برچسب: کانون علم و دین

  • مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    مقدمه

    با عرض تسلیت شهادت سه اسوه راستین و حقیقی؛ نبی مکرم اسلام و فرزندان بزرگوارشان امام حسن مجتبی و علی‌ابن‌موسی‌الرضا(ع) ان‌شاءالله که خداوند به این عزاداری‌ها اجر جزیل خیر و ثواب کاملی را به همه شما عنایت کند ان‌شاءالله.مهم‌ترین خصوصیت ولایت

     مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    یکی از توصیه‌ها و تذکرهای مهمی که در سیروسلوک به شما داده می‌شود، به افراد داده می‌شود این است که در ارتباط با افراد برنامه‌ها و زندگی خودشان را تعریف کنند. ارتباط با انسان‌ها باید تعریف‌شده باشد و مهم‌ترین تمرکز روی تربیت افرادی که از ما پایین‌تر هستند؛ چون بحث ولایت یعنی این‌که وقتی شما وصل می‌شوید به ولایت یعنی فیض و رحمت را از بالا می‌گیرید و این را در خودتان پرورش می‌دهید و بعد هدایت می‌کنید به افرادی که در تحت ولایت شما هستند. این مهم‌ترین خصوصیت وصل شدن به ولایت است. وصل شدن به ولایت الهی به‌معنای این است که شما در یک سلسله‌ای قرار می‌گیرید که فیض، رحمت، هدایت، لطف و عنایت خداوند را می‌گیرید و بعد در خودتان تقویت می‌کنید رشد می‌دهید و می‌دهید به کسانی که تحت ولایت شما هستند.

     این مطلب بارها عرض شده‌است که باید شیشه باشید آینه نباشید، آینه نور را می‌گیرد برمی‌گردد ولی شیشه شفاف است نور را رد می‌کند. وقتی‌که فیض را گرفته‌اید باید به افرادی که تحت ولایت خودتان هستند قرار دهید از این‌جا معلوم می‌شود که تکیه و تأکید روی دو گروه است؛ یک گروه افرادی که ما از آن‌ها فیض می گیریم که این طبقه علمای ربانی و اولیا هستند که تا می‌توانیم باید با این‌ها ارتباط داشته باشیم، تا می‌توانیم باید زندگی‌مان را در رابطه با آن‌ها تفسیر کنیم و توجیه کنیم. و بعد مرحله دوم این است که باید به‌دنبال کسانی باشیم که با آن‌ها ارتباط خوبی داریم و آن‌ها هم با ما ارتباط خوبی دارند و ما را قبول دارند و کسانی که مارا قبول دارند و به ما علاقه‌ای دارند، لطف و عاطفه ای دارند، با این‌ها ارتباط برقرار کنید و آن رحمت و فیضی که از بالا می‌گیریم به این‌ها بدهیم.

    نقش دو گروه مهم در ارتباط ما

     بنابراین دو گروه عمده نقش مهمی در ارتباط ما دارند؛ ۱_ کسانی که تحت ولایت ما هستند و از آن مهم‌تر کسانی که اولیای ما هستند باید برنامه‌ریزی در سیروسلوک این‌چنین باشد که بیشتر با این دو گروه در ارتباط باشید و یک گروه سومی هم هستند که آن‌ها رفقای راه هستند، هم سلوکی‌ها و کسانی که ما همراه آن‌ها این سلسله ولایت را در عرض حفظ می‌کنیم.

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    سلسله طولی و سلسله عرضی

    آن سلسله ولایت در طول است که از بالا می‌آید از ما به مادون ما منتقل می‌شود که به این می‌گویند سلسله طولی و سلسله عرضی یعنی کسانی که در کنار ما هستند. این‌ها نه ولی ما به آن معنا هستند و نه مولی‌علیه  ما هستند بلکه این‌ها ولی عرضی ما هستند ” الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ” (سوره توبه آیه ۷۱)  مؤمنین بعضی‌ها اولیای بعض هستند. این دو ارتباط طولی و عرضی است که سالک باید در زندگی به این‌ها اهمیت دهد. مهم‌تر از همه آن سلسله مافوق است که ولی خدا علما و علما و اولیا هستند که ما باید با آن‌ها ارتباط مان را تا جایی‌که می‌توانیم زیاد کنیم و بعد از آن به شاگردان و کسانی که تحت تربیت ما هستند انتقال دهیم. این دو گروه را باید خیلی به آن‌ها توجه کنیم، عرض کردم هم سلوکی‌ها اَلرَّفِیقَ ثُمَّ اَلطَّرِیقَ هم خیلی مهم است. به غیر از این سه گروه دیگر ما با بقیه انسان‌ها رابطه ولایتی نخواهیم داشت اگر بخواهیم در سیروسلوک موفق باشیم دیگر با آن‌ها رابطه ولایتی به این معنا نخواهیم داشت. آن افراد چه کسانی هستند؟!

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    ایمان به ولایت

    افرادی که در حوزه ایمان به ولایت نیستند، در حوزه و محدوده ایمان به ولایت نیستند و اگر ایمان به ولایت نباشد شخص یک حیوان می‌شود، از مرحله انسانیت ساقط می‌شود این‌ها کسانی هستند که فقط در چهارچوب منیت خودشان هستند و به‌دنبال عزت‌های مادی هستند. برایشان اصل رسیدن به کمالات معنوی و اصل رسیدن به آن رحمت رحمانیه خاصه، رحمت رحیمیه خاصه و رسیدن به ولایت خواصه الهی نیستند، این‌ها کسانی هستند که در حد حیوان زندگی می‌کنند و این در حد حیوان بودن یعنی اگر احیاناً احکام دینی را هم انجام بدهند دست ‌و پاشکسته است، نماز گاهی می‌خواند گاهی نمی‌خواند یا اگر نماز می‌خواند در نمازش کاهل است سهل‌انگار است یا اصلاً نمی‌خواند…

    به حوزه ایمان و حوزه ولایت کسی می‌پیوندد که واجباتش را انجام دهد و محرمات را ترک کند. متأسفانه در همین سفر کربلا ما بسیاری افراد را دیدیم که می‌آیند کربلا به عشق امام حسین فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ ﴿۴﴾ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿۵﴾(سوره ماعون) گریبان‌گیر این‌ها است؛ وای بر نمازگزارانی که به نماز اهمیت نمی‌دهند و سهل‌انگاری می‌کنند در نماز چیز عجیبی است! من می‌دیدم کسی که آن‌جا نماز می‌خواند و نمازش غلط بود بعد به او گفتم آقاجان این طرز سجده که شما رفتید اشتباه بود، گفت نه! درست است… اصلاً قبول نداشت پاهایش اصلاً روی زمین نبود وقتی می‌رفت سجده به‌جای هفت موضع پنج موضع روی زمین بود و انگشت‌هایش کاملاً بالا بود و هنوز از سجده بلند نشده کاملاً، می‌رفت به سجده دوم سر را کمی از مهر بلند می‌کرد و می‌گذاشت. یک جوان عراقی بود به او گفتم این نماز اشکال دارد بروید از علمای‌تان بپرسید، او قبول نکرد. و از آن بدتر ما در هواپیما که بودیم متأسفانه متأسفانه که این‌ها ننگ است برای جمهوری اسلامی قبلاً این‌چنین نبود الان این‌چنین شده‌است، درست پنج دقیقه مانده بود به اذان باید سوار هواپیما می‌شدیم و وقتی‌که می‌آمدیم تهران آفتاب طلوع کرده بود و ما مجبور شدیم در هواپیما نماز بخوانیم در دویست نفری که سوار هواپیما شدن فکر می‌کنید چند نفر در هواپیما نمازخواندن! انگشت‌شمار بودند، همه این‌ها آمده بودند برای زیارت امام حسین کربلا برای توسل و گرفتن شفاعت امام حسین ولی آقای خلبان که پشت به قبله حرکت کردند به تهران و آن مهماندارها هم که با آن وضع آرایشی که داشتند… حتی آن‌ها نمی‌گذاشتند که ما نماز بخوانیم، می‌گفتند نمی‌شود یکی از آن مهماندارها که دید من دارم ناراحت می‌شوم و به آن‌ها گفتم آقاجان بارها شده که یک موش در هواپیما دیده شده‌است پرواز را به تأخیر انداخته‌اید به‌خاطر کوچک‌ترین چیزی نیم‌ساعت، یک ساعت، دو ساعت حتی گاهی بیشتر به تأخیر افتاده است بعد شما حاضر نیستید ده دقیقه صبر کنید مردم نمازشان را بخوانند بعد سوار هواپیما شوند! این چه جمهوری اسلامی است این چه هواپیمایی است! این‌ چه رئیس هواپیمایی است! چه سیستمی است بعد آخر که صدای بنده کمی رفت بالا  رئیسشان آمد گفت حاج‌آقا شما بفرمایید آن‌جا یک جایی هست که می‌توانید نماز بخوانید، که فقط حدود ده نفر هم آمدند برای نماز خواندن. این چه امام حسینی است این چه کربلا و اربعینی است!

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    شفاعت ائمه و اولیا

     اگر امام حسین را قبول دارید اگر امام صادق را قبول دارید، فرمودند: “لا یَنالُ شَفاعَتَنا مَن استَخَفَّ بِالصَّلاهِ” شفاعت ما به کسی که نماز را سبک  بدارد به او نمی‌رسد و ما نمی‌توانیم شفاعت کنیم، ما اجازه شفاعت نداریم اجازه شفاعت به امام حسین (ع) نمی‌دهند برای کسی که نمازش را سبک بشمرد، چرا؟ چون وقتی‌که زمان محشر می‌شه و وارد عالم محشر می‌شوید؛ سوال نماز خواندن مطرح است که آیا شما نماز می‌خوانید؟! خب، اگر نمازگزار بودید بروید مراحل بعد و در آخر ائمه ایستادند که شفاعت کنند، آن آخر که همه کارها انجام شد به شما می‌گویند که حسنات شما ۹ عدد بود و سیئات شما ۱۰ عدد بود. پس باید بروید به سمت جهنم اما این‌جا ائمه می‌آیند برای شفاعت اگر کسی ولایت داشته باشد ائمه می‌آیند چون دو نوع روایت داریم؛ یک روایت می‌گوید اگه  ولایت نداشته باشید فایده ندارد و یک روایت می‌گوید اگر نماز نخوانید فایده ندارید، یک روایت می‌گوید که  اول نماز باید قبول شود که همه چیر قبول شود، یک روایت دیگر می‌گوید اگر ولایت نباشد هیچ‌چیزی قبول نمی‌شود… جمعش این می‌شود شما وقتی‌که وارد محشر می‌شوید اول نماز پرسیده می‌شود؛ آیا این نمازگزار است یا نمازگزار نیست؟ اگر نمازگزار باشد می‌گویند خب حالا برو مرحله بعد، از روزه و زکات می‌پرسند،  همین‌طور مرحله به مرحله می‌رویم و منازل آخرت را یکی پس‌از دیگری طی می‌کنیم تا آن‌جایی‌که بخواهید وارد بهشت ابدی شوید. نگاه می‌کنند می‌بینند کفه‌ی گناهان شما از اعمال خوبتان بیشتر است این‌جا شفاعت ولایت می‌آید. اگر کسی ولایت داشته باشد یا اگر کفه اعمال خوبتان بیشتر از اعمال بد باشد؛ ولی اعمال بد اعمالی است که بالاخره باید مجازات شوید، این‌جا است که باز ولایت به دادتان می‌رسد اگر ولایت اهل‌بیت را داشته باشید و اگر اولیاء بیایند آن‌جا شفاعت کنند برای این‌جور موارد شفاعت می‌کنند. پس این‌چنین نیست که شما خیال کنید همین‌طور دل خودمان را خوش کنیم… آقا نماز نمی‌خواند می‌رود کربلا(البته ما نمی‌توانیم رد کنیم، ما به خودمان اجازه نمی‌دهیم) ما داریم روایت می‌گوییم، ما داریم آیات قرآن را می‌گوییم آیات قرآن همین است از آن‌ها می‌پرسند که چرا آمده‌اید در جهنم! “قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ” (سوره مدثر آیه ۴۳) ما جزء   مصلیم نبوده‌ایم “وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ”  (سوره مدثر آیه ۴۴) “فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَهُ الشَّافِعِینَ” (سوره مدثر آیه ۴۸)   نماز نمی‌خواند، خب شفاعت شافعین نفعی به حال او ندارد شافعین می‌آیند برای شفاعت، ولی فایده‌ای ندارد.

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    معنای صله رحم

    این است که ما متأسفانه می‌گوییم این مسائل هست و باید انسان با این‌جور افراد که این‌چنین هستند و وارد دایره ولایت نمی‌شوند و چون وارد نمی‌شوند شما با این افراد ولایتی ندارید مگر یک ولایت صوری در حد واجبات مثلاً پسر من، دختر من، برادر من، خواهر من، اقوام من… این‌ها اگر در این قشر هستند من در حد صله‌ی رحم باید با این‌ها ارتباط داشته باشم، صله‌ی رحم هم این نیست که بلند شوم بروم خانه‌ی آن‌ها شام بخورم صله رحم یعنی؛ این‌که من با این‌ها ارتباط داشته باشم که اگر درمورد دین و دنیا توانستم به آن‌ها کمک کنم باید کمک کنم، واجب است که کمک کنم درمورد دین و دنیا اما نه به این معنا که بنشینم با آن‌ها شب‌نشینی داشته باشم، رفیق شوم بگویم بخندم و تمام وقتم را با این‌ها سر کنم و اگر یک‌مرتبه هم بخواهم بیایم جلسه‌ی  بیایم جلسه یا دو مرتبه در هفته یا می‌خواهم خدمت کنم  به من بگویند که نباید این کار را بکنی، چرا می‌روی؟ نباید بروی! نه، این صله رحم نیست، مطمئناً این رضایت آن‌ها رضایت شما نیست و شما مسئول جلب رضایت آن‌ها در این زمینه نیستید بلکه فردای قیامت خدا به آن‌ها می‌گوید چرا این بنده من را تو رضایت او را جلب نکردی؟ چرا نرفتی جلسه؟ شما باید به او دستور بدهید که بیاید در مسیر سیروسلوک نه این‌که او به شما بگوید حق نداری بروی جلسه، حق نداری بروی سیروسلوک، حق نداری بروی خدمت کنی. با آن‌ها فقط در حد این ارتباط، فقط در حد واجب، مستحب نه، یعنی این‌که با او بگویی بخندی.

     ما با هم با شما با دوستانی که در این کانون هستند برویم گردش برویم با هم زیارت برویم تفریح برویم سیاحت برویم روزهای تعطیل مثلاً برویم با هم یک گشتی بزنیم کوهی دشتی عرض می‌شود یا آقایان مثلاً با هم یک استخری برویم یک جایی برویم غذایی بخوریم خیلی عالی است چون این‌ها اولیاء خدا هستند، این صله رحم معنای واقعی آن است چون این‌ها اهل سیروسلوک هستند چون این‌ها یا اولیاء ما هستند از آن‌ها علم می‌گیریم یا تحت تربیت ما هستند، این‌ها جلسات خوبی است اما با کسی که این‌طور نیست وارد دایره ایمان و وارد حوزه ایمان نشده ما فقط در حد واجب.

