۱۲ 7 1401
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهالرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین سیما بقیهالله فی السموات و الارضین
اهم موضوعاتی که در این مطلب بیان شده است، عبارتند از:
- رضایت خدا و اولیا الهی، تنها راه رسیدن به سعادت ابدی
- خدمت، بهترین راه جلب رضایت معبود
- مفهوم ابتغاء و باغی بودن در رضایت الهی
- وظیفه ما در مقابل امام زمان (عج)
- عامل مهم در فراهم آوردن زمینه ظهور
- حکومت صالحین
- روایتی از پیامبر اکرم (ص) در مورد شروط اصلاح جامعه
- ریشه مشکلات کشور
- طرح یک سوال در ارتباط با چگونگی ارتباط رهبر جامعه و مردم
رضایت خدا و اولیای الهی، تنها راه رسیدن به سعادت ابدی
طالبان وصول به لقاءالله و سالکان طریقت به سعادت ابدی به این نتیجه رسیدند (همانطور که در بحثهایی که در جلسات قبل داشتیم به این نتیجه رسیدیم) که جلب رضایت اولیای خدا و خداوند بهترین راه برای رسیدن به سعادت ابدی است و اگر خداوند از ما راضی باشد و اگر اولیاءالله از ما راضی باشند آنها به ما نظر میکنند و دست ما را میگیرند و این مراتب و مراحل سیروسلوک را به سرعت وصف نشدنی و به سرعت غیر قابل تصوری ما طی میکنیم و به مقام لقاءالله و به سعادت ابدی میرسیم. ما این را در جلسات قبل بحث کردیم زمانیکه گفتیم انسان سالک باید کوشش کند، گفتیم که کوشش ما زیاد اثر ندارد البته خیلی اثر دارد به خاطر اینکه زمینهسازی میکنیم ولی بعد از اینکه ما کوشش کردیم زمینه فراهم شد آن موقعی ما میتوانیم به اهداف برسید که نظر الهی و رضوان الهی به ما تعلق بگیرد و این شعر زیبای حافظ را خواندیم که ” کشش از آنسو نبود چه سود کوشیدن ” یعنی اگر خداوند و اولیای خدا لطف نکنند کوشش ما بهجایی نمیرسد و در این زمینه افراد عارف و سالک و روایات زیاد بحث است و احتیاجی به استدلال ندارد، منطقی است، عقلی است ما این را گفتیم و شما هم قبول کردهاید دیگر احتیاجی به بحث زیادی ندارد اگر خداوند از ما راضی باشد ما را بهسرعت میکشد بهطرف خودش؛ تقوا راحت میشود، ترک معصیت راحت میشود، مشکلات و موانع از سر راه بهسادگی برداشته میشود و انسان میرسد.
مفهوم ابتغاء و باغی بودن در رضایت الهی
لذا در آیات شریفه قرآن دو واژه است که اینها خیلی جالب است یکی ابتغاء، یکی رضوانالله، میفرماید: «ابتغاء رضوانالله»[۱] و میفرماید کسانی که به دنبال بدست آوردن رضایت خدا هستند. ابتغاء از ریشه بَغی یعنی زیادهخواهی یعنی یک کسی خیلی بیشازحد بخواهد زیادهخواهی بد است، انسان زیاد بخواهد بد است و لذا کسانی که بر علیه نظام اسلامی قیام میکنند بهعنوان باغی یعنی زیادهطلب و کسانی که در مقابل پیامبر اسلام و در مقابل امیرالمؤمنین علی (ع) قیام کردند تحت عنوان باغی شناخته شدهاند یعنی زیادهخواه بودند به آنچیزی که امام برایشان در نظر گرفته بود راضی نبودند و بیشتر از آن میخواستند، مقام بیشتری میخواستند، سهم بیشتری از بیتالمال میخواستند و آنهایی هم که در نظام ما، در کشور ما وقتی از پست می گذارندشان کنار مثلاً وقتی رییس جمهوره میشود، وزیر میشود حزبشان میآید روی کار و بعد که برکنار میشوند شروع میکنند به مخالفت کردن، تهمت زدن، جوسازی کردن اینها در واقع نوعی باغی (زیادهطلب ) هستند.
خب آقا جان شما هم هشت سال بودی، چهارسال بودی، چند سال بودی… به قول آن دوستمان که میگفت چهل سال مملکت دست شما بود دیگه بس است چی میخواهید هر کاری میخواستید انجام دهید تا الان انجام دادهاید، مدیریت خودتان را نشان دادید، تقوای خودتان را نشان دادید خب یک جاهایی موفق بودید دست شما درد نکند خدا خیرتان دهد و یک جاهایی موفق نبودهاید دیگر حالا بگذارید کسان دیگر بیایند افرادی آمدند که مردم آنها را میخواهند و بالاخره رای آوردند بگذرید که اینها کار کند میگویند که نه! خیلی جالب است که این رییسجمهورهایی که میخواستند بروند کنار دوره آنها تمام میشود تقریباً همه آنها جز یک نفر هر وقت میخواستند بروند خیلی ناراحت بودند حالا هشت سال رئیسجمهور بود جز یک نفرشان که من ندیدم و خیلی ناراحت باشد و اظهار ناراحتی نمیکرد یکی که گریه کرد وقتی به او گفتند که هشت سال رئیسجمهور بودی دیگر بس است.
