سخنرانی مورخ 29 9 1401
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهالرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهر ین سیما بقیهالله فی السموات و الارضین
- مقدمه
- آداب چله
- معنای حضور قلب و راههای رسیدن به این امر
- چله حضور
- شیعه و شعاع!
- دعایی که ارزشمند است…
- چقدر زاویه دید ما با امام زمان شبیه است؟
مقدمه
دوستان عزیزی که چله فاطمیه را گرفتهاند و دوستانی که میخواهند چله بگیرند، حتماً از سرگروهها آداب و احکام چله را یاد بگیرند. چون من میبینم بعضیها چله گرفتهاند و بعد سؤالهایی میکنند که انگار آداب و احکام چله را نمیدانند؛ شما باید آداب و احکام را قبل از شروع چله یاد بگیرید که دچار مشکل نشوید. از سرگروهها خواهش میکنم که احکام چله را به افرادی که تازه به جلسات میآیند آموزش دهید چون درواقع سیر و سلوک عرفانی بدون چله گرفتن و بدون برنامهریزی برای تهذیب نفس امکانپذیر نیست. یکی از آداب مهم سیر و سلوک کنترل نفس و داشتن برنامه است که این در ضمن چهلها انجام میگیرد.
احکام چلهها گفتهشده است که حتماً باید به اذکار و معانی اذکار توجه داشته باشید و آن اذکار را درست بخوانید، صحیح بخوانید و در ضمن اذکار سعی کنید به معانی آن توجه داشته باشید.
معنای حضور قلب و راههای رسیدن به این امر
سؤالی در مورد حضور قلب پرسیده شده است؛ یکی از برنامههایی که یک سالک دارد این است که باید سعی کند که حضور قلب داشته باشد. منظور از حضور قلب یعنی اینکه خواطر و خیالات و توهمات در ذهن سالک ضعیف شود و از بین برود. چون شیطان بهوسیله توهمات و بهوسیله تخیلات زندگی انسان را تحت تأثیر قرار میدهد. ما برای اینکه از شر تخیلات و توهمات نجات پیدا کنیم، باید سعی کنیم که حضور قلب داشته باشیم. خب منظور از حضور قلب یعنی چه؟ منظور از حضور قلب یعنی همینکه توهمات و تخیلات و این خواطر ذهنی و خواطر قلبی را بگذاریم کنار و در تمام حالات و خصوصاً در حالاتی که مخصوص ذکر هستیم توجه به حضور خداوند داشته باشیم و خودمان را در محضر خداوند احساس کنیم. برای اینکه حضور قلب داشته باشیم راههای مختلفی گفتهاند و هرکسی با هرکدام از این کارها بتواند این کار را انجام دهد خوب است؛ بعضیها گفتهاند که برای حضور قلب در یک اتاق تاریک یا یک اتاق خلوت (چون ممکن است اشیایی که جلوی چشم ما است تمرکز ما را بگیرد) نماز بخوانیم. یا اینکه برای شروع در ابتدای سیر و سلوک چشمانتان را ببندید. خب البته این راه خیلی جالبی نیست چون انسان هنگام نماز چشمانش را ببندد این وارد نشده و حتی نهی هم شده است.
