نام: فرانسیس بیکن لقب: پدر تجربه گرایی
ولادت: ۱۵۶۱ و وفات : ۱۶۲۶میلادی از کشور انگلیس تاثیر پذیر از ارسطو، برنارد پالیسی، سیسرون، میشل دو مونتنی، نیکولو ماکیاولی، پاراسلسوس، افلاطون، راجر بیکن، ویلیام گیلبرت تاثیرگذار بر آیزاک نیوتن، جان لاک، رابرت بویل، توماس هابز، توماس جفرسون، دیوید هیوم، ادوارد گیبون، ولتر، ژان ژاک روسو، ادموند برک، ژوزف دو مستر، ویلیام پتی کتب: احیا علوم کبیر، درباب امپراطوری، آتلانتیس جدید، حکمت باستان، کتاب مقالات، ارغنون جدید، پیشرفت علم
|
زندگینامه:
فرانسیس بیکن در ۲۲ ژانویه ۱۵۶۱ در لندن (یورک هاوس) در منزل پدرش سر نیکولاس بیکن متولد شد. پدر او بیست سال اول سلطنت ملکه الیزابتِ اول مُهردار سلطنتی بود. مادر بیکن لیدی آن کوک خواهرزن لرد بارلی خزانهدار ملکه الیزابت و یکی از مقتدرترین مردان انگلیس بود. این زن که دختر سِر آنتونی کوک، آموزگار خصوصی ادوارد ششم پادشاه انگلستان بود، در علم کلام متبحر بود و با اسقفهای زمان خویش به زبان لاتینی مکاتبه میکرد.
در دوازدهسالگی بیکن را در کمبریج به کالج ترینیتی فرستادند جایی که با نهایت دقت از برنامه درسی قرونوسطایی تا حد زیادی به زبان لاتین پیروی کرد؛ اما بعداً از آن روش روگردان شده به روش تجربهگرائی متوسل شد و پس از سه سال آنجا را ترک کرد. وی باآنکه شانزده سال بیشتر نداشت در دفتر سفارت انگلستان در فرانسه مأموریتی به وی پیشنهاد شد و پسازآنکه مضرات و منافع این کار را خوب سنجید آن را پذیرفت. پدر او سِر نیکولاس ناگهان در سال ۱۵۷۹ وفات یافت.
وی تصمیم داشت اموالی مادامالعمر به فرانسیس بیکن تخصیص دهد ولی مرگ او بر این کار سبقت گرفت و سیاستمدار جوان باعجله به لندن فراخوانده شد درحالیکه در ۱۸ سالگی پدر خود را ازدستداده بود و عایداتی هم نداشت. او به زندگی اسراف آمیز خو گرفته بود و برای او قناعت به زندگی ساده سخت مینمود. به همین جهت وارد رشته حقوق شد و برای به دست آوردن یک شغل سیاسی خویشان متنفذ خود را به تنگ آورد.
در ۱۵۸۳ به سن ۲۲ سالگی از تانتن به نمایندگی مجلس انتخاب شد. چند سال بعد لرد اسکس دوست بیکن توطئهای بر ضد ملکه ترتیب داد تا او را زندانی کند و جانشینش را به تخت بنشاند. بیکن در نامهای او را از این عمل بازداشت و به او نوشت که تا ابد به ملکه وفادار میماند. اسکس در پی توطئهای نافرجام بر ضد الیزابت زندانی شد تا اینکه موقتاً آزاد گردید، وی دوباره به جمع نیرو پرداخت و با قوای خود بهسوی لندن حرکت کرد. بیکن به خشم تمام بر ضد اسکس قیام کرد و در این میان عضو دیوان عالی کشور گردید. اسکس دوباره گرفتار شد و او را به اتهام خیانت به محاکمه کشیدند. او مجرم شناخته شد و محکومبه مرگ گردید. شرکت بیکن در محاکمه اسکس او را تا مدتی منفور ساخت.