به اینها میگویند باغی یعنی زیادهخواه هرچه به آنها بدهید بازهم بیشتر میخواهند نمونه و مصداق کاملش استکبار جهانی است که میبینید که تمام دنیا در اختیار آنها است تمام ثروتهای دنیا، تمام نعمتهای دنیا، ولی باز میبینید میخواهند ویتنام را بگیرند، میخواهند یمن را بگیرند، باز میخواهند لبنان را بگیرند همینطور میروند جلو ...
جاهای کوچک را دستاندازی میکنند و میگیرند و اینها زیادهخواه هستند و اینها باغی هستند. زیادهخواهی بد است اما در قرآن یکجایی میفرماید که این زیادهخواهی خوب است! آن کجاست؟ ” ابتغاءرضوانالله ” کسی میگوید من تا به رضوان خدا نرسم، آنجاکه خدا به من نگوید که من از تو راضی هستم من آرامش ندارم و دست برنمیدارم آنقدر کوشش میکنم که خدا بگوید من از تو راضی هستم. اینجا یاد شعر جناب حافظ که میفرماید “دست از طلب ندارم تا کام من بر آیدیا تن رسد بجانان یا جان ز تن بر آید” یعنی تا آن آخرین قوایی که دارد دنبال رضوان و رضایت خدا است میگوید که من باید به رضای خدا برسم میگوید که اگر من را در بهشتم ببرند اگر بالاترین درجه بهشتم ببرند من این را نمیخوام من آنچیزی را میخواهند که خدا خودش بگوید من از تو راضی هستم این بالاترین مقام است در سوره فجر مصداق کامل این مقام مقام امام حسین (ع) سیدالشهداء است یا «أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» [۲] سوره فجر بهطرف خدای خودت بیا هم تو از او راضی هستی هم او از تو راضی است. این رضوانالله خیلی مقام بالایی است.
انسان سالک اگر رضایت خدا را جلب کند دیگر خدا او را میبرد.
شما گاهی موقعها میپرسید که کجا هست که خاطرمان جمع شود که سقوط نمیکنیم مثل خیلیها که به مقامات بالا رسیدند و سقوط کردهاند، به مقامات بالا رسیدند بلعم باعورا شدند، بعضیها مستجابالدعوه شدهاند، بعضیها کارهای خارقالعاده انجام دادهاند ولی سقوط کردند.
چه زمانی میتوانیم به آنجا برسیم که خاطرمان جمع شود که سقوط نمیکنیم؟ تعبیر ما این است که آنجاییکه مولا دست تو را بگیرد، آنجاییکه تو دست مولا را گرفتی به تو امید نیست ممکن است رها کنی اما آنجاکه مولا دست تو را بگیرد او دیگر رها نمیکند.
مولایی که می گویند اگر مرا رها کنی تو را رها نمیکنم! این شعر است و الا اگر مولا دست تو را بگیرد دیگر تو را رها نمیکند.
پس ما باید به آنجا برسیم که نگوییم که ما وصل شدهایم به امام، باید کاری کنیم که امام به ما وصل شود، امام دست ما را بگیرد آنهم دستگیری موقت نه، دستگیری دائم که به این مقام برسیم.
حالا سالک برای اینکه به این مقام برسد چکار باید بکند؟ سالک برایاینکه رضایت خدا را جلب کند باید خدمت کند. بهترین راه جلب رضایت مولا خدمت است، خدمت عاشقانه، خدمتی که منیت در آن نیست. ما چه خدمتی میتوانیم به امامزمان (ع) بکنیم، ما الان اینجا جمعشدهایم ببینیم از میان خدمتها کدام خدمت بیشتر میتواند نظر امام زمان را جلب کند؟! خب خدمت زیاد است؛ بعضیها پیاده رفتند اربعین به کربلا به عشق زیارت رفتند خب دوست داشتن کافی نیست باید خدمت کنید، خیلیها دوست دارند اما خدمت نمیکنند. بعضیها پیاده امام رضا میروند خب خیلیخوب است نشاندهنده عشق است اما خب این مشکل امام رضا را حل نمیکند باید خدمت کنیم.
خدمت یعنی مشکل او را حل کنیم نه اینکه مشکل خودت را حل کنی خب الان اگر کسی بیاید در خانه شما و بگوید که آقا به من کمک کن بله او برای خودش آمده اما اگر یک کسی بیاید در خانه شما را بزند و بگوید که مشکلت را حل کردم چقدر خوشحال میشوید! معمولاً میرویم در خانه اهلبیت برای اینکه مشکل خودمان حل شود درواقع میرویم در خانه اهلبیت که او به ما خدمت کند درسته!؟..