راه دیگر این است که برای داشتن حضور قلب به معانی نماز و اذکاری که میگوییم توجه داشته باشیم. نقلشده است از یکی از بزرگان با یکی از اساتید خودش صحبت میکرد و استاد به او گفته بود که شما برای حضور قلب در نماز چهکار میکنید؟ ایشان جواب دادند که من به معانی نماز توجه میکنم بعد استاد گفته بود که پس کِی نماز میخوانی! اگر این صحبتها بین این دو بزرگ صورت گرفته باشد! توجیهش این است که ما در نماز گاهی مواقع به معانی توجه میکنیم، ولی فقط به معانی تحتاللفظی توجه میکنیم مثلاً وقتی میگوییم «ایاک نعبد و ایاک نستعین» در ذهنمان میآوریم که “تو را میپرستم و فقط از تو یاری میجویم” (این معانی را به ذهن آوردن خوب است و قدم خیلی خوبی است) ولی اینکه استاد به شاگردش گفته بود که تو وقتی به معانی توجه میکنی، پس کی نماز میخوانی! احتمال زیاد منظورشان این باشد که شما در نماز به معنای نماز توجه کنید نه اینکه بگویید ایاک نعبد و ایاک نستعین و در ذهنتان بیاورید که فقط تو را میپرستم و فقط از تو یاری میخواهم. بلکه در نماز به معنا توجه داشته باشید یعنی اینکه احساس کنید در مقابل خداوند ایستادهاید و دارید با خداوند صحبت میکنید و به خداوند میگویید که خدایا من فقط تو را میپرستم و فقط از تو یاری میجویم. خداوند را احساس کنید و وقتی خدا را احساس کنید دیگر اصلاً به معانی و الفاظ توجهی ندارید. بلکه آن چیزی که در ذهن و دلتان است را عنوان میکنید. بهعنوانمثال میخواهید به فرزندتان اظهار محبت کنید، میگویید: قربانت شوم. با این قربانت شوم که کلمه قربان در ذهنتان نمیآید، بلکه در ذهن و فکرتان این است که میخواهید خودتان را فدایش کنید و میخواهید اظهار محبت کنید این محبت است ظاهر میشود و در این الفاظ خودش را نشان میدهد. باید با خداوند اینگونه صحبت کرد.
چله حضور
حالا برای اینکه شما هم این کار را انجام دهید، دریکی از اولین چلهها که چله حضور است، باید وقتی میگویید یا الله باید از صمیم قلب خدا را صدا بزنید. یعنی احساس کنید که خداوند از شما دور است و میخواهید او را صدا بزنید تا به شما توجه کند. این تمرینی است برای اینکه انسان احساس حضور کند. بنابراین اگر میخواهید که تخلق به اخلاق فاطمی پیدا کنید (خصوصاً در همین چلچلهها) باید همانطور که آن حضرت خداوند را صدا میزد و همانطور که آن حضرت با خداوند راز و نیاز میکرد عبادت کنید. در جلسات قبل گفتیم که نور فاطمی آنچنان درخشش پیدا میکرد که در خارج جلوه پیدا میکرد و در خارج ظاهر میشد. این نشاندهنده قدرت نفسانی فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است. روح ایشان آنچنان قوی است که وقتی باخدا صحبت میکند و با خدا راز و نیاز میکند این راز و نیاز او ظهور پیدا کرده و خارج از ظهور مادی خودش در عالم خارج هم سریان پیدا میکند. باید در معانی نماز تمرین کنیم و در اذکار توجه داشته باشید تا انشاءالله آثار آن در زندگی شما جاری و ساری گردد. این یک مطلبی بود که قصد داشتم خدمتتان عرض کنم.
شیعه و شعاع!
مطلب دیگر این است که وقتی الگوی ما امام ما معصومین بزرگوار هستند، هدف در سیر و سلوک این است که ما به آنها شباهت پیدا کنیم. شبیه آنها شویم و اینکه ما چهل روز چله فاطمیه بگیریم و سعی کنیم اذکاری که ایشان میگفتند، عبادتها و رفتاری که ایشان داشته است به آن توجه کنیم برای این است که ما با ایشان سنخیت پیدا کنیم و شیعه باشیم. شیعه یعنی کسی که شعاع نور اهلبیت است. شعاع نور با منبع نور سنخیتی دارد. شما دیدهاید وقتی به منبع نور نگاه میکنید و همچنین وقتی به پرتو نور هم نگاه میکنید، آنها شبیه هم هستند. هر نوری پرتواش با آن سنخیت دارد. ما اگر میخواهیم شیعه باشیم باید پرتو وجود آنها(معصومین) باشیم. باید شعاع وجود آنها باشیم یکی از معانی شیعه هم همین است. ولی یکی از معانی شیعه این است که شیعه آنکسی نیست که فقط پشت سر امامش برود، بلکه شیعه کسی است که گاهی مواقع برای اینکه نور امام را ظاهر کند جلوی امام نیز میرود. الآن اگر انقلاب ما یک انقلاب امام زمانی باشد، قبل از ظهور امام زمان آمده است. یعنی جلوتر از امام زمان آمده و میخواهد یک پرتوهایی را نشان دهد که انشاءالله موفق شود.