بیکن در ۴۵ سالگی ازدواج کرد و در ۱۵۹۸ به جهت قروض خود به زندان افتاد؛ اما در ۱۶۰۶ مشاور قضایی سلطنتی گردید و در ۱۶۱۳ معاون دادستان کل شد و در ۱۶۱۸ در ۵۷ سالگی بالاخره مثل پدرش به مقام مُهردار سلطنتی رسید. مرگ او در سال ۱۶۲۶ در سن ۶۵ سالگی به پایان رسید. مرض ذاتالریه به حیات او در این عالم خاتمه داد.
اندیشههای فرانسیس بیکن:
فرانسیس بیکن (francis bacon) فیلسوف و دانشمند قرن هفدهم آغازگر زمینه تجربهگرایی در اروپا میباشد. دیدگاه وی در تاریخ علم به سودگرایی معروف است. در نظر بیکن روششناسی علمی بسیار حائز اهمیت است. او بهکارگیری منطق سنتی را در کشف حقایق علمی بیفایده میدانست و فقط تجربه و آزمایش را درراه رسیدن به علم قبول داشت. روششناسی علمی بیکن عبارت است از مشاهده و تجربه در امور طبیعت جهت جمعآوری دادهها و اطلاعات موردنیاز برای شناخت واقعیتهای جهان و تأکید بر استقراء که در آن مواد قوه تعقل به کار رود.
۱-۱- بیکن جداکننده علم از دین
بیکن یکی از مهمترین اشخاصی است که اروپاییان را وارد تجدد علم و حکمت کرده است، هرچند که برخی از معاصران و دانشمندان قبل از او مانند گالیله، داوینچی و… نیز خدمات ارزندهای را جهت پیشرفت علم اروپا ارائه دادهاند ولی بیکن روش تازهای را روشن نمود و قواعد و اصول آن را به دست داده است. اهل علم را از حوزه دیانت مسیح بیرون کرده و مستقل ساخت و گفتههای پیشینیان را از حجیت انداخته است. اگرچه نسبت به ارسطو و افلاطون باوجود کمال اعجاب و اعترافی که به بلندی مقام ایشان دارد یک اندازه بیانصافی و زیادهروی کرده است، بااینحال این زیادهروی را برای اصلاح افراطی آن روزها از پیروی قدما میکردهاند لازم میدانسته است.
۱- ۲- ترغیب علما به اندیشیدن و تفکر
وی طالبان علم را متوجه عیبها و نقصهای کارشان نموده و آنان را ترغیب نموده که جهت شناخت معارف و کسب علم از تأکید بیجا و افراط بر گفتهها و نوشتههای دیگر علما پرهیز نمایند و با تکیهبر دیدگاه و جهانبینی خود درراه تأسیس علم و معرفت قدم بردارند.
۱- ۳- بیکن از مؤسسان علوم جدید
بیکن با روشن ساختن اهمیت علم و دانش در بهبود زندگانی انسان، تلاش نمود تا به کشفیات و اختراعات جدید و نوآوریهای علمی اهمیت لازم را در جامعه بدهد و نشان دهد که با هر اختراع و کشفی که در زندگی انسان رخ میدهد گامی در جهت رفاه و حل مشکلات رخ میدهد. ازاینرو هرچند فرانسیس بیکن خود در علوم و صنایع هیچ کشف و اختراعی ندارد، او را یکی از بنیاد کنندگان علوم جدید که مبنی بر تجربه و مشاهده است میدانند و باآنکه مذهب فلسفی تأسیس ننموده، بانی فلسفه تحققی میخوانند. (فلسفه تحققی اصطلاحی است برای philosophie positive، یعنی فلسفه مبتنی بر امور محقق که در قرن نوزدهم تأسیسشده است.)