ما در خانه خدا میرویم و میخواهیم که او به ما کمک کند در واقع ما میشویم مولا او میشود خادم! ما خدا را برای چه میخواهیم برای اینکه او مشکلات مارا حل کند درحالیکه قضیه برعکس است ما باید خادم باشیم و او باید مولا باشد در دعای کمیل مولای مولای میکنیم ولی درواقع میگوییم مشکل من را حل کن، مولا را صدا میزنی که چی؟ که مشکل من را حل کن پس تو مولایی و او خادم، چون خادم به مولا خدمت میکند نه مولا به خادم.
عبادت هم یعنی خدمت، پس شما در واقع وقتی از خدا چیزی برای خودت میخواهی غیرمستقیم میگویید خدایا تو نوکر من هستی و من هم آقا هستم اگر واقعاً خودت را عابد و عبد میدانی و خدا را مولا میدانی باید بگویی خدایا تو چه میخواهی من از تو هیچچیز نمیخواهم؛ مریض هستم که باشم، فقیرم که باشم، مشکلات دارم که داشته باشم وقتی مُردم همه اینها حل میشود چند وقت دیگر هم میمیریم همه حل میشود میرود، مشکلات من مشکلی نیست حالا فرض کن مثلاً سالم باشم، فرض کن پولدار باشم چند روز دیگر میمیرم و همه از بین میرود.
خدایا مشکل من مشکلی نیست مشکل من این است که من چگونه به تو خدمت کنم چه چیزی میخواهی که من انجام دهم! اگر بهجایی برسی که وقتی به خدا بگویی که من چیزی از تو نمیخواهم آن موقع میشوی عبد، میشوی خادم.
وظیفه ما در مقابل امام زمان (عج)
حالا رابطه شما با امام زمان چگونه است؟ اگر رابطه ما با امامزمان این است که از امامزمان را میخواهیم تا مشکلاتمان حل شود البته عیبی ندارد خوب است خودشان هم گفتهاند که از ما بخواهید اما رابطهای که من سالک اگر سالک باشم اگر مخلص باشم رابطهای که میخواهم این است که آقا مشکلات من را رها کن اصلا فکرش را نکن بگو تو چه میخواهی که من انجام دهم! خب چند مقدمه گفتیم که به این مرحله برسیم.
حالا ما از امام زمان باید بخواهیم که آقا ما میخواهیم به تو خدمت کنیم باید چه کار کنیم؟ قاعدتاً آقا میفرماید: اگر میخواهید به من خدمت کنی کاری کن که فرج من نزدیک شود تو جزء کسانی باش که زمینه ظهور من را فراهم کنی.
این حرفها برای سالک است برای عوامالناس نیست لذا در این جلسه مخاطبان ما سالکین عرفان مقربین هستند ما داریم با آنها صحبت میکنیم اگر شمای برادر یا شمای خواهر میخواهی سالک باشی امشب هم که شب شهادت پدر بزرگوارشان است عرض میشود خدمت شما که از فردا هم خود ایشان میشوند امام ما گرچه امام ما هستند ولی از نظر سالروز و … خب ما باید بگوییم که آقا چه خدمتی انجام دهیم که زمینه ساز ظهور شما فراهم شود؟!
عامل مهم در فراهم آوردن زمینه ظهور
حالا برای زمینهی ظهور فراهم کردن در کانون علم و دین بحثهایی شده چندین مسئله مطرح شده است آنچه که خیلی مهم است این است که شما کمک کنید صالحین بر جهان حاکم باشند افراد صالح اگر میخواهید امامزمان ظهور کند باید حکومت صالحین در عالم محقق شود حکومت صالحین این شعاری است که شما میگویید “تنها راه رسیدن به سعادت ابدی وصل شدن به سلسله اولیا الهی است” اولیاء الهی باید در این دنیا حاکم باشند اگر اولیای الهی در این عالم حاکم باشند زمینه ظهور فراهم میشود آخرین جملهای که میخواهم بگویم نتیجه گرفتهایم که خدمت به امام زمان که باعث میشود که از ما راضی باشد، که باعث میشود که او به ما نظر کند، که باعث میشود که ما را رها نکند و باعث میشود که ما برای همیشه خاطرمان جمع شود و ما بیمه شویم که دیگر سقوط نمیکنیم!؟ نتیجه این شد که کوشش کنیم صالحین در همهجای دنیا حاکم شوند الان کشور ما جمهوری اسلامی در دست ما است و در اینجا میتوانیم کاری کنیم که صالحین حاکم باشند و غیر صالحین برکنار شوند اگر صالحین حاکم باشند یک الگو میشود برای دنیا امام رضوانالله تعالی علیه فرمودند: نگذارید این انقلاب بدست نااهلان بیفتد اگر شما میخواهید به امامزمان خدمت کنید این کشور را از دست نااهلان نجات دهید، نااهلان چه کسانی هستند؟ نااهلان کسانی بودند که چهل سال فرهنگ این کشور دستشان بود ولی امروز ما شاهد دو ضربه سنگین از سمت دشمنان هستیم؛ یک ضربه به حجاب خورده و یک ضربه به امنیت ما. در خیابانها میبینید قشنگ و خیلی راحت با کمال آزادی حجابشان را برداشته و این یک ضربه بسیار سنگینی است که به امنیت اخلاقی جامعه ما خورده ما ضربه خوردهایم حالا مسئولین میگویند که نه ما پیروز هستیم ما موفق هستی ما رویش داریم… اینجا ما ضربه خوردیم یک شکست امنیتی امروز در جامعه ما اتفاق افتاد و از خداوند متعال میخواهیم که در آینده حوادثی پیش بیاید که این ضربه جبران شود یک ضربه هم به امنیت کلی ما خورده نیروهای انتظامی ما تضعیف شده، نیروی انتظامی ما را بدنام کردهاند، اهانت کردهاند، نیروی انتظامی ما که باید امنیت را حفظ کند این ضربه بدتر از بیحجابی است چون اگر نیروهای انتظامی همانطور که آقا دیشب فرمودند که اگر ضربه بخورد کل امنیت کشور از همه نظر ضربه خورده این نتیجه نااهل بودن مسئولین فرهنگی در کشور در سالهای گذشته است این را باید آنجا ریشهیابی کرد چرا طوری رفتار کردند که کار به اینجا برسد، چرا کاری کردند که نسل جوان ما و مردم ما و عده بسیاری از مردم دارند بازی میخورند و خودشان هم متوجه نیستند مسئله این نیست الان حجاب و گشت ارشاد را بهانه کردند و به ما حمله کردند و لطمه زدهاند مسئله اینها تجزیه کشور است، مسئله اینها نابودی اسلام است و دشمنان ما با اسلام مخالف هستند و اینها را وسیله قرار دادند که به اسلام حمله کنند و اسلام را بزنند در این شکی نیست اینها که دلشان برای یک دختر جوان که کشته شد نمیسوزد در امریکا روز چندین نفر بیگناه کشته میشوند آنجا راننده اشتباه میکند پلیس او را میکشد و میگوید که خیال کردم اسلحه دارد آن خبرنگار جوان که با گلوله مستقیم زدند او را کشتند در فلسطین به دست رژیم صهیونیست هیچکس صدایش در هیچ کجای دنیا در نیامد و حالا اینجا بهخاطر اینکه فرض بفرمایید یک خانم از لحاظ استرس روانی سکته کرده یا اتفاقی برایش افتاده دل اینها برای این میسوزد اینطور نیست یا اینها دلشان برای گرما و چادر خانمهای ما میسوزد نه اینطور نیست شکی در این نیست و این کسانی که در خیابانها سنگ میزنند مرگ می گویند شعار میدهند یا اصلا نه تظاهراتِ به اصطلاح می خواهند اعتراضآمیز کنند بگویند که ما نظام اسلامی را نمیخواهیم، این ها چی می خواهند؟ آن ها این را می خواهند، آن ها اصلِ ضربه را از کجا خوردند؟ آن ها ضربه را از تشیع خوردند. انقلاب اسلامی ایران فلسطین را نجات داد، لبنان را نجات داد، سوریه را نجات داد، دنیای اسلام را نجات داد، یمن را نجات داد، این ها همه تحت استعمار و تحت قدرت استکبار جهانی بود، این ها همه قیام کردند. اگر این انقلاب اگر این کشور پیروز بشود الگو بتواند بدهد در علم پیشرفت کرده در صنعت پیشرفت کرده در امنیت پیشرفت کرده در مسائل مختلف پیشرفت بود، قدرت نظامی آن پیشرفت کرده بدون وابستگی! اگر این بتواند الگو بشود دیگر برای آنها جایی نمیماند، آن ها دارند سقوط میکنند، آنها در حال سقوط هستند. صهیونیست در حال سقوط است، الان کرانه باختری شما نگاه کنید کرانه باختری هم قیام کردند، کرانه باختری هم دارند مسلح می شوند قیام مسلحانه دارند میکنند یعنی فاتحه آن ها خوانده شده این ها ترسیدند. باید چه کار کنند؟ باید این مرکزی که این فرهنگ مبارزه و فرهنگ ظلم ستیزی را دارد یعنی تشیع، کشور ایران کشور شیعه ایران را باید بزنند، این است هدف آن ها. خیلی هدف آن ها بالاتر است « وَلَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىٰیَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ» [۳] آن ها باید بی دین کنند شما را، دین شما را باید بزنند این آیه قرآن است تا دین شما را از بین نبرند دست برنمی دارند. شما فکر نکنید خواهر من برادر من که مثلاً میآیی در خیابان مثلاً بر علیه نظام شعار میدهی و هیچ حرفی هم نداری خب حالا این نظام برود چه نظامی بیاید؟ چه کسی بیاید؟ هیچ کس هم قبول ندارید، شما فکر می کنید مثلاً به همین سادگی است؟ مثلاً میگویند خب ایران تجزیه بشود آذربایجان ایران وصل بشود به ترکیه و آذربایجان شمالی، ترکمنستان وصل بشود به کشور ترکمنستان، سیستان بلوچستان مثلاً وصل بشود به پاکستان و افغانستان، استانهای جنوبی وصل بشوند به کشورهای عربی، این وسط دوتا استان بماند اصفهان و مثلاً استان مرکزی و این فارس ها و مثلاً شیعیان بمانند، به همین سادگی است فکر می کنید؟ مثلاً به همین سادگی تجزیه می شود و تمام می شود؟ کشتارها می شود! چون این جا اصل است، این جا مثل سوریه نیست، این جا اگر بخواهد خدایی نکرده این اتفاق بیفتد یا، حتی اگر مردم با زبان خوش هم بگویند این آخرش است، یک ذره مقاومت کنی داعشی میریزد منافقِ میریزد سلطنت طلبِ میریزد طالبانِ می ریزد کمونیستِ می ریزد کومُله می ریزد همه می ریزند اینجا، امنیتی باقی نمی ماند برای تو، همه از بین میرود. این مسئله خطرناکی است که یک عده حیوان که جز حیوانیت هیچ چیزی نمیفهمند، نه تحلیل سیاسی دارند نه تحلیل اخلاقی دارند نه تحلیل اعتقادی دارند، دارند این طوری لطمه میزنند و موفق هم شدند.