شیعه همیشه به معنای پشت سر نیست گاهی مواقع به معنی جلوتر است. اما جلوتری که وصل است به امام نه آن معنایی که “المتقدِّمُ لهم مارقٌ، والمتأخِّرعنهم زاهقٌ”. چون این به معنای کسانی است که جدا شدهاند و کسانی که جداشدهاند چه عقب باشند و چه جلو باشند انحراف هردو است. اما وقتی وصل باشند به معصوم عقب که باشند میشوند شیعه، جلو که باشند میشوند شعاع. این معانی را در ذهن شریفتان داشته باشید هرجایی این حرفها را برای شما نمیزنند.
دعایی که ارزشمند است…
خب ما میخواهیم با امام زمان سنخیت پیدا کنیم این حرفها، حرفهای ابتدایی و سطح پایین است، که
” روزها فکر من این است و همه شب سخنم ، که چرا غافل از احوال دل خویشتنم.
از کجا آمدهام؟ آمدنم بهر چه بود؟ به کجا میروم آخر ننمایی وطنم”
اینها همه حرفهایی است که در ابتدای راه و حرفهای مقدماتی است. حرف بالاتر این است که ما فهمیدهایم برای چی میآییم و باید از این مرحله بگذریم. موضع ما باید در این مسئله حلشده باشد؛ ما به دنیا آمدهایم به این عالم آمدهایم تا امتحان بشویم! امتحان ما هم این است که خداوند بزرگ الگویی به ما نشان داده است که ما باید شبیه آن الگو بشویم. هدف ما این است که به معصومین(ع) شباهت پیدا کنیم. این هدف زندگی ما است و در این مسئله باید تلاش کنیم. نباید به اینکه یک دعایی میخوانیم دل خوش باشیم. نه! این دعاها زمانی ارزش دارد که ما را به امام معصوم نزدیک کند. نه اینکه برای حل مشکلات مادی خودمان، دعا کنیم. چرا که اینها نشانه شیعه نیست! شیعه تمام همّ و غمّش شباهت پیدا کردن به معصوم است. الان چله فاطمی یعنی شما باید شباهت پیدا کنید؛ یک سنخیتی (هر چقدر ضعیف) باید به فاطمه زهرا(س) و به امام زمان(ع) پیدا کنید. ما طوری باید زندگی کنیم که در این مسیر باشیم اگر در این مسیر نباشیم مدام حرز جواد بخوانیم، مدام دنبال شرف شمس و… برویم، اگر مشکلات زندگی شما حل شد! صدبار زیارت عاشورا بخوانید اگر مشکلات زندگی شما حل شد! برای مشکلات خود نذر کنید اگر حل شد! گاهی حل میشود گاهی هم حل نمیشود، آنهم که حل میشود معلوم نیست به خاطر زیارت عاشورا بوده باشد. این را به شما بگویم اینها زمانی ارزش دارد که هدف اصلی ما گم نشود. هدف اصلی ما وصل شدن به امام زمان است. اگر هدف ما وصل شدن به امام زمان باشد، یک زیارت عاشورا معجزه میکند، یک حرز جواد گفتن یکبار گفتن معجزه میکند.
شما میخواهید به امام زمان متصل باشید، چهکار باید بکنید؟ بهترین راهِ و نزدیکترین راهِ این است که به علمای ربانی وصل بشوید، علمایی که شبیه امام زمان هستند، علمایی که علناً، عملاً و روحاً به امام زمان شباهت دارند، اگر آنها را پیدا کنید و ایشان وصل بشوید، دعای شکستهدلی کار صد طلا بکند.