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

     صله رحم با چه کسانی و چگونه؟

    ببینید من نمی‌گویم قطع رحم، قطع رحم حرام است. نگویید استاد گفته با این‌ها باید رابطه خود را قطع کنیم، نه، فقط رابطه در حد صله رحم بعد با بعضی باید رابطه کم بشود و به حداقل برسد چون کسی که وارد حوزه ولایت و ایمان نشده به نص صریح قرآن این‌ها “کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ. سوره اعراف،  آیه۱۷۹” این‌ها حیوان هستند این‌ها وارد محدوده انسانیت نشدند. شما یک الاغ در خانه دارید چگونه با او رفتار می‌کنید؟ به او غذا می‌دهید، جو می‌دهید، از او کار می‌کشید مواظب او هم هستید اگر مریض شد مثلا می‌برید پیش دامپزشک، با آن‌ها هم باید در همین حد باشید، برادر من خواهر من پدر من مادر من فرزند من همه نزدیکان من اگر این‌طوری هستند که به‌ دین اهمیت نمی‌دهند وارد حوزه دین نشدند باید مثل یک الاغ در خانه با او رفتار کنید! من این را بی پروا می‌گویم این حرف اگر برود در سطح جامعه من را تکفیر می‌کنند قتل من را واجب می‌دانند همان متدینین، کسی جرات نمی‌کند این حرف را بزند البته من هم جرات نمی‌کنم در خصوصی می‌گویم من اگر بروم تلویزیون صدسال این حرف را نمی‌زنم ترسو هستم ولی این مسئله واقعیت است کسی که وارد ایمان نشده نص صریح آیات قرآن است که این حیوان است و باید با او مثل یک حیوان  رفتار کرد. می‌گویم حیوان نه این‌که او را بزنید و بکشید و… نه، مثل یک حیوان در خانه او را تیمار کنید به او غذا بدهید مریض شد او را ببرید دکتر ولی در حد همین وقت بیشتر از این با او نگذرانیم. هیچ کس با الاغ در خانه خودش فوتبال و پارتی نمی‌گذارد جشن تولد نمی‌گیرد یا سگ خودش این کار را نمی‌کند مگر این‌که خود او هم از جنس سگ باشد و الّا این کار را نمی‌کند ما هم نباید این کار را بکنیم “وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا. سوره انعام،  آیه ۷۰” در آیه دیگر می‌گوید ” ذَٰلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ. سوره نجم، آیه ۳۰” بینش این‌ها در حد شکم و در حد همین شهوات دنیایی است این‌ها یک حیوان هستند شما نباید زندگی خود را تابع این‌ها کنید بلکه آن‌ها باید تابع شما باشند، چرا؟ چون وقتی شما در این مسیر قرار گرفتید مؤمن شدید و جزو اولیاء خدا شدید مقامی دارید عزتی دارید که موظف هستید آن لذت را حفظ کنید وظیفه شرعی شما است که عزت ایمانی و عزت الهی را حفظ کنید شما به مقام بالایی می‌رسید وقتی وارد حوزه ولایت می‌شوید انسان می‌شوید و حتی فوق انسان می‌شوید در مسیر فوق انسان شدن قرار می‌گیرید عزت خود را باید حفظ کنید باید مقام خود را حفظ کنید.

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    معنای تواضع

    بعضی ها خیال می‌کنند مثلاً تواضع این است که برویم پیش این‌ها و با این‌ها بگوییم و بخندیم شوخی کنیم و مثل یکی از این‌ها بشویم، اصلاً این تواضع و فروتنی نیست خاکی بودن نیست این ذلت است این پایین آوردن مقام ایمان است این اهانت به مقام مومن است که مومن باید عزیز باشد. باید آن‌ها به شما به چشم احترام نگاه کنند باید به شما احترام بگذارند باید احترام خود را حفظ کنید شما شخصیت بزرگی هستید وقتی وارد دایره ولایت می‌شوید امانت ولایت وقتی به شما داده می‌شود باید از آن امانت حفظ کنید و آن شخصیت ولایی شما است یک امانت است باید آن را حفظ کنید.  بنابراین اگر بخواهید بروید پیش آن‌ها بگویید و بخندید و به پارتی‌ها و جشن‌های تولد و جشن‌های عروسی و مهمانی‌های خوشگذرانی و زودگذر و پای تلویزیون بنشینید ساعت‌ها فوتبال نگاه کنید و این‌ها شما آن ولایت را بی‌احترامی کردید مقام خود را پایین آوردید بعد در کنار آن‌ها وقتی که یکی گل می‌زند بپرید بالا دست بزنید و قِر بدهید و این‌ها این شأن یک انسانی که به حقیقت رسیده نیست این مقام یک انسانی که به ولایت رسیده نیست.

     خب این را خواندید دیگر به شما گفتم، گفتم ما یک عالم حقیقت داریم یک عالم باطل داریم یک عالم مجاز داریم. باطل یعنی چه؟ حق یعنی چه؟ حق آن چیزی است که ثابت و پایدار و ماندنی است، باطل چی است؟ آن چیزی که کف روی آب است از بین می‌رود. الان فوتبال چی است؟ فوتبال یک کف روی آب است، قرارداد است، همه آن قرارداد است هیچ واقعیتی ندارد شخصی سن او هشتاد سال شده رئیس فیفا شده تمام دنیا هم برای او احترام می‌گذارند ولی این یک عقل ناقص است این در حد یک بچه است زندگی او همین بازی است لهو و لعب است “وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا” این همین‌طور است این تمام زندگی او همین بازی است، قرارداد، الان اگر از او بپرسید نماز چی است، روزه چی است؟ این فوتبالیست نه نماز می‌خواند نه روزه‌ای دارد نه دینی دارد نه خدایی دارد نه اعتقادی دارد! تمام زندگی او اگر رفته فوق‌لیسانس مکانیک گرفته اگر رفته دکترا گرفته آن را در کنار همین ولی تمام زندگی او همین است که بداند که نمی‌دانم قرارداد تور دروازه این‌قدر است، خط هجده قدم این‌قدر است اگر این‌طوری بشود فول است اگر این‌طوری بشود همه آن قرارداد است، قراردادهای زودگذر قراردادهایی که نمی‌ماند این حقایق نیست این سرگرم همین چیزهای زودگذر و قراردادهای پوچ است ” اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا” بازی و سرگرمی تمام مشغول این بازی و سرگرمی است تمام هدف او هم این است که مثلا بشود فلان فوتبالیست و برود یک گل بزند میلیاردها پول بگیرد و همین‌طوری در زندگی خود هیچ هیچ هیچ

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید      شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد(حافظ)

     این با همین بازی با همین سرگرمی‌ها با همین باطل‌های زودگذر، تور دروازه چقدر است فرض این‌قدر باشد، ارتفاع آن چقدر است فرض این‌قدر باشد، اگر این‌طوری کند فول است اگر این‌طوری کند مثلاً خوب است همین در حد همین، حالا رئیس فیفا شده یا بزرگترین فوتبالیست شده نمی‌دانم در پرونده او این است که صدتا گل زده هزارتا گل زده است چی برای آن طرف او می‌ماند؟ چون آن طرف عالم حقایق است عالم ماندگاری‌ها است عالم قراردادی‌ها و این‌ها نیست قرارداد یعنی چی؟ یعنی یک چیزی بین من و شما یعنی یک چیز باطل می‌توانستیم این‌طوری قرارداد بگذاریم می‌توانستیم بگوییم هجده قدم، می‌توانستیم بگوییم نوزده قدم، می‌توانستیم بگوییم هفده تا، دست خود ما است خود ما درست کردیم این همان لهو و لعب، سرگرم شدند “غَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا” دین او همین است “وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا” دین او همین لهو و لعب است،  خدا در زندگی او نیست معنویت در زندگی او نیست اگر هم هست از همین سنخ است.  برای این که وجدان خود را آرام کند می‌گوید یک پیاده‌روی اربعین  برویم حال ما خوب بشود! از امام حسین در دل خودش

    بر خیالی صلحشان و جنگشان     وز خیالی فکرشان و ننگشان(مولوی)

    در خیال خود فکر می‌کند رفته، امام حسین هم او را دوست دارد امام حسین هم به این رسیده اما امام حسین اصلاً نمی‌بیند این را، امام حسین او را در محدوده خود نمی‌بیند چون وارد محدوده امام حسین کسی می‌تواند بشود که اولین قدم او نماز باشد، کسی وارد محدوده امام حسین می‌تواند بشود و امام حسین می‌تواند او را ببیند که نور الهی در قلب او باشد، امام حسین اصلا این را نمی‌بیند چون عالم عالمِ نور است این سراپا ظلمت است، او دل خود را خوش کرده است.

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

    نتایج اعمال در قیامت

     خیلی ها روز قیامت  می‌گویند خدایا من این‌قدر پول دادم برای امام حسین این‌ها همه آن باطل شد؟ می‌گوید این همه پول دادم برای امام رضا، پول ریختی برای امام رضا؟  زیر نظر اولیاء بودی یا نه؟ نه، خودم همین‌طوری دیدم نماز که نمی‌خوانم من که در بازار دارم نزول می‌گیرم گفتم بروم مثلا صدهزار تومان هم بریزیم در حرم امام رضا بعد هم آن‌جا هم خب زمان شما این صدهزار تومانی که شما ریختید خیلی خوب بود ولی رفت برای اسرائیل رفت برای ساواک رفت برای شکنجه مومنین رفت برای، تو خیال کردی تو در خیال خود برای خود ساختی این‌طوری نبوده است، خداوند حکیم است حساب و کتاب دارد البته اگر شما گاهی موقع‌ها می‌بینید یک کسی یک آدم گناهکاری یک جوری این‌ها را من و شما نمی‌توانیم بفهمیم خیال نکنید که همیشه مثلاً من و شما می‌توانیم بفهمیم، نه، آن هم حتماً یک چیزی داشته حتماً یک جایی توبه‌ای کرده نمازی خوانده یک ارتباطی بالاخره بدون این‌ها نمی‌شود این‌طوری نیست که، همین‌طوری الکی باشد اصلاً نشود فهمید، نه خداوند حکیم است و کار او حساب دارد و کار او کتاب دارد خود او فرموده که اگر کسی نماز نخواند وارد عالم نور نمی‌شود. باید وارد عالم نور بشوی بعد آن‌جا اولیاء بیایند تو را ببرند بالاتر، باید وارد آن عالم بشوی “وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ. سوره انبیاء، آیه ۲۸” فقط شفاعت کسی را می‌کنند که رضایت خداوند را طلبیده باشد فراهم کرده باشد رضایت الهی، خداوند فرموده از بی‌نماز نمی‌پذیرد یا سهل انگاری در نماز نمی‌پذیرد. ما خیلی‌ها در خیالات خود غرق هستیم و تا زمانی که از این خیالات طبق آیات قرآن نیاییم و طبق روایات و طبق فرمان آن‌ها نیاییم در این چهارچوب قرار نگیریم

    بر خیالی صلحشان و جنگشان     وز خیالی فکرشان و ننگشان(مولوی)

    در تخیل به قول عرفان هند در مایا به سر می‌بریم در توهّم در توهّم هم هیچی نمی‌آید توهّم حقیقت نیست توهّم کذب است توهّم همان کف است همان باطل است باید به عالم حقیقت برویم که عالم حقیقت عالم ثابتات است عالم ابدیت است عالم جاودان است

    تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرون      کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد )حافظ)

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

     راه رسیدن به کوی حقیقت این است که از عالم توهم بروی بیرون.

     بنابراین این‌که شما می‌گویید که حق داریم مجاز داریم باطل داریم باید بگردید مصادیق آن‌ را پیدا کنید. دوستانی که بحث‌ها را می‌کنند مصادیق آن را پیدا کنند، یکی از مصادیق قشنگ آن همین است هنر، ورزش، عالم سیاست سیاست بازی که همه این‌ها تا زمانی که در مسیر ولایت نباشند پوچ است بازی است و دین دینِ بازی است این دین دینِ بازیچه است معنی آن این نیست که کسانی که دین را لهو و لعب گرفتند یعنی دین را مسخره می‌کنند نه یکی از معانی آن همان است ولی معنی اصلی آن این است که نه اصلاً دین یعنی سبک زندگی معنای دین سبک زندگی است اگر سبک زندگی ولایی باشد دین حقیقی است اگر سبک زندگی بر اساس لهو و لعب و بازی باشد چه سیاست بازی چه فوتبال بازی چه بازی‌ها و شطرنج‌بازی و این‌ها دل او خوش است مدال گرفته در جشنواره فیلم رفته یک مدالی گرفته دل او خوش است این‌ها شب اول قبر آن‌جا که وارد عالم می‌شویم با هزاران هزاران منزل با هزاران هزاران پیچیدگی آن‌جا هیچ کدام این‌ها به درد نمی‌خورد، شب اولی که دست تو خالی است نه مدال به درد تو می‌خورد نه دکترا نه آن جوایز و نه آن  کف زدن‌ها نه آن‌هایی که سوت می‌زدند برای تو هیچ به درد تو نمی‌خورد آن‌جا آن حقیقت پایدارِ ابدی به درد تو می‌خورد و آن جز دین حقیقی نیست دین نباید لهو و لعب باشد.

    خب خداوند ان شاءالله به همه شما توفیق بدهد موفق و مؤید باشید و این صحبت‌هایی که در جلسات می‌کنید مصادیق آن را بگردید پیدا کنید در زندگی پیاده کنید.

    مهم‌ترین خصوصیت ولایت

  • ویدئوی سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۰۶/۲۷

    ویدئوی سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۰۶/۲۷

    یکی از موضوعاتی که انقلاب اسلامی از بدو پیروزی خود همواره آن را دنبال کرده، موضوع وحدت جهان اسلام بوده است، اما گویا این موضوع مخالفان جدی‌ای هم دارد، دلایل مخالفین چیست؟

    مهم‌ترین دلیلی که مخالفین این موضوع -که می‌توان گفت جریان وهابیت و تکفیری‌ها در رأس آن است- بیان می‌کنند این است که می‌گویند وحدت از نظر جمهوری اسلامی، یک شعار موقت است. می‌گویند نظام جمهوری اسلامی که دم از وحدت می‌زنند، یک فریب و دروغ است. مدعی‌اند که ما اهل تسنن را کافر و دشمن می‌دانیم و فقط در جهت تأمین منافع موقت خودمان، شعار وحدت را مطرح کرده‌ایم. وقتی هم به قدرت برسیم، اهل‌سنت را یا کنار می‌زنیم یا اگر دستمان برسد، آن‌ها را از بین می‌بریم. آن‌ها روی ترویج این تفکر برنامه‌ریزی فراوانی انجام داده‌اند. تأسف‌آور است که جریان شیعه‌ی لندن‌نشین هم دقیقاً همین مسیر را دنبال می‌کنند. هر دوی این‌ها آبشخورشان یا به‌صورت آگاهانه به غرب می‌رسد و یا ناآگاهانه در خدمت تأمین منافع غرب فعالیت می‌کنند.