۱- ۴- نگاه بیکن به علم
بیکن دیدگاه و نظریات خود را در کتاب ششجلدی خود «احیاعلوم کبیر» فواید و سود علم و فضیلت را در زندگی انسان و بهبود اوضاعواحوال حیات مردم بیان کرده و به انتقاد از کسانی که در علم و حکمت بهجای تأکید بر محتوا و معنی به الفاظ و مجادله مشغولاند، میپردازد. بدین ترتیب علم و حکمت قدیم را موردانتقاد قرار میدهد و خطا و ناقص بودن و بیحاصلی و بیثمری آن را بازمینماید و طریقه و روشی را که در کسب علم درست و منطقی میداند نشان میدهد. فرانسیس بیکن معتقد بود که «علم بر انسان و جهان تسلط دارد» و «بر طبیعت نمیتوان مسلط گشت مگر آنکه از قوانین آن آگاهی یابیم» و در رد اندیشه کلیسا چنین عنوان کرد که «اگر انسان ذهن خود را معطوف به ماده کند در حدود آن کار میکند و از حدود ماده تجاوز نمینماید». وی معتقد بود که ادراک ما از حقیقت تنها در همان حدی است که مشاهدات ما اجازه میدهد و «خارج از حیطه مشاهدات» نهتنها نمیتوانیم چیزی بدانیم، شاید اصولاً شایسته دانستن آن نباشیم. ازنظر او ذهن مسئول یافتن روابط در ماده بهوسیله مشاهده و تجربه است و میان علم و عمل و مشاهده فرقی نیست. راهی که وی برای رسیدن به بصیرت و ادراک بهتر از جهان پیرامون پیشنهاد میکند، چنین است: «با کسب دانشِ طبقهبندی ماده بر اساس ارزش و اعتبار آن، ذهن خود را از تزویر دور دار» و برای رسیدن به این ادراک باید ذهن را از بتهایی که آن را احاطه کردهاند رهاسازیم.
از دید بیکن علم زمانی به دست میآید که فرد محسوسات و جزئیات را به مشاهده و تجربه درآورد و برای استخراج قواعد به کلیات جمعآوری مواد روی آورد؛ اما این جمعآوری مواد، مشاهده و تجربه را سرسری نباید گرفت و با نهایت دقت و تأمل باید به کاربرد. وی در شناخت واقعیتها بر محسوسات و تجربه اهمیت زیادی قائل بود و تأکید داشت که نباید به نقلقول و روایت اعتماد کرد و شخصاً باید به مشاهده و تجربه پرداخت. مواد تجربه را فراوان و بسیار و متنوع باید نمود.
در استخراج کلیات هم شتاب نباید کرد و مانند قدما از کلیات ابتدایی نباید یکباره به احکام کلی نهایی پرواز کرد، بلکه کمکم باید پیش رفت. در جمعآوری مواد و نتیجهگیری از آنها روش تدریجی و استنباطهای مرحلهبهمرحله را باید رعایت نمود؛ یعنی نسبت به دامنه تجربیات و مشاهدات باید نتیجهگیری نمود و در شناخت و استنباط از قواعد، سلسلهمراتب و مراحل تدریجی نتیجهگیری را رعایت نمود. وی معتقد بود در گردآوری و استخراج اطلاعات نباید به حافظه اعتماد نمود، بلکه یافتهها و نتایج مشاهدات را در کاغذ ضبط و ثبت نمود. زمانی که مواد و دادهها پراکنده و متنوع هستند باید برای آنها جدول تنظیم کرد. بیکن حتی به طبقهبندی جداول تحقیقی پرداخته و تأکید کرده که بر اساس این جدولها به استقراء بپردازیم، یعنی از مواد جزء که جمعآوری کردهایم، قاعده و دستور و احکام کلی درآوریم. وی در بخشی از کتاب به تقسیمبندی علم و فنون میپردازد و علوم را به سه دسته حافظه، متخیله و عقل منقسم میداند. آنچه مربوط به حافظه است تاریخ است و علوم متخیله، شعر است. علم عقلی، فلسفه است و فلسفه سه موضوع دارد، خدا، طبیعت و انسان. وی تأکید میکند که باید برای پیشرفت علم و گسترش نوآوریها در جامعه تلاش نمود، ازاینرو شرحی سفارش میکند که باید برای پیشرفت علم وسایل فراهم کرد، از مدرسه و کتابخانه و انجمنهای علمی؛ و باید کتابهای سودمند تدارک نمود و نویسندگان را دلگرم کرد و پاداش شایسته داد.