همت طلب از باطن پیران سحرخیز زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند[۱]
این پیران سحرخیز یعنی علمای ربانی که به خداوند نزدیک شدند و با امام زمان سنخیت پیدا کردند.
چند وقت پیش برنامه رادیو معارف را گوش میدادم (که واقعا تأسفبار بود) یک عالم جلیلالقدری خیلی هم باسواد میگفت که شیعیان باید به امام زمان وصل بشوید، اما نمیگویند چگونه؟ با دعای توسل؟ با زیارت عاشورا؟ با زیارت قبور ائمه؟ نه، اینها وسیله است. بلکه با وصل شدن به اولیاء خدا و به علمای ربانی. که امام زمان فرمود “اَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها اِلی رُواهِ حَدیثنا.”[۲] آنها حجت من بر شما هستند شما باید به علمای ربانی وصل بشوید تا بتوانید به امام زمان وصل بشوید. اگر به علمای ربانی وصل نشوید وصل شدن به امام زمانِ شما ناقص است! این همه ادعیه، اینهمه زیارات آمده اینها همه را گفتند به شرط اینکه زیر نظر عالم ربانی باشد. چرا ما اصرار داریم از هرکسی چله نگیرید، هرکسی نمیتواند چله بدهد و خود شما اگر خواستید چله بدهید حتماً باید چله را با موفقیت گذرانده باشید و اِلا اگر این کار را نکرده باشید چله بدهید وَبال آن گردن شمارا میگیرد دچار دردسر میشوید، چون تا شخصی خودش متخلّق نشده باشد نمیتواند دست دیگران را بگیرد.
امام زمان(ع) در آن توقیع مبارک خود که میفرماید، مطلب مهمی که میفرمایند اینطوری نیست که ما رفتیم غائب شدیم و تمام. نه، بلافاصله میفرمایدکه علمای ربانی را بگیرید، علمای ربانی واسطه ما هستند. “فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ” آنها حجت من بر شما هستند همانطور که من حجت خدا هستم، همانطوری که من حجت خدا هستم بر شما آنها هم حجت من بر شما هستند.
اینهمه دم از ولایت میزنند اینقدر ولایت ولایت میکنند، ولی نمیگویند معنای ولایت چیست! معنای ولایت یعنی وصل شدن به علمای ربانی.
علمای ربانی چه کسانی هستند؟ علمای ربانی کسانی هستند که مثل امام زمان فکر میکنند، مثل امام زمان ذکر دارند، مثل امام زمان عمل میکنند. شما اگر میخواهید امام زمانی باشید باید سعی کنید مثل امام زمان فکر کنید.
چقدر زاویه دید ما با امام زمان شبیه است…؟
سنخیت یعنی چی؟ یعنی شخصیت شما مثل شخصیت امام زمان باشد، شخصیت امام زمان چیست؟ شخصیت امام زمان علم او است، شخصیت امام زمان عواطف او است، شخصیت امام زمان عمل او است. شما باید مثل امام زمان فکر کنید، مثل امام زمان دوست داشته باشید مثل امام زمان عمل کنید تا با امام زمان سنخیت پیدا کنید. و الا اگر یکجور دیگر فکر کنید، در یک عالم دیگری باشید و در یک دنیای دیگری باشید هیچوقت شما امام زمانی نخواهید بود. حالا هزار بار هم هر صبح جمعه دعای ندبه بخوانید ولی یکجور دیگر عمل کنید، شما امام زمانی نخواهید شد و از هدف خلقت دور شدید.
الان امام زمان به چه فکر میکند؟ امام زمان به این فکر میکند که مثلاً بنزین گران شده مرغ ارزان شده، به این چیزها فکر میکند که فکر من و شما این است؟ امام زمان به این فکر میکند که آیا آرژانتین برد یا نمیدانم برزیل برد یا فلان جا برد که فکر و ذکر من و شما این است؟ یا امام زمان یکجور دیگر فکر میکند؟
پیامبر فرمودند: “مَنْ أَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ.”[۳] هر کس صبح کند و به امور مسلمین فکر نکند مسلمان نیست!