    حتی بسیاری از افراد و جریان‌های دینی و سیاسی داخل کشور هم به‌خوبی مفهوم وحدت را نفهمیده‌اند. لذا می‌گویند موضوع «وحدت» درست نیست و در بهترین حالت باید بگوییم ما با اهل‌سنت فقط «اتحاد» داریم، ما فقط با آن‌ها متحد می‌شویم برای مقابله با دشمن، ولی اینکه به وحدت برسیم، هرگز صحیح نیست.
    در حالی‌که ما معتقدیم علمای شیعه و خصوصاً امام خمینیرحمهالله‌علیه ومقام معظمرهبری،به وحدت به‌عنوان یک حربه وتاکتیک مقطعی نگاه نمی‌کنند.

    ویدئوی سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۲۷ شهریور ۱۴۰۳ در این خصوص را می توانید در این لینک مشاهده کنید.

    همچنین مصاحبه ی استاد علوی دام ظله العالی با بیت رهبری با موضوع دلایل قرآنی و روایی وحدت شیعه و سنی را در این لینک می توانید مشاهده کنید.

  • سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۰۵/۳۰

    سخنرانی استاد علوی مدظله العالی مورخ ۱۴۰۳/۰۵/۳۰

    بسمه تعالی

    اهم موضوعات مطح شده در این جلسه به شرح ذیل است:

    • بزرگداشت اربعین
    • عالم ربانی معصوم نیست
    • یکی از موانع ایمان اوردن
    • معجزه ابتدایی پیامبران
    • اجابت دعای اولیاء الهی
    • عمل صالح چیست؟
    • حجت نزد خدا
    • تبلیغات شیاطین
    • خرافات در اسلام

    ایام، ایام اربعین است و همین‌طور که می‌دانید بزرگداشت اربعین از مشخصات و ویژگی‌های شیعه حقیقی و شیعه‌ی واقعی است.

     اربعین موعد و موسم بزرگداشت پیروزی خون بر شمشیر است، اربعین یک همایش جهانی است تا زمانی‌که ان‌شاءالله ریشه ظلم و ستم در دنیا کنده شود و جهان حقیقتاً تبدیل به یک بهشت شود. این ماجرا ماجرایی است که باید کسانی که آزادی‌خواه هستند کسانی که به‌دنبال عدالت هستند برای بزرگداشت اربعین که درواقع بزرگ‌ترین حماسه تاریخ بشریت را دارد نشان می‌دهد، همه باید کوشش کنیم کمک کنیم.

     خوشا به حال آن‌هایی که می‌توانند راه‌پیمایی بزرگ را بروند آن‌هایی هم که نمی‌توانند، ان‌شاءالله روز اربعین در همین راه‌پیمایی‌هایی که در روز اربعین در شهرهای خودشان است شرکت کنند.

    مسئله اربعین همان‌طورکه گفته‌شده است از نشانه‌های ویژه شیعیان است که در خودشان ان‌شاءالله پیدا کنند و ایجاد کنند. جلسه قبل صحبتی که ما داشتیم درمورد این بود که افراد وقتی‌که به یک عالمی به یک انسان متقی و باتقوایی که آثار ولایت الهی در او هست و عالم ربانی است رجوع می‌کنند نباید توقع داشته باشند که او معصوم باشد و هیچ اشتباهی نکند و خدای‌نکرده اعتقاد داشته باشند که او باید علم غیب داشته باشد!

     ما جلسه قبل مفصل در مورد اینها صحبت کردیم و گفتیم که یکی از موانع ایمان آوردن بندگان خدا این بوده‌است که توقعات غیرقابل‌قبولی از اولیای خدا داشته‌اند و در قرآن این آیه اشاره شده‌است:

    “وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا” هیچ‌چیزی مانع ایمان مردم نشد الا “إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى‌ إِلَّا أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولًا” (سوره اسراء آیه ۹۴)

    یعنی یکی از موانعی که افراد ایمان بیاورند این بود که می‌گفتند:

    “ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً ” (سوره فرقان آیه ۷)

    این چه پیامبری است که مثل ما غذا می‌خورد، مثل ما مریض می‌شود و برای مایحتاج خودش باید برود پیش پزشک این چه پیامبری است! این که او یک انسان معمولی است که نیاز دارد به این چیزها باعث می‌شد که آن‌ها ایمان نیاورند! متوجه نمی‌شدند که خداوند فرمود که ما حتی اگر بخواهیم یک فرشته‌ای را بفرستیم در میان شما آن فرشته را در قالب بشری می‌فرستیم؛ بیمار شود، گرسنه شود، غذا احتیاج داشته باشد، دست‌شویی برود این خصوصیات را حتی اگر یک فرشته‌ای هم بخواهد بیایید در فرشته‌ام می‌گذاریم:

    “وَلَلَبَسْنَا عَلَیْهِمْ مَا یَلْبِسُونَ” (سوره انعام آیه ۹)

    اگر ما یک فرشته‌ای هم نازل کنیم ما آن فرشته را با لباس انسانی نازل می‌کنیم تا بتواند با شما ارتباط برقرار کند که هم شما حرف او را بفهمید و هم او شما را درک کند حس و درک متقابل از یکدیگر داشته باشید. و این‌که از آن‌ها توقع داشته باشند که فرشته‌ای همراه هر پیامبری باشد و علم غیب داشته باشد یا این‌که گنج‌های زیادی از طرف خداوند به او داده شود، یک هم‌چین توقعاتی ناشایست و نشان‌دهنده این است که فلسفه هدایت را نفهمیده‌اند و متوجه قضیه نشده‌اند. آن‌ها می‌گفتند که باید یک فرشته‌ای باشد که ما بتوانیم بگوییم این از طرف خدا است، یک مقدار حرفشان درست است شخصی که از سمت خدا آمده‌است باید نشانه‌های خدا را داشته باشد که معلوم شود از طرف خدا آمده است. اما این نشانه چیست؟ این معجزه است و این معجزه به دو صورت گاهی موقع‌ها معجزه ابتدایی است گاهی موقع ها معجزه اقتراحی.

    معجزه ابتدایی این است که خود پیامبر وقتی‌که می‌آید برای اینکه به مردم نشان دهد که از طرف خدا است یک معجزه‌ای می‌آورد در همین حد که ثابت کند از سمت خداوند آمده‌است، یک عمل یک قدرتی که اعجاز را نشان دهد و ثابت کند که از طرف خداوند است در همین حد است و آن همیشه و پیوسته نیست فقط در همین حد است که اتمام حجت کند که از طرف خدا آمده است. بله آن‌ها توقع دارند که کسی که از سمت خداوند می‌آید نشانه‌ای داشته باشد این درست است اما این‌که توقع داشته باشند که فرشته‌ها بیایند و بگویند که این از طرف خداوند است لحظه به لحظه مورد توجه خداوند باشد و هیچ آسیبی به او نرسد و همه‌چیز بر وفق مرادش باشد! نه، خداوند این را نخواسته چون دنیا دار امتحان است و می‌خواهد شما را امتحان کند شما باید با عقل خودتان بروید جلوی عقلتان را شکوفا کنید فکر کنید و امتحان شوید. اگر یک شخصی بیاید و همه فکر کنند که این از طرف خداوند است و هم قدرت داشته باشد آن ایمان که ارزشی ندارد ایمان زمانی ارزش دارد که انسان عقلش را به‌کار بیاندازد و بفهمد که این از سمت خدا است و بعد هم در زندگی دچار مشکلاتی شوند… پیامبران هم همین‌طور هستند پیامبران هم دچار مشکلات می‌شدند، پیامبر اسلام هم به‌همین شکل بود یاران عزیزش کشته می‌شدند خودش آسیب می‌دید و مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفت و همین‌طور هم نبود که دم‌به‌دم خداوند معجزه کند و او را نجات دهد! البته تا آن حدی که شخصی عقل داشته باشد و بفهمد که این از طرف خداوند است در آن حد برای اتمام حجت خداوند موعظه می‌کرد معجزه می‌کرد.

     حالا این مسئله در مورد اولیا و ائمه هم هست که اولیای الهی اگر کسی در زندگی آن‌ها دقت کند می‌بیند که آن‌ها مورد توجه خداوند هستند و خدا به آن‌ها عنایت دارد و لطف دارد اما این‌که توقع داشته باشید که غیب بدانند و هر کاری که می‌کنند مستجاب‌الدعوه باشند مثلاً بعضی‌ها می‌گویند که ما به این آقا گفتیم ما را دعا کن و ایشان دعا کرد و مشکل ما حل نشد معلوم است که ایشان عالم ربانی نیست! خیر، هر دعایی مستجاب نمی‌شود و هر شخصی هم دعایش مستجاب نمی‌شود… پیغمبر اسلام که بزرگ‌ترین پیغمبر عالم بود بر رأس تمام پیامبران عالم بود این‌چنین نبود که تمام دعاهایش مستجاب شود که شما خیال کنید که حتماً باید یک عالم مستجاب‌الدعوه باشد! بله دعا اثر دارد و دعای اولیاالله اثرش بیشتر است، اما این‌چنین نیست که هر دعایی که می‌کنند مستجاب شود. پیامبر اسلام هم هر دعایی که می‌کرد مستجاب نمی‌شد. به‌عنوان مثال شما خیال می‌کنید پیامبر اسلام برای هدایت عمویش به نام ابولهب دعا نمی‌کرد! پیغمبری که خصوصیت خاصش این بود که رحمت للعالمین بود منشأ رحمت برای همه است و آمده‌است که همه را نجات دهد هیچ پیامبری این صفت را ندارد، پیامبر اسلام وقتی‌که داشت از دنیا می‌رفت عزراییل آمد، ازهیچ پیغمبری  عزراییل اجازه نگرفت اما از ایشان برای قبض روحش اجازه گرفت به خداوند عرض کرد که من نگران هستم و نگرانم که دارم از دنیا می‌روم و امت من اهل نجات نباشند! بعضی‌ها گفته‌اند که این سوره اواخر عمر پیامبر نازل شده‌است و “وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضىٰ‌” (سوره ضحی آیه ۵)  ای پیامبر تو غصه امتت را داری و دلت می‌خواهد همه امتت هدایت شوند؟! ما آن‌قدر امت تو را به تو ببخشیم که تو راضی شوی. بعد که این را فرمود پیامبر هم اجازه داد و گفت برادرم عزراییل حالا قبض روحم کن خداوند من را راضی کرد. یعنی آن‌قدر برای پیامبر مهم بود که آن لحظه آخر هم به عزراییل اجازه نداد که قبض روحش کند خواست تضمینی باشد برای امتش. حالا فکر می‌کنید این پیغمبر برای عموی خودش دعا نمی‌کرد که خداوند هدایتش کند؟! قطعاً دعا می‌کرد قطعاً دلش می‌خواست که خداوند او را هدایت کند اما خداوند به او فرمود “إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ ” (سوره قصص آیه ۵۶) اما این‌چنین نیست که تو هر که را بخواهی ما هدایتش کنیم. هدایت الهی خودش یک قوانین و حکمت و حسابی دارد که نزد خود خداوند است این‌چنین نیست که شما بخواهید هر شخصی هدایت شود پس معلوم است که دعاها همیشه مستجاب نیست. خداوند در قرآن می‌فرماید: این‌ها وقتی‌که در کشتی در طوفان می‌افتند در خطر می‌افتند خداوند را می‌خوانند “مخلصین له الدین” (سوره غافر آیه ۱۴) خدا را با اخلاص کامل می‌خوانند و هر کس خدا را با اخلاص کامل بخواند دعایش مستجاب می‌شود أمن یجیب المضطر اذا دعا آیه قرآن است، انسانی که از صمیم قلب خدا را بخواند دعایش مستجاب می‌شود این‌که دعایش مستجاب می‌شود به این معنا نیست که هر چه که او می‌خواهد خداوند به او می‌دهد! به این معنا است که دعایش مستجاب شده‌است؛ یعنی خداوند به او نظر لطف می‌کند ولی ممکن است آن چیز که او می‌خواهد به مصلحتش نباشد یا ممکن است مصلحت خودش باشد ولی به مصلحت یک عده مؤمن دیگر نباشد یا ممکن است مصلحت خودش باشد ولی بخواهد جریان زندگی را تغییر بدهد. امام سجاد علیه السلام می‌فرماید: یَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِکْمَتَهُ الْوَسَائِلُ ای خدا ای که توسلات و دعاها حکمت آن را عوض نمی‌کند، هیچ‌چیزی نمی‌تواند حکمت خدا رو عوض کند. بنابراین دعاها گاهی اوقات صمیمانه و از ته دل است و خدا به او جواب می‌دهد، اما نه این‌که آن چیزی که او می‌خواهد چون ممکن است خلاف حکمت الهی باشد و حکمت الهی را هیچ‌چیزی نمی‌تواند عوض کند هیچ دعایی حکمت الهی را نمی‌تواند عوض کند.

    این‌ها در دریا که هستند وقتی در شرایط خطر قرار می‌گیرند مخلصین له الدین خدا را می‌خوانند و بعد خداوند می‌فرماید: وقتی‌که ما نجاتشان می‌دهیم و می‌آیند بیرون دوباره مشرک می‌شوند. شما خیال می‌کنید تمام این افرادی که در دریاها غرق شدند تمام کسانی که در آتش‌ها سوختند و تمام کسانی که در آن لحظه‌ای که کشته می‌شدند به دست ظالمین به دست جنایتکارها داشتند کشته می‌شدند، آن لحظه‌ای که داشتند جلوی چشم مادر فرزندش را می کشتند، جلوی چشم یک مرد ناموس و فرزندانش را سر می‌بریدند آیا او در آن لحظه مضطر نبوده است؟! مضطر بود. آیا از خدا کمک نه نمی‌خواسته؟! آیا او از صمیم قلب کمک نمی‌خواست؟! چرا، ولی ما دیدیم که خداوند نگاه نکرد و دعایش مستجاب نشد و آن‌ها ذبح شدند، چرا؟ چون دعاها این‌چنین نیست که همه‌چیز را تغییر دهد، اثر دارد و خداوند گفته است که شما کوچک‌ترین دعایی که بکنید من به آن توجه می‌کنم اما لزوماً به این معنا نیست که آن‌چیزی که شما می‌خواهید بشود!

     شما در تاریخ دیده‌اید که نشده است و در تاریخ دیده‌ایم بسیار بسیار انسان‌های بی‌گناه به‌طرز فجیعی در جلوی چشم مادران در جلک چشم فرزندان قتل‌عام شدند و او آن‌جا ناله می‌کرد و از خدا کمک می‌خواست ولی خدا کمک نکرد آن کمک می‌خواست، نکرد چون سرنوشت بشر تقدیر بشر این‌چنین نیست که به صرف دعا تغییر کند.