عرض کردم ما امروز شاهد ضربه خوردنِ حجاب مان هستیم، شاهد ضربه خوردن حیثیت نیروی انتظامی هستیم، این چه موقع می خواهد جبران بشود؟ اگر عرضهایی داشته باشند مسئولین ما که من فکر نمیکنم داشته باشند، آنهایی که میبینم ندارند، اگر عرضهایی داشته باشند بتوانند در طول یک سال و دو سال آیا می توانند این را جبران کنند؟ تجربه نشان داده نتوانستند جبران کنند.
حکومت صالحین
این است که شما باید کوشش کنید، ملت ایران باید کوشش کنند اهل ها کسی که اهل اسلام و انقلاب است، صالحین، شایستگان باید بیایند روی کار نه باند بازی. چهل سال است در این کشور باندها حکومت کردند چه باند اصلاح طلب چه باند اصولگرا، باندها حکومت کردند. صالحین حکومت نکردند، صالح ها شایسته ها روی کار نیامدند، به ندرت خیلی کم، نه این که حالا بگوییم همه فاسد هستند، نه، ولی افراد شایسته هم داشتیم و داریم مثل حاج قاسم سلیمانی کم نیستند. خیال نکنید حالا مثلاً آسمان باز شد و یک حاج قاسم سلیمانی، نه الان داریم، حاج قاسم سلیمانی ها داریم ناشناس دارند خدمت میکند اما این ها باید بیشتر بشوند و حاج قاسم سلیمانی ها داریم که به خاطر باند بازی حذف هستند از جامعه، حذف هستند چون در باند نیستند، در گروه نیستند. این خطرناک است نتیجه اش همین ها است، این ها که شما میبینید این اتفاقات که می بینید نتیجه این است.
اگر دنبال حکومت امام زمان هستید اگر دنبال رضایت امام زمان هستید باید کوشش کنید صالحان بیایند بر سر کار، حالا در حد خودتان. ممکن است فقط بگویید من امام جماعت محلِّ من انسان صالحی است باید او را حمایت کنید، باید بروید دنبال او و او را حمایت کنید، او را کمک کنید. این است، هر جا انسان صالحی دیدید باید به او وصل بشوید، اگر میخواهید امام زمان را دوست داشته باشید اگر میخواهید امام زمان را از خودتان راضی کنید هر جا انسان صالحی دیدید باید او را پیدا کنید و از او حمایت کنید و او را کمک کنید و او را تشویق کنید که کار کند و الّا باند بازی ها چه باند اصولگرا چه باند اصلاحطلب این باندها نیروهای صالح را میگذارند کنار، اگر در خودشان نباشند می گذارند کنار، این یک خطری است که ما داریم امروز در جامعه خود میبینیم.
این خطری است که دارد جامعه ما را تهدید میکند، بله دو راه دارد یکی راه همین است که ما گفتیم، یک راه هم این است که امام زمان(ع) ظهور کنند هر چی زودتر که انشاءالله این اتفاق بیفتد در غیر این صورت این ره که تو میروی به ترکستان است.
آقای شیعه، مدعی تشیع، مدعی امام زمان، مدعی پیاده روی کربلا و اربعین، مدعی پیاده روی امام رضا، مدعی شرکت در نماز جمعه و جمهوری اسلامی اگر یکی از این دو تا اگر بشود نجات یافتی در غیر آن صورت آن اتفاق خطرناک میافتد از یک طرف طالبان میآید از یک طرف کمونیست و دموکرات از یک طرف منافقین میآیند، از یک طرف داعشیها می آیند داعشیها که کینه امیرالمومنین و فرزندان امیرالمومنین، یک گروه آن ها اینطوری هستند یک گروه خیلی متنابهی این طوری هستند کینه دارند نسلی از تشیع نمیگذارند، هر یک شیعه را بکُشی میگویند تمام گناهان تو پاک میشود و هفت در بهشت به روی تو باز میشود با این اعتقاد میآیند این جا دیگر برای کسی امنیت میماند؟ این طرف که رفته ترکمنستان، این طرف که رفته آذربایجان، این هم که رفته کردستان، این طرف هم که رفته عربستان و این طرف هم که رفته دیگر چیزی نمی ماند. اگر میخواهی از مکتب امیرالمومنین اگر میخواهی از مکتب امام حسین اگر میخواهی از مکتب اهل بیت دفاع کنی باید این کار را بکنی، در این زمانه خجالت باید بکشی که درِ خانه امام حسین بروی بگویی بدهی من را حل کن، بچهدار بشوم، نمیدانم شوهردار بشوم، زن دار بشوم، خانه دار بشوم، خجالت در این زمانه باید خجالت کشید که الان اگر کسی سالک است باید دنبال این باشد.