۱- ۵- علم روانشناسی بیکن
همچنین بیکن در زمینه روانشناسی نیز نوشتههای جالبی دارد. او به وجود بتهایی در ذهن انسان معتقد است که مانع پیشرفت علمی میشوند و این بتها را به چهار دسته قبیلهای، غار، بازاری و تئاتری تقسیم میکند و آنها را باعث انحراف ذهن انسان میداند. بت قبیلهای تمایل ذهنی ما به مشاهده امور از روی عادات شخصی است، نه آنطور که واقعاً هستند. بت بازاری مشکل مفهومی انسان است یعنی استفاده از کلماتی که در حقیقت نماینده هیچ واقعیتی نیستد، بت تئاتر یا مکاتب اشاره به نفوذ سیستمهای فلسفی بالاخص نظام فکری ارسطو در ذهن دارد. به اعتقاد او افرادی که تحت تأثیر چنین نفوذی هستند، عقاید و آرای خود را قبل از تجربه و آزمایش پذیرفتهاند و سپس با منحرف کردن تجربیات مورد مشاهده، سعی در اثبات قضایای از پیش تعیینشده خوددارند. تأکید بیکن بر مشاهده بدون پیشفرض نتیجه نظریات بت است.
۲- نقد به بیکن
یکی از جنبههای انتقادی وارده بر نظریات بیکن، تأکید مفرد و افراطی وی بر عنصر تجربهگرایی و مشاهده محسوسات میباشد، بهنحویکه اگر واقعیتی در عرصه تجربه و تکرار آزمایشات بیکن خود را نشان ندهد، مورد نفی قرار میگیرد. بیتردید یکی از موارد جهت ادراک حقایق و واقعیتهای جهان جهت کشف و شناخت، از طریق تجربه و مشاهده صورت میگیرد، اما بسیاری از حقایق و ادراکات جهان هستی نظیر مفاهیم متافیزیک، باورهای دینی و معنویات، امورات باطنی و روحی را نمیتوان به طریق تجربه اثبات نمود و این نوع واقعیات از تیررس تجربه به دور هستند و این واقعیات نیز حیطه و علم مخصوص خود را دارا میباشند، لذا باید از طریق این علوم و چارچوب منحصر به خودشان مورد شناخت قرار گیرند. ازجمله ایرادات اساسی و مهم بر رهیافتهای بیکن عدم توجه وی بر مفاهیم والای مذهبی و اعتقادی میباشد، تأکید مفرط بر تجربه و آزمایش باعث گردیده تا مبانی نظری و شالوده تحقیقاتی وی در تسلسل اعداد و آمار و اثبات ریاضیوار قرار گیرد و با ناتوانایی از شناخت این مفاهیم از آنها غافل گردد. درحالیکه دریافت حقایق و مسائل معنوی و الهی، در سایهسار آموزههای دینی و مذهبی محقق میگردد. به نظر میرسد که در شناخت واقعیتها و جهت ادراک کامل آنها میبایست از روش ترکیبی و تمامی ابزارها و عناصر موجود چون تجربه، مشاهده، محسوسات، تعقل، استدلال و استنتاج استفاده نمود. آموختهها و رهیافتهای بیکن با تقبیح آدابورسوم و اندیشههای کلاسیک و سنتی یکی از هجمهها و انتقادات وارد بر خود را مسجل مینماید. بااینکه برخی از رویکردهای سنتی درست بر مبنای حقیقت نبوده و گاهاً مبانی مخدوش و غلطی را بر خود برگزیدهاند، ولی در میان آنها اندیشهها و نکته نظراتی یافت میشود که ارزش تأمل، اصلاح و گاه تکمیل را دارد. نادیده گرفتن چنین نکته نظراتی از دیدگاه منطقی موجه و منطقی نمیباشد، چراکه مبنای مکتوبات و یافتههای سنتی، مجموعه اندیشه و تفکرات حکما و اندیشمندانی است که در عصر کمبود امکانات و ابزار حصول علم، توانستهاند به نایافتهها و مکتومات دستگاه آفرینش دستیافته و بر غنا و محتوای علم و دانش روزگار خود بیفزایند و با این کار معضل و مشکلی از جامعه را جهت بهبود زندگی مردم حل نمایند.