     بنابراین توقع داشتن اینکه من زمانی این شخص را به‌عنوان عالم ربانی قبول دارم که بتواند فکر من را بخواند! بتواند مرده را زنده کند! بتواند کارهای عجیب‌وغریب کند!… بعد هم خیلی از شیاطین هستند که می‌توانند این کارها را انجام دهند خیلی از شیاطین هستند که می‌توانند یکسری کارهای عجیب‌وغریبی بکنند، قدرت‌هایی دارند که می‌توانند اگر شما با این چیزها بخواهید ایمان بیاورید شیطان‌ها شما را فریب می‌دهند. ما الان جادوگرهایی داریم که خب در قرآن نوشته است “سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ” (سوره اعراف آیه ۱۱۶) در مقابل حضرت موسی ساحره‌ای بوده‌است که این کار را انجام می‌داد. ساحران  جادوگرها، شیاطین کارهای عجیب‌وغریبی می‌کردند حتی بعضی مرتاض‌ها کارهای عجیب‌وغریب می‌کنند. اگر قرار باشد که عقلتان به چشمتان باشد و این چیزها ملاک عالم ربانی باشد شما گمراه می‌شوید ملاک عالم ربانی این چیزها نیست ملاک عالم ربانی این است غرق خدا باشد، غرق در اهداف الهی باشد، ربانی باشد، این‌ها ملاک است. خب شما می‌گویید پس چه فایده‌ای دارد؟ جواب آن این است که عالم ربانی که ولی‌ایی از اولیاء خدا که شما تحت هدایت او زندگی می‌کنید اگر دچار مشکلات بشوید خداوند جبران می‌کند، این مسئله خیلی مسئله مهمی است مسئله مهم این‌جا است که در مسیرهای دیگر جبران نیست بلکه انحراف و سقوطِ لحظه به لحظه است ولی در مسیر علمای ربانی ممکن است اشتباهاتی پیش بیاید ممکن است مثلاً فرض بفرمایید یک خطاهایی یک اشتباه‌هایی پیش بیاید ولی خداوند می فرماید نزد عالم ربانی عمل شما عمل صالح است.

    عمل صالح یعنی چی؟ یعنی آن عملی که هیچ اشکالی ندارد و اگر اشکالی داشته باشد خدا جبران می‌کند. دیدید بعضی موقع‌ها یک صاحب قدرتی به شما می‌گوید این کار را بکن می‌گویی من این کار را بکنم با این مشکل روبرو می‌شوم می‌گوید آن با من تو این کار را بکن اگر مشکلی پیش آمد من آن‌جا را جبران می‌کنم، این جبران کردن یعنی عمل صالح. عمل صالح یعنی عملی که خداوند آن را می‌پذیرد و خداوند جبران می‌کند. در همان مسئله‌ای که حالا مثال انتخابات را آن دوست عزیز زده بود در همان مسئله اگر شما وظیفه خود را انجام بدهید و طبق ادله و حجت‌های عاقلانه و حجت‌های معقول و مقبول الهی کار خود را انجام بدهید خداوند نمی‌گذارد شما دچار مشکل بشوید و خداوند جبران می‌کند، خلاصه عمل صالح یعنی این، یعنی ما وصفی که در اعمال داریم در قرآن یک عمل خیر داریم یک عمل حَسَن داریم این‌ها همه معنی آن‌ها خوب است. عمل خیر در قرآن هست عمل حسن در قرآن هست عمل احسن در قرآن هست عمل بَر و بِر یعنی نیکی در قرآن هست یک عملی هم هست خدا می‌گوید این عمل صالح است، عمل صالح یعنی چی؟ عمل صالح یعنی آن چیزی که شما اگر انجام بدهید اگر نقصی داشته باشد خداوند جبران می‌کند این معنی عمل صالح است که حالا در یک جلسه ما این را مفصل برای شما توضیح می‌دهیم چی هست یا دوستان ممکن است در درس‌ها برای شما توضیح بدهند چی است.

     این است که آخرین حرفی که می‌خواهم بزنم این است که اگر کسی طبق فتوا و طبق دستور یک عالم ربانی حقیقی عالمی که ربانی هست عمل کرد و بعد معلوم شد خطایی بوده خداوند این را جبران می‌کند چون شما وظیفه خود را بر اساس یک ملاک شرعی و ملاک دینی انجام دادید از باب اطاعت و تعبد بوده خداوند این را جبران می‌کند و وعده داده که من جبران می‌کنم و این جبران خواهد شد.

    بحث دیگری که امروز من می‌خواهم بگویم خدمت شما؛ دوستان عزیز شما در مقابل تفکرات و خرافاتی که تحت عنوان دین الان حالا همیشه بوده الان هم که بیشتر است در فضای مجازی در جاهای مختلف در فرقه های مختلف تبلیغات مختلف هست دیگر در و دیوار برای فریب مردم دارند کار می‌کنند شیاطین از در و دیوار برای فریب مردم کار می‌کنند با خرافات با دروغ.

    خدا رحمت کند شهید لاجوردی در وصیت‌نامه خود یک مطلبی نوشته که خیلی مسئله مهمی هم برای ما هست هم برای مسئولین کشور، در آن‌جا اشاره می‌کند می‌گوید منافقانی هستند حالا مضمون آن این است اگر اشتباه نکنم یک همچین مضمونی در آن وصیت‌نامه است می فرماید که منافقانی در کشور ما هستند که این‌ها از منافقین خلق بدتر هستند! منافقین خلق چه کسانی بودند؟ همان مسعود رجوی و مریم رجوی و این‌ها که ترور می‌کردند می‌فرماید خب چون شهید لاجوردی یک کسی بود که اصلاً مسئول برخورد با منافقین بود و این‌ها در وصیت‌نامه خود می‌نویسد کسانی هستند منافقینی هستند که از منافقین خلق خطرناک‌تر هستند، این‌ها چه کسانی هستند؟ این‌ها کسانی هستند که تحت لباس دین می‌آیند آراء مردم را می‌گیرند رأی می‌گیرند در مجلس در دولت در جاهای مختلف می‌آیند پست می‌گیرند ولی به دنبال دنیای خود هستند به دنبال این‌که نام خداوند دین خداوند خون شهدا و مقدسات و ارزش‌های اسلامی حاکم بشود حکومت صالحان ایجاد بشود به دنبال این‌ها نیستند به دنبال قدرت طلبی هستند. الان هم شما نگاه می‌کنید دیگر این مجلس ما و این دولت ما و این هم مردم همین‌طوری چند درصد به دنبال این هستند که ارزش‌های اسلامی خون شهدا و این‌ها در مقابل این دشمن‌های غدّاری که ما داریم که عملاً شمشیر کشیدند و حمله می‌کنند و ترور می‌کنند و می‌زنند و دانشمند هسته‌ای را می‌زنند شخصیت‌ها را می‌زنند این کارها را دارند می‌کنند تهدید به حمله می‌کنند در مقابل این‌ها چند درصد افرادی هستند که به خاطر خدا ایستاده‌اند دارند کار می‌کنند؟ این خیلی مسئله مهمی است. در این زمان‌ها واقعاً باید پناه به خدا برد از شر این فتنه‌ها و این‌‌گونه افراد این‌ها منافقان واقعی هستند و البته نمی‌خواهم بگویم ما در مسئولین خود افراد پاک متدین حامی ارزش‌ها هم کم نداریم زیاد داریم ولی باید چشم و گوش خود را باز کنیم چون هر دو طبقه هستند از هر دو طایفه هستند باید سهل انگار نباشیم.

    دین تو را در پی آرایشند              از آرایش و پیرایشند

    بس که ببستند برآن برگ و ساز        گرتو ببینی نشناسیش باز (نظامی)

    خرافات آنقدر بازار آن زیاد است که شما اگر یک کسی الان بیاید بگوید آقا دین اسلام این است اصلاً می‌گویید آقا این نیست این حرف‌هایی که شما دارید می‌زنید دین اسلام نیست و این‌که گفتند وقتی امام زمان(س) ظهور کنند عده زیادی از اهل علم با او مخالفت می‌کنند و عده زیادی می‌گویند آقا این‌که آمده اصلاً دین جدید است قرآن جدید است اسلام جدید است، چرا؟ چون آنقدر خرافات به مغز مردم دادند که مردم دین جدید را نمی‌شناسند. حتی روایت داریم که می‌آید به دین جدید و قرآن جدید؛ این دین جدید و قرآن جدید نه این‌که یک قرآن جدید می‌آورد، همین قرآن است ولی وقتی تفسیر می‌کند توضیح می‌دهد همه می‌گویند آقا این‌که شما می‌گویید که تا حالا کسی نگفته این حرفی که شما می‌زنید تا حالا کسی نگفته می‌گوید چرا این حرفی که من می‌زنم همین است که امام گفته همان چیزی است که امام علی گفته این هم دلیل آن خودِ قرآن گفته این هم آیات آن باز می‌کند برای ما می‌بینیم همان آیاتی که ما می‌خواندیم حالا داریم یک جور بهتر می‌فهمیم ما الان داریم یک جور بهتر می‌فهمیم همین چند روز پیش در یکی از درس‌ها عرض کردم خدمت شما خداوند در قرآن می فرماید “هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ. سوره زمر، آیه۹” آیا کسانی که دانا هستند با جاهل‌ها مساوی هستند؟ شما می‌گویید چی؟ می‌گویید نه مساوی نیستند، کدام بهتر هستند؟ یعلمون بهتر هستند، درست است؟ خب من از شما سوال می‌کنم خب این‌که آخر حرف جدیدی نیست که، این را به هر کافری هم بگویی به هر کشوری بروی به هر انسان کافر و بی دینی هم بگویی بگویید دانشمند با نادان مساوی است می‌گوید نه مساوی نیستند، کدام بهتر است؟ می‌گویند دانا‌ها بهتر هستند. خب قرآن حرف مهمی نزده حرف مهمی است به نظر شما؟ این حرف حرف مهمی هست؟ حرف مهمی نیست “هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ” آیا اتوبوس از پیکان مثلاً بزرگتر است؟ آیا اتوبوس با پیکان یک اندازه هستند؟ چه سوالی است این‌که یک چیز ساده‌ای است! قرآن چرا این را می‌فرماید؟ جواب آن این نیست که شما گفتید جواب آن این است که “هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ” آیا دانایان با نادانان مساوی هستند؟ جواب آن این است که بله این‌ها مساوی نیستند اما کدام از آن‌ها بهتر است، داناها مساوی هستند، نه عالم بدون عمل از نادان بدتر است. چه کسی گفته هر کسی عالم باشد از جاهل بهتر است؟ چه کسی گفته قرآن می‌گوید “هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ” آیا جاهل و دانا مساوی هستند؟ شما هم می‌گویید نه می‌گوید کدام بهتر است می‌گویید داناها، من به شماها عرض می‌کنم نه عالم‌ها بهتر نیستند، همیشه چه بسا عالم بی‌عمل بدتر از جاهل است بعد می‌آیی می‌گویی پس قرآن چرا این‌طوری می‌گوید؟ اولاً که اگر این را گفته باشد که این یک چیز واضحی است بعد دقت می‌کنی می‌‌بینی این هم غلط است تازه، عالم‌ها با نادان‌ها مساوی نیستند ولی معنی آن این نیست که عالم‌ها همیشه بهتر هستند عالم بدون عمل از جاهل بدتر است پس این آیه چه می‌شود؟ می‌گویی که آقاجان امام زمان(ع) به شما می‌فرماید که آقاجان عزیز من این آیه یک جمله‌ای قبل از آن است آن را بخوان، آیه جمله قبل از آن چی است؟ می‌گوید “أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ. سوره زمر، آیه۹” آن مردی که نیمه شب بیدار می‌شود با خدا راز و نیاز می‌کند به دنبال خدا است به دنبال نجات است به دنبال صبر و استقامت در راه خدا است این عالم را دارد می‌گوید نه عالم بی‌عمل قبل از آن دارد می‌گوید، می‌گوید “أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ” می‌خواهد بگوید “الَّذِینَ یَعْلَمُونَ” باید این قید را داشته باشد عالمی باید باشد که اهل شب زنده داری است عالمی باید باشد که عاشق خدا باشد عالمی باید باشد که عشق خدا او را زاهد نسبت به دنیا کرده باشد. چنین عالمی حالا من یک مثال زدم دیگر این مثال همین الان به ذهن من رسید چون چند روز پیش با بعضی از دوستان بحث بود این آیه را نگاه کنید شما وقتی که امام زمان بیاید مثلاً این‌طوری آیه را بخواند می‌بینید که همه آیات قرآن این‌طوری است همه آیات قرآن یک ذره می‌بینید ما اصلاً توجه نداشتیم به این ما تا حالا فکر می‌کردیم “الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ” همانی بود که شما الان گفتید بعد هم آدم یک ذره عقل خود را به خرج بدهد می‌گوید آقاجان خب این‌که همه می‌دانند که عاقل با جاهل مساوی نیست باز دوباره یک ذره عقل خود را به خرج بدهد می‌گوید نه آقاجان عالم، بعد قرآن این‌طوری می‌گوید این آیه را این‌طوری تفسیر می‌کند. پس نگویید که عالم با جاهل مساوی نیست عالم بهتر است هر عالمی بهتر نیست آن عالم بهتر است که این‌جا یاد این بیت لسان‌الغیب افتادیم که گفت

    قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس

     مجموعه گل یعنی چی؟ مجموعه گل در لسان حافظ یعنی خداوند ذات جامع جمیع کمالات، خدا را می‌گوید مجموعه گل یعنی آن مجموعه‌ای که خوبی همه گل‌ها را دارد همه صفات کمالیه را دارد چون هر گل یک خاری دارد هر گلی یک عیبی دارد تنها آن گلی که مجموعه همه گل‌ها خوبیِ همه گل‌ها را دارد آن خداوند است که تمام صفات کمالیه را دارد. حافظ به این موجود می‌گوید مجموعه گل

    قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس

     آن کسی که نیمه شب بیدار می‌شود آیه قرآن می‌گوید                  که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست

     نه هر کس ابن‌سینا شد ملاصدرا شد کتاب خواند دانشمند شد این بتواند بفهمد خدا چی است. خداشناس کسی است که مرغ سحر باشد نیمه شب بیدار بشود با خدا راز و نیاز کند عشق الهی داشته باشد این عشق الهی ربانی بودن یعنی همین یعنی عشق به خدا که او را به همه کمالات می‌رساند. حالا این یک مثال بود، آیات قرآن را همین‌طوری امام زمان بیاید یک چیزهایی از آیات قرآن می‌گوید که ما می‌گوییم ما چرا تا حالا این را متوجه نشده بودیم هزار بار ما این آیه را خواندیم  “هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ” حفظ هم شدیم ولی تا حالا به این فکر نکرده بودیم یا آن آیه دیگر که همه می‌گویند که این یعنی آزادی در صورتی که اصلاً ربطی به آن ندارد “الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ. سوره زمر، آیه۱۸” که ما گفتیم از این‌ها زیاد است، قرآن مملو دریای عمیقی است از این‌ها از این گوهرها خب امام زمان می‌آید این‌ها را باز می‌کند همه می‌گویند دین جدید قرآن جدید باید خود را از خرافات نجات بدهیم و این خرافات باید در راه همین عرفان مقربین حکمت ناب شیعی عرض می‌شود خدمت شما این اصطلاحاتی که به کار برده می‌شود این‌ها همین را می‌خواهد بگوید می‌خواهد بگوید که باید چشم‌های خود را باز کنید عینک‌ها را عوض کنید دنیا را آن‌طور که امام زمان می‌بیند بشناسید سعی کنید برسید به مقام، ببینید او چگونه دارد قرآن را می‌بیند به آن مقام باید برسید راه آن چی است؟ راه آن ذکر و خدمت عاشقانه است، بگردید اگر می‌خواهید به جایی برسید اگر می‌خواهید از چنگ این ناآگاهی‌ها و این شیاطینی که دین شما را مورد تخدیر و تخریب قرار داده اند نجات پیدا کنید راه آن ذکر و خدمت عاشقانه است این دو تا مسئله را خیلی به آن‌ها توجه کنید و در درس‌ها و در بحث‌ها سعی کنید این‌ها را خوب یاد بگیرید که این‌ها چی است؟ ذکر چی است؟ خدمت عاشقانه چی است؟ تا بتوانید ان‌شاءالله به سرمنزل مقصود برسید. خداوند را قسم می‌دهیم به مقام مقدس شامخ اباعبدالله‌الحسین به همه ما توفیق بدهد که ما جزو شیعیان واقعی این بزرگان و حضرات ائمه(ع) باشیم با صلواتی بر محمد و آل محمد.