روایتی از پیامبر اکرم (ص) در مورد شروط اصلاح جامعه
یک روایت می گویم حفظ کنید بعد یک مسئله مطرح می کنم برای جلسه آینده. و اما روایت:
قال رسول الله(ص)، من روایت را با سند آوردم، روایت را حفظ هستم ولی سند آن را هم آوردم که شما اگر خواستید بدانید که این روایت یک روایت ضعیفی نیست، یک روایت بسیار قوی و صحیح. “بسم الله الرحمن الرحیم حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى اَلْعَطَّارُ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ” از محدثین بسیار گران قدر و عالی قدر شیعه است، او نقل می کند از پدرش و پدرش هم همین طور “عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ اَلْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ” اینها همه این ها که گفتم “عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنِ اَلسَّکُونِیِّ” این ها همه مورد توثیق هستند و افرادی هستند که هوش آنها خوب بوده ضبط آنها خوب بوده، روایتی را نقل می کنند از چه کسی؟ “عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ” یعنی از امام صادق(ع) “عَن ابیه” از امام باقر(ع) که امام باقر(ع) فرمود “قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ” یعنی یک روایت محکم و قابل اعتماد، این مشکل کشور ما و مشکل همه دنیا را حل خواهد کرد. فرمود: “قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِی” دو گروه در امت من هستند “إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِی” اگر صالح شدند جامعه صالح می شود “وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِی” اگر فاسد شدند جامعه فاسد می شود. دو گروه هستند، یعنی شما دنبال مشکلات اقتصادی مشکلات فرهنگی مشکلات سیاسی، هر مشکلی در هر زمانی چه در زمان ما چه در زمان گذشته چه در آینده چه در زمان امام حسین چه در زمان امیرالمومنین با این فرمول حل است. میگوید دو گروه هستند که اگر خوب بودند جامعه خوب میشود، اگر بد بودند جامعه بد می شود “قِیلَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَنْ هُمَا” گفتند که یا رسول الله آن دو گروه چه کسانی هستند؟ فرمود “الفُقها والاُمراء. علما و روحانیون به زبان فارسیِ ما، فقها علما و روحانیون، فُقها و الاُمراء و مدیران جامعه. چرا اول فقها را فرمود؟ چون فقها و علما چی هستند؟ مهم تر هستند، چون فقیه و عالم دینی اگر وظیفه خود را انجام بدهد مدیران هم نمی توانند خطا بروند، مدیران هم درست می شوند. پس لذا اول پیامبر فقها و علما را فرمود.
ریشه مشکلات کشور
خب الان هر مشکلی هست اگر از من بپرسند ریشه مشکلات شما در کشور چیست بنده با تمام حمایتی که از قشر روحانیت می کنم و می دانم که روحانیت و طلاب و روحانیت چقدر مظلوم است، پولش را دیگران می برند عشق و حالش برای دیگران است، خطاها برای دیگران است ولی فحشش را این ها میخورند ولی در عین حال میگویم مشکلات ما برمیگردد به این که مردمِ ما با فقها و علما، منظور من عالم ربانی است، با علمای ربانی ارتباط آن ها قطع شده است. اگر مردم ما با علمای ربانی ارتباطشان حفظ بشود مشکلات فرهنگی حل می شود، مشکلات اقتصادی حل می شود، همه مشکلات حل میشود، قدرت پیدا می کنیم، دنیا را می توانیم بگیریم به شرط این که مردم ارتباطشان با فقها و علمای ربانی، حالا این جا فقها و علمای ربانی اگر درست باشند مدیران نمیتوانند خطا کنند، اگر علمای ربانی باشند و مردم با آن ها ارتباط بگیرند جلوی همه این مدیران بی عرضه ایی که دستاوردهای آن ها این طوری هست را میگیرند و آن مدیران مفیدی که پیشرفت کشور ما تا الان هر چی بوده مدیون و مرهون زحمات آنها است آنها را حمایت میکنند، چون ما پیشرفتهایی داشتیم این مرهون مدیران خوب بوده، ضررهایی داشتیم خطاهایی داشتیم مشکلاتی داشتیم که مرهون مدیران بد است، مدیران باندباز و این راهی ندارد جز این که مردم حمایت کنند، مردم باید با علمای ربانی ارتباط داشته باشند و جز این راه راه دیگری ندارد و ما برای تربیت شاگردان خود در این مرحله می خواهیم به این یقین برسند.
