرمایه‌گذاری می‌شود و شما در ثواب این کار ان‌شاءالله شریک هستید. این هم عبادت مالی شما باشد خداوند ان‌شاءالله از همه شما قبول کند با صلواتی بر محمد و آل محمد)ص).

    جهاد مالی و عبادت مالی