     

  • خداوند علت بعید نیست

    خداوند علت بعید نیست

    ۱۲/۰۴/۱۴۰۳

    اعوذبالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‏‌الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‏‌الله فی السموات و الارضین

    • خداوند علت بعید نیست
    • اولیای خداوند منشأ رحمت هستند
    • معنی شفاعت
    • ادعای دروغین ولایت و عواقب آن
    • حقیقت ولایت
    • احزاب سیاسی
    • مردم و انتخابات
    • کاندیدای جاه‌طلب
    • پُست در نگاه امیر
    • شرایط انتخاب امام جماعت
    • انتخاب اصلح
    • خداوند علت بعید نیست
    • حسن ختام جلسه

    خداوند متعال وقتی رحمتش را به ‌طرف بندگانش سرازیر می‌کند؛ این رحمت الهی، توجه الهی از کانال اولیا و از کانال آن اسباب به انسان می‌رسد و همان‌طور عذاب و عقاب گناهان از طریق سلسله علت‌العلل به بندگان می‌رسد یعنی هم رحمت و هم غضب الهی با طی سلسله‌ مراتبی توسط یک عللی و معدّاتی به انسان می‌رسد. ولی خداوند در طول این علل نیست؛ یعنی خدا علت‌العلل هست ولی علت اول در مقابل علت دوم نیست! یعنی این‌چنین نیست که اول علت رحمت خدا باشد بعد از خدا علت دوم بعد و علت سوم تا برسد به آخرین علتی که منشأ یک اتفاقی است که به وقوع می‌رسد و خداوند علت بعید نیست که این عوامل علت قریب باشد، علت نزدیک باشد نه این‌چنین نیست، خداوند علتی است که در طول همه این‌ها است، نسبت خداوند به این عللی که باعث می‌شود یک اتفاق بیفتد و یا یک رحمتی به انسان برسد و یا یک غضبی، یک نتیجه گناهی به انسان برسد علت خداوند، علت بعید نیست. بلکه خداوند در طول همه این‌ها علت است و این‌ها مظاهر علت خداوند هستند، مظاهر علیت خداوند هستند، مظاهر علیت رحمت و غضب الهی هستند.

    فرض بفرمایید این چراغی که روشن می‌شود؛ کلید اولش در کارخانه برق خورده می‌شود، کلید دومش در قسمتی که وارد شهر می‌شود، کلید سوم آن‌جایی خورده می‌شود که وارد منطقه می‌شود، کلید چهارم آن‌جایی‌که وارد ناحیه می‌شود و تا جایی‌که به درب منزل می‌رسد و در آخر آنجایی که با یک کلید برق روشن می‌شود این‌ها یک علت و عللی هستند به این کلیدی که می‌زنیم می‌گوییم علت قریبه یعنی علت نزدیک و به آن کلیدی که در کارخانه‌ی برق است می‌گوییم علت غریبه یعنی از هم دورتر است‌.

    خداوند این‌چنین نیست که آن علت بعید باشد یا مثل حوادثی که این‌جا پیش می‌آید ما مریض می‌شویم تصادف می‌کنیم یا دچار مشکلاتی می‌شویم اینها علت نزدیک باشند و خداوند آن علت اول باشد در آسمان‌ها! نه این‌چنین نیست، خداوند در طول همه این‌ها حاضر است و این‌ها مظاهر علیت و مظاهر رحمت یا عذاب الهی هستند. این‌ها را قبلاً گفته‌ایم و بحث مفصل و دقیقش در فلسفه و عرفان بیان می‌شود.

    اولیای خداوند منشأ رحمت هستند

    آن چیزی که می‌خواهیم بگوییم این است که اولیای خداوند که در طول این علیت‌ها واقع شده‌اند این‌ها منشأ رحمت می‌شود. یعنی رحمت الهی درعین‌حال که بشما می‌رسد بدون واسطه، درعین‌حال مظاهرش اولیای خداوند هستند. خب آن‌جا علت قریب و علت بعید هست. مثلا علت اول همه نعمت‌ها ولی‌الله اعظم است و علت اول و اولین علت درطول عذاب و غضب الهی چه کسی است؟ شیطان! آن‌جا این‌چنین است. لذا فرض بفرمایید وقتی عذاب به قوم فرعون نازل می‌شود اول به چه کسی نازل می‌شود. قبل‌از این‌که به قوم فرعون وارد شود به خود فرعون وارد می شود «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ»[۱] فرعون اولین کسی است که وارد عذاب می‌شود، چون او رهبرش است. همان‌طور که از طریق او عذاب به دیگران نازل می‌شود وقتی‌که عذاب از طریق او پخش می‌شود بین مریدان و قومش نتیجه می‌گیریم که درد او از همه بیشتر است، چون عذاب به او می‌رسد و از او پخش می‌شود بین مریدانش بنابراین فرعون از شاگردانش و تابعان خودش بیشتر زجر می‌کشد و عذاب می‌کشد. همین‌طور هم در رحمت است؛ رحمت اول به اولیای خدا می‌رسد و بعد به اولیای پایین‌تر، لذا آن کسی که بالاتر است در بُعد رحمت هم بیشتر به او می‌رسد و ما هرچه خود را در این درجه ولایت بالاتر ببریم در درجات بهشت بالاتر رفته‌ایم و به‌جایی می‌رسیم که دیگر به ما نمی‌گویند شما در درجات بهشت هستید. نمی‌فرماید لَهُمْ دَرَجاتٌ می‌فرماید: هُمْ دَرَجَات و یعنی این‌ها در خودشان بهشت هستند نه این‌که بهشت برای آن‌ها است این‌ها می‌توانند در خودشان بهشت باشند. (اینها همه مقدمه است).

    معنی شفاعت

    سوالی شده که وقتی‌که شما در مسیر ولایت قرار می‌گیرید ولیِّ خدا یک چتر حمایتی به روی شما باز می‌کند و گناهان شما را درواقع تحت پوشش قرار می‌دهد و محافظت می‌کند از گناهان شما، این می‌شود شفاعت. همان‌طور که رحمت به شماها از طریق ولی خدا می‌رسد عذاب هم که می‌رسد از طریق شیطان می‌رسد. این‌جا ولی خدا به‌عنوان چتر حمایتی در مقابل شما قرار می‌گیرد و عذاب و مصیبتی که می‌خواهد بر شما نازل شود او جلویش را می‌گیرد و ولی خدا آن عذاب را می‌گیرد، آن گناه را می‌گیرد و در نتیجه آن گناه را می‌گیرد و می‌دهد به ولی بالاتر از خودش و همین‌طور می‌رود تا به خدا می‌رسد و چون خداوند دچار عذاب نمی‌شود و منزه از این است که دچار درد و ناراحتی و عذاب شود، آن‌جا این عذاب‌ها تبدیل به رحمت می‌شود.

    بنابراین وقتی انسان در مسیر ولایت قرار می‌گیرد یُبَدِّلُ اللهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ»[۲] وقتی به این‌جا می‌رسد توبه می‌کند و پاک می‌شود گناهان او تبدیل می‌شود به حسنات. یعنی تبدیل و تغییر و تحول در نتایج اعمال کار اولیای خدا است. در عرفان هند می‌گویند گورو یا پیر( تعبیر آنها از ولی خدا) که آواتار هست یعنی مظهر خداوند هست، او کار ما را می‌گیرد، کارمای شما را می‌گیرد؛ یعنی کاری می‌کند که این عکس‌العمل گناه به شما نرسد، چتر حمایتی قرار می‌دهد و این حرف، حرف درستی است که در عرفان هند مطرح شد(البته نه در این کلاس‌ها و مزخرفاتی که این شیاطین درست کرده‌اند) در اوپانیشادها این‌چنین مطرح شده است و حرف درستی هم هست. در آنجا مطرح شده که گورو ها مظاهر لطف الهی هستند و کارما و کفاره گناهان بندگانی که در مسیر ولایت هستند را می‌گیرند و تنها کسانی که از این چرخه‌ی به قول آن‌ها تناسخ و دریای سامسارا و به قول ما از این چرخه گناه و کفاره گناهان نجات پیدا می‌کنند کسانی هستند که وصل شده‌اند به ولایت الهی. این مفاهیم و کلمات یکی است در اوپانیشادها کتاب‌های سطح بالای عرفان هند که البته تحریف‌شده است ولی قسمت‌هایی که تحریف نشده است به این مسئله اشاره می‌کند. این مطالبی که اشاره کردم به این دلیل است که این روزها شماها این مطالب را زیاد می‌شنوید؛ کارما، چاکراه که این چاکراه حرف بی‌خودی است و این چیزی که این‌ها می‌گویند به این صورت نیست. کارما همان کفاره است. منتها این‌ها تحریف‌شده است تحریف شده‌اند به تناسخ و به حرف‌های غلطی که نتیجه‌اش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ همین انحرافات است.

     خب خداوند می‌فرماید که اولیای خدا چتر حمایتی دارند ما به‌همین چتر حمایتی در تعاریف قرآنی می‌گوییم شفاعت شفیع یعنی کسی که می‌آید نمی‌گذارد عذاب به آن مشفوع له یعنی کسی که مورد شفاعت قرار می‌گیرد برسد. وقتی ما می‌گوییم یا  یَا وَجِیهَهً عِنْدَ اللّهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّهِ؛ یعنی  نگذار آن عواقب گناهان به ما برسد، به ما کمک کن، نجاتمان بده و اولیای خداوند می‌توانند این کار را انجام دهند.

    ادعای دروغین ولایت و عواقب آن

    اگر کسی ولی خدا نباشد و به دروغ ادعای ولایت کند؛ یعنی بگوید من ولی خدا هستم، به من الهام می‌شود، من با امام زمان در ارتباط هستم… مثل مدعیان دروغین که همیشه هستند در همین زمان ما هم هستند مدعیان دروغین ولایت که بدون هیچ‌گونه حجتی می‌گویند ما با امام زمان ارتباط داریم و با خدا ارتباط داریم و بعد که می‌پرسیم شما پیش چه کسی تربیت شده‌ای و زیر نظر کدام ولی خدا هستید؟ می‌گویند ما خودمان به این مرحله رسیده‌ایم! این‌ها مدعیان هستند. خب این‌ها چه بلایی بر سرشان می‌آید؟ این‌ها چون ادعای ولایت می‌کنند و ولی خدا نیستند؛ عذابی که به بنده‌های منحرف ‌شده می‌رسد اول به همان مدعیان دروغین می‌رسد و بعد به افرادی که توسط آنها گمراه شدند می‌رسد. لذا استادمان می‌فرمود که کسانی که دستور اخلاقی صادر می‌کنند اگر وصل نباشند باید بدانند که هر کس به آن دستور عمل می‌کند گناهش اول می‌رود سراغ این‌ها کسی که ادعای استادی می‌کند، ادعای پیری می‌کند، ادعای ولایت می‌کند و ولّی خدا نباشد ادعا کند، همان‌طوری که اگر واقعاً ولّی خدا باشد اول رحمت به او می‌رسد بعد به پیروانش می‌رسد اگر دروغین باشد عذاب هم اول به او می‌رسد و بعد به بقیه می‌رسد. منتها این‌ها این را نمی‌دانند دلشان خوش است به این دروغ دنیایی که یک کاسبی راه بیندازند نمی‌دانند که آن طرف ادعا کرده‌اند که ما از طرف خداوند هستیم کسانی که ادعا می‌کنند به‌اصطلاح مدعیان دروغین از تعداد پیامبران بیشتر است، کمتر نیست و صد و بیست و چهار هزار پیامبر داشتیم صدها برابر این مدعی داشتیم که ما با خدا هستیم و افراد را دور خودشان جمع می‌کردند. می‌گویند: در زمان یکی از پیامبران یک شخصی ادعا کرد که من با خدا ارتباط دارم به من وحی می‌شود، القا می‌شود و یک سری کارهایی می‌توانست انجام دهد مانند مریض شفا دادن،  یا از چیزهای غیب اطلاع می‌داد و گاهی اوقات درست هم درمی‌آمد و توسط نیروهای شیطانی به یک جایی رسیده بود. مردم عوام مردم نادان که ملاک ولایت را نمی‌توانند تشخیص دهند تحت تأثیر این قدرت‌ها قرار می‌گرفتند و گمراه می‌شدند، این مدتی بود تا با پیامبر آن زمان آشنا شد و تحت تأثیر آن پیامبر فهمید که کارش اشتباه است و گفت من اشتباه کردم چه‌کار کنم! گفت تنها راهش این است که بروید آن کسانی که گمراه کرده‌اید به آن‌ها اطلاع دهید و آن‌ها را هدایت کنید. آن شخص رفت و اعلام کرد که آقا ما تا الان ادعا می‌کردم با خدا ارتباط دارم، ادعا می‌کردم عالم ربانی هستم همه آن‌ها دروغ بود فقط به‌خاطر این‌که چند کار بلد بودم و شما هم ساده بودی به من اعتماد پیدا کردید، ولی من با خدا ارتباط ندارم و ولایت الهی ندارم و واقعیت را عنوان کرد. خب یک عده فهمیدند و دست برداشتند ولی یک عده گفتند نه این دارد تواضع می‌کند هر چه گفت و من آن شخص نیستم من دروغ گفتم اشتباه کردم ولی یک عده قبول نکردند! بعد آمد پیش پیامبر خدا و گفت من این کار را کردم یک عده‌ای فهمیدند ولی یک عده‌ای نفهمیدند. پیامبر به آن شخص گفت متأسفانه کاری که تو کرده‌ای باید جواب‌گوی تمام کسانی که گمراه شده‌اند و آن کسانی که در گمراهی از دنیا رفتند باید عذاب این‌ها را تحمل کنی تا خداوند از سر تقصیرات او بگذرد فعلاً این‌چنین است، سنگینی ادعا این‌چنین است. همان‌طورکه رحمت از سمت اولیا می‌رسد، عذاب هم اول به آن‌ها می‌رسد لذا این‌که یکی از عللی که شما در دعاها می‌بینید که ائمه ما به درگاه خدا ناله می‌کنند و می‌گویند خدایا ما را ببخش؛ منظور خودشان نیستند منظور شیعیانشان هست. در صحیفه سجادیه یا در زیارت ابوحمزه ثمالی می‌بینید که آن‌جا امام سجاد به درگاه خداوند ناله می‌کند می‌گوید خدایا گناهان من را ببخش، من آن‌قدر گناه کرده‌ام که خجالت می‌کشم، من کسی هستم که رشوه گرفته‌ام، من کسی هستم که دروغ گفته‌ام درصورتی‌که امام که این کارها را نکرده است! چرا این حرف‌ها را می‌زند بعضی‌ها گفته‌اند برای‌اینکه می‌خواهد به ما یاد بدهد. یعنی دارد نقش بازی می‌کند! خب این حرف خنده‌دار است امام دارد پیش خدا ناله می‌کند اشک می‌ریزد، راوی می‌گوید: من می‌روم نزد امام می‌بینم امام مثل مار گزیده‌ها در محراب عبادت به خودش می‌پیچد، آیا امام دارد نقش بازی می‌کند؟! اولا که آن‌جا کسی نبوده است و او در تنهایی‌اش بوده است و بر فرض که کسی هم باشد امام نقش بازی نمی‌کند. بعضی هم گفته‌اند که نه امام در مقابل عظمت خدا خودش را کوچک می‌بیند، خب این حرف کمی درست است ائمه ما در مقابل عظمت خداوند خودشان را خیلی پست و خوار و کوچک می‌دیدند اما نه این‌که بیاید بگوید که من رشوه گرفته‌ام ولی امام که رشوه نگرفته است یا امام که می‌گوید من بزرگ‌ترین گناه‌ها را مرتکب شده‌ام! خب امام که معصوم است. پاسخش این است که امام دارد خودش را در مظاهر شیعه می‌بیند شیعیان را در خودش می‌بیند او دارد شفاعت شیعیانش را می‌کند او دارد می‌بیند که عذابی که به شیعیانش می‌آید و به‌عنوان شفاعت باید این‌ها را بگیرد لذا خودش را در نقش شیعه می‌بیند یعنی امام تجلی پیدا می‌کند در شیعه و این‌جا است که دارد شفاعت می‌کند. این شفاعت درست مانند این است که فرزند کار خطایی انجام دهد و پدر برود معذرت‌خواهی کند و بگوید من مقصر هستم خودش را واقعاً مقصر می‌داند، مقصر نیست ولی خودش را مقصر می‌داند چون او مسئولیت این فرزند را به‌عهده گرفته است و می‌گوید وقتی می‌خواهید این را مجازات کرد در اصل من را باید مجازات کنید، اگر بچه دیه باید بدهد پدر می‌گوید من باید آن دیه را بدهم قصاص می‌خواهد بشود من باید قصاص شوم. شفاعت یک هم‌چین چیزی است امام عذاب کفاره گناهان شیعیانش را می‌گیرد. خب حالا همه‌ی این‌ها را که گفته‌ایم مقدمه‌ای بود.