طرح سوال: چگونگی ارتباط رهبر جامعه با مردم
من دوتا سوال می پرسم می گذارم به عهده شما هفته آینده جواب آن را از شما میخواهم، بروید فکر کنید جواب آن را بیاورید. صلوات ختم کنید.
ما یک روایاتی داریم در این روایات ائمه ما فرمودند که مسئولین مملکت باید با مردم ارتباط داشته باشند ولی امروزه در جامعه ما این امکان ندارد. حالا من این سه تا روایات را می خوانم؛
اولین روایت از امیرالمومنین امام علی(ع) است “کتاب له (علیه السلام) إلی قثم بن العباس” واین قثم بن العباس پسر عموی امیرالمومنین بوده، مرد بسیار پرهیزگار و خوبی بوده، ایشان از طرف امیرالمومنین والی مکه و مدینه بودند. امام به او یک نامهایی مینویسد و به او دستور میدهد میگوید “وَ لاَ یَکُنْ لَکَ” یک نامه طولانی ایی نوشته در نهج البلاغه هست ولی من حالا یک قسمت آن را می خوانم. می فرماید: تو که نماینده من در مکه هستی “وَ لاَ یَکُنْ لَکَ إِلَى اَلنَّاسِ سَفِیرٌ إِلاَّ لِسَانُکَ” برای مردم نماینده نفرست حرف بزنند، خودت با مردم صحبت کن، بعد میفرماید “وَ لاَ حَاجِبٌ إِلاَّ وَجْهُکَ” میگوید بین تو و مردم هیچ کس نباید واسطه باشد “ِالاَّ وَجْهُکَ. نهج البلاغه مگر صورت تو! یعنی چی؟ صورت تو یعنی چی؟ یعنی روح تو با روح مردم باید ارتباط داشته باشد. خب روح دیده نمی شود ولی بین روح تو و مردم بدن تو فاصله باشد، دیگر کس دیگری نباید باشد، یعنی اگر مردم میخواهند تو را ببینند هیچ واسطهایی بین تو و مردم نباید باشد. این را امیرالمومنین دارد به چه کسی میگوید؟ به قثم بن العباس که پسر عموی او است. این برادر همان عبیدالله و عبدالله بن عباس که آنها هم پسر عمو بودند ولی این از آن پسر عموهای بسیار خوبِ او بود که شهید هم شد قبر او هم که همین طرف بخارا و آن جاها است، در یک جایی هست آن جا، چون آمد ایران و در این جا جهاد کرد و بعد رفت در آن جا در یک شهری آن جا ماندگار شد، مردم را به دین دعوت کرد و به او اعتقاد پیدا کردند، به او ایمان آوردند و مقبره ایی دارد و خیلی به او اعتقاد دارند، مردم از او حاجت می گیرند، در بلخ و آن جاها است، در سمرقند و بخارا و بلخ و آن طرف ها است، حالا من یادم رفت. حالا این به ایشان امام این طوری میفرماید.
یک روایت هم داریم امام به مالک اشتر می فرماید، این هم در فرمان مالک اشتر است که شما می توانید ببینید، عرض می شود خدمت شما، بله به مالک اشتر این طوری می فرماید، می فرماید که دوریِ خود فاصله خود را از مردم زیاد مکن، چرا؟ چون میفرماید که اگر رابطه خود را با مردم قطع کنی و بین تو و مردم یک حجابی باشد یک فاصلهایی باشد این باعث میشود که مردم نسبت به نظام بدبین بشوند. این هم به مالک اشتر معروف است دیگر، عهدنامه امیرالمومنین به مالک اشتر معروف است، در آن جا هم این را میفرماید. بعد میفرماید “وَاجْعَلْ لِذَوِی الْحَاجَاتِ مِنْکَ قِسْماً” یک وقتی را بگذار برای افراد نیازمند، کسانی که مشکلی دارند “تُفَرِّغُ لَهُمْ فِیهِ شَخْصَکَ” هیچ کس نباشد، تو باشی و آنها، محافظ و نگهبان و این ها نباشند تو باشی و آن ها “وَتَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً” یک مجلسی بگذاری که این ها بیایند و همه باشند و تو را ببینند و با تو صحبت کنند، درد دل های خود و مشکلات خود را بگویند “فَتَتَوَاضَعُ فِیهِ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَکَ. متواضع باش، فروتن باش و بنشین و به طوری که این ها نتوانند نترسند از این که حرف دل خود را به شما بزنند.
یک نشستهایی رهبری داشتند به نام غیر رسمی، آن جا این طوری بود تقریباً افراد میزدند. مثلا من دیدم بعضیها حتی به آقا اشکال گرفتند انتقاد کردند صریح بدون اینکه هیچ ناراحتی باشند آقا هم جواب داد! حالا زیاد است، چندین روایت هست. حالا آخریِ آن را هم بگویم “أیُّما مُؤمنٍ” هر مومنی که “کانَ بَینَهُ و بَینَ مُؤمنٍ حِجابٌ” بین خودش و بین مومنین یک حجابی قرار بدهد “ضَرَبَ اللّه ُ بَینَهُ و بَینَ الجَنَّهِ سَبعینَ ألفَ سُورٍ نبیه دا بین او و بین بهشت هفتاد هزار دیوار فاصله می گذارد.