دغدغه امام زمان نجات دنیا است، نجات همه مردم دنیا است، شما باید به این فکر کنید. باید فکر کنید که برای نجات مردم دنیا چهکار میتوانید بکنید؟ هر وقت شما به این مسئله فکر کردید، یعنی دغدغه داشتید که خدایا چه موقع میشود مسئله فلسطین حل بشود، مسئله یمن حل بشود، مسئله کفر جهانی حل بشود، مسئله صهیونیسم بینالملل حل بشود، مسئله استکبار دنیا حل بشود، هر وقت به این فکر کردید یک مقدار به امام زمان نزدیک شدید. چون امام زمان اینطوری دارد فکر میکند. طبق دستور اجداد خود که فرمودند: “کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ”[۴] همه شما در قبال جامعه بشری مسئول هستید. خب یک انسانی که مسئول باشد در قبال جامعه بشری بیست و چهار ساعت هم دارد فکر میکند من باید چهکار کنم؟ من در این دنیا باید چهکار کنم و وظیفه من چیست؟ همیشه به این فکر میکند، این میشود امام زمانی فکر کردن، این شخص امام زمانی است. اگر یک انسان نامسلمان در دنیا به این مسائل فکر میکند او دارد به امام زمان نزدیکتر میشود. به این مسائل فکر میکند و برای رفاه بشریت برای نجات بشریت فکر میکند و غصه میخورد او به امام زمان نزدیکتر میشود چون بالاخره به این مسئله میرسد که باید به دنبال یک منجی الهی باشد و زودتر اعتقاد پیدا میکند. این در مرحله شناخت یعنی فکر شما باید مثل فکر امام زمان(ع) باشد، فکر شما باید مثل فکر فاطمه زهرا(س) باشد.
شما خطبه فدکیه را در این ایام بخوانید ببینید که غصه فاطمه زهرا چی بود؟ در روایت هست که بعد از رحلت نبی مکرم جبرائیل مرتب میآمد پیش فاطمه زهرا و به او خبر از آینده میداد، چرا؟ چون دغدغه فاطمه زهرا این بود؛ خدایا بعد از اینکه مردم علی را کنار گذاشتند چه وضعیت بشریت میشود؟ غصه میخورد! در خطبه فدکیه غصه خود را نشان میدهد! جبرائیل بارها و بارها نازل میشد ، شما شاید در قرآن خوانده باشید یکبار جبرئیل مثلاً بر حضرت مریم نازل شد یا دو بار نازل شد. ولی در مورد فاطمه زهرا مرتب این اتفاق میافتاد. بعد امیرالمؤمنین میآمد مینشست مثل یک شاگرد کاغذ و قلم میگرفت و میگفت فاطمه جان بگو جبرائیل چه به شما گفته است تا من مکتوب کنم.
شما میخواهید فاطمی فکر کنید باید اینطوری فکر کنید، باید به سرنوشت بشریت و به سرنوشت دین و عاقبت بشریت فکر کنید. اگر به این مسائل فکر کردید، فکرِ شما میشود امام زمانی. وقتی امام زمانی فکر کردید بهمرور عواطف شما هم امام زمانی میشود ، میبینید از یکچیزهایی که دیگران خوششان میآید زیاد خوشتان نمیآید. اگر اینطوری شدی امام زمانی عمل میکنید و اگر امام زمانی عمل کردید بهمرور نزدیک میشوید و به هدف خلقت رسیدهاید. یعنی آن انسانی شدهاید که خدا شما را برای آن خلق کرده است.
[۱](بسطامی، غزل۲۲۶)
[۲]کمال الدین، ج۱،ص ۴۸۵
[۳]کافی، ج۲، ص ۱۶۳
[۴] بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸
علم و دین فرهنگستان جهانی مطالعات تطبیقی در علم و دین، عرفان ناب اسلامی، علم و دین، عرفان مقربین، علم، دین، حکمت ناب شیعی، استاد علوی، علم و دین