    حقیقت ولایت

     یک شبهه‌ای پیش‌آمده است که اگر کسی گناه کرد خودش هم توبه کرد یک شخصی که زیر نظر ولی خدا نیست و  تنها زندگی می‌کند و اصلاً به ولایت و این چیزها اعتقاد ندارد نمازش را می‌خواند عبادتش را انجام می‌دهد ولی در خط ولایت نیست. گناهی کرده، دزدی کرد، غیبتی کرد ولی توبه کرد آیا توبه‌اش پذیرفته می‌شود؟! ظاهراً توبه پذیرفته می‌شود اما خداوند می‌فرماید: نه! این توبه زمانی پذیرفته می‌شود که برگردد به بهترین عمل‌ها و آن بهترین عمل چه چیزی است؟ تبعیت از ولایت. حالا بینی و بین‌الله این کار را انجام داده است و دسترسی به ولایت نداشته است ما این‌ها را نمی‌دانیم این‌ها بین خودش و خدای خودش است ولی ما زمانی می‌توانیم بگوییم توبه پذیرفته می‌شود إِلَّا الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا»[۳] توبه کردن و این توبه فقط توبه نبود بعد از توبه عمل صالح انجام دادند و عمل صالح را ما قبلاً ثابت کردیم که تبعیت ازاولیای خدا است پس این‌جا هم این‌چنین نیست که حال اگر شخصی بگوید من گناه کرده‌ام توبه می‌کنم! حتی اگر دیگر آن عمل را تکرار نکند اما زمانی می‌تواند خاطرجمع باشد و تضمینی است که به فرموده قرآن عمل صالح انجام دهد اَصلِحَ یا بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ نمی‌گوید به عمل الصالحات، عَمَلٌ صالِحٌ عمل صالح یک عمل خاص که باید صالح باشد و این تبعیت از ولایت است. سرسپردگی به اولیای خدا و رفتن در چتر اولیای خدا که این امتحان الهی است که همه ما در آن رد می‌شویم. ما معمولا آدم‌های خوبی هستیم تا جایی‌که شخصی به ما دستور ندهد و زمانی‌که بخواهیم زیر نظر دستور کسی باشیم کم می‌آوریم.

     بنابراین توبه زمانی قبول می‌شود که یک عمل صالحی پشت آن باشد، آن عمل صالح باید عوارض و آثار گناه قبلی را از بین ببرد. چه چیزی واقعاً می‌تواند آثار گناه را از بین ببرد؟ ولایت است.

    یک قدرت بزرگ الهی یک ولی‌ای از اولیاء که به خدا وصل باشد در واقع او این کفاره را می‌گیرد، این آثار گناه را به قول آن‌ها کارما را می‌گیرد و می‌دهد به بالاتر، چون خود او هم در مسیر ولایت است دیگر، باز خود او باید بگیرد بدهد و همین‌طور تا به خدا برسد، به جایی برسد که عذاب در آن‌جا معنا ندارد، عقاب در آن‌جا معنا ندارد، بدی و سختی و مشقت در جهنم در آن‌جا معنی ندارد، این است  معنای ولایت و این است معنای حقیقی ولایت که از هر طرف نگاه می‌کنی در هر مقوله‌ای شما وارد می‌شوید می‌بینید حقیقت ولایت الهی و توحید ولایی در این‌جا خود را نشان می‌دهد، این است که تمام شعار ما این است ولی خب ابعاد مختلف را داریم بررسی می‌کنیم، تمام دنیا همین‌طور است، همه چیز بالاخره سر از این‌جا در می‌آورد و ان‌شاءالله خداوند ما را با نور ولایت آشنا بگرداند.

    احزاب سیاسی

    و اما بحث سیاسی؛ دوستانی که به ما نزدیک هستند می‌دانند که من یک آدم سیاسی نیستم، یعنی چی سیاسی نیستم؟ به این معنای منفی آن که به اصطلاح عضو حزب و گروهی باشم. البته اگر یک حزب و گروه ولایی پیدا بشود و من بتوانم بروم آن‌جا ثبت‌نام کنم و در آن حزب و گروه ولایی باشم حتماً می‌روم ولی تا حالا یا پیدا نکردم یا قبول نکردند من عضو آن‌ها بشوم، بنابراین من عضو هیچ حزب و گروهی نیستم و نه جزو اصلاح‌طلبان و نه عضو اصول‌گرایان، هیچ‌کدام نیستم و بلکه اکثریت این دو گروه را آدم‌های خوبی نمی‌دانم! البته در آن‌ها افراد خوب، همه جا آدم‌های خوب هستند و در این‌ها هم آدم‌های خوب هستند اما آنقدر این‌ها بد هستند که من به آن‌ها می‌گویم اصلاح‌گرایان خائن اصول‌گرایان احمق. اکثریت آن‌ها این‌طوری من به شما بی‌پرده بگویم من اصلاً با هیچ‌کدام آن‌ها نیستم و البته سعی می‌کنم انقلابی باشم به معنای صحیح، سیاسی باشم ولی یک سیاسی صحیح. عرض کردم افتخار هم نیست که بعضی‌ها می‌گویند آقا من عضو هیچ حزب و گروهی نیستم، این غلط است،  یعنی چی عضو هیچ حزب و گروهی نیستی؟ باید انسان عضو یک حزبی باشد یک گروهی باشد، حالا این حزب و گروه یعنی یک تشکیلاتی که یک عده دُور هم جمع شدند هدف آن‌ها خدمت به خداوند است باید پیدا کنیم و برویم عضو بشویم، باید پیدا کنیم که وصل به ولایت باشند، وصل به اولیاء الهی باشند، در جریان امامت باشند بروید داخل آن‌ها خیلی خوب است آدم

    پیدا کند گروهی را، بنابراین این حرف احمقانه است که من عضو هیچ گروهی وابسته به هیچ حزبی نیستم، غلط است، اگر نیستیم باید جست‌و‌جو کنیم پیدا کنیم. حالا خود ما که نتوانستیم پیدا کنیم ولی بالاخره با شما دوستان یک گروهی تشکیل دادیم داریم خدمت می‌کنیم ان‌شاءالله.

    مردم و انتخابات

    علی‌ایحال خب من وابسته به هیچ گروهی نیستم اما در این انتخابات خطر بزرگی دارد کشور ما را تهدید می‌کند، این خطر را قبلاً تجربه کردیم یعنی چندین بار کشور ما تجربه کرده است، نتیجه آن چه بوده؟ نتیجه آن این است که الان شما می‌بینید خب شصت‌درصد مردم نسبت به آبروی انقلاب بی‌تفاوت هستند، درست است؟ شصت‌درصد شرکت نکردند دیگر، در صورتی که انتخابات آبروی نظام است آبروی انقلاب آبروی شهدا آبروی امام(ره) است آبروی شیعه است آبروی حوزه علمیه و آبروی اهل بیت است ولی شصت‌درصد شرکت نکردند، این یعنی چی؟ یعنی اگر ما نگاه کنیم نسبت به قبل ظاهراً کم شده است البته ظاهراً، باطنا نه! حالا توجیه آن را من برای شما می‌گویم، ظاهراً شصت‌درصد خب این عیب است این عیبی است که به ما نباید بچسبد این عیبی است که نباید به کشور ما و ملت ما این عیب بیاید و این خطر این اتفاق نتیجه چی است؟ نتیجه نفوذ همین عناصر قدرت طلب است

    کاندیدای جاه‌طلب

    چون می‌دانید دوستانی که اهل کانون هستند سال‌ها در کانون هستند می‌دانند ما معتقد هستیم هر کسی که کاندیدای ریاست می‌شود چه ریاست جمهوری چه مجلس چه وزارت حتی کاندیدای امام جماعت یک مسجد شدن که من می‌خواهم دوست بدارم بروم امام جماعت یک مسجد بشوم شیطان است! علاقه به مقام علاقه به ریاست جزو تاثیرات و انگیزه‌های شیطان است، چرا؟ چون این‌ها را جز تکلیف الهی برای کسی نباید رخ بدهد. یعنی اگر آمدند به شما گفتند بر شما تکلیف است، آن هم چه کسی؟ نه این‌که هر کسی بیاید بگوید آقا بر تو تکلیف است این کار را بکن این هم بگوید خب بر من تکلیف شده است، نه این‌طوری نیست، تکلیف باید تکلیف الهی باشد یعنی یک ولی‌ای از اولیاء خدا که جزو اولیاء خدا است تکلیف کند که آقا بر تو واجب است که مثلاً فلان پست را بگیری و خودت میل و رغبتی نداشته باشی. به حضرت لقمان گفتند که خداوند اگر، تو که اصلاً میلی به چیزی نداری چون مکلف شدند بین پیامبری و حکمت، پیامبر باشی یا حکیم باشی، لقمان گفت من حکمت را می‌پذیرم، پیامبری را نمی‌خواهم چون مسئولیت سنگینی است. گفتند اگر خدا به تو تکلیف کند که باید پیامبر بشوی؟ گفت خب اگر خدا به خودم بسپارد من دنبال مسئولیت گرفتن و رئیس شدن و رهبر شدن و امام شدن نیستم اما اگر خداوند به من تکلیف کند که تو باید این کار را بکنی من این کار را می‌پذیرم و می‌دانم چون خدا تکلیف کرده است من را کمک می‌کند. بنابراین پست‌های رهبری و پست‌های مدیریتی پست‌های ریاستی در کانون علم و دین در عرفان مقربین این‌ها جزو پست‌هایی است که انسان نباید دنبال آن برود و میل نباید داشته باشیم. “مَنْ طَلَبَ الرِّئَاسَهَ هَلَک”[۴] هر کسی دنبال ریاست باشد هلاک شده است، و مطالب آن را قبلا گفتیم. بنابراین هر کسی می‌آید کاندیدا می‌شود برای ریاست‌جمهوری از نظر ما چی است؟ تحت تاثیر شیطان است مگر این‌که یک حجت قوی داشته باشد یعنی بگوید به من تکلیف شده و برای این تکلیف هم استدلال قوی داشته باشیم کما این‌که مثلاً فرض بفرمایید رهبر انقلاب نمی‌خواست رهبر بشود، هم امام نمی‌خواست هم رهبر عزیز ما نمی‌خواستند، مقام معظم رهبری ایشان نمی‌خواستند رهبر بشوند، هم امام هم علما بر ایشان تکلیف کردند و علما تایید کردند تکلیف الهی را در مورد ایشان و هم خود ایشان را خبرگان تکلیف کردند و ایشان دیدند که وظیفه است و الّا قبول نمی‌کردند میلی هم نداشتند و در آن سخنرانی‌ که کردند معلوم بود و اعلام کردند که اصلاً من نمی‌خواهم، صلاح نیست، درست نیست، ولی وقتی تکلیف کردند دید که مجبور است تکلیف الهی است قبول کرد.

    پُست در نگاه امیر

     امیرالمومنین هم همین‌طور بود امیرالمومنین هم با این‌که خود او رهبر حقیقی بود وقتی مردم آمدند قبول نمی‌کرد گفت آن چیزی که پیغمبر و خدا به من تکلیف کرده بودند من آمدم نپذیرفتید تکلیف برداشته شد، وقتی آنقدر آمدند که جمعیت زیاد شد و خواستند امیرالمومنین احساس کرد که این‌جا تکلیف است آن خطبه را دارد

    “لَولا حُضُورُ الحاضِرِ” اگر این جمعیت نبود “و قِیامُ الحُجَّهِ بِوُجودِ الناصِرِ”[۵] حجت برپا شد به خاطر این‌که من دیدم که آمدند و از من خواستند تکلیف شد. آن‌جا امیرالمومنین خلافت را قبول کرد. این‌ها نشان‌دهنده این است که رئیس جمهور شدن رئیس مجلس شدن رئیس قوه شدن رئیس فلان اداره شدن رئیس آبدارخانه شدن رئیس یک مسجد شدن همه این‌ها هر کسی دنبال این‌ها باشد چی است؟ هر کسی دنبال این‌ها باشد شیطان است! باید به او تکلیف بشود.