حالا این روایات، آن روایت اولی که خواندم خیلی آن را حفظ کنید همه جا هم بگویید، هر کسی گفت مشکلات چیست بگویید که پیغمبر فرمود دو گروه هستند اگر فاسد بشوند جامعه فاسد می شود، دو گروه باشند یعنی خوبی های جامعه و بدی های جامعه مرهون دو گروه است فقها و اُمرا باید، اگر فقها خوب هستند باید مردم کمک آن ها کنند تا این ها اُمرا را اصلاح کنند. این را حفظ کنید.
من از شما سوال می کنم این روایاتی که امیرالمومنین فرمودند که هر کسی که مسئول باشد در نظام اسلامی باید بین او و بین مردم فاصلهایی نباشد آیا این از نظر عقلی امروز امکان دارد یا امکان ندارد؟ قطعا امکان ندارد، هیچ مدیری هیچ رئیس جمهوری هیچ رهبری امروز نمی تواند این دستور امیرالمومنین را انجام بدهد. بیایید بنشیند مثلاً فرض بفرمایید مقام معظم رهبری بیاید بنشیند جلو در خانه خود در بیت رهبری مثلاً بگوید آقا جان امیرالمومنین مثلا امیرالمومنین گفته باید طوری باشد که هر کس بخواهد مشکلی داشته باشد واسطه نباشد بیاید خودت را ببینید. اگر بیست و چهار ساعت هم ایشان بنشیند حتی نرود غذا بخورد حتی نرود تجدید وضو کند بنشیند آیا مردم می توانند ببینند او را یا نمیتوانند؟ میتوانند؟ هشتاد میلیون جمعیت مشکل دارند همه کار دارند هر کسی یک گرفتاریایی دارد، خب اینها نمیتوانند، این دستور امیرالمومنین از نظر عقلی که امیرالمومنین میفرماید بین تو و بین مردم حجابی به غیر از بدن تو نباشد این از نظر عقلی امروز حالا آن موقع شاید حالا قدیم در زمان امیرالمومنین شهرها کوچک بوده مثلا، ولی الان امکان ندارد. اصلاً این چیزها را هم در نظر نگیریم بگوییم آقا او را ترور میکنند، یکی میآید با او حرف بزند یک گلوله می زند، بمب میبندد به خودش خودش را منفجر میکند مثل ائمه جمعهایی که ترور کردند. اینها میکنند این کار را دیگر، انتحاری میکنند. خب اینها را بگوییم اصلاً هیچ اما اصلاً هیچ کس هم نمیکشد، ترور و اینها هم فرض کنیم نیست، اصلاً عقلاً امکان ندارد که رهبر بیاید بنشیند بعد فایدهایی ندارد چون همه بیایند درد و دل کنند این نتواند مشکل آنها را حل کند چون اگر بخواهد برود مشکل آن ها را حل کند باید بلند بشود برود دیگر، از طرفی این باید بنشیند که هر کس، این از به حساب به ظاهر آن بخواهیم نگاه کنیم عملی نیست، عقلاً امکان پذیر نیست. درسته؟ شکی در آن نیست دیگر، این امکان پذیر نیست. پس چه کار باید بکند؟ از طرفی نمیتوانیم بگوییم امیرالمومنین یک حرف غیر عقلی زده، امیرالمومنین یک حرفی زده که عملی نیست! امیرالمومنین روایت است، محکم است، شما میگویید امیرالمومنین یک حرفی زده که امکان عملی ندارد، این را چه جوری می خواهی حل کنی، این یک اجتهاد میخواهد، یک مجتهد می تواند این را حل کند. حالا شما به عنوان یک مجتهد روی این فکر کنید هفته آینده جواب آن را برای من بیاورید من هم به شما جواب آن را می دهم.
می خواهم شما را برسانم به چی؟ به همین اصل شعار خودمان، می خواهم به این برسانم شما را و یقین بکنید نسبت به این شعار. چون ما موظف هستیم در دوره اول در این دوره یک ساله شماها را به یقین اولیه برسانیم. همین حرف ها است که شما به یقین می رسید در غیر این صورت به یقین نخواهید رسید. روی این روایت فکر کنید ببینید این روایت امیرالمومنین را چه کار باید بکنیم؟ امیرالمومنین که یک حرفی نمی زند که نشدنی باشد، این قدر محکم از طرفی حالا اگر آن موقع بود امروز نمیشد. آیا بگوییم امیرالمومنین برای آن موقعها گفته بود؟ بگوییم این حرف امیرالمومنین برای آن موقع است؟ یا بیاییم بگوییم نه، امیرالمومنین برای این موقع هم گفت ولی نمی دانست این موبایل امروزه دیگر این کار امکان پذیر نیست، این بوده یا شکل دیگری؟ یک ذره فکر کنید اجتهادی فکر کنید انشاءالله جواب آن را پیدا کنید.
[۱] سوره حدید آیه ۲۷
[۲] سوره فجر آیات ۲۷ الی ۳۰
[۳] سوره بقره، آیه۲۱۷