    شرایط انتخاب امام جماعت

    لذا مثلاً در این احکام فقهی دارد اگر دو نفر بودند می‌خواستند امام جماعت بشوند شما خواستید پشت سر آن‌ها نماز بخوانید باید پشت سر کدام بخوانید؟ آن کسی که عالم‌تر است، آن کسی که با تقواتر است، گفتند اگر هر جفت آن‌ها مساوی بودند؟ آن کسی که حمد و سوره را بهتر می‌خواند، گفت اگر هر جفت آن‌ها حمد و سوره خود را خوب می‌خواندند؟ گفت آن کسی که سن او بالاتر است، اگر هر جفت آن‌ها هم سن بودند؟ آن کسی که روحانی است، اگر هر جفت آن‌ها روحانی بودند؟ آن کسی که سید بود، اگر هر دو سادات بودند؟ همین‌طوری مدام باید بگردی دنبال یک فضیلتی. بعد گفت اگر از همه نظر یکی بودند باید پشت سر کدام نماز بخوانیم؟ گفتند پشت سر آن کسی که میل ندارد امام جماعت باشد، آن کسی که میل دارد امام جماعت باشد پشت سر او نباید نماز بخوانیم، اگر آن‌ها با هم دعوا کردند پشت سر هیچ کدام آن‌ها نباید نماز بخوانیم چون معلوم است هر جفت آن‌ها می‌خواهند امام بشوند، هر جفت آن‌ها بی‌لیاقت می‌شوند ببینید دنبال ریاست بودن دنبال مقام بودن این‌طوری است و تنها کسی که فتوا داده است مرجع تقلید باید کسی باشد که حریص به دنیا نباشد امام خمینی(رض) است. این ریاست اینطوری است، حب ریاست جاه طلبی است بنابراین از نظر ما هیچ کدام این کسانی که کاندیدا می‌شوند برای ما ولی خب چون رهبر و مرجع تقلید و ولی‌فقیه فرمودند بروید و رأی بدهید بر ما تکلیف می‌شود.

    انتخاب اصلح

    حالا ما می‌خواهیم رأی بدهیم چه کار کنیم؟ باید بگردی در این‌ها آن کسی که کمتر میل به ریاست دارد آن کسی که برای رسیدن به مقام ریاست کمتر تلاش می‌کند آن کسی که کمتر دروغ می‌گوید آن کسی که کمتر افترا می‌زند آن کسی که کمتر هوچی‌گری می‌کند او مقدم است او اصلح است و الان شما می‌بینید دیگر الان بین دو نفر است که یکی از آن‌ها در هوچی‌گری، دروغ، فریب، عوام فریبی و این‌ها را بیشتر دارد پول بیشتر خرج می‌کند. خب یک موردی گفتند پول می‌گیرد برای تبلیغات، پول دارد می‌دهد که، این شیطان است و آن یکی که از این کمتر است ما باید بالاخره نسبت به او بهتر است ما باید به او یعنی حداقل آن است هر چقدر کفه آن طرفی که به ملاک‌ها و معیارهای اسلامی نزدیک‌تر است و سنگین‌تر باشد بر ما تکلیف می‌شود. بنابراین علی رغم این‌که من دوست ندارم در مسائل سیاسی وارد بشوم این بحث‌ها را بکنم امشب به شما اعلام می‌کنم شاید هم از هفته دیگر من بین شما نباشم ولی این را اعلام می‌کنم نه این‌که بمیرم ان‌شاءالله زنده هستم منظور بنده این است که نتوانم بیایم شاید هم بمیرم ولی خب به هر صورت این را بدانید که اعلام می‌کنم وظیفه شما این است همین امشب به تمام کسانی که می‌شناسید اعلام کنید که یک طرف جریان فریب و دروغ مسلم است شکی در آن نیست یعنی وقتی صحبت‌های او را گوش می‌دهیم و سوابق همین صحبت‌ها و هر حرفی زده ببینید قبلاً در مورد این چی گفته است؟ می‌بینید که دروغ گفته تقریباً ۹۰ و ۹۹ درصد را شما بروید نگاه کنید می‌بینید که الان حرف‌هایی زده قبلاً یک حرف‌های دیگری می‌زده الان برای این‌که مردم را جذب کند دارد این حرف را می‌زند، این به معنی چی است؟ هدف او فقط جذب است این همان شیطان است این همان حب ریاست است که افتاده، این را باید نگاه کنید و وقتی فهمیدید که یک طرف شیطان غلبه دارد لااقل شیطان غلبه بیشتری کرده اینجا است که وظیفه دارید برای حفظ خون شهدا برای حفظ دین چون تجربه کردید شاید مثلاً اگر بیست سال پیش سی سال پیش یک کسی این حرف را به ما می‌زد ما می‌گفتیم خب حالا چون کاندیدای تو نیست و تو با آن مخالفی می‌گویی اگر به آن رأی بدهید به شیطان رأی داده‌اید. بله آن طرفی‌ها هم می‌گویند اگر به این رأی بدهید به شیطان رأی دادید،  آن موقع بود ولی الان این‌طوری نیست، الان دقیقاً واضح است مشخص است، خط اسلام خط انقلاب دقیقاً مشخص است آن کسی که دروغ می‌گوید کسی که تمام چهل‌و‌پنج سال زحمات رهبران انقلاب زحمات شهدا خون‌هایی که داده شده پیشرفت‌هایی که کشور کرده را می‌آید مقایسه می‌کند با قیمت گوشت و مرغ و برنج و با این چیزها مقایسه می‌کند و همه را می‌گوید فاسد، این شیطان است، این هم دستاوردها را نمی‌بیند این یعنی شیطان است. کسی که می‌آید از ضد انقلابی که بسیجی را کشته دفاع می‌کند بسیجی را با چاقو زده کشته دفاع می‌کند خب این معلوم است دیگر، این‌جا معلوم است حق کدام است باطل کدام است و شما موظف هستید هر چقدر می‌توانید اگر می‌توانید در فامیل خود در همسایه‌ها کار کنید و آن‌هایی که شرکت نکردند را تبلیغ و تشویق کنید بیایند و نگذارند. ببینید تقریباً حداقل سه الی چهار دوره کشور ما دست ریاست جمهورهای خراب بوده است، این یعنی چی؟ یعنی در طول دوران جمهوری اسلامی ما رئیس جمهورهای ناباب بیشتر داشتیم از رئیس جمهورهای مناسب و این اتفاق اگر بیفتد در این شرایط واقعاً ضربه بسیار سنگین می‌خوریم، بسیار سنگین! کما این‌که خوردیم، ضرباتی که خوردیم لطمه‌هایی که خورده شده به انقلاب به کشور به خون شهدا به خاطر همین باند‌ بازی‌های شیطانی و قدرت طلبی‌ها بوده بنابراین شما وظیفه دارید به نظر بنده از امشب این کار را بکنید.

     یک مسئله هم راجع به مطلبی که دفعه قبل هفته قبل پیش آمد؛ از من پرسیدند که رهبری، یک کسی گفت من مطمئن هستم با یک دلایلی تقریباً مطمئن هستم که رهبر به فلان شخص دارد رأی می‌دهد باز هم شما می‌گویی به فلانی رأی بده؟ من جواب دادم گفتم اگر کسی برای او مسلّم شد که رهبر به یک نفر گرایش دارد این موظف است به او رأی بدهد اما اگر مشخص نشده به صرف این‌که ادعا می‌کنند نه. منظور من این بود که اگر برای کسی ثابت شد، من نگفتم به چه کسی رأی بدهید،  این‌جا نگفتم به آقای قالیباف رأی بدهید گفتم یک نفر به من گفته که برای من ثابت شده که رهبر به قالیباف نظر دارد، گفتم واقعاً برای شما ثابت شده است؟ گفت بله، من یک دلایلی دارم حالا دلایل او ممکن است دلایل برای خود او دلیل باشد از نظر ما دلیل نباشد، گفتم اگر برای تو ثابت شده که رهبر به آقای قالیباف رای داده است خب تو هم موظف هستی به آقای قالیباف رأی بدهی ولی اگر برای تو مسلم نشده نه، باید ببینی ملاک‌ها چی است و از علما و از صاحب نظرها بپرسی تکلیف را از روی دوش خودت برداری، اگر از کسانی که صاحب نظر هستند بروی با آن‌ها صحبت کنی آن‌ها یک کسی را گفتند تو رأی دادی و اتفاقاً اشتباه رأی دادی تو پیش خدا مهجور هستی چون وظیفه خود را انجام دادی و بعد هم معلوم شد که کار درست انجام دادی که همه به ایشان رأی دادند و آن‌هایی که به آقای قالیباف رأی دادند اگر به ایشان رأی داده بودند ایشان همان دوره اول موفق می‌شد رأی او بیشتر می‌شد و رأی ندادند معلوم شد اشتباه کردند، پس این درست بوده، عیب ندارد حالا الان جای جبران آن هست.

     بنابراین کوشش کنید در این انتخابات شرکت کنید و دیگران را وادار کنید حداقل هر کدام از شما دو نفر سه نفر از کسانی که رأی ندادند را بیاورید که به آقای جلیلی رأی بدهند و حداقل آن کسانی که می‌شناسید اشتباه کردند رفتند به آقای پزشکیان رأی دادند آن‌ها را مجاب کنید ادله را گوش کنید مطالب را گوش کنید آن‌ها را هدایت کنید به این طرف که ان‌شاءالله کشور دوباره به دست آن نوکران اجنبی و منافقین نفوذی نیفتد ان‌شاءالله.

     ان‌شاءالله که موفق و موید باشید و خداوند در این امر خیر به همه ما کمک کند، خداوند ان‌شاءالله دل‌های مردم را متمایل به حق کند، اگر صلاح دانست خداوند این کار را می‌کند و ان‌شاءالله آن اتفاق بد نمی‌افتد اگر هم افتاد باز هم غصه نخورید “در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست”

    ما وظیفه خود را انجام می‌دهیم شد شد نشد حتماً خیری در آن بوده، باز آن موقع هم یک وظیفه دیگری داریم آن وظیفه را انجام می‌دهیم. موفق و موید باشید با صلوات بر محمد و آل محمد.


    [۱] . آیه ۹۸سوره هود

    [۲] . آیه ۷۰،سوره فرقان

    [۳] .  سوره بقره آیه ۱۶۰

    [۴] . بحارالانوار ج۱۰ص۲۴۶

    [۵] . نهج‌البلاغه، خطبه ۳

  • قرآن یعنی قِران عالم طبیعت

    قرآن یعنی قِران عالم طبیعت

    ۰۶/۰۴/۱۴۰۳

    اعوذبالله من الشیطان الرجیم

    بِسْمِ اللَّه‌‏الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیه‌‏الله فی السموات و الارضین

    • مقدمه
    • عجایب و غرایب عالم هستی
    • معجزه پیامبر
    • میثاق با نور
    • یادآوران آسمانی
    • حسن ختام جلسه

    مقدمه

    وقال علی‌علیه السلام: إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَا تَفْنَی عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لَا تُکشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِه.
    قال رسول‌الله: نَوِّرُوا بُیُوتَکُمْ بِتِلاَوَهِ اَلْقُرْآنِ وَ لاَ تَتَّخِذُوهَا قُبُوراً کَمَا فَعَلَتِ اَلْیَهُودُ وَ اَلنَّصَارَى 

    تبریک عرض می‌کنیم خدمت تمام شما عزیزان و شما قاریان قرآن و شما برپا دارندگان این مؤسسات نورانی و برپا دارندگان ذکر و نام مقدس خداوند در سراسر کشور و در دل خانه‌های خودتان.

    اعیاد را تبریک عرض می‌کنیم، عید سعید و پر عظمت غدیر را تبریک عرض می‌کنیم و تولد امام موسی کاظم علیه السلام و بزرگ می داریم یاد شهدای انقلاب، امام راحل، شهدای جنگ، شهدای خدمت که این روزها یاد و نامشان در سراسر کشور طنین‌انداز است بزرگ می داریم. یاد شهدای هفتم تیر را که آن‌ها هم از شهدای خدمت بودند، شهدای نظام بودند و از خداوند متعال می‌خواهیم که هر سال که در عید غدیر دور هم جمع می‌شویم، شاهد پرشکوه‌تر شدن این جلسه و عظیم‌تر شدن این جلسه هم به‌لحاظ کمی و هم به‌لحاظ کیفی؛ یعنی ان‌شاءالله شاهد این باشیم که حلقه‌های قرآنی ما ده‌ها برابر شود شاهد این باشیم که یادآوران آسمانی‌مان ده‌ها برابر این باشد از لحاظ کمیت و ان‌شاءالله از لحاظ کیفیت مراتب علمی و مراتب تقوا و تهذیب نفس را شاهد ا‌شاءالله شاهد باشیم  و از امام بزرگوارمان قلب جمهوری اسلامی ایران امام رضا علیه‌السلام درخواست می‌کنیم که دعا و شفاعتشان شامل حال همه دوستدارانی که در تأسیس و تقویت و تکمیل این مؤسسات همکاری می‌کنند و زحمت می‌کشند. ان‌شاءالله که دعای امام زمان شامل حالشان باشد و روزبه‌روز موفق‌تر و پیشرفت بیشتری را شاهد باشید.

    عجایب و غرایب عالم هستی

    امیر‌المؤمنین علی‌ علیه‌السلام در مورد قرآن فرمودند: قرآن ظاهرش زیباست ولی باطنش عمیق است و قرآن یک حقیقتی است، یک واقعیتی است که هرچقدر در آن تعمق و سِیر کنید عجایب آن تمام نمی‌شود و غرایب آن منقضی نمی‌شود و هیچ راهی برای کشف ظلمات ندارید مگر به وسیله قرآن (وَ لا تُکْشَفُ الظُّلُماتُ اِلاّ بِهِ) و بنابراین این معجزه بزرگ الهی در اختیار ما است و ما باید از پرداختن به قرآن در همه ابعاد کوتاهی نکنیم.

    هم در روایت داریم و هم یکی از بزرگان فرموده‌اند: اگر من در جایی سالیان سال تنها باشم و تنها یک قرآن با من باشد، من تنها نیستم آن‌قدر که این قرآن انیس و جلیس مبارکی است که انسان می‌تواند با انس به قرآن تمام تنهایی‌ها را از بین ببرد. ما باید به این معجزه الهی بپردازیم.

     فرمودند: «فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ»[۱] هر چه‌قدر می‌توانید قرآن قرائت کنید، این نشان‌دهنده این است که این یک کتاب معمولی نیست که با خواندن مکرر شما خسته شوید و سیر شوید. بلکه کتابی است که هر چه شما بخوانید و هر چه در آن تأمل کنید و هر چه در آیات آن تفکر کنید می‌بینید که حقیقتا این عجایب و غرایب آن تمام نمی‌شود.

    بعضی از اولیا گفته‌اند که ما روزی نیست که قرآن بخوانیم و از آیات قرآن مطلب جدید به دست نیاوریم. شاید یکی از معانی قرآن این باشد؛ قرآن یعنی قِران عالم طبیعت، قِران یعنی؛ در فیزیک تقارن‌ها را خوانده‌اید، دو آینه که در مقابل هم قرار می‌گیرند هر چه در یک آینه باشد در آن آینه مقابل هم وجود دارد؛ به این می‌گویند تقارن و اگر این‌ها در کنار هم قرار گیرند به خط وسط آن‌ها می‌گویند خط تقارن؛ یعنی آن‌چه این سمت است در آن سمت هم وجود دارد. قرآن، قِران عالم هستی است؛ یعنی تقارن عالم هستی است. یکی از معانی قرآن می‌تواند این باشد. یعنی آن‌چه در عالم طبیعت و نه‌فقط در عالم طبیعت بلکه در عالم هستی، آن‌چه در عالم واقعیت وجود دارد انعکاسش در قرآن است و هرچه در قرآن است این منعکس شده‌است در عالم طبیعت. یعنی اگر شما فرض کردید که دانشمندان به آن میکروسکوپ‌های اتمی که عناصر بسیار ریز و ذرات بنیادی و یا آن موجودات تک سلولی که باید با ذره‌بین‌های بزرگی دید، این‌ها را با این ذره‌بین ها و دستگاه‌ها بروند و در عالم طبیعت بگردند در دریاها و جنگل‌ها و کوه‌هاچ و در عمق اقیانوس‌ها و اگر با آن تلسکوپ‌ها و آن دستگاه‌های دورنما، آن سفینه‌هایی که می‌تواند سال‌های نوری را درنوردد و در اقصی نقاط کهکشان برود و کشف‌هایی انجام دهد و حقایقی را پیدا کند و برای شما بیاورد… اینها ممکن است تمام شود اما حقایق و عجایب قرآن تمام نمی‌شود، قرآن عجیب است. قرآن نه‌تنها سوره‌هایش بلکه آیاتش و بلکه کلماتش و بلکه حروفش و بلکه حرکاتش و بلکه نسبت حرکاتش؛ یعنی آن‌طوری که فتحه قبل‌از کسره قرار می‌گیرد یا کسره قبل‌از فتحه قرار می‌گیرد… این‌ها راز دارد و بعضی از اولیای خدا که در این راه رفته‌اند به ما نشان داده‌اند. به‌عنوان مثال عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ این حرکات (فتحه) را یک موسیقی‌دان قوی می‌داند  این حروف مفتوحه خودش یک زیبایی دارد و یک اثری می‌گذرد و اشاره به یک مطالب و جریاناتی دارد.

     بنابراین؛ قرآن عجایبش تمام نمی‌شود، در مورد قرآن فرقی نمی‌کند که چه کسی آن را علم حروف بداند، چه علم تفسیر و فهم و تدبر قرآن بداند و یا چه کسی با آن میکروسکوپ‌های قوی و تلسکوپ‌های قوی برود در عالم طبیعت و در عالم هستی تحقیق کند، برود در قرآن تحقیق کند، هر جفت آنها به این‌جا می‌رسند که عجایب و غرایب عالم هستی تمام نمی‌شود. خیلی عجیب است فکر نکنید که من می‌گویم عالم طبیعت یعنی همین کهکشان یا اقیانوس‌ها و… نه! این‌ها عالم ماده است، عالم محسوس است ما پشت این عالم محسوس عالم غیب داریم، آن عالم غیب خیلی بزرگ‌تر از این عالم ماده است. فرمودند: اگر تمام عالم ماده همین‌که شما می‌بینید همه ستاره‌ها و سیاره‌ها و کهکشان‌ها که حتی نمی‌توانید در ذهن تصور کنید را همین عالم مادی فرض بفرمایید؛ تازه میلیون‌ها از این خورشید ما ترکیب می‌شود تازه یکی از خورشیدهای منظومه‌ها می‌شود و اگر میلیاردها منظومه در یک جا جمع شوند تازه یک کهکشان می‌شوند و عالم کیهان میلیاردها کهکشان دارد و اصلاً این قابل تصور نیست که این می‌شود عالم ماده.  فرموده‌اند که عالم ملک در مقابل عالم ملکوت مثل یک حلقه است در کنار یک اقیانوس!(حالا حساب کنید این عالم ملکوت چیست)! و بعد فرمودند عالم ملکوت در مقابل عالم جبروت مثل یک حلقه در کنار اقیانوس است و هم چنین فرمودند عالم جبروت در کنار عالم لاهوت مثل یک حلقه است در کنار یک اقیانوس… عظمت دنیا اصلاً به ذهن‌های من و شما نمی‌رسد و مدام باید آن‌ها را کوچک کنیم تا ما در ذهن خود چیزی درک کنیم و بعد همه این‌ها تازه می‌شود عالم هستی، عالم عالم تکوین. قرآن عالم تدوین است، قِران عالم هستی است؛ یعنی عکس عالم هستی است اما چه کسی می‌تواند وارد این‌جا بشود‌؟!

    معجزه پیامبر

    خب دیگر اولیاء خدا اولیاء عظیم الهی که در رأس آن‌ها علی‌بن‌ابیطالب(ع) امام بزرگ و آیت عظمای الهی هستند این معجزه پیامبر فقط قرآن نیست یکی از معجزات پیغمبر امیرالمومنین است! در خودِ دعا داریم در زیارت داریم معجزه پیامبر اسلام یکی امیرالمومنین است این‌ها معجزات پیامبر است.

    میثاق با نور

    بنابراین این کتاب را باید تلاوت زیاد کرد باید به آن نزدیک شد باید با آن انس گرفت و دوستان ما عزیزان ما در میثاق با نور چقدر قشنگ کار کردند که آمدند سه مرحله گذاشتند به امید این‌که شماها تلاش کنید، مرحله اول آن قرآن‌خوانی است،  بعد که این را طی کردید بشوید قرآن‌دان وارد قرآن‌دانی بشوید علوم قرآنی بخوانید که علوم قرآنی باز دو معنا دارد یک علومی که قبل از این‌که بفهمید به این‌ها می‌گویند علوم قرآنی یک علوم قرآنی هست که بعد از این‌که قرآن را فهمیدید از دل قرآن حقایقی را استخراج کنید آن‌ها هم می‌شود علوم قرآنی بعد این می‌شود در مرحله قرآن‌دانی و بعد وارد قرآن‌سانی شدن یعنی وارد آن معضلات و آن آیات پیچیده و آن باطن آیات و بواطن آیات و تأویلات آیات و آن غرایب و عجایبی که از قرآن می‌شود استخراج کرد وارد این مرحله بشوید. خب این مراحل لازمه آن چی است؟ لازمه آن این است که شما کوشش کنید از مبلغ بودن به معلم بودن و از معلم بودن به مربی بودن و مدرس بودن برسید و این مراحل را طی کنید بنابراین در این زمینه باید خیلی کوشش کنید زحمت بکشید کار کنید و ما امیدوار هستیم که ان‌شاءالله هر کدام شما به امید این‌که من امروز از شما بخواهم که یک شعاری داشته باشیم امسال تا سال آینده که سال آینده که عید غدیر است در خدمت شما باشیم این شعار را محقق کنیم و آن شعار این است که هر خانه یک حلقه قرآن در هر خانه‌ای یک حلقه قرآنی باید تاسیس بشود هر خانواده‌ای باید هفته‌ای یک مرتبه قرآن را بگذارند وسط کنار هم بنشینند و در مورد قرآن یک ساعت نیم ساعت صحبت کنند و این حلقه قرآنی را تشکیل بدهند به امید این‌که این شعار محقق بشود و سال آینده ببینیم ان‌شاءالله این هر خانه یک حلقه به چند میلیون رسیده و ان‌شاءالله سال آینده با دست پر امسال چند تا دو تا سه تا استان نمونه شدند ان‌شاءالله سال آینده شاهد این باشیم که این “فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ»[۲] در این کار خیر مسابقه بگذارید و استان‌ها که نماینده‌های آن‌ها در این‌جا هستند ان‌شاءالله سال آینده به ما بگویند که نه تنها آن هدف کلی ما که در هر استانی و در هر شهری و در هر شهرستانی و در هر روستایی و در هر مسجدی و در هر هیئتی بلکه در هر خانه‌ای به امید این‌که یک حلقه قرآنی ان‌شاءالله تشکیل بشود و ما سال آینده منتظر هستیم که یک آمار خوبی را مسئولین استان‌ها به ما گزارش بدهند، اگر موافق هستید یک صلوات امام رضا پسند بفرستید.

    یادآوران آسمانی

     پس شعار ما شد تا سال آینده هر خانه‌ای یک حلقه قرآن ان‌شاءالله و اما یادآوران، یادآوران قرآن فرمود که “إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَهٍ ذِکْرَى الدَّارِ»[۳] «وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصَارِ»[۴] ابراهیم و اسماعیل و ابراهیم‌ها و اسماعیل‌هایی که در طول تاریخ بودند صاحب معجزه بودند صاحب قدرت بودند صاحب تصرف در عالم تکوین بودند معجزه می‌کردند صاحب بصیرت بودند حقایق عالم را درک می‌کردند این‌ها چرا به این مقام رسیدند؟ زیرا “إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ” ما آن‌ها را خالص کردیم. با چه چیزی؟ چه جوری این‌ها را خالص کردیم؟ چون خالص شدند به این قدرت‌ها رسیدند چون خالص شدند قدرت تصرف در عالم هستی و تکوین را داشتند چون خالص شدند صاحب بصیرت شدند و تا عمق اشیاء را می‌دیدند باطن قضایا را می‌دیدند صاحب دیدهای باطنی چون ما این‌ها را خالص کردیم به چه خالص کردیم خداوندا این‌ها را چگونه خالص کردی؟ فرمود “إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَهٍ ذِکْرَى الدَّارِ” ما این‌ها را این‌طوری خالص کردیم که این‌ها دائماً در یاد عالم آخرت بودند. عجیب است ما خیال می‌کنیم برای این‌که در دنیا موفق باشیم باید به دنیا فکر کنیم هر چه  بیشتر فکر کنیم در مورد دنیا که چه کار کنیم اقتصاد ما درست بشود چه کار کنیم وضع مالی ما درست بشود چه کار کنیم امور مادی ما درست بشود هر چه بیشتر فکر کنیم بیشتر مطالعه کنیم فکر می‌کنیم توانایی ما و دانایی ما بیشتر می‌شود نسبت به عالم دنیا درست است؟ حالا کسانی که مثلا می‌گویند اقتصاددان است یعنی چه؟ یعنی این آقا رفته سال‌ها مطالعه کرده در بازار در بورس در معاملات در قوانین حاکم بر تجارت و وضعیت درآمدها وضعیت هزینه‌ها این‌ها را مطالعه کرده علم اقتصاد دارد چون علم اقتصاد دارد پس می‌تواند کشور را خوب اداره کند دنیا را خوب اداره کند ما این‌طوری فکر می‌کنیم دیگر می‌گوییم هر کسی بیشتر فکر کرده باشد در مورد امور دنیایی بیشتر توانا است ولی خداوند می‌فرماید این‌طور نیست، این‌هایی که می‌بینید قدرت داشتند در عالم هستی تصرف می‌کردند به خاطر این‌که به یاد آخرت بودند نه به یاد دنیا! به یاد دنیا بودن بله موفقیت می‌آورد ولی موفقیت تا آخر نمی‌رود باید به یاد آخرت باشیم. و این بحث بسیار مهمی است که توانایی و دانایی در تصرف در عالم ماده نیست بلکه توانایی و دانایی قدرت و بصیرت در این است که این‌ها چون یاد آخرت بودند، شما هر چه به آخرت بیشتر فکر کنید و نسبت به عالم آخرت بیشتر توجه داشته باشید خداوند امورات دنیای شما را و آگاهی شما را بینش شما را بیشتر می‌کند این بحث یادآوران آسمانی را به آن توجه کنید این حرف شیطانی این حرف سطحی این حرف اهل دنیا را نگیرید که آقا همیشه که نمی‌شود به یاد آخرت بود همیشه یاد قبرستان و این‌ها نه این‌طوری نیست این برنامه‌ای که در صدا و سیما هست زندگی پس از زندگی دارد نشان می‌دهد که دنیاهایی است بعد از این عالم به آن‌جاها می‌خواهیم برویم اگر به آن دنیا فکر کنیم اگر ما دنبال این باشیم که آخرت خود را تامین کنیم دنیای ما اتوماتیک ناخودآگاه و خود به خود درست می‌شود چه قشنگ گفتند اولیاء خدا گفتند دنیا مثل سایه است شما اگر به سایه خود توجه نکنی راه خود را بگیری بروی سایه دنبال شما می‌آید اما اگر بخواهی بروی دنبال سایه خود هیچ وقت به سایه نمی‌رسی. شما بخواهی سایه خود را بگیری هیچ وقت به سایه خود نمی‌رسی دنیا سایه است هر چه دنبال آن بروی به آن نمی‌رسی اما اگر آن را رها کنی بروی به راه خودت این دنیا می‌آید دنبال تو واقعاً همین‌طور است البته این به معنای این نیست که ما وظایف دینی خود را در کار وظایف دینی خود را در تولید وظایف دینی خود را در اداره دنیا وظایف دینی خود را در شناخت مدیران و وظایف دینی خود را در انتخابات و در امور دنیایی فراموش کنیم نه آن را به خاطر وظیفه باید انجام بدهیم اما ربط دنیا و آخرت خیلی پیچیده است ما نمی‌توانیم این را متوجه بشویم بهترین راه این است که ما در امور دنیایی خود به وظیفه عمل کنیم اگر امیرالمومنین بیل می‌زند کار می‌کند در عین حال که خلیفه دنیای آن روز است تمام دنیای آن روز اکثر دنیای آن روز در اختیار امیرالمومنین بود ولی خب در عین حال که کار می‌کند ما هم کار کنیم کوشش کنیم تلاش کنیم تولید کنیم علم کسب کنیم مدیریت کنیم این‌ها همه خوب است اما یاد ما باشد این کارها فقط از باب زمینه‌سازی است آن چیزی که باعث می‌شود در این‌جا رشد باشد توجه به خداوند و توجه به دنیای آخرت و عالم آخرت است.

    حسن ختام جلسه

    بنابراین یاد آوران هم جای تقدیر دارد و در این زمینه هم شما کاری کنید که ان‌شاءالله حلقه‌های یادآوران را که تشکیل میدهید در خانه‌ها در فامیل میثاق با نور را هم در همان جا اداره کنید تا همانطور که عرض کردیم سال آینده حلقه‌های یادآوران بیشتر حلقه‌های قرآنی میثاق با نور و با کیفیت عالی باشیم. دیگر عرضی ندارم ان‌شاءالله دعاگوی همه شما هستم شما هم دعاگو باشید دوستانی را که فعالیت می‌کنند برای این حرکتِ قرآنی و این حرکت معنوی، خداوند همه آن‌ها را توفیق بدهد و باز هم عرض می‌کنم به امید روزی که هر خانه یک حلقه قرآنی در پناه امام زمان(ع) و با دعای خیر امام زمان که شامل همه ما بشود ان‌شاءالله‌‌.


    [۱] . سوره مزمل آیه ۲۰

    [۲] . سوره بقره، آیه۱۴۸

    [۳] . سوره ص، آیه ۴۶

    [۴] . سوره ص، آیه۴۵